آنتی الیگارشی
7.68K subscribers
14.5K photos
5.3K videos
94 files
5.04K links
تمام مطالب منتشر شده در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار می یابد.

مسئولیت مطالب مخاطبان در گروه متصل به کانال تنها به
عهده خود مخاطبان است.
Download Telegram
#یادداشت

⭕️در مسقط چه می گذرد؟

یدالله کریمی پور

"جمهوری اسلامی از طریق عمان به ایالات‌متحده اطلاع داده است که قصد دارد مستقیما به اسرائيل حمله کند، مگر اینکه ایالات‌متحده آتش بس فوری در غزه و عدم تهاجم زمینی به رفح را تضمین کند"(کانال تلگرامی صابرین نیوز، ۸ اپریل). بخش نخست این خبر یعنی حمله مستقیم جمهوری اسلامی به اسرائيل نشدنی بوده است(تکوین جنگ). ولی شرط برقراری آتش بس، محتمل است. در عین حال اسرائيل (اشغالگر) از گونه ای حمله و تعقیب حماس در رفح دست بر نخواهد داشت. چه این خبر درست باشد، چه نادرست،‌ می توان منتطر پیامدهای زیر بود:

۱. احتمال برقراری گونه ای آتش بس محدود بسیار محتمل است؛ زیرا پرستیژ بین المللی اسرائيل به دلیل کشتار مردم غزه رو به نشیب است. تنها چند دولت معدود همچنان مدافع رویکرد اسرائیل در غزه اند. درون اسرائیل نیز وفاداری به لیکود و رهبرش بی بی، رو به اضمحلال نهاده است؛

۲. به اغلب احتمال تاکتیک ارتش اسرائیل دیگر مانند حملات کور به شهرهای غزه، خان یونس، دیرالبلح، بیت حانون، بیت لاهیا و... نخواهد بود. ولی در عین حال هرگز نفوذ در این آخرین پناهگاه بزرگ حماس را رها نخواهد کرد. به گمانم اسرائیل در جهت خواست ایالات متحده و شرکای اروپایی اش، در صدد است رفح را از طریق گردان های تخصصی و به یاری اطلاعاتی آمریکا تحت کنترل در آورد. ممکن است در این رویکرد جمعیت رفح در طرحی کمتر خشنونت آمیز به خان یونس منتقل شوند تا دست اسرائیل برای دسترسی به رزمندگان حماس بازتر شود. چنین رویکردی تلفات دو طرف نبرد را کاهش داده و برای جامعه جهانی نرم‌تر جلوه خواهد کرد. چنان که بدرالبوسعیدی وزیر خارجه سلطنت عمان در بیانیه پس از دیدار با عبداللهیان آورده است: عمان از ابتکار کاهش تنش در منطقه...پشتیبانی می کند. خارج کردن دو لشگر و چند تیپ از غزه نیز، بیانگر آن است که اسرائیل زین پس در قالب گردانی عمل خواهد کرد؛
۳. به گمانم‌ جمهوری اسلامی کم کم باید به رویکرد: بهترین کار، هیچکار است، در ارتباط با اسرائیل پی ببرد. چنان که هم حزب الله و هم تهران، به رغم ضربات متعدد اسراییل، گونه ای سکوت در پیش گرفته اند. این همان رویکردی بود که اسرائیل  در برابر موشک پرانی صدام به خاکش در جریان حمله آمریکا به عراق در پیش گرفت. جالب آن است که امروز عبداللهیان در سوریه از واژه جریمه شدن برای اسرائیل در برابر حمله به کنسولگری تهران در دمشق استفاده کرد؛
۴- ممکن است تهران از راه‌های گوناگون اطلاعاتی به تمایل سرسختانه کرملین برای شعله ور نگاه داشتن جنگ در غزه و باب المندب پی برده باشد. در عین حال نقش پکن در فشار بر تهران برای امنیت داشتن تردد در تنگه عدن را نمی توان نادیده انگاشت.
به هر روی به گمانم ممکن است تهران آرام آرام به امتیازات همراهی با جامعه جهانی و نزدیکی به ایالات‌متحده پی برده باشد. به هر روی پندارم چنین است که نبردها در غزه تا پایان های تعطیلات عید فطر رو به کاهش خواهد نهاد.


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️به نام دین و به کام بی‌دینی!

مهراب صادق نیا

کلیسای قرون وسطی به اقتداری دل‌گرم بود که او را از مباحثه و گفت‌گو با مخالفانش بی‌نیاز می‌کرد.
به همین دلیل هر کس که بر خلاف تفسیر کلیسا، از بایبل تفسیری ارائه می‌داد و یا سخنی در مخالفت تعالیم کلیسا می‌گفت، به جای آن‌که به مباحثه‌ای الاهیاتی دعوت شود، به محکمه و سپس به چوبه‌ی دار فراخوانده می‌شد.
روحانیان مسیحی با این کار، آسان‌تر می‌توانستند مخالفان خود را از سرِ راه بردارند و تفسیر خود را به کرسی بنشانند. اما این کار، دست‌کم دو ایراد اساسی داشت:
نخست این که‌ الاهیات مسیحی را شکننده و نحیف کرد. الاهیاتی که نتوانسته بود به زبان خود، خود را توجیه کند و با استفاده از زور و زندان و اعدام، خود را سرپا نگه داشته بود، پس از مدتی از درون تهی شده بود. توان ایستادن در برابر علم و اندیشه‌های مدّعی جای‌گزینی را نداشت. همین امر سبب شد تا از ابتدای جهان مدرن، مسیحیّت نه یک الاهیات، که صاحب چندین الاهیات شد و روز به روز در مواجهه‌ی با علم عقب نشست.
دومین مشکل، که از اولی حزن‌انگیزتر است، این که کلیسا برای دفاع از خوانش خود، دست به کارهایی می‌زد که خودش دیگران را از آن‌ها پرهیز می‌داد. کلیسا برای تحقق اخلاق و دینی که از آن دفاع می‌کرد، همان دین و اخلاق را زیرپا می‌گذاشت.
روحانیان مسیحی، در دفاع از اصلی که می‌گفت "خشونت نورز"، خشونت می‌ورزیدند؛ و برای دفاع از اصلی که می‌گفت "قتل مکن"، قتل می‌کردند.
این رویّه ممکن بود آن‌ها را چند وقتی، بر سر کار نگه دارد، ولی دینِ مورد نظرشان را عقیم می‌کرد. در حقیقت آن‌ها حاکم بودند ولی نه حاکمانِ دینی که از آن دفاع می‌کردند.
دنیای امروز ما، غرق در نزاع، کشمکش، تخریب، جنایت، بی‌عدالتی، ظلم، رنج، و کشتار است. ولی، غم‌انگیزتر این است که گاهی این همه فاجعه در حمایت از اصولی انجام می‌شوند که در ممنوعیّت این کارها وضع شده اند.

@antioligarchie
#یادداشت

⭕️چرا سخنگوی نظامی نداریم؟!

علیرضا کمیلی

اتفاقات روزهای گذشته اصفهان که رژیم و آمریکا و بقیه آن را منکر نشدند در واقع پاسخ آنان به حملات ما بود و حالا ما بجز پرداختن به طنزهای این ماجرا کاری نمی‌کنیم! توسط همه بجز خود ما روایت شده است.

رسانه های آن طرفی فارسی از شلیک موشک توسط جنگنده های رژیم[ صهیونیستی] از آسمان عراق سخن می گویند و ریزپرنده ها را هم صرفا برای مشغول کردن سامانه پدافندی ما... اینطرف هم که ماشاالله عده ای دوست دارند مدام بنویسند و نام دیگر «طرح همه احتمالات ذهنی» که قطعا روایت سازی نیست شده تحلیل!

خب اینکه بعد از چندروز هنوز روایت درستی از این اتفاق نداریم نشان می دهد که ما بشدت نیازمند یک سخنگوی نظامی هستیم. نه سخنگویی که صرفا محکوم یا رد کند بلکه کسی که متخصص امور نظامی و موشکی باشد و  منطقه را به خوبی بشناسد تا بتواند به دقیق و روی نقشه به مردم دنیا توضیح بدهد که چه اتفاقی رخ داده است و ماجرا چه بوده است؟!

من البته این را خوب می فهمم :
در زمانه ای که روایت سازی برای ذهن مردم ما دست دیگران است و فقط درباره همین اتفاق اصفهان چندین روایت مطرح شده است و البته معمولا دشمن توان غلبه روایت مد نظر خودش را دارد، بدترین کار «سکوت» و «تاخیر» است! خود دانید...


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️ آیا «لایحه حجاب مجلس» ملایم‌تر از لایحه اولیه دولت است؟

#مجتبی_ذوالنوری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی مدعی است: "برخوردها در لایحه حجاب و عفاف ملایم‌تر از لایحه قبل شده است."

او تصریح کرده: "چیزی که در قانون حجاب و عفاف دیده می‌شود، جنبه ارشادی و اصلاحی‌‌اش بیش از داغ و درفشی‌ است که متوجه هنجارشکنان با عناد، عقده، غرض و مرض است."


بررسی‌های «فکت‌نامه» نشان می‌‌دهد که این ادعا هیچ تناسبی با اقدامات صورت گرفته در مجلس در خصوص لایحه حجاب و عفاف ندارد. چرا‌که:

۱.نمایندگان مجلس نه تنها هیچ یک از مجازات‌های مندرج در لایحه حجاب و عفاف مصوب دولت را کاهش نداد‌ه‌اند، بلکه مجازات‌های مقرر در این لایحه را تشدید و توسعه داده‌اند.

۲. حداکثر مجازات در لایحه حجاب و عفاف دولت، حبس یا حداکثر جریمه نقدی درجه ۵ برای سلبریتی‌ها و ناقضان و مروجان بدحجابی و بی‌حجابی سازمان یافته و با تبانی بیگانگان و حبس و محرومیت از حقوق اجتماعی درجه شش برای حضور برهنه در ملاء‌عام، تعطیلی و لغو پروانه کسب و کار است، اما در مصوبه مجلس حتی «اعدام» پیش‌بینی شده است.

۳. در لایحه دولت کودکان و نوجوانان مشمول مجازات بدحجابی یا بی‌حجابی نشده‌اند ولی در مصوبه مجلس به صراحت از مجازات دانش‌آموزان (کودکان) و معرفی آنها به پلیس صحبت شده است.

بنابراین «فکت‌نامه» به ادعای مجتبی ذوالنوری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه: "برخوردها در لایحه حجاب و عفاف ملایم‌تر از لایحه قبل شده" نشان «شاخ‌دار» می‌دهد.

💢فکت نامه

لینک خبر👇

https://khabaronline.ir/xm7Mk

@antioligarchie
#یادداشت

⭕️دوره قاجاریه و مسئله زوال ایران

علی مرادی مراغه ای

به نظر من دوره زوال ایران، از شکست ایران از روسیه و با عقد قرارداد ترکمنچای شتاب گرفته و سرانجام در اواخر سلسله قاجاریه یعنی دوره احمدشاه و در زمان تبدیل سلسله قاجاریه به پهلوی به اوج خودش می رسد.
برای تحلیل این دوره زوال، می توان از آرا متفکران کلاسیک مانند منتسکیو در روح القوانین، یا ماکس وبر در کتاب پروتستانتیسم و روح سرمایه داری یا نظرات مارکس و انگلس و همچنین نظرات امثال پل باران و سمیرامین بهره گرفت.
هر کدام از این نظرات، برخی از وجوه دوره ی زوال و عقب ماندگی ایران را توضیح می دهند.
در زیر، تنها به اوج این زوال یعنی در آستانه تبدیل سلسله قاجاریه به پهلوی اشاره می کنم و مثال هایی می آورم.

رفتار ماموران روسی و انگلیسی در ایران در این زمان نشان می دهد که ایرانِ ویران بقول امین الدوله، چگونه گرفتار سرپنجه دو قدرت استعماری گردیده بود.
هزاران نمونه می توان ذکر کرد اما به نظرم در این محدوده، این دو نمونه کافی است تا پی ببریم که ایرانیان در آن زمان، چگونه روزگار می گذراندند و میزان استقلال ایران تا چه حد بوده؟!

احمدعلی سپهر(مورخ الدوله) در کتاب خود می نویسد:
"دخالت بیگانگان در امور ایران بجایی رسیده بود که در اوایل سال ۱۹۱۴/۱۲۹۳ روس ها در قزوین و تبریز از مردم مالیات می گرفتند!"

[📚 ایران در جنگ بزرگ ،احمدعلی سپهر،ص۹]

اما سپهر در جایی دیگر به مطلبی اشاره می کند که علاوه بر تلخ بودن، حیرت انگیز است و شاید در هیچ جای جهان چنین چیزی دیده نشده باشد جز ایران آن زمان!
او می نویسد:
"امروز عصر، خانم های وزرای مختار روس و انگلیس و خانم های صاحب منصبان روس، برای صرف چای در فرح آباد حضور احمدشاه دعوت داشتند، در آنجا حادثه ای رخ داد که موجب خشم اعلیحضرت(احمدشاه) گردید:
یک نفر صاحب منصب روسی، در حال مستی دنبال بانوئی کرده می خواست وارد اندرون شود اجزا دربار جلوگیری نمودند. بعد معاون ژنرال باراتف رسید صاحب منصب مزبور را با خود برد."

[📚ایران در جنگ بزرگ، احمدعلی سپهر، ص۹]

مطلب کاملا روشن است یعنی یک مامور روسی یکی از زنان اندرونی یعنی حرم شاه را دنبال کرده و زن به داخل حرمسرای احمدشاه پناه برده، اما آن مامور روسی می خواسته به زور وارد حرم شاه شود و هیچکس هم حریفش نمی شده و عاقبت، به معاون ژنرال باراتف(فرمانده کل نیروهای روسیه تزاری در ایران) اطلاع داده و او از راه می رسد و مانع او می گردد!
یعنی اگر معاون باراتف از راه نمی رسیده آن مامور روسی به زور وارد حرم شاهی می شد و...!
اما به این حادثه، ملک الشعرای بهار این چنین اشاره کرده:
"روزی چند نفر زن روسی به فرح آباد رفته بودند و می خواستند وارد اندرون سلطنتی شوند و تماشا کنند. مردی روسی مست، که از شهر دنبال زنان را گرفته بود او نیز می خواهد وارد حرمسرای شاهی شود و کار به کشمکش کشیده و شاه، رئیس الوزرا را احضار می کند و به فرمانده قشون روس خبر می دهند و آن مرد را می برند."

[📚 تاریخ احزاب، ملک الشعرای بهار،ص۲۴]

این می رساند که در این کشور، حتی خودِ زنان حرمسرای شاه نیز از تعدی ماموران بیگانه روسی در امان نبوده اند چه برسد به زنان و دخترانِ فقرآلود روستاها و دهات دور افتاده ی فرمانفرما!

امید است از تاریخ تلخ گذشته مان، عبرت گرفته و ما ایرانیان دست از انترناسیونالیست بازی(اعم از چپی یا مذهبی...) برداشته و قبل از هر کشور بیگانه ای، تنها سنگ مردم  و سنگِ منافع ملی خودمان را به سینه بزنیم.
البته پس از روشن کردن خانه خودمان، اگر در آخر نوری از این چراغ مان اضافی ماند، آن وقت اشکالی ندارد به فکر جهانیان هم بیفتیم!

کاریکاتور جالبی از نشریه ملانصرالدین اثر مرحوم جلیل محمد قلی زاده پیدا کرده ام که مربوط به اوج دوره زوال ایران می باشد!
نشریه ملانصرالدین به بهترین نحو، وضعیت ایرانِ گرفتار را در بین شیر و خرس یعنی بریتانیا و روسیه نشان می دهد.
در این کاریکاتور، ایران بصورت پلو و برّه است و در زیر این کاریکاتور هم، نوشته ای به ترکی و روسی بصورت ریز آمده که به زور توانستم بخوانم. در زیر کاریکاتور نوشته:
"یک انگلیسی به یک روسی تعارف می کند و می گوید بفرما، بفرما، درنگ نکن غذا(ایران خانم) از دهن می افتد و آن وقت، لذتبخش نمی شود"
البته شاه ایران(محمدعلی شاه) هم در تصویر از پشت پنجره دارد آنها را نگاه می کند و لبخند می زند!



http://www.upsara.com/images/x035218_.jpg


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️بازداشت هنرمند بخاطر تکان دادن سر!

✍️امیر دبیری‌مهر

یکی از هنرمندان کشور به نام ح .ن  یکشنبه ظهردوم اردیبهشت بخاطر تکان دادن سر ، چند ساعت بازداشت بود. نامبرده وقتی جلو محل کارش در منطقه ونک از تاکسی پیاده می‌شود شاهد نگه داشتن خودروها و‌ چک کردن تک تک خودروها برای توقیف خودروها توسط عوامل انتظامی کلانتری گاندی بوده و به نشانه ناراحتی از این رفتار، سرِخود را تکان می‌دهد. مامور انتظامی به او‌ می‌گوید چیه؟ ناراحتی؟ ایشان می‌گوید بله ناراحتم اشکالی داره انسان بخاطر وضع جامعه ناراحت باشه؟ مامور دیگری با لباس شخصی به او به استهزا می‌گوید: جان؟ هنرمند پاسخ می‌دهد "جانت بی بلا" این واکنش  باعث ادامه گفتگو شده و سایر مامورین لباس شخصی و لباس نظامی وی را کشان‌کشان از درب محل کار به داخل کلانتری کشانده و لباس وی را پاره کردند
‌و به درخواست همسایگان و عابرین  برای گذشت از مساله توجهی نکردند.

وقتی هنرمند اعتراض می‌کند چرا؟
می‌گویند به اتهام توهین به مامور دولت و اخلال در اجرای طرح پلیس میری دادسرای (امنیت) می‌فهمی چه خبره؟ از ساعت ۱۴:۳۰ تا ساعت ۱۷ تماس همکاران هنرمند از جمله بنده با مقامات انتظامی و مراجعه به کلانتری بی‌فایده بود تا اینکه یکی از همسایگان با رییس کلانتری تماس گرفته و هنرمند را با اخذ تعهد کتبی ازاد کردند البته با پیراهن پاره و اعصاب به هم ریخته ایشان و ناراحتی عمیق همکارانشان.

خدا قوت به همه نیروهای انتظامی که برخی از آنها با اخذ حقوق از مالیات شهروندان اینچنین اسباب آرامش خاطر و امنیت اخلاقی و روانی جامعه را فراهم می کنند !؟ و با رفتار بی‌قاعده موجب تضعیف جایگاه این سازمان نزد افکار عمومی می‌شوند. نقد رفتارهای بی‌قاعده و خلاف قانون به نفع  فراجاست تا بتواند وظایف اصلی خود در برقراری نظم و امنیت را انجام دهد و  بجای رویارویی با اقشار فرهیخته و قانون‌مدار وقت و انرژی خود را برای مقابله با اراذل و اوباش و سارقین و مزاحمین شهروندان بگذارد.


@antioligarchie
#یادداشت

کدام حسن صباح؟ کدام اسماعیلیه؟ کدام ایران؟
"به بهانه پایان پخش سریال «حشاشین".

امیر هاشمی مقدم

در ماه رمضان، کلیپ‌های یک گردشگر مصری پر بازدید شده بود که در خیابان‌های تهران با فیلم‌برداری از برخی مردم که روزه‌خواری می‌کردند، از مسلمانی ایرانیان تعجب می‌کرد. در همین ماه رمضان سریال «حشاشین» هم توسط پیتر میمی، کارگردان مصری ساخته شد. ذهنم ناخودآگاه میان این دو رویداد ارتباط برقرار می‌کند.

۱.هنوز بسیاری از مسلمانان، ایرانیان را مسلمان واقعی نمی‌دانند. بخشی از این داستان به دوگانه شیعه-سنی و بخشی به دوگانه عرب-عجم باز می‌گردد. در این میان تاریخ و سرگذشت ایران و مقاومت‌های فرهنگی (همچون نهضت شعوبیه)، سیاسی (همچون سلسله‌های صفاری، سامانی، آل بویه و...) و شورش‌های استادسیس، سنباد، بابک خرم‌دین و... نیز به چنین باورهایی دامن می‌زند. به تعبیر جواد طباطبایی، ایران اگرچه از نخستین سرزمین‌های اسلامی شد و مردمانش اسلام آوردند، اما هرگز پاره‌ای از امت اسلامی نشد و به‌صورت تافته‌ای جدا بافته باقی ماند. در سریال حشاشین، حسن صباح و اسماعیلیان پیرو او صرفا گروهی آدم‌کش هستند که تنها به جهان اسلام ضربه می‌زنند.

۲.سریال حشاشین بیشتر بر پایه داستان‌ها و روایت‌های غیرمستند درباره حسن صباح است. البته در کتاب «بررسی انسان‌شناختی سینمای تاریخی ایران» (۱۳۹۲. انتشارات دریچه‌نو) نشان داده‌ام که سینما یک واسطه یا مدیوم است و موظف نیست تاریخ را جزء به جزء بازنمایی کند؛ بلکه نیاز به دراماتیک کردن تاریخ دارد تا مخاطب را جذب کند؛ اما اصل رویداد نباید قربانی شود. در سریال حشاشین شما با حسن صباحی که نیرنگ‌باز است و در راه قدرت‌طلبی حتی خانواده‌اش را هم قربانی می‌کند روبرو می‌شوید. منابع این سریال یا نوشته‌های مورخان سنی‌مذهب دشمن اسماعیلیه است یا قصه‌پردازی‌هایی همچون «سه یار دبستانی» و «خداوند الموت». در حالی‌که بسیاری از اسناد تاریخی نشان می‌دهد حسن صباح شخصیتی پارسا، ساده‌زیست و عادل بود و همین عدالت باعث شد مردم نقاط مختلف ایران گرد او جمع شوند. تا آنجا که به قول استاد باستانی پاریزی، زنان روستاهای اطراف قلعه تا چهارصد سال پس از مرگش، با درود فرستادن بر او ریسندگی‌شان را آغاز می‌کردند.

۳. این سریال بخشی از تاریخ ایران را روایت می‌کند. تقریبا همه صحنه‌ها در دژ الموت، اصفهان یا ری اتفاق می‌افتد. شخصیت‌های اصلی فیلم هم همگی ایرانی‌اند. اما تمدن و فرهنگ ایرانی دارد توسط غیرایرانی‌ها روایت و مصادره می‌شود و شخصیت‌ها، زبان مکالمه، پوشاک، معماری، موسیقی و... عربی است. علی‌رغم توانایی بالای ایران در حوزه سینمای تاریخی، این توانمندی صرفا بر سینمای دینی متمرکز شده و از ساخت فیلم و سریال درباره تاریخ ایران غفلتی نابخشودنی داریم. اگر درباره پیامبران بنی‌اسرائیل فیلم و سریال می‌سازیم (که باید بسازیم و خیلی هم خوب و لازم است)، فراموش نکنیم به جز ما شش میلیارد دیگر از جمعیت کره زمین هم باورمند به این پیامبران هستند و می‌توانند درباره‌شان فیلم و سریال بسازند. اما درباره تاریخ ایران وظیفه اصلی بر دوش خودمان نیست؟

۴.آنچه در سریال حشاشین و به‌طور کلی قصه‌پردازی‌ها درباره حسن صباح نادیده گرفته می‌شود، ایران‌دوستی وی است. فرهاد دفتری (به‌عنوان یکی از دقیق‌ترین پژوهشگران حوزه اسماعیلیه) «احساسات ملی ایرانی» را بخشی از انگیزه حسن صباح می‌داند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. جالب است بدانیم اسماعیلیان نزاری (پیروان حسن صباح) نخستین مذهب اسلامی بودند که کتب و دستورالعمل‌های دینی‌شان را به زبانی غیر از عربی (فارسی) نوشتند.

۵. دژ الموت یکی از شناخته‌شده‌ترین بناهای تاریخی ایران در جهان است. در حالی‌که جز ویرانه‌ای از آن برجای نمانده. ای‌کاش دژ الموت بر پایه منابع تاریخی مورد بازسازی قرار می‌گرفت و تا حد امکان به شکل اولیه‌اش در می‌آمد. در نظر داشته باشیم که پس از پخش هر سریال تاریخی یا انتشار هر رمان تاریخی، بازدید گردشگران از مکان‌های نمایش‌داده‌شده در آن سریال یا رمان تاریخی رشد چشمگیری داشته است.

۶.اسماعیلیان به‌عنوان یکی از مذاهب ایرانی همچنان نسبت‌شان با ایران مشخص نیست. علی‌رغم تفاوت‌های آشکاری که با مذهب شیعه دوازده امامی دارند، اما به باورم همچنان باید آنها را پذیرا باشیم. گویا سال‌ها پیش درخواست داده‌اند به‌عنوان شاخه‌ای از تشیع، شعبه و دفتری در قم تاسیس کنند، اما پاسخی دریافت نکردند. آنان هنوز خودشان را شیعه می‌دانند، هنوز به ائمه اطهار ارادت دارند، هنوز دژ الموت یکی از زیارت‌گاه‌ها (یا دست‌کم مکان‌های مورد احترام)شان است، هنوز جمعیت ۱۵ میلیون‌شان چه در افغانستان، چه در تاجیکستان، چه در هند و چه در افریقا علاقه به ایران دارند و... .

@antioligarchie
#یادداشت

⭕️دختر اگر باسواد شود نامۀ عاشقانه می‌نویسد!

مهدی تدینی

نخستین تشکل زنان در عصر مشروطه با اهدای انگشترها، گوشواره‌ها و النگوهای طلا شکل گرفت. دور اول مجلس شورای ملی وقتی سیاستمداران پی آن بودند که بانک ملی تأسیس کنند، زنان طلاهایشان را بخشیدند و جمعیتی برای جمع‌آوری کمک‌ها تشکیل دادند که شد نخستین جمعیت مدرن زنان ایرانی.
مهدی ملک زاده، مورخ مشروطه، جملۀ تکان‌دهنده‌ای دربارۀ وضعیت زنان دارد. می‌گوید اگر مردان در دوران استبداد از حقوق بشر بی‌بهره بودند، زنان از حقوقی در حد حیوانات هم بی‌نصیب بودند. اما مشروطه سرآغازی بود بر بیداری زنان. شروع فعالیت روزنامه‌نگارانۀ زنان چند سال پس از انقلاب مشروطه آغاز شد، در دهۀ ۱۲۹۰.
«مجلۀ دانش» نخستین نشریه‌ای بود که برای آگاه‌سازی زنان ایجاد شد، چهار سال پس از مشروطه، در ۱۲۸۹. نشریۀ بعدی «شکوفه» بود که ۱۲۹۲ منتشر شد و عمر کوتاهی داشت. در صفحۀ نخست آن نوشته بود: «صاحبۀ امتیاز و مدیر مسئوله مزین‌السلطنه صبیۀ مرحوم آقا میرزا سیدرضی رئیس‌الاطبا، روزنامه‌ایست اخلاقی، ادبی، حفظ الصحه اطفال، خانه‌داری، بچه‌داری، مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیۀ اخلاق زنان راجع به مدارس نسوان».
سیدرضی پزشک قشون ناصرالدین‌شاه بود که به دخترش، مریم عمید (همین مزین‌السلطنه) اجازۀ تحصیل داده بود و حالا شده بود چشم‌وچراغ روزنامه‌نگاری زنان ایران، ضمن اینکه دو مدرسۀ دخترانه هم تأسیس کرد.

او یک انجمن زنان (انجمن همت) نیز تشکیل داد که اهداف جالبی داشت: از جمله ترویج مصرف کالای ایرانی! همچنین تشویق زنان برای ساخت صنایع دستی. عمید با نشریۀ شکوفه تبلیغ انجمن را می‌کرد و برای تأمین مالی روزنامه حتی اثاثیۀ خانه‌اش را فروخت. او تا زنده بود «شکوفه» را منتشر می‌کرد و آن زمان ــ صد سال پیش ــ از حقوق زنان می‌گفت و علیه کودک‌همسری می‌نوشت.
صدیقۀ دولت‌آبادی دیگر چهرۀ تأثیرگذار جنبش زنان پس از مشروطه بود. او که پدرش روحانی ــ البته از روحانیان شاخۀ ازلی بابیه ــ بود در اصفهان یکی از نخستین نشریات زنان را با نام «زبان زنان» در ۱۲۹۷ تأسیس کرد. این مجله نیز از حق زنان می‌نوشت، با خرافات مقابله می‌کرد و وضع زنان جهان را شرح می‌داد، از جهت سیاسی هم ملی‌گرایی و مقابله با نفوذ بیگانه را ترویج می‌داد. صدیقه لعن و نفرین بسیار دید، روزنامۀ «زبان زنان» هم چند بار توقیف شد. وقتی سال ۱۳۰۰ روزنامه به دلیل مقاله‌ای سیاسی علیه رئیس‌الوزرا توقیف شد، رئیس نظمیه هنگام توقیف به صدیقه گفت: «خانم شما صد سال زود به دنیا آمدی!»
صدیقه در سال‌های بعد که جسارت بیشتری پیدا کرد به مخالفت با حجاب هم پرداخت، پیش از کشف حجاب. فعالیت‌های او بسیار گسترده است ــ از تأسیس مدرسه تا انجمن و نمایندگی ایران در نشست‌های بین‌المللی زنان ــ و در این نوشتار نمی‌گنجد. او سازش‌ناپذیر و ستیزه‌جو بود، این را می‌توان از وصیتنامۀ او فهمید. وصیت کرده بود: «در تشییع جنازه‌ام حتی یک زن باحجاب شرکت نکند. زنانی را که با چادر بر سر مزارم بیایند هرگز نمی‌بخشم!»
دیگر زن نامدار و پرتلاش در صدر جنبش زنان، شهناز آزاد بود، دختر همان میرزا حسن رشدیۀ نامدار. شهناز نشریۀ «نامۀ بانوان» را در ۱۲۹۹ منتشر کرد که نویسندگان آن همه زن بودند. بالای عنوان روزنامه نوشته بود: «زنان نخستین آموزگار مردانند» و زیر عنوان آمده بود: «این روزنامه برای بیداری و رستگاری زنان بیچاره و ستمکش ایران است.»
آفاق پارسا آخرین زنی است که در این نوشتار نام می‌بریم. هیچ فرد باسوادی در خانواده‌اش نبود و تا ششم دبستان را پنهانی و بدون اطلاع پدرش خواند. پدرش معتقد بود «دختر اگر باسواد شود برای پسرها نامۀ عاشقانه می‎نویسد!» آفاق در ۱۲۹۹ مجله‌ای به نام «جهان زنان» را تأسیس کرد. این نشریه بیانی بی‌پرواتر داشت و می‌خواست با متعصبان رویارو شود که نتیجه‌اش توقیف چندباره و تبعید مدیر آن بود. در شمارۀ پنجم خود در مقاله‌ای با عنوان «از حالا» زنان را دعوت کرد همدوش مردان در کوچه و بازار و حجره و اداره و کارخانه و مواقع خطر همراه باشند. در مقاله‌ای دیگر نویسنده ــ مریم رفعت‌زاده ــ ایران را با افغانستان مقایسه می‌کند و افسوس می‌خورد در افغانستان برای «ترقی و تربیت نسوان» کارهای بسیاری شده و «این دولت جدیدالتمدن قریباً از ملت شش‌هزار سالۀ متمدن ایران از هر حیث پیش افتاده». آفاق پارسا با تبعید و محرومیت فراوانی روبرو شد. دختر او، فرخ‌رو پارسا، نخستین وزیر زن ایرانی بود که پس از انقلاب ۵۷ اعدام شد.
همۀ این زنانی که نام بردم عملاً در کودکی ازدواج کردند. مریم عمید و صدیقۀ دولت‌آبادی از شوهر تحمیلی خود جدا شدند.

پی‌نوشت: برای این نوشتار بیشتر از کتاب «زنان روزنامه‌نگار و اندیشمند ایرانی»، نوشتۀ پری شیخ‌الاسلام (چاپ ۱۳۵۱) استفاده کردم.

@antioligarchie
بخشی از یک #یادداشت

⭕️عملیات مرداب

ع.ایماگر

عملیّات اسرائیل در مرداب رفح به یک دوراهی بزرگ رسیده، از یک سو فشار افکار عمومی داخل اسرائیل بر نتانیاهو و بی‌حاصلی حمله به غزّه و از یک سو جوّ بی‌سابقه‌ی روشنفکران، ‌دانشجویان شبکه‌های اجتماعی و اعتراضات خیابانی در جهان، بازی دوسرباختی را برای اسرائیل رقم زده است.
  
نقد سیاست امریکا در قبال فلسطین در سطح اوّل رسانه‌های امریکا هیچگاه تا این حد پیش نرفته بود و استعفاهای پیاپی مقام‌های دولتی دودستگی بی‌سابقه‌ای را در میان هیئت حاکمه نشان می‌دهد....نقد سیاست دوگانه ی امریکا در برابر جنگ اوکراین و فلسطین حالا دیگر امری عادی شده است. دیگر به سادگی نمی‌توان به اعتراض علیه اسرائیل انگ یهودستیزی زد و برای اوّلین‌بار امریکا در این دست اعتراضات از اروپا پیشی گرفته است.
 
آنچه در این میان مضحک است استقبال رسانه‌های جمهوری اسلامی از اعتراضات دانشجویی امریکاست. این اعتراضات سرسوزنی نزدیکی به افکار و اهداف نظام حاکم بر ایران ندارد. نقد اسرائیل با نفی و نابودی اسرائیل تفاوت دارد و این اعتراضات مبتنی بر معیارهایی در سیاست‌ورزی است که در صورت مصداق‌یابی به طریق اولی شامل نظام ولایی می‌شود. هر مشابهتی دلیل همراهی نیست. مثلاً چپ ایرانی نیز منتقد سفت‌وسخت اسرائیل و امریکاست ولی به همین اندازه علیه نظام ولایی نیز موضع می گیرد.
زندگی دانشجویی دارای دو ویژگی است: حقیقت‌خواهی و آرمان‌جویی و عدم دلبستگی به شغل و مقامی که باعث احتیاط و محافظه‌کاری شود.

اوّلین اعتراضات بزرگ علیه نظام از سال ۷۸ آغاز شد که به وضوح صبغه‌ی دانشجویی داشت و پس از آن نیز از ۸۸ تا خیزش مهسا دانشجویان در متن اعتراضات بوده‌اند. خنده‌دار است که کسانی که دانشگاه را پادگان کردند،‌ حالا از جوّ بی‌سابقه‌ی دانشگاهها در امریکا ابراز خوشحالی کنند. نسل زد اگر در امریکا منتقد حاکمان است، حدّاکثر با بازداشت موقّت روبه‌رو می‌شود...


پ.ن.«عملیّات مرداب» فیلمی با نام اصلی «Southern Comfort»  بود که برای اوّلین‌بار اوایل دهه هفتاد از تلویزیون ایران پخش شد. فیلم  درباره‌ی گروهی از سربازان امریکایی بود که به یک مانور نظامی می‌روند امّا  به طور ناخواسته با کیجن‌ها (فرانسوی‌تباران جنوب امریکا) درگیر می‌شوند.و تلفات می‌دهند.

کیجن‌ها برای پوشاندن خطای خود تصمیم می‌گیرند که هیچ‌کس  از اعضای گروه را زنده نگذارند ولی در یک تعقیب و گریز طولانی بالاخره دو  نفر موفّق می‌شوند که خود را نجات دهند. صداوسیما با حذف درگیری سربازان با  کیجن‌ها و تغییر دیالوگ ها اینطور القا کرد که این افراد از متمرّدان جنگ ویتنام‌اند و این رزمایش در اصل برای حذف آنان است و ارتش امریکا پشت  ماجراست. در پایان که ماشینی با آرم ارتش امریکا نزدیک می‌شود صدای رگباری به فیلم افزوده شده گویا دو نفر نجات‌یافته ندانسته به قاتلان خود پناه  آورده و به دست نیروهای خودی کشته می‌شوند.
یک نمونه‌ی عجیب از سانسور  رسانه‌های جمهوری اسلامی که تا همین حالا نه فقط درباره‌ی فیلم ها بلکه در پوشش و  تفسیر جهت‌دار اخبار جهان نیز اعمال می‌شود.


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️در مورد این ون ها و بازداشت دانشجوهای دانشگاه تهران ‎#آبان۹۸ یه خاطره بگم که مصداق "ابتذال_شر است.
کلی لباس شخصی ریختند داخل دانشگاه و دانشجوهارو زدند، بعد درهای دانشگاه رو بستند و ون‌هاشونو گذاشتن جلوی در ۱۶ آذر و دانشجوها رو می ریختند بیرون و می کردند توی ون.

ما که می دونستیم نشون شدیم و بیرون چه خبره، کمی باهاشون داخل کلنجار رفتیم و بیرون نمی رفتیم، تا اینکه چندتاشون اومدن بغلمون کردن بردن دفتر حراست یه ۱۰دقیقه گرفتن زیر مشت و لگد و بعد خرکش کردند بیرون دانشگاه، در ون رو باز کردند و هولم دادن داخل

که یکی شون از داخل ون یه لگد زد توی سینه‌ام پرت شدم بیرون و مامورهای بیرون فکر کردن می خوام فرار کنم دوباره گرفتن زیر مشت و لگد و سوار ونم کردند. ماشینه از ۱۶ آذر خارج شد، چند متر جلوتر نزدیک میدون انقلاب وایستاد، مسئولشون از بیرون اومد درو باز کرد پرسید پس چرا نمی رید؟
مامورای داخل گفتند ماشین هنوز خالیه. طرف یه پس گردنی به من که جلوی در بودم زد، گفت بشمار ببین چندتا صندلی خالیه. شمردم گفتم چهارتا. طرف برگشت به ۳ تا پسر ۱۸-۱۹ساله توی پیاده‌رو که تازه از کافه اومده بودند بیرون گفت شما دانشجویید؟دانشجوی کجا؟
اونام گفتن آره دانشجوی هنر دانشگاه آزاد. اونم یه مکث کرد گفت اشکال نداره بیاید اینجا یه دقیقه. بعد با چک و لگد زدنشون کردن توی ون. یه دانشجو هم از جلوی مترو پیدا کردند و با کتک سوار ون کردند.
ماشین که راه افتاد، یکی از این پسرای تازه سوارشده، یواش با بغض از من پرسید:

آقا شمارو واسه چی گرفتن؟
+دانشگاه تهران اعتراض بود ریختن مارو گرفتند.
-خب پس مارو واسه چی گرفتن؟؟
+ون صندلی خالی داشت، شمارو گرفتن پر بشه
-نه آقا شوخی نکن تورو خدا، بگو واقعا مارو واسه چی گرفتن؟
+جدی میگم والا !!...

🀄️علی نانوایی

#twitter

@antioligarchie