This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندهیاد استاد #مانوک_خدابخشیان در اهمیت فریاد زدن آلترناتیو: اگر شما برگ سلطنت را تقویت کنید رژیم خواهند باخت
رول بک کردن، نسلی آمده که ۱۰۰ سال از این رژیم جلوتره
باید آلترناتیو باشد تا شما کاری انجام بدهید
تردیدی نیست که تغییر رژیم را دارند انجام میدن
رضا رضا پهلوی اینه شعار ملی
@gurd_shah
رول بک کردن، نسلی آمده که ۱۰۰ سال از این رژیم جلوتره
باید آلترناتیو باشد تا شما کاری انجام بدهید
تردیدی نیست که تغییر رژیم را دارند انجام میدن
رضا رضا پهلوی اینه شعار ملی
@gurd_shah
👍170❤33💯2🤯1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هوش طبیعی داشتیم، وقتی هنوز هوش مصنوعی (gork) مد نبود.
زندهیاد استاد بزرگ #مانوک_خدابخشیان: مذاکره برای به رسمیت شناختن رژیم نیست، بلکه برای مشروعیت دادن به خودشان است که دیدید ما وارد مذاکره شدیم.
حالا جمهوری اسلامی یا باید کاملاً تسلیم بشه، یا برای اقدامات مشروع بعدی آماده بشه.
@gurd_shah
زندهیاد استاد بزرگ #مانوک_خدابخشیان: مذاکره برای به رسمیت شناختن رژیم نیست، بلکه برای مشروعیت دادن به خودشان است که دیدید ما وارد مذاکره شدیم.
حالا جمهوری اسلامی یا باید کاملاً تسلیم بشه، یا برای اقدامات مشروع بعدی آماده بشه.
@gurd_shah
❤185👍23💯2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندهیاد #مانوک_خدابخشیان میگفت:
این رژیم دیگه نه پروژه داره نه مهره. به آخر خط رسیده. الان هم التماس داره میکنه یکی بیاد ما رو نجات بده
#سوپاپ_اطمینان
#فرقه_جنون
@gurd_shah
این رژیم دیگه نه پروژه داره نه مهره. به آخر خط رسیده. الان هم التماس داره میکنه یکی بیاد ما رو نجات بده
#سوپاپ_اطمینان
#فرقه_جنون
@gurd_shah
👍135❤21🙏4💯1
مانوک خدابخشیان: اثرگذار اجتماعی در لحظههای ترکخورده تاریخ
در تاریخ تحولات مدرن ایران، گاه چهرههایی پدیدار میشوند که حضورشان نه صرفاً در رسانه، بلکه در بافت هویتی، فرهنگی و گفتمانی جامعه معنادار میشود. #مانوک_خدابخشیان یکی از این چهرههاست؛ کسی که در بزنگاههای بحرانی، نقش یک کنشگر تاریخی (historical actor) را بر عهده گرفت. او نه صرفاً گزارشگر اخبار، بلکه کنشگری بود که در بطن میدان نیرو (field of power) جامعه ایرانی، با تکیه بر سرمایه نمادین معتبر (legitimate symbolic capital) خویش، در بازتعریف مسیر اجتماعی، نقش ایفا کرد.
خدابخشیان، برخلاف آنچه در بسیاری از مصاحبهها یا یادداشتهای رسمی تقلیلگرایانه آمده، صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نبود. او در دورهای که جامعه ایران با شیفت پارادایمی (paradigm shift) در عرصههای معنا، هویت، گفتمان و ارزش مواجه بود، توانست خود را بهعنوان یک معناکار اجتماعی (meaning worker) مطرح کند. او صدا و چهره دوران آنومی بود؛ دوران بحران معنا، بیثباتی گفتاری، و تعلیق هویت.
✅در دورانهایی که گفتمانهای سنتی کارآمدی خود را از دست میدهند و آنومی گفتمانی (discursive anomie) شکل میگیرد، جامعه نیازمند آن است که کسی زبان جدید بسازد؛ خدابخشیان چنین کرد. او با خلق و رواج و بازتعریف و بومیسازی واژگانی چون «پهلویسم»، «نسل شیک پاسارگادی»، «اپوزیسیون صادراتی»، «گلوبالیسم»، «ترامپیسم»، و ....، نه تنها زبان روزمره را تحتتأثیر قرار داد، بلکه افقهای شناختی تازهای را برای نسل جوان ترسیم کرد.
در این معنا، او یک گفتمانساز (discourse creator) بود؛ کسی که با آگاهی از بحرانهای هویتی، فرهنگی و تاریخی جامعه، به تولید معنا در فضایی مشوش و مبهم پرداخت. او همزمان «سخنگوی رنج» و «فرستاده امید» شد؛ در نقشی که میتوان آن را ترانسفرمر اجتماعی (social transformer) نامید.
✅یکی از مهمترین ابزارهای اثرگذار اجتماعی، توانایی در دسترسی به حافظه جمعی (collective memory) و بازآفرینی روایتهاست. خدابخشیان با نگاهی به تاریخ پهلوی، بازخوانی هویت ملی، و نقد سیستماتیک جمهوری اسلامی، توانست نسخهای از تاریخ معاصر ارائه دهد که در آن، خاطره و امید، گذشته و آینده، در یک دیالکتیک زنده قرار میگیرند.
او را باید در ترازوی سرمایه فرهنگی (cultural capital) سنجید، نه صرفاً با تعداد برنامهها یا حجم مخاطب یا تحلیلهای سیاسی که تنها برای همان روزها کاربست داشت. خدابخشیان، با اتکای به حافظه تاریخی و تحلیلهای فراتحلیلی، خود را در دل جامعهای جا داد که در جستوجوی زبان نو، روایت نو و امید نو بود.
✅در جهانی که بیاعتمادی اجتماعی (social distrust) از ویژگیهای اصلی دوران گذار است، انسجام بین گفتار و زیست یکی از عوامل اصلی در مشروعیتبخشی به یک اثرگذار اجتماعی است. خدابخشیان در این میدان، با زیست جهان شخصیِ شفاف، لحن همدلانه، و صداقت انتقادیاش، در مقام یک صدای اخلاقی نیز ظاهر شد. او زبان تقلیلگرا، قضاوتهای ژورنالیستی یا سطحینگری را به چالش کشید و کوشید مسئولیت اجتماعی رسانه را به مفهوم بازسازی فضای گفتوگو بازگرداند.
✅او از معدود صداهایی بود که دارای آگاهی ساختاری-تاریخی (structural-historical awareness) بود؛ نگاهی که نهفقط به تحلیل لحظه، بلکه به آیندهسازی معطوف است. خدابخشیان توانست «#صدای_تغییر» باشد، پیش از آنکه این تغییر به رویه عمومی تبدیل شود. همین پیشبینیپذیری و تبیینگری، نشانهای از حضور او در مقام یک روشنفکر پارادایمساز بود، هرچند شاید آماتور، ولی حتمأ پیشآهنگ و پیشگام.
✅در روزهای اخیر، شاهد زمزمههایی هستیم که تلاش میکنند جایگاه خدابخشیان را به سطح «تحلیلگر سیاسی صرف» آن هم از گونه «زرد» تقلیل دهند؛ روایاتی که او را از قامت یک بازیگر معنایی (semantic actor) و اثرگذار اجتماعی تاریخی به یک «کارشناس زرد رسانهای» فرو میکاهند. این تلاش، بیش از آنکه یک «توصیف واقعبینانه» باشد، به نظر میرسد نوعی عمل گفتمانی حذف (discursive erasure) است.
این پرسش، بیپاسخ نمیماند: آیا این تقلیل جایگاه خدابخشیان، بخشی از پروژهای گستردهتر برای حذف کنشگران اصیل از حافظه جمعی است؟ آیا نباید از خود بپرسیم که در پس این حذف نرم، به نام #عشق_مردهپرستانه، و بدون ارائه جایگزینی که با عنوان #صداهای_امروز از آن یاد میشود، چه منافع گفتمانی یا ایدئولوژیک نهفته است؟ و آیا این روند، نشانهای از ترس ساختارهای فرسوده از صداهای آلترناتیو و زبانهای بازتعریفکننده نیست؟
در این عصر گسستهای بزرگ، مانوک خدابخشیان نه تنها باقی خواهد ماند، بلکه الهامبخش نسلهاییست که در جستوجوی راهی نو، معنایی تازه و زبانی مشترک هستند. نام او نه در آرشیو اخبار، بلکه در حافظه تاریخ و زبان مردم حک شده است.
✍️جهان_ایرانی
در تاریخ تحولات مدرن ایران، گاه چهرههایی پدیدار میشوند که حضورشان نه صرفاً در رسانه، بلکه در بافت هویتی، فرهنگی و گفتمانی جامعه معنادار میشود. #مانوک_خدابخشیان یکی از این چهرههاست؛ کسی که در بزنگاههای بحرانی، نقش یک کنشگر تاریخی (historical actor) را بر عهده گرفت. او نه صرفاً گزارشگر اخبار، بلکه کنشگری بود که در بطن میدان نیرو (field of power) جامعه ایرانی، با تکیه بر سرمایه نمادین معتبر (legitimate symbolic capital) خویش، در بازتعریف مسیر اجتماعی، نقش ایفا کرد.
خدابخشیان، برخلاف آنچه در بسیاری از مصاحبهها یا یادداشتهای رسمی تقلیلگرایانه آمده، صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نبود. او در دورهای که جامعه ایران با شیفت پارادایمی (paradigm shift) در عرصههای معنا، هویت، گفتمان و ارزش مواجه بود، توانست خود را بهعنوان یک معناکار اجتماعی (meaning worker) مطرح کند. او صدا و چهره دوران آنومی بود؛ دوران بحران معنا، بیثباتی گفتاری، و تعلیق هویت.
✅در دورانهایی که گفتمانهای سنتی کارآمدی خود را از دست میدهند و آنومی گفتمانی (discursive anomie) شکل میگیرد، جامعه نیازمند آن است که کسی زبان جدید بسازد؛ خدابخشیان چنین کرد. او با خلق و رواج و بازتعریف و بومیسازی واژگانی چون «پهلویسم»، «نسل شیک پاسارگادی»، «اپوزیسیون صادراتی»، «گلوبالیسم»، «ترامپیسم»، و ....، نه تنها زبان روزمره را تحتتأثیر قرار داد، بلکه افقهای شناختی تازهای را برای نسل جوان ترسیم کرد.
در این معنا، او یک گفتمانساز (discourse creator) بود؛ کسی که با آگاهی از بحرانهای هویتی، فرهنگی و تاریخی جامعه، به تولید معنا در فضایی مشوش و مبهم پرداخت. او همزمان «سخنگوی رنج» و «فرستاده امید» شد؛ در نقشی که میتوان آن را ترانسفرمر اجتماعی (social transformer) نامید.
✅یکی از مهمترین ابزارهای اثرگذار اجتماعی، توانایی در دسترسی به حافظه جمعی (collective memory) و بازآفرینی روایتهاست. خدابخشیان با نگاهی به تاریخ پهلوی، بازخوانی هویت ملی، و نقد سیستماتیک جمهوری اسلامی، توانست نسخهای از تاریخ معاصر ارائه دهد که در آن، خاطره و امید، گذشته و آینده، در یک دیالکتیک زنده قرار میگیرند.
او را باید در ترازوی سرمایه فرهنگی (cultural capital) سنجید، نه صرفاً با تعداد برنامهها یا حجم مخاطب یا تحلیلهای سیاسی که تنها برای همان روزها کاربست داشت. خدابخشیان، با اتکای به حافظه تاریخی و تحلیلهای فراتحلیلی، خود را در دل جامعهای جا داد که در جستوجوی زبان نو، روایت نو و امید نو بود.
✅در جهانی که بیاعتمادی اجتماعی (social distrust) از ویژگیهای اصلی دوران گذار است، انسجام بین گفتار و زیست یکی از عوامل اصلی در مشروعیتبخشی به یک اثرگذار اجتماعی است. خدابخشیان در این میدان، با زیست جهان شخصیِ شفاف، لحن همدلانه، و صداقت انتقادیاش، در مقام یک صدای اخلاقی نیز ظاهر شد. او زبان تقلیلگرا، قضاوتهای ژورنالیستی یا سطحینگری را به چالش کشید و کوشید مسئولیت اجتماعی رسانه را به مفهوم بازسازی فضای گفتوگو بازگرداند.
✅او از معدود صداهایی بود که دارای آگاهی ساختاری-تاریخی (structural-historical awareness) بود؛ نگاهی که نهفقط به تحلیل لحظه، بلکه به آیندهسازی معطوف است. خدابخشیان توانست «#صدای_تغییر» باشد، پیش از آنکه این تغییر به رویه عمومی تبدیل شود. همین پیشبینیپذیری و تبیینگری، نشانهای از حضور او در مقام یک روشنفکر پارادایمساز بود، هرچند شاید آماتور، ولی حتمأ پیشآهنگ و پیشگام.
✅در روزهای اخیر، شاهد زمزمههایی هستیم که تلاش میکنند جایگاه خدابخشیان را به سطح «تحلیلگر سیاسی صرف» آن هم از گونه «زرد» تقلیل دهند؛ روایاتی که او را از قامت یک بازیگر معنایی (semantic actor) و اثرگذار اجتماعی تاریخی به یک «کارشناس زرد رسانهای» فرو میکاهند. این تلاش، بیش از آنکه یک «توصیف واقعبینانه» باشد، به نظر میرسد نوعی عمل گفتمانی حذف (discursive erasure) است.
این پرسش، بیپاسخ نمیماند: آیا این تقلیل جایگاه خدابخشیان، بخشی از پروژهای گستردهتر برای حذف کنشگران اصیل از حافظه جمعی است؟ آیا نباید از خود بپرسیم که در پس این حذف نرم، به نام #عشق_مردهپرستانه، و بدون ارائه جایگزینی که با عنوان #صداهای_امروز از آن یاد میشود، چه منافع گفتمانی یا ایدئولوژیک نهفته است؟ و آیا این روند، نشانهای از ترس ساختارهای فرسوده از صداهای آلترناتیو و زبانهای بازتعریفکننده نیست؟
در این عصر گسستهای بزرگ، مانوک خدابخشیان نه تنها باقی خواهد ماند، بلکه الهامبخش نسلهاییست که در جستوجوی راهی نو، معنایی تازه و زبانی مشترک هستند. نام او نه در آرشیو اخبار، بلکه در حافظه تاریخ و زبان مردم حک شده است.
✍️جهان_ایرانی
❤103👍11👎3
مانوک خدابخشیان: اثرگذار اجتماعی در لحظههای ترکخورده تاریخ
در تاریخ تحولات مدرن ایران، گاه چهرههایی پدیدار میشوند که حضورشان نه صرفاً در رسانه، بلکه در بافت هویتی، فرهنگی و گفتمانی جامعه معنادار میشود. #مانوک_خدابخشیان یکی از این چهرههاست؛ کسی که در بزنگاههای بحرانی، نقش یک کنشگر تاریخی (historical actor) را بر عهده گرفت. او نه صرفاً گزارشگر اخبار، بلکه کنشگری بود که در بطن میدان نیرو (field of power) جامعه ایرانی، با تکیه بر سرمایه نمادین معتبر (legitimate symbolic capital) خویش، در بازتعریف مسیر اجتماعی، نقش ایفا کرد.
خدابخشیان، برخلاف آنچه در بسیاری از مصاحبهها یا یادداشتهای رسمی تقلیلگرایانه آمده، صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نبود. او در دورهای که جامعه ایران با شیفت پارادایمی (paradigm shift) در عرصههای معنا، هویت، گفتمان و ارزش مواجه بود، توانست خود را بهعنوان یک معناکار اجتماعی (meaning worker) مطرح کند. او صدا و چهره دوران آنومی بود؛ دوران بحران معنا، بیثباتی گفتاری، و تعلیق هویت.
✅در دورانهایی که گفتمانهای سنتی کارآمدی خود را از دست میدهند و آنومی گفتمانی (discursive anomie) شکل میگیرد، جامعه نیازمند آن است که کسی زبان جدید بسازد؛ خدابخشیان چنین کرد. او با خلق و رواج و بازتعریف و بومیسازی واژگانی چون «پهلویسم»، «نسل شیک پاسارگادی»، «اپوزیسیون صادراتی»، «گلوبالیسم»، «ترامپیسم»، و ....، نه تنها زبان روزمره را تحتتأثیر قرار داد، بلکه افقهای شناختی تازهای را برای نسل جوان ترسیم کرد.
در این معنا، او یک گفتمانساز (discourse creator) بود؛ کسی که با آگاهی از بحرانهای هویتی، فرهنگی و تاریخی جامعه، به تولید معنا در فضایی مشوش و مبهم پرداخت. او همزمان «سخنگوی رنج» و «فرستاده امید» شد؛ در نقشی که میتوان آن را ترانسفرمر اجتماعی (social transformer) نامید.
✅یکی از مهمترین ابزارهای اثرگذار اجتماعی، توانایی در دسترسی به حافظه جمعی (collective memory) و بازآفرینی روایتهاست. خدابخشیان با نگاهی به تاریخ پهلوی، بازخوانی هویت ملی، و نقد سیستماتیک جمهوری اسلامی، توانست نسخهای از تاریخ معاصر ارائه دهد که در آن، خاطره و امید، گذشته و آینده، در یک دیالکتیک زنده قرار میگیرند.
او را باید در ترازوی سرمایه فرهنگی (cultural capital) سنجید، نه صرفاً با تعداد برنامهها یا حجم مخاطب یا تحلیلهای سیاسی که تنها برای همان روزها کاربست داشت. خدابخشیان، با اتکای به حافظه تاریخی و تحلیلهای فراتحلیلی، خود را در دل جامعهای جا داد که در جستوجوی زبان نو، روایت نو و امید نو بود.
✅در جهانی که بیاعتمادی اجتماعی (social distrust) از ویژگیهای اصلی دوران گذار است، انسجام بین گفتار و زیست یکی از عوامل اصلی در مشروعیتبخشی به یک اثرگذار اجتماعی است. خدابخشیان در این میدان، با زیست جهان شخصیِ شفاف، لحن همدلانه، و صداقت انتقادیاش، در مقام یک صدای اخلاقی نیز ظاهر شد. او زبان تقلیلگرا، قضاوتهای ژورنالیستی یا سطحینگری را به چالش کشید و کوشید مسئولیت اجتماعی رسانه را به مفهوم بازسازی فضای گفتوگو بازگرداند.
✅او از معدود صداهایی بود که دارای آگاهی ساختاری-تاریخی (structural-historical awareness) بود؛ نگاهی که نهفقط به تحلیل لحظه، بلکه به آیندهسازی معطوف است. خدابخشیان توانست «#صدای_تغییر» باشد، پیش از آنکه این تغییر به رویه عمومی تبدیل شود. همین پیشبینیپذیری و تبیینگری، نشانهای از حضور او در مقام یک روشنفکر پارادایمساز بود، هرچند شاید آماتور، ولی حتمأ پیشآهنگ و پیشگام.
✅در روزهای اخیر، شاهد زمزمههایی هستیم که تلاش میکنند جایگاه خدابخشیان را به سطح «تحلیلگر سیاسی صرف» آن هم از گونه «زرد» تقلیل دهند؛ روایاتی که او را از قامت یک بازیگر معنایی (semantic actor) و اثرگذار اجتماعی تاریخی به یک «کارشناس زرد رسانهای» فرو میکاهند. این تلاش، بیش از آنکه یک «توصیف واقعبینانه» باشد، به نظر میرسد نوعی عمل گفتمانی حذف (discursive erasure) است.
این پرسش، بیپاسخ نمیماند: آیا این تقلیل جایگاه خدابخشیان، بخشی از پروژهای گستردهتر برای حذف کنشگران اصیل از حافظه جمعی است؟ آیا نباید از خود بپرسیم که در پس این حذف نرم، به نام #عشق_مردهپرستانه، و بدون ارائه جایگزینی که با عنوان #صداهای_امروز از آن یاد میشود، چه منافع گفتمانی یا ایدئولوژیک نهفته است؟ و آیا این روند، نشانهای از ترس ساختارهای فرسوده از صداهای آلترناتیو و زبانهای بازتعریفکننده نیست؟
در این عصر گسستهای بزرگ، مانوک خدابخشیان نه تنها باقی خواهد ماند، بلکه الهامبخش نسلهاییست که در جستوجوی راهی نو، معنایی تازه و زبانی مشترک هستند. نام او نه در آرشیو اخبار، بلکه در حافظه تاریخ و زبان مردم حک شده است.
✍️جهان_ایرانی
در تاریخ تحولات مدرن ایران، گاه چهرههایی پدیدار میشوند که حضورشان نه صرفاً در رسانه، بلکه در بافت هویتی، فرهنگی و گفتمانی جامعه معنادار میشود. #مانوک_خدابخشیان یکی از این چهرههاست؛ کسی که در بزنگاههای بحرانی، نقش یک کنشگر تاریخی (historical actor) را بر عهده گرفت. او نه صرفاً گزارشگر اخبار، بلکه کنشگری بود که در بطن میدان نیرو (field of power) جامعه ایرانی، با تکیه بر سرمایه نمادین معتبر (legitimate symbolic capital) خویش، در بازتعریف مسیر اجتماعی، نقش ایفا کرد.
خدابخشیان، برخلاف آنچه در بسیاری از مصاحبهها یا یادداشتهای رسمی تقلیلگرایانه آمده، صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نبود. او در دورهای که جامعه ایران با شیفت پارادایمی (paradigm shift) در عرصههای معنا، هویت، گفتمان و ارزش مواجه بود، توانست خود را بهعنوان یک معناکار اجتماعی (meaning worker) مطرح کند. او صدا و چهره دوران آنومی بود؛ دوران بحران معنا، بیثباتی گفتاری، و تعلیق هویت.
✅در دورانهایی که گفتمانهای سنتی کارآمدی خود را از دست میدهند و آنومی گفتمانی (discursive anomie) شکل میگیرد، جامعه نیازمند آن است که کسی زبان جدید بسازد؛ خدابخشیان چنین کرد. او با خلق و رواج و بازتعریف و بومیسازی واژگانی چون «پهلویسم»، «نسل شیک پاسارگادی»، «اپوزیسیون صادراتی»، «گلوبالیسم»، «ترامپیسم»، و ....، نه تنها زبان روزمره را تحتتأثیر قرار داد، بلکه افقهای شناختی تازهای را برای نسل جوان ترسیم کرد.
در این معنا، او یک گفتمانساز (discourse creator) بود؛ کسی که با آگاهی از بحرانهای هویتی، فرهنگی و تاریخی جامعه، به تولید معنا در فضایی مشوش و مبهم پرداخت. او همزمان «سخنگوی رنج» و «فرستاده امید» شد؛ در نقشی که میتوان آن را ترانسفرمر اجتماعی (social transformer) نامید.
✅یکی از مهمترین ابزارهای اثرگذار اجتماعی، توانایی در دسترسی به حافظه جمعی (collective memory) و بازآفرینی روایتهاست. خدابخشیان با نگاهی به تاریخ پهلوی، بازخوانی هویت ملی، و نقد سیستماتیک جمهوری اسلامی، توانست نسخهای از تاریخ معاصر ارائه دهد که در آن، خاطره و امید، گذشته و آینده، در یک دیالکتیک زنده قرار میگیرند.
او را باید در ترازوی سرمایه فرهنگی (cultural capital) سنجید، نه صرفاً با تعداد برنامهها یا حجم مخاطب یا تحلیلهای سیاسی که تنها برای همان روزها کاربست داشت. خدابخشیان، با اتکای به حافظه تاریخی و تحلیلهای فراتحلیلی، خود را در دل جامعهای جا داد که در جستوجوی زبان نو، روایت نو و امید نو بود.
✅در جهانی که بیاعتمادی اجتماعی (social distrust) از ویژگیهای اصلی دوران گذار است، انسجام بین گفتار و زیست یکی از عوامل اصلی در مشروعیتبخشی به یک اثرگذار اجتماعی است. خدابخشیان در این میدان، با زیست جهان شخصیِ شفاف، لحن همدلانه، و صداقت انتقادیاش، در مقام یک صدای اخلاقی نیز ظاهر شد. او زبان تقلیلگرا، قضاوتهای ژورنالیستی یا سطحینگری را به چالش کشید و کوشید مسئولیت اجتماعی رسانه را به مفهوم بازسازی فضای گفتوگو بازگرداند.
✅او از معدود صداهایی بود که دارای آگاهی ساختاری-تاریخی (structural-historical awareness) بود؛ نگاهی که نهفقط به تحلیل لحظه، بلکه به آیندهسازی معطوف است. خدابخشیان توانست «#صدای_تغییر» باشد، پیش از آنکه این تغییر به رویه عمومی تبدیل شود. همین پیشبینیپذیری و تبیینگری، نشانهای از حضور او در مقام یک روشنفکر پارادایمساز بود، هرچند شاید آماتور، ولی حتمأ پیشآهنگ و پیشگام.
✅در روزهای اخیر، شاهد زمزمههایی هستیم که تلاش میکنند جایگاه خدابخشیان را به سطح «تحلیلگر سیاسی صرف» آن هم از گونه «زرد» تقلیل دهند؛ روایاتی که او را از قامت یک بازیگر معنایی (semantic actor) و اثرگذار اجتماعی تاریخی به یک «کارشناس زرد رسانهای» فرو میکاهند. این تلاش، بیش از آنکه یک «توصیف واقعبینانه» باشد، به نظر میرسد نوعی عمل گفتمانی حذف (discursive erasure) است.
این پرسش، بیپاسخ نمیماند: آیا این تقلیل جایگاه خدابخشیان، بخشی از پروژهای گستردهتر برای حذف کنشگران اصیل از حافظه جمعی است؟ آیا نباید از خود بپرسیم که در پس این حذف نرم، به نام #عشق_مردهپرستانه، و بدون ارائه جایگزینی که با عنوان #صداهای_امروز از آن یاد میشود، چه منافع گفتمانی یا ایدئولوژیک نهفته است؟ و آیا این روند، نشانهای از ترس ساختارهای فرسوده از صداهای آلترناتیو و زبانهای بازتعریفکننده نیست؟
در این عصر گسستهای بزرگ، مانوک خدابخشیان نه تنها باقی خواهد ماند، بلکه الهامبخش نسلهاییست که در جستوجوی راهی نو، معنایی تازه و زبانی مشترک هستند. نام او نه در آرشیو اخبار، بلکه در حافظه تاریخ و زبان مردم حک شده است.
✍️جهان_ایرانی
👍88❤20👎3😱1
استاد بزرگ و تکرار نشدنی سیاست مانوک خدابخشیان
#مانوک_خدابخشیان
الان باید گفت
برگاممممم
😎
@gurd_shah
#مانوک_خدابخشیان
الان باید گفت
برگاممممم
😎
@gurd_shah
👍108❤30👌6💋1
اولین شخصی که از واژه MIGA در رسانه ها استفاده کرد ##رضاشاه_دوم بود
فکر کنم همه چیز مشخص هست و واضح
#مانوک_خدابخشیان :وقتی تیم ترامپ دست میزاره روی برگ #شاهزاده_رضا_پهلوی #رضاشاه_دوم
@gurd_shah
فکر کنم همه چیز مشخص هست و واضح
#مانوک_خدابخشیان :وقتی تیم ترامپ دست میزاره روی برگ #شاهزاده_رضا_پهلوی #رضاشاه_دوم
@gurd_shah
❤105👍11👏4👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴زنده یاد #مانوک_خدابخشیان
را میتوان افسانه و اسطوره تحلیل نامید.
🔸نسل اول،دوم،سوم هنوز تو هیجانات انقلابه و جن زده شده و یک جن زده رو نمیتونی یه روزه بیدار کنی
🔸اما این نسل پاسارگادی که اومد یه گسلی باز کرد که خطرناک ترین نسلیست که رژیم باهاش طرف خواهد شد
#KingRezaPahlavi
#miga
@gurd_shah
را میتوان افسانه و اسطوره تحلیل نامید.
🔸نسل اول،دوم،سوم هنوز تو هیجانات انقلابه و جن زده شده و یک جن زده رو نمیتونی یه روزه بیدار کنی
🔸اما این نسل پاسارگادی که اومد یه گسلی باز کرد که خطرناک ترین نسلیست که رژیم باهاش طرف خواهد شد
#KingRezaPahlavi
#miga
@gurd_shah
👍161❤48👌10🕊5🥰2👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 زنده یاد استاد #مانوک_خدابخشیان :
به قیام کاراکاس خوش آمدید > از کاراکاس تا تهرانپارس فاصله ای نیست
@gurd_shah
به قیام کاراکاس خوش آمدید > از کاراکاس تا تهرانپارس فاصله ای نیست
@gurd_shah
👍124❤34👎2👏1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❤161🔥2😁1😢1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زندهیاد #مانوک_خدابخشیان در اهمیت فریاد زدن آلترناتیو: اگر شما برگ سلطنت را تقویت کنید رژیم خواهد باخت
رول بک کردن، نسلی آمده که ۱۰۰ سال از این رژیم جلوتره
باید آلترناتیو باشد تا شما کاری انجام بدهید
تردیدی نیست که تغییر رژیم را دارند انجام میدن
@gurd_shah
رول بک کردن، نسلی آمده که ۱۰۰ سال از این رژیم جلوتره
باید آلترناتیو باشد تا شما کاری انجام بدهید
تردیدی نیست که تغییر رژیم را دارند انجام میدن
@gurd_shah
❤169👏13👎6👍4😁1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شما نام این مرد را چه میگذارید ؟
این فیلم بیش از ده سال قدمت دارد!
#جاویدشاه
#مانوک_خدابخشیان
مردی که از آینده آمده بود.
@gurd_shah
این فیلم بیش از ده سال قدمت دارد!
#جاویدشاه
#مانوک_خدابخشیان
مردی که از آینده آمده بود.
@gurd_shah
❤174💯12👎6👍5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 آینده چی میشه ؟ بشنوید از زبان استاد بزرگ تحلیل و سیاست #مانوک_خدابخشیان
#رضاشاه_دوم_پهلوی_سوم #پهلوی=ایران
@gurd_shah
#رضاشاه_دوم_پهلوی_سوم #پهلوی=ایران
@gurd_shah
❤139💯11👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد بزرگ تحلیل و سیاست #مانوک_خدابخشیان ۱۳ سال پیش :
اصلاحطلبان همگی از شهرک لندن هستند و حسن روحانی رو برای پوست اندازی و رهبر بعدی انتخاب کردن و اگه موفق بشن ۱۰۰ سال دیگه باید جمهوری اسلامی رو تحمل کرد ... هوشیار باشند مردم
@gurd_shah
اصلاحطلبان همگی از شهرک لندن هستند و حسن روحانی رو برای پوست اندازی و رهبر بعدی انتخاب کردن و اگه موفق بشن ۱۰۰ سال دیگه باید جمهوری اسلامی رو تحمل کرد ... هوشیار باشند مردم
@gurd_shah
👍124💯13👎4❤3😱2🥴2🔥1😁1🙏1👌1