Forwarded from اَشو
🔹میراث کوروش در عصر نوین: چشمانداز رضا شاه دوم
در تالار تاریخ، گاه فرا میرسد که شخصیتهای برجسته، با الهام از میراث کهن و نگاهی ژرف به آینده، مسیر ملتها را دگرگون میسازند. امروز، روزی چنین است؛ روزی که رضا شاه دوم، پادشاه ایران، با سخنرانی تاریخی خود درباره "پیمان کوروش" پرده از افقهای نوین برمیدارد؛ پیمانی که پتانسیل دگرگونی بنیادین آینده ایران و خاورمیانه را در خود نهفته دارد. این لحظه، فراخوانی است برای اتحاد ملی، برای همبستگی با رهبری که ایران را به سوی شکوفایی و عزت رهنمون میسازد.
"پیمان کوروش" نامی است که در تار و پود تاریخ ایران با صلح، مدارا و احترام به حقوق بشر بافته شده است.
بنیانگذار این میراث، کوروش بزرگ، نه تنها با اقتدار نظامی، بلکه با درایت سیاسی و انسانیت بینظیرش، امپراتوری ای را بنا نهاد که در آن، تنوع فرهنگی و دینی نه تنها پذیرفته شده، بلکه گرامی داشته میشد. این پیمان، نمادی از آن روح بلند است؛ روحی که بر پایهی همزیستی مسالمتآمیز و احترام متقابل بنا شده و میتواند نقشه راهی برای جهان امروز باشد، جهانی که بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازگشت به این اصول بنیادین است.
سخنرانی امروز رضا شاه دوم، صرفا یک بیانیه سیاسی نیست؛ بلکه تجلی چشماندازی استراتژیک برای ایران آینده است. در عصری که منطقه خاورمیانه با چالشهای پیچیدهای روبرو است، طرح "پیمان کوروش" میتواند به عنوان بستری برای همکاریهای سازنده، ثبات منطقهای و پیشرفت پایدار عمل کند. این پیمان، فرصتی است تا ایران، با تکیه بر هویت تاریخی غنی و با عزمی راسخ، نقشی محوری در ایجاد نظمی نوین و مبتنی بر صلح ایفا نماید.
دعوت به پشت شاه ایران بودن: 👇
https://t.me/ASHOOZA/349
https://t.me/ASHOOZA/359
در واقع دعوتی است به همبستگی ملی، به پذیرش رهبری خردمندانهای که ایران را از گرداب تفرقهها و بحرانها عبور داده و به سوی ساحل امید و تعالی رهنمون میسازد. این اتحاد، نه از سر اجبار، بلکه از سر باور به آیندهای روشن و برخاسته از دل تاریخ پرافتخار ایران است. در این مسیر، هر ایرانی، نقشی کلیدی در تحقق این چشمانداز ایفا میکند.
"پیمان کوروش" و سخنرانی امروز رضا شاه دوم، نقطه عطفی است در تاریخ معاصر ایران.
این رویداد، یادآور قدرت شگرف میراث باستانی ایران در الهامبخشی به آینده است و نشان میدهد که چگونه میتوان با تکیه بر ارزشهای کهن، جهانی عادلانهتر، صلحآمیزتر و شکوفاتر بنا نهاد. این، پیام "پیمان کوروش" است؛ پیامی که امروز، از زبان پادشاه ایران، طنینانداز میشود و نویدبخش فردایی درخشانتر برای ایران و خاورمیانه است.
✍ #اشو
من همیشه گرمم
موتورم روشن میشه با یه استارت
قلمم جرمه هدفم گنده...
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
در تالار تاریخ، گاه فرا میرسد که شخصیتهای برجسته، با الهام از میراث کهن و نگاهی ژرف به آینده، مسیر ملتها را دگرگون میسازند. امروز، روزی چنین است؛ روزی که رضا شاه دوم، پادشاه ایران، با سخنرانی تاریخی خود درباره "پیمان کوروش" پرده از افقهای نوین برمیدارد؛ پیمانی که پتانسیل دگرگونی بنیادین آینده ایران و خاورمیانه را در خود نهفته دارد. این لحظه، فراخوانی است برای اتحاد ملی، برای همبستگی با رهبری که ایران را به سوی شکوفایی و عزت رهنمون میسازد.
"پیمان کوروش" نامی است که در تار و پود تاریخ ایران با صلح، مدارا و احترام به حقوق بشر بافته شده است.
بنیانگذار این میراث، کوروش بزرگ، نه تنها با اقتدار نظامی، بلکه با درایت سیاسی و انسانیت بینظیرش، امپراتوری ای را بنا نهاد که در آن، تنوع فرهنگی و دینی نه تنها پذیرفته شده، بلکه گرامی داشته میشد. این پیمان، نمادی از آن روح بلند است؛ روحی که بر پایهی همزیستی مسالمتآمیز و احترام متقابل بنا شده و میتواند نقشه راهی برای جهان امروز باشد، جهانی که بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازگشت به این اصول بنیادین است.
سخنرانی امروز رضا شاه دوم، صرفا یک بیانیه سیاسی نیست؛ بلکه تجلی چشماندازی استراتژیک برای ایران آینده است. در عصری که منطقه خاورمیانه با چالشهای پیچیدهای روبرو است، طرح "پیمان کوروش" میتواند به عنوان بستری برای همکاریهای سازنده، ثبات منطقهای و پیشرفت پایدار عمل کند. این پیمان، فرصتی است تا ایران، با تکیه بر هویت تاریخی غنی و با عزمی راسخ، نقشی محوری در ایجاد نظمی نوین و مبتنی بر صلح ایفا نماید.
دعوت به پشت شاه ایران بودن: 👇
https://t.me/ASHOOZA/349
https://t.me/ASHOOZA/359
در واقع دعوتی است به همبستگی ملی، به پذیرش رهبری خردمندانهای که ایران را از گرداب تفرقهها و بحرانها عبور داده و به سوی ساحل امید و تعالی رهنمون میسازد. این اتحاد، نه از سر اجبار، بلکه از سر باور به آیندهای روشن و برخاسته از دل تاریخ پرافتخار ایران است. در این مسیر، هر ایرانی، نقشی کلیدی در تحقق این چشمانداز ایفا میکند.
"پیمان کوروش" و سخنرانی امروز رضا شاه دوم، نقطه عطفی است در تاریخ معاصر ایران.
این رویداد، یادآور قدرت شگرف میراث باستانی ایران در الهامبخشی به آینده است و نشان میدهد که چگونه میتوان با تکیه بر ارزشهای کهن، جهانی عادلانهتر، صلحآمیزتر و شکوفاتر بنا نهاد. این، پیام "پیمان کوروش" است؛ پیامی که امروز، از زبان پادشاه ایران، طنینانداز میشود و نویدبخش فردایی درخشانتر برای ایران و خاورمیانه است.
✍ #اشو
من همیشه گرمم
موتورم روشن میشه با یه استارت
قلمم جرمه هدفم گنده...
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
Telegram
اَشو
🔹 رقصِ شاه رضا پهلوی استراتژیک در صحنهیِ سیاست- بخش اول : چرا حمایت از تیمِ شاه، حمایت از خودِ شاه است؟
همراهانِ گرامی و دلسوزانِ آرمانِ میهن، در این مقطعِ حساس که نیازمندِ هوشمندی و انسجامِ حداکثری است، ندایِ عقل و منطق، ما را به سمتِ حمایتی قاطع از…
همراهانِ گرامی و دلسوزانِ آرمانِ میهن، در این مقطعِ حساس که نیازمندِ هوشمندی و انسجامِ حداکثری است، ندایِ عقل و منطق، ما را به سمتِ حمایتی قاطع از…
👍143❤24🔥1
Forwarded from اَشو
🔹 پاسخ به منتقدان: استدلال شاه در باب حق حاکمیت ملی و بیطرفی دوران گذار
در منظومه پیچیده گذار سیاسی ایران، گاه کوچکترین تفاوتها در تعاریف حقوقی میتواند به بزرگترین شکافها در اتحاد نیروهای مخالف بدل شود. یکی از محوریترین و گمراهکنندهترین مناقشاتی که علیه شاه رضا پهلوی مطرح میشود، این ادعاست که ایشان به آرمان پادشاهیخواهان بیاعتنا هستند، زیرا با انحصار قانون اساسی مشروطه به عنوان تنها سند حاکم بر دوران گذار مخالفت میکنند.
این برداشت، نه تنها سادهانگارانه است، بلکه درک عمقی از التزام شاه به دموکراسی و حق حاکمیت ملی را نادیده میگیرد.
❗️ برخلاف آنچه بدخواهان القا میکنند، شاه رضا پهلوی بیشترین توجه و اعتبار را برای پایگاه مردمی پادشاهیخواهان قائل هستند. این اعتقاد ریشه در این باور راسخ دارد که اکثریت مردم ایران، در یک فرآیند آزاد و شفاف، بار دیگر نظام پادشاهی مشروطه را به عنوان بهترین چارچوب حکمرانی برای ایران آینده انتخاب خواهند کرد.
این باور، نهتنها یک امید، بلکه یک یقین استراتژیک است که نیازی به تضمین ساختاری پیش از موعد ندارد.
باید صریح بود: قانون اساسی مشروطه، سندی الهامگرفته از اراده تاریخی ملت ایران در مبارزه با استبداد است، اما ستون فقرات و جوهر محتوایی آن، به طور مطلق بر نهاد پادشاهی استوار است.
این امر در تمامی مواد و فصول آن مشهود است.
پرسش بنیادین، یک چالش منطقی و حقوقی است: تصور کنید ما با این فرض که پادشاهی اکثریت جامعه را دارد، قانون اساسی مشروطه را به عنوان مرجع حقوقی دوره گذار میپذیریم. اما چه میشود اگر، در کمال دموکراتیک، نتیجه انتخابات آزاد و فرآیندی که خود مدعی بیطرفی آن هستیم، یک درصد حکایت از انتخاب جمهوری یا نظامی متفاوت کند؟
در این سناریو، قانون اساسی مشروطهای که تماما ً بر اساس پیشفرض پادشاهی طراحی شده است، عملا اعتبار خود را از دست میدهد و کل فرآیند در خلا قانونی و تشنج فرو میرود.
کسانی که بدون قید و شرط خواستار اعمال قانون اساسی مشروطه در دوره گذار هستند، ناخواسته در دام این پارادوکس میافتند.
آنها با این اصرار، در واقع، بر این نکته چشم میپوشند که بیطرفی مطلق در دوره گذار، مستلزم یک سند حقوقی است که صرفا تنظیمکننده اصول برگزاری انتخابات آزاد، تضمینکننده حقوق مدنی و ناظر بر فرآیند انتقال قدرت باشد؛ نه سندی که خود، ساختار نهایی حکومت را از پیش تعیین کرده باشد.
اتهام خیانت یا کمتوجهی به پادشاهیخواهان، تلاشی مذبوحانه برای تخریب رهبری ای است که بزرگترین خدمت را به آرمان پادشاهی میکند: اعتماد به مردم.
شاه رضا پهلوی نه تنها به پادشاهیخواهی باور دارد، بلکه با رد تحمیل قانون اساسی مشروطه در دوره گذار، دقیقا نشان میدهد که به رای اکثریت مردم ایران ایمان دارد. او میداند که در رقابتی آزاد، اکثریت قاطع مردم، همانگونه که در بطن جامعه ایران نهفته است، نظام پادشاهی مشروطه را بر خواهند گزید.
و قص علی هذا ، این گلهها و تخریبها تنها از سر عدم فهم این تمایز ظریف میان آرمان نهایی و ابزار موقت گذار است.
وظیفه فعالان سیاسی در این مقطع، باور به اکثریت خویش و تلاش برای تضمین یک انتخابات آزاد است، نه ایجاد تفرقه بر سر چارچوبی که اگر به اجبار پذیرفته شود، خود به بزرگترین مانع برای مشروعیتبخشی نهایی به پیروزی پادشاهیخواهان تبدیل خواهد شد. شاه رضا پهلوی به قدرت مردم ایران باور دارند و این باور، خود، بزرگترین ضمانت برای آینده پادشاهی مشروطه است.
اصرار بر حاکمیت این قانون در دوره گذار، عملا به معنای بستن راه انتخاب آزاد مردم است و با روح دموکراتیک مورد ادعای ما در تضاد قرار میگیرد.
این موضع شاه، نه تنها نشانهای از کمتوجهی نیست، بلکه در واقع، عالیترین سطح احترام به آرمان پادشاهیخواهی و اعتماد کامل به خواست ملت است. ایشان باور دارند که اکثریت قاطع مردم ایران خواهان پادشاهی هستند و برای تضمین این پیروزی، نیازی به تحمیل چارچوب حقوقی جانبدارانه در دوره گذار نیست. شاه با اصرار بر سندی بیطرف برای دوره گذار—سندی که تنها ناظر بر آزادیهای مدنی و سازوکار برگزاری انتخابات آزاد باشد— عملا بر یک اصل بنیادین دموکراسی تاکید میورزند. بنابراین، تخریبها و گلههایی که از سر سوءتفاهم صورت میگیرد، باید متوقف شود. شاه رضا پهلوی به قدرت مردم باور کامل دارند و مسیرشان، تثبیت مشروعیت پادشاهی از طریق رای آزاد و قاطع مردم ایران است، نه از طریق ابزارهای حقوقی که بیطرفی مسیر را خدشهدار کنند.
✍ #اشو
بازم کویره که،همه جویده جنس
نعشه کل صحنه جوری خالتور جمیله جر
ته رویاشون اینه بشن تو جریده ذکر...
من میگم قانون اساسی مشروطه نه! چرا؟ دوباره بخونید و اندکی تفکر ...
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
در منظومه پیچیده گذار سیاسی ایران، گاه کوچکترین تفاوتها در تعاریف حقوقی میتواند به بزرگترین شکافها در اتحاد نیروهای مخالف بدل شود. یکی از محوریترین و گمراهکنندهترین مناقشاتی که علیه شاه رضا پهلوی مطرح میشود، این ادعاست که ایشان به آرمان پادشاهیخواهان بیاعتنا هستند، زیرا با انحصار قانون اساسی مشروطه به عنوان تنها سند حاکم بر دوران گذار مخالفت میکنند.
این برداشت، نه تنها سادهانگارانه است، بلکه درک عمقی از التزام شاه به دموکراسی و حق حاکمیت ملی را نادیده میگیرد.
❗️ برخلاف آنچه بدخواهان القا میکنند، شاه رضا پهلوی بیشترین توجه و اعتبار را برای پایگاه مردمی پادشاهیخواهان قائل هستند. این اعتقاد ریشه در این باور راسخ دارد که اکثریت مردم ایران، در یک فرآیند آزاد و شفاف، بار دیگر نظام پادشاهی مشروطه را به عنوان بهترین چارچوب حکمرانی برای ایران آینده انتخاب خواهند کرد.
این باور، نهتنها یک امید، بلکه یک یقین استراتژیک است که نیازی به تضمین ساختاری پیش از موعد ندارد.
باید صریح بود: قانون اساسی مشروطه، سندی الهامگرفته از اراده تاریخی ملت ایران در مبارزه با استبداد است، اما ستون فقرات و جوهر محتوایی آن، به طور مطلق بر نهاد پادشاهی استوار است.
این امر در تمامی مواد و فصول آن مشهود است.
پرسش بنیادین، یک چالش منطقی و حقوقی است: تصور کنید ما با این فرض که پادشاهی اکثریت جامعه را دارد، قانون اساسی مشروطه را به عنوان مرجع حقوقی دوره گذار میپذیریم. اما چه میشود اگر، در کمال دموکراتیک، نتیجه انتخابات آزاد و فرآیندی که خود مدعی بیطرفی آن هستیم، یک درصد حکایت از انتخاب جمهوری یا نظامی متفاوت کند؟
در این سناریو، قانون اساسی مشروطهای که تماما ً بر اساس پیشفرض پادشاهی طراحی شده است، عملا اعتبار خود را از دست میدهد و کل فرآیند در خلا قانونی و تشنج فرو میرود.
کسانی که بدون قید و شرط خواستار اعمال قانون اساسی مشروطه در دوره گذار هستند، ناخواسته در دام این پارادوکس میافتند.
آنها با این اصرار، در واقع، بر این نکته چشم میپوشند که بیطرفی مطلق در دوره گذار، مستلزم یک سند حقوقی است که صرفا تنظیمکننده اصول برگزاری انتخابات آزاد، تضمینکننده حقوق مدنی و ناظر بر فرآیند انتقال قدرت باشد؛ نه سندی که خود، ساختار نهایی حکومت را از پیش تعیین کرده باشد.
اتهام خیانت یا کمتوجهی به پادشاهیخواهان، تلاشی مذبوحانه برای تخریب رهبری ای است که بزرگترین خدمت را به آرمان پادشاهی میکند: اعتماد به مردم.
شاه رضا پهلوی نه تنها به پادشاهیخواهی باور دارد، بلکه با رد تحمیل قانون اساسی مشروطه در دوره گذار، دقیقا نشان میدهد که به رای اکثریت مردم ایران ایمان دارد. او میداند که در رقابتی آزاد، اکثریت قاطع مردم، همانگونه که در بطن جامعه ایران نهفته است، نظام پادشاهی مشروطه را بر خواهند گزید.
و قص علی هذا ، این گلهها و تخریبها تنها از سر عدم فهم این تمایز ظریف میان آرمان نهایی و ابزار موقت گذار است.
وظیفه فعالان سیاسی در این مقطع، باور به اکثریت خویش و تلاش برای تضمین یک انتخابات آزاد است، نه ایجاد تفرقه بر سر چارچوبی که اگر به اجبار پذیرفته شود، خود به بزرگترین مانع برای مشروعیتبخشی نهایی به پیروزی پادشاهیخواهان تبدیل خواهد شد. شاه رضا پهلوی به قدرت مردم ایران باور دارند و این باور، خود، بزرگترین ضمانت برای آینده پادشاهی مشروطه است.
اصرار بر حاکمیت این قانون در دوره گذار، عملا به معنای بستن راه انتخاب آزاد مردم است و با روح دموکراتیک مورد ادعای ما در تضاد قرار میگیرد.
این موضع شاه، نه تنها نشانهای از کمتوجهی نیست، بلکه در واقع، عالیترین سطح احترام به آرمان پادشاهیخواهی و اعتماد کامل به خواست ملت است. ایشان باور دارند که اکثریت قاطع مردم ایران خواهان پادشاهی هستند و برای تضمین این پیروزی، نیازی به تحمیل چارچوب حقوقی جانبدارانه در دوره گذار نیست. شاه با اصرار بر سندی بیطرف برای دوره گذار—سندی که تنها ناظر بر آزادیهای مدنی و سازوکار برگزاری انتخابات آزاد باشد— عملا بر یک اصل بنیادین دموکراسی تاکید میورزند. بنابراین، تخریبها و گلههایی که از سر سوءتفاهم صورت میگیرد، باید متوقف شود. شاه رضا پهلوی به قدرت مردم باور کامل دارند و مسیرشان، تثبیت مشروعیت پادشاهی از طریق رای آزاد و قاطع مردم ایران است، نه از طریق ابزارهای حقوقی که بیطرفی مسیر را خدشهدار کنند.
✍ #اشو
بازم کویره که،همه جویده جنس
نعشه کل صحنه جوری خالتور جمیله جر
ته رویاشون اینه بشن تو جریده ذکر...
من میگم قانون اساسی مشروطه نه! چرا؟ دوباره بخونید و اندکی تفکر ...
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
Telegram
اَشو
صدای مردم ایران در برابر ظلم و ستم جمهوری اسلامی. با حمایت مستقیم شاهزاده رضا پهلوی، مصممتر از همیشه در راه آزادی ایران گام برمیدارم. همراه من باشید.
👍142❤21👏7🔥2💯1
Forwarded from اَشو
🔹هر امضا، گامی به سوی آزادی: با امضای خود، اراده خویش را بر آینده ایران مُهر بزنید.
تاریخ هر ملتی، لحظههایی محتوم و سرنوشتساز دارد که تصمیم یک نسل، مسیر قرنهای پس از خود را ترسیم میکند. ما امروز در برابر چنین لحظهای ایستادهایم. پس از چهار دهه تحملِ سنگینترین ستمها، دیگر نه زمان درنگ است و نه مجال پراکندگی. ندای ایران را پس میگیریم صرفا یک شعار حماسی نیست؛ بلکه عهدی است بیتزلزل میان ما و آینده، و فراخوان شاه، سندی است برای ثبت و تجلی این ارادهی ملی.
باید بدانیم که ارادهی ملت، چونان نیرویی یکپارچه، تنها قدرتی است که میتواند رژیمهای استبدادی را از جای برکند. اینجاست که ارزش حیاتی پیوستن و امضای شما آشکار میشود:
امضای شما، تبدیلِ آرزو به حقیقتِ عملی است.
شما با پیوستن به این کارزار، مُهری قاطع بر اصول بنیادین یک ملت آزاد میزنید؛ اصولی چون حفظ تمامیت ارضی، تأمین آزادی و برابری برای همگان، و مهمتر از همه، جدایی قطعی دین از حکومت. فراتر از این، امضای شما، سند مالکیت ما بر فردای ایران است، چرا که مهمترین اصل این پیمان، تضمین حق ملت ایران برای تعیین شکل حکومت دموکراتیک آینده خود است.
ایرانِ فردا، باید قلمروِ قانون باشد، نه تبعیض؛ سرزمینی که در آن، شهروندان، فارغ از قومیت و مذهب، با حقوقی برابر زندگی کنند. پیوستن شما، تأییدی است بر این بنیاد مستحکم، و یک پیام روشن به جهان: ما ملت ایران، همصدا و متحد، در راه آرمانهای دموکراتیک ایستادهایم.
این حرکت، صرفا یک آرمانگرایی نیست؛ بلکه طرحی جامع و عملیاتی است که از یک سو با فشار حداکثری و سازماندهی نیروهای داخلی، مسیر ریزش از درون رژیم را تسهیل میکند و از سوی دیگر، با پروژه شکوفایی ایران ، نقشه راهی دقیق برای بازسازی کشور، از دوران اضطرار تا شکوفایی نهایی، فراهم آورده است. هر امضا، سوختی است برای موتور این طرح پنجگانه استراتژیک.
در طول تاریخ، ایرانیان آموختهاند که با وحدت خود، بر تاریکی پیروز شوند. اکنون، وقت آن است که قلمروِ تفرقه و یاس را درهم بشکنیم. بیایید با این عمل کوچک، اما پرمعنای پیوستن، اثبات کنیم که ما ملت کبیریم و قلب تپندهی این خیزش ملی، تکتک ما هستیم.
ایران معبد ماست. لحظهای تاریخی فرا رسیده تا با یک امضا، سرنوشت خود را مهر کنیم و پیمان ببندیم که هرگز از تلاش برای بازپسگیری میهنِ مان، دست نخواهیم کشید.
این فراخوان شاه، نه یک پیشنهاد، بلکه یک الزام تاریخی است. زمان تردید گذشته است. این کارزار، منشور رهایی است که راه را برای یک انتقال مدنی و دموکراتیک هموار میکند.
با امضای شما، نوری تابان بر تاریکی استبداد خواهد تابید. نور بر تاریکی پیروز است. بیایید با هم، ایران را پس بگیریم و فردایی را بسازیم که شایسته تاریخ و تمدن این سرزمین باشد.
با پیوستن به https://t.me/OfficialRezaPahlavi/1643 ، قلب تپنده این کارزار باشیم و نشان دهیم که ما ملت کبیری هستیم که برای ایرانی آزاد و آباد، یکی خواهیم شد و پیروز خواهیم شد.
✍ #اشو
با امضای خود، اراده خویش را بر آینده ایران مُهر بزنید.
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
تاریخ هر ملتی، لحظههایی محتوم و سرنوشتساز دارد که تصمیم یک نسل، مسیر قرنهای پس از خود را ترسیم میکند. ما امروز در برابر چنین لحظهای ایستادهایم. پس از چهار دهه تحملِ سنگینترین ستمها، دیگر نه زمان درنگ است و نه مجال پراکندگی. ندای ایران را پس میگیریم صرفا یک شعار حماسی نیست؛ بلکه عهدی است بیتزلزل میان ما و آینده، و فراخوان شاه، سندی است برای ثبت و تجلی این ارادهی ملی.
باید بدانیم که ارادهی ملت، چونان نیرویی یکپارچه، تنها قدرتی است که میتواند رژیمهای استبدادی را از جای برکند. اینجاست که ارزش حیاتی پیوستن و امضای شما آشکار میشود:
امضای شما، تبدیلِ آرزو به حقیقتِ عملی است.
شما با پیوستن به این کارزار، مُهری قاطع بر اصول بنیادین یک ملت آزاد میزنید؛ اصولی چون حفظ تمامیت ارضی، تأمین آزادی و برابری برای همگان، و مهمتر از همه، جدایی قطعی دین از حکومت. فراتر از این، امضای شما، سند مالکیت ما بر فردای ایران است، چرا که مهمترین اصل این پیمان، تضمین حق ملت ایران برای تعیین شکل حکومت دموکراتیک آینده خود است.
ایرانِ فردا، باید قلمروِ قانون باشد، نه تبعیض؛ سرزمینی که در آن، شهروندان، فارغ از قومیت و مذهب، با حقوقی برابر زندگی کنند. پیوستن شما، تأییدی است بر این بنیاد مستحکم، و یک پیام روشن به جهان: ما ملت ایران، همصدا و متحد، در راه آرمانهای دموکراتیک ایستادهایم.
این حرکت، صرفا یک آرمانگرایی نیست؛ بلکه طرحی جامع و عملیاتی است که از یک سو با فشار حداکثری و سازماندهی نیروهای داخلی، مسیر ریزش از درون رژیم را تسهیل میکند و از سوی دیگر، با پروژه شکوفایی ایران ، نقشه راهی دقیق برای بازسازی کشور، از دوران اضطرار تا شکوفایی نهایی، فراهم آورده است. هر امضا، سوختی است برای موتور این طرح پنجگانه استراتژیک.
در طول تاریخ، ایرانیان آموختهاند که با وحدت خود، بر تاریکی پیروز شوند. اکنون، وقت آن است که قلمروِ تفرقه و یاس را درهم بشکنیم. بیایید با این عمل کوچک، اما پرمعنای پیوستن، اثبات کنیم که ما ملت کبیریم و قلب تپندهی این خیزش ملی، تکتک ما هستیم.
ایران معبد ماست. لحظهای تاریخی فرا رسیده تا با یک امضا، سرنوشت خود را مهر کنیم و پیمان ببندیم که هرگز از تلاش برای بازپسگیری میهنِ مان، دست نخواهیم کشید.
این فراخوان شاه، نه یک پیشنهاد، بلکه یک الزام تاریخی است. زمان تردید گذشته است. این کارزار، منشور رهایی است که راه را برای یک انتقال مدنی و دموکراتیک هموار میکند.
با امضای شما، نوری تابان بر تاریکی استبداد خواهد تابید. نور بر تاریکی پیروز است. بیایید با هم، ایران را پس بگیریم و فردایی را بسازیم که شایسته تاریخ و تمدن این سرزمین باشد.
با پیوستن به https://t.me/OfficialRezaPahlavi/1643 ، قلب تپنده این کارزار باشیم و نشان دهیم که ما ملت کبیری هستیم که برای ایرانی آزاد و آباد، یکی خواهیم شد و پیروز خواهیم شد.
✍ #اشو
با امضای خود، اراده خویش را بر آینده ایران مُهر بزنید.
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
Telegram
Reza Pahlavi | رضا پهلوی
هممیهنان عزیز،
خرسندم که در جشن ملی مهرگان، آیین نور و روشنایی، آغاز به کار سامانهٔ «ایران را پس میگیریم» را به اطلاع شما میرسانم.
این سامانه، به آدرسِ IranoPasMigirim.com شاهراهی است برای بسیج و سازماندهی نیروها…
برای ثبت گزارشهای میهنپرستانه…
برای…
خرسندم که در جشن ملی مهرگان، آیین نور و روشنایی، آغاز به کار سامانهٔ «ایران را پس میگیریم» را به اطلاع شما میرسانم.
این سامانه، به آدرسِ IranoPasMigirim.com شاهراهی است برای بسیج و سازماندهی نیروها…
برای ثبت گزارشهای میهنپرستانه…
برای…
❤292👏17🫡15👍10🔥2🌚2
Forwarded from اَشو
🔹مارپله یا مهندسی سقوط؟ چرا سکوت ایران، قویترین فرماندهی است.
در منظومه پیچیده تحولات سیاسی، پرسشی مکرر و همیشگی از سوی ناظران داخلی و خارجی مطرح میشود: چرا مردم ایران در برههای از زمان، سکوت اختیار کردهاند و اعتراضات ساختارشکنانه عمومی فروکش کرده است؟
❗️پاسخ به این پرسش، نه در حوزه بیتفاوتی و نه در فقدان غیرت ملی، که در فهم عمیق اصول استراتژی یک تغییر بنیادین نهفته است.
جایی که تلاطم لحظهای به نادرست به عنوان پیشروی تعبیر میشود، سکوت کنونی مردم ایران یک پرده نمایشی نیست، بلکه توقف تاکتیکی قبل از حمله نهایی است. این سکوت، نه برآمده از فقدان غیرت ملی، بلکه نشانه درکی عمیق است از اینکه تغییر رژیم، برخلاف تصور خام کودکانه، بازی مارپله نیست که با یک حرکت ناپخته به عقب پرتاب شویم و همه دستاوردها به باد رود. ساختار قدرت موجود، یک دژ است که تنها با مهندسی دقیق و نه با هیجانات آنی فرومیپاشد.
ادامه این روند مستلزم پذیرش این حقیقت است که جرقه اعتراضات خودجوش در این مقطع، عملا خودکشی جمعی است. ساختار اشرافیت اطلاعاتی و امنیتی رژیم، هرگونه اقدام مبتنی بر احساسات را پیشبینی و خنثی میکند. لذا، این جرقه باید به صورت مهندسیشده از مرکز قدرت نشأت بگیرد؛ یعنی از طریق نفوذیهای درون رژیم که در حساسترین نقاط نظامی، اطلاعاتی و سیاسی جایگذاری شدهاند.
در این میان، موقعیت رضا شاه دوم در کانون این استراتژی قرار میگیرد.
برقراری ارتباط با نیروهای رده بالای نظامی، اطلاعاتی و سیاسی کشور، صرفا یک ادعا نیست؛ بلکه گزارش پیشرفت یک عملیات استراتژیک پیچیده است که در حال حاضر در مرحله حیاتی راستیآزمایی به سر میبرد. این راستیآزمایی، عملیاتی است که به واسطه ماهیت امنیتیاش، مستلزم گذر زمان و دقت مضاعف است.
بنابراین، کلید اصلی رهایی در توافق (یا همان هماهنگی استراتژیک دقیق) میان این نیروهای ریزشی رده بالا و شخص رضا شاه دوم نهفته است. این همسویی ساختاری، همان عاملی است که باید پیش از زده شدن جرقه، به سرانجام برسد. هدف این هماهنگی، جلوگیری از وقوع بحرانهای پس از سقوط است؛ یعنی ممانعت از آن فاز مهلک بیثباتی که میتواند کشور را به سوی هرج و مرج بکشاند.
وقتی این چیدمان تکمیل شد، آنگاه فرمان آغاز حرکت صادر خواهد شد.
در این تحلیل، جایگاه شاه رضا پهلوی، نقشی محوری ایفا میکند. شواهد حاکی از آن است که استراتژی فعلی بر محور ارتباطات عمیق و محرمانه با بدنه تصمیمساز و اجرایی کلیدی جمهوری اسلامی بنا شده است. اشاره به روند "راستیآزمایی" با نیروهای رده بالا در ارکان نظامی، اطلاعاتی و سیاسی، نشاندهنده یک رویکرد احتیاطی و مبتنی بر واقعیتسنجی دقیق است. این فرآیند، که به ناچار زمانبر است، صرفا یک مذاکره سیاسی نیست؛ بلکه یک برآورد امنیتی و استراتژیک است تا اطمینان حاصل شود که بخش اعظم نیروهای مسلح و امنیتی در لحظه تغییر، موضع بیطرفی یا همراهی خواهند گرفت و همگرایی میان نیروهای ناراضی و ساختارهای اجرایی برای جلوگیری از فروپاشی کامل و ورود کشور به فاز بیثباتی مطلق در دوران گذار، تضمین گردد.
زد و بند یا همان هماهنگی نهایی میان نیروهای ریزشی در ردههای حساس و شاه رضا پهلوی، ضامن این است که وقتی جرقه زده شد، رژیم نه تنها سرنگون شود، بلکه زمینه برای استقرار یک نظم جدید فراهم باشد.
مردم ایران بیتردید ملتی غیور و صاحب غیرت هستند. سکوت فعلی، لزوما به معنای رضایت یا تسلیم نیست؛ بلکه به معنای درک این واقعیت است که بهترین راه برای پیروزی قطعی، نه انفجار آنی، بلکه یک انسجام استراتژیک برنامهریزی شده است. صبر مورد نیاز، صبر انفعالی نیست؛ بلکه صبری فعالانه است که مبتنی بر اعتماد به یک استراتژی مدون است که در حال طی مراحل پیچیده و زمانبر خود میباشد. هنگامی که تمام محاسبات فنی و سیاسی به نتیجه برسد و نیروهای کلیدی در موقعیت مورد نظر قرار گیرند، آنگاه نفوذیهای داخلی، فرمان شکستن سکوت و زدن جرقه نهایی را دریافت خواهند کرد. در آن لحظه، پرونده جمهوری اسلامی نه به دلیل جنبش لحظهای، بلکه در نتیجه اجرای دقیق یک عملیات استراتژیک بلندمدت بسته خواهد شد.
لحظه موعود فرا خواهد رسید؛ آنگاه که تلاقی موفقیتآمیز تمام متغیرهای از پیش تعیینشده در چارچوب استراتژی بینقص رضا شاه دوم به کمال برسد، آنگاه خواهد بود که نفوذی های درونی، فرمان عملیاتی را برای زدن جرقه فروپاشی نهایی صادر خواهند کرد و فصل جمهوری اسلامی با قاطعیت و بدون هیچ جایگزینی برای بازگشت، بسته خواهد شد.
✍ #اشو
اکنون زمان اعتماد به استراتژی رضا شاه دوم است تا با یک حرکت حسابشده و کوبنده، پرونده جمهوری اسلامی نه با شعار، بلکه با یک فروپاشی ساختاری کامل، بسته شود.
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
در منظومه پیچیده تحولات سیاسی، پرسشی مکرر و همیشگی از سوی ناظران داخلی و خارجی مطرح میشود: چرا مردم ایران در برههای از زمان، سکوت اختیار کردهاند و اعتراضات ساختارشکنانه عمومی فروکش کرده است؟
❗️پاسخ به این پرسش، نه در حوزه بیتفاوتی و نه در فقدان غیرت ملی، که در فهم عمیق اصول استراتژی یک تغییر بنیادین نهفته است.
جایی که تلاطم لحظهای به نادرست به عنوان پیشروی تعبیر میشود، سکوت کنونی مردم ایران یک پرده نمایشی نیست، بلکه توقف تاکتیکی قبل از حمله نهایی است. این سکوت، نه برآمده از فقدان غیرت ملی، بلکه نشانه درکی عمیق است از اینکه تغییر رژیم، برخلاف تصور خام کودکانه، بازی مارپله نیست که با یک حرکت ناپخته به عقب پرتاب شویم و همه دستاوردها به باد رود. ساختار قدرت موجود، یک دژ است که تنها با مهندسی دقیق و نه با هیجانات آنی فرومیپاشد.
ادامه این روند مستلزم پذیرش این حقیقت است که جرقه اعتراضات خودجوش در این مقطع، عملا خودکشی جمعی است. ساختار اشرافیت اطلاعاتی و امنیتی رژیم، هرگونه اقدام مبتنی بر احساسات را پیشبینی و خنثی میکند. لذا، این جرقه باید به صورت مهندسیشده از مرکز قدرت نشأت بگیرد؛ یعنی از طریق نفوذیهای درون رژیم که در حساسترین نقاط نظامی، اطلاعاتی و سیاسی جایگذاری شدهاند.
در این میان، موقعیت رضا شاه دوم در کانون این استراتژی قرار میگیرد.
برقراری ارتباط با نیروهای رده بالای نظامی، اطلاعاتی و سیاسی کشور، صرفا یک ادعا نیست؛ بلکه گزارش پیشرفت یک عملیات استراتژیک پیچیده است که در حال حاضر در مرحله حیاتی راستیآزمایی به سر میبرد. این راستیآزمایی، عملیاتی است که به واسطه ماهیت امنیتیاش، مستلزم گذر زمان و دقت مضاعف است.
بنابراین، کلید اصلی رهایی در توافق (یا همان هماهنگی استراتژیک دقیق) میان این نیروهای ریزشی رده بالا و شخص رضا شاه دوم نهفته است. این همسویی ساختاری، همان عاملی است که باید پیش از زده شدن جرقه، به سرانجام برسد. هدف این هماهنگی، جلوگیری از وقوع بحرانهای پس از سقوط است؛ یعنی ممانعت از آن فاز مهلک بیثباتی که میتواند کشور را به سوی هرج و مرج بکشاند.
وقتی این چیدمان تکمیل شد، آنگاه فرمان آغاز حرکت صادر خواهد شد.
در این تحلیل، جایگاه شاه رضا پهلوی، نقشی محوری ایفا میکند. شواهد حاکی از آن است که استراتژی فعلی بر محور ارتباطات عمیق و محرمانه با بدنه تصمیمساز و اجرایی کلیدی جمهوری اسلامی بنا شده است. اشاره به روند "راستیآزمایی" با نیروهای رده بالا در ارکان نظامی، اطلاعاتی و سیاسی، نشاندهنده یک رویکرد احتیاطی و مبتنی بر واقعیتسنجی دقیق است. این فرآیند، که به ناچار زمانبر است، صرفا یک مذاکره سیاسی نیست؛ بلکه یک برآورد امنیتی و استراتژیک است تا اطمینان حاصل شود که بخش اعظم نیروهای مسلح و امنیتی در لحظه تغییر، موضع بیطرفی یا همراهی خواهند گرفت و همگرایی میان نیروهای ناراضی و ساختارهای اجرایی برای جلوگیری از فروپاشی کامل و ورود کشور به فاز بیثباتی مطلق در دوران گذار، تضمین گردد.
زد و بند یا همان هماهنگی نهایی میان نیروهای ریزشی در ردههای حساس و شاه رضا پهلوی، ضامن این است که وقتی جرقه زده شد، رژیم نه تنها سرنگون شود، بلکه زمینه برای استقرار یک نظم جدید فراهم باشد.
مردم ایران بیتردید ملتی غیور و صاحب غیرت هستند. سکوت فعلی، لزوما به معنای رضایت یا تسلیم نیست؛ بلکه به معنای درک این واقعیت است که بهترین راه برای پیروزی قطعی، نه انفجار آنی، بلکه یک انسجام استراتژیک برنامهریزی شده است. صبر مورد نیاز، صبر انفعالی نیست؛ بلکه صبری فعالانه است که مبتنی بر اعتماد به یک استراتژی مدون است که در حال طی مراحل پیچیده و زمانبر خود میباشد. هنگامی که تمام محاسبات فنی و سیاسی به نتیجه برسد و نیروهای کلیدی در موقعیت مورد نظر قرار گیرند، آنگاه نفوذیهای داخلی، فرمان شکستن سکوت و زدن جرقه نهایی را دریافت خواهند کرد. در آن لحظه، پرونده جمهوری اسلامی نه به دلیل جنبش لحظهای، بلکه در نتیجه اجرای دقیق یک عملیات استراتژیک بلندمدت بسته خواهد شد.
لحظه موعود فرا خواهد رسید؛ آنگاه که تلاقی موفقیتآمیز تمام متغیرهای از پیش تعیینشده در چارچوب استراتژی بینقص رضا شاه دوم به کمال برسد، آنگاه خواهد بود که نفوذی های درونی، فرمان عملیاتی را برای زدن جرقه فروپاشی نهایی صادر خواهند کرد و فصل جمهوری اسلامی با قاطعیت و بدون هیچ جایگزینی برای بازگشت، بسته خواهد شد.
✍ #اشو
اکنون زمان اعتماد به استراتژی رضا شاه دوم است تا با یک حرکت حسابشده و کوبنده، پرونده جمهوری اسلامی نه با شعار، بلکه با یک فروپاشی ساختاری کامل، بسته شود.
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
Telegram
اَشو
صدای مردم ایران در برابر ظلم و ستم جمهوری اسلامی. با حمایت مستقیم شاهزاده رضا پهلوی، مصممتر از همیشه در راه آزادی ایران گام برمیدارم. همراه من باشید.
👍153❤29🫡9👏6😢1
Forwarded from اَشو
🔹 فلسفه گارد جاویدان: ساختن بنای ملت از همبستگیهای کوچک
https://t.me/OfficialRezaPahlavi/1651
فایل گارد جاویدان ایران؛ راهنمای آغاز، نه سندی از خیزش آنی ، که متنی فاخر در باب مهندسی استراتژی استقامت بلندمدت است. این راهنما، با زبانی دقیق و ریشهدار، به ملت میآموزد که قدرت حقیقی در میان پایگاه مردمی نهفته است، قدرتی که با نادیده گرفتن ساختارهای رسمی و تکیه بر شبکههای خُرد و مورد اعتماد شکل میگیرد. هسته این نگرش، اولویت مطلق امنیت بر شهرت و پایداری بر هیجان است.
این اوراق شرحی است بر بنیادگذاری یک مقاومت بنیادین که قوام آن نه در فریاد، که در سکوت مصمم نهفته است. در این منظومه فکری، سرشت بقا و پیروزی در گرو تشکیل حلقههای کوچک و اعتماد متقابل است؛ هستههایی که چونان گردان پنهان، در خفا به انسجام میرسند و از گزند بدخواهان مصون میمانند.
اصل بنیادین این است که حرکت باید صابرانه باشد؛ چرا که خیزش نابهنگام و عجولانه، همچون شعلهای زودگذر است که به سرعت خاموش میشود.
🔻بخوانید:
https://t.me/ASHOOZA/405
در پهنه گارد جاویدان ایران رهنمودی برای آغاز کار، حکایتی است از مقاومت بنیادین و استراتژی بقا در بستر کنشگری نهفته؛ نظامی که به زیبایی، ظرافت حفظ حیات را با ضرورت اقدام در هم میآمیزد. این منشور، نام و آوازه و نمود را نه مقصد، که مانعی بر سر راه پایداری حقیقی میداند؛ چه آنکه قوت حقیقی در توانایی دوام آوردن در میان آشوب است، نه در غوغای لحظه.
این راهنما، طرحوارهای از شبکهای ناگسترده را ترویج مینماید که در آن، هستههای خُرد و مبتنی بر اعتماد دیرینه، چونان سلولهای ریشه عمل میکنند. اصلترین اندیشه، پرهیز از خیزش شتابآلود است؛ این رویش آرام و استوار نه به معنای ایستایی، بلکه تلاشی آگاهانه جهت دوری از رخنه و آسیبپذیری است. ایمنی در این بستر، تابعی از انضباط فردی و بینش عملی است؛ عضو باید همواره با منش نگهبان امنیتی، پیشبین راههای ضربه باشد و با آفریدن کنشهای خلاقانه، یک گام از رصدکنندگان فراتر رود.
از منظر اخلاق عملی، این ساختار، بر اصول ارتباطی سختگیرانه پایبند است؛ اخبار، نه بر مبنای دوستی و یگانگی، که صرفا در مدار ناگزیر مطلق داد و ستد میشود و هرگونه ثبت الکترونی یا نوشتاری که حاوی زوایای شناسایی باشد، سزاوار نیستی است. این نگرش، تعاملات رودررو و ایمن در خلوتگاهها را عالیترین شکل مکالمه میشمارد و بر اهمیت خوی ملی و کرامت انسانی به مثابه مایه و سوخت روانی تاکید میورزد.
در فرجام، این سند، نه صرفا فرمانی فنی، که فلسفه استواری است؛ گواهی بر آنکه هزاران گروه کوچک و بینام و نشان، در کنار هم میتوانند ساختاری از تابآوری ملی را بنیان نهند که در برابر هر نیروی ستمگستر، پابرجا و دستنیافتنی خواهد بود. این، میثاق پیروزی است برای صابران و منضبطانی که میدانند در این کارزار تاریخی، حضور پنهانشان، بزرگترین گنجینه میهن است.
✍ #اشو
میکشن ایست
راهتو برو با تو نیست
نترس ادامه بده با گریز
راهتو برو با توبیخ راهتو برو تا بیخ
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
https://t.me/OfficialRezaPahlavi/1651
فایل گارد جاویدان ایران؛ راهنمای آغاز، نه سندی از خیزش آنی ، که متنی فاخر در باب مهندسی استراتژی استقامت بلندمدت است. این راهنما، با زبانی دقیق و ریشهدار، به ملت میآموزد که قدرت حقیقی در میان پایگاه مردمی نهفته است، قدرتی که با نادیده گرفتن ساختارهای رسمی و تکیه بر شبکههای خُرد و مورد اعتماد شکل میگیرد. هسته این نگرش، اولویت مطلق امنیت بر شهرت و پایداری بر هیجان است.
این اوراق شرحی است بر بنیادگذاری یک مقاومت بنیادین که قوام آن نه در فریاد، که در سکوت مصمم نهفته است. در این منظومه فکری، سرشت بقا و پیروزی در گرو تشکیل حلقههای کوچک و اعتماد متقابل است؛ هستههایی که چونان گردان پنهان، در خفا به انسجام میرسند و از گزند بدخواهان مصون میمانند.
اصل بنیادین این است که حرکت باید صابرانه باشد؛ چرا که خیزش نابهنگام و عجولانه، همچون شعلهای زودگذر است که به سرعت خاموش میشود.
🔻بخوانید:
https://t.me/ASHOOZA/405
در پهنه گارد جاویدان ایران رهنمودی برای آغاز کار، حکایتی است از مقاومت بنیادین و استراتژی بقا در بستر کنشگری نهفته؛ نظامی که به زیبایی، ظرافت حفظ حیات را با ضرورت اقدام در هم میآمیزد. این منشور، نام و آوازه و نمود را نه مقصد، که مانعی بر سر راه پایداری حقیقی میداند؛ چه آنکه قوت حقیقی در توانایی دوام آوردن در میان آشوب است، نه در غوغای لحظه.
این راهنما، طرحوارهای از شبکهای ناگسترده را ترویج مینماید که در آن، هستههای خُرد و مبتنی بر اعتماد دیرینه، چونان سلولهای ریشه عمل میکنند. اصلترین اندیشه، پرهیز از خیزش شتابآلود است؛ این رویش آرام و استوار نه به معنای ایستایی، بلکه تلاشی آگاهانه جهت دوری از رخنه و آسیبپذیری است. ایمنی در این بستر، تابعی از انضباط فردی و بینش عملی است؛ عضو باید همواره با منش نگهبان امنیتی، پیشبین راههای ضربه باشد و با آفریدن کنشهای خلاقانه، یک گام از رصدکنندگان فراتر رود.
از منظر اخلاق عملی، این ساختار، بر اصول ارتباطی سختگیرانه پایبند است؛ اخبار، نه بر مبنای دوستی و یگانگی، که صرفا در مدار ناگزیر مطلق داد و ستد میشود و هرگونه ثبت الکترونی یا نوشتاری که حاوی زوایای شناسایی باشد، سزاوار نیستی است. این نگرش، تعاملات رودررو و ایمن در خلوتگاهها را عالیترین شکل مکالمه میشمارد و بر اهمیت خوی ملی و کرامت انسانی به مثابه مایه و سوخت روانی تاکید میورزد.
در فرجام، این سند، نه صرفا فرمانی فنی، که فلسفه استواری است؛ گواهی بر آنکه هزاران گروه کوچک و بینام و نشان، در کنار هم میتوانند ساختاری از تابآوری ملی را بنیان نهند که در برابر هر نیروی ستمگستر، پابرجا و دستنیافتنی خواهد بود. این، میثاق پیروزی است برای صابران و منضبطانی که میدانند در این کارزار تاریخی، حضور پنهانشان، بزرگترین گنجینه میهن است.
✍ #اشو
میکشن ایست
راهتو برو با تو نیست
نترس ادامه بده با گریز
راهتو برو با توبیخ راهتو برو تا بیخ
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
Telegram
Reza Pahlavi | رضا پهلوی
امروز دفترچه «گارد جاویدان ایران؛ راهنمای آغاز» را با هدف گسترش و سازماندهی غیرمتمرکز گروههای کوچک برای خیزش بزرگ ملی منتشر میکنیم.
این دفترچه آموزشی، با زبانی ساده و کاربردی، شما را با ضرورت و چگونگی این شکل سازماندهی آشنا میکند.
هدف این است که پس از…
این دفترچه آموزشی، با زبانی ساده و کاربردی، شما را با ضرورت و چگونگی این شکل سازماندهی آشنا میکند.
هدف این است که پس از…
❤168👍12
Forwarded from اَشو
🔹انقد از عرق نگو اُوِری با یه فانتا- تخریب دیوار ترس، دستاوردی که در قاموس تحلیلگران شکستخورده نمیگنجد( ۱/۲)
تو و امثال تو دیگر در این مسیر جایی ندارید. جایی که سخن از ساختن ایران است، مزدورانِ خسته از فکر، تماشاگرانِ شکستخورده و فریادهای بیاثر جایی ندارند. سالهاست که کمپین بازگشت شاهزاده از مرحلهی غر زدن و شعار گذشته و به مرحلهی عمل رسیده است؛ و درست از همینجا نفرت شما آغاز شد — چون از درون میدانید که ما چیزی ساختهایم که هیچیک از شما حتی توان تصورش را ندارید.
تو دیگر در این مسیر جایی نداری. زیرا جریانی که با خرد، راهبرد و پشتوانهی ملت پیش میرود، برای عناصر فرومایه و بیریشهای که جز تکرار واژگان رسانههای امنیتی هنری ندارند، جایی باقی نمیگذارد.
ما از سطح شعار و هیاهو عبور کردهایم و به مرحلهی کنش واقعی رسیدهایم؛ همان نقطهای که ذهنهای کوچک چون تو از درکش عاجزند.
کمپین بازگشت شاهزاده ، نه یک حرکت احساسی بلکه تجلی عقلانیتی ملی است؛ طرحی برای بازسازی شکستهترین مفهوم جامعهی امروز ایران:
اعتماد مردم
در حالی که تو و همقماشانت در مرداب بیعملی و نفرت دستوپا میزنید، کمپین بازگشت شاهزاده شبکهای از امید و آگاهی ساخته که ریشه در خاک ایران دارد و بازوانش تا اقصی نقاط ایران گسترده است. کمپین زبان تازهای به ملت داده است، صدایی که با آن میگویند:
ایران میتواند دوباره بایستد.
https://t.me/ASHOOZA/76
تو با بیمایگی خود میپرسی دستاورد کجاست؟
دستاورد، همین لرزشی است که هر بار نام شاه رضا پهلوی در رسانهها طنین میاندازد، در اتاقهای بستهی دستگاه امنیتی حس میشود. دستاورد، بازگشت گفتوگو دربارهی ایرانِ آزاد، قانونمدار و متمدن است؛ چیزی که برای ذهنی چون تو، افقیست دست نیافتنی.
تو از باطن جمهوری اسلامی سخن میگویی بیآنکه بدانی خود به یکی از پیوستهای روانی آن بدل شدهای.
در زمین آنها بازی میکنی، با واژههایشان حمله میکنی، و گمان داری افشاگری میکنی؛ حال آنکه تنها صدای پژواک ناتوانیِ خودت را میشنوی.
ما در سکوت، پارادایم سیاست ایرانی را تغییر دادهایم. از پراکندگی به همافزایی، از انفعال به کنش، از یاس به ایمان. همین کافی ست تا تو را از درون بسوزاند؛ زیرا هیچ دشمنی همچون موفقیت رقیب، انسانِ شکستخورده را خوار نمیکند.
تو امروز نه مخالف ما، که گمگشتهای در میان انبوه شعارهای خودی. جایی در آینده نداری، زیرا آینده از آنِ آنان است که میسازند، نه آنان که مینالند.
راه ما با عقل و عزت هموار میشود، راه تو با خشم و حقارت به بنبست میرسد.
توهم نقد، نقابیست که بر چهرهی یاس زدهات زدهای؛ تلاشی مذبوحانه برای پنهان کردن حقیقتی که در اعماق وجودت زبانه میکشد: ناتوانی.
سخن از کمپین، سخن از افقی ست که چشمان کمسوی تو از دیدنش عاجز است. تو در پی یافتن دستاوردی، در حالی که ما در حال خلق سرنوشت هستیم. آیا تو قیاس این دو را در مغز کوچک خود ادراک میکنی؟
دستاوردهای ما نه در قالب اعداد و ارقام، که در روح ملتی تشنه به آزادی رخنه کرده است. هر ندایی که از دل ایران برای بازگشت به شکوه گذشته سر داده میشود، مُهریست بر کارنامهی ما.
اما تو کیستی، ای سایهی محو شده در غبار زمان؟
تو فرزند خلف همان ذهنیتی هستی که سالهاست این سرزمین را به قهقرا برده است؛ همان اندیشههای پوسیدهای که در پستوی تعصب و خودخواهی، هر بار با نقابی تازه سر بر میآورند. تو نه منتقدی، بلکه تکرار مکرراتی؛ نوحهای بر ویرانههای امیدی که خود در نابودیاش سهیم بودهای.
در این نبرد سرنوشتساز، تو مهرهای سوختهای.
حتی توان آن را نداری که به سیاهی لشکر بپیوندی؛ زیرا حضور تو، خود تبلیغیست برای رخوت و بیانگیزگی. تو خود قربانی همان پروپاگاندایی هستی که بر طبلش میکوبی؛ اسیر همان توهماتی که دیگران را به اسارتش متهم میکنی.
در قاموس ما، برای امثال تو واژهای نیست، جز فراموششده. .
کمپین، رودی خروشان است ؛ و امثال تو، سنگریزهای بیمقدار در مسیر این سیل بنیانکن.
کیرم تو تیمت 🤣
تیم شید من تک!
شما نه یک عنصر داخلی هستید، بلکه یک لنگر انداز ایدئولوژیک برای سیستم هستید؛ سیستمی که شما را در توهم نقشآفرینی نگه داشته تا انرژیتان را در تخریب و ناسزا به دیگران بسوزانید.
تحلیل و محتوا؟
د آخه شوفر تو و آن تیمتخمی ت درک نمیکنید ساختار چیست:
شما محتوای مفید را در قالب پستهای واکنشی جستجو میکنید. 😊
این یعنی شما تفاوت میان فرایند ساختن و نمایش نتیجه را نمیدانید. ما زیربنای فکری یک نظام جایگزین را میچینیم؛ عملیاتی که نیازمند سکوت و اجرای دقیق است، نه فریاد کشیدن در یک فضای مجازی به هم ریخته.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
تو و امثال تو دیگر در این مسیر جایی ندارید. جایی که سخن از ساختن ایران است، مزدورانِ خسته از فکر، تماشاگرانِ شکستخورده و فریادهای بیاثر جایی ندارند. سالهاست که کمپین بازگشت شاهزاده از مرحلهی غر زدن و شعار گذشته و به مرحلهی عمل رسیده است؛ و درست از همینجا نفرت شما آغاز شد — چون از درون میدانید که ما چیزی ساختهایم که هیچیک از شما حتی توان تصورش را ندارید.
تو دیگر در این مسیر جایی نداری. زیرا جریانی که با خرد، راهبرد و پشتوانهی ملت پیش میرود، برای عناصر فرومایه و بیریشهای که جز تکرار واژگان رسانههای امنیتی هنری ندارند، جایی باقی نمیگذارد.
ما از سطح شعار و هیاهو عبور کردهایم و به مرحلهی کنش واقعی رسیدهایم؛ همان نقطهای که ذهنهای کوچک چون تو از درکش عاجزند.
کمپین بازگشت شاهزاده ، نه یک حرکت احساسی بلکه تجلی عقلانیتی ملی است؛ طرحی برای بازسازی شکستهترین مفهوم جامعهی امروز ایران:
اعتماد مردم
در حالی که تو و همقماشانت در مرداب بیعملی و نفرت دستوپا میزنید، کمپین بازگشت شاهزاده شبکهای از امید و آگاهی ساخته که ریشه در خاک ایران دارد و بازوانش تا اقصی نقاط ایران گسترده است. کمپین زبان تازهای به ملت داده است، صدایی که با آن میگویند:
ایران میتواند دوباره بایستد.
https://t.me/ASHOOZA/76
تو با بیمایگی خود میپرسی دستاورد کجاست؟
دستاورد، همین لرزشی است که هر بار نام شاه رضا پهلوی در رسانهها طنین میاندازد، در اتاقهای بستهی دستگاه امنیتی حس میشود. دستاورد، بازگشت گفتوگو دربارهی ایرانِ آزاد، قانونمدار و متمدن است؛ چیزی که برای ذهنی چون تو، افقیست دست نیافتنی.
تو از باطن جمهوری اسلامی سخن میگویی بیآنکه بدانی خود به یکی از پیوستهای روانی آن بدل شدهای.
در زمین آنها بازی میکنی، با واژههایشان حمله میکنی، و گمان داری افشاگری میکنی؛ حال آنکه تنها صدای پژواک ناتوانیِ خودت را میشنوی.
ما در سکوت، پارادایم سیاست ایرانی را تغییر دادهایم. از پراکندگی به همافزایی، از انفعال به کنش، از یاس به ایمان. همین کافی ست تا تو را از درون بسوزاند؛ زیرا هیچ دشمنی همچون موفقیت رقیب، انسانِ شکستخورده را خوار نمیکند.
تو امروز نه مخالف ما، که گمگشتهای در میان انبوه شعارهای خودی. جایی در آینده نداری، زیرا آینده از آنِ آنان است که میسازند، نه آنان که مینالند.
راه ما با عقل و عزت هموار میشود، راه تو با خشم و حقارت به بنبست میرسد.
توهم نقد، نقابیست که بر چهرهی یاس زدهات زدهای؛ تلاشی مذبوحانه برای پنهان کردن حقیقتی که در اعماق وجودت زبانه میکشد: ناتوانی.
سخن از کمپین، سخن از افقی ست که چشمان کمسوی تو از دیدنش عاجز است. تو در پی یافتن دستاوردی، در حالی که ما در حال خلق سرنوشت هستیم. آیا تو قیاس این دو را در مغز کوچک خود ادراک میکنی؟
دستاوردهای ما نه در قالب اعداد و ارقام، که در روح ملتی تشنه به آزادی رخنه کرده است. هر ندایی که از دل ایران برای بازگشت به شکوه گذشته سر داده میشود، مُهریست بر کارنامهی ما.
اما تو کیستی، ای سایهی محو شده در غبار زمان؟
تو فرزند خلف همان ذهنیتی هستی که سالهاست این سرزمین را به قهقرا برده است؛ همان اندیشههای پوسیدهای که در پستوی تعصب و خودخواهی، هر بار با نقابی تازه سر بر میآورند. تو نه منتقدی، بلکه تکرار مکرراتی؛ نوحهای بر ویرانههای امیدی که خود در نابودیاش سهیم بودهای.
در این نبرد سرنوشتساز، تو مهرهای سوختهای.
حتی توان آن را نداری که به سیاهی لشکر بپیوندی؛ زیرا حضور تو، خود تبلیغیست برای رخوت و بیانگیزگی. تو خود قربانی همان پروپاگاندایی هستی که بر طبلش میکوبی؛ اسیر همان توهماتی که دیگران را به اسارتش متهم میکنی.
در قاموس ما، برای امثال تو واژهای نیست، جز فراموششده. .
کمپین، رودی خروشان است ؛ و امثال تو، سنگریزهای بیمقدار در مسیر این سیل بنیانکن.
تیم شید من تک!
شما نه یک عنصر داخلی هستید، بلکه یک لنگر انداز ایدئولوژیک برای سیستم هستید؛ سیستمی که شما را در توهم نقشآفرینی نگه داشته تا انرژیتان را در تخریب و ناسزا به دیگران بسوزانید.
تحلیل و محتوا؟
د آخه شوفر تو و آن تیم
شما محتوای مفید را در قالب پستهای واکنشی جستجو میکنید. 😊
این یعنی شما تفاوت میان فرایند ساختن و نمایش نتیجه را نمیدانید. ما زیربنای فکری یک نظام جایگزین را میچینیم؛ عملیاتی که نیازمند سکوت و اجرای دقیق است، نه فریاد کشیدن در یک فضای مجازی به هم ریخته.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
Telegram
اَشو
شوفر تو یادت رفته اون روزا کجا بودی؟
وقتی من و امثال من، جونمون رو کف دست گرفته بودیم و تو خیابونا برای آزادی وطن میجنگیدیم، تو تو سوراخ موش قایم شده بودی و فقط از دور زِر میزدی!
این شات خیلی قدیمیه، ولی هنوزم بوی ترسو بودن تو ازش میاد.
من اون موقع…
وقتی من و امثال من، جونمون رو کف دست گرفته بودیم و تو خیابونا برای آزادی وطن میجنگیدیم، تو تو سوراخ موش قایم شده بودی و فقط از دور زِر میزدی!
این شات خیلی قدیمیه، ولی هنوزم بوی ترسو بودن تو ازش میاد.
من اون موقع…
❤92👍19
Forwarded from اَشو
🔹انقد از عرق نگو اُوِری با یه فانتا- شوفر اخراجی و پناه بردن به تئوری توطئه!( ۲/۲)
واقعا مضحک است که فردی پس از اخراج یا کناره گیری ، سعی دارد شکست خود را به یک توطئه سازمانیِ سطح بالا تقلیل دهد.
آیا باور کنیم که عالیترین مقام یک جنبش، وقت خود را صرف اخراج یک فعال در یک کانال تلگرامی میکند؟ بیا پایین
شما توسط اصول کمپین که بر دفاع از بازگشت شاه بنا شده، طرد شدید، زیرا اقدامات شما از این خطوط قرمز عبور کرد. کمپین تحت فرمان شخص یا سازمان خاصی نیست که با یک درخواست متلاشی شود؛ این جنبش، آرمان ملت است.
کمپین، آرمان است، نه یک حساب بانکی که با یک امضا قابل تصرف باشد. مدیران فعلی، علیرغم اتهامات تکراری شما، همچنان بر اصول وفادار ماندهاند، و مسئولیت اقداماتشان را—بر خلاف شما—به گردن دیگران نمیاندازند.
این توهم قدرت، نشان از عدم درک نویسنده از سلسله مراتب و اهداف کلان دارد. شما نه اخراج شدید؛ بلکه حجم واقعی خود را در برابر عظمت کمپین دیدید و نتوانستید تحمل کنید.
شما نه اخراج شدید، بلکه از مسیر اصلی منحرف گشتید.
تنها نتیجه منطقی، جدایی طبیعی شما از بدنه اصلی بوده است. اصرار بر واژهی اخراج، صرفا تلاشی حقیرانه برای پوشاندن ضعف تحلیل سیاسی و عدم پایبندی به خطوط قرمز است.
اتهام زدن به مدیران فعلی با برچسبهایی مانند مزدوران اسرائیل، تنها نشان میدهد که نویسنده اکنون خود را در مرز فکری دشمن مشترک یافته است.
این فرافکنیِ نهاییِ یک عنصر نامنسجم است که نمیتواند شکست خود را بپذیرد.
مدیران نادان؟
این بخش، دیگه شاهکار ادبیته...
شما که اکنون در گوشهای نشستهاید و با عصبانیت تحلیل میکنید، چگونه به خود اجازه میدهید بر کسانی که در میدان، پرچم مبارزه را علیرغم انواع اتهامات و فشارهای امنیتی ، نگه داشتهاند، برچسب نادان بزنید؟
نادان کسی است که شکوه یک هدف را نمیبیند و تنها به جایگاه از دست رفتهاش مینگرد. مدیران فعلی، با حفظ ساختار و رسالت کمپین، ثابت کردهاند که درکشان بسیار عمیقتر از آن است که تحت تأثیر یک اتهام شخصی قرار گیرند.
اتهام مزدوری اسرائیل به کمپین، آخرین پناهگاه عناصر نامنسجمی است که فاقد استدلال سیاسی هستند. این ادبیات، نه برآمده از تحلیل، بلکه مستقیما کپی شده از ابزارهای تبلیغاتی دشمن اصلی است. کسی که از منطق و حقیقت عقب مینشیند، تنها میتواند به توهمات توطئه بچسبد تا شکست خود را توجیه کند.
وقتی از میدان اصلی مبارزه رانده میشوید و تنها چیزی که برایتان باقی میماند، توهین به کسانی است که فعالانه در حال پیشبرد هستند، نشان میدهد که جایگاه شما از ابتدا در فهرست بازندگان تاریخ ثبت شده بود.
ما از تو نخواهیم گفت، تاریخ نیز نخواهد گفت — زیرا تاریخ برای ثبت بیاهمیتها وقت ندارد.
بالاخره، جوهر کلام ما در ضدیت با جهل و ستم خواهد درخشید و اجازه نخواهد داد که ننگی بر آن بنشیند. آزادی ایران دیگر یک خواب نیست؛ واقعیت است و ما آن را محقق خواهیم کرد.
ما نه از عقده حرف میزنیم، نه از نفرت — از مسئولیت ملی سخن میگوییم.
اگر دشمنان امروز ما دچار هراس شدهاند، دلیلش روشن است:
برای نخستینبار پس از دههها، ایرانیان خارج و داخل در حال یافتن صدای مشترک هستند — و آن صدا، صدای حقیقت است.
به جای فحاشی و برچسبزنی، بیایید ببینیم چه کسی برای ایران برنامه دارد، و چه کسی فقط تخریب میکند. تاریخ همیشه با برنامهداران است؛ و برنامه امروز، بازگشت ایران به خودش است.
این متن شوفر، یک اعتراف تلخ به شکست فردی است که نتوانست در یک حرکت جمعی، هویت مستقل خود را حفظ کند. خسرو اخراجی، تلاش میکند تا با متهم کردن دیگران به مزدوری، خود را از بار سنگین عدم کفایت تبرئه کند. این نوشته خسرو باید به عنوان سند از کسانی که راه را گم کردند، بایگانی شود.
✍#اشو
میگه براندازه، تو دل پی دین آخونداس
میگه غوله ولی فقط یه ماهی پاکوتاس
کیرم تو خودت و تیمت شب خوش ❤️
راستی حجت کلاشی باباته انقد روش حساسی؟
این هیچ ، گفته بودم زمان مشخص میکنه کی تو لجنه، همین که با خایمال احمدی نژاد تیم شدی و یزدان پناه پشتته مشخص کرده کی تو لجنه ..😂
پاینده ایران.
زنده باد شاه رضا پهلوی.
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
واقعا مضحک است که فردی پس از اخراج یا کناره گیری ، سعی دارد شکست خود را به یک توطئه سازمانیِ سطح بالا تقلیل دهد.
آیا باور کنیم که عالیترین مقام یک جنبش، وقت خود را صرف اخراج یک فعال در یک کانال تلگرامی میکند؟ بیا پایین
شما توسط اصول کمپین که بر دفاع از بازگشت شاه بنا شده، طرد شدید، زیرا اقدامات شما از این خطوط قرمز عبور کرد. کمپین تحت فرمان شخص یا سازمان خاصی نیست که با یک درخواست متلاشی شود؛ این جنبش، آرمان ملت است.
کمپین، آرمان است، نه یک حساب بانکی که با یک امضا قابل تصرف باشد. مدیران فعلی، علیرغم اتهامات تکراری شما، همچنان بر اصول وفادار ماندهاند، و مسئولیت اقداماتشان را—بر خلاف شما—به گردن دیگران نمیاندازند.
این توهم قدرت، نشان از عدم درک نویسنده از سلسله مراتب و اهداف کلان دارد. شما نه اخراج شدید؛ بلکه حجم واقعی خود را در برابر عظمت کمپین دیدید و نتوانستید تحمل کنید.
شما نه اخراج شدید، بلکه از مسیر اصلی منحرف گشتید.
تنها نتیجه منطقی، جدایی طبیعی شما از بدنه اصلی بوده است. اصرار بر واژهی اخراج، صرفا تلاشی حقیرانه برای پوشاندن ضعف تحلیل سیاسی و عدم پایبندی به خطوط قرمز است.
اتهام زدن به مدیران فعلی با برچسبهایی مانند مزدوران اسرائیل، تنها نشان میدهد که نویسنده اکنون خود را در مرز فکری دشمن مشترک یافته است.
این فرافکنیِ نهاییِ یک عنصر نامنسجم است که نمیتواند شکست خود را بپذیرد.
مدیران نادان؟
این بخش، دیگه شاهکار ادبیته...
شما که اکنون در گوشهای نشستهاید و با عصبانیت تحلیل میکنید، چگونه به خود اجازه میدهید بر کسانی که در میدان، پرچم مبارزه را علیرغم انواع اتهامات و فشارهای امنیتی ، نگه داشتهاند، برچسب نادان بزنید؟
نادان کسی است که شکوه یک هدف را نمیبیند و تنها به جایگاه از دست رفتهاش مینگرد. مدیران فعلی، با حفظ ساختار و رسالت کمپین، ثابت کردهاند که درکشان بسیار عمیقتر از آن است که تحت تأثیر یک اتهام شخصی قرار گیرند.
اتهام مزدوری اسرائیل به کمپین، آخرین پناهگاه عناصر نامنسجمی است که فاقد استدلال سیاسی هستند. این ادبیات، نه برآمده از تحلیل، بلکه مستقیما کپی شده از ابزارهای تبلیغاتی دشمن اصلی است. کسی که از منطق و حقیقت عقب مینشیند، تنها میتواند به توهمات توطئه بچسبد تا شکست خود را توجیه کند.
وقتی از میدان اصلی مبارزه رانده میشوید و تنها چیزی که برایتان باقی میماند، توهین به کسانی است که فعالانه در حال پیشبرد هستند، نشان میدهد که جایگاه شما از ابتدا در فهرست بازندگان تاریخ ثبت شده بود.
ما از تو نخواهیم گفت، تاریخ نیز نخواهد گفت — زیرا تاریخ برای ثبت بیاهمیتها وقت ندارد.
بالاخره، جوهر کلام ما در ضدیت با جهل و ستم خواهد درخشید و اجازه نخواهد داد که ننگی بر آن بنشیند. آزادی ایران دیگر یک خواب نیست؛ واقعیت است و ما آن را محقق خواهیم کرد.
ما نه از عقده حرف میزنیم، نه از نفرت — از مسئولیت ملی سخن میگوییم.
اگر دشمنان امروز ما دچار هراس شدهاند، دلیلش روشن است:
برای نخستینبار پس از دههها، ایرانیان خارج و داخل در حال یافتن صدای مشترک هستند — و آن صدا، صدای حقیقت است.
به جای فحاشی و برچسبزنی، بیایید ببینیم چه کسی برای ایران برنامه دارد، و چه کسی فقط تخریب میکند. تاریخ همیشه با برنامهداران است؛ و برنامه امروز، بازگشت ایران به خودش است.
این متن شوفر، یک اعتراف تلخ به شکست فردی است که نتوانست در یک حرکت جمعی، هویت مستقل خود را حفظ کند. خسرو اخراجی، تلاش میکند تا با متهم کردن دیگران به مزدوری، خود را از بار سنگین عدم کفایت تبرئه کند. این نوشته خسرو باید به عنوان سند از کسانی که راه را گم کردند، بایگانی شود.
✍#اشو
میگه براندازه، تو دل پی دین آخونداس
میگه غوله ولی فقط یه ماهی پاکوتاس
راستی حجت کلاشی باباته انقد روش حساسی؟
این هیچ ، گفته بودم زمان مشخص میکنه کی تو لجنه، همین که با خایمال احمدی نژاد تیم شدی و یزدان پناه پشتته مشخص کرده کی تو لجنه ..😂
پاینده ایران.
زنده باد شاه رضا پهلوی.
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
Telegram
اَشو
صدای مردم ایران در برابر ظلم و ستم جمهوری اسلامی. با حمایت مستقیم شاهزاده رضا پهلوی، مصممتر از همیشه در راه آزادی ایران گام برمیدارم. همراه من باشید.
👍92❤18
Forwarded from اَشو
🔹سقوط نهایی: آخرین بوقِ بازیگر مطرود- پاکسازی بود کمپین زده تو کار اصلاح ژنتیک
شوفر، بار دیگر در تلاش است از سایه حقیقت فرار کند و شکست خود را با داستان نویسی سیاسی بپوشاند.
تو با این حرکت، نه تنها ادعاهای پیشین خود را تضعیف کردی، بلکه رسما بر مُهر طرد شدن خودت مهر تایید زدی. دیگر این یک گفتگو نیست؛ این کالبدشکافی بقایای یک شکست است. حمید رضایی تنها گفت با او تماس گرفته شد، نه از دفتر شاه رضا پهلوی. واشنگتن، شهری است با هزار نهاد، دفتر، مرکز و فعال. چه کسی زنگ زده؟ شماره چیست؟ نام فرد تماسگیرنده؟ سند؟ هیچکدام را نداری، چون کل ادعا مبتنی بر شنیده و خیال است، نه مدرک.
اکنون سوال اصلی این است:
چه کسی به تو اجازه داده است هر تماس تلفنی را دستور شاه رضا پهلوی تعبیر کنی متوهم؟
این رفتار نه تحلیل سیاسی است، نه منطق — صرفا جستوجوی بیمارگونه برای دیدهشدن است. تو خودت را اخراجشده به دستور واشنگتن مینامی، در حالی که واقعیت ساده است: طرد شدی به دلیل انحراف از مسیر و رفتارهای غیرقابل اعتماد.
هیچ تماس سیاسی لازم نبود؛ عملکردت کافی بود تا در هر ساختار منسجم، حذف شوی. شوفر، مشکل تو تلفن واشنگتن نیست — مشکل تو ناتوانی از پذیرش بیاهمیتیات در یک حرکت بزرگ است. هر بار که دهانت را باز میکنی، تنها چیزی که زنده میکنی تصویر یک انسان شکستخورده است که با تکرار دروغ، خود را تسکین میدهد.
تو سند ناتمام را به جای سند قطعی جا میزنی.
حمید رضایی گفت تماس گرفته شد و تو در کسری از ثانیه آن را به فرمان مستقیم شاه رضا پهلوی تعبیر کردی.
این اوج درماندگی است؛ ساختن کاخ دروغ بر پایه یک سایه!
تو دیگر یک منتقد نیستی؛ تو سند تاریخی هستی که نشان میدهد چگونه توهم توطئه میتواند یک فعال را به ابزاری برای دشمن تبدیل کند.
❗️تماس گرفته شد تبدیل شد به دستور مستقیم شاه رضا پهلوی. این نه یک تحریف عمدی، بلکه نشاندهنده ساختار ذهنی یک فرد شکستخورده است که تنها با بزرگنمایی دروغین میتواند خود را در میدان ببیند.
تو امروز در مقابل تمام کسانی که زمانی به تو بها دادند، با استفاده از آخرین کارتت (اتهامزنی به دفتر شاه) خودت را به سطل زباله تاریخ این جنبش پرتاب کردی.
قلم تو دیگر برای هیچکس، حتی خودت، جذاب نیست. خودت را خلاص کن و با همان حامیانی که در تاریکترین گوشههای فضای مجازی داری، به زندگیات ادامه بده.
ما مشغول ساختن آیندهایم که نام امثال تو حتی در حاشیهنویسهای آن هم نخواهد بود.
در نهایت خم نمیشه سره سَرو ...
کمپین بازگشت شاهزاده، نه یک کانال تلگرامی، که تبلور اراده تاریخی یک ملت است که دیگر تاب تحمل استبداد و فرسایش ملی را ندارد. این حرکت، تجمیعکننده تمام نیروهای اصیل، وطنپرست و آگاه به مفهوم دولت مدرن است که هدفش نه بازگشت به گذشته، بلکه پرش هوشمندانه به سوی آیندهای مبتنی بر حاکمیت قانون، دموکراسی پارلمانی و شکوه ایران است. هر تلاشی برای کوچکنمایی این جنبش، در برابر این اجماع ملی، صرفا پژواک درماندگی سیستمهای فرسوده است؛ زیرا صدای کمپین، ندای مشروعترین و آگاهترین بخش جامعه ایران است که آیندهای برآمده از اراده آزاد مردم را نمایندگی میکند.
✍ #اشو
کمپین سربلنده مثل سَرو،کمپین نوک هرمه، بالاس
قیمت سوت و گرمش بالاس،مثل ماه تو دل تاریک شب بالاس
از بالا تا پایین مبارزه با ماس
من اشو، همونی که واسه کمپین گردن میزد
هنوز به بدخواه پهلوی سردرد میدم
ویترینت شیشهایه، مشت ما فلزی
کامیونو با سه تا لاستیک میارم من از برزیل..
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
شوفر، بار دیگر در تلاش است از سایه حقیقت فرار کند و شکست خود را با داستان نویسی سیاسی بپوشاند.
تو با این حرکت، نه تنها ادعاهای پیشین خود را تضعیف کردی، بلکه رسما بر مُهر طرد شدن خودت مهر تایید زدی. دیگر این یک گفتگو نیست؛ این کالبدشکافی بقایای یک شکست است. حمید رضایی تنها گفت با او تماس گرفته شد، نه از دفتر شاه رضا پهلوی. واشنگتن، شهری است با هزار نهاد، دفتر، مرکز و فعال. چه کسی زنگ زده؟ شماره چیست؟ نام فرد تماسگیرنده؟ سند؟ هیچکدام را نداری، چون کل ادعا مبتنی بر شنیده و خیال است، نه مدرک.
اکنون سوال اصلی این است:
چه کسی به تو اجازه داده است هر تماس تلفنی را دستور شاه رضا پهلوی تعبیر کنی متوهم؟
این رفتار نه تحلیل سیاسی است، نه منطق — صرفا جستوجوی بیمارگونه برای دیدهشدن است. تو خودت را اخراجشده به دستور واشنگتن مینامی، در حالی که واقعیت ساده است: طرد شدی به دلیل انحراف از مسیر و رفتارهای غیرقابل اعتماد.
هیچ تماس سیاسی لازم نبود؛ عملکردت کافی بود تا در هر ساختار منسجم، حذف شوی. شوفر، مشکل تو تلفن واشنگتن نیست — مشکل تو ناتوانی از پذیرش بیاهمیتیات در یک حرکت بزرگ است. هر بار که دهانت را باز میکنی، تنها چیزی که زنده میکنی تصویر یک انسان شکستخورده است که با تکرار دروغ، خود را تسکین میدهد.
تو سند ناتمام را به جای سند قطعی جا میزنی.
حمید رضایی گفت تماس گرفته شد و تو در کسری از ثانیه آن را به فرمان مستقیم شاه رضا پهلوی تعبیر کردی.
این اوج درماندگی است؛ ساختن کاخ دروغ بر پایه یک سایه!
تو دیگر یک منتقد نیستی؛ تو سند تاریخی هستی که نشان میدهد چگونه توهم توطئه میتواند یک فعال را به ابزاری برای دشمن تبدیل کند.
❗️تماس گرفته شد تبدیل شد به دستور مستقیم شاه رضا پهلوی. این نه یک تحریف عمدی، بلکه نشاندهنده ساختار ذهنی یک فرد شکستخورده است که تنها با بزرگنمایی دروغین میتواند خود را در میدان ببیند.
تو امروز در مقابل تمام کسانی که زمانی به تو بها دادند، با استفاده از آخرین کارتت (اتهامزنی به دفتر شاه) خودت را به سطل زباله تاریخ این جنبش پرتاب کردی.
قلم تو دیگر برای هیچکس، حتی خودت، جذاب نیست. خودت را خلاص کن و با همان حامیانی که در تاریکترین گوشههای فضای مجازی داری، به زندگیات ادامه بده.
ما مشغول ساختن آیندهایم که نام امثال تو حتی در حاشیهنویسهای آن هم نخواهد بود.
در نهایت خم نمیشه سره سَرو ...
کمپین بازگشت شاهزاده، نه یک کانال تلگرامی، که تبلور اراده تاریخی یک ملت است که دیگر تاب تحمل استبداد و فرسایش ملی را ندارد. این حرکت، تجمیعکننده تمام نیروهای اصیل، وطنپرست و آگاه به مفهوم دولت مدرن است که هدفش نه بازگشت به گذشته، بلکه پرش هوشمندانه به سوی آیندهای مبتنی بر حاکمیت قانون، دموکراسی پارلمانی و شکوه ایران است. هر تلاشی برای کوچکنمایی این جنبش، در برابر این اجماع ملی، صرفا پژواک درماندگی سیستمهای فرسوده است؛ زیرا صدای کمپین، ندای مشروعترین و آگاهترین بخش جامعه ایران است که آیندهای برآمده از اراده آزاد مردم را نمایندگی میکند.
✍ #اشو
کمپین سربلنده مثل سَرو،کمپین نوک هرمه، بالاس
قیمت سوت و گرمش بالاس،مثل ماه تو دل تاریک شب بالاس
از بالا تا پایین مبارزه با ماس
من اشو، همونی که واسه کمپین گردن میزد
هنوز به بدخواه پهلوی سردرد میدم
ویترینت شیشهایه، مشت ما فلزی
کامیونو با سه تا لاستیک میارم من از برزیل..
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
👍102❤16👏3
Forwarded from اَشو
🔹دکترین اجباری واشنگتن - بخش اول: ایران فقط بازیگر صحنه ژئوپلیتیک نیست، خود میز بازی است
ایران نه فقط یک کشور، بلکه یک موقعیت استراتژیک تاریخی است؛ سرزمینی که میان سه قارهی بزرگ — آسیا، اروپا و آفریقا — نشسته و هزاران سال است که شاهراه ارتباطی تمدنها را در مشت خود دارد.
در جغرافیای قدرت جهانی، هیچ نقطهای بهاندازهی فلات ایران توان جمع میان امنیت طبیعی، موقعیت مواصلاتی و عمق استراتژیک ندارد. این همان دلیلی است که از هخامنشیان تا امروز، هر قدرت جهانیای برای تعامل یا تقابل با ایران، ناگزیر از درک موقعیت ژئوپلیتیکی آن بوده است.
ایران در قلب اوراسیا قرار گرفته؛ جایی که شمال آن به دریای خزر و منابع عظیم انرژی قفقاز متصل است، شرقش دروازهی ورود به آسیای مرکزی و افغانستان، غربش شاهراه ورود به جهان عرب و خاورمیانهی مدیترانهای، و جنوبش مشرف به خلیج فارس و تنگهی هرمز است — گذرگاهی که حدود یکسوم نفت جهان از آن عبور میکند.
این موقعیت منحصربهفرد، به ایران قدرتی میدهد که با هیچ کشور دیگری در منطقه قابل مقایسه نیست:
توانایی کنترل یا تاثیرگذاری بر مسیرهای انرژی، تجارت و امنیت دریایی جهان.
در جهانی که انرژی، مسیر تجارت و امنیت دریایی سه رکن قدرتاند ،ایران بر هر سه ستون تکیه زده است.
از دید ژئوپلیتیکی، ایران نه در حاشیهی قدرت جهانی، بلکه در قلب رقابتهای آن قرار دارد. هر طلوعی در شرق و هر تصمیمی در غرب، بیواسطه بر منافع و نفوذ ایران اثر میگذارد.
در جهان امروز که مسیرهای انرژی، تجارت و داده، بهمثابه شریانهای حیات نظام بینالملل شناخته میشوند، ایران بر محل تلاقی آن سه مسیر ایستاده است. هر نقشهای از انتقال گاز، نفت یا کالا میان شرق و غرب جهان، اگر راه ایران را حذف کند، ناقص میماند. حضور ایران در قلب اوراسیا، در برزخ میان دو نیرومندیِ تمدنهای شرقی و غربی، آن را به یک ابر قدرت بدل کرده است.
در جنوب این سرزمین، تنگه هرمز همانند رگ حیاتی تمدن صنعتی جهان میتپد. جایی که روزانه میلیونها بشکه نفت خام، از خلیج فارس به جهان منتقل میشود. ایران بر کرانه شمالی این تنگه ایستاده و حضورش در این نقطه، بهمعنای کنترل ضمنی بر نبض اقتصاد جهانی است. در ادبیات ژئوپلیتیک، چنین نقاطی را اهرمهای ژئوانرژیک مینامند؛ گلوگاههایی که دارندگانشان، توانایی تبدیل جغرافیا به سیاست را دارند. .
در درون خاک ایران، ثروتی نهفته است که بسیاری از قدرتها برای تصاحب آن، قرنها کوشیدهاند: انرژی.
ایران با در اختیار داشتن بزرگترین ذخایر گاز طبیعی پس از روسیه و چهارمین ذخایر نفت خام جهان، مرکز ثقل انرژی اوراسیاست. اما اهمیت این منابع تنها در کمیت آنها نیست، بلکه در ترکیب و موقعیتشان است. نفت و گاز ایران در نقطهای قرار گرفتهاند که بهواسطهٔ جغرافیا میتوانند شرق و غرب را تغذیه کنند: یک شبکه بالقوه ترانزیتی از خزر تا اقیانوس هند، که در صورت بروز اراده سیاسی، میتواند مسیرهای انرژی دنیا را بازتعریف کند. در آیندهای نهچندان دور که انرژی پاک و گذار از سوختهای فسیلی دستور کار قدرتهاست، ایران همچنان با توان ژئوالکتریکی، انرژی خورشیدی و موقعیت راهبردی خود بر مدار انتقال برق و فناوریهای نو باقی خواهد ماند.
این پتانسیل زمانی اهمیت جهانی پیدا میکند که جایگاه ایران در میان دو بلوک بزرگ مصرفکننده شرق و غرب- را در نظر بگیریم. فاصله نسبتا کوتاه تا بازارهای چین، هند، اروپا و ترکیه، به همراه امکان ترانزیت زمینی و دریایی، ایران را به حلقه مفقوده امنیت انرژی جهان بدل کرده است.
از نگاه قدرتهای انرژیمحور، ایران یک نقطه اتصالی بین تولید و مصرف است: اگر روزی جغرافیای سیاسی جهان اجازه دهد، ایران میتواند همزمان صادرکننده، ترانزیتکننده و توزیعکننده انرژی باشد — سه نقش استراتژیکی که معمولا میان چند کشور تقسیم میشود.
در منطق قدرت جهانی، هیچ کشوری به اندازه ایران برای نظم آینده تعیینکننده نیست. از نگاه چین، ایران حلقه گمشده جاده ابریشم نوین است؛ دروازهای به خلیج فارس، اروپا و شریانهای انرژی آینده. بدون ایران، طرح کمربند و جاده ناقص است و کریدور اوراسیایی چین تا مدیترانه امتداد نمییابد. در مقابل، از نگاه آمریکا، تداوم اتحاد ژئوپلیتیکی ایران و چین، به معنای تثبیتِ برتری چین در آسیای مرکزی و خاورمیانه است. واشنگتن میداند اگر تهران در محور پکن و مسکو باقی بماند، هژمونی غرب در نیمکره شرقی به تدریج فرو خواهد ریخت.
در منطق قدرت جهانی، ایران نه صرفا بازیگری میان قدرتها، بلکه یکی از هندسهسازان نظام بینالملل در محور انرژی و تجارت است؛
سرزمینی که اگر از آن چشم بپوشند، نقشه ژئوپلیتیک جهان ناقص خواهد بود.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
ایران نه فقط یک کشور، بلکه یک موقعیت استراتژیک تاریخی است؛ سرزمینی که میان سه قارهی بزرگ — آسیا، اروپا و آفریقا — نشسته و هزاران سال است که شاهراه ارتباطی تمدنها را در مشت خود دارد.
در جغرافیای قدرت جهانی، هیچ نقطهای بهاندازهی فلات ایران توان جمع میان امنیت طبیعی، موقعیت مواصلاتی و عمق استراتژیک ندارد. این همان دلیلی است که از هخامنشیان تا امروز، هر قدرت جهانیای برای تعامل یا تقابل با ایران، ناگزیر از درک موقعیت ژئوپلیتیکی آن بوده است.
ایران در قلب اوراسیا قرار گرفته؛ جایی که شمال آن به دریای خزر و منابع عظیم انرژی قفقاز متصل است، شرقش دروازهی ورود به آسیای مرکزی و افغانستان، غربش شاهراه ورود به جهان عرب و خاورمیانهی مدیترانهای، و جنوبش مشرف به خلیج فارس و تنگهی هرمز است — گذرگاهی که حدود یکسوم نفت جهان از آن عبور میکند.
این موقعیت منحصربهفرد، به ایران قدرتی میدهد که با هیچ کشور دیگری در منطقه قابل مقایسه نیست:
توانایی کنترل یا تاثیرگذاری بر مسیرهای انرژی، تجارت و امنیت دریایی جهان.
در جهانی که انرژی، مسیر تجارت و امنیت دریایی سه رکن قدرتاند ،ایران بر هر سه ستون تکیه زده است.
از دید ژئوپلیتیکی، ایران نه در حاشیهی قدرت جهانی، بلکه در قلب رقابتهای آن قرار دارد. هر طلوعی در شرق و هر تصمیمی در غرب، بیواسطه بر منافع و نفوذ ایران اثر میگذارد.
در جهان امروز که مسیرهای انرژی، تجارت و داده، بهمثابه شریانهای حیات نظام بینالملل شناخته میشوند، ایران بر محل تلاقی آن سه مسیر ایستاده است. هر نقشهای از انتقال گاز، نفت یا کالا میان شرق و غرب جهان، اگر راه ایران را حذف کند، ناقص میماند. حضور ایران در قلب اوراسیا، در برزخ میان دو نیرومندیِ تمدنهای شرقی و غربی، آن را به یک ابر قدرت بدل کرده است.
در جنوب این سرزمین، تنگه هرمز همانند رگ حیاتی تمدن صنعتی جهان میتپد. جایی که روزانه میلیونها بشکه نفت خام، از خلیج فارس به جهان منتقل میشود. ایران بر کرانه شمالی این تنگه ایستاده و حضورش در این نقطه، بهمعنای کنترل ضمنی بر نبض اقتصاد جهانی است. در ادبیات ژئوپلیتیک، چنین نقاطی را اهرمهای ژئوانرژیک مینامند؛ گلوگاههایی که دارندگانشان، توانایی تبدیل جغرافیا به سیاست را دارند. .
در درون خاک ایران، ثروتی نهفته است که بسیاری از قدرتها برای تصاحب آن، قرنها کوشیدهاند: انرژی.
ایران با در اختیار داشتن بزرگترین ذخایر گاز طبیعی پس از روسیه و چهارمین ذخایر نفت خام جهان، مرکز ثقل انرژی اوراسیاست. اما اهمیت این منابع تنها در کمیت آنها نیست، بلکه در ترکیب و موقعیتشان است. نفت و گاز ایران در نقطهای قرار گرفتهاند که بهواسطهٔ جغرافیا میتوانند شرق و غرب را تغذیه کنند: یک شبکه بالقوه ترانزیتی از خزر تا اقیانوس هند، که در صورت بروز اراده سیاسی، میتواند مسیرهای انرژی دنیا را بازتعریف کند. در آیندهای نهچندان دور که انرژی پاک و گذار از سوختهای فسیلی دستور کار قدرتهاست، ایران همچنان با توان ژئوالکتریکی، انرژی خورشیدی و موقعیت راهبردی خود بر مدار انتقال برق و فناوریهای نو باقی خواهد ماند.
این پتانسیل زمانی اهمیت جهانی پیدا میکند که جایگاه ایران در میان دو بلوک بزرگ مصرفکننده شرق و غرب- را در نظر بگیریم. فاصله نسبتا کوتاه تا بازارهای چین، هند، اروپا و ترکیه، به همراه امکان ترانزیت زمینی و دریایی، ایران را به حلقه مفقوده امنیت انرژی جهان بدل کرده است.
از نگاه قدرتهای انرژیمحور، ایران یک نقطه اتصالی بین تولید و مصرف است: اگر روزی جغرافیای سیاسی جهان اجازه دهد، ایران میتواند همزمان صادرکننده، ترانزیتکننده و توزیعکننده انرژی باشد — سه نقش استراتژیکی که معمولا میان چند کشور تقسیم میشود.
در منطق قدرت جهانی، هیچ کشوری به اندازه ایران برای نظم آینده تعیینکننده نیست. از نگاه چین، ایران حلقه گمشده جاده ابریشم نوین است؛ دروازهای به خلیج فارس، اروپا و شریانهای انرژی آینده. بدون ایران، طرح کمربند و جاده ناقص است و کریدور اوراسیایی چین تا مدیترانه امتداد نمییابد. در مقابل، از نگاه آمریکا، تداوم اتحاد ژئوپلیتیکی ایران و چین، به معنای تثبیتِ برتری چین در آسیای مرکزی و خاورمیانه است. واشنگتن میداند اگر تهران در محور پکن و مسکو باقی بماند، هژمونی غرب در نیمکره شرقی به تدریج فرو خواهد ریخت.
در منطق قدرت جهانی، ایران نه صرفا بازیگری میان قدرتها، بلکه یکی از هندسهسازان نظام بینالملل در محور انرژی و تجارت است؛
سرزمینی که اگر از آن چشم بپوشند، نقشه ژئوپلیتیک جهان ناقص خواهد بود.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
👍118❤20👏2
Forwarded from اَشو
🔹دکترین اجباری واشنگتن: بخش دوم- ایران میز بازی نهایی قرن ، چرا آمریکا برای مهار شرق، نیازمند اتحاد است و این اتحاد، حذف جمهوری اسلامی را دیکته میکند؟
دوستانی که تاکنون بخش نخست را مطالعه نکردهاند، میتوانند با کلیک بر روی گزینه👈 بخش اول ، آن را بخوانند و جریان تحلیل را به طور کامل دنبال نمایند.
رقابت آمریکا و چین، جایی نیست جز ایران. این کشور، دیگر صرفاً یک بازیگر منطقهای نیست؛ بلکه مفصلالوصل حیاتی تأمین انرژی و کریدورهای ژئوپلیتیکی است که تضمینکننده ثبات اقتصادی بلندمدت هر دو قطب قدرت محسوب میشود. تمرکز باید بر این باشد: منابع انرژی ایران، پادزهر استراتژیک در برابر جاهطلبیهای جهانی چین و سنگ بنای نظم انرژی آینده در محور غرب است.
چین برای تداوم ماشین صنعتی عظیم خود و تحقق پروژههایی نظیر ابتکار کمربند و جاده، نیازمند یک تامینکننده پایدار و فراوان انرژی است. در این شرایط، یک رژیم همسو با غرب، نه یک امتیاز، بلکه یک برتری استراتژیک مطلق برای آمریکاست.
این اهمیت تعیینکننده، معادلات واشنگتن را پیچیده میسازد. منطق صرف توازن قوا ایجاب میکند که ایالات متحده و متحدانش، برای مهار نفوذ روزافزون پکن در آسیای مرکزی و خاورمیانه، به شدت نیازمند اتحاد استراتژیک با ایران هستند. تصور کنید اگر منابع عظیم هیدروکربنی ایران تحت یک رژیم دوست، به صورت پایدار و قابل اعتماد وارد بازار جهانی غرب شود؛ این امر نه تنها چین را تضعیف میکند، بلکه یک سپر دفاعی در برابر نوسانات عرضه انرژی ایجاد مینماید.
اما این اتحاد، توسط ساختار ایدئولوژیک و ساختار انقلابی جمهوری اسلامی قفل شده است. این رژیم، به طور ذاتی، در تقابل با نظم لیبرال جهانی قرار دارد و ماهیت تقابلیاش، مانع از تحقق آن انسجام استراتژیک مورد نیاز غرب است. اینجاست که تحلیل به یک نقطه اوج میرسد: تغییر رژیم دیگر یک آرمانگرایی سیاسی نیست؛ بلکه دستور کار عملیاتی محتوم است که باید برای رفع انسداد استراتژیک اجرا شود. هیچ راهحل میانیای برای دستیابی به ایرانِ متحد، بدون حذف جمهوری اسلامی وجود ندارد.
همانطور که ماهیت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، آن را ذاتا در تضاد با نظم جهانی لیبرال و منافع غرب قرار میدهد، درک استراتژیک حکم میکند که اتحاد مطلوب غرب با ایران، تنها و تنها با فروپاشی و تغییر رژیم در تهران میسر است.
دستور کار پنهان و آشکار واشنگتن و متحدین منطقهایاش، دیگر صرفا مهار نیست؛ بلکه تغییر رژیم است.
در ادامه هرگونه درگیری نظامی در آینده —چه بهصورت مستقیم و چه از طریق نمایندگان منطقهای—باید در قالب این پارادایم تعریف شود:
این جنگ اسرائیل و آمریکا با جمهوری اسلامی است، نه جنگ با ایران و ملت ایران .
این تمایز حیاتی است. هدف، تخریب زیرساختهای مدنی یا تجزیه ایران نیست، بلکه نابودی فیزیکی و ایدئولوژیک ساختار حکومتی مستقر است که مانع از تحقق اتحاد استراتژیک ایران با غرب و تبدیل شدن ایران به تأمینکننده اصلی انرژی در یک سیستم جهانی متعادلشده در برابر چین است.
در صورت لزوم به اقدام نظامی، تعریف آن باید به روشنی مشخص باشد: این نبرد، جنگ اسرائیل و آمریکا علیه هسته سخت جمهوری اسلامی خواهد بود؛ هدفی که رژیم را نابود خواهد کرد، نه ملت یا سرزمین ایران را. این اقدام، در حقیقت، آزادسازی پتانسیلهای عظیم ژئوپلیتیکی و انرژی ایران از قید ایدئولوژی است تا این کشور بتواند به جایگاه تاریخی خود به عنوان نیروی تثبیتکننده منطقه و تأمینکننده استراتژیک انرژی بپیوندد. تمام این لایهها، از رقابت شرق و غرب گرفته تا ضرورت تغییر داخلی، یک پازل واحد را میسازند که تنها با حذف جمهوری اسلامی تکمیل میگردد.
در حقیقت، ایرانِ ابرقدرت نه شعاری ملی، بلکه واقعیتی ژئوپلیتیکی است؛ چون تمام خطوط نبرد جهانی در قرن بیستویکم بهنوعی از خاک این سرزمین عبور میکنند. ایران بهدلیل موقعیتش، نه میتواند از رقابتِ ابرقدرتها خارج شود، و نه جهان میتواند از آن چشم بپوشد. جهان در ایران تلاقی میکند — و در این تلاقی، هر نظمی که در اتحاد با تهران باشد، آینده نظم جهانی را رقم خواهد زد.
موقعیت ژئوپلیتیکی ایران، با منابع انرژیاش، آن را به مهمترین میدان نبرد تاکتیکی در رقابت شرق و غرب تبدیل کرده است. اتحاد آمریکا با ایران، بدون سقوط رژیم میسر نیست؛ و این سقوط، هدف نهایی و استراتژیک است که باید به عنوان نبردی برای رهایی ایران از وضع موجود تعریف شود.
جراحی برای تغییر پارادایم قدرت در قلب خاورمیانه ، تغییر رژیم برای آزادسازی پتانسیل استراتژیک ایران از قید رژیمی است که هم مانع همکاری با غرب است و هم مانع شکوفایی واقعی ملت و جایگاه تاریخی ایران.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
دوستانی که تاکنون بخش نخست را مطالعه نکردهاند، میتوانند با کلیک بر روی گزینه👈 بخش اول ، آن را بخوانند و جریان تحلیل را به طور کامل دنبال نمایند.
رقابت آمریکا و چین، جایی نیست جز ایران. این کشور، دیگر صرفاً یک بازیگر منطقهای نیست؛ بلکه مفصلالوصل حیاتی تأمین انرژی و کریدورهای ژئوپلیتیکی است که تضمینکننده ثبات اقتصادی بلندمدت هر دو قطب قدرت محسوب میشود. تمرکز باید بر این باشد: منابع انرژی ایران، پادزهر استراتژیک در برابر جاهطلبیهای جهانی چین و سنگ بنای نظم انرژی آینده در محور غرب است.
چین برای تداوم ماشین صنعتی عظیم خود و تحقق پروژههایی نظیر ابتکار کمربند و جاده، نیازمند یک تامینکننده پایدار و فراوان انرژی است. در این شرایط، یک رژیم همسو با غرب، نه یک امتیاز، بلکه یک برتری استراتژیک مطلق برای آمریکاست.
این اهمیت تعیینکننده، معادلات واشنگتن را پیچیده میسازد. منطق صرف توازن قوا ایجاب میکند که ایالات متحده و متحدانش، برای مهار نفوذ روزافزون پکن در آسیای مرکزی و خاورمیانه، به شدت نیازمند اتحاد استراتژیک با ایران هستند. تصور کنید اگر منابع عظیم هیدروکربنی ایران تحت یک رژیم دوست، به صورت پایدار و قابل اعتماد وارد بازار جهانی غرب شود؛ این امر نه تنها چین را تضعیف میکند، بلکه یک سپر دفاعی در برابر نوسانات عرضه انرژی ایجاد مینماید.
اما این اتحاد، توسط ساختار ایدئولوژیک و ساختار انقلابی جمهوری اسلامی قفل شده است. این رژیم، به طور ذاتی، در تقابل با نظم لیبرال جهانی قرار دارد و ماهیت تقابلیاش، مانع از تحقق آن انسجام استراتژیک مورد نیاز غرب است. اینجاست که تحلیل به یک نقطه اوج میرسد: تغییر رژیم دیگر یک آرمانگرایی سیاسی نیست؛ بلکه دستور کار عملیاتی محتوم است که باید برای رفع انسداد استراتژیک اجرا شود. هیچ راهحل میانیای برای دستیابی به ایرانِ متحد، بدون حذف جمهوری اسلامی وجود ندارد.
همانطور که ماهیت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، آن را ذاتا در تضاد با نظم جهانی لیبرال و منافع غرب قرار میدهد، درک استراتژیک حکم میکند که اتحاد مطلوب غرب با ایران، تنها و تنها با فروپاشی و تغییر رژیم در تهران میسر است.
دستور کار پنهان و آشکار واشنگتن و متحدین منطقهایاش، دیگر صرفا مهار نیست؛ بلکه تغییر رژیم است.
در ادامه هرگونه درگیری نظامی در آینده —چه بهصورت مستقیم و چه از طریق نمایندگان منطقهای—باید در قالب این پارادایم تعریف شود:
این جنگ اسرائیل و آمریکا با جمهوری اسلامی است، نه جنگ با ایران و ملت ایران .
این تمایز حیاتی است. هدف، تخریب زیرساختهای مدنی یا تجزیه ایران نیست، بلکه نابودی فیزیکی و ایدئولوژیک ساختار حکومتی مستقر است که مانع از تحقق اتحاد استراتژیک ایران با غرب و تبدیل شدن ایران به تأمینکننده اصلی انرژی در یک سیستم جهانی متعادلشده در برابر چین است.
در صورت لزوم به اقدام نظامی، تعریف آن باید به روشنی مشخص باشد: این نبرد، جنگ اسرائیل و آمریکا علیه هسته سخت جمهوری اسلامی خواهد بود؛ هدفی که رژیم را نابود خواهد کرد، نه ملت یا سرزمین ایران را. این اقدام، در حقیقت، آزادسازی پتانسیلهای عظیم ژئوپلیتیکی و انرژی ایران از قید ایدئولوژی است تا این کشور بتواند به جایگاه تاریخی خود به عنوان نیروی تثبیتکننده منطقه و تأمینکننده استراتژیک انرژی بپیوندد. تمام این لایهها، از رقابت شرق و غرب گرفته تا ضرورت تغییر داخلی، یک پازل واحد را میسازند که تنها با حذف جمهوری اسلامی تکمیل میگردد.
در حقیقت، ایرانِ ابرقدرت نه شعاری ملی، بلکه واقعیتی ژئوپلیتیکی است؛ چون تمام خطوط نبرد جهانی در قرن بیستویکم بهنوعی از خاک این سرزمین عبور میکنند. ایران بهدلیل موقعیتش، نه میتواند از رقابتِ ابرقدرتها خارج شود، و نه جهان میتواند از آن چشم بپوشد. جهان در ایران تلاقی میکند — و در این تلاقی، هر نظمی که در اتحاد با تهران باشد، آینده نظم جهانی را رقم خواهد زد.
موقعیت ژئوپلیتیکی ایران، با منابع انرژیاش، آن را به مهمترین میدان نبرد تاکتیکی در رقابت شرق و غرب تبدیل کرده است. اتحاد آمریکا با ایران، بدون سقوط رژیم میسر نیست؛ و این سقوط، هدف نهایی و استراتژیک است که باید به عنوان نبردی برای رهایی ایران از وضع موجود تعریف شود.
جراحی برای تغییر پارادایم قدرت در قلب خاورمیانه ، تغییر رژیم برای آزادسازی پتانسیل استراتژیک ایران از قید رژیمی است که هم مانع همکاری با غرب است و هم مانع شکوفایی واقعی ملت و جایگاه تاریخی ایران.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
👍125❤11👏3
Forwarded from اَشو
🔹از فراخوان تا بازداشت: چرا همراهی با گروههای خاص، پادشاهیخواهان را قربانی میکند؟
در هر حرکت سیاسی، مرزبندی هویتی و پیام استراتژیک نقشی تعیینکننده دارد. جنبش پادشاهیخواهی، از دل سنت ملیگرایی ایرانی برآمده و خود را پاسدار تمامیت ارضی، استقلال و ریشههای تمدنی ایران میداند. در مقابل، گروههایی چون مجاهدین خلق یا جریانهای تجزیهطلب، یا به گذشتهای آلوده به همکاری با قدرتهای بیگانه و خشونت سازمانیافته مشهورند، یا اساسا در پی گسستن از چارچوب یکپارچهی ملت ایراناند. پاسخ مثبت دادن پادشاهیخواهان به فراخوان آنان، صرفنظر از نیت افراد، بهمنزلهی پاک کردن همین خط مرزی است که معنای سیاسی و اخلاقی آنان را تعریف میکند.
مشکل نخست، در قلمرو مشروعیت اجتماعی رخ میدهد. در حافظهی جمعی ایرانیان، گروههایی مانند مجاهدین خلق یادآور خشونت ، عملیات مسلحانه و همکاری با دشمن در زمان جنگاند. پس هر نیرویی که کنار آنان در خیابان بایستد، ولو از منظر اهداف متفاوت، در ذهن جامعه با همان چهره سنجیده میشود. نتیجه، سلب اعتماد اقشار میانهرو و ملی است؛ همان نیروهایی که ما پادشاهیخواهان برای بازسازی نقش خود در سپهر سیاسی ایران بیش از همه به آنان نیاز داریم.
دومین آسیب، در عرصهی رسانه و جنگ روایتها پدید میآید. نظام سیاسی حاکم، استاد بهرهبرداری از اشتباهات اپوزیسیون است.
هنگامیکه پادشاهیخواهان به فراخوانی ملحق شوند که ریشهاش در گروهی چون مجاهدین یا تجزیهطلبهاست، رسانههای رسمی بلافاصله از آن برای روایتسازی بهره میگیرند: تمام مخالفان جمهوری اسلامی، ابزار دست بیگانگان و دشمنان تمامیت ایراناند.
چنین تصویرسازی بهسرعت در افکار عمومی نفوذ میکند، مرز میان نیروهای ملی و ضدملی را از میان میبرد و سرمایهی اخلاقی جنبش پادشاهیخواهی را فرسایش میدهد.
در این میان نباید از بعد امنیتی و میدانی نیز غافل شد. هرگونه تجمعی که شعار یا سازماندهی آن با نام گروههای رادیکال یا مسلح همراه باشد، طبیعتا حساسیت امنیتی بالایی ایجاد میکند. نیروهایی که با نیت صادقانه در آن حضور مییابند، ناخواسته در میانهی میدان تقابل امنیتی قرار میگیرند. بازداشتها، برچسبها و نفوذ عناصر ناشناس، نتیجهی مستقیم چنین آمیختگیهایی است. به بیان دیگر، پادشاهیخواهان با شرکت در این فراخوانها، بهجای آنکه ظرفیت مدنی خود را تقویت کنند، در صحنهای بازی میکنند که قواعدش را دیگران – و نه آنان – تعیین کردهاند.
در نبرد روایتها و کنشهای سیاسی، گاه یک تصمیم اشتباه تاکتیکی میتواند سرمایهای را بسوزاند که سالها برای آن زحمت کشیده شده است.
پاسخ به فراخوانهای گروههایی چون مجاهدین خلق یا تجزیهطلبان، برای پادشاهیخواهان نهتنها زیان سیاسی، بلکه پیامد امنیتی سنگینی دارد. چنین تجمعاتی از نظر نهادهای امنیتی تهدید مشترک تلقی میشود و هیچ تفکیکی میان گروهها صورت نمیگیرد. در نتیجه، پادشاهیخواهان میهندوست، در کنار عناصر رادیکال بازداشت میشوند و موجی از دستگیریهای گسترده شکل میگیرد. این وضعیت هم سرمایهی انسانی جنبش را میفرساید، هم فرصت نفوذ و بدنامسازی را در اختیار حکومت میگذارد. بنابراین، حفظ فاصلهی روشن از گروههای تندرو، نه تاکتیکی زودگذر، بلکه شرط بقا و امنیت پادشاهیخواهان است.
اما مهمتر از همه، جنبهی استراتژیک و همبستگی ملی است. جوهرهی اندیشهی پادشاهیخواهی در ایران، بر دو رکن استوار است: تداوم وحدت ملی و بازسازی نظم مدنی و حقوقی بر بنیان قانون و ثبات. از همینرو، حضور در فراخوانهایی که توسط نیروهای گریز از مرکز، تجزیهطلب یا گروههایی با سابقهی خصومت با تمامیت ایران اعلام میشود، دقیقا برخلاف فلسفهی وجودی آن جنبش است. چنین حضوری، پیام سیاسی پادشاهیخواهان را مبنی بر بازگشت به قانون، نظم و وحدت به شورشی فاقد اصالت ملی تقلیل میدهد و سرمایهی تاریخی آن را نابود میکند.
در مجموع، همراهی پادشاهیخواهان با فراخوان گروههایی چون مجاهدین خلق و تجزیهطلبان، نهتنها دستاوردی ندارد، بلکه سه زیان قطعی بهبار میآورد: نخست، تخریب چهرهی ملی و از میان رفتن مرزبندی هویتی؛ دوم، بازتولید روایت تبلیغاتی حکومت مبنی بر اتحاد اپوزیسیون با دشمنان ملت؛ و سوم، قرار گرفتن در میدانی که از نظر امنیتی و استراتژیک به زیان ما پادشاهیخواهان است.
جنبشهایی که میخواهند در تاریخ ماندگار شوند، باید مراقب باشند با چه کسانی در یک خیابان یا زیر یک پرچم دیده میشوند. برای پادشاهیخواهان، استقلال فکری و تمایز ملی نه یک شعار، بلکه شرط بقا و معناست.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
در هر حرکت سیاسی، مرزبندی هویتی و پیام استراتژیک نقشی تعیینکننده دارد. جنبش پادشاهیخواهی، از دل سنت ملیگرایی ایرانی برآمده و خود را پاسدار تمامیت ارضی، استقلال و ریشههای تمدنی ایران میداند. در مقابل، گروههایی چون مجاهدین خلق یا جریانهای تجزیهطلب، یا به گذشتهای آلوده به همکاری با قدرتهای بیگانه و خشونت سازمانیافته مشهورند، یا اساسا در پی گسستن از چارچوب یکپارچهی ملت ایراناند. پاسخ مثبت دادن پادشاهیخواهان به فراخوان آنان، صرفنظر از نیت افراد، بهمنزلهی پاک کردن همین خط مرزی است که معنای سیاسی و اخلاقی آنان را تعریف میکند.
مشکل نخست، در قلمرو مشروعیت اجتماعی رخ میدهد. در حافظهی جمعی ایرانیان، گروههایی مانند مجاهدین خلق یادآور خشونت ، عملیات مسلحانه و همکاری با دشمن در زمان جنگاند. پس هر نیرویی که کنار آنان در خیابان بایستد، ولو از منظر اهداف متفاوت، در ذهن جامعه با همان چهره سنجیده میشود. نتیجه، سلب اعتماد اقشار میانهرو و ملی است؛ همان نیروهایی که ما پادشاهیخواهان برای بازسازی نقش خود در سپهر سیاسی ایران بیش از همه به آنان نیاز داریم.
دومین آسیب، در عرصهی رسانه و جنگ روایتها پدید میآید. نظام سیاسی حاکم، استاد بهرهبرداری از اشتباهات اپوزیسیون است.
هنگامیکه پادشاهیخواهان به فراخوانی ملحق شوند که ریشهاش در گروهی چون مجاهدین یا تجزیهطلبهاست، رسانههای رسمی بلافاصله از آن برای روایتسازی بهره میگیرند: تمام مخالفان جمهوری اسلامی، ابزار دست بیگانگان و دشمنان تمامیت ایراناند.
چنین تصویرسازی بهسرعت در افکار عمومی نفوذ میکند، مرز میان نیروهای ملی و ضدملی را از میان میبرد و سرمایهی اخلاقی جنبش پادشاهیخواهی را فرسایش میدهد.
در این میان نباید از بعد امنیتی و میدانی نیز غافل شد. هرگونه تجمعی که شعار یا سازماندهی آن با نام گروههای رادیکال یا مسلح همراه باشد، طبیعتا حساسیت امنیتی بالایی ایجاد میکند. نیروهایی که با نیت صادقانه در آن حضور مییابند، ناخواسته در میانهی میدان تقابل امنیتی قرار میگیرند. بازداشتها، برچسبها و نفوذ عناصر ناشناس، نتیجهی مستقیم چنین آمیختگیهایی است. به بیان دیگر، پادشاهیخواهان با شرکت در این فراخوانها، بهجای آنکه ظرفیت مدنی خود را تقویت کنند، در صحنهای بازی میکنند که قواعدش را دیگران – و نه آنان – تعیین کردهاند.
در نبرد روایتها و کنشهای سیاسی، گاه یک تصمیم اشتباه تاکتیکی میتواند سرمایهای را بسوزاند که سالها برای آن زحمت کشیده شده است.
پاسخ به فراخوانهای گروههایی چون مجاهدین خلق یا تجزیهطلبان، برای پادشاهیخواهان نهتنها زیان سیاسی، بلکه پیامد امنیتی سنگینی دارد. چنین تجمعاتی از نظر نهادهای امنیتی تهدید مشترک تلقی میشود و هیچ تفکیکی میان گروهها صورت نمیگیرد. در نتیجه، پادشاهیخواهان میهندوست، در کنار عناصر رادیکال بازداشت میشوند و موجی از دستگیریهای گسترده شکل میگیرد. این وضعیت هم سرمایهی انسانی جنبش را میفرساید، هم فرصت نفوذ و بدنامسازی را در اختیار حکومت میگذارد. بنابراین، حفظ فاصلهی روشن از گروههای تندرو، نه تاکتیکی زودگذر، بلکه شرط بقا و امنیت پادشاهیخواهان است.
اما مهمتر از همه، جنبهی استراتژیک و همبستگی ملی است. جوهرهی اندیشهی پادشاهیخواهی در ایران، بر دو رکن استوار است: تداوم وحدت ملی و بازسازی نظم مدنی و حقوقی بر بنیان قانون و ثبات. از همینرو، حضور در فراخوانهایی که توسط نیروهای گریز از مرکز، تجزیهطلب یا گروههایی با سابقهی خصومت با تمامیت ایران اعلام میشود، دقیقا برخلاف فلسفهی وجودی آن جنبش است. چنین حضوری، پیام سیاسی پادشاهیخواهان را مبنی بر بازگشت به قانون، نظم و وحدت به شورشی فاقد اصالت ملی تقلیل میدهد و سرمایهی تاریخی آن را نابود میکند.
در مجموع، همراهی پادشاهیخواهان با فراخوان گروههایی چون مجاهدین خلق و تجزیهطلبان، نهتنها دستاوردی ندارد، بلکه سه زیان قطعی بهبار میآورد: نخست، تخریب چهرهی ملی و از میان رفتن مرزبندی هویتی؛ دوم، بازتولید روایت تبلیغاتی حکومت مبنی بر اتحاد اپوزیسیون با دشمنان ملت؛ و سوم، قرار گرفتن در میدانی که از نظر امنیتی و استراتژیک به زیان ما پادشاهیخواهان است.
جنبشهایی که میخواهند در تاریخ ماندگار شوند، باید مراقب باشند با چه کسانی در یک خیابان یا زیر یک پرچم دیده میشوند. برای پادشاهیخواهان، استقلال فکری و تمایز ملی نه یک شعار، بلکه شرط بقا و معناست.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
👍137❤9👌4🔥1💯1
Forwarded from اَشو
🔹استراتژی اجرا شد- سپاس از گارد شاهنشاهی، اتحاد ملی و کمپین بازگشت شاهزاده برای نمایش قدرت رسانهای هماهنگ
https://t.me/ASHOOZA/479
این قلم به روشنی نشان داد که چگونه همراهی پادشاهیخواهان با فراخوانهای گروههای دارای پیشینه یا اهداف تجزیهطلبانه، سه زیان مهلک را به دنبال دارد: تخریب چهرهی ملی در حافظهی جمعی، تایید روایت تبلیغاتی حکومت مبنی بر ضدیت تمام اپوزیسیون با تمامیت ایران، و افزایش ریسکهای امنیتی که منجر به بازداشتها و فرسایش سرمایهی انسانی جنبش میشد. در واقع، این قلم هشدار داد که این فراخوان، اصول بنیادین پادشاهیخواهی (وحدت ملی و نظم مدنی) را نقض کرده و جنبش را به سمتی میبرد که قواعد بازی را به دیگران واگذار میکند.
اجرای صحیح و به موقع توصیههایی که منجر به این تحلیل و انتشار آن شد، نشاندهندهی درایت و هوشمندی عملیاتی فعالان این عرصه است. ما از اینکه توانستیم با اجرای این تدابیر، از قرار گرفتن در دامهای استراتژیک ذکر شده در تحلیل جلوگیری کنیم، خرسندیم و این موفقیت را به تلاش همگانی نسبت میدهیم.
پادشاهیخواهان، با درک عمیق اهمیت این تحلیل، این استدلالها را نه تنها یک تاکتیک، بلکه شرط بقای استراتژیک خود پذیرفتند و در راستای آن گام برداشتند. ما فهمیدیم که جوهرهی پادشاهیخواهی بر تداوم وحدت ملی و بازسازی نظم مدنی استوار است و هرگونه همراهی با نیروهای گریز از مرکز، فلسفهی وجودی ما را نابود میسازد.
در این زمینه، لازم است از کانالهای گارد شاهنشاهی، اتحاد ملی، و کمپین بازگشت شاهزاده صمیمانه تشکر کنم که با همکاری موثر و به موقع خود در انتشار این تحلیل راهبردی، قدرت رسانهای هماهنگ و منسجم پادشاهیخواهان را به نمایش گذاشتند. این همافزایی، یک دستاورد بزرگ محسوب میشود.
این سه کانال، به حق بزرگترین و اصیلترین مجراهای پادشاهیخواهی هستند و همواره با گام برداشتن در مسیر درست و اصیل، ضامن سلامت استراتژیک جنبش بودهاند. لازم است که این همکاری رسانهای هماهنگ، به عنوان یک الگوی موفق، تداوم یابد. امید است که این همکاریهای رسانهای هوشمندانه بیش از پیش تعمیق یابد تا اتحاد و انسجام ملی، به عنوان ستون اصلی اندیشه پادشاهیخواهی، تقویت گردد.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
https://t.me/ASHOOZA/479
این قلم به روشنی نشان داد که چگونه همراهی پادشاهیخواهان با فراخوانهای گروههای دارای پیشینه یا اهداف تجزیهطلبانه، سه زیان مهلک را به دنبال دارد: تخریب چهرهی ملی در حافظهی جمعی، تایید روایت تبلیغاتی حکومت مبنی بر ضدیت تمام اپوزیسیون با تمامیت ایران، و افزایش ریسکهای امنیتی که منجر به بازداشتها و فرسایش سرمایهی انسانی جنبش میشد. در واقع، این قلم هشدار داد که این فراخوان، اصول بنیادین پادشاهیخواهی (وحدت ملی و نظم مدنی) را نقض کرده و جنبش را به سمتی میبرد که قواعد بازی را به دیگران واگذار میکند.
اجرای صحیح و به موقع توصیههایی که منجر به این تحلیل و انتشار آن شد، نشاندهندهی درایت و هوشمندی عملیاتی فعالان این عرصه است. ما از اینکه توانستیم با اجرای این تدابیر، از قرار گرفتن در دامهای استراتژیک ذکر شده در تحلیل جلوگیری کنیم، خرسندیم و این موفقیت را به تلاش همگانی نسبت میدهیم.
پادشاهیخواهان، با درک عمیق اهمیت این تحلیل، این استدلالها را نه تنها یک تاکتیک، بلکه شرط بقای استراتژیک خود پذیرفتند و در راستای آن گام برداشتند. ما فهمیدیم که جوهرهی پادشاهیخواهی بر تداوم وحدت ملی و بازسازی نظم مدنی استوار است و هرگونه همراهی با نیروهای گریز از مرکز، فلسفهی وجودی ما را نابود میسازد.
در این زمینه، لازم است از کانالهای گارد شاهنشاهی، اتحاد ملی، و کمپین بازگشت شاهزاده صمیمانه تشکر کنم که با همکاری موثر و به موقع خود در انتشار این تحلیل راهبردی، قدرت رسانهای هماهنگ و منسجم پادشاهیخواهان را به نمایش گذاشتند. این همافزایی، یک دستاورد بزرگ محسوب میشود.
این سه کانال، به حق بزرگترین و اصیلترین مجراهای پادشاهیخواهی هستند و همواره با گام برداشتن در مسیر درست و اصیل، ضامن سلامت استراتژیک جنبش بودهاند. لازم است که این همکاری رسانهای هماهنگ، به عنوان یک الگوی موفق، تداوم یابد. امید است که این همکاریهای رسانهای هوشمندانه بیش از پیش تعمیق یابد تا اتحاد و انسجام ملی، به عنوان ستون اصلی اندیشه پادشاهیخواهی، تقویت گردد.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
Telegram
اَشو
🔹از فراخوان تا بازداشت: چرا همراهی با گروههای خاص، پادشاهیخواهان را قربانی میکند؟
در هر حرکت سیاسی، مرزبندی هویتی و پیام استراتژیک نقشی تعیینکننده دارد. جنبش پادشاهیخواهی، از دل سنت ملیگرایی ایرانی برآمده و خود را پاسدار تمامیت ارضی، استقلال و ریشههای…
در هر حرکت سیاسی، مرزبندی هویتی و پیام استراتژیک نقشی تعیینکننده دارد. جنبش پادشاهیخواهی، از دل سنت ملیگرایی ایرانی برآمده و خود را پاسدار تمامیت ارضی، استقلال و ریشههای…
👍128❤23
Forwarded from اَشو
🔹چرا یک لیتر بطری آب گرانتر از یک لیتر بنزین است؟
درک این که چرا بنزین ارزان باقی مانده، نیازمند جابجایی مرکز ثقل تحلیل از حوزه اقتصاد خُرد به حوزه ژئوپلیتیک و امنیت سیاسی داخلی است. سود حاصل از قاچاق و تناقض در اظهارات مقامات ، در حقیقت دو روی یک سکه هستند که سیاست رسمی را دیکته میکنند.
قیمت یک بطری آب یک و نیم لیتری، ۱۲ هزار تومانی با یک لیتر بنزین ۳ هزار تومانی مشاهده میشود، یارانه بنزین، ارزانترین و بزرگترین یارانه پنهان کشور است که به جیب تمام مصرفکنندگان، فارغ از میزان درآمد و نیاز، سرازیر میشود.
قاچاق گسترده سوخت، محصول ناکارآمدی سیستمی نیست، بلکه یک سیاست اجرایی سایه است که توسط نهادهای قدرتمند برای اهداف استراتژیک به کار گرفته میشود، آنگاه چرایی عدم افزایش قیمت بنزین به یک منطق کاملا متفاوت درمیآید.
بنزین نه یک کالای لوکس، بلکه یک کالای زیربنایی در اقتصاد ایران است. قیمت آن به مثابه یک فشارسنج اجتماعی عمل میکند. افزایش قیمت سوخت، به دلیل تأثیر دومینو بر حمل و نقل، غذا و معیشت، بهسرعت به کاتالیزوری برای اعتراضات سراسری تبدیل میشود. ریسک فعال شدن این آتش، با توجه به سابقه تاریخی (آبان ۹۸)، غیرقابل مدیریت تلقی میشود.
بنزین ارزان در ایران، بیش از آنکه یک یارانه انرژی باشد، یک ابزار کنترل اجتماعی ارزانقیمت است. در غیاب سازوکارهای حمایتی قوی، شفافیت اقتصادی و اعتماد عمومی، حفظ این یارانه پنهان تنها راه باقیمانده برای تزریق مصنوعی آرامش به جامعه است.
قاچاق، نکته کلیدی اینجاست!
در حقیقت، ساختار حاکم، این وضعیت را به عنوان یک مکانیسم توزیع قدرت تعریف کرده ست. سود حاصل از قاچاق، نه تنها برای قاچاقچیان، بلکه به نوعی، از طریق سازوکارهای پنهان، بین حلقههای مختلف تامین و توزیع – که لزوما دولت مرکزی نیستند – تقسیم میشود. این توزیع رانتی، وفاداری و سکوت برخی بازیگران کلیدی را تضمین میکند.
افزایش قیمت، این شبکه را دچار شوک کرده و آنها را به مخالفین فعال تبدیل میکند.
اگر قیمت رسمی افزایش یابد، سود قاچاق به شدت کاهش یافته و اساسا این شبکه از کار میافتد. این امر به معنای از دست دادن یک ابزار قدرتمند برای تامین مالی و کنترل جناحهای وابسته است. سیستم، برای حفظ این شبکه، حاضر است هزینه اقتصادی عظیم یارانه را بپردازد.
همانطور که اشاره شد، شبکههایی که اکنون از قاچاق سود میبرند، نه تنها لزوما تابع محض دولت نیستند، بلکه دارای وزن و نفوذ مستقلی هستند.
افزایش قیمت، این شبکهها را از یک شریک نانخور به دشمنان فعال و دارای انگیزه تبدیل میکند. این تغییر فاز، یک تهدید داخلی جدید و کنترل نشده ایجاد میکند.
شرایط تحریم و کاهش شدید منابع ارزی ، این جریان درآمدی غیررسمی، به عنوان یک کانال تأمین مالی عمل میکند که از مسیرهای رسمی و نظارتپذیر خارج است. این پول میتواند صرف عملیاتهای استراتژیک، تامین نقدینگی نهادهای خاص یا ایجاد ثروت برای حلقههای خاص قدرت شود.
سود حاصل از این قاچاق، به عنوان یک مکانیسم پاداشدهی غیرمستقیم برای وفادار نگه داشتن جناحهای کلیدی در سلسله مراتب قدرت عمل میکند.
قیمت پایین بنزین، بستر این قاچاق را فراهم میآورد.
در نهایت، معادله ریسک-بازده به نفع نگهداری از وضعیت موجود حل میشود.
افزایش قیمت دو ریسک را همزمان فعال میکند: الف- خشم عمومی (ریسک امنیتی کلاسیک) و ب-شورش نخبگان رانتخوار (ریسک امنیتی ساختاری). حکومت در این شرایط، با دو جبهه بالقوه از نارضایتی مواجه میشود که یکی از آنها از بطن ساختار حاکمیتی برمیخیزد.
سود حاصل از افزایش قیمت بنزین، هرچند بزرگ است، اما در نهایت سود اقتصادی است؛ در حالی که ریسک آن، ریسک بقای سیاسی-امنیتی محسوب میشود.
برنامه جمهوری اسلامی در عدم افزایش قیمت بنزین، یک استراتژی مبتنی بر حفظ ابزارهای کنترل و تامین مالی سایه است. بنزین ارزان، قیمتی است که سیستم برای خرید سکوت عمومی و تداوم جریان درآمدی سازمانیافته داخلی میپردازد. اگرچه این کار، اقتصاد سیستم را در بلندمدت تحلیل میبرد، اما در کوتاهمدت، به بقای شبکههای قدرت و مهار تلاطمهای سیاسی کمک میکند.
در نهایت: اجازه دهید بنزین به اوج اقتدار قیمتی خود برسد، و در این میان، بر لبان ما هیچ زمزمهای از ناسازگاری نسراید که مسیر صعود را سد کند؛ زیرا این ارتفاعگیری قیمتی، ، به نفع مسیر استراتژیک ماست. تمامی اخبار و گمانهزنیهایی که حکایت از وعدههای افزایش بهای بنزین دارند، باید در پسِ سکوتِ مطلق مدفون گردند. بگذارید نیروهای مقتدر و صاحبنفوذ در ساختار جمهوری اسلامی، رویاروی یکدیگر قرار گیرند و به مصاف هم برخیزند. ما تنها تماشاگر خواهیم بود؛ چرا که بازی پس از رسیدن قیمت به اوج، دیدنیتر خواهد شد.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
درک این که چرا بنزین ارزان باقی مانده، نیازمند جابجایی مرکز ثقل تحلیل از حوزه اقتصاد خُرد به حوزه ژئوپلیتیک و امنیت سیاسی داخلی است. سود حاصل از قاچاق و تناقض در اظهارات مقامات ، در حقیقت دو روی یک سکه هستند که سیاست رسمی را دیکته میکنند.
قیمت یک بطری آب یک و نیم لیتری، ۱۲ هزار تومانی با یک لیتر بنزین ۳ هزار تومانی مشاهده میشود، یارانه بنزین، ارزانترین و بزرگترین یارانه پنهان کشور است که به جیب تمام مصرفکنندگان، فارغ از میزان درآمد و نیاز، سرازیر میشود.
قاچاق گسترده سوخت، محصول ناکارآمدی سیستمی نیست، بلکه یک سیاست اجرایی سایه است که توسط نهادهای قدرتمند برای اهداف استراتژیک به کار گرفته میشود، آنگاه چرایی عدم افزایش قیمت بنزین به یک منطق کاملا متفاوت درمیآید.
بنزین نه یک کالای لوکس، بلکه یک کالای زیربنایی در اقتصاد ایران است. قیمت آن به مثابه یک فشارسنج اجتماعی عمل میکند. افزایش قیمت سوخت، به دلیل تأثیر دومینو بر حمل و نقل، غذا و معیشت، بهسرعت به کاتالیزوری برای اعتراضات سراسری تبدیل میشود. ریسک فعال شدن این آتش، با توجه به سابقه تاریخی (آبان ۹۸)، غیرقابل مدیریت تلقی میشود.
بنزین ارزان در ایران، بیش از آنکه یک یارانه انرژی باشد، یک ابزار کنترل اجتماعی ارزانقیمت است. در غیاب سازوکارهای حمایتی قوی، شفافیت اقتصادی و اعتماد عمومی، حفظ این یارانه پنهان تنها راه باقیمانده برای تزریق مصنوعی آرامش به جامعه است.
قاچاق، نکته کلیدی اینجاست!
در حقیقت، ساختار حاکم، این وضعیت را به عنوان یک مکانیسم توزیع قدرت تعریف کرده ست. سود حاصل از قاچاق، نه تنها برای قاچاقچیان، بلکه به نوعی، از طریق سازوکارهای پنهان، بین حلقههای مختلف تامین و توزیع – که لزوما دولت مرکزی نیستند – تقسیم میشود. این توزیع رانتی، وفاداری و سکوت برخی بازیگران کلیدی را تضمین میکند.
افزایش قیمت، این شبکه را دچار شوک کرده و آنها را به مخالفین فعال تبدیل میکند.
اگر قیمت رسمی افزایش یابد، سود قاچاق به شدت کاهش یافته و اساسا این شبکه از کار میافتد. این امر به معنای از دست دادن یک ابزار قدرتمند برای تامین مالی و کنترل جناحهای وابسته است. سیستم، برای حفظ این شبکه، حاضر است هزینه اقتصادی عظیم یارانه را بپردازد.
همانطور که اشاره شد، شبکههایی که اکنون از قاچاق سود میبرند، نه تنها لزوما تابع محض دولت نیستند، بلکه دارای وزن و نفوذ مستقلی هستند.
افزایش قیمت، این شبکهها را از یک شریک نانخور به دشمنان فعال و دارای انگیزه تبدیل میکند. این تغییر فاز، یک تهدید داخلی جدید و کنترل نشده ایجاد میکند.
شرایط تحریم و کاهش شدید منابع ارزی ، این جریان درآمدی غیررسمی، به عنوان یک کانال تأمین مالی عمل میکند که از مسیرهای رسمی و نظارتپذیر خارج است. این پول میتواند صرف عملیاتهای استراتژیک، تامین نقدینگی نهادهای خاص یا ایجاد ثروت برای حلقههای خاص قدرت شود.
سود حاصل از این قاچاق، به عنوان یک مکانیسم پاداشدهی غیرمستقیم برای وفادار نگه داشتن جناحهای کلیدی در سلسله مراتب قدرت عمل میکند.
قیمت پایین بنزین، بستر این قاچاق را فراهم میآورد.
در نهایت، معادله ریسک-بازده به نفع نگهداری از وضعیت موجود حل میشود.
افزایش قیمت دو ریسک را همزمان فعال میکند: الف- خشم عمومی (ریسک امنیتی کلاسیک) و ب-شورش نخبگان رانتخوار (ریسک امنیتی ساختاری). حکومت در این شرایط، با دو جبهه بالقوه از نارضایتی مواجه میشود که یکی از آنها از بطن ساختار حاکمیتی برمیخیزد.
سود حاصل از افزایش قیمت بنزین، هرچند بزرگ است، اما در نهایت سود اقتصادی است؛ در حالی که ریسک آن، ریسک بقای سیاسی-امنیتی محسوب میشود.
برنامه جمهوری اسلامی در عدم افزایش قیمت بنزین، یک استراتژی مبتنی بر حفظ ابزارهای کنترل و تامین مالی سایه است. بنزین ارزان، قیمتی است که سیستم برای خرید سکوت عمومی و تداوم جریان درآمدی سازمانیافته داخلی میپردازد. اگرچه این کار، اقتصاد سیستم را در بلندمدت تحلیل میبرد، اما در کوتاهمدت، به بقای شبکههای قدرت و مهار تلاطمهای سیاسی کمک میکند.
در نهایت: اجازه دهید بنزین به اوج اقتدار قیمتی خود برسد، و در این میان، بر لبان ما هیچ زمزمهای از ناسازگاری نسراید که مسیر صعود را سد کند؛ زیرا این ارتفاعگیری قیمتی، ، به نفع مسیر استراتژیک ماست. تمامی اخبار و گمانهزنیهایی که حکایت از وعدههای افزایش بهای بنزین دارند، باید در پسِ سکوتِ مطلق مدفون گردند. بگذارید نیروهای مقتدر و صاحبنفوذ در ساختار جمهوری اسلامی، رویاروی یکدیگر قرار گیرند و به مصاف هم برخیزند. ما تنها تماشاگر خواهیم بود؛ چرا که بازی پس از رسیدن قیمت به اوج، دیدنیتر خواهد شد.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
Telegram
اَشو
صدای مردم ایران در برابر ظلم و ستم جمهوری اسلامی. با حمایت مستقیم شاهزاده رضا پهلوی، مصممتر از همیشه در راه آزادی ایران گام برمیدارم. همراه من باشید.
👍104❤12👌4
Forwarded from کمپین بازگشت شاهزاده
🔹پدر تمامی کانالها: نقش کلیدی کمپین بازگشت شاهزاده در حمایت از شاه رضا پهلوی
کمپین بازگشت شاهزاده، بهعنوان اولین و پیشگام ترین کانال حامی شاه رضا پهلوی، تأثیر بسزایی بر آگاهی و شناخت مردم نسبت به این شخصیت تاریخی گذاشت.
زمانی که این کمپین تشکیل شد، اغلب افراد جامعه اطلاعات کمی از شاه رضا پهلوی داشتند و حتی بسیاری نام او را نیز نشنیده بودند. اما با راهاندازی این کمپین، فضایی برای بحث، تبادل نظر و ارائه اطلاعات صحیح درباره شاه رضا پهلوی فراهم شد که به تدریج موجب افزایش شناخت عمومی از او گردید.
این کمپین، نه تنها به عنوان یک کانال تلگرامی، بلکه به عنوان یک پایگاه مهم برای تجمع حامیان و افرادی که به دنبال تغییرات سیاسی در ایران بودند، عمل کرد.
با فراخوان های کمپین، جمعیتی گسترده از اقشار مختلف، از جمله دانشجویان، کارگران و خانوادهها، به میدان می آمدند. مردم با شور و اشتیاق، شعارهای خود را فریاد میزدند و در عین حال، پیامی روشن از همبستگی و اراده جمعی را به رسیدن به عدالت و برابری منتقل میکردند.
به همین خاطر، میتوان ادعا کرد که کمپین بازگشت شاهزاده پدر تمامی کانالهای دیگری است که به تدریج شکل گرفتند.
این کانالها، با هدف حمایت و تبلیغ اهداف شاه رضا پهلوی، از ایدهها و محتوای اولیهای که این کمپین ارائه میداد، الهام گرفته و در ادامه راه آن فعالیت کردند.
در حقیقت، بسیاری از کانالها و گروههای فعلی که به معرفی و ترویج اندیشههای شاه رضا پهلوی پرداخته و به جمعآوری نظرات و انتقادات حامیان او کمک میکنند، به نوعی نتیجه و ادامهدهنده تلاشهای اولیهٔ کمپین بازگشت شاهزاده هستند.
این کمپین بستری را فراهم آورد که بهواسطهٔ آن، اکنون مردم بهخوبی با شخصیت شاهمان، رضا پهلوی آشنا هستند و درک بهتری از نقش او در آینده سیاسی ایران دارند.
از آنجا که کمپین بازگشت شاهزاده بهعنوان اولین حرکت جدی در زمینهٔ معرفی شاه رضا پهلوی مطرح است، میتوان آن را سنگ بنای تمامی فعالیتها و تلاشهای بعدی در این راستا دانست. در واقع، این کمپین بهطور موثری به آگاهی مردم افزوده و سبب شکلگیری حرکتی جمعی و هدفمند در حمایت از شاه رضا پهلوی شده است.
به همین دلیل، بدون شک میتوان ادعا کرد که کمپین بازگشت شاهزاده، پدر تمامی کانالها و گروههای حامی دیگردر این زمینه است و نقش کلیدی در ارتقا آگاهی و شناخت مردم ایفا کرده است.
در واقع، کمپین بازگشت شاهزاده بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات عمل کرده و بهعنوان پیشگام در حرکتهای اجتماعی و سیاسی، به شکلگیری یک جامعه آشنا با حقوق و نیازهای ملی کمک کرده است.
با گذشت زمان و با فعالیتهای مستمر این کمپین، شناخت مردم از شاه رضا پهلوی امروز به حدی رسیده است که او به یک چهره آشنا و معتبر در زندگی سیاسی کشور تبدیل شده است؛ و این مهم، تماماً نتیجهٔ تلاشهای بیوقفهٔ کمپین بازگشت شاهزاده و تأثیر آن بر جامعه است.
با ظهور کمپین بازگشت شاهزاده، دیگر گروهها و کانالها نیز به تبعیت از آن بهوجود آمدند و هر یک ایدهها و نظرات خود را مطرح کردند. اما حقیقت این است که تمام این کانالها در درخت بزرگ کمپین بازگشت شاهزاده ریشه دارند و به نوعی در ادامهٔ نقش و کاری که این کمپین آغاز کرد، فعالیت میکنند. به همین دلیل، میتوان گفت که کمپین بازگشت شاهزاده بهواسطه پیشگامی در این موضوع، همواره به عنوان الگوی دیگر کانالها باقی مانده و نقش کلیدی در حرکتهای اجتماعی و سیاسی مربوط به بازگشت شاهمان ایفا کرده است.
✍ #اشو
کمپینی که از هیچی همه چیو ساخت
بدون دلیل خاص، بیحساب
هیشکی از خدا نپرسید، چرا سیبو کاشت
حالا همه، گنده شدن واسه خودشون
از یادا رفته
که کی بود بالا سر آگاهی و مبارزه
وقتی بابا ننه، نه، نداشت...
#جاوید_شاه
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
#پدر
🆔 @C_B_SHAHZADEH
کمپین بازگشت شاهزاده، بهعنوان اولین و پیشگام ترین کانال حامی شاه رضا پهلوی، تأثیر بسزایی بر آگاهی و شناخت مردم نسبت به این شخصیت تاریخی گذاشت.
زمانی که این کمپین تشکیل شد، اغلب افراد جامعه اطلاعات کمی از شاه رضا پهلوی داشتند و حتی بسیاری نام او را نیز نشنیده بودند. اما با راهاندازی این کمپین، فضایی برای بحث، تبادل نظر و ارائه اطلاعات صحیح درباره شاه رضا پهلوی فراهم شد که به تدریج موجب افزایش شناخت عمومی از او گردید.
این کمپین، نه تنها به عنوان یک کانال تلگرامی، بلکه به عنوان یک پایگاه مهم برای تجمع حامیان و افرادی که به دنبال تغییرات سیاسی در ایران بودند، عمل کرد.
با فراخوان های کمپین، جمعیتی گسترده از اقشار مختلف، از جمله دانشجویان، کارگران و خانوادهها، به میدان می آمدند. مردم با شور و اشتیاق، شعارهای خود را فریاد میزدند و در عین حال، پیامی روشن از همبستگی و اراده جمعی را به رسیدن به عدالت و برابری منتقل میکردند.
به همین خاطر، میتوان ادعا کرد که کمپین بازگشت شاهزاده پدر تمامی کانالهای دیگری است که به تدریج شکل گرفتند.
این کانالها، با هدف حمایت و تبلیغ اهداف شاه رضا پهلوی، از ایدهها و محتوای اولیهای که این کمپین ارائه میداد، الهام گرفته و در ادامه راه آن فعالیت کردند.
در حقیقت، بسیاری از کانالها و گروههای فعلی که به معرفی و ترویج اندیشههای شاه رضا پهلوی پرداخته و به جمعآوری نظرات و انتقادات حامیان او کمک میکنند، به نوعی نتیجه و ادامهدهنده تلاشهای اولیهٔ کمپین بازگشت شاهزاده هستند.
این کمپین بستری را فراهم آورد که بهواسطهٔ آن، اکنون مردم بهخوبی با شخصیت شاهمان، رضا پهلوی آشنا هستند و درک بهتری از نقش او در آینده سیاسی ایران دارند.
از آنجا که کمپین بازگشت شاهزاده بهعنوان اولین حرکت جدی در زمینهٔ معرفی شاه رضا پهلوی مطرح است، میتوان آن را سنگ بنای تمامی فعالیتها و تلاشهای بعدی در این راستا دانست. در واقع، این کمپین بهطور موثری به آگاهی مردم افزوده و سبب شکلگیری حرکتی جمعی و هدفمند در حمایت از شاه رضا پهلوی شده است.
به همین دلیل، بدون شک میتوان ادعا کرد که کمپین بازگشت شاهزاده، پدر تمامی کانالها و گروههای حامی دیگردر این زمینه است و نقش کلیدی در ارتقا آگاهی و شناخت مردم ایفا کرده است.
در واقع، کمپین بازگشت شاهزاده بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات عمل کرده و بهعنوان پیشگام در حرکتهای اجتماعی و سیاسی، به شکلگیری یک جامعه آشنا با حقوق و نیازهای ملی کمک کرده است.
با گذشت زمان و با فعالیتهای مستمر این کمپین، شناخت مردم از شاه رضا پهلوی امروز به حدی رسیده است که او به یک چهره آشنا و معتبر در زندگی سیاسی کشور تبدیل شده است؛ و این مهم، تماماً نتیجهٔ تلاشهای بیوقفهٔ کمپین بازگشت شاهزاده و تأثیر آن بر جامعه است.
با ظهور کمپین بازگشت شاهزاده، دیگر گروهها و کانالها نیز به تبعیت از آن بهوجود آمدند و هر یک ایدهها و نظرات خود را مطرح کردند. اما حقیقت این است که تمام این کانالها در درخت بزرگ کمپین بازگشت شاهزاده ریشه دارند و به نوعی در ادامهٔ نقش و کاری که این کمپین آغاز کرد، فعالیت میکنند. به همین دلیل، میتوان گفت که کمپین بازگشت شاهزاده بهواسطه پیشگامی در این موضوع، همواره به عنوان الگوی دیگر کانالها باقی مانده و نقش کلیدی در حرکتهای اجتماعی و سیاسی مربوط به بازگشت شاهمان ایفا کرده است.
✍ #اشو
کمپینی که از هیچی همه چیو ساخت
بدون دلیل خاص، بیحساب
هیشکی از خدا نپرسید، چرا سیبو کاشت
حالا همه، گنده شدن واسه خودشون
از یادا رفته
که کی بود بالا سر آگاهی و مبارزه
وقتی بابا ننه، نه، نداشت...
#جاوید_شاه
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
#پدر
🆔 @C_B_SHAHZADEH
10👍165❤33💯8🔥1
Forwarded from اَشو
🔹 رقصِ شاه رضا پهلوی استراتژیک در صحنهیِ سیاست- بخش اول : چرا حمایت از تیمِ شاه، حمایت از خودِ شاه است؟
همراهانِ گرامی و دلسوزانِ آرمانِ میهن، در این مقطعِ حساس که نیازمندِ هوشمندی و انسجامِ حداکثری است، ندایِ عقل و منطق، ما را به سمتِ حمایتی قاطع از تیمِ برگزیدهیِ شاه رضا پهلوی سوق میدهد.
تیمی که شاه، با اشرافِ کامل بر موقعیت و اهدافِ کوتاهمدت( کوتاه مدت! دقت داشته باشد) ، آنها را انتخاب کردهاند. بدانیم که هرگونه تخریب و هجمهیِ ناروا بر این یاران، در واقع ضربهای است که مستقیماً بر پیکرهیِ خودِ شاه وارد میآید و اعتبارِ ایشان را در معرضِ خدشه قرار میدهد.
باورِ من، که ریشه در سالها تجربهیِ سیاسی و تحصیلاتِ در حوزهیِ علومِ سیاسی دارد، این است که شاه، صرفاً یک رهبرِ سیاسی نیست؛ بلکه استراتژیستی است که ریزترین جزئیاتِ صحنه را درک میکند. ایشان، فراتر از هر تحلیلگرِ بیرونی، بر انگیزهها و تناسبِ فعلیِ تیمِ همراهِ خود با برنامههایِ کوتاهمدتشان اشرافِ کامل دارند. همانطور که در تجربهیِ منشورِ مهسا آموختیم، شاه با دیدی بلندمدت و نقشهای پیچیده، مهرهها را در صفحهیِ شطرنجِ سیاست جابجا میکند. عجله و شتابزدگی در قضاوت، میتواند تمامِ این محاسباتِ دقیق را برهم زند.
❗️نکتهیِ کلیدی اینجاست: شاه خود، آگاه است.
به یاد بیاورید تجربهیِ تلخِ منشورِ مهسا را؛ زمانی که بسیاری با شتابزدگی و هیجان، خواستارِ تغییراتِ فوری بودند و هشدارها مبنی بر عواقبِ ناگوارِ این عجله، نادیده گرفته شد. نتیجه، تجربهای شد که به ما آموخت گاهی، سکوت و صبر، شجاعانهترین و مؤثرترین استراتژی است. در آن ماجرا، شاه، با دیدی کلانتر، مهرهها را برایِ رسیدن به هدفی بزرگتر در موقعیتِ مناسب قرار داده بود و هرگونه مداخلهیِ زودهنگام، میتوانست نقشهیِ او را برهم زند. اکنون نیز، همان درسِ حیاتی، چراغِ راهِ ماست.
امروز، هنگامی که بر تیمی که شاه خود تایید کرده است، میتازیم، در واقع در حالِ تضعیفِ خودِ ایشان هستیم.
تیمی که با بصیرت و دوراندیشیِ خودِ ایشان انتخاب و تأیید شده است. تردیدی نیست که هرگونه هجمه و تخطئهیِ ناروا بر اعضایِ این تیم، در واقع سیلی است که بر صورتِ خودِ شاه نواخته میشود و اعتبارِ ایشان را در معرضِ خدشه قرار میدهد.
او میداند که تیمِ فعلی، در این برههیِ زمانی، برایِ اجرایِ کدام بخش از استراتژیِ بلندمدتِ ایشان، مناسب است. او همچنین به خوبی از زمانبندیِ لازم برایِ هرگونه تغییرِ استراتژیک در تیم در آینده، آگاه است. این دانشِ عمیق، از تجربهیِ سالها فعالیتِ سیاسی و درکِ بینظیرِ ایشان از معادلاتِ قدرت نشات میگیرد. حملهیِ ما به تیمِ ایشان در شرایطِ کنونی، نه تنها کمکی به پیشبردِ اهداف نمیکند، بلکه ممکن است روندِ طبیعیِ این استراتژیِ بلندمدت را مختل سازد.
مخالفان، بیصبرانه در انتظارِ شکاف در جبههیِ حامیانِ شاه هستند تا از آن بهرهبرداری کنند. هرگونه انتقادِ بیمورد یا تخریبِ ناروا، خوراکِ تبلیغاتیِ دشمنان و تضعیفِ انسجامِ درونیِ ما خواهد بود.
بنابراین، آنچه امروز بیش از هر چیز ضرورت دارد، وفاداریِ استراتژیک و اعتمادِ بیقید و شرط به درایتِ شاه است. ایشان، با همان قاطعیت و بصیرتی که همواره از خود نشان دادهاند، در زمانِ مناسب، هرگونه تغییری را که برایِ تحققِ اهدافِ عالیه و با توجه به چشماندازِ آینده لازم باشد، اعمال خواهند کرد. وظیفهیِ ما، حمایتِ بیدریغ از ایشان و تیمِ منتخبشان در مقطعِ فعلی، و پرهیز از هرگونه اقدامی است که میتواند انسجامِ ما را خدشهدار کند. چرا که پشتِ تیمِ شاه بودن، در واقع پشتِ خودِ شاه بودن است؛ حمایتی که ریشه در درکِ استراتژیِ عمیقِ او دارد.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
همراهانِ گرامی و دلسوزانِ آرمانِ میهن، در این مقطعِ حساس که نیازمندِ هوشمندی و انسجامِ حداکثری است، ندایِ عقل و منطق، ما را به سمتِ حمایتی قاطع از تیمِ برگزیدهیِ شاه رضا پهلوی سوق میدهد.
تیمی که شاه، با اشرافِ کامل بر موقعیت و اهدافِ کوتاهمدت( کوتاه مدت! دقت داشته باشد) ، آنها را انتخاب کردهاند. بدانیم که هرگونه تخریب و هجمهیِ ناروا بر این یاران، در واقع ضربهای است که مستقیماً بر پیکرهیِ خودِ شاه وارد میآید و اعتبارِ ایشان را در معرضِ خدشه قرار میدهد.
باورِ من، که ریشه در سالها تجربهیِ سیاسی و تحصیلاتِ در حوزهیِ علومِ سیاسی دارد، این است که شاه، صرفاً یک رهبرِ سیاسی نیست؛ بلکه استراتژیستی است که ریزترین جزئیاتِ صحنه را درک میکند. ایشان، فراتر از هر تحلیلگرِ بیرونی، بر انگیزهها و تناسبِ فعلیِ تیمِ همراهِ خود با برنامههایِ کوتاهمدتشان اشرافِ کامل دارند. همانطور که در تجربهیِ منشورِ مهسا آموختیم، شاه با دیدی بلندمدت و نقشهای پیچیده، مهرهها را در صفحهیِ شطرنجِ سیاست جابجا میکند. عجله و شتابزدگی در قضاوت، میتواند تمامِ این محاسباتِ دقیق را برهم زند.
❗️نکتهیِ کلیدی اینجاست: شاه خود، آگاه است.
به یاد بیاورید تجربهیِ تلخِ منشورِ مهسا را؛ زمانی که بسیاری با شتابزدگی و هیجان، خواستارِ تغییراتِ فوری بودند و هشدارها مبنی بر عواقبِ ناگوارِ این عجله، نادیده گرفته شد. نتیجه، تجربهای شد که به ما آموخت گاهی، سکوت و صبر، شجاعانهترین و مؤثرترین استراتژی است. در آن ماجرا، شاه، با دیدی کلانتر، مهرهها را برایِ رسیدن به هدفی بزرگتر در موقعیتِ مناسب قرار داده بود و هرگونه مداخلهیِ زودهنگام، میتوانست نقشهیِ او را برهم زند. اکنون نیز، همان درسِ حیاتی، چراغِ راهِ ماست.
امروز، هنگامی که بر تیمی که شاه خود تایید کرده است، میتازیم، در واقع در حالِ تضعیفِ خودِ ایشان هستیم.
تیمی که با بصیرت و دوراندیشیِ خودِ ایشان انتخاب و تأیید شده است. تردیدی نیست که هرگونه هجمه و تخطئهیِ ناروا بر اعضایِ این تیم، در واقع سیلی است که بر صورتِ خودِ شاه نواخته میشود و اعتبارِ ایشان را در معرضِ خدشه قرار میدهد.
او میداند که تیمِ فعلی، در این برههیِ زمانی، برایِ اجرایِ کدام بخش از استراتژیِ بلندمدتِ ایشان، مناسب است. او همچنین به خوبی از زمانبندیِ لازم برایِ هرگونه تغییرِ استراتژیک در تیم در آینده، آگاه است. این دانشِ عمیق، از تجربهیِ سالها فعالیتِ سیاسی و درکِ بینظیرِ ایشان از معادلاتِ قدرت نشات میگیرد. حملهیِ ما به تیمِ ایشان در شرایطِ کنونی، نه تنها کمکی به پیشبردِ اهداف نمیکند، بلکه ممکن است روندِ طبیعیِ این استراتژیِ بلندمدت را مختل سازد.
مخالفان، بیصبرانه در انتظارِ شکاف در جبههیِ حامیانِ شاه هستند تا از آن بهرهبرداری کنند. هرگونه انتقادِ بیمورد یا تخریبِ ناروا، خوراکِ تبلیغاتیِ دشمنان و تضعیفِ انسجامِ درونیِ ما خواهد بود.
بنابراین، آنچه امروز بیش از هر چیز ضرورت دارد، وفاداریِ استراتژیک و اعتمادِ بیقید و شرط به درایتِ شاه است. ایشان، با همان قاطعیت و بصیرتی که همواره از خود نشان دادهاند، در زمانِ مناسب، هرگونه تغییری را که برایِ تحققِ اهدافِ عالیه و با توجه به چشماندازِ آینده لازم باشد، اعمال خواهند کرد. وظیفهیِ ما، حمایتِ بیدریغ از ایشان و تیمِ منتخبشان در مقطعِ فعلی، و پرهیز از هرگونه اقدامی است که میتواند انسجامِ ما را خدشهدار کند. چرا که پشتِ تیمِ شاه بودن، در واقع پشتِ خودِ شاه بودن است؛ حمایتی که ریشه در درکِ استراتژیِ عمیقِ او دارد.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
❤137👍29💯3😱1
Forwarded from اَشو
🔹رقص استراتژیک شاه رضا پهلوی در صحنهیِ سیاست- بخش دوم ؛ تیم کنونی شاه، ابزاری برای امروز، نه تمام فرداها!
همراهان گرامی! در تحلیلِ رویدادهایِ سیاسی، همواره باید بینِ تاکتیکهایِ کوتاهمدت و استراتژیهایِ بلندمدت تمایز قائل شد.
بگذارید با صراحت بگویم:
به باورِ من، استراتژیِ کوتاهمدتِ شاه، همکاریِ تنگاتنگ با تیمِ کنونی است. شواهدِ این مدعا نیز بر کسی پوشیده نیست. بیایید واقعبین باشیم. شاه با استفاده از این تیم، در حال دستیابی به چه نتایجی است؟
اولاً، به دیپلماسی توجه کنید:
🔰 نگاهی به تحولاتِ اخیر بیندازید. تا پیش از شکلگیریِ این تیم، شاه با چه میزان از مقاماتِ غربی دیدار و گفتگو داشتند؟
🔰آیا تا پیش از این تیم، بابِ مراوداتِ رسمی با اسرائیل گشوده شده بود؟
🔰آیا تا پیش از این، شاهدِ گفتگویِ مستقیمِ شاه با نتانیاهو بودهایم؟
اما فراتر از این بیایید به رسانهها نگاهی بیندازیم:
❗️تا پیش از تشکیل این تیم، چند مصاحبهی رسمی با شبکههای مطرح جهان از شاه شاهد بودیم؟
❗️ آیا روزنامههای مطرح جهان، نام شاه را به این میزان در تیترهای خود قرار میدادند؟
این پوشش رسانهای گسترده، برای شاه اعتبار میآورد و به ایشان کمک میکند تا در افکار عمومی، جایگاه مستحکمتری پیدا کنند. این اعتبار، یک سرمایهی ارزشمند است که در بلندمدت، به ایشان در تحقق اهدافشان کمک خواهد کرد
به یاد داشته باشیم، این اتفاقات تصادفی نیستند. حضور این تیم، نه تنها در عرصهی دیپلماسی، بلکه در حوزهی رسانه نیز، فصل جدیدی را برای فعالیتهای شاه گشوده است.
پاسخِ این پرسشها، بهوضوح نشان میدهد که استراتژیِ فعلیِ شاه، تعامل و همکاری با تیمِ کنونی است و این همکاری، دستاوردهایی ملموس برایِ ایشان به همراه داشته است.
این تیم با شبکهسازیهای خود، با دانش و تخصصی که در اختیار دارد، به شاه کمک میکند تا اهداف کوتاهمدت خود را سریعتر و آسانتر محقق کند.
❗️ آیا این تیم، به شاه کمک نکرده است تا موانع را از سر راه بردارد؟
❗️آیا اگر این تیم وجود نداشت حماسه مونیخی شکل میگرفت؟
❗️آیا اگر شاه با این تیم همکاری نمیکرد و نکند، پیمان کوروشی در کار بود؟
❗️واقع بین باشیم که همکاری با این تیم، دروازههای طلایی جدیدی را به روی شاه گشوده است!
●اما نکات بسیار مهم●
باید پذیرفت که در دنیایِ سیاست، هر ابزاری، کارکردی موقت دارد. با اتکا به ده سال تجربهیِ فعالیتِ سیاسی و تحصیلات در رشتهیِ کارشناسیِ علومِ سیاسی، بر این باورم که این تیم، ابزاری استراتژیک برایِ پیشبردِ اهدافِ کوتاهمدتِ شاه است.
توجه کنید:👇
باید درک کنیم که در سیاست، هر ابزاری، تاریخ مصرفی دارد. شاه به خوبی میداند که این تیم، ابزاری موقت است و در آینده، تغییراتی را اعمال خواهد کرد.
اما در حال حاضر، بهترین استفاده را از این تیم میبرد تا منافع مردم ایران را تأمین کند.
نباید از یاد برد که استراتژیِ بلندمدتِ ایشان، فراتر از این چارچوبِ فعلی است.
نشست ایران هم با بازتاب رسانهای گسترده، توسط تیم استراتژیک شاه هماهنگ شد. این تیم، با گشایش کانالهای دیپلماتیک جدید و افزایش پوشش رسانهای، به شاه کمک میکند تا به اهداف کوتاهمدت خود دست یابد.
تخریب این تیم در حال حاضر به ضرر شاه خواهد بود. شاه با هوشمندی، از این تیم برای بهرهبرداری حداکثری استفاده میکند.
شاه دارد از این تیم، به عنوان یک اهرم برای پیشبرد برنامههای خود استفاده میکند و شواهد این مدعا نیز کاملا مشهود است.
بنابراین، وظیفهیِ ما در این مقطعِ زمانی، درکِ ظرافتهایِ استراتژیِ شاه و حمایتِ قاطع از ایشان در راستایِ تحققِ اهدافِ کوتاهمدت است. بدانیم که تخریبِ تیمِ کنونی، نه تنها سودی ندارد، بلکه میتواند برنامههایِ فعلیِ شاه را نیز با اخلال مواجه کند.
بهخاطر داشته باشیم که شاه، رهبری دوراندیش و آیندهنگر است. او در زمانِ مقتضی، با همان قاطعیت و هوشمندی که از او سراغ داریم، تغییراتِ لازم را در تیمِ خود اعمال خواهد کرد.
پس تا آن زمان، به استراتژیِ فعلیِ شاه اعتماد کنیم و با حمایتِ همهجانبه، ایشان را در مسیرِ رسیدن به اهدافِ کوتاهمدت یاری رسانیم. این، رمزِ موفقیتِ ما در شرایطِ کنونی است.
✍ #اشو
بذر من خوب و گرونه
ذهنتون قابل کِشت
وقتشه یه فصل تازه نوشت
و در نهایت روی سخنم با تخریب گران است👇
همون همیشگی؛ تیم شید من تککیرمم نمیتونید بخورید. انقدر حالم خوبه که فکر میکنم خونِ بدخواهِ شاه آب انگوره🍷😎
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
همراهان گرامی! در تحلیلِ رویدادهایِ سیاسی، همواره باید بینِ تاکتیکهایِ کوتاهمدت و استراتژیهایِ بلندمدت تمایز قائل شد.
بگذارید با صراحت بگویم:
به باورِ من، استراتژیِ کوتاهمدتِ شاه، همکاریِ تنگاتنگ با تیمِ کنونی است. شواهدِ این مدعا نیز بر کسی پوشیده نیست. بیایید واقعبین باشیم. شاه با استفاده از این تیم، در حال دستیابی به چه نتایجی است؟
اولاً، به دیپلماسی توجه کنید:
🔰 نگاهی به تحولاتِ اخیر بیندازید. تا پیش از شکلگیریِ این تیم، شاه با چه میزان از مقاماتِ غربی دیدار و گفتگو داشتند؟
🔰آیا تا پیش از این تیم، بابِ مراوداتِ رسمی با اسرائیل گشوده شده بود؟
🔰آیا تا پیش از این، شاهدِ گفتگویِ مستقیمِ شاه با نتانیاهو بودهایم؟
اما فراتر از این بیایید به رسانهها نگاهی بیندازیم:
❗️تا پیش از تشکیل این تیم، چند مصاحبهی رسمی با شبکههای مطرح جهان از شاه شاهد بودیم؟
❗️ آیا روزنامههای مطرح جهان، نام شاه را به این میزان در تیترهای خود قرار میدادند؟
این پوشش رسانهای گسترده، برای شاه اعتبار میآورد و به ایشان کمک میکند تا در افکار عمومی، جایگاه مستحکمتری پیدا کنند. این اعتبار، یک سرمایهی ارزشمند است که در بلندمدت، به ایشان در تحقق اهدافشان کمک خواهد کرد
به یاد داشته باشیم، این اتفاقات تصادفی نیستند. حضور این تیم، نه تنها در عرصهی دیپلماسی، بلکه در حوزهی رسانه نیز، فصل جدیدی را برای فعالیتهای شاه گشوده است.
پاسخِ این پرسشها، بهوضوح نشان میدهد که استراتژیِ فعلیِ شاه، تعامل و همکاری با تیمِ کنونی است و این همکاری، دستاوردهایی ملموس برایِ ایشان به همراه داشته است.
این تیم با شبکهسازیهای خود، با دانش و تخصصی که در اختیار دارد، به شاه کمک میکند تا اهداف کوتاهمدت خود را سریعتر و آسانتر محقق کند.
❗️ آیا این تیم، به شاه کمک نکرده است تا موانع را از سر راه بردارد؟
❗️آیا اگر این تیم وجود نداشت حماسه مونیخی شکل میگرفت؟
❗️آیا اگر شاه با این تیم همکاری نمیکرد و نکند، پیمان کوروشی در کار بود؟
❗️واقع بین باشیم که همکاری با این تیم، دروازههای طلایی جدیدی را به روی شاه گشوده است!
●اما نکات بسیار مهم●
باید پذیرفت که در دنیایِ سیاست، هر ابزاری، کارکردی موقت دارد. با اتکا به ده سال تجربهیِ فعالیتِ سیاسی و تحصیلات در رشتهیِ کارشناسیِ علومِ سیاسی، بر این باورم که این تیم، ابزاری استراتژیک برایِ پیشبردِ اهدافِ کوتاهمدتِ شاه است.
توجه کنید:👇
باید درک کنیم که در سیاست، هر ابزاری، تاریخ مصرفی دارد. شاه به خوبی میداند که این تیم، ابزاری موقت است و در آینده، تغییراتی را اعمال خواهد کرد.
اما در حال حاضر، بهترین استفاده را از این تیم میبرد تا منافع مردم ایران را تأمین کند.
نباید از یاد برد که استراتژیِ بلندمدتِ ایشان، فراتر از این چارچوبِ فعلی است.
نشست ایران هم با بازتاب رسانهای گسترده، توسط تیم استراتژیک شاه هماهنگ شد. این تیم، با گشایش کانالهای دیپلماتیک جدید و افزایش پوشش رسانهای، به شاه کمک میکند تا به اهداف کوتاهمدت خود دست یابد.
تخریب این تیم در حال حاضر به ضرر شاه خواهد بود. شاه با هوشمندی، از این تیم برای بهرهبرداری حداکثری استفاده میکند.
شاه دارد از این تیم، به عنوان یک اهرم برای پیشبرد برنامههای خود استفاده میکند و شواهد این مدعا نیز کاملا مشهود است.
بنابراین، وظیفهیِ ما در این مقطعِ زمانی، درکِ ظرافتهایِ استراتژیِ شاه و حمایتِ قاطع از ایشان در راستایِ تحققِ اهدافِ کوتاهمدت است. بدانیم که تخریبِ تیمِ کنونی، نه تنها سودی ندارد، بلکه میتواند برنامههایِ فعلیِ شاه را نیز با اخلال مواجه کند.
بهخاطر داشته باشیم که شاه، رهبری دوراندیش و آیندهنگر است. او در زمانِ مقتضی، با همان قاطعیت و هوشمندی که از او سراغ داریم، تغییراتِ لازم را در تیمِ خود اعمال خواهد کرد.
پس تا آن زمان، به استراتژیِ فعلیِ شاه اعتماد کنیم و با حمایتِ همهجانبه، ایشان را در مسیرِ رسیدن به اهدافِ کوتاهمدت یاری رسانیم. این، رمزِ موفقیتِ ما در شرایطِ کنونی است.
✍ #اشو
بذر من خوب و گرونه
ذهنتون قابل کِشت
وقتشه یه فصل تازه نوشت
و در نهایت روی سخنم با تخریب گران است👇
همون همیشگی؛ تیم شید من تک
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
❤128👍30🔥2😢1
Forwarded from اَشو
🔹 پاسخ به منتقدان: استدلال شاه در باب حق حاکمیت ملی و بیطرفی دوران گذار
در منظومه پیچیده گذار سیاسی ایران، گاه کوچکترین تفاوتها در تعاریف حقوقی میتواند به بزرگترین شکافها در اتحاد نیروهای مخالف بدل شود. یکی از محوریترین و گمراهکنندهترین مناقشاتی که علیه شاه رضا پهلوی مطرح میشود، این ادعاست که ایشان به آرمان پادشاهیخواهان بیاعتنا هستند، زیرا با انحصار قانون اساسی مشروطه به عنوان تنها سند حاکم بر دوران گذار مخالفت میکنند.
این برداشت، نه تنها سادهانگارانه است، بلکه درک عمقی از التزام شاه به دموکراسی و حق حاکمیت ملی را نادیده میگیرد.
❗️ برخلاف آنچه بدخواهان القا میکنند، شاه رضا پهلوی بیشترین توجه و اعتبار را برای پایگاه مردمی پادشاهیخواهان قائل هستند. این اعتقاد ریشه در این باور راسخ دارد که اکثریت مردم ایران، در یک فرآیند آزاد و شفاف، بار دیگر نظام پادشاهی مشروطه را به عنوان بهترین چارچوب حکمرانی برای ایران آینده انتخاب خواهند کرد.
این باور، نهتنها یک امید، بلکه یک یقین استراتژیک است که نیازی به تضمین ساختاری پیش از موعد ندارد.
باید صریح بود: قانون اساسی مشروطه، سندی الهامگرفته از اراده تاریخی ملت ایران در مبارزه با استبداد است، اما ستون فقرات و جوهر محتوایی آن، به طور مطلق بر نهاد پادشاهی استوار است.
این امر در تمامی مواد و فصول آن مشهود است.
پرسش بنیادین، یک چالش منطقی و حقوقی است: تصور کنید ما با این فرض که پادشاهی اکثریت جامعه را دارد، قانون اساسی مشروطه را به عنوان مرجع حقوقی دوره گذار میپذیریم. اما چه میشود اگر، در کمال دموکراتیک، نتیجه انتخابات آزاد و فرآیندی که خود مدعی بیطرفی آن هستیم، یک درصد حکایت از انتخاب جمهوری یا نظامی متفاوت کند؟
در این سناریو، قانون اساسی مشروطهای که تماما ً بر اساس پیشفرض پادشاهی طراحی شده است، عملا اعتبار خود را از دست میدهد و کل فرآیند در خلا قانونی و تشنج فرو میرود.
کسانی که بدون قید و شرط خواستار اعمال قانون اساسی مشروطه در دوره گذار هستند، ناخواسته در دام این پارادوکس میافتند.
آنها با این اصرار، در واقع، بر این نکته چشم میپوشند که بیطرفی مطلق در دوره گذار، مستلزم یک سند حقوقی است که صرفا تنظیمکننده اصول برگزاری انتخابات آزاد، تضمینکننده حقوق مدنی و ناظر بر فرآیند انتقال قدرت باشد؛ نه سندی که خود، ساختار نهایی حکومت را از پیش تعیین کرده باشد.
اتهام خیانت یا کمتوجهی به پادشاهیخواهان، تلاشی مذبوحانه برای تخریب رهبری ای است که بزرگترین خدمت را به آرمان پادشاهی میکند: اعتماد به مردم.
شاه رضا پهلوی نه تنها به پادشاهیخواهی باور دارد، بلکه با رد تحمیل قانون اساسی مشروطه در دوره گذار، دقیقا نشان میدهد که به رای اکثریت مردم ایران ایمان دارد. او میداند که در رقابتی آزاد، اکثریت قاطع مردم، همانگونه که در بطن جامعه ایران نهفته است، نظام پادشاهی مشروطه را بر خواهند گزید.
و قص علی هذا ، این گلهها و تخریبها تنها از سر عدم فهم این تمایز ظریف میان آرمان نهایی و ابزار موقت گذار است.
وظیفه فعالان سیاسی در این مقطع، باور به اکثریت خویش و تلاش برای تضمین یک انتخابات آزاد است، نه ایجاد تفرقه بر سر چارچوبی که اگر به اجبار پذیرفته شود، خود به بزرگترین مانع برای مشروعیتبخشی نهایی به پیروزی پادشاهیخواهان تبدیل خواهد شد. شاه رضا پهلوی به قدرت مردم ایران باور دارند و این باور، خود، بزرگترین ضمانت برای آینده پادشاهی مشروطه است.
اصرار بر حاکمیت این قانون در دوره گذار، عملا به معنای بستن راه انتخاب آزاد مردم است و با روح دموکراتیک مورد ادعای ما در تضاد قرار میگیرد.
این موضع شاه، نه تنها نشانهای از کمتوجهی نیست، بلکه در واقع، عالیترین سطح احترام به آرمان پادشاهیخواهی و اعتماد کامل به خواست ملت است. ایشان باور دارند که اکثریت قاطع مردم ایران خواهان پادشاهی هستند و برای تضمین این پیروزی، نیازی به تحمیل چارچوب حقوقی جانبدارانه در دوره گذار نیست. شاه با اصرار بر سندی بیطرف برای دوره گذار—سندی که تنها ناظر بر آزادیهای مدنی و سازوکار برگزاری انتخابات آزاد باشد— عملا بر یک اصل بنیادین دموکراسی تاکید میورزند. بنابراین، تخریبها و گلههایی که از سر سوءتفاهم صورت میگیرد، باید متوقف شود. شاه رضا پهلوی به قدرت مردم باور کامل دارند و مسیرشان، تثبیت مشروعیت پادشاهی از طریق رای آزاد و قاطع مردم ایران است، نه از طریق ابزارهای حقوقی که بیطرفی مسیر را خدشهدار کنند.
✍ #اشو
بازم کویره که،همه جویده جنس
نعشه کل صحنه جوری خالتور جمیله جر
ته رویاشون اینه بشن تو جریده ذکر...
من میگم قانون اساسی مشروطه نه! چرا؟ دوباره بخونید و اندکی تفکر ...
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
در منظومه پیچیده گذار سیاسی ایران، گاه کوچکترین تفاوتها در تعاریف حقوقی میتواند به بزرگترین شکافها در اتحاد نیروهای مخالف بدل شود. یکی از محوریترین و گمراهکنندهترین مناقشاتی که علیه شاه رضا پهلوی مطرح میشود، این ادعاست که ایشان به آرمان پادشاهیخواهان بیاعتنا هستند، زیرا با انحصار قانون اساسی مشروطه به عنوان تنها سند حاکم بر دوران گذار مخالفت میکنند.
این برداشت، نه تنها سادهانگارانه است، بلکه درک عمقی از التزام شاه به دموکراسی و حق حاکمیت ملی را نادیده میگیرد.
❗️ برخلاف آنچه بدخواهان القا میکنند، شاه رضا پهلوی بیشترین توجه و اعتبار را برای پایگاه مردمی پادشاهیخواهان قائل هستند. این اعتقاد ریشه در این باور راسخ دارد که اکثریت مردم ایران، در یک فرآیند آزاد و شفاف، بار دیگر نظام پادشاهی مشروطه را به عنوان بهترین چارچوب حکمرانی برای ایران آینده انتخاب خواهند کرد.
این باور، نهتنها یک امید، بلکه یک یقین استراتژیک است که نیازی به تضمین ساختاری پیش از موعد ندارد.
باید صریح بود: قانون اساسی مشروطه، سندی الهامگرفته از اراده تاریخی ملت ایران در مبارزه با استبداد است، اما ستون فقرات و جوهر محتوایی آن، به طور مطلق بر نهاد پادشاهی استوار است.
این امر در تمامی مواد و فصول آن مشهود است.
پرسش بنیادین، یک چالش منطقی و حقوقی است: تصور کنید ما با این فرض که پادشاهی اکثریت جامعه را دارد، قانون اساسی مشروطه را به عنوان مرجع حقوقی دوره گذار میپذیریم. اما چه میشود اگر، در کمال دموکراتیک، نتیجه انتخابات آزاد و فرآیندی که خود مدعی بیطرفی آن هستیم، یک درصد حکایت از انتخاب جمهوری یا نظامی متفاوت کند؟
در این سناریو، قانون اساسی مشروطهای که تماما ً بر اساس پیشفرض پادشاهی طراحی شده است، عملا اعتبار خود را از دست میدهد و کل فرآیند در خلا قانونی و تشنج فرو میرود.
کسانی که بدون قید و شرط خواستار اعمال قانون اساسی مشروطه در دوره گذار هستند، ناخواسته در دام این پارادوکس میافتند.
آنها با این اصرار، در واقع، بر این نکته چشم میپوشند که بیطرفی مطلق در دوره گذار، مستلزم یک سند حقوقی است که صرفا تنظیمکننده اصول برگزاری انتخابات آزاد، تضمینکننده حقوق مدنی و ناظر بر فرآیند انتقال قدرت باشد؛ نه سندی که خود، ساختار نهایی حکومت را از پیش تعیین کرده باشد.
اتهام خیانت یا کمتوجهی به پادشاهیخواهان، تلاشی مذبوحانه برای تخریب رهبری ای است که بزرگترین خدمت را به آرمان پادشاهی میکند: اعتماد به مردم.
شاه رضا پهلوی نه تنها به پادشاهیخواهی باور دارد، بلکه با رد تحمیل قانون اساسی مشروطه در دوره گذار، دقیقا نشان میدهد که به رای اکثریت مردم ایران ایمان دارد. او میداند که در رقابتی آزاد، اکثریت قاطع مردم، همانگونه که در بطن جامعه ایران نهفته است، نظام پادشاهی مشروطه را بر خواهند گزید.
و قص علی هذا ، این گلهها و تخریبها تنها از سر عدم فهم این تمایز ظریف میان آرمان نهایی و ابزار موقت گذار است.
وظیفه فعالان سیاسی در این مقطع، باور به اکثریت خویش و تلاش برای تضمین یک انتخابات آزاد است، نه ایجاد تفرقه بر سر چارچوبی که اگر به اجبار پذیرفته شود، خود به بزرگترین مانع برای مشروعیتبخشی نهایی به پیروزی پادشاهیخواهان تبدیل خواهد شد. شاه رضا پهلوی به قدرت مردم ایران باور دارند و این باور، خود، بزرگترین ضمانت برای آینده پادشاهی مشروطه است.
اصرار بر حاکمیت این قانون در دوره گذار، عملا به معنای بستن راه انتخاب آزاد مردم است و با روح دموکراتیک مورد ادعای ما در تضاد قرار میگیرد.
این موضع شاه، نه تنها نشانهای از کمتوجهی نیست، بلکه در واقع، عالیترین سطح احترام به آرمان پادشاهیخواهی و اعتماد کامل به خواست ملت است. ایشان باور دارند که اکثریت قاطع مردم ایران خواهان پادشاهی هستند و برای تضمین این پیروزی، نیازی به تحمیل چارچوب حقوقی جانبدارانه در دوره گذار نیست. شاه با اصرار بر سندی بیطرف برای دوره گذار—سندی که تنها ناظر بر آزادیهای مدنی و سازوکار برگزاری انتخابات آزاد باشد— عملا بر یک اصل بنیادین دموکراسی تاکید میورزند. بنابراین، تخریبها و گلههایی که از سر سوءتفاهم صورت میگیرد، باید متوقف شود. شاه رضا پهلوی به قدرت مردم باور کامل دارند و مسیرشان، تثبیت مشروعیت پادشاهی از طریق رای آزاد و قاطع مردم ایران است، نه از طریق ابزارهای حقوقی که بیطرفی مسیر را خدشهدار کنند.
✍ #اشو
بازم کویره که،همه جویده جنس
نعشه کل صحنه جوری خالتور جمیله جر
ته رویاشون اینه بشن تو جریده ذکر...
من میگم قانون اساسی مشروطه نه! چرا؟ دوباره بخونید و اندکی تفکر ...
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
Telegram
اَشو
صدای مردم ایران در برابر ظلم و ستم جمهوری اسلامی. با حمایت مستقیم شاهزاده رضا پهلوی، مصممتر از همیشه در راه آزادی ایران گام برمیدارم. همراه من باشید.
👍108❤12😱2👏1
Forwarded from اَشو
حرام اگر حتی یک درصد از این جماعت مشروطهچی بتواند اصلِ مسئله را بفهمد. مردمانی که از حقوق چیزی نمیدانند و تمام حرفشان در تکرار طوطیوار همان قانون اساسی مشروطه خلاصه میشود؛ قانونی که کوچکترین ربط و کارکردی در دوران گذار ندارد و این را هم نمیتوانند بفهمند.
عقلشان آنقدر کوتاه است که انگار زمان بر آنها بسته شده؛ سنشان بالا رفته، اما فهمشان همانجا مانده.
نسلی فرسوده که جز سماجت و لجاجت چیزی در چنته ندارد و فقط باید صبر کرد تا روزگار خودش پروندهشان را ببندد و صحنه را از این سنگینی زائد راحت کند.
#بمیرید
به تمامی هواداران کیان پادشاهی اعلام میگردد که این قلم ، شایسته تکرار است؛ لذا از تمامی کانال های پادشاهی خواه استدعا دارم که با همت خود، مجددا موجبات نشر آن را فراهم آورند.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
عقلشان آنقدر کوتاه است که انگار زمان بر آنها بسته شده؛ سنشان بالا رفته، اما فهمشان همانجا مانده.
نسلی فرسوده که جز سماجت و لجاجت چیزی در چنته ندارد و فقط باید صبر کرد تا روزگار خودش پروندهشان را ببندد و صحنه را از این سنگینی زائد راحت کند.
#بمیرید
به تمامی هواداران کیان پادشاهی اعلام میگردد که این قلم ، شایسته تکرار است؛ لذا از تمامی کانال های پادشاهی خواه استدعا دارم که با همت خود، مجددا موجبات نشر آن را فراهم آورند.
✍ #اشو
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
Telegram
اَشو
صدای مردم ایران در برابر ظلم و ستم جمهوری اسلامی. با حمایت مستقیم شاهزاده رضا پهلوی، مصممتر از همیشه در راه آزادی ایران گام برمیدارم. همراه من باشید.
❤115👍21🔥3😱2🫡2
Forwarded from اَشو
🔹رقصِ استراتژیکِ شاه رضا پهلوی در صحنهیِ سیاست- بخش سوم: تحکیم وحدتیها و بچههای آیتالله؛ ابزار گذار، نه مانع آن
▪️بخش اول - بخش دوم
این روزها یک سوال تکراری و چندباره در فضای سیاسی ایران مدام شنیده میشود؛ از سمت چپها، مشروطهچیها، اتاق های فکر جمهوری اسلامی و حتی گاهی در میان خودِ هواداران پادشاهی و شاه رضا پهلوی:
چرا شاه رضا پهلوی با این تیم تحکیم وحدتی یا به اصطلاح بچههای آیتالله و افرادی که سابقه اتصال به نظام جمهوری اسلامی دارند همکاری میکند؟
پیش از هر چیز باید گفت که سه گروه نخست—چپها، مشروطهچیها و اتاق فکر جمهوری اسلامی—خودشان پاسخ این پرسش را میدانند؛ اما هدفشان از تکرار چنین سؤالاتی، تخریب است نه شفافسازی.
❗️سخن اصلی، اما، با خود ماست؛ ما هواداران پادشاهی ، پشتیبانان شاه رضا پهلوی.
واقعیت این است که پاسخ این پرسش، درون خودِ پرسش نهفته است.
نخست باید دانست که شاه رضا پهلوی نمیتواند و نباید همهی ابعاد استراتژی خود را آشکار کند. کسی که درگیر مبارزهی واقعی برای تغییر رژیم است، هیچگاه تمام نقشهی خود را روی میز نمیگذارد. اما او بارها و بهصراحت گفته است هدفش کاهش هزینهی سرنگونی جمهوری اسلامی است؛ یعنی گذار از این حکومت با کمترین آسیب و بیشترین بهرهگیری از نیروهایی که خود از دل همین نظام برخاستهاند اما امروز از آن بریدهاند.
شاه رضا پهلوی از همان آغاز گفته که میخواهد کسانی را جذب کند که دیگر از این وضعیت خسته شدهاند؛ کسانی که زمانی در سیستم جمهوری اسلامی بودهاند، اما اکنون به دنبال راه نجاتاند و موافق تغییر رژیم شدهاند؛ همانهایی که به آنها ریزشی های نظام میگوییم.
و اینجاست که نقش تیم تحکیم وحدتی و بچههای آیتالله روشن میشود. فارغ از گذشتهی آنان، این افراد شبکهای از ارتباطات و اعتماد در میان بخشهای ریزشی حکومت دارند. شاه، با شناخت این واقعیت، از این شبکه بهمثابه پلی استفاده میکند تا مستقیم با ریزشیهای ردهبالای رژیم ارتباط گیرد؛ همان ارتباطی که در بزنگاه تغییر، میتواند فرآیند فروپاشی را سریعتر، کمهزینهتر و هوشمندانهتر پیش ببرد.
❗️حال دوباره برگردیم به سؤال تکراری:
چرا شاه رضا پهلوی با تیمی کار میکند که سابقه وصل بودن به نظام جمهوری اسلامی را دارند؟
پاسخ روشن است: چون شاه رضا پهلوی بهدرستی میداند که برای کاهش هزینهی تغییر نظام، باید از حلقههای درونی قدرت و ارتباطات کسانی استفاده کند که هنوز در بدنهی رژیم آشنایی، نفوذ و اعتبار دارند. همان بچههای آیتالله، همان چهرههای تحکیم وحدتی که حالا در جبههی مردم ایستادهاند، همانها میتوانند پلی باشند میان شاه و نیروهای ریزشی ردهبالای حاکمیت. کاهش هزینه یعنی گذار از این نظام با کمترین خونریزی، کمترین آشوب، و بیشترین بهرهگیری از نیروهایی که زمانی جزئی از ساختار جمهوری اسلامی بودهاند اما امروز از آن دلکنده و جدا شدهاند.
این البته فقط یکی از دلایل همکاری شاه با این تیم است؛ موارد دیگری نیز وجود دارد که هر یک در جای خود، ارزش استراتژیک بالایی دارند.
❗️فراموش نکنیم که خودِ شاه رضا پهلوی گفته:
پنجره نجات ایران محدود است.
این جمله معنایی ساده ندارد؛ یعنی دیگر جای ریسک و آزمون و خطا نیست. یعنی زمان اندک است و فرصت باید بهدرستی مصرف شود. شاه رضا پهلوی کاملاً آگاه است که با چه کسانی کار میکند و چه استفادهای از هر مسیر ارتباطی میبرد. در چنین شرایط حساسی، سیاست هوشمندانه یعنی بهره گرفتن از هر پل ارتباطی که بتواند به نفع آیندهی آزاد ایران عمل کند.
بچههای آیتالله، تحکیم وحدتیها و سایر نیروهایی که امروز از دل نظام جدا شدهاند، در واقع همان پلهای ارتباطی میان نیروهای ریزشی ردهبالای جمهوری اسلامی و پروژهی آزادسازی ایران به رهبری شاه رضا پهلوی هستند — پلی که میتواند گذار را کمهزینه، سریع و موثر کند.
❗️همین است اصل ماجرا.
و هرکس منصفانه نگاه کند، درمییابد که این نه چسبیدن شاه به آنهاست، بلکه بهکارگیری هوشمندانه ظرفیتهای درونی دشمن برای تسریع فروپاشی اوست.
در سیاست، بهرهگیری از ظرفیتهای دشمن، زمانی که به سود ملت تمام میشود، نه ضعف که اوج هوشمندی است. آنچه برخی چسبیدن میخوانند، در واقع همان بهکارگیری دقیق گسل های درونی حاکمیت علیه خودِ حاکمیت است — رویکردی که اگر بهدرستی فهمیده شود، کلید عبور ایران از تاریکی به روشنایی خواهد بود.
✍ #اشو
حالا شب تا صبح بزنید تو سر خودتون و این تیم رو تخریب کنید ، مردم خودشون فهمیدن دیگه داستان چیه ، علی علی.
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
▪️بخش اول - بخش دوم
این روزها یک سوال تکراری و چندباره در فضای سیاسی ایران مدام شنیده میشود؛ از سمت چپها، مشروطهچیها، اتاق های فکر جمهوری اسلامی و حتی گاهی در میان خودِ هواداران پادشاهی و شاه رضا پهلوی:
چرا شاه رضا پهلوی با این تیم تحکیم وحدتی یا به اصطلاح بچههای آیتالله و افرادی که سابقه اتصال به نظام جمهوری اسلامی دارند همکاری میکند؟
پیش از هر چیز باید گفت که سه گروه نخست—چپها، مشروطهچیها و اتاق فکر جمهوری اسلامی—خودشان پاسخ این پرسش را میدانند؛ اما هدفشان از تکرار چنین سؤالاتی، تخریب است نه شفافسازی.
❗️سخن اصلی، اما، با خود ماست؛ ما هواداران پادشاهی ، پشتیبانان شاه رضا پهلوی.
واقعیت این است که پاسخ این پرسش، درون خودِ پرسش نهفته است.
نخست باید دانست که شاه رضا پهلوی نمیتواند و نباید همهی ابعاد استراتژی خود را آشکار کند. کسی که درگیر مبارزهی واقعی برای تغییر رژیم است، هیچگاه تمام نقشهی خود را روی میز نمیگذارد. اما او بارها و بهصراحت گفته است هدفش کاهش هزینهی سرنگونی جمهوری اسلامی است؛ یعنی گذار از این حکومت با کمترین آسیب و بیشترین بهرهگیری از نیروهایی که خود از دل همین نظام برخاستهاند اما امروز از آن بریدهاند.
شاه رضا پهلوی از همان آغاز گفته که میخواهد کسانی را جذب کند که دیگر از این وضعیت خسته شدهاند؛ کسانی که زمانی در سیستم جمهوری اسلامی بودهاند، اما اکنون به دنبال راه نجاتاند و موافق تغییر رژیم شدهاند؛ همانهایی که به آنها ریزشی های نظام میگوییم.
و اینجاست که نقش تیم تحکیم وحدتی و بچههای آیتالله روشن میشود. فارغ از گذشتهی آنان، این افراد شبکهای از ارتباطات و اعتماد در میان بخشهای ریزشی حکومت دارند. شاه، با شناخت این واقعیت، از این شبکه بهمثابه پلی استفاده میکند تا مستقیم با ریزشیهای ردهبالای رژیم ارتباط گیرد؛ همان ارتباطی که در بزنگاه تغییر، میتواند فرآیند فروپاشی را سریعتر، کمهزینهتر و هوشمندانهتر پیش ببرد.
❗️حال دوباره برگردیم به سؤال تکراری:
چرا شاه رضا پهلوی با تیمی کار میکند که سابقه وصل بودن به نظام جمهوری اسلامی را دارند؟
پاسخ روشن است: چون شاه رضا پهلوی بهدرستی میداند که برای کاهش هزینهی تغییر نظام، باید از حلقههای درونی قدرت و ارتباطات کسانی استفاده کند که هنوز در بدنهی رژیم آشنایی، نفوذ و اعتبار دارند. همان بچههای آیتالله، همان چهرههای تحکیم وحدتی که حالا در جبههی مردم ایستادهاند، همانها میتوانند پلی باشند میان شاه و نیروهای ریزشی ردهبالای حاکمیت. کاهش هزینه یعنی گذار از این نظام با کمترین خونریزی، کمترین آشوب، و بیشترین بهرهگیری از نیروهایی که زمانی جزئی از ساختار جمهوری اسلامی بودهاند اما امروز از آن دلکنده و جدا شدهاند.
این البته فقط یکی از دلایل همکاری شاه با این تیم است؛ موارد دیگری نیز وجود دارد که هر یک در جای خود، ارزش استراتژیک بالایی دارند.
❗️فراموش نکنیم که خودِ شاه رضا پهلوی گفته:
پنجره نجات ایران محدود است.
این جمله معنایی ساده ندارد؛ یعنی دیگر جای ریسک و آزمون و خطا نیست. یعنی زمان اندک است و فرصت باید بهدرستی مصرف شود. شاه رضا پهلوی کاملاً آگاه است که با چه کسانی کار میکند و چه استفادهای از هر مسیر ارتباطی میبرد. در چنین شرایط حساسی، سیاست هوشمندانه یعنی بهره گرفتن از هر پل ارتباطی که بتواند به نفع آیندهی آزاد ایران عمل کند.
بچههای آیتالله، تحکیم وحدتیها و سایر نیروهایی که امروز از دل نظام جدا شدهاند، در واقع همان پلهای ارتباطی میان نیروهای ریزشی ردهبالای جمهوری اسلامی و پروژهی آزادسازی ایران به رهبری شاه رضا پهلوی هستند — پلی که میتواند گذار را کمهزینه، سریع و موثر کند.
❗️همین است اصل ماجرا.
و هرکس منصفانه نگاه کند، درمییابد که این نه چسبیدن شاه به آنهاست، بلکه بهکارگیری هوشمندانه ظرفیتهای درونی دشمن برای تسریع فروپاشی اوست.
در سیاست، بهرهگیری از ظرفیتهای دشمن، زمانی که به سود ملت تمام میشود، نه ضعف که اوج هوشمندی است. آنچه برخی چسبیدن میخوانند، در واقع همان بهکارگیری دقیق گسل های درونی حاکمیت علیه خودِ حاکمیت است — رویکردی که اگر بهدرستی فهمیده شود، کلید عبور ایران از تاریکی به روشنایی خواهد بود.
✍ #اشو
حالا شب تا صبح بزنید تو سر خودتون و این تیم رو تخریب کنید ، مردم خودشون فهمیدن دیگه داستان چیه ، علی علی.
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
❤134🫡20👍11💯3
Forwarded from اَشو
🔹این کجا آن کجا ...
بر اساس ادعاهای جمهوری اسلامی، در اعتراضات آبان ماه سال ۱۳۹۸، ۱۵۰۰ نفر ظرف ۴۸ ساعت (۲ روز) کشته شدند (که آمار واقعی بیش از این است)؛ و اما، در جنگ ۱۲ روزه، باز هم طبق ادعای جمهوری اسلامی، ۱۲۰۰ نفر در ۱۲ روز کشته شدند؛ این تفاوت فاحش، شکاف معنایی را با عبارت این کجا و آن کجا نشان میدهد.
❗️نکته محوری این است که اکثریت این ۱۲۰۰ نفر کشته شده در جنگ ۱۲ روزه، افرادی بودند که در کشتار آبان ۹۸ نقش داشتند.
پس سزاوار است که بدانیم هر صدایی که در مخالفت با این کارزار نظامی (جنگ اسرائیل با جمهوری اسلامی و نه با ایران) طنینافکن شود، ناگزیر در نغمهای که از سوی جمهوری اسلامی ایران کوک شده، همآوا گشته و به مصلحت آن سوگند وفاداری خورده است.
✍ #اشو
❗️#اسرائیل_بزن
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
بر اساس ادعاهای جمهوری اسلامی، در اعتراضات آبان ماه سال ۱۳۹۸، ۱۵۰۰ نفر ظرف ۴۸ ساعت (۲ روز) کشته شدند (که آمار واقعی بیش از این است)؛ و اما، در جنگ ۱۲ روزه، باز هم طبق ادعای جمهوری اسلامی، ۱۲۰۰ نفر در ۱۲ روز کشته شدند؛ این تفاوت فاحش، شکاف معنایی را با عبارت این کجا و آن کجا نشان میدهد.
❗️نکته محوری این است که اکثریت این ۱۲۰۰ نفر کشته شده در جنگ ۱۲ روزه، افرادی بودند که در کشتار آبان ۹۸ نقش داشتند.
پس سزاوار است که بدانیم هر صدایی که در مخالفت با این کارزار نظامی (جنگ اسرائیل با جمهوری اسلامی و نه با ایران) طنینافکن شود، ناگزیر در نغمهای که از سوی جمهوری اسلامی ایران کوک شده، همآوا گشته و به مصلحت آن سوگند وفاداری خورده است.
✍ #اشو
❗️#اسرائیل_بزن
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
👍164❤8🫡5💯4