🔻بزرگوار #ارزشی زیر این عکس #توئیت زده :👇
🌄 دختر است و لطافت و ناز...
حتی اگر گرسنگی، رمق از چهره اش زدوده باشد!
یمن...!
مدّتهاست که سحری نخورده،روزه است!!
🀄️ سعید خان(صبحِ فردا)
👈 چون اهل یمنه لطیف است و ناز ،ایرانی بود #شل_حجاب و
#دینداریش_گزینشی و روزه اش هم به درد نمیخورد
@antioligarchie
🌄 دختر است و لطافت و ناز...
حتی اگر گرسنگی، رمق از چهره اش زدوده باشد!
یمن...!
مدّتهاست که سحری نخورده،روزه است!!
🀄️ سعید خان(صبحِ فردا)
👈 چون اهل یمنه لطیف است و ناز ،ایرانی بود #شل_حجاب و
#دینداریش_گزینشی و روزه اش هم به درد نمیخورد
@antioligarchie
#داستانک
🔻در درياچه آبي وقتي ماهي مي گرفتم، ماهي نقره اي زيبايي به قلابم افتاد.
به من گفت: مرا آزاد كن تا آرزويت را برآورده كنم. مي خواهي شاه كشوري شوي، قصر پر از طلا مي خواهي ؟
گفتم: باشه.
بعد ولش كردم توي دريا، او شناكنان دور شد و به سادگي ام خنديد و آرزوهايم را توي گوش دريا پچ پچ كرد.
امروز همان ماهي را دوباره گرفتم.
آن ماهي زيبا و نقره اي را باز هم به من قول داد، اگر آزادش كنم ...
من به يكي از آرزوهايم رسيدم.
چقدر ماهي خوشمزه اي بود !!!
#شل_سیلور_استاین
@antioligarchie
🔻در درياچه آبي وقتي ماهي مي گرفتم، ماهي نقره اي زيبايي به قلابم افتاد.
به من گفت: مرا آزاد كن تا آرزويت را برآورده كنم. مي خواهي شاه كشوري شوي، قصر پر از طلا مي خواهي ؟
گفتم: باشه.
بعد ولش كردم توي دريا، او شناكنان دور شد و به سادگي ام خنديد و آرزوهايم را توي گوش دريا پچ پچ كرد.
امروز همان ماهي را دوباره گرفتم.
آن ماهي زيبا و نقره اي را باز هم به من قول داد، اگر آزادش كنم ...
من به يكي از آرزوهايم رسيدم.
چقدر ماهي خوشمزه اي بود !!!
#شل_سیلور_استاین
@antioligarchie
#داستانک
🔻ده سالم بود!
عمویم گفت: "چه جوری به مدرسه می روی؟"
گفتم: "با اتوبوس"
پوزخندی زد و گفت: "من وقتی به سن تو بودم ده کیلومتر پیاده می رفتم..."
عمویم گفت: "چقدر بار را می توانی بلند کنی؟"
گفتم: "یه گونی برنج..."
پوز خندی زد و گفت: "من وقتی هم سن تو بودم یه گاری را به حرکت در می آوردم و یک گوساله را بلند می کردم..."
عمویم گفت: " تا حالا چند بار دعوا کرده ای؟"
گفتم: "دو بار و هر دو بار هم کتک خوردم..."
پوزخندی زد و گفت: "من وقتی هم سن تو بودم هر روز دعوا می کردم و هیچ وقت هم کتک نمی خوردم..."
عمویم گفت: "چند سالته؟"
گفتم: "نه سال و نیم..."
بادی به غبغب انداخت و گفت من وقتی سن تو بودم ده سالم بود...!
#شل_سیلور_استاین
@antioligarchie
🔻ده سالم بود!
عمویم گفت: "چه جوری به مدرسه می روی؟"
گفتم: "با اتوبوس"
پوزخندی زد و گفت: "من وقتی به سن تو بودم ده کیلومتر پیاده می رفتم..."
عمویم گفت: "چقدر بار را می توانی بلند کنی؟"
گفتم: "یه گونی برنج..."
پوز خندی زد و گفت: "من وقتی هم سن تو بودم یه گاری را به حرکت در می آوردم و یک گوساله را بلند می کردم..."
عمویم گفت: " تا حالا چند بار دعوا کرده ای؟"
گفتم: "دو بار و هر دو بار هم کتک خوردم..."
پوزخندی زد و گفت: "من وقتی هم سن تو بودم هر روز دعوا می کردم و هیچ وقت هم کتک نمی خوردم..."
عمویم گفت: "چند سالته؟"
گفتم: "نه سال و نیم..."
بادی به غبغب انداخت و گفت من وقتی سن تو بودم ده سالم بود...!
#شل_سیلور_استاین
@antioligarchie