Audio
جامعۀ دانشگاهی و دانش بنیان شدن
فایل صوتی سخنرانی وحید احسانی (پژوهشگر در زمینۀ اثربخشیِ پژوهش و سیاستگذاری علم و فناوری)
دانشگاه رازی، کارگاه مجازی به مناسبت هفتۀ پژوهش و فناوری، ۱۱ آذر ۱۳۹۹
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
فایل صوتی سخنرانی وحید احسانی (پژوهشگر در زمینۀ اثربخشیِ پژوهش و سیاستگذاری علم و فناوری)
دانشگاه رازی، کارگاه مجازی به مناسبت هفتۀ پژوهش و فناوری، ۱۱ آذر ۱۳۹۹
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🎓 به مناسبت روز دانشجو
▪️ افسوس برای دانشگاههایی که محصولش را آمریکا و کانادا و استرالیا می چیند!
📌 تقلیل دانشگاهها به سالن انتظار برای پرواز فارغالتحصیلان، یک خسارت تمامعیار است. یک ظلم به سرمایههای مادی و معنوی کشور.
📌 اینکه سرمایه و وقت و انرژی کشور صرف تربیت یک نفر شود و درست وقتی مدرکتحصیلی گرفت، یکراست برود دارالترجمه و بعد جوری این کشور را ترک کند که انگار از گور گریخته، ظلم است... درختی که اینجا برای ثمر دادنش هزینه شده، میوهاش را دیگری میچیند. درد ندارد؟
📌 آدمها یک بار به دنیا میآیند و حق دارند از این یک فرصت لذت ببرند، حق دارند بروند جایی که احترام میبینند و لازم نباشد از صبح تا شب اخبار گوش بدهند که «چه میشود؟» اما چرا مردم یک کشور هزینهاش را بدهند تا میوه بیفتد توی دامن کانادا و آمریکا و استرالیا؟
چه کردهاید که دانشآموخته ایرانی ترجیح میدهد برود جایی دور از خانه پدری، همبرگر بگذارد لای نان بدهد دست مشتری، اما اینجا نماند؟ هر وقت این مهاجرتهای شبیه گریختن، متوقف شد بگویید: روز دانشجو مبارک!
📌 تبدیل دانشگاهها به کارگاه تولید مقاله کیلویی و مسابقه «هرکی بیشتر مقاله چاپ کنه، دانشمندتره» خسارت است. خروجی این همه مقاله چیست؟ کدام مشکل مردم را حل کرده؟ جز سخنرانیدرمانی و آماربازی فایده ای داشته؟ از این رکوردشکنیها چیزی نصیب مردم میشود؟ علمی که خروجیاش نتواند گرهگشایی کند، افسانه و افسون است.
کسانی که از دانششان برای بهبود زندگی مردم بهره می گیرند دست مریزاد دارند، اما اگر هدف از دانشگاه رکوردزدن در زمینه تولید مقاله است، همه دانشگاه ها را ببندید، بروید از خیابان انقلاب کیلوکیلو مقاله و پایان نامه بخرید!
تا زمانی که میشود این همه علنی در امثال خیابان انقلاب پول داد و آشکارا علم را «خرید»، تبریک گفتن روز دانشجو «بیداری طفلی است که محتاج به لالاست»!
📌 ۱۶ آذر و روزدانشجو در همه این سالها یا دورهم خواندن سرود رنجبار «یار دبستانی من» بوده، یا استندآپ کمدی و مسابقه آشپزی! لابهلایش گاهی هم دانشجویان و اساتیدی حرفهایی زدهاند که اسباب دردسرشان شده. آدم عاقل که این کارها را نمیکند!
📌 نزدیک به ۲۰ سال است در فضای دانشگاه درس میخوانم و کار میکنم، جز عده معدودی که میآیند چیزی یاد بگیرند و «دانش جو» هستند، بسیاری فقط دنبال گرفتن مدرک هستند که با آن بروند سرکاری، اضافه حقوقی بگیرند یا مهاجرت کنند. در دانشگاهها نه کسی درس زندگی واقعی میدهد، نه عشق به وطن و میل به ماندن و جنگیدن برای بهبود شرایط.
بچهها اینجا آنقدر «باهوش» میشوند که یاد بگیرند کلاهشان را سفت بچسبند که باد نبرد!
🎓 تلخ نوشتهام و بیرحمانه؟ در 18سالگی فکر میکردم آینده این کشور را دانشگاهها و دانشجوها میسازند، الان در چهلسالگی عاقلانه نیست که به همان اندازه خوشخیال باشم. امیدوارم دانشجوهای امروز وقتی چهلسالشان شد ایران بهتری بسازند.
احسان محمدی
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
▪️ افسوس برای دانشگاههایی که محصولش را آمریکا و کانادا و استرالیا می چیند!
📌 تقلیل دانشگاهها به سالن انتظار برای پرواز فارغالتحصیلان، یک خسارت تمامعیار است. یک ظلم به سرمایههای مادی و معنوی کشور.
📌 اینکه سرمایه و وقت و انرژی کشور صرف تربیت یک نفر شود و درست وقتی مدرکتحصیلی گرفت، یکراست برود دارالترجمه و بعد جوری این کشور را ترک کند که انگار از گور گریخته، ظلم است... درختی که اینجا برای ثمر دادنش هزینه شده، میوهاش را دیگری میچیند. درد ندارد؟
📌 آدمها یک بار به دنیا میآیند و حق دارند از این یک فرصت لذت ببرند، حق دارند بروند جایی که احترام میبینند و لازم نباشد از صبح تا شب اخبار گوش بدهند که «چه میشود؟» اما چرا مردم یک کشور هزینهاش را بدهند تا میوه بیفتد توی دامن کانادا و آمریکا و استرالیا؟
چه کردهاید که دانشآموخته ایرانی ترجیح میدهد برود جایی دور از خانه پدری، همبرگر بگذارد لای نان بدهد دست مشتری، اما اینجا نماند؟ هر وقت این مهاجرتهای شبیه گریختن، متوقف شد بگویید: روز دانشجو مبارک!
📌 تبدیل دانشگاهها به کارگاه تولید مقاله کیلویی و مسابقه «هرکی بیشتر مقاله چاپ کنه، دانشمندتره» خسارت است. خروجی این همه مقاله چیست؟ کدام مشکل مردم را حل کرده؟ جز سخنرانیدرمانی و آماربازی فایده ای داشته؟ از این رکوردشکنیها چیزی نصیب مردم میشود؟ علمی که خروجیاش نتواند گرهگشایی کند، افسانه و افسون است.
کسانی که از دانششان برای بهبود زندگی مردم بهره می گیرند دست مریزاد دارند، اما اگر هدف از دانشگاه رکوردزدن در زمینه تولید مقاله است، همه دانشگاه ها را ببندید، بروید از خیابان انقلاب کیلوکیلو مقاله و پایان نامه بخرید!
تا زمانی که میشود این همه علنی در امثال خیابان انقلاب پول داد و آشکارا علم را «خرید»، تبریک گفتن روز دانشجو «بیداری طفلی است که محتاج به لالاست»!
📌 ۱۶ آذر و روزدانشجو در همه این سالها یا دورهم خواندن سرود رنجبار «یار دبستانی من» بوده، یا استندآپ کمدی و مسابقه آشپزی! لابهلایش گاهی هم دانشجویان و اساتیدی حرفهایی زدهاند که اسباب دردسرشان شده. آدم عاقل که این کارها را نمیکند!
📌 نزدیک به ۲۰ سال است در فضای دانشگاه درس میخوانم و کار میکنم، جز عده معدودی که میآیند چیزی یاد بگیرند و «دانش جو» هستند، بسیاری فقط دنبال گرفتن مدرک هستند که با آن بروند سرکاری، اضافه حقوقی بگیرند یا مهاجرت کنند. در دانشگاهها نه کسی درس زندگی واقعی میدهد، نه عشق به وطن و میل به ماندن و جنگیدن برای بهبود شرایط.
بچهها اینجا آنقدر «باهوش» میشوند که یاد بگیرند کلاهشان را سفت بچسبند که باد نبرد!
🎓 تلخ نوشتهام و بیرحمانه؟ در 18سالگی فکر میکردم آینده این کشور را دانشگاهها و دانشجوها میسازند، الان در چهلسالگی عاقلانه نیست که به همان اندازه خوشخیال باشم. امیدوارم دانشجوهای امروز وقتی چهلسالشان شد ایران بهتری بسازند.
احسان محمدی
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
فیلم چهاردهمین نشست متخصصان علم اطّلاعات و دانششناسی منطقۀ جنوب کشور با موضوع «پژوهشگران جوان» (مجازی) را میتوانید از طریق پیوند (لینک) زیر ملاحظه بفرمایید:
https://learning.ilisa.ir/lfz628dmp21l/
در این وبینار به ترتیب، دکتر سیّدرحمتاللّه فتّاحی، دکتر مقصود فراستخواه، دکتر وحید احسانی و دکتر محمود خسروجردی صحبت سخنرانی کردند.
توضیح: برای مشاهدۀ فیلم جلسه بهتر است نرمافزار Adobe Connect را روی گوشی یا رایانۀ خود نصب کردهباشید، در غیر این صورت، در پنجرهای که باز میشود، بر گزینۀ Open in browser کلیک کنید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
https://learning.ilisa.ir/lfz628dmp21l/
در این وبینار به ترتیب، دکتر سیّدرحمتاللّه فتّاحی، دکتر مقصود فراستخواه، دکتر وحید احسانی و دکتر محمود خسروجردی صحبت سخنرانی کردند.
توضیح: برای مشاهدۀ فیلم جلسه بهتر است نرمافزار Adobe Connect را روی گوشی یا رایانۀ خود نصب کردهباشید، در غیر این صورت، در پنجرهای که باز میشود، بر گزینۀ Open in browser کلیک کنید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥خاطره پروفسور سیاوش شهشهانی رییس سابق دانشکده ریاضیات دانشگاه شریف از مریم میرزاخانی:
🔸وقتی مریم در استنفورد استاد شد، اگر به ایران برمیگشت نمیتوانست استاد شود و به عنوان نخبه شناخته شود، چون مقاله نداشت!
منبع: مدرسۀ آزاد فکری
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔸وقتی مریم در استنفورد استاد شد، اگر به ایران برمیگشت نمیتوانست استاد شود و به عنوان نخبه شناخته شود، چون مقاله نداشت!
منبع: مدرسۀ آزاد فکری
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from کانال رسمی فاطمه امامی
🔴 دانشجویان دکتری در خطرند!
بر اساس نظرسنجیها و بررسیهای مختلف، مجلات علمی بر این عقیده هستند که سلامت روان دانشجویان مقطع دکتری در شرایط مناسبی قرار ندارد
یکی از دلایل اصلی این بحران سلامت، فشار زیاد مجلات معتبر به دانشمندان و دانشجویان برای چاپ یافتههای علمی آنها است. این در حالی است که بسیاری از مجلات معتبر مانند نیچر (Nature)، برای دفاع از علایق خود، سعی دارند تا حقایق را پنهان کنند. احتمالا بر این باور هستید که تحقیقات علمی از جذابیت بالایی برخوردارند، اما تحقیقات صورتگرفته نشان میدهد که دانشمندان عموما افرادی ناراحت هستند و از زندگی خودشان لذت نمیبرند. این نتایج نشان میدهند سلامت روان در این قشر از جامعه، در وضعیت نگرانکنندهای قرار دارد
افسردگی در مقطع دکتری
بر اساس مطالعات اخیر، احتمال ابتلای دانشجویان دوره دکتری به مشکلات سلامت روان دو برابر بیشتر از دیگر افراد بوده و استرس شایع بین ۷۵ درصد از آنها، بالاتر از میانگین است. مطالعات تکمیلی نشاندهنده شیوع نگرانکننده عوامل مرتبط با افسردگی در بین دانشجویان دکتری است. این دانشجویان بهسادگی با قرارگرفتن در موقعیت استرسزا، ممکن است بهطور نگرانکنندهای دچار مشکلات بهداشت روانی شوند. این نتایج برای افراد آکادمیک اصلا عجیب نیست. در حقیقت، این موضوع بهطور گسترده در علم پذیرفته شده است که محققان مقطع دکتری عموما ناراحت، مضطرب و افسرده هستند
برای تأیید موارد ذکرشده و نشاندادن عمق مشکل، باید گفت که نرخ جهانی افسردگی و اضطراب در بین دانشجویان دکتری، شش برابر افراد معمولی جامعه است. این نتایج در مجله نیچر بایوتکنولوژی که یکی از زیرمجموعههای مجله معتبر و معروف نیچر است، منتشر شده است. البته در آن مجله، نویسنده مدعی شده که «مؤسسات آکادمیک باید دانشجویان را برای مقابله با استرس و مدیریت زمان آموزش دهند تا آمادگیهای لازم را کسب کنند». با استناد به گفتههای نویسندگان این مقاله در نشریه نیچر بایوتکنولوژی و ویراستارهای مجله نیچر، دلیل این روند نگرانکننده افسردگی در بین دانشجویان دکتری، کمبود تمرینهای روانشناسی این افراد است. به بیان دیگر، مجله نیچر، مؤسسات آموزشی را دعوت میکند تا تمهیداتی را برای روبهروشدن دانشجویان با فشارهای مختلف در این دوران تحصیل فراهم آورند
در همین راستا، مجله نیچر مقالهای را در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۹ با عنوان «دانشجوی مقطع دکتری بودن، نباید سلامت را به خطر بیندازد» منتشر کرد که در آن ادعا شده بود «راهحلهای این مشکل قابل دستیابی است». در آن مقاله بدون هیچ سند علمی خاصی ادعا شده که استادان راهنما به یک آموزش اجباری و جامع نیاز دارند تا بتوانند مشکلات روانی محققان را بشناسند و درک کنند و در جهت حل آن گام بردارند. همچنین، ممکن است دانشجویان با داشتن بیش از یک استاد راهنما، پشتوانه قویتری را حس کنند و در این صورت، نگرانیهایی که آنها به دلیل ترس از بیثمرماندن کارهای خود دارند، کاهش یابد
نکته دیگر این است که «دانشگاهها نیز باید خدماتی برای افزایش سلامت روان دانشجویان مقاطع پایینتر فراهم آورند تا در زمان رسیدن به مقطع دکتری و پسادکتری، مشکلات آنها کاهش یابد. افرادی که در محلهای آکادمیک فعالیت دارند باید یاد بگیرند بین زندگی و کار تعادل ایجاد کنند». بااینحال، تمهیدات کاهشدهندهای که برای مقابله با این معضل در مجله نیچر ارائه شدهاند، کافی نیستند و به نظر میرسد که دلیل ریشهای این مشکل، خود مجلات هستند
منتشرکردن مقاله یا نابودی محققان؟
مجله نیچر برای جلوگیری از محکومشدن، یک نظرسنجی درباره درک علل ناراحتی محققان مقطع دکتری طراحی کرده است، اما پیش از بررسی آن، قصد داریم تا الگوی عجیبوغریب انتشارات علمی را روشن کنیم. بهطورکلی محققان و دانشمندان، ماهها یا سالها روی یک موضوع خاص در قالب یک تیم تحقیقاتی به فعالیت میپردازند و در انتها یک مقاله از تحقیقات خود آماده میکنند تا توسط افراد متخصص در آن حوزه مورد داوری قرار بگیرد و در مراحل داوری سؤالاتی از نویسندگان پرسیده میشود و اصلاحات مختلفی بر روی مقاله صورت میگیرد. اگر تمامی مراحل به خوبی پیش برود، مقاله اصلاحشده در مجله منتشر میشود. اما نکته قابل تأمل این است که به شما برای تهیه این مقاله پولی داده نمیشود. همچنین، داورها نیز معمولا هیچ حقالزحمهای دریافت نمیکنند و فقط مجله است که از این مقاله درآمدزایی میکند
اخیرا، این موضوع بهخصوص در جوامع آکادمیک بسیار برجسته شده است و جنبشهایی برای مقابله با مجلات (مخصوصا نیچر) توسط دانشمندان به راه افتاده است.
🌐ادامه مطلب:
https://www.isna.ir/news/99092721227/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%B7%D8%B1%D9%86%D8%AF
بر اساس نظرسنجیها و بررسیهای مختلف، مجلات علمی بر این عقیده هستند که سلامت روان دانشجویان مقطع دکتری در شرایط مناسبی قرار ندارد
یکی از دلایل اصلی این بحران سلامت، فشار زیاد مجلات معتبر به دانشمندان و دانشجویان برای چاپ یافتههای علمی آنها است. این در حالی است که بسیاری از مجلات معتبر مانند نیچر (Nature)، برای دفاع از علایق خود، سعی دارند تا حقایق را پنهان کنند. احتمالا بر این باور هستید که تحقیقات علمی از جذابیت بالایی برخوردارند، اما تحقیقات صورتگرفته نشان میدهد که دانشمندان عموما افرادی ناراحت هستند و از زندگی خودشان لذت نمیبرند. این نتایج نشان میدهند سلامت روان در این قشر از جامعه، در وضعیت نگرانکنندهای قرار دارد
افسردگی در مقطع دکتری
بر اساس مطالعات اخیر، احتمال ابتلای دانشجویان دوره دکتری به مشکلات سلامت روان دو برابر بیشتر از دیگر افراد بوده و استرس شایع بین ۷۵ درصد از آنها، بالاتر از میانگین است. مطالعات تکمیلی نشاندهنده شیوع نگرانکننده عوامل مرتبط با افسردگی در بین دانشجویان دکتری است. این دانشجویان بهسادگی با قرارگرفتن در موقعیت استرسزا، ممکن است بهطور نگرانکنندهای دچار مشکلات بهداشت روانی شوند. این نتایج برای افراد آکادمیک اصلا عجیب نیست. در حقیقت، این موضوع بهطور گسترده در علم پذیرفته شده است که محققان مقطع دکتری عموما ناراحت، مضطرب و افسرده هستند
برای تأیید موارد ذکرشده و نشاندادن عمق مشکل، باید گفت که نرخ جهانی افسردگی و اضطراب در بین دانشجویان دکتری، شش برابر افراد معمولی جامعه است. این نتایج در مجله نیچر بایوتکنولوژی که یکی از زیرمجموعههای مجله معتبر و معروف نیچر است، منتشر شده است. البته در آن مجله، نویسنده مدعی شده که «مؤسسات آکادمیک باید دانشجویان را برای مقابله با استرس و مدیریت زمان آموزش دهند تا آمادگیهای لازم را کسب کنند». با استناد به گفتههای نویسندگان این مقاله در نشریه نیچر بایوتکنولوژی و ویراستارهای مجله نیچر، دلیل این روند نگرانکننده افسردگی در بین دانشجویان دکتری، کمبود تمرینهای روانشناسی این افراد است. به بیان دیگر، مجله نیچر، مؤسسات آموزشی را دعوت میکند تا تمهیداتی را برای روبهروشدن دانشجویان با فشارهای مختلف در این دوران تحصیل فراهم آورند
در همین راستا، مجله نیچر مقالهای را در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۹ با عنوان «دانشجوی مقطع دکتری بودن، نباید سلامت را به خطر بیندازد» منتشر کرد که در آن ادعا شده بود «راهحلهای این مشکل قابل دستیابی است». در آن مقاله بدون هیچ سند علمی خاصی ادعا شده که استادان راهنما به یک آموزش اجباری و جامع نیاز دارند تا بتوانند مشکلات روانی محققان را بشناسند و درک کنند و در جهت حل آن گام بردارند. همچنین، ممکن است دانشجویان با داشتن بیش از یک استاد راهنما، پشتوانه قویتری را حس کنند و در این صورت، نگرانیهایی که آنها به دلیل ترس از بیثمرماندن کارهای خود دارند، کاهش یابد
نکته دیگر این است که «دانشگاهها نیز باید خدماتی برای افزایش سلامت روان دانشجویان مقاطع پایینتر فراهم آورند تا در زمان رسیدن به مقطع دکتری و پسادکتری، مشکلات آنها کاهش یابد. افرادی که در محلهای آکادمیک فعالیت دارند باید یاد بگیرند بین زندگی و کار تعادل ایجاد کنند». بااینحال، تمهیدات کاهشدهندهای که برای مقابله با این معضل در مجله نیچر ارائه شدهاند، کافی نیستند و به نظر میرسد که دلیل ریشهای این مشکل، خود مجلات هستند
منتشرکردن مقاله یا نابودی محققان؟
مجله نیچر برای جلوگیری از محکومشدن، یک نظرسنجی درباره درک علل ناراحتی محققان مقطع دکتری طراحی کرده است، اما پیش از بررسی آن، قصد داریم تا الگوی عجیبوغریب انتشارات علمی را روشن کنیم. بهطورکلی محققان و دانشمندان، ماهها یا سالها روی یک موضوع خاص در قالب یک تیم تحقیقاتی به فعالیت میپردازند و در انتها یک مقاله از تحقیقات خود آماده میکنند تا توسط افراد متخصص در آن حوزه مورد داوری قرار بگیرد و در مراحل داوری سؤالاتی از نویسندگان پرسیده میشود و اصلاحات مختلفی بر روی مقاله صورت میگیرد. اگر تمامی مراحل به خوبی پیش برود، مقاله اصلاحشده در مجله منتشر میشود. اما نکته قابل تأمل این است که به شما برای تهیه این مقاله پولی داده نمیشود. همچنین، داورها نیز معمولا هیچ حقالزحمهای دریافت نمیکنند و فقط مجله است که از این مقاله درآمدزایی میکند
اخیرا، این موضوع بهخصوص در جوامع آکادمیک بسیار برجسته شده است و جنبشهایی برای مقابله با مجلات (مخصوصا نیچر) توسط دانشمندان به راه افتاده است.
🌐ادامه مطلب:
https://www.isna.ir/news/99092721227/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%B7%D8%B1%D9%86%D8%AF
ایسنا
دانشجویان دکتری در خطرند!
بر اساس نظرسنجیها و بررسیهای مختلف، مجلات علمی بر این عقیده هستند که سلامت روان دانشجویان مقطع دکتری در شرایط مناسبی قرار ندارد.
🔴 توصیه مشفقانه یا بی شرمانه به وزیر علوم!
🔹 چند روز پیش جناب آقای دکتر سید جواد میری عضو محترم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نامه ای به زعم خویش مشفقانه به وزیر محترم علوم نوشته و از ایشان درخواست کردند که از انتصاب استاد احمد پاکتچی به معاونت این پژوهشگاه صرف نظر کنند. ایشان در کنار چند دلیل فرعی، دلیل اصلی اعتراض خود را اینگونه عنوان میکنند: جناب وزیر محترم علوم، اجحاف بزرگی است که معاونت این بزرگترین پژوهشگاه علوم انسانی کشور به دست فرد محترمی سپرده شود که دکتری ندارد! بنا به گزارش آقای دکتر میری استاد پاکتچی دارای مدرک «خبرگان بدون مدرک» است که برای تصدی این پست کفایت نمی کند.
🔹 جناب آقای دکتر میری از منتقدان فعال سیاست های وزارت علوم بوده اند. کسانی که با نوشته های انتقادی ایشان آشنا هستند، به سرعت درخواهند یافت که روح این نامه تا چه اندازه با آنچه در سال های اخیر در نقد فضای علمی و دانشگاهی کشور نگاشته اند در تناقض است. هدف این نوشتار دفاع از تصمیم وزیر علوم نیست، هدف، دفاع از دانشمندان بدون دانشنامه است. دفاع از مقام عالمان راستین که پوستین دکتری زیبنده قامت بلند آنها نیست.
🔹 زمانی که مرحوم سید جلال آل احمد دوره دکتری دانشگاه تهران را رها کرد، اطرافیان سعی کردند که مانع شوند او در پاسخ گفت: من از بیماری دکتر شدن شفا یافتم. آل احمد شفا یافت اما تصور نمی کرد که شیوع این بیماری در جامعه به جایی برسد که یک جامعهشناسِ سرشناس، اینگونه بر مدرک دکتری تأکید کند. استاد پاکتچی از اساتید صاحب نظر، نواندیش و پیشرو در حوزه زبان شناسی، ترجمه، الهیات و دین شناسی و مسلط به چندین زبان شرقی و غربی است. البته ممکن است به دلایل دیگر، استاد پاکتچی مناسب این پست نباشند، حرفی نیست؛ اما آیا دلیل قانع کننده تری در دستان منتقد محترم نبود؟ این مثل این است که اجازه ندهیم پرویز پرستویی، سِمتی را در خانه سینما داشته باشد؛ چراکه فاقد مدرک دانشگاهی در رشته های هنری است! متأسفانه پیش از این نیز در دوره های مختلف، افرادی چون استاد ملکیان صرفاً به خاطر نداشتن مدرک دکتری از تدریس در دانشگاه تهران منع شده بودند!
حسین اسکندری
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram (https://t.me/dobarehdaneshgah)
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
🔹 چند روز پیش جناب آقای دکتر سید جواد میری عضو محترم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نامه ای به زعم خویش مشفقانه به وزیر محترم علوم نوشته و از ایشان درخواست کردند که از انتصاب استاد احمد پاکتچی به معاونت این پژوهشگاه صرف نظر کنند. ایشان در کنار چند دلیل فرعی، دلیل اصلی اعتراض خود را اینگونه عنوان میکنند: جناب وزیر محترم علوم، اجحاف بزرگی است که معاونت این بزرگترین پژوهشگاه علوم انسانی کشور به دست فرد محترمی سپرده شود که دکتری ندارد! بنا به گزارش آقای دکتر میری استاد پاکتچی دارای مدرک «خبرگان بدون مدرک» است که برای تصدی این پست کفایت نمی کند.
🔹 جناب آقای دکتر میری از منتقدان فعال سیاست های وزارت علوم بوده اند. کسانی که با نوشته های انتقادی ایشان آشنا هستند، به سرعت درخواهند یافت که روح این نامه تا چه اندازه با آنچه در سال های اخیر در نقد فضای علمی و دانشگاهی کشور نگاشته اند در تناقض است. هدف این نوشتار دفاع از تصمیم وزیر علوم نیست، هدف، دفاع از دانشمندان بدون دانشنامه است. دفاع از مقام عالمان راستین که پوستین دکتری زیبنده قامت بلند آنها نیست.
🔹 زمانی که مرحوم سید جلال آل احمد دوره دکتری دانشگاه تهران را رها کرد، اطرافیان سعی کردند که مانع شوند او در پاسخ گفت: من از بیماری دکتر شدن شفا یافتم. آل احمد شفا یافت اما تصور نمی کرد که شیوع این بیماری در جامعه به جایی برسد که یک جامعهشناسِ سرشناس، اینگونه بر مدرک دکتری تأکید کند. استاد پاکتچی از اساتید صاحب نظر، نواندیش و پیشرو در حوزه زبان شناسی، ترجمه، الهیات و دین شناسی و مسلط به چندین زبان شرقی و غربی است. البته ممکن است به دلایل دیگر، استاد پاکتچی مناسب این پست نباشند، حرفی نیست؛ اما آیا دلیل قانع کننده تری در دستان منتقد محترم نبود؟ این مثل این است که اجازه ندهیم پرویز پرستویی، سِمتی را در خانه سینما داشته باشد؛ چراکه فاقد مدرک دانشگاهی در رشته های هنری است! متأسفانه پیش از این نیز در دوره های مختلف، افرادی چون استاد ملکیان صرفاً به خاطر نداشتن مدرک دکتری از تدریس در دانشگاه تهران منع شده بودند!
حسین اسکندری
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram (https://t.me/dobarehdaneshgah)
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
جواد افشار کهن.pdf
218.4 KB
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
نقش دانشگاهیان در توانمندسازی جامعه و اصلاح ساختارها
(گزیدۀ سخنرانی مجازی دکتر مقصود فراستخواه برای استادان دانشگاه رازی، ۸ دی ۹۹)
برای ما از طریق آییننامهها یک انتظاراتی بهشکل ضمنی تحمیل میشود ... علاوه بر سیاستهای آشکار ... سیاستهای نانوشتهای نیز داریم که هر عضو هیئتعلمی [بر اساس مجموع آنها] ... متوجه میشود که در این کشور، حاکمان، سیاستگزاران، گروهها و مدیران رسمی از او چه چیزی میخواهند. در واقع چیزی که از اعضای هیئت علمی خواسته میشود، مقاله نوشتن و رزومه پرکردن است. چون طبق آییننامهها عضو هیئتعلمی باید در کادر رسمی فکر کند، بگوید، درس بدهد، از مرسومات اطاعت کند و راههای رفته را بپیماید. ... حرکت روی این ریلگذاریها خیلی خوب نیست زیرا اینها برای ما نقش چندان خوبی تعریف نمیکنند.
وظایف رسمیمان را انجام میدهیم ولی شکایت داریم که در این کشور اصلاً هیچ اتفاقی نمیافتد ... طبق انتظار گروههای مرجع رسمی، برای ما دانشگاهیان نقشی تعریف میشود که ممکن است بر اساس آن برای این سرزمین ارزش اجتماعی بهدست نیاید و انتظارات اجتماعی برآورده نشود ... اعتماد جامعه به این گروه [دانشگاهیان] دارد تَرَک برمیدارد ... علت میتواند این باشد که نقشی که این گروه ایفا میکنند، چندان به درد جامعه نمیخورد.
در شأن اعضای هیئت علمی نیست که ... فقط بازوی پرتوان ساختار رسمی باشند؛ دانشگاهی فقط بازوی پرتوان نیست، بلکه چشم بینا، ذهن نقاد و متفکر نیز هست. انتظار میرود دانشگاهی خلاف عادت فکر کند، در کادرها حرکت نکند، نوآوری و خلاقیت داشته باشد.
ما اگر جامعه را توانمند کنیم، آن وقت است که میتوانیم ساختارها را نیز اصلاح کنیم. اصلاح ساختارها بدون جامعه امکانپذیر نیست. ما اگر بخواهیم فقط مکانهای سیاسی و آدمها را جابهجا کنیم، حتی اگر ساختارها را در بالا دستکاری کنیم، تا وقتی که جامعه توانمند نباشد، به فرض این ساختارها اگر درست هم اصلاح شوند که نمیشود، پایدار نمیمانند. یعنی، برای این که ساختارها اصلاح شوند و پایدار بمانند ... این ساختارها باید به شکل اجتماعی اصلاح شوند، بعد زیسته شوند، تمرین و مشارکت شوند. مردم احساس کنند که به دست خودشان سازمان اجتماعی، نحوۀ حکمرانی، مقررات، محیط حقوقی، سیستمها و ساختارهایشان را بهبود میبخشند.
من به کارفرما خیلی به معنای این که یک پروژه انجام بدهیم و یک کارفرمای شرکتی، کارفرمای ما باشد نگاه نمیکنم، زیرا محله و خانوادهام کارفرمای من هستند. یعنی سفارشهای خاموش اجتماع را بفهمیم و دانشمان را به زبان جامعه ترجمه کنیم. آنچه اهمیت دارد این است که ما بتوانیم این بحثها و مسائل علمی را با اشخاص غیرحرفهای، غیرمتخصص و مردم عادی داشتهباشیم.
خیلی از دانشمندان و دانشگاهیان ما پشت تخصصشان پنهان میشوند؛ اصلاً جامعه و خودشان هم نمیفهمند چهکار میکنند ... شما علم را نور کنید نه حجاب. علم وقتی نور است که به جامعه روشنایی دهد، ... که بخشی از زبان جامعه شود، یعنی مردم احساس کنند با این زبان میتوانند مسائلشان را بهتر بفهمند، توضیح بدهند و حل کنند.
دانشگاه فقط برای حل مسئله نیست؛ یک دانشگاهی همچنین باید مسئله ایجاد کند. گاهی اوقات میبینیم رئیسجمهور، وزیر کشور یا سایر مقامهای عالی حکومتی میگویند دانشگاهیان بیایند و مسائل ما را حل کنند. نه! آقا و خانم محترمی که آن بالا نشستهاید و میگویید یک دانشگاهی مسائل شما را حل کند، یک دانشگاهی قبل از اینکه مسائل شما را حل کند، باید برای شما مسئله ایجاد کند. گاهی مواقع، وقتی هیچ کس متوجه وجود مسئلهای نیست، دانشگاهیان میگویند اینجا یک مسئلهای وجود دارد ... پس کار یک دانشگاهی این است که از کلیشههای مردم عبور کند، با عامه مخالفت کند و برخلاف نظر سیاستمداران حرف بزند.
«مشکل» و «مسئله» با هم تفاوت دارند. ما در جامعه خیلی مشکلات داریم، اما مسئله کم داریم. چرا؟ چون مسئله باید ساخته شود. این دانشگاهیان هستند که باید مشکلات را به مسئله تبدیل کنند، چون مسئله حالت مفهومی دارد. تحقق این امر مستلزم «خودفهمی حرفهای» است.
فهم ما از دانشگاه این نیست که یکسری وظایف صوری انجام دهیم یا به عبارتی «مناسک علم» را به جا بیاوریم ... یا تمام تمرکزمان فقط بر کسب سود از این فضا باشد؛ اینها برازندۀ دانشگاه و انسانهای دانشگاهی نیست ... یک دانشگاهی ماهیتی ارتباطی، انتقادی و معطوف به رهایی دارد. فعالیت دانشگاهی همچنین در راستای «تحقق ذات» است.
منبع (حاوی صوت و متن کامل سخنرانی): نامۀ فرهنگ رازی (نشریۀ تحلیلی فرهنگی دانشگاه رازی)
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
(گزیدۀ سخنرانی مجازی دکتر مقصود فراستخواه برای استادان دانشگاه رازی، ۸ دی ۹۹)
برای ما از طریق آییننامهها یک انتظاراتی بهشکل ضمنی تحمیل میشود ... علاوه بر سیاستهای آشکار ... سیاستهای نانوشتهای نیز داریم که هر عضو هیئتعلمی [بر اساس مجموع آنها] ... متوجه میشود که در این کشور، حاکمان، سیاستگزاران، گروهها و مدیران رسمی از او چه چیزی میخواهند. در واقع چیزی که از اعضای هیئت علمی خواسته میشود، مقاله نوشتن و رزومه پرکردن است. چون طبق آییننامهها عضو هیئتعلمی باید در کادر رسمی فکر کند، بگوید، درس بدهد، از مرسومات اطاعت کند و راههای رفته را بپیماید. ... حرکت روی این ریلگذاریها خیلی خوب نیست زیرا اینها برای ما نقش چندان خوبی تعریف نمیکنند.
وظایف رسمیمان را انجام میدهیم ولی شکایت داریم که در این کشور اصلاً هیچ اتفاقی نمیافتد ... طبق انتظار گروههای مرجع رسمی، برای ما دانشگاهیان نقشی تعریف میشود که ممکن است بر اساس آن برای این سرزمین ارزش اجتماعی بهدست نیاید و انتظارات اجتماعی برآورده نشود ... اعتماد جامعه به این گروه [دانشگاهیان] دارد تَرَک برمیدارد ... علت میتواند این باشد که نقشی که این گروه ایفا میکنند، چندان به درد جامعه نمیخورد.
در شأن اعضای هیئت علمی نیست که ... فقط بازوی پرتوان ساختار رسمی باشند؛ دانشگاهی فقط بازوی پرتوان نیست، بلکه چشم بینا، ذهن نقاد و متفکر نیز هست. انتظار میرود دانشگاهی خلاف عادت فکر کند، در کادرها حرکت نکند، نوآوری و خلاقیت داشته باشد.
ما اگر جامعه را توانمند کنیم، آن وقت است که میتوانیم ساختارها را نیز اصلاح کنیم. اصلاح ساختارها بدون جامعه امکانپذیر نیست. ما اگر بخواهیم فقط مکانهای سیاسی و آدمها را جابهجا کنیم، حتی اگر ساختارها را در بالا دستکاری کنیم، تا وقتی که جامعه توانمند نباشد، به فرض این ساختارها اگر درست هم اصلاح شوند که نمیشود، پایدار نمیمانند. یعنی، برای این که ساختارها اصلاح شوند و پایدار بمانند ... این ساختارها باید به شکل اجتماعی اصلاح شوند، بعد زیسته شوند، تمرین و مشارکت شوند. مردم احساس کنند که به دست خودشان سازمان اجتماعی، نحوۀ حکمرانی، مقررات، محیط حقوقی، سیستمها و ساختارهایشان را بهبود میبخشند.
من به کارفرما خیلی به معنای این که یک پروژه انجام بدهیم و یک کارفرمای شرکتی، کارفرمای ما باشد نگاه نمیکنم، زیرا محله و خانوادهام کارفرمای من هستند. یعنی سفارشهای خاموش اجتماع را بفهمیم و دانشمان را به زبان جامعه ترجمه کنیم. آنچه اهمیت دارد این است که ما بتوانیم این بحثها و مسائل علمی را با اشخاص غیرحرفهای، غیرمتخصص و مردم عادی داشتهباشیم.
خیلی از دانشمندان و دانشگاهیان ما پشت تخصصشان پنهان میشوند؛ اصلاً جامعه و خودشان هم نمیفهمند چهکار میکنند ... شما علم را نور کنید نه حجاب. علم وقتی نور است که به جامعه روشنایی دهد، ... که بخشی از زبان جامعه شود، یعنی مردم احساس کنند با این زبان میتوانند مسائلشان را بهتر بفهمند، توضیح بدهند و حل کنند.
دانشگاه فقط برای حل مسئله نیست؛ یک دانشگاهی همچنین باید مسئله ایجاد کند. گاهی اوقات میبینیم رئیسجمهور، وزیر کشور یا سایر مقامهای عالی حکومتی میگویند دانشگاهیان بیایند و مسائل ما را حل کنند. نه! آقا و خانم محترمی که آن بالا نشستهاید و میگویید یک دانشگاهی مسائل شما را حل کند، یک دانشگاهی قبل از اینکه مسائل شما را حل کند، باید برای شما مسئله ایجاد کند. گاهی مواقع، وقتی هیچ کس متوجه وجود مسئلهای نیست، دانشگاهیان میگویند اینجا یک مسئلهای وجود دارد ... پس کار یک دانشگاهی این است که از کلیشههای مردم عبور کند، با عامه مخالفت کند و برخلاف نظر سیاستمداران حرف بزند.
«مشکل» و «مسئله» با هم تفاوت دارند. ما در جامعه خیلی مشکلات داریم، اما مسئله کم داریم. چرا؟ چون مسئله باید ساخته شود. این دانشگاهیان هستند که باید مشکلات را به مسئله تبدیل کنند، چون مسئله حالت مفهومی دارد. تحقق این امر مستلزم «خودفهمی حرفهای» است.
فهم ما از دانشگاه این نیست که یکسری وظایف صوری انجام دهیم یا به عبارتی «مناسک علم» را به جا بیاوریم ... یا تمام تمرکزمان فقط بر کسب سود از این فضا باشد؛ اینها برازندۀ دانشگاه و انسانهای دانشگاهی نیست ... یک دانشگاهی ماهیتی ارتباطی، انتقادی و معطوف به رهایی دارد. فعالیت دانشگاهی همچنین در راستای «تحقق ذات» است.
منبع (حاوی صوت و متن کامل سخنرانی): نامۀ فرهنگ رازی (نشریۀ تحلیلی فرهنگی دانشگاه رازی)
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
✳️ اعتراض به فشارهای فرادانشگاهی
جناب آقای دکتر منصور غلامی
وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری
سلام علیکم
✅ ما نگارندگان این نامه، از دانشآموختگان سالهای دور و نزدیک گروه تعلیم و تربیت دانشگاه تربیت مدرس هستیم؛ دانشگاهی برآمده از یک انقلاب شکوهمند که اساس آن بر تربیت کادر هیئت علمی مورد نیاز دانشگاه¬ها و نیروهای خدوم و باسواد در بالاترین تراز استانداردهای جهانی بوده است.
✅ همهی ما در برههای از زندگی علمی- دانشجویی خود عضوی از گروه باسابقه، معتبر و خوشنام تعلیم و تربیت این دانشگاه بودهایم و به آن همچون خانۀ پدری علمی خود می¬نگریم. گروه تعلیم و تربیت دانشگاه تربیت مدرس، در قریب به 35 سال فعالیت خود، با تربیت بسیاری از اعضای هیئت¬علمی دانشگاه¬های سراسر کشور در رشته¬های فلسفه تعلیم و تربیت، برنامه¬ریزی¬درسی و تکنولوژی آموزشی، و پرورش پژوهشگران و آموزشگرانی برجسته و اثرگذار، شبکه¬ای از کنشگران اصلی علوم تربیتی کشور را حول خود شکل داده است. جوّ و فرهنگ آکادمیک این گروه و مشی اخلاق¬مدارانۀ استادان آن، ما را از پس سالها حضور در این دانشگاه به هم متصل و مرتبط نگاه داشته است. بسیاری از استادان حاضر، پیشکسوت یا بازنشستۀ این گروه، برای ما اسوۀ یک انسان دانشگاهی بوده¬اند. استادانی که در حوزۀ تخصصی خود سرآمد، در اخلاق، الگویی بیهمتا و در شفقت و مهر، پدرانی رئوف برای دانشجویان بوده¬اند.
✅ مع¬الاسف در چند سال اخیر برخلاف رویه¬های آکادمیک و قانونی جذب اعضای هیئت علمی، از سوی برخی نهادهای غیر آکادمیک بیرون از دانشگاه، فشارهای خرد کننده¬ای به این گروه معظم، مبنی بر جذب اجباری برخی افراد سفارش شده، تحمیل شده است. با استمرار این روند، گروهی که می¬رفت در آستانۀ بلوغ و بالندگی خود، علاوه بر تأثیرگذاری¬های ملی، درخشش¬های منطقه¬ای و جهانی برای کشور اسلامی¬مان داشته باشد، گریبان¬گیر تعرض¬ها، تهدیدها و اخیراً عزل و برکناری دستوری مدیر گروه فرهیختۀ خود، آقای دکتر سید مهدی سجادی، شده است. اقدامات شایستۀ آقای دکتر سجادی، در دفاع از استقلال و آزادی آکادمیک و مرجعیت علمی گروه در تشخیص صلاحیت¬های علمی برای جذب اعضای هیئت علمی جدید، حاصل تجربۀ ارزشمند این گروه و رمز و راز اصلی قوت و اعتبار آن در تمامی این سال¬ها بوده است.
✅ بر ما محرز است که نیروهای فراقانونی و خارج از دانشگاه، در اتفاقات اخیر و تضعیف گروه تعلیم و تربیت دانشگاه تربیت مدرس، نقشی جدی داشته¬اند. دردمندانه هشدار می¬دهیم که خدشه به استقلال و آزادی آکادمیک، زمینه¬ساز بی¬اخلاقی¬های دانشگاهی و رواج انواع مفاسد علمی است که جنابعالی بیش از ما بدان آگاهید. زیر سؤال بردن مرجعیت علمی گروه¬های آموزشی در برنامه¬های توسعه¬ای خود و ورود اشخاصی رانتی و سفارش شده به دانشگاه، دلسرد شدن نسل جدید دانش¬آموختگان و دانشجویان دوره¬های تحصیلات تکمیلی برای تلاش علمی را در پی دارد. رواج بی¬اخلاقی و مفاسد دانشگاهی و مأیوس کردن نسل جدید کنشگران دانشگاهی، نوعی تهاجم فرهنگی است که آثار تخریبی آن سالها باقی خواهد ماند. همنوا با لسان الغیب باید گفت:
جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف می شکند بازارش
✅ ما بهعنوان متخصصان حوزۀ تعلیم و تربیت که اساساً ساحتی اخلاقی است، نگران ترویج این روند نامیمون و مخاطره¬آمیز در سایر دانشگاه¬ها به واسطه فشار نهادهای بیرونی هستیم. از این رو سکوت در برابر رویههای ناسالم، غیرعلمی و سیاستزده را در جذب اعضاء هیات علمی و تسلیم شدن در برابر فشار نهادهایی که نابخردانه استقلال و آزادی دانشگاه¬ها را نشانه گرفته¬اند، برنمی¬تابیم و آن¬را مروج موج ناامیدی و ناامنی برای استادان و دانشجویان می¬دانیم. مستدعی است رسیدگی به این موضوع را -به لحاظ اهمیت غیر قابل انکار آن- در صدر اولویت اقدامات خود لحاظ فرمایید. بعلاوه استدعا داریم، از جناب آقای دکتر سجادی، که صدای گروه تعلیم و تربیت دانشگاه تربیت مدرس و تجربه بی¬بدیل دو نسل فعالیت حرفه¬ای¬ استادان آن را در اتفاقات اخیر، به شایستگی و با وارستگی، نمایندگی کرده¬اند و در این راه به ایشان جفا روا داشته شده است، به نحو مقتضی و رسمی دلجویی گردد.
انجمن علمی دانش¬آموختگان گروه تعلیم و تربیت دانشگاه تربیت مدرس
25 دی ماه 1399
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
جناب آقای دکتر منصور غلامی
وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری
سلام علیکم
✅ ما نگارندگان این نامه، از دانشآموختگان سالهای دور و نزدیک گروه تعلیم و تربیت دانشگاه تربیت مدرس هستیم؛ دانشگاهی برآمده از یک انقلاب شکوهمند که اساس آن بر تربیت کادر هیئت علمی مورد نیاز دانشگاه¬ها و نیروهای خدوم و باسواد در بالاترین تراز استانداردهای جهانی بوده است.
✅ همهی ما در برههای از زندگی علمی- دانشجویی خود عضوی از گروه باسابقه، معتبر و خوشنام تعلیم و تربیت این دانشگاه بودهایم و به آن همچون خانۀ پدری علمی خود می¬نگریم. گروه تعلیم و تربیت دانشگاه تربیت مدرس، در قریب به 35 سال فعالیت خود، با تربیت بسیاری از اعضای هیئت¬علمی دانشگاه¬های سراسر کشور در رشته¬های فلسفه تعلیم و تربیت، برنامه¬ریزی¬درسی و تکنولوژی آموزشی، و پرورش پژوهشگران و آموزشگرانی برجسته و اثرگذار، شبکه¬ای از کنشگران اصلی علوم تربیتی کشور را حول خود شکل داده است. جوّ و فرهنگ آکادمیک این گروه و مشی اخلاق¬مدارانۀ استادان آن، ما را از پس سالها حضور در این دانشگاه به هم متصل و مرتبط نگاه داشته است. بسیاری از استادان حاضر، پیشکسوت یا بازنشستۀ این گروه، برای ما اسوۀ یک انسان دانشگاهی بوده¬اند. استادانی که در حوزۀ تخصصی خود سرآمد، در اخلاق، الگویی بیهمتا و در شفقت و مهر، پدرانی رئوف برای دانشجویان بوده¬اند.
✅ مع¬الاسف در چند سال اخیر برخلاف رویه¬های آکادمیک و قانونی جذب اعضای هیئت علمی، از سوی برخی نهادهای غیر آکادمیک بیرون از دانشگاه، فشارهای خرد کننده¬ای به این گروه معظم، مبنی بر جذب اجباری برخی افراد سفارش شده، تحمیل شده است. با استمرار این روند، گروهی که می¬رفت در آستانۀ بلوغ و بالندگی خود، علاوه بر تأثیرگذاری¬های ملی، درخشش¬های منطقه¬ای و جهانی برای کشور اسلامی¬مان داشته باشد، گریبان¬گیر تعرض¬ها، تهدیدها و اخیراً عزل و برکناری دستوری مدیر گروه فرهیختۀ خود، آقای دکتر سید مهدی سجادی، شده است. اقدامات شایستۀ آقای دکتر سجادی، در دفاع از استقلال و آزادی آکادمیک و مرجعیت علمی گروه در تشخیص صلاحیت¬های علمی برای جذب اعضای هیئت علمی جدید، حاصل تجربۀ ارزشمند این گروه و رمز و راز اصلی قوت و اعتبار آن در تمامی این سال¬ها بوده است.
✅ بر ما محرز است که نیروهای فراقانونی و خارج از دانشگاه، در اتفاقات اخیر و تضعیف گروه تعلیم و تربیت دانشگاه تربیت مدرس، نقشی جدی داشته¬اند. دردمندانه هشدار می¬دهیم که خدشه به استقلال و آزادی آکادمیک، زمینه¬ساز بی¬اخلاقی¬های دانشگاهی و رواج انواع مفاسد علمی است که جنابعالی بیش از ما بدان آگاهید. زیر سؤال بردن مرجعیت علمی گروه¬های آموزشی در برنامه¬های توسعه¬ای خود و ورود اشخاصی رانتی و سفارش شده به دانشگاه، دلسرد شدن نسل جدید دانش¬آموختگان و دانشجویان دوره¬های تحصیلات تکمیلی برای تلاش علمی را در پی دارد. رواج بی¬اخلاقی و مفاسد دانشگاهی و مأیوس کردن نسل جدید کنشگران دانشگاهی، نوعی تهاجم فرهنگی است که آثار تخریبی آن سالها باقی خواهد ماند. همنوا با لسان الغیب باید گفت:
جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف می شکند بازارش
✅ ما بهعنوان متخصصان حوزۀ تعلیم و تربیت که اساساً ساحتی اخلاقی است، نگران ترویج این روند نامیمون و مخاطره¬آمیز در سایر دانشگاه¬ها به واسطه فشار نهادهای بیرونی هستیم. از این رو سکوت در برابر رویههای ناسالم، غیرعلمی و سیاستزده را در جذب اعضاء هیات علمی و تسلیم شدن در برابر فشار نهادهایی که نابخردانه استقلال و آزادی دانشگاه¬ها را نشانه گرفته¬اند، برنمی¬تابیم و آن¬را مروج موج ناامیدی و ناامنی برای استادان و دانشجویان می¬دانیم. مستدعی است رسیدگی به این موضوع را -به لحاظ اهمیت غیر قابل انکار آن- در صدر اولویت اقدامات خود لحاظ فرمایید. بعلاوه استدعا داریم، از جناب آقای دکتر سجادی، که صدای گروه تعلیم و تربیت دانشگاه تربیت مدرس و تجربه بی¬بدیل دو نسل فعالیت حرفه¬ای¬ استادان آن را در اتفاقات اخیر، به شایستگی و با وارستگی، نمایندگی کرده¬اند و در این راه به ایشان جفا روا داشته شده است، به نحو مقتضی و رسمی دلجویی گردد.
انجمن علمی دانش¬آموختگان گروه تعلیم و تربیت دانشگاه تربیت مدرس
25 دی ماه 1399
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایلان ماسک
-شما برای یادگیری نیاز ندارید به دانشگاه بروید
-همه چیز رایگان در دسترس است
-شما می توانید هر چیزی را که می خواهید رایگان یاد بگیرید
-پس فکر میکنم که دانشگاه برای سرگرمی و فان است.
-و اینکه نشان دهد شما می توانید وظایفتان را انجام دهید.
-اما آنها برای یادگیری(مناسب) نیستند.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
-شما برای یادگیری نیاز ندارید به دانشگاه بروید
-همه چیز رایگان در دسترس است
-شما می توانید هر چیزی را که می خواهید رایگان یاد بگیرید
-پس فکر میکنم که دانشگاه برای سرگرمی و فان است.
-و اینکه نشان دهد شما می توانید وظایفتان را انجام دهید.
-اما آنها برای یادگیری(مناسب) نیستند.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
در پروندهٔ مجلات با چه مواجه خواهیم شد؟
۱. هیئت تحریریهها در مجلات صوری هستند؛ حتی ده سال یکبار هم تشکیل جلسه نمیدهند. جلسات مجلات معمولاً با حضور مدیر مسئول، سردبیر و دبیر اجرایی برگزار میشود و اغلب هیئتتحریریهها زینتالمجالس هستند. پس وقتی جلساتی تشکیل نمیشود و هیئت تحریریه هم محفلآراست، چرا بابت عضویت در هر هیئت تحریریه دو امتیاز به عضو میدهند تا در تبدیل وضعیت و ارتقا از آن بهرهمند شوند؟ بعضی از استادان عضو تحریریهٔ هفت هشت مجله هستند و حتی بدون اینکه یکبار در جلسه حاضر شوند، در ارتقا ۱۴-۱۵ امتیاز (معادل امتیاز چهار مقالهٔ علمی-پژوهشی) میگیرند!
۲. در سایت مجلات علمی-پژوهشی در بالای صفحهٔ داوری نوشته شدهاست شماره کارت یا حسابتان را وارد کنید. داور وارد میکند ولی در ۹۵٪ موارد حقالزحمهٔ داوری پرداخت نمیشود. داور هم میبیند حقالزحمهٔ داوری نمیدهند داوری را به بعد موکول میکند؛ همین است که گاهی داوری یک مقاله بین شش ماه تا یکسال طول میکشد و این وسط کسی متضرر میشود که مقاله را فرستادهاست. سؤال این است که مبلغ ۱۵۰/۰۰۰ تومان هزینهٔ داوری را که مجله دریافت میکند چرا به داوران پرداخت نمیکنند تا داوری سریعتر انجام بشود و چاپ یک مقاله در مجلات یک تا دو سال طول نکشد؟ هزینهٔ تأخیر دفاع از رساله را دانشجو میدهد به یک دلیل ساده؛ اینکه مجلات حق داوری را میگیرند ولی پرداخت نمیکنند و انگیزهٔ داوران را برای داوری به فنا میدهند.
۳. چرا در برخی از مجلات علمی-پژوهشی به جای ارسال مقاله در سامانهٔ داوری که قابل رصد و نظارت است، برخی از مقالات را خارج از سامانه و به همراه یک فرم داوری برای داوران میفرستند؟ اگر قرار است داوری واقعی انجام بشود چرا در سامانه نمیفرستند؟ چرا مقالههای افراد خاصی را خارج از سامانه میفرستند تا از این طریق مقالهای را که شایستهٔ پذیرش نیست بپذیرانند و منتشر کنند؟
۴. آیا بر حسب تصادف است که اسم تعدادی از استادان در هیئت تحریریهٔ بیشتر مجلات علمی-پژوهشی و ترویجی مدام تَکرار میشود؟
۵. آیا اتفاقی است که وقتی مقالهٔ مدیر مسئول یا سردبیر مجلهٔ A در مجلهٔ B چاپ میشود، در فصل بعد این بار مقالهٔ مدیرمسئول یا سردبیر مجلهٔ B در مجلهٔ A چاپ میشود؟
۶. این اعضای خارجی هیئتهای تحریریهٔ مجلات چگونه در جلسات شرکت میکنند؟ احیاناً آنها فارسی میدانند؟ چون شماها که انگلیسی بلد نیستید!
باید وضعیت این دکان بقالی مجلات به اصطلاح «علمی» مشخص شود؛ با ما باشید.🦉
منبع: کانال تلگرامی ناتاریخ
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
۱. هیئت تحریریهها در مجلات صوری هستند؛ حتی ده سال یکبار هم تشکیل جلسه نمیدهند. جلسات مجلات معمولاً با حضور مدیر مسئول، سردبیر و دبیر اجرایی برگزار میشود و اغلب هیئتتحریریهها زینتالمجالس هستند. پس وقتی جلساتی تشکیل نمیشود و هیئت تحریریه هم محفلآراست، چرا بابت عضویت در هر هیئت تحریریه دو امتیاز به عضو میدهند تا در تبدیل وضعیت و ارتقا از آن بهرهمند شوند؟ بعضی از استادان عضو تحریریهٔ هفت هشت مجله هستند و حتی بدون اینکه یکبار در جلسه حاضر شوند، در ارتقا ۱۴-۱۵ امتیاز (معادل امتیاز چهار مقالهٔ علمی-پژوهشی) میگیرند!
۲. در سایت مجلات علمی-پژوهشی در بالای صفحهٔ داوری نوشته شدهاست شماره کارت یا حسابتان را وارد کنید. داور وارد میکند ولی در ۹۵٪ موارد حقالزحمهٔ داوری پرداخت نمیشود. داور هم میبیند حقالزحمهٔ داوری نمیدهند داوری را به بعد موکول میکند؛ همین است که گاهی داوری یک مقاله بین شش ماه تا یکسال طول میکشد و این وسط کسی متضرر میشود که مقاله را فرستادهاست. سؤال این است که مبلغ ۱۵۰/۰۰۰ تومان هزینهٔ داوری را که مجله دریافت میکند چرا به داوران پرداخت نمیکنند تا داوری سریعتر انجام بشود و چاپ یک مقاله در مجلات یک تا دو سال طول نکشد؟ هزینهٔ تأخیر دفاع از رساله را دانشجو میدهد به یک دلیل ساده؛ اینکه مجلات حق داوری را میگیرند ولی پرداخت نمیکنند و انگیزهٔ داوران را برای داوری به فنا میدهند.
۳. چرا در برخی از مجلات علمی-پژوهشی به جای ارسال مقاله در سامانهٔ داوری که قابل رصد و نظارت است، برخی از مقالات را خارج از سامانه و به همراه یک فرم داوری برای داوران میفرستند؟ اگر قرار است داوری واقعی انجام بشود چرا در سامانه نمیفرستند؟ چرا مقالههای افراد خاصی را خارج از سامانه میفرستند تا از این طریق مقالهای را که شایستهٔ پذیرش نیست بپذیرانند و منتشر کنند؟
۴. آیا بر حسب تصادف است که اسم تعدادی از استادان در هیئت تحریریهٔ بیشتر مجلات علمی-پژوهشی و ترویجی مدام تَکرار میشود؟
۵. آیا اتفاقی است که وقتی مقالهٔ مدیر مسئول یا سردبیر مجلهٔ A در مجلهٔ B چاپ میشود، در فصل بعد این بار مقالهٔ مدیرمسئول یا سردبیر مجلهٔ B در مجلهٔ A چاپ میشود؟
۶. این اعضای خارجی هیئتهای تحریریهٔ مجلات چگونه در جلسات شرکت میکنند؟ احیاناً آنها فارسی میدانند؟ چون شماها که انگلیسی بلد نیستید!
باید وضعیت این دکان بقالی مجلات به اصطلاح «علمی» مشخص شود؛ با ما باشید.🦉
منبع: کانال تلگرامی ناتاریخ
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
دکتر منوچهر زاکر.pdf
330.7 KB
سازمان ملی دانشگاهیان ایران» و اهمیت آن برای نهاد فعلی دانشگاه
دکتر منوچهر ذاکر (فارغ التحصیل دکترای دانشگاه صنعتی شریف)
https://www.magiran.com/article/4150919
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
دکتر منوچهر ذاکر (فارغ التحصیل دکترای دانشگاه صنعتی شریف)
https://www.magiran.com/article/4150919
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
اسباببازی بزرگترها
حامد صفاییپور
دانشگاه اسباببازی کودکانهای است وقتی استاد علوم تربیتی و فلسفه تربیتاش، تعامل اثربخشی با آنچه به نام تربیت در جامعهاش رقم میخورد ندارد. برای مثال، وقتی در طول دهها سال فعالیت دانشکده علوم تربیتی و دانشکده روانشناسی، حتی یک جلسه با موضوع بررسی نظریه و عمل مدارس شهر برگزار نمیشود تا #عقلانیت_انتقادی را نسبت به عملکرد این مدارس در محیط شهر و خانوادهها تقویت کند. دانشگاه به خود، با خود، در خود و به تدریج به چیزهای بیخود مشغول است.
این در حالی است که تفکر اصیل در جایی -و بهتر است بگویم در جانی- ظهور میکند که اندیشیدن-به-متن (thinking-to-text) جای اندیشیدن-به-چیزی (thinking to thing) را نگرفته است. دانشگاهیان به فراخور کارهای پژوهشی و متن-محور ممکن است به این امر عادت کنند که از مقالهای به مقاله دیگر رفت و آمد کنند و سرچشمه اندیشه را در نه در موضوع تجربهها، بلکه در لابهلای متون بیابند در حالیکه سرچشمه دانش، نه در متنها که در خود "چیزها" وجود دارد.
کودک کنجکاو با مشاهده رنگینکمان به لحظههایی تکرارنشدنی و با شکوه دیدن و فهمیدن وارد میشود اما مهد و مدرسه، این رویارویی ناب را به توضیحی ساده از کتابهای درسی فرو میکاهند. چرا؟ چون معلم مدرسه نمیداند ناب بودن و ژرفای این تجربه، از درستی و نادرستی باورهای کودک با اهمیتتر است و از اینرو سکوت دلهرهآوری را که همراه با پرسش کودک ایجاد شده لست، به سرعت با پاسخهای حفظی خود میشکند.
و حالا قرار است این عبور شتابزده از تجربههای ادراک چیزها، خویشتن و دیگری، در همه دورانهای تحصیل ادامه یابد تا به تدریج کودک پرسشگر دیروز به کارگزار مطیع بایدها و نبایدها و هستها و نیستهای بتکده فرهنگ عمومی تبدیل شود.
ناامید کننده است، نه؟ بر همین مبناست که آموزش و پرورش سیاسیترین وزارتخانه هر کشور است که معین میکند اندیشیدن به چه "متنی" از چه "چیزی" ارزشمندتر، و اهمیت دادن به چه "کاری" از چه "افکاری" شایسته تر است. دانشگاهی که نقد و ژرفاندیشی از آن بخت بربسته است، اسباببازی بچههای بزرگ است.
منبع: کانال تلگرامی فرهیختگان
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
حامد صفاییپور
دانشگاه اسباببازی کودکانهای است وقتی استاد علوم تربیتی و فلسفه تربیتاش، تعامل اثربخشی با آنچه به نام تربیت در جامعهاش رقم میخورد ندارد. برای مثال، وقتی در طول دهها سال فعالیت دانشکده علوم تربیتی و دانشکده روانشناسی، حتی یک جلسه با موضوع بررسی نظریه و عمل مدارس شهر برگزار نمیشود تا #عقلانیت_انتقادی را نسبت به عملکرد این مدارس در محیط شهر و خانوادهها تقویت کند. دانشگاه به خود، با خود، در خود و به تدریج به چیزهای بیخود مشغول است.
این در حالی است که تفکر اصیل در جایی -و بهتر است بگویم در جانی- ظهور میکند که اندیشیدن-به-متن (thinking-to-text) جای اندیشیدن-به-چیزی (thinking to thing) را نگرفته است. دانشگاهیان به فراخور کارهای پژوهشی و متن-محور ممکن است به این امر عادت کنند که از مقالهای به مقاله دیگر رفت و آمد کنند و سرچشمه اندیشه را در نه در موضوع تجربهها، بلکه در لابهلای متون بیابند در حالیکه سرچشمه دانش، نه در متنها که در خود "چیزها" وجود دارد.
کودک کنجکاو با مشاهده رنگینکمان به لحظههایی تکرارنشدنی و با شکوه دیدن و فهمیدن وارد میشود اما مهد و مدرسه، این رویارویی ناب را به توضیحی ساده از کتابهای درسی فرو میکاهند. چرا؟ چون معلم مدرسه نمیداند ناب بودن و ژرفای این تجربه، از درستی و نادرستی باورهای کودک با اهمیتتر است و از اینرو سکوت دلهرهآوری را که همراه با پرسش کودک ایجاد شده لست، به سرعت با پاسخهای حفظی خود میشکند.
و حالا قرار است این عبور شتابزده از تجربههای ادراک چیزها، خویشتن و دیگری، در همه دورانهای تحصیل ادامه یابد تا به تدریج کودک پرسشگر دیروز به کارگزار مطیع بایدها و نبایدها و هستها و نیستهای بتکده فرهنگ عمومی تبدیل شود.
ناامید کننده است، نه؟ بر همین مبناست که آموزش و پرورش سیاسیترین وزارتخانه هر کشور است که معین میکند اندیشیدن به چه "متنی" از چه "چیزی" ارزشمندتر، و اهمیت دادن به چه "کاری" از چه "افکاری" شایسته تر است. دانشگاهی که نقد و ژرفاندیشی از آن بخت بربسته است، اسباببازی بچههای بزرگ است.
منبع: کانال تلگرامی فرهیختگان
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
درباب دانشگاه بومشناختی:
سید حسن اسلامی اردکانی
در این وانفسای روزگار که دغدغه اقتصاد و درآمدزایی به تعبیر مرحوم اخوان، «کرده جا را بهر هر چیز دگر حتی برای آدمیت تنگ» و دامان دانشگاههای کشور را نیز گرفته، خواندن کتابی که مخاطب را به دغدغهای فراتر دعوت میکند، غنیمتی است. اندیشه اصلی کتاب دانشگاه بومشناختی: رویایی دستیافتنی (رونالد بارنِت، ترجمه سینا باستانی و جبار رحمانی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1397، 416 ص) آن است که دانشگاهها به جای آنکه، همسو با گرایش مسلط، شعار کارآفرینی و خودگردانی مالی سر دهند، بهتر است به عرصهای فراختر از آن بیندیشند و هدف خود را حفظ کرهزمین و همه باشندگانش قرار دهند. در فضایی که پارهای از استادان در دل دانشگاه جا خوش کردهاند و مقالاتی تولید میکنند که جز ارتقا و امتیاز، دردی دوا نمیکند، بارنِت از آنها میخواهد وارد متن جامعه و درگیر زندگی روزمره شوند و با مردم و جامعه درآمیزند و طرحی نو برای زیستن در افکنند. چنان این ایده برایم جذاب بود که دیگر خواندنیها را رها کردم و این کتاب را تا فرجامش خواندم و کوشیدم براساس آن کار و بار خودم را بازنگری کنم.
بارنِت استاد ممتاز آموزش عالی در موسسه آموزش دانشگاه لندن است و در این کتاب (منتشر شده در سال 2017) حاصل سی سال اندیشهورزی خود را صورتبندی و عرضه کرده است. مساله اصلی او آن است که در قرن بیست و یکم، دانشگاه چگونه میتواند پا به پای تحولات گسترده دوام آورد بیآنکه فلسفه وجودیاش را از کف بدهد.
نویسنده در آغاز پانزده مدعای اصلی خود را فهرست میکند از جمله آنکه دانشگاه جدای از جامعه نیست، بلکه با هفت اقلیم، زیستبوم یا اکوسیستم سر و کار دارد؛ از آنها اثر میپذیرد و بر آنها اثر میگذارد. این هفت اقلیم عبارتند از: اقلیم معرفت، نهادهای اجتماعی، اشخاص، اقتصاد، یادگیری، فرهنگ و محیط زیست طبیعی. با این نگاه است که سیاستگذاری دانشگاهی باید جهتدهی شود و با این نگرش است که دانشگاه بومشناختی، عمیقا دانشگاهی اخلاقی است، زیرا دغدغهای کلان و ارزشمند دارد. چنین دانشگاهی همزمان واقعگرا و آرمانجو است. زیستن در این دانشگاه نیازمند عاملیت و کنشگری و این یک مستلزم خیالورزی مناسب و سنجیده است. کنشگری این دانشگاه از سطح افراد میگذرد، به نهادهای اجتماعی میرسد و در فضایی جهانشمول گسترش پیدا میکند. در این دانشگاه، استادان به جای حس انفعال و قربانی بودن، احساس کنشگری میکنند و برای بهبود جامعه و جهان خود میکوشند. این دانشگاه به جای تاکید یکسویه بر رشتهگرایی و گسست از فضای عمومی، نگرش فرارشتهای دارد و دانشجویان و استادان را به درگیری با واقعیت آنگونه که هست و تعامل با آن دعوت میکند.
زمانی دانشگاه بومشناختی بهشمار میرود که اصول و قواعدی را در نظر بگیرد و به کار بندد، از جمله: (1) دغدغهمندی فعالانه که در این قاعده جلوهگر میشود: «بکوشید دلسوز جهان باشید»؛ (2) کاوشگری، یعنی همیشه فرصتهایی برای کار و گشودن آفاق وجود دارد و همواره در پی تحقق قابلیت دانشگاه در جهان باشید؛ (3) اصل بهروزی با این قاعده که همواره در پی افزایش بهروزی جهان باشید. (4) گشودگی معرفتشناختی که میتوان آن را در این قاعده صورتبندی کرد: «پیوسته آغوش خود را روی بینشهای تازه، شیوههای تازه فهم جهان و چارچوبهای متضاد بگشایید»؛ (5) درگیرشدگی که با این قاعده شکل میگیرد: «درگیر هر چه یا هر که میبینید، گردید». مقصود از درگیری خصومت نیست، بلکه برقراری روابط صمیمانه است، همچون دو تن که «درگیر» عشق میشوند. هدف آن است که با جهان پیرامون خود مناسبات درست برقرار کنیم؛ (6) خیالورزی با این قاعده «در همه سطوح دانشگاهی توانایی خیالورزیتان را پرورش دهید و به کار زنید» و (7) بیپروایی با این قاعده عملی: «به دانشگاه بومشناختی، چونان فضایی برای گفتوگویی انتقادی و باز، پایبند باشید.» با این اصول و قواعد، دانشگاه بومشناختی همواره و همدلانه درگیر «کلیت جهان» است، نه صرفا فضای علمی و عرصه آکادمیک کشوری خاص. زیستن در این جهان مستلزم آن است که استاد و دانشجو، همه و همواره در حال یادگیری باشند و همگی در پی بهتر ساختن پیرامون خود باشند. این پیرامون از فضای عمومی آغاز میشود، حیوانات را فرا میگیرد، جنگلها و کوهها را در مینوردد و همه کرهزمین را پوشش میدهد.
سید حسن اسلامی اردکانی
در این وانفسای روزگار که دغدغه اقتصاد و درآمدزایی به تعبیر مرحوم اخوان، «کرده جا را بهر هر چیز دگر حتی برای آدمیت تنگ» و دامان دانشگاههای کشور را نیز گرفته، خواندن کتابی که مخاطب را به دغدغهای فراتر دعوت میکند، غنیمتی است. اندیشه اصلی کتاب دانشگاه بومشناختی: رویایی دستیافتنی (رونالد بارنِت، ترجمه سینا باستانی و جبار رحمانی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1397، 416 ص) آن است که دانشگاهها به جای آنکه، همسو با گرایش مسلط، شعار کارآفرینی و خودگردانی مالی سر دهند، بهتر است به عرصهای فراختر از آن بیندیشند و هدف خود را حفظ کرهزمین و همه باشندگانش قرار دهند. در فضایی که پارهای از استادان در دل دانشگاه جا خوش کردهاند و مقالاتی تولید میکنند که جز ارتقا و امتیاز، دردی دوا نمیکند، بارنِت از آنها میخواهد وارد متن جامعه و درگیر زندگی روزمره شوند و با مردم و جامعه درآمیزند و طرحی نو برای زیستن در افکنند. چنان این ایده برایم جذاب بود که دیگر خواندنیها را رها کردم و این کتاب را تا فرجامش خواندم و کوشیدم براساس آن کار و بار خودم را بازنگری کنم.
بارنِت استاد ممتاز آموزش عالی در موسسه آموزش دانشگاه لندن است و در این کتاب (منتشر شده در سال 2017) حاصل سی سال اندیشهورزی خود را صورتبندی و عرضه کرده است. مساله اصلی او آن است که در قرن بیست و یکم، دانشگاه چگونه میتواند پا به پای تحولات گسترده دوام آورد بیآنکه فلسفه وجودیاش را از کف بدهد.
نویسنده در آغاز پانزده مدعای اصلی خود را فهرست میکند از جمله آنکه دانشگاه جدای از جامعه نیست، بلکه با هفت اقلیم، زیستبوم یا اکوسیستم سر و کار دارد؛ از آنها اثر میپذیرد و بر آنها اثر میگذارد. این هفت اقلیم عبارتند از: اقلیم معرفت، نهادهای اجتماعی، اشخاص، اقتصاد، یادگیری، فرهنگ و محیط زیست طبیعی. با این نگاه است که سیاستگذاری دانشگاهی باید جهتدهی شود و با این نگرش است که دانشگاه بومشناختی، عمیقا دانشگاهی اخلاقی است، زیرا دغدغهای کلان و ارزشمند دارد. چنین دانشگاهی همزمان واقعگرا و آرمانجو است. زیستن در این دانشگاه نیازمند عاملیت و کنشگری و این یک مستلزم خیالورزی مناسب و سنجیده است. کنشگری این دانشگاه از سطح افراد میگذرد، به نهادهای اجتماعی میرسد و در فضایی جهانشمول گسترش پیدا میکند. در این دانشگاه، استادان به جای حس انفعال و قربانی بودن، احساس کنشگری میکنند و برای بهبود جامعه و جهان خود میکوشند. این دانشگاه به جای تاکید یکسویه بر رشتهگرایی و گسست از فضای عمومی، نگرش فرارشتهای دارد و دانشجویان و استادان را به درگیری با واقعیت آنگونه که هست و تعامل با آن دعوت میکند.
زمانی دانشگاه بومشناختی بهشمار میرود که اصول و قواعدی را در نظر بگیرد و به کار بندد، از جمله: (1) دغدغهمندی فعالانه که در این قاعده جلوهگر میشود: «بکوشید دلسوز جهان باشید»؛ (2) کاوشگری، یعنی همیشه فرصتهایی برای کار و گشودن آفاق وجود دارد و همواره در پی تحقق قابلیت دانشگاه در جهان باشید؛ (3) اصل بهروزی با این قاعده که همواره در پی افزایش بهروزی جهان باشید. (4) گشودگی معرفتشناختی که میتوان آن را در این قاعده صورتبندی کرد: «پیوسته آغوش خود را روی بینشهای تازه، شیوههای تازه فهم جهان و چارچوبهای متضاد بگشایید»؛ (5) درگیرشدگی که با این قاعده شکل میگیرد: «درگیر هر چه یا هر که میبینید، گردید». مقصود از درگیری خصومت نیست، بلکه برقراری روابط صمیمانه است، همچون دو تن که «درگیر» عشق میشوند. هدف آن است که با جهان پیرامون خود مناسبات درست برقرار کنیم؛ (6) خیالورزی با این قاعده «در همه سطوح دانشگاهی توانایی خیالورزیتان را پرورش دهید و به کار زنید» و (7) بیپروایی با این قاعده عملی: «به دانشگاه بومشناختی، چونان فضایی برای گفتوگویی انتقادی و باز، پایبند باشید.» با این اصول و قواعد، دانشگاه بومشناختی همواره و همدلانه درگیر «کلیت جهان» است، نه صرفا فضای علمی و عرصه آکادمیک کشوری خاص. زیستن در این جهان مستلزم آن است که استاد و دانشجو، همه و همواره در حال یادگیری باشند و همگی در پی بهتر ساختن پیرامون خود باشند. این پیرامون از فضای عمومی آغاز میشود، حیوانات را فرا میگیرد، جنگلها و کوهها را در مینوردد و همه کرهزمین را پوشش میدهد.
کسانی که در این دانشگاه زندگی میکنند، با اشتیاق به همه عالم با چشمانی کنجکاو مینگرند و از هر آنچه پیرامونشان میگذرد میآموزند؛ تجارب خود را در سطحی گسترده به کار میگیرند و آگاهانه زندگی میکنند؛ کار و تفریح و دانشوری آنها قطعات مجموعه واحدی است و درون و برون دانشگاه برایشان محل یادگیری و یاددهی است. سخن کوتاه، در این کتاب آرمانی زیبا ترسیم شده است که ریشه در واقعیت زمینی دارد اما از سطح آن میگذرد و به آسمانها سر میساید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
آیا دانشگاه استنفورد می تواند الگوی دانشگاه صنعتی شریف باشد؟
با سلام و درود،
بعضی از دوستان و همکاران که تحصیلکردگان خوبی هم هستند از شدّت علاقه به دانشگاه هایی مانند استنفورد و موسسه فناوری ماساچوست(ام.آی.تی) خیلی دوست دارند این دانشگاه ها را الگوی توسعه دانشگاه ما قرار دهند. باید مواظب باشیم در این الگوسازی به بیراهه نرویم. بنده سعی می کنم پاره ای تضادّها و تناقضات در این زمینه را نمایان سازم.
الف. افسانه ام. آی. تی.
از مرحوم فقید سعید دکتر محمّد علی مجتهدی آغاز می کنم که به نحوی موسس این دانشگاه بود و طی فرمانی که در سال 1344 به وی ابلاغ شد در پی تاسیس این دانشگاه برآمد. محتوای آن فرمان عمدتا تربیت مهندسان و متخصصان برای صنایع جدید در دست احداث کشور اعم از ذوب آهن، پتروشیمی، سد ها و نیروگاه ها و...بود.
خود مرحوم دکتر مجتهدی فارغ التحصیل مدرسه بلز پاسکال کلرمون-فران، دانشگاه لیل و دانشگاه سوربن پاریس در رشته ریاضی و مکانیک سیالات از کشور فرانسه بود. اینکه ایشان بخواهد این دانشگاه را از روی الگوی ام.آی.تی. بسازد امری بعید و دور از ذهن می نماید، ضمن آنکه در کتاب خاطرات ایشان چنین الگویی ذکر نشده است.
دکتر مجتهدی 37 سال مدیر دبیرستان البرز( دو سال شبانه روزی آن) بود و معتقد به الگویی بر مبنای انضباط و کیفیت آموزشی و تعهّد اخلاقی بود، که بیشتر متاثر از الگوی آموزشی دانشگاه ها و مدارس عالی فرانسوی بود، البته بعضی همین را بر ایشان خرده می گرفتند. ممکن است در ذهن بعضی استادیاران یا اعضای هیات علمی جوان که در زمان ایشان استخدام شدند چنین تصوّری( الگوی ام.آی.تی.) بوده باشد ولی قطعا دانشگاه ما در 50 سال نخست بدان سمت و سو نرفت! اساسا" بضاعت دانشگاه ما اجازه نمی داد که چنان الگویی را وجه همّت خود قرار دهد.
ب. الگوی استنفورد
با اعزام تعدادی از دانشجویان عزیز ما به ایالات متحده و آمریکای شمالی در دو دهه اخیر و مشاهده رونق سرمایه داری و کسب کارها در ناحیه خلیج سانفرانسیسکو، برای بعضی عزیزان این تصوّر پیش آمد که خوب چرا ما از الگوی استنفورد پیروی نکنیم؟
بنده به اختصار به تناقضات این قیاس و این قضیه می پردازم.
1. استنفورد دانشگاهی است خصوصی و ثروتمند در محدوده خلیج سانفرانسیسکو و شمالغربی سن خوزه، به وسعت تقریبی 3100 هکتار، در یکی از خوش آب و هواترین، ثروتمندترین و پررونق ترین نقاط ایالات متحده و شاید جهان!
دانشگاه صنعتی شریف دانشگاهی است دولتی در تهران ، ایران در محلّی نه چندان مطلوب(طرح جامع آن جای دیگری بود) ، به وسعت 17 هکتار( احیانا به اضافه 30 هکتار در پردیس پژوهش و فنّاوری شمال کن) ، در مکانی نه چندان ثروتمند و نه چندان پررونق!
مدیریت دانشگاه استنفورد و حاکمیت آن کاملا" خصوصی و لیبرال است. دانشگاه صنعتی شریف دارای مدیریتی دولتی و تحت حاکمیت قوانین دولتی است، اعم از برنامه ها و آزمون ها و پذیرش ها و گزینش ها و استخدام ها و...
2.تعداد دانشجویان هر دو دانشگاه در یک حدود است ( در محدوده 10 هزار تا 15 هزار نفر)، هر دو دانشجویان خوبی دارند ولی تعداد اعضای هیات علمی در دانشگاه استنقفورد حدود 4 برابر دانشگاه صنعتی شریف است.
3. زیربناها و لابراتوارهای تخصصی دو دانشگاه غیرقابل قیاس است.
دانشگاه صنعتی شریف از آزمایشگاه های کم، قدیمی و فشرده رنج می برد.
4. دانشگاه استنفورد یک دانشگاه جامع تقریبا با همه دانشکده ها از جمله پزشکی است. دانشگاه صنعتی شریف یک دانشگاه تخصّصی در زمینه علوم و فنون با 12 به اضافه یک دانشکده است.
5.دانشگاه استنفورد در یک کشور سرمایه داری لیبرال با اقتصاد پررونق فعالیت می کند. دانشگاه صنعتی شریف در یک نظام ایدئولوژیک کار می کند، که صنایع بزرگ( اعم از نفت و گاز، انرژی و نیروگاه ها، پتروشیمی و نیشکرها، خودروسازی و مخابرات و...) آن دولتی یا حکومتی است و بخش خصوصی عمده آن عبارت از کشاورزی، خرده فروشی و عمده فروشی ، بعضی خدمات و احیانا" بازرگانی است.
6. منابع مالی استنفورد در سال 2020-2021 عبارتند از:
در آمد دانشکده پزشکی 1502 میلیون دلار، درآمد حاصل از سرمایه گذاری ها 1344 میلیون دلار، درآمد حاصل از تحقیقات دانشگاهی 1188 میلیون دلار
درآمد دانشجویی(شهریه) 1043 میلیون دلار، درآمد حاصل از آزمایشگاه SLAC 506 میلیون دلار، کمک ها و هدایا 445 میلیون دلار، سایر درآمدها 952 میلیون دلار. جمع در آمدها: 6.981 میلیارد دلار.
7.منابع مالی دانشگاه صنعتی شریف( خیلی تقریبی) در سال 1400
جمع بودجه و اعتبارات دولتی 300 میلیارد تومان، قراردادهای صنعتی و پژوهشی 100 میلیارد تومان( که فقط 15% آن در اختیار دانشگاه خواهد بود)، سایر درآمدها ؟؟؟ جمع درآمد: اندکی بیش از 400 میلیارد تومان (مثلا با دلار 20 هزار تومان می شود 20 میلیون دلار). یعنی تقریبا 0
با سلام و درود،
بعضی از دوستان و همکاران که تحصیلکردگان خوبی هم هستند از شدّت علاقه به دانشگاه هایی مانند استنفورد و موسسه فناوری ماساچوست(ام.آی.تی) خیلی دوست دارند این دانشگاه ها را الگوی توسعه دانشگاه ما قرار دهند. باید مواظب باشیم در این الگوسازی به بیراهه نرویم. بنده سعی می کنم پاره ای تضادّها و تناقضات در این زمینه را نمایان سازم.
الف. افسانه ام. آی. تی.
از مرحوم فقید سعید دکتر محمّد علی مجتهدی آغاز می کنم که به نحوی موسس این دانشگاه بود و طی فرمانی که در سال 1344 به وی ابلاغ شد در پی تاسیس این دانشگاه برآمد. محتوای آن فرمان عمدتا تربیت مهندسان و متخصصان برای صنایع جدید در دست احداث کشور اعم از ذوب آهن، پتروشیمی، سد ها و نیروگاه ها و...بود.
خود مرحوم دکتر مجتهدی فارغ التحصیل مدرسه بلز پاسکال کلرمون-فران، دانشگاه لیل و دانشگاه سوربن پاریس در رشته ریاضی و مکانیک سیالات از کشور فرانسه بود. اینکه ایشان بخواهد این دانشگاه را از روی الگوی ام.آی.تی. بسازد امری بعید و دور از ذهن می نماید، ضمن آنکه در کتاب خاطرات ایشان چنین الگویی ذکر نشده است.
دکتر مجتهدی 37 سال مدیر دبیرستان البرز( دو سال شبانه روزی آن) بود و معتقد به الگویی بر مبنای انضباط و کیفیت آموزشی و تعهّد اخلاقی بود، که بیشتر متاثر از الگوی آموزشی دانشگاه ها و مدارس عالی فرانسوی بود، البته بعضی همین را بر ایشان خرده می گرفتند. ممکن است در ذهن بعضی استادیاران یا اعضای هیات علمی جوان که در زمان ایشان استخدام شدند چنین تصوّری( الگوی ام.آی.تی.) بوده باشد ولی قطعا دانشگاه ما در 50 سال نخست بدان سمت و سو نرفت! اساسا" بضاعت دانشگاه ما اجازه نمی داد که چنان الگویی را وجه همّت خود قرار دهد.
ب. الگوی استنفورد
با اعزام تعدادی از دانشجویان عزیز ما به ایالات متحده و آمریکای شمالی در دو دهه اخیر و مشاهده رونق سرمایه داری و کسب کارها در ناحیه خلیج سانفرانسیسکو، برای بعضی عزیزان این تصوّر پیش آمد که خوب چرا ما از الگوی استنفورد پیروی نکنیم؟
بنده به اختصار به تناقضات این قیاس و این قضیه می پردازم.
1. استنفورد دانشگاهی است خصوصی و ثروتمند در محدوده خلیج سانفرانسیسکو و شمالغربی سن خوزه، به وسعت تقریبی 3100 هکتار، در یکی از خوش آب و هواترین، ثروتمندترین و پررونق ترین نقاط ایالات متحده و شاید جهان!
دانشگاه صنعتی شریف دانشگاهی است دولتی در تهران ، ایران در محلّی نه چندان مطلوب(طرح جامع آن جای دیگری بود) ، به وسعت 17 هکتار( احیانا به اضافه 30 هکتار در پردیس پژوهش و فنّاوری شمال کن) ، در مکانی نه چندان ثروتمند و نه چندان پررونق!
مدیریت دانشگاه استنفورد و حاکمیت آن کاملا" خصوصی و لیبرال است. دانشگاه صنعتی شریف دارای مدیریتی دولتی و تحت حاکمیت قوانین دولتی است، اعم از برنامه ها و آزمون ها و پذیرش ها و گزینش ها و استخدام ها و...
2.تعداد دانشجویان هر دو دانشگاه در یک حدود است ( در محدوده 10 هزار تا 15 هزار نفر)، هر دو دانشجویان خوبی دارند ولی تعداد اعضای هیات علمی در دانشگاه استنقفورد حدود 4 برابر دانشگاه صنعتی شریف است.
3. زیربناها و لابراتوارهای تخصصی دو دانشگاه غیرقابل قیاس است.
دانشگاه صنعتی شریف از آزمایشگاه های کم، قدیمی و فشرده رنج می برد.
4. دانشگاه استنفورد یک دانشگاه جامع تقریبا با همه دانشکده ها از جمله پزشکی است. دانشگاه صنعتی شریف یک دانشگاه تخصّصی در زمینه علوم و فنون با 12 به اضافه یک دانشکده است.
5.دانشگاه استنفورد در یک کشور سرمایه داری لیبرال با اقتصاد پررونق فعالیت می کند. دانشگاه صنعتی شریف در یک نظام ایدئولوژیک کار می کند، که صنایع بزرگ( اعم از نفت و گاز، انرژی و نیروگاه ها، پتروشیمی و نیشکرها، خودروسازی و مخابرات و...) آن دولتی یا حکومتی است و بخش خصوصی عمده آن عبارت از کشاورزی، خرده فروشی و عمده فروشی ، بعضی خدمات و احیانا" بازرگانی است.
6. منابع مالی استنفورد در سال 2020-2021 عبارتند از:
در آمد دانشکده پزشکی 1502 میلیون دلار، درآمد حاصل از سرمایه گذاری ها 1344 میلیون دلار، درآمد حاصل از تحقیقات دانشگاهی 1188 میلیون دلار
درآمد دانشجویی(شهریه) 1043 میلیون دلار، درآمد حاصل از آزمایشگاه SLAC 506 میلیون دلار، کمک ها و هدایا 445 میلیون دلار، سایر درآمدها 952 میلیون دلار. جمع در آمدها: 6.981 میلیارد دلار.
7.منابع مالی دانشگاه صنعتی شریف( خیلی تقریبی) در سال 1400
جمع بودجه و اعتبارات دولتی 300 میلیارد تومان، قراردادهای صنعتی و پژوهشی 100 میلیارد تومان( که فقط 15% آن در اختیار دانشگاه خواهد بود)، سایر درآمدها ؟؟؟ جمع درآمد: اندکی بیش از 400 میلیارد تومان (مثلا با دلار 20 هزار تومان می شود 20 میلیون دلار). یعنی تقریبا 0
بودجه استنفورد!!
حتّی اگر ما دلار را برمبنای قدرت خرید در ایران حدود 7000 تومان فرض کنیم، بودجه د.ص.ش. می شود حدّاکثر کمتر از 60 میلیون دلار یا کمتر از 0.01 بودجه استنفورد!! این در حالی است که تولید ناخالص داخلی ایران به دلار حدود یک چهلم ایالات متحده و تولید سرانه ایران حدود 0.10 ایالات متحده است. بر مبنای قدرت خرید تولید سرانه ایران حدود 0.30 ایالات متحده است. این بدان معنی است که سهمی که آموزش عالی از تولید ملّی دریافت می کند، اندک است!
نتیجه گیری
قیاس های هفتگانه فوق نشان می دهد، چقدر تصوّرات ما از واقعیات دور است.
حالا در این شرایط ما به فکر ثروت آفرینی و بهره کشی از امکانات و زیر بناهای اندک و شکننده دانشگاه افتاده ایم! فی الواقع ما باید با شناخت حقیقت امکانات و بضاعت خود به فکر نوعی از الگوی توسعه بیافتیم که با شرایط جامعه ما بخواند، نه دنبال نخود سیاه ثروت آفرینی و کسب و کار برویم که احتمالا" از غنای علمی و آموزشی خود هم باز بمانیم!
دانشگاه ما یک دانشگاه منضبط علمی و اخلاقی با کیفیت بالای آموزشی بوده است. فارغ التحصیلان آن دارای کیفیت نسبتا" خوب تا عالی بوده اند و بعضا در سطح جهانی درخشیده اند. تا اینجای کار با جایی تضادّی ندارد. دانشگاه ما تازه با گام هایی لرزان وارد دنیای پژوهش و خلاقیّت و نوآوری شده بود ولی دستاوردهای علمی آن در سطح جهانی چندان درخششی نداشته یا ندارد و حداکثر متوسط است. زیرا زیربناهای کالبدی، فنّی و آزمایشگاهی آن متوسط یا ضعیف بوده...بهر حال به گونه ای نبوده که در سطح جهانی خلاقیتی را به انجام رساند. دانشگاه ما هنوز نسل دوّم و هومبولتی نشده بود که حالا بخواهد بسوی نسل سوّم شیرجه برود!
حدود 75% بودجه دانشگاه صرف حقوق و دستمزد می شود. بودجه پژوهشی آن با قراردادها حداکثر 5 میلیون دلار است که عددی نیست. آزمایشگاه های آن اکثر فرسوده و ضعیف است. حال ما گر بخواهیم لابراتوارها و فعالیت اصیل علمی را وانهاده بسوی بیزنس و کسب و کار برویم، ممکنست...
الف- امتیاز کیفی را که قبلا در آموزش و فارغ التحصیلان داشتیم از دست بدهیم. به سمت رقیق سازی و متوسط گرایی برویم.
ب- دیگر دانشگاه ها و آموزش عالی ایران را به بیراهه بکشانیم.
ج- خدای نخواسته خود و دانشگاهمان را به فساد آلوده سازیم!
فاعتبروا یا اولی الابصار! بنظرم الگوی توسعه ما چیز دیگری است.
اجرکم عندالله، فروهر فرزانه
حتّی اگر ما دلار را برمبنای قدرت خرید در ایران حدود 7000 تومان فرض کنیم، بودجه د.ص.ش. می شود حدّاکثر کمتر از 60 میلیون دلار یا کمتر از 0.01 بودجه استنفورد!! این در حالی است که تولید ناخالص داخلی ایران به دلار حدود یک چهلم ایالات متحده و تولید سرانه ایران حدود 0.10 ایالات متحده است. بر مبنای قدرت خرید تولید سرانه ایران حدود 0.30 ایالات متحده است. این بدان معنی است که سهمی که آموزش عالی از تولید ملّی دریافت می کند، اندک است!
نتیجه گیری
قیاس های هفتگانه فوق نشان می دهد، چقدر تصوّرات ما از واقعیات دور است.
حالا در این شرایط ما به فکر ثروت آفرینی و بهره کشی از امکانات و زیر بناهای اندک و شکننده دانشگاه افتاده ایم! فی الواقع ما باید با شناخت حقیقت امکانات و بضاعت خود به فکر نوعی از الگوی توسعه بیافتیم که با شرایط جامعه ما بخواند، نه دنبال نخود سیاه ثروت آفرینی و کسب و کار برویم که احتمالا" از غنای علمی و آموزشی خود هم باز بمانیم!
دانشگاه ما یک دانشگاه منضبط علمی و اخلاقی با کیفیت بالای آموزشی بوده است. فارغ التحصیلان آن دارای کیفیت نسبتا" خوب تا عالی بوده اند و بعضا در سطح جهانی درخشیده اند. تا اینجای کار با جایی تضادّی ندارد. دانشگاه ما تازه با گام هایی لرزان وارد دنیای پژوهش و خلاقیّت و نوآوری شده بود ولی دستاوردهای علمی آن در سطح جهانی چندان درخششی نداشته یا ندارد و حداکثر متوسط است. زیرا زیربناهای کالبدی، فنّی و آزمایشگاهی آن متوسط یا ضعیف بوده...بهر حال به گونه ای نبوده که در سطح جهانی خلاقیتی را به انجام رساند. دانشگاه ما هنوز نسل دوّم و هومبولتی نشده بود که حالا بخواهد بسوی نسل سوّم شیرجه برود!
حدود 75% بودجه دانشگاه صرف حقوق و دستمزد می شود. بودجه پژوهشی آن با قراردادها حداکثر 5 میلیون دلار است که عددی نیست. آزمایشگاه های آن اکثر فرسوده و ضعیف است. حال ما گر بخواهیم لابراتوارها و فعالیت اصیل علمی را وانهاده بسوی بیزنس و کسب و کار برویم، ممکنست...
الف- امتیاز کیفی را که قبلا در آموزش و فارغ التحصیلان داشتیم از دست بدهیم. به سمت رقیق سازی و متوسط گرایی برویم.
ب- دیگر دانشگاه ها و آموزش عالی ایران را به بیراهه بکشانیم.
ج- خدای نخواسته خود و دانشگاهمان را به فساد آلوده سازیم!
فاعتبروا یا اولی الابصار! بنظرم الگوی توسعه ما چیز دیگری است.
اجرکم عندالله، فروهر فرزانه
✅ توانمندسازی باغ ابریشم، دانشگاه رازی یا هر دو؟!
وحید احسانی
منتشر شده در "نامه فرهنگ رازی"
بسیاری از دانشجویانی که از استانهای دیگر برای تحصیل در دانشگاه رازی به کرمانشاه میآیند میگویند که وقتی برای اوّلین بار آدرس دانشگاه را خواندهاند، تصوّرشان از «باغ ابریشم» (نام محلّهای که دانشگاه رازی در آن واقع است) محلّهای بسیار زیبا، سرسبز و بهقول امروزیها «باکلاس» بودهاست، تصوّری که پس از اوّلین حضور در محل، متوجه عمق فاصله –و چهبسا تضاد- آن با واقعیت شدهاند.
اخیراً، دانشگاه رازی همسو با رسالت اجتماعی خود، طرح «توانمندسازی باغ ابریشم» را در دستور کار قرار دادهاست. پرسش اینجاست که «دانشگاه برای بهبود یا توانمندی باغ ابریشم چه کاری از دستش برمیآید؟» و این که «پس از مداخله دانشگاه رازی باغ ابریشم احتمالاً چگونه خواهد بود؟».
برای پاسخ به این پرسشها، باید ببینیم دانشگاه چه ویژگیهای متفاوتی دارد. زیرا طبیعتاً، باغ ابریشم پس از مداخله دانشگاه رازی، اندکی رنگوبوی این دانشگاه را خواهد گرفت. امّا دانشگاه رازی چه ویژگیها و چه رنگوبویی دارد؟
از لحاظ ظاهری، آشکارا دانشگاه رازی نسبت به باغ ابریشم وضعیت خیلی بهتری دارد: سردر ورودیِ شکیلتر، ساختمانهای بزرگتر، فضای سبز بیشتر، خیابانهای مرتبتر، امکانات پیشرفتهتر (گرمایشی، سرمایشی، ارتباطی، اطّلاعاتی و غیره) و امثال آنها. در عین حال، دانشگاه به بیماریهایی نیز دچار است از جمله رخوت، پایینبودن حسّ تعلّق، مهاجرت نخبگان، کمّیتگرایی، ناکارآمدی، افسردگی، ناامیدی، بیانگیزگی، فروکاستن آموزش به حفظکردن و غیره. آیا دانشگاه میتواند به گونهای در باغ ابریشم مداخله کند که این محلّه ویژگیهای مثبت دانشگاه را دریافت کرده و به بیماریهای آن مبتلا نشود؟!
یکی از بیماریهای بنیادین دانشگاه -که چهبسا علّت بسیاری از بیماریهای بالا نیز باشد- سلطه نگرش فنّی-مهندسی یا به عبارتی، مواجهه فناورانه-مهندسانه با مسائلی است که ماهیت انسانی-اجتماعی دارند. سلطه این نگرش موجب شده از یک سو، عمده اهدافی که دانشگاه واقعاً (و نه در حرف و شعار) دنبال میکند از جنس «کمّیت، ظاهر، رتبه، امتیاز، گزارش و امثال آن» باشند و از سوی دیگر، با دانشگاهیان (استادان، دانشجویان و کارمندان) مانند رباتهایی رفتار شود که قرار است با استفاده از یک نظام پاداشدهی بیرونی (نمره، حقوق، امتیاز، مدرک و غیره) بهسمت عملکردی که در راستای تحقق آن اهداف است سوق داده شوند. آیا دانشگاه میتواند با رویکردی متفاوت و انسان-محور به باغ ابریشم بپردازد؟! اگر میتواند، چرا این کار را در داخل خودش و برای خودش انجام نمیدهد؟!
ادامۀ مطلب را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید👇
توانمندسازی باغابریشم، دانشگاه رازی یا هر دو؟!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
وحید احسانی
منتشر شده در "نامه فرهنگ رازی"
بسیاری از دانشجویانی که از استانهای دیگر برای تحصیل در دانشگاه رازی به کرمانشاه میآیند میگویند که وقتی برای اوّلین بار آدرس دانشگاه را خواندهاند، تصوّرشان از «باغ ابریشم» (نام محلّهای که دانشگاه رازی در آن واقع است) محلّهای بسیار زیبا، سرسبز و بهقول امروزیها «باکلاس» بودهاست، تصوّری که پس از اوّلین حضور در محل، متوجه عمق فاصله –و چهبسا تضاد- آن با واقعیت شدهاند.
اخیراً، دانشگاه رازی همسو با رسالت اجتماعی خود، طرح «توانمندسازی باغ ابریشم» را در دستور کار قرار دادهاست. پرسش اینجاست که «دانشگاه برای بهبود یا توانمندی باغ ابریشم چه کاری از دستش برمیآید؟» و این که «پس از مداخله دانشگاه رازی باغ ابریشم احتمالاً چگونه خواهد بود؟».
برای پاسخ به این پرسشها، باید ببینیم دانشگاه چه ویژگیهای متفاوتی دارد. زیرا طبیعتاً، باغ ابریشم پس از مداخله دانشگاه رازی، اندکی رنگوبوی این دانشگاه را خواهد گرفت. امّا دانشگاه رازی چه ویژگیها و چه رنگوبویی دارد؟
از لحاظ ظاهری، آشکارا دانشگاه رازی نسبت به باغ ابریشم وضعیت خیلی بهتری دارد: سردر ورودیِ شکیلتر، ساختمانهای بزرگتر، فضای سبز بیشتر، خیابانهای مرتبتر، امکانات پیشرفتهتر (گرمایشی، سرمایشی، ارتباطی، اطّلاعاتی و غیره) و امثال آنها. در عین حال، دانشگاه به بیماریهایی نیز دچار است از جمله رخوت، پایینبودن حسّ تعلّق، مهاجرت نخبگان، کمّیتگرایی، ناکارآمدی، افسردگی، ناامیدی، بیانگیزگی، فروکاستن آموزش به حفظکردن و غیره. آیا دانشگاه میتواند به گونهای در باغ ابریشم مداخله کند که این محلّه ویژگیهای مثبت دانشگاه را دریافت کرده و به بیماریهای آن مبتلا نشود؟!
یکی از بیماریهای بنیادین دانشگاه -که چهبسا علّت بسیاری از بیماریهای بالا نیز باشد- سلطه نگرش فنّی-مهندسی یا به عبارتی، مواجهه فناورانه-مهندسانه با مسائلی است که ماهیت انسانی-اجتماعی دارند. سلطه این نگرش موجب شده از یک سو، عمده اهدافی که دانشگاه واقعاً (و نه در حرف و شعار) دنبال میکند از جنس «کمّیت، ظاهر، رتبه، امتیاز، گزارش و امثال آن» باشند و از سوی دیگر، با دانشگاهیان (استادان، دانشجویان و کارمندان) مانند رباتهایی رفتار شود که قرار است با استفاده از یک نظام پاداشدهی بیرونی (نمره، حقوق، امتیاز، مدرک و غیره) بهسمت عملکردی که در راستای تحقق آن اهداف است سوق داده شوند. آیا دانشگاه میتواند با رویکردی متفاوت و انسان-محور به باغ ابریشم بپردازد؟! اگر میتواند، چرا این کار را در داخل خودش و برای خودش انجام نمیدهد؟!
ادامۀ مطلب را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید👇
توانمندسازی باغابریشم، دانشگاه رازی یا هر دو؟!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
🔻 تعامل علم و قدرت در زمینه فرهنگی اجتماعی ایران
🔹 «علم در ایران، قدرت دارد ولی قدرت ندارد» .با رجوع به شواهدی، برخی پارادوکسها و تناقض نماهای قدرت علم در ایران امروز مثل پارادوکس جمعیتی، پارادایمی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … مرور و دسته بندی کردهام. وبر و بسیاری دیگر قدرت را امکان کنترل شرایط و تأثیر بر محیط تعریف کردهاند؛ بر این اساس آیا علم در ایران قدرت دارد و می تواند بر محیط سیاسی و اجتماعی و جامعه ایران تاثیر بگذارد؟ به یک معنا بله و به یک معنا خیر!
🔹 فراستخواه در توضیح پارادوکس جمعیتی قدرت علم در ایران ابراز عقیده کرد: به لحاظ انباشتی ۱۴ میلیون تحصیل کرده در ایران داریم که اگر هر کدام جرقه ای از دانش را روشن کنند، چراغ علم در ایران روشن میشود و در پرتو آن به راحتی دیده می شود که مثلا سیاستهای بین المللی کشور در این سالها دچار خطاهای جدی بوده و بی دلیل، ایران را درگیر قدرتهای بزرگ جهانی کرده و زیان ها و مخاطرات بزرگی متوجه جامعه نگون بخت ایران کرده است! این را نه فقط دانشجوی علوم سیاسی یا حقوق یا علوم اجتماعی که هر عقل سلیم علمی متوجه میشود! با توجه به ۱۴ میلیون تحصیل کردهای که در کشور داریم، علم به واسطه چگالی جمعیتی بالا، قدرت دارد ولی این چه قدرتی است که نمی تواند رفتارهای سیاستگذاری در ایران را کنترل کند؟ نصف آموزش عالی ایران، علوم انسانی است اما نمی توانند رفتارهای سیاست گذاری را در ایران کنترل کنند؛ چون علم نیست که در کشور ما مرجعیت دارد بلکه سیاستهای یک طرفه ایدئولوژیک حکومت است که حرف اول را می زند.
🔹 دکتر رنانی به عنوان یک اقتصاددان می گوید سالها در امور مربوط به حوزه های تخصصی خود، بی واسطه و با واسطه به سیاستمداران پیام داده که مثلاً ارز چهار هزار تومانی این زیانها را دارد یا سیاستهای بورسی یا حذف یارانه از بنزین چنین تاثیرات محتملی دارد و هیچ کس تحویلش نگرفته است! اینجا متوجه می شویم که پارادوکسی در قدرت علم وجود دارد.
🔹 «وبر»، مشروعیت را یکی از پایه های قدرت میداند. علم هم در وجدان عمومی بیدار جامعه، واجد مشروعیت است. از بسیاری از شهروندان که بپرسید حقانیت علم در زمینههایی مثل اظهار نظر درباره چگونگی اداره کشور و … را قبول دارند پس راز این که علم در بخش سیاستگذاری در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته چیست؟
متاسفانه علم در کشور ما یا علم ملتزم است یا مغلوب یا معطل یا معطوف به مطلوب یا محلل!
🔹 علم ملتزم یعنی علمی که در حد منشی و کارشناس و ابزار دست کار می کند. علمی که کارشناسی در بخشی از دیوان سالاری اداری و بازویی قوی و کاری است نه ذهنی نهاد و چشمی باریک بین! علم محلل هم علم توجیه گر و محافظه کاری است که نمی تواند صدای خود را از صدای قدرت بالاتر ببرد. علم مغلوب، علمی است که در دستگاه دولتی، تصمیم سازی کرده و پروژه اجرا میکند ولی متن نهایی تصویب شده سیاست، چیز دیگری از آب در می آید! خود من تا برنامه ششم در بعضی کمیته ها بودم چیزهایی را مطرح می کردیم ولی آخر که برنامه توسعه از هفت خان در میآمد، واقعا شیر بی یال و دم و اشکمی بود که همان هم اجرا نمی شد!
🔹 علم مسکوت، علمی است که مجبور می شود خودش را پشت مفاهیم و گزاره های علمی تخصصی پنهان کند و در نتیجه علم اهلی و مخفی و سوژه سر به زیری است که سرکشی سر زدن و بررسی را ندارد! علم معطل هم که نام آن از تعبیر زیبای قرآنی «چاه های معطله» گرفتهام دیگر وانفسا است. علمی که مثل چاهها و چشمه هایی که در سرزمینی خشک بلااستفاده می مانند با این چگالی جمعیتی بالا در قفسه ها و آرشیوها یا ذهن اندیشمندان انباشته شده و معذور و معزول است و نهایتاأ علم مطرود که یادآور وضعیت ناگوار محققانی است که چوب ورود به مسائل جامعه و پرداختن به دردهای اجتماعی را میخورند.
🔹 در چنین شرایطی نه فقط کل نظام معرفتی ما که حتی عمل علمی مخدوش شده است، اظهار داشت: براساس مطالعات انجام شده، عالمان ما گرفتار حس بیقدرتی شدهاند که باعث شده زبان علمی آنها پوپولیستی و سیاسی شود در حالی که نباید علم این قدر زبان سیاسی داشته باشد. این ناشی از نداشتن حس خوداثربخشی محققان ماست. این که یک دانشمند احساس کند که علت ماجراست نه مفعول قضایا. مشکل دیگر اینجاست که علم، قلمرو مستعمره حکومت شده است یعنی سیاست مرتب قلمروزایی کرده و از علم قلمروزدایی می کند و اساساً فرماسیون قدرتی که علم را به وجود آورده بود از بین رفته است.
🔹 در کشور این همه از علم تعریف میشود، علم آموزی در آسمان می درخشد و یک فضیلت است ولی در زمین به عنوان یک نهاد و حرفه بسیار نحیف است.
🔹 «علم در ایران، قدرت دارد ولی قدرت ندارد» .با رجوع به شواهدی، برخی پارادوکسها و تناقض نماهای قدرت علم در ایران امروز مثل پارادوکس جمعیتی، پارادایمی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … مرور و دسته بندی کردهام. وبر و بسیاری دیگر قدرت را امکان کنترل شرایط و تأثیر بر محیط تعریف کردهاند؛ بر این اساس آیا علم در ایران قدرت دارد و می تواند بر محیط سیاسی و اجتماعی و جامعه ایران تاثیر بگذارد؟ به یک معنا بله و به یک معنا خیر!
🔹 فراستخواه در توضیح پارادوکس جمعیتی قدرت علم در ایران ابراز عقیده کرد: به لحاظ انباشتی ۱۴ میلیون تحصیل کرده در ایران داریم که اگر هر کدام جرقه ای از دانش را روشن کنند، چراغ علم در ایران روشن میشود و در پرتو آن به راحتی دیده می شود که مثلا سیاستهای بین المللی کشور در این سالها دچار خطاهای جدی بوده و بی دلیل، ایران را درگیر قدرتهای بزرگ جهانی کرده و زیان ها و مخاطرات بزرگی متوجه جامعه نگون بخت ایران کرده است! این را نه فقط دانشجوی علوم سیاسی یا حقوق یا علوم اجتماعی که هر عقل سلیم علمی متوجه میشود! با توجه به ۱۴ میلیون تحصیل کردهای که در کشور داریم، علم به واسطه چگالی جمعیتی بالا، قدرت دارد ولی این چه قدرتی است که نمی تواند رفتارهای سیاستگذاری در ایران را کنترل کند؟ نصف آموزش عالی ایران، علوم انسانی است اما نمی توانند رفتارهای سیاست گذاری را در ایران کنترل کنند؛ چون علم نیست که در کشور ما مرجعیت دارد بلکه سیاستهای یک طرفه ایدئولوژیک حکومت است که حرف اول را می زند.
🔹 دکتر رنانی به عنوان یک اقتصاددان می گوید سالها در امور مربوط به حوزه های تخصصی خود، بی واسطه و با واسطه به سیاستمداران پیام داده که مثلاً ارز چهار هزار تومانی این زیانها را دارد یا سیاستهای بورسی یا حذف یارانه از بنزین چنین تاثیرات محتملی دارد و هیچ کس تحویلش نگرفته است! اینجا متوجه می شویم که پارادوکسی در قدرت علم وجود دارد.
🔹 «وبر»، مشروعیت را یکی از پایه های قدرت میداند. علم هم در وجدان عمومی بیدار جامعه، واجد مشروعیت است. از بسیاری از شهروندان که بپرسید حقانیت علم در زمینههایی مثل اظهار نظر درباره چگونگی اداره کشور و … را قبول دارند پس راز این که علم در بخش سیاستگذاری در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته چیست؟
متاسفانه علم در کشور ما یا علم ملتزم است یا مغلوب یا معطل یا معطوف به مطلوب یا محلل!
🔹 علم ملتزم یعنی علمی که در حد منشی و کارشناس و ابزار دست کار می کند. علمی که کارشناسی در بخشی از دیوان سالاری اداری و بازویی قوی و کاری است نه ذهنی نهاد و چشمی باریک بین! علم محلل هم علم توجیه گر و محافظه کاری است که نمی تواند صدای خود را از صدای قدرت بالاتر ببرد. علم مغلوب، علمی است که در دستگاه دولتی، تصمیم سازی کرده و پروژه اجرا میکند ولی متن نهایی تصویب شده سیاست، چیز دیگری از آب در می آید! خود من تا برنامه ششم در بعضی کمیته ها بودم چیزهایی را مطرح می کردیم ولی آخر که برنامه توسعه از هفت خان در میآمد، واقعا شیر بی یال و دم و اشکمی بود که همان هم اجرا نمی شد!
🔹 علم مسکوت، علمی است که مجبور می شود خودش را پشت مفاهیم و گزاره های علمی تخصصی پنهان کند و در نتیجه علم اهلی و مخفی و سوژه سر به زیری است که سرکشی سر زدن و بررسی را ندارد! علم معطل هم که نام آن از تعبیر زیبای قرآنی «چاه های معطله» گرفتهام دیگر وانفسا است. علمی که مثل چاهها و چشمه هایی که در سرزمینی خشک بلااستفاده می مانند با این چگالی جمعیتی بالا در قفسه ها و آرشیوها یا ذهن اندیشمندان انباشته شده و معذور و معزول است و نهایتاأ علم مطرود که یادآور وضعیت ناگوار محققانی است که چوب ورود به مسائل جامعه و پرداختن به دردهای اجتماعی را میخورند.
🔹 در چنین شرایطی نه فقط کل نظام معرفتی ما که حتی عمل علمی مخدوش شده است، اظهار داشت: براساس مطالعات انجام شده، عالمان ما گرفتار حس بیقدرتی شدهاند که باعث شده زبان علمی آنها پوپولیستی و سیاسی شود در حالی که نباید علم این قدر زبان سیاسی داشته باشد. این ناشی از نداشتن حس خوداثربخشی محققان ماست. این که یک دانشمند احساس کند که علت ماجراست نه مفعول قضایا. مشکل دیگر اینجاست که علم، قلمرو مستعمره حکومت شده است یعنی سیاست مرتب قلمروزایی کرده و از علم قلمروزدایی می کند و اساساً فرماسیون قدرتی که علم را به وجود آورده بود از بین رفته است.
🔹 در کشور این همه از علم تعریف میشود، علم آموزی در آسمان می درخشد و یک فضیلت است ولی در زمین به عنوان یک نهاد و حرفه بسیار نحیف است.