⬅️ چيستي و چرايي تحول در نهاد آموزش و پرورش قسمت 2
—----------------------
عباس چراغ چشم
قسمت دوم
* ضرورت #تحول و #توسعه با توجه به چالش هاي آموزشي جهاني شدن:
به دليل پيچيدگي مسائل جهاني و وجود موانع عظيم بر سر راه توسعه کشورهاي جهان سوم، نميتوان به اميدي واهي دست روي دست گذاشت و سادهلوحانه انديشيد که در کشورهاي در مسير توسعه، گامهاي جدي و محکم دنبال شود و اين به معني ضرورت برنامهريزي و مداخله سنجيده ميباشد. «بزرگترين تحول در آموزش و پرورش، تحولي است که در قرن جديد به وقوع پيوسته و از هماکنون ميتوان بعضي از ابعاد آن را به وضوح ديد. به گفته اين متخصصان، انسان در آستانه ورود به دورهاي از تاريخ است که از بنياد با آنچه تا به حال وجود داشته، متفاوت است و به نظر ميرسد که بر اثر اين تحول، اولاً نهاد آموزش و پرورش به صورت نهادي برتر درخواهد آمد و حتي نهاد اقتصاد و سياست را نيز تحتتأثير قرار خواهد داد؛ زيرا حجم عظيم دانشآموزي، آگاهي مردم از نقش #آموزش در زندگي خود، خارج شدن #آموزش از انحصار مدرسه و تعميم يافتن آن به سراسر دوره زندگي و نيز پذيرفته شدن آموزش به عنوان عامل توسعه، آموزش و پرورش را به يک متغير مستقل و تأثيرگذار تبديل کرده است، و ثانياً مفهوم آموزش و پرورش را به طور کلي دگرگون کرده و ساختار آن را نيز کاملاً متفاوت خواهد کرد. بنابراين، اين ضرورت از هماکنون احساس ميشود که با ديدي باز و انتقادي به اين تحولات اساسي توجه شود و با انطباق تدريجي نظام آموزشي کشور با اين تغييرات، نسل آينده را براي مقابله با شرايط جديد آماده کنيم.» (13)
«جوابگويي به چالشهاي قرن بيستم، مشکلات آموزشي کشورها را دوچندان ميکند. براي مثال حذف بيسوادي از جهان يکي از اهداف آموزشي قرن بيستم بود، ولي درحالحاضر هنوز 880 ميليون بيسواد پانزده سال به بالا در جهان وجود دارد که دوسوم آنها را زنان تشکيل ميدهند (آموزش امروز، 2002) در عين حال مفهوم بيسوادي در قرن بيستويکم ابعاد جديدي پيدا کرده و چالشهاي تازهاي را موجب شده است. چنانچه از هر 6 بزرگسال در اروپا، يک نفر از نظر استفاده از کامپيوتر بيسواد است و ازاينرو نميتوان در امور اقتصادي کشورش فعاليت داشته باشد.» (14)
يکي ديگر از واقعيتهاي نگرانکننده آموزشي در همه جهان و بهويژه به طور چشمگير در کشورهاي جهان سوم، نابرابري زن و مرد در زمينه آموزشي است. «دو سوم بيسوادان بزرگسال جهان (بالغ بر 565 ميليون نفر) را زنان تشکيل ميدهند که اکثر آنها در مناطق در حال توسعه آفريقا، آسيا و آمريکاي لاتين زندگي ميکنند. در سطح جهاني هم دختران نسبت به پسران کمتر به تحصيل ميپردازند. بهطوريکه يکچهارم دختراني که به سن مدرسه رفتن ميرسند، عملاً به مدرسه نميروند (24/5 درصد يا 85 ميليون دختر) (دلور، 1996، ص76). امروز همه کارشناسان اهميت حياتي آموزشي زنان را در امر توسعه گوشزد ميکنند. رابطه بسيار آشکاري ميان ميزان سواد زنان و پيشرفت در بهداشت جمعيت، تغذيه و کاهش نرخ باروري ديده ميشود. گزارش جهاني تعليم و تربيت يونسکو در سال 1995 جنبههاي مختلف اين موضوع را مورد بررسي قرار داده و چنين بيان ميدارد که در فقيرترين مناطق جهان، زنان و دختران، زنجيرهاي را تشکيل ميدهند که در آن، مادران بيسواد دختران بيسوادي را تربيت ميکنند که حاصل آن تشکيل زنجيره ديگري از فقر، بيسوادي و مرگ و مير زودرس است.» (15) «مايور (2001) در کتاب ”دنياي آينده؛ در آينده در حال شکلگيري“ چالشهاي چهارگانه زير را براي قرن بيستويکم و جامعه جهاني مطرح ميکند: 1ــ دستيابي به صلح که شرط لازم براي حل ساير مشکلات است؛ 2ــ مقابله با فقر و نابرابريهاي فزاينده؛ 3ــ دستيابي به توسعه پايدار با تأکيد بر مديريت درست محيط زيستکره مسکوني؛ 4ــ فقدان مقررات در جهان در طولانيمدت و لزوم ايجاد دموکراسي بينالمللي.» (16)
* برنامه ريزي توسعه: ادامه مقاله در 👈
https://eduarticle.me/?p=2076
—------------------
↩️ 🌟کانال مقاله ها و خبرهای آموزشی فرهنگی🌟
https://t.me/joinchat/AAAAAD5oqnmeI058AeE3WA
⬅️ چيستي و چرايي تحول در نهاد آموزش و پرورش قسمت 2
—----------------------
عباس چراغ چشم
قسمت دوم
* ضرورت #تحول و #توسعه با توجه به چالش هاي آموزشي جهاني شدن:
به دليل پيچيدگي مسائل جهاني و وجود موانع عظيم بر سر راه توسعه کشورهاي جهان سوم، نميتوان به اميدي واهي دست روي دست گذاشت و سادهلوحانه انديشيد که در کشورهاي در مسير توسعه، گامهاي جدي و محکم دنبال شود و اين به معني ضرورت برنامهريزي و مداخله سنجيده ميباشد. «بزرگترين تحول در آموزش و پرورش، تحولي است که در قرن جديد به وقوع پيوسته و از هماکنون ميتوان بعضي از ابعاد آن را به وضوح ديد. به گفته اين متخصصان، انسان در آستانه ورود به دورهاي از تاريخ است که از بنياد با آنچه تا به حال وجود داشته، متفاوت است و به نظر ميرسد که بر اثر اين تحول، اولاً نهاد آموزش و پرورش به صورت نهادي برتر درخواهد آمد و حتي نهاد اقتصاد و سياست را نيز تحتتأثير قرار خواهد داد؛ زيرا حجم عظيم دانشآموزي، آگاهي مردم از نقش #آموزش در زندگي خود، خارج شدن #آموزش از انحصار مدرسه و تعميم يافتن آن به سراسر دوره زندگي و نيز پذيرفته شدن آموزش به عنوان عامل توسعه، آموزش و پرورش را به يک متغير مستقل و تأثيرگذار تبديل کرده است، و ثانياً مفهوم آموزش و پرورش را به طور کلي دگرگون کرده و ساختار آن را نيز کاملاً متفاوت خواهد کرد. بنابراين، اين ضرورت از هماکنون احساس ميشود که با ديدي باز و انتقادي به اين تحولات اساسي توجه شود و با انطباق تدريجي نظام آموزشي کشور با اين تغييرات، نسل آينده را براي مقابله با شرايط جديد آماده کنيم.» (13)
«جوابگويي به چالشهاي قرن بيستم، مشکلات آموزشي کشورها را دوچندان ميکند. براي مثال حذف بيسوادي از جهان يکي از اهداف آموزشي قرن بيستم بود، ولي درحالحاضر هنوز 880 ميليون بيسواد پانزده سال به بالا در جهان وجود دارد که دوسوم آنها را زنان تشکيل ميدهند (آموزش امروز، 2002) در عين حال مفهوم بيسوادي در قرن بيستويکم ابعاد جديدي پيدا کرده و چالشهاي تازهاي را موجب شده است. چنانچه از هر 6 بزرگسال در اروپا، يک نفر از نظر استفاده از کامپيوتر بيسواد است و ازاينرو نميتوان در امور اقتصادي کشورش فعاليت داشته باشد.» (14)
يکي ديگر از واقعيتهاي نگرانکننده آموزشي در همه جهان و بهويژه به طور چشمگير در کشورهاي جهان سوم، نابرابري زن و مرد در زمينه آموزشي است. «دو سوم بيسوادان بزرگسال جهان (بالغ بر 565 ميليون نفر) را زنان تشکيل ميدهند که اکثر آنها در مناطق در حال توسعه آفريقا، آسيا و آمريکاي لاتين زندگي ميکنند. در سطح جهاني هم دختران نسبت به پسران کمتر به تحصيل ميپردازند. بهطوريکه يکچهارم دختراني که به سن مدرسه رفتن ميرسند، عملاً به مدرسه نميروند (24/5 درصد يا 85 ميليون دختر) (دلور، 1996، ص76). امروز همه کارشناسان اهميت حياتي آموزشي زنان را در امر توسعه گوشزد ميکنند. رابطه بسيار آشکاري ميان ميزان سواد زنان و پيشرفت در بهداشت جمعيت، تغذيه و کاهش نرخ باروري ديده ميشود. گزارش جهاني تعليم و تربيت يونسکو در سال 1995 جنبههاي مختلف اين موضوع را مورد بررسي قرار داده و چنين بيان ميدارد که در فقيرترين مناطق جهان، زنان و دختران، زنجيرهاي را تشکيل ميدهند که در آن، مادران بيسواد دختران بيسوادي را تربيت ميکنند که حاصل آن تشکيل زنجيره ديگري از فقر، بيسوادي و مرگ و مير زودرس است.» (15) «مايور (2001) در کتاب ”دنياي آينده؛ در آينده در حال شکلگيري“ چالشهاي چهارگانه زير را براي قرن بيستويکم و جامعه جهاني مطرح ميکند: 1ــ دستيابي به صلح که شرط لازم براي حل ساير مشکلات است؛ 2ــ مقابله با فقر و نابرابريهاي فزاينده؛ 3ــ دستيابي به توسعه پايدار با تأکيد بر مديريت درست محيط زيستکره مسکوني؛ 4ــ فقدان مقررات در جهان در طولانيمدت و لزوم ايجاد دموکراسي بينالمللي.» (16)
* برنامه ريزي توسعه: ادامه مقاله در 👈
https://eduarticle.me/?p=2076
—------------------
↩️ 🌟کانال مقاله ها و خبرهای آموزشی فرهنگی🌟
https://t.me/joinchat/AAAAAD5oqnmeI058AeE3WA