#داستانک_طنز

یهودی از نصرانی پرسید: موسی برتر است یا عیسی؟ گفت: عیسی مردگان را زنده می کرد، ولی موسی مردی را بدید و او را به ضربت مشتی بیفکند و آن مرد بمرد؛ عیسی در گهواره سخن می گفت، اما موسی در چهل سالگی می‌گفت: خدایا! گره از زبانم بگشای تا سخنم را دریابند.

#عبید_زاکانی


به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇


https://t.me/joinchat/AAAAAEOL5PA81hI9ioK_EA

🍃شخصی ادعای خدایی ‌کرد

او را پیش خلیفه بردند ،
خلیفه او را گفت :
پارسال یکی
دعوی پیغمبری می کرد
او را بکشتند.
گفت : نیک کرده‌اند
که او را من نفرستاده بودم...
#عبید_زاکانی


@antioligarchie

#حکایت #طنز

🍃خواب دیدم قیامت شده است
هرقومی را داخل چاله ه‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند
الا چاله ‏ی ایرانیان
خود را به عبید زاکانی رساندم و
پرسیدم:
«عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏ اند؟»

گفت:
«می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...»
نپرسیده گفت:
گر کسی از ما،
فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پايش کشیم و
به تهِ چاله باز گردانیم!

#عبید_زاکانی


به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇

#طنز_تلخ

🔹دزدی در خانه فقیری می جست !
فقیر از خواب بیدار شد
و گفت؛ ای مرد
آنچه تو در تاریکی می جویی
ما در روز روشن
می جوییم و نمی یابیم....!

#عبید_زاکانی

به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇


https://t.me/joinchat/AAAAAEOL5PA81hI9ioK_EA

#طنز

🔵 گویند چون خزانه ی انوشیروان عادل را
گشودند، لوحی دیدند که پنج سطر
بر آن نوشته شده بود :

هر که مال ندارد، آبروی ندارد
هر که برادر ندارد، پشت ندارد
هر که زن ندارد، عیش ندارد
هر که فرزند ندارد، روشنی چشم ندارد
هر که این چهار ندارد، هیچ غم ندارد ...!

#عبید_زاکانی

به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie

#داستانک

❇️ سلطان محمود از طلحک پرسید :
فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین
مردم آغاز می شود .
طلحک گفت: ای پدر سوخته
سلطان گفت : توهین میکنی سر از بدنت
جدا خواهم کرد
طلحک خندید و گفت :
جنگ اینگونه آغاز میشود
کسی غلطی میکند و کسی به غلط جواب می‌دهد .

#عبید_زاکانی


@antioligarchie

#حکایت

#خیلی_اتفاقی

🔻شخصی نردبانی گذاشت و پرید تو باغ مردم. یک دفعه صاحب باغ سررسید و با تعجب گفت : "اینجا چه میکنی؟". طرف ‌گفت:"والله! فکر کردم باغ خودمه". صاحب باغ گفت:" اگر اینطور فکر کردی، چرا بجای در از دیوار اونم با نردبان اومدی؟". طرف گفت:" خداوکیلی، خودمم داشتم به این فکر میکردم که تو رسیدی!".

#عبید_زاکانی


@antioligarchie

‍ #تلنگر

#محمود_غزنوی از طلخک پرسید:
فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین مردم آغاز می شود؟
طلخک گفت: ای پدر سوخته!!
سلطان گفت: توهین میکنی؟ سر از بدنت جدا خواهم کرد،
طلخک خندید و گفت:جنگ اینگونه آغاز می شود،
کسی غلطی می کند و کسی به غلط جواب می دهد.

#عبید_زاکانی

@antioligarchie

پانوشت :نمونه هایی از توهین مسوولین به مردم در چندسال اخیر

#حکایت

🔻 از مولانا عضدالدین پرسیدند: چونست در زمان خلفا، ادعای خدایی و پیمبری بسیار بود و کنون نه؟!

گفت: مردم این روزگار چنان در ظلم و گرسنگی‌اند که نه خدا به یاد آید نه پیغمبر.


#عبید_زاکانی

@antioligarchie

#تلنگر

🔻اعرابي را پيش خليفه بردند. او را ديد بر تخت نشسته و ديگران در زير ايستاده. گفت: السلام عليك يا الله. گفت: من الله نيستم. گفت: يا جبرائيل. گفت: من جبرائيل نيستم. گفت: الله نيستي، جبرائيل نيستي، پس چرا در آن بالا تنها نشسته اي، تو نيز در زير آي و در ميان مردمان بنشين.

📚#رساله_دلگشا
#عبید_زاکانی

@antioligarchie

#تلنگر

🔻 دهقانی در اصفهان ، به در خانه ی خواجه بهاء الدین صاحب دیوان (وزیر) رفت .
با حاجب گفت : با خواجه بگوی که خدای بیرون نشسته است ، با تو کاری دارد .
حاجب با خواجه بگفت . به احضار او اشارت کرد ، چون درآمد پرسید که تو خدایی ؟
گفت : آری.
گفت : چگونه ؟
گفت : حال آنکه من پیش از این ، دهخدا و باغ خدا و خانه خدا بودم ، کارگزارن تو ده و باغ و خانه از من به ظلم بستند ، خدا ماند!

#عبید_زاکانی
@antioligarchie

#داستانک

🔻واعظی بر منبر میگفت: هر كه نام آدم و حوا نوشته در خانه آويزد، شيطان بدان خانه درنيايد.

رندی از پای منبر برخاست و گفت: ای شیخ شيطان در بهشت در جوار خداوند به نزد ايشان رفت و آنها را بفريفت، چگونه میشود كه در خانه ما از اسم ايشان پرهيز كند...؟

#عبید_زاکانی

@antioligarchie

#حکایت

جحی گوسفند مردم می دزدید و گوشتش را صدقه می‌کرد.
ازو پرسیدند که این چه معنی دارد؟
گفت : ثواب صدقه با گناه دزدی برابر گردد و در میانه پیه و دنبه‌اش اضافی باشد.

#عبید_زاکانی

@antioligarchie

https://www.tabnak.ir/0049Vp

#نقد_و_نظر

⭕️ یکی در باغ رفت، دزدی را دید با پشتوارهٔ پیاز.
صاحب باغ گفت: اینجا چه‌ می‌کنی؟
گفت: از اینجا می‌گذشتم که ناگاه باد سردی مرا در باغ انداخت.
گفت: چرا پیاز برکندی؟
گفت: باد مرا می‌ربود، دست به بوته‌های پیاز انداختم، پیازها از زمین کنده شد.
گفت: پس چه کسی پیازها را جمع کرد و این پشتواره بست؟
گفت: ‌والله من نیز به همین فکر بودم که آمدی./#عبید_زاکانی

🀄️سهند ایرانمهر

#twitter

@antioligarchie

#تلنگر

🔻 دهقانی در اصفهان ، به در خانه ی خواجه بهاء الدین صاحب دیوان (وزیر) رفت .
با حاجب گفت : با خواجه بگوی که خدای بیرون نشسته است ، با تو کاری دارد .
حاجب با خواجه بگفت . به احضار او اشارت کرد ، چون درآمد پرسید که تو خدایی ؟
گفت : آری.
گفت : چگونه ؟
گفت : حال آنکه من پیش از این ، دهخدا و باغ خدا و خانه خدا بودم ، کارگزارن تو ده و باغ و خانه از من به ظلم بستند ، خدا ماند!

#عبید_زاکانی
@antioligarchie

#حکایت

جحی گوسفند مردم می دزدید و گوشتش را صدقه می‌کرد.
ازو پرسیدند که این چه معنی دارد؟
گفت : ثواب صدقه با گناه دزدی برابر گردد و در میانه پیه و دنبه‌اش اضافی باشد.

#عبید_زاکانی

@antioligarchie

#نقد_و_نظر

⭕️مجلس انقلابی!

✍ فرهاد قنبری

🔻با اینکه وزارت بهداشت اعلام کرده که واکسن آنفولانزا محدود بوده و بیماران خاص و مبتلایان به سرطان و زنان باردار در اولویت قرار دارند، ۱۵۰۰ واکسن برای نمایندگان مجلس (سهم هر نماینده حدودا پنج واکسن) فاکتور شده است.

پ.ن: حکایت ما و مجلس انقلابی شبیه این حکایت #عبید_زاکانی است که می فرماید:
"شخصی مهمانی را در زیر خانه (زیر زمین) خوابانید. نیمه شب صدای خنده وی را در بالا خانه شنید. پرسید که: در آنجا چه می کنی؟ گفت: در خواب غلتیده ام. گفت: مردم از بالا به پایین می غلتند تو از پایین به بالا غلتی؟ گفت: من هم به همین می خندم"

@antioligarchie
https://t.me/antioligarchie/26712