🔺آیا برای توهین به مقدسات، تقلب و سوء استفاده از ارزشها مصداقی روشنتر از این نوع کارها میتوان سراغ گرفت؟
⭕️ @hamidhossaini
⭕️ @hamidhossaini
💢 نسخهٔ جدید مکتبة الشاملة 💢
🔺اخیراً نسخهٔ جدیدی از نرمافزار المکتبة الشاملة که در بر دارندهٔ متن منابع فراونی از علوم اسلامی (به زبان عربی) است عرضه شده که نسبت به نسحههای قبل، رابط کاربری بهتر و منابعی بیشتر دارد، سرعتش در جستجو بالاتر رفته و برخی مشکلاتش رفع شده است.
✅ برخی از ویژگیهای این برنامه ویندوزی:
🔸کاملاً رایگان
🔸بدون نیاز به نصب
🔸امکان افزایش و ویرایش منابع
🔸شامل متن کامل ۶۱۱۱ کتاب در نسخهٔ رسمی
🔸امکان دریافت ۱۲۴۰۰ کتاب افزوده شده توسط کاربران
⬅️ لینک دانلود: bit.ly/2VwSlfs
#برنامه_کاربردی
⭕️ @hamidhossaini
🔺اخیراً نسخهٔ جدیدی از نرمافزار المکتبة الشاملة که در بر دارندهٔ متن منابع فراونی از علوم اسلامی (به زبان عربی) است عرضه شده که نسبت به نسحههای قبل، رابط کاربری بهتر و منابعی بیشتر دارد، سرعتش در جستجو بالاتر رفته و برخی مشکلاتش رفع شده است.
✅ برخی از ویژگیهای این برنامه ویندوزی:
🔸کاملاً رایگان
🔸بدون نیاز به نصب
🔸امکان افزایش و ویرایش منابع
🔸شامل متن کامل ۶۱۱۱ کتاب در نسخهٔ رسمی
🔸امکان دریافت ۱۲۴۰۰ کتاب افزوده شده توسط کاربران
⬅️ لینک دانلود: bit.ly/2VwSlfs
#برنامه_کاربردی
⭕️ @hamidhossaini
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❇️ چند روز باقیمانده از شعبان را غنیمت بشماریم تا رمضان بهتری را درک کنیم.
🔺خدایا اگر تا اینجای شعبان ما را نبخشیدهای در باقیماندهٔ این ماه ما را بیامرز.
⭕️ @hamidhossaini
🔺خدایا اگر تا اینجای شعبان ما را نبخشیدهای در باقیماندهٔ این ماه ما را بیامرز.
⭕️ @hamidhossaini
🔺یک زن انگلیسی در این توییت نوشته:
همسایهٔ مسلمانم که میدونست خودم رو در خونه قرنطینه کردم یک بسته میوهٔ تازه و سالاد و ضدعفونی کنندهٔ دست برام به داخل انداخت. از درِ شیشهای ازش پرسیدم در قبال این چقدر بدم؟ گفت: هیچی، تو همسایهٔ من و مثل خانوادهٔ من هستی.
✅ بخشی از تأثیر یک کار خالصانه و تبلیغ عملی دین و انسانیت در بازتاب جهانی این توییت قابل مشاهده است. تا کنون بیش از ۱۰۶ هزار لایک و نزدیک به ۲۸ هزار توییت دوباره از نیت خالص و عمل صالح یک زن مسلمان جوشیده است.
💠 البته نیکی و انسانیت منحصر در مذهبی خاص نیست، ولی کاش ما هم قدمی خالص برداریم و زینت دین خدا باشیم ...
⭕️ @hamidhossaini
همسایهٔ مسلمانم که میدونست خودم رو در خونه قرنطینه کردم یک بسته میوهٔ تازه و سالاد و ضدعفونی کنندهٔ دست برام به داخل انداخت. از درِ شیشهای ازش پرسیدم در قبال این چقدر بدم؟ گفت: هیچی، تو همسایهٔ من و مثل خانوادهٔ من هستی.
✅ بخشی از تأثیر یک کار خالصانه و تبلیغ عملی دین و انسانیت در بازتاب جهانی این توییت قابل مشاهده است. تا کنون بیش از ۱۰۶ هزار لایک و نزدیک به ۲۸ هزار توییت دوباره از نیت خالص و عمل صالح یک زن مسلمان جوشیده است.
💠 البته نیکی و انسانیت منحصر در مذهبی خاص نیست، ولی کاش ما هم قدمی خالص برداریم و زینت دین خدا باشیم ...
⭕️ @hamidhossaini
💢 همسران پیامبر 💢
❇️ پیامبر تا ٢٥ سالگی مجرد است و به گواهی تمام اسناد و متون تاریخی در کل این ٢٥ سال دوران نوجوانی و جوانی در نهایت پاکدامنی و قداست زندگی میکند. گویی در این دوران وی رهبانیّت اختیار کرده است.
❇️ پیامبر در ٢٥ سالگی با «خدیجه» که «بیش از ١٠ سال» از وی بزرگتر است ازدواج میکند و تا وفات وی، ٢٥ سال، تنها همسر پیامبر، خدیجه است. اینک پیامبر ٥٠ ساله میباشد.
❇️ پیامبر تا ٣ سال در سوگ حضرت خدیجه است و همسری اختیار نمیکند،
اینک پیامبر ٥٣ ساله است.
❇️ پیامبر در ٥٣ سالگی با «سوده بنتزمعهبنقیس» که ٥٠ ساله، شویمرده و بدونسرپرست است، ازدواج میکند و تا ٣ سال تنها همسر پیامبر سوده میباشد.
❇️ اینک رسول خدا ٥٦ ساله است. وی فقط هفتسال دیگر در این دنیای خاکی خواهد بود.
❇️ پیامبر در هفتسال آخر حیات خود ١١ همسر دیگر برمیگزیند که تعدادی از آنان به دلیل کهولتِ سن فوت میکنند.
❇️ تمامی پرسشهایی که در مورد همسران پیامبر مطرح است در مورد همین هفتسال آخر زندگی پیامبر است.
🔴 چند نکته در مورد این هفتسال:
🔸یکم: این هفتسال از پر مشغلهترین دوران حیات پیامبر است. مشکلات داخلی مدینه، چون اختلافهای اوس و خزرج، مهاجر و انصار، یهودیان داخل مدینه با مسلمین از یک طرف، و تربیت مردم تازه مسلمان این شهر، یکی از صدها مشکلات پیامبر در این هفتسال است. در شرایطی که مدینه هر لحظه در معرض هجوم قبایل اطراف است، لاجرم پیامبر و یارانش مدام در حال آمادهباش جنگیاند.
🔸دوم: در این هفتسال قوای جسمانی پیامبر در اثر پیری و بیماری، که آخرالامر او را از پای درمیآورد، روز به روز در حال تحلیل رفتن است.
🔸سوم: تعدادی از این زنان، شویمرده و یا بیسرپرست هستند که از مکّه یا شهرهای دیگر به مدینه پناهنده، و یا فرستاده شدهاند. لذا در مدینه از حمایت اقوام خود نیز بیبهرهاند.
سوده بنتزمعه، زینب بنتخزیمة، امسلمه، ماریه قبطیه اینچنیناند.
🔸چهارم: مابقی این زنان، دختران سران قبایل ذی نفوذی بودند که پیامبر با این ازدواجها، هوشمندانه روابط خصمانۀ آنها را تلطیف نمود و با کمترین خونریزی، صلح و سازش را با آنان برقرار نمود.
عایشه و حفصه، دختران دو تن از بانفوذترین مهاجران از مکّه یعنی ابوبکر و عمر بودند.
رمله، دختر بزرگترین دشمن پیامبر یعنی ابوسفیان بود.
زینب بنتجحش، از بنیمخزوم یکی از پرنفوذترین طوایف قریش بود.
ریحانه و صفیه، دختران سران دو قبیلۀ یهودی بودند.
جویریه، دختر یکی از سران قبیله خزاعه بود که بعد از آن وصلت، خزاعه یکی از متحدین استراتژیک مسلمانان شدند.
🔸پنجم: در این هفتسال که پیامبر حکومت شهر مدینه را دارد و سال به سال از لحاظ سیاسی قویتر میشود، بزرگان انصار (ساکنان اصلی مدینه) حاضر بودند که جوانترین و زیباترین دختران خود را به عقد پیامبر درآورند. ولی در میان این ١١ همسر، هیچ زن انصاری دیده نمیشود، چرا که در مورد زنان انصار هیچیک از دو دلیل اجتماعی و سیاسی پیش گفته وجود ندارد.
✅ بنابراین ازدواجهای ١١ گانۀ پیامبر در این مدّت نه تنها رنگی از لذّتجویی ندارد، بلکه ایثاری شگرف از این روح متعالی است که حتی از خصوصیترین و شخصیترین امور زندگی خود، یعنی زناشویی، در خدمت اهداف انسانی و الهی خود میگذرد.
✍️ علی طبیعتپور
⭕️ @hamidhossaini
❇️ پیامبر تا ٢٥ سالگی مجرد است و به گواهی تمام اسناد و متون تاریخی در کل این ٢٥ سال دوران نوجوانی و جوانی در نهایت پاکدامنی و قداست زندگی میکند. گویی در این دوران وی رهبانیّت اختیار کرده است.
❇️ پیامبر در ٢٥ سالگی با «خدیجه» که «بیش از ١٠ سال» از وی بزرگتر است ازدواج میکند و تا وفات وی، ٢٥ سال، تنها همسر پیامبر، خدیجه است. اینک پیامبر ٥٠ ساله میباشد.
❇️ پیامبر تا ٣ سال در سوگ حضرت خدیجه است و همسری اختیار نمیکند،
اینک پیامبر ٥٣ ساله است.
❇️ پیامبر در ٥٣ سالگی با «سوده بنتزمعهبنقیس» که ٥٠ ساله، شویمرده و بدونسرپرست است، ازدواج میکند و تا ٣ سال تنها همسر پیامبر سوده میباشد.
❇️ اینک رسول خدا ٥٦ ساله است. وی فقط هفتسال دیگر در این دنیای خاکی خواهد بود.
❇️ پیامبر در هفتسال آخر حیات خود ١١ همسر دیگر برمیگزیند که تعدادی از آنان به دلیل کهولتِ سن فوت میکنند.
❇️ تمامی پرسشهایی که در مورد همسران پیامبر مطرح است در مورد همین هفتسال آخر زندگی پیامبر است.
🔴 چند نکته در مورد این هفتسال:
🔸یکم: این هفتسال از پر مشغلهترین دوران حیات پیامبر است. مشکلات داخلی مدینه، چون اختلافهای اوس و خزرج، مهاجر و انصار، یهودیان داخل مدینه با مسلمین از یک طرف، و تربیت مردم تازه مسلمان این شهر، یکی از صدها مشکلات پیامبر در این هفتسال است. در شرایطی که مدینه هر لحظه در معرض هجوم قبایل اطراف است، لاجرم پیامبر و یارانش مدام در حال آمادهباش جنگیاند.
🔸دوم: در این هفتسال قوای جسمانی پیامبر در اثر پیری و بیماری، که آخرالامر او را از پای درمیآورد، روز به روز در حال تحلیل رفتن است.
🔸سوم: تعدادی از این زنان، شویمرده و یا بیسرپرست هستند که از مکّه یا شهرهای دیگر به مدینه پناهنده، و یا فرستاده شدهاند. لذا در مدینه از حمایت اقوام خود نیز بیبهرهاند.
سوده بنتزمعه، زینب بنتخزیمة، امسلمه، ماریه قبطیه اینچنیناند.
🔸چهارم: مابقی این زنان، دختران سران قبایل ذی نفوذی بودند که پیامبر با این ازدواجها، هوشمندانه روابط خصمانۀ آنها را تلطیف نمود و با کمترین خونریزی، صلح و سازش را با آنان برقرار نمود.
عایشه و حفصه، دختران دو تن از بانفوذترین مهاجران از مکّه یعنی ابوبکر و عمر بودند.
رمله، دختر بزرگترین دشمن پیامبر یعنی ابوسفیان بود.
زینب بنتجحش، از بنیمخزوم یکی از پرنفوذترین طوایف قریش بود.
ریحانه و صفیه، دختران سران دو قبیلۀ یهودی بودند.
جویریه، دختر یکی از سران قبیله خزاعه بود که بعد از آن وصلت، خزاعه یکی از متحدین استراتژیک مسلمانان شدند.
🔸پنجم: در این هفتسال که پیامبر حکومت شهر مدینه را دارد و سال به سال از لحاظ سیاسی قویتر میشود، بزرگان انصار (ساکنان اصلی مدینه) حاضر بودند که جوانترین و زیباترین دختران خود را به عقد پیامبر درآورند. ولی در میان این ١١ همسر، هیچ زن انصاری دیده نمیشود، چرا که در مورد زنان انصار هیچیک از دو دلیل اجتماعی و سیاسی پیش گفته وجود ندارد.
✅ بنابراین ازدواجهای ١١ گانۀ پیامبر در این مدّت نه تنها رنگی از لذّتجویی ندارد، بلکه ایثاری شگرف از این روح متعالی است که حتی از خصوصیترین و شخصیترین امور زندگی خود، یعنی زناشویی، در خدمت اهداف انسانی و الهی خود میگذرد.
✍️ علی طبیعتپور
⭕️ @hamidhossaini
💢 کدام سیره؟ 💢
✳️ یکی از اصول فهم صحیح دین و تحلیل دقیق زندگی پیشوایان الهی، توجّه به شرایط زمان و مکان برای شناسایی مقاصد و امور ذاتی از عرضیّات و مسائل تاریخی است؛ چرا که بسیاری از جنبههای سیره و توصیههای آنان ربطی به رسالت دینی و حکم شرعی ندارد و جز در همان موقعیّت، قابل قضاوت و الگوبرداری نیست.
🔸استاد مطهری در صفحهٔ ۱۸۳ از جلد ۱۵ یادداشتها در اینباره مینویسد:
▫️وجه عمل رسول اكرم بايد بهدست آيد، زيرا ممكن است رسول خدا كارى را كه مىكند به حكم هدفى است كه اسلام دارد و ممكن است به حكم اقتضاء زمان باشد. مثلاً رسول اكرم جامهاى را با دوخت خاصى پوشيده است، يا اينكه بافت فلان شهر يا فلان كشور بوده است، بالاخره لباسى كه پيغمبر مىپوشد بافت شهرى معين خواهد بود. لهذا در مسئلهٔ «تأسّى» نبايد اشتباه كرد و احياناً مانند آقا نجفى خراسانى سوار كردن دختر تازه عروس خود را بر شتر جزء سيرهٔ پيغمبر بهحساب آورد و در بازار مشهد النگ و دولنگ راه انداخت.
⭕️ @hamidhossaini
✳️ یکی از اصول فهم صحیح دین و تحلیل دقیق زندگی پیشوایان الهی، توجّه به شرایط زمان و مکان برای شناسایی مقاصد و امور ذاتی از عرضیّات و مسائل تاریخی است؛ چرا که بسیاری از جنبههای سیره و توصیههای آنان ربطی به رسالت دینی و حکم شرعی ندارد و جز در همان موقعیّت، قابل قضاوت و الگوبرداری نیست.
🔸استاد مطهری در صفحهٔ ۱۸۳ از جلد ۱۵ یادداشتها در اینباره مینویسد:
▫️وجه عمل رسول اكرم بايد بهدست آيد، زيرا ممكن است رسول خدا كارى را كه مىكند به حكم هدفى است كه اسلام دارد و ممكن است به حكم اقتضاء زمان باشد. مثلاً رسول اكرم جامهاى را با دوخت خاصى پوشيده است، يا اينكه بافت فلان شهر يا فلان كشور بوده است، بالاخره لباسى كه پيغمبر مىپوشد بافت شهرى معين خواهد بود. لهذا در مسئلهٔ «تأسّى» نبايد اشتباه كرد و احياناً مانند آقا نجفى خراسانى سوار كردن دختر تازه عروس خود را بر شتر جزء سيرهٔ پيغمبر بهحساب آورد و در بازار مشهد النگ و دولنگ راه انداخت.
⭕️ @hamidhossaini
بازار
برنامه استاد مطهری - دانلود | بازار
همه آثار شهید مطهری، جستجوی پیشرفته، برگزاری دوره های آموزش الکترونیکی سیر مطالعاتی، مسابقات کتابخوانی همراه با جوایز ارزنده
💢 بنشینم و صبر پیش گیرم... 💢
🔸(اول اردیبهشتماه جلالی)
«کنار آب رکنآباد و گلگشت مصلّا» را لسانالغیب حافظ مدیون سعدیِ جان است که آن قدر شیراز را با «شب عاشقان بیدل»ش زیبا و شبهایش را «دراز» کرد که حافظ را چارهای نماند جز آن که شبها در «حلقه»ی انسش «قصهی گیسوی» یار کند و تا «دل شب سخن از سلسلهی موی» او بَرَد.
اگر امروز از آرزوهای بربادرفتهی من بپرسند، بیتردید در رأس آنها، دیرکرد روزگاران در زادنم را خواهم گفت. اگر نقشهی ژنتیک انسانی، زمان بهینهی «ژنوم»ام را از خودم نظر خواسته بود، میگفتم همان اوایل قرن هفتم؛ همعصر سعدیِ جان.
من امروز نه با فیسبوک حالی دارم و نه با اینستا احوالی. به قدر بخور و نمیر، فیلتر میشکنم و آنهم بدان عشق، که سرِ حُقّهی سخن بشکنم و از سعدیِ جان بنویسم و در کنار کرشمهی ابروانش نازی به شستش آورم و دلی تازه کنم در «بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار».
سعدیِ جان در ۶۵۵ ه.ق، بوستانش را به گُل نشاند؛ در یک تفکر آرمانی و ترسیم جامعهای ایدهآلِ انسانی. اما گویی زود دریافت که کف کوچه و بازارچهی انسانی، عجالتاً چیزی دورتر از ترسیمات او در بوستان است و زین روی به بارآوری گلستان در ۶۵۶ ه.ق همت گماشت. گلستانش مشحون است از گل و خار؛ خلاف بوستانش که یکسره روح است و ریحان و قرنفل و ضیمران. دریافته بود که حکایتگری و روایتسازی از واقعیت زندگی مردمان، میطلبد که تلخ و شیرین و زشت و زیبا و خار و گل را با هم به بار آورَد و در معرض دیدگان مردمان قرار دهد تا خود برگزینند سره از ناسره را.
ملاحت و معاتبت، ظرافت و صعوبت، جدّ و هزل و در یک کلام، خوف و رجا، تار و پودهای درهمبافتهی سعدیِ جان است در آفرینش گلستان؛ زین روی گلستانش واقعیتر است تا بوستان. هرچه بوستانش قدسی است، گلستانش انسانی است و به زندگیِ زمین نزدیکتر.
هر «اول اردیبهشتماه جلالی» -که بلبلان را بر «منابر قُضبان» مینگرم- ره میکشد خیالم به «گل سرخِ» «نَم»گرفته از «لآلی»، که چهسان تشبیه آورده بر عرقکردن چهرهی معشوق؛ همان «شاهد غَضبان»؛ یک سو از شرم و دگر سوی از خشم؛ به شِکوه از ناصادقی عاشقِ ادعایی؛ ...و حبّذاگویان اعجاب میکنم از آن زبان ترجمان پاکی آسمانی بر غبارات زمینی؛ حبّذا!
در مصحف شریف، یکی از اعجازات بیانی، تلخیص کلامیاست؛ ...که تا امپیتری یا فور را تجربه نکردهبودیم، نمیفهمیدیم «اقتربتالساعة و انشقّالقمر»، یا «مُدهامَّتان» را. در گلستان سعدیِ جان، این تلخیصها را به اقتباس از قرآن، فراوان مییابیم که:
«تو را که خانه نِئین است، بازی نه این است!»
کریمهی «قیل یا أرض أبلعی مائک و یا سماء أقلعی...» در فصاحت جز از زبان باری جاری نیست؛ لیک سعدیِ جان به یُمن همنفسی با قرآن، سراید:
ای سیمتنِ سیاهگیسو
از فکر، سرم سفید کردی!
وزآن پس به گلایه گوید:
صلحاست میان کفر و اسلام
با ما تو هنوز در نبَردی!
در قصیده، سعدیِجان بدانگونه خدایگان نیست که در غزلستان؛ یا آنسان چیرهدست در رباعی، که در بافتنِ تار نثر به پود نظم در گلستان. لیک در قصیده نیز از مغازله وانمیمانَد و انگاری این رند سراپا شور و عشق، قصیده را -که باید به جِدّ و عبوسی سراید- نیز به بزم عروسیِ غزل میکشانَد و خویش، خوش در برش مینشانَد:
آید هنوزشان ز لب لعل،بوی شیر
شیرینلبان نه شیر،که شکّر مزیدهاند
آب حیات در لب اینان به ظنّ من
از لولههای چشمهی کوثر مکیدهاند
سعدیِ جانم! روح روانم!
انگاری این بیت را در وصف خودت بر زبانت کشاندهاند و تو بر سبیل تعارف یا تجاهلالعارف، ضمیر اشاره را جمع بستهای:
اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند
کآرام جان و انس دل و نورِ دیدهاند
مُلک غزل توراست مسلّم. حافظ و خواجو سایهنشین سعدیهات شدند؛ یکی در حافظیهی شهر و دگری در میانهی کوه و مقابل دروازه قرآن؛ تا اوّلی ذائقهی عاشقانت را اوّل تر کند به «لعلِ سیرابِ به خونتشنه»ی لب یارش؛ و دیّمی در استقبال از غزلت که سرودی:
نه دل من، که دل خلق جهانی دارد
به تقلید برآید که:
نه دل من، که دل خلق جهانی ببَری!
سعدیِجانم!
آهوی کمندِ زلف خوبان،
خود را به هلاک میسپارد
زین روی یارانم به شماتت و بل حسادت،
گویند: برو ز پیش جورش
من میروم او نمیگذارد!
پس «فاش میگویم» و حافظ، لسانالغیب،داند که «از گفتهی خود دلشادم»:
بعداز طلبِ تو در سرم نیست
غیر از تو به خاطر اندرم نیست
من مرغ زبونِ دام اُنسام
هرچند که میکِشی، پَرم نیست
با بخت، جدل نمیتوان کرد
اکنون که طریق دیگرم نیست؛
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم
چراکه:
در دام تو عاشقان،گرفتار
در بند تو دوستان،مُحبَّس
من در همه قولها فصیحام
در وصف شمایل تو أخرَس!...
پس:
بنشینم و صبر پیش گیرم...
✍️ دکترمحمدعلی فیاضبخش
⭕️ @hamidhossaini
🔸(اول اردیبهشتماه جلالی)
«کنار آب رکنآباد و گلگشت مصلّا» را لسانالغیب حافظ مدیون سعدیِ جان است که آن قدر شیراز را با «شب عاشقان بیدل»ش زیبا و شبهایش را «دراز» کرد که حافظ را چارهای نماند جز آن که شبها در «حلقه»ی انسش «قصهی گیسوی» یار کند و تا «دل شب سخن از سلسلهی موی» او بَرَد.
اگر امروز از آرزوهای بربادرفتهی من بپرسند، بیتردید در رأس آنها، دیرکرد روزگاران در زادنم را خواهم گفت. اگر نقشهی ژنتیک انسانی، زمان بهینهی «ژنوم»ام را از خودم نظر خواسته بود، میگفتم همان اوایل قرن هفتم؛ همعصر سعدیِ جان.
من امروز نه با فیسبوک حالی دارم و نه با اینستا احوالی. به قدر بخور و نمیر، فیلتر میشکنم و آنهم بدان عشق، که سرِ حُقّهی سخن بشکنم و از سعدیِ جان بنویسم و در کنار کرشمهی ابروانش نازی به شستش آورم و دلی تازه کنم در «بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار».
سعدیِ جان در ۶۵۵ ه.ق، بوستانش را به گُل نشاند؛ در یک تفکر آرمانی و ترسیم جامعهای ایدهآلِ انسانی. اما گویی زود دریافت که کف کوچه و بازارچهی انسانی، عجالتاً چیزی دورتر از ترسیمات او در بوستان است و زین روی به بارآوری گلستان در ۶۵۶ ه.ق همت گماشت. گلستانش مشحون است از گل و خار؛ خلاف بوستانش که یکسره روح است و ریحان و قرنفل و ضیمران. دریافته بود که حکایتگری و روایتسازی از واقعیت زندگی مردمان، میطلبد که تلخ و شیرین و زشت و زیبا و خار و گل را با هم به بار آورَد و در معرض دیدگان مردمان قرار دهد تا خود برگزینند سره از ناسره را.
ملاحت و معاتبت، ظرافت و صعوبت، جدّ و هزل و در یک کلام، خوف و رجا، تار و پودهای درهمبافتهی سعدیِ جان است در آفرینش گلستان؛ زین روی گلستانش واقعیتر است تا بوستان. هرچه بوستانش قدسی است، گلستانش انسانی است و به زندگیِ زمین نزدیکتر.
هر «اول اردیبهشتماه جلالی» -که بلبلان را بر «منابر قُضبان» مینگرم- ره میکشد خیالم به «گل سرخِ» «نَم»گرفته از «لآلی»، که چهسان تشبیه آورده بر عرقکردن چهرهی معشوق؛ همان «شاهد غَضبان»؛ یک سو از شرم و دگر سوی از خشم؛ به شِکوه از ناصادقی عاشقِ ادعایی؛ ...و حبّذاگویان اعجاب میکنم از آن زبان ترجمان پاکی آسمانی بر غبارات زمینی؛ حبّذا!
در مصحف شریف، یکی از اعجازات بیانی، تلخیص کلامیاست؛ ...که تا امپیتری یا فور را تجربه نکردهبودیم، نمیفهمیدیم «اقتربتالساعة و انشقّالقمر»، یا «مُدهامَّتان» را. در گلستان سعدیِ جان، این تلخیصها را به اقتباس از قرآن، فراوان مییابیم که:
«تو را که خانه نِئین است، بازی نه این است!»
کریمهی «قیل یا أرض أبلعی مائک و یا سماء أقلعی...» در فصاحت جز از زبان باری جاری نیست؛ لیک سعدیِ جان به یُمن همنفسی با قرآن، سراید:
ای سیمتنِ سیاهگیسو
از فکر، سرم سفید کردی!
وزآن پس به گلایه گوید:
صلحاست میان کفر و اسلام
با ما تو هنوز در نبَردی!
در قصیده، سعدیِجان بدانگونه خدایگان نیست که در غزلستان؛ یا آنسان چیرهدست در رباعی، که در بافتنِ تار نثر به پود نظم در گلستان. لیک در قصیده نیز از مغازله وانمیمانَد و انگاری این رند سراپا شور و عشق، قصیده را -که باید به جِدّ و عبوسی سراید- نیز به بزم عروسیِ غزل میکشانَد و خویش، خوش در برش مینشانَد:
آید هنوزشان ز لب لعل،بوی شیر
شیرینلبان نه شیر،که شکّر مزیدهاند
آب حیات در لب اینان به ظنّ من
از لولههای چشمهی کوثر مکیدهاند
سعدیِ جانم! روح روانم!
انگاری این بیت را در وصف خودت بر زبانت کشاندهاند و تو بر سبیل تعارف یا تجاهلالعارف، ضمیر اشاره را جمع بستهای:
اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند
کآرام جان و انس دل و نورِ دیدهاند
مُلک غزل توراست مسلّم. حافظ و خواجو سایهنشین سعدیهات شدند؛ یکی در حافظیهی شهر و دگری در میانهی کوه و مقابل دروازه قرآن؛ تا اوّلی ذائقهی عاشقانت را اوّل تر کند به «لعلِ سیرابِ به خونتشنه»ی لب یارش؛ و دیّمی در استقبال از غزلت که سرودی:
نه دل من، که دل خلق جهانی دارد
به تقلید برآید که:
نه دل من، که دل خلق جهانی ببَری!
سعدیِجانم!
آهوی کمندِ زلف خوبان،
خود را به هلاک میسپارد
زین روی یارانم به شماتت و بل حسادت،
گویند: برو ز پیش جورش
من میروم او نمیگذارد!
پس «فاش میگویم» و حافظ، لسانالغیب،داند که «از گفتهی خود دلشادم»:
بعداز طلبِ تو در سرم نیست
غیر از تو به خاطر اندرم نیست
من مرغ زبونِ دام اُنسام
هرچند که میکِشی، پَرم نیست
با بخت، جدل نمیتوان کرد
اکنون که طریق دیگرم نیست؛
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم
چراکه:
در دام تو عاشقان،گرفتار
در بند تو دوستان،مُحبَّس
من در همه قولها فصیحام
در وصف شمایل تو أخرَس!...
پس:
بنشینم و صبر پیش گیرم...
✍️ دکترمحمدعلی فیاضبخش
⭕️ @hamidhossaini
Forwarded from کلام | سید حمید حسینی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 عبادت بهجز خدمت خلق نیست
💢به تسبیح و سجاده و دلق نیست
❇️ آیا نقدهایی که به اینگونه سخنان سعدی و شاعرانی چون او میشود منصفانه است؟
#آفتاب_شرقی
⭕️ @hamidhossaini
💢به تسبیح و سجاده و دلق نیست
❇️ آیا نقدهایی که به اینگونه سخنان سعدی و شاعرانی چون او میشود منصفانه است؟
#آفتاب_شرقی
⭕️ @hamidhossaini
Forwarded from کلام | سید حمید حسینی
💢 برای مهمانی بزرگ آمادهایم؟ 💢
✳️ بخشی از خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در آخرین جمعه ماه شعبان:
«اى مردم! همانا ماه خدا همراه با برکت و رحمت و آمرزش به شما روى آورده است؛ ماهى که نزد خدا برترینِ ماههاست و روزهایش برترینِ روزها،
شبهایش برترینِ شبها و ساعاتش برترینِ ساعات است.
ماهى است که در آن به میهمانى خدا دعوت شدهاید و از شایستگانِ کرامت الهى قرار داده شدهاید.
نَفَس هایتان در آن تسبیح است، خوابتان در آن عبادت، عملتان در آن پذیرفته و دعایتان در آن مورد اجابت است.
پس با نیّتهاى راست و دلهاى پاک از پروردگارتان بخواهید تا براى روزهدارىِ آن و تلاوت کتاب خویش توفیقتان دهد.»
🌾
🌿🍂
🍂🌺🍃
🌹🍃🌿🌸🍃🌾 ℹ️ @hamidhossaini
✳️ بخشی از خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در آخرین جمعه ماه شعبان:
«اى مردم! همانا ماه خدا همراه با برکت و رحمت و آمرزش به شما روى آورده است؛ ماهى که نزد خدا برترینِ ماههاست و روزهایش برترینِ روزها،
شبهایش برترینِ شبها و ساعاتش برترینِ ساعات است.
ماهى است که در آن به میهمانى خدا دعوت شدهاید و از شایستگانِ کرامت الهى قرار داده شدهاید.
نَفَس هایتان در آن تسبیح است، خوابتان در آن عبادت، عملتان در آن پذیرفته و دعایتان در آن مورد اجابت است.
پس با نیّتهاى راست و دلهاى پاک از پروردگارتان بخواهید تا براى روزهدارىِ آن و تلاوت کتاب خویش توفیقتان دهد.»
🌾
🌿🍂
🍂🌺🍃
🌹🍃🌿🌸🍃🌾 ℹ️ @hamidhossaini
💢 زن، اسلام، زمانپریشی 💢
۱. زمان پریشی (Anachronism) یکی از لغزشهای شناختی در بررسیهای تاریخی است. در این لغزش انسان ناخودآگاه ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک و ... دوران خود را به گذشته تعمیم میدهد و بر آن اساس مردم آن زمان را داوری میکند. مثلاً اگر کسی مردم ۳۰۰ سال پیش را ملامت کند که چرا از اسب و درشکه استفاده میکردند و نه از اتومبیل، چنین کسی دچار زمانپریشی شده است؛ زیرا در ۳۰۰ سال پیش هنوز اتومبیل اختراع نشده بود. و یا اگر کسی چند همسری در صدر اسلام را محکوم کند، دچار چنین لغزشی شده است؛ زیرا بهدلیل تلفات بالای مردان در جنگها و سوانح، چند همسری نیاز آن جامعه بوده است.
۲. شک نیست ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و تکنولوژیک صدر اسلام با دوران معاصر کاملاً متفاوت بوده است. در آن زمان ساختار قبیلهای مبتنی بر وراثت از پدر به پسر بر جامعهٔ عرب حاکم بود. بین قبائل مدام بر سر آب و مرتع و زمین جنگهای خونین در میگرفت و قبیلهای پیروز بود که مردان جنگاور بیشتری داشت. در چنین ساختاری طبعاً زن اهمیتی درجهٔ دو پیدا میکرد و صرفاً به دو کار میآمد: تمتع جنسی و تولید پسرانی که جنگاوران فردا شوند. در این ساختار، وجود زنانی چون خدیجه همسر محمد و هند همسر ابوسفیان با حقوق اجتماعی برابر با مردان، صرفاً استثناء بود و قاعده همان بود که بیان شد.
در بعضی از قبایل دختران را چون نانخور اضافه بودند و به کار جنگ نمیآمدند و حتی با اسیر شدن باعث ننگ قبیله میشدند، زنده به گور میکردند. زنان شویمرده یا به ارث مردان قبیله میرسید و یا از قبیله اخراج میشد که در این صورت قبیلهٔ پدری هم غالباً او را نمیپذیرفت و در بیابانها به اسارت و کنیزی قبایل دیگر در میآمد.
۳. اسلام با تعیین حقوق اجتماعی برای زنان و حق مالکیت برای آنها و سهم ارث و دیه و حق شهادت و ... ، زنان را به چنان جایگاهی در آن زمان جامعه عرب رساند که نه تنها یک سر و گردن بالاتر از متمدنترین جوامع آن روز یعنی روم و ایران و چین، بلکه حتی بالاتر از کشورهای اروپایی تا همین ۳۰۰ سال پیش بود. زنان صدر اسلام حق بیعت با حاکم اسلام و شرکت در مشارکت سیاسی پیدا کردند (ممتحنه/۱۲) در حالی که تا همین ۱۰۰ سال اخیر در آمریکا و اروپا زنان حق رأی نداشتند. و این معجزه تنها در ۱۰ سال دوران مدنی رخ داد. و آنان که فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی کردهاند میدانند که این تحول واقعاً یک معجزه بود.
۴. برای چنین انقلاب بزرگی طبیعی بود که قرآن بیشتر مردان را خطاب قرار دهد که در این رفتار ددمنشانهٔ خود تجدید نظر کنند و تحولی اساسی در درون خود ایجاد نمایند. در این میان با بیان قصهٔ آفرینش از آدم و حوا آغاز میکند که مرد و زن یکسان در آن نقش داشتهاند. آنگاه از زنان بزرگ تاریخ چون آسیه زن فرعون و یوکابد مادر موسی و مریم مادر عیسی میگوید. و سپس به آن مردان خشن یادآور میشود که این تناوری امروزتان مرهون مراحل سخت بارداری و وضع حمل و شیردهی و تربیت مادرانتان بوده است.
علاوه بر آیات قرآن، رفتار و سنت خود پيامبر (ص) نیز به گونهای بود که مردان عرب را به تجدید نظر وا میداشت. او دختردار شدن را به عنوان رحمت خدا به خانواده معرفي کرد و با تمام مقامی که داشت دست دخترش را ميبوسيد و به هنگام رفتن و مراجعت از سفر، او را ديدار ميکرد.
۵. در این راستا طبیعی بود که قرآن در ابتدا از زبانی استفاده کند که قابل درک برای آن مردان باشد. و لذا با اینکه زنان کشتزار شمایند (بقره/۲۲۳)، شروع میکند و کمکم آنها را به جایی میرساند که بپذیرند زن نیز مانند مرد به تمام معني مستقل و آزاد و بدون هيچ تفاوتي از نظر داشتن روح کامل انساني و اراده و اختيار است به طوری که در (احزاب/۳۵) ده بار مردان و زنان با صفات مختلف در کنار هم ذکر میشوند. در شأن نزول این آیه نقل است که روزی امسلمه نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: چرا در قرآن کریم راجع به مردان آیاتی آمده، اما نسبت به زنان چیزی وجود ندارد؟
پس از آن بود که خداوند این آیه را نازل کرد و فرمود که زن و مرد در پيشگاه او از نظر قرب و منزلت يکسانند.
۶. مواردی توسط دوستان گفته شد که: چرا پیامبر در آخر عمر چند همسر داشته است و این ظلم به زنان بوده است؟ و یا چرا بعضی زنان پیامبر از ایشان جوانتر بودهاند؟ و یا چرا زنان ابزاری برای پیوندهای سیاسی بودهاند؟ اینها همه مبتنی بر زمانپریشی و عدم اشراف بر فرهنگ زمانه است. در آن زمان به دلیل عدم وجود تقویم رسمی درک صحیحی از سن و سال وجود نداشت و زنان آن زمان تعریف متفاوتی از مردان شایسته داشتند و بر اساس آن ملاکها پیامبر ص بهترین بود و بسیار محبوب. تاریخ هم گواه است که تمام ازدواجهای پیامبر با رضایت زنان صورت گرفته بوده است نه تحمیل. با توجه به اینکه همهٔ همسران پیامبر بیوه و مطلقه و غالباً مسن بودهاند.
✍️ علی طبیعتپور
.
۱. زمان پریشی (Anachronism) یکی از لغزشهای شناختی در بررسیهای تاریخی است. در این لغزش انسان ناخودآگاه ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک و ... دوران خود را به گذشته تعمیم میدهد و بر آن اساس مردم آن زمان را داوری میکند. مثلاً اگر کسی مردم ۳۰۰ سال پیش را ملامت کند که چرا از اسب و درشکه استفاده میکردند و نه از اتومبیل، چنین کسی دچار زمانپریشی شده است؛ زیرا در ۳۰۰ سال پیش هنوز اتومبیل اختراع نشده بود. و یا اگر کسی چند همسری در صدر اسلام را محکوم کند، دچار چنین لغزشی شده است؛ زیرا بهدلیل تلفات بالای مردان در جنگها و سوانح، چند همسری نیاز آن جامعه بوده است.
۲. شک نیست ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و تکنولوژیک صدر اسلام با دوران معاصر کاملاً متفاوت بوده است. در آن زمان ساختار قبیلهای مبتنی بر وراثت از پدر به پسر بر جامعهٔ عرب حاکم بود. بین قبائل مدام بر سر آب و مرتع و زمین جنگهای خونین در میگرفت و قبیلهای پیروز بود که مردان جنگاور بیشتری داشت. در چنین ساختاری طبعاً زن اهمیتی درجهٔ دو پیدا میکرد و صرفاً به دو کار میآمد: تمتع جنسی و تولید پسرانی که جنگاوران فردا شوند. در این ساختار، وجود زنانی چون خدیجه همسر محمد و هند همسر ابوسفیان با حقوق اجتماعی برابر با مردان، صرفاً استثناء بود و قاعده همان بود که بیان شد.
در بعضی از قبایل دختران را چون نانخور اضافه بودند و به کار جنگ نمیآمدند و حتی با اسیر شدن باعث ننگ قبیله میشدند، زنده به گور میکردند. زنان شویمرده یا به ارث مردان قبیله میرسید و یا از قبیله اخراج میشد که در این صورت قبیلهٔ پدری هم غالباً او را نمیپذیرفت و در بیابانها به اسارت و کنیزی قبایل دیگر در میآمد.
۳. اسلام با تعیین حقوق اجتماعی برای زنان و حق مالکیت برای آنها و سهم ارث و دیه و حق شهادت و ... ، زنان را به چنان جایگاهی در آن زمان جامعه عرب رساند که نه تنها یک سر و گردن بالاتر از متمدنترین جوامع آن روز یعنی روم و ایران و چین، بلکه حتی بالاتر از کشورهای اروپایی تا همین ۳۰۰ سال پیش بود. زنان صدر اسلام حق بیعت با حاکم اسلام و شرکت در مشارکت سیاسی پیدا کردند (ممتحنه/۱۲) در حالی که تا همین ۱۰۰ سال اخیر در آمریکا و اروپا زنان حق رأی نداشتند. و این معجزه تنها در ۱۰ سال دوران مدنی رخ داد. و آنان که فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی کردهاند میدانند که این تحول واقعاً یک معجزه بود.
۴. برای چنین انقلاب بزرگی طبیعی بود که قرآن بیشتر مردان را خطاب قرار دهد که در این رفتار ددمنشانهٔ خود تجدید نظر کنند و تحولی اساسی در درون خود ایجاد نمایند. در این میان با بیان قصهٔ آفرینش از آدم و حوا آغاز میکند که مرد و زن یکسان در آن نقش داشتهاند. آنگاه از زنان بزرگ تاریخ چون آسیه زن فرعون و یوکابد مادر موسی و مریم مادر عیسی میگوید. و سپس به آن مردان خشن یادآور میشود که این تناوری امروزتان مرهون مراحل سخت بارداری و وضع حمل و شیردهی و تربیت مادرانتان بوده است.
علاوه بر آیات قرآن، رفتار و سنت خود پيامبر (ص) نیز به گونهای بود که مردان عرب را به تجدید نظر وا میداشت. او دختردار شدن را به عنوان رحمت خدا به خانواده معرفي کرد و با تمام مقامی که داشت دست دخترش را ميبوسيد و به هنگام رفتن و مراجعت از سفر، او را ديدار ميکرد.
۵. در این راستا طبیعی بود که قرآن در ابتدا از زبانی استفاده کند که قابل درک برای آن مردان باشد. و لذا با اینکه زنان کشتزار شمایند (بقره/۲۲۳)، شروع میکند و کمکم آنها را به جایی میرساند که بپذیرند زن نیز مانند مرد به تمام معني مستقل و آزاد و بدون هيچ تفاوتي از نظر داشتن روح کامل انساني و اراده و اختيار است به طوری که در (احزاب/۳۵) ده بار مردان و زنان با صفات مختلف در کنار هم ذکر میشوند. در شأن نزول این آیه نقل است که روزی امسلمه نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: چرا در قرآن کریم راجع به مردان آیاتی آمده، اما نسبت به زنان چیزی وجود ندارد؟
پس از آن بود که خداوند این آیه را نازل کرد و فرمود که زن و مرد در پيشگاه او از نظر قرب و منزلت يکسانند.
۶. مواردی توسط دوستان گفته شد که: چرا پیامبر در آخر عمر چند همسر داشته است و این ظلم به زنان بوده است؟ و یا چرا بعضی زنان پیامبر از ایشان جوانتر بودهاند؟ و یا چرا زنان ابزاری برای پیوندهای سیاسی بودهاند؟ اینها همه مبتنی بر زمانپریشی و عدم اشراف بر فرهنگ زمانه است. در آن زمان به دلیل عدم وجود تقویم رسمی درک صحیحی از سن و سال وجود نداشت و زنان آن زمان تعریف متفاوتی از مردان شایسته داشتند و بر اساس آن ملاکها پیامبر ص بهترین بود و بسیار محبوب. تاریخ هم گواه است که تمام ازدواجهای پیامبر با رضایت زنان صورت گرفته بوده است نه تحمیل. با توجه به اینکه همهٔ همسران پیامبر بیوه و مطلقه و غالباً مسن بودهاند.
✍️ علی طبیعتپور
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹رحمت خدا بر هر معلم خوبی که بر گردنم حق دارد؛ از زندهیاد نیّرزاده که خواندن و نوشتن را هنرمندانه یادم داد تا استاد مطهری که آثار و شخصیتش در شکلگیری پایههای فکری و نگاهم به دین و زندگی نقشی مؤثر داشت و تا همهٔ تلاشگران عرصهٔ آگاهی.
⭕️ @hamidhossaini
⭕️ @hamidhossaini
💢 اصول دین چند تا است؟! 💢
❇️ اغلب افراد بدون بررسی و آگاهی، همان سخن مشهور را دربارهٔ اصول دین تکرار میکنند. البته آنچه از کودکی در این باره به ما یاد دادهاند، اعتقاداتی درست است؛ ولی اگر نباید در اصول دین مقلد بود، چرا حاضر نیستیم حتی دربارهٔ عناوینش تحقیق کنیم و مبنا و دلیل این شمارش و دستهبندی را جویا شویم؟
🔸قرآن کریم یکی از مهمترین موانع موفقیت و رستگاری انسان را تقلید کورکورانه میداند و از ما میخواهد با تفکر و تکیه بر یافتههای وجدانی، راه خود را بیابیم و همین تلاش برای زندگی درست، آگاهانه و انسانی را دین حق مینامد و فرقهسازیها و دستهبندیهای مرسوم پیروان ادیان گوناگون را محکوم میکند.
🔺اگر این تعریف را بپذیریم باید اصول دین را در شرایطی که به حقانیت فرستادهٔ خدا پی بردهایم با شرایط قبل از این آگاهی متفاوت بدانیم. زیرا در جایی که دستورالعملی جز فرمان عقل نداریم، فقط در این حد میفهمیم که خالق و صاحباختیار هستی، ما را برای هدفی برتر از جهان محدود مادی آفریده و روش درست زندگی، اخلاقی زیستن برای رسیدن به معنا و مقصودی بزرگ است.
✅ پس اصول این دین عقلانی و انسانی عبارت است از:
۱ـ ایمان به خدای یگانه و نفی سرسپردگی به دیگران؛
۲. ایمان به جهانی برتر بهعنوان معنا و هدف حکیمانهٔ زندگی؛
۳. پایبندی به اخلاق و رفتارهای نیک.
این سه اصل تقریباً در همهٔ مکاتب مبتنی بر وجدان انسانی مشترک است و قرآن کریم نیز بارها آن را بهعنوان شرط نجات و آرامش ابدی بر میشمرد.
🔻اما در مرحلهای بالاتر وقتی میفهمیم خداوند علاوه بر عقل، از طریق فرستادگانی مرتبط با آسمان نیز با ما سخن گفته و شریعتهایی متفاوت را برای شکوفایی بیشتر در اختیار ما گذاشته است، به حکم وجدان اخلاقی باید به فرستادهٔ خدا ایمان آوریم. اکنون اگر از اصول دین سخن میگوییم، منظورمان مهمترین دستورالعملهایی است که از آسمان دریافت و به ما توصیه شده است.
✅ با دقت به این نکته متوجه میشویم که چرا پیشوایان ما هر جا دربارهٔ پایههای اسلام سخن گفتهاند، موضوعاتی را بهعنوان اصول دین برشمردهاند که در برداشت مشهور، اشتباهاً در فهرست فروع دین جای میگیرد.
🔸اصول پنجگانهٔ دین در روایات متعدد و از جمله در حدیث معتبر امام باقر علیهالسلام (کافی، ج ۲، ص ۱۸) عبارت است از:
۱ـ ولایت: بهمعنی اطاعت از بیانکنندگان معصوم حقیقت که مستلزم دلدادگی به آنها و برائت از دشمنانشان است؛
۲ـ نماز: بهعنوان رشتهٔ پیوند معنوی انسان با خدا برای زنده نگه داشتن یاد او در زندگی؛
۳ـ روزه: بهعنوان تمرینی مؤثر برای اخلاص، تقویت اراده و خویشتنداری؛
۴ـ زکات: بهعنوان نماد خدمت به خلق و احساس مسئولیت در برابر اجتماع؛
۵ـ حج: بهعنوان عبادتی تحولآفرین و نمادی هویتبخش برای امت اسلامی.
❇️ در این زمینه توجه به چند نکته ضروری است:
🔹بر این مبنا دیگر توحید و معاد و اخلاق بهعنوان اصول این دین یا شریعت خاص مطرح نمیشود، زیرا جایگاهشان مهمتر و قبل از شرایع گوناگون است.
🔹نبوت بهمعنی پذیرش حقانیت و تبعیت از رسول خدا در ضمن اصل ولایت قرار میگیرد و نباید جداگانه ذکر شود.
🔹تفکیک مذهب از دین صحیح نیست و اصول مذهب همان اصول اسلام حقیقی است که مکاتب گوناگونی در برداشت از آنها وجود دارد.
🔹عدل یکی از صفات خدا و از فروع مهم اصل توحید است که بحثهای کلامی در دورهای از تاریخ، آن را برجسته کرده است.
🔹این تصور که اصول دین، اعتقادی و فروع آن، عملی است، دلیل و مبنای درستی ندارد.
🔹فروع دین امری نسبی است که بر همهٔ عقاید، مقررات و آموزههای شرعی که ذیل مسائلی مهمتر قرار میگیرد صدق میکند.
🔹اصول دین، موضوعی متفاوت با مرزهای اسلام و کفر است؛ زیرا در اصطلاح فقهی و حقوقی، شهادتین ملاک اسلام قرار میگیرد و در نگاهی گستردهتر، تسلیم در برابر همهٔ حقایق، ایمان و ستیز با هر حقیقتی کفر نامیده میشود.
✍️ سید حمید حسینی ـ ۹۹/۲/۱۳
#باورها
⭕️ @hamidhossaini
❇️ اغلب افراد بدون بررسی و آگاهی، همان سخن مشهور را دربارهٔ اصول دین تکرار میکنند. البته آنچه از کودکی در این باره به ما یاد دادهاند، اعتقاداتی درست است؛ ولی اگر نباید در اصول دین مقلد بود، چرا حاضر نیستیم حتی دربارهٔ عناوینش تحقیق کنیم و مبنا و دلیل این شمارش و دستهبندی را جویا شویم؟
🔸قرآن کریم یکی از مهمترین موانع موفقیت و رستگاری انسان را تقلید کورکورانه میداند و از ما میخواهد با تفکر و تکیه بر یافتههای وجدانی، راه خود را بیابیم و همین تلاش برای زندگی درست، آگاهانه و انسانی را دین حق مینامد و فرقهسازیها و دستهبندیهای مرسوم پیروان ادیان گوناگون را محکوم میکند.
🔺اگر این تعریف را بپذیریم باید اصول دین را در شرایطی که به حقانیت فرستادهٔ خدا پی بردهایم با شرایط قبل از این آگاهی متفاوت بدانیم. زیرا در جایی که دستورالعملی جز فرمان عقل نداریم، فقط در این حد میفهمیم که خالق و صاحباختیار هستی، ما را برای هدفی برتر از جهان محدود مادی آفریده و روش درست زندگی، اخلاقی زیستن برای رسیدن به معنا و مقصودی بزرگ است.
✅ پس اصول این دین عقلانی و انسانی عبارت است از:
۱ـ ایمان به خدای یگانه و نفی سرسپردگی به دیگران؛
۲. ایمان به جهانی برتر بهعنوان معنا و هدف حکیمانهٔ زندگی؛
۳. پایبندی به اخلاق و رفتارهای نیک.
این سه اصل تقریباً در همهٔ مکاتب مبتنی بر وجدان انسانی مشترک است و قرآن کریم نیز بارها آن را بهعنوان شرط نجات و آرامش ابدی بر میشمرد.
🔻اما در مرحلهای بالاتر وقتی میفهمیم خداوند علاوه بر عقل، از طریق فرستادگانی مرتبط با آسمان نیز با ما سخن گفته و شریعتهایی متفاوت را برای شکوفایی بیشتر در اختیار ما گذاشته است، به حکم وجدان اخلاقی باید به فرستادهٔ خدا ایمان آوریم. اکنون اگر از اصول دین سخن میگوییم، منظورمان مهمترین دستورالعملهایی است که از آسمان دریافت و به ما توصیه شده است.
✅ با دقت به این نکته متوجه میشویم که چرا پیشوایان ما هر جا دربارهٔ پایههای اسلام سخن گفتهاند، موضوعاتی را بهعنوان اصول دین برشمردهاند که در برداشت مشهور، اشتباهاً در فهرست فروع دین جای میگیرد.
🔸اصول پنجگانهٔ دین در روایات متعدد و از جمله در حدیث معتبر امام باقر علیهالسلام (کافی، ج ۲، ص ۱۸) عبارت است از:
۱ـ ولایت: بهمعنی اطاعت از بیانکنندگان معصوم حقیقت که مستلزم دلدادگی به آنها و برائت از دشمنانشان است؛
۲ـ نماز: بهعنوان رشتهٔ پیوند معنوی انسان با خدا برای زنده نگه داشتن یاد او در زندگی؛
۳ـ روزه: بهعنوان تمرینی مؤثر برای اخلاص، تقویت اراده و خویشتنداری؛
۴ـ زکات: بهعنوان نماد خدمت به خلق و احساس مسئولیت در برابر اجتماع؛
۵ـ حج: بهعنوان عبادتی تحولآفرین و نمادی هویتبخش برای امت اسلامی.
❇️ در این زمینه توجه به چند نکته ضروری است:
🔹بر این مبنا دیگر توحید و معاد و اخلاق بهعنوان اصول این دین یا شریعت خاص مطرح نمیشود، زیرا جایگاهشان مهمتر و قبل از شرایع گوناگون است.
🔹نبوت بهمعنی پذیرش حقانیت و تبعیت از رسول خدا در ضمن اصل ولایت قرار میگیرد و نباید جداگانه ذکر شود.
🔹تفکیک مذهب از دین صحیح نیست و اصول مذهب همان اصول اسلام حقیقی است که مکاتب گوناگونی در برداشت از آنها وجود دارد.
🔹عدل یکی از صفات خدا و از فروع مهم اصل توحید است که بحثهای کلامی در دورهای از تاریخ، آن را برجسته کرده است.
🔹این تصور که اصول دین، اعتقادی و فروع آن، عملی است، دلیل و مبنای درستی ندارد.
🔹فروع دین امری نسبی است که بر همهٔ عقاید، مقررات و آموزههای شرعی که ذیل مسائلی مهمتر قرار میگیرد صدق میکند.
🔹اصول دین، موضوعی متفاوت با مرزهای اسلام و کفر است؛ زیرا در اصطلاح فقهی و حقوقی، شهادتین ملاک اسلام قرار میگیرد و در نگاهی گستردهتر، تسلیم در برابر همهٔ حقایق، ایمان و ستیز با هر حقیقتی کفر نامیده میشود.
✍️ سید حمید حسینی ـ ۹۹/۲/۱۳
#باورها
⭕️ @hamidhossaini