Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسنحسام مظاهری
شریعتی: صفحهی ممنوعهی انقلاب
چرا هنوز روایت رسمی از شریعتی در جمهوری اسلامی شکل نگرفته است؟
(به بهانهی لغو «سمپوزیوم اکنون، ما و شریعتی»)
محسن حسام مظاهری
1
چهل سال از درگذشت شریعتی ـ که بیتردید یکی از نمادها و رهبران انقلاب اسلامی بود ـ میگذرد، اما او هنوز در روایت رسمی جمهوری اسلامی غایب و حتی مطرود است. خردادها و بهمنها میآیند و میروند و هیچ تصویری از معلم انقلاب در خیابانها و رسانهها دیده نمیشود. سازمانهای عریض و طویل رسانهای، تاکنون هیچ فیلم و مستندی دربارهی او تولید نکردهاند و در زمانهی فربهشدن روزافزون تشیع سیاسی، هیچ ارجاعی به او که مروج این گفتمان بود، دیده نمیشود. شریعتی صفحهی ممنوعهی تاریخ انقلاب است. با سطرهایی که نوشته شدهاند، اما خوانده نمیشوند.
2
بسیاری از چهرههای شاخص و مؤثر انقلاب، پس از پیروزی، توسط نظام مصادره شدند و روایت رسمی از آنها با تم «اسطورهسازی» شکل گرفت؛ نظیر «اسطورهی طالقانی» و «اسطورهی چمران» و «اسطورهی رجایی» و... . اما درمورد شریعتی این مصادره و اسطورهسازی هیچگاه رخ نداد. با وجود آنکه دامنهی اثرگذاری او بیش از بسیاری از آن اسطورهها بود.
پس از چهل سال، هنوز جمهوری اسلامی در قبال شریعتی ـ یکی از رهبران اصلی انقلاب ـ بلاتکلیف است. «شریعتیِ التقاطی و خطرناکتر از منافقین» و «معلم شهید و مظلوم انقلاب» دو ایماژ متناقضی اند از او که در بدنهی نظام و بهطور همزمان حیات داشته و دارند. یکی از نشانههای بلاتکلیفی همین است که در سازمان رسمی تاریخنگاری رسمی جمهوری اسلامی (یعنی «مرکز اسناد انقلاب اسلامی») هم کتاب «شریعنی در آینهی اسناد ساواک» (نوشتهی سیدحمید روحانی) منتشر میشود که ایماژ اول را تأیید میکند و هم «دکتر علی شریعتی» (نوشتهی روحالله حسینیان) که ایماژ دوم را. و جالب آنکه نویسندگان این دو کتاب هر دو سمت مشابهی داشتهاند و از نظر سیاسی هر دو به یک اردوگاه تعلق دارند.
مثال دیگر و تازه، ممانعت از برگزاری همایش علمی گرامیداشت شریعتی در خانه و پایگاه اصلیاش «حسینیه ارشاد» و لغو برگزاری آن در «دانشگاه تربیت مدرس» است، و درعینحال انتشار حاشیههای تمجیدآمیز آیتالله خامنهای از شریعتی و نقد وی بر کتاب «سازمانها و جریانهای سیاسی مذهبی در ایران» (اثر رسول جعفریان).
3
به گمان من مانع اصلی شکلگیری روایت رسمی از شریعتی و استمرار بلاتکلیفی مذکور، این است که پروژهی شریعتی برخلاف بسیاری از دیگر اسطورههای انقلاب، هنوز ادامه دارد؛ ولو به شکل زیرزمینی و غیررسمی. تاریخِ شریعتی هنوز به فصل پایان نرسیده. شمارگان بالای کتابهایش شاهدی بر این حیات مستمر است؛ کتابهایی که نوعاً هیچگاه در فهرست خرید رسمی و سازمانی قرار نمیگیرند.
شریعتی مخاطبانی تازه دارد که سالها پس از او چشم به جهان گشودهاند و هیچکدام او را ندیدهاند؛ اما با وجود بازنگریها و تردیدهای نسل قبل، خود را مخاطب او یافتهاند. همین حیات مستمر و «مقاومتِ» این نسل مخاطبان مانع اصلیِ شکلگیری روایت رسمی از شریعتی است. تا این مقاومت هست، شریعتی راهی به گفتمان و سازمان رسمی نظام ندارد.
#مطالعات_اجتماعی_انقلاب_اسلامی
#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
http://uupload.ir/files/19pp_44280207516011857691.jpg
@mohsenhesammazaheri
چرا هنوز روایت رسمی از شریعتی در جمهوری اسلامی شکل نگرفته است؟
(به بهانهی لغو «سمپوزیوم اکنون، ما و شریعتی»)
محسن حسام مظاهری
1
چهل سال از درگذشت شریعتی ـ که بیتردید یکی از نمادها و رهبران انقلاب اسلامی بود ـ میگذرد، اما او هنوز در روایت رسمی جمهوری اسلامی غایب و حتی مطرود است. خردادها و بهمنها میآیند و میروند و هیچ تصویری از معلم انقلاب در خیابانها و رسانهها دیده نمیشود. سازمانهای عریض و طویل رسانهای، تاکنون هیچ فیلم و مستندی دربارهی او تولید نکردهاند و در زمانهی فربهشدن روزافزون تشیع سیاسی، هیچ ارجاعی به او که مروج این گفتمان بود، دیده نمیشود. شریعتی صفحهی ممنوعهی تاریخ انقلاب است. با سطرهایی که نوشته شدهاند، اما خوانده نمیشوند.
2
بسیاری از چهرههای شاخص و مؤثر انقلاب، پس از پیروزی، توسط نظام مصادره شدند و روایت رسمی از آنها با تم «اسطورهسازی» شکل گرفت؛ نظیر «اسطورهی طالقانی» و «اسطورهی چمران» و «اسطورهی رجایی» و... . اما درمورد شریعتی این مصادره و اسطورهسازی هیچگاه رخ نداد. با وجود آنکه دامنهی اثرگذاری او بیش از بسیاری از آن اسطورهها بود.
پس از چهل سال، هنوز جمهوری اسلامی در قبال شریعتی ـ یکی از رهبران اصلی انقلاب ـ بلاتکلیف است. «شریعتیِ التقاطی و خطرناکتر از منافقین» و «معلم شهید و مظلوم انقلاب» دو ایماژ متناقضی اند از او که در بدنهی نظام و بهطور همزمان حیات داشته و دارند. یکی از نشانههای بلاتکلیفی همین است که در سازمان رسمی تاریخنگاری رسمی جمهوری اسلامی (یعنی «مرکز اسناد انقلاب اسلامی») هم کتاب «شریعنی در آینهی اسناد ساواک» (نوشتهی سیدحمید روحانی) منتشر میشود که ایماژ اول را تأیید میکند و هم «دکتر علی شریعتی» (نوشتهی روحالله حسینیان) که ایماژ دوم را. و جالب آنکه نویسندگان این دو کتاب هر دو سمت مشابهی داشتهاند و از نظر سیاسی هر دو به یک اردوگاه تعلق دارند.
مثال دیگر و تازه، ممانعت از برگزاری همایش علمی گرامیداشت شریعتی در خانه و پایگاه اصلیاش «حسینیه ارشاد» و لغو برگزاری آن در «دانشگاه تربیت مدرس» است، و درعینحال انتشار حاشیههای تمجیدآمیز آیتالله خامنهای از شریعتی و نقد وی بر کتاب «سازمانها و جریانهای سیاسی مذهبی در ایران» (اثر رسول جعفریان).
3
به گمان من مانع اصلی شکلگیری روایت رسمی از شریعتی و استمرار بلاتکلیفی مذکور، این است که پروژهی شریعتی برخلاف بسیاری از دیگر اسطورههای انقلاب، هنوز ادامه دارد؛ ولو به شکل زیرزمینی و غیررسمی. تاریخِ شریعتی هنوز به فصل پایان نرسیده. شمارگان بالای کتابهایش شاهدی بر این حیات مستمر است؛ کتابهایی که نوعاً هیچگاه در فهرست خرید رسمی و سازمانی قرار نمیگیرند.
شریعتی مخاطبانی تازه دارد که سالها پس از او چشم به جهان گشودهاند و هیچکدام او را ندیدهاند؛ اما با وجود بازنگریها و تردیدهای نسل قبل، خود را مخاطب او یافتهاند. همین حیات مستمر و «مقاومتِ» این نسل مخاطبان مانع اصلیِ شکلگیری روایت رسمی از شریعتی است. تا این مقاومت هست، شریعتی راهی به گفتمان و سازمان رسمی نظام ندارد.
#مطالعات_اجتماعی_انقلاب_اسلامی
#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
http://uupload.ir/files/19pp_44280207516011857691.jpg
@mohsenhesammazaheri