💥روضه ی علی اصغر

در جلسات روضه هروقت روضه ی علی اصغر را می شنید،بدجوری بی تاب می شد و خیلی گریه می کرد.همیشه از خودم سئوال می کردم:چرا روضه ی علی اصغر؟!
تا اینکه روز عملیات رسید.هفتاد_هشتاد تانک به بچه های گردان حمله کرده بودند و مهمات تمام شده بود.بچه ها با آر پی جی و نارنجک دفاع می کردند.مجید نارنجکی به دست گرفت و مثل شیر دوان دوان به طرف یکی از تانکهای دشمن رفت،ضامنش را کشید و آن را داخل تانک انداخت.تانک منهدم شد،نارنجک دیگری برداشت و به طرف تانک دیگری رفت.صدایش را بلند کرد و فریاد زد:الله اکبر...الله اکبر...
همه شروع به گفتن الله اکبر کردند.ناگهان تیری از تیربار بالای تانک بیرون آمد و به گلوی مجید خورد و حنجره ی مجید را پاره پاره کرد و همان جا بر زمین افتاد.تازه فهمیدم چرا برای روضه ی حضرت علی اصغر زیاد گریه می کرد چون نحوه ی شهادتش مانند حضرت علی اصغر بوده،هردو با گلوی پاره خدا را ملاقات کردند.

شهید #مجید_عامری
راوی:دوست شهید

#دمی_با_شهدا
🎯♻🎯

👈 احتیاط کن! تو ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند، یک آقایی دارد مرا می بیند، دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد.

🔶وقتی می رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد. بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است. بد نیست ؟!!! فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی می خواهیم بدهیم.

#دمی_با_شهدا
#شهید_مجتبی_علمدار
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸

#دمی_با_شهدا

کلام شهدا🌹

تا انسان در خود تلاشی ایجاد نکند خودسازی ایجاد نمیشود.❌

هرچند محیط مساعد خیلی مهم است اما این تلاش انسان است که باید در درونش یک تحول ایجاد کند و اشکالات خود را بسنجد و برطرف کند و راه را بیابد.♻️

🌹شهید مصطفی ردانی پور🌹

🔰🌹🔰🌹🔰🌹🔰🌹🔰

روز #14 #ترک_ناامیدی
💥حضرت زکریا و فرزندش یحیی :
حضرت زکریا به سن نودو نه سالگی و همسرشون به سن نود و هشت سالگی رسیده بودند اما از خداوند ناامید نبود و با خداوند راز و نیاز کرد و گفت خدایا استخوانم سست گردیده و تمام موهایم سفید شده من از وارثانم میترسم (منظور حضرت زکریا علیه السلام پسرعموهای ایشان بود از اینکه نکنه ارث حضرت را در جایی که خلاف رضایت خداست خرج کنند) به من فرزندی عطاکن تا اولی به ترکه ام باشد و ولیعهد و متولی من در امور دین من باشد و میراث از آل یعقوب برد و او را شایسته و پسندیده گردان و خداوند حاجت زکریا را براورده کرد زیرا که او ناامید از لطف خداوند نبود.

#ترک_ناامیدی

🌹 #دمی_با_شهدا

دقت در بیت المال...‼️

گفتم شما فرمانده لشکرید اختیار همه امور را دارید.👮
چند کپی که در راستای کارهای لشکر هم هست که دیگه شخصی حساب نمیشه.😊😉

👮گفت：بگو چقدر میشه.
بیت المال,فرمانده لشکر یا نیروی عادی نمیشناسه.⛔️

از من اصرار ب نگرفتن پول از او اصرار به پرداخت.💰

بالاخره کوتاه امدم.پول کپی هارا داد البته دوبرابر.😓

🌹خاطره ای از سردار شهید حاج احمد کاظمی🌹

#حق_الناس
#بیت_المال

روز #16 #ترڪ_ناامیدے

💥گاها دوستان از اجابت دعاشون ناامید میشن این ناامیدے هم درست نیست شاید چیزے ڪه آرزوش رو داریم به جاے رشد مانع رشدمون بشه و ما هم اصرار داریم ڪه به اون خواستمون برسیم اما خداوند از خودمون بهتر میدونه چه چیزے برامون بهتره یا ممڪنه علت دیر استجابت ڪردن دعا این باشه ڪه خود همین دعا ڪردن و تضرع ما به درگاه خدا باعث بشه ڪه بیشتر به خدا نزدیک بشیم و یا ممڪنه زمان دیگرے استجابت بڪنه و الان اگه دعامون استجابت بشه اون نعمت رو ضایع ڪنیم بیاییم در ڪنار دعا ڪردن از عمق جان به استجابت دعا هم خوش بین باشیم و امید داشته باشیم و اگر هم مستجاب نشد ناامید نشیم و به خدا توڪل ڪنیم و تلاشمون رو بیشتر ڪنیم.

#ترڪ_ناامیدی

🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼

🌸دایم الانفاق بود...💸
❄️زمستان هاے قزوین سرد بود❄️
⛄️وقتے به مدرسه مے رفت لباسش را مرتب مے ڪردم و دور گردنش شال مے انداختم تا سرما نخورد.
یک روز ڪه از مدرسه برگشت، دیدم شال همراهش نیست.😕
گفتم شال را چه ڪردی⁉️
گفت یڪے از دوستانم سرماخورده بود 🤒و شال گردن نداشت ، شالم را به او دادم.☺️
روز دیگر ڪتش به تنش نبود پرسیدم علے جان ڪتت ڪو⁉️
گفت باران مے آمد🌧 یڪے از دوستانم سردش بود❄️
ڪت را به او دادم🎁

حاج علے اڪبر #ابوترابی
#دمی_با_شهدا

🎁💗🎁💗🎁💗

#انرژی_مثبت

زندگے هدیه ايه ڪه نباید حروم بشه😊
شما نميدونيد برگه بعدے زندگیه چیه🤔
باید یاد بگیرے روے تک تک روزاش حساب ڪنی...😉

🌸 روزتون پر انرژے و امید 🌸