#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#دلتنگی_آهوهای_بست_بالا 👈روزهای زندگی، میان «تلخ»ها و «شیرین»ها تقسیم میشوند. روزهای تلخ، بیش از روزهای شیرین در یادمان میمانند؛ مانند حفرههایی ترمیمنشده...
@behnashr
#دلتنگی_آهوهای_بست_بالا 👈روزهای زندگی، میان «تلخ»ها و «شیرین»ها تقسیم میشوند. روزهای تلخ، بیش از روزهای شیرین در یادمان میمانند؛ مانند حفرههایی ترمیمنشده...
@behnashr
#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#ترسو 👈با سنگریزهای که به شیشه میخورد، از روی تختم میپرم پایین.آهسته و بیسروصدا پنجره را باز میکنم و نگاهم را میدوانم به کوچه.جلوی در، سایهای وول میخورد...
@behnashr
#ترسو 👈با سنگریزهای که به شیشه میخورد، از روی تختم میپرم پایین.آهسته و بیسروصدا پنجره را باز میکنم و نگاهم را میدوانم به کوچه.جلوی در، سایهای وول میخورد...
@behnashr
Forwarded from 📚 انتشارات بهنشــر 📖
#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#راز_آن_بوی_شگفت 👈تکه ابر گفت: بالاخره به دنیا آمدم. چقدر ابربودن خوب است. میشود هزار بار بمیری و زنده شوی؛ میشود هزار بار بباری و تمام شوی...
@behnashr
#راز_آن_بوی_شگفت 👈تکه ابر گفت: بالاخره به دنیا آمدم. چقدر ابربودن خوب است. میشود هزار بار بمیری و زنده شوی؛ میشود هزار بار بباری و تمام شوی...
@behnashr
#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#مسافر_حکیم_آباد 👈حبیب پا روی سنگی گذاشت که لق بود و از جا کنده شد.حبیب افتاد.فریاد کشید وکمک خواست اما پیش از آنکه کسی بتواند کمکش کند،از شیب صخره به پایین لغزید..
@behnashr
#مسافر_حکیم_آباد 👈حبیب پا روی سنگی گذاشت که لق بود و از جا کنده شد.حبیب افتاد.فریاد کشید وکمک خواست اما پیش از آنکه کسی بتواند کمکش کند،از شیب صخره به پایین لغزید..
@behnashr
#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#قصه_های_آمین👈پشت شیشه مشجّر درِ هال،سایهای میجنبید. انگار داشت با چیزی ور میرفت.کلید تکانی خورد. همزمان صدای خفه خرناسی در فضا پیچید...
@behnashr
#قصه_های_آمین👈پشت شیشه مشجّر درِ هال،سایهای میجنبید. انگار داشت با چیزی ور میرفت.کلید تکانی خورد. همزمان صدای خفه خرناسی در فضا پیچید...
@behnashr
#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#ماه_در_آینه 👈چقدر آینه را دوست داری؟ هر وقت دلت برای خودت تنگ میشود، به آینه نگاه میکنی و آینه چه صادقانه با تو روبهرو میشود. تو او هستی و او مثل تو...
@behnashr
#ماه_در_آینه 👈چقدر آینه را دوست داری؟ هر وقت دلت برای خودت تنگ میشود، به آینه نگاه میکنی و آینه چه صادقانه با تو روبهرو میشود. تو او هستی و او مثل تو...
@behnashr
#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#سفرنامه_آلفونس_گابریل 👈باد هنوزهم بیوقفه میوزید.هیچچیز ازقدرت آن در امان نبود. ما به آن پشت کرده وخود را درعباهای قهوهای رنگِ بافتهشده ازپشم شتر پیچیده بودیم.
@behnashr
#سفرنامه_آلفونس_گابریل 👈باد هنوزهم بیوقفه میوزید.هیچچیز ازقدرت آن در امان نبود. ما به آن پشت کرده وخود را درعباهای قهوهای رنگِ بافتهشده ازپشم شتر پیچیده بودیم.
@behnashr
#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#دریا_و_آتش 👈تولد یکی از زیباترین حوادث هستی است.پس از مدتها انتظار،ناگهان صدای گریه نوزادی آرامش را در قلبها جاری میکند...تولد یک پرنده،یک شکوفه یا یک انسان...
@behnashr
#دریا_و_آتش 👈تولد یکی از زیباترین حوادث هستی است.پس از مدتها انتظار،ناگهان صدای گریه نوزادی آرامش را در قلبها جاری میکند...تولد یک پرنده،یک شکوفه یا یک انسان...
@behnashr
#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#یک_نفر_تو_را_دوست_دارد 👈شده بودم مثل درختی که برگها،میوههاو ریشههایش جدا ازهم بودند.این صحنه برایم ناباورانه بود.چشم باز کردم.دیدم من هستم وقالب یکانسان...
@behnashr
#یک_نفر_تو_را_دوست_دارد 👈شده بودم مثل درختی که برگها،میوههاو ریشههایش جدا ازهم بودند.این صحنه برایم ناباورانه بود.چشم باز کردم.دیدم من هستم وقالب یکانسان...
@behnashr
#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#سقاخانه_و_آهوها 👈بغض گلوی پیرمردرو میگیره.شناسنامهش رو میبنده و میذاره توی جیبش.سالهای رفته رو مرور میکنه.تکیه میکنه به عصاش و میشینه گوشه صحن آزادی حرم...
@behnashr
#سقاخانه_و_آهوها 👈بغض گلوی پیرمردرو میگیره.شناسنامهش رو میبنده و میذاره توی جیبش.سالهای رفته رو مرور میکنه.تکیه میکنه به عصاش و میشینه گوشه صحن آزادی حرم...
@behnashr