تعلیم و تربیت نباید با عجب باشد.mp3
استاد مصطفی ملکیان
🔊 #پادکست_آموزشی /
🔹تعليم و تربيت فرزندان نبايد با عجب همراه باشد. عجب يعنى باور داشته باشيم که هر چيزى که از آن من است ،فقط از آن جهت که براى من است ،از ديگر چيزها برتر است.
سخنرانى اخلاق فرزندپرورى آبان 97
استاد #مصطفی_ملکیان
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
🔹تعليم و تربيت فرزندان نبايد با عجب همراه باشد. عجب يعنى باور داشته باشيم که هر چيزى که از آن من است ،فقط از آن جهت که براى من است ،از ديگر چيزها برتر است.
سخنرانى اخلاق فرزندپرورى آبان 97
استاد #مصطفی_ملکیان
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
اهمیت سنخ روانی فرزندان.mp3
استاد مصطفی ملکیان
🔊 #پادکست_آموزشی /
🔻اهميت سنخ روانى فرزندان
🔹در انتخاب رشته تحصيلى و شغل و حرفه، نوع پاسخ به نيازهاى وجودى و نوع فعاليت هاى رايگان بخشانه فرزندان معمولا سه خطا صورت مى گيرد :
1 -توجه بيش از حد به IQ
2-معادل دانستن توانايى فرزندان درکارى با علاقه مندى آنها
3-معادل دانستن درآمد بالا با خوشبختى بيشتر
🔹در فرهنگ سنتى شرق عقيده بر اين بود که اگر تا دوازده سالگى فرزندان در پى اين باشيد که سنخ روانى آنها را بيابيد و چيز ديگرى به آنها ياد ندهيد ، ضرر نکرده ايد.
سخنرانى اخلاق فرزندپرورى ، آبان 97
استاد #مصطفی_ملکیان
________
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
🔻اهميت سنخ روانى فرزندان
🔹در انتخاب رشته تحصيلى و شغل و حرفه، نوع پاسخ به نيازهاى وجودى و نوع فعاليت هاى رايگان بخشانه فرزندان معمولا سه خطا صورت مى گيرد :
1 -توجه بيش از حد به IQ
2-معادل دانستن توانايى فرزندان درکارى با علاقه مندى آنها
3-معادل دانستن درآمد بالا با خوشبختى بيشتر
🔹در فرهنگ سنتى شرق عقيده بر اين بود که اگر تا دوازده سالگى فرزندان در پى اين باشيد که سنخ روانى آنها را بيابيد و چيز ديگرى به آنها ياد ندهيد ، ضرر نکرده ايد.
سخنرانى اخلاق فرزندپرورى ، آبان 97
استاد #مصطفی_ملکیان
________
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
تعلیم و تربیت نباید با استبداد باشد.mp3
استاد مصطفی ملکیان
🔊 #پادکست_آموزشی /
🔻تعليم و تربيت فرزندان نبايد با استبداد همراه باشد
🔹استبداد يعنى قدرت صاحب عقيده را به جاى دليل عقيده بنشانيم و اعتقاد داشته باشيم به اينکه "قدرت" هم يک دليل است.
🔹پدر و مادر نبايد بدون دليل فرزندان شان را به چيزى امر يا نهى کنند. شکى نيست که اقامه دليل براى فرزندان در هر سنى متفاوت است ولى مهم اين است در هر سنى فرزندان براى امرها و نهى ها ى والدين متقاعد شوند.
سخنرانى اخلاق فرزندپرورى ، آبان 97
استاد #مصطفی_ملکیان
________
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
🔻تعليم و تربيت فرزندان نبايد با استبداد همراه باشد
🔹استبداد يعنى قدرت صاحب عقيده را به جاى دليل عقيده بنشانيم و اعتقاد داشته باشيم به اينکه "قدرت" هم يک دليل است.
🔹پدر و مادر نبايد بدون دليل فرزندان شان را به چيزى امر يا نهى کنند. شکى نيست که اقامه دليل براى فرزندان در هر سنى متفاوت است ولى مهم اين است در هر سنى فرزندان براى امرها و نهى ها ى والدين متقاعد شوند.
سخنرانى اخلاق فرزندپرورى ، آبان 97
استاد #مصطفی_ملکیان
________
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
عشق بی قید و شرط به فرزندان.mp3
استاد مصطفی ملکیان
🔊 #پادکست_آموزشی /
🔻لزوم عشق بى قيد و شرط به فرزندان
🔹يکى از نيروهاى معنوى والدين در تربيت فرزندان،عشق است ، اما بايد توجه کرد که عشق اگر مشروط باشد،اثرات مخرب فراوان دارد. عشق نامشروط ، انسان هاى آزاد به بار مى آورد و عشق مشروط، انسان هاى برده.
سخنرانى اخلاق فرزندپرورى ، آبان 97 استاد مصطفى ملکيان
استاد #مصطفی_ملکیان
________
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
🔻لزوم عشق بى قيد و شرط به فرزندان
🔹يکى از نيروهاى معنوى والدين در تربيت فرزندان،عشق است ، اما بايد توجه کرد که عشق اگر مشروط باشد،اثرات مخرب فراوان دارد. عشق نامشروط ، انسان هاى آزاد به بار مى آورد و عشق مشروط، انسان هاى برده.
سخنرانى اخلاق فرزندپرورى ، آبان 97 استاد مصطفى ملکيان
استاد #مصطفی_ملکیان
________
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
Audio
🔊 #پادکست_آموزشی
📚 کتابهایی بخوانیم که به قول ویتگنشتاین "حالمان را بهتر میکند."
#مطالعه و #کتابخوانی
استاد #مصطفی_ملکیان
____
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
📚 کتابهایی بخوانیم که به قول ویتگنشتاین "حالمان را بهتر میکند."
#مطالعه و #کتابخوانی
استاد #مصطفی_ملکیان
____
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
آموزش و پرورش در ایران
✔️آموزش و پرورش در ایران تنها یک هدف دارد
✔️لیبرالیسم آموزشی در آموزش و پرورش ایران وجود ندارد
🔹#آموزش_پرورش در کشور ایران، گویی یک هدف را در نظر دارد و بنا بر این، وقتی کودکان و نوباوگان را در مهد کودک یا کودکستان تحویل می گیرد، هدفش این است که آنان را به گونه ای تعلیم دهد تا در آینده دارای شغل و حرفه ای باشند. گویی که کسب درآمد مهمترین چیز در زندگی است و کسب درآمد بدون شغل و حرفه امکان پذیر نیست. گویی نظرشان بر این است که انسان ناگزیر است که حرفه ای را در یکی از مقولات علم، فن و یا هنر داشته باشد و چون حرفه ی بدون تخصص امکان پذیر نیست، هر یک از این نوباوگان باید برای تخصصی تعلیم داده شوند. با تاملی در آموزش و پرورش ایران، آنچه حاصل می آید پیش فرض هایی است که بیان شد.
اینکه لفظ "گویی" استفاده می شود بدین خاطر است که آموزش و پرورش هنوز به گونه ای سامان نیافته است که حتی این غرض خود را هم به خوبی اظهار کند.
🔹در اینجا دو نکته وجود دارد:
اول اینکه در طول تاریخ فرهنگ بشری، متفکرینی که در زمینه آموزش و پرورش فعالیت کرده اند، همگی بر این عقیده نیستند که هدف آموزش و پرورش، ارائه ی تخصص به کودکان و آماده سازی آنها برای ورود به بازار کار است. کنفسیوس چین باستان، و افلاطون و ارسطو یونان باستان، و کانت و جان و دیوئی، و متفکرین معاصری چون پائولو فِرِره (Paulo Freire) و ایوان ایلیچ از اندیشمندان بزرگ تعلیم و تربیت در طول تاریخ هستند و همگی اجماع ندارند که هدف تعلیم و تربیت، آماده سازی افراد برای تصدی مشاغل است.
پنج هدف بزرگ برای آموزش و پرورش توسط پنج مکتب ارائه شده است و تنها یکی از آنها، این است که آموزش و پرورش، وظیفه اش این است که نوباوگان را متخصص بار بیاورد. اما چهار دیدگاه رقیب نیز که بسیار جدی هستند، وجود دارند.
🔹در کشورهای غربی امروز، یک نوع لیبرالیسم آموزشی وجود دارد و هر مدرسه، دیدگاه خود را دارد و والدین نیز، هر کدام از این دیدگاه ها را که صحیح بدانند فرزند خود را برای تعلیم و تربیت به دست آنان می سپارند. در کشورهای پیشرفته مدارسی وجود دارند که با روش های مختلف رودولف اشتاینر، پائولو فرره و ایوان ایلیچ کار می کنند که به این مدارس، مدارس مدرسه زدایی هم گفته می شود. مدارسی وجود دارند که به روش رابیندرانات تاگور-اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم- عمل می کنند.
🔹سوالی که وجود دارد این است که چرا آموزش و پرورش در ایران، این هدف را انتخاب کرده است؟
همچنین لیبرالیسم آموزشی در ایران وجود ندارد و تمامی مدارس موجود، با همان سیستمی کار می کنند که از مرکز به آن ها دیکته می شود و اگر والدینی نخواهند که فرزندشان با این سیستم آموزشی، پرورش پیدا کند، مدرسه ای دیگر با سیستم آموزشی متفاوتی وجود ندارد که مطابق خواسته ی آنها باشد.
نکته ی دوم این است که فارغ التحصیلان دانشگاه ها ی ایران، نیازمند مشاور خانواده و روانشناس و روان کاو و مشاور روابط اجتماعی هستند.
در ایران، وقتی شخصی در اوایل دهه ی سوم زندگی خود مدرک دکتری خود را می گیرد، منصفانه که به خود می نگرد متوجه می شود که زندگی کردن بلد نیست! در حالت آرمانی، این فرد مثلا در آزمایشگاه فیزیک همه کاری از دستش بر می آید، اما وقتی پا را از آن آزمایشگاه بیرون می گذارد، گویی که هیچ چیز نمی داند! زندگی کردن را نمی داند.
✍️#مصطفی_ملکیان
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
✔️آموزش و پرورش در ایران تنها یک هدف دارد
✔️لیبرالیسم آموزشی در آموزش و پرورش ایران وجود ندارد
🔹#آموزش_پرورش در کشور ایران، گویی یک هدف را در نظر دارد و بنا بر این، وقتی کودکان و نوباوگان را در مهد کودک یا کودکستان تحویل می گیرد، هدفش این است که آنان را به گونه ای تعلیم دهد تا در آینده دارای شغل و حرفه ای باشند. گویی که کسب درآمد مهمترین چیز در زندگی است و کسب درآمد بدون شغل و حرفه امکان پذیر نیست. گویی نظرشان بر این است که انسان ناگزیر است که حرفه ای را در یکی از مقولات علم، فن و یا هنر داشته باشد و چون حرفه ی بدون تخصص امکان پذیر نیست، هر یک از این نوباوگان باید برای تخصصی تعلیم داده شوند. با تاملی در آموزش و پرورش ایران، آنچه حاصل می آید پیش فرض هایی است که بیان شد.
اینکه لفظ "گویی" استفاده می شود بدین خاطر است که آموزش و پرورش هنوز به گونه ای سامان نیافته است که حتی این غرض خود را هم به خوبی اظهار کند.
🔹در اینجا دو نکته وجود دارد:
اول اینکه در طول تاریخ فرهنگ بشری، متفکرینی که در زمینه آموزش و پرورش فعالیت کرده اند، همگی بر این عقیده نیستند که هدف آموزش و پرورش، ارائه ی تخصص به کودکان و آماده سازی آنها برای ورود به بازار کار است. کنفسیوس چین باستان، و افلاطون و ارسطو یونان باستان، و کانت و جان و دیوئی، و متفکرین معاصری چون پائولو فِرِره (Paulo Freire) و ایوان ایلیچ از اندیشمندان بزرگ تعلیم و تربیت در طول تاریخ هستند و همگی اجماع ندارند که هدف تعلیم و تربیت، آماده سازی افراد برای تصدی مشاغل است.
پنج هدف بزرگ برای آموزش و پرورش توسط پنج مکتب ارائه شده است و تنها یکی از آنها، این است که آموزش و پرورش، وظیفه اش این است که نوباوگان را متخصص بار بیاورد. اما چهار دیدگاه رقیب نیز که بسیار جدی هستند، وجود دارند.
🔹در کشورهای غربی امروز، یک نوع لیبرالیسم آموزشی وجود دارد و هر مدرسه، دیدگاه خود را دارد و والدین نیز، هر کدام از این دیدگاه ها را که صحیح بدانند فرزند خود را برای تعلیم و تربیت به دست آنان می سپارند. در کشورهای پیشرفته مدارسی وجود دارند که با روش های مختلف رودولف اشتاینر، پائولو فرره و ایوان ایلیچ کار می کنند که به این مدارس، مدارس مدرسه زدایی هم گفته می شود. مدارسی وجود دارند که به روش رابیندرانات تاگور-اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم- عمل می کنند.
🔹سوالی که وجود دارد این است که چرا آموزش و پرورش در ایران، این هدف را انتخاب کرده است؟
همچنین لیبرالیسم آموزشی در ایران وجود ندارد و تمامی مدارس موجود، با همان سیستمی کار می کنند که از مرکز به آن ها دیکته می شود و اگر والدینی نخواهند که فرزندشان با این سیستم آموزشی، پرورش پیدا کند، مدرسه ای دیگر با سیستم آموزشی متفاوتی وجود ندارد که مطابق خواسته ی آنها باشد.
نکته ی دوم این است که فارغ التحصیلان دانشگاه ها ی ایران، نیازمند مشاور خانواده و روانشناس و روان کاو و مشاور روابط اجتماعی هستند.
در ایران، وقتی شخصی در اوایل دهه ی سوم زندگی خود مدرک دکتری خود را می گیرد، منصفانه که به خود می نگرد متوجه می شود که زندگی کردن بلد نیست! در حالت آرمانی، این فرد مثلا در آزمایشگاه فیزیک همه کاری از دستش بر می آید، اما وقتی پا را از آن آزمایشگاه بیرون می گذارد، گویی که هیچ چیز نمی داند! زندگی کردن را نمی داند.
✍️#مصطفی_ملکیان
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ویدیو_آموزشی
☑️آزمایش «اتاق پر از دود» و زندگی اصیل
#مصطفی_ملکیان
به همراه ویدیوی آزمایش مذکور
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
☑️آزمایش «اتاق پر از دود» و زندگی اصیل
#مصطفی_ملکیان
به همراه ویدیوی آزمایش مذکور
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
🌀چرا آرامش نداریم؟ چرا #افسرده می شویم؟
🔹از قدیم فلاسفه، عرفا، برخی بنیان گذاران ادیان می گفتند که هر کدام از انسانها یک خود واقعی دارند self "خود" یعنی "تو چنان که واقعا هستی" ولی هر کدام از انسانها، یک تصوری از خود واقعی شان دارند که این تصور، با خود واقعی شان انطباق ندارد که به آن ego می گویند در اینجا به این ego، "من" می گویند گاهی تصور می کنیم ویژگی خاصی در ما هست در حالی که در خودِ واقعی مان اصلا نیست و گاهی نیز تصور می کنیم که ویژگی خاصی در ما نیست، در حالی که در خودِ واقعی مان هست.
🔹به زبان دیگر برخی گفته اند که هر انسانی، یک هویت/identity واقعیobjective دارد که همان self اوست اما همین انسان یک هویت subjective هم دارد که همان ego است. مثال: ممکن است من فی الواقع آدم متکبری باشم ولی گمان کنم که آدم متواضعی ام الان ego متواضع هست ولی self متکبر می باشد. من ممکن است که تصورم این باشد که دانشمندم: ego ولی در واقع نباشم : self.
🔹اکثر ما انسانها عمرمان را با ego زندگی می کنیم. به واسطۀ همین ego هست که با شما دوستی می کنم و قهر می کنم و دشمنی می کنم و ..... اینهایی که این تفکیک را کرده اند، چه دلیلی برای حرفشان دارند؟
چندین دلیل آورده اند که فلاسفه و عرفا و .... گفته اند که اگر بخواهم به آنها بپردازم، بحث به درازا می کشد و از آنها صرف نظر می کنم اما به یکی از آنها می پردازم:
🔹هر کسی خودش را دوست دارد "self-love" که همین، موجب می شود انسان، خودنگهدار شود
(صیانت از ذات) که از همین صیانت از ذات، دو فرزند متولد می شود که عبارتند از جلب نفع و دفع ضرر. اگر ماجرا از این قرار است چرا ناشاد هستیم؟ تو (یعنی انسان در هر مرتبه ای که می خواهد باشد) تا انجا که در توان خودت بوده، هر نفعی را به طرف خودت جلب کرده ای پس چرا #آرامش نداری؟ چرا افسرده می شوی؟ چرا ناراحت هستی؟ چرا شاد نیستی؟
🔹یک مثال از مولانا بیاورم: مولانا در مثنوی می گوید یک فرد رفت ۳۰ سال در بازار مشغول تجارت شد و ثروت عظیمی به دست آورد و از طریق همین ثروت، یک زمین بسیار عظیمی خریداری کرد و سپس رفت ۳۰ سال دیگر کار کرد و باز هم ثروت کلانی به دست آورد و با آن ثرون کلان، کاخ بسیار مجلل و بزرگی ساخت. زمانی که میخواست به آن کاخ نقل مکان کند، ماموران شهربانی گفتند که زمین شما آن طرف تر بود و زمین را عوضی گرفته ای و کاخ را بر روی زمین یک نفر دیگر ساخته ای و زمین خودت بایر مانده است. این فرد یک زمین را که زمین خودش تلقی کرده بود، مدنظر قرار داده و هرچه ثروت داشته، خرج آن زمین کرده ولی زمین یک نفر دیگر را آباد کرده است.
🔹مولانا از این داستان استفاده کرده و می گوید من و شما هم همینطوریم ما یک زمین داریم به نام بدن و یک زمین هم داریم به نام روح. ما فکر می کنیم، بدن ما، زمین ماست و هر چه داریم خرج این بدن می کنیم و وقتی که می خواهیم بمیریم به ما می گویند که زمین شما، آن دیگری بوده یعنی روح شما. بدن را اباد کرده ایم اما روح را رها کرده ایم از این جهت است که می گوید:
در زمین دیگران خانه مکن // کار خود کن، کار بیگانه مکن
🔅سخنرانی استاد #مصطفی_ملکیان تحت عنوان چرا باید اخلاقی زیست
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
🔹از قدیم فلاسفه، عرفا، برخی بنیان گذاران ادیان می گفتند که هر کدام از انسانها یک خود واقعی دارند self "خود" یعنی "تو چنان که واقعا هستی" ولی هر کدام از انسانها، یک تصوری از خود واقعی شان دارند که این تصور، با خود واقعی شان انطباق ندارد که به آن ego می گویند در اینجا به این ego، "من" می گویند گاهی تصور می کنیم ویژگی خاصی در ما هست در حالی که در خودِ واقعی مان اصلا نیست و گاهی نیز تصور می کنیم که ویژگی خاصی در ما نیست، در حالی که در خودِ واقعی مان هست.
🔹به زبان دیگر برخی گفته اند که هر انسانی، یک هویت/identity واقعیobjective دارد که همان self اوست اما همین انسان یک هویت subjective هم دارد که همان ego است. مثال: ممکن است من فی الواقع آدم متکبری باشم ولی گمان کنم که آدم متواضعی ام الان ego متواضع هست ولی self متکبر می باشد. من ممکن است که تصورم این باشد که دانشمندم: ego ولی در واقع نباشم : self.
🔹اکثر ما انسانها عمرمان را با ego زندگی می کنیم. به واسطۀ همین ego هست که با شما دوستی می کنم و قهر می کنم و دشمنی می کنم و ..... اینهایی که این تفکیک را کرده اند، چه دلیلی برای حرفشان دارند؟
چندین دلیل آورده اند که فلاسفه و عرفا و .... گفته اند که اگر بخواهم به آنها بپردازم، بحث به درازا می کشد و از آنها صرف نظر می کنم اما به یکی از آنها می پردازم:
🔹هر کسی خودش را دوست دارد "self-love" که همین، موجب می شود انسان، خودنگهدار شود
(صیانت از ذات) که از همین صیانت از ذات، دو فرزند متولد می شود که عبارتند از جلب نفع و دفع ضرر. اگر ماجرا از این قرار است چرا ناشاد هستیم؟ تو (یعنی انسان در هر مرتبه ای که می خواهد باشد) تا انجا که در توان خودت بوده، هر نفعی را به طرف خودت جلب کرده ای پس چرا #آرامش نداری؟ چرا افسرده می شوی؟ چرا ناراحت هستی؟ چرا شاد نیستی؟
🔹یک مثال از مولانا بیاورم: مولانا در مثنوی می گوید یک فرد رفت ۳۰ سال در بازار مشغول تجارت شد و ثروت عظیمی به دست آورد و از طریق همین ثروت، یک زمین بسیار عظیمی خریداری کرد و سپس رفت ۳۰ سال دیگر کار کرد و باز هم ثروت کلانی به دست آورد و با آن ثرون کلان، کاخ بسیار مجلل و بزرگی ساخت. زمانی که میخواست به آن کاخ نقل مکان کند، ماموران شهربانی گفتند که زمین شما آن طرف تر بود و زمین را عوضی گرفته ای و کاخ را بر روی زمین یک نفر دیگر ساخته ای و زمین خودت بایر مانده است. این فرد یک زمین را که زمین خودش تلقی کرده بود، مدنظر قرار داده و هرچه ثروت داشته، خرج آن زمین کرده ولی زمین یک نفر دیگر را آباد کرده است.
🔹مولانا از این داستان استفاده کرده و می گوید من و شما هم همینطوریم ما یک زمین داریم به نام بدن و یک زمین هم داریم به نام روح. ما فکر می کنیم، بدن ما، زمین ماست و هر چه داریم خرج این بدن می کنیم و وقتی که می خواهیم بمیریم به ما می گویند که زمین شما، آن دیگری بوده یعنی روح شما. بدن را اباد کرده ایم اما روح را رها کرده ایم از این جهت است که می گوید:
در زمین دیگران خانه مکن // کار خود کن، کار بیگانه مکن
🔅سخنرانی استاد #مصطفی_ملکیان تحت عنوان چرا باید اخلاقی زیست
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
⭕️ انتظار نداشتن از دیگران #اضطراب ما را کم می کند.
🔹یک نکته مهم به منظور چاره اندیشی برای اضطراب این است که نباید از هم نوعان خود متوقع باشیم. اگر ما بهگونهای زندگی کنیم که از کسی انتظار و توقعی نداشته باشیم آن هنگام اگر از جانب دیگران سودی به من برسد خشنود میشوم و اگر سودی نرسد ناخشنود نمیشوم زیرا از ابتدا نیز توقعی مطرح نبود و اتفاق خلاف واقع رخ نداده است. مثلاً من به دانشجویان در ایران تذکر میدهم که از دانشگاههای ایران توقع آموزش و پرورش و پژوهش را نداشته باشند و تنها توقع آنها دریافت مدرک باشد که به سهولت اتفاق میافتد؛ اکنونکه توقع از دانشگاهها به صفر رسیده است اگر یک استاد برای دانشجویان، آموزش را به همراه داشت اتفاق خوشایندی است و سبب خشنودی میشود؛ اما اگر استاد چنین نکرد دانشجویان ناخشنود نیستند؛ زیرا از ابتدا فتیله توقع از استاد را پایین کشیده بودند و توقع آموزش نداشتند.
🔹پنج دسته هستند که انسان در ارتباط با آنها نباید از آنها متوقع باشد و از آنها انتظاری داشته باشد. خویشاوندان که شامل پدر و مادر و خواهر و برادر و ... میشود؛ حتی پدر و مادر هم در این دستهبندی جای دارند و از آنها هم نباید متوقع بود، دوستان، همکاران، کسی که با او رابطه عاشقانه داریم و دسته آخر افرادی که بهصورت تصادفی با آنها برخورد و ارتباط داریم.
🔹 ما همواره باید با خود بورزیم که هیچ توقعی از دیگران نداشته باشیم؛ درواقع به زبان حال (زبان درون) به آنها بگوییم که من هر آنچه نسبت به شما وظیفهدارم انجام میدهم؛ اما در مقابل از تو توقع و انتظاری ندارم. انتظار نداشتن از دیگران اضطراب ما را کم میکند؛ زیرا وقتی از دیگران متوقع هستیم باری بر دوش آنها نهادهایم که نمیدانیم آن را به دوش میکشند یا نه و اضطراب و نگرانی آن را داریم؛ اما وقتی از دیگران انتظاری نداشته باشیم باری بر دوش آنها ننهادهایم که در صورت انجام ندادن ناخشنود شویم و به اضطراب دچار شویم. بنابراین متوقع نبودن از دیگران کاهش اضطراب را به همراه دارد.
#مصطفی_ملکیان
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
🔹یک نکته مهم به منظور چاره اندیشی برای اضطراب این است که نباید از هم نوعان خود متوقع باشیم. اگر ما بهگونهای زندگی کنیم که از کسی انتظار و توقعی نداشته باشیم آن هنگام اگر از جانب دیگران سودی به من برسد خشنود میشوم و اگر سودی نرسد ناخشنود نمیشوم زیرا از ابتدا نیز توقعی مطرح نبود و اتفاق خلاف واقع رخ نداده است. مثلاً من به دانشجویان در ایران تذکر میدهم که از دانشگاههای ایران توقع آموزش و پرورش و پژوهش را نداشته باشند و تنها توقع آنها دریافت مدرک باشد که به سهولت اتفاق میافتد؛ اکنونکه توقع از دانشگاهها به صفر رسیده است اگر یک استاد برای دانشجویان، آموزش را به همراه داشت اتفاق خوشایندی است و سبب خشنودی میشود؛ اما اگر استاد چنین نکرد دانشجویان ناخشنود نیستند؛ زیرا از ابتدا فتیله توقع از استاد را پایین کشیده بودند و توقع آموزش نداشتند.
🔹پنج دسته هستند که انسان در ارتباط با آنها نباید از آنها متوقع باشد و از آنها انتظاری داشته باشد. خویشاوندان که شامل پدر و مادر و خواهر و برادر و ... میشود؛ حتی پدر و مادر هم در این دستهبندی جای دارند و از آنها هم نباید متوقع بود، دوستان، همکاران، کسی که با او رابطه عاشقانه داریم و دسته آخر افرادی که بهصورت تصادفی با آنها برخورد و ارتباط داریم.
🔹 ما همواره باید با خود بورزیم که هیچ توقعی از دیگران نداشته باشیم؛ درواقع به زبان حال (زبان درون) به آنها بگوییم که من هر آنچه نسبت به شما وظیفهدارم انجام میدهم؛ اما در مقابل از تو توقع و انتظاری ندارم. انتظار نداشتن از دیگران اضطراب ما را کم میکند؛ زیرا وقتی از دیگران متوقع هستیم باری بر دوش آنها نهادهایم که نمیدانیم آن را به دوش میکشند یا نه و اضطراب و نگرانی آن را داریم؛ اما وقتی از دیگران انتظاری نداشته باشیم باری بر دوش آنها ننهادهایم که در صورت انجام ندادن ناخشنود شویم و به اضطراب دچار شویم. بنابراین متوقع نبودن از دیگران کاهش اضطراب را به همراه دارد.
#مصطفی_ملکیان
مقاله،ویدیو آموزشی 🌺 @eduarticle
#پادکست_آموزشی
صوت درسگفتار شرایط لازم تعلیم و تربیت اخلاقی - 5 جلسه در پستهای بعدی
#تعلیم_تربیت
توسط #مصطفی_ملکیان👇
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
صوت درسگفتار شرایط لازم تعلیم و تربیت اخلاقی - 5 جلسه در پستهای بعدی
#تعلیم_تربیت
توسط #مصطفی_ملکیان👇
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
Audio
#پادکست_آموزشی
صوت درسگفتار شرایط لازم تعلیم و تربیت اخلاقی - جلسه۱
#تعلیم_تربیت
توسط #مصطفی_ملکیان
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
صوت درسگفتار شرایط لازم تعلیم و تربیت اخلاقی - جلسه۱
#تعلیم_تربیت
توسط #مصطفی_ملکیان
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
Audio
#پادکست_آموزشی
صوت درسگفتار شرایط لازم تعلیم و تربیت اخلاقی - جلسه۲
#تعلیم_تربیت
توسط #مصطفی_ملکیان
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
صوت درسگفتار شرایط لازم تعلیم و تربیت اخلاقی - جلسه۲
#تعلیم_تربیت
توسط #مصطفی_ملکیان
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
Audio
#پادکست_آموزشی
صوت درسگفتار شرایط لازم تعلیم و تربیت اخلاقی - جلسه۳
#تعلیم_تربیت
توسط #مصطفی_ملکیان
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
صوت درسگفتار شرایط لازم تعلیم و تربیت اخلاقی - جلسه۳
#تعلیم_تربیت
توسط #مصطفی_ملکیان
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
Audio
#پادکست_آموزشی
صوت درسگفتار شرایط لازم تعلیم و تربیت اخلاقی - جلسه۴
#تعلیم_تربیت
توسط #مصطفی_ملکیان
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
صوت درسگفتار شرایط لازم تعلیم و تربیت اخلاقی - جلسه۴
#تعلیم_تربیت
توسط #مصطفی_ملکیان
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
Audio
#پادکست_آموزشی
صوت درسگفتار شرایط لازم تعلیم و تربیت اخلاقی - جلسه۵
#تعلیم_تربیت
توسط #مصطفی_ملکیان
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
صوت درسگفتار شرایط لازم تعلیم و تربیت اخلاقی - جلسه۵
#تعلیم_تربیت
توسط #مصطفی_ملکیان
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
🍃روش تعلیم و تربیت #دانش_آموز از منظر افلاطون
🔹شک نیست [معلم]هر سخنی که برای متعلم می گوید،باید همراه با استدلال باشد،یعنی برای هر مدعایی که بر دانش آموزان خویش عرضه می کند،باید اقامه دلیل کند.معلم کارش القا و تلقین نیست که مدعایی را بدون دلیلی دائم تکرار کند تا کم کم در روح طرف راسخ شود،بلکه کار معلم این است که هر مدعایی را که ارائه میدهد،دلیل آنرا هم همراهش بیاورد؛اما چه کنیم که اولا انسانها در برهه ای از زندگی خود قدرت فهم استدلال عقلانی ندارند.ثانیا انسانهایی هم هستند که اساسا قدرت فهم استدلال عقلی را تا آخر عمر پیدا نمی کنند.با این دو مشکل چه باید کرد؟وی می گفت در اینجا معلم باید چنان منشی از خود نشان دهد که متعلم ولو ببیند که سخن معلم همراه با دلیل نیست،اما به سخن معلم اعتماد کند.پس اعتماد میتواند جایگزین استدلال شود؛اما برای این دو گروه.اما اگر دانشجو بخواهد به #معلم خود اعتماد کند،کجا باید دنبال آن بگردیم؟افلاطون میگفت تمام این مطالب،بستگی به شخصیت و منش معلم دارد که وی در مجموع رفتاری از خود نشان دهد که نه تنها احترام برانگیز،بلکه مهمتر از آن اعتمادبر انگیز باشد،یعنی متعلم بداند که معلم سخن بی ربط نمی گوید.لذا می گفت معلمان دو وظیفه دارند:یک وظیفه در درون خود و یک وظیفه در بیرون.
🔹وظیفه ای که در درون دارند این است که دلیل سخنی را معلم در خاطر و ضمیر خود داشته باشد و بنابراین،معلم چنان باشد که تا سخنی را خود دلیل بر آن ندارد،لب بر آن سخن نگشاید،این یک نوع تعهد درونی است؛تعهد معلم با خودش.اما یک وظیفه دیگر هم دارد و آن وظیفه بیرونی است،یعنی در ارتباط با متعلم،باید رفتار وی اعتماد بر انگیز باشد.وی می گفت رفتار ترس برانگیز و یا احترام برانگیز در این جهت سودی ندارد،بلکه تنها رفتار اعتماد برانگیز است که مفید است.اگر بخواهیم بچه هایمان را بگذاریم به سنی برسند که بتوانند استدلال بفهمند،آن وقت دیگر دیر شده است و تعلیم و تربیت های غلط آنها را از راه صحیح منحرف کرده اند.پس نمی توان گفت باید صبر پیشه کرد تا وقتی بچه ها قادر به فهم استدلال باشند،بلکه ما باید از همان اوایل کودکی تعلیم و تربیت را شروع کرده باشیم.
🔹مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که آیا با چنین تربیتی بچه ها آدم های غیرمنطقی بار نمی آیند؟افلاطون در پاسخ میگوید:این،تمام جوابش در همان تعهد درونی معلم است.اگر معلم آن تعهد درونی را داشته باشد،یعنی برای هر سخنی که می گوید در پیش خود دلیل داشته باشد،درست است که برای کودک دلیل نمی آورد ولی بچه ها بعدها می بینند که معلم سخن خود را بدون دلیل برای آنها نگفته است.افلاطون میگفت:اینکه می بینید بعضی آدمها وقتی بزرگ می شوند آدمهای فاسدی از کار در می آیند به خاطر این است که آرا و عقایدی در کودکی به آنها گفته شده است که هیچ دلیلی نداشته است و معلمان آنها این تعهد درونی را هم نداشته اند.بدی تعلیم و تربیت ما در این است که آرایی که خود بر آن دلیلی نداریم به زبان می آوریم،و این اثر بدی در متعلم دارد.افلاطون معتقد بود ما انسانها تا به حال چنین تعلیم و تربیتی نداشته ایم(افلاطون میگفته تا حالا،یعنی زمان خودش ولی باید دوهزار و هشتصد سال دیگر هم به آن اضافه نمود!)
🔹وقتی چنین باشد که آرای بی دلیل برای ما بگویند،از لحاظ روانی ما یک نوع انکسار روحی پیدا می کنیم،احساس می کنیم که یک عمر در حال فریب خوردن بوده ایم و از این به بعد می گوییم چون ما توسط دیگران فریب خورده ایم،ما هم دیگران را فریب می دهیم،و این روحیه سبب انحطاط تعلیم و تربیت شده است.بر اساس این مبنا، #افلاطون رکن مهم #تعلیم_تربیت را معلم میداند نه متعلم.
🖋#مصطفی_ملکیان،تاریخ فلسفه،جلد 1،صفحات 189 و 190
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
🔹شک نیست [معلم]هر سخنی که برای متعلم می گوید،باید همراه با استدلال باشد،یعنی برای هر مدعایی که بر دانش آموزان خویش عرضه می کند،باید اقامه دلیل کند.معلم کارش القا و تلقین نیست که مدعایی را بدون دلیلی دائم تکرار کند تا کم کم در روح طرف راسخ شود،بلکه کار معلم این است که هر مدعایی را که ارائه میدهد،دلیل آنرا هم همراهش بیاورد؛اما چه کنیم که اولا انسانها در برهه ای از زندگی خود قدرت فهم استدلال عقلانی ندارند.ثانیا انسانهایی هم هستند که اساسا قدرت فهم استدلال عقلی را تا آخر عمر پیدا نمی کنند.با این دو مشکل چه باید کرد؟وی می گفت در اینجا معلم باید چنان منشی از خود نشان دهد که متعلم ولو ببیند که سخن معلم همراه با دلیل نیست،اما به سخن معلم اعتماد کند.پس اعتماد میتواند جایگزین استدلال شود؛اما برای این دو گروه.اما اگر دانشجو بخواهد به #معلم خود اعتماد کند،کجا باید دنبال آن بگردیم؟افلاطون میگفت تمام این مطالب،بستگی به شخصیت و منش معلم دارد که وی در مجموع رفتاری از خود نشان دهد که نه تنها احترام برانگیز،بلکه مهمتر از آن اعتمادبر انگیز باشد،یعنی متعلم بداند که معلم سخن بی ربط نمی گوید.لذا می گفت معلمان دو وظیفه دارند:یک وظیفه در درون خود و یک وظیفه در بیرون.
🔹وظیفه ای که در درون دارند این است که دلیل سخنی را معلم در خاطر و ضمیر خود داشته باشد و بنابراین،معلم چنان باشد که تا سخنی را خود دلیل بر آن ندارد،لب بر آن سخن نگشاید،این یک نوع تعهد درونی است؛تعهد معلم با خودش.اما یک وظیفه دیگر هم دارد و آن وظیفه بیرونی است،یعنی در ارتباط با متعلم،باید رفتار وی اعتماد بر انگیز باشد.وی می گفت رفتار ترس برانگیز و یا احترام برانگیز در این جهت سودی ندارد،بلکه تنها رفتار اعتماد برانگیز است که مفید است.اگر بخواهیم بچه هایمان را بگذاریم به سنی برسند که بتوانند استدلال بفهمند،آن وقت دیگر دیر شده است و تعلیم و تربیت های غلط آنها را از راه صحیح منحرف کرده اند.پس نمی توان گفت باید صبر پیشه کرد تا وقتی بچه ها قادر به فهم استدلال باشند،بلکه ما باید از همان اوایل کودکی تعلیم و تربیت را شروع کرده باشیم.
🔹مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که آیا با چنین تربیتی بچه ها آدم های غیرمنطقی بار نمی آیند؟افلاطون در پاسخ میگوید:این،تمام جوابش در همان تعهد درونی معلم است.اگر معلم آن تعهد درونی را داشته باشد،یعنی برای هر سخنی که می گوید در پیش خود دلیل داشته باشد،درست است که برای کودک دلیل نمی آورد ولی بچه ها بعدها می بینند که معلم سخن خود را بدون دلیل برای آنها نگفته است.افلاطون میگفت:اینکه می بینید بعضی آدمها وقتی بزرگ می شوند آدمهای فاسدی از کار در می آیند به خاطر این است که آرا و عقایدی در کودکی به آنها گفته شده است که هیچ دلیلی نداشته است و معلمان آنها این تعهد درونی را هم نداشته اند.بدی تعلیم و تربیت ما در این است که آرایی که خود بر آن دلیلی نداریم به زبان می آوریم،و این اثر بدی در متعلم دارد.افلاطون معتقد بود ما انسانها تا به حال چنین تعلیم و تربیتی نداشته ایم(افلاطون میگفته تا حالا،یعنی زمان خودش ولی باید دوهزار و هشتصد سال دیگر هم به آن اضافه نمود!)
🔹وقتی چنین باشد که آرای بی دلیل برای ما بگویند،از لحاظ روانی ما یک نوع انکسار روحی پیدا می کنیم،احساس می کنیم که یک عمر در حال فریب خوردن بوده ایم و از این به بعد می گوییم چون ما توسط دیگران فریب خورده ایم،ما هم دیگران را فریب می دهیم،و این روحیه سبب انحطاط تعلیم و تربیت شده است.بر اساس این مبنا، #افلاطون رکن مهم #تعلیم_تربیت را معلم میداند نه متعلم.
🖋#مصطفی_ملکیان،تاریخ فلسفه،جلد 1،صفحات 189 و 190
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
#مصطفی_ملکیان : ما باید به فرزندان خود بیاموزیم که هیچ سوالی نیست که پرونده ی آن برای همیشه بسته شده باشد و دیگر جای هیچ شک و اشکال یا تحقیق و تفحصی وجود نداشته باشد.
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle