🔹غریبی نکن، میشناسی مارو مشتی ، دست و پا زنجیر، بچه ناف تیمارستان دیکتاتوریم- بخش شانزدهم؛تصمیم دیکتاتوری
برخي نظام های دیکتاتوری واپسگرا هیچ صنعت ویژه ای ندارند، هیچ چیز خاصی تولید نمی کنند و به دلیل تکیه به درآمد نفت و با هدف پایین نگه داشتن توان سرمایه، رفاه اجتماعی و قدرت تاثیر گذاری مردم و حذف نیروی اجتماعی کارگر، حتی چیزهایی را که میشود تولید کرد ،از کشورهای دیگر وارد می کنند تا نیروی کار و سرمایه و توان مردم همیشه پایین باشد تا حکومتی که پول فساد مدیریت، دزدی، توهم های نظامی و عیش رهبرانش را از پول فروش نفت تامین میکند، مردم آن کشور که در کل صاحب اصلی آن نفت هستند، در خطر کمتری باشد.
از سوی داد و ستد قدرت های جهانی مانند آمریکا با برخی حکومت های دیکتاتوری مانند جمهوری اسلامی ایران که در گذشته برای آنها سود دِه بوده اند و اکنون دیگر به آن اندازه برای آنها سود آور نیستند و جغرافیای سیاسی - نظامی و اجتماعی خاورمیانه ای که آنها می خواهند نیز نمایش های چنین حکومت هایی را دیگر بر نمی تابد ، کار را به جایی رسانده که آنها با برانگیختن نیروهای سیاسی و اقتصادی دنیا، با تعیین دقیق تحریم هایی شکننده ی پولی و اقتصادی و نظامی و اینچنین، برای حکومت بی ارزشی که تا حدود صد در صد نیازهایش را از خارج وارد میکند با در تنگنا انداختن مردمی که در ایران زندگی میکنند کاری کنند تا شرایط به گونه ای شود مردم را بر دیکتاتوری دزدان حاکم، قیام کنند و این نظام با توهم ها و خرابی هایش سرنگون شود و اگر نه آمریکا با کشورهایی دیگر با جنگ ، آنها را ، از میان بردارند. نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی هم با کم شدن دریافته های پولی اش از نفت، در حالی که توان کاستن از فساد، دزدی رهبران و سازمان های فاسدی که به هیچ دردی نمی خورند و فقط زینت چنین نظامی که روسپیگری تمام عیاری از دروغ و ستم و دزدی را پشت روحانیتی دروغین، پنهان کرده است، هستند، ندارد و از هرسو خودش را در خطر از بین رفتن میبیند و با قحطی نوینی که در پیش روی مردم ایران است و نشانه های آغاز آن با فروش گوشت سگ یا خر و اینچنین حیوان هایی، همچنین با بدتر شدن بیشتر اجناس در بازار ایران، آشکار است و با سخت تر شدن شرایط فقر و کمبود، صبر و تحمل بیشتره مردم ایران که در سوی دیگر این کمبودها و خرابی ها شاهد دزدی ها و فساد رهبران و گردانندگان نظام هستند همیشگی نخواهد بود، پس در این وضعیت رهبران و گردانندگان جمهوری اسلامی را که از مردم ایران بیش از هر چیز دیگری میترسند، بر آن شده اند که چاره ای برای بقای نظام حاکم بیندیشند. بخشهایی از آنها در ادامه ی توهم های بنیادین خود تصمیم داشتند که جنگی کنترل شده راه بیاندازند، در جاهایی پیشروی کنند و در جایی مجبور شدند در برابر شرط هایی برای بقایشان جنگ را متوقف کنند.
این تصمیم از نظر نظامی تصمیمی کاملا احمقانه بود چون کشوری که توان سازماندهی و نظامی آن تا اندازه ای پایین است که حتی ،در برابر خرابی های سیلی نه چندان سخت فلج است، توان کنترل هیچ جنگی را ندارد.
دیگر هر شخصی پرسید سیستم جمهوری اسلامی چگونه سیستمی است ؛ پاسخ دهید سیستم سرنگون کننده خود!
همچنین برخی از آخوندهای حاکم بر ایران جنگ را دوست ندارند و در برابر بقای نظام، حاضرند حتی همه ی نظامی ها و سپاهی های ایران را در برابر آمریکا قُربانی کنند و سازشی بر باد دِه حتی همه ی اصول ساختگی شان را به جنگ ترجیح میدهند و اینگونه شده که آخوندها و نظامی های ایران سخت در کشاکش تصمیم جنگ یا سازش هستند یعنی آخوند بماند یا سپاهی؟
اما زمان کوتاهی پس از این روشن میشود، که کار برچیدن چنین نظامی که حاضر است هر باجی به هر کشوری بدهد تا بر مردم خود ستم کند، به دست مردم ایران است یا قدرت هایی بیرون از این کشور با جنگ این نظام را سرنگون می کنند، یا زمان با رویدادی شگرف که کسی فکرش را هم نمی کند، ایران را دگرگون کند ،که به هر تقدیر هر کدام به گونه ای، آینده ی زندگی در ایران را میسازد و می آراید.
توو کشور من که نفس زندانیه
لعنت به من اگه نجنگم یه ثانیه
امروز همینه زندگیم رو آبه
تمرین غرق شدن میکنم پدر...
✍ #اشو
ببین دردو
همه اینها تقصیر توئه،منِ وحشی دوره گردو
همه اینها تقصیر توئه، ببین دست خشک و سردو
همه اینها تقصیر توئه
رنگ غم، حس درد، همه اینها تقصیر توئه
چطور معتاد قرص و گل شدم
همه این ها تقصیر توئه
چطو از کم شدن پُر شدم،مادر سگ، این ها کار توئه
بگو به اون که اون بالا نشست،روی تنت، اون که صاحابته
بش بگو ما دیگه آمادهایم ، وقتش رسیده که آماده شه
بگو من از چی دم میزنم
چرا حرف از زیاد و کم میزنم
با بهترین قلم دنیا بنویسه
با یه مداد، ضربدرو من میزنم
بگو من از چی دم میزنم.....
🆔@C_B_SHAHZADEH
برخي نظام های دیکتاتوری واپسگرا هیچ صنعت ویژه ای ندارند، هیچ چیز خاصی تولید نمی کنند و به دلیل تکیه به درآمد نفت و با هدف پایین نگه داشتن توان سرمایه، رفاه اجتماعی و قدرت تاثیر گذاری مردم و حذف نیروی اجتماعی کارگر، حتی چیزهایی را که میشود تولید کرد ،از کشورهای دیگر وارد می کنند تا نیروی کار و سرمایه و توان مردم همیشه پایین باشد تا حکومتی که پول فساد مدیریت، دزدی، توهم های نظامی و عیش رهبرانش را از پول فروش نفت تامین میکند، مردم آن کشور که در کل صاحب اصلی آن نفت هستند، در خطر کمتری باشد.
از سوی داد و ستد قدرت های جهانی مانند آمریکا با برخی حکومت های دیکتاتوری مانند جمهوری اسلامی ایران که در گذشته برای آنها سود دِه بوده اند و اکنون دیگر به آن اندازه برای آنها سود آور نیستند و جغرافیای سیاسی - نظامی و اجتماعی خاورمیانه ای که آنها می خواهند نیز نمایش های چنین حکومت هایی را دیگر بر نمی تابد ، کار را به جایی رسانده که آنها با برانگیختن نیروهای سیاسی و اقتصادی دنیا، با تعیین دقیق تحریم هایی شکننده ی پولی و اقتصادی و نظامی و اینچنین، برای حکومت بی ارزشی که تا حدود صد در صد نیازهایش را از خارج وارد میکند با در تنگنا انداختن مردمی که در ایران زندگی میکنند کاری کنند تا شرایط به گونه ای شود مردم را بر دیکتاتوری دزدان حاکم، قیام کنند و این نظام با توهم ها و خرابی هایش سرنگون شود و اگر نه آمریکا با کشورهایی دیگر با جنگ ، آنها را ، از میان بردارند. نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی هم با کم شدن دریافته های پولی اش از نفت، در حالی که توان کاستن از فساد، دزدی رهبران و سازمان های فاسدی که به هیچ دردی نمی خورند و فقط زینت چنین نظامی که روسپیگری تمام عیاری از دروغ و ستم و دزدی را پشت روحانیتی دروغین، پنهان کرده است، هستند، ندارد و از هرسو خودش را در خطر از بین رفتن میبیند و با قحطی نوینی که در پیش روی مردم ایران است و نشانه های آغاز آن با فروش گوشت سگ یا خر و اینچنین حیوان هایی، همچنین با بدتر شدن بیشتر اجناس در بازار ایران، آشکار است و با سخت تر شدن شرایط فقر و کمبود، صبر و تحمل بیشتره مردم ایران که در سوی دیگر این کمبودها و خرابی ها شاهد دزدی ها و فساد رهبران و گردانندگان نظام هستند همیشگی نخواهد بود، پس در این وضعیت رهبران و گردانندگان جمهوری اسلامی را که از مردم ایران بیش از هر چیز دیگری میترسند، بر آن شده اند که چاره ای برای بقای نظام حاکم بیندیشند. بخشهایی از آنها در ادامه ی توهم های بنیادین خود تصمیم داشتند که جنگی کنترل شده راه بیاندازند، در جاهایی پیشروی کنند و در جایی مجبور شدند در برابر شرط هایی برای بقایشان جنگ را متوقف کنند.
این تصمیم از نظر نظامی تصمیمی کاملا احمقانه بود چون کشوری که توان سازماندهی و نظامی آن تا اندازه ای پایین است که حتی ،در برابر خرابی های سیلی نه چندان سخت فلج است، توان کنترل هیچ جنگی را ندارد.
دیگر هر شخصی پرسید سیستم جمهوری اسلامی چگونه سیستمی است ؛ پاسخ دهید سیستم سرنگون کننده خود!
همچنین برخی از آخوندهای حاکم بر ایران جنگ را دوست ندارند و در برابر بقای نظام، حاضرند حتی همه ی نظامی ها و سپاهی های ایران را در برابر آمریکا قُربانی کنند و سازشی بر باد دِه حتی همه ی اصول ساختگی شان را به جنگ ترجیح میدهند و اینگونه شده که آخوندها و نظامی های ایران سخت در کشاکش تصمیم جنگ یا سازش هستند یعنی آخوند بماند یا سپاهی؟
اما زمان کوتاهی پس از این روشن میشود، که کار برچیدن چنین نظامی که حاضر است هر باجی به هر کشوری بدهد تا بر مردم خود ستم کند، به دست مردم ایران است یا قدرت هایی بیرون از این کشور با جنگ این نظام را سرنگون می کنند، یا زمان با رویدادی شگرف که کسی فکرش را هم نمی کند، ایران را دگرگون کند ،که به هر تقدیر هر کدام به گونه ای، آینده ی زندگی در ایران را میسازد و می آراید.
توو کشور من که نفس زندانیه
لعنت به من اگه نجنگم یه ثانیه
امروز همینه زندگیم رو آبه
تمرین غرق شدن میکنم پدر...
✍ #اشو
ببین دردو
همه اینها تقصیر توئه،منِ وحشی دوره گردو
همه اینها تقصیر توئه، ببین دست خشک و سردو
همه اینها تقصیر توئه
رنگ غم، حس درد، همه اینها تقصیر توئه
چطور معتاد قرص و گل شدم
همه این ها تقصیر توئه
چطو از کم شدن پُر شدم،مادر سگ، این ها کار توئه
بگو به اون که اون بالا نشست،روی تنت، اون که صاحابته
بش بگو ما دیگه آمادهایم ، وقتش رسیده که آماده شه
بگو من از چی دم میزنم
چرا حرف از زیاد و کم میزنم
با بهترین قلم دنیا بنویسه
با یه مداد، ضربدرو من میزنم
بگو من از چی دم میزنم.....
🆔@C_B_SHAHZADEH
https://t.me/OfficialRezaPahlavi/1433
ورای هر انگاره و تمثیل و استعاره و کنایه و هرچه از این دست زمان در همه جا حاضر است، این آدمک های هنوز جاندار را مینگرد و در هنگامی حتمی و سخت بی تردید و چیزی از آن ها و دروغ ها و دزدی ها و قتل ها و ستم ها و فسادشان باقی نخواهد گذاشت.
که این خیال نیست، سخنی است برآمده از یک دنیا، نشانه ای که زمان به آن ها اشاره میکند و زمانی دیگر و انسانی دیگر ( #رضا_شاه_دوم ) زمینی پاک را نوید می دهد.
که آنها با دَجّال و قبرها و دزدی ها و خدایان دروغشان همه بی تردید مردنی اند. منتظر باشند آینده را و منتظر باشید که نیستند، به هنگام تماشای تماشایی شما!
✍ #اشو
🆔 @C_B_SHAHZADEH
ورای هر انگاره و تمثیل و استعاره و کنایه و هرچه از این دست زمان در همه جا حاضر است، این آدمک های هنوز جاندار را مینگرد و در هنگامی حتمی و سخت بی تردید و چیزی از آن ها و دروغ ها و دزدی ها و قتل ها و ستم ها و فسادشان باقی نخواهد گذاشت.
که این خیال نیست، سخنی است برآمده از یک دنیا، نشانه ای که زمان به آن ها اشاره میکند و زمانی دیگر و انسانی دیگر ( #رضا_شاه_دوم ) زمینی پاک را نوید می دهد.
که آنها با دَجّال و قبرها و دزدی ها و خدایان دروغشان همه بی تردید مردنی اند. منتظر باشند آینده را و منتظر باشید که نیستند، به هنگام تماشای تماشایی شما!
✍ #اشو
🆔 @C_B_SHAHZADEH
Telegram
Reza Pahlavi - Official TG
ملت بزرگ ایران،
تحولات جهانی و منطقهای، فرصت تازهای را برای بازپسگیری و نجات ایران عزیزمان پیش روی ما قرار داده است. امروز، جمهوری اسلامی از هر زمان دیگری ضعیفتر، و در مواجهه با بحرانها، درماندهتر است. در این میان، بزرگترین نقطهٔ ضعف این رژیم، نداشتن…
تحولات جهانی و منطقهای، فرصت تازهای را برای بازپسگیری و نجات ایران عزیزمان پیش روی ما قرار داده است. امروز، جمهوری اسلامی از هر زمان دیگری ضعیفتر، و در مواجهه با بحرانها، درماندهتر است. در این میان، بزرگترین نقطهٔ ضعف این رژیم، نداشتن…
🔷غریبی نکن، میشناسی مارو مشتی ، دست و پا زنجیر، بچه ناف تیمارستان دیکتاتوریم- بخش هفدهم؛ انگاره ی دیکتاتوری
از دیرباز گفته بودند و نوشته بودند که روزگاری خواهد آمد که دجالی سوار بر خری، پدیدار خواهد شد و آدمیانی را میفریبد و آدمیان دیگری را از بین می برد و خرابی های بسیاری به بار می آورد.
اینطور به نظر میرسد که خر تمثیلی از حکومت است و انگار همینجا در ایران، همین حکومت جمهوری اسلامی همان خری است که در تمثیل ، دجال بر آن سوار است و زندگی ها را بر باد میدهد و تا نهایت توان دروغ می بافد.
و انگار آنچنان که در یونان باستان، در داستان ،تروا، سربازانی که به تروا راه نمی یافتند، اسبی بزرگ ساختند و در آن پنهان شدند و مردم تروا به گمان اینکه آنها رفته اند، اسب چوبی را خودشان وارد شهر کردند و سپس آن سربازان از اسب بیرون آمدند و تروا را با هدف دستیابی به هِلن، فتح کردند.
اما این بار نه در افسانه، در نمایشی روحوضی و پُر از جنایت و ستم و قتل و دزدی، در واقعیتی خونبار و ویرانگر که چهل واندی سال است در همه جای ایران اجرا شده و هنوز در ۱۴۰۳ خورشیدی درحال اجرا است، دیکتاتوری آخوندی جمهوری اسلامی، با دروغ و نیرنگ و با میزانی از ادعای خدایی و معنویتی که حتی هیچ پیامبری ادعای آن را نداشته است، با نهایت توان سرگرم دزدی و جنایت است و باور و زندگی مردم ایران را مانند همان هِلن یونان باستان و زمین و جاندار و آثار تاریخی و فرهنگ و دریا و دین و آزادی و هنر و آسایش مردم ایران را تا آنجا که توانسته ربوده، و هنوز می رباید.
خدایان دروغین آخوندی جمهوری اسلامی یعنی خدایان این بی ارزش ترین دیکتاتوری تاریخ جمهوری اسلامی ، یعنی خری که حکومت آن ها است را به هر رنگی آراسته اند و در گرداب نیرنگها و وجودِ بی ارزش مردنی شان، قدرت بی شکست زمان را، از یاد برده اند و میکُشند و میچاپند و میدزدند و با ریشخند مردم نوحه سرایی می کنند.
که ورای هر انگاره و تمثیل و استعاره و کنایه و هرچه از این دست، زمان، در همه جا حاضر است.
و این آدمک های هنوز جاندار را مینگرد و در هنگامی حتمی و سخت بی تردید و چیزی از آن ها و دروغ ها و دزدی ها و قتل ها و ستم ها و فسادشان،باقی نخواهد گذاشت.
که این خیال نیست، سخنی است برآمده از یک دنیا، نشانه ای که زمان، به آن ها اشاره میکند و زمانی دیگر و انسانی دیگر ( #رضا_شاه_دوم ) زمینی پاک را نوید می دهد.
که آنها با دَجّال و قبرها و دزدی ها و خدایان دروغشان همه بی تردید مردنی اند.
منتظر باشند آینده را و منتظر باشید که نیستند، به هنگام تماشای تماشایی شما!
✍ #اشو
زمان میبره خوشه بشه شراب ...
جنگیام، جلیقهم جملههامه
دنیا پادگانه، پوتینم جفتِ پامه
حکومتِ کفتاراس، مفته لاشه
هیچی نی منصفانه
خطاب به رهبر تا قاضیای شرخر
طنابِ دار گِرده، آسیاب به نوبت
ما مهرِ حکمو با خون میشوریم
خاک میشه پهلوون تو ظلمت
@C_B_SHAHZADEH
از دیرباز گفته بودند و نوشته بودند که روزگاری خواهد آمد که دجالی سوار بر خری، پدیدار خواهد شد و آدمیانی را میفریبد و آدمیان دیگری را از بین می برد و خرابی های بسیاری به بار می آورد.
اینطور به نظر میرسد که خر تمثیلی از حکومت است و انگار همینجا در ایران، همین حکومت جمهوری اسلامی همان خری است که در تمثیل ، دجال بر آن سوار است و زندگی ها را بر باد میدهد و تا نهایت توان دروغ می بافد.
و انگار آنچنان که در یونان باستان، در داستان ،تروا، سربازانی که به تروا راه نمی یافتند، اسبی بزرگ ساختند و در آن پنهان شدند و مردم تروا به گمان اینکه آنها رفته اند، اسب چوبی را خودشان وارد شهر کردند و سپس آن سربازان از اسب بیرون آمدند و تروا را با هدف دستیابی به هِلن، فتح کردند.
اما این بار نه در افسانه، در نمایشی روحوضی و پُر از جنایت و ستم و قتل و دزدی، در واقعیتی خونبار و ویرانگر که چهل واندی سال است در همه جای ایران اجرا شده و هنوز در ۱۴۰۳ خورشیدی درحال اجرا است، دیکتاتوری آخوندی جمهوری اسلامی، با دروغ و نیرنگ و با میزانی از ادعای خدایی و معنویتی که حتی هیچ پیامبری ادعای آن را نداشته است، با نهایت توان سرگرم دزدی و جنایت است و باور و زندگی مردم ایران را مانند همان هِلن یونان باستان و زمین و جاندار و آثار تاریخی و فرهنگ و دریا و دین و آزادی و هنر و آسایش مردم ایران را تا آنجا که توانسته ربوده، و هنوز می رباید.
خدایان دروغین آخوندی جمهوری اسلامی یعنی خدایان این بی ارزش ترین دیکتاتوری تاریخ جمهوری اسلامی ، یعنی خری که حکومت آن ها است را به هر رنگی آراسته اند و در گرداب نیرنگها و وجودِ بی ارزش مردنی شان، قدرت بی شکست زمان را، از یاد برده اند و میکُشند و میچاپند و میدزدند و با ریشخند مردم نوحه سرایی می کنند.
که ورای هر انگاره و تمثیل و استعاره و کنایه و هرچه از این دست، زمان، در همه جا حاضر است.
و این آدمک های هنوز جاندار را مینگرد و در هنگامی حتمی و سخت بی تردید و چیزی از آن ها و دروغ ها و دزدی ها و قتل ها و ستم ها و فسادشان،باقی نخواهد گذاشت.
که این خیال نیست، سخنی است برآمده از یک دنیا، نشانه ای که زمان، به آن ها اشاره میکند و زمانی دیگر و انسانی دیگر ( #رضا_شاه_دوم ) زمینی پاک را نوید می دهد.
که آنها با دَجّال و قبرها و دزدی ها و خدایان دروغشان همه بی تردید مردنی اند.
منتظر باشند آینده را و منتظر باشید که نیستند، به هنگام تماشای تماشایی شما!
✍ #اشو
زمان میبره خوشه بشه شراب ...
جنگیام، جلیقهم جملههامه
دنیا پادگانه، پوتینم جفتِ پامه
حکومتِ کفتاراس، مفته لاشه
هیچی نی منصفانه
خطاب به رهبر تا قاضیای شرخر
طنابِ دار گِرده، آسیاب به نوبت
ما مهرِ حکمو با خون میشوریم
خاک میشه پهلوون تو ظلمت
@C_B_SHAHZADEH
آگاهی بشر با انقلاب کشاورزی و انقلاب صنعتی و انقلاب ارتباطات و رسانه ها، افزون تر و افزون تر شده است تا به روشن بینی امروز رسیده است و زمان امروزه با هر آنچه برای انسان آشکار کرده است، برای آخوندهای جمهوری اسلامی و جاندارانی شبیه آنها در همه جای زمین هیچ عذری برای فساد و ستم ، به جا نگذاشته و بنابر این در آینده چیزی از وجود آنها باقی نخواهد گذاشت.
هیچ چیز.
و شاید پاکسازی زمین و روشنایی و آزادی و شادمانی بیشتر انسان های زمین در انقلاب حتمی آینده زمین، که بر پایه ی دقتی ساده در مسیر زمان ، بزرگترین شگفتی روشنایی حقیقت بر روی زمین است، از همین ایران آغاز شود، یا برای مردمی تا این حد تحت ستم، شگفت تر و شیرین تر و دلباز تر و شادتر باشد. کسی چه می داند !؟
✍ #اشو
سنگ شده حتی دیگه دل ساعت شنی یالا زمان کار خودتو بکن ....
@C_B_SHAHZADEH
هیچ چیز.
و شاید پاکسازی زمین و روشنایی و آزادی و شادمانی بیشتر انسان های زمین در انقلاب حتمی آینده زمین، که بر پایه ی دقتی ساده در مسیر زمان ، بزرگترین شگفتی روشنایی حقیقت بر روی زمین است، از همین ایران آغاز شود، یا برای مردمی تا این حد تحت ستم، شگفت تر و شیرین تر و دلباز تر و شادتر باشد. کسی چه می داند !؟
✍ #اشو
سنگ شده حتی دیگه دل ساعت شنی یالا زمان کار خودتو بکن ....
@C_B_SHAHZADEH
🔷غریبی نکن، میشناسی مارو مشتی ، دست و پا زنجیر، بچه ناف تیمارستان دیکتاتوریم- بخش هجدهم؛ رقابت خدا و دیکتاتوری
اینا با خدا هم رقابت میکنن !
قبل شروع من عاشق ریاضیم، منم با خدا تو زاویه م، عاصیم!
هر حکومت دیکتاتوری میکوشد آن چنان باشکوه جلوه کند که اگرنه در زبان، در باور مردم بنشاند که مانندِ خدا، شکست ناپذیر است. دیکتاتوری جمهوری اسلامی هم با رهبر و آخوندها و گردانندگانش ، اینچنین است.
و با اینکه دیکتاتوری جمهوری اسلامی بیش از هر دیکتاتوری دیگر از خدا سخن رانده است، بیش از هر حکومتی در همه ی تاریخ، برای وجودِ خدا، واسطه و نماینده جعل کرده و با این حال حتی با برساختن این همه رقیب برای خدا و براي صفت های خدا، در کمدی ای شیطانی ، نام الله را که حتی پیش از اسلام، اسمِ خاص و عام خدا در عربستان بود، در میانِ پرچم ایران نهاده است و نظام جمهوری اسلامی با اینکه یک حکومتِ خراب و عقب مانده است ، به روز کننده ی همه ی بت های روزگاران گذشته بوده و هنوز هست. همچنین با اینکه رسما نمی گوید که کسی یا چیزی ،خدا است از هر پیامبر، امام و امامزاده و هر کس و هر چیزی که توانسته بتی گمنام در رقابت با خدا تراشیده است آخوندهای جمهوری اسلامی از هر قبری ، رقیبی برای خدا ساخته اند و تا توانسته اند صفت های خدایی را به آدم ها و جای ها و گورها ،نسبت داده اند.
اما در نمونه ای شگفت در بین این همه بت های رنگارنگ در بیشتر مراکز درمانی ایران نوشته شده:
هو الشافی يعني او(خدا) شفا دهنده است و با اینکه هزاران امام زاده و گور و ضریح و درخت و سنگِ قبری که آخوندها ادعای شفا دهنگی را دارند، و آخوندها از پول و اعتبار آنها بسیار بهره می برند، حتی در یک مطب يا درمانگاه يا بيمارستان در همه جای ایران، نوشته نشده مثلا فلان امام شفا میدهد.
اما روند حاکم آخوندها و نوچه های آخوندها در ایران، روشنگر حقیقتی بزرگ خواهد بود، چون اگر خدای بی همتایی باشد، با قدرت و عدالت و توانایی و پاکی ای که شایسته ی یک خدا است قطعا پیروز این رقابت خواهد بود. رهبران و گردانندگان دیکتاتوری جمهوری اسلامی را، با نیرنگ ها و ستم ها و دزدی هایشان در هم خواهد کوبید و آنها و دروغ هایشان را از بین خواهد برد. که اگر خدایی وجود داشته باشد هیچ چیز از رقیب باقی نخواهد گذاشت. و اگر خدایی نباشد زمان قطعا، این دزدان بی همه چیز را که برای دزدی لباس خدایی پوشیده اند از میان بر میدارد. این نتیجه ی حسابی ساده است.
استخون پا سوراخ میشه با حضور چکش
آدم نکککککش، شلیک نمیشه این گلوله سرخود
بند دویستو نه سورهی فریب
بلند داد میزد تیر نزن با یه گویش غلیظ
اون تشنهی آب بود، خون میچکید از کوزهی علی
✍ #اشو
چرا چادر میکشن روکعبه مگه خدا لخته؟
تو خاکی که شما بمیرین نمیدن گلها غنچه
دستو قطع میکنه ساطور سید
باز درمیاد آخه جادوی بیته
همه دنبال خدا میگردیم
ولی تو امامزاده میری من پابوسجنده
چرا هرکی جهنم میره برنمی گرده؟
شاید اونقدا هم که میگن بد نیست
🆔 @C_B_SHAHZADEH
اینا با خدا هم رقابت میکنن !
قبل شروع من عاشق ریاضیم، منم با خدا تو زاویه م، عاصیم!
هر حکومت دیکتاتوری میکوشد آن چنان باشکوه جلوه کند که اگرنه در زبان، در باور مردم بنشاند که مانندِ خدا، شکست ناپذیر است. دیکتاتوری جمهوری اسلامی هم با رهبر و آخوندها و گردانندگانش ، اینچنین است.
و با اینکه دیکتاتوری جمهوری اسلامی بیش از هر دیکتاتوری دیگر از خدا سخن رانده است، بیش از هر حکومتی در همه ی تاریخ، برای وجودِ خدا، واسطه و نماینده جعل کرده و با این حال حتی با برساختن این همه رقیب برای خدا و براي صفت های خدا، در کمدی ای شیطانی ، نام الله را که حتی پیش از اسلام، اسمِ خاص و عام خدا در عربستان بود، در میانِ پرچم ایران نهاده است و نظام جمهوری اسلامی با اینکه یک حکومتِ خراب و عقب مانده است ، به روز کننده ی همه ی بت های روزگاران گذشته بوده و هنوز هست. همچنین با اینکه رسما نمی گوید که کسی یا چیزی ،خدا است از هر پیامبر، امام و امامزاده و هر کس و هر چیزی که توانسته بتی گمنام در رقابت با خدا تراشیده است آخوندهای جمهوری اسلامی از هر قبری ، رقیبی برای خدا ساخته اند و تا توانسته اند صفت های خدایی را به آدم ها و جای ها و گورها ،نسبت داده اند.
اما در نمونه ای شگفت در بین این همه بت های رنگارنگ در بیشتر مراکز درمانی ایران نوشته شده:
هو الشافی يعني او(خدا) شفا دهنده است و با اینکه هزاران امام زاده و گور و ضریح و درخت و سنگِ قبری که آخوندها ادعای شفا دهنگی را دارند، و آخوندها از پول و اعتبار آنها بسیار بهره می برند، حتی در یک مطب يا درمانگاه يا بيمارستان در همه جای ایران، نوشته نشده مثلا فلان امام شفا میدهد.
اما روند حاکم آخوندها و نوچه های آخوندها در ایران، روشنگر حقیقتی بزرگ خواهد بود، چون اگر خدای بی همتایی باشد، با قدرت و عدالت و توانایی و پاکی ای که شایسته ی یک خدا است قطعا پیروز این رقابت خواهد بود. رهبران و گردانندگان دیکتاتوری جمهوری اسلامی را، با نیرنگ ها و ستم ها و دزدی هایشان در هم خواهد کوبید و آنها و دروغ هایشان را از بین خواهد برد. که اگر خدایی وجود داشته باشد هیچ چیز از رقیب باقی نخواهد گذاشت. و اگر خدایی نباشد زمان قطعا، این دزدان بی همه چیز را که برای دزدی لباس خدایی پوشیده اند از میان بر میدارد. این نتیجه ی حسابی ساده است.
استخون پا سوراخ میشه با حضور چکش
آدم نکککککش، شلیک نمیشه این گلوله سرخود
بند دویستو نه سورهی فریب
بلند داد میزد تیر نزن با یه گویش غلیظ
اون تشنهی آب بود، خون میچکید از کوزهی علی
✍ #اشو
چرا چادر میکشن روکعبه مگه خدا لخته؟
تو خاکی که شما بمیرین نمیدن گلها غنچه
دستو قطع میکنه ساطور سید
باز درمیاد آخه جادوی بیته
همه دنبال خدا میگردیم
ولی تو امامزاده میری من پابوس
چرا هرکی جهنم میره برنمی گرده؟
شاید اونقدا هم که میگن بد نیست
🆔 @C_B_SHAHZADEH
نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی، با آخوندها و رهبران و گردانندگانش، افزون بر اینکه میخواهد به طور کامل زندگی مردم ایران را در دست داشته باشد، به سبب خرابی ها و دزدی ها و فسادهایش با بودجه هایی که از زندگی مردم کاسته و صرف امنیت چنین نظامی شده است، با هدر دادن ثانیه ها ،دقیقه ها، ساعت ها، روزها و شب ها، ماه ها و سال های زندگی مردم ایران، با انواع گرفتاری های اداری، کاستی ها و تبعیض های بسیار خدمات درمانی، آموزشی و قضایی، سانسور و مجبور داشتن مردم برای شکستن سانسور، فقر و گونه های بسیار متنوع اعتیاد و گرفتاری های انگار پایان ناپذير، برای نابودی میلیاردها ساعت از زندگی مردم، برنامه می چیند تا مردم ایران مجالی برای اندیشیدن به روزگارشان و ستم و خرابی و دزدی های رهبران و گردانندگان حکومت جمهوری اسلامی و مخصوصا دریافتن هویت دزدان حاکم بر ایران پیدا نکنند.
✍ #اشو
@C_B_SHAHZADEH
✍ #اشو
@C_B_SHAHZADEH
🔹غریبی نکن، میشناسی مارو مشتی ، دست و پا زنجیر، بچه ناف تیمارستان دیکتاتوریم- بخش نوزدهم؛ زمان دیکتاتوری
یک حکومت دیکتاتوری میکوشد با کنترل جز جز زندگی آدم های جامعه تا جایی که میتواند، فکر مردم یا دست کم زندگی مردم را در اختیار بگیرد تا هر زمان که خواست، اراده مردم را، در مسیر دلخواه جاری کند و از رویش هر اندیشه ای که بر تردید و نیستی دیکتاتوری است ، پیشگیری کند.
نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی، با آخوندها و رهبران و گردانندگانش، افزون بر اینکه میخواهد به طور کامل زندگی مردم ایران را در دست داشته باشد، به سبب خرابی ها و دزدی ها و فسادهایش با بودجه هایی که از زندگی مردم کاسته و صرف امنیت چنین نظامی شده است، با هدر دادن ثانیه ها ،دقیقه ها، ساعت ها، روزها و شب ها، ماه ها و سال های زندگی مردم ایران، با انواع گرفتاری های اداری، کاستی ها و تبعیض های بسیار خدمات درمانی، آموزشی و قضایی سانسور و مجبور داشتن مردم برای شکستن سانسور، فقر و گونه های بسیار متنوع اعتیاد و گرفتاری های انگار پایان ناپذير، برای نابودی میلیاردها ساعت از زندگی مردم، برنامه می چیند تا مردم ایران مجالی برای اندیشیدن به روزگارشان و ستم و خرابی و دزدی های رهبران و گردانندگان حکومت جمهوری اسلامی و مخصوصا دریافتن هویت دزدان حاکم بر ایران پیدا نکنند. دیکتاتوری جمهوری اسلامی با استفاده از درآمدهای نفتی ایران، در حالی که نیازی به پیشرفت این کشور نمیبیند و پول نفت برای عیش و نوش رهبر و آخوندها و گردانندگانش کافی است، با سازماندهی برباد دادن لحظه لحظه ی زندگی مردم ایران، دنیایی از سر درگمی ها را برای انسان های ایران به بار آورده تا مردم ایران فرصت فکر و حرکت برای دگرگونی این اوضاع پیدا نکنند. امروزه نیز در ۱۴۰۳ خورشیدی، با کم شدن درآمدهای نفتی اش نه میخواهد و نه می تواند، ساختار نظام ویرانگر خود را با رهبران و گردانندگان خرابکار و دزدش، دگرگون کند یا از دزدی ها و غارت هایش کم کند پس باز هم از زندگی مردم می کاهد و در کنار این همه ساعت و سالی که از زندگی مردم در نظام خراب اداری جمهوری اسلامی از بین می رود، بیشتر مردم ایران به نسبت زندگی دیروزشان، به زندگی با فقر و گرفتاری های بیشتر دچار میشوند و زندگی در ایران بازهم سخت تر و سخت تر می شود. که حکومت دیکتاتوری و نمایش های آن، عمومی ترین آزمون زمان برای ارائه ی خودنمایی و خدایگونگی غرور انسان است و شکست دیکتاتوری های گوناگون دنیا و همین دیکتاتوری آخوندها، همین حکومت جمهوری اسلامی این بی ارزش ترین دیکتاتوری تاریخ نهایت آزمون کبر و نخوت حکمرانی نادانی انسان بر روی زمین باشد، که جمهوری اسلامی با آخوندها و رهبران و گردانندگانش، با همه ی دزدی و جنایت و فساد نظام خرابش، کمدی روحوضی دیکتاتوری در تمام دنیا است و بی تردید شکستی کامل برای غرور و توهم و نفهمی انسان برای خدایی بر روی زمین و در تمام تاریخ. که زمان هر چه ریزتر شده است و از قرن و سال و ماه و ساعت به ثانیه و صدم ثانیه و هزارم ثانیه رسیده است، جاندارانی مانند آخوندهای دیکتاتوری حاکم بر ایران ، بیشتر و دقیق تر و حساب شده تر و بی بهانه تر، از زمان جا مانده اند.
که زمان همه چیز را به آنها نشان داده و هیچ بهانه ای را برای آنها نتراشیده نگذاشته است.
روشن است که آگاهی بشر با انقلاب کشاورزی و انقلاب صنعتی و انقلاب ارتباطات و رسانه ها افزون تر و افزون تر شده است تا به روشن بینی امروز رسیده است و زمان امروزه با هر آنچه برای انسان آشکار کرده است، برای آخوندهای جمهوری اسلامی و جاندارانی شبیه آنها در همه جای زمین هیچ عذری برای فساد و ستم ، به جا نگذاشته و بنابر این در آینده چیزی از وجود آنها باقی نخواهد گذاشت.
هیچ چیز!
و شاید پاکسازی زمین و روشنایی و آزادی و شادمانی بیشتر انسان های زمین در انقلاب حتمی آینده ی زمین، که بر پایه ی دقتی ساده در مسیر زمان ، بزرگترین شگفتی روشنایی حقیقت بر روی زمین است، از همین ایران آغاز شود، یا برای مردمی تا این حد تحت ستم، شگفت تر و شیرین تر و دلباز تر و شادتر باشد. کسی چه می داند ؟!
✍ #اشو
شیکما سیر میشه تو آسیاب دعا
آمریکا به متقاضیان دلار وابسته س،ما به ناجیای شجاع
که پشتشون بدیم شعار، مشت نشون بدیم
من شک دارم به شادیای شما، دیدی بعضیا انقدر دارن
انگار فامیلای خدان؟
از زندگی بریدم، بد بریدم که دیگه تنم نمیره
نمیدونم از من نپرس شیرینه یا تلخ هستی
دودلم اصلا هستیم؟ به چی تشبیه میشی؟
آدم قبلی یا با سال تحویل میشی؟
راستی یه سوال از شما حاج آقا
د چرا بی گناه زندونیه و قصدتون چیه؟
حاجی در بهترین حالت سر تکون میده
حق بشون میدم چون اونم نه، نمیدونه
@C_B_SHAHZADEH
یک حکومت دیکتاتوری میکوشد با کنترل جز جز زندگی آدم های جامعه تا جایی که میتواند، فکر مردم یا دست کم زندگی مردم را در اختیار بگیرد تا هر زمان که خواست، اراده مردم را، در مسیر دلخواه جاری کند و از رویش هر اندیشه ای که بر تردید و نیستی دیکتاتوری است ، پیشگیری کند.
نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی، با آخوندها و رهبران و گردانندگانش، افزون بر اینکه میخواهد به طور کامل زندگی مردم ایران را در دست داشته باشد، به سبب خرابی ها و دزدی ها و فسادهایش با بودجه هایی که از زندگی مردم کاسته و صرف امنیت چنین نظامی شده است، با هدر دادن ثانیه ها ،دقیقه ها، ساعت ها، روزها و شب ها، ماه ها و سال های زندگی مردم ایران، با انواع گرفتاری های اداری، کاستی ها و تبعیض های بسیار خدمات درمانی، آموزشی و قضایی سانسور و مجبور داشتن مردم برای شکستن سانسور، فقر و گونه های بسیار متنوع اعتیاد و گرفتاری های انگار پایان ناپذير، برای نابودی میلیاردها ساعت از زندگی مردم، برنامه می چیند تا مردم ایران مجالی برای اندیشیدن به روزگارشان و ستم و خرابی و دزدی های رهبران و گردانندگان حکومت جمهوری اسلامی و مخصوصا دریافتن هویت دزدان حاکم بر ایران پیدا نکنند. دیکتاتوری جمهوری اسلامی با استفاده از درآمدهای نفتی ایران، در حالی که نیازی به پیشرفت این کشور نمیبیند و پول نفت برای عیش و نوش رهبر و آخوندها و گردانندگانش کافی است، با سازماندهی برباد دادن لحظه لحظه ی زندگی مردم ایران، دنیایی از سر درگمی ها را برای انسان های ایران به بار آورده تا مردم ایران فرصت فکر و حرکت برای دگرگونی این اوضاع پیدا نکنند. امروزه نیز در ۱۴۰۳ خورشیدی، با کم شدن درآمدهای نفتی اش نه میخواهد و نه می تواند، ساختار نظام ویرانگر خود را با رهبران و گردانندگان خرابکار و دزدش، دگرگون کند یا از دزدی ها و غارت هایش کم کند پس باز هم از زندگی مردم می کاهد و در کنار این همه ساعت و سالی که از زندگی مردم در نظام خراب اداری جمهوری اسلامی از بین می رود، بیشتر مردم ایران به نسبت زندگی دیروزشان، به زندگی با فقر و گرفتاری های بیشتر دچار میشوند و زندگی در ایران بازهم سخت تر و سخت تر می شود. که حکومت دیکتاتوری و نمایش های آن، عمومی ترین آزمون زمان برای ارائه ی خودنمایی و خدایگونگی غرور انسان است و شکست دیکتاتوری های گوناگون دنیا و همین دیکتاتوری آخوندها، همین حکومت جمهوری اسلامی این بی ارزش ترین دیکتاتوری تاریخ نهایت آزمون کبر و نخوت حکمرانی نادانی انسان بر روی زمین باشد، که جمهوری اسلامی با آخوندها و رهبران و گردانندگانش، با همه ی دزدی و جنایت و فساد نظام خرابش، کمدی روحوضی دیکتاتوری در تمام دنیا است و بی تردید شکستی کامل برای غرور و توهم و نفهمی انسان برای خدایی بر روی زمین و در تمام تاریخ. که زمان هر چه ریزتر شده است و از قرن و سال و ماه و ساعت به ثانیه و صدم ثانیه و هزارم ثانیه رسیده است، جاندارانی مانند آخوندهای دیکتاتوری حاکم بر ایران ، بیشتر و دقیق تر و حساب شده تر و بی بهانه تر، از زمان جا مانده اند.
که زمان همه چیز را به آنها نشان داده و هیچ بهانه ای را برای آنها نتراشیده نگذاشته است.
روشن است که آگاهی بشر با انقلاب کشاورزی و انقلاب صنعتی و انقلاب ارتباطات و رسانه ها افزون تر و افزون تر شده است تا به روشن بینی امروز رسیده است و زمان امروزه با هر آنچه برای انسان آشکار کرده است، برای آخوندهای جمهوری اسلامی و جاندارانی شبیه آنها در همه جای زمین هیچ عذری برای فساد و ستم ، به جا نگذاشته و بنابر این در آینده چیزی از وجود آنها باقی نخواهد گذاشت.
هیچ چیز!
و شاید پاکسازی زمین و روشنایی و آزادی و شادمانی بیشتر انسان های زمین در انقلاب حتمی آینده ی زمین، که بر پایه ی دقتی ساده در مسیر زمان ، بزرگترین شگفتی روشنایی حقیقت بر روی زمین است، از همین ایران آغاز شود، یا برای مردمی تا این حد تحت ستم، شگفت تر و شیرین تر و دلباز تر و شادتر باشد. کسی چه می داند ؟!
✍ #اشو
شیکما سیر میشه تو آسیاب دعا
آمریکا به متقاضیان دلار وابسته س،ما به ناجیای شجاع
که پشتشون بدیم شعار، مشت نشون بدیم
من شک دارم به شادیای شما، دیدی بعضیا انقدر دارن
انگار فامیلای خدان؟
از زندگی بریدم، بد بریدم که دیگه تنم نمیره
نمیدونم از من نپرس شیرینه یا تلخ هستی
دودلم اصلا هستیم؟ به چی تشبیه میشی؟
آدم قبلی یا با سال تحویل میشی؟
راستی یه سوال از شما حاج آقا
د چرا بی گناه زندونیه و قصدتون چیه؟
حاجی در بهترین حالت سر تکون میده
حق بشون میدم چون اونم نه، نمیدونه
@C_B_SHAHZADEH
🔷جنگ جهانی سوم - ترامپ از چی صحبت میکنه کص میگه یا واقعا احتمالش هست؟
خیلی خودمونی و با زبون عامیانه بریم جلو که همه متوجه بشن، با یه دید دقیق و عمیق به کل جهان!
قبل از اینکه بگیم احتمال جنگ جهانی سوم وجود داره یا نه باید تاریخ رو مرور کنیم ، خب بریم.
یکی از مهم ترین و حساس ترین موضوع های داغ جهان، مساله ای که باعث شده یه سری از دولت ها به فکر بیوفتن!
❗️نروژ غله و مواد غذایی ذخیره میکنه، سوئیس بیشتر از ظرفیت کشورش پناهگاه اتمی ساخته، توی یه سری انبار ها دارن بذر ذخیره میکنن واسه نسل های بعدی، خیلی از کارشناسا دارن در مورد این مسئله حرف میزنن، تحلیل میکنن، راهکار میدن، عامل های بازدارنده شو بررسی میکنن و هشدار میدن که وینتر ایز کامینگ !
وقتی که جنگ جهانی دوم تموم شد ، راست یا دروغ به عموم جهان اعلام کردن که هیتلر داخل مخفیگاه ش خودکشی کرده، سران کشور های فاتح پیش خودشون گفتن خب حالا کیو به عنوان دشمن، لولو خور خوره ، معرفی منیم تا مردممون از ما حساب ببرن چرچیل گفت:
بفرما معرفی میکنم، غیر قابل اعتماد ترین آدم روی زمین استالین .
شوروی حالا دیگه با غنیمت های جنگیش به ابر قدرت تبدیل شده، در مورد اینکه چرا یاران جنگ جهانی تبدیل به دشمن شدن میشه مواردی رو مطرح کرد، ولی بنظرم یکی از دلایل جدیدش میتونه این باشه که بلشویک های روسیه رو که شوروی رو تشکیل دادن، اونارو یهودی های دست نشونده که همون آلمانی میدونستن که تو ۲ تا جنگ جهانی دشمنشون بود.
❗️اگه آلمان نازی و بلشویک ها هم دست نبودن تا قبل جنگ دوم جهانی و اشتباه مرگبار هیلتر؛ چرا خیلی مسالمت آمیز اروپا رو بین خودشون تقسیم کردن؟
❗️که فنلاند رسید به شوروی و جنگ زمستان شروع شد، توی جنگ سپتامبر چرا خیلی دوستانه اومدن لهستان رو گرفتن و بین خودشون تقسیم کردن ؟ شرقش شد واسه شوروی و غربش شد واسه آلمان.
پس یعنی با این قدرت روز افزونی که شوروی داره کسب میکنه، پتانسیل آلمان دیگری شدن و تو روی خودمون وایستادن رو داره!
به هرحال دوره ای رو سیاست جهانی سایه انداخت که اسمشو گذاشتن جنگ سرد - بلوک غرب با رهبری آمریکا ائتلافی تشکیل داد، شد پیمان ناتو و بلوک شرق به رهبری شوروی شد ائتلاف پیمان ورشو.
یه جنگ نانوشته شروع شد بین آمریکا و شوروی ، رسما علیه هم دیگه اعلام جنگ نکرده بودن ولی هر جای دنیا هر اتفاقی میوفتاد میتونستی رد پا و اثر این دوتا قدرت دنیارو ببینی.
مسابقه تسلیحاتی داشتن
مسابقه کی زودتر به ماه سفر کنه داشتن
بعد خیلی جالبه اولین باره انجام دادنه یه کاری سخت ترین مرحله شه ، بعد دیگه راش باز میشه- واقعا چرا روسیه و آمریکا و بعدها چین دیگه نتونستن به ماه سفر کننن؟
از همه اینا بدتر مسابقه ایدئولوژی داشتن، یه ور دموکراسی و امپریالیسم یه ور دیکتاتوری با روکش دموکراسی و کمونیسم. روس ها مسابقه گذاشته بودن که ایدولوژی شون رو صادر کنن و هرچی مردم کشور های بیشتری رو بدبخت میکردن، برنده میشدن. دیگه الان بعد از گذشت ۵۰ - ۶۰ سال که امتحانشون رو پس دادن و ماها داریم نتیجه شو میبینیم دیگه واقعا جای دفاع ندارن .
❗️کوبای بدبخت تو دهه ۷۰ میلادی گیر کرده، بعد تاثیر رسانه های چپ رو ببین- که هنوز عکس چه گوارا روی تیشرت ها و پوستر ها و اون سخنرانی دو کلمه ایش تو سازمان ملل رو ب خورد مردم میده، الان مثلا میشه ماه عسل کارشو بگید که کوبا به کجا رسیده؟
میگن: نهههه در آن جا آموزش و درمان رایگان است ، بابا بیا برو جمع کن ، شر و ور !
اصلا ما دولتی نداریم که چیزی رو مفتی به مردمش بده، یا مالیاتش رو میگیره یا قبلا از جیب مردم تصویه شده که تبدیل شده به مثلا درمان رایگان، حالا نظام شاهنشاهی ایران بحثش جداست. فیدل کاسترو، رهبر مبارزه با آمریکا بود بعد بچش تو آمریکا درس میخوند، خب بچتو میزاشتی از همون تحصیل رایگانتون استفاده کنه دیگه.
این کمونیسم و غرب، همینجوری که سر پیاده سازی منطقشون رقابت میکردن و بعضا نیابتی هم با هم وارد جنگ میشدن، موازی با تنش بینشون اون کشوری که محل نبرد بود، زیر پاشون له میشد ،فرهنگ و هویتشون آسیب میدید، نمونه بارزش شبه جزیره کره. تا قبل جنگ جهان دوم کره اصلا شمالی/جنوبی نبود . زیادی خواهی و فضولی دوتا ابر قدرت ...
اصلا ینی چی؟
به شماها چه ربطی داشت اونا میخواستن کمونیست بشن یاکص خر بشن، بابا هرکی بشینه سر قبرش زندگیشو بکنه دیگه.
الان روسیه تو اوکراین چه قاچ وارونه ای میده، میگه اوکراین میخواد بره تو ناتو؟ پس لوهانسک برا منه. اصلا ناتو خره کیه؟ خارکیف رو بگیر بکن توکون پدرت ، بابا ملت اومدن چند صباحی زندگی کنن برن شیکم زمینم بزرگه واسه هممون جا هست .
✍#اشو
ادامه داره...
@C_B_SHAHZADEH
خیلی خودمونی و با زبون عامیانه بریم جلو که همه متوجه بشن، با یه دید دقیق و عمیق به کل جهان!
قبل از اینکه بگیم احتمال جنگ جهانی سوم وجود داره یا نه باید تاریخ رو مرور کنیم ، خب بریم.
یکی از مهم ترین و حساس ترین موضوع های داغ جهان، مساله ای که باعث شده یه سری از دولت ها به فکر بیوفتن!
❗️نروژ غله و مواد غذایی ذخیره میکنه، سوئیس بیشتر از ظرفیت کشورش پناهگاه اتمی ساخته، توی یه سری انبار ها دارن بذر ذخیره میکنن واسه نسل های بعدی، خیلی از کارشناسا دارن در مورد این مسئله حرف میزنن، تحلیل میکنن، راهکار میدن، عامل های بازدارنده شو بررسی میکنن و هشدار میدن که وینتر ایز کامینگ !
وقتی که جنگ جهانی دوم تموم شد ، راست یا دروغ به عموم جهان اعلام کردن که هیتلر داخل مخفیگاه ش خودکشی کرده، سران کشور های فاتح پیش خودشون گفتن خب حالا کیو به عنوان دشمن، لولو خور خوره ، معرفی منیم تا مردممون از ما حساب ببرن چرچیل گفت:
بفرما معرفی میکنم، غیر قابل اعتماد ترین آدم روی زمین استالین .
شوروی حالا دیگه با غنیمت های جنگیش به ابر قدرت تبدیل شده، در مورد اینکه چرا یاران جنگ جهانی تبدیل به دشمن شدن میشه مواردی رو مطرح کرد، ولی بنظرم یکی از دلایل جدیدش میتونه این باشه که بلشویک های روسیه رو که شوروی رو تشکیل دادن، اونارو یهودی های دست نشونده که همون آلمانی میدونستن که تو ۲ تا جنگ جهانی دشمنشون بود.
❗️اگه آلمان نازی و بلشویک ها هم دست نبودن تا قبل جنگ دوم جهانی و اشتباه مرگبار هیلتر؛ چرا خیلی مسالمت آمیز اروپا رو بین خودشون تقسیم کردن؟
❗️که فنلاند رسید به شوروی و جنگ زمستان شروع شد، توی جنگ سپتامبر چرا خیلی دوستانه اومدن لهستان رو گرفتن و بین خودشون تقسیم کردن ؟ شرقش شد واسه شوروی و غربش شد واسه آلمان.
پس یعنی با این قدرت روز افزونی که شوروی داره کسب میکنه، پتانسیل آلمان دیگری شدن و تو روی خودمون وایستادن رو داره!
به هرحال دوره ای رو سیاست جهانی سایه انداخت که اسمشو گذاشتن جنگ سرد - بلوک غرب با رهبری آمریکا ائتلافی تشکیل داد، شد پیمان ناتو و بلوک شرق به رهبری شوروی شد ائتلاف پیمان ورشو.
یه جنگ نانوشته شروع شد بین آمریکا و شوروی ، رسما علیه هم دیگه اعلام جنگ نکرده بودن ولی هر جای دنیا هر اتفاقی میوفتاد میتونستی رد پا و اثر این دوتا قدرت دنیارو ببینی.
مسابقه تسلیحاتی داشتن
مسابقه کی زودتر به ماه سفر کنه داشتن
بعد خیلی جالبه اولین باره انجام دادنه یه کاری سخت ترین مرحله شه ، بعد دیگه راش باز میشه- واقعا چرا روسیه و آمریکا و بعدها چین دیگه نتونستن به ماه سفر کننن؟
از همه اینا بدتر مسابقه ایدئولوژی داشتن، یه ور دموکراسی و امپریالیسم یه ور دیکتاتوری با روکش دموکراسی و کمونیسم. روس ها مسابقه گذاشته بودن که ایدولوژی شون رو صادر کنن و هرچی مردم کشور های بیشتری رو بدبخت میکردن، برنده میشدن. دیگه الان بعد از گذشت ۵۰ - ۶۰ سال که امتحانشون رو پس دادن و ماها داریم نتیجه شو میبینیم دیگه واقعا جای دفاع ندارن .
❗️کوبای بدبخت تو دهه ۷۰ میلادی گیر کرده، بعد تاثیر رسانه های چپ رو ببین- که هنوز عکس چه گوارا روی تیشرت ها و پوستر ها و اون سخنرانی دو کلمه ایش تو سازمان ملل رو ب خورد مردم میده، الان مثلا میشه ماه عسل کارشو بگید که کوبا به کجا رسیده؟
میگن: نهههه در آن جا آموزش و درمان رایگان است ، بابا بیا برو جمع کن ، شر و ور !
اصلا ما دولتی نداریم که چیزی رو مفتی به مردمش بده، یا مالیاتش رو میگیره یا قبلا از جیب مردم تصویه شده که تبدیل شده به مثلا درمان رایگان، حالا نظام شاهنشاهی ایران بحثش جداست. فیدل کاسترو، رهبر مبارزه با آمریکا بود بعد بچش تو آمریکا درس میخوند، خب بچتو میزاشتی از همون تحصیل رایگانتون استفاده کنه دیگه.
این کمونیسم و غرب، همینجوری که سر پیاده سازی منطقشون رقابت میکردن و بعضا نیابتی هم با هم وارد جنگ میشدن، موازی با تنش بینشون اون کشوری که محل نبرد بود، زیر پاشون له میشد ،فرهنگ و هویتشون آسیب میدید، نمونه بارزش شبه جزیره کره. تا قبل جنگ جهان دوم کره اصلا شمالی/جنوبی نبود . زیادی خواهی و فضولی دوتا ابر قدرت ...
اصلا ینی چی؟
به شماها چه ربطی داشت اونا میخواستن کمونیست بشن یا
الان روسیه تو اوکراین چه قاچ وارونه ای میده، میگه اوکراین میخواد بره تو ناتو؟ پس لوهانسک برا منه. اصلا ناتو خره کیه؟ خارکیف رو بگیر بکن تو
✍#اشو
ادامه داره...
@C_B_SHAHZADEH
🔹جنگ جهانی سوم - ترامپ از چی صحبت میکنه کص میگه یا واقعا احتمالش هست؟ ( بخش 2)
❗️خب، تو بخش قبلی گفتیم که سر جنگ این ۲ تا ابر قدرت ،آمریکا و شوروی که، کره ای که شمال تا جنوبش عشق داداش بودن صبح پا شدن دیدن بینشون دیواره !
دوستانی هم که بخش قبلی رو نخوندن ، برن بخونن که بدونن داستان از چه قراره، لینک:👇
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/177543
هر دو طرف، باید اونور دیواری هارو دشمن خودشون بدونن یعنی اگه خودت جنوب بودی داداشت اینا بندر انزلی کره نشسته بودن، از فردا صبحش اگه میدیدیش بایذ خرخره شو میجوییدی، چون اون طرفدار چلغوزیالیسمِ، نتیجه ش شد الانی که یکی از مهره های شروع جنگ سوم همون کره ست، کاری که با آلمان و برلین هم کردن، آلمان شد شرقی و غربی، وسط خوده شهر برلین هم دیوار کشیدن.
❗️همین نقشه هارو با ایرانم داشتن، روس ها از شمال غرب که بیرون نمیرفتن، الان ما چقد داستان داریم با باکو و الهام عقلی یوخ؟
روس نرفته بودن، خودشون که نرفتن، احمد قوام نخست وزیر والاحضرت محمدرضا شاه پهلوی رفت گولشون زد، اگه مونده بودن و اون تیکه رو کمونیستی میکردن دیگه خودتون حساب کنید الان چه وضعی بود.
تو خوده همون جنگ کره، به یه جایی رسید که چینی که به رهبری مائو، تازه کمونیست شده و جمهوری خلق چین رو تشکیل دادن، وقتی اونم وارد جنگ شد، نیروهای کره جنوبی و آمریکا دیگه مجبور به عقب نشینی شدن. ژنرال مک آرتور میخواست بره چین رو بمب اتم بزنه تا کمونیست رو همونجا از ریشه بزنه.
❗️اون کار رو میکرد جنگ جهانی سوم همونجا شروع میشد ولی ترومن جلوشو گرفت.
طی جنگ سرد یه چند بار دیگه ای انقد تنش زیاد شد که تا لب مرز شروع جنگ جهانی سوم هم رفت، یکی از مهم تریناش بحران موشکی کوبا تو سال ۱۹۶۲ بود، وقتی که شوروی اومد موشک های بالستیکش رو توی کوبا مستقر کرد.
واقعه ای که به مو رسید تا جنگ سرد تبدیل به جنگ هسته ای بشه، واقعا به معنی کلمه به مو رسید!
❗️۲ تا زیر دریایی شوروی که موشک های مجهز به کلاهک هسته ای داشتن توی سواحل کارائیب و مرزهای آمریکا میپلکیدن و حق شلیک مستقیم داشتن حتی تو موقع حساس بدون اجازه موسکو حق تیر داشتن!
زیر دریایی ها ارتباطشون با موسکو قطع میشه، از بیرون تو دریا هم موج و صدای انفجار اژدر میگیرن، انقد تنش بالا بوده و حساس بوده که دیگه فکر میکردن جنگ شروع شده ، زیر دریایی ۳ تا افسر داشته که اگه ۳ تاشون تایید میدادن موشک هسته ای شلیک میشده، از اون ۳ تا، ۲ تاشون گفتن بزنیم ، نفر سوم افسر واسیلی آرخیپوف رای منفی و از یه فاجعه جهانی جلوگیری میکنه.
این تقریبا نیم قرن تقابل آمریکا و شوروی در قالب جنگ سرد، هم خوده این تقابل یه سری تبعات و نتایج داشت که تا امروزم ادامه داره!
مثل کره
مثل پیمان ناتو
هم اینکه هنوز این تقابله پابرجاست و ادامه داره ، منتها تو سال ۲۰۲۴ تبدیل شده به روسیه و تقریبا به تازگی چین هم اضافه شده.
روسیه ای که حداقل آمریکا میتونست وقتی شوروی سقوط کرد، سیاست خوش خیالی و احمقانه ش رو در قبال روسیه و پوتین کنار میزاشت، کتاب زمستان در راه است گری کاسپاروف شطرنج باز معروف شوروی که به آمریکا پناهنده شد رو بخونید، مستقیم میتوپه به سیاست های آمریکا که مثل یه بچه ، خام وعده های تو خالی روسیه بعد شوروی شد.
تو دنیای پیچیده و به سرعت درحال تغییر امروز وقتی بیایم روی نقشه رو نگاه بندازیم، میبینیم که هر گوشش یه درگیری هست، کوچیک یا بزرگ، هر کدوم به سهم خودشون میتونن مهره ای از یه دومینو باشن که خدا اون روز رو نیاره، زبونم لال، با سقوط هر کدومشون ممکنه این اتفاقا زنجیر وار شدت بگیرن و بهم وصل بشن .
واقعا امکانش هست، لب مرزیم !
یه اقدام فکر نشده میتونه جنگ جهانی سوم رو شروع کنه.
❗️الان نگاه نکنید بشر پشت شعار ها قایم میشه، آهای ما نمیدونم حقوق بشر ، آهای نمیدونم سازمان ملل داریم ، که سازمان ملل فقط ابراز تاسف میکنه!
سیاست مدارا درد و دقدقه مردم عادی رو که حس نمیکنن، حالا مثلا فکر میکنید پوتین نگران اینه جنگ شد بره جمعه بازار موسکو کنسرو بگیره یا بنزين از کجا گیر بیاره یا نگران آسیب رسیدن به خانواده ش باشه؟ خب معلومه که نه !
به همین راحتی که جنگ با اوکراین رو شروع کرد، اگه مثلا خیالش از حمایت و ورود چین راحت بشه با لشکر کشی به سمت کشور های بالتیک، ناتو دیگه وظیفشه وارد عمل بشه چون استونی ، لتونی و لیتوانی از اعضای پیمان ناتو ان و عملا جنگ جهانی سوم شروع میشه!
یا حتی بدون بازکردن جبهه تو کشور جدید فقط با استفاده از سلاح اتمی میتونه شروع کننده جنگ بزرگ باشه!
❗️ترامپ از این صحبت میکنه! 👆
ولی من میخوام کل جهانو باهم بررسی کنیم که واقعا فراتر از احتماله جنگ جهانی سوم!
✍ #اشو
ادامه داره ...
@C_B_SHAHZADEH
❗️خب، تو بخش قبلی گفتیم که سر جنگ این ۲ تا ابر قدرت ،آمریکا و شوروی که، کره ای که شمال تا جنوبش عشق داداش بودن صبح پا شدن دیدن بینشون دیواره !
دوستانی هم که بخش قبلی رو نخوندن ، برن بخونن که بدونن داستان از چه قراره، لینک:👇
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/177543
هر دو طرف، باید اونور دیواری هارو دشمن خودشون بدونن یعنی اگه خودت جنوب بودی داداشت اینا بندر انزلی کره نشسته بودن، از فردا صبحش اگه میدیدیش بایذ خرخره شو میجوییدی، چون اون طرفدار چلغوزیالیسمِ، نتیجه ش شد الانی که یکی از مهره های شروع جنگ سوم همون کره ست، کاری که با آلمان و برلین هم کردن، آلمان شد شرقی و غربی، وسط خوده شهر برلین هم دیوار کشیدن.
❗️همین نقشه هارو با ایرانم داشتن، روس ها از شمال غرب که بیرون نمیرفتن، الان ما چقد داستان داریم با باکو و الهام عقلی یوخ؟
روس نرفته بودن، خودشون که نرفتن، احمد قوام نخست وزیر والاحضرت محمدرضا شاه پهلوی رفت گولشون زد، اگه مونده بودن و اون تیکه رو کمونیستی میکردن دیگه خودتون حساب کنید الان چه وضعی بود.
تو خوده همون جنگ کره، به یه جایی رسید که چینی که به رهبری مائو، تازه کمونیست شده و جمهوری خلق چین رو تشکیل دادن، وقتی اونم وارد جنگ شد، نیروهای کره جنوبی و آمریکا دیگه مجبور به عقب نشینی شدن. ژنرال مک آرتور میخواست بره چین رو بمب اتم بزنه تا کمونیست رو همونجا از ریشه بزنه.
❗️اون کار رو میکرد جنگ جهانی سوم همونجا شروع میشد ولی ترومن جلوشو گرفت.
طی جنگ سرد یه چند بار دیگه ای انقد تنش زیاد شد که تا لب مرز شروع جنگ جهانی سوم هم رفت، یکی از مهم تریناش بحران موشکی کوبا تو سال ۱۹۶۲ بود، وقتی که شوروی اومد موشک های بالستیکش رو توی کوبا مستقر کرد.
واقعه ای که به مو رسید تا جنگ سرد تبدیل به جنگ هسته ای بشه، واقعا به معنی کلمه به مو رسید!
❗️۲ تا زیر دریایی شوروی که موشک های مجهز به کلاهک هسته ای داشتن توی سواحل کارائیب و مرزهای آمریکا میپلکیدن و حق شلیک مستقیم داشتن حتی تو موقع حساس بدون اجازه موسکو حق تیر داشتن!
زیر دریایی ها ارتباطشون با موسکو قطع میشه، از بیرون تو دریا هم موج و صدای انفجار اژدر میگیرن، انقد تنش بالا بوده و حساس بوده که دیگه فکر میکردن جنگ شروع شده ، زیر دریایی ۳ تا افسر داشته که اگه ۳ تاشون تایید میدادن موشک هسته ای شلیک میشده، از اون ۳ تا، ۲ تاشون گفتن بزنیم ، نفر سوم افسر واسیلی آرخیپوف رای منفی و از یه فاجعه جهانی جلوگیری میکنه.
این تقریبا نیم قرن تقابل آمریکا و شوروی در قالب جنگ سرد، هم خوده این تقابل یه سری تبعات و نتایج داشت که تا امروزم ادامه داره!
مثل کره
مثل پیمان ناتو
هم اینکه هنوز این تقابله پابرجاست و ادامه داره ، منتها تو سال ۲۰۲۴ تبدیل شده به روسیه و تقریبا به تازگی چین هم اضافه شده.
روسیه ای که حداقل آمریکا میتونست وقتی شوروی سقوط کرد، سیاست خوش خیالی و احمقانه ش رو در قبال روسیه و پوتین کنار میزاشت، کتاب زمستان در راه است گری کاسپاروف شطرنج باز معروف شوروی که به آمریکا پناهنده شد رو بخونید، مستقیم میتوپه به سیاست های آمریکا که مثل یه بچه ، خام وعده های تو خالی روسیه بعد شوروی شد.
تو دنیای پیچیده و به سرعت درحال تغییر امروز وقتی بیایم روی نقشه رو نگاه بندازیم، میبینیم که هر گوشش یه درگیری هست، کوچیک یا بزرگ، هر کدوم به سهم خودشون میتونن مهره ای از یه دومینو باشن که خدا اون روز رو نیاره، زبونم لال، با سقوط هر کدومشون ممکنه این اتفاقا زنجیر وار شدت بگیرن و بهم وصل بشن .
واقعا امکانش هست، لب مرزیم !
یه اقدام فکر نشده میتونه جنگ جهانی سوم رو شروع کنه.
❗️الان نگاه نکنید بشر پشت شعار ها قایم میشه، آهای ما نمیدونم حقوق بشر ، آهای نمیدونم سازمان ملل داریم ، که سازمان ملل فقط ابراز تاسف میکنه!
سیاست مدارا درد و دقدقه مردم عادی رو که حس نمیکنن، حالا مثلا فکر میکنید پوتین نگران اینه جنگ شد بره جمعه بازار موسکو کنسرو بگیره یا بنزين از کجا گیر بیاره یا نگران آسیب رسیدن به خانواده ش باشه؟ خب معلومه که نه !
به همین راحتی که جنگ با اوکراین رو شروع کرد، اگه مثلا خیالش از حمایت و ورود چین راحت بشه با لشکر کشی به سمت کشور های بالتیک، ناتو دیگه وظیفشه وارد عمل بشه چون استونی ، لتونی و لیتوانی از اعضای پیمان ناتو ان و عملا جنگ جهانی سوم شروع میشه!
یا حتی بدون بازکردن جبهه تو کشور جدید فقط با استفاده از سلاح اتمی میتونه شروع کننده جنگ بزرگ باشه!
❗️ترامپ از این صحبت میکنه! 👆
ولی من میخوام کل جهانو باهم بررسی کنیم که واقعا فراتر از احتماله جنگ جهانی سوم!
✍ #اشو
ادامه داره ...
@C_B_SHAHZADEH
🔹جنگ جهانی سوم - ترامپ از چی صحبت میکنه کص میگه یا واقعا احتمالش هست؟ ( بخش آخر)
توی بخش قبلی گفتیم که اگر پوتین ، حمایت چین رو داشته باشه، خیلی راحت به کشور های لتونی، استونی و لیتوانی که جزی از ناتو هستن حمله میکنه و جنگ جهانی سوم مثل آب خوردن شروع میشه!
اگه بخش قبلی رو نخوندین لینکش رو براتون میزارم: لینک👇
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/177586
انیشتین یه جمله خیلی معروف داره وقتی که کاربرد ترسناک اختراع اوپنهایمر ( پدر بمب اتم) روی توی هیروشیما و ژاپن دید گفت: من نمیدونم جنگ جهانی سوم چجوریه ولی جنگ جهانی چهارم مردم با چوب و سنگ میجنگن!
❗️تنش های خاورمیانه، جنگ ادامه دار عربستان و یمن توی تنگه باب المندب که نبض تجارت و کشتیرانی جهانه عربده کشی میکنه که اخیرا جت های جنگی انگلیس و آمریکا مجبور شدن وارد عمل بشن.
❗️بیش از یکساله که اسرائیل و به اصلاح خودمون هلال شیعی توی جنگن، یکی از برهه های حساس خاورمیانه رو داریم میگذرونیم.
● چون مثلا روسیه از خداشه که خاورمیانه وارد یه جنگ بزرگ بشه، خودتون نگاه کنید از وقتی اسرائیل و هلال شیعی باهم درگیر شدن، توجه ها چقد نسبت به جبهه اوکراین کمتر شد و روسیه مقداری پیشروی داشته بود .
● باز شدن جبهه های بیشتر ینی تقسیم شدن توجه و پول و نیروهای آمریکا - برای همینه که مدودف روسیه گفته بود تا توی خاورمیانه یه جنگ بزرگ اتفاق نیوفته، صلح برنمیگرده. عشق میکنن اینجا همه بیوفتن به جون هم.
● در کنار اینا بحران چین و تایوان رو داریم، تایوان یه جزیره ست جنوب چین، وقتی کمونیست ها با اسم جمهوری خلق چین قدرت رو دست گرفتن، حزبی که توی چین دموکراسی میخواست رونده شد به تایوان و خودشون رو اونجا جمهوری چین خوندن، کمونیست ها به رهبری مائو میگفتن همه مون خلق چینیم، تایوانی ها میگفتن نه، ما جدائیم و آمریکا اومد ازشون حمایت کرد، دهه ۹۰ میلادی چین یه تلاشی کرد رفت واسه برگردوندن تایوان، ولی اون موقع مخصوصا توی دریا از آمریکا عقب تر بود.
صبر کردن ، خودسازی انجام دادن تا به موقش وارد عمل بشن و متاسفانه موقش امکان داره که الان باشه !
❗️ تو این مدت تو، اون منطقه جزیره های مصنوعی زیادی ساختن تا بتونن دسترسی هارو آسون تر کنن، گشت زنی های هوایی شون اطراف تایوان زیاد شده، بزرگترین ناوگان دریایی دنیارو چین ساخته.
و اگه جنگی راه بیوفته حداقل توی چند ماه اول اوج درگیری شون با آمریکا تو آب و اقیانوس آرام با زیر دریایی و ناو هاشونه.
‼️اینارو اضافه کنید به ‼️
* تنش های کره، رهبر کره شمالی دست به ماشه نشسته تا سئول پايتخت کره جنوبی رو بزنه.
* ژاپن متحد آمریکا هم همونجاست که دشمنی سنتی با چین داره.
* یکم بیایم غرب تر تو بنگلادش انقلاب رخ داد؛ نخست وزیرشون فرار کرد ، در رفت هندوستان.
* خوده هند با پاکستان جنگ داره سره کشمیر.
* تاجیک ها و قرقیز ها اختلاف مرزی دارن که دستپخت های بریتانیاست با مرزکشی های تفرقه اندازشون .
* جنگ باکو و ارمنستان رو داریم که این ۴ ، ۵ سال حداقل دو سه باری اوج گرفت، کنترل شد ولی آتش زیر خاکستره!
* ترکیه و یونان هنوز کدورت های قدیم رو دارن سره مالکیت جزیره هاشون، براهم خط و نشون میکشن ، ترکیه با اسرائیل هم درگیره و قبلا اسرائیل رو تحدید کرد .
* اسرائیل با جمهوری اسلامی هم درگیره و هر کدوم تحدید های خودشون رو دارن، اسرائیل میگه تأسیسات هسته ای و زیر ساخت های ایران رو میزنیم ، ایران هم از یه طرف میگه بفرما بزن تا ماهم قطر رو شخم بزنیم.
* توی آفریقا، لیبی و اتیوپی و نیجریه درگیر جنگ داخلی ان .
* آمریکا هم آروم نیست، چه جنوبی چه شمالی! ترامپ رو چند وقت پیش که ترور ناموفق کردن.
* ونزوئلا و کاراکاس هم شاهد اعتراض های گسترده بوده و هست.
* سوریه وضعیتش بحرانیه و هرکی از یه ور یه سهمی میخواد.
❗️اینارو بزارید در کنار ناآرامی و بحران هایی که مهاجرا تو کشور های اروپایی و آمریکایی درست کردن، کانادا که دیگه شعبه دوم هند شده، تو هندوستان اون دهلی نوئه و ونکوور دهلی دوئه !
زودم بهشون برمیخوره، تا به هندی ها میگی بالا چشتون ابرو هست قاطی میکنن:
دوند دل می وات دو دو واد ناد دو دو 😂
البته که مسائل حال حاضر دنیا، چند لایه و پیچیده ست ولی همینقدر ساده و سطحی ام که برآیند بگیریم، میبینیم که الان
زمین حکم خونه ای رو داره که سالها درش بسته بوده ، توش گاز نشتی داشته و این گاز هم تخلیه نشده، حالا خدانکنه یکی داخل بشه و به زعم خودش بخواد شمعی روشن بکنه.
خوشحال میشم نظراتتون رو کامنت کنید، سپاس که خوندین ، خیلی مخلصم ، ارادت .
✍ #اشو
◻️ به ما بپیوندید؛
https://telegram.me/C_B_SHAHZADEH
کانال کمپین👆
https://t.me/joinchat/QGibi-Oc3jFYRx5E
ابرگروه کمپین👆
توی بخش قبلی گفتیم که اگر پوتین ، حمایت چین رو داشته باشه، خیلی راحت به کشور های لتونی، استونی و لیتوانی که جزی از ناتو هستن حمله میکنه و جنگ جهانی سوم مثل آب خوردن شروع میشه!
اگه بخش قبلی رو نخوندین لینکش رو براتون میزارم: لینک👇
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/177586
انیشتین یه جمله خیلی معروف داره وقتی که کاربرد ترسناک اختراع اوپنهایمر ( پدر بمب اتم) روی توی هیروشیما و ژاپن دید گفت: من نمیدونم جنگ جهانی سوم چجوریه ولی جنگ جهانی چهارم مردم با چوب و سنگ میجنگن!
❗️تنش های خاورمیانه، جنگ ادامه دار عربستان و یمن توی تنگه باب المندب که نبض تجارت و کشتیرانی جهانه عربده کشی میکنه که اخیرا جت های جنگی انگلیس و آمریکا مجبور شدن وارد عمل بشن.
❗️بیش از یکساله که اسرائیل و به اصلاح خودمون هلال شیعی توی جنگن، یکی از برهه های حساس خاورمیانه رو داریم میگذرونیم.
● چون مثلا روسیه از خداشه که خاورمیانه وارد یه جنگ بزرگ بشه، خودتون نگاه کنید از وقتی اسرائیل و هلال شیعی باهم درگیر شدن، توجه ها چقد نسبت به جبهه اوکراین کمتر شد و روسیه مقداری پیشروی داشته بود .
● باز شدن جبهه های بیشتر ینی تقسیم شدن توجه و پول و نیروهای آمریکا - برای همینه که مدودف روسیه گفته بود تا توی خاورمیانه یه جنگ بزرگ اتفاق نیوفته، صلح برنمیگرده. عشق میکنن اینجا همه بیوفتن به جون هم.
● در کنار اینا بحران چین و تایوان رو داریم، تایوان یه جزیره ست جنوب چین، وقتی کمونیست ها با اسم جمهوری خلق چین قدرت رو دست گرفتن، حزبی که توی چین دموکراسی میخواست رونده شد به تایوان و خودشون رو اونجا جمهوری چین خوندن، کمونیست ها به رهبری مائو میگفتن همه مون خلق چینیم، تایوانی ها میگفتن نه، ما جدائیم و آمریکا اومد ازشون حمایت کرد، دهه ۹۰ میلادی چین یه تلاشی کرد رفت واسه برگردوندن تایوان، ولی اون موقع مخصوصا توی دریا از آمریکا عقب تر بود.
صبر کردن ، خودسازی انجام دادن تا به موقش وارد عمل بشن و متاسفانه موقش امکان داره که الان باشه !
❗️ تو این مدت تو، اون منطقه جزیره های مصنوعی زیادی ساختن تا بتونن دسترسی هارو آسون تر کنن، گشت زنی های هوایی شون اطراف تایوان زیاد شده، بزرگترین ناوگان دریایی دنیارو چین ساخته.
و اگه جنگی راه بیوفته حداقل توی چند ماه اول اوج درگیری شون با آمریکا تو آب و اقیانوس آرام با زیر دریایی و ناو هاشونه.
‼️اینارو اضافه کنید به ‼️
* تنش های کره، رهبر کره شمالی دست به ماشه نشسته تا سئول پايتخت کره جنوبی رو بزنه.
* ژاپن متحد آمریکا هم همونجاست که دشمنی سنتی با چین داره.
* یکم بیایم غرب تر تو بنگلادش انقلاب رخ داد؛ نخست وزیرشون فرار کرد ، در رفت هندوستان.
* خوده هند با پاکستان جنگ داره سره کشمیر.
* تاجیک ها و قرقیز ها اختلاف مرزی دارن که دستپخت های بریتانیاست با مرزکشی های تفرقه اندازشون .
* جنگ باکو و ارمنستان رو داریم که این ۴ ، ۵ سال حداقل دو سه باری اوج گرفت، کنترل شد ولی آتش زیر خاکستره!
* ترکیه و یونان هنوز کدورت های قدیم رو دارن سره مالکیت جزیره هاشون، براهم خط و نشون میکشن ، ترکیه با اسرائیل هم درگیره و قبلا اسرائیل رو تحدید کرد .
* اسرائیل با جمهوری اسلامی هم درگیره و هر کدوم تحدید های خودشون رو دارن، اسرائیل میگه تأسیسات هسته ای و زیر ساخت های ایران رو میزنیم ، ایران هم از یه طرف میگه بفرما بزن تا ماهم قطر رو شخم بزنیم.
* توی آفریقا، لیبی و اتیوپی و نیجریه درگیر جنگ داخلی ان .
* آمریکا هم آروم نیست، چه جنوبی چه شمالی! ترامپ رو چند وقت پیش که ترور ناموفق کردن.
* ونزوئلا و کاراکاس هم شاهد اعتراض های گسترده بوده و هست.
* سوریه وضعیتش بحرانیه و هرکی از یه ور یه سهمی میخواد.
❗️اینارو بزارید در کنار ناآرامی و بحران هایی که مهاجرا تو کشور های اروپایی و آمریکایی درست کردن، کانادا که دیگه شعبه دوم هند شده، تو هندوستان اون دهلی نوئه و ونکوور دهلی دوئه !
زودم بهشون برمیخوره، تا به هندی ها میگی بالا چشتون ابرو هست قاطی میکنن:
دوند دل می وات دو دو واد ناد دو دو 😂
البته که مسائل حال حاضر دنیا، چند لایه و پیچیده ست ولی همینقدر ساده و سطحی ام که برآیند بگیریم، میبینیم که الان
زمین حکم خونه ای رو داره که سالها درش بسته بوده ، توش گاز نشتی داشته و این گاز هم تخلیه نشده، حالا خدانکنه یکی داخل بشه و به زعم خودش بخواد شمعی روشن بکنه.
خوشحال میشم نظراتتون رو کامنت کنید، سپاس که خوندین ، خیلی مخلصم ، ارادت .
✍ #اشو
◻️ به ما بپیوندید؛
https://telegram.me/C_B_SHAHZADEH
کانال کمپین👆
https://t.me/joinchat/QGibi-Oc3jFYRx5E
ابرگروه کمپین👆
🔹غریبی نکن، میشناسی مارو مشتی ، دست و پا زنجیر، بچه ناف تیمارستان دیکتاتوریم- بخش بیستم ؛ معلم دیکتاتوری
اراده ی بیشتر حکومت های دیکتاتوری بر این است که مرزهای دانش در حکومتشان به سود آن ها پیش برود و در علوم انسانی و هنر، با نظارتی دقیق تر می کوشند در رشته هایی چون فلسفه، اندیشه ی سیاسی، جامعه شناسی یا هنر، چیزی از سخن ایدئولوژی حاکم فراتر نرود یا چیزی با اندیشه های دیکتاتوری در ستیز نباشد.
همچنین حکومت های دیکتاتوری معلم هایی را که به دشمنی با نظام آنها، آوازه دارند، بر نمی تابند و دوستدار معلمی هستند که هوادار آنها است یا دست کم ، بی تفاوت است.
محدودیت های دیکتاتوری جمهوری اسلامی برای معلم و آموزش، بسیار بیش از این است چون محور حکومت جمهوری اسلامی ایران، آخوند است و آخوند کسی است که خود را عالم میداند، ادعای هدایت آدمیان را دارد و با دنیایی از دروغ نادانی ، هر معلم و آموزگاری را رقیب و برهم زننده ی بساط ادعای خود، می انگارد و در ظاهر یا باطن، در ریا و عُریانی خشم، میخواهد معلم را محدود کند. که به آسانی می توان نمونه هایی از مخالفت های آخوندها را با همگانی شدن آموختن سواد و کار معلم ها، به ویژه آموزش دختران در دوره رضاشاه بزرگ دید، آنگونه که بسیاری از آخوندها در همان دوره به ویژه در بخش های دور از مرکز ایران به شکلی سازمان یافته، تا توانستند راه آموزش سواد و دانش همگانی را در ایران سد کردند.
بنا بر آرزوی دیکتاتوری جمهوری اسلامی، یک معلم باید بیانگر خواست های نظام باشد و پیروی و ایمان به رهبران و گردانندگان جمهوری اسلامی را آموزش دهد و اگر اطاعت از دیکتاتوری را نمی آموزد، آموزگار سرپیچی از حکومت یا به ویژه نگاه انتقادی به فساد و دزدی و خرابی حکومت، نباشد.
معلم در حکومت جمهوری اسلامی یا باید همچون ماشینی خودکار گسترش دهنده ی دروغ ها و نیرنگ ها و انواع جَعل هاي عُلمای حاکم باشد یا تا جای ممکن، تحقیر شود و چون نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی در اساس برنامه ای برای پیشرفت ندارد و دانشی که یک معلم به دانش آموزان می آموزد تا جایی برای این دیکتاتوری مفید است، که برای خدمت به حکومت و رهبران و گردانندگانش، لازم باشد و به کار آید.
به همین سبب با همه ی دشواری های آموزش در جامعه ی ایران در روزگار امروز، حقوقی که برای معلم های ایران از سوی جمهوری اسلامی در نظر گرفته میشود از ظالمانه ترین بی عدالتی های دیکتاتوری جمهوری اسلامی است و بیشتر معلم های ایران، آنچنان سر در اندیشه ی نیازهای روزمره و گذران زندگی هستند که تمرکز در آموزش برای آن ها از سخت ترین آزمون های زمان برای آدمی در دنیا است و معلمی که جمهوری اسلامی میخواهد معلم نیست، ماشینی است که مُروج دروغ ها و نادانی های آخوندهای حاکم است و باید زندگی فقیرانه اما همواره در سپاس از حکومت داشته باشد و بچه های ایران را براي خدمت به آخوندها و رهبران و گردانندگان دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران، آموزش دهد و نسل نوی ایران را برای آینده ای کاملا خدمت گذار و مطیع بپرورد.
اما با اینهمه فلاکت و دشواری فضای آموزش در ایران و با اینهمه بی عدالتی جمهوری اسلامی، برای معلم و نیازهای آموزشی و زیستی معلم، هزاران معلم در ایران با آگاهی و مهر و بردباری ای شگفت انگیز در پناه زمان آینده ی ایران را با آموزش نسل نو در ایران، روشن تر میکنند چون خواست زمان، کمال آگاهی و روشن بینی انسان و این خواست همواره پشتیبان هر معلم و روند آموزش کم و بیش در همه جای دنیا است.
✍ #اشو
بریده شد، خم نشد سر فرخزاد
با چی آسفالتو میشورین بعد هر کشتار، ها؟
گریه ت میگیره بخندم
صبر کن
ما بغض تو گلومونه
دیگه اشکآور واسه چی سرگرد؟
دستخوش به معلمی که ریه ش از گچ پر شد و
اینا رو یاد ما داد...
🆔@C_B_SHAHZADEH
اراده ی بیشتر حکومت های دیکتاتوری بر این است که مرزهای دانش در حکومتشان به سود آن ها پیش برود و در علوم انسانی و هنر، با نظارتی دقیق تر می کوشند در رشته هایی چون فلسفه، اندیشه ی سیاسی، جامعه شناسی یا هنر، چیزی از سخن ایدئولوژی حاکم فراتر نرود یا چیزی با اندیشه های دیکتاتوری در ستیز نباشد.
همچنین حکومت های دیکتاتوری معلم هایی را که به دشمنی با نظام آنها، آوازه دارند، بر نمی تابند و دوستدار معلمی هستند که هوادار آنها است یا دست کم ، بی تفاوت است.
محدودیت های دیکتاتوری جمهوری اسلامی برای معلم و آموزش، بسیار بیش از این است چون محور حکومت جمهوری اسلامی ایران، آخوند است و آخوند کسی است که خود را عالم میداند، ادعای هدایت آدمیان را دارد و با دنیایی از دروغ نادانی ، هر معلم و آموزگاری را رقیب و برهم زننده ی بساط ادعای خود، می انگارد و در ظاهر یا باطن، در ریا و عُریانی خشم، میخواهد معلم را محدود کند. که به آسانی می توان نمونه هایی از مخالفت های آخوندها را با همگانی شدن آموختن سواد و کار معلم ها، به ویژه آموزش دختران در دوره رضاشاه بزرگ دید، آنگونه که بسیاری از آخوندها در همان دوره به ویژه در بخش های دور از مرکز ایران به شکلی سازمان یافته، تا توانستند راه آموزش سواد و دانش همگانی را در ایران سد کردند.
بنا بر آرزوی دیکتاتوری جمهوری اسلامی، یک معلم باید بیانگر خواست های نظام باشد و پیروی و ایمان به رهبران و گردانندگان جمهوری اسلامی را آموزش دهد و اگر اطاعت از دیکتاتوری را نمی آموزد، آموزگار سرپیچی از حکومت یا به ویژه نگاه انتقادی به فساد و دزدی و خرابی حکومت، نباشد.
معلم در حکومت جمهوری اسلامی یا باید همچون ماشینی خودکار گسترش دهنده ی دروغ ها و نیرنگ ها و انواع جَعل هاي عُلمای حاکم باشد یا تا جای ممکن، تحقیر شود و چون نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی در اساس برنامه ای برای پیشرفت ندارد و دانشی که یک معلم به دانش آموزان می آموزد تا جایی برای این دیکتاتوری مفید است، که برای خدمت به حکومت و رهبران و گردانندگانش، لازم باشد و به کار آید.
به همین سبب با همه ی دشواری های آموزش در جامعه ی ایران در روزگار امروز، حقوقی که برای معلم های ایران از سوی جمهوری اسلامی در نظر گرفته میشود از ظالمانه ترین بی عدالتی های دیکتاتوری جمهوری اسلامی است و بیشتر معلم های ایران، آنچنان سر در اندیشه ی نیازهای روزمره و گذران زندگی هستند که تمرکز در آموزش برای آن ها از سخت ترین آزمون های زمان برای آدمی در دنیا است و معلمی که جمهوری اسلامی میخواهد معلم نیست، ماشینی است که مُروج دروغ ها و نادانی های آخوندهای حاکم است و باید زندگی فقیرانه اما همواره در سپاس از حکومت داشته باشد و بچه های ایران را براي خدمت به آخوندها و رهبران و گردانندگان دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران، آموزش دهد و نسل نوی ایران را برای آینده ای کاملا خدمت گذار و مطیع بپرورد.
اما با اینهمه فلاکت و دشواری فضای آموزش در ایران و با اینهمه بی عدالتی جمهوری اسلامی، برای معلم و نیازهای آموزشی و زیستی معلم، هزاران معلم در ایران با آگاهی و مهر و بردباری ای شگفت انگیز در پناه زمان آینده ی ایران را با آموزش نسل نو در ایران، روشن تر میکنند چون خواست زمان، کمال آگاهی و روشن بینی انسان و این خواست همواره پشتیبان هر معلم و روند آموزش کم و بیش در همه جای دنیا است.
✍ #اشو
بریده شد، خم نشد سر فرخزاد
با چی آسفالتو میشورین بعد هر کشتار، ها؟
گریه ت میگیره بخندم
صبر کن
ما بغض تو گلومونه
دیگه اشکآور واسه چی سرگرد؟
دستخوش به معلمی که ریه ش از گچ پر شد و
اینا رو یاد ما داد...
🆔@C_B_SHAHZADEH
🔹غریبی نکن، میشناسی مارو مشتی ، دست و پا زنجیر، بچه ناف تیمارستان دیکتاتوریم- بخش بیست و یکم؛ شعار دیکتاتوری
یک دیکتاتوری میکوشد با آراستن نمای حکومت خود با سریالی از هیاهوهای پوچ یا بزرگ نمایی برخی توانمندی های ناچیزش، جلوه ای از حکومت خود ارائه کند که نشانگر قدرت، کارآمدی و بی همتایی رهبران و نبوغ مدیرانش و توان اجرایی بالای آنان باشد، چون حکومت دیکتاتوری بدون نمایش قدرت و توانایی بسیار لرزان است.
در پی چنین جبری که همواره همراه هر نظام دیکتاتوری است لا به لای همه ی سخنرانی ها و نمایش های عمومی رهبران و گردانندگان آنها ، پُر می شود با شعارهای تایید و تشویق کارمندان یا هواداران احتمالی حکومت که این شعارها گونه ای امضاء پای آن همه ادعا است و دیکتاتوری سخت نیازمند تایید و بزرگداشت واقعی یا دروغین مردم است، بنابر این همیشه کسانی را با پوشش های مناسب آن مراسم در سخنرانی های رهبرانش حاضر میکند، که این پوشش ها به مرور یکنواخت تر میشوند.
از آنجایی که دیکتاتوری خراب جمهوری اسلامی نیز هرگز توان اداره ی ایران را نداشته و ندارد، همواره کوشیده است تا با جعل کردن انواع دشمن و ارجاع دادن خرابی های کشور به تخریب ها و دشمنی های آن دشمن، فساد و ناتوانی رهبران و گردانندگانش را ، پنهان کند و مجبور است در سخنرانیها و نمایش های عمومی رهبران و گردانندگانش ، همیشه گروهی از آدم ها را برای حضور داشتن و شعار دادن، سازماندهی کند : مثلا در حالی که در پشت پرده مسئولین جمهوری اسلامی در حال یافتن راهی برای گفتگو با آمریکا هستند در نماز جمعه ی تهران سخنران با ریاکاری تمام می گوید: من اجازه نخواهم داد آمریکایی ها بتوانند به ایران راهی پیدا کنند و گروهی از آدمها در تایید و تشویق او فریاد میزنند الله اکبر و شعارهایی در دشمنی با آن کشور سر میدهند.
همین مثال، افزون بر اینکه نمونه ای از نیرنگ ها و کارکردهای شعار در جمهوری اسلامی را بیان میدارد و شبیه آن هزاران بار در حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی، تکرار شده است، از زاویه ی دیگر حاوی الله اکبر هایی است که بر اساس همین قرآن اسلام، شرک قطعی است، چون در حالی که این گفتار در معنا بيان بزرگی خدا است، در عمل دارد برای تایید و بزرگداشت غیر او یعنی آدمی بسیار کوچک و منه او و تکبرِ او و ادعای دروغين او، گفته می شود و به کار گرفته می شود.
شعارهای دیکتاتوری جمهوری اسلامی سریالی از صداهای دروغین و مردنی در برابر ابدیت و هر چه ماندنی زمان هستند که ابدیت زمان در اینجای زمان، رهبران جمهوری اسلامی را که همه کار میکنند تا مردم ایران آنقدر گرفتار باشند که از دزدی و برنامه های آنها با خبر نشوند، با این شعارها به نادانی نیرنگ ها و تله هایشان، سرگرم، رها کرده است و آن ها در دام دزدی ها و دروغ ها و شعار ها و عیش و زرنگ پنداری خودشان گرفتار واگذاشته است، فقط تا روزی که زمان و سربازان زمان و ذره های تا ابد پاسدار هستی همه ی شعار و سرگیجه ی دزدان و هیاهو را از میان بردارند وتسویه حساب زمان فرا رسد.
✍ #اشو
قسم به عرق سرد و سنگ دست صف شکن
نقاب دلقک و مشک زهر
دل ما دریایی بود
جایی که همه دوست داشتن قطره شن
نه فراموشکاریم، نه بخشنده
وضعیت فِرزه در میره از کفِ مسئولا...
@C_B_SHAHZADEH
یک دیکتاتوری میکوشد با آراستن نمای حکومت خود با سریالی از هیاهوهای پوچ یا بزرگ نمایی برخی توانمندی های ناچیزش، جلوه ای از حکومت خود ارائه کند که نشانگر قدرت، کارآمدی و بی همتایی رهبران و نبوغ مدیرانش و توان اجرایی بالای آنان باشد، چون حکومت دیکتاتوری بدون نمایش قدرت و توانایی بسیار لرزان است.
در پی چنین جبری که همواره همراه هر نظام دیکتاتوری است لا به لای همه ی سخنرانی ها و نمایش های عمومی رهبران و گردانندگان آنها ، پُر می شود با شعارهای تایید و تشویق کارمندان یا هواداران احتمالی حکومت که این شعارها گونه ای امضاء پای آن همه ادعا است و دیکتاتوری سخت نیازمند تایید و بزرگداشت واقعی یا دروغین مردم است، بنابر این همیشه کسانی را با پوشش های مناسب آن مراسم در سخنرانی های رهبرانش حاضر میکند، که این پوشش ها به مرور یکنواخت تر میشوند.
از آنجایی که دیکتاتوری خراب جمهوری اسلامی نیز هرگز توان اداره ی ایران را نداشته و ندارد، همواره کوشیده است تا با جعل کردن انواع دشمن و ارجاع دادن خرابی های کشور به تخریب ها و دشمنی های آن دشمن، فساد و ناتوانی رهبران و گردانندگانش را ، پنهان کند و مجبور است در سخنرانیها و نمایش های عمومی رهبران و گردانندگانش ، همیشه گروهی از آدم ها را برای حضور داشتن و شعار دادن، سازماندهی کند : مثلا در حالی که در پشت پرده مسئولین جمهوری اسلامی در حال یافتن راهی برای گفتگو با آمریکا هستند در نماز جمعه ی تهران سخنران با ریاکاری تمام می گوید: من اجازه نخواهم داد آمریکایی ها بتوانند به ایران راهی پیدا کنند و گروهی از آدمها در تایید و تشویق او فریاد میزنند الله اکبر و شعارهایی در دشمنی با آن کشور سر میدهند.
همین مثال، افزون بر اینکه نمونه ای از نیرنگ ها و کارکردهای شعار در جمهوری اسلامی را بیان میدارد و شبیه آن هزاران بار در حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی، تکرار شده است، از زاویه ی دیگر حاوی الله اکبر هایی است که بر اساس همین قرآن اسلام، شرک قطعی است، چون در حالی که این گفتار در معنا بيان بزرگی خدا است، در عمل دارد برای تایید و بزرگداشت غیر او یعنی آدمی بسیار کوچک و منه او و تکبرِ او و ادعای دروغين او، گفته می شود و به کار گرفته می شود.
شعارهای دیکتاتوری جمهوری اسلامی سریالی از صداهای دروغین و مردنی در برابر ابدیت و هر چه ماندنی زمان هستند که ابدیت زمان در اینجای زمان، رهبران جمهوری اسلامی را که همه کار میکنند تا مردم ایران آنقدر گرفتار باشند که از دزدی و برنامه های آنها با خبر نشوند، با این شعارها به نادانی نیرنگ ها و تله هایشان، سرگرم، رها کرده است و آن ها در دام دزدی ها و دروغ ها و شعار ها و عیش و زرنگ پنداری خودشان گرفتار واگذاشته است، فقط تا روزی که زمان و سربازان زمان و ذره های تا ابد پاسدار هستی همه ی شعار و سرگیجه ی دزدان و هیاهو را از میان بردارند وتسویه حساب زمان فرا رسد.
✍ #اشو
قسم به عرق سرد و سنگ دست صف شکن
نقاب دلقک و مشک زهر
دل ما دریایی بود
جایی که همه دوست داشتن قطره شن
نه فراموشکاریم، نه بخشنده
وضعیت فِرزه در میره از کفِ مسئولا...
@C_B_SHAHZADEH
🔹 ثبات یا مادرجندگی ؟
ثبات کلمه ی بی معنایی است.
شیطون توی سینم حبسه ، نفس که میکشم موهاش میرقصه، شیطون توی سینم بهم گفت با شنیدن این کلمه موهای تنم سیخ میشود. این وضعیت نگران کننده است.
حق با شیطون بود ثبات هر معنایی میدهد و هیچ معنایی ندارد!
شعاری است که به بسیاری از ایده ها و باورها وصله پینه شده و راه خودش را گم کرده است: توسعه ی پایدار، کشاورزی، محیط زیست، نهادها و مدیریت.
ثبات کلمه ی مبهمی است.
به بعضی از آدم ها احساس قدرت میدهد و بعضی دیگر را معذب می کند. خب، تکلیف مان با این کلمه چیست؟
من بین پشت کردن به این کلمه یا ستایش اش سرگردانم، تکلیفم معلوم نیست که این کلمه را دوباره از نو تعریف کنم یا اصلاح اش کنم. مثل کلمه های کوئیر یا متفاوت شده است. اما ثبات میتواند دوباره بامعنا شود.
❗️ما میتوانیم این کلمه را مال خودمان کنیم.
نباید این قدرها مهم باشد، ثبات فقط یک کلمه است. اما چندین سال است در مبارزه از این کلمه استفاده می کنیم و بهش وابسته شده ام. همان جور که به خودکارم وابسته ام، دوستش دارم، اما خب گاهی ام ازش فرار میکنم، چون تیزه مثل تیغ توی کیفجنده ها و مثل آسپرین دنبال سر درده !
باید با ثبات مشکل کلمه ی ثبات را میشکافتم. سعی کردم به بقیه ی کلمه هایی فکر کنم که استفاده میکنیم.
شاید بتوانیم به جایش بگوییم "فرسودگی ناشی از کار زیاد" ، اما زیادی منفی است. "سلامت" کلمه ی قشنگی است هر چند زیادی مدرن و امروزی است. شاید "مدیریت استرس" بهتر باشد، اما این یکی هم بیشتر به کلمه های رایج پزشکی نزدیک است.
❗️بنابراین با هم فکری شیطون توی سینم به این نتیجه رسیدیم که ثبات یعنی:
وضعیتی که همه چیز را باهم داشته باشی. ثبات یعنی بتوانی شغلی را داشته باشی که عاشقش هستی، در عین حال در بقیه ی ابعاد زندگی ات هم احساس رضایت و شادی داشته باشی، احساس امنیت کنی، احساس کنی با جامعه ات ارتباط داری، احساس کنی به رسمیت شناخته میشوی، برای آنچه هستی و انجام می دهی احترام میبینی و ارزشمند شمرده میشوی، در هر سن و سالی که هستی و در هر حوزه ای که کار میکنی.
ثبات یعنی وضعیتی که زندگی متوازنی داری. زندگی ای که اصالت دارد و بر مبنای ارزش های خودت است. ثبات یعنی پیدا کردن راهی و روزنه ای که باز روحی تازه در زندگی و آینده ات بدمد.
❗️میدونید چطوری به ثباتی که شیطونه بهم گفت بی معنیه ولی من گفتم نه، میرسیم؟
راهش فقط:
#جاوید_شاه ست و حمایت از رضاشاه دوم !
انقدر حالم خوبه که فکر میکنم خون همه بدخواهای پهلوی شرابه آب انگوره!
✍ #اشو
شما تو بندهها دنبال یارین
من جای مشتم هنو مونده پای چش خدا
خون بد خواهو میریزم سلامتی خوبا
نصفم عزرائیله، نصف دیگه ام جبرئیل
من دریای قلمم، شما خشکتون زده از تشنگی
هرکی پشت شاه نباشه واستاده نوک قله مادرجندگی
تتو میشه #رضاشاه_دوم رویِ تن تهران
فشار پام رو سَرته ، دهنت رو لب جوب
قلم میخوره تو سینه ت مثل سرِ زیدان
🆔@C_B_SHAHZADEH
ثبات کلمه ی بی معنایی است.
شیطون توی سینم حبسه ، نفس که میکشم موهاش میرقصه، شیطون توی سینم بهم گفت با شنیدن این کلمه موهای تنم سیخ میشود. این وضعیت نگران کننده است.
حق با شیطون بود ثبات هر معنایی میدهد و هیچ معنایی ندارد!
شعاری است که به بسیاری از ایده ها و باورها وصله پینه شده و راه خودش را گم کرده است: توسعه ی پایدار، کشاورزی، محیط زیست، نهادها و مدیریت.
ثبات کلمه ی مبهمی است.
به بعضی از آدم ها احساس قدرت میدهد و بعضی دیگر را معذب می کند. خب، تکلیف مان با این کلمه چیست؟
من بین پشت کردن به این کلمه یا ستایش اش سرگردانم، تکلیفم معلوم نیست که این کلمه را دوباره از نو تعریف کنم یا اصلاح اش کنم. مثل کلمه های کوئیر یا متفاوت شده است. اما ثبات میتواند دوباره بامعنا شود.
❗️ما میتوانیم این کلمه را مال خودمان کنیم.
نباید این قدرها مهم باشد، ثبات فقط یک کلمه است. اما چندین سال است در مبارزه از این کلمه استفاده می کنیم و بهش وابسته شده ام. همان جور که به خودکارم وابسته ام، دوستش دارم، اما خب گاهی ام ازش فرار میکنم، چون تیزه مثل تیغ توی کیف
باید با ثبات مشکل کلمه ی ثبات را میشکافتم. سعی کردم به بقیه ی کلمه هایی فکر کنم که استفاده میکنیم.
شاید بتوانیم به جایش بگوییم "فرسودگی ناشی از کار زیاد" ، اما زیادی منفی است. "سلامت" کلمه ی قشنگی است هر چند زیادی مدرن و امروزی است. شاید "مدیریت استرس" بهتر باشد، اما این یکی هم بیشتر به کلمه های رایج پزشکی نزدیک است.
❗️بنابراین با هم فکری شیطون توی سینم به این نتیجه رسیدیم که ثبات یعنی:
وضعیتی که همه چیز را باهم داشته باشی. ثبات یعنی بتوانی شغلی را داشته باشی که عاشقش هستی، در عین حال در بقیه ی ابعاد زندگی ات هم احساس رضایت و شادی داشته باشی، احساس امنیت کنی، احساس کنی با جامعه ات ارتباط داری، احساس کنی به رسمیت شناخته میشوی، برای آنچه هستی و انجام می دهی احترام میبینی و ارزشمند شمرده میشوی، در هر سن و سالی که هستی و در هر حوزه ای که کار میکنی.
ثبات یعنی وضعیتی که زندگی متوازنی داری. زندگی ای که اصالت دارد و بر مبنای ارزش های خودت است. ثبات یعنی پیدا کردن راهی و روزنه ای که باز روحی تازه در زندگی و آینده ات بدمد.
❗️میدونید چطوری به ثباتی که شیطونه بهم گفت بی معنیه ولی من گفتم نه، میرسیم؟
راهش فقط:
#جاوید_شاه ست و حمایت از رضاشاه دوم !
انقدر حالم خوبه که فکر میکنم خون همه بدخواهای پهلوی شرابه آب انگوره!
✍ #اشو
شما تو بندهها دنبال یارین
من جای مشتم هنو مونده پای چش خدا
خون بد خواهو میریزم سلامتی خوبا
نصفم عزرائیله، نصف دیگه ام جبرئیل
من دریای قلمم، شما خشکتون زده از تشنگی
هرکی پشت شاه نباشه واستاده نوک قله مادرجندگی
تتو میشه #رضاشاه_دوم رویِ تن تهران
فشار پام رو سَرته ، دهنت رو لب جوب
قلم میخوره تو سینه ت مثل سرِ زیدان
🆔@C_B_SHAHZADEH
Telegram
attach 📎
🔹غریبی نکن، میشناسی مارو مشتی ، دست و پا زنجیر، بچه ناف تیمارستان دیکتاتوریم- بخش بیست و دوم؛جغرافیای دیکتاتوری
حکومت های دیکتاتوری، بر پایه حدودهای موقعیت ژئوپولتیک یعنی هرآنچه جغرافیای سیاسی کشوری که در آن حاکم هستند و ساختار کوه و دشت و آب ها و جانداران آن سرزمین برای آنها برنامه می چیند، همچنین تاریخ و فرهنگ و نیازها یا توانمندی های آن کشور یا میزان آگاهی و رشد تاریخی و سرگذشت تبارِ ژنتیکی مردم آن کشور، برای حکومت در آن کشور برنامه ریزی می کنند. گاهی محل یک کشور با حکومت دیکتاتوری آن، روی همه ی برنامه ها، سخنرانی ها و توهم های رهبران آن نظام دیکتاتوری، تاثیر میگذارد و به آنها نقش می دهد.
دیکتاتوری جمهوری اسلامی در ایران با آخوندها و رهبران و گردانندگان واپسگرا و مرگ اندیش خود با تکیه بر درآمد های نفتی ایران ،صنعت، کشاورزی، باغداری و هرگونه زمینه رشد این کشور را، به نابودی کشانده است و هرچه دورتر بدتر ، آن چنان که مسیر از شهرهای بزرگتر ایران تا بخش های مرزی ایران، خراب تر و خراب تر است و خیلی از شهرهای دور از مرکز، حتی آب آشامیدنی سالم یا یک مدرسه ابتدایی درست، ندارند. و نظام آخوندی دیکتاتوری جمهوری اسلامی در سانسوری همه جانبه حتی با تمام توان کوشیده است مردم ایران را از گذشته و تجربه ی تاریخي تبار و سرزمینشان، بی خبر نگه دارد و در این بین حتی آثار باستانی ایران را که برخی از آنها هزاران یا صدها سال قدمت داشته اند، ویران کرده است، چون به همان نسبت که به یاد آوردن تجربه ی تاریخی مردمی، آدم های آن سرزمین را، از خیلی از اشتباهِ آینده در اَمان می دارد، فریفتن آن ها نیز دیگر، آسان نخواهد بود. و خرابی این نظام، برخی از کشورهای خاورمیانه را با عزمی جزم تر برای پیشرفت، با سرمایه گذاری های خارجی و امیدی تازه، روبرو کرده است. جمهوری اسلامی همه ی تجربه تاریخی و جغرافیایی زندگی تبارِ مردم ایران را و تجربه ی سخت زندگی در این محیط همیشه در حال گُذار اما بسیار مناسب شکوفایی ثمر را، به ناکامی و نابودی بسیار نزدیک کرده است. جغرافیای سیاسی ایران و از مرز های هزاره های دور تا مرزهای امروز آن، که از گذشته تا امروز، بنا به جایگاه تقریبی آن در کره ی زمین، یعنی مرکز خاورمیانه ، به نسبت توانمندی سازمانی حکومت های آن در هر دوره با درجه های بسیار متفاوتی از پایداری و استواری، روزگار را در پیروزی و شکست و اندوه و شادمانی و ویرانی و آبادی، با مردمان و گیاهان و جانوران ،کوه، دریا رود جنگل ،دشت، بیابان و آسمانِ هرچه در آن است، هر لحظه و ساعت و سال را سپری کرده است و دیکتاتوری جمهوری اسلامی و رهبران و گردانندگانش، افزون بر این همه جنایت و فقر و آزاری که کم و بیش، بر سر بیشتر مردم ایران آورده اند، طبیعتِ ایران را با نادانیِ تمام ویران کرده اند و امکانِ انواع استفاده از جغرافیای ایران را، با فساد از میان برده اند.
و با اینکه نظامِ مدیریتِ جمهوری اسلامی و رهبران و گردانندگانش، تا توانسته اند با ناتوانی هایشان در اداره ی این کشور، در همه جای ایران، بیش از شرایط جوی و زیست-محیطی، با هر نیازه جغرافیایی ایران، در جای جای ایران ، بیش از هر سیل و زلزله،خرابی به بار آورده اند و در بیرون ایران، مستقیم و غیر مسقیم باعث بهره ها و آبادی های چشمگير شده است، مثلا سرمایه گذاری های جهانی در طبیعت ایران به سمت برخی کشورهای دیگری در خاورمیانه رفته و در حالی که ایران و اقتصاد آن ویران شده، آن ها به نسبت بسیار پیشرفت کرده اند، یا مثلا همچنین کشورهایی مانند آمریکا، با وجود رهبران و گردانندگان جمهوری اسلامی و نمایش های دروغین توانمندی و تبلیغات و یاوه های توهم بار، توانسته از فروش انواع سلاح به بعضی کشورهای خاورمیانه، پول زیادی، کسب کند یا مثلا اسرائیل، برای نفوذ در خاورمیانه بسیار با دست های باز توان حرکت پیدا کرده است.
جغرافیا و طبیعت ایران بزرگترین دشواری های تاریخی، ویرانی ها، آبادی ها، آب ها، گیاهان، جانوران، دشت ها، جنگل ها با امیدها، شکست ها، پیروزی ها، کوچ ها، شادمانی ها، غم ها و یادگارهای ایران، گوناگونی های زیبا و ارزشمندی را از آغاز تاریخ تا امروز به مردم امروز ایران رسانده است و بقای این همه با این روال حاکم بر ایران امروز ممکن نیست و این نخستین بار است که تهدید نابودی زمین و کشوری مانند ایران نه از سوی شهاب سنگ یا یخ بندانی عظیم بلکه به دست خود انسان و به طور خاص در ایران با فساد رهبران و گردانندگان دیکتاتوری جمهوری اسلامی در دست اجرا است، بسیار بدتر اما شبیه به جاهایی دیگر در زمین.
✍ #اشو
کلاً من چیزی ندارم ببازم
ولی بلدم بسازم
مثلاً ببین قطر پرونده م
اقلاً چهل سانت هست
سرجمع جوونیم به گا رفت
گرفتم فال حافظ
گفت غم دنیا رو نخور
کص خوار حاکم
🆔 @C_B_SHAHZADEH
حکومت های دیکتاتوری، بر پایه حدودهای موقعیت ژئوپولتیک یعنی هرآنچه جغرافیای سیاسی کشوری که در آن حاکم هستند و ساختار کوه و دشت و آب ها و جانداران آن سرزمین برای آنها برنامه می چیند، همچنین تاریخ و فرهنگ و نیازها یا توانمندی های آن کشور یا میزان آگاهی و رشد تاریخی و سرگذشت تبارِ ژنتیکی مردم آن کشور، برای حکومت در آن کشور برنامه ریزی می کنند. گاهی محل یک کشور با حکومت دیکتاتوری آن، روی همه ی برنامه ها، سخنرانی ها و توهم های رهبران آن نظام دیکتاتوری، تاثیر میگذارد و به آنها نقش می دهد.
دیکتاتوری جمهوری اسلامی در ایران با آخوندها و رهبران و گردانندگان واپسگرا و مرگ اندیش خود با تکیه بر درآمد های نفتی ایران ،صنعت، کشاورزی، باغداری و هرگونه زمینه رشد این کشور را، به نابودی کشانده است و هرچه دورتر بدتر ، آن چنان که مسیر از شهرهای بزرگتر ایران تا بخش های مرزی ایران، خراب تر و خراب تر است و خیلی از شهرهای دور از مرکز، حتی آب آشامیدنی سالم یا یک مدرسه ابتدایی درست، ندارند. و نظام آخوندی دیکتاتوری جمهوری اسلامی در سانسوری همه جانبه حتی با تمام توان کوشیده است مردم ایران را از گذشته و تجربه ی تاریخي تبار و سرزمینشان، بی خبر نگه دارد و در این بین حتی آثار باستانی ایران را که برخی از آنها هزاران یا صدها سال قدمت داشته اند، ویران کرده است، چون به همان نسبت که به یاد آوردن تجربه ی تاریخی مردمی، آدم های آن سرزمین را، از خیلی از اشتباهِ آینده در اَمان می دارد، فریفتن آن ها نیز دیگر، آسان نخواهد بود. و خرابی این نظام، برخی از کشورهای خاورمیانه را با عزمی جزم تر برای پیشرفت، با سرمایه گذاری های خارجی و امیدی تازه، روبرو کرده است. جمهوری اسلامی همه ی تجربه تاریخی و جغرافیایی زندگی تبارِ مردم ایران را و تجربه ی سخت زندگی در این محیط همیشه در حال گُذار اما بسیار مناسب شکوفایی ثمر را، به ناکامی و نابودی بسیار نزدیک کرده است. جغرافیای سیاسی ایران و از مرز های هزاره های دور تا مرزهای امروز آن، که از گذشته تا امروز، بنا به جایگاه تقریبی آن در کره ی زمین، یعنی مرکز خاورمیانه ، به نسبت توانمندی سازمانی حکومت های آن در هر دوره با درجه های بسیار متفاوتی از پایداری و استواری، روزگار را در پیروزی و شکست و اندوه و شادمانی و ویرانی و آبادی، با مردمان و گیاهان و جانوران ،کوه، دریا رود جنگل ،دشت، بیابان و آسمانِ هرچه در آن است، هر لحظه و ساعت و سال را سپری کرده است و دیکتاتوری جمهوری اسلامی و رهبران و گردانندگانش، افزون بر این همه جنایت و فقر و آزاری که کم و بیش، بر سر بیشتر مردم ایران آورده اند، طبیعتِ ایران را با نادانیِ تمام ویران کرده اند و امکانِ انواع استفاده از جغرافیای ایران را، با فساد از میان برده اند.
و با اینکه نظامِ مدیریتِ جمهوری اسلامی و رهبران و گردانندگانش، تا توانسته اند با ناتوانی هایشان در اداره ی این کشور، در همه جای ایران، بیش از شرایط جوی و زیست-محیطی، با هر نیازه جغرافیایی ایران، در جای جای ایران ، بیش از هر سیل و زلزله،خرابی به بار آورده اند و در بیرون ایران، مستقیم و غیر مسقیم باعث بهره ها و آبادی های چشمگير شده است، مثلا سرمایه گذاری های جهانی در طبیعت ایران به سمت برخی کشورهای دیگری در خاورمیانه رفته و در حالی که ایران و اقتصاد آن ویران شده، آن ها به نسبت بسیار پیشرفت کرده اند، یا مثلا همچنین کشورهایی مانند آمریکا، با وجود رهبران و گردانندگان جمهوری اسلامی و نمایش های دروغین توانمندی و تبلیغات و یاوه های توهم بار، توانسته از فروش انواع سلاح به بعضی کشورهای خاورمیانه، پول زیادی، کسب کند یا مثلا اسرائیل، برای نفوذ در خاورمیانه بسیار با دست های باز توان حرکت پیدا کرده است.
جغرافیا و طبیعت ایران بزرگترین دشواری های تاریخی، ویرانی ها، آبادی ها، آب ها، گیاهان، جانوران، دشت ها، جنگل ها با امیدها، شکست ها، پیروزی ها، کوچ ها، شادمانی ها، غم ها و یادگارهای ایران، گوناگونی های زیبا و ارزشمندی را از آغاز تاریخ تا امروز به مردم امروز ایران رسانده است و بقای این همه با این روال حاکم بر ایران امروز ممکن نیست و این نخستین بار است که تهدید نابودی زمین و کشوری مانند ایران نه از سوی شهاب سنگ یا یخ بندانی عظیم بلکه به دست خود انسان و به طور خاص در ایران با فساد رهبران و گردانندگان دیکتاتوری جمهوری اسلامی در دست اجرا است، بسیار بدتر اما شبیه به جاهایی دیگر در زمین.
✍ #اشو
کلاً من چیزی ندارم ببازم
ولی بلدم بسازم
مثلاً ببین قطر پرونده م
اقلاً چهل سانت هست
سرجمع جوونیم به گا رفت
گرفتم فال حافظ
گفت غم دنیا رو نخور
کص خوار حاکم
🆔 @C_B_SHAHZADEH
🔹جاوید شاه نقطه ضعف جمهوری اسلامی؟
در مورد اینکه چرا شعار جاوید شاه نقطه ضعف جمهوری اسلامی ست، چند دلیل خیلی ساده و عامیانه وجود دارد:
یادآوری دوران پهلوی: این شعار به طور مستقیم به دوران سلطنت پهلوی اشاره دارد و میتواند یادآور جنبههایی از آن دوران باشد که برای برخی از مردم جذابیت دارد. این میتواند شامل ثبات اقتصادی، پیشرفتهای اجتماعی و فرهنگی و روابط نزدیک با غرب و کشور های پیشرفته باشد.
تنها نماد مخالفت واقعی: در شرایطی که ابراز مخالفت مستقیم با حکومت محدود باشد و اپوزیسیون نماهای حکومتی در کار باشد ، شعار جاوید شاه میتواند به نمادی برای نارضایتی و مخالفت واقعی با جمهوری اسلامی تبدیل شود.
اختلافات ایدئولوژیک: جمهوری اسلامی بر پایه ایدئولوژی خاصی بنا شده که با نظام سلطنتی پهلوی در تضاد است. شعار جاوید شاه این تضاد ایدئولوژیک را برجسته میکند و مشروعیت حکومت را زیر سؤال میبرد.
استفاده از نوستالژی: این شعار میتواند از حس نوستالژی نسبت به گذشته استفاده کند. برای برخی از مردم، دوران پهلوی به عنوان دورانی بهتر و مرفه تر به یاد آورده میشود.
ترویج یک نظام جایگزین: این شعار به طور ضمنی از بازگشت نظام سلطنتی حمایت میکند، که به عنوان یک جایگزین برای جمهوری اسلامی مطرح میشود. جایگزینی که از تجزیه ایران جلوگيری خواهد کرد.
به طور خلاصه، شعار #جاوید_شاه میتواند به عنوان یک نقطه ضعف برای جمهوری اسلامی حساب شود، زیرا یادآور دوران پهلوی است، نمادی برای مخالفت واقعی است، اختلافات ایدئولوژیک را برجسته میکند، از نوستالژی استفاده میکند و یک نظام جایگزین را ترویج میکند.
#اشو
پس برار ، تن لخت شهرو تتو کن #جاوید_شاه
@C_B_SHAHZADEH
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/179878
در مورد اینکه چرا شعار جاوید شاه نقطه ضعف جمهوری اسلامی ست، چند دلیل خیلی ساده و عامیانه وجود دارد:
یادآوری دوران پهلوی: این شعار به طور مستقیم به دوران سلطنت پهلوی اشاره دارد و میتواند یادآور جنبههایی از آن دوران باشد که برای برخی از مردم جذابیت دارد. این میتواند شامل ثبات اقتصادی، پیشرفتهای اجتماعی و فرهنگی و روابط نزدیک با غرب و کشور های پیشرفته باشد.
تنها نماد مخالفت واقعی: در شرایطی که ابراز مخالفت مستقیم با حکومت محدود باشد و اپوزیسیون نماهای حکومتی در کار باشد ، شعار جاوید شاه میتواند به نمادی برای نارضایتی و مخالفت واقعی با جمهوری اسلامی تبدیل شود.
اختلافات ایدئولوژیک: جمهوری اسلامی بر پایه ایدئولوژی خاصی بنا شده که با نظام سلطنتی پهلوی در تضاد است. شعار جاوید شاه این تضاد ایدئولوژیک را برجسته میکند و مشروعیت حکومت را زیر سؤال میبرد.
استفاده از نوستالژی: این شعار میتواند از حس نوستالژی نسبت به گذشته استفاده کند. برای برخی از مردم، دوران پهلوی به عنوان دورانی بهتر و مرفه تر به یاد آورده میشود.
ترویج یک نظام جایگزین: این شعار به طور ضمنی از بازگشت نظام سلطنتی حمایت میکند، که به عنوان یک جایگزین برای جمهوری اسلامی مطرح میشود. جایگزینی که از تجزیه ایران جلوگيری خواهد کرد.
به طور خلاصه، شعار #جاوید_شاه میتواند به عنوان یک نقطه ضعف برای جمهوری اسلامی حساب شود، زیرا یادآور دوران پهلوی است، نمادی برای مخالفت واقعی است، اختلافات ایدئولوژیک را برجسته میکند، از نوستالژی استفاده میکند و یک نظام جایگزین را ترویج میکند.
#اشو
پس برار ، تن لخت شهرو تتو کن #جاوید_شاه
@C_B_SHAHZADEH
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/179878
Telegram
کمپین بازگشت شاهزاده
نگاشتن شعار ملی #جاويدشاه در سطح شهرهای ایران توسط دلیرترین جوانان میهن
@C_B_SHAHZADEH
@C_B_SHAHZADEH
🔹دلنوشته " کُشتن تومون هر عشقی بود "
در دل تاریک و سنگین روزگار، این دلنوشتهی نگاهی به وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم ایران دارد، جایی که سرکوبها و اعدامها، هر لحظه، زندگیها را به تاریکی میکشند.
در گوشهای از این سرزمین که زمانها، تاریخ و تاریخها را در دل خود نگه داشته است، زندگیهای بیپایان، در سایههای بلاتکلیفی و ناامیدیهای بیپایان، جوشش میکنند. اقتصاد، این روزها، نه تنها یک ابزار برای پیشرفت و رفاه، بلکه یک سلاح برای زنده نگه داشتن یا کشتن امیدهاست.
سرزمینی که در آن هر روز، خبرهای ناگوار از افزایش قیمتها، کاهش درآمدها و بیکاریهای گسترده، زندگیها را به چالش میکشد. خانوادههایی که با قلبهای تنگ و رنجیده، در اتاقهای کوچک خود، با نگاهی به آیندهای بیپایان، از فقر و رنج میگویند. بچههایی که در حالی که با چشمانی پر از اشک و نگاهی به آیندهای تاریک، از زندگیشان میگویند.
اما این همه، تنها نیمی از داستان است. در سایههای تاریک این سرزمین، چهرههای بیپناهی، در برابر سیاستهای سرکوبگرانه و بیرحمانه، به دنبال یک لحظهی آرام و امن هستند. اعدامها، این روزها، نه تنها یک حادثه، بلکه بخشی از زندگی شدهاند. هر روز، خبرهای ناگوار از دستگیریها و حکمهای مرگ، در رسانهها میپیچد و قلبها را میشکند.
مردم، با قلبهای شکسته و روحهای خسته، در برابر این همه، تنها میتوانند به دعا و امید به تغییر بپردازند. امیدی که گاهی در دلهایشان جوشش میکند، اما همیشه با تاریکی و بیپایانی که در اطرافشان وجود دارد، محو میشود.
در این سرزمین، هر لحظه، زندگیها در حال از دست رفتن هستند. هر لحظه، امیدها در حال از بین رفتن هستند. و ما، تنها میتوانیم با قلبهای پر از غم و گریه، به دنبال یک روزی برویم که همهچیز تغییر کند، و این سرزمین، به خانهای امن و آرام برای همه تبدیل شود.
این دلنوشته، تنها یک نگاه کوچک به رنجها و دردهای این مردم است. رنجهایی که در دل تاریکی، منتظر روزی هستند که بتوانند با هم، به آیندهای روشنتر و بهتر برسند. آینده ای که پرچم شیر و خورشید نشان ...
✍ #اشو
صحنه ها تو ذهنم میشن دوباره و دوباره تکرار
خون زده بیرون از خودکار...
@C_B_SHAHZADEH
در دل تاریک و سنگین روزگار، این دلنوشتهی نگاهی به وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم ایران دارد، جایی که سرکوبها و اعدامها، هر لحظه، زندگیها را به تاریکی میکشند.
در گوشهای از این سرزمین که زمانها، تاریخ و تاریخها را در دل خود نگه داشته است، زندگیهای بیپایان، در سایههای بلاتکلیفی و ناامیدیهای بیپایان، جوشش میکنند. اقتصاد، این روزها، نه تنها یک ابزار برای پیشرفت و رفاه، بلکه یک سلاح برای زنده نگه داشتن یا کشتن امیدهاست.
سرزمینی که در آن هر روز، خبرهای ناگوار از افزایش قیمتها، کاهش درآمدها و بیکاریهای گسترده، زندگیها را به چالش میکشد. خانوادههایی که با قلبهای تنگ و رنجیده، در اتاقهای کوچک خود، با نگاهی به آیندهای بیپایان، از فقر و رنج میگویند. بچههایی که در حالی که با چشمانی پر از اشک و نگاهی به آیندهای تاریک، از زندگیشان میگویند.
اما این همه، تنها نیمی از داستان است. در سایههای تاریک این سرزمین، چهرههای بیپناهی، در برابر سیاستهای سرکوبگرانه و بیرحمانه، به دنبال یک لحظهی آرام و امن هستند. اعدامها، این روزها، نه تنها یک حادثه، بلکه بخشی از زندگی شدهاند. هر روز، خبرهای ناگوار از دستگیریها و حکمهای مرگ، در رسانهها میپیچد و قلبها را میشکند.
مردم، با قلبهای شکسته و روحهای خسته، در برابر این همه، تنها میتوانند به دعا و امید به تغییر بپردازند. امیدی که گاهی در دلهایشان جوشش میکند، اما همیشه با تاریکی و بیپایانی که در اطرافشان وجود دارد، محو میشود.
در این سرزمین، هر لحظه، زندگیها در حال از دست رفتن هستند. هر لحظه، امیدها در حال از بین رفتن هستند. و ما، تنها میتوانیم با قلبهای پر از غم و گریه، به دنبال یک روزی برویم که همهچیز تغییر کند، و این سرزمین، به خانهای امن و آرام برای همه تبدیل شود.
این دلنوشته، تنها یک نگاه کوچک به رنجها و دردهای این مردم است. رنجهایی که در دل تاریکی، منتظر روزی هستند که بتوانند با هم، به آیندهای روشنتر و بهتر برسند. آینده ای که پرچم شیر و خورشید نشان ...
✍ #اشو
صحنه ها تو ذهنم میشن دوباره و دوباره تکرار
خون زده بیرون از خودکار...
@C_B_SHAHZADEH
🔹داستان اشو و الف: چراغ امید در شب تاریک (صحنه سازی)
در سرزمینی که سایه سنگین دیکتاتوری بر زندگی مردم آن سایه انداخته بود، دو جوان به نامهای اشو و الف تصمیم گرفته بودند که در مقابل ظلم و ستم ایستادگی کنند. آنها از کودکی در این سرزمین بزرگ شده بودند و تحت تأثیر بیعدالتی و سرکوب آزادیها، عزم خود را جزم کرده بودند تا صدای بازداشتشدگان و مظلومان باشند.
اشو، جوانی با روحی آزادمند و ذاتی پرشور، همیشه به عدالت و برابری اعتقاد داشت. او از همان دوران نوجوانی به فعالیتهای سیاسی/اجتماعی پرداخته بود و به خوبی میدانست که صدای حقطلبی باید از دل مردم بیرون آید. الف، یک دختر قوی و باهوش، پس از مشاهده ظلمهای متعدد در حق خانوادهاش و دوستانش، تصمیم به پیوستن به اشو گرفت. او به خوبی میدانست که میتواند با هوش و استعدادهایش نقشی کلیدی در مبارزه داشته باشد.
دوستی و همافزایی آنها، به زودی تبدیل به یک جنبش کوچک اما پر انرژی میشود!
آنها با هم در جمع های مختلف شرکت میکردند، با مردمی که حکومت آنها را سرکوب کرده بود، صحبت میکردند و آگاهی را میان مردم گسترش میدادند. اشو و الف عاشق آزادی بودند و هیچگاه تسلیم نمیشدند؛ حتی در برابر خطرات بزرگ و تهدیدات جدی.
یک روز، خبری به دست آنها رسید. حکومت در حال سرکوب شدید معترضین در یک شهر بزرگ بود. اشو و الف به سرعت تصمیم گرفتند که باید کاری انجام دهند. آنها به خیابانها رفتند و به دیگران پیوستند تا صدای معترضان را به گوش دنیا برسانند. با وجود ترس و تهدید، دیگران نیز به آنها پیوستند و جمعیتی بزرگتر شکل گرفت. همه به یک صدا فریاد میزدند: ما تسلیم نمیشویم!
در میانه این تظاهرات، وقتی که وضعیتی بحرانی به وجود آمد، اشو به سوی الف رفت و گفت: ما به تلاشمان ادامه میدهیم. تا وقتی که قلبمان میزند، برای آزادی خواهیم جنگید.
الف با قدرت به اشو نگاه کرد و گفت: ما فراموش نخواهیم کرد، آزادگان همیشه در دل ما خواهند ماند.
مبارزه آنها به طور روزافزونی ادامه یافت!
دولت سعی کرد آنها را سرکوب کند، اما اشو و الف هیچگاه تسلیم نشدند. آنها با هوشمندی و شجاعت، مردم را به مبارزه واداشتند و امید را در دلها زنده نگه داشتند.
آنها در تلاش هستند با هر قدمی که برمیدارند، روشنایی جدیدی به زندگی کسانی که از ظلم رنج میبردند هدیه بدهند!
آری نور بر تاریکی پیروز است !
سرزمین آنها به آرامی در حال تغییر است و نسل جدیدی از جوانان به دنبال آرمانهای مشترک حرکت میکنند.
اشو و الف ماندند ، ماندند و ماندند..
نه تنها به عنوان دو فرد مبارز، بلکه به عنوان دو روح آزادیخواه که نشان دادند هیچ قدرتی نمیتواند عشق به آزادی را در دلهای مردم بکشد.
داستان ما مبارزا، در تاریخ ثبت میشه، بزودی!
✍ به قلم: #اشو و #الف
داستان اشو و الف، داستانی از امید، استقامت و عشق به وطن است. آنها ثابت کردند که حتی در تاریکترین لحظات نیز میتوان نور امید را روشن نگه داشت و با هم، به سوی آزادی گام برداشتن ممکن است.
اشو و الف، دو ذوجی با قلمی تیز و قدرتمند، در دنیای کلمات پرسه میزنند و هر یک با قلم منحصر به فرد خویش، داستانها و افکار عمیق را برای شنوندگان به تصویر میکشند.
این زوج خیلی حرفا برا گفتن داره
خیلی!
⭕️ ...!؟
شب خوش 🙏
لگد میخوری اگه فکر کنی که شدی عدد
فروگذاریم!
🆔 @C_B_SHAHZADEH
در سرزمینی که سایه سنگین دیکتاتوری بر زندگی مردم آن سایه انداخته بود، دو جوان به نامهای اشو و الف تصمیم گرفته بودند که در مقابل ظلم و ستم ایستادگی کنند. آنها از کودکی در این سرزمین بزرگ شده بودند و تحت تأثیر بیعدالتی و سرکوب آزادیها، عزم خود را جزم کرده بودند تا صدای بازداشتشدگان و مظلومان باشند.
اشو، جوانی با روحی آزادمند و ذاتی پرشور، همیشه به عدالت و برابری اعتقاد داشت. او از همان دوران نوجوانی به فعالیتهای سیاسی/اجتماعی پرداخته بود و به خوبی میدانست که صدای حقطلبی باید از دل مردم بیرون آید. الف، یک دختر قوی و باهوش، پس از مشاهده ظلمهای متعدد در حق خانوادهاش و دوستانش، تصمیم به پیوستن به اشو گرفت. او به خوبی میدانست که میتواند با هوش و استعدادهایش نقشی کلیدی در مبارزه داشته باشد.
دوستی و همافزایی آنها، به زودی تبدیل به یک جنبش کوچک اما پر انرژی میشود!
آنها با هم در جمع های مختلف شرکت میکردند، با مردمی که حکومت آنها را سرکوب کرده بود، صحبت میکردند و آگاهی را میان مردم گسترش میدادند. اشو و الف عاشق آزادی بودند و هیچگاه تسلیم نمیشدند؛ حتی در برابر خطرات بزرگ و تهدیدات جدی.
یک روز، خبری به دست آنها رسید. حکومت در حال سرکوب شدید معترضین در یک شهر بزرگ بود. اشو و الف به سرعت تصمیم گرفتند که باید کاری انجام دهند. آنها به خیابانها رفتند و به دیگران پیوستند تا صدای معترضان را به گوش دنیا برسانند. با وجود ترس و تهدید، دیگران نیز به آنها پیوستند و جمعیتی بزرگتر شکل گرفت. همه به یک صدا فریاد میزدند: ما تسلیم نمیشویم!
در میانه این تظاهرات، وقتی که وضعیتی بحرانی به وجود آمد، اشو به سوی الف رفت و گفت: ما به تلاشمان ادامه میدهیم. تا وقتی که قلبمان میزند، برای آزادی خواهیم جنگید.
الف با قدرت به اشو نگاه کرد و گفت: ما فراموش نخواهیم کرد، آزادگان همیشه در دل ما خواهند ماند.
مبارزه آنها به طور روزافزونی ادامه یافت!
دولت سعی کرد آنها را سرکوب کند، اما اشو و الف هیچگاه تسلیم نشدند. آنها با هوشمندی و شجاعت، مردم را به مبارزه واداشتند و امید را در دلها زنده نگه داشتند.
آنها در تلاش هستند با هر قدمی که برمیدارند، روشنایی جدیدی به زندگی کسانی که از ظلم رنج میبردند هدیه بدهند!
آری نور بر تاریکی پیروز است !
سرزمین آنها به آرامی در حال تغییر است و نسل جدیدی از جوانان به دنبال آرمانهای مشترک حرکت میکنند.
اشو و الف ماندند ، ماندند و ماندند..
نه تنها به عنوان دو فرد مبارز، بلکه به عنوان دو روح آزادیخواه که نشان دادند هیچ قدرتی نمیتواند عشق به آزادی را در دلهای مردم بکشد.
داستان ما مبارزا، در تاریخ ثبت میشه، بزودی!
✍ به قلم: #اشو و #الف
داستان اشو و الف، داستانی از امید، استقامت و عشق به وطن است. آنها ثابت کردند که حتی در تاریکترین لحظات نیز میتوان نور امید را روشن نگه داشت و با هم، به سوی آزادی گام برداشتن ممکن است.
اشو و الف، دو ذوجی با قلمی تیز و قدرتمند، در دنیای کلمات پرسه میزنند و هر یک با قلم منحصر به فرد خویش، داستانها و افکار عمیق را برای شنوندگان به تصویر میکشند.
این زوج خیلی حرفا برا گفتن داره
خیلی!
⭕️ ...!؟
شب خوش 🙏
لگد میخوری اگه فکر کنی که شدی عدد
فروگذاریم!
🆔 @C_B_SHAHZADEH
🔹شوفرِ شعبده باز - این گوسفندا عاشق صدای گرگن، دهنتونو گاییدم بمونه گل تهش
مقایسه بین رضا شاه دوم و مارتین لوتر کینگ جونیور، دو شخصیت با زمینههای کاملا متفاوت، چالشی جالب است. مارتین لوتر کینگ جونیور رهبر جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده بود که برای برابری نژادی و پایان دادن به تبعیض تلاش میکرد. او با تکیه بر اصول عدم خشونت، مبارزهای الهامبخش را رهبری کرد که تأثیرات عمیقی بر جامعه آمریکا گذاشت.
رضا شاه دوم، از سوی دیگر، وارث تاج و تخت پادشاهی ایران است که به دلیل انقلاب ۵۷ از ایران تبعید شد.
اگر بخواهیم به جنبههایی که رضا شاه دوم در آنها برجسته است بپردازیم، میتوان به موارد زیر اشاره کرد و میتوان آنان رو مورد الگو قرار داد :
مدافع آزادی و دموکراسی: رضا شاه دوم به طور مداوم از ارزشهای دموکراتیک، حقوق بشر و آزادیهای فردی در ایران دفاع کرده است. او با تأکید بر لزوم پایان دادن به حکومت استبدادی و برقراری یک نظام دموکراتیک در ایران، تلاش میکند تا صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برساند.
رهبری در تبعید: او در شرایطی که از کشور خود دور است، توانسته است جایگاه خود را به عنوان یک رهبر و سخنگوی اپوزیسیون حفظ کند. وی با استفاده از رسانههای اجتماعی و ارتباطات بینالمللی، تلاش میکند تا توجه جامعه جهانی را به وضعیت ایران جلب کند و از تلاشهای مردم برای تغییر حمایت کند.
تمرکز بر اتحاد: رضا شاه دوم در تلاش است تا گروههای مختلف مخالف جمهوری اسلامی را متحد کند و یک جبهه متحد برای رسیدن به هدف مشترک دموکراسی در ایران ایجاد کند. این تلاش برای اتحاد و همدلی، نشان از دوراندیشی و تعهد او به آینده ایران دارد.
چهرهای بینالمللی: او به عنوان یک چهره شناختهشده در سطح بینالمللی، از اعتبار خود برای حمایت از حقوق بشر و آزادی در ایران استفاده میکند. ملاقاتهای وی با رهبران سیاسی و سازمانهای بینالمللی، نشان از توانایی او در جلب حمایت جامعه جهانی است.
در حالی که مارتین لوتر کینگ جونیور برای حقوق مدنی در یک کشور دموکراتیک مبارزه کرد، رضا شاه دوم در پی ایجاد دموکراسی و حقوق بشر در یک کشور تحت حکومت استبدادی است. کافیه همین دو مورد رو شوفرِ شعبده باز بررسی کند البته اگر از عهده این کار بر بیاید میفهمد که مقایسه این دو شخصیت برای قهرمان شخصی اشتباه ست .
و قص علی هذا هر دو این شخصیتها به دلیل تعهد خود به ارزشهای عدالت و آزادی قابل احترام هستند و تلاشهای هر یک، در شرایط خاص خود، دارای ارزش بالایی است.
نکته: مقایسه این دو شخصیت با توجه به تفاوتهای اساسی در زمینههای فعالیتشان، نیازمند در نظر گرفتن این تفاوتها و نگاهی جامع است.
کافیه از این شوفر پر ادعا سوالی بپرسی که از کلیات فراتر رود، آنوقت است که زبانش بند میآید و بهانههای جورواجور میتراشد.
این شوفر سعی میکرد با کلمات قلمبه سلمبه و اصطلاحات دهانپرکن، جهل خود را پنهان کند، اما این نقاب نازک، خیلی زود در برابر نگاه تیزبین مبارزان با درایت فرو ریخت.
یه مثال ساده برای این که نباید این دو شخصیت قابل احترام را باهم مقایسه کرد پیچیدگی مسائل سیاسیه البته اگه شوفر درک کنه :
مارتین لوتر کینگ : مسائل حقوق مدنی در آمریکا پیچیدگیهای خاص خود را داشت، اما در مقایسه با پیچیدگیهای مسائل سیاسی در ایران، تا حدودی زیادی سادهتر بود. اصلاح طلبی بود !
رضا شاه دوم: مسائل سیاسی ایران بسیار پیچیده است و شامل مسائل مذهبی، فرهنگی، قومیتی و ژئوپلیتیکی است. تلاش او برای تغییر در چنین شرایط پیچیدهای، چالشهای بسیار زیادی را در بر دارد و بسیار قابل احترام است! آری شجاعت و تسلیم نشدن او در راه مبارزه الگو من است !
شوفر جان ، قص علی هذا به طور خلاصه، این دو شخصیت در دو زمینه کاملاً متفاوت فعالیت کردهاند، با اهداف و روشهای متفاوت، و تأثیرگذاریهای متفاوتی داشتهاند. مقایسه مستقیم آنها میتواند گمراهکننده باشد و واقعیتهای مربوط به هر یک را نادیده بگیرد. هر یک از این شخصیتها در شرایط خاص خود، با چالشهای منحصر به فردی روبرو بودهاند و تلاشهای آنها در جایگاه خود قابل احترام است.
این شوفرِ پر ادعای ما مثل شعبدهبازیه که با حرکات نمایشی سعی در فریب دادن تماشاچیان دارد، اما در نهایت، هیچی برای عرضه ندارد. او گویی در یک دنیای موازی از دانش زندگی میکنه، جایی که توهم دانستن، جایگزین واقعیت یادگیری شده است.
✍ #اشو
هنوز همونه همون قدرت طلب
آویزونه که از یه جا ساپورت بشه
قلم رو فرو کردم تا ته توی صحنه
شوفر هنوز پیِ بخیه میگرده...
چون دنبال توجه ای اسمتو نمیارم الان فشاری شدی تتتپتتت خودهبگایی شدی تتتتپتتت
ولی رفاقتی این گل خدمتت خم شو بکارمش تو گلدونت...
مقایسه بین رضا شاه دوم و مارتین لوتر کینگ جونیور، دو شخصیت با زمینههای کاملا متفاوت، چالشی جالب است. مارتین لوتر کینگ جونیور رهبر جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده بود که برای برابری نژادی و پایان دادن به تبعیض تلاش میکرد. او با تکیه بر اصول عدم خشونت، مبارزهای الهامبخش را رهبری کرد که تأثیرات عمیقی بر جامعه آمریکا گذاشت.
رضا شاه دوم، از سوی دیگر، وارث تاج و تخت پادشاهی ایران است که به دلیل انقلاب ۵۷ از ایران تبعید شد.
اگر بخواهیم به جنبههایی که رضا شاه دوم در آنها برجسته است بپردازیم، میتوان به موارد زیر اشاره کرد و میتوان آنان رو مورد الگو قرار داد :
مدافع آزادی و دموکراسی: رضا شاه دوم به طور مداوم از ارزشهای دموکراتیک، حقوق بشر و آزادیهای فردی در ایران دفاع کرده است. او با تأکید بر لزوم پایان دادن به حکومت استبدادی و برقراری یک نظام دموکراتیک در ایران، تلاش میکند تا صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برساند.
رهبری در تبعید: او در شرایطی که از کشور خود دور است، توانسته است جایگاه خود را به عنوان یک رهبر و سخنگوی اپوزیسیون حفظ کند. وی با استفاده از رسانههای اجتماعی و ارتباطات بینالمللی، تلاش میکند تا توجه جامعه جهانی را به وضعیت ایران جلب کند و از تلاشهای مردم برای تغییر حمایت کند.
تمرکز بر اتحاد: رضا شاه دوم در تلاش است تا گروههای مختلف مخالف جمهوری اسلامی را متحد کند و یک جبهه متحد برای رسیدن به هدف مشترک دموکراسی در ایران ایجاد کند. این تلاش برای اتحاد و همدلی، نشان از دوراندیشی و تعهد او به آینده ایران دارد.
چهرهای بینالمللی: او به عنوان یک چهره شناختهشده در سطح بینالمللی، از اعتبار خود برای حمایت از حقوق بشر و آزادی در ایران استفاده میکند. ملاقاتهای وی با رهبران سیاسی و سازمانهای بینالمللی، نشان از توانایی او در جلب حمایت جامعه جهانی است.
در حالی که مارتین لوتر کینگ جونیور برای حقوق مدنی در یک کشور دموکراتیک مبارزه کرد، رضا شاه دوم در پی ایجاد دموکراسی و حقوق بشر در یک کشور تحت حکومت استبدادی است. کافیه همین دو مورد رو شوفرِ شعبده باز بررسی کند البته اگر از عهده این کار بر بیاید میفهمد که مقایسه این دو شخصیت برای قهرمان شخصی اشتباه ست .
و قص علی هذا هر دو این شخصیتها به دلیل تعهد خود به ارزشهای عدالت و آزادی قابل احترام هستند و تلاشهای هر یک، در شرایط خاص خود، دارای ارزش بالایی است.
نکته: مقایسه این دو شخصیت با توجه به تفاوتهای اساسی در زمینههای فعالیتشان، نیازمند در نظر گرفتن این تفاوتها و نگاهی جامع است.
کافیه از این شوفر پر ادعا سوالی بپرسی که از کلیات فراتر رود، آنوقت است که زبانش بند میآید و بهانههای جورواجور میتراشد.
این شوفر سعی میکرد با کلمات قلمبه سلمبه و اصطلاحات دهانپرکن، جهل خود را پنهان کند، اما این نقاب نازک، خیلی زود در برابر نگاه تیزبین مبارزان با درایت فرو ریخت.
یه مثال ساده برای این که نباید این دو شخصیت قابل احترام را باهم مقایسه کرد پیچیدگی مسائل سیاسیه البته اگه شوفر درک کنه :
مارتین لوتر کینگ : مسائل حقوق مدنی در آمریکا پیچیدگیهای خاص خود را داشت، اما در مقایسه با پیچیدگیهای مسائل سیاسی در ایران، تا حدودی زیادی سادهتر بود. اصلاح طلبی بود !
رضا شاه دوم: مسائل سیاسی ایران بسیار پیچیده است و شامل مسائل مذهبی، فرهنگی، قومیتی و ژئوپلیتیکی است. تلاش او برای تغییر در چنین شرایط پیچیدهای، چالشهای بسیار زیادی را در بر دارد و بسیار قابل احترام است! آری شجاعت و تسلیم نشدن او در راه مبارزه الگو من است !
شوفر جان ، قص علی هذا به طور خلاصه، این دو شخصیت در دو زمینه کاملاً متفاوت فعالیت کردهاند، با اهداف و روشهای متفاوت، و تأثیرگذاریهای متفاوتی داشتهاند. مقایسه مستقیم آنها میتواند گمراهکننده باشد و واقعیتهای مربوط به هر یک را نادیده بگیرد. هر یک از این شخصیتها در شرایط خاص خود، با چالشهای منحصر به فردی روبرو بودهاند و تلاشهای آنها در جایگاه خود قابل احترام است.
این شوفرِ پر ادعای ما مثل شعبدهبازیه که با حرکات نمایشی سعی در فریب دادن تماشاچیان دارد، اما در نهایت، هیچی برای عرضه ندارد. او گویی در یک دنیای موازی از دانش زندگی میکنه، جایی که توهم دانستن، جایگزین واقعیت یادگیری شده است.
✍ #اشو
هنوز همونه همون قدرت طلب
آویزونه که از یه جا ساپورت بشه
قلم رو فرو کردم تا ته توی صحنه
شوفر هنوز پیِ بخیه میگرده...
چون دنبال توجه ای اسمتو نمیارم الان فشاری شدی تتتپتتت خوده
ولی رفاقتی این گل خدمتت خم شو بکارمش تو گلدونت...
🔹جاوید شاه: باران امید در بیابان تاریکی
برای سمانه ...
بخوانید👇:
https://t.me/OmidIranAzad/154394
در یکی از روزهای تاریک و بغرنج تاریخ، زئوس( سمانه نوروزی مرادی) مبارز آزاده مشروطه خواه ، از مدیران کمپین بازگشت شاهزاده، در بند زندانیان سیاسی به سر میبرد. شبها در سیاهچال سرد و سنگی، غمی عمیق بر دلش نشسته بود؛ پدرش که تا آخرین لحظه، خویشتندار و پشتیبان بود، به ناگاه از دنیا رفته بود. زئوس در حالی که یاد چهره خسته و مهربان پدرش را در دل میپروراند، در فضای تاریک زندان، گویی دمی از نفسش گرفته بود. اما آنجا، حتی مرخصی برای سوگواری هم به او داده نمیشد.
بیماری سختی به جانش افتاده بود، اما نیروهای سرکوبگر، بی رحمانه به فشارها ادامه میدادند. زئوس، با زنجیرهایی که بر روحش سنگینی میکرد، هر روز جنگی را با خود داشت. او هرگز نا امید نشد و با روحیهای سرشار از امید، بارها به خود یادآوری میکرد که باید برای آزادی مبارزه کند.
طولانیترین روزها و شبها سپری شد تا اینکه به ناگاه ماموران زندان، گزارشی در مورد وخامت حال زئوس دریافت کردند. پزشک زندان، با چهرهای درهم و چشمان نگران، گفت: این دختر نیاز به مرخصی دارد. نمیتواند در این وضعیت ادامه دهد. اما زمامداران زندان با بیتفاوتی به وضعیت او، درخواست را رد کردند.
زئوس هرگز تسلیم نشد.
با صدایی رسا و شجاع، بارها فریاد میزد: ما هرگز تسلیم نمیشویم! آزادی حق ماست! صدای او، انگار که در دل زندانیان دیگر طنینانداز میشد. در دل تاریکی، امیدی نو زنده شد.
سرانجام، پس از فشاری که جامعه و دیگر مبارزان بر زمامداران وارد کردند، زئوس مرخصی کوتاهی دریافت کرد. در حالی که پا به دنیای آزاد و بیرون از دیوار های زندان جایی که خدا هم وجود ندارد، میگذاشت، گرمای محبت مردمش را حس میکرد. هرچند فرسوده و بیمار بود، اما روحیهاش بینهایت قویتر از هر زمان دیگر بود.
در دل او، خاطرات دردناکی از گذشته و غم از دست دادن پدرش موج میزد. اما او با صدایی رسا و شجاع، با انتشار ویدئویی در شبکه های اجتماعی فریاد زد: جاوید شاه!
زئوس میدانست که پروندههای بیشتری برایش ساخته خواهند شد، اما او با شجاعت به جلو میرفت. هر چقدر هم که سعی کنند صدای او را خاموش کنند، او به راهش ادامه میداد، چون زئوس نه تنها برای خود، بلکه برای تمام کسانی که به آزادی نیاز داشتند، می جنگید.
این جمله، سمبلی از ایستادگی و امید در دل مردمی بود که هنوز برای آزادی و عدالت میجنگیدند.
زئوس، حالا نهتنها نمایندهی یک مبارزه، بلکه نمایندهی امید بود. او میدانست که هنوز راه دراز و دشواری در پیش دارد، اما با هر فریاد و هر قدمی که بر میداشت، آتش آزادی در دلش شعلهورتر میشد. نه تنها برای خودش، بلکه برای پدرش، برای کل سرزمینش و برای تمام کسانی که همچون او در بند بودند، همچنان به مبارزه ادامه میداد.
زئوس با چشمانی پر از غم و اندوه، اما با قلبی پر از امید، فریاد زد: جاوید شاه!
در دلش به یاد پدرش سوگوار شد، او به یاد تمام زندانیان سیاسی که در زندان به سر میبرند، او برای آزادی و عدالت میجنگید، و در دل مردم، شعلهای از امید برای آیندهای بهتر برافروخت.
زئوس در این لحظه به یاد داشت: اگر پدر او در آن روز تلخ، به جهان بدرود نمیگفت، فریادش را میشنیدند: دخترم، استقامت کن، ما پیروز خواهیم شد.
او به یاد داشت: اگر زمامداران، او را در زندان نگه میدارند، به یاد داشت: اگر بیماریاش، جان او را در خطر میاندازد، اما او که همچنان در دلش شعلهای از امید داشت، فریاد زد: جاوید شاه!
این فریاد، نه تنها برای او، بلکه برای کل سرزمین ایران، یک نشانهی امید و ایستادگی در برابر ظلم و ستم بود.
زئوس تا این لحظه، به یاد دارد که هرگز تسلیم نشود، زیرا در دلش، شعلهای از امید برای آینده وجود دارد.
و اینگونه بود که زئوس، مبارز شجاع سیاسی، به نماد شجاعت و ایستادگی در برابر ظلم تبدیل شده حداقل برای ما مشروطه خواهان، قدرت روح او برای همیشه در تاریخ حک شد...
✍ #اشو
شاهنامه افسانه ست ، زندگی تموم نمیشه غولاش
فکر میکردیم شجاعت رسم مردیه
ولی یاد گرفتیمش از یه زن مشتی...
#جاوید_شاه
🆔 @C_B_SHAHZADEH
برای سمانه ...
بخوانید👇:
https://t.me/OmidIranAzad/154394
در یکی از روزهای تاریک و بغرنج تاریخ، زئوس( سمانه نوروزی مرادی) مبارز آزاده مشروطه خواه ، از مدیران کمپین بازگشت شاهزاده، در بند زندانیان سیاسی به سر میبرد. شبها در سیاهچال سرد و سنگی، غمی عمیق بر دلش نشسته بود؛ پدرش که تا آخرین لحظه، خویشتندار و پشتیبان بود، به ناگاه از دنیا رفته بود. زئوس در حالی که یاد چهره خسته و مهربان پدرش را در دل میپروراند، در فضای تاریک زندان، گویی دمی از نفسش گرفته بود. اما آنجا، حتی مرخصی برای سوگواری هم به او داده نمیشد.
بیماری سختی به جانش افتاده بود، اما نیروهای سرکوبگر، بی رحمانه به فشارها ادامه میدادند. زئوس، با زنجیرهایی که بر روحش سنگینی میکرد، هر روز جنگی را با خود داشت. او هرگز نا امید نشد و با روحیهای سرشار از امید، بارها به خود یادآوری میکرد که باید برای آزادی مبارزه کند.
طولانیترین روزها و شبها سپری شد تا اینکه به ناگاه ماموران زندان، گزارشی در مورد وخامت حال زئوس دریافت کردند. پزشک زندان، با چهرهای درهم و چشمان نگران، گفت: این دختر نیاز به مرخصی دارد. نمیتواند در این وضعیت ادامه دهد. اما زمامداران زندان با بیتفاوتی به وضعیت او، درخواست را رد کردند.
زئوس هرگز تسلیم نشد.
با صدایی رسا و شجاع، بارها فریاد میزد: ما هرگز تسلیم نمیشویم! آزادی حق ماست! صدای او، انگار که در دل زندانیان دیگر طنینانداز میشد. در دل تاریکی، امیدی نو زنده شد.
سرانجام، پس از فشاری که جامعه و دیگر مبارزان بر زمامداران وارد کردند، زئوس مرخصی کوتاهی دریافت کرد. در حالی که پا به دنیای آزاد و بیرون از دیوار های زندان جایی که خدا هم وجود ندارد، میگذاشت، گرمای محبت مردمش را حس میکرد. هرچند فرسوده و بیمار بود، اما روحیهاش بینهایت قویتر از هر زمان دیگر بود.
در دل او، خاطرات دردناکی از گذشته و غم از دست دادن پدرش موج میزد. اما او با صدایی رسا و شجاع، با انتشار ویدئویی در شبکه های اجتماعی فریاد زد: جاوید شاه!
زئوس میدانست که پروندههای بیشتری برایش ساخته خواهند شد، اما او با شجاعت به جلو میرفت. هر چقدر هم که سعی کنند صدای او را خاموش کنند، او به راهش ادامه میداد، چون زئوس نه تنها برای خود، بلکه برای تمام کسانی که به آزادی نیاز داشتند، می جنگید.
این جمله، سمبلی از ایستادگی و امید در دل مردمی بود که هنوز برای آزادی و عدالت میجنگیدند.
زئوس، حالا نهتنها نمایندهی یک مبارزه، بلکه نمایندهی امید بود. او میدانست که هنوز راه دراز و دشواری در پیش دارد، اما با هر فریاد و هر قدمی که بر میداشت، آتش آزادی در دلش شعلهورتر میشد. نه تنها برای خودش، بلکه برای پدرش، برای کل سرزمینش و برای تمام کسانی که همچون او در بند بودند، همچنان به مبارزه ادامه میداد.
زئوس با چشمانی پر از غم و اندوه، اما با قلبی پر از امید، فریاد زد: جاوید شاه!
در دلش به یاد پدرش سوگوار شد، او به یاد تمام زندانیان سیاسی که در زندان به سر میبرند، او برای آزادی و عدالت میجنگید، و در دل مردم، شعلهای از امید برای آیندهای بهتر برافروخت.
زئوس در این لحظه به یاد داشت: اگر پدر او در آن روز تلخ، به جهان بدرود نمیگفت، فریادش را میشنیدند: دخترم، استقامت کن، ما پیروز خواهیم شد.
او به یاد داشت: اگر زمامداران، او را در زندان نگه میدارند، به یاد داشت: اگر بیماریاش، جان او را در خطر میاندازد، اما او که همچنان در دلش شعلهای از امید داشت، فریاد زد: جاوید شاه!
این فریاد، نه تنها برای او، بلکه برای کل سرزمین ایران، یک نشانهی امید و ایستادگی در برابر ظلم و ستم بود.
زئوس تا این لحظه، به یاد دارد که هرگز تسلیم نشود، زیرا در دلش، شعلهای از امید برای آینده وجود دارد.
و اینگونه بود که زئوس، مبارز شجاع سیاسی، به نماد شجاعت و ایستادگی در برابر ظلم تبدیل شده حداقل برای ما مشروطه خواهان، قدرت روح او برای همیشه در تاریخ حک شد...
✍ #اشو
شاهنامه افسانه ست ، زندگی تموم نمیشه غولاش
فکر میکردیم شجاعت رسم مردیه
ولی یاد گرفتیمش از یه زن مشتی...
#جاوید_شاه
🆔 @C_B_SHAHZADEH
🔹سایههای خیانت: سقوط فاند بگیران
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/180977
در کشور ایران، مردم با آرزوی آزادی و عدالت سالها به مبارزه مشغول بودند. جنبش آزادیخواهی در قلب این ملت جوانه زده بود و فعالانی با روحیهای پرشور، شبانهروز در تلاش بودند تا صدای مردم را به گوش جهانیان برسانند.
اما در میان این شور و نشاط، گروه هایی به طور ناگهانی ظهور کرد.
این گروه ها به سرعت توانستند حمایتهای مالی قابل توجهی از نهادهای بینالمللی و برخی دولتهای خارجی جلب کند. آنها با وعدههای بزرگ و شعارهای زیبا، خود را مدافع جنبش آزادیخواه معرفی کردند. ولی واقعیت آن بود که اعضای این گروه ها بیشتر به فکر منافع شخصی و قدرتطلبی خود بودند تا تغییر واقعی در کشور.
این گروه ها با برگزاری تجمعهای ظاهراً صلحآمیز و سمینارهای آموزشی، در واقع در حال پراکندن بیاعتمادی میان فعالان واقعی جنبش بودند. آنها به جای تشویق مردم به اتحاد و مبارزه، در دل آنها شک و تردید ایجاد کردند. سخنرانیهایی که با استناد به تجربههای بینالمللی انجام میشد، بیشتر به سخره گرفتن آرمانها و رویاهای مردم تبدیل میشد. فعالان واقعی که در پی تغییرات واقعی بودند، در برابر تبلیغات این گروه به نادیده انگاشته میشدند و خود را در یک بنبست جدی مییافتند.
کمکم، نهادهای حامی، از نتایج فعالیتهای این گروه ها ناامید شدند.
گزارشها حاکی از آن بود که این گروه ها نهتنها به پیشبرد اهداف آزادیخواهی کمکی نکرده، بلکه باعث ایجاد تنش و تفرقه در صفوف مردم شده است. آنها به جای گفتگو و وحدت، اختلاف را در دل جنبش دامن زدند و به سرعت محبوبیت خود را از دست دادند.
زمانی که حامی خارجی آمریکایی، به دستور ترامپ دست از حمایت خود برداشتند، این گروه ها ناگهان با بحران مالی مواجه شدند. اعضای این گروه، که زمانی به قدرت و نفوذ خود میبالیدند، حالا در یک وضعیت نابسامان قرار گرفته اند.
به جای آنکه به اندیشه و نقد عملکرد خود بپردازند، بر آتش خشم و نارضایتی دمیدند و به نهادهای مالی و #رضاشاه_دوم حمله کردند و میکنند.
آنها خود را قربانی سیاست بازیهای خارجی و عدم درک واقعی از جامعه میدانستند.
اما مردمی که دیگر به این شعارها و انتقادات توجهی نداشتند، به صدای واقعی خود بازگشتند. فعالان واقعی جنبش آزادیخواهی، بدون کمکهای مالی و در شرایط سخت، به اجتماعات خود ادامه دادند و بر وحدت و همبستگی تاکید کردند.
آنها بدون نیاز به حامیان خارجی، بر خواستههای خود پافشاری کردند و نشان دادند که تنها با اراده و تلاش خود میتوانند به پیروزی دست یابند.
و در نهایت، تعطیلی فاند این گروه ها به یک یادآوری از خیانت به آرمانهای آزادی تبدیل شد. مردمی که در جستجوی حقیقت بودند، از لابلای این کابوس عبور کردند و دوباره به سوی صبح روشن آزادی حرکت کردند و میکنند. این داستان نشان داد که حقیقت و اراده مردم، همیشه از دروغ و فریب قویتر است و آنانی که به دنبال قدرت به هر قیمتی هستند، در نهایت به خود و آرمانهایشان خیانت خواهند کرد.
این داستان درس عبرتی برای هر کسی است که به زعم خود میخواهد برای تغییر قدم بردارد، اما در واقع، تنها به تخریب و سردرگمی دامن میزند.
✍#اشو
نه نه ولشون کنید
سه تا گوگولین که لباشون میده طعم قند
یه آدم گند
یه کپی کار و یه دائمالکیر
آویزون نمیمونه خفاش پیر
آهو که نمیدوعه دنبال شیر
میگیرین؟
🆔@C_B_SHAHZADEH
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/180977
در کشور ایران، مردم با آرزوی آزادی و عدالت سالها به مبارزه مشغول بودند. جنبش آزادیخواهی در قلب این ملت جوانه زده بود و فعالانی با روحیهای پرشور، شبانهروز در تلاش بودند تا صدای مردم را به گوش جهانیان برسانند.
اما در میان این شور و نشاط، گروه هایی به طور ناگهانی ظهور کرد.
این گروه ها به سرعت توانستند حمایتهای مالی قابل توجهی از نهادهای بینالمللی و برخی دولتهای خارجی جلب کند. آنها با وعدههای بزرگ و شعارهای زیبا، خود را مدافع جنبش آزادیخواه معرفی کردند. ولی واقعیت آن بود که اعضای این گروه ها بیشتر به فکر منافع شخصی و قدرتطلبی خود بودند تا تغییر واقعی در کشور.
این گروه ها با برگزاری تجمعهای ظاهراً صلحآمیز و سمینارهای آموزشی، در واقع در حال پراکندن بیاعتمادی میان فعالان واقعی جنبش بودند. آنها به جای تشویق مردم به اتحاد و مبارزه، در دل آنها شک و تردید ایجاد کردند. سخنرانیهایی که با استناد به تجربههای بینالمللی انجام میشد، بیشتر به سخره گرفتن آرمانها و رویاهای مردم تبدیل میشد. فعالان واقعی که در پی تغییرات واقعی بودند، در برابر تبلیغات این گروه به نادیده انگاشته میشدند و خود را در یک بنبست جدی مییافتند.
کمکم، نهادهای حامی، از نتایج فعالیتهای این گروه ها ناامید شدند.
گزارشها حاکی از آن بود که این گروه ها نهتنها به پیشبرد اهداف آزادیخواهی کمکی نکرده، بلکه باعث ایجاد تنش و تفرقه در صفوف مردم شده است. آنها به جای گفتگو و وحدت، اختلاف را در دل جنبش دامن زدند و به سرعت محبوبیت خود را از دست دادند.
زمانی که حامی خارجی آمریکایی، به دستور ترامپ دست از حمایت خود برداشتند، این گروه ها ناگهان با بحران مالی مواجه شدند. اعضای این گروه، که زمانی به قدرت و نفوذ خود میبالیدند، حالا در یک وضعیت نابسامان قرار گرفته اند.
به جای آنکه به اندیشه و نقد عملکرد خود بپردازند، بر آتش خشم و نارضایتی دمیدند و به نهادهای مالی و #رضاشاه_دوم حمله کردند و میکنند.
آنها خود را قربانی سیاست بازیهای خارجی و عدم درک واقعی از جامعه میدانستند.
اما مردمی که دیگر به این شعارها و انتقادات توجهی نداشتند، به صدای واقعی خود بازگشتند. فعالان واقعی جنبش آزادیخواهی، بدون کمکهای مالی و در شرایط سخت، به اجتماعات خود ادامه دادند و بر وحدت و همبستگی تاکید کردند.
آنها بدون نیاز به حامیان خارجی، بر خواستههای خود پافشاری کردند و نشان دادند که تنها با اراده و تلاش خود میتوانند به پیروزی دست یابند.
و در نهایت، تعطیلی فاند این گروه ها به یک یادآوری از خیانت به آرمانهای آزادی تبدیل شد. مردمی که در جستجوی حقیقت بودند، از لابلای این کابوس عبور کردند و دوباره به سوی صبح روشن آزادی حرکت کردند و میکنند. این داستان نشان داد که حقیقت و اراده مردم، همیشه از دروغ و فریب قویتر است و آنانی که به دنبال قدرت به هر قیمتی هستند، در نهایت به خود و آرمانهایشان خیانت خواهند کرد.
این داستان درس عبرتی برای هر کسی است که به زعم خود میخواهد برای تغییر قدم بردارد، اما در واقع، تنها به تخریب و سردرگمی دامن میزند.
✍#اشو
نه نه ولشون کنید
سه تا گوگولین که لباشون میده طعم قند
یه آدم گند
یه کپی کار و یه دائم
آویزون نمیمونه خفاش پیر
آهو که نمیدوعه دنبال شیر
میگیرین؟
🆔@C_B_SHAHZADEH