باید قبول کرد که زندگی کردن در وضع کنونی کار هر کسی نیست
باید جان کَند و جان داد تا بتوانی زنده بمانی و زندگی کنی
اما میتوان متفاوت بود
میشود خوب زندگی کرد
میشود با تمام داشته هایت برای خودت لحظات شیرین و در عین حال ساده بسازی
میشود امید داشت و نیم نگاهی هم به آینده و بهتر شدن داشت
میشود جوری زندگی کرد که رنگ و غبار تکرار به سراغت نیاید
بخش دردناک قضیه آنجا هویدا میشود که دست به مقایسه میزنی
اینکه مقایسه کردن، لذت زندگی را می کُشَد
باید در لحظه و مکانی که هستی خدا را شاکر باشی
قطعا زمان و مکان بهتری از زمان و مکان اکنونِ تو وجود دارد که در درونت غبطه اش را بخوری اما یادت باشد خیلی ها در حال تلاش برای رسیدن به شرایط کنونیِ تو هستند
یادت باشد که باید در زمان حال زندگی کنی و تنها برای بهتر شدن مقایسه کنی ، اینکه من هم میتوانم .
تنها فردی که باید از او بهتر باشی کسی هست که دیروز بوده ای!
پس عزمت را جزم کن و امروزت را جوری رقم بزن که شاید فردایی دیگر در انتظار تو نباشد.
#علیرضا_بهجتی
باید جان کَند و جان داد تا بتوانی زنده بمانی و زندگی کنی
اما میتوان متفاوت بود
میشود خوب زندگی کرد
میشود با تمام داشته هایت برای خودت لحظات شیرین و در عین حال ساده بسازی
میشود امید داشت و نیم نگاهی هم به آینده و بهتر شدن داشت
میشود جوری زندگی کرد که رنگ و غبار تکرار به سراغت نیاید
بخش دردناک قضیه آنجا هویدا میشود که دست به مقایسه میزنی
اینکه مقایسه کردن، لذت زندگی را می کُشَد
باید در لحظه و مکانی که هستی خدا را شاکر باشی
قطعا زمان و مکان بهتری از زمان و مکان اکنونِ تو وجود دارد که در درونت غبطه اش را بخوری اما یادت باشد خیلی ها در حال تلاش برای رسیدن به شرایط کنونیِ تو هستند
یادت باشد که باید در زمان حال زندگی کنی و تنها برای بهتر شدن مقایسه کنی ، اینکه من هم میتوانم .
تنها فردی که باید از او بهتر باشی کسی هست که دیروز بوده ای!
پس عزمت را جزم کن و امروزت را جوری رقم بزن که شاید فردایی دیگر در انتظار تو نباشد.
#علیرضا_بهجتی
Audio
لافکادیو
(قسمت هشتم)
شیری که از ساحل کن برات سلام مخصوص میفرسته!
اثر: شل سیلور استاین
ترجمه: رضی هیرمندی
موسیقی: موتسارت
تنظیم و اجرا: #علیرضا_ایرانمهر
#قصه_شب
(قسمت هشتم)
شیری که از ساحل کن برات سلام مخصوص میفرسته!
اثر: شل سیلور استاین
ترجمه: رضی هیرمندی
موسیقی: موتسارت
تنظیم و اجرا: #علیرضا_ایرانمهر
#قصه_شب
Audio
لافکادیو
( قسمت آخر. نهم)
اثر: #شل_سیلور_استاین
ترجمه: رضی هیرمندی
موسیقی: موتسارت
تنظیم و اجرا: #علیرضا_ایرانمهر
#قصه_شب
( قسمت آخر. نهم)
اثر: #شل_سیلور_استاین
ترجمه: رضی هیرمندی
موسیقی: موتسارت
تنظیم و اجرا: #علیرضا_ایرانمهر
#قصه_شب
اینکه خانم پیشنهاد رابطه یا ازدواج بده،مصداق، بی ارزشی نیست!
یکی از مفروضه های ذهنی خیلی از ما، همین کلیشه ای هست که،شرم یا خجالت خودمون رو توجیه کنیم!
اینکه، اول خانم خواستگاری کنه ،یا پیشنهاد دوستی بده، یا آقا این کارو کنه، در عمل هیچ منافاتی باهم نداره!
هیچ برتری یا ذلتی وجود نداره.
نکته قابل توجهی که هست،اینکه، طرفین با این گیر و داد های کلیشه ای، با خشابی پر تر از قبل وارد زندگی زناشویی میشوند...
جدا از بحث جنسیت،باید به این موضوع پی ببریم که،پیشنهاد،ازدواج،پیشنهاد رابطه، برای هردو جنسیت صدق میکنه و، عار نیست برای هر خانومی! اتفاقا به عزت نفس طرفین بستگی داره نه جنسیت
پیام همیشگی : لطفا قبل از ازدواج، قبل از تولید مثل، مطلع شوید که دانش کافی رو دارید! مطلع شوید که آگاهی لازم را دارید.
__ #علیرضا_عدالتیان
یکی از مفروضه های ذهنی خیلی از ما، همین کلیشه ای هست که،شرم یا خجالت خودمون رو توجیه کنیم!
اینکه، اول خانم خواستگاری کنه ،یا پیشنهاد دوستی بده، یا آقا این کارو کنه، در عمل هیچ منافاتی باهم نداره!
هیچ برتری یا ذلتی وجود نداره.
نکته قابل توجهی که هست،اینکه، طرفین با این گیر و داد های کلیشه ای، با خشابی پر تر از قبل وارد زندگی زناشویی میشوند...
جدا از بحث جنسیت،باید به این موضوع پی ببریم که،پیشنهاد،ازدواج،پیشنهاد رابطه، برای هردو جنسیت صدق میکنه و، عار نیست برای هر خانومی! اتفاقا به عزت نفس طرفین بستگی داره نه جنسیت
پیام همیشگی : لطفا قبل از ازدواج، قبل از تولید مثل، مطلع شوید که دانش کافی رو دارید! مطلع شوید که آگاهی لازم را دارید.
__ #علیرضا_عدالتیان
تو سن پایین تر تا ۳۰ سالگی، مهم ترین پازل های زندگیمون رو با تجربیات و درس هایی که میگیریم میچینیم ، کلی سفیدی و سیاهی، موفقیت ،شکست، تحقیر، تخریب ، از دست دادن ها ،شکست عاطفی، ناامیدی ... اما تک تک اینها جهت هایی روبه بالندگی و مستقل شدنه ..
تو این دوره از زمان مسیر زندگیمون و خودمون با انتخاب ها و تصمیم هامون مشخص میکنیم مواظبت کنیم از ارزش هدف زندگیمون...
زندگی هرچقدر هم که بی عدالت باشه اما ارزشش رو داره...
__ #علیرضا_عدالتیان
تو این دوره از زمان مسیر زندگیمون و خودمون با انتخاب ها و تصمیم هامون مشخص میکنیم مواظبت کنیم از ارزش هدف زندگیمون...
زندگی هرچقدر هم که بی عدالت باشه اما ارزشش رو داره...
__ #علیرضا_عدالتیان
سال جدید و تمرین کنید که شفافیت داشته باشه هدفاتون.تا روشن باشه مسیرتون که راحت تروبهترانجام بدید👌
آخرین ویسِ امسال قبل از شروعِ سال جدید ..
__ #علیرضا_عدالتیان
آخرین ویسِ امسال قبل از شروعِ سال جدید ..
__ #علیرضا_عدالتیان
اگر از بچگی به تو آموختند، که از همه بهتری ،برتری ، تو خانومی تو آقایی با اونی که حتی داره تو کوچه فوتبال بازی میکنه و لباسش کثیف شده بهتری، اگر همیشه بهت نقاب برتری و عالی بودن دادند،در همه حال تورو روی تاج سرشون میگذاشتند، اگر بین بچه های فامیل یکسره تو ذهنت این و فرو میکردن که تو از این ها بهتری چون .. تو از این ها بیشتر میزنی جلو..
اگر یک فضای رقابتی برات درست میکردند
احتمالا الان شخصیت نارسیستی و خودشیفته ای
راحت میتونی آدم هارو ببری زیر سوال
__ #علیرضا_عدالتیان
اگر یک فضای رقابتی برات درست میکردند
احتمالا الان شخصیت نارسیستی و خودشیفته ای
راحت میتونی آدم هارو ببری زیر سوال
__ #علیرضا_عدالتیان
اونی که همش درحال راضی نگهداشتن آدم هاست و نقاب فیک به چهره خودش زده و میخواد وانمود کنه .. کودکی افسرده و درونی مضطرب داره...
#علیرضا_عدالتیان
#علیرضا_عدالتیان
زمستان نزدیک میشود، خود را آماده کنید.
آگهی قدیمی چراغ علاءالدین مربوط به دهه چهل، نسل ما با این چراغ خاطرات بسیاری دارند
بخاری کوچکی که تو شبهای سرد زمستان، کانون خانواده ها را گرم نگه میداشت و ما رو دور هم جمع میکرد. البته وقتی میگم زمستان، این زمستانهای بی غیرت هزاره سوم، منظورم نیست. اون قدیما تا زانو برف میاومد و هرسال چندین بار مجبور میشدیم تو سوز و سرما، برف پشت بوم رو پارو کنیم و بعد با دماغای قندیل بسته، بیام تو خونه و بچسبیم به علاءالدین.
علاءالدین هم بخاری بود و هم خیلی وقتها اجاق گاز، روش غذا میپختیم، شلغم و سیب زمینی بار میذاشتیم یا تخمه آفتاب گردون درست میکردیم، اما بهترین کاری که می شد باهاش کرد، درست کردن پف فیل بود. وقتی دونههای ذرت، ترق و تروق میکردند و به در و دیوار قابلمه میخوردند، ما از هیجان بالا و پایین می پریدیم. بعدا این تخمهها و پففیلها، میشد مزۀ تماشای سریال سلطان و شبان و جنگجویان کوهستان و میرزا کوچک جنگلی.
اون روزها اصلا فکرشم نمیکردیم ، دلمون برای همین علاءالدینها تنگ بشه...
#علیرضا_نصرتی
آگهی قدیمی چراغ علاءالدین مربوط به دهه چهل، نسل ما با این چراغ خاطرات بسیاری دارند
بخاری کوچکی که تو شبهای سرد زمستان، کانون خانواده ها را گرم نگه میداشت و ما رو دور هم جمع میکرد. البته وقتی میگم زمستان، این زمستانهای بی غیرت هزاره سوم، منظورم نیست. اون قدیما تا زانو برف میاومد و هرسال چندین بار مجبور میشدیم تو سوز و سرما، برف پشت بوم رو پارو کنیم و بعد با دماغای قندیل بسته، بیام تو خونه و بچسبیم به علاءالدین.
علاءالدین هم بخاری بود و هم خیلی وقتها اجاق گاز، روش غذا میپختیم، شلغم و سیب زمینی بار میذاشتیم یا تخمه آفتاب گردون درست میکردیم، اما بهترین کاری که می شد باهاش کرد، درست کردن پف فیل بود. وقتی دونههای ذرت، ترق و تروق میکردند و به در و دیوار قابلمه میخوردند، ما از هیجان بالا و پایین می پریدیم. بعدا این تخمهها و پففیلها، میشد مزۀ تماشای سریال سلطان و شبان و جنگجویان کوهستان و میرزا کوچک جنگلی.
اون روزها اصلا فکرشم نمیکردیم ، دلمون برای همین علاءالدینها تنگ بشه...
#علیرضا_نصرتی