(ادامۀ یادداشت «دانشگاه از دانشگاهبودن افتاده است!»)
- در انجام تکالیف و فعالیت های کلاسی مقاومت کنند.
- خود ما اساتید، هم در تدریس دلسرد شویم و هم خلاقیت و مطالعه ما کمتر و کمتر شود.
- پیشنهاده دیر هنگام تصویب و زود هنگام دفاع شوند.
- جلسه دفاعیه رساله ها،کمترین شباهت را به جلسه دفاعیه داشته باشد.
- دانشجویان پیام جدی نبودن دانشگاه، کلاس و امتحان را به ورودی های جدید انتقال می دهند. لذا هر سال دانجویان ضعیف و ضعیف تر می شوند.
- چانه زنی دانشجوها در مورد کمیت و نوع تدریس و شیوه و میزان آسان گیری در ارزشیابی روز افزون شود.
- و........
👌👌وقت آن رسیده است(بلکه دیر هم شده) که:
بخاطر خدا، بخاطر اخلاق و ادای وظیفه و بخاطر اعتبار دانشگاه و حفظ شان خودمان،در ارزشیابی و نمره دادن، کمی جدی تر باشیم. مطمئن باشیم سود این جدیدت و ادای وظیفه را همه می برند. هم خود ما اساتید،هم علم و دانشگاه و هم جامعه و دانشجویان.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
- در انجام تکالیف و فعالیت های کلاسی مقاومت کنند.
- خود ما اساتید، هم در تدریس دلسرد شویم و هم خلاقیت و مطالعه ما کمتر و کمتر شود.
- پیشنهاده دیر هنگام تصویب و زود هنگام دفاع شوند.
- جلسه دفاعیه رساله ها،کمترین شباهت را به جلسه دفاعیه داشته باشد.
- دانشجویان پیام جدی نبودن دانشگاه، کلاس و امتحان را به ورودی های جدید انتقال می دهند. لذا هر سال دانجویان ضعیف و ضعیف تر می شوند.
- چانه زنی دانشجوها در مورد کمیت و نوع تدریس و شیوه و میزان آسان گیری در ارزشیابی روز افزون شود.
- و........
👌👌وقت آن رسیده است(بلکه دیر هم شده) که:
بخاطر خدا، بخاطر اخلاق و ادای وظیفه و بخاطر اعتبار دانشگاه و حفظ شان خودمان،در ارزشیابی و نمره دادن، کمی جدی تر باشیم. مطمئن باشیم سود این جدیدت و ادای وظیفه را همه می برند. هم خود ما اساتید،هم علم و دانشگاه و هم جامعه و دانشجویان.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
✅ دانشگاه از دانشگاهبودن افتاده است!
✍️ عباسعلی منصوری (عضو هیئت علمی دانشگاه رازی)
👌این روزها که روزهای امتحانات دانشجویان دانشگاه ها است،مردد بودم که مطلبی را در مورد شیوره ارزشیابی با همکارن محترم در میان بگذارم یا نه. خبر رد اعتبار مدرک بسیاری از دانشگاه…
✍️ عباسعلی منصوری (عضو هیئت علمی دانشگاه رازی)
👌این روزها که روزهای امتحانات دانشجویان دانشگاه ها است،مردد بودم که مطلبی را در مورد شیوره ارزشیابی با همکارن محترم در میان بگذارم یا نه. خبر رد اعتبار مدرک بسیاری از دانشگاه…
❗️«همهچیز» را «رئیس» داند!
❗️در نقد رفتار رایج رؤسای دانشگاههای ایران
✍️ وحید احسانی
📰 عصر ایران
بارها شنیدهایم که «همهچیز را همگان دانند»، امّا در ایران، این رئیس است که «همهچیز» را میداند. اگرچه این مسئله در تمام سازمانهای ما عمومیت دارد، امّا بهدلایلی که در ادامه بیان شده، در یادداشت حاضر، با تمرکز بر دانشگاهها به آن پرداخته شده است [1].
یکی از رویههای مضحکی که چون بدان عادت کردهایم، عجیب و مسئلهبودنش را نمیبینیم، سخنرانی رئیس دانشگاه در تمام جلسات و دربارۀ تمام موضوعات است.
دانشگاهی را درنظر بگیرید که 500 عضو هیئت علمی از تخصصهای گوناگون دارد و یکی از آنها برای مدّت کوتاهی (نسبت به عمر دانشگاه) بر مسند ریاست مینشیند. رئیس دانشگاه در طول هفته در چندین جلسه، نشست و همایش شرکت میکند، در تمام آنها و درحضور استادان رشتههای مختلف بهعنوان اوّلین سخنران سخن میگوید و معمولاً بیشترین زمان جلسه نیز در اختیار او قرار میگیرد. فرقی نمیکند که موضوع کلّی باشد یا جزئی، مهم نیست که رئیس مثلاً دکترای ادبیات عرب باشد یا مکانیک، یا شیمی یا زراعت یا هر چیز دیگر، حتّی اگر موضوع نشستهای این هفته بهترتیب، اجتماعی، سیاسی، پژوهشی و آموزشی باشد، دانشگاه گروههای جامعهشناسی، علوم سیاسی، سیاستگذاری علم و فناوری و علوم تربیتی داشته باشد و در هر نشست نیز استادان گروههای مربوط حاضر باشند، درهرصورت، رئیس دانشگاه در نشستهای مهم شرکت و سخنرانی میکند [2].
علاوه بر این، رئیس دانشگاه -که معاونانش را خودش انتخاب کرده و حتّی معمولاً در انتخاب مدیران آنها نیز اعمال نفوذ میکند- ریاست تمام شوراهای فرهنگی، آموزشی، پژوهشی، اجتماعی و غیره را هم بهعهده دارد. این در حالی است که در دانشگاه، استادان زیادی وجود دارند که بر اساس مدرک تحصیلی و حیطۀ مطالعاتی خود، متخصص فرهنگ، آموزش، پژوهش، اجتماع و غیره محسوب میشوند، بدون اینکه در تصمیمات اتّخاذ شده در رابطه با حیطۀ تخصصیشان در دانشگاه، سهم قابلبیانی داشته باشند.
در قالب این رویه، 99% از اعضای هیئت علمی در تصمیمگیریهای داخلی دانشگاه، هرچند به حیطۀ تخصصی آنها مربوط باشد، مشارکت و تأثیرگذاری محسوسی ندارند و در مقابل، یک نفر (شخص رئیس) بهتنهایی دربارۀ همهچیز صحبت میکند و در تصمیمسازیها نیز نقشی 99 درصدی دارد.
وقتی مسئولی (اعم از دانشگاهی یا خارج از دانشگاه) برای سخنرانی در نشستی دعوت میشود، باید با خودش فکر کند که «آیا شخصیت حقیقی من بهعنوان یک صاحبنظر و متخصص موضوعی مورد دعوت قرار گرفته است یا شخصیت حقوقیام؟» و بر اساس پاسخی که به این پرسش میدهد، دعوت برای سخنرانی را اجابت کند یا نکند؛ چنانچه در درون خودش به این نتیجه رسید که «اگر در چنین پست و مقامی نبودم، احتمالاً برای سخنرانی در این نشست دعوت نمیشدم»، یا نباید به پشت تریبون برود یا نهایتاً بهعنوان مدیر و مسئول، فقط تشکر کند و بههیچوجه نظر شخصی و غیرتخصصی خود در رابطه با موضوع نشست را اظهار نکند، زیرا این کار بهمثابه بهسخرهگرفتن متخصصان، تخصصگرایی، علم و دانشگاه است.
تمام تقصیر به گردن شخص رئیس نیست؛ ازیکسو، ساختار و رویههای اداری رئیس را به چنین رفتاری سوق میدهند و ازسویدیگر، فرهنگ عمومی نیز خیلیوقتها همین نوع رفتار را طلب میکند، امّا بههرحال، هر رئیسی پس از چندسال ریاست و قرارگرفتن در موقعیتی که توصیف شد، بهمرور احساس میکند که واقعاً همهچیزدان و همهکاره است. از این نظر، وجود معدود نزدیکانی که بهجای تملّق و چاپلوسی، هر کجا نسبت به دیدگاه یا عملکرد رئیس نقدی داشتند، باصراحت (و احترام) بیان کنند، برای جلوگیری از تشدید این بیماریِ سازمانی و فردی، غنیمتی بزرگ و البته نادر است.
ویژگی دیگری که بهنظرم، با ویژگی بالا ارتباط عمیقی دارد و در کنار آن، به درک واقعیت دانشگاه در ایران کمک میکند ...
متن کامل 👈 https://www.asriran.com/003Ydk
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
❗️در نقد رفتار رایج رؤسای دانشگاههای ایران
✍️ وحید احسانی
📰 عصر ایران
بارها شنیدهایم که «همهچیز را همگان دانند»، امّا در ایران، این رئیس است که «همهچیز» را میداند. اگرچه این مسئله در تمام سازمانهای ما عمومیت دارد، امّا بهدلایلی که در ادامه بیان شده، در یادداشت حاضر، با تمرکز بر دانشگاهها به آن پرداخته شده است [1].
یکی از رویههای مضحکی که چون بدان عادت کردهایم، عجیب و مسئلهبودنش را نمیبینیم، سخنرانی رئیس دانشگاه در تمام جلسات و دربارۀ تمام موضوعات است.
دانشگاهی را درنظر بگیرید که 500 عضو هیئت علمی از تخصصهای گوناگون دارد و یکی از آنها برای مدّت کوتاهی (نسبت به عمر دانشگاه) بر مسند ریاست مینشیند. رئیس دانشگاه در طول هفته در چندین جلسه، نشست و همایش شرکت میکند، در تمام آنها و درحضور استادان رشتههای مختلف بهعنوان اوّلین سخنران سخن میگوید و معمولاً بیشترین زمان جلسه نیز در اختیار او قرار میگیرد. فرقی نمیکند که موضوع کلّی باشد یا جزئی، مهم نیست که رئیس مثلاً دکترای ادبیات عرب باشد یا مکانیک، یا شیمی یا زراعت یا هر چیز دیگر، حتّی اگر موضوع نشستهای این هفته بهترتیب، اجتماعی، سیاسی، پژوهشی و آموزشی باشد، دانشگاه گروههای جامعهشناسی، علوم سیاسی، سیاستگذاری علم و فناوری و علوم تربیتی داشته باشد و در هر نشست نیز استادان گروههای مربوط حاضر باشند، درهرصورت، رئیس دانشگاه در نشستهای مهم شرکت و سخنرانی میکند [2].
علاوه بر این، رئیس دانشگاه -که معاونانش را خودش انتخاب کرده و حتّی معمولاً در انتخاب مدیران آنها نیز اعمال نفوذ میکند- ریاست تمام شوراهای فرهنگی، آموزشی، پژوهشی، اجتماعی و غیره را هم بهعهده دارد. این در حالی است که در دانشگاه، استادان زیادی وجود دارند که بر اساس مدرک تحصیلی و حیطۀ مطالعاتی خود، متخصص فرهنگ، آموزش، پژوهش، اجتماع و غیره محسوب میشوند، بدون اینکه در تصمیمات اتّخاذ شده در رابطه با حیطۀ تخصصیشان در دانشگاه، سهم قابلبیانی داشته باشند.
در قالب این رویه، 99% از اعضای هیئت علمی در تصمیمگیریهای داخلی دانشگاه، هرچند به حیطۀ تخصصی آنها مربوط باشد، مشارکت و تأثیرگذاری محسوسی ندارند و در مقابل، یک نفر (شخص رئیس) بهتنهایی دربارۀ همهچیز صحبت میکند و در تصمیمسازیها نیز نقشی 99 درصدی دارد.
وقتی مسئولی (اعم از دانشگاهی یا خارج از دانشگاه) برای سخنرانی در نشستی دعوت میشود، باید با خودش فکر کند که «آیا شخصیت حقیقی من بهعنوان یک صاحبنظر و متخصص موضوعی مورد دعوت قرار گرفته است یا شخصیت حقوقیام؟» و بر اساس پاسخی که به این پرسش میدهد، دعوت برای سخنرانی را اجابت کند یا نکند؛ چنانچه در درون خودش به این نتیجه رسید که «اگر در چنین پست و مقامی نبودم، احتمالاً برای سخنرانی در این نشست دعوت نمیشدم»، یا نباید به پشت تریبون برود یا نهایتاً بهعنوان مدیر و مسئول، فقط تشکر کند و بههیچوجه نظر شخصی و غیرتخصصی خود در رابطه با موضوع نشست را اظهار نکند، زیرا این کار بهمثابه بهسخرهگرفتن متخصصان، تخصصگرایی، علم و دانشگاه است.
تمام تقصیر به گردن شخص رئیس نیست؛ ازیکسو، ساختار و رویههای اداری رئیس را به چنین رفتاری سوق میدهند و ازسویدیگر، فرهنگ عمومی نیز خیلیوقتها همین نوع رفتار را طلب میکند، امّا بههرحال، هر رئیسی پس از چندسال ریاست و قرارگرفتن در موقعیتی که توصیف شد، بهمرور احساس میکند که واقعاً همهچیزدان و همهکاره است. از این نظر، وجود معدود نزدیکانی که بهجای تملّق و چاپلوسی، هر کجا نسبت به دیدگاه یا عملکرد رئیس نقدی داشتند، باصراحت (و احترام) بیان کنند، برای جلوگیری از تشدید این بیماریِ سازمانی و فردی، غنیمتی بزرگ و البته نادر است.
ویژگی دیگری که بهنظرم، با ویژگی بالا ارتباط عمیقی دارد و در کنار آن، به درک واقعیت دانشگاه در ایران کمک میکند ...
متن کامل 👈 https://www.asriran.com/003Ydk
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
✅ بررسی مقالات ریترکتشدۀ ایرانیان
✍️ ترجمه و اضافات: محمدرضا مددی (۲۹ خرداد ۱۴۰۱)
https://doi.org/10.1007/s11192-021-04104-9
▪️ آدرس فوق، لینک دسترسی به مقاله تحلیلی جالبی با عنوان کوتاه *"مقالات ابطال شده توسط نویسندگان ایرانی"* میباشد که توسط قربی و همکاران (۲۰۲۱) در ژورنال Scientometrics (وابسته به انتشارات اشپرینگر) منتشر شده است و در آن به بررسی آمار *مقالات ابطال شده* (Retracted papers) نویسندگان ایرانی طی سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹ و عوامل مؤثر بر آن پرداخته شده است.
ضمن پیشنهاد مطالعه این مقاله به علاقهمندان، تعریفی از اصطلاح *ریترکشن* به همراه ترجمه بخشهایی از این مقاله تقدیم میگردد.
- *ریترکشن (Retraction)* که در فارسی به "استرداد"، "بازپسگیری"، "ابطال" و "سلب اعتبار" ترجمه شده است، به معنی ریجکت شدن یک مقاله *بعد از چاپ* آن میباشد که میتواند تحت تأثیر عوامل مختلفی (اغلب -و نه همیشه- به دلیل عدم رعایت اخلاق در پژوهش) اتفاق بیفتد. وقتی یک مقاله ابطال میگردد، وضعیت مقاله از حالت Published به Retracted تغییر مییابد. ابطال مقاله میتواند با تصمیم ادیتور مجله یا به درخواست نویسندگان مقاله صورت پذیرد. ابطال یک مقاله الزاماََ به معنای عدم رعایت اخلاق پژوهشی نیست، بلکه ابعاد مختلف آن باید مورد بررسی قرار گیرد تا قضاوت صحیحی در مورد آن صورت پذیرد.
▪️ در پژوهش فوق (قربی و همکاران، ۲۰۲۱)، در مجموع ۳۴۳ مقالهء ابطال شده شامل ۲۶۴ مقاله ژورنالی و ۷۹ مقاله پراسیدینگ که در پایگاه Scopus نمایه شده بودند، مورد بررسی قرار گرفت.
▪️ متوسط زمان بین *انتشار تا ابطال* مقاله، ۵۹۱ روز بوده است (کمترین زمان حدود ۹۰ روز بعد از انتشار و بیشترین زمان حدود ۳۰۰۰ روز بعد از انتشار). این به این معنی است *که حتی ده سال بعد از انتشار یک مقاله، امکان ابطال شدن آن وجود دارد.*
▪️ این مقالات در مجموع با همکاری محققینی از ۲۷ کشور دنیا نوشته شده است. تقریبا ۲۰ درصد از این مقالات با همکاری محققینی از کشورهای آسیایی و اروپایی بوده است. کشور مالزی با ۲۲ مقاله ابطال شده از این حیث در جایگاه نخست قرار دارد. (البته معیار، مشخصهء سازمانی محقق بوده است، مثلاََ اگر یک محقق ایرانی در دانشگاهی در مالزی مشغول بوده باشد، یک نویسنده از کشور مالزی در نظر گرفته شده است).
▪️ از این تعداد مقاله، ۳۶ مقاله دارای یک نویسنده و ۹۶ مقاله دارای دو نویسنده بودهاند. مابقی مقالات بیش از دو نویسنده داشتهاند.
▪️ ۱۴ درصد از مقالات ابطال شده در دو ژورنال حوزه پزشکی (دارای سیاست دسترسی باز) منتشر شده بودند. البته این که Open access بودن یک ژورنال تاثیری بر این پدیده داشته است یا نه، مورد بررسی قرار نگرفت.
▪️ بیش از نیمی از این مقالات ابطال شده با مشخصه سازمانی "دانشگاه آزاد ...." بوده است. البته با توجه به این که این دانشگاه تعداد زیادی شعبه در کشور دارد و همه آنها در مجموع به مانند یک دانشگاه بزرگ در نظر گرفته میشود، اگر تعداد مقالات ابطال شدهء این دانشگاه را تقسیم بر کل مقالات منتشر شده توسط این دانشگاه کنیم، نسبت ریترکشن در این دانشگاه عدد کوچکی میشود و دانشگاههای دیگری در کشور با نسبت بالاتری قرار خواهند گرفت (نظیر دانشگاه ایلام).
▪️ از ۱۰ دانشگاه کشور که بالاترین تعداد ریترکشن مقالات را داشتهاند، پنج دانشگاه از مجموعه دانشگاههای "علوم پزشکی" میباشند.
▪️ ۳۰ درصد از مقالاتی که ابطال شدهاند، در ده ژورنال منتشر شده بودند.
▪️ دو دلیل اصلی ابطال این مقالات به ترتیب *داوری جعلی* (Fake peer review) و *سرقت علمی* (Plagiarism) معرفی شده است.
▪️ اگرچه ایران از لحاظ ابطال مقالات آمار بالایی دارد، ولی *روند ابطال مقالات محققین ایرانی در سالهای اخیر با شیب زیادی کاهش یافته است*. این کاهش به دلیل آگاهی بخشیها، آموزشها، برخوردها، سیاستگذاریها و ... بوده است.
▪️ باید اذعان داشت که علیرغم افزایش قابل توجه ژورنالها و مقالات علمی دنیا، فرآیند داوری مقالات از سالیان قبل تا به امروز تغییر چندانی نداشته است و در حال حاضر یک فرآیند ضعیف و قابل دستکاری محسوب میشود. بنابراین تقویت و اصلاح سامانههای داوری ژورنالها از ضروریات این حوزه به حساب میآید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
✍️ ترجمه و اضافات: محمدرضا مددی (۲۹ خرداد ۱۴۰۱)
https://doi.org/10.1007/s11192-021-04104-9
▪️ آدرس فوق، لینک دسترسی به مقاله تحلیلی جالبی با عنوان کوتاه *"مقالات ابطال شده توسط نویسندگان ایرانی"* میباشد که توسط قربی و همکاران (۲۰۲۱) در ژورنال Scientometrics (وابسته به انتشارات اشپرینگر) منتشر شده است و در آن به بررسی آمار *مقالات ابطال شده* (Retracted papers) نویسندگان ایرانی طی سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹ و عوامل مؤثر بر آن پرداخته شده است.
ضمن پیشنهاد مطالعه این مقاله به علاقهمندان، تعریفی از اصطلاح *ریترکشن* به همراه ترجمه بخشهایی از این مقاله تقدیم میگردد.
- *ریترکشن (Retraction)* که در فارسی به "استرداد"، "بازپسگیری"، "ابطال" و "سلب اعتبار" ترجمه شده است، به معنی ریجکت شدن یک مقاله *بعد از چاپ* آن میباشد که میتواند تحت تأثیر عوامل مختلفی (اغلب -و نه همیشه- به دلیل عدم رعایت اخلاق در پژوهش) اتفاق بیفتد. وقتی یک مقاله ابطال میگردد، وضعیت مقاله از حالت Published به Retracted تغییر مییابد. ابطال مقاله میتواند با تصمیم ادیتور مجله یا به درخواست نویسندگان مقاله صورت پذیرد. ابطال یک مقاله الزاماََ به معنای عدم رعایت اخلاق پژوهشی نیست، بلکه ابعاد مختلف آن باید مورد بررسی قرار گیرد تا قضاوت صحیحی در مورد آن صورت پذیرد.
▪️ در پژوهش فوق (قربی و همکاران، ۲۰۲۱)، در مجموع ۳۴۳ مقالهء ابطال شده شامل ۲۶۴ مقاله ژورنالی و ۷۹ مقاله پراسیدینگ که در پایگاه Scopus نمایه شده بودند، مورد بررسی قرار گرفت.
▪️ متوسط زمان بین *انتشار تا ابطال* مقاله، ۵۹۱ روز بوده است (کمترین زمان حدود ۹۰ روز بعد از انتشار و بیشترین زمان حدود ۳۰۰۰ روز بعد از انتشار). این به این معنی است *که حتی ده سال بعد از انتشار یک مقاله، امکان ابطال شدن آن وجود دارد.*
▪️ این مقالات در مجموع با همکاری محققینی از ۲۷ کشور دنیا نوشته شده است. تقریبا ۲۰ درصد از این مقالات با همکاری محققینی از کشورهای آسیایی و اروپایی بوده است. کشور مالزی با ۲۲ مقاله ابطال شده از این حیث در جایگاه نخست قرار دارد. (البته معیار، مشخصهء سازمانی محقق بوده است، مثلاََ اگر یک محقق ایرانی در دانشگاهی در مالزی مشغول بوده باشد، یک نویسنده از کشور مالزی در نظر گرفته شده است).
▪️ از این تعداد مقاله، ۳۶ مقاله دارای یک نویسنده و ۹۶ مقاله دارای دو نویسنده بودهاند. مابقی مقالات بیش از دو نویسنده داشتهاند.
▪️ ۱۴ درصد از مقالات ابطال شده در دو ژورنال حوزه پزشکی (دارای سیاست دسترسی باز) منتشر شده بودند. البته این که Open access بودن یک ژورنال تاثیری بر این پدیده داشته است یا نه، مورد بررسی قرار نگرفت.
▪️ بیش از نیمی از این مقالات ابطال شده با مشخصه سازمانی "دانشگاه آزاد ...." بوده است. البته با توجه به این که این دانشگاه تعداد زیادی شعبه در کشور دارد و همه آنها در مجموع به مانند یک دانشگاه بزرگ در نظر گرفته میشود، اگر تعداد مقالات ابطال شدهء این دانشگاه را تقسیم بر کل مقالات منتشر شده توسط این دانشگاه کنیم، نسبت ریترکشن در این دانشگاه عدد کوچکی میشود و دانشگاههای دیگری در کشور با نسبت بالاتری قرار خواهند گرفت (نظیر دانشگاه ایلام).
▪️ از ۱۰ دانشگاه کشور که بالاترین تعداد ریترکشن مقالات را داشتهاند، پنج دانشگاه از مجموعه دانشگاههای "علوم پزشکی" میباشند.
▪️ ۳۰ درصد از مقالاتی که ابطال شدهاند، در ده ژورنال منتشر شده بودند.
▪️ دو دلیل اصلی ابطال این مقالات به ترتیب *داوری جعلی* (Fake peer review) و *سرقت علمی* (Plagiarism) معرفی شده است.
▪️ اگرچه ایران از لحاظ ابطال مقالات آمار بالایی دارد، ولی *روند ابطال مقالات محققین ایرانی در سالهای اخیر با شیب زیادی کاهش یافته است*. این کاهش به دلیل آگاهی بخشیها، آموزشها، برخوردها، سیاستگذاریها و ... بوده است.
▪️ باید اذعان داشت که علیرغم افزایش قابل توجه ژورنالها و مقالات علمی دنیا، فرآیند داوری مقالات از سالیان قبل تا به امروز تغییر چندانی نداشته است و در حال حاضر یک فرآیند ضعیف و قابل دستکاری محسوب میشود. بنابراین تقویت و اصلاح سامانههای داوری ژورنالها از ضروریات این حوزه به حساب میآید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
SpringerLink
Retracted papers by Iranian authors: causes, journals, time lags, affiliations, collaborations
Scientometrics - This study aims to analyze 343 retraction notices indexed in the Scopus database, published in 2001–2019, related to scientific articles (co-)written by at least one author...
دکتر نعمت الله فاضلی:
📝استاد دانشگاه کیست؟
🔶 نعمت الله فاضلی، 7 مرداد 1401
✅ استادان دانشگاه چه تصویری از خود ترسیم می کنند؟ آن ها در سخنرانی ها، گفت و شنودها و شبکه های اجتماعی و رسانه ها چه انگاره ای از خود دارند و می سازند؟ پاسخ روشن است: همان تصویری که جامعه از آن ها انتظار دارد. اروینگ گافمن جامعه شناس و انسان شناس کلاسیک در کتاب «بازنمود خود در زندگی روزمره» این قاعده شگفت و بزرگ را کشف کرد و گفت:
🔻«جامعه انسان ها را به ارائه تصویر معین از خودشان وا می دارد. ... زیرا جامعه وادارمان می سازد که در میان بسیاری از نقش های پیچیده نوسان کنیم و باعث می شود که همیشه تا اندازه ای غیر قابل اعتماد، متناقض و مایه شرمساری باشیم» (گافمن 1959: 57).
✅ ببینید در فضای رسانه ای و سیاسی و حوزه عمومی کشور چه پرسش هایی از استادان دانشگاه می پرسند؟ و چه کلیشه ها، انگاره ها و انتظاراتی از استاد ترسیم می کنند؟ انسانی خلاق، اندیشمند، مستقل، آزاد که علایق فکری و علمی دارد و به دنبال شناخت حقایق و توسعه دانش هاست؟ یا خیر، انسانی که با قواعد بروکراسی، فوت و فن اداری دانشگاه خوب آشناست، مورد اعتماد ایدئولوژی سیاسی است و در خدمتگذاری آماده و رزومه اش انباشته از مقام ها و مقاله هاست؟
🔻 آیا استاد دانشگاه، تکنسین و کارشناس رفع و رجوع کننده گرفتاری های برورکراسی و راه انداختن کسب و کار و پول درآوردن است یا اندیشمندی که وقت آزاد دارد و فراغ بال تا بخواند و بنویسید و بیاموزد و بیاموزاند و متفکری افق گشا و نقاد باشد؟ اجازه دهید مثالی بزنم.
✅ اروینگ لوئیس هرویتس (1929-2012) از شاگردان سی رایت میلز و جامعه شناسان آمریکایی کتاب جالبی (جالب به معنای دقیق کلمه) دارد با عنوان «خودپنداره جامعه شناختی: یک نمایی جمعی» (1969). هرویتس از تعدادی از جامعه شناسان سرشناس سال های 1970 آمریکا می خواهد به این پرسش ها پاسخ دهند:
1. چه چیزی مشخصه منحصربفرد شیوه شما در انجام جامعه شناسی است؟
2. فکر می کنید بین نظریه جامعه شناختی و کاربرد اجتماعی آن چه رابطه ای هست؟
3. جامعه شناسانی که بیش ترین تأثیر را روی شما گذاشته اند یا شما بیش ترین احترام را برای شان قائلید چه کسانی هستند؟ آیا اکنون هم همان هایی هستند که در دوران شکل گیری شخصیت تان بودند؟
4. کدامیک از نوشته های تان را بیش تر دوست دارید و چرا؟
5. چه تأثیری می توانید بگویید شما بر روی بازشکل گیری رشته جامعه شناسی داشته اید؟
🔻 جورج هومنز (شارح مکتب مبادله)، رابرت نیزبت (صاحب کتاب «سنت جامعه شناختی»)، امیتای اتزیونی (از رهبران جنبش اجتماع گرایان و مطرح ترین روشنفکران جهان)؛ ویلیام فوت وایت (صاحب کتاب کلاسیک «جامعه گوشه خیابان») و چند جامعه شناس دیگر این پرسش ها را با تفصیل پاسخ داده اند. هر کدام پرتره ای از خودشان کشیده اند. پرسش ها ساده اند. به جز پرسش دوم، بقیه سهم جامعه شناسان را در توسعه این دانش، و شیوه رفتار حرفه ای آن ها و به ویژه نقش و «سهم خلاقه» شان از حیث نظری، روش شناختی، مفهومی و نوشتاری ارزیابی و جستجو می کند.
✅ لطفا به چیزهایی که از این جامعه شناسان آمریکایی نپرسیده اند توجه کنید. نپرسیده اند چه منصب های اداری و دانشگاهی داشته اید؛ چه طرح های تحقیقاتی اجرا کرده اید، چه تعداد کتاب و مقاله در رزومه شما هست، چقدر به حکومت و ارزش های آن وفادارید، خدمات شما چیست، چه جوایزی گرفته اید، راه حل شما برای مشکلات چیست، چرا باید مردم امیدوار باشند، ویژگی های خوب فرهنگ آمریکایی کدام است، چه آسیب شناسی از فرهنگ آمریکایی دارید، دستاوردهای بزرگ و باشکوه دولت آمریکا چیست، توصیه شما به مردم شریف آمریکا چیست، و پرسش هایی از این قماش که می دانید!
🔻در جامعه ما عموما استادان تا زنده اند از سهم خلاقه و اصیل آن ها پرسش نمی شود و ما استادان هم رغبت چندانی برای بیان خلاقیت ها و نوآوری های مفهومی، روش شناختی، نظری و امثال اینها نداریم. بخش مهم از این وضعیت بخاطر خالی بودن انبان ما از این مقولات است، و بخش دیگر نیز بخاطر فرهنگ دانشگاهی مسلط است، فرهنگی که برای فضیلت ها و ارزش های واقعی دانشگاه ارزشی قایل نیست.
📝استاد دانشگاه کیست؟
🔶 نعمت الله فاضلی، 7 مرداد 1401
✅ استادان دانشگاه چه تصویری از خود ترسیم می کنند؟ آن ها در سخنرانی ها، گفت و شنودها و شبکه های اجتماعی و رسانه ها چه انگاره ای از خود دارند و می سازند؟ پاسخ روشن است: همان تصویری که جامعه از آن ها انتظار دارد. اروینگ گافمن جامعه شناس و انسان شناس کلاسیک در کتاب «بازنمود خود در زندگی روزمره» این قاعده شگفت و بزرگ را کشف کرد و گفت:
🔻«جامعه انسان ها را به ارائه تصویر معین از خودشان وا می دارد. ... زیرا جامعه وادارمان می سازد که در میان بسیاری از نقش های پیچیده نوسان کنیم و باعث می شود که همیشه تا اندازه ای غیر قابل اعتماد، متناقض و مایه شرمساری باشیم» (گافمن 1959: 57).
✅ ببینید در فضای رسانه ای و سیاسی و حوزه عمومی کشور چه پرسش هایی از استادان دانشگاه می پرسند؟ و چه کلیشه ها، انگاره ها و انتظاراتی از استاد ترسیم می کنند؟ انسانی خلاق، اندیشمند، مستقل، آزاد که علایق فکری و علمی دارد و به دنبال شناخت حقایق و توسعه دانش هاست؟ یا خیر، انسانی که با قواعد بروکراسی، فوت و فن اداری دانشگاه خوب آشناست، مورد اعتماد ایدئولوژی سیاسی است و در خدمتگذاری آماده و رزومه اش انباشته از مقام ها و مقاله هاست؟
🔻 آیا استاد دانشگاه، تکنسین و کارشناس رفع و رجوع کننده گرفتاری های برورکراسی و راه انداختن کسب و کار و پول درآوردن است یا اندیشمندی که وقت آزاد دارد و فراغ بال تا بخواند و بنویسید و بیاموزد و بیاموزاند و متفکری افق گشا و نقاد باشد؟ اجازه دهید مثالی بزنم.
✅ اروینگ لوئیس هرویتس (1929-2012) از شاگردان سی رایت میلز و جامعه شناسان آمریکایی کتاب جالبی (جالب به معنای دقیق کلمه) دارد با عنوان «خودپنداره جامعه شناختی: یک نمایی جمعی» (1969). هرویتس از تعدادی از جامعه شناسان سرشناس سال های 1970 آمریکا می خواهد به این پرسش ها پاسخ دهند:
1. چه چیزی مشخصه منحصربفرد شیوه شما در انجام جامعه شناسی است؟
2. فکر می کنید بین نظریه جامعه شناختی و کاربرد اجتماعی آن چه رابطه ای هست؟
3. جامعه شناسانی که بیش ترین تأثیر را روی شما گذاشته اند یا شما بیش ترین احترام را برای شان قائلید چه کسانی هستند؟ آیا اکنون هم همان هایی هستند که در دوران شکل گیری شخصیت تان بودند؟
4. کدامیک از نوشته های تان را بیش تر دوست دارید و چرا؟
5. چه تأثیری می توانید بگویید شما بر روی بازشکل گیری رشته جامعه شناسی داشته اید؟
🔻 جورج هومنز (شارح مکتب مبادله)، رابرت نیزبت (صاحب کتاب «سنت جامعه شناختی»)، امیتای اتزیونی (از رهبران جنبش اجتماع گرایان و مطرح ترین روشنفکران جهان)؛ ویلیام فوت وایت (صاحب کتاب کلاسیک «جامعه گوشه خیابان») و چند جامعه شناس دیگر این پرسش ها را با تفصیل پاسخ داده اند. هر کدام پرتره ای از خودشان کشیده اند. پرسش ها ساده اند. به جز پرسش دوم، بقیه سهم جامعه شناسان را در توسعه این دانش، و شیوه رفتار حرفه ای آن ها و به ویژه نقش و «سهم خلاقه» شان از حیث نظری، روش شناختی، مفهومی و نوشتاری ارزیابی و جستجو می کند.
✅ لطفا به چیزهایی که از این جامعه شناسان آمریکایی نپرسیده اند توجه کنید. نپرسیده اند چه منصب های اداری و دانشگاهی داشته اید؛ چه طرح های تحقیقاتی اجرا کرده اید، چه تعداد کتاب و مقاله در رزومه شما هست، چقدر به حکومت و ارزش های آن وفادارید، خدمات شما چیست، چه جوایزی گرفته اید، راه حل شما برای مشکلات چیست، چرا باید مردم امیدوار باشند، ویژگی های خوب فرهنگ آمریکایی کدام است، چه آسیب شناسی از فرهنگ آمریکایی دارید، دستاوردهای بزرگ و باشکوه دولت آمریکا چیست، توصیه شما به مردم شریف آمریکا چیست، و پرسش هایی از این قماش که می دانید!
🔻در جامعه ما عموما استادان تا زنده اند از سهم خلاقه و اصیل آن ها پرسش نمی شود و ما استادان هم رغبت چندانی برای بیان خلاقیت ها و نوآوری های مفهومی، روش شناختی، نظری و امثال اینها نداریم. بخش مهم از این وضعیت بخاطر خالی بودن انبان ما از این مقولات است، و بخش دیگر نیز بخاطر فرهنگ دانشگاهی مسلط است، فرهنگی که برای فضیلت ها و ارزش های واقعی دانشگاه ارزشی قایل نیست.
🔻اغلب بحث و گفتگوها هم «گرامیداشت» است و آن هم محدود می شود به شرح «خدمات اداری و اجتماعی و سیاسی» و انتشار رزومه ای بلند از مقالات و کتاب ها، بدون این که معلوم باشد این حجم نوشته جات کجای دانش را آباد کرده است. هنگام درگذشت هم به جای ارزیابی جوهر فکری و آموزشی استادان و این که متاثر از چه استادانی بوده و چه شاگردان برجسته ای پرورش داده، درگیر نگاه های ایدئولوژیک ارثیه ویرانگر آل احمد و امثال او می شویم و از «خدمت و خیانت» می پرسیم و نه از «خلاقیت ها»، «خود بودگی ها»، «خوانگیختگی ها»، «خودشکوفایی ها» و دیگر «فضیلت های دانشگاهی». بله، درباره برخی روشنفکران عمومی (که جنبه ها و جلوه های سیاسی دارند)، گاه نقد و نظرهایی صورت می گیرد، و به اندیشه های آن ها توجه می شود و بسیار هم سودمند است، اما نه درباره استادان دانشگاه.
✅ حوزه عمومی دانشگاه ما فقیر است؛ فضایی که آزادانه درباره نوشته ها و سهم خلاقانه فکری استادان یا سهم آموزشی واقعی آن ها (شاگردپروری های اصیل) گفت و شنود شود. گاه مجالس نمایشی برای تجلیل برگزار می شود و دیگر هیچ. گفت و گوهای مطبوعاتی و مکتوب نیز فضایی برای روایت کردن تجربه های دانشگاهی و خلاقه استادان نیست. اغلب خاطرات و خطرات است تا شرح کاوش ها و کنکاش های فکری.
🔻این قصه سر دراز دارد و نمی شود یکجا همه چیز را گفت. جامعه ی امروز ایران استادان را وادار به اجرای نمایشی می کند که به قول گافمن «مایه شرمساری است». استادان نیازمند تأمل در تصویر و خودپنداره شان هستند. می شود یادآور شد که روزگاری نچندان دور استادی دانشگاه جامه ای بود بر تن بدیع الزمان فروزانفر، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، محمد معین، علامه سید جعفر شهید، محسن هشترودی، غلامحسین مصاحب، مرتضی مطهری، احمد اشرف، غلامحسین صدیقی، و ده ها چهره دانشگاهی بزرگ دیگر.
🔻استادن نیاز دارند در چارچوب آنچه هستند و واقعا می توانند باشند، خود را بشناسند و بشناسانند. استادان دانشگاه در شکل آرمانی و مطلوب، در خدمت دانش و دانایی و برای طرح پرسش و تربیت انسان های پرسشگر و آزاداندیش است که می توانند هویتی اصیل پیدا کنند.
✅ حوزه عمومی دانشگاه ما فقیر است؛ فضایی که آزادانه درباره نوشته ها و سهم خلاقانه فکری استادان یا سهم آموزشی واقعی آن ها (شاگردپروری های اصیل) گفت و شنود شود. گاه مجالس نمایشی برای تجلیل برگزار می شود و دیگر هیچ. گفت و گوهای مطبوعاتی و مکتوب نیز فضایی برای روایت کردن تجربه های دانشگاهی و خلاقه استادان نیست. اغلب خاطرات و خطرات است تا شرح کاوش ها و کنکاش های فکری.
🔻این قصه سر دراز دارد و نمی شود یکجا همه چیز را گفت. جامعه ی امروز ایران استادان را وادار به اجرای نمایشی می کند که به قول گافمن «مایه شرمساری است». استادان نیازمند تأمل در تصویر و خودپنداره شان هستند. می شود یادآور شد که روزگاری نچندان دور استادی دانشگاه جامه ای بود بر تن بدیع الزمان فروزانفر، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، محمد معین، علامه سید جعفر شهید، محسن هشترودی، غلامحسین مصاحب، مرتضی مطهری، احمد اشرف، غلامحسین صدیقی، و ده ها چهره دانشگاهی بزرگ دیگر.
🔻استادن نیاز دارند در چارچوب آنچه هستند و واقعا می توانند باشند، خود را بشناسند و بشناسانند. استادان دانشگاه در شکل آرمانی و مطلوب، در خدمت دانش و دانایی و برای طرح پرسش و تربیت انسان های پرسشگر و آزاداندیش است که می توانند هویتی اصیل پیدا کنند.
✅ فرهنگ امتیازی!
✔️ در نقد مادّۀ یک (بخش فرهنگی) آئیننامۀ ارتقا
✍️ وحید احسانی
📰 عصر ایران
برگزاری گفتگوهایی جدّی دربارۀ امتیاز فرهنگی در دانشگاه رازی و نیز قرارگرفتن این موضوع در دستورکار معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، بهانهای شد که دیدگاهم را در این رابطه، بهشکل مختصر با عموم درمیان بگذارم.
۱. خوش بود گر مَحَک تجربه آید به میان!
مادّۀ یک آئیننامۀ ارتقا (بخش امتیازات فرهنگی) در سال 1389 و طی مصوبه 679 شورای عالی انقلاب فرهنگی به این آئیننامه افزوده شد و بر اساس آن، اعضای هیئت علمی مجبور شدند برای ارتقاء مرتبه، تبدیل وضعیت و غیره از امتیازات جدول مربوطه حداقل مشخصی را کسب کنند.
در همان سالها نسبت به افزودهشدن این بخش انتقادهای زیادی صورت گرفت که به هرحال، در تصمیمگیری سیاستگذاران مؤثّر واقع نشد.
اکنون که از زمان افزودهشدن این بخش حدود 12 سال میگذرد و «مَحَک تجربه» به میان آمده است، بهجاست که بر اساس نتایج و پیامدهایش مورد بازنگری قرار گیرد.
پرسشهای اصلی این بخش به قرار زیرند:
آیا افزودن این بخش به آئیننامه، بر فضای فرهنگی دانشگاهها تأثیر محسوسی داشته است؟
پیامدهای آن در مجموع بیشتر مثبت بودهاند یا منفی؟
آیا بیماریهای «کمّیتگرایی، ظاهرگرایی، دورویی و ناکارآمدی» را تشدید نکرده است؟
آیا فضای حاکم بر برنامههای فرهنگی دانشگاه را از علائق اصیل و درونی تهی و با انگیزههای مادّی آلوده نکرده است؟
به نظرم، پاسخ این پرسشها مشخص و حاکی از زیانبار بودن آن است، امّا چنانچه مسئولان ذیربط چنین نظری ندارند، جا دارد که برای ارزیابی نتایج این بخش از آئیننامه و مقایسۀ فضای فرهنگی دانشگاهها پیش و پس از ابلاغ آن، مطالعهای انجام دهند و نتایجش را منتشر کنند.
زیرعنوانهای بعدی یادداشت عبارتند از:
۲. نقش امتیاز در تجربههای موفق گذشته
۳. جایگاه نظام امتیازدهی دنیوی در اسلام
۴. سیاستی تحمیلی
۵. فواید جزئی و استثنائی
متن کامل یادداشت را از اینجا (سایت عصر ایران) مطالعه بفرمایید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
✔️ در نقد مادّۀ یک (بخش فرهنگی) آئیننامۀ ارتقا
✍️ وحید احسانی
📰 عصر ایران
برگزاری گفتگوهایی جدّی دربارۀ امتیاز فرهنگی در دانشگاه رازی و نیز قرارگرفتن این موضوع در دستورکار معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، بهانهای شد که دیدگاهم را در این رابطه، بهشکل مختصر با عموم درمیان بگذارم.
۱. خوش بود گر مَحَک تجربه آید به میان!
مادّۀ یک آئیننامۀ ارتقا (بخش امتیازات فرهنگی) در سال 1389 و طی مصوبه 679 شورای عالی انقلاب فرهنگی به این آئیننامه افزوده شد و بر اساس آن، اعضای هیئت علمی مجبور شدند برای ارتقاء مرتبه، تبدیل وضعیت و غیره از امتیازات جدول مربوطه حداقل مشخصی را کسب کنند.
در همان سالها نسبت به افزودهشدن این بخش انتقادهای زیادی صورت گرفت که به هرحال، در تصمیمگیری سیاستگذاران مؤثّر واقع نشد.
اکنون که از زمان افزودهشدن این بخش حدود 12 سال میگذرد و «مَحَک تجربه» به میان آمده است، بهجاست که بر اساس نتایج و پیامدهایش مورد بازنگری قرار گیرد.
پرسشهای اصلی این بخش به قرار زیرند:
آیا افزودن این بخش به آئیننامه، بر فضای فرهنگی دانشگاهها تأثیر محسوسی داشته است؟
پیامدهای آن در مجموع بیشتر مثبت بودهاند یا منفی؟
آیا بیماریهای «کمّیتگرایی، ظاهرگرایی، دورویی و ناکارآمدی» را تشدید نکرده است؟
آیا فضای حاکم بر برنامههای فرهنگی دانشگاه را از علائق اصیل و درونی تهی و با انگیزههای مادّی آلوده نکرده است؟
به نظرم، پاسخ این پرسشها مشخص و حاکی از زیانبار بودن آن است، امّا چنانچه مسئولان ذیربط چنین نظری ندارند، جا دارد که برای ارزیابی نتایج این بخش از آئیننامه و مقایسۀ فضای فرهنگی دانشگاهها پیش و پس از ابلاغ آن، مطالعهای انجام دهند و نتایجش را منتشر کنند.
زیرعنوانهای بعدی یادداشت عبارتند از:
۲. نقش امتیاز در تجربههای موفق گذشته
۳. جایگاه نظام امتیازدهی دنیوی در اسلام
۴. سیاستی تحمیلی
۵. فواید جزئی و استثنائی
متن کامل یادداشت را از اینجا (سایت عصر ایران) مطالعه بفرمایید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
عصر ایران
نتیجه نظام امتیازدهی فرهنگی در دانشگاه ها، ریا و سالوس پروری است
در کدام نقطۀ جهان و در کدام مقطع تاریخ چنین بوده است که ملّتی در نتیجۀ یک نظام امتیازدهی مادّی -که فضائل دینی و اخلاقی را به امتیازات دنیوی تبدیل میکند- متدیّن، اخلاقمدار و حماسهآفرین شده باشند؟!
✅ دانشگاه رازی بهمثابه «زمین خالی»!
👈 توجه: این یادداشت اگرچه در رابطه با دانشگاه رازی و بهبهانۀ یک اتّفاق خاص نگاشته شده است، امّا حاوی نکات قابل تأمّلی دربارۀ نظام آموزش عالی و عموم دانشگاههای کشور است (توضیح کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه)
✍️ وحید احسانی
📰 روزنامۀ نقدحال (چهارشنبه، ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ - شمارۀ ۱۱۱۹)
بهبهانۀ زمزمۀ اختصاص ۱۰۰ هکتار از اراضی دانشگاه رازی به طرح مسکن ملّی، نکاتی چند را که به ذهنم میرسند، با سایرین درمیان گذاشتهام.
۱. دانشگاه رازی در چشم مسئولان استان
در بازار مسکن، خانههای کلنگی را «زمین» محسوب میکنند، یعنی برای ساختمان آن هیچ ارزشی قائل نمیشوند.
مسئولان اجرایی استان نیز دانشگاه رازی را به چشم «زمین خالی» میبینند! گویی ساختمانهای آن، نیروی انسانیایی که در این ساختمانها حضور مییابند و فعالیتهایی که در آنها انجام میگیرد، هیچ ارزشی ندارد! مسئولان استان فقط در مواقعی یادشان میافتد چیزی به نام «دانشگاه رازی» هم در این شهر وجود دارد که برای طرح خاصّی نیازمند اختصاص زمین باشند (یا سهیمشدن در تأمین نیروی خدماتی، وسایل حملونقل یا بودجۀ یک برنامۀ استانی مشترک).
بسیار جالب، تأمّلبرانگیز و البته تلخ است؛ یک طرح ملّی به کرمانشاه رسیده و نقشی که مسئولان استان برای دانشگاه رازی در نظر گرفتهاند، «تأمینکنندۀ زمین اجرای آن» است!
اجازه دهید یکبار دیگر مرور کنیم: یک طرح ملّی به استان رسیده است، مسئولان ذیربط بدون اینکه برای بررسی اقتضائات اجرای آن در استان احساس نیاز کنند که دانشگاه رازی را طرف مشورت قرار دهند، تصمیاتشان را گرفتهاند و اگر از آنها بپرسیم «در بررسی اقتضائات اجرایی آن در منطقه، آیا از ظرفیت دانشگاه رازی استفاده کردهاید؟» پاسخ میدهند که «بله، این چه حرفی است؟! مگر میشود ظرفیت عظیم دانشگاه رازی را نادیده بگیریم و از آن استفاده نکنیم؟! ما جلسه گذاشتیم و تصمیم گرفتیم که دانشگاه رازی با توجه به ظرفیت وسیعی که دارد، زمین طرح را تأمین کند»!
به همین ترتیب، در مواقع تصمیمگیری در مورد پروژههای مختلف، طرّاحی آنها و بهویژه تهیۀ پیوستهای فرهنگی و اجتماعی، مسئولان استان اصلاً به ذهنشان خطور نمیکند که این «زمین خالی» هم میتواند مورد مشورت قرار بگیرد و کمکی بکند.
دانشگاه مدّعیست زمین بهظاهر بایرش حاوی بذرهایی بسیار ارزشمند است و در پاسخ به انتقاد سازمانهای اجرایی نسبت به ناکارآمدی خود میگوید «وظیفۀ من این است که ظرفیت و قابلیت خود را در سطح بالایی نگهدارم (آموزش دهم و پژوهش کنم)، این شما (سازمانهای اجرایی) هستید که برای بهرهمندشدن از محصولم باید به من رجوع و توصیههایم را اجرا کنید تا بذرهایم شکوفا شوند و ثمر دهند».
در این میان، حرف جامعه این است که: «قبول، این وظیفۀ سازمانهای اجرایی است که برای بالفعلشدن قابلیتهای دانشگاه به آن رجوع کنند، امّا وقتی آنها چنین تصمیمی ندارند و لذا در عمل، این زمین پرقابلیت، قرار است همچنان بیثمر باقی بماند، آیا بهتر نیست که قید بارورشدنش را بزنیم، بیش از این برایش هزینه نکنیم و لااقل بهعنوان «زمین خالی» از آن استفادهای کرده باشیم؟!».
زیرعنوانهای بعدی یادداشت عبارتند از:
۲. تمایز دانشگاه: ادّعا یا واقعیت؟!
۳. نیاز دانشگاه به جامعه
۴. فرصتی برای اثبات خود
۵. فرصتی برای تمرین همافزایی درونی
متن کامل یادداشت را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید:
دانشگاه رازی بهمثابه «زمین خالی»!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
👈 توجه: این یادداشت اگرچه در رابطه با دانشگاه رازی و بهبهانۀ یک اتّفاق خاص نگاشته شده است، امّا حاوی نکات قابل تأمّلی دربارۀ نظام آموزش عالی و عموم دانشگاههای کشور است (توضیح کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه)
✍️ وحید احسانی
📰 روزنامۀ نقدحال (چهارشنبه، ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ - شمارۀ ۱۱۱۹)
بهبهانۀ زمزمۀ اختصاص ۱۰۰ هکتار از اراضی دانشگاه رازی به طرح مسکن ملّی، نکاتی چند را که به ذهنم میرسند، با سایرین درمیان گذاشتهام.
۱. دانشگاه رازی در چشم مسئولان استان
در بازار مسکن، خانههای کلنگی را «زمین» محسوب میکنند، یعنی برای ساختمان آن هیچ ارزشی قائل نمیشوند.
مسئولان اجرایی استان نیز دانشگاه رازی را به چشم «زمین خالی» میبینند! گویی ساختمانهای آن، نیروی انسانیایی که در این ساختمانها حضور مییابند و فعالیتهایی که در آنها انجام میگیرد، هیچ ارزشی ندارد! مسئولان استان فقط در مواقعی یادشان میافتد چیزی به نام «دانشگاه رازی» هم در این شهر وجود دارد که برای طرح خاصّی نیازمند اختصاص زمین باشند (یا سهیمشدن در تأمین نیروی خدماتی، وسایل حملونقل یا بودجۀ یک برنامۀ استانی مشترک).
بسیار جالب، تأمّلبرانگیز و البته تلخ است؛ یک طرح ملّی به کرمانشاه رسیده و نقشی که مسئولان استان برای دانشگاه رازی در نظر گرفتهاند، «تأمینکنندۀ زمین اجرای آن» است!
اجازه دهید یکبار دیگر مرور کنیم: یک طرح ملّی به استان رسیده است، مسئولان ذیربط بدون اینکه برای بررسی اقتضائات اجرای آن در استان احساس نیاز کنند که دانشگاه رازی را طرف مشورت قرار دهند، تصمیاتشان را گرفتهاند و اگر از آنها بپرسیم «در بررسی اقتضائات اجرایی آن در منطقه، آیا از ظرفیت دانشگاه رازی استفاده کردهاید؟» پاسخ میدهند که «بله، این چه حرفی است؟! مگر میشود ظرفیت عظیم دانشگاه رازی را نادیده بگیریم و از آن استفاده نکنیم؟! ما جلسه گذاشتیم و تصمیم گرفتیم که دانشگاه رازی با توجه به ظرفیت وسیعی که دارد، زمین طرح را تأمین کند»!
به همین ترتیب، در مواقع تصمیمگیری در مورد پروژههای مختلف، طرّاحی آنها و بهویژه تهیۀ پیوستهای فرهنگی و اجتماعی، مسئولان استان اصلاً به ذهنشان خطور نمیکند که این «زمین خالی» هم میتواند مورد مشورت قرار بگیرد و کمکی بکند.
دانشگاه مدّعیست زمین بهظاهر بایرش حاوی بذرهایی بسیار ارزشمند است و در پاسخ به انتقاد سازمانهای اجرایی نسبت به ناکارآمدی خود میگوید «وظیفۀ من این است که ظرفیت و قابلیت خود را در سطح بالایی نگهدارم (آموزش دهم و پژوهش کنم)، این شما (سازمانهای اجرایی) هستید که برای بهرهمندشدن از محصولم باید به من رجوع و توصیههایم را اجرا کنید تا بذرهایم شکوفا شوند و ثمر دهند».
در این میان، حرف جامعه این است که: «قبول، این وظیفۀ سازمانهای اجرایی است که برای بالفعلشدن قابلیتهای دانشگاه به آن رجوع کنند، امّا وقتی آنها چنین تصمیمی ندارند و لذا در عمل، این زمین پرقابلیت، قرار است همچنان بیثمر باقی بماند، آیا بهتر نیست که قید بارورشدنش را بزنیم، بیش از این برایش هزینه نکنیم و لااقل بهعنوان «زمین خالی» از آن استفادهای کرده باشیم؟!».
زیرعنوانهای بعدی یادداشت عبارتند از:
۲. تمایز دانشگاه: ادّعا یا واقعیت؟!
۳. نیاز دانشگاه به جامعه
۴. فرصتی برای اثبات خود
۵. فرصتی برای تمرین همافزایی درونی
متن کامل یادداشت را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید:
دانشگاه رازی بهمثابه «زمین خالی»!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
ویرگول
دانشگاه رازی بهمثابه «زمین خالی»!
بهبهانۀ زمزمۀ اختصاص ۱۰۰ هکتار از اراضی دانشگاه رازی به طرح مسکن ملّی، چند نکتۀ مهم را که به ذهنم میرسند، با سایرین درمیان گذاشتهام.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from انسانم ارزوست
سخنرانی مصطفی_ملکیان
چهارده نقد مصطفی ملکیان به وضعیت امروز دانشگاه ها
1. دانشگاههای ما با فرض پرورش متخصصانی که بتوانند متکفل شغل و حرفه شوند، پدید آمدهاند. این در حالی است که دانشگاه فقط برای پرورش متصدیان مشاغل به وجود نیامده و مهمتر از آن برای «رشد فرهنگ» ایجاد شدهاند. اما ما متأسفانه هیچگونه تعلیم فرهیختگی در دانشگاههایمان نداریم.
2. بسنده کردن به آموزش حرفه و شغل در دانشگاهها، مشکل دیگر ما است. این در حالی است که در کنار تخصص باید «اخلاق» و «هنر زندگی» را نیز به دانشجویان آموزش داد و نمیتوان صرفا بر تخصص بسنده کرد.
3. پیوند نداشتن آنچه در دانشگاهها تعلیم داده میشود با نیازهای واقعی جامعه مشکل دیگر دانشگاه است. این بدین معنا نیست که ما از نهادها و وزارتخانهها بپرسیم که چه تعداد و با چه کیفیتی نیرو میخواهند و متناسب با درخواست آنان، دانشجو تربیت کنیم، بلکه باید پرسید که خود جامعه به چه انسانهایی نیاز دارد؟ شما نمیتوانید بگویید روشنفکران و مصلحان مورد نیاز کدام وزارتخانه هستند ولی جامعه به یک روشنفکر و مصلح اجتماعی نیاز دارد.
4. تربیت متدین و متعهد به جای کاردان از دیگر مسائل دانشگاههای ما است. این تلقی، ضربه عظیمی به جامعه ما زده است. به جای اینکه کارشناسان را استخدام کنیم، وفاداران را استخدام میکنیم. این در حالی است که جامعه برای اینکه به خوبی اداره شود، کاردان میخواهد نه وفادار.
5. پیش نرفتن کار دانشگاه با نظریه «آشکارگی حقیقت» مشکل دیگری در دانشگاهها است. دانشگاه از لحاظ معرفتشناختی به ناآشکارگی حقیقت باور دارد که طی آن حقیقت باید در یک روند دشوار و طولانی، ذره ذره بدست آید. از این نظر، هیچگاه نظامهای ایدئولوژیک نمیتوانند دانشگاههای خوبی داشته باشند چون معتقدند حقیقت از آن آنها است.
6. مشکل بعدی داشتن توتم و تابو است؛ یعنی، اموری که آنقدر مقدساند که نمیتوان به آن نزدیک شد و اموری که آنقدر محرماند که نمیتوان به آن نزدیک شد. داشتن توتم و تابو، دانشگاه را مضمحل میکنند. دانشگاه وقتی دانشگاه است که هیچ توتم و تابویی نداشته باشد. یکی از دلایل رشد غرب، تجربهگرایی است اما تجربهگرایی نه به آن معنایی که در برابر عقلگرایی قرارش میدهند، تجربهگرایی به این معنا که قبل از مواجهه با یک پدیده، هیچ حرف مثبتی یا منفیای درباره آن نزنیم تا ببینم مواجههمان با آن امر، ما را به چه نتیجهای میرساند.
7. مشکل دیگر، توتم و تابو در خود دپارتمان دانشگاه است که برخی استادان از موضوعات و پروژههای جدید استقبال نمیکنند. دپارتمانهای ما بیشتر به «موزههای علم» شبیهاند تا «آزمایشگاههای علم». چون خود اساتید هم توتم و تابو دارند و اجازه نمیدهند برخی موضوعات جدید به دانشگاه وارد شود؛ چون از حوزه تخصص و علاقهشان خارج است.
8.مشکل دیگر دانشگاههایمان این است که به دانشجویان در خصوص داد و ستد علوم و مرزشان با دیگر علوم دید نمیدهند. نتیجه این امر، نگاه تمسخرآمیز اساتید و دانشجویان به دیگر رشتههای علمی است؛ چون نمیدانند چقدر وامدار آن علوم هستند. و مورد دیگر، نشناختن مرزهای علوم است و نتیجه آن رعایت نکردن متدولوژی است. معتقدم، ما با اغتشاش و آشوب متدولوژیک در پژوهشهایمان مواجهایم.
9. تکیه دانشجویان به حافظه به جای «فهم» از دیگر مشکلات آکادمی ما است.
10. وقتی به جای «فهم» بر حافظه متکی شویم به جای تفکر به تقلید متوسل میشویم.
11. اگر استادی در پژوهش قوی است لزوما بدان معنا نیست که در آموزش هم قوی باشد. از اینکه دانشگاه باید جمع آموزش و پژوهش باشد، این نکته بر نمیآید که هر فردی در دانشگاه پژوهشگر خوبی است حتما آموزشگر خوبی هم خواهد بود.
12. نگاه به کار به عنوان شغل نه حرفه از دیگر مشکلات ما در دانشگاه است. اگر به کار به چشم منفعت فردی بنگریم آن را شغل دانستهایم ولی اگر آن را کارکرد اجتماعی بدانیم به آن به چشم «حرفه» نگریستهایم. برخی از اساتید ما به کار خود به عنوان شغل مینگرند. بین استادی که آمده که آنچه را که دارد به دانشگاه بدهد با استادی که آمده آنچه را که ندارد از دانشگاه بگیرد، تفاوت بسیار وجود دارد.
13. بیالتفاتی عجیب دانشگاههای ما به علومانسانی از اساسیترین مشکلات ما است. در دانشگاهی که علومانسانی ضعیف باشد، تنها دانشگاه ضعیف نمیشود، کل جامعه ضعیف میشود.
14. مشکل دیگر دانشگاههای ما این است که برنامههای درسی که از سوی وزارتعلوم داده میشود، کارشناسانه نیست و باعث میشود تا دانشجویان ما از علم خود تصویری کاریکاتوری داشته باشند
سخنرانی مصطفی_ملکیان
چهارده نقد مصطفی ملکیان به وضعیت امروز دانشگاه ها
1. دانشگاههای ما با فرض پرورش متخصصانی که بتوانند متکفل شغل و حرفه شوند، پدید آمدهاند. این در حالی است که دانشگاه فقط برای پرورش متصدیان مشاغل به وجود نیامده و مهمتر از آن برای «رشد فرهنگ» ایجاد شدهاند. اما ما متأسفانه هیچگونه تعلیم فرهیختگی در دانشگاههایمان نداریم.
2. بسنده کردن به آموزش حرفه و شغل در دانشگاهها، مشکل دیگر ما است. این در حالی است که در کنار تخصص باید «اخلاق» و «هنر زندگی» را نیز به دانشجویان آموزش داد و نمیتوان صرفا بر تخصص بسنده کرد.
3. پیوند نداشتن آنچه در دانشگاهها تعلیم داده میشود با نیازهای واقعی جامعه مشکل دیگر دانشگاه است. این بدین معنا نیست که ما از نهادها و وزارتخانهها بپرسیم که چه تعداد و با چه کیفیتی نیرو میخواهند و متناسب با درخواست آنان، دانشجو تربیت کنیم، بلکه باید پرسید که خود جامعه به چه انسانهایی نیاز دارد؟ شما نمیتوانید بگویید روشنفکران و مصلحان مورد نیاز کدام وزارتخانه هستند ولی جامعه به یک روشنفکر و مصلح اجتماعی نیاز دارد.
4. تربیت متدین و متعهد به جای کاردان از دیگر مسائل دانشگاههای ما است. این تلقی، ضربه عظیمی به جامعه ما زده است. به جای اینکه کارشناسان را استخدام کنیم، وفاداران را استخدام میکنیم. این در حالی است که جامعه برای اینکه به خوبی اداره شود، کاردان میخواهد نه وفادار.
5. پیش نرفتن کار دانشگاه با نظریه «آشکارگی حقیقت» مشکل دیگری در دانشگاهها است. دانشگاه از لحاظ معرفتشناختی به ناآشکارگی حقیقت باور دارد که طی آن حقیقت باید در یک روند دشوار و طولانی، ذره ذره بدست آید. از این نظر، هیچگاه نظامهای ایدئولوژیک نمیتوانند دانشگاههای خوبی داشته باشند چون معتقدند حقیقت از آن آنها است.
6. مشکل بعدی داشتن توتم و تابو است؛ یعنی، اموری که آنقدر مقدساند که نمیتوان به آن نزدیک شد و اموری که آنقدر محرماند که نمیتوان به آن نزدیک شد. داشتن توتم و تابو، دانشگاه را مضمحل میکنند. دانشگاه وقتی دانشگاه است که هیچ توتم و تابویی نداشته باشد. یکی از دلایل رشد غرب، تجربهگرایی است اما تجربهگرایی نه به آن معنایی که در برابر عقلگرایی قرارش میدهند، تجربهگرایی به این معنا که قبل از مواجهه با یک پدیده، هیچ حرف مثبتی یا منفیای درباره آن نزنیم تا ببینم مواجههمان با آن امر، ما را به چه نتیجهای میرساند.
7. مشکل دیگر، توتم و تابو در خود دپارتمان دانشگاه است که برخی استادان از موضوعات و پروژههای جدید استقبال نمیکنند. دپارتمانهای ما بیشتر به «موزههای علم» شبیهاند تا «آزمایشگاههای علم». چون خود اساتید هم توتم و تابو دارند و اجازه نمیدهند برخی موضوعات جدید به دانشگاه وارد شود؛ چون از حوزه تخصص و علاقهشان خارج است.
8.مشکل دیگر دانشگاههایمان این است که به دانشجویان در خصوص داد و ستد علوم و مرزشان با دیگر علوم دید نمیدهند. نتیجه این امر، نگاه تمسخرآمیز اساتید و دانشجویان به دیگر رشتههای علمی است؛ چون نمیدانند چقدر وامدار آن علوم هستند. و مورد دیگر، نشناختن مرزهای علوم است و نتیجه آن رعایت نکردن متدولوژی است. معتقدم، ما با اغتشاش و آشوب متدولوژیک در پژوهشهایمان مواجهایم.
9. تکیه دانشجویان به حافظه به جای «فهم» از دیگر مشکلات آکادمی ما است.
10. وقتی به جای «فهم» بر حافظه متکی شویم به جای تفکر به تقلید متوسل میشویم.
11. اگر استادی در پژوهش قوی است لزوما بدان معنا نیست که در آموزش هم قوی باشد. از اینکه دانشگاه باید جمع آموزش و پژوهش باشد، این نکته بر نمیآید که هر فردی در دانشگاه پژوهشگر خوبی است حتما آموزشگر خوبی هم خواهد بود.
12. نگاه به کار به عنوان شغل نه حرفه از دیگر مشکلات ما در دانشگاه است. اگر به کار به چشم منفعت فردی بنگریم آن را شغل دانستهایم ولی اگر آن را کارکرد اجتماعی بدانیم به آن به چشم «حرفه» نگریستهایم. برخی از اساتید ما به کار خود به عنوان شغل مینگرند. بین استادی که آمده که آنچه را که دارد به دانشگاه بدهد با استادی که آمده آنچه را که ندارد از دانشگاه بگیرد، تفاوت بسیار وجود دارد.
13. بیالتفاتی عجیب دانشگاههای ما به علومانسانی از اساسیترین مشکلات ما است. در دانشگاهی که علومانسانی ضعیف باشد، تنها دانشگاه ضعیف نمیشود، کل جامعه ضعیف میشود.
14. مشکل دیگر دانشگاههای ما این است که برنامههای درسی که از سوی وزارتعلوم داده میشود، کارشناسانه نیست و باعث میشود تا دانشجویان ما از علم خود تصویری کاریکاتوری داشته باشند
✔️ نقدی آسیبشناسانه بر کارکرد شوراها در مراکز دانشگاهی و اداری؛
✅ شوراهای ضدّمشورت!
✍🏻وحید احسانی
📰 عصر ایران (پنجشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۱)
🔹«شورا، مشورت و تصمیمگیریِ مشارکتی» بهنوعی درمقابل «تصمیمگیری متمرکز و بالابهپایین» قرار میگیرد. اگر فهرست شوراهای متعدّد و متنوّعی را که در سطوح مختلف کشور وجود دارند به یک ناظر بیرونی نشان دهیم، احتمالاً چنین برداشت میکند که در ایران فرایند تصمیمگیری کاملاً مشارکتی و غیرمتمرکز است، یعنی تصمیمها از دل گفتگو میان بخشها، جریانها و گروههای مختلف جامعه بیرون میآیند و برآیند تمام دیدگاهها و سلائق موجود هستند.
🔹به عبارت دیگر، چنین به نظر میرسد که در این کشور، اصولاً ساختار بهگونهای تنظیم شده است که «رئیسها» و «رئیسترها» امکان تحمیل نظر و تصمیم خود را ندارند بلکه نقش آنها در تصمیمسازی بهگونهای تعریف شده است که مجبورند دیدگاههای مختلف را دریافت و لحاظ کنند.
🔹آیا در عمل واقعاً چنین است؟!
🔹 بهنظرم پاسخ منفی است. برای دفاع از این ادّعا، ساختار شوراها را مرور و از تجربۀ حضورم در معدودی از شوراهای سطوح گوناگون (سازمانی، شهرستانی و استانی و در دولتهای مختلف) نیز استفاده کردهام.
🔹 از آنجا که در حیطۀ فرهنگ فعالیت دارم، مثالها و مصداقهایی که بیان کردهام عمدتاً به شوراهای فرهنگی مربوطند امّا اصل موضوع عمومیت دارد.
.......................................................................................
👈 در این یادداشت نشان داده شده است که شوراهای تعبیهشده در ساختار اداری ما معمولاً «ضدّمشورت»، «ضدّتخصص»، «ضدّچابکی» و «ضدّ واقعبینی» هستند. برای کارآمدشدن شوراها و جلب اعتماد متخصصان و ذینفعان به آنها، چند پیشنهاد عملیاتی نیز ارائه شده است.
⬇️ زیرعنوانهای یادداشت:
۱. ساختار شوراها
۲. ظرفیت شوراها
۳. محتوای شوراها
۴. چه باید کرد؟
۵. تجربهای مثبت (امیدبخش) از تعامل با یک شورا
⏪ متن کامل:
شوارهای ضدّمشورت!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
✅ شوراهای ضدّمشورت!
✍🏻وحید احسانی
📰 عصر ایران (پنجشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۱)
🔹«شورا، مشورت و تصمیمگیریِ مشارکتی» بهنوعی درمقابل «تصمیمگیری متمرکز و بالابهپایین» قرار میگیرد. اگر فهرست شوراهای متعدّد و متنوّعی را که در سطوح مختلف کشور وجود دارند به یک ناظر بیرونی نشان دهیم، احتمالاً چنین برداشت میکند که در ایران فرایند تصمیمگیری کاملاً مشارکتی و غیرمتمرکز است، یعنی تصمیمها از دل گفتگو میان بخشها، جریانها و گروههای مختلف جامعه بیرون میآیند و برآیند تمام دیدگاهها و سلائق موجود هستند.
🔹به عبارت دیگر، چنین به نظر میرسد که در این کشور، اصولاً ساختار بهگونهای تنظیم شده است که «رئیسها» و «رئیسترها» امکان تحمیل نظر و تصمیم خود را ندارند بلکه نقش آنها در تصمیمسازی بهگونهای تعریف شده است که مجبورند دیدگاههای مختلف را دریافت و لحاظ کنند.
🔹آیا در عمل واقعاً چنین است؟!
🔹 بهنظرم پاسخ منفی است. برای دفاع از این ادّعا، ساختار شوراها را مرور و از تجربۀ حضورم در معدودی از شوراهای سطوح گوناگون (سازمانی، شهرستانی و استانی و در دولتهای مختلف) نیز استفاده کردهام.
🔹 از آنجا که در حیطۀ فرهنگ فعالیت دارم، مثالها و مصداقهایی که بیان کردهام عمدتاً به شوراهای فرهنگی مربوطند امّا اصل موضوع عمومیت دارد.
.......................................................................................
👈 در این یادداشت نشان داده شده است که شوراهای تعبیهشده در ساختار اداری ما معمولاً «ضدّمشورت»، «ضدّتخصص»، «ضدّچابکی» و «ضدّ واقعبینی» هستند. برای کارآمدشدن شوراها و جلب اعتماد متخصصان و ذینفعان به آنها، چند پیشنهاد عملیاتی نیز ارائه شده است.
⬇️ زیرعنوانهای یادداشت:
۱. ساختار شوراها
۲. ظرفیت شوراها
۳. محتوای شوراها
۴. چه باید کرد؟
۵. تجربهای مثبت (امیدبخش) از تعامل با یک شورا
⏪ متن کامل:
شوارهای ضدّمشورت!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
ویرگول
شوراهای ضدّمشورت!
با مرور ساختار شوراها و با استفاده از تجربۀ شخصی، کارکرد شوراها را در مراکز دانشگاهی و اداری مورد نقد آسیبشناسانه قرار دادهام.
⁉️ زرنگها
✍️ نعمت الله فاضلی
✅ زرنگ ها نیروی اصلی و گرداننده گفتمان عمل گرایی کور هستند. عمل گرایی کور فضای سازمان ها و دانشگاه ها را برای شکل گیری و رشد «زرنگ ها» باز می کند. زرنگ ها، منطق گفتمانی عمل گرایی کور را می شناسند و خود را با این منطق سازگار می کنند تا بتوانند حداکثر منافع شخصی را از منابع سازمانی و نهادی ببرند.
🔻فرامرز رفیع پور در کتاب محافظه کارانه اش «دریغ است ایران که ویران شود» (1393) برای هشیارسازی حکومت شرح مفصلی از ظهور و گسترش «زرنگی» و «زرنگ ها» در ایران پساانقلاب می دهد. رفیع پور به درستی استدلال می کند «زرنگ ها» لزوما افراد باهوش و خلاقی نیستند، آنها همین «میان مایه ها» و متوسط الحال هایی هستند که از قضا فاقد نبوغ، درخشش های فردی و قابلیت های ممتاز ویژه اند.
🔻«زرنگ ها» توانسته اند زرنگی را به صورت یک ارزش اجتماعی درآورند. آن ها فرصت طلبی ها و سودجویی ها و رانت خواری های شان را، و این که توانسته اند سیستم را فریب دهند و بر خر مراد سوار شوند، به حساب زرنگی شان می گذارند. زرنگ ها می دانند سیستم از آنها «کارآیی موثر» نمی خواهد بلکه آنها باید مدام وفاداری شان به ایدئولوژی رسمی را نشان دهند.
🔻سمبولیسم ایدیولوژیک رسمی، کتاب راهنمای آنهاست. شیوه خاص مدیریت بدن، طرز سخن گفتن و ارایه کارنامه و تولید آمار و اطلاعات، مهارت های زرنگ هاست. زرنگ ها گاه خوش خلق اند، حتی زیاده از حد! زرنگ ها، گاه میانه رو و معتدل می شوند و گاه تندرو؛ همه چیز به «منطق موقعیت» و منافع شخصی شان بستگی دارد.
✅ اینها در همه جا هستند حتی در دانشگاه ها. در دانشگاه ها حتی بیشتر. زرنگ ها می دانند مدرس و استاد دانشگاه اصیل و توانمند نیازمند سرمایه فکری، سرمایه علمی، انرژی عاطفی، و توانایی ها و قابلیت های یادگیری و یاددهی در سطح بالا، تسلط به یک زبان بین المللی، عضویت و حضور فعال در شبکه های علمی و دانشگاهی، داشتن تفکر مستقل، داشتن کمی ذوق و استعداد، روحیه شهامت و آزاداندیشی، و قابلیت های اصیل اخلاقی و فکری دیگر است. اینها نیز نیازمند زحمت کشیدن، دود چراغ خوردن، کسب فضیلت های اخلاقی، زیست دانشگاهی و صبر و بردباری است.
🔻زرنگ ها، آنقدر خلاق و باهوش و در عین اخلاقی نیستند که این همه سختی و رنج را متحمل شوند. می کوشند در دارو دسته ای از سیاسیون و صاحبان قدرت جا و منزلت و وابستگی پیدا کنند و در عین حال مطابق کتابچه راهنمای سمبلیسم ایدئولوژیک عمل می کنند. این طور می توانند در حاشیه ای امن و با سرعتی تند مدارج علم و دانشگاه را طی کنند.
✅ گفتمان عمل گرای کور، راه های میان بُر برای صعود و ارتقای در دانشگاه ها و سازمان ها را برای زرنگ ها فراهم می کنند. عمل گرایی کور از افراد «فعالیت بیشتر» می خواهد نه «کیفیت بهتر». زرنگ ها، می دانند به تعبیر خودشان «چگونه کارها را اول بیندازند و بعد جا بیندازند». زرنگ ها، می دانند به جای «رقابت» چگونه با دسته ای «رفاقت» کنند و موقعیت ها و فرصت ها را از آن خود نمایند.
🔻زرنگ ها، خلاقیت ندارند اما می کوشند نقابی از هوش و استعداد برای خود بسازند. افراد خلاق و اصیل در سیستم های عمل گرایی کور حضور دارند اما اغلب حاشیه و دور از متن روابط قدرت اند؛ و گاه با برچسب های ایدئولوژیکی که زرنگ ها برای شان ساخته اند کاملا منزوی شده اند.
✅ جمعیت زرنگ ها به مرور افزایش یافته و منافع و موقعیت آنها ایجاب می کند تا گفتمان عمل گرایی کور تقویت شده و تداوم یابد. زرنگ ها، مانع تأثیرگذاری در راه اصلاح سیستم و ظهور گفتمان تازه است. زرنگ ها نیازمند ظاهرگرایی و نمادگرایی و مناسک گرایی اند، زیرا اینها رویه های حافظ منافع زرنگ های میان مایه و متوسط الحال است.
✅ «جمعیت خلاق» و «آدم های نجیب» نیز در سیستم و به ویژه دانشگاه وجود دارند اما این افراد از قدرت سازمانی برخوردار نیستند و به صورت فردی و پراکنده می کوشند تا چراغ دانش و اندیشه ورزی و معلمی خاموش نشود. کشمکشی پنهانی میان «زرنگ ها» و «نجیب ها» وجود دارد.
🔻 نجیب ها ارزش های مشترک دارند و برای خودشکوفایی، توسعه، یادگیری، آزادی و دموکراسی می کوشند و زرنگ ها نیز با نقاب سمبلیسم ایدئولوژیک برای منافع شخصی شان ارزش های گوناگون دینی و علمی و فرهنگی خود را معرفی می کنند. نجیب ها برای عمل گرایی روشن، اثربخش، با کیفیت، خلاق و مسئولانه تلاش می کنند؛ از نهادهای مدنی، انجمن ها، فضاهای مجازی، انتشاراتی، و گفت و گوهای رو در رو کمک می گیرند؛ و زرنگ ها رسانه ها و مجاری رسمی و اداری را برای تداوم و توسعه سلطه و سیطره شان در اختیار دارند. سرنوشت ایران برای این که ویران نشود به نتیجه این کشمکش بستگی دارد.
منبع: کانال دکتر نعمتالله فاضلی
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است.
https://t.me/dobarehdaneshgah
✍️ نعمت الله فاضلی
✅ زرنگ ها نیروی اصلی و گرداننده گفتمان عمل گرایی کور هستند. عمل گرایی کور فضای سازمان ها و دانشگاه ها را برای شکل گیری و رشد «زرنگ ها» باز می کند. زرنگ ها، منطق گفتمانی عمل گرایی کور را می شناسند و خود را با این منطق سازگار می کنند تا بتوانند حداکثر منافع شخصی را از منابع سازمانی و نهادی ببرند.
🔻فرامرز رفیع پور در کتاب محافظه کارانه اش «دریغ است ایران که ویران شود» (1393) برای هشیارسازی حکومت شرح مفصلی از ظهور و گسترش «زرنگی» و «زرنگ ها» در ایران پساانقلاب می دهد. رفیع پور به درستی استدلال می کند «زرنگ ها» لزوما افراد باهوش و خلاقی نیستند، آنها همین «میان مایه ها» و متوسط الحال هایی هستند که از قضا فاقد نبوغ، درخشش های فردی و قابلیت های ممتاز ویژه اند.
🔻«زرنگ ها» توانسته اند زرنگی را به صورت یک ارزش اجتماعی درآورند. آن ها فرصت طلبی ها و سودجویی ها و رانت خواری های شان را، و این که توانسته اند سیستم را فریب دهند و بر خر مراد سوار شوند، به حساب زرنگی شان می گذارند. زرنگ ها می دانند سیستم از آنها «کارآیی موثر» نمی خواهد بلکه آنها باید مدام وفاداری شان به ایدئولوژی رسمی را نشان دهند.
🔻سمبولیسم ایدیولوژیک رسمی، کتاب راهنمای آنهاست. شیوه خاص مدیریت بدن، طرز سخن گفتن و ارایه کارنامه و تولید آمار و اطلاعات، مهارت های زرنگ هاست. زرنگ ها گاه خوش خلق اند، حتی زیاده از حد! زرنگ ها، گاه میانه رو و معتدل می شوند و گاه تندرو؛ همه چیز به «منطق موقعیت» و منافع شخصی شان بستگی دارد.
✅ اینها در همه جا هستند حتی در دانشگاه ها. در دانشگاه ها حتی بیشتر. زرنگ ها می دانند مدرس و استاد دانشگاه اصیل و توانمند نیازمند سرمایه فکری، سرمایه علمی، انرژی عاطفی، و توانایی ها و قابلیت های یادگیری و یاددهی در سطح بالا، تسلط به یک زبان بین المللی، عضویت و حضور فعال در شبکه های علمی و دانشگاهی، داشتن تفکر مستقل، داشتن کمی ذوق و استعداد، روحیه شهامت و آزاداندیشی، و قابلیت های اصیل اخلاقی و فکری دیگر است. اینها نیز نیازمند زحمت کشیدن، دود چراغ خوردن، کسب فضیلت های اخلاقی، زیست دانشگاهی و صبر و بردباری است.
🔻زرنگ ها، آنقدر خلاق و باهوش و در عین اخلاقی نیستند که این همه سختی و رنج را متحمل شوند. می کوشند در دارو دسته ای از سیاسیون و صاحبان قدرت جا و منزلت و وابستگی پیدا کنند و در عین حال مطابق کتابچه راهنمای سمبلیسم ایدئولوژیک عمل می کنند. این طور می توانند در حاشیه ای امن و با سرعتی تند مدارج علم و دانشگاه را طی کنند.
✅ گفتمان عمل گرای کور، راه های میان بُر برای صعود و ارتقای در دانشگاه ها و سازمان ها را برای زرنگ ها فراهم می کنند. عمل گرایی کور از افراد «فعالیت بیشتر» می خواهد نه «کیفیت بهتر». زرنگ ها، می دانند به تعبیر خودشان «چگونه کارها را اول بیندازند و بعد جا بیندازند». زرنگ ها، می دانند به جای «رقابت» چگونه با دسته ای «رفاقت» کنند و موقعیت ها و فرصت ها را از آن خود نمایند.
🔻زرنگ ها، خلاقیت ندارند اما می کوشند نقابی از هوش و استعداد برای خود بسازند. افراد خلاق و اصیل در سیستم های عمل گرایی کور حضور دارند اما اغلب حاشیه و دور از متن روابط قدرت اند؛ و گاه با برچسب های ایدئولوژیکی که زرنگ ها برای شان ساخته اند کاملا منزوی شده اند.
✅ جمعیت زرنگ ها به مرور افزایش یافته و منافع و موقعیت آنها ایجاب می کند تا گفتمان عمل گرایی کور تقویت شده و تداوم یابد. زرنگ ها، مانع تأثیرگذاری در راه اصلاح سیستم و ظهور گفتمان تازه است. زرنگ ها نیازمند ظاهرگرایی و نمادگرایی و مناسک گرایی اند، زیرا اینها رویه های حافظ منافع زرنگ های میان مایه و متوسط الحال است.
✅ «جمعیت خلاق» و «آدم های نجیب» نیز در سیستم و به ویژه دانشگاه وجود دارند اما این افراد از قدرت سازمانی برخوردار نیستند و به صورت فردی و پراکنده می کوشند تا چراغ دانش و اندیشه ورزی و معلمی خاموش نشود. کشمکشی پنهانی میان «زرنگ ها» و «نجیب ها» وجود دارد.
🔻 نجیب ها ارزش های مشترک دارند و برای خودشکوفایی، توسعه، یادگیری، آزادی و دموکراسی می کوشند و زرنگ ها نیز با نقاب سمبلیسم ایدئولوژیک برای منافع شخصی شان ارزش های گوناگون دینی و علمی و فرهنگی خود را معرفی می کنند. نجیب ها برای عمل گرایی روشن، اثربخش، با کیفیت، خلاق و مسئولانه تلاش می کنند؛ از نهادهای مدنی، انجمن ها، فضاهای مجازی، انتشاراتی، و گفت و گوهای رو در رو کمک می گیرند؛ و زرنگ ها رسانه ها و مجاری رسمی و اداری را برای تداوم و توسعه سلطه و سیطره شان در اختیار دارند. سرنوشت ایران برای این که ویران نشود به نتیجه این کشمکش بستگی دارد.
منبع: کانال دکتر نعمتالله فاضلی
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است.
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
دکتر نعمت الله فاضلی
کانال اینستاگرام دکتر نعمت الله فاضلی
www.instagram.com/DrNematallahFazeli
ارتباط با ادمین:
@mziyachi
www.instagram.com/DrNematallahFazeli
ارتباط با ادمین:
@mziyachi
🔹 دیوان عدالت اداری دستورالعمل انتقال فرزندان هیات علمی را باطل کرد.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است.
https://t.me/dobarehdaneshgah
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است.
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
استعفای یک عضو هیئت علمی!
دکتر محمدمهدی اردبیلی:
«برخی دوستان پس از انتشار خبر استعفای اخیر من از سمت قبلیام به عنوان عضو هیئت علمی، پیشنهاد دادند که به منظور اجتناب از ابهام و سوءفهم درباره دلایل و نحوهی استعفا، متن نامه رسمیِ استعفایم را منتشر کنم. از آنجا که این پیشنهاد را روشنگرانه یافتم، متن استعفا را به پیوست منتشر میکنم. البته این تصمیم را شخصی میدانم و دلیلی نمیبینم آن را به تمام اعضای هیئت علمی – که بسیاری از آنها را دغدغهمند و شریف و موثر میدانم – تعمیم دهم یا به دیگران توصیه کنم. هر کس باید کارکرد و نقش و رسالت خود را دریابد و مسئول است بر اساس تکلیفِ خودش عمل کند. هرچند من با امیدهای بسیاری وارد فضای آکادمی شدم، اما امروز تصور میکنم که خلقِ آنچه اثرِ موظفِ خود میدانم، در فضای فعلیِ آکادمی، و با معیارهای امتیازدهی و ارزیابی کمّیِ موجود که بیشتر اغراضی ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی دارند تا فرهنگی و علمی، ممکن نیست.»
توضیح کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه:
1. این کانال، بدون اینکه بخواهد دیدگاه و تصمیم ایشان را تأیید یا رد کند، صرفاً بهعنوان موضوع و اتّفاقی قابل توجه و تأمّل، نسبت به بازنشر آن مبادرت ورزیده است.
2. هرچند از جزئیات ماجرا بیاطلاعیم و نمیتوانیم قضاوت کنیم، نفس اینکه شخصی جایگاه و موقعیت خود را -که برای او امتیازهایی بههمراه دارد- به این دلیل که «نمیتواند در آن جایگاه مفید و مؤثّر واقع شود» ترک کند، نوعی آزادگی و اقدامی تحسین برانگیز است. امید که تمامی ما، در هر موقعیت و جایگاهی که هستیم، بتوانیم ولو اندکی هم که شده، مفید و مؤثّر باشیم.
منبع: کانال درنگهای فلسفی (دیدگاهها و نوشتههای دکتر محمدمهدی اردبیلی)
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
دکتر محمدمهدی اردبیلی:
«برخی دوستان پس از انتشار خبر استعفای اخیر من از سمت قبلیام به عنوان عضو هیئت علمی، پیشنهاد دادند که به منظور اجتناب از ابهام و سوءفهم درباره دلایل و نحوهی استعفا، متن نامه رسمیِ استعفایم را منتشر کنم. از آنجا که این پیشنهاد را روشنگرانه یافتم، متن استعفا را به پیوست منتشر میکنم. البته این تصمیم را شخصی میدانم و دلیلی نمیبینم آن را به تمام اعضای هیئت علمی – که بسیاری از آنها را دغدغهمند و شریف و موثر میدانم – تعمیم دهم یا به دیگران توصیه کنم. هر کس باید کارکرد و نقش و رسالت خود را دریابد و مسئول است بر اساس تکلیفِ خودش عمل کند. هرچند من با امیدهای بسیاری وارد فضای آکادمی شدم، اما امروز تصور میکنم که خلقِ آنچه اثرِ موظفِ خود میدانم، در فضای فعلیِ آکادمی، و با معیارهای امتیازدهی و ارزیابی کمّیِ موجود که بیشتر اغراضی ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی دارند تا فرهنگی و علمی، ممکن نیست.»
توضیح کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه:
1. این کانال، بدون اینکه بخواهد دیدگاه و تصمیم ایشان را تأیید یا رد کند، صرفاً بهعنوان موضوع و اتّفاقی قابل توجه و تأمّل، نسبت به بازنشر آن مبادرت ورزیده است.
2. هرچند از جزئیات ماجرا بیاطلاعیم و نمیتوانیم قضاوت کنیم، نفس اینکه شخصی جایگاه و موقعیت خود را -که برای او امتیازهایی بههمراه دارد- به این دلیل که «نمیتواند در آن جایگاه مفید و مؤثّر واقع شود» ترک کند، نوعی آزادگی و اقدامی تحسین برانگیز است. امید که تمامی ما، در هر موقعیت و جایگاهی که هستیم، بتوانیم ولو اندکی هم که شده، مفید و مؤثّر باشیم.
منبع: کانال درنگهای فلسفی (دیدگاهها و نوشتههای دکتر محمدمهدی اردبیلی)
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
درنگها (محمدمهدی اردبیلی)
برخی دوستان پس از انتشار متن من دربارهی «ایدهی دهش داوطلبانه» و خبر استعفای اخیر من از سمت قبلیام به عنوان عضو هیئت علمی، پیشنهاد دادند که به منظور اجتناب از ابهام و سوءفهم درباره دلایل و نحوهی استعفا، متن نامه رسمیِ استعفایم را منتشر کنم. از آنجا که…
Forwarded from مصطفی سمیعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ضرورت اخلاق محوری در دانشگاه
🌹🕊
📽سخنان دردمندانه دکتر محمدحسین پاپلی یزدی در مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت استاد دکتر ناصح
۴ اردیبهشت ۱۴۰۱، دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد
#دانشگاه
#اخلاق
#پاپلی_یزدی
#محمدحسین_پاپلی_یزدی
#دکتر_پاپلی_یزدی
#محمدجعفر_یاحقی
#دکتر_یاحقی
#دکتر_ناصح
🌹🕊
📽سخنان دردمندانه دکتر محمدحسین پاپلی یزدی در مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت استاد دکتر ناصح
۴ اردیبهشت ۱۴۰۱، دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد
#دانشگاه
#اخلاق
#پاپلی_یزدی
#محمدحسین_پاپلی_یزدی
#دکتر_پاپلی_یزدی
#محمدجعفر_یاحقی
#دکتر_یاحقی
#دکتر_ناصح
مرگ زهرا و زهره
واکاوی خودکشی دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران
خبر دردناک بود. زهرا دانشجوی دوره دکتری برق دانشگاه تهران، ۱۲ آذر در ساختمان دانشکده برق با سقوط خود اقدام به خودکشی کرده است. نقل است که دلیل خودکشی اختلاف استاد و دانشجو بر گذاشتن نام فرد دیگری روی مقاله دانشجو توسط استاد بوده است. البته من نمی توانم در مورد این نقل قول قضاوت کنم؛ اما فرض را می گیرم که درست بوده است.
من هم دانشجو بوده ام و هم بیست و چهار سال است که عضو هیئت علمی دانشگاه تهران. مقالات زیادی با بسیاری از محققان جهان منتشر کرده ام؛ مقالاتی که نام های زیادی روی آنهاست. اگر چه بسیار رعایت می کنم که مقالاتم فقط با نام کسانی باشند که سهمی در مقاله دارند، ولی گاهی پیش می آید نام هایی روی مقالات باشد که خودم راضی نبودم. گاهی به خاطر محدودیت مالی، مجبوریم برای تامین هزینه های پژوهش همکارانی از خارج را به مقاله اضافه کنیم. پرداخت هزینه های نجومی پژوهش در شرایط تحریم برایمان غیر ممکن است.
تجربه تلخی در دوران دکتری خارج دارم که وقتی برایم اتفاق افتاد تمام گوشت و پوست و استخوانم سوخت. در آمریکا و دیگر کشورها هم اینگونه نامگذاری ها رواج دارد. استادان برای تقویت رزومه برخی دانشجویان و یا همکارانشان این کار را می کنند. البته تلاش می شود که ظاهر ماجرا حفظ شود. ولی دانشجویانی که عمده کار را انجام داده اند این کار را غیر عادلانه می دانند که البته بسیاری مواقع حق دارند و گاهی هم ندارند. از زمانی که سیستم ناسالم مقاله محوری در دانشگاههای ایران (نوعی پیروی کورکورانه از سیستم آمریکایی) رواج پیدا کرد، این اتفاقات هم بسیار زیاد شد. انتظار از استادان ایرانی با دانشگاههای اروپایی فرقی ندارد ولی بودجه های پژوهشی ما گاهی هزاران برابر کمتر است. در حال حاضر بودجه ها نزدیک صفر است و ما حتی امکان یک مسافرت معمولی را هم نداریم. کم نیستند استادانی که بخش عمده حقوقشان را خرج تزهای دانشجو می کنند. البته اندکی هم هستند که منابع مالی خوب دارند و از دانشجویان سو استفاده می کنند. درست مانند شرایط بد اقتصادی که دزدی رواج پیدا می کند، در شرایط بی امکاناتی و بی بودجه ای و مدیریت های غیر علمی و سیاسی این موارد هم زیاد می شود.
البته عکس آن هم رواج دارد. دانشجویانی هستند که می آیند کار پژوهشی استادی را می گیرند و بعد با خارجی ها منتشر می کنند. حداقل دوبار پی چنین دانشجویانی به تن من خورده است. دانشجویان فرصت طلبی هستند که در این شرایط سخت کاری نتایج پروژه های استادان را به باد می دهند و می روند تا در خارج فرصت های اقامتی و غیره کسب کنند.
جامعه ای که دچار افت اخلاق شد، دانشجو و استاد ندارد. هر طرف احساس کند طرف دیگر نمی تواند کاری کند، سرش کلاه می گذارد. البته سو تفاهم هم در کشوری که مردم بلد نیستند با هم حرف بزنند کم نیست.
من از همکاران دانشگاهی و دانشجویان می خواهم که بیائیم در این موارد صحبت کنیم. ماجرای این دختر ماجرای هزاران دانشجوی دیگری است که نامهای روی مقاله هایشان می آید که حتی یکبار مقاله را نخوانده اند. دانشجویانی که بر خلاف همه جای دنیا حقوقشان پرداخت نمی شود و گرفتار مشکلات روحی زیادی هستند. اگر نمی توانیم بودجه پژوهش و امکانات و حقوق پژوهشگر را تامین کنیم، نباید دانشجو بگیریم.
برای من فرقی بین خودکشی زهرا و کشتن رودخانه زهره نیست. همان نظام آموزشی که زهرا را به خودکشی کشاند، دارد با بی اخلاقی یک عده استاد نما و مهندس رودخانه زهره را می کُشد. اینها نشانه های سقوط آموزش عالی، سقوط علم، سقوط اخلاق و به عبارتی سقوط یک سرزمین است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
واکاوی خودکشی دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران
خبر دردناک بود. زهرا دانشجوی دوره دکتری برق دانشگاه تهران، ۱۲ آذر در ساختمان دانشکده برق با سقوط خود اقدام به خودکشی کرده است. نقل است که دلیل خودکشی اختلاف استاد و دانشجو بر گذاشتن نام فرد دیگری روی مقاله دانشجو توسط استاد بوده است. البته من نمی توانم در مورد این نقل قول قضاوت کنم؛ اما فرض را می گیرم که درست بوده است.
من هم دانشجو بوده ام و هم بیست و چهار سال است که عضو هیئت علمی دانشگاه تهران. مقالات زیادی با بسیاری از محققان جهان منتشر کرده ام؛ مقالاتی که نام های زیادی روی آنهاست. اگر چه بسیار رعایت می کنم که مقالاتم فقط با نام کسانی باشند که سهمی در مقاله دارند، ولی گاهی پیش می آید نام هایی روی مقالات باشد که خودم راضی نبودم. گاهی به خاطر محدودیت مالی، مجبوریم برای تامین هزینه های پژوهش همکارانی از خارج را به مقاله اضافه کنیم. پرداخت هزینه های نجومی پژوهش در شرایط تحریم برایمان غیر ممکن است.
تجربه تلخی در دوران دکتری خارج دارم که وقتی برایم اتفاق افتاد تمام گوشت و پوست و استخوانم سوخت. در آمریکا و دیگر کشورها هم اینگونه نامگذاری ها رواج دارد. استادان برای تقویت رزومه برخی دانشجویان و یا همکارانشان این کار را می کنند. البته تلاش می شود که ظاهر ماجرا حفظ شود. ولی دانشجویانی که عمده کار را انجام داده اند این کار را غیر عادلانه می دانند که البته بسیاری مواقع حق دارند و گاهی هم ندارند. از زمانی که سیستم ناسالم مقاله محوری در دانشگاههای ایران (نوعی پیروی کورکورانه از سیستم آمریکایی) رواج پیدا کرد، این اتفاقات هم بسیار زیاد شد. انتظار از استادان ایرانی با دانشگاههای اروپایی فرقی ندارد ولی بودجه های پژوهشی ما گاهی هزاران برابر کمتر است. در حال حاضر بودجه ها نزدیک صفر است و ما حتی امکان یک مسافرت معمولی را هم نداریم. کم نیستند استادانی که بخش عمده حقوقشان را خرج تزهای دانشجو می کنند. البته اندکی هم هستند که منابع مالی خوب دارند و از دانشجویان سو استفاده می کنند. درست مانند شرایط بد اقتصادی که دزدی رواج پیدا می کند، در شرایط بی امکاناتی و بی بودجه ای و مدیریت های غیر علمی و سیاسی این موارد هم زیاد می شود.
البته عکس آن هم رواج دارد. دانشجویانی هستند که می آیند کار پژوهشی استادی را می گیرند و بعد با خارجی ها منتشر می کنند. حداقل دوبار پی چنین دانشجویانی به تن من خورده است. دانشجویان فرصت طلبی هستند که در این شرایط سخت کاری نتایج پروژه های استادان را به باد می دهند و می روند تا در خارج فرصت های اقامتی و غیره کسب کنند.
جامعه ای که دچار افت اخلاق شد، دانشجو و استاد ندارد. هر طرف احساس کند طرف دیگر نمی تواند کاری کند، سرش کلاه می گذارد. البته سو تفاهم هم در کشوری که مردم بلد نیستند با هم حرف بزنند کم نیست.
من از همکاران دانشگاهی و دانشجویان می خواهم که بیائیم در این موارد صحبت کنیم. ماجرای این دختر ماجرای هزاران دانشجوی دیگری است که نامهای روی مقاله هایشان می آید که حتی یکبار مقاله را نخوانده اند. دانشجویانی که بر خلاف همه جای دنیا حقوقشان پرداخت نمی شود و گرفتار مشکلات روحی زیادی هستند. اگر نمی توانیم بودجه پژوهش و امکانات و حقوق پژوهشگر را تامین کنیم، نباید دانشجو بگیریم.
برای من فرقی بین خودکشی زهرا و کشتن رودخانه زهره نیست. همان نظام آموزشی که زهرا را به خودکشی کشاند، دارد با بی اخلاقی یک عده استاد نما و مهندس رودخانه زهره را می کُشد. اینها نشانه های سقوط آموزش عالی، سقوط علم، سقوط اخلاق و به عبارتی سقوط یک سرزمین است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
محمد فاضلی، استاد دانشگاه:
🔹الزام دانشجویان به نوشتن مقاله مشترک با استاد راهنما، رانت برای استاد است.
🔹پایاننامه متعلق به دانشجوست و اگر دانشجو راضی باشد و بخواهد، افزودن نام استاد راهنما و مشاور اخلاقی است.
🔹رویه فعلی مجلات و برخی اعضای هیات علمی در اجبار به افزودن نام استاد، غیراخلاقی و مخل نظام علمی است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔹الزام دانشجویان به نوشتن مقاله مشترک با استاد راهنما، رانت برای استاد است.
🔹پایاننامه متعلق به دانشجوست و اگر دانشجو راضی باشد و بخواهد، افزودن نام استاد راهنما و مشاور اخلاقی است.
🔹رویه فعلی مجلات و برخی اعضای هیات علمی در اجبار به افزودن نام استاد، غیراخلاقی و مخل نظام علمی است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Forwarded from پویش ملی دوباره دانشگاه
🔻 پژوهش تلخی دارد! (به مناسبت هفتۀ پژوهش)
🔻 امیر ناظمی (هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور)
🔸 «ملکالشعرا» عنوانی بود حکومتی برای شاعر بزرگ دوران. اما رقابت برای کسب عنوان «ملکالشعرا»، منجر به آن شد که شعرای ایران به مدیحهسرایان حاکمان تبدیل شوند. قاآنی ملکالشعرای ایران از دوران محمدشاه بود. زمانی که ناصرالدین شاه به تخت نشست و امیرکبیر را به صدراعظمی ایران منصوب کرد؛ قاآنی به روال معمول قصیدهای در مدح صدراعظم جدید سرود.
🔸 قاآنی که خود پیشتر مدیحهگوی صدراعظم قبلی بود، در مدحش رسید به مصرعِ «به جای ظالمی شقی، نشسته عادلی تقی» که امیرکبیر با خشم شعر را قطع کرد تا سرودن مدح حاکمان را متوقف کند؛ و در ادامه نیز مقرری (حقوق) وی را قطع کرد.
🔸 قاآنی که درآمدش از مدح میگذشت، اعتضادالسلطنه را واسطه کرد. امیرکبیر از قاآنی که به زبان فرانسه و علم جدید نیز آشنا بود، خواست تا در خصوص کشاورزی (که فعالیت اصلی ایرانیان بود) کتاب ترجمه کند؛ تا حقوقش را مجدد برقرار کند.
🔸 به نظر میرسد این حادثه در هفته آخر مهرماه سال ۱۲۷۷ روی داده باشد؛ و به نظرم اگر قرار است در ایران «هفته پژوهش» وجود داشته باشد، چنین هفتهای شایسته نامیدن «هفته پژوهش» است، نه هفته آخر آذرماه که بیشتر پیشواز شب یلداست!
۵ درس از مواجهه امیرکبیر با قاآنی
۱.عنوان و لقب اگر بدون ضابطه و تنها به اختیار حاکم باشد، زمانی طولانی نمیگذرد که ابزارِ تبدیل تولید مدیحهگویی میشود. شاعر حکیمی که صدای مردم و اخلاق عمومی است، به شوق کسب عنوان «ملکالشعرا» به راحتی تبدیل به مدیحهسرای حاکمیت میشود. این لقب چه شاعر باشد، چه استاد دانشگاه، چه نخبه! درآمد راحتی که از مدیحهگویی ایجاد میشود، قاآنی باسوادی که «رساله هندسهی جدید» نوشته و فرانسه میداند، را تبدیل به مدیحهسرا میکند.
۲.پژوهش از خواندن و یادگرفتن تجربیات دیگران آغاز میشود. ترجمه همان خواندن تجربیات دیگران است. پژوهش بدون اتکاء به دانستههای دیگران هماناندازهای بیمعناست، که دیوار ساختن بدون پی! امیرکبیر خوب میدانست که باید از ترجمه آغاز کرد.
۳.امیر موضوع ترجمه را کشاورزی میگذارد؛ یعنی تقاضای اصلی جامعهی آن دوران. امیر به عنوان مظهر حکمرانی قاآنی را به سمت تقاضا جهت میدهد.
۴.سیاستگذاری یعنی جهتدهی به فعالیت شهروندان. نمیشود تنها با قطع مقرری قاآنی، اصلاح نظام حکمرانی را تمام شده دانست؛ همانگونه که با کاهش بودجهی دانشگاهها، احتمالا فعالیت و عملکرد دانشگاهها بهبود نمییابد! بلکه گذاردن گزینههای جدید فعالیت پیشِ رویِ کنشگران است که انتخاب را از گزینهی نادرست به گزینهی درست هدایت میکند.
۵.رفتار امیر نمادین بود. از روز نخستین امیر بود که میان خودش با دیگر صدراعظمها فاصله گذاشت؛ این فاصلهگذاری به قیمت ناراحتی قاآنی و قاآنیهایی تمام شد؛ شاید به قیمت جانش. اما قاآنی که پیشتر مدح میرزا آقاسی (صدراعظم محمدشاه) میگفت، روز انتصاب امیر او را عادل خواند و میرزاآقاسی را شقی! فاصلهی میان مدح و ذم مدیحهسرا تنها یک شب است؛ اما پژوهشگر راوی نتایج پژوهش است، نه بندهی خوشنودی حاکم!
برای همین است که پژوهشگری که مدیحهسرا نیست، گاه تلخی دارد؛ اما ملکالپژوهشگران یکسر شیرینیاند! و ما سخت نیازمند گذار از دوران مدیحهسرایی به دورهی پژوهش هستیم!
برگرفته از کانال ShareNovate
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 امیر ناظمی (هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور)
🔸 «ملکالشعرا» عنوانی بود حکومتی برای شاعر بزرگ دوران. اما رقابت برای کسب عنوان «ملکالشعرا»، منجر به آن شد که شعرای ایران به مدیحهسرایان حاکمان تبدیل شوند. قاآنی ملکالشعرای ایران از دوران محمدشاه بود. زمانی که ناصرالدین شاه به تخت نشست و امیرکبیر را به صدراعظمی ایران منصوب کرد؛ قاآنی به روال معمول قصیدهای در مدح صدراعظم جدید سرود.
🔸 قاآنی که خود پیشتر مدیحهگوی صدراعظم قبلی بود، در مدحش رسید به مصرعِ «به جای ظالمی شقی، نشسته عادلی تقی» که امیرکبیر با خشم شعر را قطع کرد تا سرودن مدح حاکمان را متوقف کند؛ و در ادامه نیز مقرری (حقوق) وی را قطع کرد.
🔸 قاآنی که درآمدش از مدح میگذشت، اعتضادالسلطنه را واسطه کرد. امیرکبیر از قاآنی که به زبان فرانسه و علم جدید نیز آشنا بود، خواست تا در خصوص کشاورزی (که فعالیت اصلی ایرانیان بود) کتاب ترجمه کند؛ تا حقوقش را مجدد برقرار کند.
🔸 به نظر میرسد این حادثه در هفته آخر مهرماه سال ۱۲۷۷ روی داده باشد؛ و به نظرم اگر قرار است در ایران «هفته پژوهش» وجود داشته باشد، چنین هفتهای شایسته نامیدن «هفته پژوهش» است، نه هفته آخر آذرماه که بیشتر پیشواز شب یلداست!
۵ درس از مواجهه امیرکبیر با قاآنی
۱.عنوان و لقب اگر بدون ضابطه و تنها به اختیار حاکم باشد، زمانی طولانی نمیگذرد که ابزارِ تبدیل تولید مدیحهگویی میشود. شاعر حکیمی که صدای مردم و اخلاق عمومی است، به شوق کسب عنوان «ملکالشعرا» به راحتی تبدیل به مدیحهسرای حاکمیت میشود. این لقب چه شاعر باشد، چه استاد دانشگاه، چه نخبه! درآمد راحتی که از مدیحهگویی ایجاد میشود، قاآنی باسوادی که «رساله هندسهی جدید» نوشته و فرانسه میداند، را تبدیل به مدیحهسرا میکند.
۲.پژوهش از خواندن و یادگرفتن تجربیات دیگران آغاز میشود. ترجمه همان خواندن تجربیات دیگران است. پژوهش بدون اتکاء به دانستههای دیگران هماناندازهای بیمعناست، که دیوار ساختن بدون پی! امیرکبیر خوب میدانست که باید از ترجمه آغاز کرد.
۳.امیر موضوع ترجمه را کشاورزی میگذارد؛ یعنی تقاضای اصلی جامعهی آن دوران. امیر به عنوان مظهر حکمرانی قاآنی را به سمت تقاضا جهت میدهد.
۴.سیاستگذاری یعنی جهتدهی به فعالیت شهروندان. نمیشود تنها با قطع مقرری قاآنی، اصلاح نظام حکمرانی را تمام شده دانست؛ همانگونه که با کاهش بودجهی دانشگاهها، احتمالا فعالیت و عملکرد دانشگاهها بهبود نمییابد! بلکه گذاردن گزینههای جدید فعالیت پیشِ رویِ کنشگران است که انتخاب را از گزینهی نادرست به گزینهی درست هدایت میکند.
۵.رفتار امیر نمادین بود. از روز نخستین امیر بود که میان خودش با دیگر صدراعظمها فاصله گذاشت؛ این فاصلهگذاری به قیمت ناراحتی قاآنی و قاآنیهایی تمام شد؛ شاید به قیمت جانش. اما قاآنی که پیشتر مدح میرزا آقاسی (صدراعظم محمدشاه) میگفت، روز انتصاب امیر او را عادل خواند و میرزاآقاسی را شقی! فاصلهی میان مدح و ذم مدیحهسرا تنها یک شب است؛ اما پژوهشگر راوی نتایج پژوهش است، نه بندهی خوشنودی حاکم!
برای همین است که پژوهشگری که مدیحهسرا نیست، گاه تلخی دارد؛ اما ملکالپژوهشگران یکسر شیرینیاند! و ما سخت نیازمند گذار از دوران مدیحهسرایی به دورهی پژوهش هستیم!
برگرفته از کانال ShareNovate
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
چرا دانشگاه نمی تواند به حل معضلات کشور کمک موثری کند؟
✍ محمدرضا یوسفی شیخ رباط
ایرانِ امروز با انبوهی از مشکلات که برخی از آنان به مرز بحران رسیده، مواجه است. این روزها با معضل کمبود گاز، آلودگی هوا، تعطیلی مکرر کارخانجات و ادارات و خسارات ناشی از آن گرفته تا مسائل دیگر را حس می کنیم. این انتظار طبیعی است که با وجود تعدد دانشگاه های کشور و تنوع رشته های علمی، اساتید دانشگاه ها، با ارائۀ راه حل های خود معضلات را حل کرده و یا از حجم آن بکاهند. با وجود این، ایران در فرایندی قرار گرفته است که معضلات نه تنها کاهش نمی یابند که به سمت بحران های پیچیده در حرکتند. پرسش این است که آیا دانشگاهیان در حل این معضلات ناتوانند یا انگیزۀ کافی برای ورود به این مسائل را ندارند؟ یا حکومت انگیزه ای برای بهره برداری از دانش آنان ندارد؟ به نظر می رسد وضعیت موجود دانشگاه های کشور، محصول سیاستگذاری کلانی است که وضعیت موجود را رقم زده است.
فیلتر های سخت گیرانۀ جذب هیات علمی که فراتر از استانداردهای علمی، اخلاقی و حتی دینی می باشند، موجب حذف تعدادی از شایستگان علمی از این موقعیت شده است. سپس سایۀ عدم تمدید، عدم تبدیل وضعیت، عدم ارتقاء و حتی اخراج بر سر عضو هیات علمی سنگینی می کند. این نوع نظارت و کنترل موجب دست به عصا شدن فرد می شود. او در این فضا درک می کند که راه موفقیت، نوشتن مقاله و فعالیت های علمی بدون حاشیه و به دور از انجام مسئولیت اجتماعی است. حال اگر وی در راستای خواست حاکمیت در مسائل و موضوعات مورد علاقۀ مقامات همدلانه گام برداشت، می تواند از مواهبی خوردار شود.
ریل گذاری جاری که در این اواخر نیز تشدید شده است، موجب رواج دورویی، چاپلوسی و تملق، رفتار مصلحت جویانه و سکوت در برابر مسائل اجتماعی شده، و از سویی نیز نگاه رشد شخصی، دلالی و تجاری به علم را افزایش داده است.
تعدد مجلات علمی در دانشگاه ها و کثرت مقالات موجب صف در انتشار شده است. بسیاری از مجلات علمی، مقالات سال آینده را نیز بسته اند. اما چقدر از این مقالات پاسخگوی نیازهای جامعه بوده و گرهی از جامعه باز می کند و چقدر از آنان مورد توجه سیاستگذار قرار می گیرد؟. بسیاری از رساله های دکتری دانشگاه ها و یا تحقیقاتی که برای موسسات وابسته به نهادهای اجرایی کشو انجام می گیرند، نمی توانند کمکی به مسیر رشد و توسعۀ اقتصادی کشور کنند، همان مسیر عادی را می روند تا مبادا حساسیت کسی را بر انگیزد.
اما هنوز اساتید متعهد به اصول اخلاقی و پایبند به مسئولیت اجتماعی هستند که با صداقت و صراحت سعی در بیان دیدگاههای خود دارند و هزینه های آن را نیز می پردازند. گاه آنان از دانشگاه اخراج می شوند و گاه با مشکلات تبدیل وضعیت و عدم ارتقاء مواجه می گردند. دکتر برهانی یکی از آخرین این اساتید است. این نوع برخوردها شاید موجب سکوت دانشگاهیان دغدغه مند شود ولی نظام را از این ظرفیت علمی عظیم محروم خواهد کرد و جامعه و حاکمیت را با مشکلات روزافزون مواجه می کند. بسیاری از مشکلات و بحرانهای کنونی پیشاپیش توسط اساتید آزاده و دردمند بیان شده است که مقامات با بی اعتنایی از آن گذشته اند و اکنون با بحرانهای در هم تنیده روبرو شده ایم.
این نوع نگاه به علم موجب شده تا اولویت بندی مقامات با جامعه علمی و مردم متفاوت شده و هر کدام بر مسئله ای تاکید کنند. به عنوان مثال، مهمترین مسائل فرهنگی جامعه ایران در تحقیقات میدانی سال 1397؛ فقدان سواد رسانه ای، قطبی شدگی جامعه، مرکز گریزی از هنجارهای رسمی، پر رنگ شدن اقتصاد فرهنگ، صدا و سیما، رشد اخبار جعلی، گسترش افشاگری و درز اطلاعات، نزاع های قومی، تحولات دینداری در ایرانیان، مرجعیت فرهنگی سلبریتی های جدید و غیررسمی در شبکه های اجتماعی، گسترش اختلافات میان فرهنگی در سطح جهانی، جایگاه مرجعیت دینی و روحانیت و ... بوده است. در حالیکه رسانه های ملی و سازمانهای حکومتی بر مسائلی مانند تقابل فرهنگ جهانی، دشمنی غرب، مسائل امنیتی، شکل سنتی دینی، حجاب، ستاد امر به معروف و نهی از منکر تاکید داشته اند. و چون مسئلۀ اصلی جامعۀ علمی به واقع برخی از این مسائل نیستند، با وجود هزینه های زیاد، هیچگاه پیشرفت محسوسی در این امور مشاهده نمی شود.
هنگامی که امکان تضارب آراء آزاد و امن وجود نداشته باشد، طبیعی است که گروههای خاص به دور هم جمع می شوند و به تدوین سندی می پردازند که ممکن است جزء اسناد بالادستی نیز شود اما هر گز جامۀ عمل به خود نخواهد پوشید. با این نگاه می توان چرایی عدم توفیق برنامه های پنج ساله را نیز دریافت. این اسناد نسبتی با عینیت جامعه نداشته و صرفا بیان کنندۀ مشتی آمال و آرزوست و لذا دچار اریب می شوند.
برای حل معضلات کشور به حذف بسیاری از فیلترها و کنترل ها و گفتگوهای بدون هر گونه مصلحت اندیشی نیازمندیم.
پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
✍ محمدرضا یوسفی شیخ رباط
ایرانِ امروز با انبوهی از مشکلات که برخی از آنان به مرز بحران رسیده، مواجه است. این روزها با معضل کمبود گاز، آلودگی هوا، تعطیلی مکرر کارخانجات و ادارات و خسارات ناشی از آن گرفته تا مسائل دیگر را حس می کنیم. این انتظار طبیعی است که با وجود تعدد دانشگاه های کشور و تنوع رشته های علمی، اساتید دانشگاه ها، با ارائۀ راه حل های خود معضلات را حل کرده و یا از حجم آن بکاهند. با وجود این، ایران در فرایندی قرار گرفته است که معضلات نه تنها کاهش نمی یابند که به سمت بحران های پیچیده در حرکتند. پرسش این است که آیا دانشگاهیان در حل این معضلات ناتوانند یا انگیزۀ کافی برای ورود به این مسائل را ندارند؟ یا حکومت انگیزه ای برای بهره برداری از دانش آنان ندارد؟ به نظر می رسد وضعیت موجود دانشگاه های کشور، محصول سیاستگذاری کلانی است که وضعیت موجود را رقم زده است.
فیلتر های سخت گیرانۀ جذب هیات علمی که فراتر از استانداردهای علمی، اخلاقی و حتی دینی می باشند، موجب حذف تعدادی از شایستگان علمی از این موقعیت شده است. سپس سایۀ عدم تمدید، عدم تبدیل وضعیت، عدم ارتقاء و حتی اخراج بر سر عضو هیات علمی سنگینی می کند. این نوع نظارت و کنترل موجب دست به عصا شدن فرد می شود. او در این فضا درک می کند که راه موفقیت، نوشتن مقاله و فعالیت های علمی بدون حاشیه و به دور از انجام مسئولیت اجتماعی است. حال اگر وی در راستای خواست حاکمیت در مسائل و موضوعات مورد علاقۀ مقامات همدلانه گام برداشت، می تواند از مواهبی خوردار شود.
ریل گذاری جاری که در این اواخر نیز تشدید شده است، موجب رواج دورویی، چاپلوسی و تملق، رفتار مصلحت جویانه و سکوت در برابر مسائل اجتماعی شده، و از سویی نیز نگاه رشد شخصی، دلالی و تجاری به علم را افزایش داده است.
تعدد مجلات علمی در دانشگاه ها و کثرت مقالات موجب صف در انتشار شده است. بسیاری از مجلات علمی، مقالات سال آینده را نیز بسته اند. اما چقدر از این مقالات پاسخگوی نیازهای جامعه بوده و گرهی از جامعه باز می کند و چقدر از آنان مورد توجه سیاستگذار قرار می گیرد؟. بسیاری از رساله های دکتری دانشگاه ها و یا تحقیقاتی که برای موسسات وابسته به نهادهای اجرایی کشو انجام می گیرند، نمی توانند کمکی به مسیر رشد و توسعۀ اقتصادی کشور کنند، همان مسیر عادی را می روند تا مبادا حساسیت کسی را بر انگیزد.
اما هنوز اساتید متعهد به اصول اخلاقی و پایبند به مسئولیت اجتماعی هستند که با صداقت و صراحت سعی در بیان دیدگاههای خود دارند و هزینه های آن را نیز می پردازند. گاه آنان از دانشگاه اخراج می شوند و گاه با مشکلات تبدیل وضعیت و عدم ارتقاء مواجه می گردند. دکتر برهانی یکی از آخرین این اساتید است. این نوع برخوردها شاید موجب سکوت دانشگاهیان دغدغه مند شود ولی نظام را از این ظرفیت علمی عظیم محروم خواهد کرد و جامعه و حاکمیت را با مشکلات روزافزون مواجه می کند. بسیاری از مشکلات و بحرانهای کنونی پیشاپیش توسط اساتید آزاده و دردمند بیان شده است که مقامات با بی اعتنایی از آن گذشته اند و اکنون با بحرانهای در هم تنیده روبرو شده ایم.
این نوع نگاه به علم موجب شده تا اولویت بندی مقامات با جامعه علمی و مردم متفاوت شده و هر کدام بر مسئله ای تاکید کنند. به عنوان مثال، مهمترین مسائل فرهنگی جامعه ایران در تحقیقات میدانی سال 1397؛ فقدان سواد رسانه ای، قطبی شدگی جامعه، مرکز گریزی از هنجارهای رسمی، پر رنگ شدن اقتصاد فرهنگ، صدا و سیما، رشد اخبار جعلی، گسترش افشاگری و درز اطلاعات، نزاع های قومی، تحولات دینداری در ایرانیان، مرجعیت فرهنگی سلبریتی های جدید و غیررسمی در شبکه های اجتماعی، گسترش اختلافات میان فرهنگی در سطح جهانی، جایگاه مرجعیت دینی و روحانیت و ... بوده است. در حالیکه رسانه های ملی و سازمانهای حکومتی بر مسائلی مانند تقابل فرهنگ جهانی، دشمنی غرب، مسائل امنیتی، شکل سنتی دینی، حجاب، ستاد امر به معروف و نهی از منکر تاکید داشته اند. و چون مسئلۀ اصلی جامعۀ علمی به واقع برخی از این مسائل نیستند، با وجود هزینه های زیاد، هیچگاه پیشرفت محسوسی در این امور مشاهده نمی شود.
هنگامی که امکان تضارب آراء آزاد و امن وجود نداشته باشد، طبیعی است که گروههای خاص به دور هم جمع می شوند و به تدوین سندی می پردازند که ممکن است جزء اسناد بالادستی نیز شود اما هر گز جامۀ عمل به خود نخواهد پوشید. با این نگاه می توان چرایی عدم توفیق برنامه های پنج ساله را نیز دریافت. این اسناد نسبتی با عینیت جامعه نداشته و صرفا بیان کنندۀ مشتی آمال و آرزوست و لذا دچار اریب می شوند.
برای حل معضلات کشور به حذف بسیاری از فیلترها و کنترل ها و گفتگوهای بدون هر گونه مصلحت اندیشی نیازمندیم.
پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
سیاستگذاری حوزۀ علم در ایران
گفتگوی زندۀ دکتر رضا منصوری و دکتر ابراهیم سوزنچی با موضوع «سیاستگذاری علم در ایران» در برنامۀ شیوه، 29 بهمن 1401
لینک مشاهدۀ برنامه:
https://tv4.ir/episodeinfo/368604
تکرار برنامه:
امروز (یکشنبه، 30 بهمن) ساعت 13:30، شبکۀ چهار سیما
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
گفتگوی زندۀ دکتر رضا منصوری و دکتر ابراهیم سوزنچی با موضوع «سیاستگذاری علم در ایران» در برنامۀ شیوه، 29 بهمن 1401
لینک مشاهدۀ برنامه:
https://tv4.ir/episodeinfo/368604
تکرار برنامه:
امروز (یکشنبه، 30 بهمن) ساعت 13:30، شبکۀ چهار سیما
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah