Forwarded from اتچ بات
#داستان_یک_زندگی
🔻#مسعود_فراستی در همهی این سالها بعنوان یک منتقد همواره کوشیده خود را فردی ارزشی بشناساند. مسعود فراستی به گفتهی خودش بیشتر #حکومتی است تا نقدکننده ای #مستقل و شاید از همینجا باشد که چهرهاش را زیاد در سیمای کشور دیده ایم.
شاید بسیاری ندانند که مسعود فراستی از یک زندانی محکوم به اعدام سال ۱۳۶۰ به یک هوادار نظام رسیده است.
خودش میگوید:
هنگامی که به وسیلهی بازجویش که جوان دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی بود بازپرسی (تعزیر ) می شد به حقانیت جمهوری اسلامی پی برده و دست از باورهای خویش کشیده و توبه کرده است.
#مسعود_فراستی در گفتوگویی درباره سرانجام کارهای سیاسی خود می گوید که به حکم اعدام رسید و در برابر این پرسش که آیا شما طرفدار انقلاب اسلامی هستید، پاسخ می دهد : «بله! طرفدار انقلاب اسلامی هستم».
آنگاه در برابر این پرسش که آیا پس از انقلاب دچار گرفتاری شدید؟میگوید:
« بله ، بعضی اوقات زندان بودم.» پرسشگر میپرسد که شنیدهام که حکم سنگینی هم داشتید، فراستی پاسخ میدهد: «اعدام!»
مسعود فراستی در سال ۱۳۶۰ به دلیل فعالیتهای سیاسیاش محکوم به اعدام میشود. او در این باره می گوید:
«برای اینکه جزو یکی از گروههای چپ بودم. چپ به قول آن موقع خودمان غیر وابسته . چپ غیر تودهای، چون تودهایها غیر از اینکه وابستگی جبههای داشتند، وابستگی جیبی هم داشتند. به ایران آمدیم و از انقلاب دفاع کردیم. در جایی هم نکشیدیم. من هم شل شدم. نه فقط من، عدهای از بچهها اینطوری شدند. در ما انشعاب شد، عدهای مسلحانه علیه حکومت شدند. طیف من منفعل شدند. گفتند این راه غلط است، ولی منفعل شدند. راهی هم جز این نداشتیم، چون مردم آن طرف بودند. ما هم علیه مردم نبودیم. نمیدانستیم چکار کنیم. در یک سال و خُردهی آخر کاملاً به بنبست رسیدیم و همه را در یک شب گرفتند.»
سپس ادامه میدهد که وقتی قرار بود#تعزیر بشود از زیر چشمبند، جوان بازجو را دیده که کتی پاره بر تن داشته و از گوشهی چشمش اشک روان بود. این بازجو نیز فراستی را بنابر گفتهی خودش دگرگون ساخت.
به گونه ای که فراستی شروع میکند به خواندن چهارصد کتاب در حوزهی اسلام و مسلمانی و از یک چپ مائوئیست به یک مسلمان طرفدار حکومت اسلامی تبدیل میشود.
@antioligarchie
🔻#مسعود_فراستی در همهی این سالها بعنوان یک منتقد همواره کوشیده خود را فردی ارزشی بشناساند. مسعود فراستی به گفتهی خودش بیشتر #حکومتی است تا نقدکننده ای #مستقل و شاید از همینجا باشد که چهرهاش را زیاد در سیمای کشور دیده ایم.
شاید بسیاری ندانند که مسعود فراستی از یک زندانی محکوم به اعدام سال ۱۳۶۰ به یک هوادار نظام رسیده است.
خودش میگوید:
هنگامی که به وسیلهی بازجویش که جوان دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی بود بازپرسی (تعزیر ) می شد به حقانیت جمهوری اسلامی پی برده و دست از باورهای خویش کشیده و توبه کرده است.
#مسعود_فراستی در گفتوگویی درباره سرانجام کارهای سیاسی خود می گوید که به حکم اعدام رسید و در برابر این پرسش که آیا شما طرفدار انقلاب اسلامی هستید، پاسخ می دهد : «بله! طرفدار انقلاب اسلامی هستم».
آنگاه در برابر این پرسش که آیا پس از انقلاب دچار گرفتاری شدید؟میگوید:
« بله ، بعضی اوقات زندان بودم.» پرسشگر میپرسد که شنیدهام که حکم سنگینی هم داشتید، فراستی پاسخ میدهد: «اعدام!»
مسعود فراستی در سال ۱۳۶۰ به دلیل فعالیتهای سیاسیاش محکوم به اعدام میشود. او در این باره می گوید:
«برای اینکه جزو یکی از گروههای چپ بودم. چپ به قول آن موقع خودمان غیر وابسته . چپ غیر تودهای، چون تودهایها غیر از اینکه وابستگی جبههای داشتند، وابستگی جیبی هم داشتند. به ایران آمدیم و از انقلاب دفاع کردیم. در جایی هم نکشیدیم. من هم شل شدم. نه فقط من، عدهای از بچهها اینطوری شدند. در ما انشعاب شد، عدهای مسلحانه علیه حکومت شدند. طیف من منفعل شدند. گفتند این راه غلط است، ولی منفعل شدند. راهی هم جز این نداشتیم، چون مردم آن طرف بودند. ما هم علیه مردم نبودیم. نمیدانستیم چکار کنیم. در یک سال و خُردهی آخر کاملاً به بنبست رسیدیم و همه را در یک شب گرفتند.»
سپس ادامه میدهد که وقتی قرار بود#تعزیر بشود از زیر چشمبند، جوان بازجو را دیده که کتی پاره بر تن داشته و از گوشهی چشمش اشک روان بود. این بازجو نیز فراستی را بنابر گفتهی خودش دگرگون ساخت.
به گونه ای که فراستی شروع میکند به خواندن چهارصد کتاب در حوزهی اسلام و مسلمانی و از یک چپ مائوئیست به یک مسلمان طرفدار حکومت اسلامی تبدیل میشود.
@antioligarchie
Telegram
attach 📎