فلاخن||سلمان کدیور
سلمان عزیز مشکل اینجاست که اگر به همان دوران انتخابات هم بر گردیم باز بعید است با آگاهی امروز نتیجه ای تغییر کند! به هر حال مردم ایران درک رندانه ای دارند و می فهمند اگر الان با تدبیر دولت فشل و فلج روحانی توی صف گوشت نبودند، با انتخاب آن دیگران داشتند توی…
🔶 یاسر عزیز!
نقدهای مرا به آقای رئیسی در ایام انتخابات شاید به یاد داشته باشی. همان ایام هم گفتم که دلیل روی آوری مردم به روحانی نه محبوبیت او بلکه ارسال پیامی به مدعیان انقلابی گری و اصولگرا بوده است.
مردم با رای به رئیس جمهور کنونی نوعی اعتراض به روند چند ده ساله را تثبیت کردند، هرچند که محکم معتقدم روحانی خودش حاصل همان مدیریت ها و خروجی مدیریت نظام بوده و رای به او به این نیت، گم کردن سوراخ دعا بود.
مردم ما هرچند در عرصه اجتماعی چون نظریه اجتماعی داروین عمل می کنند، اما در عرصه سیاست غالبا مقهور تبلیغات هستند. ملاک انتخاب آنها، ضدیت بیشتر روحانی با احمدی نژاد بود، همانطور که شالوده رای آوردن احمدی نژاد بیزاری از هاشمی. و جالب اینکه همین مردم در اواخر دولت احمدی نژاد به همان هاشمی متمایل شده بودند.
این یعنی مردم ما آنطورها که می گویند در عرصه قدرت منطقی عمل نمی کنند و نمی شود همیشه جهت گیری توده های مردم را مبتنی بر یک منطق یا قاعده خاص آنچنان که گفتی تفسیر نمود. بخصوص اینکه آنها اینگونه آینده ها را قربانی گذشته ها کرده باشند.
تفسیر رفتار مردم ایران، بدون توجه به #شخصیت_ایرانی، که ریشه در تاریخ و فرهنگ و آبا و اجداد و رسوم و سنت ها و .... دارد کار را سخت می کند.
بنظرم در شرایط کنونی تنها این تجربه تاریخی کامل تر شده. مردم ما به یک بلوغ رسیده اند، بلوغی که در شعار «اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» تبلور یافت. بلوغی که بنظرم در 1400 بیشتر عیان خواهد شد و آنها را در پی گفتمان های مستقل سوق خواهد داد.
هنوز هم نظرم چون تو این است که اگر همین امروز هم انتخابات برگزار شود بعید است نتیجه نهایی توفیر کند. هرچند اعداد جابجا می شود، اما این ناشی از رضایت و دلخوشی از تیم کنونی مدیریت دولت نیست، بلکه حاصل نوعی سرخوردگی، سردرگمی و ناامیدی اجتماعی از جناح های مختلف است.
مردم ما الان در کلیت سیستم، در حوزه کارآمدی و اعتماد دچار تشکیک هستند و این، هم زهر است و هم پادزهر. آنها مصداق ضرب المثلی است که می گوید: در جهنم مارهایی هست که مردم از ترس آنان به عقرب ها پناه می آورند.
اعتقاد دارم با مدیریت دولت کنونی که آمیزه ای از عوامفریبی و بی عرضگی و وادادگی است، بیش از هر زمان دیگری باید فکر پناهگاه باشیم. راستش را بخواهی من به عنوان کسی که روابط بین الملل را اندکی فهم می کنم، دریافته ام بی رحمانه ترین حمله ها در زمان بزدلانه ترین عقب کشیدن ها صورت می گیرد.
دولتی که هیچ ابایی ندارد در زمانی که مردمش برای کمترین های زندگی درمانده اند، در کاخ سعدآباد جشن تولد بگیرند و بودجه دولتش را چند برابر افزایش دهد و همچنان با ادبیات ذلیلانه عزت ما را به سیاست نفت در برابر غذای اتحادیه اروپا بفروشد.
بنظرم تقارن این دولت با چهل سالگی انقلاب خود گویای بسیاری از تأملات است.
نقدهای مرا به آقای رئیسی در ایام انتخابات شاید به یاد داشته باشی. همان ایام هم گفتم که دلیل روی آوری مردم به روحانی نه محبوبیت او بلکه ارسال پیامی به مدعیان انقلابی گری و اصولگرا بوده است.
مردم با رای به رئیس جمهور کنونی نوعی اعتراض به روند چند ده ساله را تثبیت کردند، هرچند که محکم معتقدم روحانی خودش حاصل همان مدیریت ها و خروجی مدیریت نظام بوده و رای به او به این نیت، گم کردن سوراخ دعا بود.
مردم ما هرچند در عرصه اجتماعی چون نظریه اجتماعی داروین عمل می کنند، اما در عرصه سیاست غالبا مقهور تبلیغات هستند. ملاک انتخاب آنها، ضدیت بیشتر روحانی با احمدی نژاد بود، همانطور که شالوده رای آوردن احمدی نژاد بیزاری از هاشمی. و جالب اینکه همین مردم در اواخر دولت احمدی نژاد به همان هاشمی متمایل شده بودند.
این یعنی مردم ما آنطورها که می گویند در عرصه قدرت منطقی عمل نمی کنند و نمی شود همیشه جهت گیری توده های مردم را مبتنی بر یک منطق یا قاعده خاص آنچنان که گفتی تفسیر نمود. بخصوص اینکه آنها اینگونه آینده ها را قربانی گذشته ها کرده باشند.
تفسیر رفتار مردم ایران، بدون توجه به #شخصیت_ایرانی، که ریشه در تاریخ و فرهنگ و آبا و اجداد و رسوم و سنت ها و .... دارد کار را سخت می کند.
بنظرم در شرایط کنونی تنها این تجربه تاریخی کامل تر شده. مردم ما به یک بلوغ رسیده اند، بلوغی که در شعار «اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» تبلور یافت. بلوغی که بنظرم در 1400 بیشتر عیان خواهد شد و آنها را در پی گفتمان های مستقل سوق خواهد داد.
هنوز هم نظرم چون تو این است که اگر همین امروز هم انتخابات برگزار شود بعید است نتیجه نهایی توفیر کند. هرچند اعداد جابجا می شود، اما این ناشی از رضایت و دلخوشی از تیم کنونی مدیریت دولت نیست، بلکه حاصل نوعی سرخوردگی، سردرگمی و ناامیدی اجتماعی از جناح های مختلف است.
مردم ما الان در کلیت سیستم، در حوزه کارآمدی و اعتماد دچار تشکیک هستند و این، هم زهر است و هم پادزهر. آنها مصداق ضرب المثلی است که می گوید: در جهنم مارهایی هست که مردم از ترس آنان به عقرب ها پناه می آورند.
اعتقاد دارم با مدیریت دولت کنونی که آمیزه ای از عوامفریبی و بی عرضگی و وادادگی است، بیش از هر زمان دیگری باید فکر پناهگاه باشیم. راستش را بخواهی من به عنوان کسی که روابط بین الملل را اندکی فهم می کنم، دریافته ام بی رحمانه ترین حمله ها در زمان بزدلانه ترین عقب کشیدن ها صورت می گیرد.
دولتی که هیچ ابایی ندارد در زمانی که مردمش برای کمترین های زندگی درمانده اند، در کاخ سعدآباد جشن تولد بگیرند و بودجه دولتش را چند برابر افزایش دهد و همچنان با ادبیات ذلیلانه عزت ما را به سیاست نفت در برابر غذای اتحادیه اروپا بفروشد.
بنظرم تقارن این دولت با چهل سالگی انقلاب خود گویای بسیاری از تأملات است.
✳️ جامعه شناسی تاریخی ایرانیان همیشه بیان کننده یک اصل ثابت میان این قوم بوده و آن #منجی_گرایی افراطی آنان بوده است.
🔶تاریخ در مقاطع بسیاری نشان داده که ایرانیان همواره منتظر کسی هستند، که بیاید و آنها را از بحران و مشکل رهایی دهد. و این جمله از دهانشان نمی افتد که "کاش یکی بیاید و این وضع را درست کند".
🔶 اما انگار این اصل تاریخی #شخصیت_ایرانی، در اهالی روستای حاجی آباد استان گلستان، نه تنها خودش را نشان نداده بلکه به عکس، خود اهالی منتظر ناجیان و مسئولین نمانده و اطراف روستا را دیوار کشی کرده اند تا سیل به خانه و کاشانه شان داخل نیاید.
🔶اگر همه جا چون حاجی آباد رفتار می کردند، شاید بحران اینگونه زبانه نمی کشید.
....
....
@Falaakhon
🔶تاریخ در مقاطع بسیاری نشان داده که ایرانیان همواره منتظر کسی هستند، که بیاید و آنها را از بحران و مشکل رهایی دهد. و این جمله از دهانشان نمی افتد که "کاش یکی بیاید و این وضع را درست کند".
🔶 اما انگار این اصل تاریخی #شخصیت_ایرانی، در اهالی روستای حاجی آباد استان گلستان، نه تنها خودش را نشان نداده بلکه به عکس، خود اهالی منتظر ناجیان و مسئولین نمانده و اطراف روستا را دیوار کشی کرده اند تا سیل به خانه و کاشانه شان داخل نیاید.
🔶اگر همه جا چون حاجی آباد رفتار می کردند، شاید بحران اینگونه زبانه نمی کشید.
....
....
@Falaakhon
✳️فردوسی و مسئله شخصیت ایرانی
....
....
🔶همواره یکی از مهمترین وجوه مغفول تحلیل در جامعه ایران، غفلت از حقیقتی است به نام #شخصیت ایرانی.
🔶شخصیت ایرانی، به قول هگل، همان خلق و خو و سنت و اندیشه و سجایای یک قوم است که او نام روح تاریخی را بر آن می گذارد و معتقد است هر ملتی دارای روحی است آمیخته و چند وجهی که تنها با شناخت از آنها می توان برا آنان چیره شد یا آنان را چیرگی داد.
🔶این شخصیت قومی و ملی، دقیق چون شخصیت یک فرد است. همانطور که شخصیت هر فرد او را از دیگران متمایز می کند، شخصیت قومی یا روح تاریخی هر ملتی آنان را با سایر ملت ها متمایز می سازد.
وقتی ما سخن از روح قومی یا شخصیت ایرانی میکنیم، یعنی تشکیل یک جهان بینی که منجر به تثبیت انگاره ما و آنها شود.
🔶و این شخصیت، حاصل انباشت تجربه بومی، تاریخی، فرهنگی، سیاسی، آداب و رسوم و سنت هایی است که آرام آرام طی هزاران سال، در وجود تک تک افراد آن ملت رسوب کرده و در پشت در پشت منتقل شده و در خودآگاه یا ناخودآگاه تک تک آنان ظهور و بروز دارد.
🔶برای شناخت روح تاریخی ایرانیان هرچند طی چندین سال گذشته کتاب هایی با جهت گیری خودانتقادی نوشته شده، اما هیچکدام از آنها در تراز و اهمیت و ارزش #شاهنامه فردوسی نیست.
🔶فردوسی در شاهنامه، در قالب زبان شیرین شعر، مراحل تولد سرزمینی ایران، نحوه شکل گیری اقوام، چالش های اجتماعی ایرانیان از بدویان آنان تا وقتی قوم و تمدنی عالی می گردند و فرهنگ و صنعت و طب و نجوم را پایه گذاری می کنند، تا آن زمان که اندک اندک رو به انحطاط و ضعف می روند، چنان واشکافی کرده که بدون اغراق در تاریخ ادبیات، بی بدیل است.
🔶فردوسی در تمامی مراحل فوق که از پادشاهان پیشدادی تا هجوم بیگانگان را شامل می شود، چنان با ظرافت ویژگی های شخصیت ایرانی را به تصویر می کشد، که می شود رگه های آنان را در امروز روز ایران دریافت.
🔶برخورد ایرانیان با پادشاهی جمشید چه وقتی که فره ایزدی یار او بود تا آنگاه که از ایزد روی برتافت و ستمگری پیشه کرد و آنان را وادار نمود که سوی ضحاک بروند او را پادشاه خود کنند تا قیام فریدون و درگیری فرزندان او بر سر تقسیم قلمرو حاوی نکاتی است که در تحلیل جامعه امروز ایران بسیار مفید فایده است.
🔶در نگاه فردوسی، مهمترین عاملی که شخصیت ایرانی را شکل داده این است که این قوم همواره تحت یکی از خشن ترین، بی رحمانه ترین و غیرانسانی ترین انواع استبداد که همانا #استبداد_شرقی است، رشد کرده و بالیده است.
🔶شاید بپرسید مگر استبداد، خوب و بد دارد که چنین می گویید، که در پاسخ عرض میکنم که استبداد خوب و بد ندارد بلکه بد و بدتر دارد و مدلی از استبداد در غرب ظهور و بروز داشته، قطعا از نوع شرقی آن قاعده مندتر و انسانی تر! بوده است.
🔶در استبداد غربی، که مبتنی بر شخصیت و روح تاریخی آنان بوده و هست، همواره گروه ها، جریان ها و یا سازمان هایی بوده اند که استبداد و اختیارات شاهی را محدود می کرده اند. به عنوان مثال می شود از سازمان کلیسا و نفوذ پاپ و یا جریان فئودال ها و سرمایه داران، نام برد که شاه بدون جلب حمایت آنها و کسب مشروعیت از سوی آنان توان مدیریت نداشت. و گاه می شده است که شاه را پاپ، به عنوان نایب مسیح، عزل می کرد یا حکومتی بخاطر رویگردانی اشراف، سرنگون می شد.
🔶اما در شرق هیچ چیز مانع ظلم و ستم شاهان یا محدود کننده قدرت آنان نمی شده است چرا که اصولا استبداد به حدی بوده که اجازه تشکیل هیچ گروه یا سازمان متشکلی را نمی داده است.
🔶در غرب تنها افراد خاصی از خاندان های خاص اجازه سلطنت می یافتند، اما در شرق، یک غلام یا یک چوپان، به صرف پیشرفت در کار سپاهیگری و کسب مهارت غارت و سرکوب و کشتن، می توانست به شاهی برسد و حکومت تشکیل دهد که تاریخ ایران از امثال سبکتگین و احمد ابن عبدالله خجستانی لبریز است.
🔶آری جامعه ایرانی تحت چنین فضایی رشد و شخصیت یافته و دلیل آنکه زبان پارسی، پر کنایه ترین و چند منظوره ترین زبان هاست، یا اینکه ایرانیان در کار جمعی کردن بسیار ضعیف اند و یا اینکه کشور ما به کرات از نقشه جغرافیایی حذف شده و باز متولد گشته، یا رواج اخلاقیاتی قبیلگی پس از چند هزار سال از تشکیل ایران قبیله ای، همه و همه ریشه در شخصیتی دارد که فردوسی آن را با ظرافت مشروح ساخته است.
🔶به جد معتقدم هر چند اگر ما طلایه دارانی چون #حافظ و #سعدی را نمی داشتیم زبان پارسی قطعا ملاحت و بلوغ خود را نشان نمی داد، اما اگر فردوسی و شاهنامه اش نمی بود، ما با تاریخ و هویت و زبانمان و شخصیت مان نیز بیگانه بودیم.
#سلمان_کدیور
....
....
@Falaakhon
....
....
🔶همواره یکی از مهمترین وجوه مغفول تحلیل در جامعه ایران، غفلت از حقیقتی است به نام #شخصیت ایرانی.
🔶شخصیت ایرانی، به قول هگل، همان خلق و خو و سنت و اندیشه و سجایای یک قوم است که او نام روح تاریخی را بر آن می گذارد و معتقد است هر ملتی دارای روحی است آمیخته و چند وجهی که تنها با شناخت از آنها می توان برا آنان چیره شد یا آنان را چیرگی داد.
🔶این شخصیت قومی و ملی، دقیق چون شخصیت یک فرد است. همانطور که شخصیت هر فرد او را از دیگران متمایز می کند، شخصیت قومی یا روح تاریخی هر ملتی آنان را با سایر ملت ها متمایز می سازد.
وقتی ما سخن از روح قومی یا شخصیت ایرانی میکنیم، یعنی تشکیل یک جهان بینی که منجر به تثبیت انگاره ما و آنها شود.
🔶و این شخصیت، حاصل انباشت تجربه بومی، تاریخی، فرهنگی، سیاسی، آداب و رسوم و سنت هایی است که آرام آرام طی هزاران سال، در وجود تک تک افراد آن ملت رسوب کرده و در پشت در پشت منتقل شده و در خودآگاه یا ناخودآگاه تک تک آنان ظهور و بروز دارد.
🔶برای شناخت روح تاریخی ایرانیان هرچند طی چندین سال گذشته کتاب هایی با جهت گیری خودانتقادی نوشته شده، اما هیچکدام از آنها در تراز و اهمیت و ارزش #شاهنامه فردوسی نیست.
🔶فردوسی در شاهنامه، در قالب زبان شیرین شعر، مراحل تولد سرزمینی ایران، نحوه شکل گیری اقوام، چالش های اجتماعی ایرانیان از بدویان آنان تا وقتی قوم و تمدنی عالی می گردند و فرهنگ و صنعت و طب و نجوم را پایه گذاری می کنند، تا آن زمان که اندک اندک رو به انحطاط و ضعف می روند، چنان واشکافی کرده که بدون اغراق در تاریخ ادبیات، بی بدیل است.
🔶فردوسی در تمامی مراحل فوق که از پادشاهان پیشدادی تا هجوم بیگانگان را شامل می شود، چنان با ظرافت ویژگی های شخصیت ایرانی را به تصویر می کشد، که می شود رگه های آنان را در امروز روز ایران دریافت.
🔶برخورد ایرانیان با پادشاهی جمشید چه وقتی که فره ایزدی یار او بود تا آنگاه که از ایزد روی برتافت و ستمگری پیشه کرد و آنان را وادار نمود که سوی ضحاک بروند او را پادشاه خود کنند تا قیام فریدون و درگیری فرزندان او بر سر تقسیم قلمرو حاوی نکاتی است که در تحلیل جامعه امروز ایران بسیار مفید فایده است.
🔶در نگاه فردوسی، مهمترین عاملی که شخصیت ایرانی را شکل داده این است که این قوم همواره تحت یکی از خشن ترین، بی رحمانه ترین و غیرانسانی ترین انواع استبداد که همانا #استبداد_شرقی است، رشد کرده و بالیده است.
🔶شاید بپرسید مگر استبداد، خوب و بد دارد که چنین می گویید، که در پاسخ عرض میکنم که استبداد خوب و بد ندارد بلکه بد و بدتر دارد و مدلی از استبداد در غرب ظهور و بروز داشته، قطعا از نوع شرقی آن قاعده مندتر و انسانی تر! بوده است.
🔶در استبداد غربی، که مبتنی بر شخصیت و روح تاریخی آنان بوده و هست، همواره گروه ها، جریان ها و یا سازمان هایی بوده اند که استبداد و اختیارات شاهی را محدود می کرده اند. به عنوان مثال می شود از سازمان کلیسا و نفوذ پاپ و یا جریان فئودال ها و سرمایه داران، نام برد که شاه بدون جلب حمایت آنها و کسب مشروعیت از سوی آنان توان مدیریت نداشت. و گاه می شده است که شاه را پاپ، به عنوان نایب مسیح، عزل می کرد یا حکومتی بخاطر رویگردانی اشراف، سرنگون می شد.
🔶اما در شرق هیچ چیز مانع ظلم و ستم شاهان یا محدود کننده قدرت آنان نمی شده است چرا که اصولا استبداد به حدی بوده که اجازه تشکیل هیچ گروه یا سازمان متشکلی را نمی داده است.
🔶در غرب تنها افراد خاصی از خاندان های خاص اجازه سلطنت می یافتند، اما در شرق، یک غلام یا یک چوپان، به صرف پیشرفت در کار سپاهیگری و کسب مهارت غارت و سرکوب و کشتن، می توانست به شاهی برسد و حکومت تشکیل دهد که تاریخ ایران از امثال سبکتگین و احمد ابن عبدالله خجستانی لبریز است.
🔶آری جامعه ایرانی تحت چنین فضایی رشد و شخصیت یافته و دلیل آنکه زبان پارسی، پر کنایه ترین و چند منظوره ترین زبان هاست، یا اینکه ایرانیان در کار جمعی کردن بسیار ضعیف اند و یا اینکه کشور ما به کرات از نقشه جغرافیایی حذف شده و باز متولد گشته، یا رواج اخلاقیاتی قبیلگی پس از چند هزار سال از تشکیل ایران قبیله ای، همه و همه ریشه در شخصیتی دارد که فردوسی آن را با ظرافت مشروح ساخته است.
🔶به جد معتقدم هر چند اگر ما طلایه دارانی چون #حافظ و #سعدی را نمی داشتیم زبان پارسی قطعا ملاحت و بلوغ خود را نشان نمی داد، اما اگر فردوسی و شاهنامه اش نمی بود، ما با تاریخ و هویت و زبانمان و شخصیت مان نیز بیگانه بودیم.
#سلمان_کدیور
....
....
@Falaakhon