#یک_قسمت_از_یک_کتاب
✅مرد هیکلمند و دو زن همراهش جلو دری ایستادند. در آهنی توی تاریک روشنای هوا کرمرنگ مینمود. مرد ساک مسافرتی را زمین گذاشت. پالتو پوشیده بود. از پس شال دور صورتش، چشمانی درشت دیده میشد. نور اندکی که از تیر چراغ برق سر کوچه میآمد، به چهره زن جوان وضوح بخشیده بود. صورتش گرد بود. دستهای موی آشفته از زیر روسری ریخته بود روی گونهاش و دکمههای مانتو را جابهجا بسته بود. نگران به مرد زل زد.
✅مرد نگاهش را از تلاقی نگاه زن دزدید. انگشتش را روی شاسی زنگ خانه فشرد. پیرزن از دامن مانتو گشادش گرفت و آرام روی زمین چندک زد. نسیم سحرگاهی بر پیشانیهاشان نشست. زن جوان پیشانی پیرزن را نوازش کرد. دوباره به مرد خیره شد. این بار مرد به او نگاه نمیکرد. سرش را به طرف خانه کج کرده بود. مرد دوباره زنگ را فشار داد. صدای خوابآلود زنی از آن طرف آیفون پرسید: کیه؟...
ادامه داستان در👇
📚 #قصه_های_آمین 📚
👈داستانهای رضوی از نویسندگان ایرانی👉
🖊گردآورنده: #سعید_تشکری 🖊
📗ناشر: #به_نشر📗
📘قطع: رقعی📘
📙شمارگان: 3500 نسخه📙
💰قیمت: 100 هزار ریال💰
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/vq6t_قصه_های_آمین.jpg
✅مرد هیکلمند و دو زن همراهش جلو دری ایستادند. در آهنی توی تاریک روشنای هوا کرمرنگ مینمود. مرد ساک مسافرتی را زمین گذاشت. پالتو پوشیده بود. از پس شال دور صورتش، چشمانی درشت دیده میشد. نور اندکی که از تیر چراغ برق سر کوچه میآمد، به چهره زن جوان وضوح بخشیده بود. صورتش گرد بود. دستهای موی آشفته از زیر روسری ریخته بود روی گونهاش و دکمههای مانتو را جابهجا بسته بود. نگران به مرد زل زد.
✅مرد نگاهش را از تلاقی نگاه زن دزدید. انگشتش را روی شاسی زنگ خانه فشرد. پیرزن از دامن مانتو گشادش گرفت و آرام روی زمین چندک زد. نسیم سحرگاهی بر پیشانیهاشان نشست. زن جوان پیشانی پیرزن را نوازش کرد. دوباره به مرد خیره شد. این بار مرد به او نگاه نمیکرد. سرش را به طرف خانه کج کرده بود. مرد دوباره زنگ را فشار داد. صدای خوابآلود زنی از آن طرف آیفون پرسید: کیه؟...
ادامه داستان در👇
📚 #قصه_های_آمین 📚
👈داستانهای رضوی از نویسندگان ایرانی👉
🖊گردآورنده: #سعید_تشکری 🖊
📗ناشر: #به_نشر📗
📘قطع: رقعی📘
📙شمارگان: 3500 نسخه📙
💰قیمت: 100 هزار ریال💰
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/vq6t_قصه_های_آمین.jpg
#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#قصه_های_آمین👈پشت شیشه مشجّر درِ هال،سایهای میجنبید. انگار داشت با چیزی ور میرفت.کلید تکانی خورد. همزمان صدای خفه خرناسی در فضا پیچید...
@behnashr
#قصه_های_آمین👈پشت شیشه مشجّر درِ هال،سایهای میجنبید. انگار داشت با چیزی ور میرفت.کلید تکانی خورد. همزمان صدای خفه خرناسی در فضا پیچید...
@behnashr