ديشب یک ظرف یک لیتری باخودم بردم پمپ بنزین ومبلغ ۱۳۰۰ تومان دادم یک لیتربنزین سوپر گرفتم، خيلى شاكى شدم و بهم زور اومد...
ولى وقتى یادم امد که درسال ۵۷. ۵۸ برای خرید ۱۳۰۰ تومان بنزین باید ۶ بشکه ۲۲۰ لیتری باخودم میبردم يه نفس راحت كشيدم گفتم خدارو شكر اونطورى سختر بود...
اون زمان خیلی مردم سختى ميكشيدن.
والا الان با 45 هزارتومن راحت یه کیلو گوشت میگیرن اون زمان باید یه گله گوسفند میگرفتن با دوتا ماشین ویه خونه چه خوب شده زندگی راحت شده!!
#تلنگر
به گارد شاهنشاهی بپیوندید 👇
➲ @iranvatanmast ♥
ولى وقتى یادم امد که درسال ۵۷. ۵۸ برای خرید ۱۳۰۰ تومان بنزین باید ۶ بشکه ۲۲۰ لیتری باخودم میبردم يه نفس راحت كشيدم گفتم خدارو شكر اونطورى سختر بود...
اون زمان خیلی مردم سختى ميكشيدن.
والا الان با 45 هزارتومن راحت یه کیلو گوشت میگیرن اون زمان باید یه گله گوسفند میگرفتن با دوتا ماشین ویه خونه چه خوب شده زندگی راحت شده!!
#تلنگر
به گارد شاهنشاهی بپیوندید 👇
➲ @iranvatanmast ♥
#تلنگر
آدمها مثل کتابند
از روی بعضیها باید مشق نوشت و آموخت
از روی بعضیها باید جریمه نوشت و عبرت گرفت
بعضیها رو باید نخونده کنار گذاشت
و بعضیها رو باید چندبار خوند تا معنیشون رو فهمید
@iranvatanmast
آدمها مثل کتابند
از روی بعضیها باید مشق نوشت و آموخت
از روی بعضیها باید جریمه نوشت و عبرت گرفت
بعضیها رو باید نخونده کنار گذاشت
و بعضیها رو باید چندبار خوند تا معنیشون رو فهمید
@iranvatanmast
#یک_دقیقه_مطالعه
🔻انشای یک دانش آموز، در مورد "پول حلال"
نان حلال خیلی خیلی خوب است. من نان حلال را خیلی دوست دارم. ما باید همیشه دنبال نان حلال باشیم، مثل آقا تقی.
آقاتقی یک ماستبندی دارد؛ او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت میدهد تا آبی که در شیرها میریزد حلال باشد. آقا تقی میگوید: آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچهاش بدهد تا فردا که سرش را گذاشت روی زمین و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بیراه نباشد .
دایی من هم کارمند یک شرکت است؛ او میگوید: تا مطمئن نشوم که ارباب رجوع از ته دل راضی شده، از او رشوه نمیگیرم. آدم باید دنبال نان حلال باشد.
داییام میگوید: من ارباب رجوع را مجبور میکنم قسم بخورد که راضی است و بعد رشوه میگیرم! داییم میگوید : تا پول آدم حلال نباشد، برکت نمیکند.
پول حرام بیبرکت است.
ولی پدرم یک کارگر است و من فکر میکنم پولش حرام است؛ چون هیچوقت برکت ندارد و همیشه وسط برج کم میآورد. تازه یارانهها را خرج میکند و پول آب و برق و گاز را نداریم که بدهیم. ماه قبل، برق ما را قطع کردند، چون پولش را نداده بودیم دیشب میخواستم به پدرم بگویم:
کاش دنبال یک لقمه نان حلال بودی !!!!
#تلنگر
@guard_Shahh
🔻انشای یک دانش آموز، در مورد "پول حلال"
نان حلال خیلی خیلی خوب است. من نان حلال را خیلی دوست دارم. ما باید همیشه دنبال نان حلال باشیم، مثل آقا تقی.
آقاتقی یک ماستبندی دارد؛ او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت میدهد تا آبی که در شیرها میریزد حلال باشد. آقا تقی میگوید: آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچهاش بدهد تا فردا که سرش را گذاشت روی زمین و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بیراه نباشد .
دایی من هم کارمند یک شرکت است؛ او میگوید: تا مطمئن نشوم که ارباب رجوع از ته دل راضی شده، از او رشوه نمیگیرم. آدم باید دنبال نان حلال باشد.
داییام میگوید: من ارباب رجوع را مجبور میکنم قسم بخورد که راضی است و بعد رشوه میگیرم! داییم میگوید : تا پول آدم حلال نباشد، برکت نمیکند.
پول حرام بیبرکت است.
ولی پدرم یک کارگر است و من فکر میکنم پولش حرام است؛ چون هیچوقت برکت ندارد و همیشه وسط برج کم میآورد. تازه یارانهها را خرج میکند و پول آب و برق و گاز را نداریم که بدهیم. ماه قبل، برق ما را قطع کردند، چون پولش را نداده بودیم دیشب میخواستم به پدرم بگویم:
کاش دنبال یک لقمه نان حلال بودی !!!!
#تلنگر
@guard_Shahh
#تلنگر
تاجری انگلیسی هر روز اشیا تاریخی مصر را بار شتر می کرد تا به کشتی برساند و به انگلیس ببرد . افسار شتر را هم مرد عربی می کشید که از این که تاریخش به تاراج می رفت ناراحت بود و مدام به زمزمه به تاجر انگلیسی فحش می داد ولی برای مزد هنگفتی که می گرفت راهنمای کاروان هم بود!
تاجر از مترجمش پرسید مرد عرب چه می گوید؟
مترجم گفت :
به شما فحش می دهد و نفرین می کند
تاجر گفت این فحش و نفرین بر کارش هم خللی وارد می کند؟ مترجم پاسخ داد : نه کارش را به خوبی انجام میدهد!
تاجر لبخندی زد و گفت بگذار هر چه می تواند نفرین کند و چند نفرین انگلیسی هم یادش بده!!!
🔰 حالا این شده کار مسئولین و عرزشیها و اسرائیل و...
شما بگو مرگ بر اسراییل و پرچم آتش بزن
اونها میان وسط تهران ترور میکنن و میرن
@guard_Shahh
تاجری انگلیسی هر روز اشیا تاریخی مصر را بار شتر می کرد تا به کشتی برساند و به انگلیس ببرد . افسار شتر را هم مرد عربی می کشید که از این که تاریخش به تاراج می رفت ناراحت بود و مدام به زمزمه به تاجر انگلیسی فحش می داد ولی برای مزد هنگفتی که می گرفت راهنمای کاروان هم بود!
تاجر از مترجمش پرسید مرد عرب چه می گوید؟
مترجم گفت :
به شما فحش می دهد و نفرین می کند
تاجر گفت این فحش و نفرین بر کارش هم خللی وارد می کند؟ مترجم پاسخ داد : نه کارش را به خوبی انجام میدهد!
تاجر لبخندی زد و گفت بگذار هر چه می تواند نفرین کند و چند نفرین انگلیسی هم یادش بده!!!
🔰 حالا این شده کار مسئولین و عرزشیها و اسرائیل و...
شما بگو مرگ بر اسراییل و پرچم آتش بزن
اونها میان وسط تهران ترور میکنن و میرن
@guard_Shahh
#تلنگر
چند سال پیش ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ میلیارد ناقابل برداشت و رفت و دیگه هم برنگشت و اون یکی دوازده هزار ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ تومن ﮔﺮفت ﻭ ﺭفت و دیگه برنگشت و بعد یکی دیگه و یکی دیگه و...و...و هیچکدومشون هم برنگشتن !
اما سی ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ، ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺪوﻥ ﻣﯿﻦ، ﭼﻨﺪ تا جوون میخواستن با جونشون ﻣﻌﺒﺮ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻨﺪ؛
یکیشون ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﻛﻪ رفت ﺑﺮﮔﺸﺖ !
همه فکر کردن ترسیده !
ﭘﻮﺗﯿﻦ ﻫﺎﺵ ﺭﻭ درآورد؛ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
« ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺗﺪﺍﺭﻛﺎﺕ ﮔﺮﻓﺘﻢ، نو هستن، حیفه، واسه بیت الماله !» ﺑﻌﺪ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ اتفاقا اونم ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ...
بعد از آنها #اخلاصمان به #اختلاس رفت، ایمانمان رنگ باخت، محبت ها و بردباری ها تمام شد و صفا و سادگی در رنگ دنیایمان محو شد...!
#ارسالی
چند سال پیش ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ میلیارد ناقابل برداشت و رفت و دیگه هم برنگشت و اون یکی دوازده هزار ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ تومن ﮔﺮفت ﻭ ﺭفت و دیگه برنگشت و بعد یکی دیگه و یکی دیگه و...و...و هیچکدومشون هم برنگشتن !
اما سی ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ، ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺪوﻥ ﻣﯿﻦ، ﭼﻨﺪ تا جوون میخواستن با جونشون ﻣﻌﺒﺮ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻨﺪ؛
یکیشون ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﻛﻪ رفت ﺑﺮﮔﺸﺖ !
همه فکر کردن ترسیده !
ﭘﻮﺗﯿﻦ ﻫﺎﺵ ﺭﻭ درآورد؛ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
« ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺗﺪﺍﺭﻛﺎﺕ ﮔﺮﻓﺘﻢ، نو هستن، حیفه، واسه بیت الماله !» ﺑﻌﺪ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ اتفاقا اونم ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ...
بعد از آنها #اخلاصمان به #اختلاس رفت، ایمانمان رنگ باخت، محبت ها و بردباری ها تمام شد و صفا و سادگی در رنگ دنیایمان محو شد...!
#ارسالی