ایران بریفینگ
۱۸-سعید امامی از بدو ورودش به سپهر اطلاعاتی و امنیت جمهوری اسلامی همواره يکی از چهرههای اطلاعاتی سوم و يا چهارم مطرح جمهوری اسلامی محسوب میشده است. صرف نظر از چگونگی ورود مرموزانه وی به اندام اطلاعاتی جمهوری اسلامی و رشد پيچک مآبانه وی از سرويس تا معاونت…
۱۹-سعید امامی در بازجویی های خود به صراحت می گوید وی گوش به فرمان ترین و مطیع ترین سرباز ولایت بوده است.
سعيد امامی در بازجوئيهای ۹۷۰ صفحهایاش که در ۱۸ جلد توسط گروه اول تحقيق و بازجويی منتخب محمد خاتمی (علی ربيعی مشاور امنيتی رئيس جمهور و مدير اجرائی دبيرخانه شورايعالی امنيت ملی ، علی يونسی رئيس وقت سازمان قضايی نيروهای مسلح، سرمدی معاون وقت وزير اطلاعات) مضبوط شده است خود در نگاهی گذرا به زندگیاش میگويد:«من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولايت بوده و هستم، هيچگاه بدون کسب اجازه و يا بدون دستورات مقامات عالی نظام کاری انجام ندادهام. هرچه را که به صلاح نظام و اسلام دانستهام به عنوان پيشنهاد به مسئولانم ارائه کردهام.
من خود را گناهکار نمیدانم. کسانی که حذف شدهاند، مرتد، ناصبی و محارب بودهاند
حکم مجازات آنها مثل هميشه به ما تکليف شده است و ما آنچه کردهايم اجراي تکاليف شرعی بوده است نه قتل و جنايت ...
حکم اعدام داريوش فروهر و پروانه اسکندری را به روال معمول هميشگی حجتالاسلام علی فلاحيان به من داد.
احکام اعدام ساير محاربين قبلا در زمان وزارت فلاحيان صادر شده بود. از مدتها پيش قرار بر اين بود که عوامل مؤثر فرهنگی وابسته که توطئه تهاجم فرهنگی را در ايران پياده میکردند و جمعا صد نفر بودند اعدام شوند.
حکم حذف ۲۹ نفر از نويسندگان از مدتها پيش مشخص و احکام قبلاً صادر شده بود که در مورد ۷ تن از آن عناصر احکام در دوره وزارت علی فلاحيان اجرا شده بود.
وقتی حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد پرسيديم که تکليف احکام معطل مانده اعضای کانون نويسندگان چه میشود که حاج آقا دری نيز گفتند هرچه سريعتر اقدام شود بهتر است و اين بار نيز مثل ماقبل انجام شد با فرق اينکه بجای ابلاغ از سوی فلاحيان امور از طريق حاج آقا دری نجفآبادی هماهنگ میشد.»
#قتلهای_زنجیره_ای #سعید_امامی #بازجویی_ها
#قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
سعيد امامی در بازجوئيهای ۹۷۰ صفحهایاش که در ۱۸ جلد توسط گروه اول تحقيق و بازجويی منتخب محمد خاتمی (علی ربيعی مشاور امنيتی رئيس جمهور و مدير اجرائی دبيرخانه شورايعالی امنيت ملی ، علی يونسی رئيس وقت سازمان قضايی نيروهای مسلح، سرمدی معاون وقت وزير اطلاعات) مضبوط شده است خود در نگاهی گذرا به زندگیاش میگويد:«من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولايت بوده و هستم، هيچگاه بدون کسب اجازه و يا بدون دستورات مقامات عالی نظام کاری انجام ندادهام. هرچه را که به صلاح نظام و اسلام دانستهام به عنوان پيشنهاد به مسئولانم ارائه کردهام.
من خود را گناهکار نمیدانم. کسانی که حذف شدهاند، مرتد، ناصبی و محارب بودهاند
حکم مجازات آنها مثل هميشه به ما تکليف شده است و ما آنچه کردهايم اجراي تکاليف شرعی بوده است نه قتل و جنايت ...
حکم اعدام داريوش فروهر و پروانه اسکندری را به روال معمول هميشگی حجتالاسلام علی فلاحيان به من داد.
احکام اعدام ساير محاربين قبلا در زمان وزارت فلاحيان صادر شده بود. از مدتها پيش قرار بر اين بود که عوامل مؤثر فرهنگی وابسته که توطئه تهاجم فرهنگی را در ايران پياده میکردند و جمعا صد نفر بودند اعدام شوند.
حکم حذف ۲۹ نفر از نويسندگان از مدتها پيش مشخص و احکام قبلاً صادر شده بود که در مورد ۷ تن از آن عناصر احکام در دوره وزارت علی فلاحيان اجرا شده بود.
وقتی حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد پرسيديم که تکليف احکام معطل مانده اعضای کانون نويسندگان چه میشود که حاج آقا دری نيز گفتند هرچه سريعتر اقدام شود بهتر است و اين بار نيز مثل ماقبل انجام شد با فرق اينکه بجای ابلاغ از سوی فلاحيان امور از طريق حاج آقا دری نجفآبادی هماهنگ میشد.»
#قتلهای_زنجیره_ای #سعید_امامی #بازجویی_ها
#قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۱۹-سعید امامی در بازجویی های خود به صراحت می گوید وی گوش به فرمان ترین و مطیع ترین سرباز ولایت بوده است. سعيد امامی در بازجوئيهای ۹۷۰ صفحهایاش که در ۱۸ جلد توسط گروه اول تحقيق و بازجويی منتخب محمد خاتمی (علی ربيعی مشاور امنيتی رئيس جمهور و مدير اجرائی دبيرخانه…
۲۰-در جلد ۱۶ پرونده صفحه ۳۸۴ هنگامی که بازجو از سعید امامی سؤال مینمايد آيا اعدامها رويه امنيتی داشت و با حکم حفظ نظام از واجبات است انجام میشد يا حکمهای موضوعی نيز داشت؟
امامی جوابی را میدهد که از آن به عنوان طلاییترين فراز بازجوئیهای وی شايد بشود نام برد.
وی میگويد:«فلاحيان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولاً و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصاً صادر نمیکرد. او اين احکام را از آيتالله خوشوقت ، آيتالله مصباح، آيتالله خزعلی، آيتالله جنتی و گاها نيز از حجتالاسلام محسنی اژهای دريافت میکرد و بدست ما میداد. ما فقط به آقايان اخبار و اطلاعات میرسانديم و بعد هم منتظر دستور میمانديم. مثلاً وقتی باخبر شديم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولايت امر اهانت میکند. آنرا ارجاع داديم و بلافاصله دستور آمد که همه رفت و آمدهای ايشان را زير نظر بگيريد و از مکالمات و ملاقاتهای ايشان نوار تهيه کنيد.
ما هم بمدت يکسال همين کار را کرديم. متأسفانه حاج احمد آقا به راه يک طرفه بدی وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحيان به من ابلاغ کرد مضطرب شدم و حتی به ترديد فرو رفتم. دو روز بعد همراه با آقای فلاحيان به ديدار آيتالله مصباح رفتيم، آقايان محسنی اژهای و بادامچيان هم آنجا بودند البته بعداً حاج آقا خوشبخت هم از بيت آمدند آنجا و نظر جمع بر اين بود که نبايد به کسانی که با ولی امر مسلمين خصومت میکنند، رحم کرد ... »
کارنامه #سعيد_امامی مملو است از ايفای وظيفه و ادای تکليف به نظام مقدس اسلامی ايران وی در بيش از صد ترور مذهبی و سياسی و دهها بمب گذاری و انفجار و اعمالی همچون آدم ربایی و ... در ايران، اروپا، ترکيه، عربستان و ... دست داشته.
در سيستم کاری امامی نه فقط تسلط تام بر وزارت اطلاعات وجود داشته بلکه بر وزارتخانههای حساس ديگر همچون دفاع، کشور و خارجه نیز با گماشتن رايزن و نماينده نظارت داشته.
همانطوری که نفوذی بودن امامی مردود است، جوشش غيرت دينی و يا خودسرانه بودن #قتلهای_زنجیره_ای نيز باطل است چراکه با نگاهي به ساختار محفل ترور درمييابيم که چنانچه اين اعمال خودسرانه و يا از روي تعصب و غيرت ديني بوده است علیالقاعده میبايست يکسری نيروهای يکدست و از يک طيف سیاسی باشند نه از تمامی جریانهای سیاسی و امنیتی درون جمهوری اسلامی.
#قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
امامی جوابی را میدهد که از آن به عنوان طلاییترين فراز بازجوئیهای وی شايد بشود نام برد.
وی میگويد:«فلاحيان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولاً و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصاً صادر نمیکرد. او اين احکام را از آيتالله خوشوقت ، آيتالله مصباح، آيتالله خزعلی، آيتالله جنتی و گاها نيز از حجتالاسلام محسنی اژهای دريافت میکرد و بدست ما میداد. ما فقط به آقايان اخبار و اطلاعات میرسانديم و بعد هم منتظر دستور میمانديم. مثلاً وقتی باخبر شديم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولايت امر اهانت میکند. آنرا ارجاع داديم و بلافاصله دستور آمد که همه رفت و آمدهای ايشان را زير نظر بگيريد و از مکالمات و ملاقاتهای ايشان نوار تهيه کنيد.
ما هم بمدت يکسال همين کار را کرديم. متأسفانه حاج احمد آقا به راه يک طرفه بدی وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحيان به من ابلاغ کرد مضطرب شدم و حتی به ترديد فرو رفتم. دو روز بعد همراه با آقای فلاحيان به ديدار آيتالله مصباح رفتيم، آقايان محسنی اژهای و بادامچيان هم آنجا بودند البته بعداً حاج آقا خوشبخت هم از بيت آمدند آنجا و نظر جمع بر اين بود که نبايد به کسانی که با ولی امر مسلمين خصومت میکنند، رحم کرد ... »
کارنامه #سعيد_امامی مملو است از ايفای وظيفه و ادای تکليف به نظام مقدس اسلامی ايران وی در بيش از صد ترور مذهبی و سياسی و دهها بمب گذاری و انفجار و اعمالی همچون آدم ربایی و ... در ايران، اروپا، ترکيه، عربستان و ... دست داشته.
در سيستم کاری امامی نه فقط تسلط تام بر وزارت اطلاعات وجود داشته بلکه بر وزارتخانههای حساس ديگر همچون دفاع، کشور و خارجه نیز با گماشتن رايزن و نماينده نظارت داشته.
همانطوری که نفوذی بودن امامی مردود است، جوشش غيرت دينی و يا خودسرانه بودن #قتلهای_زنجیره_ای نيز باطل است چراکه با نگاهي به ساختار محفل ترور درمييابيم که چنانچه اين اعمال خودسرانه و يا از روي تعصب و غيرت ديني بوده است علیالقاعده میبايست يکسری نيروهای يکدست و از يک طيف سیاسی باشند نه از تمامی جریانهای سیاسی و امنیتی درون جمهوری اسلامی.
#قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۲۰-در جلد ۱۶ پرونده صفحه ۳۸۴ هنگامی که بازجو از سعید امامی سؤال مینمايد آيا اعدامها رويه امنيتی داشت و با حکم حفظ نظام از واجبات است انجام میشد يا حکمهای موضوعی نيز داشت؟ امامی جوابی را میدهد که از آن به عنوان طلاییترين فراز بازجوئیهای وی شايد بشود نام…
۲۱-عليرغم آنکه در افواه مطرح است و در اطلاعيه مشهور ۱۵ دی۱۳۷۷ وزارت اطلاعات نيز به آن اشاره شده هيچ کشفی در کار نبوده.
در ۱۳۷۷/۳/۱۶ یعنی کمی بعد تر از به قدرت رسیدن اصلاح طلبان در دوم خرداد مصطفی کاظمی (موسوی) به منزل خاتمی میرود و میگويد همانند گذشته هنوز خط مسير حذف مخالفان و دگرانديشان در حال اجراست اما اينبار يک هدف ديگر هم به آن اضافه شده است و آن سقوط دولت شماست و قرار است اين حذفها از پائيز امسال مجدّداً از سر گرفته شود.
از تاریکیها و جعبه سیاه #قتلهای_زنجیره_ای این است که #سید_محمد_خاتمی اين مسئله را جدی نمیگيرد و طبق گفته خود مصطفی کاظمی در زمانی که در زندان ۶۶ سپاه مدتی را با هم همسلولی بودیم، جلسه آن شب را خاتمی با مزاح و بیتفاوتی میگذراند و حتی به #مصطفی_کاظمی میگويد:«حالا تو خسته شدهای،يک مدتی مرخصی بگير و برو کيش استراحت کن!
برآورد کاظمی درست از آب در میآيد و در پائيز ۱۳۷۷ ابتدا فروهر و همسرش و پي در پي قتلها انجام ميشود.
اينجاست که در پس فشار افکار عمومی و بينالمللی خاتمی و غالب مسئولين جمهوری اسلامی موضعگيری ميکنند.
رئيس جمهور هيأتی را تشکيل میدهد ودر همين گير و دار در ۱۳۷۷/۹/۲۶ #دری_نجف_آبادی نزد خامنهای میرود و برای رفع اين معضل کسب تکليف میکند و اینکه چه بايد کرد؟
در ۱۳۷۷/۹/۲۹ مصطفی کاظمی و #مهرداد_عالیخانی (سيد صادق) متوجه میشوند دری نجف آبادی برای آنها تعقیب ومراقبت گذاشته و رفت و آمد آنها کنترل میشوند، هر دو به ملاقات وی میروند و علت را جويا میشوند و اظهار ميدارند مگر ما چه جرمی کردهايم که تحت تعقيب و مراقبتيم؟
کاظمی و عالیخانی در آن دیدار مجددا میگویند ما جز اجرای دستورات شماعمل نکردهایم پس اين مراقبت يعني چه؟
کاظمی و عالیخانی پس از آن دیدار پی میبرند که قرار است قربانی این پروژه شوند، آنها حالا دیگر برای برای حفظ جان و نام و آبروی خود در تلاش هستند.
#قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
در ۱۳۷۷/۳/۱۶ یعنی کمی بعد تر از به قدرت رسیدن اصلاح طلبان در دوم خرداد مصطفی کاظمی (موسوی) به منزل خاتمی میرود و میگويد همانند گذشته هنوز خط مسير حذف مخالفان و دگرانديشان در حال اجراست اما اينبار يک هدف ديگر هم به آن اضافه شده است و آن سقوط دولت شماست و قرار است اين حذفها از پائيز امسال مجدّداً از سر گرفته شود.
از تاریکیها و جعبه سیاه #قتلهای_زنجیره_ای این است که #سید_محمد_خاتمی اين مسئله را جدی نمیگيرد و طبق گفته خود مصطفی کاظمی در زمانی که در زندان ۶۶ سپاه مدتی را با هم همسلولی بودیم، جلسه آن شب را خاتمی با مزاح و بیتفاوتی میگذراند و حتی به #مصطفی_کاظمی میگويد:«حالا تو خسته شدهای،يک مدتی مرخصی بگير و برو کيش استراحت کن!
برآورد کاظمی درست از آب در میآيد و در پائيز ۱۳۷۷ ابتدا فروهر و همسرش و پي در پي قتلها انجام ميشود.
اينجاست که در پس فشار افکار عمومی و بينالمللی خاتمی و غالب مسئولين جمهوری اسلامی موضعگيری ميکنند.
رئيس جمهور هيأتی را تشکيل میدهد ودر همين گير و دار در ۱۳۷۷/۹/۲۶ #دری_نجف_آبادی نزد خامنهای میرود و برای رفع اين معضل کسب تکليف میکند و اینکه چه بايد کرد؟
در ۱۳۷۷/۹/۲۹ مصطفی کاظمی و #مهرداد_عالیخانی (سيد صادق) متوجه میشوند دری نجف آبادی برای آنها تعقیب ومراقبت گذاشته و رفت و آمد آنها کنترل میشوند، هر دو به ملاقات وی میروند و علت را جويا میشوند و اظهار ميدارند مگر ما چه جرمی کردهايم که تحت تعقيب و مراقبتيم؟
کاظمی و عالیخانی در آن دیدار مجددا میگویند ما جز اجرای دستورات شماعمل نکردهایم پس اين مراقبت يعني چه؟
کاظمی و عالیخانی پس از آن دیدار پی میبرند که قرار است قربانی این پروژه شوند، آنها حالا دیگر برای برای حفظ جان و نام و آبروی خود در تلاش هستند.
#قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۲۱-عليرغم آنکه در افواه مطرح است و در اطلاعيه مشهور ۱۵ دی۱۳۷۷ وزارت اطلاعات نيز به آن اشاره شده هيچ کشفی در کار نبوده. در ۱۳۷۷/۳/۱۶ یعنی کمی بعد تر از به قدرت رسیدن اصلاح طلبان در دوم خرداد مصطفی کاظمی (موسوی) به منزل خاتمی میرود و میگويد همانند گذشته هنوز…
۲۲- کاظمی و عالیخانی که برخورد مشکوک دری را در آنجلسه میبینند، پی میبرند که به پایان خط رسیدهاند!
#مصطفی_کاظمی و #مهرداد_عالیخانی از دفتر #دری_نجف_آبادی در وزارت به ساختمان دقایقی وزارت اطلاعات واقع در خيابان ویلا کوچه شيرين میروند، همزمان با وقت نماز تعدادی از معاونان از جمله مسئول حفاظت وزارت را جمع میکنند و پس از نماز جماعت به امامت عاليخانی ، عالیخانی میگوید ما برای اتمام حجت آمدهایم!
عالیخانی میگوید :«همه میدانيد ما به دستور مستقيم دری نجف آبادی اين حذفها را انجام دادهایم و مشکلی متوجه ما نيست و نظام بايد خود چارهای بينديشد نه اينکه ما چند نفر هزينهاش را بپردازيم»
همان روز و لحظات پس از نماز جماعت ظهر در نمازخانه وزارت اطلاعات، شفیعی معاون وقت وزیر پس از نماز میگوید همه بمانید و در حضور دری نحف آبادی میگويد:«آقای موسوی (کاظمی) میگوید دری دستور قتلها را داده است و آقای دری هم که اکنون اینجاست امروز صبح به من گفت من نگفتهام؛ الله اعلم!»
همان شب ۱۳۷۷/۹/۲۹ مجددا مصطفی کاظمی پیش خاتمی میرود و میگوید چه میکنید؟
من تابستان به شما گفتم که قرار است اين قتلها انجام شود شما به شوخی گرفتهايد حالا هم که انجام شده باز خود ما را مسئول کشف آن کردهايد؟
خاتمی که خبر مجادلات آن روز مدیران عالی وزارت اطلاعات را میشنود به #علی_ربیعی(عباد) تلفن میزند و میگوید بیاید(طبق گفته حسینیان ظاهرا حجاریان نیز در این جلسه بوده، وجلسه نه در دفتر که در منزل خاتمی بوده)
همان شب و از همانجا در اصل برای حفظ جان وی کاظمی به خانه امنی در فرمانيه منتقل و تحقيق از وی آغاز ميشود.
با گذشت چند روز در ۱۳۷۷/۱۰/۵ در ساختمان مرکزی وزارت عاليخانی و دو روز بعد از آن ۱۳۷۷/۱۰/۷ سعيد امامی بازداشت میشوند.
همانروز ۲۸ نفر دیگر از اعضای معاونت امنیت، معاونت عملیات و دفتر بررسی بازداشت میشوند؛ عالیخانی هفت و نیم صبح به محض ورود به وزارتخانه هنگامی که وارد پارکينگ ستاد میشود ابتدائا به حفاظت فراخوانده و از آنجا به خانه امنی در قيطريه هدايت شده، دو روز بعد نیز به زندان توحيد منتقل میشود.
همانروز یعنی ۷ دی در حوالی مینی سیتی در شهرک محلاتی #سعید_امامی توسط تيمی از حفاظت اطلاعات وزارت بازداشت وابتدا به بازداشتگاهی در پادگان امام علی سپاه و بعد از آن به زندان توحيد هدايت میشود.
#قتلهای_زنجیره_ای #قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#مصطفی_کاظمی و #مهرداد_عالیخانی از دفتر #دری_نجف_آبادی در وزارت به ساختمان دقایقی وزارت اطلاعات واقع در خيابان ویلا کوچه شيرين میروند، همزمان با وقت نماز تعدادی از معاونان از جمله مسئول حفاظت وزارت را جمع میکنند و پس از نماز جماعت به امامت عاليخانی ، عالیخانی میگوید ما برای اتمام حجت آمدهایم!
عالیخانی میگوید :«همه میدانيد ما به دستور مستقيم دری نجف آبادی اين حذفها را انجام دادهایم و مشکلی متوجه ما نيست و نظام بايد خود چارهای بينديشد نه اينکه ما چند نفر هزينهاش را بپردازيم»
همان روز و لحظات پس از نماز جماعت ظهر در نمازخانه وزارت اطلاعات، شفیعی معاون وقت وزیر پس از نماز میگوید همه بمانید و در حضور دری نحف آبادی میگويد:«آقای موسوی (کاظمی) میگوید دری دستور قتلها را داده است و آقای دری هم که اکنون اینجاست امروز صبح به من گفت من نگفتهام؛ الله اعلم!»
همان شب ۱۳۷۷/۹/۲۹ مجددا مصطفی کاظمی پیش خاتمی میرود و میگوید چه میکنید؟
من تابستان به شما گفتم که قرار است اين قتلها انجام شود شما به شوخی گرفتهايد حالا هم که انجام شده باز خود ما را مسئول کشف آن کردهايد؟
خاتمی که خبر مجادلات آن روز مدیران عالی وزارت اطلاعات را میشنود به #علی_ربیعی(عباد) تلفن میزند و میگوید بیاید(طبق گفته حسینیان ظاهرا حجاریان نیز در این جلسه بوده، وجلسه نه در دفتر که در منزل خاتمی بوده)
همان شب و از همانجا در اصل برای حفظ جان وی کاظمی به خانه امنی در فرمانيه منتقل و تحقيق از وی آغاز ميشود.
با گذشت چند روز در ۱۳۷۷/۱۰/۵ در ساختمان مرکزی وزارت عاليخانی و دو روز بعد از آن ۱۳۷۷/۱۰/۷ سعيد امامی بازداشت میشوند.
همانروز ۲۸ نفر دیگر از اعضای معاونت امنیت، معاونت عملیات و دفتر بررسی بازداشت میشوند؛ عالیخانی هفت و نیم صبح به محض ورود به وزارتخانه هنگامی که وارد پارکينگ ستاد میشود ابتدائا به حفاظت فراخوانده و از آنجا به خانه امنی در قيطريه هدايت شده، دو روز بعد نیز به زندان توحيد منتقل میشود.
همانروز یعنی ۷ دی در حوالی مینی سیتی در شهرک محلاتی #سعید_امامی توسط تيمی از حفاظت اطلاعات وزارت بازداشت وابتدا به بازداشتگاهی در پادگان امام علی سپاه و بعد از آن به زندان توحيد هدايت میشود.
#قتلهای_زنجیره_ای #قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۲۲- کاظمی و عالیخانی که برخورد مشکوک دری را در آنجلسه میبینند، پی میبرند که به پایان خط رسیدهاند! #مصطفی_کاظمی و #مهرداد_عالیخانی از دفتر #دری_نجف_آبادی در وزارت به ساختمان دقایقی وزارت اطلاعات واقع در خيابان ویلا کوچه شيرين میروند، همزمان با وقت نماز…
۲۳-با بازداشت عوامل اصلی تيم ترور بود که حالا عقبه محفل ترور به تکاپو افتادند.
عباس خزائی از مشاوران #دری_نجف_آبادی و داماد کوچک وی سناريويی را آماده میکند:« يکی از افراد مستعد اپوزیسیون را بصورت قاچاق از ترکيه به ايران بياوريم بعد در حالی که قصد ترور گلشيری يا چهلتن را داشته بازداشت کنیم، و یا در حين تعقيب و گريز مجروح نمايم و بعد فوت کند یا در حین بازداشت به قتل برسد.»
این طرح بعدها رد میشود.
حالا ديگر سیدمحمد خاتمی نیز برای پیگیری #قتلهای_زنجیره_ای تحت فشار است.
نهایتا در ۷۷/۱۰/۱۴ در دفترش جلسهای با حضور علی ربیعی،حسن روحانی(دبير شورايعالی امنيت ملی) دری نجف آبادی ، #سعيد_حجاريان و سرمدی تشکيل و همانجا حاضرين را مکلف به نوشتن اطلاعيه مشهور میکند، اطلاعيه تاريخی وزارت اطلاعات فردای آن روز منتشر میشود:«... وقوع قتلهای نفرتانگيز اخير در تهران نشان از فتنهای دامنگير و تهديدی برای امنيت ملی است، وزارت اطلاعات بنا به وظيفه قانونی و به دنبال دستورات صريح مقام رهبری و رياست محترم جمهوری کشف و ريشهکنی اين پديده شوم را در اولويت کاری خود قرار داد و با همکاری کميته ويژه رئيس جمهور موفق گرديد شبکه مزبور را شناسايي و دستگير و تحت تعقيب و پيگرد قانوني قرار دهد.
با کمال تأسف معدودی از همکاران مسئوليت ناشناس کجانديش و خودسر اين وزارت که بیشک آلت عوامل پنهان قرارگرفته و در جهت مطامع بيگانگان دست به اين اعمال جنايتکارانه زدهاند در ميان آنها وجود دارند.
اين اعمال جنايتکارانه نه تنها خيانت به سربازان گمنام امام زمان محسوب میشود بلکه لطمه بزرگی به اعتبار نظام مقدس جمهوری اسلامی ايران وارد آورده است.
وزارت اطلاعات ضمن محکوم کردن هر جنايتی عليه انسانها و هرگونه تهديد امنيت شهروندان و درک عميقی از ابعاد فراملی اين فاجعه عزم قاطع خود را در ريشه کنی عوامل و محرکان خشونت سياسی و تضمين امنيت اعلام داشته و …»
بهدنبال انتشار اين اعلاميه ديگر قسمت اعظم اميدی که براي خلاصی بازداشت شدگان کليدی همچون سعيد امامی، #مهرداد_عاليخانی ،مصطفی کاظمی،خسرو براتی، نصيری پور و قبه و ... وجود داشت کمکم به ياس بدل شد، پرده افتاده بود…
#قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
عباس خزائی از مشاوران #دری_نجف_آبادی و داماد کوچک وی سناريويی را آماده میکند:« يکی از افراد مستعد اپوزیسیون را بصورت قاچاق از ترکيه به ايران بياوريم بعد در حالی که قصد ترور گلشيری يا چهلتن را داشته بازداشت کنیم، و یا در حين تعقيب و گريز مجروح نمايم و بعد فوت کند یا در حین بازداشت به قتل برسد.»
این طرح بعدها رد میشود.
حالا ديگر سیدمحمد خاتمی نیز برای پیگیری #قتلهای_زنجیره_ای تحت فشار است.
نهایتا در ۷۷/۱۰/۱۴ در دفترش جلسهای با حضور علی ربیعی،حسن روحانی(دبير شورايعالی امنيت ملی) دری نجف آبادی ، #سعيد_حجاريان و سرمدی تشکيل و همانجا حاضرين را مکلف به نوشتن اطلاعيه مشهور میکند، اطلاعيه تاريخی وزارت اطلاعات فردای آن روز منتشر میشود:«... وقوع قتلهای نفرتانگيز اخير در تهران نشان از فتنهای دامنگير و تهديدی برای امنيت ملی است، وزارت اطلاعات بنا به وظيفه قانونی و به دنبال دستورات صريح مقام رهبری و رياست محترم جمهوری کشف و ريشهکنی اين پديده شوم را در اولويت کاری خود قرار داد و با همکاری کميته ويژه رئيس جمهور موفق گرديد شبکه مزبور را شناسايي و دستگير و تحت تعقيب و پيگرد قانوني قرار دهد.
با کمال تأسف معدودی از همکاران مسئوليت ناشناس کجانديش و خودسر اين وزارت که بیشک آلت عوامل پنهان قرارگرفته و در جهت مطامع بيگانگان دست به اين اعمال جنايتکارانه زدهاند در ميان آنها وجود دارند.
اين اعمال جنايتکارانه نه تنها خيانت به سربازان گمنام امام زمان محسوب میشود بلکه لطمه بزرگی به اعتبار نظام مقدس جمهوری اسلامی ايران وارد آورده است.
وزارت اطلاعات ضمن محکوم کردن هر جنايتی عليه انسانها و هرگونه تهديد امنيت شهروندان و درک عميقی از ابعاد فراملی اين فاجعه عزم قاطع خود را در ريشه کنی عوامل و محرکان خشونت سياسی و تضمين امنيت اعلام داشته و …»
بهدنبال انتشار اين اعلاميه ديگر قسمت اعظم اميدی که براي خلاصی بازداشت شدگان کليدی همچون سعيد امامی، #مهرداد_عاليخانی ،مصطفی کاظمی،خسرو براتی، نصيری پور و قبه و ... وجود داشت کمکم به ياس بدل شد، پرده افتاده بود…
#قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۲۳-با بازداشت عوامل اصلی تيم ترور بود که حالا عقبه محفل ترور به تکاپو افتادند. عباس خزائی از مشاوران #دری_نجف_آبادی و داماد کوچک وی سناريويی را آماده میکند:« يکی از افراد مستعد اپوزیسیون را بصورت قاچاق از ترکيه به ايران بياوريم بعد در حالی که قصد ترور…
۲۴-عقبه محفل #قتلهای_زنجیره_ای پس از اطلاعیه وزارت اطلاعات حالا از چندين محور اصلی به ميدان آمدند محور رسانهای و محور درون نظامی(لابی قدرت) در محور رسانهای کيهان پيش قراول بود ۷۷/۱۰/۲۰ چهار روز بعد از انتشار اطلاعيه وزارت اطلاعات با انجام مصاحبه اختصاصی با خسرو (روحالله)حسينيان تلاش گستردهای برای تبرئه متهمان اصلی و متهم نمودن طيف ملی مذهبی و دوم خردادی ها به دست داشتن در قتلها نمود.
سه شنبه ۷۷/۱۰/۲۹ درکیهان یک یادداشت سیاسی آغازگر حملات به اصلاح طلبان شد،در حالیکه هنوز نام متهمان و گرایشات سیاسی آنها برملا نشده بود،کیهان انگشت اتهام را به سوی اصلاح طلبان و تیم امنیتی پیرامون سید محمد خاتمی برد،در یادداشت جنجالی «ون سواران نازی آباد» در همسویی با حسینیان نوشت:« اگر بپذیریم که قتلهای شوم روزهای گذشته در داخل نظام صورت پذیرفته که ظاهرا اینگونه است کدام هسته است که هم قدرت دارد و هم رسانه را در دست دارد و هم ون دارد و هم خوب میداند کجا طناب به کار می آید کجا یوزی و کدام مسیر از نازی آباد و فلسطین به بیابانهای شهریار میان بر است»
چند کد در این یادداشت انگشت اتهام را به سوی دانشجویان سابق پیرو خط امام و محفل روزنامه سلام در خیابان فلسطین میچرخاند، افرادی همچون عباس عبدی، #سید_محمد_موسوی_خوئینیها و نهایتا علی ربیعی و #مصطفی_کاظمی .
یادداشت خشم اصلاح طلبان را برانگیخت، حجاریان نویسنده یادداشت را جوانی جویای نام از تبار «راست وحشی» خواند، حالا صداوسیما نیز به ميدان دفاع از محفل ترور آمد، برنامهای با نام چراغ که پیش از آن عمدتاً به مسائل اجتماعی و شهری می پرداخت و ببیننده بسیاری داشت مجری یادداشت ون سواران نازیآباد را خواند و حسينيان متهمان را نيروهای بشدت ارزشی و مذهبی و فکری قلمداد میکند و مقتولين را مخالفان نظام و مرتد و ناصبی که نسبت به ائمه اطهار جسارت می کردند نام برد.
در چنین فضایی گروهی با نام فدائيان اسلام ناب محمدی مصطفی نواب اعلام موجودیت میکند، مسئولیت قتلها را بر عهده میگیرد و اعلام میکند چنانچه متهمان آزاد نشوند هر روز یک بمب در کشور منفجر خواهد شد، بمب اول در فلکه آب و برق مشهد منفجر میشود، فردای آن روز بمبی در خیابان محسنی تهران و سومین روز در میدان فردوسی، این بمب بر خلاف دیگر بمبها صوتی نبود و یک عابر کشته و پنج نفر مجروح میشوند.
#قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
سه شنبه ۷۷/۱۰/۲۹ درکیهان یک یادداشت سیاسی آغازگر حملات به اصلاح طلبان شد،در حالیکه هنوز نام متهمان و گرایشات سیاسی آنها برملا نشده بود،کیهان انگشت اتهام را به سوی اصلاح طلبان و تیم امنیتی پیرامون سید محمد خاتمی برد،در یادداشت جنجالی «ون سواران نازی آباد» در همسویی با حسینیان نوشت:« اگر بپذیریم که قتلهای شوم روزهای گذشته در داخل نظام صورت پذیرفته که ظاهرا اینگونه است کدام هسته است که هم قدرت دارد و هم رسانه را در دست دارد و هم ون دارد و هم خوب میداند کجا طناب به کار می آید کجا یوزی و کدام مسیر از نازی آباد و فلسطین به بیابانهای شهریار میان بر است»
چند کد در این یادداشت انگشت اتهام را به سوی دانشجویان سابق پیرو خط امام و محفل روزنامه سلام در خیابان فلسطین میچرخاند، افرادی همچون عباس عبدی، #سید_محمد_موسوی_خوئینیها و نهایتا علی ربیعی و #مصطفی_کاظمی .
یادداشت خشم اصلاح طلبان را برانگیخت، حجاریان نویسنده یادداشت را جوانی جویای نام از تبار «راست وحشی» خواند، حالا صداوسیما نیز به ميدان دفاع از محفل ترور آمد، برنامهای با نام چراغ که پیش از آن عمدتاً به مسائل اجتماعی و شهری می پرداخت و ببیننده بسیاری داشت مجری یادداشت ون سواران نازیآباد را خواند و حسينيان متهمان را نيروهای بشدت ارزشی و مذهبی و فکری قلمداد میکند و مقتولين را مخالفان نظام و مرتد و ناصبی که نسبت به ائمه اطهار جسارت می کردند نام برد.
در چنین فضایی گروهی با نام فدائيان اسلام ناب محمدی مصطفی نواب اعلام موجودیت میکند، مسئولیت قتلها را بر عهده میگیرد و اعلام میکند چنانچه متهمان آزاد نشوند هر روز یک بمب در کشور منفجر خواهد شد، بمب اول در فلکه آب و برق مشهد منفجر میشود، فردای آن روز بمبی در خیابان محسنی تهران و سومین روز در میدان فردوسی، این بمب بر خلاف دیگر بمبها صوتی نبود و یک عابر کشته و پنج نفر مجروح میشوند.
#قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۲۴-عقبه محفل #قتلهای_زنجیره_ای پس از اطلاعیه وزارت اطلاعات حالا از چندين محور اصلی به ميدان آمدند محور رسانهای و محور درون نظامی(لابی قدرت) در محور رسانهای کيهان پيش قراول بود ۷۷/۱۰/۲۰ چهار روز بعد از انتشار اطلاعيه وزارت اطلاعات با انجام مصاحبه اختصاصی…
۲۵-دیگر عقبه محفل ترور و بسیاری از موتلفه و اصولگرایان ۷۷/۱۰/۲۴ #محسن_رفیق_دوست و اسدالله بادامچيان را نزد خامنهای می فرستندو با ارائه دلايلی آزادی بی قيد و شرط سعيد امامي را خواستار میشوند، آنان حتی همراهی امامی با فرزندش مجتبی و عروسش را در طول چند ماه در انگلستان مثال می آورند و او را «نگاهبان حریم» میخوانند و اینکه ماندن وی را در زندان به صلاح ندانسته و احتمال دلسردی عوامل انقلاب از اين بازداشت میرود.
سعيد امامی و ديگر متهمان حالا لب به سخن گشوده بودند.
بادامچيان و رفیقدوست وقتی سکوت رهبر را میبينند زحمات و فداکاریها و خدمات سعيد امامی را برای وی بازگو میکنند،رفیقدوست بعدها ذکر خاطره کرده که:« آقا گفتند سعيد امامی ديگر تمام شد! برويد خودتان هر کاری به نظرتان می آيد انجام بدهيد»
همان روز بادامچيان و رفیقدوست نزد حسين اللهکرم میروند و در آنجا تصميم گرفته میشود آخرين تلاش برای بيرون کشاندن سعيد از زندان انجام شود و آن فرافکنی و جريانسازی های جعلی بود.
پس از بحران سازی های گروه مصطفی نواب همان شب نامهای جعلی از دستخط خامنهای جعل میشود خطاب به رحيم صفوی با اين مضمون که اين دگرانديشان را از بين ببريد...
نامه شبانه در تهران و قم و اصفهان و نجفآباد پخش میشود.
هدف از اين کار منحرف کردن افکار کميته تحقيق #قتلهای_زنجیره_ای بود چراکه با اطلاعاتی که از داخل زندان توحيد رسیده بود،کاظمی و اسلامی و عاليخانی منکر حضور در قتلها شدهاند و اعلام کردهاند که اطمینان دارند قتل کار سپاه است.
با اين نامه انتظار آزادی نمیرفت و هدف مشوش کردن اذهان بازجوها انتظار میرفت که البته راه به جایی نبرد و متهمان تاب شکنجهها را نیاوردند و لب به سخن گشودند.
حالا عقبه محفل ديگر به آزادی متهمان هم فکر نمیکردند بلکه صرفاً به خاموش شدن آنها و انحراف در پرونده ميانديشيدند.
#سعيد_امامی در اعترافاتش در حالی به شاهکليد قتلها رسيده بود و از نقش #اکبر_هاشمی_رفسنجانی در حذفهای سياسی و علی الخصوص به قتل رساندن سيد احمد خمينی پرده بر ميداشت که نمیدانست حکم قتل خودش نيز صادر شده بود….
سعيد امامی تبديل شده بود به بمب ساعتی
از طريق يکی از زندانبانان به امامی پيام میدهند به نحویی خود را از زندان توحيد بيرون بکش!
تنها راه خروج از توحيد بيماری است،مسمومیت یا خودکشی…
ادامه دارد…
#قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
سعيد امامی و ديگر متهمان حالا لب به سخن گشوده بودند.
بادامچيان و رفیقدوست وقتی سکوت رهبر را میبينند زحمات و فداکاریها و خدمات سعيد امامی را برای وی بازگو میکنند،رفیقدوست بعدها ذکر خاطره کرده که:« آقا گفتند سعيد امامی ديگر تمام شد! برويد خودتان هر کاری به نظرتان می آيد انجام بدهيد»
همان روز بادامچيان و رفیقدوست نزد حسين اللهکرم میروند و در آنجا تصميم گرفته میشود آخرين تلاش برای بيرون کشاندن سعيد از زندان انجام شود و آن فرافکنی و جريانسازی های جعلی بود.
پس از بحران سازی های گروه مصطفی نواب همان شب نامهای جعلی از دستخط خامنهای جعل میشود خطاب به رحيم صفوی با اين مضمون که اين دگرانديشان را از بين ببريد...
نامه شبانه در تهران و قم و اصفهان و نجفآباد پخش میشود.
هدف از اين کار منحرف کردن افکار کميته تحقيق #قتلهای_زنجیره_ای بود چراکه با اطلاعاتی که از داخل زندان توحيد رسیده بود،کاظمی و اسلامی و عاليخانی منکر حضور در قتلها شدهاند و اعلام کردهاند که اطمینان دارند قتل کار سپاه است.
با اين نامه انتظار آزادی نمیرفت و هدف مشوش کردن اذهان بازجوها انتظار میرفت که البته راه به جایی نبرد و متهمان تاب شکنجهها را نیاوردند و لب به سخن گشودند.
حالا عقبه محفل ديگر به آزادی متهمان هم فکر نمیکردند بلکه صرفاً به خاموش شدن آنها و انحراف در پرونده ميانديشيدند.
#سعيد_امامی در اعترافاتش در حالی به شاهکليد قتلها رسيده بود و از نقش #اکبر_هاشمی_رفسنجانی در حذفهای سياسی و علی الخصوص به قتل رساندن سيد احمد خمينی پرده بر ميداشت که نمیدانست حکم قتل خودش نيز صادر شده بود….
سعيد امامی تبديل شده بود به بمب ساعتی
از طريق يکی از زندانبانان به امامی پيام میدهند به نحویی خود را از زندان توحيد بيرون بکش!
تنها راه خروج از توحيد بيماری است،مسمومیت یا خودکشی…
ادامه دارد…
#قتلهای_زنجیره_ای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۲۵-دیگر عقبه محفل ترور و بسیاری از موتلفه و اصولگرایان ۷۷/۱۰/۲۴ #محسن_رفیق_دوست و اسدالله بادامچيان را نزد خامنهای می فرستندو با ارائه دلايلی آزادی بی قيد و شرط سعيد امامي را خواستار میشوند، آنان حتی همراهی امامی با فرزندش مجتبی و عروسش را در طول چند…
۲۶-صبح روز سهشنبه ۱۳۷۸/۳/۲۵ زندان توحيد
سعيد امامی در سلول ۴۰۷ انفرادی زندان توحيد نگهداری میشده ،در طبقه دوم ، حمام در طبقه همکف ضلع شرقی زندان گرد توحيد است.
به زندانيان برای استحمام نصف قالب صابون و گاها در صورت تقاضا داروی نظافت نيز داده میشده که از يک بسته معمول کمتر و هر بسته نصفه بوده.
امامی داروی نظافت را ميگيرد،دوشهای حمام دورتادور سالنی است که در وسط آن سکویی است و نگهبانی از بالا بر استحمام زندانيان نظارت دارد.
در ثانی حمامها در ندارند و پردهای آنرا می پوشاند که هراز چندگاهی نگهبانی از کنار يا زير آن به داخل نگاهي میاندازد.
امامی بعد از استحمام و مصرف دارو برای نظافت باقی مانده آنرا که علی القاعده فقط میتوانست وی را مسموم نمايد میخورد.
به علت کمی داروی نظافت، وی تا غروب وضعيت عادی داشته و بعد از آن در شب حال وی به وخامت میرود که به درمانگاه زندان توحید انتقال و پزشک وی تجویز می نماید که سریعا به بیمارستان تخصصی اعزام شود با درجریان گذاشتن مقامات مسئول و پس از استعلام از دادستان نظامی و وزير وی را ابتدا به بيمارستان سينا و به دلايل کاملاً معلومی سپس به بيمارستان لقمانالدوله منتقل مینماند (در بخشی که مسئوليت آن بر عهده دکتر #امیدوار_رضایی برادر #محسن_رضایی) میباشد برده ميشود.
نامبرده در ۱۳۷۸/۴/۲۸ به کلی سلامت خويش را باز میيابد اما به بیمارستان اعلام میشود از دفتر خامنهای نمايندهای قصد ديدار با وی را دارد و وی را مرخص نکنید.
همسر #سعید_امامی در آن زمان چند روزی بود که آزاد شده و به دفتر خامنهای اطلاع داده بود که او و دیگران زير سختترين شکنجهها بودهاند،ترخیص امامی يکروز به تأخير ميافتد تا اينکه ناگاه در شامگاه همان روز ۱۳۷۸/۴/۲۸ امامی دچار عارضه ايست قلبی می شود و ساعاتی بعد در بامداد ۲۹ تیر ۱۳۷۸ فوت مینمايد.
پس از اعلام خبر خودکشی امامی بر اثر خوردن داروی نظافت ناصر زرافشان و شيرين عبادی وکلای مقتولين اعلام نمودند بر اساس آزمايشات بسيار انجمن علوم آزمایشگاهی از داروهای نظافتی در ایران تماماً فاقد سم آرسنيک بوده و مهلک نيست.
پزشک معتمد معرفی شده وکلا نیز اعلام کرد چنانچه خوردن داروی نظافت پذیرفته شود بايد جداره معده و روده را پاره نمايد و علت مرگ خونريزي شديد داخلي باشد نه ايست قلبی !
حالا با خیال راحت مسير پرونده #قتلهای_زنجیره_ای تغيير يافت…
#قتلهای_زنجیره_ای
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
سعيد امامی در سلول ۴۰۷ انفرادی زندان توحيد نگهداری میشده ،در طبقه دوم ، حمام در طبقه همکف ضلع شرقی زندان گرد توحيد است.
به زندانيان برای استحمام نصف قالب صابون و گاها در صورت تقاضا داروی نظافت نيز داده میشده که از يک بسته معمول کمتر و هر بسته نصفه بوده.
امامی داروی نظافت را ميگيرد،دوشهای حمام دورتادور سالنی است که در وسط آن سکویی است و نگهبانی از بالا بر استحمام زندانيان نظارت دارد.
در ثانی حمامها در ندارند و پردهای آنرا می پوشاند که هراز چندگاهی نگهبانی از کنار يا زير آن به داخل نگاهي میاندازد.
امامی بعد از استحمام و مصرف دارو برای نظافت باقی مانده آنرا که علی القاعده فقط میتوانست وی را مسموم نمايد میخورد.
به علت کمی داروی نظافت، وی تا غروب وضعيت عادی داشته و بعد از آن در شب حال وی به وخامت میرود که به درمانگاه زندان توحید انتقال و پزشک وی تجویز می نماید که سریعا به بیمارستان تخصصی اعزام شود با درجریان گذاشتن مقامات مسئول و پس از استعلام از دادستان نظامی و وزير وی را ابتدا به بيمارستان سينا و به دلايل کاملاً معلومی سپس به بيمارستان لقمانالدوله منتقل مینماند (در بخشی که مسئوليت آن بر عهده دکتر #امیدوار_رضایی برادر #محسن_رضایی) میباشد برده ميشود.
نامبرده در ۱۳۷۸/۴/۲۸ به کلی سلامت خويش را باز میيابد اما به بیمارستان اعلام میشود از دفتر خامنهای نمايندهای قصد ديدار با وی را دارد و وی را مرخص نکنید.
همسر #سعید_امامی در آن زمان چند روزی بود که آزاد شده و به دفتر خامنهای اطلاع داده بود که او و دیگران زير سختترين شکنجهها بودهاند،ترخیص امامی يکروز به تأخير ميافتد تا اينکه ناگاه در شامگاه همان روز ۱۳۷۸/۴/۲۸ امامی دچار عارضه ايست قلبی می شود و ساعاتی بعد در بامداد ۲۹ تیر ۱۳۷۸ فوت مینمايد.
پس از اعلام خبر خودکشی امامی بر اثر خوردن داروی نظافت ناصر زرافشان و شيرين عبادی وکلای مقتولين اعلام نمودند بر اساس آزمايشات بسيار انجمن علوم آزمایشگاهی از داروهای نظافتی در ایران تماماً فاقد سم آرسنيک بوده و مهلک نيست.
پزشک معتمد معرفی شده وکلا نیز اعلام کرد چنانچه خوردن داروی نظافت پذیرفته شود بايد جداره معده و روده را پاره نمايد و علت مرگ خونريزي شديد داخلي باشد نه ايست قلبی !
حالا با خیال راحت مسير پرونده #قتلهای_زنجیره_ای تغيير يافت…
#قتلهای_زنجیره_ای
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❌ ارتش اسرائیل مرگ هیثم علی طباطبایی، رئیس ستاد کل سازمان تروریستی حزب الله را نائید و لحظه هلاکت وی را نمایش داد.
نیروی هوایی اسرائیل با حمله به منطقه ای در بیروت، تروریست هیثم علی طباطبایی، رئیس ستاد کل حزب الله، را به هلاکت رساند.
طباطبایی از فعالان باسابقه و مرکزی این سازمان تروریستی بود که در دهه ۱۹۸۰ به صفوف آن پیوست و از آن زمان تاکنون چندین سمت ارشد از جمله فرمانده «نیروی رضوان» و مسئول عملیات سازمان تروریستی حزب الله در سوریه را بر عهده داشته است. او به عنوان بخشی از نقش خود در سوریه، استقرار حزب الله را در این کشور تقویت نمود.
در طول جنگ، وی به عنوان فرمانده بخش عملیات این سازمان منصوب شد و در چارچوب نقش خود، مسئول متمرکز کردن امور سازمان و ایجاد نیرو بود. در طول عملیات «پیکان های شمال» پس از حذف بیشتر رهبری نظامی این سازمان، او به عنوان کسی که در واقع مسئول مدیریت جنگ علیه اسرائیل بود، فعالیت کرد.
طباطبایی پدری ایرانی داشت و بعد از ترور فواد شکر بعنوان رئیس ستاد کل حزبالله منصوب شد؛ او سال ها رابط بین سپاه پاسداران و حزب الله بود.
او در طول سالهای حضورش در این سازمان، قابلیتهای حزبالله را توسعه و تقویت کرد. علاوه بر این، او عامل مهمی در توسعه «نیروی رضوان» بود. طباطبایی رهبری افسران ارشد حزبالله را بر عهده داشت و با توجه به ارتباطات و قابلیتهایش، مرکز مهمی از دانش و قدرت در حزبالله بحساب می آمد.
ساختمانی که در آن ارتش اسرائیل نفر دوم حزب الله را هدف قرار داده تقریبا منهدم و نابود شده است.
۳ کشته و ۲۵ زخمی تائید شده است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
نیروی هوایی اسرائیل با حمله به منطقه ای در بیروت، تروریست هیثم علی طباطبایی، رئیس ستاد کل حزب الله، را به هلاکت رساند.
طباطبایی از فعالان باسابقه و مرکزی این سازمان تروریستی بود که در دهه ۱۹۸۰ به صفوف آن پیوست و از آن زمان تاکنون چندین سمت ارشد از جمله فرمانده «نیروی رضوان» و مسئول عملیات سازمان تروریستی حزب الله در سوریه را بر عهده داشته است. او به عنوان بخشی از نقش خود در سوریه، استقرار حزب الله را در این کشور تقویت نمود.
در طول جنگ، وی به عنوان فرمانده بخش عملیات این سازمان منصوب شد و در چارچوب نقش خود، مسئول متمرکز کردن امور سازمان و ایجاد نیرو بود. در طول عملیات «پیکان های شمال» پس از حذف بیشتر رهبری نظامی این سازمان، او به عنوان کسی که در واقع مسئول مدیریت جنگ علیه اسرائیل بود، فعالیت کرد.
طباطبایی پدری ایرانی داشت و بعد از ترور فواد شکر بعنوان رئیس ستاد کل حزبالله منصوب شد؛ او سال ها رابط بین سپاه پاسداران و حزب الله بود.
او در طول سالهای حضورش در این سازمان، قابلیتهای حزبالله را توسعه و تقویت کرد. علاوه بر این، او عامل مهمی در توسعه «نیروی رضوان» بود. طباطبایی رهبری افسران ارشد حزبالله را بر عهده داشت و با توجه به ارتباطات و قابلیتهایش، مرکز مهمی از دانش و قدرت در حزبالله بحساب می آمد.
ساختمانی که در آن ارتش اسرائیل نفر دوم حزب الله را هدف قرار داده تقریبا منهدم و نابود شده است.
۳ کشته و ۲۵ زخمی تائید شده است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
👏6👍1🔥1
در اغلب خاطرات رهبران جمهوری اسلامی و ملی مذهبیهای سال ۵۷ آمده است از پائیز ۱۳۵۷ گروههایی با محوریت بهشتی و بازرگان و ساپورت مالی بازار تهران تشکیل شده بود و با رفتن به خوزستان و دیگر استانهای مولد و صنعتی کارگران کارخانهها ،شرکت نفت ، مخابرات و آب و برق را تحریک به اعتصاب غذا میکردند .
آنها به کارگران پول میدادند و از آنها میخواستند در خانهها بمانند و کار نکنند ،همین اعتصابات در کمتر از سه ماه کمر حکومت را شکست ،از حوالی آذر ۵۷ برق قطع میشد ،تلفن ها قطعی داشتند و نفت جیره بندی شد .
کمتر از دوماه کار را بجایی رساند آستانه تحمل مردم تمام شد و به خیابانها ریختند و با حمله به مراکز دولتی و نظامی مسلح شدند و عاقبت شب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ آغاز شب ایران شد
این آستانه تحمل را که اکنون ۴۷ ساله پایان ناپذیر نیست را اگر مردم برای شاهنشاه داشتند قطعا ایران اکنون ابرقدرت دنیا بود.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
آنها به کارگران پول میدادند و از آنها میخواستند در خانهها بمانند و کار نکنند ،همین اعتصابات در کمتر از سه ماه کمر حکومت را شکست ،از حوالی آذر ۵۷ برق قطع میشد ،تلفن ها قطعی داشتند و نفت جیره بندی شد .
کمتر از دوماه کار را بجایی رساند آستانه تحمل مردم تمام شد و به خیابانها ریختند و با حمله به مراکز دولتی و نظامی مسلح شدند و عاقبت شب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ آغاز شب ایران شد
این آستانه تحمل را که اکنون ۴۷ ساله پایان ناپذیر نیست را اگر مردم برای شاهنشاه داشتند قطعا ایران اکنون ابرقدرت دنیا بود.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
👍9🤯1
به گزارش «تککرانچ»، رسانه خبری فناوری در آمریکا، شرکت «ایکس» (توییتر سابق) در روزهای اخیر اعلام کرده در چارچوب برنامهای جدید برای مبارزه با حسابهای جعلی و عملیات نفوذ آنلاین، قصد دارد شفافیت بیشتری در اطلاعات حسابهای کاربری ایجاد کند. این تصمیم پس از انتشار چند تحقیق مستقل رسانهای و امنیتی مطرح شد که نشان میداد شبکههای سازمانیافتهای از حسابهای جعلی در کشورهای مختلف، از جمله ایران، برای اثرگذاری بر فضای سیاسی و اجتماعی در شبکههای اجتماعی فعال بودهاند.
طبق اعلام مدیران ایکس، ویژگی تازهای در بخش «درباره این حساب» (About this account) برای کاربران فعال شده که اطلاعاتی مانند کشور فعالیت حساب، تاریخ ایجاد آن، تغییرات نام کاربری و حتی احتمال استفاده از «ویپیان» (VPN) را نمایش میدهد. این قابلیت که بدون اعلام قبلی فعال شد، با هدف کمک به کاربران برای تشخیص هویت واقعی یا مشکوک حسابها طراحی شده و بهطور پیشفرض فعال است. کارشناسان معتقدند این اقدام میتواند نقش مهمی در کاهش فعالیت رباتها و حسابهای جعلی داشته باشد. اگرچه این ویژگی در حساب کاربری رهبران و مقامهای دولتی فعال است، اما برای عموم نمایش داده نمیشود.
پس از افشا شدن موقعیت مکانی کاربران، برخی از حسابهای «بینام و نشان و جعلی» اسمشان را برای جلوگیری از آشکار شدن هویت و مکان، تغییر دادند.
گزارشهای شرکت «سیابرا»، که در حوزه تحلیل رفتار و اطلاعات شبکههای اجتماعی فعالیت میکند، نشان میدهد شبکهای متشکل از حدود هزار و ۳۰۰ حساب جعلی در اکس با هدف پیشبرد روایتهای وابسته به جمهوری اسلامی فعالیت داشته است. بر اساس این تحلیلها، این حسابها ابتدا روی بحثهای تفرقهبرانگیز داخلی بریتانیا، مانند استقلال اسکاتلند و «خیانت برگزیت»، تمرکز داشتند، اما پس از اوجگیری تنش میان جمهوری اسلامی و اسرائیل و قطع گسترده اینترنت در ایران در ژوئن ۲۰۲۵، ناگهان جهتگیری آنها به سمت پیامهای ضددولت اسرائیل و طرفداری از تهران تغییر کرد. این شبکه طی شش هفته بیش از سههزار پیام و نظر منتشر کرد و حدود ۲۲۴ میلیون بازدید بالقوه و بیش از ۱۲۶ هزار تعامل ثبت کرد. پیش از این نیز گاردین به نقل از اکس اعلام کرده بود، نزدیک به چهار هزار و ۸۰۰ حساب مرتبط با دولت ایران را به علت انتشار اطلاعات نادرست حذف کرده است.
با این حال، بحثهای گستردهای درباره میزان تاثیر این قابلیت و نگرانیهای امنیتی و حریم خصوصی کاربران در جریان است. برخی تحلیلگران میگویند نمایش کشور یا منطقه کاربر ممکن است در برخی کشورها خطرساز باشد، اما اکس اعلام کرده در مناطق حساس، اطلاعات بهصورت کلیتر نمایش داده خواهد شد. با وجود این چالشها، بسیاری از ناظران این تغییرات را گامی مهم در جهت شفافیت بیشتر و مقابله با شبکههای جعلی میدانند، بهویژه در شرایطی که پلتفرمهای اجتماعی در سالهای اخیر به میدان اصلی جنگ اطلاعاتی کشورهای مختلف تبدیل شدهاند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
طبق اعلام مدیران ایکس، ویژگی تازهای در بخش «درباره این حساب» (About this account) برای کاربران فعال شده که اطلاعاتی مانند کشور فعالیت حساب، تاریخ ایجاد آن، تغییرات نام کاربری و حتی احتمال استفاده از «ویپیان» (VPN) را نمایش میدهد. این قابلیت که بدون اعلام قبلی فعال شد، با هدف کمک به کاربران برای تشخیص هویت واقعی یا مشکوک حسابها طراحی شده و بهطور پیشفرض فعال است. کارشناسان معتقدند این اقدام میتواند نقش مهمی در کاهش فعالیت رباتها و حسابهای جعلی داشته باشد. اگرچه این ویژگی در حساب کاربری رهبران و مقامهای دولتی فعال است، اما برای عموم نمایش داده نمیشود.
پس از افشا شدن موقعیت مکانی کاربران، برخی از حسابهای «بینام و نشان و جعلی» اسمشان را برای جلوگیری از آشکار شدن هویت و مکان، تغییر دادند.
گزارشهای شرکت «سیابرا»، که در حوزه تحلیل رفتار و اطلاعات شبکههای اجتماعی فعالیت میکند، نشان میدهد شبکهای متشکل از حدود هزار و ۳۰۰ حساب جعلی در اکس با هدف پیشبرد روایتهای وابسته به جمهوری اسلامی فعالیت داشته است. بر اساس این تحلیلها، این حسابها ابتدا روی بحثهای تفرقهبرانگیز داخلی بریتانیا، مانند استقلال اسکاتلند و «خیانت برگزیت»، تمرکز داشتند، اما پس از اوجگیری تنش میان جمهوری اسلامی و اسرائیل و قطع گسترده اینترنت در ایران در ژوئن ۲۰۲۵، ناگهان جهتگیری آنها به سمت پیامهای ضددولت اسرائیل و طرفداری از تهران تغییر کرد. این شبکه طی شش هفته بیش از سههزار پیام و نظر منتشر کرد و حدود ۲۲۴ میلیون بازدید بالقوه و بیش از ۱۲۶ هزار تعامل ثبت کرد. پیش از این نیز گاردین به نقل از اکس اعلام کرده بود، نزدیک به چهار هزار و ۸۰۰ حساب مرتبط با دولت ایران را به علت انتشار اطلاعات نادرست حذف کرده است.
با این حال، بحثهای گستردهای درباره میزان تاثیر این قابلیت و نگرانیهای امنیتی و حریم خصوصی کاربران در جریان است. برخی تحلیلگران میگویند نمایش کشور یا منطقه کاربر ممکن است در برخی کشورها خطرساز باشد، اما اکس اعلام کرده در مناطق حساس، اطلاعات بهصورت کلیتر نمایش داده خواهد شد. با وجود این چالشها، بسیاری از ناظران این تغییرات را گامی مهم در جهت شفافیت بیشتر و مقابله با شبکههای جعلی میدانند، بهویژه در شرایطی که پلتفرمهای اجتماعی در سالهای اخیر به میدان اصلی جنگ اطلاعاتی کشورهای مختلف تبدیل شدهاند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
👏6❤1🔥1
نماینده مجلس : معلوم نیست بودجه بالگردهای اطفای حریق کجا هزینه شده؟
حسن نتاج صلحدار، نماینده مجلس، درباره نبود امکانات برای خاموشکردن آتش جنگلهای هیرکانی گفت: «بودجه رسمی برای خرید بالگردهای اطفای حریق وجود داشته اما باید مشخص شود این بودجه کجا هزینه شده و چرا تجهیزات لازم پیش از وقوع حادثه تامین نشده است.»
او افزود: «تاخیر در تصمیمگیری، ضعف مدیریت، و کمبود تجهیزات از عوامل اصلی گسترش حریق بودهاند.»
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
حسن نتاج صلحدار، نماینده مجلس، درباره نبود امکانات برای خاموشکردن آتش جنگلهای هیرکانی گفت: «بودجه رسمی برای خرید بالگردهای اطفای حریق وجود داشته اما باید مشخص شود این بودجه کجا هزینه شده و چرا تجهیزات لازم پیش از وقوع حادثه تامین نشده است.»
او افزود: «تاخیر در تصمیمگیری، ضعف مدیریت، و کمبود تجهیزات از عوامل اصلی گسترش حریق بودهاند.»
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬9🔥1
اسقف هایک هوْسِپیان مهر ، متولد ۱۶ دی ۱۳۲۳ در تهراناست.
او کشیش، فعال حقوق بشر، مسیحی ایرانی و ارمنیتبار بود که تا زمان مرگش اسقف کلیسای جماعت ربّانی بود.
وی یکی از شخصیتهای برجسته جامعه ارمنیان ایران بود. سالها برای دفاع از حقوق اقلیتهای دینی و نجات زندانیان سیاسی و عقیدتی تلاش کرد.
وی چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۷۲ ، سه روز پس از به نتیجه رسیدن تلاشهایش برای آزادی مهدی دیباج و در حالی که به فرودگاه مهرآباد میرفت در بین راه ربوده شد چند روز پس از آن پلیس خبر از پیدا شدن جسد وی داد.
چهار سال بعد مشخص شد که وی در جریان #قتلهای_زنجیره_ای توسط مأمورین وزارت اطلاعات کشته شدهاست.
یک نوشتهُ هوسپیانمهر نشان میدهد که او تهدیدهایی را از سوی قاتلان خود حس میکردهاست. در آخرین نامه به جا مانده از اسقف هوسپیانمهر که یک روز پیش از ناپدید شدن نوشته آمدهاست: «من آمادهام که در کلیسا جان خود را تقدیم کنم باشد که دیگران بتوانند در آرامش و صلح، بدون ترس، خداوند خود را نیایش کنند»
هوسپیانمهر قبل از کشته شدنش به خبرنگار یک روزنامه هلندی گفته بود: «ما در حاشیهُ سرکوب غیرقابل تصوری از طرف دولت هستیم».
#قتل_کشیشهای_مسیحی در ایران، در دهه ۷۰، در فاصله دیماه سال ۱۳۷۲ تا تیر ماه ۱۳۷۳جریان داشت.
هوسپیانمهر ۲۱ دی ۱۳۷۲ برای نجات جان یک کشیش ایرانی بنام مهدی دیباج که از سال ۱۳۶۵ محبوس بوده و توسط دادگاه انقلاب اسلامی ساری به اتهام ارتداد حکم مرگ گرفته بود، نامهای به شورای کلیساهای مجامع ربانی، برای فراخوان به یک اقدام بینالمللی نوشته بود. در این نامه آمدهاست:
«قضیه از این قرار است که برادرمان مهدی دیباج توسط قاضی شرع شهر ساری به مرگ محکوم شدهاست. دیباج حکم محکومیت بهمرگ خود را برای من فرستادهاست که سندی روشن و مؤید این است که بهموجب قانون شرع او یک مرتد است و بایستی اعدام شود… آنها میخواهند خود را از چنگ تنها کلیساهای پروتستان خلاص کنند، و ما برایشان تبدیل به بهترین سیبلها شدهایم…
این نامه باعث شد که جمهوری اسلامی ایران حکم اعدام کشیش مهدی دیباج را منتفی کند و مهدی دیباج را در ۲۶ دیماه ۱۳۷۲ آزاد کند. اما سه روز پس از آن اسقف هوسپیانمهر توسط پلیس مخفی جمهوری اسلامی ربوده میشود و در۳۰ دیماه ۱۳۷۲ مصادف با ۲۰ ژانویه ۱۹۹۴ به قتل میرسد.
#مهدی_دیباج نیز بعدها توسط وزارت اطلاعات کشته شد.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
او کشیش، فعال حقوق بشر، مسیحی ایرانی و ارمنیتبار بود که تا زمان مرگش اسقف کلیسای جماعت ربّانی بود.
وی یکی از شخصیتهای برجسته جامعه ارمنیان ایران بود. سالها برای دفاع از حقوق اقلیتهای دینی و نجات زندانیان سیاسی و عقیدتی تلاش کرد.
وی چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۷۲ ، سه روز پس از به نتیجه رسیدن تلاشهایش برای آزادی مهدی دیباج و در حالی که به فرودگاه مهرآباد میرفت در بین راه ربوده شد چند روز پس از آن پلیس خبر از پیدا شدن جسد وی داد.
چهار سال بعد مشخص شد که وی در جریان #قتلهای_زنجیره_ای توسط مأمورین وزارت اطلاعات کشته شدهاست.
یک نوشتهُ هوسپیانمهر نشان میدهد که او تهدیدهایی را از سوی قاتلان خود حس میکردهاست. در آخرین نامه به جا مانده از اسقف هوسپیانمهر که یک روز پیش از ناپدید شدن نوشته آمدهاست: «من آمادهام که در کلیسا جان خود را تقدیم کنم باشد که دیگران بتوانند در آرامش و صلح، بدون ترس، خداوند خود را نیایش کنند»
هوسپیانمهر قبل از کشته شدنش به خبرنگار یک روزنامه هلندی گفته بود: «ما در حاشیهُ سرکوب غیرقابل تصوری از طرف دولت هستیم».
#قتل_کشیشهای_مسیحی در ایران، در دهه ۷۰، در فاصله دیماه سال ۱۳۷۲ تا تیر ماه ۱۳۷۳جریان داشت.
هوسپیانمهر ۲۱ دی ۱۳۷۲ برای نجات جان یک کشیش ایرانی بنام مهدی دیباج که از سال ۱۳۶۵ محبوس بوده و توسط دادگاه انقلاب اسلامی ساری به اتهام ارتداد حکم مرگ گرفته بود، نامهای به شورای کلیساهای مجامع ربانی، برای فراخوان به یک اقدام بینالمللی نوشته بود. در این نامه آمدهاست:
«قضیه از این قرار است که برادرمان مهدی دیباج توسط قاضی شرع شهر ساری به مرگ محکوم شدهاست. دیباج حکم محکومیت بهمرگ خود را برای من فرستادهاست که سندی روشن و مؤید این است که بهموجب قانون شرع او یک مرتد است و بایستی اعدام شود… آنها میخواهند خود را از چنگ تنها کلیساهای پروتستان خلاص کنند، و ما برایشان تبدیل به بهترین سیبلها شدهایم…
این نامه باعث شد که جمهوری اسلامی ایران حکم اعدام کشیش مهدی دیباج را منتفی کند و مهدی دیباج را در ۲۶ دیماه ۱۳۷۲ آزاد کند. اما سه روز پس از آن اسقف هوسپیانمهر توسط پلیس مخفی جمهوری اسلامی ربوده میشود و در۳۰ دیماه ۱۳۷۲ مصادف با ۲۰ ژانویه ۱۹۹۴ به قتل میرسد.
#مهدی_دیباج نیز بعدها توسط وزارت اطلاعات کشته شد.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬4🔥1
احمد میرعلائی متولد ۲۱ فروردین ۱۳۲۱ و از مترجمان پرکار ایرانی بود.
احمد میرعلایی از مترجمانی است که برای نخستین بار فارسی زبانان را با نویسندگان بزرگی همچون بورخس، میلان کوندرا، اکتاویو پاز، گراهام گرین و ویلیام گولدینگ آشنا کردهاست. او طبع و ذوق فراوانی در ترجمه شعر داشت و ترجمه کتابهای سنگ آفتاب سرودهٔ اوکتاویو پاز و ایکور سرودهٔ گاوین بنتاک را میتوان از بهترین آثار او در زمینه ترجمه شعر بهشمار آورد.
وی رابط کانون نویسندگان ایران در اصفهان بود و تصمیمات و اخبار اعضای کانون در تهران را به نویسندگان عضو کانون در اصفهان و برعکس منتقل میکرد.
#احمد_میرعلایی از جمله نویسندگان و روشنفکرانی بود که در #قتلهای_زنجیره_ای توسط عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در صبح روز دوم آبان ماه ۱۳۷۴ هنگامی که از منزلش به سوی کتابفروشی محل کارش در حرکت بود ناپدید و جسم بیجان او در حدود ساعت ۱۰ شب در کوچههای خیابان میر اصفهان پیدا شد. پول نسبتا زیادی که قرار بود آن روز در کتابفروشی به کسی بدهد هنوز در جیبش بود. محل پیدا شدن جنازه به خانه زاون قوکاسیان، فیلمساز ارمنی اهل اصفهان و از دوستان میرعلایی خیلی نزدیک بود. سناریوی مدنظر قاتلان احتمالا این بود که میرعلایی به همراه رفیق ارمنیاش بیش از حد الکل مصرف کرده و در پی آن سکته کرده است. مامور پزشکی قانونی رد دو تزریق را روی دست میرعلایی دیده بود و مرگ را مشکوک اعلام کرده بود. حتی از پیکر نمونهبرداری کرده بود و به تهران فرستاده بود. اما نتایج نمونهبرداری هرگز به دست خانواده نرسید.
بعدها معلوم شد که احمد میرعلایی بر اثر تزریق انسولین از ناحیه دست راست دچار ایست قلبی شده بود.
او از امضاکنندگان متن نامه ما نویسندهایم و همچنین متن اعتراض به دستگیری سعیدی سیرجانی بود.
علاوه بر فعالیتهای فرهنگی فوق بسیاری ملاقات او با وی.اس. نایپول نویسنده و روزنامه نگار مشهور بریتانیایی فعال حقوق بشر در سفرش به ایران از جمله دلایل خشم نیروهای امنیتی علیه اوست.
میرعلایی در هفتههای آخر عمرش به پسرعموی پدرش، مودب میرعلایی گفته بود که تهدید میشود و مدام آگهی مرگ سعیدی سیرجانی را برای او میفرستند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
احمد میرعلایی از مترجمانی است که برای نخستین بار فارسی زبانان را با نویسندگان بزرگی همچون بورخس، میلان کوندرا، اکتاویو پاز، گراهام گرین و ویلیام گولدینگ آشنا کردهاست. او طبع و ذوق فراوانی در ترجمه شعر داشت و ترجمه کتابهای سنگ آفتاب سرودهٔ اوکتاویو پاز و ایکور سرودهٔ گاوین بنتاک را میتوان از بهترین آثار او در زمینه ترجمه شعر بهشمار آورد.
وی رابط کانون نویسندگان ایران در اصفهان بود و تصمیمات و اخبار اعضای کانون در تهران را به نویسندگان عضو کانون در اصفهان و برعکس منتقل میکرد.
#احمد_میرعلایی از جمله نویسندگان و روشنفکرانی بود که در #قتلهای_زنجیره_ای توسط عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در صبح روز دوم آبان ماه ۱۳۷۴ هنگامی که از منزلش به سوی کتابفروشی محل کارش در حرکت بود ناپدید و جسم بیجان او در حدود ساعت ۱۰ شب در کوچههای خیابان میر اصفهان پیدا شد. پول نسبتا زیادی که قرار بود آن روز در کتابفروشی به کسی بدهد هنوز در جیبش بود. محل پیدا شدن جنازه به خانه زاون قوکاسیان، فیلمساز ارمنی اهل اصفهان و از دوستان میرعلایی خیلی نزدیک بود. سناریوی مدنظر قاتلان احتمالا این بود که میرعلایی به همراه رفیق ارمنیاش بیش از حد الکل مصرف کرده و در پی آن سکته کرده است. مامور پزشکی قانونی رد دو تزریق را روی دست میرعلایی دیده بود و مرگ را مشکوک اعلام کرده بود. حتی از پیکر نمونهبرداری کرده بود و به تهران فرستاده بود. اما نتایج نمونهبرداری هرگز به دست خانواده نرسید.
بعدها معلوم شد که احمد میرعلایی بر اثر تزریق انسولین از ناحیه دست راست دچار ایست قلبی شده بود.
او از امضاکنندگان متن نامه ما نویسندهایم و همچنین متن اعتراض به دستگیری سعیدی سیرجانی بود.
علاوه بر فعالیتهای فرهنگی فوق بسیاری ملاقات او با وی.اس. نایپول نویسنده و روزنامه نگار مشهور بریتانیایی فعال حقوق بشر در سفرش به ایران از جمله دلایل خشم نیروهای امنیتی علیه اوست.
میرعلایی در هفتههای آخر عمرش به پسرعموی پدرش، مودب میرعلایی گفته بود که تهدید میشود و مدام آگهی مرگ سعیدی سیرجانی را برای او میفرستند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬2🔥1
علیاکبر سعیدی سیرجانی متولد ۲۰ آذر ۱۳۱۰ ، نویسنده و فعالِ سیاسی ایرانی و از منتقدان نظام جمهوری اسلامی ایران و نظریۀ ولایت فقیه پس از انقلاب اسلامی بود.
او با محمد معین برای لغت نامه دهخدا همکاری میکرد.
#علی_اکبر_سعیدی_سیرجانی از سال ۴۴ تا ۵۷ با بنیاد فرهنگ ایران همکاری و تدوین واژگان بخش حرف میم از لغتنامه را بر عهده داشت.
وی پس از انقلاب۵۷ با فرستادن مقالات فرهنگی در مجلاتی چون نگین و بامشاد به نقد حکومت وقت و جمهوری اسلامی میپرداخت.
مجموعه مقالات او در کتابهایی با عنوانها شیخ صنعان، در آستین مرقع و ای کوتاه آستینان به چاپ رسید که سپس ممنوع شدند. کتابهای او در حکومت جمهوری اسلامی به جز چندی در شمار کتابهای ضاله (گمراهکننده) درآمدهاند و چاپ-ممنوع بهشمار میروند.
سعیدی سیرجانی سپس با انتقادهای خود از حکومت، مورد غضب حاکمان ایران شد و بیش از پیش، با نامههایی که به علی خامنهای مینوشت، مورد غضب قرار گرفت، تا جایی که حکم ارتداد وی را در پی داشت؛ و سرانجام آنچنانکه خود انتظار داشت توسط حکومت بهطور مرموزی از بین رفت.
وی در نامه مشهور خود خطاب به علی خامنهای از «اختناق تحملناپذیر نامعقولی که مأموران وزارت ارشاد در کار نشر کتاب دارند» برای وی نوشت، خامنهای در اقدامی غیرمعمول نامه را پاسخ داده و از طریق کیومرث صابری فومنی(گل آقا) به وی پیام میدهد که:«دورانتان تمام شده و بهتر است در گوشهای بنشینید و بجای نویسندگی بخاطر ارتدادتان طلب استغفار کنید» این پاسخ #سعیدی_سیرجانی را برآشفته کرده و در نامه تند دیگری برای وی مینویسد:«پیام عتابآمیز جناب عالی را آقای صابری برایم خواند، و متأسف شدم، نه به علت این که مورد قهر آن مقام معظم قرار گرفتهام و به زودی امت همیشه در صحنه حزبالله حسابم را خواهند رسید که مرگ در راه دفاع از حق شهادت است و ما مرگ شهادت از خدا خواستهایم. تاسف و تاثرم از پندارهای باطل خویش بود و امیدهای برباد رفتهام دربارهٔ سعه صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ایران در دوران رهبری شما خواهند داشت. بگذریم از لحن توهین آمیز پیام که حتی قاصد را شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوایی بعید مینمود تا چه رسد به رهبر مسلمانان جهان»
کمی بعد وی در ۲۳ اسفند ۱۳۷۲، توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و پس از نه ماه ، در ۴ آذرماه ۱۳۷۳ و در زندان کشته شد.
اعترافات وی در زندان بعدها در #برنامه_هویت از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.
سیرجانی از معدود کشته شدگانی است که توسط خود #سعید_امامی بازجویی و شکنجه شده است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
او با محمد معین برای لغت نامه دهخدا همکاری میکرد.
#علی_اکبر_سعیدی_سیرجانی از سال ۴۴ تا ۵۷ با بنیاد فرهنگ ایران همکاری و تدوین واژگان بخش حرف میم از لغتنامه را بر عهده داشت.
وی پس از انقلاب۵۷ با فرستادن مقالات فرهنگی در مجلاتی چون نگین و بامشاد به نقد حکومت وقت و جمهوری اسلامی میپرداخت.
مجموعه مقالات او در کتابهایی با عنوانها شیخ صنعان، در آستین مرقع و ای کوتاه آستینان به چاپ رسید که سپس ممنوع شدند. کتابهای او در حکومت جمهوری اسلامی به جز چندی در شمار کتابهای ضاله (گمراهکننده) درآمدهاند و چاپ-ممنوع بهشمار میروند.
سعیدی سیرجانی سپس با انتقادهای خود از حکومت، مورد غضب حاکمان ایران شد و بیش از پیش، با نامههایی که به علی خامنهای مینوشت، مورد غضب قرار گرفت، تا جایی که حکم ارتداد وی را در پی داشت؛ و سرانجام آنچنانکه خود انتظار داشت توسط حکومت بهطور مرموزی از بین رفت.
وی در نامه مشهور خود خطاب به علی خامنهای از «اختناق تحملناپذیر نامعقولی که مأموران وزارت ارشاد در کار نشر کتاب دارند» برای وی نوشت، خامنهای در اقدامی غیرمعمول نامه را پاسخ داده و از طریق کیومرث صابری فومنی(گل آقا) به وی پیام میدهد که:«دورانتان تمام شده و بهتر است در گوشهای بنشینید و بجای نویسندگی بخاطر ارتدادتان طلب استغفار کنید» این پاسخ #سعیدی_سیرجانی را برآشفته کرده و در نامه تند دیگری برای وی مینویسد:«پیام عتابآمیز جناب عالی را آقای صابری برایم خواند، و متأسف شدم، نه به علت این که مورد قهر آن مقام معظم قرار گرفتهام و به زودی امت همیشه در صحنه حزبالله حسابم را خواهند رسید که مرگ در راه دفاع از حق شهادت است و ما مرگ شهادت از خدا خواستهایم. تاسف و تاثرم از پندارهای باطل خویش بود و امیدهای برباد رفتهام دربارهٔ سعه صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ایران در دوران رهبری شما خواهند داشت. بگذریم از لحن توهین آمیز پیام که حتی قاصد را شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوایی بعید مینمود تا چه رسد به رهبر مسلمانان جهان»
کمی بعد وی در ۲۳ اسفند ۱۳۷۲، توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و پس از نه ماه ، در ۴ آذرماه ۱۳۷۳ و در زندان کشته شد.
اعترافات وی در زندان بعدها در #برنامه_هویت از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.
سیرجانی از معدود کشته شدگانی است که توسط خود #سعید_امامی بازجویی و شکنجه شده است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤3🤬2🔥1
سیامک سنجری متولد ۲۶ مرداد ۱۳۴۷ است، در سابقه سنجری چند مقام قهرمانی کشتی کشوری و حضور در جبهه جنگ ایران و عراق ، فعالیت کوتاه مدت در سپاه پاسداران نیز دیده میشود، وی یکی از منابع و خبرچینهای وزارت اطلاعات در معاونت امور اجتماعی این وزارتخانه بوده است که در سن ۲۸ سالگی و در آستانه جشن ازدواج کشته شد.
او تنها قربانی #قتلهای_زنجیره_ای است که به دلایل غیرسیاسی در حالی کشته شده است که یک روز پیش از قتلش برای سعید امامی و دیگر اعضای باند قتلها کارت دعوت به عروسیاش را فرستاده بود.
#سیامک_سنجری در میانه همکاریهایش با وزارت اطلاعات در جریان ارتباطات جنسی #علی_فلاحیان قرار میگیرد، او این ارتباطات را از طریق پسر فلاحیان به اطلاع همسر او میرساند و از طریق یکی از دوستانش در نواری کاست به اطلاع خامنهای نیز میرساند، اما کمی بعد #سعید_امامی نوار را به او داده و او را از خطرات «دهن لقیاش» آگاه میکند، سنجری نیز در ظاهر یا باطن وانمود میکند از پیگیری منصرف شده و قصد دارد به شغل اصلیاش «فروش خودرو» بازگردد و قصد ازدواج دارد.
#خسرو_براتی مامور ارشد وزارت اطلاعات و از اعضای تیم قتلهای زنجیرهای در اعترافاتش که بعدها در «جزوه ۸۸ صفحهای» منتشر شده درباره وی گفته:«سیامک در جاهایی حرفهایی زده بود حتی ماجرای رفتوآمد حاج آقا فلاحیان به سونای زعفرانیه را گفته و از طریق او به بیرون درز کردهاست و قرارشد از او تحقیق شود تا اینکه دو روز مانده به عروسیاش حاج آقا فلاحیان به آقای اسلامی گفتند «کار را باید تمام کرد» چون همسر حاج آقا سوالهایی را از ایشان کرده بود و حاج آقا مطمئن بود این حرفها از طریق سنجری به گوششان رسیده.
آقای اسلامی دلش سوخت به حاج آقا (فلاحیان) تلفن زد که خدا را خوش نمیآید ما را به عروسی اش دعوت کرده اما ظاهرا حاج آقا حاضر به گذشت نبود. آقای اسلامی معذب بود و رفت و حاج علیشیر ، سنگی را به سرش زد و برادران کار را با دشنه تمام کردند و بعد جسد را به زیر پل کاوه انداختند و ماشین را بردند تا به دره بیندازند تا اثری نماند»
سنجری در ۱۳ آبان ۱۳۷۵ کشته شده و جنازهاش ساعاتی پس از قتل در حالی که خودوی او هنوز روشن بود پشت فرمان زیر پل در محله قیطریه تهران کشف میشود، مراسم ختم وی در همان سالنی که قرار بود عروسیاش برگزار شود (سالن سیاره) برگزار شد.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
او تنها قربانی #قتلهای_زنجیره_ای است که به دلایل غیرسیاسی در حالی کشته شده است که یک روز پیش از قتلش برای سعید امامی و دیگر اعضای باند قتلها کارت دعوت به عروسیاش را فرستاده بود.
#سیامک_سنجری در میانه همکاریهایش با وزارت اطلاعات در جریان ارتباطات جنسی #علی_فلاحیان قرار میگیرد، او این ارتباطات را از طریق پسر فلاحیان به اطلاع همسر او میرساند و از طریق یکی از دوستانش در نواری کاست به اطلاع خامنهای نیز میرساند، اما کمی بعد #سعید_امامی نوار را به او داده و او را از خطرات «دهن لقیاش» آگاه میکند، سنجری نیز در ظاهر یا باطن وانمود میکند از پیگیری منصرف شده و قصد دارد به شغل اصلیاش «فروش خودرو» بازگردد و قصد ازدواج دارد.
#خسرو_براتی مامور ارشد وزارت اطلاعات و از اعضای تیم قتلهای زنجیرهای در اعترافاتش که بعدها در «جزوه ۸۸ صفحهای» منتشر شده درباره وی گفته:«سیامک در جاهایی حرفهایی زده بود حتی ماجرای رفتوآمد حاج آقا فلاحیان به سونای زعفرانیه را گفته و از طریق او به بیرون درز کردهاست و قرارشد از او تحقیق شود تا اینکه دو روز مانده به عروسیاش حاج آقا فلاحیان به آقای اسلامی گفتند «کار را باید تمام کرد» چون همسر حاج آقا سوالهایی را از ایشان کرده بود و حاج آقا مطمئن بود این حرفها از طریق سنجری به گوششان رسیده.
آقای اسلامی دلش سوخت به حاج آقا (فلاحیان) تلفن زد که خدا را خوش نمیآید ما را به عروسی اش دعوت کرده اما ظاهرا حاج آقا حاضر به گذشت نبود. آقای اسلامی معذب بود و رفت و حاج علیشیر ، سنگی را به سرش زد و برادران کار را با دشنه تمام کردند و بعد جسد را به زیر پل کاوه انداختند و ماشین را بردند تا به دره بیندازند تا اثری نماند»
سنجری در ۱۳ آبان ۱۳۷۵ کشته شده و جنازهاش ساعاتی پس از قتل در حالی که خودوی او هنوز روشن بود پشت فرمان زیر پل در محله قیطریه تهران کشف میشود، مراسم ختم وی در همان سالنی که قرار بود عروسیاش برگزار شود (سالن سیاره) برگزار شد.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
👍2🤬2🔥1
سید غفّار حسینی شاعر، مترجم، استاد دانشگاه و از فعالان کانون نویسندگان ایران و متولد ۱۳ فروردین ۱۳۱۳ است.
او در دوران ریاست کوتاه مدت بهرام بیضایی در دپارتمان تئاتر دانشکدهٔ هنرهای زیبا، دانشگاه تهران مدتی استاد رشتهٔ جامعهشناسی هنر بودکه پس از برکناریاش از دانشگاه مدتی، به لندن و از آنجا به پاریس مهاجرت کرد و اوائل دهه ۷۰ مجددا به ایران بازگشت.
#غفار_حسینی که از جمله نویسندگان دعوت شده به مراسم مشهور ارمنستان بود ، اولین فردی است که از سفر به ارمنستان منصرف میشود و میگوید:«قصد جانمان را دارند»
او در جلسه جمع مشورتی کانون نویسندگان برای سفر به ارمنستان با اتوبوس، ضمن خودداری از پذیرش دعوت برای حضور در این سفر به دیگر اعضا به صراحت هشدار داده بود که «همهتان را میاندازند به ته دره»
پیش بینی او در ماجرای #اتوبوس_ارمنستان درست از آب درآمد.
سیدغفار حسینی، همچنین از امضاءکنندگان متن ۱۳۴ نویسنده معروف به «ما نویسندهایم» نیز بود.
حسینی بیستم آبانماه ۱۳۷۵ در خانه خود در تهران با تزریق آمپول پتاسیم کشته میشود و سه روز بعد همسایگان از مرگ وی در خانهاش در حالی مطلع میشوند که تلویزیون با صدای بلند روشن مانده بود.
محمد محمدعلی نویسنده ، در روایت خود از سفر نویسندگان به ارمنستان میگوید: غفار حسینی هم پیغام داده بود كه به این سفر نروید، ولی نگفت چرا؟
برخی هم معتقد بودند ، چون انجمن نویسندگان ارمنستان چنین بودجههایی ندارد، به احتمال زیاد هزینهی سفر را وزارت ارشاد میپردازد، غفار حسینی بار دیگر و این بار با جملهای واضح و روشن و زنگدار گفت: اگر با اتوبوس بروید پرت میشوید تو درّه... علیاشرف درویشیان هم پس از این حرف خواهش كرد اسمش را خط بزنند.
از مهمترین فعالیتهای فرهنگی غفار حسینی، پیشتازی و پیگیری او در طرح دیدگاههای نو در عرصهی جامعهشناسی هنر و بهویژه جامعهشناسی ادبیات است، او ارتباطی قوی با روزنامههای فرانسوی و بریتانیایی داشت.
در «جزوه ۸۸ صفحهای» نام غفار حسینی بارها در اعترافات متهمان #قتلهای_زنجیره_ای به عنوان جاسوس و خبرچین رسانههای بیگانه همچون ام.آی.سیکس آمده است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
او در دوران ریاست کوتاه مدت بهرام بیضایی در دپارتمان تئاتر دانشکدهٔ هنرهای زیبا، دانشگاه تهران مدتی استاد رشتهٔ جامعهشناسی هنر بودکه پس از برکناریاش از دانشگاه مدتی، به لندن و از آنجا به پاریس مهاجرت کرد و اوائل دهه ۷۰ مجددا به ایران بازگشت.
#غفار_حسینی که از جمله نویسندگان دعوت شده به مراسم مشهور ارمنستان بود ، اولین فردی است که از سفر به ارمنستان منصرف میشود و میگوید:«قصد جانمان را دارند»
او در جلسه جمع مشورتی کانون نویسندگان برای سفر به ارمنستان با اتوبوس، ضمن خودداری از پذیرش دعوت برای حضور در این سفر به دیگر اعضا به صراحت هشدار داده بود که «همهتان را میاندازند به ته دره»
پیش بینی او در ماجرای #اتوبوس_ارمنستان درست از آب درآمد.
سیدغفار حسینی، همچنین از امضاءکنندگان متن ۱۳۴ نویسنده معروف به «ما نویسندهایم» نیز بود.
حسینی بیستم آبانماه ۱۳۷۵ در خانه خود در تهران با تزریق آمپول پتاسیم کشته میشود و سه روز بعد همسایگان از مرگ وی در خانهاش در حالی مطلع میشوند که تلویزیون با صدای بلند روشن مانده بود.
محمد محمدعلی نویسنده ، در روایت خود از سفر نویسندگان به ارمنستان میگوید: غفار حسینی هم پیغام داده بود كه به این سفر نروید، ولی نگفت چرا؟
برخی هم معتقد بودند ، چون انجمن نویسندگان ارمنستان چنین بودجههایی ندارد، به احتمال زیاد هزینهی سفر را وزارت ارشاد میپردازد، غفار حسینی بار دیگر و این بار با جملهای واضح و روشن و زنگدار گفت: اگر با اتوبوس بروید پرت میشوید تو درّه... علیاشرف درویشیان هم پس از این حرف خواهش كرد اسمش را خط بزنند.
از مهمترین فعالیتهای فرهنگی غفار حسینی، پیشتازی و پیگیری او در طرح دیدگاههای نو در عرصهی جامعهشناسی هنر و بهویژه جامعهشناسی ادبیات است، او ارتباطی قوی با روزنامههای فرانسوی و بریتانیایی داشت.
در «جزوه ۸۸ صفحهای» نام غفار حسینی بارها در اعترافات متهمان #قتلهای_زنجیره_ای به عنوان جاسوس و خبرچین رسانههای بیگانه همچون ام.آی.سیکس آمده است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤3🔥1🤬1
احمد تفضلی ایرانشناس برجسته و متخصص زبانهای باستانی ایران است.
او را قاتلان #قتلهای_زنجیره_ای که از عوامل #وزارت_اطلاعات_جمهوری_اسلامی بودهاند کشتهاند.
#احمد_تفضلی ، ایرانشناس و پژوهشگر، ساعت دوازده و نیم روز ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ دفتر کارش را در #دانشگاه_تهران ترک کرد تا به منزل خود در شمیران برود اما هیچگاه به منزل نرسید.
او میانهی راه ربوده شد و توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران به قتل رسید.
دکتر ژاله آموزگار در اینباره میگوید:«وقتی در ساعت ۱۲:۳۰ روز دوشنبه ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ احمد تفضلی دفتر کارمان را در دانشکده ادبیات ترک میکرد، با اطمینان به این که فردا صبح زود این در را خواهد گشود، بر سر این میز خواهد نشست و کارها را به انجام خواهد رساند، نمونهی چاپی آخرین کتاب در دست انتشارش (تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام) را در کیف چرمی با خود میبرد که چند مورد بازمانده را بازبینی کند تا در قراری که فردای آن روز، یعنی ساعت ۱۰ روز سهشنبه ۲۵ دی، با ناشرش داشت، کار را تمام شده تحویل دهد...
پیکر احمد تفضلی ۲۴ دی ۱۳۷۵ در حالی که در جیب کتش مقداری مواد مخدر جاسازی شده بود در کوچهای در نزدیکی پارک ساعی پیدا شد، قاتلان صحنه سازی کرده بودند تا وی در یک درگیری با مواد فروشان کشته شده است ، او بر اثر خفگی و تزریق سه آمپول به قتل رسید و پزشکی قانونی هرگز دلیل قتل را اعلام نکرد.
همزمان با قتل وی منزل وی نیز توسط عوامل نامعلومی وارسی شده بود و مشخص بود اسناد و دست نوشتههایی از منزل به سرقت رفته، فردای روز قتل او دفتر کارش در دانشگاه تهران پلمپ و پس از مدتی هرآنچه متعلق به وی بود توسط نیروهای امنیتی با خود برده شد.
علی یونسی وزیر وقت اطلاعات در مصاحبهای مفصل قتل او را توسط جمهوری اسلامی تائید کرده اما میگوید «کار وزارت اطلاعاتنبوده» او مدعی است در نخستین دیدارش با خاتمی، وی به او گفتهاست که «من از شما یک سؤال و یک درخواست دارم: سؤال اینکه علت مشکلی که در ماجرای قتلهای زنجیرهای برای وزارت اطلاعات پیش آمد چه بود و چرا وزارت اطلاعات یک دانشمند (احمد تفضلی) را میکشد؟» یونسی علت و مشکل را اینگونه گفته که «نهاد امنیتی است، اما اساس این وزارتخانه یک نهاد نظامی است و از دل نظامیها درآمده است.»
احسان یارشاطر نیز مدعی شده است، احمد تفضلی به دلیل همکاری با بنیاد ایرانیکا (به سرپرستی احسان یارشاطر) به دستور مسئولان جمهوری اسلامی ترور شده است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
او را قاتلان #قتلهای_زنجیره_ای که از عوامل #وزارت_اطلاعات_جمهوری_اسلامی بودهاند کشتهاند.
#احمد_تفضلی ، ایرانشناس و پژوهشگر، ساعت دوازده و نیم روز ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ دفتر کارش را در #دانشگاه_تهران ترک کرد تا به منزل خود در شمیران برود اما هیچگاه به منزل نرسید.
او میانهی راه ربوده شد و توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران به قتل رسید.
دکتر ژاله آموزگار در اینباره میگوید:«وقتی در ساعت ۱۲:۳۰ روز دوشنبه ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ احمد تفضلی دفتر کارمان را در دانشکده ادبیات ترک میکرد، با اطمینان به این که فردا صبح زود این در را خواهد گشود، بر سر این میز خواهد نشست و کارها را به انجام خواهد رساند، نمونهی چاپی آخرین کتاب در دست انتشارش (تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام) را در کیف چرمی با خود میبرد که چند مورد بازمانده را بازبینی کند تا در قراری که فردای آن روز، یعنی ساعت ۱۰ روز سهشنبه ۲۵ دی، با ناشرش داشت، کار را تمام شده تحویل دهد...
پیکر احمد تفضلی ۲۴ دی ۱۳۷۵ در حالی که در جیب کتش مقداری مواد مخدر جاسازی شده بود در کوچهای در نزدیکی پارک ساعی پیدا شد، قاتلان صحنه سازی کرده بودند تا وی در یک درگیری با مواد فروشان کشته شده است ، او بر اثر خفگی و تزریق سه آمپول به قتل رسید و پزشکی قانونی هرگز دلیل قتل را اعلام نکرد.
همزمان با قتل وی منزل وی نیز توسط عوامل نامعلومی وارسی شده بود و مشخص بود اسناد و دست نوشتههایی از منزل به سرقت رفته، فردای روز قتل او دفتر کارش در دانشگاه تهران پلمپ و پس از مدتی هرآنچه متعلق به وی بود توسط نیروهای امنیتی با خود برده شد.
علی یونسی وزیر وقت اطلاعات در مصاحبهای مفصل قتل او را توسط جمهوری اسلامی تائید کرده اما میگوید «کار وزارت اطلاعاتنبوده» او مدعی است در نخستین دیدارش با خاتمی، وی به او گفتهاست که «من از شما یک سؤال و یک درخواست دارم: سؤال اینکه علت مشکلی که در ماجرای قتلهای زنجیرهای برای وزارت اطلاعات پیش آمد چه بود و چرا وزارت اطلاعات یک دانشمند (احمد تفضلی) را میکشد؟» یونسی علت و مشکل را اینگونه گفته که «نهاد امنیتی است، اما اساس این وزارتخانه یک نهاد نظامی است و از دل نظامیها درآمده است.»
احسان یارشاطر نیز مدعی شده است، احمد تفضلی به دلیل همکاری با بنیاد ایرانیکا (به سرپرستی احسان یارشاطر) به دستور مسئولان جمهوری اسلامی ترور شده است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤2🤬2🔥1
پیروز دوانی متولد ۳ اردیبهشت ۱۳۴۰ روزنامهنگار و مترجم است.
دوانی از جمله نویسندگان چپ ایرانی است که فعالیتهای سیاسی نیز داشته و اگر چه وی نیز از جمله مقتولان #قتلهای_زنجیره_ای است اما به نظر میرسد قتل او در بخش دیگری از وزارت اطلاعات و با هدف امنیتی دیگری رقم خورده است.
پیروز دوانی ۳ شهریور ۱۳۷۷ از منزل خود به قصد رفتن به خانهٔ خواهرش خارج شد و دیگر بازنگشت.
او به تازگی از زندان آزاد شده بود و به انتشار جزوهای افشاگرانه مشغول بود.
بازجوی وی در دوران زندانش #محسنی_اژه_ای بوده.
پیروز دوانی از اوائل دهه ۷۰ چرخشی در افکار چپگرانه خود داشت و به دنبال نزدیکتر ساختن جریانات سیاسی و گروههای اپوزیسیون داخل کشور بود.
وی در این راستا میزگردی را در خرداد ۱۳۷۴، پیرامون علل وجود نابسامانیها در جامعه و چگونگی رفع بحران عمومی در جامعه، با شرکت ابراهیم یزدی، عزتالله سحابی و حبیبالله پیمان برگزار کرد و خودش نیز به عنوان یک هوادار جبههٔ چپ و سوسیالیسم در آن شرکت کرد.
خبر مفقود شدن دوانی را اولین بار #داریوش_فروهر به رادیو بی بی سی فارسی داد.
امیرفرشاد ابراهیمی در دی ماه ۱۳۸۲ در دانشگاه علوم پزشکی تهران در جریان سخنرانی که در پاسداشت زندانیان اصلاحطلب دربند برگزار شده بود، اعلام کرد که پیروز دوانی با حکم محسنی اژهای به قتل رسیده است. او در همان سخنرانی شرح میدهد که وی را چگونه از خیابان ربودهاند و به ساختمانی در محله نیاوران منتقل کرده و پس از قتل تکه تکه کردهاند و سوزاندهاند.
فردای این سخنرانی محسنی اژهای در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا موضوع را تکذیب کرد،متعاقب این تکذیب، انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی تهران، محسنی اژهای و امیرفرشاد ابراهیمی را به مناظره دعوت مینماید. امیرفرشاد ابراهیمی در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا این مناظره را قبول مینماید، اما از سوی محسنی اژهای خبری دریافت نمیگردد.
ابراهیمی بعدها گفته :«از سوی آقای علی ربیعی برایم پیغام آمد که نزد وی بروم، و وقتی رفتم دفتر ایشان گفتند که موضوع پیروز دوانی پیچیدهتر از این حرفهاست و تو هم به اندازهٔ کافی مشکل برای خودت داری، پایت را از این ماجرا بکش بیرون»
حسین دوانی برادر پیروز دوانی در مصاحبه با بخش فارسی صدای آلمان، بعدها اظهارات ابراهیمی را تائید کرد و میگوید به خانواده وی هم همان پیغام مشابهی را دادهاند که به ابراهیمی دادهاند.
پیکر #پیروز_دوانی هرگز یافت نشد، #خسرو_براتی از عاملان قتلهای زنجیرهای است پیکر تکه تکه شده پیروز دوانی در نقاط مختلف بیابانهای اطراف ورامین رها شده است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
دوانی از جمله نویسندگان چپ ایرانی است که فعالیتهای سیاسی نیز داشته و اگر چه وی نیز از جمله مقتولان #قتلهای_زنجیره_ای است اما به نظر میرسد قتل او در بخش دیگری از وزارت اطلاعات و با هدف امنیتی دیگری رقم خورده است.
پیروز دوانی ۳ شهریور ۱۳۷۷ از منزل خود به قصد رفتن به خانهٔ خواهرش خارج شد و دیگر بازنگشت.
او به تازگی از زندان آزاد شده بود و به انتشار جزوهای افشاگرانه مشغول بود.
بازجوی وی در دوران زندانش #محسنی_اژه_ای بوده.
پیروز دوانی از اوائل دهه ۷۰ چرخشی در افکار چپگرانه خود داشت و به دنبال نزدیکتر ساختن جریانات سیاسی و گروههای اپوزیسیون داخل کشور بود.
وی در این راستا میزگردی را در خرداد ۱۳۷۴، پیرامون علل وجود نابسامانیها در جامعه و چگونگی رفع بحران عمومی در جامعه، با شرکت ابراهیم یزدی، عزتالله سحابی و حبیبالله پیمان برگزار کرد و خودش نیز به عنوان یک هوادار جبههٔ چپ و سوسیالیسم در آن شرکت کرد.
خبر مفقود شدن دوانی را اولین بار #داریوش_فروهر به رادیو بی بی سی فارسی داد.
امیرفرشاد ابراهیمی در دی ماه ۱۳۸۲ در دانشگاه علوم پزشکی تهران در جریان سخنرانی که در پاسداشت زندانیان اصلاحطلب دربند برگزار شده بود، اعلام کرد که پیروز دوانی با حکم محسنی اژهای به قتل رسیده است. او در همان سخنرانی شرح میدهد که وی را چگونه از خیابان ربودهاند و به ساختمانی در محله نیاوران منتقل کرده و پس از قتل تکه تکه کردهاند و سوزاندهاند.
فردای این سخنرانی محسنی اژهای در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا موضوع را تکذیب کرد،متعاقب این تکذیب، انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی تهران، محسنی اژهای و امیرفرشاد ابراهیمی را به مناظره دعوت مینماید. امیرفرشاد ابراهیمی در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا این مناظره را قبول مینماید، اما از سوی محسنی اژهای خبری دریافت نمیگردد.
ابراهیمی بعدها گفته :«از سوی آقای علی ربیعی برایم پیغام آمد که نزد وی بروم، و وقتی رفتم دفتر ایشان گفتند که موضوع پیروز دوانی پیچیدهتر از این حرفهاست و تو هم به اندازهٔ کافی مشکل برای خودت داری، پایت را از این ماجرا بکش بیرون»
حسین دوانی برادر پیروز دوانی در مصاحبه با بخش فارسی صدای آلمان، بعدها اظهارات ابراهیمی را تائید کرد و میگوید به خانواده وی هم همان پیغام مشابهی را دادهاند که به ابراهیمی دادهاند.
پیکر #پیروز_دوانی هرگز یافت نشد، #خسرو_براتی از عاملان قتلهای زنجیرهای است پیکر تکه تکه شده پیروز دوانی در نقاط مختلف بیابانهای اطراف ورامین رها شده است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🔥2🤬1
حمید پورحاجی زاده ، شاعر و دبیر ادبیات کرمانی، متخلص به «سحر» بود که از قربانیان سلسله قتلهای سیاسی موسوم به #قتلهای_زنجیره_ای است.
وی در آخرین روز شهریور ماه سال ۱۳۷۷ به همراه پسر ۹ سالهاش «کارون» با ۴۳ ضربه چاقو قطعه قطعه شدند.
پزشک قانونی تعداد ضربههای دشنه فرورفته در سینه حمید را ۲۷ از زیر گلو تا زیر ناف و ضربهٔ وارده به سینه کارون را بالغ بر ده ضربه دانسته بود… آثار ضربه سخت و مشت در سر و صورت، پارگی قلب و ریه و دستگاه گوارش، بریده شدن انگشتان دست راست حمید تا روی پوست»
بنا به نظر پزشک قانونی با هر ضربه کارد #حمید_حاجی_پور تیغه چاقو را میگرفته و قاتل میکشیده و برای باری دیگر فرو میکرده است که منجر به این گردیده که کف دست بشود پر از شیارهای عمیق.
ارس حاجیزاده در مورد پیگیری قتل پدر و برادر خود میگوید «وقتی بازپرس پرونده میگفت این قتل انگیزهای به بزرگی چنار میخواهد و وقتی سرهنگ پوررضاقلی، رئیس وقت آگاهی کرمان در برابر سوالهای ما سرش را پایین میانداخت هنوزم نفهمیده بودیم اصل ماجرا چیست. بیشتر از دوماه از قتل بابا و کارون گذشته بود که گفتند آقای مختاری مفقود شده. او به مراسم ختم بابا آمده بود. چندین روز بعد هم آقای پوینده ناپدید شد و بعد آقای فروهر و خانم اسکندری کشته شدند.» فرخنده حاجیزاده دربارهٔ پرونده برادر و برادرزادهاش میگوید: «تمام این سالها پیگیریهای ما ادامه داشت، همه جا رفتیم، هر کاری هم توانستیم کردیم، از طرفی هم از سوی وزارت اطلاعات تحت فشار بودیم و احضار و بازجوئی میشدیم در نهایت هم که گفتند یک اشتباه ساده بوده؛ یعنی با ضربات چاقو برادر و برادرزادهام را سلاخی کردند و گفتند اشتباه ساده بوده.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
وی در آخرین روز شهریور ماه سال ۱۳۷۷ به همراه پسر ۹ سالهاش «کارون» با ۴۳ ضربه چاقو قطعه قطعه شدند.
پزشک قانونی تعداد ضربههای دشنه فرورفته در سینه حمید را ۲۷ از زیر گلو تا زیر ناف و ضربهٔ وارده به سینه کارون را بالغ بر ده ضربه دانسته بود… آثار ضربه سخت و مشت در سر و صورت، پارگی قلب و ریه و دستگاه گوارش، بریده شدن انگشتان دست راست حمید تا روی پوست»
بنا به نظر پزشک قانونی با هر ضربه کارد #حمید_حاجی_پور تیغه چاقو را میگرفته و قاتل میکشیده و برای باری دیگر فرو میکرده است که منجر به این گردیده که کف دست بشود پر از شیارهای عمیق.
ارس حاجیزاده در مورد پیگیری قتل پدر و برادر خود میگوید «وقتی بازپرس پرونده میگفت این قتل انگیزهای به بزرگی چنار میخواهد و وقتی سرهنگ پوررضاقلی، رئیس وقت آگاهی کرمان در برابر سوالهای ما سرش را پایین میانداخت هنوزم نفهمیده بودیم اصل ماجرا چیست. بیشتر از دوماه از قتل بابا و کارون گذشته بود که گفتند آقای مختاری مفقود شده. او به مراسم ختم بابا آمده بود. چندین روز بعد هم آقای پوینده ناپدید شد و بعد آقای فروهر و خانم اسکندری کشته شدند.» فرخنده حاجیزاده دربارهٔ پرونده برادر و برادرزادهاش میگوید: «تمام این سالها پیگیریهای ما ادامه داشت، همه جا رفتیم، هر کاری هم توانستیم کردیم، از طرفی هم از سوی وزارت اطلاعات تحت فشار بودیم و احضار و بازجوئی میشدیم در نهایت هم که گفتند یک اشتباه ساده بوده؛ یعنی با ضربات چاقو برادر و برادرزادهام را سلاخی کردند و گفتند اشتباه ساده بوده.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤4🔥1🤬1