Forwarded from تاریخ ایران با نادر شاه ⚔
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
...
شهرهای ویران را آباد کردم و مردمان آواره را به خانههای خود بازگرداندم،
من جامعهای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را برای همگان به ارمغان آوردم…
بخشی از متن ترجمهشدهی منثور کوروش بزرگ ...
۷ آبان ، سالروز کوروش بزرگ شاه شاهان فرخنده باد.
#منشور_کوروش_بزرگ
#روز_کوروش_بزرگ
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ستاد کل پادشاهی خواهان ايران
پیمان کوروش و معمار صلح آینده: شاهزاده رضا پهلوی در قامت کوروش زمانه
امروز، یکی از آن لحظاتی رقم خورد که اگرچه در جغرافیای سیاسی جهان رویدادی محدود به یک نشست بینالمللی به نظر میرسد، اما در عمق خود، حامل دلالتی فراتر از زمان و مکان بود. سخنرانی #شاهزاده_رضا_پهلوی در #مؤسسه_تفسیک، نهفقط بازتابی از یک موضعگیری سیاسی، بلکه پژواکی از یک عقلانیت تاریخی، اخلاقی و فلسفی بود که در بطن خود، روح یک ملت را بر دوش میکشد و افقی نو برای آینده جهان ترسیم میکند.
مؤسسه تفسیک، سازمانی نوپدید اما دارای روحی کهن، در ژانویه ۲۰۲۴ با هدف ایستادگی در برابر یهودستیزی، تروریسم و ووکیسم ایدئولوژیک تأسیس شد و میکوشد بستری برای گفتوگو میان ادیان و ملتها فراهم سازد. اما در ژرفای مأموریت خود، میکوشد به چیزی نزدیک شود که میتوان آن را «پیمان معنوی انسانها» نامید: پیمانی که نه بر مبنای نژاد یا ایدئولوژی، بلکه بر اساس ارزشهای انسانی، همزیستی، کرامت و آزادی استوار است. شاهزاده در چنین بستری، آوای سخن خود را برای بیدارسازی خرد جهانی بلند کرد.
✅شاهزاده سخن خود را با ارجاع به #پیمان_کوروش آغاز کردند؛ پیمانی که به ابتکار ایشان، بهمثابه چارچوبی اخلاقی، تمدنی و ژئوپلیتیک برای صلح پایدار در خاورمیانه پیشنهاد شده است. این پیمان، برخلاف رویکرد معاملاتی و موقتی برخی توافقهای سیاسی منطقهای، بر ریشههای فرهنگی، تاریخی و اخلاقی ملت ایران تکیه دارد و صلح را نه بهعنوان غیاب جنگ، بلکه بهمثابه حضور عدالت، تساهل، و کرامت انسانی تعریف میکند. پیمانی که ریشههایش را باید در روح #منشور_کوروش_بزرگ جستجو کرد: انسان، فارغ از آیین، زبان، و قبیله، شایسته آزادی است.
✅نقطه تمایز سخنرانی ایشان نه در انتقاد از ج.ا، بلکه در تغییر میدان مفهومی آن است. ایشان، گفتمان خویش را از «بازپسگیری ایران» به «بازسازی ایران» و #پروژه_شکوفایی_ایران انتقال داد. این انتقال، تنها یک تغییر واژگانی نیست؛ بلکه دگرگونی در نوع نگاه به قدرت، مردم، و آینده است. گویی مرحله رهایی از اسارت به پایان خود نزدیک شده، و اکنون مسئله اصلی، چیستی فردای ایران و جایگاه آن در تمدن جهانی است.
این گفتمان تازه، حامل نشانههای فلسفهای مدرن از تاریخ است؛ فلسفهای که در آن، گذشته نه برای بازتولید حسرت، بلکه برای روشنکردن راه آینده احضار میشود. شاهزاده اعلام کرد که ملت ایران نیازی به فراخوان و کمک قدرتهای جهانی ندارد، بلکه خود خالق روایت رهایی خویش است. این نگاه، استقلالطلبی را از شعارهای سیاسی به ساحت اخلاقی و معنوی ارتقا میدهد: ایرانی آزاد، نه بهخاطر اراده جهان، بلکه بهواسطه اراده ملی خود.
ایشان با لحنی قاطع گفت: مردم ایران، نمایندگان راستین تمدن ایرانیاند و نه ج.ا که نام ایران را برای اشاعه نفرت، تروریسم و خشونت سازمانیافته به گروگان گرفته است. این سخن، همزمان نقد سیاست است و دفاع از معنای انسان؛ دعوت به بیداری وجدان جهانی، که یا باید در کنار ملتی با ریشههای تاریخی برای صلح بایستد، یا با مماشات، سهمی در تداوم تاریکی داشته باشد.
✅نکته فلسفی مهمی که در بطن سخنرانی نهفته بود، درک «زمان تاریخی» است. شاهزاده نشان داد که زمان ج.ا، زمان گذشته است؛ نه به این معنا که هنوز نیفتاده، بلکه به این معنا که دیگر از آن آیندهای زاییده نمیشود. زمان ایرانیان، اکنون زمان آینده است، و این آینده بر بنیان یک «پروژه تمدنی» بازتعریف میشود: شکوفایی، توسعه، مدنیت و آشتی با طبیعت و جهان.
ایشان از جامعه جهانی خواستند که در مسیر درست تاریخ بیاستد و دیگر نه با ج.ا مذاکره کند و نه با آن معامله؛ بلکه به ملت ایران گوش دهد و به برنامهای که ملت برای فردای خود دارد احترام گذارد. این فراخوان، اگرچه در ظاهر خواستهای سیاسی، اما در لایهای عمیقتر، بازتاب درخواست برای بهرسمیتشناختن «سوژه تاریخی ایرانی» است: ایرانی بهعنوان بازیگر تمدنی، نه مفعول مناسبات ژئوپلیتیک.
در بخش پایانی سخنان، ایشان به نقش تخریبی «ارتجاع سرخ و سیاه» اشاره کرد؛ اتحاد شومی که ایران را از مسیر ترقی به باتلاق انحطاط کشاند. این اشاره تاریخی، تنها هشدار نیست، بلکه دعوتی است به بازخوانی نقشههای قدرت با عقلانیتی تازه. امروز دیگر نمیتوان با معیارهای قرن بیستم، مسئله ایران را فهمید. ایران جدید، نیازمند ذهنی جدید است؛ ذهنی که سیاست را نه میدان ستیز منافع، بلکه عرصه گفتوگوی تمدنها بداند.
این سخنرانی، نه یک بیانیه سیاسی که تجلی یک بینش فلسفی بود: اینکه ایران یک افق بالقوه برای بازتعریف عدالت، آزادی، و انسانیت در ساحت جهانی است. جهانی که اگر بخواهد آیندهای برای خود متصور شود، باید اکنون به ندای تمدن کهن ایران، به زبان خرد و کرامت، گوش فرا دهد. در این میان، صدای شاهزاده، پژواک یکی از آخرین وجدانهای بیدار شرق است که جهان نباید از یاد ببرد.
✍️جهان_ایرانی
امروز، یکی از آن لحظاتی رقم خورد که اگرچه در جغرافیای سیاسی جهان رویدادی محدود به یک نشست بینالمللی به نظر میرسد، اما در عمق خود، حامل دلالتی فراتر از زمان و مکان بود. سخنرانی #شاهزاده_رضا_پهلوی در #مؤسسه_تفسیک، نهفقط بازتابی از یک موضعگیری سیاسی، بلکه پژواکی از یک عقلانیت تاریخی، اخلاقی و فلسفی بود که در بطن خود، روح یک ملت را بر دوش میکشد و افقی نو برای آینده جهان ترسیم میکند.
مؤسسه تفسیک، سازمانی نوپدید اما دارای روحی کهن، در ژانویه ۲۰۲۴ با هدف ایستادگی در برابر یهودستیزی، تروریسم و ووکیسم ایدئولوژیک تأسیس شد و میکوشد بستری برای گفتوگو میان ادیان و ملتها فراهم سازد. اما در ژرفای مأموریت خود، میکوشد به چیزی نزدیک شود که میتوان آن را «پیمان معنوی انسانها» نامید: پیمانی که نه بر مبنای نژاد یا ایدئولوژی، بلکه بر اساس ارزشهای انسانی، همزیستی، کرامت و آزادی استوار است. شاهزاده در چنین بستری، آوای سخن خود را برای بیدارسازی خرد جهانی بلند کرد.
✅شاهزاده سخن خود را با ارجاع به #پیمان_کوروش آغاز کردند؛ پیمانی که به ابتکار ایشان، بهمثابه چارچوبی اخلاقی، تمدنی و ژئوپلیتیک برای صلح پایدار در خاورمیانه پیشنهاد شده است. این پیمان، برخلاف رویکرد معاملاتی و موقتی برخی توافقهای سیاسی منطقهای، بر ریشههای فرهنگی، تاریخی و اخلاقی ملت ایران تکیه دارد و صلح را نه بهعنوان غیاب جنگ، بلکه بهمثابه حضور عدالت، تساهل، و کرامت انسانی تعریف میکند. پیمانی که ریشههایش را باید در روح #منشور_کوروش_بزرگ جستجو کرد: انسان، فارغ از آیین، زبان، و قبیله، شایسته آزادی است.
✅نقطه تمایز سخنرانی ایشان نه در انتقاد از ج.ا، بلکه در تغییر میدان مفهومی آن است. ایشان، گفتمان خویش را از «بازپسگیری ایران» به «بازسازی ایران» و #پروژه_شکوفایی_ایران انتقال داد. این انتقال، تنها یک تغییر واژگانی نیست؛ بلکه دگرگونی در نوع نگاه به قدرت، مردم، و آینده است. گویی مرحله رهایی از اسارت به پایان خود نزدیک شده، و اکنون مسئله اصلی، چیستی فردای ایران و جایگاه آن در تمدن جهانی است.
این گفتمان تازه، حامل نشانههای فلسفهای مدرن از تاریخ است؛ فلسفهای که در آن، گذشته نه برای بازتولید حسرت، بلکه برای روشنکردن راه آینده احضار میشود. شاهزاده اعلام کرد که ملت ایران نیازی به فراخوان و کمک قدرتهای جهانی ندارد، بلکه خود خالق روایت رهایی خویش است. این نگاه، استقلالطلبی را از شعارهای سیاسی به ساحت اخلاقی و معنوی ارتقا میدهد: ایرانی آزاد، نه بهخاطر اراده جهان، بلکه بهواسطه اراده ملی خود.
ایشان با لحنی قاطع گفت: مردم ایران، نمایندگان راستین تمدن ایرانیاند و نه ج.ا که نام ایران را برای اشاعه نفرت، تروریسم و خشونت سازمانیافته به گروگان گرفته است. این سخن، همزمان نقد سیاست است و دفاع از معنای انسان؛ دعوت به بیداری وجدان جهانی، که یا باید در کنار ملتی با ریشههای تاریخی برای صلح بایستد، یا با مماشات، سهمی در تداوم تاریکی داشته باشد.
✅نکته فلسفی مهمی که در بطن سخنرانی نهفته بود، درک «زمان تاریخی» است. شاهزاده نشان داد که زمان ج.ا، زمان گذشته است؛ نه به این معنا که هنوز نیفتاده، بلکه به این معنا که دیگر از آن آیندهای زاییده نمیشود. زمان ایرانیان، اکنون زمان آینده است، و این آینده بر بنیان یک «پروژه تمدنی» بازتعریف میشود: شکوفایی، توسعه، مدنیت و آشتی با طبیعت و جهان.
ایشان از جامعه جهانی خواستند که در مسیر درست تاریخ بیاستد و دیگر نه با ج.ا مذاکره کند و نه با آن معامله؛ بلکه به ملت ایران گوش دهد و به برنامهای که ملت برای فردای خود دارد احترام گذارد. این فراخوان، اگرچه در ظاهر خواستهای سیاسی، اما در لایهای عمیقتر، بازتاب درخواست برای بهرسمیتشناختن «سوژه تاریخی ایرانی» است: ایرانی بهعنوان بازیگر تمدنی، نه مفعول مناسبات ژئوپلیتیک.
در بخش پایانی سخنان، ایشان به نقش تخریبی «ارتجاع سرخ و سیاه» اشاره کرد؛ اتحاد شومی که ایران را از مسیر ترقی به باتلاق انحطاط کشاند. این اشاره تاریخی، تنها هشدار نیست، بلکه دعوتی است به بازخوانی نقشههای قدرت با عقلانیتی تازه. امروز دیگر نمیتوان با معیارهای قرن بیستم، مسئله ایران را فهمید. ایران جدید، نیازمند ذهنی جدید است؛ ذهنی که سیاست را نه میدان ستیز منافع، بلکه عرصه گفتوگوی تمدنها بداند.
این سخنرانی، نه یک بیانیه سیاسی که تجلی یک بینش فلسفی بود: اینکه ایران یک افق بالقوه برای بازتعریف عدالت، آزادی، و انسانیت در ساحت جهانی است. جهانی که اگر بخواهد آیندهای برای خود متصور شود، باید اکنون به ندای تمدن کهن ایران، به زبان خرد و کرامت، گوش فرا دهد. در این میان، صدای شاهزاده، پژواک یکی از آخرین وجدانهای بیدار شرق است که جهان نباید از یاد ببرد.
✍️جهان_ایرانی