آنتی الیگارشی
7.68K subscribers
14.5K photos
5.3K videos
94 files
5.04K links
تمام مطالب منتشر شده در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار می یابد.

مسئولیت مطالب مخاطبان در گروه متصل به کانال تنها به
عهده خود مخاطبان است.
Download Telegram
#یادداشت

⭕️ آیا «لایحه حجاب مجلس» ملایم‌تر از لایحه اولیه دولت است؟

#مجتبی_ذوالنوری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی مدعی است: "برخوردها در لایحه حجاب و عفاف ملایم‌تر از لایحه قبل شده است."

او تصریح کرده: "چیزی که در قانون حجاب و عفاف دیده می‌شود، جنبه ارشادی و اصلاحی‌‌اش بیش از داغ و درفشی‌ است که متوجه هنجارشکنان با عناد، عقده، غرض و مرض است."


بررسی‌های «فکت‌نامه» نشان می‌‌دهد که این ادعا هیچ تناسبی با اقدامات صورت گرفته در مجلس در خصوص لایحه حجاب و عفاف ندارد. چرا‌که:

۱.نمایندگان مجلس نه تنها هیچ یک از مجازات‌های مندرج در لایحه حجاب و عفاف مصوب دولت را کاهش نداد‌ه‌اند، بلکه مجازات‌های مقرر در این لایحه را تشدید و توسعه داده‌اند.

۲. حداکثر مجازات در لایحه حجاب و عفاف دولت، حبس یا حداکثر جریمه نقدی درجه ۵ برای سلبریتی‌ها و ناقضان و مروجان بدحجابی و بی‌حجابی سازمان یافته و با تبانی بیگانگان و حبس و محرومیت از حقوق اجتماعی درجه شش برای حضور برهنه در ملاء‌عام، تعطیلی و لغو پروانه کسب و کار است، اما در مصوبه مجلس حتی «اعدام» پیش‌بینی شده است.

۳. در لایحه دولت کودکان و نوجوانان مشمول مجازات بدحجابی یا بی‌حجابی نشده‌اند ولی در مصوبه مجلس به صراحت از مجازات دانش‌آموزان (کودکان) و معرفی آنها به پلیس صحبت شده است.

بنابراین «فکت‌نامه» به ادعای مجتبی ذوالنوری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه: "برخوردها در لایحه حجاب و عفاف ملایم‌تر از لایحه قبل شده" نشان «شاخ‌دار» می‌دهد.

💢فکت نامه

لینک خبر👇

https://khabaronline.ir/xm7Mk

@antioligarchie
#یادداشت

⭕️دوره قاجاریه و مسئله زوال ایران

علی مرادی مراغه ای

به نظر من دوره زوال ایران، از شکست ایران از روسیه و با عقد قرارداد ترکمنچای شتاب گرفته و سرانجام در اواخر سلسله قاجاریه یعنی دوره احمدشاه و در زمان تبدیل سلسله قاجاریه به پهلوی به اوج خودش می رسد.
برای تحلیل این دوره زوال، می توان از آرا متفکران کلاسیک مانند منتسکیو در روح القوانین، یا ماکس وبر در کتاب پروتستانتیسم و روح سرمایه داری یا نظرات مارکس و انگلس و همچنین نظرات امثال پل باران و سمیرامین بهره گرفت.
هر کدام از این نظرات، برخی از وجوه دوره ی زوال و عقب ماندگی ایران را توضیح می دهند.
در زیر، تنها به اوج این زوال یعنی در آستانه تبدیل سلسله قاجاریه به پهلوی اشاره می کنم و مثال هایی می آورم.

رفتار ماموران روسی و انگلیسی در ایران در این زمان نشان می دهد که ایرانِ ویران بقول امین الدوله، چگونه گرفتار سرپنجه دو قدرت استعماری گردیده بود.
هزاران نمونه می توان ذکر کرد اما به نظرم در این محدوده، این دو نمونه کافی است تا پی ببریم که ایرانیان در آن زمان، چگونه روزگار می گذراندند و میزان استقلال ایران تا چه حد بوده؟!

احمدعلی سپهر(مورخ الدوله) در کتاب خود می نویسد:
"دخالت بیگانگان در امور ایران بجایی رسیده بود که در اوایل سال ۱۹۱۴/۱۲۹۳ روس ها در قزوین و تبریز از مردم مالیات می گرفتند!"

[📚 ایران در جنگ بزرگ ،احمدعلی سپهر،ص۹]

اما سپهر در جایی دیگر به مطلبی اشاره می کند که علاوه بر تلخ بودن، حیرت انگیز است و شاید در هیچ جای جهان چنین چیزی دیده نشده باشد جز ایران آن زمان!
او می نویسد:
"امروز عصر، خانم های وزرای مختار روس و انگلیس و خانم های صاحب منصبان روس، برای صرف چای در فرح آباد حضور احمدشاه دعوت داشتند، در آنجا حادثه ای رخ داد که موجب خشم اعلیحضرت(احمدشاه) گردید:
یک نفر صاحب منصب روسی، در حال مستی دنبال بانوئی کرده می خواست وارد اندرون شود اجزا دربار جلوگیری نمودند. بعد معاون ژنرال باراتف رسید صاحب منصب مزبور را با خود برد."

[📚ایران در جنگ بزرگ، احمدعلی سپهر، ص۹]

مطلب کاملا روشن است یعنی یک مامور روسی یکی از زنان اندرونی یعنی حرم شاه را دنبال کرده و زن به داخل حرمسرای احمدشاه پناه برده، اما آن مامور روسی می خواسته به زور وارد حرم شاه شود و هیچکس هم حریفش نمی شده و عاقبت، به معاون ژنرال باراتف(فرمانده کل نیروهای روسیه تزاری در ایران) اطلاع داده و او از راه می رسد و مانع او می گردد!
یعنی اگر معاون باراتف از راه نمی رسیده آن مامور روسی به زور وارد حرم شاهی می شد و...!
اما به این حادثه، ملک الشعرای بهار این چنین اشاره کرده:
"روزی چند نفر زن روسی به فرح آباد رفته بودند و می خواستند وارد اندرون سلطنتی شوند و تماشا کنند. مردی روسی مست، که از شهر دنبال زنان را گرفته بود او نیز می خواهد وارد حرمسرای شاهی شود و کار به کشمکش کشیده و شاه، رئیس الوزرا را احضار می کند و به فرمانده قشون روس خبر می دهند و آن مرد را می برند."

[📚 تاریخ احزاب، ملک الشعرای بهار،ص۲۴]

این می رساند که در این کشور، حتی خودِ زنان حرمسرای شاه نیز از تعدی ماموران بیگانه روسی در امان نبوده اند چه برسد به زنان و دخترانِ فقرآلود روستاها و دهات دور افتاده ی فرمانفرما!

امید است از تاریخ تلخ گذشته مان، عبرت گرفته و ما ایرانیان دست از انترناسیونالیست بازی(اعم از چپی یا مذهبی...) برداشته و قبل از هر کشور بیگانه ای، تنها سنگ مردم  و سنگِ منافع ملی خودمان را به سینه بزنیم.
البته پس از روشن کردن خانه خودمان، اگر در آخر نوری از این چراغ مان اضافی ماند، آن وقت اشکالی ندارد به فکر جهانیان هم بیفتیم!

کاریکاتور جالبی از نشریه ملانصرالدین اثر مرحوم جلیل محمد قلی زاده پیدا کرده ام که مربوط به اوج دوره زوال ایران می باشد!
نشریه ملانصرالدین به بهترین نحو، وضعیت ایرانِ گرفتار را در بین شیر و خرس یعنی بریتانیا و روسیه نشان می دهد.
در این کاریکاتور، ایران بصورت پلو و برّه است و در زیر این کاریکاتور هم، نوشته ای به ترکی و روسی بصورت ریز آمده که به زور توانستم بخوانم. در زیر کاریکاتور نوشته:
"یک انگلیسی به یک روسی تعارف می کند و می گوید بفرما، بفرما، درنگ نکن غذا(ایران خانم) از دهن می افتد و آن وقت، لذتبخش نمی شود"
البته شاه ایران(محمدعلی شاه) هم در تصویر از پشت پنجره دارد آنها را نگاه می کند و لبخند می زند!



http://www.upsara.com/images/x035218_.jpg


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️بازداشت هنرمند بخاطر تکان دادن سر!

✍️امیر دبیری‌مهر

یکی از هنرمندان کشور به نام ح .ن  یکشنبه ظهردوم اردیبهشت بخاطر تکان دادن سر ، چند ساعت بازداشت بود. نامبرده وقتی جلو محل کارش در منطقه ونک از تاکسی پیاده می‌شود شاهد نگه داشتن خودروها و‌ چک کردن تک تک خودروها برای توقیف خودروها توسط عوامل انتظامی کلانتری گاندی بوده و به نشانه ناراحتی از این رفتار، سرِخود را تکان می‌دهد. مامور انتظامی به او‌ می‌گوید چیه؟ ناراحتی؟ ایشان می‌گوید بله ناراحتم اشکالی داره انسان بخاطر وضع جامعه ناراحت باشه؟ مامور دیگری با لباس شخصی به او به استهزا می‌گوید: جان؟ هنرمند پاسخ می‌دهد "جانت بی بلا" این واکنش  باعث ادامه گفتگو شده و سایر مامورین لباس شخصی و لباس نظامی وی را کشان‌کشان از درب محل کار به داخل کلانتری کشانده و لباس وی را پاره کردند
‌و به درخواست همسایگان و عابرین  برای گذشت از مساله توجهی نکردند.

وقتی هنرمند اعتراض می‌کند چرا؟
می‌گویند به اتهام توهین به مامور دولت و اخلال در اجرای طرح پلیس میری دادسرای (امنیت) می‌فهمی چه خبره؟ از ساعت ۱۴:۳۰ تا ساعت ۱۷ تماس همکاران هنرمند از جمله بنده با مقامات انتظامی و مراجعه به کلانتری بی‌فایده بود تا اینکه یکی از همسایگان با رییس کلانتری تماس گرفته و هنرمند را با اخذ تعهد کتبی ازاد کردند البته با پیراهن پاره و اعصاب به هم ریخته ایشان و ناراحتی عمیق همکارانشان.

خدا قوت به همه نیروهای انتظامی که برخی از آنها با اخذ حقوق از مالیات شهروندان اینچنین اسباب آرامش خاطر و امنیت اخلاقی و روانی جامعه را فراهم می کنند !؟ و با رفتار بی‌قاعده موجب تضعیف جایگاه این سازمان نزد افکار عمومی می‌شوند. نقد رفتارهای بی‌قاعده و خلاف قانون به نفع  فراجاست تا بتواند وظایف اصلی خود در برقراری نظم و امنیت را انجام دهد و  بجای رویارویی با اقشار فرهیخته و قانون‌مدار وقت و انرژی خود را برای مقابله با اراذل و اوباش و سارقین و مزاحمین شهروندان بگذارد.


@antioligarchie
#یادداشت

کدام حسن صباح؟ کدام اسماعیلیه؟ کدام ایران؟
"به بهانه پایان پخش سریال «حشاشین".

امیر هاشمی مقدم

در ماه رمضان، کلیپ‌های یک گردشگر مصری پر بازدید شده بود که در خیابان‌های تهران با فیلم‌برداری از برخی مردم که روزه‌خواری می‌کردند، از مسلمانی ایرانیان تعجب می‌کرد. در همین ماه رمضان سریال «حشاشین» هم توسط پیتر میمی، کارگردان مصری ساخته شد. ذهنم ناخودآگاه میان این دو رویداد ارتباط برقرار می‌کند.

۱.هنوز بسیاری از مسلمانان، ایرانیان را مسلمان واقعی نمی‌دانند. بخشی از این داستان به دوگانه شیعه-سنی و بخشی به دوگانه عرب-عجم باز می‌گردد. در این میان تاریخ و سرگذشت ایران و مقاومت‌های فرهنگی (همچون نهضت شعوبیه)، سیاسی (همچون سلسله‌های صفاری، سامانی، آل بویه و...) و شورش‌های استادسیس، سنباد، بابک خرم‌دین و... نیز به چنین باورهایی دامن می‌زند. به تعبیر جواد طباطبایی، ایران اگرچه از نخستین سرزمین‌های اسلامی شد و مردمانش اسلام آوردند، اما هرگز پاره‌ای از امت اسلامی نشد و به‌صورت تافته‌ای جدا بافته باقی ماند. در سریال حشاشین، حسن صباح و اسماعیلیان پیرو او صرفا گروهی آدم‌کش هستند که تنها به جهان اسلام ضربه می‌زنند.

۲.سریال حشاشین بیشتر بر پایه داستان‌ها و روایت‌های غیرمستند درباره حسن صباح است. البته در کتاب «بررسی انسان‌شناختی سینمای تاریخی ایران» (۱۳۹۲. انتشارات دریچه‌نو) نشان داده‌ام که سینما یک واسطه یا مدیوم است و موظف نیست تاریخ را جزء به جزء بازنمایی کند؛ بلکه نیاز به دراماتیک کردن تاریخ دارد تا مخاطب را جذب کند؛ اما اصل رویداد نباید قربانی شود. در سریال حشاشین شما با حسن صباحی که نیرنگ‌باز است و در راه قدرت‌طلبی حتی خانواده‌اش را هم قربانی می‌کند روبرو می‌شوید. منابع این سریال یا نوشته‌های مورخان سنی‌مذهب دشمن اسماعیلیه است یا قصه‌پردازی‌هایی همچون «سه یار دبستانی» و «خداوند الموت». در حالی‌که بسیاری از اسناد تاریخی نشان می‌دهد حسن صباح شخصیتی پارسا، ساده‌زیست و عادل بود و همین عدالت باعث شد مردم نقاط مختلف ایران گرد او جمع شوند. تا آنجا که به قول استاد باستانی پاریزی، زنان روستاهای اطراف قلعه تا چهارصد سال پس از مرگش، با درود فرستادن بر او ریسندگی‌شان را آغاز می‌کردند.

۳. این سریال بخشی از تاریخ ایران را روایت می‌کند. تقریبا همه صحنه‌ها در دژ الموت، اصفهان یا ری اتفاق می‌افتد. شخصیت‌های اصلی فیلم هم همگی ایرانی‌اند. اما تمدن و فرهنگ ایرانی دارد توسط غیرایرانی‌ها روایت و مصادره می‌شود و شخصیت‌ها، زبان مکالمه، پوشاک، معماری، موسیقی و... عربی است. علی‌رغم توانایی بالای ایران در حوزه سینمای تاریخی، این توانمندی صرفا بر سینمای دینی متمرکز شده و از ساخت فیلم و سریال درباره تاریخ ایران غفلتی نابخشودنی داریم. اگر درباره پیامبران بنی‌اسرائیل فیلم و سریال می‌سازیم (که باید بسازیم و خیلی هم خوب و لازم است)، فراموش نکنیم به جز ما شش میلیارد دیگر از جمعیت کره زمین هم باورمند به این پیامبران هستند و می‌توانند درباره‌شان فیلم و سریال بسازند. اما درباره تاریخ ایران وظیفه اصلی بر دوش خودمان نیست؟

۴.آنچه در سریال حشاشین و به‌طور کلی قصه‌پردازی‌ها درباره حسن صباح نادیده گرفته می‌شود، ایران‌دوستی وی است. فرهاد دفتری (به‌عنوان یکی از دقیق‌ترین پژوهشگران حوزه اسماعیلیه) «احساسات ملی ایرانی» را بخشی از انگیزه حسن صباح می‌داند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. جالب است بدانیم اسماعیلیان نزاری (پیروان حسن صباح) نخستین مذهب اسلامی بودند که کتب و دستورالعمل‌های دینی‌شان را به زبانی غیر از عربی (فارسی) نوشتند.

۵. دژ الموت یکی از شناخته‌شده‌ترین بناهای تاریخی ایران در جهان است. در حالی‌که جز ویرانه‌ای از آن برجای نمانده. ای‌کاش دژ الموت بر پایه منابع تاریخی مورد بازسازی قرار می‌گرفت و تا حد امکان به شکل اولیه‌اش در می‌آمد. در نظر داشته باشیم که پس از پخش هر سریال تاریخی یا انتشار هر رمان تاریخی، بازدید گردشگران از مکان‌های نمایش‌داده‌شده در آن سریال یا رمان تاریخی رشد چشمگیری داشته است.

۶.اسماعیلیان به‌عنوان یکی از مذاهب ایرانی همچنان نسبت‌شان با ایران مشخص نیست. علی‌رغم تفاوت‌های آشکاری که با مذهب شیعه دوازده امامی دارند، اما به باورم همچنان باید آنها را پذیرا باشیم. گویا سال‌ها پیش درخواست داده‌اند به‌عنوان شاخه‌ای از تشیع، شعبه و دفتری در قم تاسیس کنند، اما پاسخی دریافت نکردند. آنان هنوز خودشان را شیعه می‌دانند، هنوز به ائمه اطهار ارادت دارند، هنوز دژ الموت یکی از زیارت‌گاه‌ها (یا دست‌کم مکان‌های مورد احترام)شان است، هنوز جمعیت ۱۵ میلیون‌شان چه در افغانستان، چه در تاجیکستان، چه در هند و چه در افریقا علاقه به ایران دارند و... .

@antioligarchie
#یادداشت

⭕️دختر اگر باسواد شود نامۀ عاشقانه می‌نویسد!

مهدی تدینی

نخستین تشکل زنان در عصر مشروطه با اهدای انگشترها، گوشواره‌ها و النگوهای طلا شکل گرفت. دور اول مجلس شورای ملی وقتی سیاستمداران پی آن بودند که بانک ملی تأسیس کنند، زنان طلاهایشان را بخشیدند و جمعیتی برای جمع‌آوری کمک‌ها تشکیل دادند که شد نخستین جمعیت مدرن زنان ایرانی.
مهدی ملک زاده، مورخ مشروطه، جملۀ تکان‌دهنده‌ای دربارۀ وضعیت زنان دارد. می‌گوید اگر مردان در دوران استبداد از حقوق بشر بی‌بهره بودند، زنان از حقوقی در حد حیوانات هم بی‌نصیب بودند. اما مشروطه سرآغازی بود بر بیداری زنان. شروع فعالیت روزنامه‌نگارانۀ زنان چند سال پس از انقلاب مشروطه آغاز شد، در دهۀ ۱۲۹۰.
«مجلۀ دانش» نخستین نشریه‌ای بود که برای آگاه‌سازی زنان ایجاد شد، چهار سال پس از مشروطه، در ۱۲۸۹. نشریۀ بعدی «شکوفه» بود که ۱۲۹۲ منتشر شد و عمر کوتاهی داشت. در صفحۀ نخست آن نوشته بود: «صاحبۀ امتیاز و مدیر مسئوله مزین‌السلطنه صبیۀ مرحوم آقا میرزا سیدرضی رئیس‌الاطبا، روزنامه‌ایست اخلاقی، ادبی، حفظ الصحه اطفال، خانه‌داری، بچه‌داری، مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیۀ اخلاق زنان راجع به مدارس نسوان».
سیدرضی پزشک قشون ناصرالدین‌شاه بود که به دخترش، مریم عمید (همین مزین‌السلطنه) اجازۀ تحصیل داده بود و حالا شده بود چشم‌وچراغ روزنامه‌نگاری زنان ایران، ضمن اینکه دو مدرسۀ دخترانه هم تأسیس کرد.

او یک انجمن زنان (انجمن همت) نیز تشکیل داد که اهداف جالبی داشت: از جمله ترویج مصرف کالای ایرانی! همچنین تشویق زنان برای ساخت صنایع دستی. عمید با نشریۀ شکوفه تبلیغ انجمن را می‌کرد و برای تأمین مالی روزنامه حتی اثاثیۀ خانه‌اش را فروخت. او تا زنده بود «شکوفه» را منتشر می‌کرد و آن زمان ــ صد سال پیش ــ از حقوق زنان می‌گفت و علیه کودک‌همسری می‌نوشت.
صدیقۀ دولت‌آبادی دیگر چهرۀ تأثیرگذار جنبش زنان پس از مشروطه بود. او که پدرش روحانی ــ البته از روحانیان شاخۀ ازلی بابیه ــ بود در اصفهان یکی از نخستین نشریات زنان را با نام «زبان زنان» در ۱۲۹۷ تأسیس کرد. این مجله نیز از حق زنان می‌نوشت، با خرافات مقابله می‌کرد و وضع زنان جهان را شرح می‌داد، از جهت سیاسی هم ملی‌گرایی و مقابله با نفوذ بیگانه را ترویج می‌داد. صدیقه لعن و نفرین بسیار دید، روزنامۀ «زبان زنان» هم چند بار توقیف شد. وقتی سال ۱۳۰۰ روزنامه به دلیل مقاله‌ای سیاسی علیه رئیس‌الوزرا توقیف شد، رئیس نظمیه هنگام توقیف به صدیقه گفت: «خانم شما صد سال زود به دنیا آمدی!»
صدیقه در سال‌های بعد که جسارت بیشتری پیدا کرد به مخالفت با حجاب هم پرداخت، پیش از کشف حجاب. فعالیت‌های او بسیار گسترده است ــ از تأسیس مدرسه تا انجمن و نمایندگی ایران در نشست‌های بین‌المللی زنان ــ و در این نوشتار نمی‌گنجد. او سازش‌ناپذیر و ستیزه‌جو بود، این را می‌توان از وصیتنامۀ او فهمید. وصیت کرده بود: «در تشییع جنازه‌ام حتی یک زن باحجاب شرکت نکند. زنانی را که با چادر بر سر مزارم بیایند هرگز نمی‌بخشم!»
دیگر زن نامدار و پرتلاش در صدر جنبش زنان، شهناز آزاد بود، دختر همان میرزا حسن رشدیۀ نامدار. شهناز نشریۀ «نامۀ بانوان» را در ۱۲۹۹ منتشر کرد که نویسندگان آن همه زن بودند. بالای عنوان روزنامه نوشته بود: «زنان نخستین آموزگار مردانند» و زیر عنوان آمده بود: «این روزنامه برای بیداری و رستگاری زنان بیچاره و ستمکش ایران است.»
آفاق پارسا آخرین زنی است که در این نوشتار نام می‌بریم. هیچ فرد باسوادی در خانواده‌اش نبود و تا ششم دبستان را پنهانی و بدون اطلاع پدرش خواند. پدرش معتقد بود «دختر اگر باسواد شود برای پسرها نامۀ عاشقانه می‎نویسد!» آفاق در ۱۲۹۹ مجله‌ای به نام «جهان زنان» را تأسیس کرد. این نشریه بیانی بی‌پرواتر داشت و می‌خواست با متعصبان رویارو شود که نتیجه‌اش توقیف چندباره و تبعید مدیر آن بود. در شمارۀ پنجم خود در مقاله‌ای با عنوان «از حالا» زنان را دعوت کرد همدوش مردان در کوچه و بازار و حجره و اداره و کارخانه و مواقع خطر همراه باشند. در مقاله‌ای دیگر نویسنده ــ مریم رفعت‌زاده ــ ایران را با افغانستان مقایسه می‌کند و افسوس می‌خورد در افغانستان برای «ترقی و تربیت نسوان» کارهای بسیاری شده و «این دولت جدیدالتمدن قریباً از ملت شش‌هزار سالۀ متمدن ایران از هر حیث پیش افتاده». آفاق پارسا با تبعید و محرومیت فراوانی روبرو شد. دختر او، فرخ‌رو پارسا، نخستین وزیر زن ایرانی بود که پس از انقلاب ۵۷ اعدام شد.
همۀ این زنانی که نام بردم عملاً در کودکی ازدواج کردند. مریم عمید و صدیقۀ دولت‌آبادی از شوهر تحمیلی خود جدا شدند.

پی‌نوشت: برای این نوشتار بیشتر از کتاب «زنان روزنامه‌نگار و اندیشمند ایرانی»، نوشتۀ پری شیخ‌الاسلام (چاپ ۱۳۵۱) استفاده کردم.

@antioligarchie
بخشی از یک #یادداشت

⭕️عملیات مرداب

ع.ایماگر

عملیّات اسرائیل در مرداب رفح به یک دوراهی بزرگ رسیده، از یک سو فشار افکار عمومی داخل اسرائیل بر نتانیاهو و بی‌حاصلی حمله به غزّه و از یک سو جوّ بی‌سابقه‌ی روشنفکران، ‌دانشجویان شبکه‌های اجتماعی و اعتراضات خیابانی در جهان، بازی دوسرباختی را برای اسرائیل رقم زده است.
  
نقد سیاست امریکا در قبال فلسطین در سطح اوّل رسانه‌های امریکا هیچگاه تا این حد پیش نرفته بود و استعفاهای پیاپی مقام‌های دولتی دودستگی بی‌سابقه‌ای را در میان هیئت حاکمه نشان می‌دهد....نقد سیاست دوگانه ی امریکا در برابر جنگ اوکراین و فلسطین حالا دیگر امری عادی شده است. دیگر به سادگی نمی‌توان به اعتراض علیه اسرائیل انگ یهودستیزی زد و برای اوّلین‌بار امریکا در این دست اعتراضات از اروپا پیشی گرفته است.
 
آنچه در این میان مضحک است استقبال رسانه‌های جمهوری اسلامی از اعتراضات دانشجویی امریکاست. این اعتراضات سرسوزنی نزدیکی به افکار و اهداف نظام حاکم بر ایران ندارد. نقد اسرائیل با نفی و نابودی اسرائیل تفاوت دارد و این اعتراضات مبتنی بر معیارهایی در سیاست‌ورزی است که در صورت مصداق‌یابی به طریق اولی شامل نظام ولایی می‌شود. هر مشابهتی دلیل همراهی نیست. مثلاً چپ ایرانی نیز منتقد سفت‌وسخت اسرائیل و امریکاست ولی به همین اندازه علیه نظام ولایی نیز موضع می گیرد.
زندگی دانشجویی دارای دو ویژگی است: حقیقت‌خواهی و آرمان‌جویی و عدم دلبستگی به شغل و مقامی که باعث احتیاط و محافظه‌کاری شود.

اوّلین اعتراضات بزرگ علیه نظام از سال ۷۸ آغاز شد که به وضوح صبغه‌ی دانشجویی داشت و پس از آن نیز از ۸۸ تا خیزش مهسا دانشجویان در متن اعتراضات بوده‌اند. خنده‌دار است که کسانی که دانشگاه را پادگان کردند،‌ حالا از جوّ بی‌سابقه‌ی دانشگاهها در امریکا ابراز خوشحالی کنند. نسل زد اگر در امریکا منتقد حاکمان است، حدّاکثر با بازداشت موقّت روبه‌رو می‌شود...


پ.ن.«عملیّات مرداب» فیلمی با نام اصلی «Southern Comfort»  بود که برای اوّلین‌بار اوایل دهه هفتاد از تلویزیون ایران پخش شد. فیلم  درباره‌ی گروهی از سربازان امریکایی بود که به یک مانور نظامی می‌روند امّا  به طور ناخواسته با کیجن‌ها (فرانسوی‌تباران جنوب امریکا) درگیر می‌شوند.و تلفات می‌دهند.

کیجن‌ها برای پوشاندن خطای خود تصمیم می‌گیرند که هیچ‌کس  از اعضای گروه را زنده نگذارند ولی در یک تعقیب و گریز طولانی بالاخره دو  نفر موفّق می‌شوند که خود را نجات دهند. صداوسیما با حذف درگیری سربازان با  کیجن‌ها و تغییر دیالوگ ها اینطور القا کرد که این افراد از متمرّدان جنگ ویتنام‌اند و این رزمایش در اصل برای حذف آنان است و ارتش امریکا پشت  ماجراست. در پایان که ماشینی با آرم ارتش امریکا نزدیک می‌شود صدای رگباری به فیلم افزوده شده گویا دو نفر نجات‌یافته ندانسته به قاتلان خود پناه  آورده و به دست نیروهای خودی کشته می‌شوند.
یک نمونه‌ی عجیب از سانسور  رسانه‌های جمهوری اسلامی که تا همین حالا نه فقط درباره‌ی فیلم ها بلکه در پوشش و  تفسیر جهت‌دار اخبار جهان نیز اعمال می‌شود.


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️در مورد این ون ها و بازداشت دانشجوهای دانشگاه تهران ‎#آبان۹۸ یه خاطره بگم که مصداق "ابتذال_شر است.
کلی لباس شخصی ریختند داخل دانشگاه و دانشجوهارو زدند، بعد درهای دانشگاه رو بستند و ون‌هاشونو گذاشتن جلوی در ۱۶ آذر و دانشجوها رو می ریختند بیرون و می کردند توی ون.

ما که می دونستیم نشون شدیم و بیرون چه خبره، کمی باهاشون داخل کلنجار رفتیم و بیرون نمی رفتیم، تا اینکه چندتاشون اومدن بغلمون کردن بردن دفتر حراست یه ۱۰دقیقه گرفتن زیر مشت و لگد و بعد خرکش کردند بیرون دانشگاه، در ون رو باز کردند و هولم دادن داخل

که یکی شون از داخل ون یه لگد زد توی سینه‌ام پرت شدم بیرون و مامورهای بیرون فکر کردن می خوام فرار کنم دوباره گرفتن زیر مشت و لگد و سوار ونم کردند. ماشینه از ۱۶ آذر خارج شد، چند متر جلوتر نزدیک میدون انقلاب وایستاد، مسئولشون از بیرون اومد درو باز کرد پرسید پس چرا نمی رید؟
مامورای داخل گفتند ماشین هنوز خالیه. طرف یه پس گردنی به من که جلوی در بودم زد، گفت بشمار ببین چندتا صندلی خالیه. شمردم گفتم چهارتا. طرف برگشت به ۳ تا پسر ۱۸-۱۹ساله توی پیاده‌رو که تازه از کافه اومده بودند بیرون گفت شما دانشجویید؟دانشجوی کجا؟
اونام گفتن آره دانشجوی هنر دانشگاه آزاد. اونم یه مکث کرد گفت اشکال نداره بیاید اینجا یه دقیقه. بعد با چک و لگد زدنشون کردن توی ون. یه دانشجو هم از جلوی مترو پیدا کردند و با کتک سوار ون کردند.
ماشین که راه افتاد، یکی از این پسرای تازه سوارشده، یواش با بغض از من پرسید:

آقا شمارو واسه چی گرفتن؟
+دانشگاه تهران اعتراض بود ریختن مارو گرفتند.
-خب پس مارو واسه چی گرفتن؟؟
+ون صندلی خالی داشت، شمارو گرفتن پر بشه
-نه آقا شوخی نکن تورو خدا، بگو واقعا مارو واسه چی گرفتن؟
+جدی میگم والا !!...

🀄️علی نانوایی

#twitter

@antioligarchie
بخشی از یک #یادداشت

⭕️نظری در مورد راست یا دروغ بودن گزارش پرونده مرحوم نیکا شاکرمی ندارم و البته احتمال درست بودن آن و وقوع چنین جنایتی را هم بعید نمی‌دانم، منتها مطرح شدن گزینشی آن به این شکل و در این زمان خاص (آن هم از بین این همه فساد و جنایتی که در سطوح بالا جریان دارد و هیچکدام نه افشا که حتی مورد توجه قرار نمی‌گیرند)، قابل تامل است.

احتمال می‌دهم در قضیه افشای پر سر و صدای این پرونده، هدفی که جریان امنیتی-آخوندی چپ و فاسد داخل نظام از طریق رسانه‌های همکارشان (بی‌بی‌سی و اینترنشنال) دنبال می‌کنند یک بازی دو سر برد است:

۱. ایجاد ترس بین مردم و خانواده‌ها تا از اعتراض برای مطالبات بحق خود دست بکشند.

۲. لجن‌مال و بی‌اعتبار کردن کلیت سپاه و بدنه آن، نزد افکار عمومی تا چنان در لجن و بدنامی غرقش کنند که شانس هر نوع نقش‌آفرینی در آینده را از دست بدهد و چاره‌ای جز ایستادن کنار دزدان و غارتگران تا آخرین نفس نداشته باشد. بخصوص اینکه داستان در این ماجرا طوری بیان شده که اتفاقا بدنه سپاه در سطوح پایین، هدف قرار گرفته است...

💢کفش های آهنی


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️در کنار روایت قربانیان بایستیم!

عقیل دغاقله

گزارش بی بی سی در مورد نیکا شاکرمی ۱۶ ساله بشدت دهشتناک است ... هستند افرادی که هنوز در رسانه های اجتماعی دنبال صحت سنجی آن هستند. بحث عقلی و نقلی می کنند که آیا می توان به آن اعتماد کرد یا خیر.

مدعای این نوشته این است که باید گزارش بی بی سی در مورد نیکا شاکرمی را درست و معتبر تلقی کرد و بر اساس حقیقی بودن این گزارش کنشگری کرد. چرا؟
به دلیل شناختی که از روابط قدرت داریم. آنکه صاحب قدرت است توانایی کافی برای جعل حقیقت را دارد. او می تواند در روایت ها دستکاری کند، شاهد بخرد، قاضی را همراه کند و هزار و یک کار دیگر برای بر زمین زدن قربانی و پنهان کردن اصل ماجرا انجام دهد. فرد قربانی اما  فاقد همه این ابزارهاست. او از همان لحظه ای که وارد میدان افکار عمومی می شود باخته به میدان می آید.

مثال این رابطه نامتقارن زنی است که ادعا می کند مورد تعرض رئیسش قرار گرفته است. آن زن هیچ قدرتی ندارد تا ادعای خود را ثابت کند. مردم عادی ممکن است روایتش را مخدوش ببینند.  در حالی که آن رئیس این قدرت را دارد که همکارانی را به میدان آورد که به نفع او شهادت دهند، می تواند سند سازی کند، می تواند حامیان آن زن و شاهدان او را نیز تهدید، تطمیع و ساکت کند. در این مثال فرضی نیز ما نمی دانیم که دقیقا چه رخ داده  اما از منظر اخلاقی وظیفه داریم که روایت این زن را بپذیریم، در کنار او بایستیم و آن رئیس را پاسخگو کنیم. به این دلیل که دینامیک قدرت را می شناسیم و از این طریق هم به تعهد اخلاقی خود عمل کرده ایم هم قدمی در مسیر کنترل صاحب قدرتان برداشته ایم.

آیا در چنین فرایندی امکان خطا وجود دارد؟ بالتبع که وجود دارد. اما احتمال خطا بسیار کمتر از زمانی است که در روایت های قربانیان تشکیک کنیم و به دنبال صحت سنجی آنها باشیم. این کار صاحبان قدرت است که خود را تطهیر کنند و کسی نباید بار این گناه تطهیر را به دوش کشد مگر آنکه بخشی از آن ساختار باشد. با پذیرش روایت قربانی ما آن فرد یا گروه مسلط را مجبور به پاسخگویی می کنیم. اما با تشکیک در روایت قربانی آن امکان پاسخگویی را منتفی می سازیم.

ممکن است بگویید که در رخداد اخیر طرف ماجرا نیکا شاکرمی نیست بلکه بی بی سی است. نکته درستی است. پاسخ این است که بی بی سی یک رسانه حرفه ای است که گزارشی درباره یکی از قربانیان اعتراضات اخیر داده است. بی بی سی روایتی از برخوردی می دهد که در یک سوی آن یک حکومت تا بن دندان مسلح قرار دارد و در سوی دیگر یک دختر ۱۶ ساله. درست است که نیکا نیست، اما با همان استدلال قبلی درباره دینامیک قدرت باید بنا را بر صحت این گزارش گذاشت. این حکومت است که باید ثابت کند چنین اتفاقی نیفتاده است. در حقیقت در اینجا ما با یک اصل دیگر نیز روبرو هستیم: حکومت همیشه مظنون به سوء تعامل با شهروندانش است. و این اصل در حکومت های استبدادی و توتالیتر صادق تر است.

برای آنکه موضوع روشن تر شود مثال دیگری بزنم. تصور کنید بی بی سی گزارش مشابهی می داد که  پلیس آمریکا در جریان اعتراضات دانشجویی به یک دختر آمریکایی  تعرض جنسی کرده و او را کشته است. آیا تشکیک می کنید یا این روایت را می پذیرید تا دولت آمریکا را مجبور کنید به آن اعتراف کند یا ثابت کند غیر از این است؟ 

شاید بگویید حکومت چگونه می تواند ثابت کند که اینگونه نبوده است؟ به طرق مختلف: سیستم قضایی مستقل و عادل، رسانه های مستقل، کمیته های حقیقت یاب، خبرنگارانی که آزادی تحقیق و نوشتن را دارند. اگر حکومتی اجازه وجود این ابزارها را بدهد در عمل اجازه حقیقت سنجی را می دهد. و در عمل این ابزارها و نهادها تبدیل به معیار حقیقت می شوند.

جمهوری اسلامی فاقد این ابزارهاست. یعنی به شکل عامدانه این ابزارها را از بین برده است.  یکی از علل از بین بردن این ابزارها نیز امحاء روایت قربانیان و نا ممکن کردن حقیقت سنجی آن روایت هاست.  نتیجه این می شود که وقتی ما با روایتی دهشتناک از قربانیان مواجه می شویم راهی برای اثبات آن نداشته باشیم. حکومت نیز تشکیک ایجاد می کند،‌عده ای نیز با تصور تیزبینی دنبال مخدوش کردن روایت قربانیان می روند. این مکانیسم آشنایی است که از طریق آن  قربانی بار دیگر به مسلخ می رود. برای اینکه در این دام نیفتیم  باید بی قید و شرط حقیقت را در روایت های قربانیان دید و به آنها متعهد بود. این حکومت است که باید ثابت کند این کار را نکرده است. کار ما چیزی نیست جز ایستادن در کنار قربانیان و روایت های آنان.


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️تحولات اجتماعی حاصل هنجارشکنی‌هاست

فردین علیخواه
 
شاید شما هم سریال «پدرسالار» را دیده باشید که در اوایل سالهای دهۀ هفتاد ساخته شد. در زمان خودش سریالی مناقشه‌برانگیز بود و آن زمان گفته شد که پایان‌بندی سریال با فشار برخی نهادها تغییر یافته است.

گره یا چالش اصلی سریال از جایی شروع می‌شود که آذر، عروس جدید خانواده که بی‌گمان در آن زمان نماینده نسل نوظهور ایرانی بود عصیان می‌کند و راضی نمی‌شود در خانۀ بزرگ پدرسالار زندگی کند. راضی نمی شود در خانه‌ای زندگی کند که با وجود تفکیک فضاها، همه اعضای خانواده در یک حیاط، با هم زندگی می‌کردند. این عروس تازه‌وارد در معنای جامعه‌شناختی‌اش، هنجارشکنی کرد. او زیر بار هنجار حاکم و متداول، و در واقع سنت رایج خانواده نرفت. گفت می‌خواهد زندگی مستقلی داشته باشد و مدام زیر نظارت دیگران نباشد هر چند این نظارت برخاسته از صمیمت و دوست‌داشتن باشد. او در مقابل پدرسالار ایستاد و با صراحت و بدون لکنت؛ خواسته خودش را بر زبان آورد.

در حیات اجتماعی هزاران مثال از تغییر هنجارهای اجتماعی می‌توان آورد که هم اکنون بسیار عادی‌اند ولی زمانی نتیجه عصیان و تخطی از هنجارها بوده‌اند. برای مثال، هم اکنون دختران و پسران قبل از ازدواج با هم معاشرت می کنند و وقتی به نتیجه قطعی رسیدند والدین را در جریان روابط‌شان قرار می‌دهند. این وضعیت که شاید هم اکنون حتی در سریال‌های صداوسیمای حاکمیت هم بسیار عادی شده است زمانی حاصل هنجارشکنی و عصیان نسلی نوظهور بود. دقیقاً به همین دلیل در زمان خودش، رسانه‌های محافظه‌کار و سنت‌گرا به‌هیچ‌وجه این هنجارشکنی و این عصیان را به تصویر نمی‌کشیدند و اگر هم به تصویر می‌کشیدند نگاهی آسیب‌شناسانه به آن داشتند و مدام به خانواده‌ها هشدار می‌دادند.

هنجارشکنی لزوماً معنای بدی ندارد. در موارد بسیاری پیشرفت علم، پیشرفت هنر و ادبیات، و تحولات جوامع حاصل هنجارشکنی بوده است. هزار، هزار مثال در این زمینه وجود دارد.

کوتاه آنکه، هر زمان کلمه «هنجارشکنی» را شنیدید نگران نباشید. گاهی فکر کنید که پدیده اجتماعی نوظهوری در حال رخ‌دادن است و چند سال دیگر همان، تبدیل به هنجار خواهد شد.


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️دانشجویان آمریکا و دانشجویان ما

زین‌العابدین صفوی

معروف است که یک خبرنگار خارجی از معمر قذافی می‌پرسد در آمریکا معترضان آزاد‌انه برضد "رییس‌جمهور امریکا" شعار می‌دهند، آیا در لیبی هم این آزادی وجود دارد؟ قذافی بی‌درنگ می‌گوید بله در لیبی هم این ازادی وجود دارد و همه آزادند بر ضد "رئیس‌جمهور امریکا" شعار دهند!!
این روزها دانشجویان امریکا در بیش‌از هفتاد دانشگاه، از مظلومان غزه حمایت می‌کنند و بر ضد سیاست‌های امریکا و اسرائیل شعار می‌دهند.آن‌ها در این راه کتک می‌خورند و پلیس به آنها حمله می‌کند و برخی از آنان را بازداشت و یا اخراج می‌کنند.
 اما در دانشگاه‌های ما دانشجویان و اساتید آزادانه می‌توانند از مظلومان غزه حمایت کنند و بر ضد سیاست‌های اسرائیل و امریکا شعار دهند. ولی نه کتکی می‌خورند نه‌ پلیس به آنها حمله می‌کند و نه کسی را بازداشت یا اخراج می‌کنند. بلکه این دانشجویان تشویق نیز می‌شوند و از سوی دانشگاه برای این تجمع وتجمیع، سرویس ایاب و ذهاب نیز آماده می‌شود. مدیران و روحانیان موجود در دانشگاه نیز با این دانشجویان همراهی می‌کنند. این عزیزان در دانشگاه‌های ما آزادند حتی اگر در اقلیت باشند.
 اکنون قضاوت باشماست. آیا برای دانشجویان و اقلیت‌ها در ایران آزادی بیشتر است یا در آمریکا؟!

@antioligarchie
#یادداشت

⭕️«تحریم‌ها و تفسیرها»

مهدی تدینی

بستگی دارد «کدام مسئول»، در برابر «کدام مخاطبان»، در مصاحبه با «کدام رسانه» یا از «کدان تریبون»، در ارتباط با دکدام موضوع» صحبت کند... بسته به این‌که چیدمان این «کدام‌ها» چطور است «تفسیر» متفاوتی از «تحریم‌ها» بیان می‌کند.

بنابراین فرمول تفسیر تحریم‌ها چنین است:

{تفسیر تحریم‌ها = کدام مسئول + کدام مخاطب × کدام رسانه ÷ کدام موضوع (× ∞ کدامِ حاشیه‌ای دیگر)}

حالا بیایید ببینیم از داخل این فرمول چه تفسیرهای متفاوت و متضاد بی‌شماری درمی‌آید.

یک. اگر یک مسئول اقتصادی خطاب به حقوق‌بگیران و مستمری‌بگیران با یک رسانۀ داخلی دربارۀ افزایش حقوق و خدمات اجتماعی بخواهد صحبت کند، می‌گوید: «باید با مردم روراست باشیم، با این وضعیت تحریم‌ها دولت توان آن را ندارد که منابع مالی لازم را تأمین کند.»

دو. اگر مسئول سیاست خارجی (یک دیپلمات) بخواهد خطاب به دولتمردان غربی با رسانه‌ای خارجی دربارۀ تأثیر تحریم‌ها بر ایران صحبت کند، می‌گوید: «این تحریم‌ها نشانۀ عجز تحریم‌کنندگان است و هیچ تأثیری بر زندگی و ارادۀ مردم نداشته است.»

سه. حالا اگر همین دیپلمات در سازمان ملل و خطاب به همۀ مردم دنیا دربارۀ تحریم‌ها صحبت کند، می‌گوید: «این تحریم‌های ظالمانه زندگی و جان مردم ایران را به خطر انداخته است.»

چهار. حالا اگر همان دیپلمات خطاب به مردم داخل ایران و با فلان خبرگزاری دربارۀ تحریم‌ها صحبت کند، می‌گوید: «مردم بی‌اعتنا به تحریم‌ها زندگی‌شان را می‌کنند و این تحریم‌ها فقط عجز تحریم‌کنندگان را نشان می‌دهد».

پنج. حالا دیپلمات‌ها را فراموش کنید، اگر فلان مسئول بخواهد خطاب به مردم ایران در گفتگو با واحد مرکزی خبر توضیح بدهد کشور چقدر مشکل مالی دارد و اگر فلان بحران پیش آمد اصلا تقصیر دولت نبود، می‌گوید: «الان ایران زیر بدترین تحریم‌های ممکن است، همۀ مسیرهای تجاری و ارزی ما را مسدود یا مختل کرده‌اند.»

شش. حالا اگر آن یکی مسئول که چند صندلی آن‌سوتر می‌نشیند بخواهد خطاب به مردم ایران در مصاحبه با شبکۀ خبر دربارۀ میزان گستردگی تحریم‌ها صحبت کند، می‌گوید: «ما دیگر به تحریم‌ها عادت کردیم. تحریم چیز تازه‌ای نیست و هزار راه برای دور زدن تحریم‌ها بلدیم که باعث می‌شود تحریم‌ها خنثی و بی‌اثر شود.»

هفت. اما اگر مقام و مسئول دیگری در فلان مراسم، همایش یا جشنوارۀ علمی و پژوهشی یا در مراسم راه‌اندازی فلان محصول جدید بخواهد دربارۀ تحریم‌ها حرف بزند، می‌گوید: «تحریم‌ها نه تنها بر پیشرفت ما اثری نگذاشته، بلکه سرعت رشد و پیشرفت ما را هم بالا برده چون تحریم‌ها اصلاً برای ما فرصت است نه تهدید.»

نه. حالا اگر همان مسئول چند روز بعد در کنفرانسی خبری با این پرسش روبرو شود که چرا فلان طرح پیش نمی‌رود چرا بودجه نیست، چرا این و چرا آن... پاسخ می‌دهد: «متأسفانه ما از زمان جنگ تاکنون این حد مشکلات نداشتیم که این هم به دلیل تحریم‌هاست.»

ده. حالا اگر قرار باشد مسئول محترم دیگری در فلان مراسم ویژه برای مخاطبانی ویژه در برابر دوربین رسانه‌های داخلی و خارجی یادی هم از تأثیر تحریم‌ها کند، می‌گوید: «با این تحریم‌ها فقط خود تحریم‌کنندگان ضرر می‌کنند. اقتصاد و کشور ما راه مقابله با تحریم‌ها را می‌داند. این تحریم‌ها نشانۀ درماندگی خود آن‌هاست.»

و همزمان با همین حرف‌ها مسئولی دیگر در گفتگو با رسانه‌ای خارجی می‌گوید: «این تحریم‌ها جنایت علیه بشریت است!» یکی می‌گوید تحریم‌ها بر اقتصاد ما اثر نگذاشته، یکی می‌گوید گذاشته و چند نفر هم آن بیرون می‌گویند، تحریم‌ها اصلاً اثر مفیدی بر اقتصاد ما داشته است!

و این تفسیرها ادامه دارد... بسته به این‌که کدام مسئول در برابر کدام مخاطب از مجرای کدام رسانه یا تریبون و دربارۀ کدام موضوع سخن می‌گوید... قرار هم نیست معیار روشنی برای سنجش تأثیر تحریم‌ها تعریف و پذیرفته شود تا دست‌کم امکان سنجش آسیب‌های تحریم‌ها وجود داشته باشد.

و اما تأثیر تحریم‌ها... بهتر است تأثیر آن را از مردم بپرسیم... مردمی که درگیر آن «کدام‌ها» نیستند، بلکه تنها دغدغه‌شان کشیدن بار زندگی است؛ باری که هر روز سنگین‌تر می‌شود...


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️آیا پروژه مصادره ایران و بعثی‌سازی حکومت خنثی شد یا ادامه خواهد داشت؟

حزب بعث سوریه یک ویژگی خاص دارد که باعث ماندگاری‌اش شده است. علوی‌های سوریه یک اقلیت مذهبی (فرقه) در سوریه هستند که تمام ارکان حاکمیت بخصوص ارتش و امنیت در انحصار مطلق آنهاست. این در اقلیت بودن همان ویژگی خاصی است که باعث شده تمام عناصر و ارکان ساختار از پایین تا بالا چاره‌ای جز وفاداری به ساختار حاکم تا آخرین قطره خون نداشته باشند زیرا خوب می‌دانند که اگر ساختار سرنگون شود مخالفان، هیچکدام‌شان را زنده نمی‌گذارند و این عاملی بود که بشار اسد را با کمک خارجی حفظ کرد.

نمونه خفیف‌تر این نوع از حکومت، صدام حسین و قذافی بودند که یا در عراق توسط خارجی برافتادند یا در لیبی تا آخرین قطره خون جنگیدند و تمام شدند اما تسلیم نه. حکومت صدام از جنس اقلیت ایدئولوژیک بود و حکومت قدافی از جنس اقلیت قبیله‌ای.

اما در تاریخ معاصر ایران بعد از قاجار که آخرین حکومت قبیله‌ای بود هیچگاه چنین دیکتاتوری بر اساس اقلیت چه از نوع مذهب و چه از نوع قوم و قبیله شکل نگرفت.

اما نکته اینجاست که اگرچه یک جریان سیاسی در جمهوری اسلامی از گذشته در تلاش برای چیدن چنین ساختاری بود و حتی هاشمی رفسنجانی رسما این ایده را با عنوان حکومت یک اقلیت ۲۰ درصدی مطرح کرد اما هیچگاه جامه عمل نپوشید و پیروزی خاتمی در سال ۷۶ (که بنظرم با طراحی آقای خامنه‌ای شکل گرفت) این خط را بکلی محو کرد و هاشمی رفسنجانی هم بعدها بشدت از آن فاصله گرفت و هرگز آن را دوباره به زبان نیاورد.

اما طی چند سال اخیر یک جریان خاص و عجیب که اصلا ماهیتش معلوم نیست و هم رنگ و بوی اصلاح‌طلبی دارد و هم فرم اصولگرایی، دقیقا در چنین مسیری گام‌های عملی و علنی برداشته و مشخصا سعی کرده تا یک اقلیت شناسنامه‌دار (فرقه) همانند بعثی‌ها به وجود آورد. ایده آنها این بوده که نه تنها نیازی به همراهی اکثریت نیست بلکه چه بهتر تا با کنار زدن اکثریت، مرزهای اقلیت خودی و اکثریت مردم را چنان شفاف کنیم که هیچکدام نتوانند از آن عبور کنند.

استدلال این بوده که با یک اقلیت وفادار منسجم ۲۰درصدی می‌توان قدرت برتر را تشکیل داد زیرا در طرف مقابل (اکثریت خاموش)، امکان تشکیل اجماعی از وفاداران و جان‌برکفان در حد حتی ۵ درصد در هیچ موضوعی وجود ندارد و نخواهد داشت.

اما نشانه‌های این پروژه چیست؟
۱.مصادره ایدئولوژیک؛ شامل آیین‌ها و نمادهای مذهبی همچون دهه محرم و ماه رمضان و…
اگر دقت کنید طی یکی دو سال گذشته هیات‌های مذهبی و محرم بشدت افت‌ کرده و ماه رمضان رنگ باخته؛
برخی اینها را به حساب پیروزی برای اپوزیسیون‌ می‌گذارند که کاملا اشتباه است زیرا این اتفاق تحت همین پروژه به وقوع پیوسته و این آیین‌ها را به اجماعی حداقلی اما خالص و غیرقابل نفوذ تبدیل کرده که قطعا تا مدتها در هر منازعه‌ای بی رقیب است.

۲.مصادره امنیت و تبدیل اعتراضات به اغتشاش و درگیری خشن و کشته‌سازی که باعث رادیکال شدن هر دو طرف و ایجاد کینه و نتیجتا باعث شفافیت مرزبندی بین اکثریت خاموش و اقلیت وفادار می‌شود که این مطلوب‌ترین حالت ممکن برای چنین ساختاری است.

۳.مصادره همه نمادهای اتحاد که اکثریت مردم در مورد آنها اشتراک نظر دارند همچون شخصیت‌ها، برندها و تیم‌های ملی و جریان‌سازی برای القای تقابل بین اکثریت مردم و اقلیت ملی‌پوشان و طرفداران‌ خودی‌شان.

۴.مصادره انتخابات و اینکه فقط اقلیت وفادار در انتخابات شرکت کنند و بقیه مردم را هم با کد امنیتی «در خانه بمانید» که در روز انتخابات توسط براندازهای وابسته ترند می‌شد از صحنه خارج کردند تا اقلیت وفادار در یک صحنه بی‌دردسر، افراد خودی را به مجلس و دولت بفرستند.

۵.مصادره ارز و انرژی با شعار فیک دلارزدایی و تثبیت قیمت انرژی که در عمل به معنای حفظ و تشدید انحصار اقلیتی از تجار و صنعتگران اصلاح‌طلب و اصولگرا بر ارز و انرژی بود تا همین حضور اندک مردم مستقل در اقتصاد را هم محو کنند....این پروژه که در ابتدای مسیر قرار داشت (دارد) در بلند مدت بشدت نسبت جامعه و حاکمیت را به نوع سوریه‌ای آن تبدیل می‌کرد (می‌کند).

بنظرم انتخابات پیش رو فرصت مهمی برای بهم زدن بازی آنهاست و باید منتظر شورای نگهبان ماند.

💢کفش های آهنی



@antioligarchie
#یادداشت

⭕️بالاتر از سیاهی: نماز سرخ

سایه اقتصادی نیا

یکی از بدیع‌ترین و بعیدترین جلوه‌های "اتحاد" در تاریخ معاصر ایرانیان "نماز سرخ" است: پرفورمنسی تمام‌عیار از نماز خواندن کمونیست‌ها پشت سر ممد رینگو!
تصاویر باقی مانده از این اجرا هرگز به شایستگی به چشم نیامده و تشریح نشده... بازخوانی آنها بیننده را با مصداق کامل کمدی‌ـ تراژدی‌هایی آشنا می‌کند که  تنها در وضعیت‌های انقلابی بر روح آشفتۀ افراد و روان گسیخته از رنج جوامع مستولی می‌شود.
در مهر ۱۳۵۶ کلیسای سن‌ماری در پاریس محل اجرای اعتراضی عجیبی بود: در نماز جماعتی به تدارک محمد منتظری، پسر آیت‌الله منتظری، مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها پشت سر روحانیون مبارز قامت بستند، با لب‌های تشنه و دهان‌های گرسنه از اعتصاب غذا تکبیر گفتند و نماز خواندند. این نمایش اثرگذار و غریب از "اتحاد" از هر حیث شایستگی مطالعه‌ای نقادانه دارد: از حیث دینی، تاریخی، اجتماعی، ژورنالیستی و بالاخص از جنبۀ هنری :
در فیلم آسوشیتد پرس، ابتدا نمای بیرونی کلیسا نشان داده می‌شود: در و دیوار کلیسای مسیحیان با عکس‌هایی از روحانیون (طالقانی، مدرس، خمینی و ...)، مخالفان رژیم شاه و زندانیان سیاسی چپ، علامت «ستارۀ سرخ» و نوشته‌هایی از علی شریعتی و آیات قرآن پوشانده شده است. آیۀ ۵۸ سورۀ حج با نظر به مبارزات ایرانیان و احتمالاً شخص آیت‌الله خمینی انتخاب شده که آن زمان در عراق بود: وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ.
صدای ارگ کلیسا می‌آید و دوربین آرام‌آرام پایین می‌کشد تا جماعت را نشان دهد: عده‌ای با نقاب سرخ زیر پتوی پلنگی نشسته‌اند. نقاب عبارت است از بریده‌پارچه‌ای سرخ که بی‌عمامه‌ها با کش بسته‌اند پس کلّه‌ و آخوندها بندَش کرده‌اند به عمامه. جای چشم‌ها و دهان‌ها سوراخ است و بعضی عینکشان را روی نقاب سوار کرده‌اند. لختی شعار می‌دهند، پس به نماز می‌ایستند. پیش‌نماز، در فضایی مطلقاً آبزورد، روی پوست ببر، می‌ایستد و صدای الله اکبرش به نوای سحرانگیز ارگ کلیسا می‌آمیزد.
شاید کمتر اعلان "اتحاد سیاسی"ای را بتوان یافت که، چنین جنبۀ بصری و مفهومیِ ارگانیکی داشته باشد‌_ اجرایی رئال که قرار است معناآفرینی کند، اما چنان روی صحنه معصوم و برهنه می‌گردد که خود به مصداقی بدل می‌شود برای اشاره به معناباختگی مطلق.

https://t.me/antioligarchie/39340

@antioligarchie
#یادداشت

مسعود شفیعی کیا


⭕️یکی از مسئولان دانشگاه افسری نهادی هفته گذشته بین مردم گفت: ‎#احمدی_نژاد قصد مقابله با نظام بعد از فوت رهبری را دارد!
او تایید نمی‌شود، ولی برای تاییدشدن نیامده، برای اینکه گمنام و مفقودالاثر نشه آمده تا بعداز رهبری راس فتنه باشد!

▪️فرماندهان و توجیه‌گران دیگری هم چنین کنش‌هایی بین مردم داشته‌اند، ولی چرا؟!

۱.اینکه بر این انتخابات سایه‌ی انتخاب رهبری آینده افتاده، قابل تأمل است.

۲.مسئله اینقدر پیچیده نیست؛ احمدی‌نژاد پتانسیل و توانایی و درایت و عرضه‌ی اصلاح وضع مردم را درخود دید و با درخواست ‎#مردم درست یا غلط آمد.

۳. اینکه معاونت مرکز حساس نهادی نظامی زمینه‌ی دامنه‌ی برخورد با ایشان را به پس از #ردصلاحیت هم گسترش می‌دهد، توجیه عقلانی ندارد.

۴.احمدی‌نژاد به عنوان یک فرد ایرانی که حق ثبت‌نام در انتخابات آزاد را دارد، وارد صحنه شده و همین!

دیدید که دوبار در ۹۶ و ۴۰۰ ردش کردید و مانع خدمتش شدید و در خانه نشست، اکنون هم حتی فراغت ابراز کنش شخصی خود در بیان نوع مشارکتش را مانند ۱۴۰۰ ندارد، اگر تقصیرش این است که محبوبیتش از دیگران بالاتر است؟

- آقایان! باید علت و ریشه‌ی محبوبیتش را با مقایسه‌ی خدمت ۸ سال دولتش با ۳۲ سال دولت‌های دیگر بسنجید.

-
مگر محبوبیت و دوست بودن و معاشقه با مردم گناه است؟!

۵.بنده شاید در مواردی با ایشان اختلاف نظر داشته باشم، ولی آیا برای چنین سرمایه‌ای که رئیس رژیم جعلی ننگ شدن با او را خواسته چنین داستان‌پردازی کنند، انصاف است؟!

۶. در این ۱۳ سال که حذف او در دستور تمام ارکان قرارگرفته، این همه هزینه و شکاف حاکمیت و مردم کافی نیست.

۷. امورات ایشان از حفاظت تا ... هم که دست شما است و به اندازه کافی از کنشش خبر دارید، حتی در دفتر ایشان هم دوستانی دارید و بر ارتباطاتش اشراف دارید، پس چرا داستان‌پردازی ؟!....


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️ نظر خداوند در انتخابات ریاست‌جمهوری

✍️ جعفر شیرعلی نیا

آیت‌الله خزعلی بسیار پرحرارت سخن می‌گفت؛ "به حق سادات و اجدادشان قسم» ناطق نوری بهتر است."

چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت، دو روز مانده به انتخابات ریاست‌جمهوری دوم خرداد ۷۶ برای بسیاری مسجل شده بود که آرای سیدمحمد خاتمی با شتاب از آرای ناطق نوری پیشی گرفته است اما آیت‌الله خزعلی به یزد، زادگاه خاتمی، رفته بود و در سخنرانی‌اش از احتمال پیروزی قطعی ناطق نوری با اختلاف رای بالا سخن گفت.

خزعلی به مردم یزد گفت، شنیده است که یزد در دفاع از حق خاموش است؛ "من زنده باشم و یزد خاموش؟"

او از رای جامعه‌ی مدرسین به ناطق گفت و این‌که از چهار مسیر، از اطرافیان رهبری بررسی کرده است و دریافته که تمایل رهبری به ناطق نوری است. از خاتمی انتقاد می‌کرد اما می‌گفت:"اما آقای ناطق نوری صد درصد دستش توی دست ولایت فقیه است."
خزعلی به مردم ‌گفت: "ببینید چه کسانی دارند کار می‌کنند و پشت سرند؟ روزنامه‌ی اسرائیل را ببینید. بی‌بی‌سی را ببینید. برادران، خواهران، بیدار باشید!"

به فیلمی اشاره کرد که در تهران از خانمی که؛ "زلفش را هم بیرون گذاشته" می‌پرسند به چه کسی رای می‌دهد و او می‌گوید خاتمی؛ چون آزادی می‌دهد؛ "بند چارقدش را هم بر می‌دارد. چرا این‌ها را نمی‌گیرند؟!" انتقاد از خاتمی را ادامه داد، دقایقی جلسه به هم ریخت و شعارها سخنرانی را قطع کرد؛ "حسین حسین شعار ماست، خاتمی افتخار ماست" شعارها که تمام شد، خزعلی گفت در پایان سخنانش حقیقتی را آشکار خواهد کرد که شعاردهندگان؛ "از این‌که از روی نادانی شعار داده‌اند شرمنده خواهند شد."

آن روزها سیدمحمدحسین طباطبایی در کانون توجه افراد مذهبی بود و تسلطش بر قرآن در سن پنج، شش سالگی بسیاری را شگفت‌زده کرده بود. خزعلی گفت پیش از سخنرانی به محمد‌حسین طباطبایی زنگ زده است و درباره‌ی انتخابات پرسیده است و طباطبایی جواب داده؛ "فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ" خزعلی گفت یعنی به هدایت روحانیون اقتدا کن. «گفتم به تیپ آقای خاتمی چه می‌گویی؟» پاسخ داد؛ «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ» خزعلی معنی این جواب را این‌گونه توضیح داد؛ « این‌ها گمراه شده‌اند و تو نمی‌توانی هدایت‌شان کنی.» و گفت این همان حرفی است که شعاردهندگان را شرمنده می‌کند؛ «حالا تا صبح به خودت بپیچ. این حرف دیگر مال من نیست، مال روحانیت نیست، مال خداست که دارد به قلب این بچه القا می‌کند. حالا فردا برو پای صندوق هر چی خواستی و به هر کی خواستی رأی بده... اگر سر جنگ با خدا داری بارک‌الله!» نتیجه‌ی انتخابات را نیز چنین پیش‌بینی کرد؛ «برای هر چهار نفر کاندیدا دعا کنید، برادران مسلمان ما هستند. یکی‌شان یک و نیم درصد رأی می‌آورد. یکی‌شان شاید پنج، شش درصد و آقای ناطق نوری حدس می‌زنم بین پنجاه و شش تا شصت درصد و مابقی پایین‌تر.»

[📚جمهوریت؛ افسون‌زدایی از قدرت ص۴۲۱-۴۲۷]


توان زیادی از حوزه و روحانیت در این انتخابات خرج شد تا ناطق نوری رای بیاورد. سیدمهدی طباطبایی در خاطراتش روایت کرده است: "به نقاط مختلف کشور سفر کردیم و علما را دعوت می‌کردیم که از آقای ناطق حمایت کنند... حتی حوزه علمیه هم وارد شد. آقای قرائتی در برنامه‌های تلویزیونی خودش اشاره‌هایی داشت، آقای جوادی آملی هم در تیزر تلویزیونی به همراه چند تن دیگر از بزرگان برای تایید شخصیت آقای ناطق صحبت کرد اما این یک کشتی بود که هرچه بیشتر به آن آویزان می‌شدیم، بیشتر غرق می‌شد. یعنی هر چه‌قدر به این کشتی وزنه آویزان می‌کردیم، سنگین‌تر می‌شد. من چند روز مانده بود به انتخابات متوجه این نکته شدم." او توضیح داده است که چه‌گونه این پشتیبانی زیاد بخشی از روحانیت را هم رویگردان کرد.

[📚اخلاق و مبارزه ص۲۰۳ و ۲۰۴]

در نهایت خاتمی با اختلاف چند برابری پیروز انتخابات شد. چند روز پس از انتخابات آیت‌الله امینی در دیدار با هاشمی رفسنجانی از «سوءمدیریتی که باعث شکست اعتبار روحانیت در انتخابات شد» گله کرد و نیز«از کارشکنی های احتمالی که به زودی علیه آقای خاتمی بروز خواهد کرد» گفت. چند روز بعد آیت‌الله امامی کاشانی از هاشمی«برای قرض‌هایی که در تبلیغات ریاست‌جمهوری بارآورده استمداد کرد.» و ری‌شهری به هاشمی خبر داد؛ روحیه افرادی مانند آیت‌الله جوادی آملی و حجت‌الاسلام قرائتی که وادار به موضع‌گیری در انتخابات شده‌اند، بد است.

[📚انتقال قدرت، ص۲۲، ۱۷۲، ۱۸۳]


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️لایحه "منع الخمور"/ بررسی وضعیت مشروبات الکلی در کشورهای عربی

ویدئو پیوست به خوبی توضیح می‌دهد که چرا در کشور‌های عربیِ بسیار مذهبی مانند عراق، فروش مشروبات الکلی در مغازه‌ها و خیابان‌ها و سوپرمارکت‌های شهرها از بصره تا بغداد و از موصل تا استان الرمادی و دیگر شهرهای آزاد و مشهود است اما در کشوری چون کویت خیر!؟

فؤاد الهاشم نويسنده و از مشهورترین روزنامه‌نگاران کویت در مصاحبه با القبس تشریح می کند که منع فروش مشروبات الکلی در کویت به سال ۱۹۶۴م برمی‌گردد که أمیر کویت «عبدالله سالم‌الصباح»بود. تا این سال از آنجا که کویت قطب متمول و مروارید خلیج‌ فارس بود و گردشگران بسیاری داشت،تولید و فروش مشروبات الکلی هیچ منعی در این کشور نداشت.

"الهاشم"  در ویدئو از پشت‌پرده‌ی تصویب لایحه‌ی منع مشروبات الکلی در کویت می‌گوید که چنین ممنوعیتی به هیچ‌وجه دلیل و انگیزه‌ی مذهبی خاصی نداشت.
وی می‌گوید در مصاحبه‌ای که با ابوعلی آل الصباح داشته از او پرسیده است که آیا به دلایل مذهبی بود که نمایندگان به لایحه‌ی منع مشروبات الکلی رأی دادند؟. وی خندید و گفت: خیر!

سپس توضیح می‌دهد که نمایندگان مجلس بر سر اینکه کدامشان مالکیت آژانس‌ها و نمایندگی شرکت‌های بزرگ و مشهور تولید ویسکی در کشور را به دست آورند با یکدیگر کشمکش و نزاع داشتند و همه بر سر تصاحب نمایندگی «جان‌ویکر» رقابت می‌کردند، کسی حاضر نبود ویسکی جان ویکر را با محصول "وایت‌هورس" تاخت بزند، برای همین اختلافات میان آنها بالا گرفت. در حقیقت این تضاد منافع نمایندگان بود که کدام‌یک سودآورترین شرکت‌های الکلی را تصاحب کند و چون به توافق نرسیدند لایحه به رأی گذاشته شد و ۴۹ نفر به آن رأی مثبت دادند و فقط یک نفر با آن مخالفت کرد.
با این وجود قانون منع، یک ماه بر سر میز "عبدالله سالم" امیر کویت ماند به طوری که حاضر به امضای آن نمی‌شد.
الهاشم می‌‌گوید: امیر کویت برای عدم امضای قانون منع خمور استدلال جالبی داشت می‌گفت:
تنها فقیران و کم‌درآمدهای جامعه‌اند که از این قانون متضرر می‌شوند چرا که قشر مرفه به هر ترتیب مشروبات خودش را از هرجا که شده تهیه می‌کند.
اما وقتی امیر پس از یک‌ماه به امضای لایحه‌ی منع مشروبات الکلی تن داد، نمایندگان مجلس پشت فیگوری مذهبی سنگر گرفتند و چنین اظهار می‌کردند که ما به دلیل اطاعت از فرامین الهی و اطاعت از شریعت اسلامی بوده است که به لایحه رأی داده‌ایم.

سپس مهمان برنامه‌ی القبس مثال دیگری می‌زند که می‌گوید آن نماینده مجلس کویت به ویژگی طبقاتی این قانون هم برایم اشاره کرد.
گفت: وقتی مشروبات برای همگان مجاز باشد چندان که در عراق می‌بینیم راننده تاکسی و یک هندوانه‌فروش هم به راحتی روی داشبرد ماشین و گاری هندوانه‌اش بطری ویسکی‌اش را گذاشته و می‌نوشد، در اینجا پس فرق میان این فرد طبقه‌ی فرودست با کسی که به هتل مجللی می‌رود و ویسکی‌اش را سفارش می‌دهد در چیست؟ بدین گونه تمایز طبقاتی این محصول با مجاز بودن عمومی آن از بین می‌رود.

این تحلیل نشان می‌دهد که مجالسی که مانع از اصلاحات در کشور می‌شوند، از این‌روست که این اصلاحات در تضاد با منافع آن نمایندگان است، نه باورهای اعتقادی ایشان.

💢مسعود باب الحوائجی

https://t.me/antioligarchie/39388

@antioligarchie
#یادداشت

⭕️حداقل سعی کنید سیاه‌لشکر نباشید!

هادی مسعودی

در انتخابات پیشِ رو، بیش از همه دلم برای یک گروه می‌سوزد: کسانی که رأی سفید می‌دهند.

حرف کسانی که رأی سفید می‌دهند غالبا این است: هیچ‌کدام از گزینه‌ها را در حد ریاست جمهوری نمی‌دانیم، اما رأی می‌دهیم که بگوییم این نظام را قبول داریم و به آن پایبندیم...

این برساخت ذهنی را از کجا آورده‌اند که: کسانی که رأی نمی‌دهند با این حکومت ضدیت صددرصدی دارند یا کسانی که رأی نمی‌دهند لزوما براندازند؟
جمهوری اسلامی سال‌هاست با همین گزاره‌های مبهم و نامعلوم درصد مشارکت را بالا برده است.


▪️اما گزاره‌های دیگری برای عدم‌مشارکت وجود دارد:
رأی نمی‌دهم چون این‌ انتخابات را، در واقع انتخابات نمی‌دانم، چون عملکرد ناشفاف شورای نگهبان را توهین به شعورم می‌دانم...

رأی نمی‌دهم به این دلیل که می خواهم صدای اعتراضم را به گوش حاکمیت برسانم...به این دلیل که غالبا توسط این‌حکومت حقوقم نادیده گرفته شده...به این دلیل که از حضورم پای صندوق رأی سوءاستفاده شده...به این دلیل که این نظام، انتخابات را بیشتر شوی تبلیغاتی می‌داند تا مسیری برای انتخاب کارآمدترین گزینه‌...
در انتخابات شرکت نمی‌کنم چون طی سال‌ها متوجه شده‌ام تغییر رئیس‌جمهورها، تأثیر زیادی در سیاست‌های اعمالی این حکومت ندارد. تمام رأی و نظرها، منتهی به نظر یک نفر و متوقف به تصمیم یک شخص می‌شود. و تا زمانی که روال مدیریت در کشور اینگونه است، شرکت در انتخابات جز بالا بردن میزان مشارکت و افزایش توهم مشروعیت در حاکمان، سودی ندارد.

کسی که رأی سفید می‌دهد، هم از انتخاب رئیس‌جمهور آینده شانه خالی می‌کند و از آن بدتر با حضورش پای صندوق رأی، به مشروعیت اعمال این حکومت اعتراف کرده و خودش را در جایگاه سیاه‌لشکر نظام قرار می‌دهد.

از این جهت رأی سفیدی‌ها خیلی وضعیت رقت‌باری دارند. هم با حضورشان چک سفید امضا به حاکمیت می‌دهند، هم با رأی سفیدشان، انتخاب رئیس‌جمهور را به دیگری حواله می‌دهند یا سیاه لشکر نباشید، یا اگر آمدید محکم بیایید و روی یک کاندیدا اجماع کنید و برای رأی‌آوری اش بجنگید...نه این‌وری نه آن‌وری نباشید...

پ.ن: افرادی که بدلیل مسائل شغلی، مجبور به رأی دادن می‌شوند را از نوشته بالا استثنا کنید...


@antioligarchie
#یادداشت

.⭕️در حکایتِ بی‌نظری!

جواد موگویی

بعید است نامزدی، اقتصاد و معیشت مردم را اولویت اول کشور نداند‌. اما آنچه تاکنون از پزشکیان به‌چشم آمده، بی‌نظری در ارائه راه‌حل‌های اقتصادی است.
او مدام تکرار می‌کند «کارمندان دیگر نمی‌توانند راحت زندگی کنند و بازنشستگان گرفتار هستند قدرت خرید ندارند و... امروز همه نگران و ناراضی هستند و...»
آیا واقعا جای این عبارات در برنامه تخصصی اقتصادیست؟!
این دست حرف‌ها را که عامه مردم هم در یک گزارش خبری در مترو یا وسط‌شهر بیان خواهند کرد.
او در برنامه با کارشناسان اقتصادی مدام به کارشناسان همراه خویش ارجاع داد.
تکیه به نگاه متخصصان اقتصادی امریست منطقی و ستوده. لکن نمی‌توان از رجالی همچون پزشکیان که سابقه وزارت و نایب رییسی مجلس را داشته، پذیرفت که هیچ‌نظری درباره چالش‌های اقتصادی نداشته باشد. کسی که در طول ۱۶سال نمایندگی مجلس، صدها جلسه اقتصادی را تجربه کرده و رای به برنامه بودجه سه دولت داده، حداقل باید توان نقد چالش‌ها، معایب و محاسنات ریل‌های اقتصادی گذشته را داشته باشد.
اما او صرفا می‌گوید: «من کارشناس اقتصادی نیستم. کارشناسان باید نظر بدهند» و این یعنی «بی‌نظری».
رییس‌جمهور باید توان پالایش و انتخاب نظرات کارشناسان را داشته باشد. چنانکه احمدی‌نژاد در مناظره با کروبی گفت: «اگر بین کارشناسان اختلاف شد چی؟ رئیس‌جمهور باید خودش کارشناس ارشد باشد.»
اوج پزشکیان در میزگرد اقتصادی جایی بود که در یک دقیقه به سه زبان سخن گفت! در پاسخ به پرسش اقتصاددانی که از برنامه‌اش در مردمی‌سازی پرسید، بعد از چند اصطلاح تخصصی پزشکی در جراحی قلب به زبان انگلیسی، ناگهان تعابیری از نهج‌البلاغه را به عربی خواند و سپس به فارسی سخن گفت و کم‌مانده بود با ضرب‌المثلی ترکی به چهار زبان هم برسد!
اما پزشکیان حتی در پاسخ به انتقادات درباره نداشتن برنامه، بجای اینکه برنامه خود را ارایه بدهد گفت:
«آنهایی که برنامه داشتند، مملکت را به اینجا رساندند.»
این یعنی چون برنامه‌های بقیه سازنده نبوده، من نیز برنامه ندارم!
سرنوشت این انتخابات را آرای خفته و قهرکرده از صندوق مشخص خواهد کرد. وگرنه در انتخابات ۵۰درصدی پیروزی با اصولگراهاست.
کاملا عیان است که پزشکیان هیچ‌ ایده‌‌ی اقتصادی، برای بیدار کردن آرای خفته ندارد. و صرفا روی اعتراض به فیلترینگ، گشت‌ارشاد و... حساب باز کرده.

@antioligarchie
#یادداشت

⭕️مناظرات انتخاباتی و چند نکته!

حبیب رمضانخانی

⭕️‌ این روزها حاکمیت بسیار تلاش می کند تا زمینه حضور پررنگ و حداکثری مردم در انتخابات را، بدون انعطاف و در چارچوب مدنظر خود، فراهم کند که البته تا به امروز آن شور و حال انتخابات پرشور گذشته ایجاد نشده.
پیشنهادم به مسئولان این است که اگر دنبال انتخابات پرشور هستید، کمتر در مورد توصیه به مردم و انتخابات اظهار نظر کنید! چون با این اصرار و تبلیغ ها، انگاره ای که در مردم شکل گرفته، گویای آن است که حضور در انتخابات، بیشتر به نفع اقتدارایان و منافع آن هاست تا مردم! ...

در مناظره شب قبل، نامزدها بسان باقی مسئولان و زمان ها، فقط غر زدند و انتقاد کردند! فقط مشکلات را کلی و تیتر وار عنوان کردند که باید حل شود! خوب بزرگواران همه می دانند، بایستی سیاست خارجی ایران اصلاح شود، بورس باید سرو سامان یابد، از بخش خصوصی حمایت شود، تولید و صادرات فزونی گیرد، مردم پای کار باشند و... ولی چگونه؟ با چه برنامه، امکانات و ابزارهایی؟ مهم ارائه راه حل های شدنی تحت اختیارات رییس جمهور است که کسی ان را شفاف بیان نمی کند!

در مناظره شب گذشته، ظاهراً از نامزدها خواسته شده بود، به تجربه گذشته، وارد تقابل با هم نشده و اسناد مهم و اقدامات پشت پرده را به پای رای اوری، فاش نکنند! در همین راستا بود که مناظره برخلاف انتظار جذاب نبود و حتی نامزدهای پوششی هم با آن وظیفه گمارده شدن در جهت تخریب نماینده اصلاح طلبان، از کنترل خارج نشدند.

در مناظره شب گذشته، جناب قالیباف بسیار با سیاست عمل می کرد و در تلاش بود تا با همراهی و تایید تلویحی اظهارات آقای پزشکیان، از دامن زدن بر دوقطبی بین خود و ایشان بپرهیزد. سیاستی که می دانند در صورت ایجاد دوقطبی، باعث به صحنه کشاندن آرا مرددین گشته که به نفع اصلاح طلبان و به ضرر اصولگرایان تمام خواهد شد و منجر به تکرار تجربه سال های ۷۶ و ۹۶، البته باشدت کمتر خواهد شد.


@antioligarchie