Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسنحسام مظاهری (محسن حسام مظاهری)
چالش تصویر مریم: شکست گفتمان رسمی حجاب
هر سال فصل گرما که میرسد، تنور بحث حجاب هم گرم میشود. فضای رسانههای رسمی و غیررسمی میشود عرصهی مجادلات موافقان و مخالفان حجاب اجباریY مسئولین انتظامی در تریبونها مدام و با تهدید، قوانین مربوط به حجاب را یادآوری میکنند؛ مراجع تقلید و خطبای جمعه بر ضرورت مقابله با بیحجابان تاکید میکنند؛ در قاب تلویزیون، کارشناسان فرهنگی حاضر در صحنه به سرودن متنهای ادبی در مدح حجاب با استفاده از واژگانی چون «متانت» و «کرامت» و «مصونیت» و «زیبایی» و «آرامش» سرگرم میشوند. و درودیوار شهر پر میشود از تصاویر گرافیکی تبلیغ حجاب و کرامت زن و صدف و گوهر و غیره.
امسال اما در اوج این فضای تبلیغی و تنها چند روز بعد از راهپیمایی پرسروصدای عفاف و حجاب، ناگهان یک اتفاق غیرمنتظره، چالشی بیسابقه را پدید آورد: انتشار خبر درگذشت تاسفبار یک نابغهی جوان ایرانی، مریم میرزاخانی. یک دانشمند بیحاشیه و با شخصیتی محترم و محبوبیتی ملی، اما ساکن خارج ایران و بدون حجاب.
نابغهی ریاضی حالا معادلهای پیش روی رسانهها گذاشته بود که به این آسانیها و با فرمولهای معمول و همیشگی نمیشد حلش کرد. چالشی که رسانههای رسمی با آن مواجه شدند نشاندادن یک «بیحجابِ محبوب و محترم» بود؛ چیزی که در ادبیات رسمی تعریف ندارد. (گرچه که در فضای بیرون از قاب تنگ ادبیات رسمی، مصادیقش بیشمار است.) در گفتمان رسمی، میان حجاب با مجموعهای از صفات پسندیده ملازمهای مطلق فرض میشود. حجاب مترادف است با احترام، با متانت، و با عفاف.
حالا باید چه کرد با بیحجابی که بسیاری از این صفات پسندیده را داراست و هیچ انگی به او نمیچسبد؟
این چالش را از همان لحظهی انتشار خبر و در شبکههای اجتماعی آغاز شد و نمود جدیاش را در صفحهی اول روزنامههای امروز (یکشنبه 25 تیر 96) بهخوبی میتوان دید:
روزنامهی اصلاحطلب «شرق» عکسی جدید اما محافظهکارانه از مریم کار کرد: تصویری با کلاه و حجابی نیمهکاره. بعضی روزنامهها مانند «اعتماد»، «ایران»، «شهروند» و «بهار» دست به دامان نقاشی شدند تا از این چالش رها شوند. بعضی نیز مانند «صبح نو» و «جمهوری اسلامی» کادر عکسهای مریم را بستهتر کردند تا صورت مساله به طریق دیگری حل شود. «جوان» و «خراسان» هم ترجیح دادند آلبوم عکسهای او را آنقدر تورق کنند، تا بالاخره تصویری مطابق با روایت رسمی بیایند؛ گرچه قدیمی اما با روسری. روزنامههایی از هر دو طیف، مانند «جامجم» از اصولگرایان و «آفتاب» و «آرمان» از اصلاحطلبان، هم خیال خودشان را راحت کردند؛ طرح پرترهای از مریم را کار کردند که در آن، بهدست طراح محجبه شده است (بهقول یکی از دوستان: «حجاب اجباری پس از مرگ»). این میان اما روزنامههایی هم بودند که دل به دریا زدند و واقعیتِ مریم را پذیرفتند و به آن احترام گذاشتند. مانند «وقایع اتفاقیه»، «دنیای اقتصاد»، «صنعت» و مهمتر از همه: «همشهری».
اگر سری به صفحهی اینستاگرام مسئولین و شخصیتهای فرهنگی، مذهبی، سیاسی و سلبریتیها هم بزنید همین چالش را خواهید دید. از رییسجمهور که در صفحهاش تصویر بیحجاب مریم را گذاشته تا دیگرانی مانند یکی از سخنرانان مذهبی (علی سرلک) که نقاشی محجبهشدهی او را همراه با این عبارات معنادار منتشر کرده است: «در میان تصاویری که در فضای مجازی از او منتشر شده بود، به نظرم این تصویر بهتر و برای او در وضعیت موجود موجود (برزخ) مفیدتر بود. والله اعلم».
*
چالش تصویرِ مریم میرزاخانی، ناخواسته فرصتی فراهم کرد برای مواجههای متفاوت با موضوع حجاب. تنگنایی برای شکستهشدن ادبیات کلیشهای و مرسوم. چالشی که بازندهی آن، گفتمان رسمی حجاب بود و برندهاش نابغهی ایرانی که با جایگاه انکارناپذیرش توانست واقعیتِ «انتخابِ» خود را لااقل به گروهی از رسانههای رسمی بقبولاند. تا برای نخستینبار پس از گذشت قریب به چهار دهه از اجباریشدن حجاب، تصویر یک بانوی ایرانیِ بیحجاب با احترام بر صفحات اول روزنامههای کشور نقش بندد.
#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#نقد_سیاستهای_فرهنگی_جمهوری_اسلامی
#سیاست_حجاب
#حجاب_اجباری
#حجاب_انتخاب_نه_اجبار
http://yon.ir/Rtv1C
@mohsenhesammazaheri
هر سال فصل گرما که میرسد، تنور بحث حجاب هم گرم میشود. فضای رسانههای رسمی و غیررسمی میشود عرصهی مجادلات موافقان و مخالفان حجاب اجباریY مسئولین انتظامی در تریبونها مدام و با تهدید، قوانین مربوط به حجاب را یادآوری میکنند؛ مراجع تقلید و خطبای جمعه بر ضرورت مقابله با بیحجابان تاکید میکنند؛ در قاب تلویزیون، کارشناسان فرهنگی حاضر در صحنه به سرودن متنهای ادبی در مدح حجاب با استفاده از واژگانی چون «متانت» و «کرامت» و «مصونیت» و «زیبایی» و «آرامش» سرگرم میشوند. و درودیوار شهر پر میشود از تصاویر گرافیکی تبلیغ حجاب و کرامت زن و صدف و گوهر و غیره.
امسال اما در اوج این فضای تبلیغی و تنها چند روز بعد از راهپیمایی پرسروصدای عفاف و حجاب، ناگهان یک اتفاق غیرمنتظره، چالشی بیسابقه را پدید آورد: انتشار خبر درگذشت تاسفبار یک نابغهی جوان ایرانی، مریم میرزاخانی. یک دانشمند بیحاشیه و با شخصیتی محترم و محبوبیتی ملی، اما ساکن خارج ایران و بدون حجاب.
نابغهی ریاضی حالا معادلهای پیش روی رسانهها گذاشته بود که به این آسانیها و با فرمولهای معمول و همیشگی نمیشد حلش کرد. چالشی که رسانههای رسمی با آن مواجه شدند نشاندادن یک «بیحجابِ محبوب و محترم» بود؛ چیزی که در ادبیات رسمی تعریف ندارد. (گرچه که در فضای بیرون از قاب تنگ ادبیات رسمی، مصادیقش بیشمار است.) در گفتمان رسمی، میان حجاب با مجموعهای از صفات پسندیده ملازمهای مطلق فرض میشود. حجاب مترادف است با احترام، با متانت، و با عفاف.
حالا باید چه کرد با بیحجابی که بسیاری از این صفات پسندیده را داراست و هیچ انگی به او نمیچسبد؟
این چالش را از همان لحظهی انتشار خبر و در شبکههای اجتماعی آغاز شد و نمود جدیاش را در صفحهی اول روزنامههای امروز (یکشنبه 25 تیر 96) بهخوبی میتوان دید:
روزنامهی اصلاحطلب «شرق» عکسی جدید اما محافظهکارانه از مریم کار کرد: تصویری با کلاه و حجابی نیمهکاره. بعضی روزنامهها مانند «اعتماد»، «ایران»، «شهروند» و «بهار» دست به دامان نقاشی شدند تا از این چالش رها شوند. بعضی نیز مانند «صبح نو» و «جمهوری اسلامی» کادر عکسهای مریم را بستهتر کردند تا صورت مساله به طریق دیگری حل شود. «جوان» و «خراسان» هم ترجیح دادند آلبوم عکسهای او را آنقدر تورق کنند، تا بالاخره تصویری مطابق با روایت رسمی بیایند؛ گرچه قدیمی اما با روسری. روزنامههایی از هر دو طیف، مانند «جامجم» از اصولگرایان و «آفتاب» و «آرمان» از اصلاحطلبان، هم خیال خودشان را راحت کردند؛ طرح پرترهای از مریم را کار کردند که در آن، بهدست طراح محجبه شده است (بهقول یکی از دوستان: «حجاب اجباری پس از مرگ»). این میان اما روزنامههایی هم بودند که دل به دریا زدند و واقعیتِ مریم را پذیرفتند و به آن احترام گذاشتند. مانند «وقایع اتفاقیه»، «دنیای اقتصاد»، «صنعت» و مهمتر از همه: «همشهری».
اگر سری به صفحهی اینستاگرام مسئولین و شخصیتهای فرهنگی، مذهبی، سیاسی و سلبریتیها هم بزنید همین چالش را خواهید دید. از رییسجمهور که در صفحهاش تصویر بیحجاب مریم را گذاشته تا دیگرانی مانند یکی از سخنرانان مذهبی (علی سرلک) که نقاشی محجبهشدهی او را همراه با این عبارات معنادار منتشر کرده است: «در میان تصاویری که در فضای مجازی از او منتشر شده بود، به نظرم این تصویر بهتر و برای او در وضعیت موجود موجود (برزخ) مفیدتر بود. والله اعلم».
*
چالش تصویرِ مریم میرزاخانی، ناخواسته فرصتی فراهم کرد برای مواجههای متفاوت با موضوع حجاب. تنگنایی برای شکستهشدن ادبیات کلیشهای و مرسوم. چالشی که بازندهی آن، گفتمان رسمی حجاب بود و برندهاش نابغهی ایرانی که با جایگاه انکارناپذیرش توانست واقعیتِ «انتخابِ» خود را لااقل به گروهی از رسانههای رسمی بقبولاند. تا برای نخستینبار پس از گذشت قریب به چهار دهه از اجباریشدن حجاب، تصویر یک بانوی ایرانیِ بیحجاب با احترام بر صفحات اول روزنامههای کشور نقش بندد.
#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#نقد_سیاستهای_فرهنگی_جمهوری_اسلامی
#سیاست_حجاب
#حجاب_اجباری
#حجاب_انتخاب_نه_اجبار
http://yon.ir/Rtv1C
@mohsenhesammazaheri
چقدر اسلام و انقلاب چوب این نگاه مضحک در مورد حجاب را خورده است.
چرا نمی خواهید بپذیرید یک زن بی حجاب هم می تواند موفق و پاک و نجیب باشد؟
#حجاب_اجباری پس از مرگ؟
@khamenism
چرا نمی خواهید بپذیرید یک زن بی حجاب هم می تواند موفق و پاک و نجیب باشد؟
#حجاب_اجباری پس از مرگ؟
@khamenism
Forwarded from قبل انقلاب
🔰بخش دوم:
📝«چند کلمه در مورد ما و پدیدهای به نام حجاب اجباری»
🔻جمهوری اسلامی نمی خواهد کم بیاورد. هر روسری پرچم اقتدار جمهوری اسلامی بر سر هر زن است و نشانی از سرکوب عرف و خواست عمومی. اصلا مسئله نه دین است نه اجتماع. مسئله قدرت است، امر سیاسی است نه فرهنگی وگرنه در همین جمهوری اسلامی سالها فیلترشکن هم فروخته شد و ملت هم سالها با همین فیلتر شکن ها پورنوگرافی هم دیدن و کسی دغدغه نداشت. اما پای سیاست که برسد یک هفته کل اینترنت را هم قطع خواهد کرد.
مسئله این است که آزادی خواهی حجاب اگر به عنوان یک جنبش اجتماعی به ثمر برسد خون تازه ای است به جان جامعه ایران.
🔻آن وقت امیدوار میشود و میرود دنبال بقیه آزادی ها. مسئله این است و بارها هم گفته شده که حجاب اولین سنگر است سقوط کند فردا میخواهد دسترسی به اینترنت و حساب و کتاب بنیادها و نهادها و ... هم آزاد بشود.
می گویند اگر این را آزاد کنیم فردا باید با آزادی بیکینی بجنگیم.
بله واقعیت اینکه این مسیر تهاش همین است. ولی یکی توضیح دهد که مبنای فقهیای که میتوان از یک تار مو گذشت اما از بیکینی نگذشت چیست؟ میخواهم بدانم این مبنای نسبی به حجاب از کجا آمده؟ بله این جنگ جنگ فرهنگ است اگر روزی بیکینی هم عرف شود و ناهنجار تلقی نشود آن را هم باید آزاد کنی.
🔻وقتی شما قاعده جنگ فرهنگ و ارزش را رها کردی و دست به دامن نیروی قهریه شدی هر روز باید عقب تر بروی. چهل سال با انحصار تعلیم و تربیت و صداوسیما و ... هنوز از ترس بیکینی پوشی ملت دو دستی به روسری چسبیدی یعنی که خودت هم قبول داری سرعت عرف از توانایی تو بیشتر است.
🔻نیروی قهریه فرهنگ ساز نیست؟ چرا هست. نیروی قهریه تا زمانی که هنجار از آن حمایت کند کارایی دارد بنابراین می تواند مانع تغییر عرف شود می تواند فرهنگی که از حمایت هنجار جامعه برخوردار باشد را ایجاد کند.
🔻 اساسا نیروی قهریه برای همین است که از هنجار اجتماع و ارزش های جامعه دفاع کند اما توانایی هنجار سازی ندارد. قانون فرزند فرهنگ و هنجار است فرزند نمی تواند مادر را بزاید فقط میتواند از مادرش حفاظت کند.
🔻آقایان! اینکه این روش شما با خود شما و حکومتتان چه میکند برای من حداقل مهم نیست.
خود دانید!
مسئله این است که جنگیدن اقلیت با هنجار اکثریت پر هزینه است، تنش زا است، خون ریزی دارد و این وسط شما در هاله امن شهرک محلاتی و دبیرستان فرهنگ و دانشگاه امام صادق و مرکز تفریحی طلاییه و اینها هستید.
ما داریم با این مردم زندگی می کنیم. سلام و علیک داریم با اینها. ما جای شما خجالت می کشیم. ما جای شما فحش می خوریم.
مردم آنقدر میفهمند که حساب شما و دین را جدا کنند.
مردم می دانند کاسب کیست و عاشق کیست.
🔻مسئله این است که مردم خیلی نمیتوانند بین ما و شما تفاوت قائل شوند.
ما ریشوها و ما چادریها با شما یکی میشویم. هزینه بادی که شما میکارید را ما درو میکنیم. این خشمی که شما میکارید دامن همه ایران را خواهد گرفت.
🔹پی نوشت:
این یادداشت مفصل را برادر عزیزم (سید محمد رضا اصنافی) در اینستاگرام نوشته است و من اینجا صرفا بازنشرش کردم.
به نظرم طرح بحث خوبی در مورد نگاه جریان جدید عدالتخواهی به پدیده #حجاب_اجباری است و سنگ بنای مناسبی برای بحث و گفت و گو است.
#وحید_اشتری
🔴@ghabl_enghelab
📝«چند کلمه در مورد ما و پدیدهای به نام حجاب اجباری»
🔻جمهوری اسلامی نمی خواهد کم بیاورد. هر روسری پرچم اقتدار جمهوری اسلامی بر سر هر زن است و نشانی از سرکوب عرف و خواست عمومی. اصلا مسئله نه دین است نه اجتماع. مسئله قدرت است، امر سیاسی است نه فرهنگی وگرنه در همین جمهوری اسلامی سالها فیلترشکن هم فروخته شد و ملت هم سالها با همین فیلتر شکن ها پورنوگرافی هم دیدن و کسی دغدغه نداشت. اما پای سیاست که برسد یک هفته کل اینترنت را هم قطع خواهد کرد.
مسئله این است که آزادی خواهی حجاب اگر به عنوان یک جنبش اجتماعی به ثمر برسد خون تازه ای است به جان جامعه ایران.
🔻آن وقت امیدوار میشود و میرود دنبال بقیه آزادی ها. مسئله این است و بارها هم گفته شده که حجاب اولین سنگر است سقوط کند فردا میخواهد دسترسی به اینترنت و حساب و کتاب بنیادها و نهادها و ... هم آزاد بشود.
می گویند اگر این را آزاد کنیم فردا باید با آزادی بیکینی بجنگیم.
بله واقعیت اینکه این مسیر تهاش همین است. ولی یکی توضیح دهد که مبنای فقهیای که میتوان از یک تار مو گذشت اما از بیکینی نگذشت چیست؟ میخواهم بدانم این مبنای نسبی به حجاب از کجا آمده؟ بله این جنگ جنگ فرهنگ است اگر روزی بیکینی هم عرف شود و ناهنجار تلقی نشود آن را هم باید آزاد کنی.
🔻وقتی شما قاعده جنگ فرهنگ و ارزش را رها کردی و دست به دامن نیروی قهریه شدی هر روز باید عقب تر بروی. چهل سال با انحصار تعلیم و تربیت و صداوسیما و ... هنوز از ترس بیکینی پوشی ملت دو دستی به روسری چسبیدی یعنی که خودت هم قبول داری سرعت عرف از توانایی تو بیشتر است.
🔻نیروی قهریه فرهنگ ساز نیست؟ چرا هست. نیروی قهریه تا زمانی که هنجار از آن حمایت کند کارایی دارد بنابراین می تواند مانع تغییر عرف شود می تواند فرهنگی که از حمایت هنجار جامعه برخوردار باشد را ایجاد کند.
🔻 اساسا نیروی قهریه برای همین است که از هنجار اجتماع و ارزش های جامعه دفاع کند اما توانایی هنجار سازی ندارد. قانون فرزند فرهنگ و هنجار است فرزند نمی تواند مادر را بزاید فقط میتواند از مادرش حفاظت کند.
🔻آقایان! اینکه این روش شما با خود شما و حکومتتان چه میکند برای من حداقل مهم نیست.
خود دانید!
مسئله این است که جنگیدن اقلیت با هنجار اکثریت پر هزینه است، تنش زا است، خون ریزی دارد و این وسط شما در هاله امن شهرک محلاتی و دبیرستان فرهنگ و دانشگاه امام صادق و مرکز تفریحی طلاییه و اینها هستید.
ما داریم با این مردم زندگی می کنیم. سلام و علیک داریم با اینها. ما جای شما خجالت می کشیم. ما جای شما فحش می خوریم.
مردم آنقدر میفهمند که حساب شما و دین را جدا کنند.
مردم می دانند کاسب کیست و عاشق کیست.
🔻مسئله این است که مردم خیلی نمیتوانند بین ما و شما تفاوت قائل شوند.
ما ریشوها و ما چادریها با شما یکی میشویم. هزینه بادی که شما میکارید را ما درو میکنیم. این خشمی که شما میکارید دامن همه ایران را خواهد گرفت.
🔹پی نوشت:
این یادداشت مفصل را برادر عزیزم (سید محمد رضا اصنافی) در اینستاگرام نوشته است و من اینجا صرفا بازنشرش کردم.
به نظرم طرح بحث خوبی در مورد نگاه جریان جدید عدالتخواهی به پدیده #حجاب_اجباری است و سنگ بنای مناسبی برای بحث و گفت و گو است.
#وحید_اشتری
🔴@ghabl_enghelab