📚
#سلمان فارسی از بزرگمردان تاریخ اسلام
.
از پیامبر اکرم نقل است که فرمودند:
«سلمان منّا اهلالبیت، سلمان از اهلبیت ما است.»
مجمعالبیان۲/۴۲۷
و این نشاندهنده علاقه و اهمیت ایشان به سلمان و نزدیکی او با خاندان نبوت و امامت است.
🔹
کتاب زندگی پر افتخار #سلمان_فارسی پیشگام رابطهٔ ایران و اسلام؛ به نویسندگی محمد محمدی اشتهاردی در چهار فصل برای آشنایی بیشتر با زندگی و شخصیت این بزرگوار از یاران پیامبر توسط #به_نشر (انتشارات آستان قدس رضوی) تهیه و چاپ شده و در دسترس تمام علاقهمندان است.
.
هشتم صفر، در سالروز رحلت این بزرگوار، یار #پیامبر اکرم و امیر مومنان و به مناسبت گرامیداشت این همراه ایرانی #اسلام خواندن این #کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
.
#به_نشر #زندگی_پر_افتخار
.
با عضویت در شبکههای اطلاع رسانی بهنشر هم در جریان اخبار کتاب، مسابقات و کارگاههای ویژهی ما باشید هم تخفیف ویژه و هدیه برنده شوید...
بله و تلگرام @behnashr
اینستاگرام @behtarinhaye_nashr
.
#معرفی_کتاب
ثبت سفارش: https://b2n.ir/61024
.
@behnashr
#سلمان فارسی از بزرگمردان تاریخ اسلام
.
از پیامبر اکرم نقل است که فرمودند:
«سلمان منّا اهلالبیت، سلمان از اهلبیت ما است.»
مجمعالبیان۲/۴۲۷
و این نشاندهنده علاقه و اهمیت ایشان به سلمان و نزدیکی او با خاندان نبوت و امامت است.
🔹
کتاب زندگی پر افتخار #سلمان_فارسی پیشگام رابطهٔ ایران و اسلام؛ به نویسندگی محمد محمدی اشتهاردی در چهار فصل برای آشنایی بیشتر با زندگی و شخصیت این بزرگوار از یاران پیامبر توسط #به_نشر (انتشارات آستان قدس رضوی) تهیه و چاپ شده و در دسترس تمام علاقهمندان است.
.
هشتم صفر، در سالروز رحلت این بزرگوار، یار #پیامبر اکرم و امیر مومنان و به مناسبت گرامیداشت این همراه ایرانی #اسلام خواندن این #کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
.
#به_نشر #زندگی_پر_افتخار
.
با عضویت در شبکههای اطلاع رسانی بهنشر هم در جریان اخبار کتاب، مسابقات و کارگاههای ویژهی ما باشید هم تخفیف ویژه و هدیه برنده شوید...
بله و تلگرام @behnashr
اینستاگرام @behtarinhaye_nashr
.
#معرفی_کتاب
ثبت سفارش: https://b2n.ir/61024
.
@behnashr
📚 انتشارات بهنشــر 📖
@behnashr
زندگی پیامبر اسلام (نوجوانی)
فریاد دلخراشِ حنجره اش، محمد را که در مسافتی دورتر از او زِمام اسب خود را به دست گرفته بود، میخکوب کرده بود. محمد سر را به زیر انداخته بود و گوش می داد و اشک از چشم هایش سرازیر بود... و دختر می خواند:
آیا شب من به پایان نمی رسد؟
...آیا صبح نمی آید؟ نزدیک نمی شود؟
مرا در آغوش نمی گیرد؟
تا که درد های خود را فراموش کنم.
در این لحظه ناگهان آن رگ آبی رنگ که در میان پیشانی محمد خفته بود، برجسته شد و دختر خواند:
ناله اندوهگین من
برای خویشانی است که از دست داده ام
برای آن رادمردان شرافتمند و شجاع
برای همانهایی که مرگ با دندان های آهنین و با چنگال های تیز خود آنها را در ربود
هیچ کس و هیچ چیز نتوانست جلوی آن را بگیرد و این طعمه را از دهانش بِرباید...
چه بسا مردان نامی و برجسته ای میان آن ها بود که با طینت های پاک از پدران خوبی به وجود آمده بودند و پدران خوبی برای پسران آینده می شدند.
.
شاید محمد به این فکر می کرد که چرا این مردم شجاع و نیرومند در افکار و عادت های پست گرفتار شده اند که دختران خود را به نام «ناموس» و «فقر» زنده به گور می کنند و پسران شجاع خود را برای تعصب های جاهلی به دم تیغ های برنده می دهند؟ شاید بعد ها افکاری از همین دست بود که باعث شد او سال ها، با آن کینه های باد کرده عرب ها و همه آزارها و سختی ها که به او و یارانش می رساندند، تاب بیاورد؛ اما هرگز به جنگ نیندیشد. و همیشه فکر و تدبیر به دنبال راه های ظریف دیگری باشد. حرکت ها و رفتارهایی که به جای مرگ، زندگی ببخشد و راهی برای نفوذ به دل ها باز کند.
📚مجموعه قصه های قرآنی زندگی پیامبر اسلام(نوجوانی)
نویسنده: نقی سلیمانی
تصویرگر: رضا مکتبی
#به_نشر #پیامبر #محمد #زندگی #نقی_سلیمانی #کتاب #کتاب_خوب #کتاب_بخوانیم #رمان #ادبیات_دینی #داستان #فرانسه #اسلام #محمد_رسول_الله #پیامبر_مهربانی #قرآن #صلوات #مسجد_النبی #مشهد
@behnashr
فریاد دلخراشِ حنجره اش، محمد را که در مسافتی دورتر از او زِمام اسب خود را به دست گرفته بود، میخکوب کرده بود. محمد سر را به زیر انداخته بود و گوش می داد و اشک از چشم هایش سرازیر بود... و دختر می خواند:
آیا شب من به پایان نمی رسد؟
...آیا صبح نمی آید؟ نزدیک نمی شود؟
مرا در آغوش نمی گیرد؟
تا که درد های خود را فراموش کنم.
در این لحظه ناگهان آن رگ آبی رنگ که در میان پیشانی محمد خفته بود، برجسته شد و دختر خواند:
ناله اندوهگین من
برای خویشانی است که از دست داده ام
برای آن رادمردان شرافتمند و شجاع
برای همانهایی که مرگ با دندان های آهنین و با چنگال های تیز خود آنها را در ربود
هیچ کس و هیچ چیز نتوانست جلوی آن را بگیرد و این طعمه را از دهانش بِرباید...
چه بسا مردان نامی و برجسته ای میان آن ها بود که با طینت های پاک از پدران خوبی به وجود آمده بودند و پدران خوبی برای پسران آینده می شدند.
.
شاید محمد به این فکر می کرد که چرا این مردم شجاع و نیرومند در افکار و عادت های پست گرفتار شده اند که دختران خود را به نام «ناموس» و «فقر» زنده به گور می کنند و پسران شجاع خود را برای تعصب های جاهلی به دم تیغ های برنده می دهند؟ شاید بعد ها افکاری از همین دست بود که باعث شد او سال ها، با آن کینه های باد کرده عرب ها و همه آزارها و سختی ها که به او و یارانش می رساندند، تاب بیاورد؛ اما هرگز به جنگ نیندیشد. و همیشه فکر و تدبیر به دنبال راه های ظریف دیگری باشد. حرکت ها و رفتارهایی که به جای مرگ، زندگی ببخشد و راهی برای نفوذ به دل ها باز کند.
📚مجموعه قصه های قرآنی زندگی پیامبر اسلام(نوجوانی)
نویسنده: نقی سلیمانی
تصویرگر: رضا مکتبی
#به_نشر #پیامبر #محمد #زندگی #نقی_سلیمانی #کتاب #کتاب_خوب #کتاب_بخوانیم #رمان #ادبیات_دینی #داستان #فرانسه #اسلام #محمد_رسول_الله #پیامبر_مهربانی #قرآن #صلوات #مسجد_النبی #مشهد
@behnashr