پهلویسم در برابر پوستاندازی شکستخورده: نزاع گفتمانی بر سر آینده ایران
در سپهر بحرانزده ج.ا، بار دیگر شاهد تلاشهایی هستیم برای احیای مشروعیت فرسوده یک رژیم شکستخورده، از طریق بازآرایی گفتمان اصلاحطلبانه و تحولخواهانه در لباسی تازه. مصاحبه #مهدی_مطهرنیا با #فائزه_هاشمی نمونهای کلاسیک از این بازتولید ایدئولوژیک است: تقلیل #مطالبات_تمدنی ملت ایران به منازعات سطحی پیرامون آزادیهای فردی زنان، با حذف پرسشهای بنیادین مربوط به ساختار قدرت، ناکارآمدی مزمن، فروپاشی نهادی، و انقطاع تاریخی کشور از مسیر تمدن جهانی.
✅مطهرنیا در قامت تحلیلگر ظاهر میشود، اما در عمل روایت حاکم را بازنویسی میکند. وقتی او تحولخواهانی چون فائزه هاشمی را «سوپاپ اطمینان» نمیداند در حالی که فائزه هاشمی مجتبی خامنهای را گزینهای مناسب برای رهبری آینده ایران معرفی میکند، دقیقاً در چارچوب الگوی «ابهام کارکردی» در رژیمهای اقتدارگرا قرار میگیرد: تداوم قدرت با صورتبندیهای متکثر اما هدفمند، برای جذب و بیاثر کردن انرژی اجتماعی.
✅فائزه هاشمی نیز همچون بسیاری از نخبگان تحولخواه، نه در جستوجوی نوزایی تمدنی، بلکه در تلاش برای بقا در یک معماری پوسیده است. گفتمان او مبتنی است بر «فروکاست آزادی» به نشانههایی چون پوشش، دوچرخهسواری، و حق ورود زنان به ورزشگاهها. درحالیکه بحران ایران امروز، فراتر از نشانههای نمادین، بحران کارآمدی، مشروعیت، نهادهای توسعهساز، ساختار حکمرانی و جهتگیری تمدنی است.
پرسش بنیادین آنست که چرا پس از نیم قرن، رژیم ج.ا هنوز موفق به نهادینهسازی ساختار حکمرانی نشده است؟ چرا علیرغم درآمدهای عظیم نفتی، شاخصهای توسعه انسانی، محیطزیستی، آموزشی، بهداشتی، و اعتماد اجتماعی در سراشیبی سقوط است؟ اینها پرسشهایی نیستند که با «آزادی شنا» و «اجازه کشف حجاب در خیابان» پاسخ داده شوند.
✅در تقابل با این گفتمان مفلوک، #گفتمان_پهلویسم نه تنها به بازسازی ساختار قدرت میاندیشد، بلکه به نوسازی کامل زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری ملت ایران میپردازد. پهلویسم، در ذات خود، یک پروژه مدرنیته بومیشده، سکولار، توسعهمحور و ملتساز و شکوهآفرین است که از تجربه تاریخی نهادسازی در عصر کوروش و داریوش و رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی برآمده و در چهره سیاسی امروز #شاهزاده_رضا_پهلوی تجسم یافته است.
این گفتمان، برخلاف اصلاحطلبی تقلیلگرا، آزادی را نه در سطح پوشش، بلکه در سطح مشارکت مؤثر شهروندان در نظام سیاسی، عدالت نهادی، اقتصاد مولد، استقلال دستگاه قضایی، حکمرانی فناورانه، و اتصال فعال به نظام بینالمللی تعریف میکند. برای زنان نیز آزادی، نه در تقابل با مردان بلکه در مشارکت برابر در سیاست، صنعت، دانشگاه، دیپلماسی، سلامت، و نوآوری است.
✅گفتمان پهلویسم، همانگونه که در قانون حقوق خانواده دوران محمدرضاشاه متجلی شد، زنان را نه بهمثابه سوژههای جنسیتی، بلکه بهمثابه کنشگران فعال مدرنیته ایرانی میشناخت. در حالی که فائزه و دیگر اصلاحطلبان تازه به مزایای آن قانون پی بردهاند، خودشان آن را نیز تحریف کردهاند: از قانونی جامع که حقوق زن، مرد و کودک را در قالب نهاد خانواده مدرن بازتعریف میکرد، به شعار «آزادی زنانه» تقلیل یافتهاند که صرفاً نقش حمام عمومی را در تصور سیاسی آنان ایفا میکند.
✅اما نقد اصلی متوجه ما پهلویخواهان نیز هست. ما تاکنون نتوانستهایم بهطور مؤثر وارد «نبرد روایتها» شویم. نخبگان ما، در گفتگو با #پرنسس_نور_پهلوی با دانش مدیریتی و اقتصادیاش تا #والاحضرت_یاسمین_پهلوی با تجربیات حقوقیاش، میتوانند در روایتسازی آیندهنگر مشارکت کنند، اما اغلب مسکوت گذاشته شدهاند. در عصر رسانههای اجتماعی و حکمرانی دیجیتال، آنکه روایت خود را عرضه نکند، ناگزیر زیر چتر روایت رقیب دفن خواهد شد.
اگر فائزه بهراحتی درباره رؤیای زن ایرانی سخن میگوید، چرا ما از پرنسس نور پهلوی درباره ایران فردا، ایران صنعتی، بانکی، دانشبنیان، سبز، سکولار، مدرن و آزاد و شکوهمند نپرسیم؟ چرا گفتوگوهای رسانهای و آکادمیک پیرامون رهبری پهلویمدار و ظرفیتهای تمدنی خاندان پهلوی نهادینه نشده است؟
✅پهلویسم امروز نه نوستالژی، بلکه پروژهای برای آینده است. پروژهای که از سنت رضاشاه برای ساخت دولت ملی و از نوسازیهای محمدرضاشاه برای پیوند با تمدن جهانی بهره میبرد، و اکنون، در شرایط فروپاشی نهادی ج.ا، میتواند چارچوبی برای گذار ایران به حکمرانی عقلانی و نهادینه باشد.
در پایان باید تأکید کرد: گفتمان اصلاحطلبی، حتی در نسخه جدید و ظاهر مدرنشدهاش، فاقد چشمانداز تمدنی است. آنچه میتواند ایران را از بنبست فعلی برهاند، نه بازیافت ساختار پوسیده بلکه پروژه بازیابی قدرت ملی از مسیر گفتمان پهلویسم است. اکنون زمان بازگشت به اصالت تمدنی ایران است؛ اکنون زمان پهلویسم است.
✍️جهان_ایرانی
در سپهر بحرانزده ج.ا، بار دیگر شاهد تلاشهایی هستیم برای احیای مشروعیت فرسوده یک رژیم شکستخورده، از طریق بازآرایی گفتمان اصلاحطلبانه و تحولخواهانه در لباسی تازه. مصاحبه #مهدی_مطهرنیا با #فائزه_هاشمی نمونهای کلاسیک از این بازتولید ایدئولوژیک است: تقلیل #مطالبات_تمدنی ملت ایران به منازعات سطحی پیرامون آزادیهای فردی زنان، با حذف پرسشهای بنیادین مربوط به ساختار قدرت، ناکارآمدی مزمن، فروپاشی نهادی، و انقطاع تاریخی کشور از مسیر تمدن جهانی.
✅مطهرنیا در قامت تحلیلگر ظاهر میشود، اما در عمل روایت حاکم را بازنویسی میکند. وقتی او تحولخواهانی چون فائزه هاشمی را «سوپاپ اطمینان» نمیداند در حالی که فائزه هاشمی مجتبی خامنهای را گزینهای مناسب برای رهبری آینده ایران معرفی میکند، دقیقاً در چارچوب الگوی «ابهام کارکردی» در رژیمهای اقتدارگرا قرار میگیرد: تداوم قدرت با صورتبندیهای متکثر اما هدفمند، برای جذب و بیاثر کردن انرژی اجتماعی.
✅فائزه هاشمی نیز همچون بسیاری از نخبگان تحولخواه، نه در جستوجوی نوزایی تمدنی، بلکه در تلاش برای بقا در یک معماری پوسیده است. گفتمان او مبتنی است بر «فروکاست آزادی» به نشانههایی چون پوشش، دوچرخهسواری، و حق ورود زنان به ورزشگاهها. درحالیکه بحران ایران امروز، فراتر از نشانههای نمادین، بحران کارآمدی، مشروعیت، نهادهای توسعهساز، ساختار حکمرانی و جهتگیری تمدنی است.
پرسش بنیادین آنست که چرا پس از نیم قرن، رژیم ج.ا هنوز موفق به نهادینهسازی ساختار حکمرانی نشده است؟ چرا علیرغم درآمدهای عظیم نفتی، شاخصهای توسعه انسانی، محیطزیستی، آموزشی، بهداشتی، و اعتماد اجتماعی در سراشیبی سقوط است؟ اینها پرسشهایی نیستند که با «آزادی شنا» و «اجازه کشف حجاب در خیابان» پاسخ داده شوند.
✅در تقابل با این گفتمان مفلوک، #گفتمان_پهلویسم نه تنها به بازسازی ساختار قدرت میاندیشد، بلکه به نوسازی کامل زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری ملت ایران میپردازد. پهلویسم، در ذات خود، یک پروژه مدرنیته بومیشده، سکولار، توسعهمحور و ملتساز و شکوهآفرین است که از تجربه تاریخی نهادسازی در عصر کوروش و داریوش و رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی برآمده و در چهره سیاسی امروز #شاهزاده_رضا_پهلوی تجسم یافته است.
این گفتمان، برخلاف اصلاحطلبی تقلیلگرا، آزادی را نه در سطح پوشش، بلکه در سطح مشارکت مؤثر شهروندان در نظام سیاسی، عدالت نهادی، اقتصاد مولد، استقلال دستگاه قضایی، حکمرانی فناورانه، و اتصال فعال به نظام بینالمللی تعریف میکند. برای زنان نیز آزادی، نه در تقابل با مردان بلکه در مشارکت برابر در سیاست، صنعت، دانشگاه، دیپلماسی، سلامت، و نوآوری است.
✅گفتمان پهلویسم، همانگونه که در قانون حقوق خانواده دوران محمدرضاشاه متجلی شد، زنان را نه بهمثابه سوژههای جنسیتی، بلکه بهمثابه کنشگران فعال مدرنیته ایرانی میشناخت. در حالی که فائزه و دیگر اصلاحطلبان تازه به مزایای آن قانون پی بردهاند، خودشان آن را نیز تحریف کردهاند: از قانونی جامع که حقوق زن، مرد و کودک را در قالب نهاد خانواده مدرن بازتعریف میکرد، به شعار «آزادی زنانه» تقلیل یافتهاند که صرفاً نقش حمام عمومی را در تصور سیاسی آنان ایفا میکند.
✅اما نقد اصلی متوجه ما پهلویخواهان نیز هست. ما تاکنون نتوانستهایم بهطور مؤثر وارد «نبرد روایتها» شویم. نخبگان ما، در گفتگو با #پرنسس_نور_پهلوی با دانش مدیریتی و اقتصادیاش تا #والاحضرت_یاسمین_پهلوی با تجربیات حقوقیاش، میتوانند در روایتسازی آیندهنگر مشارکت کنند، اما اغلب مسکوت گذاشته شدهاند. در عصر رسانههای اجتماعی و حکمرانی دیجیتال، آنکه روایت خود را عرضه نکند، ناگزیر زیر چتر روایت رقیب دفن خواهد شد.
اگر فائزه بهراحتی درباره رؤیای زن ایرانی سخن میگوید، چرا ما از پرنسس نور پهلوی درباره ایران فردا، ایران صنعتی، بانکی، دانشبنیان، سبز، سکولار، مدرن و آزاد و شکوهمند نپرسیم؟ چرا گفتوگوهای رسانهای و آکادمیک پیرامون رهبری پهلویمدار و ظرفیتهای تمدنی خاندان پهلوی نهادینه نشده است؟
✅پهلویسم امروز نه نوستالژی، بلکه پروژهای برای آینده است. پروژهای که از سنت رضاشاه برای ساخت دولت ملی و از نوسازیهای محمدرضاشاه برای پیوند با تمدن جهانی بهره میبرد، و اکنون، در شرایط فروپاشی نهادی ج.ا، میتواند چارچوبی برای گذار ایران به حکمرانی عقلانی و نهادینه باشد.
در پایان باید تأکید کرد: گفتمان اصلاحطلبی، حتی در نسخه جدید و ظاهر مدرنشدهاش، فاقد چشمانداز تمدنی است. آنچه میتواند ایران را از بنبست فعلی برهاند، نه بازیافت ساختار پوسیده بلکه پروژه بازیابی قدرت ملی از مسیر گفتمان پهلویسم است. اکنون زمان بازگشت به اصالت تمدنی ایران است؛ اکنون زمان پهلویسم است.
✍️جهان_ایرانی
❤93👍22