🖌مقاله‌،ویدیو آموزشی
586 subscribers
1.71K photos
1.07K videos
204 files
2.95K links
مجموعه‌ای متنوع از پژوهشها، ویدیو و خبرهای مهم آموزشی و فرهنگی . جهت ارسال مقاله و مطلب با ما تماس بگیرید. مسؤولیت مطالب به عهده نویسنده است .آدرس سایت ما : www.eduarticle.me

تماس با ما :
@mh1342
Download Telegram
#حکایتها ، ۱۰۰

سقراط فيلسوفي است كه در برابر عدم محبوبيت و محكوم شدن از طرف حكومت متزلزل نشد، او به هيچ عنوان از افكار خود دست برنداشت و در اين راه جام شوكران را نوشيد. اعتماد به نفس #سقراط از ديد دوباتن ريشه در #فلسفه دارد و اين فلسفه است كه سقراط را در برابر مسؤوليتي همزمان ژرف قرار مي‌دهد: حكيم و خردمند شدن از طريق فلسفه .

از ديد او ما شك‌هاي خود را فرو مي‌خوريم و از گله پيروي مي‌كنيم‌، زيرا نمي‌توانيم خود را پيشگام درك حقايق دشواري بدانيم كه ناشناخته هستند.
سقراط مي‌پذيرفت كه گاهي اوقات در اشتباه هستيم و بايد به ديدگاه‌هاي خود شك كنيم‌. از منظر سقراط بنيان تفكر هر قدر هم كه با دقت تغيير چهره دهد ممكن است به شدت آشفته باشد.
يا بايد هميشه به دستورهاي افكار عمومي گوش كنيم و يا هيچ‌وقت به آن‌ها گوش نكنيم‌.
سقراط بي‌آن كه خم به ابرو آورد زهر را نوشيد و از همراهانش خواست تا آرام گيرند. رستگاري اين داستان پس از مرگ سقراط بود. به زودي اوضاع رو به تغيير نهاد و متهم‌كنندگان سقراط سرانجام به دست مردم آتن به دار آويخته شدند و مجسمه برنزي گران‌بهايي از او برپا شد. از ديد دوباتن از ميان رفتن تعصبات و كاهش حسادت‌ها به زمان نياز دارد و شايد باور كردن از رستگاري كمي دشوار است‌.| #برگزیده از کتاب تسلی‌بخش های فلسفی

کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
#حکایتها ، ۱۰۱

آنچه #فلسفه اپيكور را متمايز مي‌كند تأكيد او بر اهميت لذت جسماني است‌. از ديد اپيكور لذت آغاز و غايت زندگي سعادتمندانه است‌. #اپيكور عاشق غذاي خوب بود و سرآغاز همه خوبي‌ها را در لذت شكم مي‌دانست‌، فلسفه براي او و پيروانش راهنمايي براي لذت بود. تعاليم او در سراسر حوزه مديترانه پخش شد و به مدت پانصد سال نافذ ماند. در قلب اپيكورگرايي اين انديشه وجود دارد كه تشخيص‌هاي شهودي ما به ندرت درست‌تر هستند. در فلسفه اپيكور طرح‌هاي نادرستي براي رسيدن به خوشبختي وجود دارد كه تنها تفسير اميال نامشخص و مبهم به كمك فلسفه است كه مي‌تواند ما را از اين طرح‌هاي نادرست برهاند. فهرستي از دارايي‌هاي لازم براي خوشبختي كه در حقيقت يك فهرست اپيكوري است‌، عبارتند از: دوست‌، آزادي و تفكر.
اصل استدلال اپيكور اين است كه اگر تحليل شده محروم باشيم هرگز واقعاً خوشبخت نخواهيم بود و اگر از اين سه نعمت برخوردار باشيم ولي پول نداشته باشيم هرگز بدبخت نخواهيم بود. هيچ‌ چيز نمي‌تواند كسي را كه به كم راضي نمي‌شود، راضي كند.| #برگزیده از کتاب تسلی‌بخش های فلسفی

کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
#حکایتها ، ۱۰۲

سنكايي كه ناكام ماند

توطئه بر زير كشيده شدن نرون بيست و هشت ساله از اريكه سلطنت كشف شده بود و امپراتور مجنون به دنبال انتقام كوركورانه ،فرمان مرگ #سنكا را مي‌دهد. سنكا بايد بي‌درنگ خودكشي كند، او از پزشكش مي‌خواهد جامي از شوكران برايش فراهم كند تا به تقليد از سقراط بميرد، ولي ميل سنكا به تقليد از سقراط نافرجام بود، پس او را در حمام بخار جاي دادند تا آرام آرام خفه شد.
به نظر سنکا اوج حکمت آن است که بیاموزیم سرسختی و لجاجت جهان را با واکنش‌هایی مثل فوران خشم‌، احساس بدبختي‌، اضطراب‌، ترشرويي و بدگماني بدتر نسازيم‌. وظيفه #فلسفه عبارت است از آماده كردن نرم‌ترين فرود ممكن خواسته‌هاي ما بر روي ديوار انعطاف‌ناپذير واقعيت‌، سنكا ديدگاهي در باره ذهن دارد كه بر اساس آن عصبانيت نه از فوران مهار ناشدني هيجانات بلكه از اشتباه اساسي (و مهار شدني‌) قوه تعقل ناشي مي‌شود.
حالت تشويق در فلسفه سنكا در باره وضعيت نامطمئن است كه فرد هم اميدوار به بهترين حالت است و هم مي‌ترسد كه بدترين حالت اتفاق بيفتند. اين وضعيت معمولاً مانع مي‌شود كه افراد مضطرب از فعاليت‌هاي لذت‌بخش فرهنگي‌، جنبشي يا اجتماعي لذت ببرند. سنكا به شيوه‌اي حكيمانه مي‌خواهد فكر كنيم احتمال ندارد رويدادها به اندازه‌اي كه مي‌ترسم بد باشند. نكته تسلي‌بخش در فلسفه سنكا چيزي ظريف‌تر است‌: پذيرفتن چيزي غيرضروري به عنوان امري ضروري همان اندازه غيرعاقلانه است كه طغيان عليه چيزي ضروري‌. با پذيرش امر غيرضروري و انكار امر ممكن همان اندازه مي‌توان به سادگي گمراه شد كه با انكار امر ضروري و طلب امر غيرممكن و اين وظيفه عقل است كه ميان اين امور تمايز گذارد.

《سنکا می‌گوید: «چه لزومي دارد براي اجزاي زندگي گريه كنيم‌؟ كل زندگي گريه دارد.»》
| #برگزیده از کتاب تسلی‌بخش های فلسفی

کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
#حکایتها ، ۱۰۳

#مونتني‌ دواي ناتواني‌ها و نابسندگي‌ها

مونتني فيلسوفي است كه از كودكي مطالعه آثار كلاسيك را شروع كرده بود. لاتين را به عنوان زبان اول آموخته بود و در هفت يا هشت سالگي آثار اوويد[شاعر رومی] را خوانده بود. مطالعه مايه تسلي‌خاطر زندگي او بود. از ديد او حيوانات اغلب در عشق ماهرتر از انسان‌ها هستند و دانش زماني مفيد است كه آرامش و متانت را از انسان نگيرد. مونتني شك داشت كه ذهن چيزي به ما داده باشد كه شايسته شكر باشد و از اين‌رو فلسفه‌اش تصديق مي‌كرد كه ما با موجودات عقلاني بسيار فاصله داريم‌. پاره‌اي از زندگي ما بر اساس جنون و پاره‌اي بر اساس حكمت است‌. بدن ما ذهن ما را اسير هوس‌ها و نوسانات خود مي‌كند، به عقيده مونتني آدمي قبل و بعد از صرف يك وعده غذا آدم متفاوتي است‌. از ديد دوباتن فلسفه مونتني فلسفه سازش است‌: بدترين مشكل ما خوار شمردن وجودمان است‌، بايد از مبارزه دروني با پوشش‌هاي جسماني خود دست برداريم و آن‌ها را به عنوان واقعيت‌هاي تغييرناپذير پذيرا شويم‌. زبان او غم‌انگيزترين لحظات جنسي را به دقت بيان مي‌كند و با نقب زدن به اندوه‌هاي خصوصي اتاق خواب‌، رسوايي و ننگ را از آن‌ها مي‌زدايد و فرد را با بدن خود آشتي مي‌دهد.
دوباتن اهميت فلسفه مونتني را سودمندي و تناسب آن با زندگي مي‌داند، از ديد او گفتار افلاطون و اپيكور متناسب و جالب است و به ما براي غلبه بر نگراني و تنهايي خودمان كمك مي‌كند. از منظر مونتني در هر زندگي‌اي مي‌توان آراي جالبي يافت و داستان‌هاي زندگي ما هرقدر هم كه پيش پا افتاده باشد باز هم واجد بينش ژرف مي‌باشد.
| #برگزیده از کتاب تسلی‌بخش های فلسفی

کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
#حکایتها ، ۱۰۴

#شوپنهاور، #فلسفه تسلاي قلب شكسته‌

در باره غم‌هاي ناشي از عشق‌، شوپنهاور شايد بهترين #فيلسوف است‌. از ديد شوپنهاور تاريخ هر زندگي‌اي تاريخ رنج است‌، او با ازدواج مخالف است و آن را انجام دادن هركار ممكن براي متنفر شدن زن و شوهر از يكديگر مي‌داند، با اين وجود به چند همسري علاقه دارد و داشتن ده مادرزن را بهتر از يك مادرزن مي‌داند. از ديد او هرچه انسان‌ها پيشرفته‌تر باشند و هرچه مغزشان فعال‌تر باشد بيش‌تر به خواب نياز دارند. با افزايش شهرت و افزايش توجه زنان به شوپنهاور ديدگاه‌هايش در باره آن‌ها ملايم‌تر مي‌شود و زنان را موجوداتي قادر به فداكاري و كسب بصيرت مي‌داند. از ديد او عشق قادر است جدي‌ترين اشتغالات را برهم زند و براي لحظه‌اي بزرگ‌ترين اذهان را فلج كند. اراده معطوف به حيات از ديد شوپنهاور همواره بر عقل غلبه دارد و داوري‌هاي عقل را دستكاري مي‌كند، او اين اراده را سائقه‌اي ذاتي براي بقا و توليدمثل مي‌داند. از ديد او ما آزاد نيستيم كه عاشق همه شويم زيرا نمي‌توانيم از همه بچه‌هاي تندرستي داشته باشيم‌.او عشق رانهايتا به ازدواج منتهي مي داند واين شايد دست كم گذاشتن بر عشق ومفهوم وسيع وعميق اين واژه باشد .
اراده معطوف به حيات، ما را به سوي افرادي جلب مي‌كند كه شانس ما را براي ايجاد بچه‌هاي زيبا و باهوش زياد مي‌كنند و ما را از كساني دور مي‌كند كه اين شانس را كاهش مي‌دهند. عشق از ديد شوپنهاور چيزي نيست مگر جلوه آگاهانه كشف والدين آرماني از جانب اراده معطوف به حیات. چون والدین ما در روابط عشقي خود اشتباهاتي كرده‌اند ما نيز به احتمال زياد از توازن آرماني فاصله داريم‌. نظريه خنثي شدن شوپنهاور اعتماد مي‌دهد تا شيوه‌هاي ايجاد جذابيت را پيش‌بيني كند، از ديد او زنان كوتاه قد عاشق مردان بلند قد مي‌شوند. ولي به ندرت مردان بلندقد عاشق زنان بلند قد مي‌شوند (به دليل ترس ناخودآگاه آن‌ها از توليد بچه غول‌ها). اين نظريه بيان مي‌كند فردي كه براي بچه ما بسيار مناسب است هرگز براي خود ما خيلي مناسب نيست و همراهي آسايش و عشق آتشين به ندرت اتفاق مي‌افتد. به نظر شوپنهاور هر موجودي بر روي زمين همان قدر به زندگي به همان اندازه بي‌معنابه زندگي متعهد است‌: سخت كوشي مورچه‌هاي كوچك‌، زندگي حشرات‌، كسب و كار موش‌هاي كور در دالان‌هاي تاريك نمونه‌هايي از اين تعهد به زندگي بي‌معنا هستند.
به عبارت ديگر وقتي عشق، ما را درهم شكسته‌، تسلي‌بخش است كه بشنويم خوشبختي هرگز قسمتي از برنامه نبوده است‌.

| #برگزیده از کتاب تسلی‌بخش های فلسفی

کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
#حکایتها ، ۱۰۵

#نيچه‌، فيلسوف مشقت‌

نيچه از‌فيلسوفاني است كه دريافته بود كساني كه خواهان احساس رضايت خاطر هستند بايد از هرگونه سختي استقبال كنند. از ديد نيچه هيچ‌ كس نمي‌تواند بدون تجربه اثر هنري بزرگي بيافريند و نمي‌تواند بي‌درنگ در اين دنيا به جايي برسد و نمي‌تواند در اولين كوشش عاشق بزرگي باشد و درست در فاصله ميان شكست اوليه و موفقيت‌هاي بعدي‌، در شكاف ميان كسي كه مي‌خواهيم باشيم و كسي كه در حال هستيم حتماً درد، اضطراب‌، حسد و تحقير حضور دارد. دوباتن اين فلسفه را تركيب شگفت‌انگيزي از ايمان شديد به توان بشري و پايداري شديد مي‌داند. اين نيچه است كه مي‌خواهد ما را به حقانيت درد و اندوه عادت دهد و به همين دليل در باره كوه‌ها سخن مي‌گويد. نيچه #فلسفه‌اش را در ارتباط با كوهستان مي‌داند و هواي نوشته‌هايش را با هواي ارتفاعات مقايسه مي‌كند، هوايي كه در آن تنهايي دهشتناك است و خطر در كمين نشسته است‌. مسيري كه انسان را از ميان مايگي به ارتفاعات رضايت‌خاطر رهنمون مي‌شود از دامنه‌هاي درد و اندوه مي‌گذرد. نيچه از ما مي‌خواهد كه همچنان به چيزهاي مورد علاقه خود عشق بورزيم حتي زماني كه آن‌ها را در اختيار نداريم و ممكن باشد كه هرگز هم به آن‌ها دسترسي پيدا نكنيم‌. نيچه دشمن تسلي بخش‌هاي دروغين و ساختگي است و در تمام نوشته‌هايش به اين تسلي‌هاي ساختگي مي‌تازد و سختي‌ها را پيش نياز ضروري رضايت خاطر مي‌داند.

نیچه می‌گوید : «بزرگ‌ترين بيماري بشر از رهگذر مبارزه با بيماري‌هايش پديد آمده و داروهاي به ظاهر شفابخش به مرور اوضاع را وخيم‌تر از آني كردند كه قرار بود از ميان برود.»


| #برگزیده از کتاب تسلی‌بخش های فلسفی

کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle
#حکایتها ، ۱۰۶

پیرزن خبیث

...زنی روستایی بود، آن هم چه زن خبیثی. زد و مرد، و ذره ای عمل خیر از خودش بر جای نگذاشت. شیاطین او را گرفتند و توی دریاچه آتش فرو کردند. این بود که فرشته نگهبانش ایستاد و از خود پرسید کدام عمل خیرش به یادم می آید که به خدا بگویم. گفت:یک بار از باغچه اش پیازچه ای کند و به زنی فقیر داد.» و خدا جواب داد: «پس آن پیازچه را بردار، و آن را به سوی او دراز کن، و بگذار آن را بگیرد و بیرون کشیده شود. اگر بتوانی از دریاچه بیرونش بکشی، بگذار به بهشت بیاید، اما اگر پیازچه بشکند، آن زن دیگر مجبور است همان جا که هست بماند.» فرشته به سوی آن زن دوید، و پیازچه را به طرفش دراز کرد. گفت: «این را بگیر تا بیرونت بکشم.» و با احتیاط بنا کرد به بیرون کشیدنش. کم مانده بود بیرونش بکشد که دیگر گناهکاران داخل دریاچه، با دیدن او که بیرون کشیده می شد، در دامنش چنگ زدند تا همراه او بیرون کشیده شوند. اما او زنی خبیث بود و بنای لگدپراکنی به آنان را گذاشت. «من باید بیرون کشیده شوم، نه شما. پیازچه مال من است. نه مال شما.» همین که این را گفت: پیازچه شکست. و آن زن توی دریاچه افتاد و تا به امروز در آنجا می سوزد. این بود که فرشته گریه کرد و به راهش رفت.


| #برگزیده از #رمان برادران کارامازوف اثر داستایوفسکی

کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle