آنتی الیگارشی
7.71K subscribers
14.5K photos
5.32K videos
94 files
5.04K links
تمام مطالب منتشر شده در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار می یابد.

مسئولیت مطالب مخاطبان در گروه متصل به کانال تنها به
عهده خود مخاطبان است.
Download Telegram


تريلوژيِ اِمشبِ مطبِ من...

اپيزودِ اوّل:

يه مريضِ شهرستاني اِمشب به تورَم خورده بود كه چند روز قبل توپِ فوتبال مُحكم خورده بود توي صورَتشو و استخوانِ كَفِ حدقَه يا سقفِ سينوس را خُرد كرده بود و عضله چشمي هم گير كرده بود تويِ اين شكستگيها و يكي از چشماش ديگه بالا نميومد، واسَش توضيح دادم بايد عمل شِه و اونم اَزَم درخواست كرد با توجّه به اينكه شهرستانيه در اولين فـرصِتي كه دارم جراحيش كنم... منم نشستم به نوشتنِ پذيرشو و كارايِ مقدماتي... و اِزَش پـرسيدم : ببخشيد شما تا كي اصفهانيد .... اونوقت يه نيگا به ساعتش انداخت و گفت:
من دو ساعت ديگه پرواز دارم و تا يكساعت ديگه بايد فرودگاه باشم آقاي دكتر....
فك نكنم بِشِه....
نه نميشه....

اپيزودِ دوّم:

امشب يه آقائي مريضم بود كه شرح حال دادنشو نمي فهميدم و به چالِش ميفتادم و ميرفتم تو فكر و آخرشم كلافه و سردر گُم ميموندم ... مثلاً اينطوري شروع كرد...
آقاي دكتر من راننده بيابونم ، البته تو شهر كار ميكنم ...شبا تويِ جاده مشكلِ ديدم كمتر خوب ميشه... گفتم: ميشه بيشتر توضيح بِدين... اونوقت گفت: روزا مشكلم حاد نيست كه بتونم رانندگي نكنم... گفتم : ببخشيد... گفت: اصلا منظورم بينائي چشم راستم نيست ، چون از چشمِ چپم راضي نيستم و فكر ميكنم ديدش بخوبي سابقه.... وقتي منو همينطور هاج و واج ديد ادامه داد.... منظورم اينه چشم راستم از چپم كمتر نمي بينه ولي تارتره...
يه قـرصاي هستش واسِه سرگيجه باسمِ سيناريزين، كاش يه دونه اش دم دستم بود ميخوردم...

اپيزودِ سوّم:

امشب اصن يه وضعي بود مطب كه نميدونيد... حالا بشنويد شرح حال دادن پيرمردي كه عصا به دست توسط پسرش آوورده شده بود و پسرش ميخواست واسِه من شرح حال باباشو بِدِه....
آقايِ دكتر اين آقايِ من اصلاً دكتر موكتورا را قبول نداره و ميگه اينا تو كت و كولِ من نميره... ولي ماديديم ديگه چشم و چارَش نمي بينه و گولِه به گولِه با پك و پوز ميخوره زمين يه وقت خداي نكرده دك و دنده اش ميشكنه، ميوفته رو دست و بالمون اينه كه با هيهات آورديمشو و گفتيم بابا عمل مَمَل نداري و........ يه چشمك بِهِم زد.... كه يعني اگه هم عمل مَمَل داره به روشون موشون نيارم و بعد آستكي ماستكي به پسره بِگم تا آقاهه رو يه جوري بپيچونه.....
یادداشتهای دکتر زندی
#کانال_دکتر_میلان



به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇


https://t.me/joinchat/AAAAAEOL5PA81hI9ioK_EA
🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆



#داستانک

تريلوژيِ اِمشبِ مطبِ من....

اپيزودِ اوّل:

همينكه وارد مطب شد ديدم كه صورتش كَجِه ... و علائم فلج عصبِ هفتم صورت را داره.... و موقعيكه خوب معاينه اش كردم تشخيص واسه ام مُحرز شده بود و مونده بود تدابير درماني .... دوتا قطره چشمي مرطوب كننده روزانه واسَش نوشتم و ژِلِ مرطوب كننده چشم برايِ شبها و همينطور كه داشتم اينارو نسخه ميكردم ازش سئوال كردم : چي شد كه صورتتون كج شد.. يكمرتبه بغضش تركيد و گفت:
اوّل با هزار ترفند خَرَم كرد، بعد زد تو گوشم كَرَم كرد، حالام كه صورَتَمو كج كرد
و بعد با گريه ادامه داد :
آقايِ دكتر من نميدونستم معتاده و زَنِش شدم.....

اپيزودِ دوّم:

آقاهه روستائي مريضم بود و ميشناختمش و چند وقت قبل عملش كرده بودم اونوقت امشب با توپِ پر اومد داخل مطب و گفت :
عااامو وخي اين شيشه كه كار گذاشتي تو چِشم منو دَرِش بيار.... شبا كه ميرم صحرا عينهو گُرگ چشمام برق ميزنه... كم مونده زوزه ام بكِشم تا همه فرار كـنن...
گفتم : بگير بشين حاج آقا .. اوّل ازون كه اين شيشه نيست و بهترين لنز آمريكائيه كه تو چشمتون كار گذاشتم... ثانياً اگه بخواي درش بياري كه اينجا نميشه ، بايد دوباره بياي اتاق عمل ... سوماً بعضي ازين لنزاي داخلِ چشمي اولّش شبا برق ميزنن و يه مدت كه گذشت خوب ميشَن...
اونوقت آروم شد و نشست...

اپيزود سوّم:

ديگه همه جور پُز دادنو ديده بوديم غيرِ اينكه مريضِ امشبم همون بدو ورود دراومده به من ميگه:
آقاي دكتر من همونم كه واسه يه شالازيون ساده رفتم كلينيكِ نورِ تهرون.... ولي حالا چشمم آب آوورده اومدم پيشِ شما ... گفتم: خُب حالام تشريف ميبردين همون تهرون ... گفت :
نه جسارت نشه، منظورم اينه كه اينقد تعريفتونو كردن كه ما بهتون ارادت پيدا كرديم....

یادداشتهای دکتر زندی
#کانال_دکتر_میلان

به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇

https://t.me/joinchat/AAAAAEOL5PA81hI9ioK_EA