#یادداشت
⭕️آیا پروژه مصادره ایران و بعثیسازی حکومت خنثی شد یا ادامه خواهد داشت؟
حزب بعث سوریه یک ویژگی خاص دارد که باعث ماندگاریاش شده است. علویهای سوریه یک اقلیت مذهبی (فرقه) در سوریه هستند که تمام ارکان حاکمیت بخصوص ارتش و امنیت در انحصار مطلق آنهاست. این در اقلیت بودن همان ویژگی خاصی است که باعث شده تمام عناصر و ارکان ساختار از پایین تا بالا چارهای جز وفاداری به ساختار حاکم تا آخرین قطره خون نداشته باشند زیرا خوب میدانند که اگر ساختار سرنگون شود مخالفان، هیچکدامشان را زنده نمیگذارند و این عاملی بود که بشار اسد را با کمک خارجی حفظ کرد.
نمونه خفیفتر این نوع از حکومت، صدام حسین و قذافی بودند که یا در عراق توسط خارجی برافتادند یا در لیبی تا آخرین قطره خون جنگیدند و تمام شدند اما تسلیم نه. حکومت صدام از جنس اقلیت ایدئولوژیک بود و حکومت قدافی از جنس اقلیت قبیلهای.
اما در تاریخ معاصر ایران بعد از قاجار که آخرین حکومت قبیلهای بود هیچگاه چنین دیکتاتوری بر اساس اقلیت چه از نوع مذهب و چه از نوع قوم و قبیله شکل نگرفت.
اما نکته اینجاست که اگرچه یک جریان سیاسی در جمهوری اسلامی از گذشته در تلاش برای چیدن چنین ساختاری بود و حتی هاشمی رفسنجانی رسما این ایده را با عنوان حکومت یک اقلیت ۲۰ درصدی مطرح کرد اما هیچگاه جامه عمل نپوشید و پیروزی خاتمی در سال ۷۶ (که بنظرم با طراحی آقای خامنهای شکل گرفت) این خط را بکلی محو کرد و هاشمی رفسنجانی هم بعدها بشدت از آن فاصله گرفت و هرگز آن را دوباره به زبان نیاورد.
اما طی چند سال اخیر یک جریان خاص و عجیب که اصلا ماهیتش معلوم نیست و هم رنگ و بوی اصلاحطلبی دارد و هم فرم اصولگرایی، دقیقا در چنین مسیری گامهای عملی و علنی برداشته و مشخصا سعی کرده تا یک اقلیت شناسنامهدار (فرقه) همانند بعثیها به وجود آورد. ایده آنها این بوده که نه تنها نیازی به همراهی اکثریت نیست بلکه چه بهتر تا با کنار زدن اکثریت، مرزهای اقلیت خودی و اکثریت مردم را چنان شفاف کنیم که هیچکدام نتوانند از آن عبور کنند.
استدلال این بوده که با یک اقلیت وفادار منسجم ۲۰درصدی میتوان قدرت برتر را تشکیل داد زیرا در طرف مقابل (اکثریت خاموش)، امکان تشکیل اجماعی از وفاداران و جانبرکفان در حد حتی ۵ درصد در هیچ موضوعی وجود ندارد و نخواهد داشت.
اما نشانههای این پروژه چیست؟
۱.مصادره ایدئولوژیک؛ شامل آیینها و نمادهای مذهبی همچون دهه محرم و ماه رمضان و…
اگر دقت کنید طی یکی دو سال گذشته هیاتهای مذهبی و محرم بشدت افت کرده و ماه رمضان رنگ باخته؛
برخی اینها را به حساب پیروزی برای اپوزیسیون میگذارند که کاملا اشتباه است زیرا این اتفاق تحت همین پروژه به وقوع پیوسته و این آیینها را به اجماعی حداقلی اما خالص و غیرقابل نفوذ تبدیل کرده که قطعا تا مدتها در هر منازعهای بی رقیب است.
۲.مصادره امنیت و تبدیل اعتراضات به اغتشاش و درگیری خشن و کشتهسازی که باعث رادیکال شدن هر دو طرف و ایجاد کینه و نتیجتا باعث شفافیت مرزبندی بین اکثریت خاموش و اقلیت وفادار میشود که این مطلوبترین حالت ممکن برای چنین ساختاری است.
۳.مصادره همه نمادهای اتحاد که اکثریت مردم در مورد آنها اشتراک نظر دارند همچون شخصیتها، برندها و تیمهای ملی و جریانسازی برای القای تقابل بین اکثریت مردم و اقلیت ملیپوشان و طرفداران خودیشان.
۴.مصادره انتخابات و اینکه فقط اقلیت وفادار در انتخابات شرکت کنند و بقیه مردم را هم با کد امنیتی «در خانه بمانید» که در روز انتخابات توسط براندازهای وابسته ترند میشد از صحنه خارج کردند تا اقلیت وفادار در یک صحنه بیدردسر، افراد خودی را به مجلس و دولت بفرستند.
۵.مصادره ارز و انرژی با شعار فیک دلارزدایی و تثبیت قیمت انرژی که در عمل به معنای حفظ و تشدید انحصار اقلیتی از تجار و صنعتگران اصلاحطلب و اصولگرا بر ارز و انرژی بود تا همین حضور اندک مردم مستقل در اقتصاد را هم محو کنند....این پروژه که در ابتدای مسیر قرار داشت (دارد) در بلند مدت بشدت نسبت جامعه و حاکمیت را به نوع سوریهای آن تبدیل میکرد (میکند).
بنظرم انتخابات پیش رو فرصت مهمی برای بهم زدن بازی آنهاست و باید منتظر شورای نگهبان ماند.
💢کفش های آهنی
@antioligarchie
⭕️آیا پروژه مصادره ایران و بعثیسازی حکومت خنثی شد یا ادامه خواهد داشت؟
حزب بعث سوریه یک ویژگی خاص دارد که باعث ماندگاریاش شده است. علویهای سوریه یک اقلیت مذهبی (فرقه) در سوریه هستند که تمام ارکان حاکمیت بخصوص ارتش و امنیت در انحصار مطلق آنهاست. این در اقلیت بودن همان ویژگی خاصی است که باعث شده تمام عناصر و ارکان ساختار از پایین تا بالا چارهای جز وفاداری به ساختار حاکم تا آخرین قطره خون نداشته باشند زیرا خوب میدانند که اگر ساختار سرنگون شود مخالفان، هیچکدامشان را زنده نمیگذارند و این عاملی بود که بشار اسد را با کمک خارجی حفظ کرد.
نمونه خفیفتر این نوع از حکومت، صدام حسین و قذافی بودند که یا در عراق توسط خارجی برافتادند یا در لیبی تا آخرین قطره خون جنگیدند و تمام شدند اما تسلیم نه. حکومت صدام از جنس اقلیت ایدئولوژیک بود و حکومت قدافی از جنس اقلیت قبیلهای.
اما در تاریخ معاصر ایران بعد از قاجار که آخرین حکومت قبیلهای بود هیچگاه چنین دیکتاتوری بر اساس اقلیت چه از نوع مذهب و چه از نوع قوم و قبیله شکل نگرفت.
اما نکته اینجاست که اگرچه یک جریان سیاسی در جمهوری اسلامی از گذشته در تلاش برای چیدن چنین ساختاری بود و حتی هاشمی رفسنجانی رسما این ایده را با عنوان حکومت یک اقلیت ۲۰ درصدی مطرح کرد اما هیچگاه جامه عمل نپوشید و پیروزی خاتمی در سال ۷۶ (که بنظرم با طراحی آقای خامنهای شکل گرفت) این خط را بکلی محو کرد و هاشمی رفسنجانی هم بعدها بشدت از آن فاصله گرفت و هرگز آن را دوباره به زبان نیاورد.
اما طی چند سال اخیر یک جریان خاص و عجیب که اصلا ماهیتش معلوم نیست و هم رنگ و بوی اصلاحطلبی دارد و هم فرم اصولگرایی، دقیقا در چنین مسیری گامهای عملی و علنی برداشته و مشخصا سعی کرده تا یک اقلیت شناسنامهدار (فرقه) همانند بعثیها به وجود آورد. ایده آنها این بوده که نه تنها نیازی به همراهی اکثریت نیست بلکه چه بهتر تا با کنار زدن اکثریت، مرزهای اقلیت خودی و اکثریت مردم را چنان شفاف کنیم که هیچکدام نتوانند از آن عبور کنند.
استدلال این بوده که با یک اقلیت وفادار منسجم ۲۰درصدی میتوان قدرت برتر را تشکیل داد زیرا در طرف مقابل (اکثریت خاموش)، امکان تشکیل اجماعی از وفاداران و جانبرکفان در حد حتی ۵ درصد در هیچ موضوعی وجود ندارد و نخواهد داشت.
اما نشانههای این پروژه چیست؟
۱.مصادره ایدئولوژیک؛ شامل آیینها و نمادهای مذهبی همچون دهه محرم و ماه رمضان و…
اگر دقت کنید طی یکی دو سال گذشته هیاتهای مذهبی و محرم بشدت افت کرده و ماه رمضان رنگ باخته؛
برخی اینها را به حساب پیروزی برای اپوزیسیون میگذارند که کاملا اشتباه است زیرا این اتفاق تحت همین پروژه به وقوع پیوسته و این آیینها را به اجماعی حداقلی اما خالص و غیرقابل نفوذ تبدیل کرده که قطعا تا مدتها در هر منازعهای بی رقیب است.
۲.مصادره امنیت و تبدیل اعتراضات به اغتشاش و درگیری خشن و کشتهسازی که باعث رادیکال شدن هر دو طرف و ایجاد کینه و نتیجتا باعث شفافیت مرزبندی بین اکثریت خاموش و اقلیت وفادار میشود که این مطلوبترین حالت ممکن برای چنین ساختاری است.
۳.مصادره همه نمادهای اتحاد که اکثریت مردم در مورد آنها اشتراک نظر دارند همچون شخصیتها، برندها و تیمهای ملی و جریانسازی برای القای تقابل بین اکثریت مردم و اقلیت ملیپوشان و طرفداران خودیشان.
۴.مصادره انتخابات و اینکه فقط اقلیت وفادار در انتخابات شرکت کنند و بقیه مردم را هم با کد امنیتی «در خانه بمانید» که در روز انتخابات توسط براندازهای وابسته ترند میشد از صحنه خارج کردند تا اقلیت وفادار در یک صحنه بیدردسر، افراد خودی را به مجلس و دولت بفرستند.
۵.مصادره ارز و انرژی با شعار فیک دلارزدایی و تثبیت قیمت انرژی که در عمل به معنای حفظ و تشدید انحصار اقلیتی از تجار و صنعتگران اصلاحطلب و اصولگرا بر ارز و انرژی بود تا همین حضور اندک مردم مستقل در اقتصاد را هم محو کنند....این پروژه که در ابتدای مسیر قرار داشت (دارد) در بلند مدت بشدت نسبت جامعه و حاکمیت را به نوع سوریهای آن تبدیل میکرد (میکند).
بنظرم انتخابات پیش رو فرصت مهمی برای بهم زدن بازی آنهاست و باید منتظر شورای نگهبان ماند.
💢کفش های آهنی
@antioligarchie
#یادداشت
⭕️بالاتر از سیاهی: نماز سرخ
✍سایه اقتصادی نیا
یکی از بدیعترین و بعیدترین جلوههای "اتحاد" در تاریخ معاصر ایرانیان "نماز سرخ" است: پرفورمنسی تمامعیار از نماز خواندن کمونیستها پشت سر ممد رینگو!
تصاویر باقی مانده از این اجرا هرگز به شایستگی به چشم نیامده و تشریح نشده... بازخوانی آنها بیننده را با مصداق کامل کمدیـ تراژدیهایی آشنا میکند که تنها در وضعیتهای انقلابی بر روح آشفتۀ افراد و روان گسیخته از رنج جوامع مستولی میشود.
در مهر ۱۳۵۶ کلیسای سنماری در پاریس محل اجرای اعتراضی عجیبی بود: در نماز جماعتی به تدارک محمد منتظری، پسر آیتالله منتظری، مارکسیستها و کمونیستها پشت سر روحانیون مبارز قامت بستند، با لبهای تشنه و دهانهای گرسنه از اعتصاب غذا تکبیر گفتند و نماز خواندند. این نمایش اثرگذار و غریب از "اتحاد" از هر حیث شایستگی مطالعهای نقادانه دارد: از حیث دینی، تاریخی، اجتماعی، ژورنالیستی و بالاخص از جنبۀ هنری :
در فیلم آسوشیتد پرس، ابتدا نمای بیرونی کلیسا نشان داده میشود: در و دیوار کلیسای مسیحیان با عکسهایی از روحانیون (طالقانی، مدرس، خمینی و ...)، مخالفان رژیم شاه و زندانیان سیاسی چپ، علامت «ستارۀ سرخ» و نوشتههایی از علی شریعتی و آیات قرآن پوشانده شده است. آیۀ ۵۸ سورۀ حج با نظر به مبارزات ایرانیان و احتمالاً شخص آیتالله خمینی انتخاب شده که آن زمان در عراق بود: وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ.
صدای ارگ کلیسا میآید و دوربین آرامآرام پایین میکشد تا جماعت را نشان دهد: عدهای با نقاب سرخ زیر پتوی پلنگی نشستهاند. نقاب عبارت است از بریدهپارچهای سرخ که بیعمامهها با کش بستهاند پس کلّه و آخوندها بندَش کردهاند به عمامه. جای چشمها و دهانها سوراخ است و بعضی عینکشان را روی نقاب سوار کردهاند. لختی شعار میدهند، پس به نماز میایستند. پیشنماز، در فضایی مطلقاً آبزورد، روی پوست ببر، میایستد و صدای الله اکبرش به نوای سحرانگیز ارگ کلیسا میآمیزد.
شاید کمتر اعلان "اتحاد سیاسی"ای را بتوان یافت که، چنین جنبۀ بصری و مفهومیِ ارگانیکی داشته باشد_ اجرایی رئال که قرار است معناآفرینی کند، اما چنان روی صحنه معصوم و برهنه میگردد که خود به مصداقی بدل میشود برای اشاره به معناباختگی مطلق.
https://t.me/antioligarchie/39340
@antioligarchie
⭕️بالاتر از سیاهی: نماز سرخ
✍سایه اقتصادی نیا
یکی از بدیعترین و بعیدترین جلوههای "اتحاد" در تاریخ معاصر ایرانیان "نماز سرخ" است: پرفورمنسی تمامعیار از نماز خواندن کمونیستها پشت سر ممد رینگو!
تصاویر باقی مانده از این اجرا هرگز به شایستگی به چشم نیامده و تشریح نشده... بازخوانی آنها بیننده را با مصداق کامل کمدیـ تراژدیهایی آشنا میکند که تنها در وضعیتهای انقلابی بر روح آشفتۀ افراد و روان گسیخته از رنج جوامع مستولی میشود.
در مهر ۱۳۵۶ کلیسای سنماری در پاریس محل اجرای اعتراضی عجیبی بود: در نماز جماعتی به تدارک محمد منتظری، پسر آیتالله منتظری، مارکسیستها و کمونیستها پشت سر روحانیون مبارز قامت بستند، با لبهای تشنه و دهانهای گرسنه از اعتصاب غذا تکبیر گفتند و نماز خواندند. این نمایش اثرگذار و غریب از "اتحاد" از هر حیث شایستگی مطالعهای نقادانه دارد: از حیث دینی، تاریخی، اجتماعی، ژورنالیستی و بالاخص از جنبۀ هنری :
در فیلم آسوشیتد پرس، ابتدا نمای بیرونی کلیسا نشان داده میشود: در و دیوار کلیسای مسیحیان با عکسهایی از روحانیون (طالقانی، مدرس، خمینی و ...)، مخالفان رژیم شاه و زندانیان سیاسی چپ، علامت «ستارۀ سرخ» و نوشتههایی از علی شریعتی و آیات قرآن پوشانده شده است. آیۀ ۵۸ سورۀ حج با نظر به مبارزات ایرانیان و احتمالاً شخص آیتالله خمینی انتخاب شده که آن زمان در عراق بود: وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ.
صدای ارگ کلیسا میآید و دوربین آرامآرام پایین میکشد تا جماعت را نشان دهد: عدهای با نقاب سرخ زیر پتوی پلنگی نشستهاند. نقاب عبارت است از بریدهپارچهای سرخ که بیعمامهها با کش بستهاند پس کلّه و آخوندها بندَش کردهاند به عمامه. جای چشمها و دهانها سوراخ است و بعضی عینکشان را روی نقاب سوار کردهاند. لختی شعار میدهند، پس به نماز میایستند. پیشنماز، در فضایی مطلقاً آبزورد، روی پوست ببر، میایستد و صدای الله اکبرش به نوای سحرانگیز ارگ کلیسا میآمیزد.
شاید کمتر اعلان "اتحاد سیاسی"ای را بتوان یافت که، چنین جنبۀ بصری و مفهومیِ ارگانیکی داشته باشد_ اجرایی رئال که قرار است معناآفرینی کند، اما چنان روی صحنه معصوم و برهنه میگردد که خود به مصداقی بدل میشود برای اشاره به معناباختگی مطلق.
https://t.me/antioligarchie/39340
@antioligarchie
Telegram
آنتی الیگارشی
⭕️بالاتر از سیاهی، نماز سرخ
@antioligarchie
@antioligarchie
#یادداشت
✍مسعود شفیعی کیا
⭕️یکی از مسئولان دانشگاه افسری نهادی هفته گذشته بین مردم گفت: #احمدی_نژاد قصد مقابله با نظام بعد از فوت رهبری را دارد!
او تایید نمیشود، ولی برای تاییدشدن نیامده، برای اینکه گمنام و مفقودالاثر نشه آمده تا بعداز رهبری راس فتنه باشد!
▪️فرماندهان و توجیهگران دیگری هم چنین کنشهایی بین مردم داشتهاند، ولی چرا؟!
۱.اینکه بر این انتخابات سایهی انتخاب رهبری آینده افتاده، قابل تأمل است.
۲.مسئله اینقدر پیچیده نیست؛ احمدینژاد پتانسیل و توانایی و درایت و عرضهی اصلاح وضع مردم را درخود دید و با درخواست #مردم درست یا غلط آمد.
۳. اینکه معاونت مرکز حساس نهادی نظامی زمینهی دامنهی برخورد با ایشان را به پس از #ردصلاحیت هم گسترش میدهد، توجیه عقلانی ندارد.
۴.احمدینژاد به عنوان یک فرد ایرانی که حق ثبتنام در انتخابات آزاد را دارد، وارد صحنه شده و همین!
دیدید که دوبار در ۹۶ و ۴۰۰ ردش کردید و مانع خدمتش شدید و در خانه نشست، اکنون هم حتی فراغت ابراز کنش شخصی خود در بیان نوع مشارکتش را مانند ۱۴۰۰ ندارد، اگر تقصیرش این است که محبوبیتش از دیگران بالاتر است؟
- آقایان! باید علت و ریشهی محبوبیتش را با مقایسهی خدمت ۸ سال دولتش با ۳۲ سال دولتهای دیگر بسنجید.
- مگر محبوبیت و دوست بودن و معاشقه با مردم گناه است؟!
۵.بنده شاید در مواردی با ایشان اختلاف نظر داشته باشم، ولی آیا برای چنین سرمایهای که رئیس رژیم جعلی ننگ شدن با او را خواسته چنین داستانپردازی کنند، انصاف است؟!
۶. در این ۱۳ سال که حذف او در دستور تمام ارکان قرارگرفته، این همه هزینه و شکاف حاکمیت و مردم کافی نیست.
۷. امورات ایشان از حفاظت تا ... هم که دست شما است و به اندازه کافی از کنشش خبر دارید، حتی در دفتر ایشان هم دوستانی دارید و بر ارتباطاتش اشراف دارید، پس چرا داستانپردازی ؟!....
@antioligarchie
✍مسعود شفیعی کیا
⭕️یکی از مسئولان دانشگاه افسری نهادی هفته گذشته بین مردم گفت: #احمدی_نژاد قصد مقابله با نظام بعد از فوت رهبری را دارد!
او تایید نمیشود، ولی برای تاییدشدن نیامده، برای اینکه گمنام و مفقودالاثر نشه آمده تا بعداز رهبری راس فتنه باشد!
▪️فرماندهان و توجیهگران دیگری هم چنین کنشهایی بین مردم داشتهاند، ولی چرا؟!
۱.اینکه بر این انتخابات سایهی انتخاب رهبری آینده افتاده، قابل تأمل است.
۲.مسئله اینقدر پیچیده نیست؛ احمدینژاد پتانسیل و توانایی و درایت و عرضهی اصلاح وضع مردم را درخود دید و با درخواست #مردم درست یا غلط آمد.
۳. اینکه معاونت مرکز حساس نهادی نظامی زمینهی دامنهی برخورد با ایشان را به پس از #ردصلاحیت هم گسترش میدهد، توجیه عقلانی ندارد.
۴.احمدینژاد به عنوان یک فرد ایرانی که حق ثبتنام در انتخابات آزاد را دارد، وارد صحنه شده و همین!
دیدید که دوبار در ۹۶ و ۴۰۰ ردش کردید و مانع خدمتش شدید و در خانه نشست، اکنون هم حتی فراغت ابراز کنش شخصی خود در بیان نوع مشارکتش را مانند ۱۴۰۰ ندارد، اگر تقصیرش این است که محبوبیتش از دیگران بالاتر است؟
- آقایان! باید علت و ریشهی محبوبیتش را با مقایسهی خدمت ۸ سال دولتش با ۳۲ سال دولتهای دیگر بسنجید.
- مگر محبوبیت و دوست بودن و معاشقه با مردم گناه است؟!
۵.بنده شاید در مواردی با ایشان اختلاف نظر داشته باشم، ولی آیا برای چنین سرمایهای که رئیس رژیم جعلی ننگ شدن با او را خواسته چنین داستانپردازی کنند، انصاف است؟!
۶. در این ۱۳ سال که حذف او در دستور تمام ارکان قرارگرفته، این همه هزینه و شکاف حاکمیت و مردم کافی نیست.
۷. امورات ایشان از حفاظت تا ... هم که دست شما است و به اندازه کافی از کنشش خبر دارید، حتی در دفتر ایشان هم دوستانی دارید و بر ارتباطاتش اشراف دارید، پس چرا داستانپردازی ؟!....
@antioligarchie
#یادداشت
⭕️ نظر خداوند در انتخابات ریاستجمهوری
✍️ جعفر شیرعلی نیا
آیتالله خزعلی بسیار پرحرارت سخن میگفت؛ "به حق سادات و اجدادشان قسم» ناطق نوری بهتر است."
چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت، دو روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری دوم خرداد ۷۶ برای بسیاری مسجل شده بود که آرای سیدمحمد خاتمی با شتاب از آرای ناطق نوری پیشی گرفته است اما آیتالله خزعلی به یزد، زادگاه خاتمی، رفته بود و در سخنرانیاش از احتمال پیروزی قطعی ناطق نوری با اختلاف رای بالا سخن گفت.
خزعلی به مردم یزد گفت، شنیده است که یزد در دفاع از حق خاموش است؛ "من زنده باشم و یزد خاموش؟"
او از رای جامعهی مدرسین به ناطق گفت و اینکه از چهار مسیر، از اطرافیان رهبری بررسی کرده است و دریافته که تمایل رهبری به ناطق نوری است. از خاتمی انتقاد میکرد اما میگفت:"اما آقای ناطق نوری صد درصد دستش توی دست ولایت فقیه است."
خزعلی به مردم گفت: "ببینید چه کسانی دارند کار میکنند و پشت سرند؟ روزنامهی اسرائیل را ببینید. بیبیسی را ببینید. برادران، خواهران، بیدار باشید!"
به فیلمی اشاره کرد که در تهران از خانمی که؛ "زلفش را هم بیرون گذاشته" میپرسند به چه کسی رای میدهد و او میگوید خاتمی؛ چون آزادی میدهد؛ "بند چارقدش را هم بر میدارد. چرا اینها را نمیگیرند؟!" انتقاد از خاتمی را ادامه داد، دقایقی جلسه به هم ریخت و شعارها سخنرانی را قطع کرد؛ "حسین حسین شعار ماست، خاتمی افتخار ماست" شعارها که تمام شد، خزعلی گفت در پایان سخنانش حقیقتی را آشکار خواهد کرد که شعاردهندگان؛ "از اینکه از روی نادانی شعار دادهاند شرمنده خواهند شد."
آن روزها سیدمحمدحسین طباطبایی در کانون توجه افراد مذهبی بود و تسلطش بر قرآن در سن پنج، شش سالگی بسیاری را شگفتزده کرده بود. خزعلی گفت پیش از سخنرانی به محمدحسین طباطبایی زنگ زده است و دربارهی انتخابات پرسیده است و طباطبایی جواب داده؛ "فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ" خزعلی گفت یعنی به هدایت روحانیون اقتدا کن. «گفتم به تیپ آقای خاتمی چه میگویی؟» پاسخ داد؛ «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ» خزعلی معنی این جواب را اینگونه توضیح داد؛ « اینها گمراه شدهاند و تو نمیتوانی هدایتشان کنی.» و گفت این همان حرفی است که شعاردهندگان را شرمنده میکند؛ «حالا تا صبح به خودت بپیچ. این حرف دیگر مال من نیست، مال روحانیت نیست، مال خداست که دارد به قلب این بچه القا میکند. حالا فردا برو پای صندوق هر چی خواستی و به هر کی خواستی رأی بده... اگر سر جنگ با خدا داری بارکالله!» نتیجهی انتخابات را نیز چنین پیشبینی کرد؛ «برای هر چهار نفر کاندیدا دعا کنید، برادران مسلمان ما هستند. یکیشان یک و نیم درصد رأی میآورد. یکیشان شاید پنج، شش درصد و آقای ناطق نوری حدس میزنم بین پنجاه و شش تا شصت درصد و مابقی پایینتر.»
[📚جمهوریت؛ افسونزدایی از قدرت ص۴۲۱-۴۲۷]
توان زیادی از حوزه و روحانیت در این انتخابات خرج شد تا ناطق نوری رای بیاورد. سیدمهدی طباطبایی در خاطراتش روایت کرده است: "به نقاط مختلف کشور سفر کردیم و علما را دعوت میکردیم که از آقای ناطق حمایت کنند... حتی حوزه علمیه هم وارد شد. آقای قرائتی در برنامههای تلویزیونی خودش اشارههایی داشت، آقای جوادی آملی هم در تیزر تلویزیونی به همراه چند تن دیگر از بزرگان برای تایید شخصیت آقای ناطق صحبت کرد اما این یک کشتی بود که هرچه بیشتر به آن آویزان میشدیم، بیشتر غرق میشد. یعنی هر چهقدر به این کشتی وزنه آویزان میکردیم، سنگینتر میشد. من چند روز مانده بود به انتخابات متوجه این نکته شدم." او توضیح داده است که چهگونه این پشتیبانی زیاد بخشی از روحانیت را هم رویگردان کرد.
[📚اخلاق و مبارزه ص۲۰۳ و ۲۰۴]
در نهایت خاتمی با اختلاف چند برابری پیروز انتخابات شد. چند روز پس از انتخابات آیتالله امینی در دیدار با هاشمی رفسنجانی از «سوءمدیریتی که باعث شکست اعتبار روحانیت در انتخابات شد» گله کرد و نیز«از کارشکنی های احتمالی که به زودی علیه آقای خاتمی بروز خواهد کرد» گفت. چند روز بعد آیتالله امامی کاشانی از هاشمی«برای قرضهایی که در تبلیغات ریاستجمهوری بارآورده استمداد کرد.» و ریشهری به هاشمی خبر داد؛ روحیه افرادی مانند آیتالله جوادی آملی و حجتالاسلام قرائتی که وادار به موضعگیری در انتخابات شدهاند، بد است.
[📚انتقال قدرت، ص۲۲، ۱۷۲، ۱۸۳]
@antioligarchie
⭕️ نظر خداوند در انتخابات ریاستجمهوری
✍️ جعفر شیرعلی نیا
آیتالله خزعلی بسیار پرحرارت سخن میگفت؛ "به حق سادات و اجدادشان قسم» ناطق نوری بهتر است."
چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت، دو روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری دوم خرداد ۷۶ برای بسیاری مسجل شده بود که آرای سیدمحمد خاتمی با شتاب از آرای ناطق نوری پیشی گرفته است اما آیتالله خزعلی به یزد، زادگاه خاتمی، رفته بود و در سخنرانیاش از احتمال پیروزی قطعی ناطق نوری با اختلاف رای بالا سخن گفت.
خزعلی به مردم یزد گفت، شنیده است که یزد در دفاع از حق خاموش است؛ "من زنده باشم و یزد خاموش؟"
او از رای جامعهی مدرسین به ناطق گفت و اینکه از چهار مسیر، از اطرافیان رهبری بررسی کرده است و دریافته که تمایل رهبری به ناطق نوری است. از خاتمی انتقاد میکرد اما میگفت:"اما آقای ناطق نوری صد درصد دستش توی دست ولایت فقیه است."
خزعلی به مردم گفت: "ببینید چه کسانی دارند کار میکنند و پشت سرند؟ روزنامهی اسرائیل را ببینید. بیبیسی را ببینید. برادران، خواهران، بیدار باشید!"
به فیلمی اشاره کرد که در تهران از خانمی که؛ "زلفش را هم بیرون گذاشته" میپرسند به چه کسی رای میدهد و او میگوید خاتمی؛ چون آزادی میدهد؛ "بند چارقدش را هم بر میدارد. چرا اینها را نمیگیرند؟!" انتقاد از خاتمی را ادامه داد، دقایقی جلسه به هم ریخت و شعارها سخنرانی را قطع کرد؛ "حسین حسین شعار ماست، خاتمی افتخار ماست" شعارها که تمام شد، خزعلی گفت در پایان سخنانش حقیقتی را آشکار خواهد کرد که شعاردهندگان؛ "از اینکه از روی نادانی شعار دادهاند شرمنده خواهند شد."
آن روزها سیدمحمدحسین طباطبایی در کانون توجه افراد مذهبی بود و تسلطش بر قرآن در سن پنج، شش سالگی بسیاری را شگفتزده کرده بود. خزعلی گفت پیش از سخنرانی به محمدحسین طباطبایی زنگ زده است و دربارهی انتخابات پرسیده است و طباطبایی جواب داده؛ "فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ" خزعلی گفت یعنی به هدایت روحانیون اقتدا کن. «گفتم به تیپ آقای خاتمی چه میگویی؟» پاسخ داد؛ «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ» خزعلی معنی این جواب را اینگونه توضیح داد؛ « اینها گمراه شدهاند و تو نمیتوانی هدایتشان کنی.» و گفت این همان حرفی است که شعاردهندگان را شرمنده میکند؛ «حالا تا صبح به خودت بپیچ. این حرف دیگر مال من نیست، مال روحانیت نیست، مال خداست که دارد به قلب این بچه القا میکند. حالا فردا برو پای صندوق هر چی خواستی و به هر کی خواستی رأی بده... اگر سر جنگ با خدا داری بارکالله!» نتیجهی انتخابات را نیز چنین پیشبینی کرد؛ «برای هر چهار نفر کاندیدا دعا کنید، برادران مسلمان ما هستند. یکیشان یک و نیم درصد رأی میآورد. یکیشان شاید پنج، شش درصد و آقای ناطق نوری حدس میزنم بین پنجاه و شش تا شصت درصد و مابقی پایینتر.»
[📚جمهوریت؛ افسونزدایی از قدرت ص۴۲۱-۴۲۷]
توان زیادی از حوزه و روحانیت در این انتخابات خرج شد تا ناطق نوری رای بیاورد. سیدمهدی طباطبایی در خاطراتش روایت کرده است: "به نقاط مختلف کشور سفر کردیم و علما را دعوت میکردیم که از آقای ناطق حمایت کنند... حتی حوزه علمیه هم وارد شد. آقای قرائتی در برنامههای تلویزیونی خودش اشارههایی داشت، آقای جوادی آملی هم در تیزر تلویزیونی به همراه چند تن دیگر از بزرگان برای تایید شخصیت آقای ناطق صحبت کرد اما این یک کشتی بود که هرچه بیشتر به آن آویزان میشدیم، بیشتر غرق میشد. یعنی هر چهقدر به این کشتی وزنه آویزان میکردیم، سنگینتر میشد. من چند روز مانده بود به انتخابات متوجه این نکته شدم." او توضیح داده است که چهگونه این پشتیبانی زیاد بخشی از روحانیت را هم رویگردان کرد.
[📚اخلاق و مبارزه ص۲۰۳ و ۲۰۴]
در نهایت خاتمی با اختلاف چند برابری پیروز انتخابات شد. چند روز پس از انتخابات آیتالله امینی در دیدار با هاشمی رفسنجانی از «سوءمدیریتی که باعث شکست اعتبار روحانیت در انتخابات شد» گله کرد و نیز«از کارشکنی های احتمالی که به زودی علیه آقای خاتمی بروز خواهد کرد» گفت. چند روز بعد آیتالله امامی کاشانی از هاشمی«برای قرضهایی که در تبلیغات ریاستجمهوری بارآورده استمداد کرد.» و ریشهری به هاشمی خبر داد؛ روحیه افرادی مانند آیتالله جوادی آملی و حجتالاسلام قرائتی که وادار به موضعگیری در انتخابات شدهاند، بد است.
[📚انتقال قدرت، ص۲۲، ۱۷۲، ۱۸۳]
@antioligarchie
#یادداشت
⭕️لایحه "منع الخمور"/ بررسی وضعیت مشروبات الکلی در کشورهای عربی
ویدئو پیوست به خوبی توضیح میدهد که چرا در کشورهای عربیِ بسیار مذهبی مانند عراق، فروش مشروبات الکلی در مغازهها و خیابانها و سوپرمارکتهای شهرها از بصره تا بغداد و از موصل تا استان الرمادی و دیگر شهرهای آزاد و مشهود است اما در کشوری چون کویت خیر!؟
فؤاد الهاشم نويسنده و از مشهورترین روزنامهنگاران کویت در مصاحبه با القبس تشریح می کند که منع فروش مشروبات الکلی در کویت به سال ۱۹۶۴م برمیگردد که أمیر کویت «عبدالله سالمالصباح»بود. تا این سال از آنجا که کویت قطب متمول و مروارید خلیج فارس بود و گردشگران بسیاری داشت،تولید و فروش مشروبات الکلی هیچ منعی در این کشور نداشت.
"الهاشم" در ویدئو از پشتپردهی تصویب لایحهی منع مشروبات الکلی در کویت میگوید که چنین ممنوعیتی به هیچوجه دلیل و انگیزهی مذهبی خاصی نداشت.
وی میگوید در مصاحبهای که با ابوعلی آل الصباح داشته از او پرسیده است که آیا به دلایل مذهبی بود که نمایندگان به لایحهی منع مشروبات الکلی رأی دادند؟. وی خندید و گفت: خیر!
سپس توضیح میدهد که نمایندگان مجلس بر سر اینکه کدامشان مالکیت آژانسها و نمایندگی شرکتهای بزرگ و مشهور تولید ویسکی در کشور را به دست آورند با یکدیگر کشمکش و نزاع داشتند و همه بر سر تصاحب نمایندگی «جانویکر» رقابت میکردند، کسی حاضر نبود ویسکی جان ویکر را با محصول "وایتهورس" تاخت بزند، برای همین اختلافات میان آنها بالا گرفت. در حقیقت این تضاد منافع نمایندگان بود که کدامیک سودآورترین شرکتهای الکلی را تصاحب کند و چون به توافق نرسیدند لایحه به رأی گذاشته شد و ۴۹ نفر به آن رأی مثبت دادند و فقط یک نفر با آن مخالفت کرد.
با این وجود قانون منع، یک ماه بر سر میز "عبدالله سالم" امیر کویت ماند به طوری که حاضر به امضای آن نمیشد.
الهاشم میگوید: امیر کویت برای عدم امضای قانون منع خمور استدلال جالبی داشت میگفت:
تنها فقیران و کمدرآمدهای جامعهاند که از این قانون متضرر میشوند چرا که قشر مرفه به هر ترتیب مشروبات خودش را از هرجا که شده تهیه میکند.
اما وقتی امیر پس از یکماه به امضای لایحهی منع مشروبات الکلی تن داد، نمایندگان مجلس پشت فیگوری مذهبی سنگر گرفتند و چنین اظهار میکردند که ما به دلیل اطاعت از فرامین الهی و اطاعت از شریعت اسلامی بوده است که به لایحه رأی دادهایم.
سپس مهمان برنامهی القبس مثال دیگری میزند که میگوید آن نماینده مجلس کویت به ویژگی طبقاتی این قانون هم برایم اشاره کرد.
گفت: وقتی مشروبات برای همگان مجاز باشد چندان که در عراق میبینیم راننده تاکسی و یک هندوانهفروش هم به راحتی روی داشبرد ماشین و گاری هندوانهاش بطری ویسکیاش را گذاشته و مینوشد، در اینجا پس فرق میان این فرد طبقهی فرودست با کسی که به هتل مجللی میرود و ویسکیاش را سفارش میدهد در چیست؟ بدین گونه تمایز طبقاتی این محصول با مجاز بودن عمومی آن از بین میرود.
این تحلیل نشان میدهد که مجالسی که مانع از اصلاحات در کشور میشوند، از اینروست که این اصلاحات در تضاد با منافع آن نمایندگان است، نه باورهای اعتقادی ایشان.
💢مسعود باب الحوائجی
https://t.me/antioligarchie/39388
@antioligarchie
⭕️لایحه "منع الخمور"/ بررسی وضعیت مشروبات الکلی در کشورهای عربی
ویدئو پیوست به خوبی توضیح میدهد که چرا در کشورهای عربیِ بسیار مذهبی مانند عراق، فروش مشروبات الکلی در مغازهها و خیابانها و سوپرمارکتهای شهرها از بصره تا بغداد و از موصل تا استان الرمادی و دیگر شهرهای آزاد و مشهود است اما در کشوری چون کویت خیر!؟
فؤاد الهاشم نويسنده و از مشهورترین روزنامهنگاران کویت در مصاحبه با القبس تشریح می کند که منع فروش مشروبات الکلی در کویت به سال ۱۹۶۴م برمیگردد که أمیر کویت «عبدالله سالمالصباح»بود. تا این سال از آنجا که کویت قطب متمول و مروارید خلیج فارس بود و گردشگران بسیاری داشت،تولید و فروش مشروبات الکلی هیچ منعی در این کشور نداشت.
"الهاشم" در ویدئو از پشتپردهی تصویب لایحهی منع مشروبات الکلی در کویت میگوید که چنین ممنوعیتی به هیچوجه دلیل و انگیزهی مذهبی خاصی نداشت.
وی میگوید در مصاحبهای که با ابوعلی آل الصباح داشته از او پرسیده است که آیا به دلایل مذهبی بود که نمایندگان به لایحهی منع مشروبات الکلی رأی دادند؟. وی خندید و گفت: خیر!
سپس توضیح میدهد که نمایندگان مجلس بر سر اینکه کدامشان مالکیت آژانسها و نمایندگی شرکتهای بزرگ و مشهور تولید ویسکی در کشور را به دست آورند با یکدیگر کشمکش و نزاع داشتند و همه بر سر تصاحب نمایندگی «جانویکر» رقابت میکردند، کسی حاضر نبود ویسکی جان ویکر را با محصول "وایتهورس" تاخت بزند، برای همین اختلافات میان آنها بالا گرفت. در حقیقت این تضاد منافع نمایندگان بود که کدامیک سودآورترین شرکتهای الکلی را تصاحب کند و چون به توافق نرسیدند لایحه به رأی گذاشته شد و ۴۹ نفر به آن رأی مثبت دادند و فقط یک نفر با آن مخالفت کرد.
با این وجود قانون منع، یک ماه بر سر میز "عبدالله سالم" امیر کویت ماند به طوری که حاضر به امضای آن نمیشد.
الهاشم میگوید: امیر کویت برای عدم امضای قانون منع خمور استدلال جالبی داشت میگفت:
تنها فقیران و کمدرآمدهای جامعهاند که از این قانون متضرر میشوند چرا که قشر مرفه به هر ترتیب مشروبات خودش را از هرجا که شده تهیه میکند.
اما وقتی امیر پس از یکماه به امضای لایحهی منع مشروبات الکلی تن داد، نمایندگان مجلس پشت فیگوری مذهبی سنگر گرفتند و چنین اظهار میکردند که ما به دلیل اطاعت از فرامین الهی و اطاعت از شریعت اسلامی بوده است که به لایحه رأی دادهایم.
سپس مهمان برنامهی القبس مثال دیگری میزند که میگوید آن نماینده مجلس کویت به ویژگی طبقاتی این قانون هم برایم اشاره کرد.
گفت: وقتی مشروبات برای همگان مجاز باشد چندان که در عراق میبینیم راننده تاکسی و یک هندوانهفروش هم به راحتی روی داشبرد ماشین و گاری هندوانهاش بطری ویسکیاش را گذاشته و مینوشد، در اینجا پس فرق میان این فرد طبقهی فرودست با کسی که به هتل مجللی میرود و ویسکیاش را سفارش میدهد در چیست؟ بدین گونه تمایز طبقاتی این محصول با مجاز بودن عمومی آن از بین میرود.
این تحلیل نشان میدهد که مجالسی که مانع از اصلاحات در کشور میشوند، از اینروست که این اصلاحات در تضاد با منافع آن نمایندگان است، نه باورهای اعتقادی ایشان.
💢مسعود باب الحوائجی
https://t.me/antioligarchie/39388
@antioligarchie
Telegram
آنتی الیگارشی
⭕️(ویدئو)بخشی از مصاحبه فواد الهاشم روزنامه نگار مشهور کویتی با القبس درباره لایحه "منع الخمور" در کویت درسال ۱۹۶۴
@antioligarchie
@antioligarchie
#یادداشت
⭕️حداقل سعی کنید سیاهلشکر نباشید!
✍هادی مسعودی
در انتخابات پیشِ رو، بیش از همه دلم برای یک گروه میسوزد: کسانی که رأی سفید میدهند.
حرف کسانی که رأی سفید میدهند غالبا این است: هیچکدام از گزینهها را در حد ریاست جمهوری نمیدانیم، اما رأی میدهیم که بگوییم این نظام را قبول داریم و به آن پایبندیم...
این برساخت ذهنی را از کجا آوردهاند که: کسانی که رأی نمیدهند با این حکومت ضدیت صددرصدی دارند یا کسانی که رأی نمیدهند لزوما براندازند؟
جمهوری اسلامی سالهاست با همین گزارههای مبهم و نامعلوم درصد مشارکت را بالا برده است.
▪️اما گزارههای دیگری برای عدممشارکت وجود دارد:
رأی نمیدهم چون این انتخابات را، در واقع انتخابات نمیدانم، چون عملکرد ناشفاف شورای نگهبان را توهین به شعورم میدانم...
رأی نمیدهم به این دلیل که می خواهم صدای اعتراضم را به گوش حاکمیت برسانم...به این دلیل که غالبا توسط اینحکومت حقوقم نادیده گرفته شده...به این دلیل که از حضورم پای صندوق رأی سوءاستفاده شده...به این دلیل که این نظام، انتخابات را بیشتر شوی تبلیغاتی میداند تا مسیری برای انتخاب کارآمدترین گزینه...
در انتخابات شرکت نمیکنم چون طی سالها متوجه شدهام تغییر رئیسجمهورها، تأثیر زیادی در سیاستهای اعمالی این حکومت ندارد. تمام رأی و نظرها، منتهی به نظر یک نفر و متوقف به تصمیم یک شخص میشود. و تا زمانی که روال مدیریت در کشور اینگونه است، شرکت در انتخابات جز بالا بردن میزان مشارکت و افزایش توهم مشروعیت در حاکمان، سودی ندارد.
کسی که رأی سفید میدهد، هم از انتخاب رئیسجمهور آینده شانه خالی میکند و از آن بدتر با حضورش پای صندوق رأی، به مشروعیت اعمال این حکومت اعتراف کرده و خودش را در جایگاه سیاهلشکر نظام قرار میدهد.
از این جهت رأی سفیدیها خیلی وضعیت رقتباری دارند. هم با حضورشان چک سفید امضا به حاکمیت میدهند، هم با رأی سفیدشان، انتخاب رئیسجمهور را به دیگری حواله میدهند یا سیاه لشکر نباشید، یا اگر آمدید محکم بیایید و روی یک کاندیدا اجماع کنید و برای رأیآوری اش بجنگید...نه اینوری نه آنوری نباشید...
پ.ن: افرادی که بدلیل مسائل شغلی، مجبور به رأی دادن میشوند را از نوشته بالا استثنا کنید...
@antioligarchie
⭕️حداقل سعی کنید سیاهلشکر نباشید!
✍هادی مسعودی
در انتخابات پیشِ رو، بیش از همه دلم برای یک گروه میسوزد: کسانی که رأی سفید میدهند.
حرف کسانی که رأی سفید میدهند غالبا این است: هیچکدام از گزینهها را در حد ریاست جمهوری نمیدانیم، اما رأی میدهیم که بگوییم این نظام را قبول داریم و به آن پایبندیم...
این برساخت ذهنی را از کجا آوردهاند که: کسانی که رأی نمیدهند با این حکومت ضدیت صددرصدی دارند یا کسانی که رأی نمیدهند لزوما براندازند؟
جمهوری اسلامی سالهاست با همین گزارههای مبهم و نامعلوم درصد مشارکت را بالا برده است.
▪️اما گزارههای دیگری برای عدممشارکت وجود دارد:
رأی نمیدهم چون این انتخابات را، در واقع انتخابات نمیدانم، چون عملکرد ناشفاف شورای نگهبان را توهین به شعورم میدانم...
رأی نمیدهم به این دلیل که می خواهم صدای اعتراضم را به گوش حاکمیت برسانم...به این دلیل که غالبا توسط اینحکومت حقوقم نادیده گرفته شده...به این دلیل که از حضورم پای صندوق رأی سوءاستفاده شده...به این دلیل که این نظام، انتخابات را بیشتر شوی تبلیغاتی میداند تا مسیری برای انتخاب کارآمدترین گزینه...
در انتخابات شرکت نمیکنم چون طی سالها متوجه شدهام تغییر رئیسجمهورها، تأثیر زیادی در سیاستهای اعمالی این حکومت ندارد. تمام رأی و نظرها، منتهی به نظر یک نفر و متوقف به تصمیم یک شخص میشود. و تا زمانی که روال مدیریت در کشور اینگونه است، شرکت در انتخابات جز بالا بردن میزان مشارکت و افزایش توهم مشروعیت در حاکمان، سودی ندارد.
کسی که رأی سفید میدهد، هم از انتخاب رئیسجمهور آینده شانه خالی میکند و از آن بدتر با حضورش پای صندوق رأی، به مشروعیت اعمال این حکومت اعتراف کرده و خودش را در جایگاه سیاهلشکر نظام قرار میدهد.
از این جهت رأی سفیدیها خیلی وضعیت رقتباری دارند. هم با حضورشان چک سفید امضا به حاکمیت میدهند، هم با رأی سفیدشان، انتخاب رئیسجمهور را به دیگری حواله میدهند یا سیاه لشکر نباشید، یا اگر آمدید محکم بیایید و روی یک کاندیدا اجماع کنید و برای رأیآوری اش بجنگید...نه اینوری نه آنوری نباشید...
پ.ن: افرادی که بدلیل مسائل شغلی، مجبور به رأی دادن میشوند را از نوشته بالا استثنا کنید...
@antioligarchie
#یادداشت
.⭕️در حکایتِ بینظری!
✍جواد موگویی
بعید است نامزدی، اقتصاد و معیشت مردم را اولویت اول کشور نداند. اما آنچه تاکنون از پزشکیان بهچشم آمده، بینظری در ارائه راهحلهای اقتصادی است.
او مدام تکرار میکند «کارمندان دیگر نمیتوانند راحت زندگی کنند و بازنشستگان گرفتار هستند قدرت خرید ندارند و... امروز همه نگران و ناراضی هستند و...»
آیا واقعا جای این عبارات در برنامه تخصصی اقتصادیست؟!
این دست حرفها را که عامه مردم هم در یک گزارش خبری در مترو یا وسطشهر بیان خواهند کرد.
او در برنامه با کارشناسان اقتصادی مدام به کارشناسان همراه خویش ارجاع داد.
تکیه به نگاه متخصصان اقتصادی امریست منطقی و ستوده. لکن نمیتوان از رجالی همچون پزشکیان که سابقه وزارت و نایب رییسی مجلس را داشته، پذیرفت که هیچنظری درباره چالشهای اقتصادی نداشته باشد. کسی که در طول ۱۶سال نمایندگی مجلس، صدها جلسه اقتصادی را تجربه کرده و رای به برنامه بودجه سه دولت داده، حداقل باید توان نقد چالشها، معایب و محاسنات ریلهای اقتصادی گذشته را داشته باشد.
اما او صرفا میگوید: «من کارشناس اقتصادی نیستم. کارشناسان باید نظر بدهند» و این یعنی «بینظری».
رییسجمهور باید توان پالایش و انتخاب نظرات کارشناسان را داشته باشد. چنانکه احمدینژاد در مناظره با کروبی گفت: «اگر بین کارشناسان اختلاف شد چی؟ رئیسجمهور باید خودش کارشناس ارشد باشد.»
اوج پزشکیان در میزگرد اقتصادی جایی بود که در یک دقیقه به سه زبان سخن گفت! در پاسخ به پرسش اقتصاددانی که از برنامهاش در مردمیسازی پرسید، بعد از چند اصطلاح تخصصی پزشکی در جراحی قلب به زبان انگلیسی، ناگهان تعابیری از نهجالبلاغه را به عربی خواند و سپس به فارسی سخن گفت و کممانده بود با ضربالمثلی ترکی به چهار زبان هم برسد!
اما پزشکیان حتی در پاسخ به انتقادات درباره نداشتن برنامه، بجای اینکه برنامه خود را ارایه بدهد گفت:
«آنهایی که برنامه داشتند، مملکت را به اینجا رساندند.»
این یعنی چون برنامههای بقیه سازنده نبوده، من نیز برنامه ندارم!
سرنوشت این انتخابات را آرای خفته و قهرکرده از صندوق مشخص خواهد کرد. وگرنه در انتخابات ۵۰درصدی پیروزی با اصولگراهاست.
کاملا عیان است که پزشکیان هیچ ایدهی اقتصادی، برای بیدار کردن آرای خفته ندارد. و صرفا روی اعتراض به فیلترینگ، گشتارشاد و... حساب باز کرده.
@antioligarchie
.⭕️در حکایتِ بینظری!
✍جواد موگویی
بعید است نامزدی، اقتصاد و معیشت مردم را اولویت اول کشور نداند. اما آنچه تاکنون از پزشکیان بهچشم آمده، بینظری در ارائه راهحلهای اقتصادی است.
او مدام تکرار میکند «کارمندان دیگر نمیتوانند راحت زندگی کنند و بازنشستگان گرفتار هستند قدرت خرید ندارند و... امروز همه نگران و ناراضی هستند و...»
آیا واقعا جای این عبارات در برنامه تخصصی اقتصادیست؟!
این دست حرفها را که عامه مردم هم در یک گزارش خبری در مترو یا وسطشهر بیان خواهند کرد.
او در برنامه با کارشناسان اقتصادی مدام به کارشناسان همراه خویش ارجاع داد.
تکیه به نگاه متخصصان اقتصادی امریست منطقی و ستوده. لکن نمیتوان از رجالی همچون پزشکیان که سابقه وزارت و نایب رییسی مجلس را داشته، پذیرفت که هیچنظری درباره چالشهای اقتصادی نداشته باشد. کسی که در طول ۱۶سال نمایندگی مجلس، صدها جلسه اقتصادی را تجربه کرده و رای به برنامه بودجه سه دولت داده، حداقل باید توان نقد چالشها، معایب و محاسنات ریلهای اقتصادی گذشته را داشته باشد.
اما او صرفا میگوید: «من کارشناس اقتصادی نیستم. کارشناسان باید نظر بدهند» و این یعنی «بینظری».
رییسجمهور باید توان پالایش و انتخاب نظرات کارشناسان را داشته باشد. چنانکه احمدینژاد در مناظره با کروبی گفت: «اگر بین کارشناسان اختلاف شد چی؟ رئیسجمهور باید خودش کارشناس ارشد باشد.»
اوج پزشکیان در میزگرد اقتصادی جایی بود که در یک دقیقه به سه زبان سخن گفت! در پاسخ به پرسش اقتصاددانی که از برنامهاش در مردمیسازی پرسید، بعد از چند اصطلاح تخصصی پزشکی در جراحی قلب به زبان انگلیسی، ناگهان تعابیری از نهجالبلاغه را به عربی خواند و سپس به فارسی سخن گفت و کممانده بود با ضربالمثلی ترکی به چهار زبان هم برسد!
اما پزشکیان حتی در پاسخ به انتقادات درباره نداشتن برنامه، بجای اینکه برنامه خود را ارایه بدهد گفت:
«آنهایی که برنامه داشتند، مملکت را به اینجا رساندند.»
این یعنی چون برنامههای بقیه سازنده نبوده، من نیز برنامه ندارم!
سرنوشت این انتخابات را آرای خفته و قهرکرده از صندوق مشخص خواهد کرد. وگرنه در انتخابات ۵۰درصدی پیروزی با اصولگراهاست.
کاملا عیان است که پزشکیان هیچ ایدهی اقتصادی، برای بیدار کردن آرای خفته ندارد. و صرفا روی اعتراض به فیلترینگ، گشتارشاد و... حساب باز کرده.
@antioligarchie
#یادداشت
⭕️مناظرات انتخاباتی و چند نکته!
✍ حبیب رمضانخانی
⭕️ این روزها حاکمیت بسیار تلاش می کند تا زمینه حضور پررنگ و حداکثری مردم در انتخابات را، بدون انعطاف و در چارچوب مدنظر خود، فراهم کند که البته تا به امروز آن شور و حال انتخابات پرشور گذشته ایجاد نشده.
پیشنهادم به مسئولان این است که اگر دنبال انتخابات پرشور هستید، کمتر در مورد توصیه به مردم و انتخابات اظهار نظر کنید! چون با این اصرار و تبلیغ ها، انگاره ای که در مردم شکل گرفته، گویای آن است که حضور در انتخابات، بیشتر به نفع اقتدارایان و منافع آن هاست تا مردم! ...
در مناظره شب قبل، نامزدها بسان باقی مسئولان و زمان ها، فقط غر زدند و انتقاد کردند! فقط مشکلات را کلی و تیتر وار عنوان کردند که باید حل شود! خوب بزرگواران همه می دانند، بایستی سیاست خارجی ایران اصلاح شود، بورس باید سرو سامان یابد، از بخش خصوصی حمایت شود، تولید و صادرات فزونی گیرد، مردم پای کار باشند و... ولی چگونه؟ با چه برنامه، امکانات و ابزارهایی؟ مهم ارائه راه حل های شدنی تحت اختیارات رییس جمهور است که کسی ان را شفاف بیان نمی کند!
در مناظره شب گذشته، ظاهراً از نامزدها خواسته شده بود، به تجربه گذشته، وارد تقابل با هم نشده و اسناد مهم و اقدامات پشت پرده را به پای رای اوری، فاش نکنند! در همین راستا بود که مناظره برخلاف انتظار جذاب نبود و حتی نامزدهای پوششی هم با آن وظیفه گمارده شدن در جهت تخریب نماینده اصلاح طلبان، از کنترل خارج نشدند.
در مناظره شب گذشته، جناب قالیباف بسیار با سیاست عمل می کرد و در تلاش بود تا با همراهی و تایید تلویحی اظهارات آقای پزشکیان، از دامن زدن بر دوقطبی بین خود و ایشان بپرهیزد. سیاستی که می دانند در صورت ایجاد دوقطبی، باعث به صحنه کشاندن آرا مرددین گشته که به نفع اصلاح طلبان و به ضرر اصولگرایان تمام خواهد شد و منجر به تکرار تجربه سال های ۷۶ و ۹۶، البته باشدت کمتر خواهد شد.
@antioligarchie
⭕️مناظرات انتخاباتی و چند نکته!
✍ حبیب رمضانخانی
⭕️ این روزها حاکمیت بسیار تلاش می کند تا زمینه حضور پررنگ و حداکثری مردم در انتخابات را، بدون انعطاف و در چارچوب مدنظر خود، فراهم کند که البته تا به امروز آن شور و حال انتخابات پرشور گذشته ایجاد نشده.
پیشنهادم به مسئولان این است که اگر دنبال انتخابات پرشور هستید، کمتر در مورد توصیه به مردم و انتخابات اظهار نظر کنید! چون با این اصرار و تبلیغ ها، انگاره ای که در مردم شکل گرفته، گویای آن است که حضور در انتخابات، بیشتر به نفع اقتدارایان و منافع آن هاست تا مردم! ...
در مناظره شب قبل، نامزدها بسان باقی مسئولان و زمان ها، فقط غر زدند و انتقاد کردند! فقط مشکلات را کلی و تیتر وار عنوان کردند که باید حل شود! خوب بزرگواران همه می دانند، بایستی سیاست خارجی ایران اصلاح شود، بورس باید سرو سامان یابد، از بخش خصوصی حمایت شود، تولید و صادرات فزونی گیرد، مردم پای کار باشند و... ولی چگونه؟ با چه برنامه، امکانات و ابزارهایی؟ مهم ارائه راه حل های شدنی تحت اختیارات رییس جمهور است که کسی ان را شفاف بیان نمی کند!
در مناظره شب گذشته، ظاهراً از نامزدها خواسته شده بود، به تجربه گذشته، وارد تقابل با هم نشده و اسناد مهم و اقدامات پشت پرده را به پای رای اوری، فاش نکنند! در همین راستا بود که مناظره برخلاف انتظار جذاب نبود و حتی نامزدهای پوششی هم با آن وظیفه گمارده شدن در جهت تخریب نماینده اصلاح طلبان، از کنترل خارج نشدند.
در مناظره شب گذشته، جناب قالیباف بسیار با سیاست عمل می کرد و در تلاش بود تا با همراهی و تایید تلویحی اظهارات آقای پزشکیان، از دامن زدن بر دوقطبی بین خود و ایشان بپرهیزد. سیاستی که می دانند در صورت ایجاد دوقطبی، باعث به صحنه کشاندن آرا مرددین گشته که به نفع اصلاح طلبان و به ضرر اصولگرایان تمام خواهد شد و منجر به تکرار تجربه سال های ۷۶ و ۹۶، البته باشدت کمتر خواهد شد.
@antioligarchie