فلاخن||سلمان کدیور
11.3K subscribers
1.59K photos
666 videos
35 files
954 links
سلمان کدیور
نویسنده
دانش آموخته روابط بین الملل - گرایش کنترل تسلیحات

.
Download Telegram
🔴 رشد تشیع: سخت‌افزاری یا نرم‌افزاری؟

محسن‌حسام مظاهری


1
مقطعی که در آن هستیم را می‌توان دوره‌ی «رشد سخت‌افزاری» و به‌عبارت دیگر «رشد وجوه مادی و عینی تشیع» دانست. آشکارترین مصداق این رشد، ساخت، بازسازی، نوسازی، تجهیز و توسعه‌ی فیزیکی بناهای شیعی به‌خصوص زیارتگاه‌ها در ایرانِ یکی دو دهه‌ی اخیر و در عراقِ پساصدام است. آغازگر این روند، توسعه‌ی حرم رضوی بود. این حرم، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و طی توسعه‌ای تدریجی از دوره‌ی تیموری تا پهلوی (بیش از پنج قرن) به مساحتی حدود 12 هکتار رسیده بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوره‌ای سی‌ساله، این مساحت بیش از شش‌برابر شد و امروزه به حدود 70 هکتار رسیده است.

2
توسعه‌ی حرم رضوی، الگویی شد برای توسعه‌ی دیگر اماکن مشابه. در ایران، مشخصاً حرم‌های حضرت معصومه (قم)، شاهچراغ (شیراز) و حضرت عبدالعظیم (ری) توسط «آستان»‌های خود توسعه‌ای بی‌نظیر یافتند. در عراق نیز روندی مشابه با شتابی بیشتر (احتمالا‌ً برای جبران توقف تاریخی ناشی از حکومت صدام) پیش گرفته شد و تولیت‌های حرم امامان شیعه در کربلا و نجف و کاظمین و سامرا، در رقابتی نه‌چنان پنهان به ساخت‌وساز و توسعه‌ی حرم‌های تحت‌ تولیت خود همت گماشتند. پیشتاز این توسعه، عتبه‌ی حسینی است که طبق برنامه‌ی ستاد بازسازی عتبات قرار است مساحت آن با رشدی سی برابر به حدود 38 هکتار برسد (لینک: http://yon.ir/hObNZ).

روند توسعه‌ی فیزیکی اماکن شیعی در سوریه نیز دنبال می‌شد که البته جنگ خانمان‌سوز آن را متوقف کرد.

در سطحی پایین‌تر، اما به همان شتاب، امامزاده‌ها نیز در ایران و عراق یکی دو دهه‌ی اخیر سروشکل متفاوتی گرفته‌اند. بسیاری از امامزاده‌ها از یک اتاقک یا ساختمانی کوچک و ضریحی ساده تبدیل به «آستان»ی با ساختمان‌های بزرگ و گسترده و سازمانی عریض طویل شده‌اند. به‌علاوه امامزاده‌هایی هم از نو ساخته شدند (نظیر امامزاده‌ی تازه‌تأسیس ‌«شاه‌کرم» جنب فرودگاه اصفهان که از نظر مساحت یکی از بزرگترین بناهای مذهبی کشور محسوب می‌شود).

علاوه بر توسعه‌ی فیزیکی، تزیین و تجمل اماکن شیعی (اعم از ساخت و تعویض ضریح‌، مطلا‌کردن گنبد، تزیین فضای داخلی، صحن‌سازی و...) نیز در دوره‌ی ما رونق یافته است.

3
توسعه‌ی سخت‌افزاری تشیع در داخل جامعه‌ی شیعی تاکنون چندان منازعی نداشته است. هم خوشایند نخبگان این مذهب بوده و هم توده‌اش. علما و مراجع تقلید شیعه نوعاً مشوق هرگونه توسعه‌ای در تشیع هستند. چراکه آن را مصداق «ترویج مکتب حقه‌ی جعفری» و «گسترش شعایر الاهی» می‌دانند. نذورات فراوانی که عامه‌ی شیعیان حتی آن‌ها که تمکن مالی چندانی ندارند و خیرات و تبرعاتی که متمولین و تجار شیعه در این راه خرج می‌کنند، نشان می‌دهد این توسعه‌ها با مذاق‌ توده هم کاملاً سازگار است.

4
اما چه منطق و توجیهی پشت این توسعه است؟ متولیان اماکن شیعی معمولاً برای کار خود دلایلی «مذهبی» بیان می‌کنند؛ نظیر تکریم و تعظیم اهل‌بیت و افزایش کیفیت زیارت از طریق ارتقای امکانات رفاهی و خدمت‌رسانی به زایران.

ولی پنهان نیست که این قبیل دلایل به‌تنهایی در ظهور روند توسعه‌ی مذکور دخیل نیستند و فهرستی از دلایل گوناگون را در این روند می‌توان مؤثر دانست. از عوامل «سیاسی» (نظیر بسط نفوذ سیاسی ایران در عراق و نیز رقابت سیاسی ـ مذهبی ایران و عربستان) تا «اقتصادی» (نظیر سود فراوان ناشی از اداره‌ی آستان‌ها، فعالیت‌های تجاری و کسب درآمد از بازارهایی مانند فروش قبر)، و از منافع منطقه‌ای (نظیر رقابت‌های میان‌شهری و میان‌روستایی) تا منافع شخصی و گروهی متولیان.

5
فارغ از این مسایل، پرسشی که به ذهن می‌رسد این است که آیا تشیع در دوره‌ی اخیر، به‌موازات این توسعه‌ی سخت‌افزاری در زمینه‌ی نرم‌افزار نیز رشد چشمگیری داشته است؟ افزایش مساحت اماکن شیعی آیا با گسترش جغرافیای نظری و فکری و اندیشگانی شیعیان نیز توأم بوده است؟ به‌نظر می‌رسد پاسخ مثبت به این پرسش، دشوار است.

#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#شیعه_شناسی_انضمامی
#فربهی_مناسکی #تشیع_هیئتی
.....
.....
@mohsenhesammazaheri
@khamenism
نمازجمعه: در سراشیبی سقوط


تصویر ۱:
امام‌جمعه‌ی جدید شهر نخست، فاتحانه، ایستاده داخل جیپ نظامی و در حلقه‌ی محافظان و همراهان وارد شهر شده است. سربازهای ارتش بازو در بازو دور جیپ حلقه زده‌اند تا از امام جمعه محافظت کنند. جمعی از مردم عکس‌های او را در دست گرفته و بیرون از حلقه‌ی سربازان، پیاده راه می‌سپرند. مراسم استقبال مردم شهیدپرور شهر است از امام‌جمعه‌ی جدید منصوب.

تصویر ۲:
امام جمعه‌ی باسابقه‌ی شهر دوم، با عصبانیت به کارگران معترض همشهری‌اش که برای تظلم‌خواهی اجتماع هفتگی مومنان را انتخاب کرده‌اند، پرخاش می‌کند که مشکل آن‌ها به او ربطی ندارد و جای این حرف‌ها در نمازجمعه نیست. و وقتی هم آن‌ها نماز جمعه را با اعتراض و نومیدی ترک می‌کنند می‌گوید: خوش آمدید! بعد هم مصاحبه می‌کند که من از حیثیت سنگر نمازجمعه دفاع کردم و «نمازجمعه که جای اعتراض نیست».

تصویر ۳:
امام‌جمعه‌ی موقت شهر سوم در خطبه‌ها گفته است «سند ننگین 2030 برای بچه‌های دبستانی درس همجنس بازی می‌دهد» و گفته است «طبق این سند، ازدواج مرد و مرد در ایران باید قانونی شود» و گفته است «در 2030، گفته شده از دفاع مقدس برای نسل جدید حرفی گفته نشود» و خب لابد فکر کرده هیچکدام پامنبری‌ها همت نمی‌کنند بروند متن «سند ننگین» را ببیند و بخوانند. آن‌ها که می‌روند و می‌خوانند هم که طبعاً اهل نمازجمعه نیستند و مخاطب امام‌جمعه محسوب نمی‌شوند. پس مشکلی نیست.

تصویر ۴ :
امام‌جمعه‌ی شهر چهارم، گفته است «شال سفید زنان مثل دستبند سبز و بنفش مثل پرچم زنان بدکاره است». و به همین راحتی، هتاکانه اتهامی چنین سنگین را متوجه گروهی از بانوان کرده است. آسوده‌خیال که در این دنیا بازخواستی در انتظارش نیست.

*
این چهار تصویر تنها مربوط به همین چند روز اخیر است. نظایر آن‌ها را هر هفته کمابیش شاهدیم. نماز جمعه که روزگاری نه‌چندان دور، نهادی قوی و موثر بود، حالا دوره‌ی افول و اضمحلالش را تجربه می‌کند. این نهاد راهبردی و مهم اسلامی با کارکردها و ظرفیت‌های بسیار، سال‌هاست به منصبی تشریفاتی و بی‌خاصیت تنزل یافته که روحانیون حکومتی و عمدتاً منتسب به یک جناح سیاسی، بدون استقلال رای و اراده، مواضعی مشابه و یکسان را از پشت تریبون آن بیان می‌کنند. مواضعی که حتی برای خود حکومت، نوعاً‌ کاربردی بیش از تامین خوراک روزمره‌ی خبری برای رسانه‌های رسمی و منطقه‌ای ندارند؛ اگر اسباب زحمت و هزینه‌تراشی نشوند. تریبون‌های نمازجمعه از خطبای عالم و شجاع و آگاه به زمان و مستقل و مردمی خالی شده و بر جای ایشان امامان جمعه‌ای تکیه زده‌اند که نوعاً ارتباط‌شان با متن جامعه و اقشار و لایه‌های مختلفش قطع است. درون حصاری خودساخته و خودخواسته تنفس می‌کنند. و همان مخاطبان معدود پای منبر هم صرفاً‌ برایشان حکم صاحبان گوش‌هایی برای شنیدن مونولوگ‌ جناب خطیب را دارند. امامان جمعه‌ای که فقط اهل گفتن اند و نه شنفتن. همیشه طلبکار مدیران و مسئولان و مردم اند اما مشخص نیست دقیقاً مسئولیت خودشان چیست و کجاست؟
انصافاً‌ این بلایی که ائمه‌ی جمعه، بر سر نهاد نماز جمعه آورده‌اند و می‌آورند را هیچ دشمنی نمی‌توانست بیاورد.


پ.ن.
البته که بودند و هنوز هستند انگشت‌شمار امامان جمعه‌ای که این کلیشه‌ی رسانه‌ای را با عملکرد خود شکسته‌اند و برخلاف این قاعده حرکت کرده‌اند و هزینه‌ی این استقلال را نیز داده‌اند.

#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی

https://t.me/mohsenhesammazaheri/276
@mohsenhesammazaheri
شریعتی: صفحه‌ی ممنوعه‌ی انقلاب
چرا هنوز روایت رسمی از شریعتی در جمهوری اسلامی شکل نگرفته است؟
(به بهانه‌ی لغو «سمپوزیوم اکنون، ما و شریعتی»)

محسن حسام مظاهری


1
چهل سال از درگذشت شریعتی ـ که بی‌تردید یکی از نمادها و رهبران انقلاب اسلامی بود ـ می‌گذرد، اما او هنوز در روایت رسمی جمهوری اسلامی غایب و حتی مطرود است. خردادها و بهمن‌ها می‌آیند و می‌روند و هیچ تصویری از معلم انقلاب در خیابان‌ها و رسانه‌ها دیده نمی‌شود. سازمان‌های عریض و طویل رسانه‌ای، تاکنون هیچ فیلم و مستندی درباره‌ی او تولید نکرده‌اند و در زمانه‌ی فربه‌شدن روزافزون تشیع سیاسی، هیچ ارجاعی به او که مروج این گفتمان بود، دیده نمی‌شود. شریعتی صفحه‌ی ممنوعه‌ی تاریخ انقلاب است. با سطرهایی که نوشته شده‌اند، اما خوانده نمی‌شوند.

2
بسیاری از چهره‌های شاخص و مؤثر انقلاب، پس از پیروزی، توسط نظام مصادره شدند و روایت رسمی از آن‌ها با تم «اسطوره‌سازی» شکل گرفت؛ نظیر «اسطوره‌ی طالقانی» و «اسطوره‌ی چمران» و «اسطوره‌ی رجایی» و... . اما درمورد شریعتی این مصادره و اسطوره‌سازی هیچ‌گاه رخ نداد. با وجود آن‌که دامنه‌ی اثرگذاری او بیش از بسیاری از آن اسطوره‌ها بود.
پس از چهل سال، هنوز جمهوری اسلامی در قبال شریعتی ـ یکی از رهبران اصلی انقلاب ـ بلاتکلیف است. «شریعتیِ التقاطی و خطرناک‌تر از منافقین» و «معلم شهید و مظلوم انقلاب» دو ایماژ متناقضی اند از او که در بدنه‌ی نظام و به‌طور همزمان حیات داشته و دارند. یکی از نشانه‌های بلاتکلیفی همین است که در سازمان رسمی تاریخ‌نگاری رسمی جمهوری اسلامی (یعنی «مرکز اسناد انقلاب اسلامی») هم کتاب «شریعنی در آینه‌ی اسناد ساواک» (نوشته‌ی سیدحمید روحانی) منتشر می‌شود که ایماژ اول را تأیید می‌کند و هم «دکتر علی شریعتی» (نوشته‌ی روح‌الله حسینیان) که ایماژ دوم را. و جالب‌ آن‌که نویسندگان این دو کتاب هر دو سمت مشابهی داشته‌اند و از نظر سیاسی هر دو به یک اردوگاه تعلق دارند.
مثال دیگر و تازه، ممانعت از برگزاری همایش علمی گرامی‌داشت شریعتی در خانه و پایگاه اصلی‌اش «حسینیه ارشاد» و لغو برگزاری آن در «دانشگاه تربیت مدرس» است، و درعین‌حال انتشار حاشیه‌های تمجیدآمیز آیت‌الله خامنه‌ای از شریعتی و نقد وی بر کتاب «سازمان‌ها و جریان‌های سیاسی مذهبی در ایران» (اثر رسول جعفریان).

3
به گمان من مانع اصلی شکل‌گیری روایت رسمی از شریعتی و استمرار بلاتکلیفی مذکور، این است که پروژه‌ی شریعتی برخلاف بسیاری از دیگر اسطوره‌های انقلاب، هنوز ادامه دارد؛ ولو به شکل زیرزمینی و غیررسمی‌. تاریخِ شریعتی هنوز به فصل پایان نرسیده. شمارگان بالای کتاب‌هایش شاهدی بر این حیات مستمر است؛ کتاب‌هایی که نوعاً هیچ‌گاه در فهرست خرید رسمی و سازمانی قرار نمی‌گیرند.
شریعتی مخاطبانی تازه دارد که سال‌ها پس از او چشم به جهان گشوده‌اند و هیچ‌کدام او را ندیده‌اند؛ اما با وجود بازنگری‌ها و تردید‌های نسل قبل، خود را مخاطب او یافته‌اند. همین حیات مستمر و «مقاومتِ» این نسل مخاطبان مانع اصلیِ شکل‌گیری روایت رسمی از شریعتی است. تا این مقاومت هست، شریعتی راهی به گفتمان و سازمان رسمی نظام ندارد.

#مطالعات_اجتماعی_انقلاب_اسلامی
#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی



http://uupload.ir/files/19pp_44280207516011857691.jpg

@mohsenhesammazaheri
Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری (محسن حسام مظاهری)
چالش تصویر مریم: شکست گفتمان رسمی حجاب

هر سال فصل گرما که می‌رسد، تنور بحث حجاب هم گرم می‌شود. فضای رسانه‌های رسمی و غیررسمی می‌شود عرصه‌ی مجادلات موافقان و مخالفان حجاب اجباریY مسئولین انتظامی در تریبون‌ها مدام و با تهدید، قوانین مربوط به حجاب را یادآوری می‌کنند؛ مراجع تقلید و خطبای جمعه بر ضرورت مقابله با بی‌حجابان تاکید می‌کنند؛ در قاب تلویزیون، کارشناسان فرهنگی حاضر در صحنه به سرودن متن‌های ادبی در مدح حجاب با استفاده از واژگانی چون «متانت» و «کرامت» و «مصونیت» و «زیبایی» و «آرامش» سرگرم می‌شوند. و درودیوار شهر پر می‌شود از تصاویر گرافیکی تبلیغ حجاب و کرامت زن و صدف و گوهر و غیره.
امسال اما در اوج این فضای تبلیغی و تنها چند روز بعد از راهپیمایی پرسروصدای عفاف و حجاب، ناگهان یک اتفاق غیرمنتظره، چالشی بی‌سابقه را پدید آورد: انتشار خبر درگذشت تاسف‌بار یک نابغه‌ی جوان ایرانی، مریم میرزاخانی. یک دانشمند بی‌حاشیه و با شخصیتی محترم و محبوبیتی ملی، اما ساکن خارج ایران و بدون حجاب.
نابغه‌ی ریاضی حالا معادله‌ای پیش روی رسانه‌ها گذاشته بود که به این آسانی‌ها و با فرمول‌های معمول و همیشگی نمی‌شد حلش کرد. چالشی که رسانه‌های رسمی با آن مواجه شدند نشان‌دادن یک «بی‌حجابِ محبوب و محترم» بود؛ چیزی که در ادبیات رسمی تعریف ندارد. (گرچه که در فضای بیرون از قاب تنگ ادبیات رسمی، مصادیقش بی‌شمار است.) در گفتمان رسمی، میان حجاب با مجموعه‌ای از صفات پسندیده ملازمه‌ای مطلق فرض می‌شود. حجاب مترادف است با احترام، با متانت، و با عفاف.
حالا باید چه کرد با بی‌حجابی که بسیاری از این صفات پسندیده را داراست و هیچ انگی به او نمی‌چسبد؟
این چالش را از همان لحظه‌ی انتشار خبر و در شبکه‌های اجتماعی آغاز شد و نمود جدی‌اش را در صفحه‌ی اول روزنامه‌های امروز (یکشنبه 25 تیر 96) به‌خوبی می‌توان دید:
روزنامه‌ی اصلاح‌طلب «شرق» عکسی جدید اما محافظه‌کارانه از مریم کار کرد: تصویری با کلاه و حجابی نیمه‌کاره. بعضی روز‌نامه‌ها مانند «اعتماد»، «ایران»، «شهروند» و «بهار» دست به دامان نقاشی شدند تا از این چالش رها شوند. بعضی نیز مانند «صبح نو» و «جمهوری اسلامی» کادر عکس‌های مریم را بسته‌تر کردند تا صورت مساله به طریق دیگری حل شود. «جوان» و «خراسان» هم ترجیح دادند آلبوم عکس‌های او را آن‌قدر تورق کنند، تا بالاخره تصویری مطابق با روایت رسمی بیایند؛ گرچه قدیمی اما با روسری. روزنامه‌هایی از هر دو طیف، مانند «جام‌جم» از اصولگرایان و «آفتاب» و «آرمان» از اصلاح‌طلبان، هم خیال خودشان را راحت کردند؛ طرح پرتره‌ای از مریم را کار کردند که در آن، به‌دست طراح محجبه شده است (به‌قول یکی از دوستان: «حجاب اجباری پس از مرگ»). این میان اما روزنامه‌هایی هم بودند که دل به دریا زدند و واقعیتِ مریم را پذیرفتند و به آن احترام گذاشتند. مانند «وقایع اتفاقیه»، «دنیای اقتصاد»، «صنعت» و مهم‌تر از همه: «همشهری».
اگر سری به صفحه‌ی اینستاگرام مسئولین و شخصیت‌های فرهنگی، مذهبی، سیاسی و سلبریتی‌ها هم بزنید همین چالش را خواهید دید. از رییس‌جمهور که در صفحه‌اش تصویر بی‌حجاب مریم را گذاشته تا دیگرانی مانند یکی از سخنرانان مذهبی (علی سرلک) که نقاشی محجبه‌شده‌ی او را همراه با این عبارات معنادار منتشر کرده است: «در میان تصاویری که در فضای مجازی از او منتشر شده بود، به نظرم این تصویر بهتر و برای او در وضعیت موجود موجود (برزخ) مفیدتر بود. والله اعلم».
*
چالش تصویرِ مریم میرزاخانی، ناخواسته فرصتی فراهم کرد برای مواجهه‌ای متفاوت با موضوع حجاب. تنگنایی برای شکسته‌شدن ادبیات کلیشه‌ای و مرسوم. چالشی که بازنده‌ی آن، گفتمان رسمی حجاب بود و برنده‌اش نابغه‌ی ایرانی که با جایگاه انکارناپذیرش توانست واقعیت‌ِ «انتخابِ» خود را لااقل به گروهی از رسانه‌های رسمی بقبولاند. تا برای نخستین‌بار پس از گذشت قریب به چهار دهه از اجباری‌شدن حجاب، تصویر یک بانوی ایرانیِ بی‌حجاب با احترام بر صفحات اول روزنامه‌های کشور نقش بندد.



#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#نقد_سیاستهای_فرهنگی_جمهوری_اسلامی
#سیاست_حجاب
#حجاب_اجباری
#حجاب_انتخاب_نه_اجبار


http://yon.ir/Rtv1C
@mohsenhesammazaheri
Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری (محسن‌حسام مظاهری)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من واقعا نمی‌توانم درک کنم. بعد از چهل سال حکومت دینی، مسئولان و تصمیم‌گیران، این‌اندازه سیاست و تدبیر نباید داشته باشند که بفهمند با موضوعات مذهبی حساس نمی‌شود مثل باقی مقولات، از بالا و آمرانه برخورد کرد؟ نمی‌فهمند که این مقوله ظرافت‌های خاص خودش را دارد؟
همانطور که تعلل در تعطیلی حرم اشتباه بود، جوش‌دادنِ درهای حرم اشتباهی به‌مراتب خطرناک‌تر است. (چند هفته پیش در همین کانال نوشتم هرگونه تصمیم‌گیری درین موضوع، نیازمند رایزنی و زمینه‌سازی‌های بسیار است. در حوزه دین نمی‌شود پشت میزی تصمیم گرفت. دریغ که گوش شنوایی نیست.)

متاسفانه در این بحران کرونا هم یک بار دیگر تجربه شد که ماهیت سیاست‌های مذهبی جمهوری اسلامی چه اندازه پدرمآبانه و قدرت‌گراست و توان درک تکثر الگوها و گفتمان‌های دینی را ندارد.

پ.ن.
به صدای یکی از حاضران در صحنه دقت کنید که خطاب به جوشکار می‌گوید: "در زندگیت جوش می‌خوره، در حرم رو دارید جوش می‌دید".


#کرونا_و_دین
#کرونا_و_مناسک_دینی
#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی


1398/12/26
@mohsenhesammazaheri