Forwarded from اَشو
من اشو از نوجوانی، از همان چهارده سالگی، مسیر زندگیام را نه بر اساس منفعت شخصی، بلکه بر مدار عشق به ایران و آزادی بنا نهادم.
در اوج جوانی، زمانی که پدرم را که کارمند شرکت نفت بود، از دست دادم، خدا بیامرزش… وقتی رفت، قانون گفت بیا بشین جای بابات، راحت زندگی کن.
قانون همین نظام این امکان را به من میداد که به سادگی جانشین او شوم و زندگی مرفه و بیدغدغهای داشته باشم؛ میتونستم خیلی راحت، تنها رشتهای مرتبط با صنعت نفت را برگزینم و جانشین پدرم شوم.
اما شور وطنپرستی در رگهایم چنان جاری بود که در دانشگاه انتخاب رشته علوم سیاسی کردم؛ راهی پر فراز و نشیب که مرا به سمت مبارزه برای آرمانهای بزرگ ایران سوق داد. راهی که میدانستم پر از رنج است، اما به سوی افق آزادی ایران رهنمون میشد.
نوجوانی و جوانی من، که میتوانست در سایه آرامش، غرق در شور جوانی، دوستیهای ناب و تجربههای شیرین سپری شود، در عوض، در عرصه مبارزه و تلاش بیوقفه برای رهایی میهن گذشت.
آینده اقتصادیام، که میتوانست چون نگینی درخشان و با اطمینان ترسیم گردد، به بهای افشای حقیقت و مقابله با تاریکیِ استبداد، قربانی شد. حتی فرصتهای بیشماری که میتوانستند به زندگیام رنگینکمانی از زیبایی ببخشند، تفریحاتِ آمیخته با نشاطِ جوانی، و آرامش و آسایشی که حقی مسلم برای هر انسان است، همه و همه را به پایِ ایرانِ آزاد، به پایِ سرزمینم که شایسته نفس کشیدن در هوای آزادی است، نثار کردم.
این گذشتهای عمیق، این فداکاریهای بیدریغ، این مبارزاتِ بیوقفه، نه تنها ارادهام را پولادین ساخته، بلکه جسارتی وصفناپذیر به من بخشیده است تا امروز، با صراحتی بیپرده و بدون هیچ پردهپوشی، پژواکِ حقیقیِ قلبم را به گوش همگان برسانم. من از آن دست آدمیان نیستم که در برابر نا حق، سکوتِ مرگبار اختیار کنند. من نمیتوانم بله قربانگو باشم؛ زیرا تمامِ هستیِ من، وقفِ آزادیِ ایران شده است و این مسیر، نه یک انتخاب، که تجلیِ عمیقترین باورهای وجودیِ من است.
نوجوانی و جوانی من، آن سالهای طلایی که خیلیها بهترین خاطراتشون رو ساختن، برای من شد میدان مبارزه. هر روز تلاش میکردم، هر شب فکر میکردم چطور میتونم یه قدم ایران رو به آزادی نزدیکتر کنم. آینده اقتصادی؟ آسایش؟ تفریح؟ همهش رو گذاشتم کنار. فقط میخواستم ایران آزاد باشه، نفس بکشه.
حالا که این همه راه اومدم، این همه از خودم گذشتم، حق دارم که رک و راست حرفمو بزنم. حق دارم که دیگه بله قربانگو نباشم. چون همهی وجود من، از ۱۴ سالگی تا الان، وقف همین راه شده. هر کاری کردم، برای دلم بود، برای وجدانم بود، برای ایرانم بود.
این فداکاریها، این گذشتها، این مبارزات بیوقفه، به من این جسارت را داده که امروز با صراحت و بدون هیچ پردهپوشی، حرف دلم را بزنم. نمیتونم کاندوم بکشم رو حرفام....
✍ #اشو
برای همینه که چندین بار گفتم
من رفاقتی میجنگم نه واسه ی زندگی
بعضیا واستادن رو نوک قله ی مادر جندگی
در اوج جوانی، زمانی که پدرم را که کارمند شرکت نفت بود، از دست دادم، خدا بیامرزش… وقتی رفت، قانون گفت بیا بشین جای بابات، راحت زندگی کن.
قانون همین نظام این امکان را به من میداد که به سادگی جانشین او شوم و زندگی مرفه و بیدغدغهای داشته باشم؛ میتونستم خیلی راحت، تنها رشتهای مرتبط با صنعت نفت را برگزینم و جانشین پدرم شوم.
اما شور وطنپرستی در رگهایم چنان جاری بود که در دانشگاه انتخاب رشته علوم سیاسی کردم؛ راهی پر فراز و نشیب که مرا به سمت مبارزه برای آرمانهای بزرگ ایران سوق داد. راهی که میدانستم پر از رنج است، اما به سوی افق آزادی ایران رهنمون میشد.
نوجوانی و جوانی من، که میتوانست در سایه آرامش، غرق در شور جوانی، دوستیهای ناب و تجربههای شیرین سپری شود، در عوض، در عرصه مبارزه و تلاش بیوقفه برای رهایی میهن گذشت.
آینده اقتصادیام، که میتوانست چون نگینی درخشان و با اطمینان ترسیم گردد، به بهای افشای حقیقت و مقابله با تاریکیِ استبداد، قربانی شد. حتی فرصتهای بیشماری که میتوانستند به زندگیام رنگینکمانی از زیبایی ببخشند، تفریحاتِ آمیخته با نشاطِ جوانی، و آرامش و آسایشی که حقی مسلم برای هر انسان است، همه و همه را به پایِ ایرانِ آزاد، به پایِ سرزمینم که شایسته نفس کشیدن در هوای آزادی است، نثار کردم.
این گذشتهای عمیق، این فداکاریهای بیدریغ، این مبارزاتِ بیوقفه، نه تنها ارادهام را پولادین ساخته، بلکه جسارتی وصفناپذیر به من بخشیده است تا امروز، با صراحتی بیپرده و بدون هیچ پردهپوشی، پژواکِ حقیقیِ قلبم را به گوش همگان برسانم. من از آن دست آدمیان نیستم که در برابر نا حق، سکوتِ مرگبار اختیار کنند. من نمیتوانم بله قربانگو باشم؛ زیرا تمامِ هستیِ من، وقفِ آزادیِ ایران شده است و این مسیر، نه یک انتخاب، که تجلیِ عمیقترین باورهای وجودیِ من است.
نوجوانی و جوانی من، آن سالهای طلایی که خیلیها بهترین خاطراتشون رو ساختن، برای من شد میدان مبارزه. هر روز تلاش میکردم، هر شب فکر میکردم چطور میتونم یه قدم ایران رو به آزادی نزدیکتر کنم. آینده اقتصادی؟ آسایش؟ تفریح؟ همهش رو گذاشتم کنار. فقط میخواستم ایران آزاد باشه، نفس بکشه.
حالا که این همه راه اومدم، این همه از خودم گذشتم، حق دارم که رک و راست حرفمو بزنم. حق دارم که دیگه بله قربانگو نباشم. چون همهی وجود من، از ۱۴ سالگی تا الان، وقف همین راه شده. هر کاری کردم، برای دلم بود، برای وجدانم بود، برای ایرانم بود.
این فداکاریها، این گذشتها، این مبارزات بیوقفه، به من این جسارت را داده که امروز با صراحت و بدون هیچ پردهپوشی، حرف دلم را بزنم. نمیتونم کاندوم بکشم رو حرفام....
✍ #اشو
برای همینه که چندین بار گفتم
من رفاقتی میجنگم نه واسه ی زندگی
بعضیا واستادن رو نوک قله ی مادر جندگی
👍77👏10❤9
Forwarded from اَشو
🔹اعتمادی و وارونگیِ منطق: وقتی نقشِ کاغذ از انتخاب مردم مهمتر میشود!
اجازه بدهید به کلام امیرحسین اعتمادی بپردازیم و ببینیم چرا استدلال او در مورد آینده ایران، نه تنها اشتباه، بلکه به شدت مضر و مخرب است.
وقتی پای منافع ملی و آینده ایران در میان باشد، نباید گذاشت توهمات و سادهانگاریهای سیاسی، مسیر تاریخ را منحرف کند. اظهارات اخیر امیرحسین اعتمادی در مورد اینکه پس از رای مردم به پادشاهی، روی کاغذ هم باید مجلس مؤسسان تصمیم بگیرد، نه تنها نشاندهنده درکی ناکافی از واقعیتهای سیاسی دوران گذار است، بلکه میتواند ضربهای مهلک به تلاشهای مردم برای برپایی ایرانی آزاد و دموکراتیک وارد کند. این حرفها باید با خاک یکسان شوند، این سخنان در واقع نمک بر زخم ملت میپاشد و راه را برای بازگشت تاریکی هموار میکند.
اشاره اعتمادی به لزوم تصمیمگیری مجلس موسسان، اگر به این معنا تعبیر شود که نقش شاهزاده رضا پهلوی فعلاً صرفا یک پیشنهاد است که باید توسط نهادی دیگر تأیید یا رد شود، میتواند به تضعیف اجماعی که حول محور او شکل گرفته، بیانجامد.
❗️این دقیقا همان منطقی است که در نظامهای اقتدارگرا رایج است:
ایجاد فرآیندهای اداری طولانی و پیچیده برای به تأخیر انداختن یا خنثی کردن اراده مردم.
در دوران گذار، ثبات و شفافیت حرف اول را میزند. اعتمادی با گفتن این چرند که: باید منتظر مجلس مؤسسان ماند، عملاً خلا قدرت ایجاد میکند. این خلأ، بهترین فرصت برای نیروهای ضد دموکراتیک، چه از داخل و چه از خارج، است تا نفوذ کنند و مسیر را منحرف سازند.
در شرایطی که مردم خواهان تغییر هستند و یک چهرهٔ شناختهشده با سابقه مشخص، در صحنه حضور دارد، منطق سیاسی حکم میکند که این آلترناتیو تقویت شود، نه تضعیف. حرف اعتمادی، دقیقاً در جهت تضعیف همین آلترناتیو حرکت میکند.
فاجعهٔ اصلی زمانی رخ میدهد که او این باور عمومی را گروگان کاغذ بازی و مجلس موسسان میکند.
یعنی چه؟
یعنی اگر مردم خواهان بازگشت شاهزاده رضا پهلوی به عنوان پادشاه شوند، حرف اعتمادی این است که این کافی نیست!
باید صبر کرد تا یک مجلس موسسان تشکیل شود (که مشخص نیست کی، چگونه و با چه ترکیباتی!) و آن مجلس روی کاغذ تصمیم بگیرد.
امیرحسین اعتمادی با سخنانش، نه تنها درکی سطحی از فرآیندهای سیاسی دوران گذار نشان میدهد، بلکه با تشدید ابهام و تضعیف آلترناتیو موجود، عملا به دشمنان ایران خدمت میکند. وقتی مردم اراده خود را برای بازگشت به یک نظام پادشاهی و حمایت از شاهزاده رضا پهلوی اعلام میکنند، وظیفهٔ تحلیلگران و فعالان سیاسی، هدایت این اراده به سمت یک گذار موفق و باثبات است، نه انداختن سنگ بزرگ با کاغذ بازی در مسیر آن. حرف اعتمادی، در بهترین حالت، ناشی از جهل سیاسی و در بدترین حالت، تلاشی هدفمند برای ایجاد شکاف و انشقاق است. این حرفها باید با قاطعیت کنار زده شوند تا مسیر ملت ایران برای رسیدن به آزادی و سربلندی هموار گردد.
من اعتقادم رو رک میگم؛ هدف اعتمادی از این سخنان ، این کاغذ بازی ها و تایید مجلس موسسان، چیزی جز اتلاف وقت و انرژی نیست و بهترین فرصت برای نیروهای ضد دموکراتیک، چه از داخل و چه از خارج، است تا نفوذ کنند و مسیر را منحرف سازند.
❗️اگر مردم ایران ، خواستار بازگشت نظام پادشاهی و شخص شاه رضا پهلوی شوند، اصرار بر اینکه یک مجلس موسسان دیگر باید تصمیم بگیرد، عملا نادیده گرفتن مستقیم انتخاب و اراده عمومی است.
❗️ این یعنی گفتن به مردم: شما حق رأی دارید، اما، امااااا نتیجهٔ رأی شما کافی نیست باید توسط گروهی دیگر بازبینی و تأیید شود.
این منطق، زیربنای دموکراسی را هدف قرار میدهد.
✍ #اشو
حرف امیرحسین اعتمادی، صرفاً یک اشتباه تحلیل نیست؛ بلکه تلاشی ناآگاهانه (یا شاید هم آگاهانه؟) برای تضعیف جنبش ملی ایران و بازگرداندن آن به نقطهٔ صفر است. کسانی که در چنین مقطع حساسی، به جای حمایت از اجماع و شفافیت، بر طبل ابهام و کاغذبازی میکوبند، در نهایت به دشمنان ایران خدمت میکنند. ایران آینده نیازمند رهبری قاطع، مشروعیت مردمی و ارادهای پولادین برای عبور از بحران است، نه تایید مجلس موسسان و کاغذ بازی که فقط برای به بازی گرفتن زمان و تفرقه طراحی شدهاند.
❗️این یعنی نقض فاحش اصل حاکمیت مردم. اگر مردم حق انتخاب دارند، این انتخاب باید نهایی باشد، نه اینکه یک نهاد دیگر، به نام مجلس مؤسسان، صلاحیت آن را زیر سوال ببرد یا آن را مشروط کند.
این چه منطقیه دیگه؟
✍ #اشو
هرچند تریبون قوی ندارم تا با خاک یکسان کنم این چشم عسلی رو ، ولی خب حرفمو میزنم ...
شب خوش عامو جمع کنید این بازی های کثیف رو .
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
اجازه بدهید به کلام امیرحسین اعتمادی بپردازیم و ببینیم چرا استدلال او در مورد آینده ایران، نه تنها اشتباه، بلکه به شدت مضر و مخرب است.
وقتی پای منافع ملی و آینده ایران در میان باشد، نباید گذاشت توهمات و سادهانگاریهای سیاسی، مسیر تاریخ را منحرف کند. اظهارات اخیر امیرحسین اعتمادی در مورد اینکه پس از رای مردم به پادشاهی، روی کاغذ هم باید مجلس مؤسسان تصمیم بگیرد، نه تنها نشاندهنده درکی ناکافی از واقعیتهای سیاسی دوران گذار است، بلکه میتواند ضربهای مهلک به تلاشهای مردم برای برپایی ایرانی آزاد و دموکراتیک وارد کند. این حرفها باید با خاک یکسان شوند، این سخنان در واقع نمک بر زخم ملت میپاشد و راه را برای بازگشت تاریکی هموار میکند.
اشاره اعتمادی به لزوم تصمیمگیری مجلس موسسان، اگر به این معنا تعبیر شود که نقش شاهزاده رضا پهلوی فعلاً صرفا یک پیشنهاد است که باید توسط نهادی دیگر تأیید یا رد شود، میتواند به تضعیف اجماعی که حول محور او شکل گرفته، بیانجامد.
❗️این دقیقا همان منطقی است که در نظامهای اقتدارگرا رایج است:
ایجاد فرآیندهای اداری طولانی و پیچیده برای به تأخیر انداختن یا خنثی کردن اراده مردم.
در دوران گذار، ثبات و شفافیت حرف اول را میزند. اعتمادی با گفتن این چرند که: باید منتظر مجلس مؤسسان ماند، عملاً خلا قدرت ایجاد میکند. این خلأ، بهترین فرصت برای نیروهای ضد دموکراتیک، چه از داخل و چه از خارج، است تا نفوذ کنند و مسیر را منحرف سازند.
در شرایطی که مردم خواهان تغییر هستند و یک چهرهٔ شناختهشده با سابقه مشخص، در صحنه حضور دارد، منطق سیاسی حکم میکند که این آلترناتیو تقویت شود، نه تضعیف. حرف اعتمادی، دقیقاً در جهت تضعیف همین آلترناتیو حرکت میکند.
فاجعهٔ اصلی زمانی رخ میدهد که او این باور عمومی را گروگان کاغذ بازی و مجلس موسسان میکند.
یعنی چه؟
یعنی اگر مردم خواهان بازگشت شاهزاده رضا پهلوی به عنوان پادشاه شوند، حرف اعتمادی این است که این کافی نیست!
باید صبر کرد تا یک مجلس موسسان تشکیل شود (که مشخص نیست کی، چگونه و با چه ترکیباتی!) و آن مجلس روی کاغذ تصمیم بگیرد.
امیرحسین اعتمادی با سخنانش، نه تنها درکی سطحی از فرآیندهای سیاسی دوران گذار نشان میدهد، بلکه با تشدید ابهام و تضعیف آلترناتیو موجود، عملا به دشمنان ایران خدمت میکند. وقتی مردم اراده خود را برای بازگشت به یک نظام پادشاهی و حمایت از شاهزاده رضا پهلوی اعلام میکنند، وظیفهٔ تحلیلگران و فعالان سیاسی، هدایت این اراده به سمت یک گذار موفق و باثبات است، نه انداختن سنگ بزرگ با کاغذ بازی در مسیر آن. حرف اعتمادی، در بهترین حالت، ناشی از جهل سیاسی و در بدترین حالت، تلاشی هدفمند برای ایجاد شکاف و انشقاق است. این حرفها باید با قاطعیت کنار زده شوند تا مسیر ملت ایران برای رسیدن به آزادی و سربلندی هموار گردد.
من اعتقادم رو رک میگم؛ هدف اعتمادی از این سخنان ، این کاغذ بازی ها و تایید مجلس موسسان، چیزی جز اتلاف وقت و انرژی نیست و بهترین فرصت برای نیروهای ضد دموکراتیک، چه از داخل و چه از خارج، است تا نفوذ کنند و مسیر را منحرف سازند.
❗️اگر مردم ایران ، خواستار بازگشت نظام پادشاهی و شخص شاه رضا پهلوی شوند، اصرار بر اینکه یک مجلس موسسان دیگر باید تصمیم بگیرد، عملا نادیده گرفتن مستقیم انتخاب و اراده عمومی است.
❗️ این یعنی گفتن به مردم: شما حق رأی دارید، اما، امااااا نتیجهٔ رأی شما کافی نیست باید توسط گروهی دیگر بازبینی و تأیید شود.
این منطق، زیربنای دموکراسی را هدف قرار میدهد.
✍ #اشو
حرف امیرحسین اعتمادی، صرفاً یک اشتباه تحلیل نیست؛ بلکه تلاشی ناآگاهانه (یا شاید هم آگاهانه؟) برای تضعیف جنبش ملی ایران و بازگرداندن آن به نقطهٔ صفر است. کسانی که در چنین مقطع حساسی، به جای حمایت از اجماع و شفافیت، بر طبل ابهام و کاغذبازی میکوبند، در نهایت به دشمنان ایران خدمت میکنند. ایران آینده نیازمند رهبری قاطع، مشروعیت مردمی و ارادهای پولادین برای عبور از بحران است، نه تایید مجلس موسسان و کاغذ بازی که فقط برای به بازی گرفتن زمان و تفرقه طراحی شدهاند.
❗️این یعنی نقض فاحش اصل حاکمیت مردم. اگر مردم حق انتخاب دارند، این انتخاب باید نهایی باشد، نه اینکه یک نهاد دیگر، به نام مجلس مؤسسان، صلاحیت آن را زیر سوال ببرد یا آن را مشروط کند.
این چه منطقیه دیگه؟
✍ #اشو
هرچند تریبون قوی ندارم تا با خاک یکسان کنم این چشم عسلی رو ، ولی خب حرفمو میزنم ...
شب خوش عامو جمع کنید این بازی های کثیف رو .
جوین شو کانال خودت هموطن👇❤️:
https://t.me/ASHOOZA
Telegram
اَشو
صدای مردم ایران در برابر ظلم و ستم جمهوری اسلامی. با حمایت مستقیم شاهزاده رضا پهلوی، مصممتر از همیشه در راه آزادی ایران گام برمیدارم. همراه من باشید.
👏80❤13👍11👎2🔥1