مانوک خدابخشیان: اثرگذار اجتماعی در لحظههای ترکخورده تاریخ
در تاریخ تحولات مدرن ایران، گاه چهرههایی پدیدار میشوند که حضورشان نه صرفاً در رسانه، بلکه در بافت هویتی، فرهنگی و گفتمانی جامعه معنادار میشود. #مانوک_خدابخشیان یکی از این چهرههاست؛ کسی که در بزنگاههای بحرانی، نقش یک کنشگر تاریخی (historical actor) را بر عهده گرفت. او نه صرفاً گزارشگر اخبار، بلکه کنشگری بود که در بطن میدان نیرو (field of power) جامعه ایرانی، با تکیه بر سرمایه نمادین معتبر (legitimate symbolic capital) خویش، در بازتعریف مسیر اجتماعی، نقش ایفا کرد.
خدابخشیان، برخلاف آنچه در بسیاری از مصاحبهها یا یادداشتهای رسمی تقلیلگرایانه آمده، صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نبود. او در دورهای که جامعه ایران با شیفت پارادایمی (paradigm shift) در عرصههای معنا، هویت، گفتمان و ارزش مواجه بود، توانست خود را بهعنوان یک معناکار اجتماعی (meaning worker) مطرح کند. او صدا و چهره دوران آنومی بود؛ دوران بحران معنا، بیثباتی گفتاری، و تعلیق هویت.
✅در دورانهایی که گفتمانهای سنتی کارآمدی خود را از دست میدهند و آنومی گفتمانی (discursive anomie) شکل میگیرد، جامعه نیازمند آن است که کسی زبان جدید بسازد؛ خدابخشیان چنین کرد. او با خلق و رواج و بازتعریف و بومیسازی واژگانی چون «پهلویسم»، «نسل شیک پاسارگادی»، «اپوزیسیون صادراتی»، «گلوبالیسم»، «ترامپیسم»، و ....، نه تنها زبان روزمره را تحتتأثیر قرار داد، بلکه افقهای شناختی تازهای را برای نسل جوان ترسیم کرد.
در این معنا، او یک گفتمانساز (discourse creator) بود؛ کسی که با آگاهی از بحرانهای هویتی، فرهنگی و تاریخی جامعه، به تولید معنا در فضایی مشوش و مبهم پرداخت. او همزمان «سخنگوی رنج» و «فرستاده امید» شد؛ در نقشی که میتوان آن را ترانسفرمر اجتماعی (social transformer) نامید.
✅یکی از مهمترین ابزارهای اثرگذار اجتماعی، توانایی در دسترسی به حافظه جمعی (collective memory) و بازآفرینی روایتهاست. خدابخشیان با نگاهی به تاریخ پهلوی، بازخوانی هویت ملی، و نقد سیستماتیک جمهوری اسلامی، توانست نسخهای از تاریخ معاصر ارائه دهد که در آن، خاطره و امید، گذشته و آینده، در یک دیالکتیک زنده قرار میگیرند.
او را باید در ترازوی سرمایه فرهنگی (cultural capital) سنجید، نه صرفاً با تعداد برنامهها یا حجم مخاطب یا تحلیلهای سیاسی که تنها برای همان روزها کاربست داشت. خدابخشیان، با اتکای به حافظه تاریخی و تحلیلهای فراتحلیلی، خود را در دل جامعهای جا داد که در جستوجوی زبان نو، روایت نو و امید نو بود.
✅در جهانی که بیاعتمادی اجتماعی (social distrust) از ویژگیهای اصلی دوران گذار است، انسجام بین گفتار و زیست یکی از عوامل اصلی در مشروعیتبخشی به یک اثرگذار اجتماعی است. خدابخشیان در این میدان، با زیست جهان شخصیِ شفاف، لحن همدلانه، و صداقت انتقادیاش، در مقام یک صدای اخلاقی نیز ظاهر شد. او زبان تقلیلگرا، قضاوتهای ژورنالیستی یا سطحینگری را به چالش کشید و کوشید مسئولیت اجتماعی رسانه را به مفهوم بازسازی فضای گفتوگو بازگرداند.
✅او از معدود صداهایی بود که دارای آگاهی ساختاری-تاریخی (structural-historical awareness) بود؛ نگاهی که نهفقط به تحلیل لحظه، بلکه به آیندهسازی معطوف است. خدابخشیان توانست «#صدای_تغییر» باشد، پیش از آنکه این تغییر به رویه عمومی تبدیل شود. همین پیشبینیپذیری و تبیینگری، نشانهای از حضور او در مقام یک روشنفکر پارادایمساز بود، هرچند شاید آماتور، ولی حتمأ پیشآهنگ و پیشگام.
✅در روزهای اخیر، شاهد زمزمههایی هستیم که تلاش میکنند جایگاه خدابخشیان را به سطح «تحلیلگر سیاسی صرف» آن هم از گونه «زرد» تقلیل دهند؛ روایاتی که او را از قامت یک بازیگر معنایی (semantic actor) و اثرگذار اجتماعی تاریخی به یک «کارشناس زرد رسانهای» فرو میکاهند. این تلاش، بیش از آنکه یک «توصیف واقعبینانه» باشد، به نظر میرسد نوعی عمل گفتمانی حذف (discursive erasure) است.
این پرسش، بیپاسخ نمیماند: آیا این تقلیل جایگاه خدابخشیان، بخشی از پروژهای گستردهتر برای حذف کنشگران اصیل از حافظه جمعی است؟ آیا نباید از خود بپرسیم که در پس این حذف نرم، به نام #عشق_مردهپرستانه، و بدون ارائه جایگزینی که با عنوان #صداهای_امروز از آن یاد میشود، چه منافع گفتمانی یا ایدئولوژیک نهفته است؟ و آیا این روند، نشانهای از ترس ساختارهای فرسوده از صداهای آلترناتیو و زبانهای بازتعریفکننده نیست؟
در این عصر گسستهای بزرگ، مانوک خدابخشیان نه تنها باقی خواهد ماند، بلکه الهامبخش نسلهاییست که در جستوجوی راهی نو، معنایی تازه و زبانی مشترک هستند. نام او نه در آرشیو اخبار، بلکه در حافظه تاریخ و زبان مردم حک شده است.
✍️جهان_ایرانی
در تاریخ تحولات مدرن ایران، گاه چهرههایی پدیدار میشوند که حضورشان نه صرفاً در رسانه، بلکه در بافت هویتی، فرهنگی و گفتمانی جامعه معنادار میشود. #مانوک_خدابخشیان یکی از این چهرههاست؛ کسی که در بزنگاههای بحرانی، نقش یک کنشگر تاریخی (historical actor) را بر عهده گرفت. او نه صرفاً گزارشگر اخبار، بلکه کنشگری بود که در بطن میدان نیرو (field of power) جامعه ایرانی، با تکیه بر سرمایه نمادین معتبر (legitimate symbolic capital) خویش، در بازتعریف مسیر اجتماعی، نقش ایفا کرد.
خدابخشیان، برخلاف آنچه در بسیاری از مصاحبهها یا یادداشتهای رسمی تقلیلگرایانه آمده، صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نبود. او در دورهای که جامعه ایران با شیفت پارادایمی (paradigm shift) در عرصههای معنا، هویت، گفتمان و ارزش مواجه بود، توانست خود را بهعنوان یک معناکار اجتماعی (meaning worker) مطرح کند. او صدا و چهره دوران آنومی بود؛ دوران بحران معنا، بیثباتی گفتاری، و تعلیق هویت.
✅در دورانهایی که گفتمانهای سنتی کارآمدی خود را از دست میدهند و آنومی گفتمانی (discursive anomie) شکل میگیرد، جامعه نیازمند آن است که کسی زبان جدید بسازد؛ خدابخشیان چنین کرد. او با خلق و رواج و بازتعریف و بومیسازی واژگانی چون «پهلویسم»، «نسل شیک پاسارگادی»، «اپوزیسیون صادراتی»، «گلوبالیسم»، «ترامپیسم»، و ....، نه تنها زبان روزمره را تحتتأثیر قرار داد، بلکه افقهای شناختی تازهای را برای نسل جوان ترسیم کرد.
در این معنا، او یک گفتمانساز (discourse creator) بود؛ کسی که با آگاهی از بحرانهای هویتی، فرهنگی و تاریخی جامعه، به تولید معنا در فضایی مشوش و مبهم پرداخت. او همزمان «سخنگوی رنج» و «فرستاده امید» شد؛ در نقشی که میتوان آن را ترانسفرمر اجتماعی (social transformer) نامید.
✅یکی از مهمترین ابزارهای اثرگذار اجتماعی، توانایی در دسترسی به حافظه جمعی (collective memory) و بازآفرینی روایتهاست. خدابخشیان با نگاهی به تاریخ پهلوی، بازخوانی هویت ملی، و نقد سیستماتیک جمهوری اسلامی، توانست نسخهای از تاریخ معاصر ارائه دهد که در آن، خاطره و امید، گذشته و آینده، در یک دیالکتیک زنده قرار میگیرند.
او را باید در ترازوی سرمایه فرهنگی (cultural capital) سنجید، نه صرفاً با تعداد برنامهها یا حجم مخاطب یا تحلیلهای سیاسی که تنها برای همان روزها کاربست داشت. خدابخشیان، با اتکای به حافظه تاریخی و تحلیلهای فراتحلیلی، خود را در دل جامعهای جا داد که در جستوجوی زبان نو، روایت نو و امید نو بود.
✅در جهانی که بیاعتمادی اجتماعی (social distrust) از ویژگیهای اصلی دوران گذار است، انسجام بین گفتار و زیست یکی از عوامل اصلی در مشروعیتبخشی به یک اثرگذار اجتماعی است. خدابخشیان در این میدان، با زیست جهان شخصیِ شفاف، لحن همدلانه، و صداقت انتقادیاش، در مقام یک صدای اخلاقی نیز ظاهر شد. او زبان تقلیلگرا، قضاوتهای ژورنالیستی یا سطحینگری را به چالش کشید و کوشید مسئولیت اجتماعی رسانه را به مفهوم بازسازی فضای گفتوگو بازگرداند.
✅او از معدود صداهایی بود که دارای آگاهی ساختاری-تاریخی (structural-historical awareness) بود؛ نگاهی که نهفقط به تحلیل لحظه، بلکه به آیندهسازی معطوف است. خدابخشیان توانست «#صدای_تغییر» باشد، پیش از آنکه این تغییر به رویه عمومی تبدیل شود. همین پیشبینیپذیری و تبیینگری، نشانهای از حضور او در مقام یک روشنفکر پارادایمساز بود، هرچند شاید آماتور، ولی حتمأ پیشآهنگ و پیشگام.
✅در روزهای اخیر، شاهد زمزمههایی هستیم که تلاش میکنند جایگاه خدابخشیان را به سطح «تحلیلگر سیاسی صرف» آن هم از گونه «زرد» تقلیل دهند؛ روایاتی که او را از قامت یک بازیگر معنایی (semantic actor) و اثرگذار اجتماعی تاریخی به یک «کارشناس زرد رسانهای» فرو میکاهند. این تلاش، بیش از آنکه یک «توصیف واقعبینانه» باشد، به نظر میرسد نوعی عمل گفتمانی حذف (discursive erasure) است.
این پرسش، بیپاسخ نمیماند: آیا این تقلیل جایگاه خدابخشیان، بخشی از پروژهای گستردهتر برای حذف کنشگران اصیل از حافظه جمعی است؟ آیا نباید از خود بپرسیم که در پس این حذف نرم، به نام #عشق_مردهپرستانه، و بدون ارائه جایگزینی که با عنوان #صداهای_امروز از آن یاد میشود، چه منافع گفتمانی یا ایدئولوژیک نهفته است؟ و آیا این روند، نشانهای از ترس ساختارهای فرسوده از صداهای آلترناتیو و زبانهای بازتعریفکننده نیست؟
در این عصر گسستهای بزرگ، مانوک خدابخشیان نه تنها باقی خواهد ماند، بلکه الهامبخش نسلهاییست که در جستوجوی راهی نو، معنایی تازه و زبانی مشترک هستند. نام او نه در آرشیو اخبار، بلکه در حافظه تاریخ و زبان مردم حک شده است.
✍️جهان_ایرانی
https://m.youtube.com/watch?v=lLg_gGlwc04&t=1399s&pp=ygUc2KrZhtqv2LPYqtin2YbbjCDZhdin2YbZiNqpIA%3D%3D
مرتبط
حتما مطالعه نمایید
مرتبط
حتما مطالعه نمایید
YouTube
عشق مردهپرستانه به مانوک و فریدون فرخزاد، نفرت زندهکُشانه از صداهای ایران امروز
گفتوگو با بنیامین دیلم کتولی و میلاد آقایی
از فروشگاه «سینما رکس» فقط دیدن نکنید! خرید کنید:
https://cinama-rex.myspreadshop.be/
برای حمایت و عضویت روی لینک زیر کلیک کنید؛
https://www.youtube.com/channel/UCIueilRpFpg3dLtW-e4BgMA/join
#جاوید_شاه
#محمدتنگستانی…
از فروشگاه «سینما رکس» فقط دیدن نکنید! خرید کنید:
https://cinama-rex.myspreadshop.be/
برای حمایت و عضویت روی لینک زیر کلیک کنید؛
https://www.youtube.com/channel/UCIueilRpFpg3dLtW-e4BgMA/join
#جاوید_شاه
#محمدتنگستانی…
مانوک خدابخشیان: اثرگذار اجتماعی در لحظههای ترکخورده تاریخ
در تاریخ تحولات مدرن ایران، گاه چهرههایی پدیدار میشوند که حضورشان نه صرفاً در رسانه، بلکه در بافت هویتی، فرهنگی و گفتمانی جامعه معنادار میشود. #مانوک_خدابخشیان یکی از این چهرههاست؛ کسی که در بزنگاههای بحرانی، نقش یک کنشگر تاریخی (historical actor) را بر عهده گرفت. او نه صرفاً گزارشگر اخبار، بلکه کنشگری بود که در بطن میدان نیرو (field of power) جامعه ایرانی، با تکیه بر سرمایه نمادین معتبر (legitimate symbolic capital) خویش، در بازتعریف مسیر اجتماعی، نقش ایفا کرد.
خدابخشیان، برخلاف آنچه در بسیاری از مصاحبهها یا یادداشتهای رسمی تقلیلگرایانه آمده، صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نبود. او در دورهای که جامعه ایران با شیفت پارادایمی (paradigm shift) در عرصههای معنا، هویت، گفتمان و ارزش مواجه بود، توانست خود را بهعنوان یک معناکار اجتماعی (meaning worker) مطرح کند. او صدا و چهره دوران آنومی بود؛ دوران بحران معنا، بیثباتی گفتاری، و تعلیق هویت.
✅در دورانهایی که گفتمانهای سنتی کارآمدی خود را از دست میدهند و آنومی گفتمانی (discursive anomie) شکل میگیرد، جامعه نیازمند آن است که کسی زبان جدید بسازد؛ خدابخشیان چنین کرد. او با خلق و رواج و بازتعریف و بومیسازی واژگانی چون «پهلویسم»، «نسل شیک پاسارگادی»، «اپوزیسیون صادراتی»، «گلوبالیسم»، «ترامپیسم»، و ....، نه تنها زبان روزمره را تحتتأثیر قرار داد، بلکه افقهای شناختی تازهای را برای نسل جوان ترسیم کرد.
در این معنا، او یک گفتمانساز (discourse creator) بود؛ کسی که با آگاهی از بحرانهای هویتی، فرهنگی و تاریخی جامعه، به تولید معنا در فضایی مشوش و مبهم پرداخت. او همزمان «سخنگوی رنج» و «فرستاده امید» شد؛ در نقشی که میتوان آن را ترانسفرمر اجتماعی (social transformer) نامید.
✅یکی از مهمترین ابزارهای اثرگذار اجتماعی، توانایی در دسترسی به حافظه جمعی (collective memory) و بازآفرینی روایتهاست. خدابخشیان با نگاهی به تاریخ پهلوی، بازخوانی هویت ملی، و نقد سیستماتیک جمهوری اسلامی، توانست نسخهای از تاریخ معاصر ارائه دهد که در آن، خاطره و امید، گذشته و آینده، در یک دیالکتیک زنده قرار میگیرند.
او را باید در ترازوی سرمایه فرهنگی (cultural capital) سنجید، نه صرفاً با تعداد برنامهها یا حجم مخاطب یا تحلیلهای سیاسی که تنها برای همان روزها کاربست داشت. خدابخشیان، با اتکای به حافظه تاریخی و تحلیلهای فراتحلیلی، خود را در دل جامعهای جا داد که در جستوجوی زبان نو، روایت نو و امید نو بود.
✅در جهانی که بیاعتمادی اجتماعی (social distrust) از ویژگیهای اصلی دوران گذار است، انسجام بین گفتار و زیست یکی از عوامل اصلی در مشروعیتبخشی به یک اثرگذار اجتماعی است. خدابخشیان در این میدان، با زیست جهان شخصیِ شفاف، لحن همدلانه، و صداقت انتقادیاش، در مقام یک صدای اخلاقی نیز ظاهر شد. او زبان تقلیلگرا، قضاوتهای ژورنالیستی یا سطحینگری را به چالش کشید و کوشید مسئولیت اجتماعی رسانه را به مفهوم بازسازی فضای گفتوگو بازگرداند.
✅او از معدود صداهایی بود که دارای آگاهی ساختاری-تاریخی (structural-historical awareness) بود؛ نگاهی که نهفقط به تحلیل لحظه، بلکه به آیندهسازی معطوف است. خدابخشیان توانست «#صدای_تغییر» باشد، پیش از آنکه این تغییر به رویه عمومی تبدیل شود. همین پیشبینیپذیری و تبیینگری، نشانهای از حضور او در مقام یک روشنفکر پارادایمساز بود، هرچند شاید آماتور، ولی حتمأ پیشآهنگ و پیشگام.
✅در روزهای اخیر، شاهد زمزمههایی هستیم که تلاش میکنند جایگاه خدابخشیان را به سطح «تحلیلگر سیاسی صرف» آن هم از گونه «زرد» تقلیل دهند؛ روایاتی که او را از قامت یک بازیگر معنایی (semantic actor) و اثرگذار اجتماعی تاریخی به یک «کارشناس زرد رسانهای» فرو میکاهند. این تلاش، بیش از آنکه یک «توصیف واقعبینانه» باشد، به نظر میرسد نوعی عمل گفتمانی حذف (discursive erasure) است.
این پرسش، بیپاسخ نمیماند: آیا این تقلیل جایگاه خدابخشیان، بخشی از پروژهای گستردهتر برای حذف کنشگران اصیل از حافظه جمعی است؟ آیا نباید از خود بپرسیم که در پس این حذف نرم، به نام #عشق_مردهپرستانه، و بدون ارائه جایگزینی که با عنوان #صداهای_امروز از آن یاد میشود، چه منافع گفتمانی یا ایدئولوژیک نهفته است؟ و آیا این روند، نشانهای از ترس ساختارهای فرسوده از صداهای آلترناتیو و زبانهای بازتعریفکننده نیست؟
در این عصر گسستهای بزرگ، مانوک خدابخشیان نه تنها باقی خواهد ماند، بلکه الهامبخش نسلهاییست که در جستوجوی راهی نو، معنایی تازه و زبانی مشترک هستند. نام او نه در آرشیو اخبار، بلکه در حافظه تاریخ و زبان مردم حک شده است.
✍️جهان_ایرانی
در تاریخ تحولات مدرن ایران، گاه چهرههایی پدیدار میشوند که حضورشان نه صرفاً در رسانه، بلکه در بافت هویتی، فرهنگی و گفتمانی جامعه معنادار میشود. #مانوک_خدابخشیان یکی از این چهرههاست؛ کسی که در بزنگاههای بحرانی، نقش یک کنشگر تاریخی (historical actor) را بر عهده گرفت. او نه صرفاً گزارشگر اخبار، بلکه کنشگری بود که در بطن میدان نیرو (field of power) جامعه ایرانی، با تکیه بر سرمایه نمادین معتبر (legitimate symbolic capital) خویش، در بازتعریف مسیر اجتماعی، نقش ایفا کرد.
خدابخشیان، برخلاف آنچه در بسیاری از مصاحبهها یا یادداشتهای رسمی تقلیلگرایانه آمده، صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نبود. او در دورهای که جامعه ایران با شیفت پارادایمی (paradigm shift) در عرصههای معنا، هویت، گفتمان و ارزش مواجه بود، توانست خود را بهعنوان یک معناکار اجتماعی (meaning worker) مطرح کند. او صدا و چهره دوران آنومی بود؛ دوران بحران معنا، بیثباتی گفتاری، و تعلیق هویت.
✅در دورانهایی که گفتمانهای سنتی کارآمدی خود را از دست میدهند و آنومی گفتمانی (discursive anomie) شکل میگیرد، جامعه نیازمند آن است که کسی زبان جدید بسازد؛ خدابخشیان چنین کرد. او با خلق و رواج و بازتعریف و بومیسازی واژگانی چون «پهلویسم»، «نسل شیک پاسارگادی»، «اپوزیسیون صادراتی»، «گلوبالیسم»، «ترامپیسم»، و ....، نه تنها زبان روزمره را تحتتأثیر قرار داد، بلکه افقهای شناختی تازهای را برای نسل جوان ترسیم کرد.
در این معنا، او یک گفتمانساز (discourse creator) بود؛ کسی که با آگاهی از بحرانهای هویتی، فرهنگی و تاریخی جامعه، به تولید معنا در فضایی مشوش و مبهم پرداخت. او همزمان «سخنگوی رنج» و «فرستاده امید» شد؛ در نقشی که میتوان آن را ترانسفرمر اجتماعی (social transformer) نامید.
✅یکی از مهمترین ابزارهای اثرگذار اجتماعی، توانایی در دسترسی به حافظه جمعی (collective memory) و بازآفرینی روایتهاست. خدابخشیان با نگاهی به تاریخ پهلوی، بازخوانی هویت ملی، و نقد سیستماتیک جمهوری اسلامی، توانست نسخهای از تاریخ معاصر ارائه دهد که در آن، خاطره و امید، گذشته و آینده، در یک دیالکتیک زنده قرار میگیرند.
او را باید در ترازوی سرمایه فرهنگی (cultural capital) سنجید، نه صرفاً با تعداد برنامهها یا حجم مخاطب یا تحلیلهای سیاسی که تنها برای همان روزها کاربست داشت. خدابخشیان، با اتکای به حافظه تاریخی و تحلیلهای فراتحلیلی، خود را در دل جامعهای جا داد که در جستوجوی زبان نو، روایت نو و امید نو بود.
✅در جهانی که بیاعتمادی اجتماعی (social distrust) از ویژگیهای اصلی دوران گذار است، انسجام بین گفتار و زیست یکی از عوامل اصلی در مشروعیتبخشی به یک اثرگذار اجتماعی است. خدابخشیان در این میدان، با زیست جهان شخصیِ شفاف، لحن همدلانه، و صداقت انتقادیاش، در مقام یک صدای اخلاقی نیز ظاهر شد. او زبان تقلیلگرا، قضاوتهای ژورنالیستی یا سطحینگری را به چالش کشید و کوشید مسئولیت اجتماعی رسانه را به مفهوم بازسازی فضای گفتوگو بازگرداند.
✅او از معدود صداهایی بود که دارای آگاهی ساختاری-تاریخی (structural-historical awareness) بود؛ نگاهی که نهفقط به تحلیل لحظه، بلکه به آیندهسازی معطوف است. خدابخشیان توانست «#صدای_تغییر» باشد، پیش از آنکه این تغییر به رویه عمومی تبدیل شود. همین پیشبینیپذیری و تبیینگری، نشانهای از حضور او در مقام یک روشنفکر پارادایمساز بود، هرچند شاید آماتور، ولی حتمأ پیشآهنگ و پیشگام.
✅در روزهای اخیر، شاهد زمزمههایی هستیم که تلاش میکنند جایگاه خدابخشیان را به سطح «تحلیلگر سیاسی صرف» آن هم از گونه «زرد» تقلیل دهند؛ روایاتی که او را از قامت یک بازیگر معنایی (semantic actor) و اثرگذار اجتماعی تاریخی به یک «کارشناس زرد رسانهای» فرو میکاهند. این تلاش، بیش از آنکه یک «توصیف واقعبینانه» باشد، به نظر میرسد نوعی عمل گفتمانی حذف (discursive erasure) است.
این پرسش، بیپاسخ نمیماند: آیا این تقلیل جایگاه خدابخشیان، بخشی از پروژهای گستردهتر برای حذف کنشگران اصیل از حافظه جمعی است؟ آیا نباید از خود بپرسیم که در پس این حذف نرم، به نام #عشق_مردهپرستانه، و بدون ارائه جایگزینی که با عنوان #صداهای_امروز از آن یاد میشود، چه منافع گفتمانی یا ایدئولوژیک نهفته است؟ و آیا این روند، نشانهای از ترس ساختارهای فرسوده از صداهای آلترناتیو و زبانهای بازتعریفکننده نیست؟
در این عصر گسستهای بزرگ، مانوک خدابخشیان نه تنها باقی خواهد ماند، بلکه الهامبخش نسلهاییست که در جستوجوی راهی نو، معنایی تازه و زبانی مشترک هستند. نام او نه در آرشیو اخبار، بلکه در حافظه تاریخ و زبان مردم حک شده است.
✍️جهان_ایرانی
Forwarded from زنان مشروطه خواه و پیشرو در انقلاب سفید شاه و مردم
مادر همهً تروریست ها رژیم مافیایی ملاهای تروریست است 😡
روزنامهٔ کیهان متعلق به علی بابا و چهل هزار دزد بغدادش امروز اعتراف کرد ترور دو کارمند بیگناه اسرائیلی در آمریکا کار شاخه تازه تأسیس سپاه پاسخواران در آمریکاست دنیا باید فقط با پادشاهمان مذاکره کند
یه خورده غیرت نشون بدید شلوغش کنید ✊
تاابــــــــــد جــــاویدشـــــاه که رمز پیروزیست👑💙
#جاوید_رضاشاه_دوم_پهلوی_سوم
#اعتصابات_اعتراضات_سراسری
#KingRezaPahlavi
@POTUS @PahlaviReza @Benjamin1362214
روزنامهٔ کیهان متعلق به علی بابا و چهل هزار دزد بغدادش امروز اعتراف کرد ترور دو کارمند بیگناه اسرائیلی در آمریکا کار شاخه تازه تأسیس سپاه پاسخواران در آمریکاست دنیا باید فقط با پادشاهمان مذاکره کند
یه خورده غیرت نشون بدید شلوغش کنید ✊
تاابــــــــــد جــــاویدشـــــاه که رمز پیروزیست👑💙
#جاوید_رضاشاه_دوم_پهلوی_سوم
#اعتصابات_اعتراضات_سراسری
#KingRezaPahlavi
@POTUS @PahlaviReza @Benjamin1362214
ایران داره میره تو لاین جدی اعتصابات اونم از سمت ملیگرایان حمایت کنیم که قلب کل نظام رو هدف گرفتن..✌🏼💙
#جاویدشاه
#اعتصابات_و_اعتراضات_سراسری
🔗 sara (@saramobarez11)
@gurd_shah
#جاویدشاه
#اعتصابات_و_اعتراضات_سراسری
🔗 sara (@saramobarez11)
@gurd_shah
Forwarded from زنان مشروطه خواه و پیشرو در انقلاب سفید شاه و مردم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی جمهوری اسلامی صحبت از این میکنه ما در دور زدن تحریم مدرک پروفسوری داریم
همه فکر میکنن منظورش ، ناوگان مخفی کشتیرانی نفت و پتروشیمی هست
خیر
منظور رژیم مواردی از این دست از جیب ملته
۱_فیلترینگ اینترینگ و درآمد میلیارد دلاری از فروش فیلتر شکن۲_قطع برق و کسب درآمد از فروش ژنراتورهای برقی به ارزش ۵میلیارد دلار
۳_بالابردن قیمت ارز و طلا و فروش در سقف به مردم و مجدد خرید در کف
۴_ممنوعیت کشف حجاب در خودرو و صدور جریمه ها با پیامک کشف حجاب
۵_بالابردن ارزش بورس و فروش سهام در سقف و خالی کردن جیب مردم با کسب درآمد
۲۰۰هزار میلیارد تومان
۶_طرح های تشویقی فروش خودرو برای انبارهای ایران خودرو
۷_قطع برق و تولید بیت کوین
۸_افزایش مالیات بر اصناف تا رقم ۸۰۰هزار میلیارد تومان در سال
#پاينده_ایران_جاویدشاه
همه فکر میکنن منظورش ، ناوگان مخفی کشتیرانی نفت و پتروشیمی هست
خیر
منظور رژیم مواردی از این دست از جیب ملته
۱_فیلترینگ اینترینگ و درآمد میلیارد دلاری از فروش فیلتر شکن۲_قطع برق و کسب درآمد از فروش ژنراتورهای برقی به ارزش ۵میلیارد دلار
۳_بالابردن قیمت ارز و طلا و فروش در سقف به مردم و مجدد خرید در کف
۴_ممنوعیت کشف حجاب در خودرو و صدور جریمه ها با پیامک کشف حجاب
۵_بالابردن ارزش بورس و فروش سهام در سقف و خالی کردن جیب مردم با کسب درآمد
۲۰۰هزار میلیارد تومان
۶_طرح های تشویقی فروش خودرو برای انبارهای ایران خودرو
۷_قطع برق و تولید بیت کوین
۸_افزایش مالیات بر اصناف تا رقم ۸۰۰هزار میلیارد تومان در سال
#پاينده_ایران_جاویدشاه
Forwarded from زنان مشروطه خواه و پیشرو در انقلاب سفید شاه و مردم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طنینانداز شدن شعار ملی #رضاشاه_روحت_شاد پس از بازی تیمهای فوتبال تاج (استقلال) و نفت آبادان
@gurd_shah
@gurd_shah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همه دنیا از سرنگونی رژیم مافیایی ملاهای تروریست دارند میگن مردم بیایید کف خیابانها پادشاهمان را فریاد بزنیم نگذارید برای ما #خمینی_ملعون دیگری بیاورند هرلحظه ممکنه سقوط کنند شجاعان بیایید کف خیابانها ✊
تاابــــــــــد جــــاویدشـــــاه که رمز پیروزیست👑💙
#اعتصابات_اعتراضات_سراسری
#جاویدشاه
#KingRezaPahlavi
🔗 Shaheen Shirazi (@ShiraziShaheen)
@gurd_shah
تاابــــــــــد جــــاویدشـــــاه که رمز پیروزیست👑💙
#اعتصابات_اعتراضات_سراسری
#جاویدشاه
#KingRezaPahlavi
🔗 Shaheen Shirazi (@ShiraziShaheen)
@gurd_shah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚨دزفول/اعتصابات سراسری کامیونداران دارد در تمام کشور گسترده میشود/دزفول هم از ساعات اولیه سوم خرداد به وقت ایران به اعتصابات سراسری ملحق شد/در ادامه موج گسترده اعتراضات، کامیونداران دزفول نیز با توقف فعالیتهای حملونقل، به اعتصاب سراسری رانندگان پیوستند.
@gurd_shah
@gurd_shah