هموطن ! سال هاست در بندیم !
مار در آستین ، پروردیم !
گور به گوریم و خود نمی دانیم؟!
توی توریم و خود نمی دانیم؟!
کِی شود باز چشم باطن ما؟!
حیف کوریم و خود نمی دانیم؟! #نگارین
@c_b_shahzadeh
مار در آستین ، پروردیم !
گور به گوریم و خود نمی دانیم؟!
توی توریم و خود نمی دانیم؟!
کِی شود باز چشم باطن ما؟!
حیف کوریم و خود نمی دانیم؟! #نگارین
@c_b_shahzadeh
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تضمین قطعه ایرج میرزا(مادر)
به زبان اجتماعی
سراینده و گوینده #نگارین
بسیار زیبا و تاثیر گذار 👌
@c_b_shahzadeh
به زبان اجتماعی
سراینده و گوینده #نگارین
بسیار زیبا و تاثیر گذار 👌
@c_b_shahzadeh
میهنم ، همه ی روح و تنم !
ایران
@c_b_shahzadeh
نمی ترسیم از پیکار ، یاران !
نه از خار سر دیوار ، یاران !
چراغ واهمه خاموش کردیم
نمی ترسیم دیگر بار ، یاران !
نکردیم سازشی با دشمن خویش
برای گرمی بازار ، یاران !
خیال آشتی در سر نداریم
نه بیمی از طناب دار ، یاران !
بنوشیدیم شراب مهر ایران ...
که گشتیم هموطن ! بیدار یاران !
وطن ! در حسرت فریاد ماندیم !
نما همراهی ام ، این بار ، یاران !
@c_b_shahzadeh
سراینده #نگارین
ایران
@c_b_shahzadeh
نمی ترسیم از پیکار ، یاران !
نه از خار سر دیوار ، یاران !
چراغ واهمه خاموش کردیم
نمی ترسیم دیگر بار ، یاران !
نکردیم سازشی با دشمن خویش
برای گرمی بازار ، یاران !
خیال آشتی در سر نداریم
نه بیمی از طناب دار ، یاران !
بنوشیدیم شراب مهر ایران ...
که گشتیم هموطن ! بیدار یاران !
وطن ! در حسرت فریاد ماندیم !
نما همراهی ام ، این بار ، یاران !
@c_b_shahzadeh
سراینده #نگارین
پاینده ایران
#ساقیا ! یک جرعه ی شوقم بیار .....
باز امشب بر سرِ #ذوقم بیار ....
یک دو ساغر #نازنین! افزون بده ....
باده ی نابی به رنگ #خون بده ....
شرحی از زلف #پریشانم بگو ....
ماجرای دیو و #انسانم ، بگو .....
شعله افکنده است ، #عشقی بر دلم ....
خویش را بر آب و آتش می زنم .....
وه ! چه #یلدایی شدم ، امشب چرا ؟
#مست کن از #باده ات جان مرا ....
یوسف عشقی ، زلیخایی شدم ....
خوب می دانی که #یلدایی شدم .....
چشم مِهر و شوق من گردید باز ....
آمدم سوی تو ، با چشم #نیاز ....
دارِ شوقم کو ؟ که #حلاج هم ایم ....
تا ابد ای عشق ! محتاج هم ایم .....
برگرفته از صفحه ی فیسبوک #نگارین
نازنینان شب #یلدای تان پُر از شکوفه های نوید و پرتو امید باد ....
به امید #یلداهای شاد شاد چشم در راهیم .....
#یلدا فرخنده باد ....
@c_b_shahzadeh
#ساقیا ! یک جرعه ی شوقم بیار .....
باز امشب بر سرِ #ذوقم بیار ....
یک دو ساغر #نازنین! افزون بده ....
باده ی نابی به رنگ #خون بده ....
شرحی از زلف #پریشانم بگو ....
ماجرای دیو و #انسانم ، بگو .....
شعله افکنده است ، #عشقی بر دلم ....
خویش را بر آب و آتش می زنم .....
وه ! چه #یلدایی شدم ، امشب چرا ؟
#مست کن از #باده ات جان مرا ....
یوسف عشقی ، زلیخایی شدم ....
خوب می دانی که #یلدایی شدم .....
چشم مِهر و شوق من گردید باز ....
آمدم سوی تو ، با چشم #نیاز ....
دارِ شوقم کو ؟ که #حلاج هم ایم ....
تا ابد ای عشق ! محتاج هم ایم .....
برگرفته از صفحه ی فیسبوک #نگارین
نازنینان شب #یلدای تان پُر از شکوفه های نوید و پرتو امید باد ....
به امید #یلداهای شاد شاد چشم در راهیم .....
#یلدا فرخنده باد ....
@c_b_shahzadeh
کمپین بازگشت شاهزاده
ما بانوان #ایران فردا 17دی ماه ،سالروز آزادی حجاب به فرمان #رضاشاه_بزرگ با پوشش دلخواه در #تظاهرات_سراسرى شرکت میکنیم و فریاد آزادی و برابری را بگوش جهانیان میرسانیم @c_b_shahzadeh
پاینده ایران
درود به ایرانی آزاده
۱۷ دی ماه را گرامی می داریم
ما ابر حجاب را بر انداخته ایم
این بار به راه دل ، سرانداخته ایم
خورشید صفت، شراره ی نور شدیم
آتش به نهاد شب در انداخته ایم ...
برگرفته از صفحه ی فیسبوک #نگارین
@c_b_shahzadeh
درود به ایرانی آزاده
۱۷ دی ماه را گرامی می داریم
ما ابر حجاب را بر انداخته ایم
این بار به راه دل ، سرانداخته ایم
خورشید صفت، شراره ی نور شدیم
آتش به نهاد شب در انداخته ایم ...
برگرفته از صفحه ی فیسبوک #نگارین
@c_b_shahzadeh
کوه و صحرا و دشتمان زیباست
باغ و بستان هماره غرق صفاست
آن زمستان پیر و سرد گذشت
رو به رومان ، دریچه ی فرداست
سیزده فرودین ز ره آمد
جشن سیزده به در ، چه پُر غوغاست
گرچه از پول نفت ، سفره تهی ست
بیش و کم ، سور و ساتمان برپاست
سیزده را شود ز خاطر برد ؟
جشن ملّّی شُکوهِ پابر جاست
پهنه ی میهنم گلستان شد
رسم سبزه گره زدن ، زیباست
نگارین
برگرفته از صفحه ی فیسبوک #نگارین_نگارین
13بدر این روز ملی ایرانی بر همگان گرامی باد
سال 97 سال #فقرا ( #فرصت_قیام / #رفاه_آزادی )
@c_b_shahzadeh
باغ و بستان هماره غرق صفاست
آن زمستان پیر و سرد گذشت
رو به رومان ، دریچه ی فرداست
سیزده فرودین ز ره آمد
جشن سیزده به در ، چه پُر غوغاست
گرچه از پول نفت ، سفره تهی ست
بیش و کم ، سور و ساتمان برپاست
سیزده را شود ز خاطر برد ؟
جشن ملّّی شُکوهِ پابر جاست
پهنه ی میهنم گلستان شد
رسم سبزه گره زدن ، زیباست
نگارین
برگرفته از صفحه ی فیسبوک #نگارین_نگارین
13بدر این روز ملی ایرانی بر همگان گرامی باد
سال 97 سال #فقرا ( #فرصت_قیام / #رفاه_آزادی )
@c_b_shahzadeh
پاینده ایران
همه رفتند از پیشم ، به جز تو ای سه تارِ من .....
به وقت بی کسی تنها تو می مانی کنار من .....
چه سنگین لحظه ها طی شد ! سحر آیا نمی آید ؟
صدای پای شب آید به خواب مرگبار من ...
گذر از کوی خوشنامی نکردم ، خوب می دانم .....
همین رسوایی از عشق وطن شد ، افتخار من .....
صبوری طُرفه خاکی بر سرم کرده ست و از این پس ....
نمی خواهد بهانه گریه ی بی اختیار من ....
خزان شوم و تلخی می وزد در این کویرستان ....
بگو کِی سبز می گردد درختان انار من ؟
به بستان وعده ی گُل می دهند و خوب می دانیم ...
نمی روید گل سرخی کنار جویبار من ....
بهار سبز رؤیایی سراغ ما نمی گیرد ؟
خزان آلود گشته سر به سر خاک دیار من .....
زمستان است اینجا چار فصل عمر ما بی او ....
مگو که فصل پنجم هم نمی آید بهار من !
لبم خشکیده از تکرار نام نور در ظلمت !
چه کس مرهم نهد ، بر لاله های داغدار من ؟
شبی تاریک و تنهایی ! رنج ظلمت و زندان !
سکوت و ترس ...پس چون شد هوارِ تو ؟ هوارِ من ؟
کفن پوشیده می آیم به استقبال مرگِ خویش .....
به جز چشم شقایق ها ، کسی گیرد سراغ من ؟
رها از هرچه جز مهر وطن هستم ، که می دانی ....
سحر درمان بُود ، بر درد های بی شمار من .....
نگارا ! از غم و رنج وطن ، توفان به پا کردی ؟
قفس بشکست آخر بال پروازت ! نگار من ؟
شعری زیبا در وصف #وطن
کپی از صفحه ی فیسبوک #نگارین_نگارین
@c_b_shahzadeh
همه رفتند از پیشم ، به جز تو ای سه تارِ من .....
به وقت بی کسی تنها تو می مانی کنار من .....
چه سنگین لحظه ها طی شد ! سحر آیا نمی آید ؟
صدای پای شب آید به خواب مرگبار من ...
گذر از کوی خوشنامی نکردم ، خوب می دانم .....
همین رسوایی از عشق وطن شد ، افتخار من .....
صبوری طُرفه خاکی بر سرم کرده ست و از این پس ....
نمی خواهد بهانه گریه ی بی اختیار من ....
خزان شوم و تلخی می وزد در این کویرستان ....
بگو کِی سبز می گردد درختان انار من ؟
به بستان وعده ی گُل می دهند و خوب می دانیم ...
نمی روید گل سرخی کنار جویبار من ....
بهار سبز رؤیایی سراغ ما نمی گیرد ؟
خزان آلود گشته سر به سر خاک دیار من .....
زمستان است اینجا چار فصل عمر ما بی او ....
مگو که فصل پنجم هم نمی آید بهار من !
لبم خشکیده از تکرار نام نور در ظلمت !
چه کس مرهم نهد ، بر لاله های داغدار من ؟
شبی تاریک و تنهایی ! رنج ظلمت و زندان !
سکوت و ترس ...پس چون شد هوارِ تو ؟ هوارِ من ؟
کفن پوشیده می آیم به استقبال مرگِ خویش .....
به جز چشم شقایق ها ، کسی گیرد سراغ من ؟
رها از هرچه جز مهر وطن هستم ، که می دانی ....
سحر درمان بُود ، بر درد های بی شمار من .....
نگارا ! از غم و رنج وطن ، توفان به پا کردی ؟
قفس بشکست آخر بال پروازت ! نگار من ؟
شعری زیبا در وصف #وطن
کپی از صفحه ی فیسبوک #نگارین_نگارین
@c_b_shahzadeh