اصلاح‌وب| Islahweb
4.37K subscribers
12.4K photos
2.72K videos
333 files
15.3K links
✳️ اصلاح‌وب| Islahweb

📲 در شبکه‌های اجتماعی همراه ما باشید: 

🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وب‌سایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb

https://ble.ir/islahweb1979/

Web: www.islahweb.org/fa
Download Telegram
🔺غافلگیری ترامپ و خبر مهمش!

رئیس جمهور آمریکا امروز باز همه را غافلگیر کرد و در دیدار با نخست وزیر کانادا در حالی که او انتظار داشت، از مسائل فیمابین بگوید، اما ترامپ با ادبیات خاص خودش از آتش‌بس با حوثی‌ها خبر داد و در عین حال هم گفت که قبل از سفرش به خاورمیانه خبر مهمی را اعلام خواهد کرد. وقتی ترامپ می‌گوید قبل از سفر به خاورمیانه این خبر را اعلام می‌کند، بدان معناست که جنس این خبر در ارتباط با پرونده‌ای مهم در این منطقه باشد.

متعاقب اظهارات ترامپ، وزارت خارجه عمان اعلام کرد که در مذاکراتی با هدایت ویتکاف در عمان توافق آتش‌بس میان آمریکا و یمن انجام شده است که به موجب آن دو طرف حملات علیه یکدیگر را از جمله کشتی‌های آمریکا در آب‌های منطقه متوقف خواهند کرد.

این گونه پیداست که حمله موشکی حوثی‌ها به فرودگاه بین المللی اسرائیل در بحبوحه مذاکرات با آمریکا در عمان انجام شده است.  همین تاییدی بر این مدعای نگارنده در یادداشت قبلی است که نباید صرفا بر اساس یک خبر و یک واقعه‌ تحلیل کلان کرد. در حالی که برخی حمله موشکی به فرودگاه بن‌گورین را پیش‌درآمدی بر شکست مذاکرات تهران و واشنگتن و حتی حمله آمریکا به ایران دانستند، اما ترامپ پس از این حمله حوثی‌ها به مذاکرات با آن‌ها ادامه داد و حتی آن را و لو موقتا متوقف نکرد. 

فعلا بنا به اعلام منابع رسانه‌ای اسرائیلی مقامات اسرائیل نیز از سخنان ترامپ درباره توافق با یمن غافلگیر شده‌اند.

در کنار آن هم هنوز روشن نیست که توقف حملات از یمن به اسرائیل نیز بخشی از این توافق آتش ‌بس هست یا نه. بسیار بعید است که حوثی‌ها بدون پایان جنگ غزه حملات خود را به اسرائیل متوقف کنند و از این رو این توافق از دو حالت خارج نیست.

نخست این که صرفا توافقی آمریکایی یمنی است و شامل اسرائیل نمی‌شود.
اعلام وزارت خارجه آمریکا مبنی بر این که توافق با حوثی‌ها فقط شامل توقف حملات به کشتی‌ها در دریای سرخ در مقابل توقف حملات آمریکاست، موید این احتمال است.

در این حالت می‌توان گفت ترامپ اسرائیل را دور زده و صرفا توافقی دو جانبه با صنعا امضا کرده است که در این صورت، این اتفاق  شکست بزرگی و خبر بدی برای نتانیاهو است.

احتمال دوم این که این توافق به نوعی شامل توقف حملات حوثی‌ها به اسرائیل نیز و لو بعد از مدتی دیگر می‌شود که در این صورت، به احتمال زیاد با شمول توقف جنگ غزه خواهد بود؛ چون چنان که گفته شد، انصارالله یمن بعید است بدون پایان این جنگ حملات خود را به اسرائیل متوقف کند؛ حملاتی که از دیروز طبق اعلام آن‌ها وارد فاز محاصره هوایی اسرائیل از طریق تداوم حملات به فرودگاه بن گوریون در واکنش به تصمیم دولت نتانیاهو برای گسترش حمله زمینی به نوار غزه شده است.

اما در رابطه با معمای «خبر مهم» ترامپ هم که می‌خواهد قبل از عزیمتش به عربستان، قطر و امارات و شاید اسرائیل اعلام کند، چند احتمال را می‌توان مطرح کرد؛ نخست این که این خبر ممکن است اعلام آتش‌بس در جنگ غزه یا پایان آن است.

البته اینجا این پرسش مطرح می‌شود که اگر ترامپ می‌خواهد آتش‌بس در غزه و پایان جنگ را اعلام کند که با این کار حملات حوثی‌ها هم خود به خود بدون توافقی متوقف می‌شود. پس چرا خود را در معذوریت آن قرار دهد که چنین توافقی فی نفسه نشانگر شکست حملات آمریکا در یمن است؛ مگر  این که ولع ترامپ برای توافق و تصویرسازی از آن باعث شده باشد که معذوریت چنین توافقی را به جان بخرد.

اما احتمال دوم درباره خبر ترامپ این که ممکن است که درباره مذاکرات با عربستان برای پیوستن آن به توافق ابراهیم و پروژه عادی‌سازی روابط با اسرائیل باشد.
اما این اتفاق هم بدون پایان جنگ غزه میسر نیست؛ چون دستکم بدون توقف این جنگ  به عنوان «محملی آبرومندانه» برای ریاض برای این عادی‌سازی پس از عدم تحقق شرط تشکیل کشور فلسطین ضربه سنگینی به وجهه آن می‌زند.

کما این که اگر ترامپ پایان جنگ غزه را اعلام کند، به احتمال زیاد بخشی از معامله با عربستان و‌محمل‌سازی برای پیوستن آن به توافق ابراهیم باشد.

احتمال سوم درباره ماهیت «خبر مهم» ترامپ نیز این است که ممکن است در ارتباط با ایران و تحولات مذاکرات با آن باشد. در این صورت، آیا ترامپ می‌خواهد درباره پیشرفت مذاکرات و یا توافق احتمالی مطلب مهمی را اعلام کند؟ به هر حال، ایران نظر به روابط با صنعا طرف سوم مذاکرات حوثی‌ها و ویتکاف در مسقط و همچنین توافق دو طرف است و دستکم این توافق بدون نظر موافق یا مساعد آن به دست نیامده است.

در کل اگر هم خبر مهم ترامپ ارتباط مستقیمی با ایران نداشته باشد، اما همین توافق دولتش با حوثی‌ها می‌تواند تسهیل‌گر توافق با ایران را نیز باشد.

اما احتمال دیگر هم این که ترامپ چه بسا خبری را اعلام کند که از نظر او مهم باشد، اما عملا از نگاه ناظران چنین نباشد.
فعلاً باید منتظر باشیم

#صابر_گلعنبری
t.me/islahweb
👍8
🔺ترامپ و نتانیاهو و «تنشی» زودهنگام!

برخی منابع آمریکایی و اسرائیلی از تنش میان ترامپ و نتانیاهو سخن گفته‌اند؛ تا جایی که رادیو ارتش اسرائیل دیروز به نقل از نزدیکان رئیس جمهور آمریکا از تصمیم او برای قطع ارتباط با نتانیاهو خبر داد.

احتمالا لغو سفر وزیر دفاع آمریکا به اسرائیل و همچنین سفر خاورمیانه‌ای منهای اسرائیل رئیس جمهور آمریکا (البته تا این لحظه) نشانه‌های دیگری از تنش در روابط ترامپ و نتانیاهو است.
البته با پیروزی ترامپ در انتخابات بر خلاف تصورات رایج، پیش بینی می‌شد که روابط دو طرف ممکن است در جایی و لو موقتا به نقطه اصطکاک برسد.

البته اختلاف‌نظر میان آمریکا و اسرائیل در نحوه تعامل با مسائلی چیز جدیدی نیست؛ اما اختلاف نظر کنونی ترامپ و نتانیاهو تا حدودی متفاوت از گذشته است که قبلا بیشتر پیرامون این بود که چه رویکردی برای اسرائیل، امنیت و آینده آن بهتر است.

علت اصلی تنش کنونی پاره‌‎ای تضاد رویکردها و تعارض منافعی است که میان ترامپ و نتانیاهو شکل گرفته است که تا حدودی جنبه شخصی دارد؛ البته به علت قرار گرفتن دو نفر در راس قدرت می‌‎تواند برگردانی در روابط  فیمابین و پرونده‌های متعدد منطقه‌ای باشد.

واقعیت این که هم ترامپ و هم نتانیاهو، هر دو متفاوت از پیشینان خود در آمریکا و اسرائیل هستند. برای پیشینیان آن‌ها سیستم و منافع ملی فراتر از منافع شخصی بود؛ اما امروز نتانیاهو تمام هم و غمش ماندن در قدرت است. ترامپ نیز موتور محرکه‌اش در پیشبرد شعار «نخست آمریکا» روان خودشیفته‌اش است و سیاست‌هایش نیز بیشتر برآیند تصورات شخصی است تا کار سیستماتیک و...

در همین حال، ترامپ می‌بیند که خدمتی که به اسرائیل کرده، هیچ رئیس جمهوری در آمریکا انجام نداده است؛ از انتقال سفارت آمریکا به قدس و شناسایی آن به عنوان «پایتخت اسرائیل» و کلید زدن توافق ابراهیم گرفته تا مجازات منتقدان آن در آمریکا و اخراجشان از دانشگاه‌ها و طرح ایده کوچاندن ساکنان غزه و.... اما با وجود آن معتقد است که در انتخابات نه یهودیان قدردشناس او بودند که اغلب به هریس رای دادند و نه نتانیاهو قدر «زحماتش» را می‌داند.

آنچه بیشتر ترامپ را آزار می‌دهد، تصور این که بی بی تلاش دارد با لابی‌گری در سیستم آمریکا او را دور بزند و به بازیچه بگیرد؛ کاری که با اوباما و بایدن نیز می‌کرد. برکناری والتز نیز پژواکی از عصبانیت ترامپ از نتانیاهو بود.

در کنار آن هم گویا ترامپ از یک سو معتقد است که نتانیاهو می‌خواهد سیاست خاورمیانه‌ای او را در قبال ایران، ترکیه، عربستان و حتی تا حدودی غزه مهندسی و هدایت کند و از دیگر سو رویکرد نخست وزیر اسرائیل را مانعی در پیشبرد این سیاست و حصول توافق‌‌های تاریخی به ویژه پیوستن عربستان به توافق ابراهیم می‌داند.

کما این که نظر به تاثیر مولفه پول در سیاست خارجی ترامپ، او امروز بیشتر به جذب سرمایه‌گذاری 3 تریلیون دلاری شیخ‌نشین‌‎های خلیج فارس در سفر خود می‌اندیشد که با تن دادن به خواسته‌های حداکثری نتانیاهو در خاورمیانه امکانپذیر نیست.

همچنین ترامپ پس از شروع مذاکرات با ایران با وجود چراغ سبز به نتانیاهو برای از سرگیری جنگ علیه غزه اما برای مدتی مشخص، انتظار داشت که قبل از عزیمتش به خاورمیانه به توافقی با نتانیاهو برای پایان جنگ و آزادی گروگان‌ها و همچنین شروع فرایند «تشکیل کشور فلسطین» نه برپایی  آن در مقابل پیوستن عربستان به توافق ابراهیم برسد، اما این اتفاق نیفتاد و با وجود این که چنین توافقی واجد اهمیتی راهبردی برای اسرائیل است، ولی نتانیاهو مخالفت می‌کند.

علت مخالفت او هم روشن است؛ چون ما به ازای چنین توافقی پایان جنگ غزه است که به معنای پایان حکمرانی‌اش خواهد بود.

همچنین نتنیاهو انتظار داشت، ترامپ پس از بازگشت به قدرت جنگی علیه تاسیسات هسته‌‎ای ایران به راه بیندازد و ترکیه را به خروج از سوریه وادار کند، اما اکنون به گفته نزدیکانش از سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ به ویژه مذاکره با ایران به شدت ناراضی است و او را در تنگنای بیشتر در داخل قرار داده است.

توافق اخیر ترامپ و حوثی‌ها بدون شمول توقف حملات به اسرائیل نیز بیشتر نتانیاهو را نگران کرد؛ توافقی که چه بسا یکی از اهداف آن فشار بر بی بی باشد و اگر این توافق بعد از سفر منطقه‌ای ترامپ نیز ادامه یابد واجد دلالت‌‎های دیگری غیر از الزامات امنیتی این سفر و فشار بر نتانیاهو خواهد بود.

با این حال، نباید در تحلیل تنش ترامپِ و نتانیاهو اغراق کرد و زود است که آن را «بحرانی» در روابط فوق راهبردی و عمیق آمریکا و اسرائیل بنامیم که دو سال اخیر عمق آن بیشتر نمایان شد. ممکن است این کدورت در لحظه‌ای سریعا رفع شود؛ اما «تداوم» این تنش می‌تواند پایان حکمرانی بی بی را تسریع بخشد.

#صابر_گلعنبری
@Islahweb
👍11👏2👌1💯1
🔺توافق حماس و آمریکا بدون نتانیاهو!

امشب حماس طی بیانیه‌ای از مذاکره با دولت آمریکا در چند روز اخیر خبر داد که به توافقی برای آزادی عیدان الکساندر گروگان اسرائیلی با تابعیت آمریکا در چارچوب گام‌های اتخاذ شده برای آتش بس، بازگشایی گذرگاه‌ها و وارد کردن کمک‌های انسانی به نوار غزه منجر شده است.

در این راستا هم به گفته منابعی قرار است ویتکاف فرستاده ترامپ فردا به اسرائیل سفر و با مقامات آن گفتگو کند.

اما اهمیت این توافق از آن جهت است که اولا نخستین از نوع خود میان حماس و آمریکا در نتیجه مذاکرات مستقیم میان دو طرف بوده است.
ثانیا این اتفاق به دور از اسرائیل رخ داده و بنا به اعلام شبکه 12 اسرائیل، دولت نتانیاهو از این مذاکرات بی‌اطلاع بوده است.
ثالثا، آزادی این گروگان در مذاکراتی میان حماس و آمریکا بدون مشارکت اسرائیل، بروندادی دیگر از تنش میان ترامپ و نتانیاهو است.

این اقدام کاخ سفید نیز هم به معنای دور زدن نتانیاهو است و هم تحمیل توافقی بر او و قرار دادنش در برابر واقعیتی است که نمی‌تواند با آن مخالفت کند.

از دیگر سو، این امر نتانیاهو را در داخل در تنگنای بیشتری قرار می‌دهد و موقعیت او را در برابر مخالفان بیشتر تضعیف می‌کند و او را در برابر این اتهام قرار می‌دهد که ارزشی برای اسرائیلی‌ها قائل نیست و باعث شده است که گروگان‌های دو تابعیتی از ارزش بیشتری نسبت به بقیه برخوردار شوند.

اما این روند میان حماس و آمریکا هم احتمالا تا رسیدن به آتش بس کامل ادامه یابد. به نظر می‌رسد که ترامپ با این کارها به دنبال تسریع روندی است که به پایان عمر سیاسی نتانیاهو کمک می‌کند تا فردی جایگزین او شود که با او بتواند سیاست خاورمیانه‌ای خود را بهتر پیش ببرد.

حالا باید دید نتانیاهو چه واکنشی نشان خواهد داد.

#صابر_گلعنبری

📲 در شبکه‌های اجتماعی همراه ما باشید: 

🔸 اینستاگرام 🔸 تلگرام 🔸 وب‌سایت 🔸 آپارات
18👍7
🔺انحلال پ.ک.ک و آینده ترکیه!

بالاخره پ.ک.ک در اجابت ندای رهبرش عبدالله اوجالان انحلال خود را اعلام کرد و بیان داشت که سلاح را بر زمین می‌گذارد. کنار گذاشتن سلاح برای یک حزب بعد از حدود نیم قرن اتفاقی ساده نیست.

تشریح عوامل و ریشه‌های این شیفت پارادایمی از حوصله این یادداشت خارج است؛ اما در کل می‌توان نقش سه عامل را برجسته دانست؛ نخست دگردیسی فکری اوجالان در زندان در حدود دو دهه اخیر که جایگاه کاریزماتیکش آن را خواسته یا ناخواسته به رهبری و نیروهای پ.ک.ک قبولاند که البته این پیام اوجالان مولود توافقی نیز هست که با دولت ترکیه پس از مذاکرات فشرده داشت و با انحلال پ.ک.ک باید منتظر رونمایی از پلان‌های بعدی آن ماند.

عامل دوم داخلی است؛ چه درون سازمانی، چه در حاکمیت و جامعه ترکیه از پاره‌‎ای تحولات فکری و سیاسی پیوسته در پ.ک.ک گرفته که در گذار تدریجی از استقلال‌طلبی به خودمختاری و فدرالیسم و سپس کنفدرالیسم دموکراتیک و اخیرا دموکراسی برای ترکیه نمایان شد تا نوعی بن‌بست گفتمانی عمل مسلحانه در سایه تحولات نوین جامعه، پایان دوره انکار مطلق هویت کردی و اعتراف به آن و بخشی از حقوق کردها که الزامات و نقش‌آفرینی متفاوتی را می‌طلبد.

عامل سوم خارجی است؛ از فروکاست کنشگری مسلحانه در دنیای مدرن و بسته‌تر شدن فضای بین‌المللی برای گروه‌های مسلح پس از حوادث 11 سپتامبر گرفته تا نوعی انزوای ژئوپلیتیک در نتیجه از دست دادن متحدان و یا کاهش حمایت آن‌‎ها و همچنین گسترش روابط آنکارا با شرق و غرب و تغییرات منطقه‌ای.

در این میان، چه بسا برخی پوست‌اندازی پ.ک.ک از یک تشکیلات مسلح به حزبی سیاسی را-چه در لوای حزب برابری و دموکراسی خلق‌ها چه با عنوانی دیگر- محصول شکست در رسیدن به اهداف پس از چند دهه فعالیت مسلحانه بدانند، اما این مهم را نیز نباید نادیده انگاشت که دستکم بخشی از دلایل گذار تدریجی ترکیه در سه بعد رسمی، حزبی و مردمی در دو دهه اخیر از انکار مطلق هویت کُردی تا اعتراف به آن، به آثار جنگ خونین مستمر این تشکیلات با دولت ترکیه بر می‌گردد.

اما توافق اوجالان و اردوغان و برونداد آن در انحلال پ.ک.ک در دو سطح داخلی و منطقه‌ای واجد آثار و پیامدهای مهم و دامنه‌داری خواهد بود.

در داخل در دو سطح ملی و کُردی می‌‎توان منتظر آثار مثبت این اتفاق بود. این درگیری خونین چند دهه‌ای صرفا میان دولت و ارتش با پ.ک.ک نبود، بلکه هر کدام عقبه مردمی بزرگی داشته و دارد؛ از یک طرف، حکومت ترکیه حمایت اکثریت مطلق جامعه از هر طیف و جریانی را در این جنگ داشت و از دیگر سو نیز پ.ک.ک دستکم از حمایت بخش قابل توجهی از جامعه کُردی برخوردار بود.

بنابراین توافق دو طرف برگردان مردمی بزرگی در جهت گسترش صلح داخلی خواهد داشت که برنده نخست آن جبهه داخلی ترکیه آن هم در این شرایط منطقه‌ای ناپایدار است. همین امر نه تنها انرژی مضاعفی به آن در مواجهه با چالش‌ها و تهدیدهای خارجی می‌دهد، بلکه می‌تواند به رفع چالش‌های امنیتی و اقتصادی در مسیر توسعه کمک کند.

در کنار آن، این اتفاق می‌تواند فضای سیاسی جدیدی را در ترکیه رقم بزند که در آن جامعه کُردی بتواند به دور از انگ تروریسم و غیره راحت‌‍تر مطالبات خود را از کانال سیاسی پیش ببرد. از این رو، می‌توان پیش‌بینی کرد که شیفت انرژی و پتانسیل پ.ک.ک در سایه امکانات مالی و رسانه‌ای عظیم آن به کار سیاسی - به ویژه پس از آزادی اوجالان- در کنار دیگر جریان‌های کُردی علی‌رغم ایدئولوژی‌های متفاوت آن‌ها، جنبش کُردی ترکیه را تنومندتر از هر زمانی خواهد کرد. این امر از کردهای ترکیه وزنه سیاسی تاثیرگذاری می‌سازد که در موازنه‌های داخلی، ائتلاف‌های سیاسی و تشکیل دولت نقشی تعیین‌کننده خواهند داشت.

برنده دیگر این توافق، اردوغان و حزب و ائتلاف حاکم است؛ البته در صورتی که بتوانند دستکم در سه سال آینده حمایت نماینده سیاسی پ.ک.ک سابق را داشته باشد. احتمال چنین حمایتی به علت رجحان قسمی بده بستان میان دوطرف زیاد است؛ از یک طرف کردها خواهان تغییر بندهایی در قانون اساسی هستند و از طرف دیگر نیز اردوغان به دنبال اصلاحاتی در آن و ادامه حضور در قدرت است.

اما در سطح منطقه نیز در وهله نخست انحلال پ.ک.ک می‌تواند باعث تضعیف امتداد ایدئولوژیک آن در سوریه که اکنون تحت فشار شدید دمشق و آنکارا است، شود؛ آن هم در موقعیتی که ترامپ نه تنها برنامه‌ای جدی برای حمایت از قسد ندارد و دوستی با اردوغان و ترکیه را به ویژه در صورت موفقیت وساطت آنکارا میان پوتین و زلنسکی ترجیح می‌دهد. در همین حال نیز احتمالا حکومت خودمختار کُردی را به نوعی وجه المصالحه نزدیکی دمشق و تل آویو قرار دهد.
کما این که موفقیت صلح داخلی پیشران مهمی برای نقش آفرینی جدی‌تر ترکیه در منطقه است که از منظر رقابت‌های منطقه‌ای می‌تواند وزنه ژئوپلیتیک آن را در مقابل رقبا افزایش دهد.

#صابر_گلعنبری
7👍2💯1😨1
🔺پس از صفرسازی!

با توجه به موضع قاطعی که تهران در مخالفت با توقف تولید غنی‌سازی اورانیوم اتخاذ کرده است، اگر طرف آمریکایی نیز بر موضع خود مبنی بر ضرورت صفرسازی آن مصر بماند و از آن کوتاه نیاید، می‌توان گفت که مذاکرات با بن‌بست مواجه و دستکم برای مدتی متوقف خواهد شد.

البته فعلا هم هنوز روشن نیست که دور پنجم مذاکرات برگزار شود. ظاهرا طرف عمانی زمان و مکانی را برای این دور پیشنهاد داده که آمریکا موافقت کرده و ایران هم اکنون در حال بررسی موضوع است و گویا برخی متمایل به تحریم این دور گفتگوها در اعتراض به مواضع دولت آمریکا هستند.

اگر مساله غنی‌سازی اورانیوم به گره کور مذاکرات تبدیل شود؛ مذاکرات با وضعیتی قفل‌شده مواجه خواهد شد؛ مگر این که یا تهران کوتاه بیاید و به راه حلی میانی چون توقف موقت غنی‌سازی تن دهد؛ یا آمریکا اصل غنی‌سازی در ایران را بپذیرد و با حداقل آن یعنی 3.67 درصد موافقت کند.

اما اگر ایران فرضا کوتاه بیاید و با توقف غنی‌سازی اورانیوم موافقت کند، چه اتفاقی می‌افتد؟ در این وضعیت هر چند این اتفاق گشایشی جدی در مذاکرات خواهد بود، اما به معنای دستیابی کامل به توافق نیست؛ بلکه به احتمال زیاد پس از آن آمریکا به ایران خواهد گفت که با توقف غنی‌سازی دیگر نگهداری دستگاه‌‎های سانتریفیوژ و سپس تاسیسات مربوطه موضوعیت ندارد و باید نابود شوند.

پس  از آن هم وقتی این برگه هسته‌ای از تهران گرفته شد، احتمالا رفع تحریم‌ها - چه قبل از توافق و چه بعد از آن - منوط به بررسی و مناقشه سیاست‌های منطقه‌ای و برنامه‌ موشکی و پهپادی  شود.

به نظر می‌رسد که مخالفت ایران با توقف غنی‌سازی بیشتر از این که ناشی از حیثیتی و پرستیژی شدن این امر باشد، به علت نگرانی از رسیدن به این مرحله است که در آن پس از برچیدن تدریجی برنامه هسته‌ای خود مجبور به گفتگو درباره دیگر پرونده‌ها و امتیازدهی شود.

از این رو به نظر می‌رسد که تهران این بار بیش از قبل بر پذیرش اصل غنی‌سازی اورانیوم در توافق احتمالی مانند برجام اصرار دارد. اینجاست که برجام بیش از هر زمانی اهمیت پیدا می‌کند و چه بسا به آرزویی دست نیافتنی حتی برای مخالفان آن در داخل ایران تبدیل شود.

اما حالا که دولت ترامپ سفت و سخت بر صفرسازی تولید اورانیوم غنی شده در ایران در رسانه‌ها پافشاری دارد، اگر آن را به عنوان موضعی تغییرناپذیر در مذاکرات نیز دنبال کند، لابد فصول جدیدی از فشار حداکثری را به موازات آن از جمله فعال‌سازی مکانیسم ماشه و.... را نیز در دستور کار خواهد داشت.

فعلا قبل از هر نوع داوری باید ببینیم صفرسازی غنی‌سازی اورانیوم موضع نهایی دولت ترامپ است یا نه و این که آیا ممکن است برای تسهیل دستیابی به توافق در نهایت به نوعی با اصل غنی‌سازی در ایران کنار بیاید؟ یا ممکن است که به راه حلی مرضی الطرفین دست یابند؟ اساسا چنین راه حلی وجود دارد؟

#صابر_گلعنبری

islahweb
👍4💯21
🔺پیشنهاد آمریکا و ‌سرنوشت مذاکرات!

وزیر خارجه ایران طی توئیتی از سفر غیر منتظره وزیر خارجه عمان به ایران برای ارائه پیشنهاد آمریکا در مورد توافق احتمالی خبر داد.

هنوز درباره جزئیات این پیشنهاد هیچ اطلاعاتی منتشر نشده و چیزی در دسترس نیست؛ اما بر اساس شواهد و قراینی می‌توان گفت که این طرح پیشنهادی زیاد هم محتمل نیست که برآورد کننده خواسته‌های کلیدی ایران باشد.

از جمله این قراین عدم ارائه چنین طرحی در دور ششم مذاکرات است، این که چرا آمریکا صبر نکرده است این دور مذاکراتی برگزار شود تا در آن خود ویتکاف این طرح خود را ارائه دهد؟

اینجا این پرسش نیز مطرح می‌شود که آیا آمریکا از طولانی شدن مذاکرات و نرسیدن به توافقی مطلوب خود خسته شده است؟ بنابراین با ارسال این طرح در واقع تداوم مذاکرات و‌ برگزاری دور ششم آن را منوط به پاسخ روشن و مثبت به این پیشنهاد توافق کرده است. به فرض صحت این احتمال، می‌توان ارسال پیشنهاد به این شکل را معطوف به تشدید فشار همراه طرح مهلتی زمانی برای توافق پنداشت.

نکته دیگر این که چنین طرحی در فضای تشدید تنش درباره برنامه هسته‌ای ایران چه از طرف فرانسه، آلمان و انگلیس چه آزانس بین‌المللی انرژی اتمی ارائه می‌شود و بعید است که ترامپ بدون انتظار نتایج چنین فضای تندی که علیه ایران در حال شکل‌گیری است، بخواهد پیشنهادی بدهد که خواسته‌های کلیدی ایران در آن برای رسیدن به توافقی دو طرفه لحاظ شده باشد.

در کل باید دید دور ششم مداکرات در آینده نزدیک برگزار می‌شود یا خیر. به همان اندازه که تعویق با برگزار نشدن آن امری منفی در روند مذاکرات است، اما انعقاد آن هم می‌تواند نشانه مثبتی تلقی شود.

#صابر_گلعنبری

Islahweb
1👍1
📌ورود ایران به مذاکرات حماس و اسرائیل؟!

✍️صابر گل‌عنبری

ترامپ از نقش ایران در مذاکرات غزه گفت؛ واقعیت چیست؟ در حالی که ترامپ مدعی «درگیر بودن ایران» در مذاکرات میان آمریکا، اسرائیل و حماس شده، هیچ شواهد و منابع مستقلی چنین ادعایی را تأیید نمی‌کنند. بررسی‌های دقیق نشان می‌دهد که نه میانجی‌های رسمی و نه منابع دیپلماتیک تاکنون نشانه‌ای از ورود ایران به گفت‌وگوهای مربوط به غزه ارائه نداده‌اند و به نظر می‌رسد اظهارات ترامپ، بیش از آن‌که بر «فکت» استوار باشد، نوعی کلی‌گویی یا ابزار تاکتیکی برای اهداف دیگر باشد.

📎 متن کامل نوشتار را در اصلاح‌وب بخوانید:

#ایران #ترامپ #غزه #حماس #اسرائیل #مذاکرات_غزه #آتش_بس #سیاست_خارجی #خاورمیانه #تحلیل_سیاسی #دیپلماسی #مقاومت #جنگ_غزه #مذاکرات_ایران_آمریکا #صابر_گل‌عنبری #فرهنگ_و_اجتماع

📲 در شبکه‌های اجتماعی همراه ما باشید: 

🔸 اینستاگرام 🔸 تلگرام 🔸 وب‌سایت 🔸 آپارات
3👏1
🔺اسرائیل و سویدای سوریه!

شنبه شب گذشته، شبه‌نظامیان وابسته به شورای نظامی سویدا تحت امر شیخ حکمت الهجری رهبر معنوی دروزیان چند بادیه نشین عرب را در محله مقوس سویدا ربوده و در مقابل هم آن‌ها 14 جوان دروزی را به گروگان گرفتند و درگیری خونینی میان مسلحین دو طرف درگرفت و دهها کشته و زخمی برجای گذاشت. قبل از این حادثه هم اتفاقات فرقه‌ای مشابهی در این منطقه رخ داده بود.

متعاقب این ربایش‌ها و گروگان‌گیری‌های متقابل، صبح یکشنبه گذشته، وزارت دفاع و نیروهای امنیتی سوریه از اعزام تشکیلاتی نظامی برای پایان دادن به درگیری میان دو طرف خبر داد، اما نیروهای اعزامی در منطقه المزرعه در هدف کمینی مرگبار قرار گرفته و 18 نفر از آن‌ها کشته شده و شورای نظامی تحت امر الهجری تصاویری از مثله کردن اجساد نظامیان کشته شده منتشر کرد. پس از آن، دمشق ادوات نظامی گسترده‌ای با شمول تانک‌ و موشک‌انداز به منطقه گسیل داشت و تحولات در نتیجه نبود موازنه‌ قوا میان دو طرف به سمت گسترش بسط سلطه مرکزی دمشق بر این منطقه پیش می‌رفت.

در این هنگام اسرائیل به نفع دروزی‌ها و برای جلوگیری از بر هم خوردن معادلات امنیتی شکل گرفته در سویدا پس از سقوط نظام سابق وارد عمل شد و نیروهای دولتی، کاخ ریاست جمهوری، وزارت دفاع و غیره را بمباران کرد. سپس توافق آتش بسی برقرار شد که نیروهای ارتش از سویدا خارج شوند؛ اما الهجری آن را نپذیرفته است.

اما چرا اسرائیل مداخله کرد؟
تل آویو پس از سقوط نظام اسد سیاست سیطره امنیتی بر جنوب سوریه را در دستور کار جدی قرار داد. این سیاست هم در چارچوب راهبرد منطقه‌ای کلانی برای شکل دهی به ترتیبات امنیتی جدید در شعاع چند کیلومتری محیط پیرامونی اسرائیل از جنوب سوریه و جنوب لیتانی در لبنان و نوار غزه تا صحرای سینا در مصر (پیمان کامپ دیوید) پیگیری می‌شود.

راهبرد ایجاد چنین مناطقی پیرامون اسرائیل با هدف پایان حضور نظامی (حماس در جنوب و حزب الله در شمال) به عنوان دو ضلع «محور مقاومت»، جلوگیری از شکل گیری چنین وضعیتی در جنوب سوریه و تداوم وضعیت در سیناست.

در این میان، اما جنوب سوریه به ویژه استان سویدا از چند جهت برای اسرائیل حائز اهمیت است؛ نخست موقعیت استراتژیک آن با توجه قرار گرفتن در مثلث مرزی سوریه، اسرائیل و لبنان و نقشی است که این منطقه می‌تواند برای تسلیح مجدد حزب الله در آینده داشته باشد. دوم این که اسرائیل به آن به عنوان دروازه تضمین نفوذ و تاثیرگذاری بر دمشق می‌نگرد. از این رو، اسرائیل نه تنها به دنبال خشکاندن ریشه هر نوع حضور نیروی مخالف خود در جنوب سوریه و سویداست، بلکه هم از طریق حضور نظامی خود و هم ایجاد و نیز سامان‌دهی تشکیلات نظامی متحد (دروزی‌ها) می‌خواهد هم این منطقه را برای همیشه تحت سلطه امنیتی خود قرار دهد؛ هم دمشق را کنترل کند و نیز از این رهگذر چهره امنیتی و ژئوپلیتیکی شامات و خاورمیانه را به نوع خود تغییر دهد.

حملات سنگین اخیر اسرائیل در بحبوحه مذاکرات دولت سوریه و مقامات اسرائیلی در چند کشور روی داد؛ اما حمایت تمام قد اسرائیل از دروزی‌های سوریه در مقابل دولت مرکزی جدا از دلایل پیشگفته و بی‌اعتمادی به نظام جدید سوریه نوعی ادای دین به دروزی‌هاست که طی روزهای اخیر با بستن خیابان در اسرائیل و رفتن برخی به داخل سوریه خواستار جنگ با دمشق شدند.
در کل با وجود مخالفت برخی جریان‌های دروزی در شامات با اسرائیل، اما این طایفه وفادارترین متحد اسرائیل به شمار می‌رود. در خود اسرائیل بر خلاف مسیحیان و مسلمانان از قبل در دستگاه‌های حکومتی به ویژه ارتش و سازمان‌های امنیتی حضور پررنگ دارند و نمونه بارز آن‌ها غسان علیان اولین فرمانده غیر یهودی تیپ زبده گولانی است.

در واقع نیروهای امنیتی و نظامی دروزی به بخشی مهم از ماشین خشونت و سرکوب علیه فلسطینی‌ها به ویژه در قدس و کرانه باختری تبدیل شده‌اند و رفتار آن‌ها احیانا خشن‌تر از خود نظامیان یهودی است.
در جنگ علیه غزه هم عالی‌رتبه‌ترین مقام نظامی اسرائیلی که کشته شد یک دروزی به نام سرهنگ احسان دقسه فرمانده تیپ زرهی ۴۰۱ بود.

در کل سیاست بین‌المللی به رهبری آمریکا و غرب در قبال سوریه و حتی کل منطقه، بر هرج و مرج و بی‌ثباتی گسترده استوار نیست که به نفع اسرائیل هم نخواهد بود، بلکه بازآفرینی تدریجی امنیت شامات به عنوان مدخل خلق نظم جدید در خاورمیانه است. این مهم در سوریه به دو شیوه به موازات یکدیگر پیگیری می‌شود؛ نخست خلق ترتیبات امنیتی پایدار در جنوب و دوم همسوسازی نظام جدید سوریه. حکومت الشرع تاکنون ضمن جلب حمایت سه بلوک امارات، عربستان و قطر و ترکیه توانسته است مورد شناسایی بین‌المللی قرار گیرد و تحریم‌ها را نیز رفع کند. فعلا هم تا زمانی که دمشق وارد تقابل جدی با اسرائیل نشده، بعید است که گامی در جهت براندازی نظام جدید برداشته شود.
#صابر_گلعنبری
@islahweb
14👍1💯1
🔺نتانیاهو؛ از وعده آب تا ابهام اورانیوم!

پیام‌های اخیر بنیامین نتانیاهو و نفتالی بنت نخست وزیران کنونی و سابق اسرائیل به مردم ایران در وهله نخست بیانگر این نکته است که اختلاف نظری درباره ایران میان دولت و اپوزیسیون اسرائیل وجود ندارد و هر دو جریان نگاهی تندتر از یکدیگر دارند.

نتانیاهو در پیام خود بر بحران آب در ایران و وعده حل آن متمرکز شد و با شگرد خاصی تلاش کرد که روح و روان مخاطبین خود را تحت تاثیر قرار دهد. هرچند اسرائیل در فناوری آب بسیار پیشرفته است، اما تجربه روابطش با همسایگان خود، بطلان وعده کمک آبی به دیگران را عیان می‌کند.

با وجود پیمان صلح، اسرائیل از اردن آب می‌دزدد و به بندهای آب توافق وادی عربه بی‌اعتناست. مصر نیز با وجود اهمیت فوق راهبردی‌اش برای تل‌آویو، در برخی مناطق خود با بحران آب روبرو است؛ بدون این که اسرائیل اندک کمکی به آن بکند؛ چه رسد به ایران!

سوریه بماند که اسرائیل در یک سال اخیر سد المنطره آن را به عنوان بزرگ‌ترین منبع آبی جنوب این کشور اشغال و همراه ذخایر آبی فراوان جولان سرقت می‌کند.

اما پیام نتانیاهو و درخواستش از ایرانیان برای اعتراض پیوندی ناگسستنی با سخنان او در مصاحبه با شبکه «i24» درباره ذخایر 400 کیلوگرمی اورانیوم و نابود نشدن کامل برنامه هسته‌ای دارد.

نتانیاهو در این مصاحبه گفت که «برنامه هسته‌ای ایران را سال‌ها به عقب انداخته است ..... آنها 400 کیلوگرم اورانیوم غنی شده دارند و ما از قبل می‌دانستیم که آسیب نخواهد دید. در کل این شرط کافی برای تولید بمب اتم نیست»

او با این حال در پاسخ به سوالی درباره این که آیا همچنان در پی نابودی همه ذخایر هسته‌ای ایران است، گفت «بله ... وارد جزئیات نمی‌شوم. ما این مساله را از نزدیک با دوستان آمریکایی خود پیگیری می‌کنیم.»

در واقع هم این پیام تصویری و نیز اشاره به بقای اورانیوم اولا می‌تواند نوعی اعتراف ضمنی به محقق نشدن کامل اهداف جنگ 12 روزه باشد و ثانیا نوعی بهانه و بسترسازی برای تحقق این اهداف در آینده از دو مسیر است؛ قیام داخلی و براندازی و جنگ و حمله نظامی.

اما اولویت نتانیاهو کدام مسیر است؟ پر واضح است که او براندازی و فروپاشی را تنها برآورنده همه اهداف استراتژیک و بلندمدت خود در ایران می‌داند. از پیام او و دیگر پیام‌های قبل از جنگ نیز پیداست که می‌خواست پشت بند اقدام نظامی اخیر ریختن مردم به خیابان‌ها باشد که این اتفاق نیفتاد. کما این که جنگ را نیز آزموده است و به این نتیجه رسیده که به تنهایی کارساز نیست و ممکن است پیامدهای اعتراضی به بحران‌های داخلی آب و برق و گرانی را کأن لم يكن کند و یا دستکم به تاخیر اندازد. به همین علت فعلا اولویت اسرائیل پیگیری تغییر از درون ایران است و از نظر آن‌ها جنگی گسترده می‌تواند هدف بالا را تحت الشعاع قرار دهد و در منطقه نیز پرهزینه‌ باشد.

به نوشته برخی رسانه‌های اسرائیلی، سرنوشت نامعلوم اورانیوم و عدم دسترسی به آن در کنار قطع همکاری ایران و آژانس، «ابهام هسته‌ای» را پیچیده‌تر می‌کند و این پرسش را نیز به دنبال دارد که آیا ایران ممکن است پس از بمباران تاسیسات هسته‌ای، مخفیانه اقدام به فعالیت هسته‌ای کند؟

به نظر می‌رسد که اسرائیل رفع نهایی این ابهامات و کلید شکل‌گیری خاورمیانه مطلوب را از مسیر تغییر از ایران دنبال می‌کند. از این رو، مطلوب نخست اسرائیل و ترامپ فعلا تشدید بحران‌های داخلی ایران با حفظ فضای جنگ و درگیری است و با وجود تفاوت رویکرد اروپا، اما فعال‌سازی مکانیسم ماشه هم به نوعی در این راستاست. 

در نتیجه، بزرگ‌ترین چالش و تهدید جدی پیش‌روی ایران بحران‌های داخلی در این بزنگاه است و جنگ اصلی در واقع همین بحران برق و آب و تورم و گرانی و بی‌اعتمادی است؛ نه جنگ خارجی؛ هر چند میان هر دو رابطه تنگاتنگ متقابلی وجود دارد؛ اما این بحران‌ها در درجه نخست محصول ناکارآمدی است.

در این شرایط تحریمی و فضای جنگی، راه حل سحرآمیز و سریع السیری برای این بحران‌ها وجود ندارد؛ اما با سیاست و رویکرد داخلی متفاوت و جدیدی می‌توان تاحدی به بهبودی اوضاع کمک کرد که نشانه‌ای جدی از آن دیده نمی‌شود.

اما آنچه شرحش رفت به معنای منتفی شدن حمله یا جنگی دیگر نیست. این مساله در دو حالت جدی است: نخست، اطلاع اسرائیل و آمریکا از سرنوشت و مکان اورانیوم ایران یا فعالیت هسته‌ای در مکانی خاص. دوم، اگر تل‌آویو در آینده نزدیک یا میان‌مدت به این جمع‌بندی برسد که اوضاع ایران به سمت فروپاشی دلخواه پیش نمی‌رود، احتمال یک اقدام ضربتی از طریق ترورهای سیاسی بزرگ و حمله به مراکز حاکمیتی و حکمرانی وجود دارد.

در هر دو حالت، احتمالا هر حمله و جنگی باز کوتاه باشد و اسرائیل و آمریکا در هر صورت به دلایلی به دنبال جنگی طولانی مدت نیستند.
#صابر_گلعنبری
@islahweb
👍102
🔺حمله می‌شود یا نه؟!

این روزها حرف و حدیث درباره احتمال شروع مجدد جنگ نقل محافل خصوصی و عمومی و رسانه‌هاست. طرح پرسش و پرداختن عده‌ای به مساله چنان است که گویی جنگ مجدد قطعی است. نگارنده قبلا هم گفته است که در امر تحلیل میانه‌ای با قطعیت و جزمیت ندارد. حتی می‌توان گفت که نتانیاهو و ترامپ هم بعید است که تا این لحظه تصمیمی قطعی در این باره اتخاذ کرده باشند. اما با این حال، شروع جنگ دیگری نه تنها بعید نیست، بلکه دلایلی هم احتمال آن در آینده را تقویت می‌کند.

چنانکه در یادداشت قبلی بیان شد، اولویت نتانیاهو و ترامپ انفجار داخلی و بی‌ثباتی در ایران است؛ چه در نتیجه تشدید فشارها و فعال‌سازی اسنپ بک و بحران‌های متعدد اقتصادی و غیره و چه شروع مجدد جنگ تحت شرایطی و یک اقدام ضربتی نظامی (ترورهای بزرگ و حمله به مراکز حکومتی و…).

به گمان نگارنده، صرف نظر از محقق نشدن کامل اهداف و انتظارات اسرائیل از جنگ اخیر، آنچه اولا می‌تواند مشوق آن برای راه‌اندازی جنگی و حملاتی دیگر شود، این باور تل‌آویو است که پس از چند دور حملات رفت و برگشتی به ویژه جنگ 12 روزه اخیر، رفتار و سطح واکنش ایران و ماهیت اهداف مورد حمله احتمالی ایران را پیش‌بینی می‌کند. در واقع، پیش‌بینی پذیر بودن یا نبودن واکنش و رفتار یک طرف، مولفه بسیار مهمی در شروع یا عدم شروع جنگ است.

ثانیا اسراییل معتقد است که کنترل زمانی جنگ را در اختیار دارد؛ به گونه‌ای که از قبل، پایان زمان جنگ و درگیری را تعیین کند؛ به این معنا که هر وقت پس از هدف قرار دادن اهدافی حملات خود را متوقف کند، طرف ایرانی نیز به حملات پایان می‌دهد و جنگ متوقف می‌شود.

به همین علت، بعید نیست که اسرائیل بخواهد با اتخاذ تدابیری بی‌سابقه‌تر از قبل در سطوح مختلف برای کاهش تلفات و آثار حملات ایران، خود را برای یک دور کوتاه درگیری و جنگ آماده کند که در آن حملاتی فشرده و متمرکز در یک بازه زمانی کوتاه انجام دهد و سپس با توقف آن، جنگ پایان یابد.

اما چرا کوتاه مدت؟ علت آن است که اسرائیل به علت جغرافیای کوچک تحمل جنگی طولانی را ندارد که در آن کل این جغرافیا و عمقش روزانه هدف دهها موشک قرار گیرد و کلا زندگی در آن برای مدتی طولانی فلج شود؛ نه در جنگ غزه و نه در لبنان این اتفاق برای اسرائیل نیفتاد. اما در 12 روز جنگ اخیر کل اسرائیل قفل شد و روزانه ساکنان آن میان رفتن به پناهگاه و منزل در تردد بودند و این وضعیت جدا از تبعات دیگر، فشار روانی بسیار سنگینی را بر جامعه اسرائیل و تصمیم‌گیران آن وارد می‌کرد.

کما این که هر اندازه جنگ طولانی‌تر می‌شود، فارغ از دیگر آثار آن، کارایی سامانه‌های پدافندی اسرائیل در رهگیری موشک‌ها نیز می‌تواند کاهش یابد و در نتیجه میزان اصابت آن‌ها نیز بیشتر می‌شود.
از این رو، می‌توان گفت که حملات موشکی ایران از موانع طولانی‌تر شدن جنگ هست، اما مانع شروع آن نمی‌شود. به هر حال، اسرائیل فعلا گمان می‌کند می‌تواند این حملات به عمق خود را برای مدتی کوتاه در مقابل تحقق اهدافی راهبردی در میان مدت و درازمدت تحمل کند.

به نظرم تا این معادله و ادراک پابرجاست، شروع جنگ و حمله مجددی چه از جانب اسرائیل چه آمریکا منتفی نیست و احتمال آن دیر یا زود وجود دارد و در این صورت نه یک دور دیگر، بلکه احتمال چند دور درگیری کنترل شده وجود دارد. در کل، وقوع حملاتی نظامی مستقیم جنبه آشکار جنگی است که پیدا و پنهان به اشکال مختلف همین الان هم جریان دارد.

#صابر_گلعنبری

https://t.me/islahweb
👍8👏42