🔶چرا بجای سود زیان میبینیم؟..
🔸آن آسیبی كه مغول بایران رسانیده تا امروز جبران نشده. از چنان داستان بزرگی چگونه کسی بیك گوشهی بسیار پست و بیبهایش چسبد و از اثر آن بادبیات (یا بشعر سرایی) گفتگو كند؟!.
🔸🔸ما اگر از داستان مغول بگفتگو پردازیم باید این نكته را دنبال كنیم كه چگونهایرانیان بآن آسانی زبون مغولان گردیدند؟!.. ایران آن روز چه از حیث بزرگی و پهناوری و چه از حیث انبوهیِ مردم چند برابر ایران كنونی بود ، با اینحال چه علت داشت كه سیهزار سپاه یَمه و سوتای[دو سردار چنگیز] از آنسر كشور درآمدند و كشتاركنان از اینسر بیرون رفتند؟!.. آیا این درماندگی چه علت داشت؟!.. باید اینها را جستجو كرد و بدست آورد و مایهی عبرت گردانید. تاریخ آیینهی عبرتست. باید از حوادث آن درس زندگانی آموخت. باینهاست كه باید پرداخت. گفتگو از اینكه تشبیه زلف بمار در چه زمانی بوده چه سودی تواند داشت؟!..
اینست نمونهای از درسهایی كه شاگردان در دبیرستانها و دانشكدهها میخوانند. پیداست كه این درسها نه تنها سودی نمیدهد و خرد و فهم جوانان را برشد و نمو وانمیدارد زیانهایی نیز بآنها میرساند و خردها و فهمشان را از كار میاندازد. مَثل اینها مَثل آن كشتزاریست كه شما بجای گندم و جو و سیبزمینی ، علفهای هرزه در آن بكارید. نتیجهی این رفتار شما تنها آن نخواهد بود كه از سود كشاورزی بیبهره گردید و از رنج خود بهره برندارید ، گذشته از این ، یك زیانی هم درمیان خواهد بود و اینكه از نیروی زمین بسیار خواهد كاست. بلكه باید گفت : آن زمین مسموم گردیده دیگر بآسانی درخور كشت گندم و جو نخواهد بود.
جوانان كه گرانبهاترین سالهای زندگانی خود را با این چیزهای بیهوده بسر میبرند از یكسو چون همان چیزها را سرمایهای برای خود میپندارند با یك غروری بمیدان زندگانی درمیآیند و همچون كسان فریب خورده با همهی تهیدستی خود را توانگر و دارای سرمایه میشمارند و در نتیجهی همین غرور تن بآموختن حقایق زندگانی نمیدهند. از یكسو نیز چنانكه گفتیم این چیز[ها] مغزهای آنان را فرسوده گردانیده بیكاره میسازد.
🔸پس از همهی اینها ، جوانان چون بیرون میآیند بیكار نایستاده كتابها تألیف میكنند ، گفتارها مینویسند ، روزنامهها بنیاد میگزارند ، مجلهها بچاپ میرسانند ، و بدین وسیله همان آموختههای خود را با چیزهای دیگری كه از اندیشهی خود بآنها افزودهاند در بیرون پراكنده میگردانند. كوتاهسخن آنكه در بیرون دبیرستان و دانشكده نیز یك محیطی مانند آنچه در درون آنها بوده پدید میآورند كه دیگر راهی برای رهایی از آموختههای بیهوده باز نمیماند.
اینست راز آنكه در این پنجاهوشش سال از كوششهایی كه در راه بنیادگزاردن دبستانها و دبیرستانها و دانشكدهها رفته نتیجهی مطلوبه بدست نیامده و آنهمه امیدها مبدل بنومیدی گردیده.
این موضوع بسیار مهم و خود شایستهی آنست كه در این باره یك كتاب جداگانه تألیف گردد و من برای آنكه خوانندگان را نرنجانم باین اندازه بس كرده گفتار را بپایان میرسانم.
(پرچم روزانه شمارههای 97 و 98)
پایان
زنده یاد #احمد_کسروی_تبریزی
@gurd_shah
🔸آن آسیبی كه مغول بایران رسانیده تا امروز جبران نشده. از چنان داستان بزرگی چگونه کسی بیك گوشهی بسیار پست و بیبهایش چسبد و از اثر آن بادبیات (یا بشعر سرایی) گفتگو كند؟!.
🔸🔸ما اگر از داستان مغول بگفتگو پردازیم باید این نكته را دنبال كنیم كه چگونهایرانیان بآن آسانی زبون مغولان گردیدند؟!.. ایران آن روز چه از حیث بزرگی و پهناوری و چه از حیث انبوهیِ مردم چند برابر ایران كنونی بود ، با اینحال چه علت داشت كه سیهزار سپاه یَمه و سوتای[دو سردار چنگیز] از آنسر كشور درآمدند و كشتاركنان از اینسر بیرون رفتند؟!.. آیا این درماندگی چه علت داشت؟!.. باید اینها را جستجو كرد و بدست آورد و مایهی عبرت گردانید. تاریخ آیینهی عبرتست. باید از حوادث آن درس زندگانی آموخت. باینهاست كه باید پرداخت. گفتگو از اینكه تشبیه زلف بمار در چه زمانی بوده چه سودی تواند داشت؟!..
اینست نمونهای از درسهایی كه شاگردان در دبیرستانها و دانشكدهها میخوانند. پیداست كه این درسها نه تنها سودی نمیدهد و خرد و فهم جوانان را برشد و نمو وانمیدارد زیانهایی نیز بآنها میرساند و خردها و فهمشان را از كار میاندازد. مَثل اینها مَثل آن كشتزاریست كه شما بجای گندم و جو و سیبزمینی ، علفهای هرزه در آن بكارید. نتیجهی این رفتار شما تنها آن نخواهد بود كه از سود كشاورزی بیبهره گردید و از رنج خود بهره برندارید ، گذشته از این ، یك زیانی هم درمیان خواهد بود و اینكه از نیروی زمین بسیار خواهد كاست. بلكه باید گفت : آن زمین مسموم گردیده دیگر بآسانی درخور كشت گندم و جو نخواهد بود.
جوانان كه گرانبهاترین سالهای زندگانی خود را با این چیزهای بیهوده بسر میبرند از یكسو چون همان چیزها را سرمایهای برای خود میپندارند با یك غروری بمیدان زندگانی درمیآیند و همچون كسان فریب خورده با همهی تهیدستی خود را توانگر و دارای سرمایه میشمارند و در نتیجهی همین غرور تن بآموختن حقایق زندگانی نمیدهند. از یكسو نیز چنانكه گفتیم این چیز[ها] مغزهای آنان را فرسوده گردانیده بیكاره میسازد.
🔸پس از همهی اینها ، جوانان چون بیرون میآیند بیكار نایستاده كتابها تألیف میكنند ، گفتارها مینویسند ، روزنامهها بنیاد میگزارند ، مجلهها بچاپ میرسانند ، و بدین وسیله همان آموختههای خود را با چیزهای دیگری كه از اندیشهی خود بآنها افزودهاند در بیرون پراكنده میگردانند. كوتاهسخن آنكه در بیرون دبیرستان و دانشكده نیز یك محیطی مانند آنچه در درون آنها بوده پدید میآورند كه دیگر راهی برای رهایی از آموختههای بیهوده باز نمیماند.
اینست راز آنكه در این پنجاهوشش سال از كوششهایی كه در راه بنیادگزاردن دبستانها و دبیرستانها و دانشكدهها رفته نتیجهی مطلوبه بدست نیامده و آنهمه امیدها مبدل بنومیدی گردیده.
این موضوع بسیار مهم و خود شایستهی آنست كه در این باره یك كتاب جداگانه تألیف گردد و من برای آنكه خوانندگان را نرنجانم باین اندازه بس كرده گفتار را بپایان میرسانم.
(پرچم روزانه شمارههای 97 و 98)
پایان
زنده یاد #احمد_کسروی_تبریزی
@gurd_shah