پویش ملی دوباره دانشگاه
2.16K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
446 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
دانشگاه چگونه باید مرجعیت فکری خود را در جامعه بازیابد؟

✍️ منوچهر ذاکر


در سالهای اخیر دانشگاه با کسر مشروعیت از طرف اجتماع و جامعه و نیز عدم حمایت کافی از طرف نهادهای حمایتی مواجه شده است. اینها عواملی هستند که باعث به خطر افتادن استقلال نهادی و آزادی آکادمیک دانشگاه می‌شوند.

هر استاد دانشگاهی که معتقد است اساتید باید فلان حقوق مالی یا فلان ارج و منزلت را داشته باشد، باید چرخه کارکردی و تامین و تقاضا را در کل بخش‌های جامعه که دانشگاه یکی از آنهاست دقیقا نظاره کنند.

دانشگاه نتوانسته تقاضاها را بطور مناسب تامین کرده و جامعه و حکومت را متقاعد کند که مملکت به دانشگاه احتیاج دارد. هم سیاست‌های بالادستی و هم خود دانشگاهیان در ایجاد این وضعیت ناگوار دخیل هستند. مقاله ضمیمه شده، وضعیت اجتماع را از منظر آگاهی و مرجعیت فکری آسیب شناسی کرده و به جامعه میفهماند که دارای چنین مشکلاتی است و دانشگاه است که می‌تواند این مشکلات را برطرف کند.

بدین ترتیب هم کسر مشروعیت دانشگاه از دیدگاه اجتماع و جامعه، تا درجاتی رفع می‌شود و هم بجای اینکه نمایندگان مجلس از طریق آئین نامه ارتقاء به دانشگاه و دانشگاهیان دیکته کنند که ارتباط دانشگاه با جامعه چگونه باید باشد، خود دانشگاهیان ابتکار عمل را دست‌شان گرفته و ضمن آسیب شناسی وضع موجود، به جامعه اعلام می‌کنند که نیازهای جامعه چه هستند و دانشگاه خردمندترین نهادی است که می‌تواند این نیازها را برآورده کند.

سلبریتیزه شدن فرهنگ که ارزشهای زندگی مصرفی را در جامعه دامن میزند و پیروی افکار عمومی از سلبریتی ها از آفتهای مهلک حوزه فکر و اندیشه و آگاهی در جامعه هستند.

دومین آفت، دگماتیزم است. باورها و عقایدی که بی چون و چرا، بدون دانش و استدلال و صرفا آمیخته با خشم و تعصب در ذهن افراد حک میشوند. حصاری محاط بر افراد که امکان هرگونه گفتگو و احترام به اندیشه و حقوق دیگران را تباه میکند.

دگماتیزم و خشونت فکری، ویروسی است مهلکتر از کووید ۱۹ برای جامعه ایران. و همه اساتید و دانشجویان، این پرولترهای فکر و اندیشه باید که پادتنی باشند علیه گسترش آن، اول در خود بعد در جامعه.

اگر دانشگاه با تلاش دانشگاهیان مرجعیت فکری خود را در جامعه بازیابد، اساتید، سفیران آگاهی بخشی به جامعه و زدودن آفتهایی همچون دگماتیزم و خشونت در اندیشه و عمل خواهند بود.

منبع: لینک مقاله در شرق: http://magiran.com/n4196868

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
■ برده پروری آکادمیک (از خود بیگانگی آکادمیک در بستر آئین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی)
✍️دکتربیت الله محمودی

○ چند هفته ای است که اصلاح آئین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی، موضوع بحث در محافل رسمی و غیر رسمی استادان مجموعه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است. شورای انقلاب فرهنگی در اواسط خرداد امسال ابتدا پیش نویسی را در معرض دید عموم برای دریافت نظرات قرار داد و بعد از تنها یک هفته اعلام کرد به دلیل طی شدن فرایند نهایی سازی این پیش نویس توسط وزارت علوم، موضوع فراخوان جمع آوری نظرات کن لم یکن است!
○ مبحث اصلاح این آئین نامه، فرصتی است تا به نقش و کارکرد آن در مدیریت اعضای هیأت علمی در موقعیت استادی دانشگاه پرداخته شود. اینکه چگونه آئین نامه مذکور قادر بوده است با در اختیار گرفتن افق فعالیتی استادان، آنها را به طور محسوس و نامحسوس در چنبره بروکراتیک اهداف آموزش عالی کشور سامان دهد. اهدافی را که در ذیل مفهومی به نام "ایدئولوژی تولید علم" می توان تجمیع کرد.
○ در ساختار و نهادی که آئین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی به ایدئولوژی تولید علم رسمیت می بخشد، استادان به مثابه ماشین های تولیدی هستند که وظیفه تولید علم را به عهده دارند. ماشین هایی که به پاس افزایش تولیدات، سیستم موجود به آنها پاداش ارتقاء به دانشیاری و استاد تمامی می دهد و بظاهر منزلت آکادمیک پیدا می کنند. ماشین وارگی استاد او را از کنشگری فعال علمی به کنش پذیری شبه علمی رهنمود می سازد تا جایی که این هویت را مطلوب خویش تصور و از آن بشدت حمایت می کند و حتی به پیچیده ترشدن آن می افزاید.
○ مناسبت تولید علم با موقعیت استادی در قالب آئین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی بی شباهت به آنچه کارل مارکس در باب موضوع "از خود بیگانگی" یاد می کند نیست. به نظر مارکس بیگانگی حالتی است که در آن بشر مقهور نیروهایی می شود که خود خلق کرده است. همانطور که نظام سرمایه داری کارگران را به متخصص شدن واداشت و این امر آنان را نه فقط از سرشت انسانی شان دور کرد بلکه به بیگانگی نیز کشاند، در نظام آموزش عالی نیز استادان لاجرم در چارچوب ارتقا به دانشیاری و پس از آن استادتمامی، هم از سرشت اصیل علمی و حتی گاها انسانی خود دور می شوند و هم مقهور ساختارها و تولیدات علمی خویش می شوند که در بهترین حالت "از خود بیگانگی آکادمیک" را تجربه می کنند.
○ تحمیل و محصور نمودن فعالیت های علمی در قالب آئین نامه ها و بخش نامه ها، که ذاتا باید در بستر "آزادی آکادمیک" رشد و نمو یابند، مانع از بالفعل شدن قابلیت های بالقوه وجودی-علمی استادان می شود. آنها در چارچوب آئین نامه ارتقا که بوضوح قصد "همسان سازی فکری و فعالیتی" استادان را دارد، غالبا به انسان هایی خسته، فرسوده و بیگانه از خویش تبدیل می شوند. نمود اصلی بیگانگی ما از تولیدات علمی خویش زمانی است که این تولیدات به هیچ وجه قادر نیستند بین خود وجودی و عملکرد آکادمیک مان پیوندی ارگانیک برقرار سازند.
○ آئین نامه ارتقا منجر شده تا سبک زندگی استادی که ماهیتا درآمیختگی وجودی با آموزش و پژوهش دارد به سبکی واسطه گرایانه برای منفعت جویی از آموزش و پژوهش تغییر یابد. در این سبک استادان صرفا واسطه ای هستند برای ارضای منفعت طلبی ایدئولوژی تولید علم. به واقع استادان و به تبع آن دانشجویان در سیطره ایدئولوژی تولید علم گرفتارند و در وضعیت استثمار علمی قرار گرفته اند. اگر چه این موضوع مسئله ای جهانی است و فقط به آموزش عالی ما مربوط نمی شود اما مثل همه مسائل دیگر، اینجا غلظت و تمرکز نابهنجاری ها چند برابر است.
○ آئین نامه ارتقا در لوای ایدئولوژی تولید علم، علاوه بر از خود بیگانگی که به استادان تحمیل کرده است، به علم و علم ورزی در کشور نیز آسیب بسیار جدی وارد ساخته است. در این خصوص به مصداق عینی اشاره می کنم:
حدود ۷۰۰ عضو هیأت علمی در حوزه علوم منابع طبیعی و محیط زیست در کشور مشغول به فعالیت هستند که اکثرا به مراتب دانشیاری و استاد تمامی ارتقا یافته اند، مقاله ها نوشتند و پروژه ها کار کردند و دانشجوها پروراندند و ...، اما دریغ از حتی یک نظریه عمومی و دریغ از حتی یک ایده مشخص که در مقیاس ملی محیط زیست ما وجاهت علمی و کارکردی داشته باشد!
○ مکانسیم ارتقای اعضای هیأت علمی، دانشگاه و استادان آن را از لزوم اندیشیدن، اندیشه ورزی و فعالیت های عمیق فکری بی نیاز کرده است و در عوض با "برده پروری آکادمیک" تلاش می کند تا محصولات شبه علمی خود را افزایش دهد و به آن ببالد! آنچه به عنوان اصلاح آئین نامه از آن یاد می شود، تمرکز بر بهره کشی بیشتر برای همین هدف برده پروری است.البته در فضای سالها اداری شده "امر استادی"، امروزه چاره ای جز کاربست مناسبات اداری برای رفع و رجوع امورات روزمره آن نیست!

منبع: کانال تلگرامی آموزش و آموزش عالی
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
آیین‌نامه‌های ابلاغی و غفلت از وجه اخلاقی دانشگاه
✍️ دکتر عباسعلی منصوری (عضو هیئت علمی گروه الهیات دانشگاه رازی)

اخیرا وزرات علوم سه آیین‌نامه را تصویب کرده و یا در حال تصویب نهایی آنها است: ۱- آیین‌نامه مربوط به ارتقا و تبدیل وضعیت اعضای هیئت علمی ۲- آیین‌نامه مربوط به ممنوعیت پذیرش دانشجو از رشته‌های نامرتبط در مقاطع تحصیلات تکمیلی ۳– آیین‌نامه مربوط به نحوه ارتباط دانشگاه با صنعت و جامعه.

در هر سه مورد اعضای هیئت علمی هم ابراز نارضایتی دارند و هم ابراز شگفتی و تعجب. این اعتراض و تعجب مختص به موارد مذکور نیست بلکه در موارد فراوان تکرار می‌شود. چنین وضعی این پرسش‌ها را مطرح می‌کند که:

آیا وزارت علوم آیین‌نامه‌های را تصویب و ابلاغ می‌کند که اعضای هیئت علمی از دیدن این آیین‌نامه‌ها دچار بهت و شگفتی می‌شوند؟ مگر نه این است که این آیین‌نامه‌ها را قاعدتاً کسانی نوشته‌اند که خود دانشگاهی بوده و سالها تجربه زیست دانشگاهی دارند، پس چرا قانون‌هایی تصویب می‌کنند که گویی نگارندگان آنها از دانشگاه و مسائل‌ومشکلات آن بی‌خبرند؟

بدیهی است نمی‌توان مدعی شد که این پدیده علت واحد دارد، لذا در این یاداشت قصد دارم که بر دو عامل مؤثر در ایجاد چنین وضعی تمرکز کنم که عامل اول فرعی¬ و عامل دوم اصلی¬ و مهم‌تر است.

اما قبل از طرح این دو عامل لازم می¬دانم تأیید کنم که مبنای این نوشتار این نیست که دانشگاه نیازمند آیین‌نامه‌ یا تجدیدنظر در آیین‌نامه‌ها نیست. همچنین مدعی نیستم که مخالفت اعضای هیئت علمی با آیین‌نامه‌ها لزوماً یک مخالفت علمی- منطقی و بی‌ارتباط با منافع شغلی ایشان است.

عامل اول(فرعی): برخلاف انتظار، نویسنده آیین‌نامه‌های تخصصی لزوما متخصصان نیستند

به نظر می‌رسد بسیاری از این آیین‌نامه‌ها را بخش کارمندی وزارت علوم می‌نویسد. البته این امر مختص به وزرات علوم نیست؛ در نظام اداری ما به‌خاطر کثرت کارهای صوری و روزمره مدیران و سیطرۀ کمیت و گزارش‌دهی، معمولا مدیران – که غالباً هم مدیریت موقت و کوتاه‌مدت دارند- مهم‌ترین تصمیم‌ها را به کارمندان واگذار می‌کنند. مدیران متن تهیه‌شده توسط کارمندان را در جلساتی مثلاً تخصصی حک، اصلاح و در نهایت تصویب می‌کنند. کمتر اتفاق می‌افتد که به‌معنای واقعی کلمه یک کارگروه تخصصی و متشکل از اعضای هیئت علمی به‌صورت ویژه برای نوشتن آیین‌نامه وقت گذاشته و با هم بحث و تبادل نظر کنند و واقعا خط به خط آیین‌نامه حاصل هم‌فکری کارگروه تخصصی باشد. بلکه واقعیت ماجرا در بسیاری از موارد اینگونه است که آیین‌نامه‌ها را کارگروه‌های تخصصی تصویب و ابلاغ می‌کنند اما در واقع یک یا دو شخص هسته اصلی و کلیت آن آیین‌نامه را می‌نویسند.

عامل دوم(اصلی): غفلت از وجه اخلاق دانشگاه

یکی از علل اصلی وضع مذکور (تصویب آیین‌نامه‌هایی که دانشگاهیان مخالف آنها هستند) تمرکز بر پیشبرد کارها با آیین‌نامه‌نگاری وقانون‌گزاری و غفلت از وجه اخلاقی دانشگاه و شأن اخلاقی هیئت علمی است.

قوانین حاکم بر برخی مشاغل و مسئولیت‌ها بیشتر از اینکه از سنخ آیین‌نامه و قرارداد باشند، قاعدتاً و ماهیتاً از سنخ الزامات اخلاقی هستند. یعنی اقتضائات اخلاقی مربوط به آن شغل یا مسئولیت است که حدود و چهارچوب و موفقیت یا عدم موفقیت آن شغل یا مسئولیت را تعیین می‌کند. در این نوع مشاغل، حجیم‌، پیچیده و دقیق کردن آیین‌نامه‌هایی که سعی دارند سازمان را از مسیری غیر از مسیر اخلاق حرفه‌ای به اهداف مورد نظر برسانند به نقض غرض می‌انجامد. یعنی نتیجه آن آیین‌نامه‌نگاری‌ها و قوانین، صورت‌سازی و فربه‌کردن صورت است نه رسیدن به مقصد و غایت.

به عنوان مثال، ...

ادامۀ یادداشت را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید 👇
https://farhang.razi.ac.ir/4502

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹 مسئولان قبلی وزارت علوم، علم داشتند و عمل نکردند! مسئولان آینده چه خواهند کرد؟
🔹 خوشبختانه این کلیپ تکراری، مجدد در حال گردش است؛ چراکه روال های نابجا، همچنان پابرجاست!

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
پویش ملی دوباره دانشگاه
آیین زدایی-1.pdf
حال که بحث «آئین‌نامه‌های جدید و تغییر برخی آئین‌نامه‌های پیشین نظام آموزش عالی» در جریان است، جا دارد مقالۀ ارزشمند دکتر مسعود آرین‌نژاد (استاد ریاضی دانشگاه زنجان) باعنوان «آئین‌زدایی از آئین‌نامۀ ارتقا» -که در سال ۱۳۹۶ در «نامۀ فرهنگستان علوم» منتشر شده‌است- بازخوانی شود.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده‌است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
معلم، استاد، پروفسور
✍️ رضا منصوری

«و دیگر، القاب بسیار شده است و هر چه فراوان شود قدرش برود و خطرش نماند.
و همیشه پادشاهان و خلفا در معنی القاب تنگ‌مخاطبه بوده‌اند؛
که از ناموس‌های مملکت یکی نگاه داشتن و مرتبت و اندازهء
هر کس است.
سیرالملوک، خواجه نظام الملک، تصحیح محمود عابدی،
تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۸، ص ۱۸۲»

استاد دکتر علی اکبر سیاسی تاثیرگذارترین شخص در تاریخ مفهوم و نهاد دانشگاه در ایران بوده است که قیل و قالِ سوداگرانِ کیشِ شخصیت نگذاشته اهمیت و نقش وی «برملا» شود. او است که به دعوتِ حکمت، کفیل و سپس وزیر وزارت معارف، پس از گرفتن مجوز از رضا شاه برای تاسیس یونیورسیته در سال ۱۳۱۰، سِمَت «رییس تعلیمات عالیه وزارت فرهنگ» را پذیرفت. این سمت همراه بود با تهیه لایحه و تصویب قانون تربیت معلم، تشکیل کمیسیونِ تهیهء قانونِ تاسیس دانشگاه با مشارکت آقایان محمدعلی فروغی، غلامحسین رهنما، و دکتر عیسی صدیق. در مورد آقای صدیق حرف‌های زیاد به‌خصوص در این دهه گفته و نوشته شده اما اگر بدانیم که او در ابتدای برگشت از فرنگ در حدود سال ۱۳۰۶ خود را پروفسور نامید؛ و بعد از برگشتن در دور دوم تحصیلات در آمریکا تازه به لقب دکتر مفتخر شد، تاثیر او در تاسیس دانشگاه تهران رنگ دیگری به خود می‌گیرد، در مورد حسابی هم توصیه می‌کنم یک صفحه مطلب زیرِ عنوان قرب و منزلت ریش (علی‌اکبر سیاسی، گزارش یک زندگی، نشر اختران، تهران، ۱۳۸۷، ص۶۴) را حتما بخوانید. یاد ارفع‌الدوله افتادم و روش‌های بالارفتن از پلهء ترقی در عرف سیاسی ایران. و دَردَم آمد که حدوداً در همین سال تقی ارانی به ایران آمد و پس از چندی در طبقه دوم دارالفنون در کلاس‌هایی فیزیک نوین (نسبیت و کوانتوم) و شیمی درس داد- کلاس‌هایی که به دانشگاه تهران منجر شد ولی او را راه ندادند. بخشی از درس‌نامهء او در زمینهء نسبیت را دیدم باورم نشد، یعنی ۹۰ سال پیش و این بلوغ و این اطلاع از علم نوین! ارانی از دید من تنها ایرانی بود در آن دوران که علومِ مدرن را عمیقا درک کرده بود و با مرگش علم نوین دیگر عملا هیچ مدافع معقولی در ایران نداشت.
تا اینجا به نظرم می‌رسد که عیسی صدیق اولین کسی است در ایران (شاید همزمان با پروفسور شمس- احتیاج به دقت تاریخی بیشتری دارد) که این تخمِ لق پروفسوری را در ایران به منزلهء عنوانی بالاتر از استاد کاشت. در دولت نهم بود شاید که یکی از مسئولان وقت وزارت عتف در دانشگاه کرمان اعلام کرد فلانی پروفسور است چون استاد مرتبه ۱۸ به بالا است. چقدر شرم‌آور است برای یک ایرانی، با تاریخی بسیار پویا و درخشان، که تا این حد سقوط اخلاقی کرده باشد و تا این حد به انحطاط فرهنگی دچار باشد که نفهمد پروفسور چیست، استاد چیست، و معلم کدام است!

منبع: کانال رضا منصوری

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🟣🔸دفاعْ بی‌دفاع

اندک اندک جمع مستان می‌رسند. هرکدام یک نسخه از پایان‌نامه را زده‌اندزیر بغل و با سلام وصلوات وارد جلسه‌ی دفاعیه می‌شوند و جلوس می‌کنند. اول روی میز چشم می‌چرخانند.همه چیز آماده است.یکی از داوران همین که می‌نشیند بشقاب را می‌کشد جلو خودش.مشاور زیر چشمی می‌پایدش. راهنما لبخند قباسوخته‌ای حواله‌ی حضار می‌کند. داور دوم رسیده - نرسیده دارد رانی را باز می‌کند. گیره‌ی رانی شکسته و باز نمی‌شود. داور دوم عزا گرفته است. صبحانه نخورده است و..

دانشجو پشت تریبون قرار می‌گیرد.
اول از استادان راهنما و مشاور که وقت گران‌بهای شأن را به راهنمایی او اختصاص داده‌اند و بدون آن راهنمایی‌ها محال بود خورشید طلوع کند صمیمانه تشکر می‌کند. طفلک، در طول نوشتن پایان‌نامه فقط یک بار با راهنما تماس داشته و یک بار هم با مشاور و هر دو ارجاعش داده‌اند به فهرست مقالات زنده‌یاد ایرج افشار. همین. تشکر نکند چه کند طفلک. گزارشی از پایان‌نامه ارائه می‌کند و در این فاصله استادان هم تلگرام و واتساپ و اینستاگرام‌شان را چک می‌کنند.

نوبت افاضات اساتید است. اول راهنما از اخلاق خوب دانشجو و کوشش شبانه روزی او می‌گوید و بعد از داوران تمنا می‌کند که نقطه‌ نظرات‌ شان را بفرمایند.

داور اول با حرف‌های تکراری شروع می‌کند. پایان‌نامه‌ی خوبی تحت نظارت استادان گرانقدر نوشته شده و چند تا نکته است که می‌خواهد عرض کند و اگر اساتید مصلحت دیدند اصلاح شود. ایراد اول این است که پایان‌نامه خیلی غلط تایپی دارد. اصلاح شود. چشم. علائم نگارشی را بعضی جاها رعایت نکرده‌اید. اصلاح شود. چشم. در صفحه دوازده، سطر پنجم، حرف «ر» در کلمه عباس بوعذار افتاده است، حرف «ر» را اضافه کنید. چشم. در صفحه سیزده، سطر هفتم کلمه پنجم به نظر حقیر حرف ربطِ «با» باید «تا» بشود. چشم. نکات دیگری هم هست که یادداشت کردم تحویل می‌دهم ان‌شاءالله اصلاح شود. چشم.

نوبت داور دوم است. رانی را با هزار بدبختی و با سوئیچ باز کرده است و با دو تا شکلات مغزدار خورده و خوابش پریده است. شروع می‌کند. از داور اول تشکر می‌کند که گفتنی‌ها را گفته است و او هم صرفاً برای خالی نبودن عریضه می‌خواهد چند نکته را عرض کند. بله. نکته‌ی اول این‌که یک جای پایان‌نامه دیدم نوشتید شاه اسماعیل اول بعد از شکست چالدران پیراهن سیاه پوشید و دیگر از تن‌اش در نیاورد. تا جایی که بنده تحقیق کرده‌ام اولاً پیراهن‌ش سیاه نبوده و نوک‌مدادی بوده، ثانیاً بعد از چهل روز قزلباشان جمع شدند و یک پیراهن و قبای گل‌بِهی بردند و لباس عزا را از تن‌اش درآوردند. این را اصلاح کنید. شما می‌خواهید کارشناس ارشد بشوید نباید به این شایعات توجه کنید. اصلاح شود. دانشجو می‌خواهد جواب بدهد، راهنما ابروی راست را بالا می‌اندازد که جواب نده بچه جان. دانشجو ساکت می‌شود. نکته‌ی دوم این است که یک‌جا به چشمم خورد که نوشتید در آش نذری دوره‌ی شاه صفی از عدس و نخود و شاتره استفاده می‌شده است. دروغ است آقا! در آن دوره در آش عدس استفاده نمی‌شده است. نخود و لوبیا و آرد و کمی نمک و فلفل و روغن و آب و گاهی اوقات هم گشنیز استفاده می‌شده است. البته در برخی منابع گشنیز ثبت شده و در برخی منابع کاکوتی ثبت شده است. عدس کجا بود آقا. اصلاح کنید. دانشجو می‌خواهد جواب بدهد، مشاور با موزِ توی دستش اشاره می‌کند که ساکت بچه جان. نکته‌ی آخر هم این‌که در صفحه نود و دو نوشته‌اید شاه سلطان حسین پس از صرف آش دوغ شیره‌ی ریشه‌ی کوکنار مصرف می‌کرده است. آقا این را حذف کنید. کوکنار مخدر است و اگر بعد از آش دوغ مصرف شود احتمال سنکوپ بالای نود درصد است. بعید است شاه سلطان حسین که حرفه‌ای بوده چنین بی‌احتیاطی کرده باشد.

داوری تمام می‌شود و حضار به بیرون راهنمایی می‌شوند. اساتید برای نمره شور می‌کنند. آقای دکتر چند بدهیم؟ نفرمایید قربان. هر جور صلاح می‌دانید. خیلی زحمت کشیده است باز هم خودتان هر جور صلاح می‌دانید. داور دوم افتاده است به جان تنقلات و از داور اول می‌خواهد برگه‌ی نمرات او را هم تکمیل کند. می‌پرسد چند بدهم؟ دهان داور دوم پُر است، چشمک می‌زند هر چند دلت می‌خواهد. نمرات داده می‌شود: نوزده.

حضار به جلسه برمی‌گردند. صورتجلسه قرائت می‌شود. تبریک می‌گویند.
داور دوم پیاله‌ی تنقلات را خالی می‌کند توی جیب‌اش.
استاد مشاور زیر چشمی می‌پایدش. استاد راهنما رانی را می‌گیرد دستش و از جلسه خارج می‌شود. ندایی در درونش می‌گوید: خب، این هم از این. نهصد تومان راهنمایی و یک و نیم امتیاز هم برای ارتقا. علی برکت‌الله. صدایی حواسش را پرت می‌کند. یکی از دانشجویان ترم سه ارشد است: استاد جسارتاً می‌خواستم اگه ممکنه لطف کنید پایان‌نامه‌ام را با شما کار کنم. بله، بریم دفترم صحبت کنیم.

نقل از زلف سخن

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
منکر عفونت در ریه های آموزشی عالی نباشیم!

با اهدا سلام و ادب،
آخرین مطلب ارسالی در کانال پویش ملی دوباره دانشگاه با عنوان «دفاع بی دفاع» با بازخوردهای مثبت و منفی همراه بود. هدف از بازپخش این مطلب، ابداً توهین به کل جامعه دانشگاهی یا غاطبه اساتید محترم نبوده است. آنچه در متن فوق آمده است، توصیف طنزآمیز برخی از جلسات تلخ دفاع است. در سنوات گذشته شاهد پخش فیلم ها و سریال هایی بوده ایم که شخصیت منفی فیلم، مثلا یک وکیل یا پزشک بوده است؛ این بدان معنا نیست که هدف فیلم تخریب همه وکلا یا پزشکان باشد؛ از اینرو اعتراض به پخش فیلمی مانند «وکیل مدافع شیطان» از سوی کانون وکلا، بلاموضوع است. در رابطه با انتشار متن فوق نیز انتظار می رود، جامعه هیات علمی ضمن نقد کردن، سعه صدر بیشتری برای نقد شدن داشته باشد. بنده خود چندین سال عضو هیات نظارت و ارزیابی یکی از استان های شمالی کشور بودم. در بازدید از یکی از مراکز آموزش عالی غیردولتی، شاهد راهنمایی و دفاع از 16 پایان نامه از سوی یکی از اساتید در طی دو ماه بودم. ناگفته پیداست که در آن مرکز آموزش عالی و در آن جلسات دفاع چه رخ داده است. غرض نهایی آنکه اگرچه متن فوق را نمی توان و نباید تعمیم داد اما از طرف دیگر انکار عفونت در ریه های آموزش عالی، باعث گسترش هرچه بیشتر آن خواهد شد.

با احترام مدام به مخاطبین فرهیخته کانال پویش ملی دوباره دانشگاه

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
درخواست لغو پذيرايي از جلسات دفاع

حسین اسکندری

پیرو انتشار مطلبی در کانال پویش دوباره دانشگاه در خصوص جلسه دفاع، به یاد نامه ای افتادم که در سال 1396 به برخی از مسئولان وقت دانشگاه خود نوشتم. نیک می دانم که شیوه برگزاری جلسات دفاع در دانشگاه های مختلف، متفاوت است. با وجود این حدس می زنم که بعد از بازگشایی دانشگاه ها و حضوری شدن جلسات دفاع، آنچه در ادامه می آید همچنان در برخی دانشگاه ها رخ دهد. انتشار متن نامه با اندکی تلخیص و تصحیح شاید خالی از لطف نباشد.

احتراماً از این طریق لازم دیدم که در باب یک نکته ظریف اخلاقی و تربیتی، نقد و پیشنهادی را با شما در میان بگذارم. تا کنون در جلسات دفاع، مبنا بر این بوده است که قبل از شروع رسمی جلسه، خوراکی های تدارک دیده شده از سوی دانشجو روی میزهای جلو چیده شود؛ به گونه ای که صرفاً اساتید راهنما، مشاور، داور و همچنین نماینده تحصیلات تکمیلی به این پذیرایی ها دسترسی دارند. معمولاً در حین ارائه، اساتید مذکور از میوه و شیرینی ... روبروی خود استفاده می کنند. در انتهای جلسه، خود دانشجو یا دوستان ایشان، ظرف های شیرینی و میوه را از جلوی اساتید برداشته و به دیگر حضار و مهمانان تعارف می کنند. بنا به دلایل زیر درخواست می کنم که شیوه پذیرایی در جلسات دفاع تغییر کند:
🔹 بنا به یک اصل عمومی، بسیاری از مخلوقات الهی و مصنوعات بشری در کلیات، شبیه یکدیگرند، اما در ظرافت ها و جزئیات خیر؛ برای نمونه با آنکه کلیات چهره در همه انسان ها یا اصول طراحی در بسیاری از خودروها یکسان است، اما این جزئیات است که به یکی زیبایی بیشتر و به دیگری قیمت بالاتر می دهد. در بحث اخلاق نیز، دقت به جزئیات رفتاری است که به مکارم اخلاق منتهی می شود؛ وگرنه در کلیات، بسیاری از ادیان و افراد به اصول کلی مشابه معتقد و پایبند هستند. با این وصف انتظار می رود که اساتید محترم در جلسه دفاع به جزئیات و ظرافت های رفتاری و اخلاقی، عنایت بیشتری داشته باشند.
🔹 اینکه دانشجو در یک جلسه رسمی، در حال ارائه مطلب باشد و استاد او در حال پوست کندن میوه، بی احترامی به سخنران و زحمات او تلقی می شود. این عمل اگرچه – به اشتباه- در جلسات اداری کشور مرسوم است، اما از دانشگاه که یک نهاد علمی و تربیتی است انتظار می رود که از این عمل نازیبا بپرهیزد.
🔹 اشتغال به خوردن و نوشیدن که بعضاً با سروصداهایی نیز همراه است، علاوه بر خود فرد، بی احترامی به شأن علمی جلسه تلقی می شود. بنده در دانشگاه های بزرگ داخل و خارج کشور دیده ام که هرگونه پذیرایی به بعد از اتمام جلسه موکول می شود.
🔹 اینکه تعدای از اساتید به میوه، شیرینی و چای دسترسی داشته باشند و دیگر مهمانان خیر، ناخواسته متضمن نوعی طبقه بندی و اهانت به حرمت انسانی دیگر افراد حاضر در جلسه است. زشتی این مطلب در فرهنگ ایرانی-اسلامی بی نیاز از توضیح است.
🔹 اتفاق نامطلوب دیگری که رخ می دهد این است که بعد از قرائت نمره و در انتهای جلسه، ظرف هایی که بعضاً دست خورده اند به دیگر مهمانان تعارف می شود که اصلاً صورت خوبی ندارد.
🔹 تناول شیرینی و میوه هایی که از جیب دانشجو تدارک دیده شده است، ناخواسته می تواند بر روند نمره گذاری تأثیرگذار باشد. بنابراین، دست بردن به «سفره دانشجو» بهتر است بعد از انجام قضاوت و داوری باشد نه قبل از آن.
🔹 پیشنهاد می شود که دستورالعمل ساده ای تدوین شود که به جز آب، چیدن هرگونه خوراکی بر روی میزهای جلسه دفاع ممنوع شده و انجام هرگونه پذیرایی بعد از اتمام جلسه دفاع صورت گیرد.
🔹 دانشجویان موظف باشند که دامنه پذیرایی را محدود کنند. بنده به عنوان نماینده تحصیلات تکمیلی شاهد میزهای رنگینی بوده ام که آن را دور از شأن یک جلسه علمی و حامل پیام های ضمنی نامطلوب برای حضار و دانشجویان آتی می دانم.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Audio
🔹 سمینارهای آکادمی فلسفه مارزوک

عنوان سخنرانی: تحلیل جامعی از دانشگاه و وضعیت آن در ایران

👤 سخنران: دکتر منوچهر ذاکر
استاد تمام ریاضیات، نویسنده و پژوهشگر حوزه دانشگاه

🕒 زمان:1400.05.14
Forwarded from رضا منصوری
دانشگاه‌ را تعریف کنیم | Try to define the university
✍️رضا منصوری
۲۹ مرداد ۱۴۰۰
rmansouri.ir


یادداشت ۷ از بخش ۶ از کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه، مجموعه ایران من۶، انتشارات دیبایه، تهران، در دست چاپ.
یک گروه صنعتی در ایران نیاز دارد سالی ۵۰ نفر را در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد در زمینه‌ای مرتبط با حرفه‌اش آموزش دهد و به‌کار‌بگیرد. همه هزینه‌ها را هم می‌پردازد. دوسال است پیگیر موضوع است. از دانشگاه‌هایی در آلمان و سوئد هم کمک گرفته. دانشگاهی هم در ایران علاقه‌مندی‌اش را به حل این معضل نشان داده. اما هنوز هیچ چشم اندازی روشن نیست. وزارت عتف با نشان‌دادن چراغ سبز هنوز نتوانسته به‌نتیجه برسد. صنعت هم بی‌صبر و هنوز هم ناامیدانه منتظر. دوسال پیش همایشی برگزار کردم یک‌روزه پیرامون موضوع کلان‌داده؛ یا به‌قول امروزی‌های مثلا مدرن «بیگ دیتا». درجا نمایندگانی از یک شرکت اپراتوری تلفن همراه درخواست کردند برای کارمندانشان دوره‌ای در سطح ارشد گذاشته شود؛ همه هزینه‌ها را هم تقبل می‌کردند. باز هم نشد! جالب این‌که همه استقبال می‌کنند، اما از اقدام و نتیجه‌گیری خبری نیست! بخش دانشگاهی هم، که مدعی است و بی پول، پذیرای انجام این کار . اما اتفاقی نمی‌افتد. بی‌حس شده‌ایم. کِرِخ شده‌ایم. مَسخ شده‌ایم. چرا؟ چه‌کنیم؟
https://telegra.ph/دانشگاه‌-را-تعریف-کنیم--Try-to-define-the-university-08-20
⁉️ مقایسۀ دولت‌های ایران و استرالیا از لحاظ تعداد دکتر!
✍️ دکتر فرهاد فاتحی

آقای ابراهیم رئیسی در تاریخ بیستم مرداد لیست وزرای پیشنهادی خود را اعلام کرد.

یکی از موارد جالبی که در این لیست به چشم میخورد، درج عنوان «دکتر» برای اکثر افراد معرفی شده بود. اینکه اساسا چه نیازی هست که فردی که تا مدرک دکترا را در دانشگاه خوانده، تدریس و پژوهش را رها کند و به عالم سیاست رو بیاورد، و یا برعکس کسی که در حوزه سیاست یا مدیریت اداری مشغول بوده احساس نیاز کند تا در دانشگاه به کسب مدرک دکترا بپردازد، پرسشی است که جامعه شناسان یا روانشناسان باید به آن پاسخ دهند.

کنجکاو شدم بدانم اعضای کابینه دولت مرکزی استرالیا چه مدرک تحصیلات تکمیلی دارند و در بین آنها چند «دکتر» وجود دارد؟

📝 برای اینکار از سایت ویکی‌پدیا جایی که اعضای کابینه را معرفی کرده بود (نشانی زیر)، صفحه مربوط به تک تک‌اعضای کابینه را باز کردم و مدرک تحصیلی آنها را جستجو کردم. در صورتیکه سوابق تحصیلی ءنها در صفحه ویکی پدیا درج نشده بود و فرد وب سایت شخصی داشت، صفحه مربوطه در وی سایت شخصی را جستجو کردم. در مواردی که افراد بیش از یک مدرک دانشگاهی داشتند، بالاترین مقطع تحصیلی در نظر گرفته شد.

⭕️ نتیجه این بررسی از این قرار است:
۹ نفر فوق لیسانس (کارشناسی ارشد)
۱۲ نفر لیسانس (کارشناسی شامل مهندسی)
۲ نفر نامشخص (احتمالا دیپلم)
۱ نفر دیپلم دبیرستان

نکته جالب اینکه در بین اعضای فعلی کابینه دولت مرکزی استرالیا، هیچ کسی مدرک دکترا ندارد!

📜 لیست اسامی اعضای کابینه و مدرک تحصیلی آنها را در ادامه میبینید:

Scott Morrison MP - Prime Minister
لیسانس

Barnaby Joyce MP - Minister for Infrastructure, Transport and Regional Development
لیسانس

Josh Frydenberg MP - Treasurer
فوق لیسانس

David Littleproud MP - Minister for Agriculture and Northern Australia
دیپلم

Senator Simon Birmingham - Minister for Finance
فوق لیسانس

Senator Michaelia Cash - Minister for Industrial Relations
نامشخص

Senator Marise Payne - Minister for Foreign Affairs
لیسانس

Karen Andrews MP - Minister for Home Affairs
لیسانس

Peter Dutton MP - Minister for Defence
لیسانس

Alan Tudge MP - Minister for Education and Youth
فوق لیسانس

Greg Hunt MP - Minister for Health and Aged Care
لیسانس

Paul Fletcher MP - Minister for Communications, Urban Infrastructure, Cities and the Arts
فوق لیسانس

Senator Bridget McKenzie - Minister for Drought and Emergency Management
لیسانس

Dan Tehan MP - Minister for Trade, Tourism and Investment
فوق لیسانس

Stuart Robert MP - Minister for Employment, Workforce, Skills, Small and Family Business
فوق لیسانس

Christian Porter MP - Minister for Industry, Science and Technology
فوق لیسانس

Angus Taylor MP - Minister for Energy and Emissions Reduction
فوق لیسانس

Sussan Ley MP - Minister for the Environment
فوق لیسانس

Senator Anne Ruston - Minister for Families and Social Services
لیسانس

Ken Wyatt MP - Minister for Indigenous Australians
نامشخص

Senator Linda Reynolds CSC - Minister for the National Disability Insurance Scheme
لیسانس

Andrew Gee MP - Minister for Veterans' Affairs
لیسانس

Melissa Price MP - Minister for Defence Industry
لیسانس

====
منبع (تاریخ بازدید: سوم شهریور ۱۴۰۰):
https://en.wikipedia.org/wiki/Cabinet_of_Australia


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
❇️ وزارت علوم: از غلامی به زلفی گل
✍️بیت الله محمودی- عضو هیأت علمی دانشگاه شهرکرد: ۴ شهریور ۱۴۰۰
🔹روابط عمومی وزارت علوم دیروز اعلام کرد دکتر منصور غلامی با ارسال نامه‌ای به روسا و مدیران دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی، پژوهشی و فناوری از خدمات و تلاش‌های آنان قدردانی کرد. او در این پیام اعلام می دارد که: "بی‌گمان در سال‌های اخیر، همکاران گرانقدر و خانواده بزرگ آموزش عالی کشور به رغم تمامی تنگناها فشارها و کاستی‌ها کارنامه درخشانی را از خود به یادگار گذاشتند."
🔹معتقدم بعد از اتمام دوره های مدیریتی به شدت لازم است تا ارزیابی دقیق عملکرد مدیران سابق مورد توجه مدیران جدید و سازمان ها و نهادهای نظارتی باشد. اما ارزیابی اجمالی عملکرد برخی مدیران و تصمیم گیران کار چندان پیچیده ای نیست و شواهد عینی زیادی برای ارزیابی آنها در دسترس است. همین دو بخش از پیام دکتر غلامی نشانه های مهمی از چگونه وزیر بودن او ارائه می دهد. غلامی در این مکاتبه از مدیران خود تشکر و به نوعی خداحافظی می کند، اما یادی از کارکنان، استادان و دانشجویان دانشگاهها به میان نمی آورد. این امر بی جهت نیست و ریشه در فضای عملکردی و تعامل او با سه رکن اصلی وزارت دارد.
🔹 در ۴ سال وزارت دکتر غلامی به طور ملموس با برخی امور مدیریتی و اداری دانشگاه و وزارت مواجهه مستقیم داشته ام چه در موقعیت مدیر و چه به عنوان منتقد عملکرد نظام آموزش عالی. لذا بر اساس تجربه زیسته، دکتر غلامی را وزیری دیدم که تا حدود بسیار زیادی مرعوب حلقه مدیران تحمیلی به او بود. به جای اینکه مدیران کارگزار وزیر باشند او به نوعی کارگزار مدیرانش بود و ارتباط و تعامل مشخصی با بدنه وزارت و اجزا و اعضای آن نداشت. همین موضوع محصوریت در فضای مدیران، باعث شد تا گمان کند و اعلام دارد که "بی گمان" عملکرد وزارتش درخشان بوده است!. او و مدیرانش در مقامی نیستند که از درخشان بودن آنچه کرده اند سخن گویند، بلکه باید بدنه وزارت، کنشگران علمی و جامعه، عملکرد او و مجموعه مدیریتشی اش را قضاوت کنند. اگر تعبیر و تلقی دکتر غلامی از عملکرد درخشانش در دوره وزارت را واقعیت بدانیم، باید گفت تغییر چنین وزیر موفقی ظلم بزرگی به وزارت علوم کشور بوده است!!.
🔹ارزیابی عملکرد وزارت علوم در دولت روحانی و بخصوص دوره مدیریتی دکتر غلامی، کمک زیادی را به دکتر زلفی گل وزیر جدید خواهد کرد تا با شناخت ابعاد همه جانبه آنچه گذشت و آنچه بجا مانده، تدبیری آگاهانه و عاقلانه و متناسب اندیشه کند.
🔹به دید حقیر مهمترین شاخصه و استراتژی پنهانی که کل مجموعه وزارت علوم را در دوره دکتر غلامی در بر می گرفت "روزمره گرایی" بود. تقریبا در طول این چهار سال به جز امور معمول اداری و وظایف روزمره سازمانی، هیچ برنامه، طرح و هدفی کلان و یا خرد برای تحول و کارآمدسازی وزارت و دانشگاهها تدوین، ابلاغ و اجرایی نشده است. اگر آئین نامه ها و قوانین فرادست و فرودست سابق تدوین شده را از وزارت می گرفتند، هیچ اقدام و فعالیتی برای انجام دادن در طول روز نداشتند. به همین دلیل هم نه بستری برای خلاقیت ورزی ایجاد شد و نه رابطه مناسبی با کنشگری های آکادمیک داشتند. قوانین و مقررات چارچوب و فرصتی برای تدوین و اجرای طرح های نوآورانه متناسب با شرایط و تحولات روز برای مدیران فراهم می سازد، نه اینکه صرفا خود را مشغول روزمرگی تقویم های اداری آن کنند. هر چند وزارت دکتر غلامی در همین اجرای تقویمی آئین نامه ها نیز چندان موفق نبوده است.
🔹از دیگر کژکارکردهای عمده وزارت ایشان: خودکامگی و بی سامانی هیأت های امنا هم در تصویب موارد خارج از اختیارات و هم عدم اجرایی ساختن مصوبات خویش، عزل و نصب های بی ضابطه و عمدتا بر پایه منافع سیاسی و قبیله گرایی، دو قطبی سازی مخرب هیأت علمی و غیر هیأت علمی، بسترسازی فساد اداری، آموزشی، پژوهشی و مالی، عدم شفافیت، پاسخگویی، سوال گریزی و نقدناپذیری. که همگی در مجموع باعث شد مدیریت وزارت علوم در دوره ایشان کمتر نشانی از یک مدیریت آکادمیک باشد. این نقدها را همکاران دانشگاهی و حقیر بارها در یادداشت ها و مکاتباتم به مسئولان وزارتی و دانشگاهی بیان داشته ام اما به دلایلی که عرض شد علی رغم یدک کشی مشی اصلاح طلبی، گشودگی برای توجه، تامل و نقدپذیری بسیار اندک بود.
♦️دکتر زلفی برای موفقیت در صدارت خویش لازم است به چند نکته کلیدی توجه داشته باشد: ۱-تشکیل کمیته ای برای ارزیابی عملکرد مدیران فعلی در همه سطوح با هدف تشویق اقدامات موثر و استیفای حقوق از دست رفته، ۲- احیای جایگاه دفتر بازرسی وزارت علوم و دفاتر نظارت و ارزیابی دانشگاهها برای مقابله با تعارض منافع مدیران، ۳- تشکیل کمیته دائمی نظارت بر عملکرد هیأت های امنا و ممیزه، ۴- برنامه ریزی برای رخوت زدایی و بی تفاوتی از فضای دانشگاهها، ۵-نقدپذیری و بسترسازی برای شکل گیری و توسعه نقد مدیریت آکادمیک.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
پویش ملّی دوباره دانشگاه؛ دستاوردها و انتظارات

🎙سخنرانی مجازی دکتر حسین اسکندری (عضو هیئت علمی گروه راهنمایی و مشاورۀ دانشگاه بجنورد، مؤسس پویش ملّی دوباره دانشگاه) به میزبانی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی

📅 دوشنبه ۱۴۰۰/۰۶/۱۵
🕙 ساعت ۱۰:۰۰ الی ۱۲:۰۰

👈 پویش ملّی دوباره دانشگاه با نگارش نامه‌ای حاوی نقد سیاست‌های کلان آموزش عالی از سوی تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور خطاب به مقامات عالی‌رتبۀ نظام در سال ۱۳۹۶ شکل گرفت. این نامه نهایتاً با ۱۳۰۰ امضاء توسط اعضای هیئت‌علمی برای مخاطبان و برخی مراکز اثرگذار دیگر ارسال گردید و در رسانه‌ها بازتاب یافت. کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه به مرکزی برای نشر مطالب تحلیلی و نقادانه دربارۀ وضعیت آموزش عالی و گفتگو در این باره تبدیل شده‌است.

📣 شرکت در نشست برای عموم علاقه‌مندان آزاد است.

⬅️ لینک نشست (گزینۀ میهمان را انتخاب کرده و نام خود را به‌طور کامل و با حروف انگلیسی درج کنید):
http://vc5.razi.ac.ir/rkjp5f6xv3db

⬅️ پخش زنده در صفحۀ اینستاگرام «مدرسۀ گفتگوی رازی»:
https://www.instagram.com/razigoftogooschool

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
دانشگاه به وقت توسعه نیافتگی!
✍️ دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)

در کشوری زیست می کنیم که دانشگاهش، دانشگاه نیست، خب، دانشگاه یک پدیده مدرن است و علوم جدید در آن آموزش داده می شود، ما همچنان چه سایر نهادهای مدرن را در کشور نداریم، و با نهادهای شبه مدرن جایشان را پر کرده ایم، به جای دانشگاه هم، شبه دانشگاه داریم، چندان که به جای دولت، شبه دولت داریم و به جای حزب، شبه حزب، به جای پارلمان، شبه پارلمان و غیره.

مدعای اصلی نگارنده در این جستار، این است که "یک دانشجوی خوب، به صد استاد بد می ارزد"، چرا چنین است، چون یک دانشجوی خوب در گذر زمان به این حقیقت پی می برد که نمی تواند هویتش را به این شبه دانشگاه نیم بند، گره بزند، بالقوه گی اش را حفظ می کند، به جهل بسیط می رسد، از پذیرش هویت توپر اهتراز می کند، اما مع الاسف، یک استاد بد، بر آن است این حقیقت را بپوشاند که هنوز دانشگاه به معنای واقعی آن تکون نیافته است، اراده ی معطوف به قدرت پیدا می کند، در جهل مرکب گرفتار می آید، اتوریته ی استادی می ورزد، و سعی می کند هویتی توپر و همگن از خویش به نمایش بگذارد.

دانشجوی خوب، می تواند خود را در سایه ی متفکرین حاضر در سپهر تفکر به حساب بیاورد و به جستجوی حقیقت و دانش بپردازد و به پویه های خویش بی اعتنا به دغدغه های صنفی اساتید، همت بگمارد و از اینکه به تکرار یافته های ارزشمندش در این برهوت فرهنگی بپردازد، ابایی ندارد، دانشجوی خوب، اگر استادی را یافت که در خلاف آمد عادت در این دانشگاه ها بیتوته کرده است و از بد حادثه آنجا به پناه آمده است از گفتمان نابهنگام وی به دفاع بر می خیزد، اما استاد بد، سعی می کند به هر ضرب و زوری، افاضاتی داشته باشد که به نظر بدیع برسد، و حتی حاضر نیست سایر همکارانش را به رسمیت بشناسد یا اعتنای جدی به آثارشان داشته باشد. دانشجوی خوب به سوی سایر معارف و علوم ولو خارج از رشته ی خویش گشوده است چون خود را برای ابد محصور نمی بیند ولی استاد بد، چون از رشته ی خود هویت می گیرد حاضر نیست نگاه انتقادی و رادیکال به آن داشته باشد.

تا اطلاع ثانوی، نگارنده دانش جوی خوب ماندن را به احراز پست استادی ترجیح می دهد!

منبع: کانال رویکردهای جامعه‌شناختی

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
⁉️ زبل‌بودن یا اخلاقی بودن: مسئله این است! (با اندکی تلخیص)
✍️ سحر رنجبر (دانشجوی دکتری ریاضی دانشگاه رازی)

روزهایی آمدند که مانیفست‌ها مد شدند و ما فکر کردیم دیگر رقابت معنایی ندارد. حداقل در دیالوگ ادعای این را داشتیم که هرکس باید مسیر خود را برود، بدون اینکه کاری به کار بقیه داشته باشد. اما چه کسی می‌تواند بگوید چه بر سرمان آمد؟ جز این که حالا با چیزهایی رقابت می‌کنیم که قابل‌لمس نیستند و نمی‌توانیم موجودیت و هویت آن‌ها را به طور شفاف و روشن، تعریف و تحلیل کنیم؛ رقابت‌هایی که نه می‌دانیم چه زمانی آغاز شده‌اند و نه چشم‌اندازی برای پایان آن‌ها داریم.

در این میان، واژه‌ای هست که سال‌هاست در نبردی نابرابر نتوانسته‌ام او را به گوشه رینگ بکشانم و دخلش را بیاورم. این رقیب، قلمروی خودش را تا جایی گسترانده که ترس از آن، در تک‌تک سلول‌هایم نهادینه شده‌است. واژه‌ای که در تمام این سال‌ها خود را به مثابه قدرتی محض، عرضه کرده و رقیب بلامنازع بوده‌است؛ واژه «زبل‌بودن».

زبل‌بودن همیشه برایم آنقدر دست‌نیافتنی بوده که توانایی چشم‌دوختن به چشم‌هایش و پرداخت به آن، فقط در این قالب می‌توانست بگنجد. آن زمان که در وضعیت نامناسب مالی، تقاضای نوشتن مقاله برای کسی را رد کردم؛ به چشمانم زل زد و گفت: «اگه زبل بودی، این مانیفست‌های کهنه و وفادارانه به علم رو کنار میذاشتی و دقت می‌کردی در این موقعیت چی به نفعته». وقتی دوستم از همکلاسی‌اش که با گرفتن پول و امتحان آنلاین به جای دیگران، یک پراید صفر خریده بود صحبت می‌کرد؛ گفت: «خیلی زبل و تیزه. کی تو همچین بحران اقتصادی می‌تونه اینجوری پول دربیاره». بماند که شانس آوردم آن موقع هنوز قیمت پراید نجومی نشده بود وگرنه با تأکید بیشتر و احتمالا تن صدای بالاتری من را مورد خطاب قرار می‌داد. وقتی از زندگی‌ام می‌زدم تا کارم کیفیت بالاتری داشته باشد، وقتی بهانه‌های همراه با اشک دانشجویان برای درخواست نمره را باور می‌کردم، وقتی با هر نقدی خود را به بهترشدن متعهد می‌کردم، وقتی موقعیت‌هایی که ماه‌ها برای آن تلاش کرده بودم را با بهانه از من می‌گرفتند، وقتی … در همه این لحظات زبل‌بودن در چشم‌هایم نگاه می‌کرد، به من می‌خندید، پرچم پیروزی‌اش را تکان می‌داد و هورا می‌کشید.

زبل‌بودن در جامعه دانشگاهی ما پرسه می‌زد و از حرم نفس‌هایش، کارمندی نمونه می‌شد که سر دانشجویان تحصیلات تکمیلی داد می‌زد، استادی ارتقا پیدا می‌کرد که ترجمه و حل‌تمرین دانشجویان را به نام خود چاپ می‌کرد، دانشجویی حق‌تدریس می‌گرفت که پست استادش بر سواد ناچیزش می‌چربید و … . باز هم بماند که جامعه ما جامعه دانشگاهی بود و آن بیرون، «زبل پلاس بودن» و ورژن‌های باکیفیت‌تری از آن حکمرانی می‌کرد. به نظر می‌رسد باید آرزوی این را داشته باشیم که زبل‌بودن را بیاموزیم و به جامعه تسری دهیم تا همه زبل شوند. کم‌ترین نتیجه آن احساس خوشحالی، موفقیت و بزرگی است، چیزهایی که در جامعه ما کمیابند و به شدت به آن‌ها نیاز داریم. جامعه‌ای شاد و موفق که در آن هر «فرد» با «فرد» یا «افراد» دیگر کاری ندارد و سرش به کار خود گرم است؛ بدون‌شک جامعه‌ای آرمانی و ایده‌ال است. اما مسئله اینجاست؛ با اینهمه زبل، چرا ما واقعا شاد نیستیم؟

همه فرمول‌ها و معادلات درست‌اند، اما چرا به حل مسئله منجر نمی‌شوند؟ شاید به خیال ضعیف‌تر کردن فرضیات برای اثبات ساده‌تر قضیه وجودیمان؛ فرضی را حذف کرده‌ایم که اساسی‌ترین بوده و با وجود درست بودن تمام فرضیات دیگر، عدم وجود آن یک فرض ما را به هیچ اثباتی نمی‌رساند. اما آن فرض چیست؟ چه چیزی به غیاب رفته که تنها رویت‌پذیر‌کردن آن، ما را به حل مسئه می‌رساند؟ نمی‌دانم می‌توان پای «امراخلاقی» و فک‌و‌فامیل آن را بدون مقدمه‌چینی به این موضوع باز کرد و آن را در جایگاه فرض حذف‌شده گذاشت یا نه، اما بدون‌شک یکی از گزینه‌های ما برای پر‌کردن جای خالی است. مگر نه اینکه انسان اخلاق‌مدار، اخلاق را بر موفقیت ترجیح می‌دهد و موفقیت بر خلاف اخلاق، همیشه شادی پایدار را با خود به همراه نمی‌آورد؟ هرچند ممکن است پرسیده شود که چه کسی گفته جامعه دانشگاهیان باید اخلاق‌مدار باشند و کسی دیگر بگوید تازه چه برسد به جامعه بیرون از دانشگاه!

به نظر می‌رسد سوالی که از ابتدا تا انتهای تمام مسیرهایمان باید از خود بپرسیم این است؛ زمان مرور دستاوردهایمان، آیا با نازک‌کردن پشت چشم‌هایمان، خنده‌ای سر می‌دهیم و بر زبل‌بودن خود می‌بالیم؟ یا بعد از کمی فکر‌کردن به مسیر آمده؛ شوق چشم‌هایمان ترجمه‌کننده شادی واقعی است؟

منبع: نامۀ فرهنگ رازی (حاوی متن کامل یادداشت)

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
📝 این استادان راهنما!

دکتر سیدحسن اسلامی اردکانی

دانشجویی كه او را نمی‌شناسم، پیام می‌دهد «آیا می‌توانم درباره پایان‌نامه‌ام از شما سوالی كنم؟» پاسخ می‌دهم بله. پیام می‌دهد كه استاد راهنمایم به دلیل «مشغله» و «گرفتاری» و «مسئولیتی» كه دارد، فرصت ندارد سرفصل‌ها و فصول رساله مرا طراحی كند و می‌خواهم شما لطف كنید و این كار را برایم انجام دهید، چون افكار شما «منظم و درخشان و...» است. پاسخ می‌دهم اینكه سوال نیست. شما درخواستی دارید كه از عهده من خارج است. مشخصا وظیفه استاد راهنما است كه هدایت رساله را به عهده بگیرد و نقشه راه را ترسیم و مراحل كار را تعیین كند. راهنمایی رساله یعنی آنكه استاد گام به گام دانشجو را در طراحی بحث، شناسایی منابع و تحلیل مباحث و نوشتن رساله یاری كند.
پاسخ می‌دهد: «شما درست می‌گویید، ولی...» و اصرار كه استادش كاری نمی‌كند و من حتما به او كمك كنم.
پاسخ می‌دهم كه كمك كردن در اینجا تایید رفتارهای ضدحرفه‌ای این قبیل استادان است. اگر استادی راهنمایی رساله‌ای را به عهده می‌گیرد، باید عملا به تعهداتش پایبند باشد و اگر نمی‌تواند یا فرصت ندارد، راهنمایی را به عهده نگیرد. كمك من در این شرایط درنهایت تثبیت این نوع بی‌اخلاقی است كه دارد نهادینه می‌شود. باز حرف خود را تكرار می‌كند كه اگر مجبور نبودم سراغ شما نمی‌آمدم و ...

این بخشی از گفت‌وگوهایی است كه پاره‌ای دانشجویان با من دارند و البته درنهایت گفت‌وگو انگار این من هستم كه آدم بدی هستم و خست به خرج می‌دهم و حاضر به یاری دانشجویان نیازمند نیستم. چیزی كه برایم عجیب است رفتار این دانشجویان است. به جای آنكه یك گام، گرچه كوچك، بردارند و برای نمونه استاد راهنما را عوض كنند یا خواستار مسوولیت‌پذیری او شوند، یا به مدیر گروه مراجعه كنند، وضع موجود را عملا تایید می‌كنند و سراغ دیوارهای كوتاهی چون من می‌روند.

این اختصاص به رابطه استاد و دانشجو ندارد و می‌توان نشان آن را در جاهای دیگری هم یافت. كارمندی وظیفه خود را انجام نمی‌دهد. مُراجع، به جای پیگیری كم‌كاری این كارمند، سراغ كارمند دیگری می‌رود تا او كه چنین وظیفه‌ای ندارد، كارش را راه بیندازد. هنگامی هم كه او امتناع می‌كند، آماج خشم آن مُراجع می‌شود كه «همه شما عین هم هستید!» نمی‌دانم اینجا آن حس عاملیت و كنشگری این مُراجع و آن دانشجو كجا رفته است.

10 شهریور 1400- روزنامه اعتماد

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
مواجهۀ مسئولیت‌گریزانه با «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» (با اندکی تلخیص)
✍️ وحید احسانی

به‌نظرم، مواجهۀ بیشتر دانشگاهیان با «مسئولیت اجتماعی دانشگاه»، مواجهه‌ای مسئولیت‌گریزانه است.

بسیاری از اعضای هیئت علمی هنگام صحبت از مسئولیت اجتماعی دانشگاه ... می‌گویند: «این مسئله باید از بالا درست شود، آئین‌نامه‌هایی که فضای آموزش عالی را به سمت فاصله‌گرفتن از جامعه ریل‌گذاری کرده و اعضای هیئت علمی را مجبور می‌کنند که بر مقاله‌نویسی تمرکز کنند، باید اصلاح شوند و غیره».

با دیدگاه بالا مشکلی ندارم و به‌هیچ‌وجه قائل‌بودن به آن را معادل مسئولیت‌گریزی نمی‌دانم امّا معتقدم بسنده کردن به گفتن چنین حرف‌هایی عین مسئولیت‌گریزی است.

رکن «مسئولیت‌پذیری در قبال جامعه» این است که هر فردی از آن نقطه و جایگاهی که هست، ببیند برای بهتر شدن وضعیت جامعه چه کاری از دستش بر می‌آید. ممکن است پرسیده‌شود اگر شخصی بر اساس فهم و مطالعاتش مسئله را چنین می‌دید که آغازشدن فرآیند اصلاح فقط در صورتی امکان‌پذیر است که از نقطۀ دیگری (مثلاً از وزارت عتف، شورای عالی انقلاب فرهنگی یا غیره) آغاز شود، آنگاه تکلیفش چیست؟! به‌خاطر اینکه به مسئولیت‌گریزی متّهم نشود، آیا باید فهم خود را -که ممکن است بسیار عالمانه و تخصصی هم باشد- کنار بگذارد؟! مسلّماً نه؛ امّا رویکرد مسئولیت‌پذیرانه ایجاب می‌کند که فرد قائل به این دیدگاه از خودش بپرسد: «من از این نقطه‌ای که ایستاده‌ام و با این حیطۀ اختیارات و اثرگذاری که دارم، چگونه می‌توانم مسئولان وزارت عتف یا غیره را به سمت ایجاد تغییرات لازم سوق دهم؟».

بسیاری از افرادی که به صرف گفتن «اصلاحات باید از مراکز تصمیم‌گیری بالادستی آغاز شوند» بسنده کرده و ... دچار عذاب‌وجدان هم نمی‌شوند، معتقدند: «از دست ما هیچ کاری ساخته نیست، ما وزیر و وکیل نیستیم که بتوانیم سیاست‌ها و آئین‌نامه‌ها را تغییر دهیم، مسئولان هم به حرف ما گوش نداده و کار خودشان را می‌کنند». این در حالیست که برخی دیگر از اعضای هیئت علمی دانشگاه که در مورد مسئله و چگونگی اصلاح آن دیدگاه مشابهی دارند، با رویکردی مسئولیت‌پذیرانه با آن مواجه شده و از همان نقطه‌ای که هستند اقداماتی را آغاز می‌کنند؛ «پویش ملّی دوباره دانشگاه» حاصل تلاش‌ برخی از چنین استادانی است.

«پویش ملّی دوباره دانشگاه» با نگارش نامه‌ای حاوی نقد سیاست‌های کلان آموزش عالی از سوی تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور خطاب به مقامات عالی‌رتبۀ نظام در سال ۱۳۹۶ شکل گرفت. نگارندگان طی فراخوانی از تمام اعضای هیئت علمی کشور خواستند با امضای نامه به مطالبه‌گری آنها کمک کنند. این نامه نهایتاً با ۱۳۰۰ امضاء برای مخاطبان و برخی مراکز اثرگذار دیگر ارسال گردید و در رسانه‌ها بازتاب یافت. علاوه بر این، سایت و کانال تلگرامی پویش ملّی دوباره دانشگاه به مرکزی برای نشر مطالب تحلیلی و نقادانه دربارۀ وضعیت آموزش عالی و گفتگوی دغدغه‌مندان این عرصه تبدیل شده‌است. چنین اقدامات و حرکت‌هایی در حکم مثال‌های نقضی هستند که بر ادّعای مسئولیت‌گریزانۀ «از دست ما هیچ کاری ساخته نیست» مهر ابطال می‌زنند.

ممکن است برخی مخاطبان ... به نگارنده بگویند: «حاصل این پویش و حرکت‌های مشابه آن چه شد؟ آیا به اصلاح سیاست‌ها و دستورالعمل‌ها انجامید؟ ... اتّفاقاً این تلاش‌های بی‌فایده و بی‌اثر ثابت می‌کنند که از ما کاری ساخته نیست و این گره فقط به دست مسئولان تصمیم‌ساز و سیاست‌گذار باز می‌شود».

پرسش اینجاست که آیا حاصل‌نشدن نتیجۀ مطلوب از حرکت‌هایی مانند «پویش ملّی دوباره دانشگاه» به این خاطر است که چنین تلاش‌هایی اصولاً بی‌فایده هستند یا مشکل می‌تواند از عدم همراهی شایسته‌وبایسته توسّط سایر اعضای هیئت علمی نیز ناشی ‌شود؟!‌ به عبارتی دیگر، اگر نامۀ پویش ملّی دوباره دانشگاه، به جای ۱۳۰۰ امضا با ۱۳ هزار امضا ارسال می‌شد، باز هم اثرگذاری‌اش همین اندازه بود؟! و نهایتاً این که چرا اعضای هیئت علمی در خصوص افزایش حقوق خود -که آن هم به تصمیم مسئولان عالی‌رتبه وابسته است- به صرف بیان درد اکتفا نمی‌کنند؟!

پیگیری مصرّانه و طومارنویسی اعضای هیئت علمی وزارت عتف برای «همسان‌سازی حقوق‌شان با وزارت بهداشت» که با وجود بار مالی قابل توجّه‌اش نهایتاً به تغییرات زیادی در سطح مصوّبات مجلس و وزارتخانه انجامید و در بسیاری از دانشگاه‌ها اعمال شد، نشان می‌دهد با مطالبۀ مدنی جمعی و از طریق رویکرد «پایین به بالا» می‌توان بر تصمیم‌های مراکز تصمیم‌ساز و سیاست‌گذار اثرگذاشت.

اگر اعضای محترم هیئت علمی موضوعاتی مانند «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» را نیز با همان رویکرد مسئولیت‌پذیرانه‌ای دنبال می‌کردند که مطالبات صنفی خود را دنبال می‌کنند، در این عرصه نیز تحوّلات قابل توجّهی رخ می‌داد.

منبع: نامۀ فرهنگ رازی (حاوی متن کامل)

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah