🔺کدام اشغال؟ کدام صلح؟
اسرائیل مدتی است که میگوید به دنبال اشغال غزه است و عملیاتی را در این خصوص آغاز کرده است. سخن گفتن از تلاش برای اشغال غزه پس از دو سال جنگ پاکسازی نژادی و نسلکشی و ویرانی بیسابقه بیشتر یک طنز تلخ است و صرف نظر از این که اشغالی اتفاق بیفتد یا این عملیات هم سرنوشت طرح ژنرالها و ارابههای گدئون 1 را پیدا کند یا خیر، اما صرف اعلام تصمیم اشغال شهر غزه پس از این همه مدت معنایی جز شکست برای یک قدرت برتر نظامی و اطلاعاتی ندارد.
یعنی واقعا اسرائیل در این دو سال به دنبال اشغال غزه نبوده و حالا به این فکر افتاده است؟ پس حمله زمینی گسترده به نوار غزه پس از شروع جنگ و تداوم آن در طول 700 روز گذشته چه شد و با چه هدف بود؟ آیا هدفی جز اشغال نوار غزه و سیطره امنیتی بر آن و لو به شکل موقت و واگذاری آن پس از اشغال به طرفی جایگزین داشت که خود از مسئولیتهای همه جانبه آن به دور بماند؟
پس مقصود اسرائیل از اشغال غزه از طریق شروع عملیات سهمگین دیگر که انگار جنگ تازه شروع شده است، چیست؟
اسرائیل در این دو سال تحت پوشش حملات بیوقفه هوایی و توپخانهای شدید بارها به شهر غزه حمله زمینی کرده، اما موفق به اشغال آن نشده و هر بار در مواجهه با مقاومت شدید عقبنشینی کرده است. در حالی که شهر غزه اساسا از مرز با اسرائیل تا دریا حدود 6 کیلومتر است.
اسرائیل طوری از طرحهای نظامی خود یکی پس از دیگری علیه این منطقه سخن میگوید که انگار با یک کشور پهناور و ارتش مجهز در حال جنگ است!
وسعت کل باریکه ذرهبینی غزه 365 کیلومتر مربع و مساحت شهر غزه حدود 56 کیلو متر مربع است؛ بدون هیچ ناهمواری و کوهی. مسطح بودن غزه نیز یک ضعف بزرگ نظامی است؛ با این حال با گذشت 700 روز از نسلکشی فراگیر، فروریختن معادل 6 بمب اتم و آزمودن هر نوع سلاحی از جمله سلاح قطحی و گرسنگی هنوز نتوانسته است بر آن سیطره امنیتی و نظامی پیدا کند.
اما از چه طریقی میخواهد غزه را اشغال کند؟ اسرائیل میخواهد وجب به وجب شهر غزه را ویران و از این طریق پیشروی و آن را اشغال کند. بمباران گسترده برجها و منازل مسکونی باقیمانده غزه در روزهای اخیر گواهی بر این مدعاست. در واقع اشغال یک منطقه در قاموس اسرائیل به معنای نابودی کامل آن است و اساسا هم بعد از نابودی کامل شهر غزه دیگر شهری وجود ندارد که اشغال شده باشد؛ بلکه یک مساحت با خاک یکسان شده اشغال شده است.
نگارنده از همان ابتدای جنگ غزه تاکید داشت که اشغال نظامی این منطقه به این آسانی نیست و به یک باتلاق برای اسرائیل تبدیل خواهد شد. امروزه نه صرفا جریان اپوزیسیون اسرائیل بلکه حتی برخی وزرای لیکود امثال دیوید دودی امسلم، غزه را «ویتنام اسرائیل» مینامند. به همین علت هم نگارنده بعید میدانست که ارتش اسرائیل خود را درگیر این باتلاق کند و معتقد بود که جنگ غزه نباید زیاد طول بکشد؛ اما مثلث نتانیاهو و اسموتریچ و بن گویر کلا مولفههای شناخت اسرائیل را دگرگون کردهاند.
همین متفاوت بودن غزه از کل فلسطین باعث شد که اسحاق رابین آرزو کند روزی از خواب بیدار شود و غزه را آب برده باشد.
در این میان نیز آمریکا از صدور ویزا برای سفر محمود عباس رئیس حکومت خودگردان برای شرکت در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک خودداری کرد و وزارت خارجه آمریکا هم بر ضرورت مجازات سازمان آزادیبخش فلسطین و حکومت خودگردان به علت «تضعیف چشمانداز صلح» تاکید کرد و اعلام داشت که «شریک صلح» نیستند.
اما کدام صلح؟ و کدام شریک؟ وقتی عملا اسرائیل کرانه باختری را تحت اشغال خود دارد و نظامیان آن تا مقر اقامت ریاست حکومت خودگردان در رام الله آزادانه تردد میکنند و اخیرا هم ترامپ برای الحاق رسمی این منطقه (که عملا ملحق شده) چراغ سبز نشان میدهد و رئیس مجلس نمایندگان آمریکا هم به شهرکهای یهودینشین در کرانه باختری میرود و از توسعه آنها حمایت میکند، دیگر کدام صلح و درباره چی؟
وقتی آمریکا با محمود عباس که در تمام عمر خود مخالف مبارزه مسلحانه و منتقد شدید حماس بوده و هست و نیروهای امنیتی آن در کرانه باختری هم برای جلوگیری از حملات حماس و جهاد با شاباک اسرائیل همکاری کاملی داشته و دارند، این گونه برخورد میکند و ضمن ممانعت از سفرش به نیویورک، او را شریک صلح نمیداند، دیگر دنبال کدام شریک در جامعه فلسطینی میگردد؟
این نشان میدهد که مشکل اسرائیل نه صرفا حماس و گروههای فلسطینی بلکه «انسان فلسطینی» از هر طیف و گروهی است؛ حتی آنهایی که سلاح را کنار گذاشته و اسرائیل را هم به رسمیت شناختهاند. در حالی که اسرائیل نزدیک به دو سال است که چنین جنگ ویرانگری را در غزه با هدف نابودی حماس به راه انداخته است؛ اما عملا با این رفتارها علیه ابومازن و توسعه شهرکسازی و غیره موجب تقویت جایگاه اجتماعی حماس در کرانه غربی شده است.
#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
اسرائیل مدتی است که میگوید به دنبال اشغال غزه است و عملیاتی را در این خصوص آغاز کرده است. سخن گفتن از تلاش برای اشغال غزه پس از دو سال جنگ پاکسازی نژادی و نسلکشی و ویرانی بیسابقه بیشتر یک طنز تلخ است و صرف نظر از این که اشغالی اتفاق بیفتد یا این عملیات هم سرنوشت طرح ژنرالها و ارابههای گدئون 1 را پیدا کند یا خیر، اما صرف اعلام تصمیم اشغال شهر غزه پس از این همه مدت معنایی جز شکست برای یک قدرت برتر نظامی و اطلاعاتی ندارد.
یعنی واقعا اسرائیل در این دو سال به دنبال اشغال غزه نبوده و حالا به این فکر افتاده است؟ پس حمله زمینی گسترده به نوار غزه پس از شروع جنگ و تداوم آن در طول 700 روز گذشته چه شد و با چه هدف بود؟ آیا هدفی جز اشغال نوار غزه و سیطره امنیتی بر آن و لو به شکل موقت و واگذاری آن پس از اشغال به طرفی جایگزین داشت که خود از مسئولیتهای همه جانبه آن به دور بماند؟
پس مقصود اسرائیل از اشغال غزه از طریق شروع عملیات سهمگین دیگر که انگار جنگ تازه شروع شده است، چیست؟
اسرائیل در این دو سال تحت پوشش حملات بیوقفه هوایی و توپخانهای شدید بارها به شهر غزه حمله زمینی کرده، اما موفق به اشغال آن نشده و هر بار در مواجهه با مقاومت شدید عقبنشینی کرده است. در حالی که شهر غزه اساسا از مرز با اسرائیل تا دریا حدود 6 کیلومتر است.
اسرائیل طوری از طرحهای نظامی خود یکی پس از دیگری علیه این منطقه سخن میگوید که انگار با یک کشور پهناور و ارتش مجهز در حال جنگ است!
وسعت کل باریکه ذرهبینی غزه 365 کیلومتر مربع و مساحت شهر غزه حدود 56 کیلو متر مربع است؛ بدون هیچ ناهمواری و کوهی. مسطح بودن غزه نیز یک ضعف بزرگ نظامی است؛ با این حال با گذشت 700 روز از نسلکشی فراگیر، فروریختن معادل 6 بمب اتم و آزمودن هر نوع سلاحی از جمله سلاح قطحی و گرسنگی هنوز نتوانسته است بر آن سیطره امنیتی و نظامی پیدا کند.
اما از چه طریقی میخواهد غزه را اشغال کند؟ اسرائیل میخواهد وجب به وجب شهر غزه را ویران و از این طریق پیشروی و آن را اشغال کند. بمباران گسترده برجها و منازل مسکونی باقیمانده غزه در روزهای اخیر گواهی بر این مدعاست. در واقع اشغال یک منطقه در قاموس اسرائیل به معنای نابودی کامل آن است و اساسا هم بعد از نابودی کامل شهر غزه دیگر شهری وجود ندارد که اشغال شده باشد؛ بلکه یک مساحت با خاک یکسان شده اشغال شده است.
نگارنده از همان ابتدای جنگ غزه تاکید داشت که اشغال نظامی این منطقه به این آسانی نیست و به یک باتلاق برای اسرائیل تبدیل خواهد شد. امروزه نه صرفا جریان اپوزیسیون اسرائیل بلکه حتی برخی وزرای لیکود امثال دیوید دودی امسلم، غزه را «ویتنام اسرائیل» مینامند. به همین علت هم نگارنده بعید میدانست که ارتش اسرائیل خود را درگیر این باتلاق کند و معتقد بود که جنگ غزه نباید زیاد طول بکشد؛ اما مثلث نتانیاهو و اسموتریچ و بن گویر کلا مولفههای شناخت اسرائیل را دگرگون کردهاند.
همین متفاوت بودن غزه از کل فلسطین باعث شد که اسحاق رابین آرزو کند روزی از خواب بیدار شود و غزه را آب برده باشد.
در این میان نیز آمریکا از صدور ویزا برای سفر محمود عباس رئیس حکومت خودگردان برای شرکت در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک خودداری کرد و وزارت خارجه آمریکا هم بر ضرورت مجازات سازمان آزادیبخش فلسطین و حکومت خودگردان به علت «تضعیف چشمانداز صلح» تاکید کرد و اعلام داشت که «شریک صلح» نیستند.
اما کدام صلح؟ و کدام شریک؟ وقتی عملا اسرائیل کرانه باختری را تحت اشغال خود دارد و نظامیان آن تا مقر اقامت ریاست حکومت خودگردان در رام الله آزادانه تردد میکنند و اخیرا هم ترامپ برای الحاق رسمی این منطقه (که عملا ملحق شده) چراغ سبز نشان میدهد و رئیس مجلس نمایندگان آمریکا هم به شهرکهای یهودینشین در کرانه باختری میرود و از توسعه آنها حمایت میکند، دیگر کدام صلح و درباره چی؟
وقتی آمریکا با محمود عباس که در تمام عمر خود مخالف مبارزه مسلحانه و منتقد شدید حماس بوده و هست و نیروهای امنیتی آن در کرانه باختری هم برای جلوگیری از حملات حماس و جهاد با شاباک اسرائیل همکاری کاملی داشته و دارند، این گونه برخورد میکند و ضمن ممانعت از سفرش به نیویورک، او را شریک صلح نمیداند، دیگر دنبال کدام شریک در جامعه فلسطینی میگردد؟
این نشان میدهد که مشکل اسرائیل نه صرفا حماس و گروههای فلسطینی بلکه «انسان فلسطینی» از هر طیف و گروهی است؛ حتی آنهایی که سلاح را کنار گذاشته و اسرائیل را هم به رسمیت شناختهاند. در حالی که اسرائیل نزدیک به دو سال است که چنین جنگ ویرانگری را در غزه با هدف نابودی حماس به راه انداخته است؛ اما عملا با این رفتارها علیه ابومازن و توسعه شهرکسازی و غیره موجب تقویت جایگاه اجتماعی حماس در کرانه غربی شده است.
#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
❤8
🔺درباره حمله به قطر!
عصر امروز جنگندههای اسرائیلی دفتر خلیل الحلیه رئیس دفتر سیاسی حماس در نوار غزه در دوحه پایتخت قطر را هدف حمله قرار دادند. به نظر میرسد که اسرائیل منتظر بازگشت رهبران حماس از ترکیه به قطر بود تا آنها را هدف قرار دهد.
گفته میشود که رهبران حماس در این دفتر مشغول بررسی ایدههای دونالد ترامپ (البته تله) برای آتش بس بودند. شبکه الجزیره به نقل از یک مقام حماس از شکست عملیات ترور خبر داده است؛ اما هنوز خبر رسمی در این باره از جانب حماس و قطر منتشر نشده است.
دقیقا ساختمان محل نشست رهبران حماس هدف قرار گرفته است، اما با شکست عملیات باید دید که علت چه بوده است، آیا دستگاههای امنیتی قطر سریعا مقامات حماس را پس از نزدیک شدن جنگندهها به آسمان منطقه و قطر مطلع کردهاند یا خود حماس اخیرا پس از بالا گرفتن احتمال ترور رهبرانش در خارج تدابیری برای چنین مواقعی اندیشیده بود و به نوعی فریب ترامپ را با فریب متقابلی پاسخ داده است؟ یا .....
اما حمله به دفتر حماس برای ترور رهبران آن صرفا اقدامی علیه این جنبش نیست، بلکه خود قطر و حوزه حساس ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک خلیج فارس نیز در کانون اهداف است. خیلیها طرح «اسرائیل بزرگ» را به معنای توسعه سرزمینی آن با شمول کشورهای دیگری در منطقه میگیرند، اما با توجه به جمعیت اندک یهودیان اساسا اسرائیل جمعیت و نیروی کافی برای اشغال این مناطق ندارد، بلکه به نظر نگارنده طرح «اسرائیل بزرگ» بیشتر مفهومی امنیتی و نظامی پیدا کرده است؛ به این معنا که این رژیم دست امنیتی و نظامی بالایی در منطقه پیدا کند و هر جا را خواست بزند و عملا آسمان منطقه تحت کنترل آن قرار گیرد و این گونه تصمیمات و سیاستهای کشورهای منطقه را «اسرائیلیزه» کند.
اما خود این حمله که حتما با چراغ سبز ترامپ علیه کشوری که آمریکا در آن پایگاه دارد، صورت گرفته است، نشانه دیگری بر کودتای ترامپ علیه سیاستهای سنتی و ساختارهای تعریف شده در نظام آمریکا در تعامل با متحدان است و از این منظر واجد پیامدهایی نه در کوتاه مدت بلکه در میان مدت و بلند مدت خواهد بود و این سیاست دستکم پیشرانی برای متحدان آمریکا در منطقه برای نزدیکی به چین و روسیه در آینده خواهد بود.
از دیگر تبعات راهبردی این حمله به قطر، رسیدن لیبرالیسم در روابط بینالملل به خط پایان و بازگشت چشمگیر واقعگرایی متکی به اعمال قدرت و زور به این روابط است که نوعی عقبگرد دنیای مدرن به گذشته خشنتر خود است. در کنار خود حمله، اعلام آشکار اسرائیل مبنی بر انجام آن و همچنین دستکم هماهنگی پیشنی با آمریکای ترامپ و تغییر نام وزارت دفاع آمریکا به وزارت جنگ خود گواهی بر این مدعاست.
فعلا از پیامدهای آنی این حمله به احتمال زیاد تعلیق یا لغو وساطت قطر در مذاکرات میان حماس و اسرائیل است. اما این رفتار ترامپ که این چنین بیپروا و بیمحابا با حمله به یک کشور متحد که چند ماه پیش به آنجا سفر کرد، موافقت میکند، نشانه عصبانیت او از مخالفت حماس با توافق تسلیم و همچنین عجله بسیار او برای رسیدن به چنین توافقی پس از شکست در دیگر پروندههای بینالمللی است.
ترامپ که در دو پرونده اوکراین و ایران به توافق دلخواه خود نرسیده است، به شدت از این که یک گروه نیز در مقابل تهدیدهای او همچنان خواستههای خود را مطرح و با توافقی مطلوبِ رئیس جمهور آمریکا مخالفت میکند، عصبانی است و همچنین معتقد است که دوحه فشار کافی بر رهبران حماس نمیآورد. از این منظر موافقت با حمله به متحد قطری نیز بیارتباط با خلق و خوی خاص ترامپ نیست.
کما این که نتانیاهو و اسرائیل نیز که تحت فشار شدید افکار عمومی جهان برای پایان دادن به این جنگ هستند، در واقع با این کار به دنبال این بودند که حماس کاملا دچار خلا رهبری شود و بتواند در این شرایط، شروط خود را بر باقیمانده این سازمان تحمیل کند تا جنگ غزه با تضمین آینده سیاسی او پایان یابد.
ناگفته هم نماند که حمله اسرائیل به قطر پس از خط خبری تحریکآمیز علیه این کشور در هفتههای اخیر از طرف نتانیاهو و شرکایش و رسانههای راستگرا صورت گرفت.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
عصر امروز جنگندههای اسرائیلی دفتر خلیل الحلیه رئیس دفتر سیاسی حماس در نوار غزه در دوحه پایتخت قطر را هدف حمله قرار دادند. به نظر میرسد که اسرائیل منتظر بازگشت رهبران حماس از ترکیه به قطر بود تا آنها را هدف قرار دهد.
گفته میشود که رهبران حماس در این دفتر مشغول بررسی ایدههای دونالد ترامپ (البته تله) برای آتش بس بودند. شبکه الجزیره به نقل از یک مقام حماس از شکست عملیات ترور خبر داده است؛ اما هنوز خبر رسمی در این باره از جانب حماس و قطر منتشر نشده است.
دقیقا ساختمان محل نشست رهبران حماس هدف قرار گرفته است، اما با شکست عملیات باید دید که علت چه بوده است، آیا دستگاههای امنیتی قطر سریعا مقامات حماس را پس از نزدیک شدن جنگندهها به آسمان منطقه و قطر مطلع کردهاند یا خود حماس اخیرا پس از بالا گرفتن احتمال ترور رهبرانش در خارج تدابیری برای چنین مواقعی اندیشیده بود و به نوعی فریب ترامپ را با فریب متقابلی پاسخ داده است؟ یا .....
اما حمله به دفتر حماس برای ترور رهبران آن صرفا اقدامی علیه این جنبش نیست، بلکه خود قطر و حوزه حساس ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک خلیج فارس نیز در کانون اهداف است. خیلیها طرح «اسرائیل بزرگ» را به معنای توسعه سرزمینی آن با شمول کشورهای دیگری در منطقه میگیرند، اما با توجه به جمعیت اندک یهودیان اساسا اسرائیل جمعیت و نیروی کافی برای اشغال این مناطق ندارد، بلکه به نظر نگارنده طرح «اسرائیل بزرگ» بیشتر مفهومی امنیتی و نظامی پیدا کرده است؛ به این معنا که این رژیم دست امنیتی و نظامی بالایی در منطقه پیدا کند و هر جا را خواست بزند و عملا آسمان منطقه تحت کنترل آن قرار گیرد و این گونه تصمیمات و سیاستهای کشورهای منطقه را «اسرائیلیزه» کند.
اما خود این حمله که حتما با چراغ سبز ترامپ علیه کشوری که آمریکا در آن پایگاه دارد، صورت گرفته است، نشانه دیگری بر کودتای ترامپ علیه سیاستهای سنتی و ساختارهای تعریف شده در نظام آمریکا در تعامل با متحدان است و از این منظر واجد پیامدهایی نه در کوتاه مدت بلکه در میان مدت و بلند مدت خواهد بود و این سیاست دستکم پیشرانی برای متحدان آمریکا در منطقه برای نزدیکی به چین و روسیه در آینده خواهد بود.
از دیگر تبعات راهبردی این حمله به قطر، رسیدن لیبرالیسم در روابط بینالملل به خط پایان و بازگشت چشمگیر واقعگرایی متکی به اعمال قدرت و زور به این روابط است که نوعی عقبگرد دنیای مدرن به گذشته خشنتر خود است. در کنار خود حمله، اعلام آشکار اسرائیل مبنی بر انجام آن و همچنین دستکم هماهنگی پیشنی با آمریکای ترامپ و تغییر نام وزارت دفاع آمریکا به وزارت جنگ خود گواهی بر این مدعاست.
فعلا از پیامدهای آنی این حمله به احتمال زیاد تعلیق یا لغو وساطت قطر در مذاکرات میان حماس و اسرائیل است. اما این رفتار ترامپ که این چنین بیپروا و بیمحابا با حمله به یک کشور متحد که چند ماه پیش به آنجا سفر کرد، موافقت میکند، نشانه عصبانیت او از مخالفت حماس با توافق تسلیم و همچنین عجله بسیار او برای رسیدن به چنین توافقی پس از شکست در دیگر پروندههای بینالمللی است.
ترامپ که در دو پرونده اوکراین و ایران به توافق دلخواه خود نرسیده است، به شدت از این که یک گروه نیز در مقابل تهدیدهای او همچنان خواستههای خود را مطرح و با توافقی مطلوبِ رئیس جمهور آمریکا مخالفت میکند، عصبانی است و همچنین معتقد است که دوحه فشار کافی بر رهبران حماس نمیآورد. از این منظر موافقت با حمله به متحد قطری نیز بیارتباط با خلق و خوی خاص ترامپ نیست.
کما این که نتانیاهو و اسرائیل نیز که تحت فشار شدید افکار عمومی جهان برای پایان دادن به این جنگ هستند، در واقع با این کار به دنبال این بودند که حماس کاملا دچار خلا رهبری شود و بتواند در این شرایط، شروط خود را بر باقیمانده این سازمان تحمیل کند تا جنگ غزه با تضمین آینده سیاسی او پایان یابد.
ناگفته هم نماند که حمله اسرائیل به قطر پس از خط خبری تحریکآمیز علیه این کشور در هفتههای اخیر از طرف نتانیاهو و شرکایش و رسانههای راستگرا صورت گرفت.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
❤16💯1
🔺جنگ یک طرفه!
حدود نه ماه از «آتشبس» لبنان میگذرد. از نوامبر 2024 تاکنون روزی نیست که اسرائیل به اهدافی در لبنان حمله نکند. امروز هم دستور تخلیه چند ساختمان در سه روستا در جنوب این کشور را داده است كه متعاقب أن عدهای از این مناطق کوچ اجباری کردند.
در عین حال هم ارتش لبنان امروز اعلام کرد که در این مدت، اسرائیل 4500 بار توافق آتش بس را نقض کرده است.
واقعیت این است که این دیگر نقض آتش بس نیست، بلکه یک جنگ یکجانبه است که در جریان است؛ بدون این که یک طرف یک موشک و پهپاد هم شلیک کند، طرف مقابل یعنی اسرائیل مدام اقدام به حمله و ترور میکند. امروز هم همزمان با دستور تخلیه در سه روستا، از حمله گسترده قریب الوقوع به «زیر ساختهای نظامی» حزب الله در جنوب لبنان خبر داده است.
در این میان، اما حزب الله در وضعیت بسیار دشوار و سختی قرار گرفته است؛ از یک سو حملات بیوقفه و فزاینده اسرائیل و از دیگر سو فشارهای داخلی برای خلع سلاح. ورود حزب به چالش جدی با هر کدام از این دو طرف نیز به بهای تضعیف موضع آن در قبال طرف دیگر است.
واقعیت این است که شروع عملیات خلع سلاح به معنای بازگشت لبنان به دوران سیاه جنگ داخلی است که فکر نکنم هیچ طرفی رغبتی به آن داشته باشد. از طرف دیگر نیز روشن نیست که هیچ گونه واکنش حزب الله به حملات اسرائیل با مشکلات تسلیحاتی و ساختاری پس از هدف قرار دادن انبارهای سلاح و ترور فرماندهان ارشد آن قبل و بعد از آتشبس ارتباط دارد یا به علت نگرانی از پیامدهای داخلی سنگین ورود به درگیری جدید با اسرائیل است. به نظر میرسد جنگ دو طرفه دیگری این بار بر خلاف گذشته در عرصه داخلی لبنان پرپیامد باشد.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
حدود نه ماه از «آتشبس» لبنان میگذرد. از نوامبر 2024 تاکنون روزی نیست که اسرائیل به اهدافی در لبنان حمله نکند. امروز هم دستور تخلیه چند ساختمان در سه روستا در جنوب این کشور را داده است كه متعاقب أن عدهای از این مناطق کوچ اجباری کردند.
در عین حال هم ارتش لبنان امروز اعلام کرد که در این مدت، اسرائیل 4500 بار توافق آتش بس را نقض کرده است.
واقعیت این است که این دیگر نقض آتش بس نیست، بلکه یک جنگ یکجانبه است که در جریان است؛ بدون این که یک طرف یک موشک و پهپاد هم شلیک کند، طرف مقابل یعنی اسرائیل مدام اقدام به حمله و ترور میکند. امروز هم همزمان با دستور تخلیه در سه روستا، از حمله گسترده قریب الوقوع به «زیر ساختهای نظامی» حزب الله در جنوب لبنان خبر داده است.
در این میان، اما حزب الله در وضعیت بسیار دشوار و سختی قرار گرفته است؛ از یک سو حملات بیوقفه و فزاینده اسرائیل و از دیگر سو فشارهای داخلی برای خلع سلاح. ورود حزب به چالش جدی با هر کدام از این دو طرف نیز به بهای تضعیف موضع آن در قبال طرف دیگر است.
واقعیت این است که شروع عملیات خلع سلاح به معنای بازگشت لبنان به دوران سیاه جنگ داخلی است که فکر نکنم هیچ طرفی رغبتی به آن داشته باشد. از طرف دیگر نیز روشن نیست که هیچ گونه واکنش حزب الله به حملات اسرائیل با مشکلات تسلیحاتی و ساختاری پس از هدف قرار دادن انبارهای سلاح و ترور فرماندهان ارشد آن قبل و بعد از آتشبس ارتباط دارد یا به علت نگرانی از پیامدهای داخلی سنگین ورود به درگیری جدید با اسرائیل است. به نظر میرسد جنگ دو طرفه دیگری این بار بر خلاف گذشته در عرصه داخلی لبنان پرپیامد باشد.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
👍7❤1
🔺شناسایی فلسطین؛ خوشبینی و بدبینی!
چه بسا در تاریخ سازمان ملل تا این اندازه صدای فلسطین بلند نبوده است که هم در خطابههای روسای کشورها در مجمع این نهاد و نیز در اجلاس راهکار دو دولتی نیویورک انعکاس یافت. همچنین هیچ وقت اسرائیل نیز به این اندازه در معرض محکومیت و انزوای بینالمللی قرار نگرفته است.
اکنون شناسایی «کشور فلسطین» به عدد بیسابقه 157 کشور یعنی 81 درصد کشورهای عضو سازمان ملل رسیده است که در میان آنها بیشتر متحدان سنتی اسرائیل از جمله فرانسه و انگلیس دو عضو دائم شورای امنیت قرار دارند. با این حساب هم اکنون از 5 عضو دائم شورای امنیت تنها آمریکا کشور فلسطین را به رسمیت نمیشناسد.
اما در مواجهه با این وضع، نگاهها در منطقه و جهان متفاوت است؛ عدهای با خوشبینی صرف به مساله مینگرند؛ انگار که کشور فلسطین تاسیس و ریشه بحران خشکیده شد و برخی نیز با بدبینی کامل به آن نگاه میکنند؛ انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.
این اتفاق هر چند فعلا منجر به تشکیل کشور فلسطین نمیشود، ولی تحول سیاسی و حقوقی بسیار مهمی در سپهر بینالملل به شمار میرود که در بستر تحول عمیق دیگری در افکار عمومی جهان با برآمدن روایت فلسطین و افول روایت اسرائیل رخ میدهد. به گفته منابع اسرائیلی در حالی که اسرائیلیها قبلا در سفر به کشورهای اروپایی عنوان «شهروند تنها دموکراسی خاورمیانه» را یدک میکشیدند، اما امروز تحت تعقیب «انگ نسلکشی» ناچار به پنهان کردن هویت خود هستند.
این شیفت پارادایمی در سطح افکار عمومی و انزوای فزاینده اسرائیل به مرور زمان میتواند همان تحول سیاسی و حقوقی را واجد برگردانهای عملی مهمی در مسیر تشکیل کشور فلسطین کند.
در این خصوص نیز اگر سیر نزولی جایگاه اسرائیل در افکار عمومی آمریکا به همین شکل ادامه یابد، دولتهای بعدی این کشور نیز چه بسا چارهای جز پیوستن به این کارزار نداشته باشند.
در کل، هر چند اولویت کنونی با قید فوریت توقف نسلکشی در غزه است و هنوز همدردی جهانی به کنش جمعی موثری برای متوقف کردن اسرائیل منجر نشده است، اما فعلا سونامی شناسایی کشور فلسطین اولا، وضعیت فلسطین از سرزمین و ملتی تحت اشغال را به کشوری تحت اشغال ارتقا میدهد و ثانیا موجب زنده ماندن آرمان فلسطین در سطحی جهانی میشود؛ در حالی که تا دو سال پیش کاملا فراموش شده بود و عادیسازی روابط عربی و اسلامی با اسرائیل جایگزین آن شده بود. اما اکنون قضیه معکوس شده است. ثالثا به انزوای بیشتر اسرائیل در سطح بینالملل کمک میکند. رابعا میتواند به سدی در مقابل طرح کوچاندن فلسطینیها از غزه و کرانه باختری تبدیل شود.
فارغ از اینها نیز واکنش شدید اسرائیل به شناسایی کشور فلسطین به تنهایی گویای ژرفای تحولی است که در جریان است. تا جایی که اخيرا یسرائیل زئیف فرمانده سابق عملیات ارتش اسرائیل با انتشار کلیپی از سخنان یحیی سنوار رهبر سابق حماس نوشت که پیش بینی او محقق شده و او اکنون در قبرش در مواجهه با اسرائیل موفق شده است.
سنوار در این سخنرانی که یک سال و اندی قبل از حمله اکتبر در غزه ایراد شده است، میگوید: «در کمتر از یک سال، اسرائیل را در برابر یکی از این دو گزینه قرار خواهیم داد: یا ما و جهان، آن را مجبور به پذیرش قانون و قطعنامههای بینالمللی و تشکیل کشور فلسطین در اراضی اشغالی 1967 در غزه و کرانه باختری و قدس و برچیدن شهرکها و .... میکنیم یا آن را در مقابل اراده بینالمللی قرار میدهیم و به شدت منزوی خواهیم ساخت و به ادغام آن در منطقه و جامعه بینالملل پایان خواهیم داد.»
واقعیت این است که اسرائیل امروز در بنبستی چند لایه گرفتار شده است و جنگی که در واکنش به حمله هفتم اکتبر حماس انجام داد، هم در عرصه میدانی با وجود این حجم ویرانی و کشتار به بنبست خورده و نیز چنین پیامدهای سنگینی و جبرانناپذیری را در سطح جهان در برداشته است.
در این میان هم متضرر اصلی مخالفت با تشکیل کشور فلسطین در درازمدت خود اسرائیل است. چنین اتفاقی در شرایط کنونی میتواند موجب تبدیل شدن آن به «کشوری طبیعی» در منطقه شود و دستکم موجودیت آن را تثبیت کند؛ اما این امر در آینده تضمین شده نیست و با تغییر احتمالی موازنه قدرت در پیرامون اسرائیل و نظام بینالملل هیچ بعید نیست شرایطی در آینده شکل گیرد که اساسا طرف فلسطینی دیگر به مرزهای 1967 رضایت ندهد.
اما مخالفت با تشکیل کشور فلسطین بنبست دیگر اسرائیل یعنی بحران جمعیتی را تشدید میکند؛ به نحوی که ادامه اشغالگری، عملا آن را در محاصره جمعیتی فلسطینیها قرار داده که جمعیت آنها هم اکنون بدون احتساب آوارگان در خارج بیش از یهودیان اسرائیل است.
خلاصه این که اسرائیل امروز در نتیجه همین بنبستها نه به راهحل کشور واحد دو ملیتی به علت برهم خوردن موازنه جمعیتی به نفع فلسطینیها تن میدهد و نه به راهکار دو کشوری.
#صابر_گلعنبری
چه بسا در تاریخ سازمان ملل تا این اندازه صدای فلسطین بلند نبوده است که هم در خطابههای روسای کشورها در مجمع این نهاد و نیز در اجلاس راهکار دو دولتی نیویورک انعکاس یافت. همچنین هیچ وقت اسرائیل نیز به این اندازه در معرض محکومیت و انزوای بینالمللی قرار نگرفته است.
اکنون شناسایی «کشور فلسطین» به عدد بیسابقه 157 کشور یعنی 81 درصد کشورهای عضو سازمان ملل رسیده است که در میان آنها بیشتر متحدان سنتی اسرائیل از جمله فرانسه و انگلیس دو عضو دائم شورای امنیت قرار دارند. با این حساب هم اکنون از 5 عضو دائم شورای امنیت تنها آمریکا کشور فلسطین را به رسمیت نمیشناسد.
اما در مواجهه با این وضع، نگاهها در منطقه و جهان متفاوت است؛ عدهای با خوشبینی صرف به مساله مینگرند؛ انگار که کشور فلسطین تاسیس و ریشه بحران خشکیده شد و برخی نیز با بدبینی کامل به آن نگاه میکنند؛ انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.
این اتفاق هر چند فعلا منجر به تشکیل کشور فلسطین نمیشود، ولی تحول سیاسی و حقوقی بسیار مهمی در سپهر بینالملل به شمار میرود که در بستر تحول عمیق دیگری در افکار عمومی جهان با برآمدن روایت فلسطین و افول روایت اسرائیل رخ میدهد. به گفته منابع اسرائیلی در حالی که اسرائیلیها قبلا در سفر به کشورهای اروپایی عنوان «شهروند تنها دموکراسی خاورمیانه» را یدک میکشیدند، اما امروز تحت تعقیب «انگ نسلکشی» ناچار به پنهان کردن هویت خود هستند.
این شیفت پارادایمی در سطح افکار عمومی و انزوای فزاینده اسرائیل به مرور زمان میتواند همان تحول سیاسی و حقوقی را واجد برگردانهای عملی مهمی در مسیر تشکیل کشور فلسطین کند.
در این خصوص نیز اگر سیر نزولی جایگاه اسرائیل در افکار عمومی آمریکا به همین شکل ادامه یابد، دولتهای بعدی این کشور نیز چه بسا چارهای جز پیوستن به این کارزار نداشته باشند.
در کل، هر چند اولویت کنونی با قید فوریت توقف نسلکشی در غزه است و هنوز همدردی جهانی به کنش جمعی موثری برای متوقف کردن اسرائیل منجر نشده است، اما فعلا سونامی شناسایی کشور فلسطین اولا، وضعیت فلسطین از سرزمین و ملتی تحت اشغال را به کشوری تحت اشغال ارتقا میدهد و ثانیا موجب زنده ماندن آرمان فلسطین در سطحی جهانی میشود؛ در حالی که تا دو سال پیش کاملا فراموش شده بود و عادیسازی روابط عربی و اسلامی با اسرائیل جایگزین آن شده بود. اما اکنون قضیه معکوس شده است. ثالثا به انزوای بیشتر اسرائیل در سطح بینالملل کمک میکند. رابعا میتواند به سدی در مقابل طرح کوچاندن فلسطینیها از غزه و کرانه باختری تبدیل شود.
فارغ از اینها نیز واکنش شدید اسرائیل به شناسایی کشور فلسطین به تنهایی گویای ژرفای تحولی است که در جریان است. تا جایی که اخيرا یسرائیل زئیف فرمانده سابق عملیات ارتش اسرائیل با انتشار کلیپی از سخنان یحیی سنوار رهبر سابق حماس نوشت که پیش بینی او محقق شده و او اکنون در قبرش در مواجهه با اسرائیل موفق شده است.
سنوار در این سخنرانی که یک سال و اندی قبل از حمله اکتبر در غزه ایراد شده است، میگوید: «در کمتر از یک سال، اسرائیل را در برابر یکی از این دو گزینه قرار خواهیم داد: یا ما و جهان، آن را مجبور به پذیرش قانون و قطعنامههای بینالمللی و تشکیل کشور فلسطین در اراضی اشغالی 1967 در غزه و کرانه باختری و قدس و برچیدن شهرکها و .... میکنیم یا آن را در مقابل اراده بینالمللی قرار میدهیم و به شدت منزوی خواهیم ساخت و به ادغام آن در منطقه و جامعه بینالملل پایان خواهیم داد.»
واقعیت این است که اسرائیل امروز در بنبستی چند لایه گرفتار شده است و جنگی که در واکنش به حمله هفتم اکتبر حماس انجام داد، هم در عرصه میدانی با وجود این حجم ویرانی و کشتار به بنبست خورده و نیز چنین پیامدهای سنگینی و جبرانناپذیری را در سطح جهان در برداشته است.
در این میان هم متضرر اصلی مخالفت با تشکیل کشور فلسطین در درازمدت خود اسرائیل است. چنین اتفاقی در شرایط کنونی میتواند موجب تبدیل شدن آن به «کشوری طبیعی» در منطقه شود و دستکم موجودیت آن را تثبیت کند؛ اما این امر در آینده تضمین شده نیست و با تغییر احتمالی موازنه قدرت در پیرامون اسرائیل و نظام بینالملل هیچ بعید نیست شرایطی در آینده شکل گیرد که اساسا طرف فلسطینی دیگر به مرزهای 1967 رضایت ندهد.
اما مخالفت با تشکیل کشور فلسطین بنبست دیگر اسرائیل یعنی بحران جمعیتی را تشدید میکند؛ به نحوی که ادامه اشغالگری، عملا آن را در محاصره جمعیتی فلسطینیها قرار داده که جمعیت آنها هم اکنون بدون احتساب آوارگان در خارج بیش از یهودیان اسرائیل است.
خلاصه این که اسرائیل امروز در نتیجه همین بنبستها نه به راهحل کشور واحد دو ملیتی به علت برهم خوردن موازنه جمعیتی به نفع فلسطینیها تن میدهد و نه به راهکار دو کشوری.
#صابر_گلعنبری
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
❤8👍1
🔺بخشی از یک پازل بزرگ!
بالاخره از امشب مکانیسم ماشه و تحریمها و قطعنامههای سازمان ملل فعال میشوند. این تشدید تنش قبل از آن که تبیین شود حامل چه پیامدها و تبعاتی است، جهت و دورنمای رویکرد غرب در قبال ایران و ورود مناقشه میان دو طرف را به پرتنشترین دوره خود نشان میدهد.
این که اروپا حتی حاضر نشد با تمدید قطعنامه 2231 چند ماه دیگر صبر کند که شاید در مذاکرات گشایشی حاصل شود و کلا بیخیال توافق قاهره میان آژانس و ایران به عنوان اندک شانس تمدید قطعنامه شد، نشانگر حساستر شدن شرایط، محاسبات متفاوت آن نسبت به گذشته و درعین حال نوعی عجله و شتاب است. درک سرّ این تعجیل اروپا برای فهم گامهای بعدی آنها مهم است.
در واقع، فعالسازی مکانیسم ماشه فراتر از مساله برنامه هستهای ایران و با کلیت منازعه میان ایران و غرب و همه پروندهها و مسائل آن مرتبط است.
در کنار فاکتورهای پیشگفته، این اقدام سه کشور اروپایی را میتوان محصول تلاقی سه عامل دیگر نیز پنداشت:
نخست هماهنگی با دولت ترامپ؛ با وجود اختلافنظرهای اروپا، اسرائیل و آمریکا درباره پارهای مسائل و موضوعات، اما به نظر میرسد که درباره پرونده ایران تا حدود زیادی اتفاق نظر دارند. این مساله در نوعی حمایت ضمنی این کشورها از جنگ 12 روزه اسرائیل و حملات آمریکا به تاسیسات هستهای ایران نمود داشت. بنابراین میتوان گفت که بازگرداندن قطعنامههای شورای امنیت بخشی از پازلی بزرگ است که با جنگ ژوئن گذشته با سرعت و شدت بیشتری در حال شکلگیری است.
عامل دوم به تغییر نگرش اروپا نسبت به مفهوم امنیت پس از جنگ اوکراین بازمیگردد که از نظر اروپاییها، ایران در آن دخالت دارد. از این منظر، تصمیم تروئیکای اروپایی ادامه طبیعی مواضع تند آنها در دو سال اخیر میباشد که احیانا شدیدتر از آمریکا هم بوده و به نظر میرسد از مدتها قبل مترصد فرا رسیدن چنین فرصتی بودهاند.
از این زاویه، بعید نیست که تغییر رویکرد یا حداقل تغییر لحن اخیر ترامپ در قبال جنگ اوکراین، نتیجه نوعی هماهنگی بيشتر میان آمریکا و اروپا درباره ایران و روسیه باشد؛ به این معنا که اروپا در موضوع ایران کاملاً همسو با آمریکا حرکت کند و در مقابل، ترامپ در موضوع اوکراین و در قبال روسیه، توجه بیشتری به دغدغههای اروپا نشان دهد. کما این که شرط اروپا برای از سرگیری مذاکرات با آمریکا نیز موید این هماهنگی و همپوشانی است.
عامل سوم به تلاش برای بازتعادل سیاست اروپا نسبت به اسرائیل مربوط میشود. در ماههای اخیر و بهویژه در هفتههای گذشته، برخی متحدان اروپایی اسرائیل با شناسایی کشور فلسطین و انتقادهای تند از ادامه جنگ و نسلکشی در غزه، نارضایتی شدید تلآویو را برانگیختند. از نگاه اسرائیل، این اقدامها نشانهای از فاصله گرفتن اروپاست. در چنین وضعی، خودداری از فعالکردن «اسنپبک» میتوانست شکاف میان دو طرف را بیشتر کند و پیامدهایی بههمراه داشته باشد. بنابراین، به نظر میرسد یکی از انگیزههای اصلی سه کشور اروپایی برای فعالکردن «اسنپبک» این بوده که سیاست خود در قبال اسرائیل را متعادل کنند و جلوی آسیب بیشتر به روابطشان را بگیرند.
در کل، شرایط نسبت به قبل خیلی متفاوت شده است و دیگر شیوههای گذشته در مواجهه با وضعیت امروز پاسخگو نیست و اساسا هم انتخابها و گزینهها نیز روز به روز محدودتر شده و میشوند. وقتی منازعه وارد فاز نظامی میشود، یعنی قبح خیلی از کارها شکسته شده و شرایط به طور بنیادین تغییر کرده است.
در گذشته قبل از این قبحشکنیها به ویژه در دوره بایدن فرصت موفقیت دیپلماسی دوجانبه مبتنی بر قِسمی «برد-برد» بیشتر بود که از دست رفت؛ اما امروز با آمدن ترامپ و به ویژه با حملات، بیشتر منطق زور و واقعگرایی حاکم است تا زور منطق و در چنین شرایطی و پس از تغییر ادراکها، دیپلماسی دو جانبه جای خود را به دیپلماسی یکجانبه و مشروط میدهد. امروز ترامپ خود را در موضع قدرت میبیند و مذاکره و دیپلماسی از نظر او به معنای چانهزنی برای رسیدن به توافقی مورد رضایت طرفین نیست، بله امضای توافقی مطلوب او برای گرفتن حداکثر امتیازات در همه پروندههای مورد مناقشه است.
✍#صابر_گلعنبری
بالاخره از امشب مکانیسم ماشه و تحریمها و قطعنامههای سازمان ملل فعال میشوند. این تشدید تنش قبل از آن که تبیین شود حامل چه پیامدها و تبعاتی است، جهت و دورنمای رویکرد غرب در قبال ایران و ورود مناقشه میان دو طرف را به پرتنشترین دوره خود نشان میدهد.
این که اروپا حتی حاضر نشد با تمدید قطعنامه 2231 چند ماه دیگر صبر کند که شاید در مذاکرات گشایشی حاصل شود و کلا بیخیال توافق قاهره میان آژانس و ایران به عنوان اندک شانس تمدید قطعنامه شد، نشانگر حساستر شدن شرایط، محاسبات متفاوت آن نسبت به گذشته و درعین حال نوعی عجله و شتاب است. درک سرّ این تعجیل اروپا برای فهم گامهای بعدی آنها مهم است.
در واقع، فعالسازی مکانیسم ماشه فراتر از مساله برنامه هستهای ایران و با کلیت منازعه میان ایران و غرب و همه پروندهها و مسائل آن مرتبط است.
در کنار فاکتورهای پیشگفته، این اقدام سه کشور اروپایی را میتوان محصول تلاقی سه عامل دیگر نیز پنداشت:
نخست هماهنگی با دولت ترامپ؛ با وجود اختلافنظرهای اروپا، اسرائیل و آمریکا درباره پارهای مسائل و موضوعات، اما به نظر میرسد که درباره پرونده ایران تا حدود زیادی اتفاق نظر دارند. این مساله در نوعی حمایت ضمنی این کشورها از جنگ 12 روزه اسرائیل و حملات آمریکا به تاسیسات هستهای ایران نمود داشت. بنابراین میتوان گفت که بازگرداندن قطعنامههای شورای امنیت بخشی از پازلی بزرگ است که با جنگ ژوئن گذشته با سرعت و شدت بیشتری در حال شکلگیری است.
عامل دوم به تغییر نگرش اروپا نسبت به مفهوم امنیت پس از جنگ اوکراین بازمیگردد که از نظر اروپاییها، ایران در آن دخالت دارد. از این منظر، تصمیم تروئیکای اروپایی ادامه طبیعی مواضع تند آنها در دو سال اخیر میباشد که احیانا شدیدتر از آمریکا هم بوده و به نظر میرسد از مدتها قبل مترصد فرا رسیدن چنین فرصتی بودهاند.
از این زاویه، بعید نیست که تغییر رویکرد یا حداقل تغییر لحن اخیر ترامپ در قبال جنگ اوکراین، نتیجه نوعی هماهنگی بيشتر میان آمریکا و اروپا درباره ایران و روسیه باشد؛ به این معنا که اروپا در موضوع ایران کاملاً همسو با آمریکا حرکت کند و در مقابل، ترامپ در موضوع اوکراین و در قبال روسیه، توجه بیشتری به دغدغههای اروپا نشان دهد. کما این که شرط اروپا برای از سرگیری مذاکرات با آمریکا نیز موید این هماهنگی و همپوشانی است.
عامل سوم به تلاش برای بازتعادل سیاست اروپا نسبت به اسرائیل مربوط میشود. در ماههای اخیر و بهویژه در هفتههای گذشته، برخی متحدان اروپایی اسرائیل با شناسایی کشور فلسطین و انتقادهای تند از ادامه جنگ و نسلکشی در غزه، نارضایتی شدید تلآویو را برانگیختند. از نگاه اسرائیل، این اقدامها نشانهای از فاصله گرفتن اروپاست. در چنین وضعی، خودداری از فعالکردن «اسنپبک» میتوانست شکاف میان دو طرف را بیشتر کند و پیامدهایی بههمراه داشته باشد. بنابراین، به نظر میرسد یکی از انگیزههای اصلی سه کشور اروپایی برای فعالکردن «اسنپبک» این بوده که سیاست خود در قبال اسرائیل را متعادل کنند و جلوی آسیب بیشتر به روابطشان را بگیرند.
در کل، شرایط نسبت به قبل خیلی متفاوت شده است و دیگر شیوههای گذشته در مواجهه با وضعیت امروز پاسخگو نیست و اساسا هم انتخابها و گزینهها نیز روز به روز محدودتر شده و میشوند. وقتی منازعه وارد فاز نظامی میشود، یعنی قبح خیلی از کارها شکسته شده و شرایط به طور بنیادین تغییر کرده است.
در گذشته قبل از این قبحشکنیها به ویژه در دوره بایدن فرصت موفقیت دیپلماسی دوجانبه مبتنی بر قِسمی «برد-برد» بیشتر بود که از دست رفت؛ اما امروز با آمدن ترامپ و به ویژه با حملات، بیشتر منطق زور و واقعگرایی حاکم است تا زور منطق و در چنین شرایطی و پس از تغییر ادراکها، دیپلماسی دو جانبه جای خود را به دیپلماسی یکجانبه و مشروط میدهد. امروز ترامپ خود را در موضع قدرت میبیند و مذاکره و دیپلماسی از نظر او به معنای چانهزنی برای رسیدن به توافقی مورد رضایت طرفین نیست، بله امضای توافقی مطلوب او برای گرفتن حداکثر امتیازات در همه پروندههای مورد مناقشه است.
✍#صابر_گلعنبری
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
❤13
🔺پاسخ حماس و رضایت ترامپ!
حماس امشب پاسخ خود به طرح دونالد ترامپ درباره آتش بس در غزه را منتشر کرد و رئیس جمهور آمریکا نیز فورا در اقدامی قابل تامل و به نشانه رضایت، آن را در شبکه اجتماعی خود کاملا بازنشر داد. سپس در حالی که اسرائیل و نتانیاهو سکوت مطلقی در پیش گرفتهاند، ترامپ در «تروث سوشال» خواستار توقف فوری بمباران نوار غزه برای فراهم شدن امکان آزادی گروگانها با امنیت و سرعت شد و گفت «معتقد هستم که آنها برای صلح دائم آماده هستند».
وی همچنین بیان داشت که جزئیات در حال بررسی است و هنوز درباره آنها توافق حاصل نشده است. بعد از استقبال ترامپ، مصر و قطر و کشورهای دیگری نیز از پاسخ حماس استقبال کردند.
گویا حماس هم رگ خواب ترامپ را پیدا کرده است و در ابتدای پاسخ خود روان ترامپ را مخاطب قرار داد و از تلاشهای او با هدف توقف جنگ، تبادل اسرا، ورود فوری کمکها، مخالفت با اشغال نوار غزه و کوچاندن مردم فلسطین تقدیر کرده است. احتمالا همین خوشایند ترامپ بوده و یکی از دلایل بازنشر این بیانیه در حساب او و رضایتمندیاش باشد.
این گونه به نظر میرسد که پاسخ حماس با دقت فراوان و حساب شده نوشته شده است؛ از بخشی از طرح ترامپ برای آزادی گروگانها، توقف جنگ و عقب نشینی کامل اسرائیل از نوار غزه استقبال کرد و درباره بخشی دیگر از آن خواستار اصلاحات و توضیحاتی میشود و به اجماع ملی فلسطینی منوط کرد. حماس همچنین موافقت قبلی خود با تشکیل کمیتهای متشکل از شخصیتهای مستقل فلسطینی برای اداره نوار غزه را در این بیانیه تکرار کرده است.
در واقع، مضمون اصلی بیانیه امشب حماس منعکس کننده همان خواستههای همیشگی این تشکیلات درباره توقف جنگ و عقب نشینی کامل از غزه در مقابل آزادی کامل گروگانها است اما با ادبیاتی متفاوت و قلقلک دادن روان خودشیفته ترامپ ارائه شده است. در عین حال نیز مسائل اختلافی چون آینده نوار غزه و خلع سلاح را منوط به یک موضع ملی جامع و مبتنی بر قوانین و قطعنامههای بینالمللی دانسته و گفته است که این مسائل از طریق چارچوب ملی فلسطینی یکپارچه مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
اما این که ترامپ با این وصف از بیانیه حماس استقبال کرده است، در وهله اول نتانیاهو و شرکایش را به شدت در تنگنا قرار میدهد.
با این حال، فعلا نباید همه چیز را تمام شده و توافق نهایی را کاملا در دسترس دانست و باید منتظر ماند و دید این نوع واکنش و استقبال سریع ترامپ در نهایت نوعی «فریب» صرفا برای آزادی گروگانهاست که بعد از آن نتانیاهو شروطی چون خلع سلاح و ..... را پیگیری کند. یا در مذاکرات پیشرو، میانجیگران تضمینهای لازم برای عدم از سرگیری جنگ در هر صورت را خواهند گرفت. یا این که آیا آنچه ترامپ در نشست خبری با نتانیاهو با طرح شروطی چون ضرورت خلع سلاح غزه و غیره گفت، صرفا ترفندی برای کسب موافقت آنی او با طرحش بوده است و در واقع رئیس جمهور آمریکا ملاحظات رهبران عربی و اسلامی درباره طرحش را پذیرفته است؟
پر واضح است که ترامپ در مواجهه با بن بست کنونی در سه پرونده پرچالش خارجی خود جنگ اوکراین، پرونده ایران و جنگ غزه به شدت به دنبال کسب یک دستاورد بزرگ و بهانهای برای گرفتن جایزه صلح نوبل است و احتمالا پاسخ حماس را روزنهای مهم برای تحقق آن در خاورمیانه دانسته است.
اکنون اولا باید منتظر واکنش اسرائیل بود و ثانیا این که مذاکرات بر سر جزئیات تبادل اسرا و دیگر موضوعات چگونه پیش میرود. اما همین رفتار ترامپ و استقبال گسترده از پاسخ حماس میتواند نویدبخش پایان این جنگ نسلکشی باشد.
ناگفته هم نماند که امروز اردوغان و ترامپ با هم گفتگو کردند و دو روز پیش نیز گفتگویی میان امیر قطر و رئیس جمهور آمریکا صورت گرفت. احتمالا این گفتگوها در نوع پاسخ حماس و موضع ترامپ اثرگذار بوده است.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
حماس امشب پاسخ خود به طرح دونالد ترامپ درباره آتش بس در غزه را منتشر کرد و رئیس جمهور آمریکا نیز فورا در اقدامی قابل تامل و به نشانه رضایت، آن را در شبکه اجتماعی خود کاملا بازنشر داد. سپس در حالی که اسرائیل و نتانیاهو سکوت مطلقی در پیش گرفتهاند، ترامپ در «تروث سوشال» خواستار توقف فوری بمباران نوار غزه برای فراهم شدن امکان آزادی گروگانها با امنیت و سرعت شد و گفت «معتقد هستم که آنها برای صلح دائم آماده هستند».
وی همچنین بیان داشت که جزئیات در حال بررسی است و هنوز درباره آنها توافق حاصل نشده است. بعد از استقبال ترامپ، مصر و قطر و کشورهای دیگری نیز از پاسخ حماس استقبال کردند.
گویا حماس هم رگ خواب ترامپ را پیدا کرده است و در ابتدای پاسخ خود روان ترامپ را مخاطب قرار داد و از تلاشهای او با هدف توقف جنگ، تبادل اسرا، ورود فوری کمکها، مخالفت با اشغال نوار غزه و کوچاندن مردم فلسطین تقدیر کرده است. احتمالا همین خوشایند ترامپ بوده و یکی از دلایل بازنشر این بیانیه در حساب او و رضایتمندیاش باشد.
این گونه به نظر میرسد که پاسخ حماس با دقت فراوان و حساب شده نوشته شده است؛ از بخشی از طرح ترامپ برای آزادی گروگانها، توقف جنگ و عقب نشینی کامل اسرائیل از نوار غزه استقبال کرد و درباره بخشی دیگر از آن خواستار اصلاحات و توضیحاتی میشود و به اجماع ملی فلسطینی منوط کرد. حماس همچنین موافقت قبلی خود با تشکیل کمیتهای متشکل از شخصیتهای مستقل فلسطینی برای اداره نوار غزه را در این بیانیه تکرار کرده است.
در واقع، مضمون اصلی بیانیه امشب حماس منعکس کننده همان خواستههای همیشگی این تشکیلات درباره توقف جنگ و عقب نشینی کامل از غزه در مقابل آزادی کامل گروگانها است اما با ادبیاتی متفاوت و قلقلک دادن روان خودشیفته ترامپ ارائه شده است. در عین حال نیز مسائل اختلافی چون آینده نوار غزه و خلع سلاح را منوط به یک موضع ملی جامع و مبتنی بر قوانین و قطعنامههای بینالمللی دانسته و گفته است که این مسائل از طریق چارچوب ملی فلسطینی یکپارچه مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
اما این که ترامپ با این وصف از بیانیه حماس استقبال کرده است، در وهله اول نتانیاهو و شرکایش را به شدت در تنگنا قرار میدهد.
با این حال، فعلا نباید همه چیز را تمام شده و توافق نهایی را کاملا در دسترس دانست و باید منتظر ماند و دید این نوع واکنش و استقبال سریع ترامپ در نهایت نوعی «فریب» صرفا برای آزادی گروگانهاست که بعد از آن نتانیاهو شروطی چون خلع سلاح و ..... را پیگیری کند. یا در مذاکرات پیشرو، میانجیگران تضمینهای لازم برای عدم از سرگیری جنگ در هر صورت را خواهند گرفت. یا این که آیا آنچه ترامپ در نشست خبری با نتانیاهو با طرح شروطی چون ضرورت خلع سلاح غزه و غیره گفت، صرفا ترفندی برای کسب موافقت آنی او با طرحش بوده است و در واقع رئیس جمهور آمریکا ملاحظات رهبران عربی و اسلامی درباره طرحش را پذیرفته است؟
پر واضح است که ترامپ در مواجهه با بن بست کنونی در سه پرونده پرچالش خارجی خود جنگ اوکراین، پرونده ایران و جنگ غزه به شدت به دنبال کسب یک دستاورد بزرگ و بهانهای برای گرفتن جایزه صلح نوبل است و احتمالا پاسخ حماس را روزنهای مهم برای تحقق آن در خاورمیانه دانسته است.
اکنون اولا باید منتظر واکنش اسرائیل بود و ثانیا این که مذاکرات بر سر جزئیات تبادل اسرا و دیگر موضوعات چگونه پیش میرود. اما همین رفتار ترامپ و استقبال گسترده از پاسخ حماس میتواند نویدبخش پایان این جنگ نسلکشی باشد.
ناگفته هم نماند که امروز اردوغان و ترامپ با هم گفتگو کردند و دو روز پیش نیز گفتگویی میان امیر قطر و رئیس جمهور آمریکا صورت گرفت. احتمالا این گفتگوها در نوع پاسخ حماس و موضع ترامپ اثرگذار بوده است.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
❤10💯2🙏1
🔺چرا ترامپ پاسخ حماس را پذیرفت؟
شکی در این نیست که پاسخ حماس پذیرش کامل طرح ترامپ نیست و این مدعا از ظاهر متن خود بیانیه آن روشن است. حماس از بخشی از طرح ترامپ از جمله آزادی گروگانها، توقف جنگ، عقب نشینی کامل از غزه و واگذاری مدیریت نوار غره به یک کمیته متشکل از تکنوکراتها استقبال و بر آن متمرکز شده و بخشی دیگر همچون خلع سلاح، آینده نوار غزه و استقرار نیروهای خارجی را غیر مستقیم رد کرده است.
اما پرسش این است که چرا ترامپ در میان بهت و شوک اسرائیلیها این پاسخ را پذیرفت و با شعف خاصی هم از آن استقبال کرد؟
چند عامل را میتوان دخیل دانست:
1ـ در وهله نخست این عامل به ذهن متبادر میشود که چه ترامپ چه نتانیاهو یا هر دو درصدد مغتنم شمردن پاسخ حماس برای آزادی همه گروگانهای اسرائیلی و گرفتن این اهرم فشار از آن هستند و از این رو، رئیس جمهور آمریکا با وجود مخالفت غیر مستقیم این تشکیلات با دیگر خواستههای او فعلا خویشتنداری کرده و پاسخ را پذیرفته است. بنابراین بعد از آزادی آنها، دوباره حملات از سرگرفته شود.
اما به فرض صحت این گزاره، واقعیت این است که با آزادی این گروگانها و لو صرفا در مقابل آزادی 250 فلسطینی محکوم به حبس ابد و حدود دو هزار نفر دیگر از ساکنان غزه، دستکم دیگر امکان ادامه پاکسازی نژادی به این شکل و پیگیری کوچاندن آنها میسر نیست و این بهانه اساسی از اسرائیل برای ادامه این کار گرفته میشود.
حتی اگر اسرائیل به بهانه خلع سلاح غزه و جلوگیری از بازسازی توان نظامی حماس به شکلی اقدام به از سرگیری حملات کند که احتمال آن زیاد است، باز دشوار است که چون قبل این نسلکشی و سیاست قطحی و گرسنهسازی بیش از دو میلیون نفر را ادامه دهد.
2ـ عامل دوم این که حماس با این پاسخ خود در واقع توپ را به زمین ترامپ انداخت و رئیس جمهور آمریکا نیز در مواجهه با آن دو گزینه بیشتر پیشروی خود نداشت؛ یا پاسخ حماس را بپذیرد یا آن را رد کند.
چند روز قبل، ترامپ تهدید کرده بود که اگر حماس پاسخ منفی دهد، درهای جهنم را به شکل بیسابقهای به روی آن خواهد گشود. اما واقعیت این است که خود ترامپ هم که تا به حال چند بار از این تهدید استفاده کرده است، بهتر میداند که دیگر جهنمی نمانده است که دَرِ آن به روی مردم غزه و حماس گشوده نشده باشد. از این رو، اساسا اهرم فشار دیگری بر حماس نمانده بود که آمریکا و اسرائیل از آن استفاده نکرده باشند؛ اما نتیجه مطلوب حاصل نشد.
بله! اهرمی چون کوچاندن ساکنان غزه باقی مانده است، اما تحقق آن برای ترامپی که به دنبال جایزه صلح نوبل است و همچنین در سایه مخالفت گسترده منطقهای و بینالمللی چندان امکانپذیر نبوده و نیست. اگر چنین امری امکانپذیر بود، خود اسرائیل از ماهها قبل عملیاتی میکرد. در این خصوص، البته پایبندی خود مردم غزه به سرزمینشان با وجود این فجایع در طول این دو سال عامل بسیار مهمی بوده و هست.
3ـ اما عامل سوم این که خود حماس هم با زیرکی و ادبیات خاصی پاسخ خود را به نحوی تنظیم کرده بود که مخرج و محملی برای رضایت ترامپ و پذیرش آن فراهم کرد. به این معنا که راه گریزی برای رهایی خود از این فشار سنگین بینالمللی ایجاد شده پس از ارائه طرف ترامپ و این انسداد و همچنین گزیری برای طرف مقابل در این بنبست مهیا کرد.
حماس پاسخ خود را با تقدیر از ترامپ شروع کرد و سپس در همان ابتدای بیانیه دو بار کلید واژه «موافقت» با آزادی همه گروگانها و سپس واگذاری مدیریت نوار غزه به یک کمیته فلسطینی تکنوکرات را به کار برد. بعد از آن مخالفت غیر مستقیم خود را با بقیه بندهای طرح ترامپ به شکلی نرم و آرام اعلام و موافقت با این بندها را نیازمند اجماع ملی فلسطینی و ... دانست و به قطعنامهها و حقوق بینالملل ارجاع داد.
بنابراین به نظر نگارنده بنا به سه عامل پیشگفته، ترامپ که فرصت کافی به نتانیاهو برای تحقق اهداف جنگ داده بود، در پاسخ حماس روزنه مهمی برای توافق و تصویرسازی دید که از آن در سایه بنبست در پروندهای جنگ اوکراین و مساله ایران به عنوان خوراک تبلیغاتی خوبی برای دریافت جایزه صلح نوبل بهرهبرداری سیاسی و بینالمللی کند.
حماس نیز در طرح ترامپ محملی برای توقف جنگ و لو سطح شدید و نسلکشی آن دید و با هماهنگی میانجیگران تلاش کرد این فرصت را مغتنم بشمارد.
اما آنچه در این میان جالبتر بود، واکنش بسیار سریع ترامپ به پاسخ حماس بود که آن هم جدا از تمایلش برای شکار سریع فرصتها، یک دلیل بسیار مهم دیگر نیز داشت. در واقع ترامپ با این کار خواست که فورا راه را به روی نتانیاهو برای اعلام مخالفت با پاسخ حماس ببندد. هر گونه تاخیر ترامپ میتوانست به اعلام مخالفت نتانیاهو یا شروع رایزنیهای او با دولت آمریکا برای نپذیرفتن پاسخ حماس منجر شود که در آن هنگام کار برای خود رئیس جمهور آمریکا نیز برای پذیرش این پاسخ دشوار میشد.
#صابر_گلعنبری
شکی در این نیست که پاسخ حماس پذیرش کامل طرح ترامپ نیست و این مدعا از ظاهر متن خود بیانیه آن روشن است. حماس از بخشی از طرح ترامپ از جمله آزادی گروگانها، توقف جنگ، عقب نشینی کامل از غزه و واگذاری مدیریت نوار غره به یک کمیته متشکل از تکنوکراتها استقبال و بر آن متمرکز شده و بخشی دیگر همچون خلع سلاح، آینده نوار غزه و استقرار نیروهای خارجی را غیر مستقیم رد کرده است.
اما پرسش این است که چرا ترامپ در میان بهت و شوک اسرائیلیها این پاسخ را پذیرفت و با شعف خاصی هم از آن استقبال کرد؟
چند عامل را میتوان دخیل دانست:
1ـ در وهله نخست این عامل به ذهن متبادر میشود که چه ترامپ چه نتانیاهو یا هر دو درصدد مغتنم شمردن پاسخ حماس برای آزادی همه گروگانهای اسرائیلی و گرفتن این اهرم فشار از آن هستند و از این رو، رئیس جمهور آمریکا با وجود مخالفت غیر مستقیم این تشکیلات با دیگر خواستههای او فعلا خویشتنداری کرده و پاسخ را پذیرفته است. بنابراین بعد از آزادی آنها، دوباره حملات از سرگرفته شود.
اما به فرض صحت این گزاره، واقعیت این است که با آزادی این گروگانها و لو صرفا در مقابل آزادی 250 فلسطینی محکوم به حبس ابد و حدود دو هزار نفر دیگر از ساکنان غزه، دستکم دیگر امکان ادامه پاکسازی نژادی به این شکل و پیگیری کوچاندن آنها میسر نیست و این بهانه اساسی از اسرائیل برای ادامه این کار گرفته میشود.
حتی اگر اسرائیل به بهانه خلع سلاح غزه و جلوگیری از بازسازی توان نظامی حماس به شکلی اقدام به از سرگیری حملات کند که احتمال آن زیاد است، باز دشوار است که چون قبل این نسلکشی و سیاست قطحی و گرسنهسازی بیش از دو میلیون نفر را ادامه دهد.
2ـ عامل دوم این که حماس با این پاسخ خود در واقع توپ را به زمین ترامپ انداخت و رئیس جمهور آمریکا نیز در مواجهه با آن دو گزینه بیشتر پیشروی خود نداشت؛ یا پاسخ حماس را بپذیرد یا آن را رد کند.
چند روز قبل، ترامپ تهدید کرده بود که اگر حماس پاسخ منفی دهد، درهای جهنم را به شکل بیسابقهای به روی آن خواهد گشود. اما واقعیت این است که خود ترامپ هم که تا به حال چند بار از این تهدید استفاده کرده است، بهتر میداند که دیگر جهنمی نمانده است که دَرِ آن به روی مردم غزه و حماس گشوده نشده باشد. از این رو، اساسا اهرم فشار دیگری بر حماس نمانده بود که آمریکا و اسرائیل از آن استفاده نکرده باشند؛ اما نتیجه مطلوب حاصل نشد.
بله! اهرمی چون کوچاندن ساکنان غزه باقی مانده است، اما تحقق آن برای ترامپی که به دنبال جایزه صلح نوبل است و همچنین در سایه مخالفت گسترده منطقهای و بینالمللی چندان امکانپذیر نبوده و نیست. اگر چنین امری امکانپذیر بود، خود اسرائیل از ماهها قبل عملیاتی میکرد. در این خصوص، البته پایبندی خود مردم غزه به سرزمینشان با وجود این فجایع در طول این دو سال عامل بسیار مهمی بوده و هست.
3ـ اما عامل سوم این که خود حماس هم با زیرکی و ادبیات خاصی پاسخ خود را به نحوی تنظیم کرده بود که مخرج و محملی برای رضایت ترامپ و پذیرش آن فراهم کرد. به این معنا که راه گریزی برای رهایی خود از این فشار سنگین بینالمللی ایجاد شده پس از ارائه طرف ترامپ و این انسداد و همچنین گزیری برای طرف مقابل در این بنبست مهیا کرد.
حماس پاسخ خود را با تقدیر از ترامپ شروع کرد و سپس در همان ابتدای بیانیه دو بار کلید واژه «موافقت» با آزادی همه گروگانها و سپس واگذاری مدیریت نوار غزه به یک کمیته فلسطینی تکنوکرات را به کار برد. بعد از آن مخالفت غیر مستقیم خود را با بقیه بندهای طرح ترامپ به شکلی نرم و آرام اعلام و موافقت با این بندها را نیازمند اجماع ملی فلسطینی و ... دانست و به قطعنامهها و حقوق بینالملل ارجاع داد.
بنابراین به نظر نگارنده بنا به سه عامل پیشگفته، ترامپ که فرصت کافی به نتانیاهو برای تحقق اهداف جنگ داده بود، در پاسخ حماس روزنه مهمی برای توافق و تصویرسازی دید که از آن در سایه بنبست در پروندهای جنگ اوکراین و مساله ایران به عنوان خوراک تبلیغاتی خوبی برای دریافت جایزه صلح نوبل بهرهبرداری سیاسی و بینالمللی کند.
حماس نیز در طرح ترامپ محملی برای توقف جنگ و لو سطح شدید و نسلکشی آن دید و با هماهنگی میانجیگران تلاش کرد این فرصت را مغتنم بشمارد.
اما آنچه در این میان جالبتر بود، واکنش بسیار سریع ترامپ به پاسخ حماس بود که آن هم جدا از تمایلش برای شکار سریع فرصتها، یک دلیل بسیار مهم دیگر نیز داشت. در واقع ترامپ با این کار خواست که فورا راه را به روی نتانیاهو برای اعلام مخالفت با پاسخ حماس ببندد. هر گونه تاخیر ترامپ میتوانست به اعلام مخالفت نتانیاهو یا شروع رایزنیهای او با دولت آمریکا برای نپذیرفتن پاسخ حماس منجر شود که در آن هنگام کار برای خود رئیس جمهور آمریکا نیز برای پذیرش این پاسخ دشوار میشد.
#صابر_گلعنبری
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
❤13👎1🙏1
🔺زور آخر حماس و اسرائیل!
مذاکرات میان اسرائیل و حماس از روز دوشنبه در شهر شرمالشیخ مصر آغاز شده است؛ مذاکراتی که فارغ از نتیجه، صرف برگزاری آن در دومین سالروز حمله هفتم اکتبر میتواند واجد این دلالت باشد که اسرائیل میکوشد جنگ ویرانگری را که در واکنش به آن حمله و با هدف نابودی حماس آغاز کرد، با دستیابی به توافقی با همین تشکیلات پایان دهد.
تاکنون دو دور گفتوگو در شرم الشیخ برگزار شده؛ دور نخست مقدماتی بوده و نشست امروز وارد مباحث چالشی شده است. بر اساس گزارش منابع اسرائیلی و عربی، بنیامین نتانیاهو تا این لحظه بر مذاکره درباره جزئیات مرحله نخست طرح ترامپ ـ یعنی آزادی گروگانها ـ متمرکز بوده است. در مقابل، حماس خواهان دستیابی به توافقی نهایی است و در این راستا، درخواست تضمینهای بینالمللی برای توقف کامل جنگ و خروج کامل نیروهای اسرائیلی از نوار غزه را مطرح و آزادی آخرین گروگان اسرائیلی را مشروط به خروج آخرین نظامیان اسرائیلی از این منطقه کرده است. به گفته منابع اسرائیلی، حماس حاضر به مذاکره درباره خلع سلاح نیست.
روشن است که مذاکرات شرمالشیخ با چالشها و موانع پیچیدهای روبهروست و دستیابی به توافق کاری آسان نخواهد بود؛ با این حال، آنچه میتواند شانس توافق را افزایش دهد، وجود عزم و اراده جمعی برای تحقق آن است.
سفر نخستوزیر قطر، رئیس سازمان اطلاعات ترکیه، فرستادگان ترامپ استیو ویتکاف و جراد کوشنر به مصر برای شرکت در مذاکرات از فردا نشانهای از جدیت و تلاش همه طرفها برای رسیدن به توافق است.
از پیگیری مداوم و اظهارات مکرر دونالد ترامپ درباره مذاکرات نیز پیداست که چه با انگیزه دریافت جایزه صلح نوبل و چه به دلایل دیگر، بهشدت در پی توافق است و این بار جدیتر از هر زمان دیگری به نظر میرسد. تا آنجا که وبسایت «اکسیوس» امشب به نقل از یک مقام آمریکایی گزارش داد که ویتکاف و کوشنر مصر را پیش از حصول توافق ترک نخواهند کرد. در همین حال، نتانیاهو نیز امروز برای نخستینبار در گفتوگو با یک رسانه آمریکایی از پایان نزدیک جنگ سخن گفت.
واقعیت این است که بنا به گزارش امروز روزنامه اسرائیلی «یدیعوت احرونوت»، طولانیتر شدن جنگ غزه به مدت دو سال برای خود اسرائیل بسیار پرهزینه شده است و مدتهاست که نتیجه معکوس میدهد و کاربست حداکثر فشار نظامی هم جهت واداشتن حماس به تسلیم نتیجهبخش نبوده است.
در این وضعیت به نظر میرسد حماس با درک تمایل شدید ترامپ به توافق، در پی حداکثر چانهزنی برای تحقق خواستههایش برای توقف جنگ، عقبنشینی کامل نیروهای اسرائیلی از غزه و امضای توافقی نهایی است که در آن موضوعی پرچالش مثل خلع سلاح و در واقع روزنهای برای بازگشت به جنگ و تداوم حضور نیروهای اسرائیلی و غیره باقی نماند. هنوز مشخص نیست که حماس تا چه اندازه در این هدف خود در مذاکرات موفق شود.
اکنون میتوان گفت که جنگ غزه از فردا چهارشنبه وارد جدیترین فاز مذاکراتی خود در طول این دو سال میشود که در آن دو طرف زور آخر خود را میزنند که توافق احتمالی با گرفتن امتیازاتی بیشتر و دادن امتیازاتی کمتر به دست آید.
چند روز آینده تعیینکننده است و باید دید آیا حضور مقامات بلندپایه قطر، ترکیه، مصر و آمریکا در مذاکرات میتواند گرههای مذاکراتی را برای رسیدن به توافق بگشاید؟ البته ناگفته هم نماند که این نخستین بار است که ترکیه در این مذاکرات حضور مستقیمی دارد. اخیرا آنکارا و شخص اردوغان نقش پررنگی را در این خصوص ایفا میکنند.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
مذاکرات میان اسرائیل و حماس از روز دوشنبه در شهر شرمالشیخ مصر آغاز شده است؛ مذاکراتی که فارغ از نتیجه، صرف برگزاری آن در دومین سالروز حمله هفتم اکتبر میتواند واجد این دلالت باشد که اسرائیل میکوشد جنگ ویرانگری را که در واکنش به آن حمله و با هدف نابودی حماس آغاز کرد، با دستیابی به توافقی با همین تشکیلات پایان دهد.
تاکنون دو دور گفتوگو در شرم الشیخ برگزار شده؛ دور نخست مقدماتی بوده و نشست امروز وارد مباحث چالشی شده است. بر اساس گزارش منابع اسرائیلی و عربی، بنیامین نتانیاهو تا این لحظه بر مذاکره درباره جزئیات مرحله نخست طرح ترامپ ـ یعنی آزادی گروگانها ـ متمرکز بوده است. در مقابل، حماس خواهان دستیابی به توافقی نهایی است و در این راستا، درخواست تضمینهای بینالمللی برای توقف کامل جنگ و خروج کامل نیروهای اسرائیلی از نوار غزه را مطرح و آزادی آخرین گروگان اسرائیلی را مشروط به خروج آخرین نظامیان اسرائیلی از این منطقه کرده است. به گفته منابع اسرائیلی، حماس حاضر به مذاکره درباره خلع سلاح نیست.
روشن است که مذاکرات شرمالشیخ با چالشها و موانع پیچیدهای روبهروست و دستیابی به توافق کاری آسان نخواهد بود؛ با این حال، آنچه میتواند شانس توافق را افزایش دهد، وجود عزم و اراده جمعی برای تحقق آن است.
سفر نخستوزیر قطر، رئیس سازمان اطلاعات ترکیه، فرستادگان ترامپ استیو ویتکاف و جراد کوشنر به مصر برای شرکت در مذاکرات از فردا نشانهای از جدیت و تلاش همه طرفها برای رسیدن به توافق است.
از پیگیری مداوم و اظهارات مکرر دونالد ترامپ درباره مذاکرات نیز پیداست که چه با انگیزه دریافت جایزه صلح نوبل و چه به دلایل دیگر، بهشدت در پی توافق است و این بار جدیتر از هر زمان دیگری به نظر میرسد. تا آنجا که وبسایت «اکسیوس» امشب به نقل از یک مقام آمریکایی گزارش داد که ویتکاف و کوشنر مصر را پیش از حصول توافق ترک نخواهند کرد. در همین حال، نتانیاهو نیز امروز برای نخستینبار در گفتوگو با یک رسانه آمریکایی از پایان نزدیک جنگ سخن گفت.
واقعیت این است که بنا به گزارش امروز روزنامه اسرائیلی «یدیعوت احرونوت»، طولانیتر شدن جنگ غزه به مدت دو سال برای خود اسرائیل بسیار پرهزینه شده است و مدتهاست که نتیجه معکوس میدهد و کاربست حداکثر فشار نظامی هم جهت واداشتن حماس به تسلیم نتیجهبخش نبوده است.
در این وضعیت به نظر میرسد حماس با درک تمایل شدید ترامپ به توافق، در پی حداکثر چانهزنی برای تحقق خواستههایش برای توقف جنگ، عقبنشینی کامل نیروهای اسرائیلی از غزه و امضای توافقی نهایی است که در آن موضوعی پرچالش مثل خلع سلاح و در واقع روزنهای برای بازگشت به جنگ و تداوم حضور نیروهای اسرائیلی و غیره باقی نماند. هنوز مشخص نیست که حماس تا چه اندازه در این هدف خود در مذاکرات موفق شود.
اکنون میتوان گفت که جنگ غزه از فردا چهارشنبه وارد جدیترین فاز مذاکراتی خود در طول این دو سال میشود که در آن دو طرف زور آخر خود را میزنند که توافق احتمالی با گرفتن امتیازاتی بیشتر و دادن امتیازاتی کمتر به دست آید.
چند روز آینده تعیینکننده است و باید دید آیا حضور مقامات بلندپایه قطر، ترکیه، مصر و آمریکا در مذاکرات میتواند گرههای مذاکراتی را برای رسیدن به توافق بگشاید؟ البته ناگفته هم نماند که این نخستین بار است که ترکیه در این مذاکرات حضور مستقیمی دارد. اخیرا آنکارا و شخص اردوغان نقش پررنگی را در این خصوص ایفا میکنند.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
👍4❤2
🔺ایران پس از شرم الشیخ!
در روزهای اخیر، بعد از توافق شرمالشیخ برای پایان جنگ غزه مدام در معرض این پرسش قرار گرفتهام که بعد از این توافق وضعیت ایران چه میشود؟ همین پرسشها هم معطوف به داغی بازار تحلیل و گمانهزنی درباره رویکرد احتمالی آمریکا و اسرائیل در قبال ایران پس از توافق شرمالشیخ است. در این میان غالب تحلیلها بر انگارهی «پایان یک جنگ، آغاز جنگ دیگر» میچرخد.
با این حال، به دو دلیل بهتر است که از گمانهزنیهای شتابزده در مورد پروندههای منطقهای و بینالمللی پرهیز کرد. نخست، به دلیل حضور چهرهای چون دونالد ترامپ در رأس قدرت در آمریکا؛ شخصیتی که نوسانهای رفتاری و محاسباتیاش نهتنها نظام بینالملل و منطق دیپلماسی واشنگتن بلکه امر تحلیل در جهان را نیز دچار آشفتگی کرده است. چنانکه به نظر میرسد خود او نیز تصویر روشنی از چشمانداز پروندههای چالشی، از جمله پرونده ایران، ندارد. دوم، سرعت و درهمتنیدگی تحولات منطقهای و جهانی است که تحلیلها را شکننده میکند و زمینهی غافلگیریهای پیدرپی و تغییر مسیر رویدادها برخلاف پیشبینیها و فضای عمومی را فراهم میآورد. بر همین اساس، جزمگرایی در تحلیل نه تنها اصولا کار درستی نیست، بلکه در این دوران پرنوسان از سیاست جهانی میتواند گمراهکننده نیز باشد.
با این مقدمه، میتوان درباره اثرات توافق شرمالشیخ بر ایران در کوتاه مدت گفت که بله؛در وهله اول فروکش جنگ غزه بهطور طبیعی توجه محافل اسرائیلی و آمریکایی را به پرونده ایران معطوف میکند و بر آن متمرکز میشوند، اما این لزوما به معنای وقوع حتمی جنگی دیگر نیست. اتفاقاً ممکن است این توافق انگیزهای تازه به ترامپ بدهد تا مسیر دیپلماسی و مذاکره را از سر گیرد.
در همین چارچوب، سخنان اخیر ترامپ درباره تمایل ایران به صلح مورد نظر او در منطقه، هرچند فاقد پشتوانهی عینی و تحولی ملموس است؛ اما میتواند نشانهای از رغبت و تلاش او برای آزمودن دوباره مسیر گفتوگو و دیپلماسی باشد. از این جهت، هر چند فضای غالب اگر هم به سمت تشدید تنش نباشد، دستکم تداوم تنش است؛ اما در عین حال نیز نباید از این اصل غفلت کرد که دنیای سیاست صحنه اتفاقات غیرمنتظره و غیر قابل پیشبینی است.
در این میان، باید در انتظار سفر هفته آینده ترامپ به اسرائیل ماند؛ سفری که میتواند شاخصی موثر در شکلگیری جهتگیری مشترک واشنگتن و تلآویو در قبال ایران پس از توافق غزه باشد. باید دید که نتانیاهو و شرکایش تا چه اندازه میتوانند در این سفر مخ متلون ترامپ را دوباره بزنند و خواستههای خود در قبال ایران و منطقه را به دستور کار مشترک دو طرف تبدیل کنند.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
در روزهای اخیر، بعد از توافق شرمالشیخ برای پایان جنگ غزه مدام در معرض این پرسش قرار گرفتهام که بعد از این توافق وضعیت ایران چه میشود؟ همین پرسشها هم معطوف به داغی بازار تحلیل و گمانهزنی درباره رویکرد احتمالی آمریکا و اسرائیل در قبال ایران پس از توافق شرمالشیخ است. در این میان غالب تحلیلها بر انگارهی «پایان یک جنگ، آغاز جنگ دیگر» میچرخد.
با این حال، به دو دلیل بهتر است که از گمانهزنیهای شتابزده در مورد پروندههای منطقهای و بینالمللی پرهیز کرد. نخست، به دلیل حضور چهرهای چون دونالد ترامپ در رأس قدرت در آمریکا؛ شخصیتی که نوسانهای رفتاری و محاسباتیاش نهتنها نظام بینالملل و منطق دیپلماسی واشنگتن بلکه امر تحلیل در جهان را نیز دچار آشفتگی کرده است. چنانکه به نظر میرسد خود او نیز تصویر روشنی از چشمانداز پروندههای چالشی، از جمله پرونده ایران، ندارد. دوم، سرعت و درهمتنیدگی تحولات منطقهای و جهانی است که تحلیلها را شکننده میکند و زمینهی غافلگیریهای پیدرپی و تغییر مسیر رویدادها برخلاف پیشبینیها و فضای عمومی را فراهم میآورد. بر همین اساس، جزمگرایی در تحلیل نه تنها اصولا کار درستی نیست، بلکه در این دوران پرنوسان از سیاست جهانی میتواند گمراهکننده نیز باشد.
با این مقدمه، میتوان درباره اثرات توافق شرمالشیخ بر ایران در کوتاه مدت گفت که بله؛در وهله اول فروکش جنگ غزه بهطور طبیعی توجه محافل اسرائیلی و آمریکایی را به پرونده ایران معطوف میکند و بر آن متمرکز میشوند، اما این لزوما به معنای وقوع حتمی جنگی دیگر نیست. اتفاقاً ممکن است این توافق انگیزهای تازه به ترامپ بدهد تا مسیر دیپلماسی و مذاکره را از سر گیرد.
در همین چارچوب، سخنان اخیر ترامپ درباره تمایل ایران به صلح مورد نظر او در منطقه، هرچند فاقد پشتوانهی عینی و تحولی ملموس است؛ اما میتواند نشانهای از رغبت و تلاش او برای آزمودن دوباره مسیر گفتوگو و دیپلماسی باشد. از این جهت، هر چند فضای غالب اگر هم به سمت تشدید تنش نباشد، دستکم تداوم تنش است؛ اما در عین حال نیز نباید از این اصل غفلت کرد که دنیای سیاست صحنه اتفاقات غیرمنتظره و غیر قابل پیشبینی است.
در این میان، باید در انتظار سفر هفته آینده ترامپ به اسرائیل ماند؛ سفری که میتواند شاخصی موثر در شکلگیری جهتگیری مشترک واشنگتن و تلآویو در قبال ایران پس از توافق غزه باشد. باید دید که نتانیاهو و شرکایش تا چه اندازه میتوانند در این سفر مخ متلون ترامپ را دوباره بزنند و خواستههای خود در قبال ایران و منطقه را به دستور کار مشترک دو طرف تبدیل کنند.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
❤3💔1
🔺ابهام پس از شرم الشیخ!
نشست دیروز شرم الشیخ صحنهای از دیپلماسی عمومی و تملقات دیپلماتیک بود و متضمن مناقشه محتوایی جدی درباره غزه و آینده آن نبود.
ترامپ در نشست تا توانست از مهمانان، بهویژه رهبران ترکیه، قطر و مصر، به گرمی ستایش کرد. اما ستایشگری در شخصیت ترامپ تنها به میل شنیدن چاپلوسی از دیگران محدود نمیشود؛ او خود نیز در مجیزگویی برای دیگران مهارت دارد و با اغراق و تحسین آنها چه با هدف پیشبرد برنامه و اهدافش چه برانگیختن حس چاپلوسی برای خود تملق میکند.
سیسی هم با تمجید و اعطای نشان «نیل» برای ترامپ سنگ تمام گذاشت و میزبانی مصر را به جلوهای از احترام ویژه به رئیس جمهور آمریکا تبدیل کرد. سیسی که با حسرت سفر اخیر ترامپ به کشورهای ثروتمند عربی در خلیج فارس را نظارهگر بود و کشورش به علت نداشتن پول و ثروت هنگفت مورد توجه ترامپ نبود، با ابتکار دعوت از او برای امضای توافقِ امضا شده آتش بس غزه و خلق تصویری ظفرمند برای ترامپ کوشید هم دلش را به دست آورد و نیز قاهره را در کانون توجهات قرار دهد.
با این حال، صحنه اصلی تملق در نشست شرم الشیخ را نخستوزیر پاکستان رقم زد. شهباز شریف به زبان انگلیسی، مرزهای چاپلوسی را درنوردید و ترامپ را شایستهترین شخص برای دریافت جایزه نوبل صلح خواند و حتی او را برای احراز آن در سال آینده نامزد کرد.
شریف، با لحنی سرشار از ستایش، ترامپ را مردی دانست که جهان امروز به او نیاز دارد. شنیدن چنین سخنانی بیاختیار یاد آن ادعا در ایام جنگ 12 روزه را تداعی میکند که گفته میشد پاکستان در حمایت از ایران حتی آمادگی استفاده از بمب اتم را دارد!
اما همزمان با نشست شرم الشیخ در باریکه غزه تصویر سورئال جدیدی در حال خلق شدن بود. حماس داشت سلطه امنیتی خود بر این منطقه را بسط میداد و با بازداشت و حذف میدانی کسانی که در طول جنگ با اسرائیل همکاری میکردند احتمالا میخواست در کنار بازگرداندن امنیت، بازیابی قدرت حکمرانی خود در این منطقه را به رخ بازیگران شرم الشیخ نیز بکشد.
با پایان جنگ، ترورهای مشکوکی انجام شد که در آنها الجعفراوی خبرنگار مشهور غزه و پسر باسم نعیم از رهبران حماس و عدهای دیگر کشته شدند. گفته میشود که اسرائیل با تجهیز و مسلح کردن هستههای مسلح میخواست دوره درگیریهای داخلی در غزه را پس از جنگ کلید زند.
اما به فرض صحت این مدعا، سرعت بسط سیطره امنیتی بر نوار غزه چنان بود که برخی عشایر مانند المجایده متهم به همکاری با اسرائیل سلاحهای خود را تحویل دادند و از سرویسهای امنیتی غزه حمایت کرده و همچنین عملا چیزی از عشیره متنفذ دغمش جز نامی باقی نماند. دهها عضو این عشیره که از قدیم با حماس مشکل داشت، به اتهام همکاری با اسرائیل و گروه یاسر ابو شباب دستگیر و برخی اعدام شدند.
به اجلاس شرم الشیخ که برگردیم، فربهتر شدن تصویر ترامپ به عنوان پایان دهنده به جنگ غزه فارغ از تضمینهای کلامی او و مجبور ساختن نتانیاهو به اعلام پایان جنگ در هنگام حضور در کنست میتواند در نقش یک ضامن عمل کند. به هر حال، پایان جنگ غزه فعلا مهمترین پشتوانه تصویر «موفقی» است که ترامپ از زمان رسیدن دوباره به قدرت برای خود ساخته است. میتوان گفت به این دلیل و دلایل دیگری جنگ غزه در بعد همه جانبه و نسل کشی پایان یافته است؛ اما نقض مکرر آتش بس و حملات جسته گریخته رخ خواهد داد.
در عین حال، اجرای مراحل بعدی طرح ترامپ در هالهای از ابهام قرار دارد. حتی خود ترامپ نسبت به نقشآفرینی تونی بلر در آینده غزه به علت عدم موافقت همه طرفها ابراز تردید کرد. خلع سلاح حماس، آینده حکمرانی در غزه، بازسازی آن، عقب نشینی کامل اسرائیل و ارسال کمکهای کافی به این منطقه پنج چالش عمده طرفین است.
پر واضح است که حماس خلع سلاح را نمیپذیرد؛ اما از رویکرد رسانهای آن از جمله پرهیز از رژه نظامی قسام، خودداری از مواضع تند و ادبیات نظامی و نوعی مغازله ترامپ پیداست که در حال مدیریت شرایط است و نمیخواهد طرفهای مقابل را تحریک کند.
در این میان، راه حل میانی برای همه طرفها همان واگذاری مدیریت نوار غزه است. حماس از این رهگذر میخواهد مسئولیت بازسازی غزه و مواجهه با پیامدهای مختلف جنگ را از روی دوش خود بردارد؛ اما با وجود واگذاری مدیریت غزه عملا سیطره امنیتی خود را حفظ خواهد کرد. طرفهای مقابل نیز میخواهند از رهگذر تشکیل این کمیته و آموزش نیروهای پلیس و حضور نیروهای بینالمللی واقعیتی جدید را در یک پروسه زمانی در غزه خلق کنند که به تدریج سلطه امنیتی و نظامی حماس را محدود کند.
اما این اتفاق هم بسیار زمانبر است. در کل میتوان گفت که در آینده هم حماس در امر بازسازی غزه و مواجهه با تبعات انسانی جنگ با بن بست مواجه است و هم طرفهای مقابل در خلع سلاح و پایان دادن عملی به حکمرانی آن.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
نشست دیروز شرم الشیخ صحنهای از دیپلماسی عمومی و تملقات دیپلماتیک بود و متضمن مناقشه محتوایی جدی درباره غزه و آینده آن نبود.
ترامپ در نشست تا توانست از مهمانان، بهویژه رهبران ترکیه، قطر و مصر، به گرمی ستایش کرد. اما ستایشگری در شخصیت ترامپ تنها به میل شنیدن چاپلوسی از دیگران محدود نمیشود؛ او خود نیز در مجیزگویی برای دیگران مهارت دارد و با اغراق و تحسین آنها چه با هدف پیشبرد برنامه و اهدافش چه برانگیختن حس چاپلوسی برای خود تملق میکند.
سیسی هم با تمجید و اعطای نشان «نیل» برای ترامپ سنگ تمام گذاشت و میزبانی مصر را به جلوهای از احترام ویژه به رئیس جمهور آمریکا تبدیل کرد. سیسی که با حسرت سفر اخیر ترامپ به کشورهای ثروتمند عربی در خلیج فارس را نظارهگر بود و کشورش به علت نداشتن پول و ثروت هنگفت مورد توجه ترامپ نبود، با ابتکار دعوت از او برای امضای توافقِ امضا شده آتش بس غزه و خلق تصویری ظفرمند برای ترامپ کوشید هم دلش را به دست آورد و نیز قاهره را در کانون توجهات قرار دهد.
با این حال، صحنه اصلی تملق در نشست شرم الشیخ را نخستوزیر پاکستان رقم زد. شهباز شریف به زبان انگلیسی، مرزهای چاپلوسی را درنوردید و ترامپ را شایستهترین شخص برای دریافت جایزه نوبل صلح خواند و حتی او را برای احراز آن در سال آینده نامزد کرد.
شریف، با لحنی سرشار از ستایش، ترامپ را مردی دانست که جهان امروز به او نیاز دارد. شنیدن چنین سخنانی بیاختیار یاد آن ادعا در ایام جنگ 12 روزه را تداعی میکند که گفته میشد پاکستان در حمایت از ایران حتی آمادگی استفاده از بمب اتم را دارد!
اما همزمان با نشست شرم الشیخ در باریکه غزه تصویر سورئال جدیدی در حال خلق شدن بود. حماس داشت سلطه امنیتی خود بر این منطقه را بسط میداد و با بازداشت و حذف میدانی کسانی که در طول جنگ با اسرائیل همکاری میکردند احتمالا میخواست در کنار بازگرداندن امنیت، بازیابی قدرت حکمرانی خود در این منطقه را به رخ بازیگران شرم الشیخ نیز بکشد.
با پایان جنگ، ترورهای مشکوکی انجام شد که در آنها الجعفراوی خبرنگار مشهور غزه و پسر باسم نعیم از رهبران حماس و عدهای دیگر کشته شدند. گفته میشود که اسرائیل با تجهیز و مسلح کردن هستههای مسلح میخواست دوره درگیریهای داخلی در غزه را پس از جنگ کلید زند.
اما به فرض صحت این مدعا، سرعت بسط سیطره امنیتی بر نوار غزه چنان بود که برخی عشایر مانند المجایده متهم به همکاری با اسرائیل سلاحهای خود را تحویل دادند و از سرویسهای امنیتی غزه حمایت کرده و همچنین عملا چیزی از عشیره متنفذ دغمش جز نامی باقی نماند. دهها عضو این عشیره که از قدیم با حماس مشکل داشت، به اتهام همکاری با اسرائیل و گروه یاسر ابو شباب دستگیر و برخی اعدام شدند.
به اجلاس شرم الشیخ که برگردیم، فربهتر شدن تصویر ترامپ به عنوان پایان دهنده به جنگ غزه فارغ از تضمینهای کلامی او و مجبور ساختن نتانیاهو به اعلام پایان جنگ در هنگام حضور در کنست میتواند در نقش یک ضامن عمل کند. به هر حال، پایان جنگ غزه فعلا مهمترین پشتوانه تصویر «موفقی» است که ترامپ از زمان رسیدن دوباره به قدرت برای خود ساخته است. میتوان گفت به این دلیل و دلایل دیگری جنگ غزه در بعد همه جانبه و نسل کشی پایان یافته است؛ اما نقض مکرر آتش بس و حملات جسته گریخته رخ خواهد داد.
در عین حال، اجرای مراحل بعدی طرح ترامپ در هالهای از ابهام قرار دارد. حتی خود ترامپ نسبت به نقشآفرینی تونی بلر در آینده غزه به علت عدم موافقت همه طرفها ابراز تردید کرد. خلع سلاح حماس، آینده حکمرانی در غزه، بازسازی آن، عقب نشینی کامل اسرائیل و ارسال کمکهای کافی به این منطقه پنج چالش عمده طرفین است.
پر واضح است که حماس خلع سلاح را نمیپذیرد؛ اما از رویکرد رسانهای آن از جمله پرهیز از رژه نظامی قسام، خودداری از مواضع تند و ادبیات نظامی و نوعی مغازله ترامپ پیداست که در حال مدیریت شرایط است و نمیخواهد طرفهای مقابل را تحریک کند.
در این میان، راه حل میانی برای همه طرفها همان واگذاری مدیریت نوار غزه است. حماس از این رهگذر میخواهد مسئولیت بازسازی غزه و مواجهه با پیامدهای مختلف جنگ را از روی دوش خود بردارد؛ اما با وجود واگذاری مدیریت غزه عملا سیطره امنیتی خود را حفظ خواهد کرد. طرفهای مقابل نیز میخواهند از رهگذر تشکیل این کمیته و آموزش نیروهای پلیس و حضور نیروهای بینالمللی واقعیتی جدید را در یک پروسه زمانی در غزه خلق کنند که به تدریج سلطه امنیتی و نظامی حماس را محدود کند.
اما این اتفاق هم بسیار زمانبر است. در کل میتوان گفت که در آینده هم حماس در امر بازسازی غزه و مواجهه با تبعات انسانی جنگ با بن بست مواجه است و هم طرفهای مقابل در خلع سلاح و پایان دادن عملی به حکمرانی آن.
✍#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
👍3👎1
🔺فشار پیدا و پنهان ترامپ!
دونالد ترامپ از زمان امضای توافق پایان جنگ در قاهره تاکنون چند بار حماس را تهدید کرده است که اگر این توافق را نقض کند نابود میشود و....
البته در کنار آن هم نوعی ملایمت و کوششی برای ایجاد توازن و در واقع برون رفت از مقتضای تهدیدها در سخنان ترامپ در قبال حماس دیده میشود. به عنوان مثال، دیروز درباره حمله رفح به نیروهای اسرائیلی به نوعی حماس را از آن مبرا دانست و گفت که «رهبری حماس در رویدادهای اخیر رفح دخیل نبوده است» و آن را به «برخی شورشیان درون این جنبش» منتسب کرد.
این دو گانگی میان تهدید و انعطاف در واقع تلاشی برای حفظ توافق است.
در تازهترین تهدید، ترامپ امروز در شبکه اجتماعی خود نوشت که بسیاری از متحدان بزرگ آمریکا در خاورمیانه و مناطق پیرامونی آن، آشکارا و با قدرت و شور و شعفی به او اطلاع دادهاند که آماده هستند برای «سر جای خود نشاندن حماس» نیرو به غزه اعزام کنند. ترامپ در عین حال گفته است که این «عشق و روحیهای که امروز در خاورمیانه دیده میشود، در هزار سال گذشته سابقه نداشته است»!!
سپس گفته است که به این کشورها و همچنین به اسرائیل گفته است که فعلا این کار را نکنید و «همچنان امید هست که حماس کار درست را انجام دهد. اگر نکند، پایان حماس سریع، خشمگینانه و بیرحمانه خواهد بود».
فکر نمیکنم پس از دو سال جنگ تمام عیار اسرائیل، اساسا هیچ کدام از کشورهای عربی و اسلامی متحد آمریکا در منطقه تمایلی به اعزام نیرو برای جنگیدن با حماس در غزه را داشته باشند. تعدادی از این کشورها چه بسا نمیخواهند که سر به تن حماس باشد، اما این بدان معنا هم نیست که آنها آماده اعزام نیرو به غزه برای جنگیدن با این جنبش باشد. اگر چنین چیزی امکانپذیر بود در دو سال اخیر قبل از پایان جنگ این اتفاق میافتاد که کار به مذاکره و توافق با حماس نرسد.
واقعیت این است که چند کشور عربی و اسلامی برای اعزام نیرو در قالب یک نیروی بینالمللی برای استقرار در مرز غزه و اسرائیل و حفظ صلح اعلام آمادگی کردهاند که ترامپ آن را آمادگی برای جنگیدن با حماس تفسیر میکند.
اما از این تفسیرها و پیامهای متناقض ترامپ در قبال حماس که بگذریم، واقعیت این است که همه اینها بخش آشکار رویکرد ترامپ برای حفظ توافق آتش بس است و بخش دیگر آن پنهان و در قبال اسرائیل است. به این معنا که ترامپ هشدارهای خود به اسرائیل را پنهانی و به حماس آشکارا مطرح میکند.
در واقع رئیس جمهور آمریکا نگران این است که نتانیاهو با تشدید تنش در غزه توافق را بر هم زند و از این رو، کوشنر و ویتکاف و امروز هم دنس معاون خود را به اسرائیل فرستاده است تا مانع این اتفاق شود؛ البته این سفرها اهداف دیگری را نیز دنبال میکنند، از جمله فراهم کردن مقدمات ورود به مرحله دوم توافق و..
با این حال، آمریکا هنوز نگران شکست مرحله اول است و از این رو تلاش میکند مانع فروپاشی توافق شود.
واقعیت این است که ترامپ به این توافق به عنوان دستاورد بزرگی مینگرد که به قول خودش در سه هزار سال قبل سابقه نداشته است! و این چنین با هشدارهای پنهان به نتانیاهو و آشکار به حماس میخواهد آن را حفظ کند. او میخواهد این وضعیت تداوم یابد تا از یک سو، برنامههای دیگر خود در خاورمیانه را اجرا کند که در راس آنها ادامه پیمان ابراهیم و ملحق کردن عربستان به آن قرار دارد و از دیگر سو بر روی دو پرونده ایران و اکراین متمرکز شود.
به نظر میرسد که سفر آتی محمد بن سلمان ولیعهد عربستان به واشنگتن در ماه آینده هم با دعوت ترامپ و با هدف طرح جدی پیوستن این کشور به پیمان ابراهیم صورت میگیرد. اما این که ریاض تا چه اندازه آمادگی این کار را بدون تحقق شروط خود داشته باشد، چیز دیگری است.
✍️#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
دونالد ترامپ از زمان امضای توافق پایان جنگ در قاهره تاکنون چند بار حماس را تهدید کرده است که اگر این توافق را نقض کند نابود میشود و....
البته در کنار آن هم نوعی ملایمت و کوششی برای ایجاد توازن و در واقع برون رفت از مقتضای تهدیدها در سخنان ترامپ در قبال حماس دیده میشود. به عنوان مثال، دیروز درباره حمله رفح به نیروهای اسرائیلی به نوعی حماس را از آن مبرا دانست و گفت که «رهبری حماس در رویدادهای اخیر رفح دخیل نبوده است» و آن را به «برخی شورشیان درون این جنبش» منتسب کرد.
این دو گانگی میان تهدید و انعطاف در واقع تلاشی برای حفظ توافق است.
در تازهترین تهدید، ترامپ امروز در شبکه اجتماعی خود نوشت که بسیاری از متحدان بزرگ آمریکا در خاورمیانه و مناطق پیرامونی آن، آشکارا و با قدرت و شور و شعفی به او اطلاع دادهاند که آماده هستند برای «سر جای خود نشاندن حماس» نیرو به غزه اعزام کنند. ترامپ در عین حال گفته است که این «عشق و روحیهای که امروز در خاورمیانه دیده میشود، در هزار سال گذشته سابقه نداشته است»!!
سپس گفته است که به این کشورها و همچنین به اسرائیل گفته است که فعلا این کار را نکنید و «همچنان امید هست که حماس کار درست را انجام دهد. اگر نکند، پایان حماس سریع، خشمگینانه و بیرحمانه خواهد بود».
فکر نمیکنم پس از دو سال جنگ تمام عیار اسرائیل، اساسا هیچ کدام از کشورهای عربی و اسلامی متحد آمریکا در منطقه تمایلی به اعزام نیرو برای جنگیدن با حماس در غزه را داشته باشند. تعدادی از این کشورها چه بسا نمیخواهند که سر به تن حماس باشد، اما این بدان معنا هم نیست که آنها آماده اعزام نیرو به غزه برای جنگیدن با این جنبش باشد. اگر چنین چیزی امکانپذیر بود در دو سال اخیر قبل از پایان جنگ این اتفاق میافتاد که کار به مذاکره و توافق با حماس نرسد.
واقعیت این است که چند کشور عربی و اسلامی برای اعزام نیرو در قالب یک نیروی بینالمللی برای استقرار در مرز غزه و اسرائیل و حفظ صلح اعلام آمادگی کردهاند که ترامپ آن را آمادگی برای جنگیدن با حماس تفسیر میکند.
اما از این تفسیرها و پیامهای متناقض ترامپ در قبال حماس که بگذریم، واقعیت این است که همه اینها بخش آشکار رویکرد ترامپ برای حفظ توافق آتش بس است و بخش دیگر آن پنهان و در قبال اسرائیل است. به این معنا که ترامپ هشدارهای خود به اسرائیل را پنهانی و به حماس آشکارا مطرح میکند.
در واقع رئیس جمهور آمریکا نگران این است که نتانیاهو با تشدید تنش در غزه توافق را بر هم زند و از این رو، کوشنر و ویتکاف و امروز هم دنس معاون خود را به اسرائیل فرستاده است تا مانع این اتفاق شود؛ البته این سفرها اهداف دیگری را نیز دنبال میکنند، از جمله فراهم کردن مقدمات ورود به مرحله دوم توافق و..
با این حال، آمریکا هنوز نگران شکست مرحله اول است و از این رو تلاش میکند مانع فروپاشی توافق شود.
واقعیت این است که ترامپ به این توافق به عنوان دستاورد بزرگی مینگرد که به قول خودش در سه هزار سال قبل سابقه نداشته است! و این چنین با هشدارهای پنهان به نتانیاهو و آشکار به حماس میخواهد آن را حفظ کند. او میخواهد این وضعیت تداوم یابد تا از یک سو، برنامههای دیگر خود در خاورمیانه را اجرا کند که در راس آنها ادامه پیمان ابراهیم و ملحق کردن عربستان به آن قرار دارد و از دیگر سو بر روی دو پرونده ایران و اکراین متمرکز شود.
به نظر میرسد که سفر آتی محمد بن سلمان ولیعهد عربستان به واشنگتن در ماه آینده هم با دعوت ترامپ و با هدف طرح جدی پیوستن این کشور به پیمان ابراهیم صورت میگیرد. اما این که ریاض تا چه اندازه آمادگی این کار را بدون تحقق شروط خود داشته باشد، چیز دیگری است.
✍️#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
❤8
🔺خاورمیانه در انتظار و ابهام!
لغو دیدار ترامپ و پوتین، تداوم و تشدید بنبست در پرونده اکراین، فارغ از امکان هر نوع معامله پشتپرده یا امتیازدهی احتمالی، پیام مثبتی برای خاورمیانه ندارد. امروز پروندهها، مسائل و موضوعات منطقهای و بینالمللی بیشتر از هر زمانی با هم تداخل و پیوند دارند. به همان اندازه که پیشرفت و توافق در پرونده اکراین میان آمریکا و روسیه میتواند موجب گشایشی در بنبست مذاکرات ایران و امریکا شود، عکس آن هم صادق است.
دستکم با پیشرفت در مذاکرات مربوط به جنگ اکراین، این مساله برای مدتی به مشغله اصلی ترامپ با هدف رسیدن به توافقی با روسیه تبدیل میشد که خود انگیزهای جدی به او میداد تا مانع ماجراجوییهای جدید اسرائیل و نتانیاهو در خاورمیانه شود؛ و لو برای مدتی ترمز او را بکشد تا تمرکز دولت آمریکا بر حل و فصل جنگ اکراین و ثبت «این افتخار» به نام ترامپ متشتت نشود.
اما حالا با تداوم انسداد در مساله اکراین و همزمان با آن، بنبست در دیپلماسی میان آمریکا و ایران میتوان انتظار داشت که منطقه خاورمیانه دستخوش تحولات جدیدی شود.
واقعیت هم این است که آنچه باعث تداوم تنش و درگیری در منطقه میشود، وجود ابهام، تعلیق و فیصله نیافتن هیچ یک از موضوعات و پروندههاست؛ از غزه و لبنان گرفته تا ایران و یمن.
حزبالله آسیب جدی دیده و تضعیف شده است و حماس هم همینطور؛ اما نه حزبالله تمام شده و نه دولت لبنان قادر به خلع سلاح آن بوده و در حال بازسازی توان نظامی خود است. حماس نیز علی رغم یک جنگ تمام عیار و ویرانگر دو ساله هنوز پابرجاست و تحولات اخیر غزه نشان میدهد که نه تنها در بعد تشکیلاتی و سازمانی، بلکه در سطح حکمرانی نیز هنوز حضور دارد.
درباره ایران هم وضعیت در حالتی مبهم و معلق قرار دارد؛ با وجود جنگ 12 روزه و حمله به تاسیسات هستهای، اما نه برنامه هستهای ایران از بین رفته و به احتمال زیاد نه فعالیتهای هستهای متوقف شده و در کل، پرونده هستهای در حالت ابهام قرار گرفته است.
در این باره هم رئیس جمهور آمریکا اخیرا مدعی شد که «گزارشی به دستم رسید که ایران در صدد ساخت سلاح هسته ای است؛ اما من میدانم که ایران فعلا توانایی این کار را ندارد.»
این ادعای ترامپ چندان مورد توجه قرار نگرفت و صرفا شق دوم آن برجسته شد؛ اما منشا این گزارشها چه اسرائیل باشد چه نهادهای اطلاعاتی آمریکا ممکن است میتواند در آینده بهانه و مبنای تصمیمگیری تازه ترامپ قرار گیرد.
در مورد یمن نیز وضع همینطور است و هر چند با توقف جنگ غزه حملات موشکی انصار الله متوقف شده و آرامش به این جبهه بازگشته است، اما بعید است که اسرائیل، آمریکا، امارات و عربستان به این راحتی با توسعه توان موشکی صنعا کنار بیایند.
در کل میتوان گفت که اسرائیل با وجود کسب دستاوردهایی در منطقه، اما در سطح راهبردی هنوز نتوانسته است به پیروزی فیصلهگر و تعیینکننده دست پیدا کند و با بقای حماس و حزبالله و خلع سلاح نشدن آنها، دستکم از نظر استراتژیستهای اسرائیلی، ظرفیت تکرار هفتم اکتبر در آینده در حوزه پیرامونی آن وجود دارد.
از این رو، از نگاه اسرائیل کار تمام نشده است و اینجا صرفا مساله آینده سیاسی نتانیاهو هم مطرح نیست. بلکه پای آینده و بقای خود اسرائیل در میان است و اساسا از حمله هفتم اکتبر 2023 کلا نگاه اسرائیل نسبت به امنیت، بقا و تهدید تغییر ریشهای کرده است.
این وضعیتهای معلق و بنبستها در سایه انسداد مسیر دیپلماسی میان تهران و واشنگتن شانس درگیری مجدد نظامی با ایران و لبنان را افزایش میدهد و بعید است که اسرائیل اوضاع را در این سطح به حال خود رها کند؛ به خصوص که سیر تحولات جهانی علیه آن و دوره پساترامپ میتواند آزادی عمل تلآویو را در آینده محدود کرده و به مانعی جدی در برابر هرگونه اقدام نظامی بدل شود.
فعلا با آتشبس در غزه، حملات اسرائیل به لبنان سیری تصاعدی پیدا کرده و هر لحظه ممکن است که جنگ تمام عیاری در این جبهه رخ دهد. در کنار آن هم جنگ با ایران را نیز نباید تمام شده فرض کرد و یا احتمال وقوع دوباره آن را بعید دانست، بلکه هر لحظه امکان از سرگیری آن وجود دارد. خلاصه این که خاورمیانه در نگاه راهبردی و کلان فعلا در حالت انتظار و ابهام است و سه سال بسیار سخت و دشوار دیگر پیش روی خود دارد.
✍️#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
لغو دیدار ترامپ و پوتین، تداوم و تشدید بنبست در پرونده اکراین، فارغ از امکان هر نوع معامله پشتپرده یا امتیازدهی احتمالی، پیام مثبتی برای خاورمیانه ندارد. امروز پروندهها، مسائل و موضوعات منطقهای و بینالمللی بیشتر از هر زمانی با هم تداخل و پیوند دارند. به همان اندازه که پیشرفت و توافق در پرونده اکراین میان آمریکا و روسیه میتواند موجب گشایشی در بنبست مذاکرات ایران و امریکا شود، عکس آن هم صادق است.
دستکم با پیشرفت در مذاکرات مربوط به جنگ اکراین، این مساله برای مدتی به مشغله اصلی ترامپ با هدف رسیدن به توافقی با روسیه تبدیل میشد که خود انگیزهای جدی به او میداد تا مانع ماجراجوییهای جدید اسرائیل و نتانیاهو در خاورمیانه شود؛ و لو برای مدتی ترمز او را بکشد تا تمرکز دولت آمریکا بر حل و فصل جنگ اکراین و ثبت «این افتخار» به نام ترامپ متشتت نشود.
اما حالا با تداوم انسداد در مساله اکراین و همزمان با آن، بنبست در دیپلماسی میان آمریکا و ایران میتوان انتظار داشت که منطقه خاورمیانه دستخوش تحولات جدیدی شود.
واقعیت هم این است که آنچه باعث تداوم تنش و درگیری در منطقه میشود، وجود ابهام، تعلیق و فیصله نیافتن هیچ یک از موضوعات و پروندههاست؛ از غزه و لبنان گرفته تا ایران و یمن.
حزبالله آسیب جدی دیده و تضعیف شده است و حماس هم همینطور؛ اما نه حزبالله تمام شده و نه دولت لبنان قادر به خلع سلاح آن بوده و در حال بازسازی توان نظامی خود است. حماس نیز علی رغم یک جنگ تمام عیار و ویرانگر دو ساله هنوز پابرجاست و تحولات اخیر غزه نشان میدهد که نه تنها در بعد تشکیلاتی و سازمانی، بلکه در سطح حکمرانی نیز هنوز حضور دارد.
درباره ایران هم وضعیت در حالتی مبهم و معلق قرار دارد؛ با وجود جنگ 12 روزه و حمله به تاسیسات هستهای، اما نه برنامه هستهای ایران از بین رفته و به احتمال زیاد نه فعالیتهای هستهای متوقف شده و در کل، پرونده هستهای در حالت ابهام قرار گرفته است.
در این باره هم رئیس جمهور آمریکا اخیرا مدعی شد که «گزارشی به دستم رسید که ایران در صدد ساخت سلاح هسته ای است؛ اما من میدانم که ایران فعلا توانایی این کار را ندارد.»
این ادعای ترامپ چندان مورد توجه قرار نگرفت و صرفا شق دوم آن برجسته شد؛ اما منشا این گزارشها چه اسرائیل باشد چه نهادهای اطلاعاتی آمریکا ممکن است میتواند در آینده بهانه و مبنای تصمیمگیری تازه ترامپ قرار گیرد.
در مورد یمن نیز وضع همینطور است و هر چند با توقف جنگ غزه حملات موشکی انصار الله متوقف شده و آرامش به این جبهه بازگشته است، اما بعید است که اسرائیل، آمریکا، امارات و عربستان به این راحتی با توسعه توان موشکی صنعا کنار بیایند.
در کل میتوان گفت که اسرائیل با وجود کسب دستاوردهایی در منطقه، اما در سطح راهبردی هنوز نتوانسته است به پیروزی فیصلهگر و تعیینکننده دست پیدا کند و با بقای حماس و حزبالله و خلع سلاح نشدن آنها، دستکم از نظر استراتژیستهای اسرائیلی، ظرفیت تکرار هفتم اکتبر در آینده در حوزه پیرامونی آن وجود دارد.
از این رو، از نگاه اسرائیل کار تمام نشده است و اینجا صرفا مساله آینده سیاسی نتانیاهو هم مطرح نیست. بلکه پای آینده و بقای خود اسرائیل در میان است و اساسا از حمله هفتم اکتبر 2023 کلا نگاه اسرائیل نسبت به امنیت، بقا و تهدید تغییر ریشهای کرده است.
این وضعیتهای معلق و بنبستها در سایه انسداد مسیر دیپلماسی میان تهران و واشنگتن شانس درگیری مجدد نظامی با ایران و لبنان را افزایش میدهد و بعید است که اسرائیل اوضاع را در این سطح به حال خود رها کند؛ به خصوص که سیر تحولات جهانی علیه آن و دوره پساترامپ میتواند آزادی عمل تلآویو را در آینده محدود کرده و به مانعی جدی در برابر هرگونه اقدام نظامی بدل شود.
فعلا با آتشبس در غزه، حملات اسرائیل به لبنان سیری تصاعدی پیدا کرده و هر لحظه ممکن است که جنگ تمام عیاری در این جبهه رخ دهد. در کنار آن هم جنگ با ایران را نیز نباید تمام شده فرض کرد و یا احتمال وقوع دوباره آن را بعید دانست، بلکه هر لحظه امکان از سرگیری آن وجود دارد. خلاصه این که خاورمیانه در نگاه راهبردی و کلان فعلا در حالت انتظار و ابهام است و سه سال بسیار سخت و دشوار دیگر پیش روی خود دارد.
✍️#صابر_گلعنبری
https://t.me/islahweb
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
🔺ممدانی و آمریکای دیگر!
دموکراتها در انتخابات دیروز آمریکا پیروزی چشمگیری به دست آوردند و جان تازهای برای انتخابات میان دورهای کنگره در سال آینده گرفتند و همین به احتمال زیاد خواب ترامپ و جمهوریخواهان را طی ماههای آینده آشفته میکند. اما در این میان، پیروزی زهران ممدانی در انتخابات نیویورک را چه بسا بتوان مهمترین رویداد سیاسی این روزهای آمریکا و جهان پنداشت.
معمولا انتخابات کنگره و ریاست جمهوری آمریکا محل اهتمام جهان است؛ اما این بار انتخابات محلی و ایالتی نیز توجهی ویژه را جلب کرد. دو عامل در این امر سهیم بود: نخست ظهور پدیدهای به نام زهران ممدانی و نامزدی او برای شهرداری نیویورک که ترامپ علیه او شمشیر از رو بست. دوم این که به عنوان نخستین انتخابات پس از بازگشت ترامپ به قدرت در سایه سیاستهای جنجالیاش سنجهای برای ارزیابی میزان مقبولیت این سیاستها تلقی میشد.
انتخاب ممدانی واجد دلالتهای ژرف زمانی و مکانی چندوجهی است. اهمیت این انتخاب از جایگاه شهر نیویورک نشات میگیرد که بزرگترین شهر آمریکا و به «پایتخت جهان» معروف است و در آن سیاست بینالملل، اقتصاد و تجارت جهانی پیوند میخورند و شکل میگیرند. نیویورک نه فقط نقطه تلاقی پول و قدرت و نفوذ در آمریکاست، بلکه نمادی از دنیای پهناور کنونی با تنوع فرهنگی و نژادی نیز هست و وجود مقر سازمان ملل در آن پژواکی از این واقعیت است.
در وهله نخست، انتخاب نخستین شهردار مسلمان این کلانشهر نوعی ظرفیت انعطاف و پویایی سیستم آمریکا را نشان میدهد؛ جایی که مهاجرِ مسلمانی میتواند قد علم کند، شهردار بزرگترین شهر آن شود و رئیسجمهورِ مهاجرستیز را به چالش بکشد. از دیگر سو، اقشار ضعیف و به حاشیه رانده شده در محلاتی چون برانکس، بروکلین و کویینز در پس برجهای شیشهای ثروت و اقتصاد آمریکا با غلبه بر کارتلهای قدرت و شبکههای نفوذ، گزینه مطلوب خود را به امید بهبود وضعیت به ریاست شهر رساندند.
وعدهها و سیاست مدیریتی ممدانی از جمله اصلاح اجارهها، گسترش حملونقل رایگان، ایجاد فروشگاههای شهری برای عرضه کالاها به قیمت عمدهفروشی و مراقبت رایگان از کودکان تا پنجسالگی از عوامل بسیار مهم اعتماد مردم به او بودند.
شهردار شدن ممدانیِ مسلمان پس از دو دهه از حادثه یازده سپتامبر عبور جامعه آمریکا از برساختههای ذهنی پس از آن واقعه را نیز نشان میدهد و واکنشی عمومی به مهاجرستیزی ترامپ نیز بود.
در همین حال این انتخاب منعکس کننده تغییری قابل توجه در نگاه آمریکا و جهان غرب نسبت به اسرائیل است که در دو سال اخیر پس از نسلکشی در غزه رخ داده است.
نیویورک بعد از «تلآویو بزرگ» دومین منطقه پرجمعیت یهودیان جهان با حدود دو میلیون نفر است. هر چند تعداد قابل توجهی از آنان یا از پیش مخالف سیاستهای اسرائیل بودند یا در جنگ غزه تغییر نگرش دادند، اما حضور کمپانیها و میلیاردرهای یهودی همواره نیویورک را به مرکز لابیگری برای اسرائیل، تضمین تداوم حمایت همه جانبه از آن و پیروزی حامیانش در کنگره در ایالتهای آمریکا بدل کرده بود.
از این رو، پیروزی ممدانی به عنوان مخالف جدی اسرائیل که وعده بازداشت نتانیاهو در صورت سفر به نیویورک را داده، نه تنها بیانگر فروکاست نقش اجتماعی لابیهای یهودی بلکه محصول تغییر نگاه مردم آمریکا به اسرائیل است که نظرسنجیهای اخیر گویای پیشی گرفتن حمایت از فلسطین در مقابل کاهش حمایت از اسرائیل است.
البته جنگ غزه شکاف فکری و سیاسی در جامعه یهودی در نیویورک را نیز تعمیق کرد؛ یهودیان ترقیخواه به ممدانی رای دادند و میلیاردرها و لابیهای پرنفوذ از رقیبش حمایت کردند. بسیاری از نیویورکیها نیز از سلطه این میلیاردرها بر املاک و شرکتها خسته شده و رأی آنان به ممدانی نوعی شورش علیه این طبقه بود.
از دیگر عوامل برآمدن ممدانی واکنش به سیاست ترامپ در قبال جنگ غزه بود؛ او با وعده پایان دادن به جنگ، آرای جامعه مسلمان و عرب را جذب کرد، اما پس از بازگشت به قدرت دست نتانیاهو را برای نسلکشی در غزه بازگذاشت و همین احساس خیانت را نزد این اقلیت برانگیخت و انگیزه مشارکت آنان در انتخابات نیویورک را تقویت کرد.
در مقیاس کلی، پیروزی مخالف اسرائیل در نیویورک و حامی جنبش جهانی تحریم آن، سقوط اهرم یهودیستیزی را نیز نشان میدهد که از بس از آن نابجا برای تعقیب مخالفان اسرائیل و نه قوم یهود استفاده شد، دیگر کارایی خود را از دست داد و در نتیجه جنگ همراه دیگر ارکان روایت اسرائیل در جهان تضعیف شد.
خلاصه «تغییری» که از نیویورک کلید خورده است، به احتمال زیاد در انتخابات سال بعد کنگره آمریکا و در بخشهایی از اروپا نیز به اشکال مختلف خود را نشان دهد. با این حال، راست افراطی فعلا سوار بر اسب سیاست بینالملل است و تا پیاده شدن آن از قدرت، دنیا و منطقه خاورمیانه سالهای دشواری در پیشرو دارد.
✍#صابر_گلعنبری
دموکراتها در انتخابات دیروز آمریکا پیروزی چشمگیری به دست آوردند و جان تازهای برای انتخابات میان دورهای کنگره در سال آینده گرفتند و همین به احتمال زیاد خواب ترامپ و جمهوریخواهان را طی ماههای آینده آشفته میکند. اما در این میان، پیروزی زهران ممدانی در انتخابات نیویورک را چه بسا بتوان مهمترین رویداد سیاسی این روزهای آمریکا و جهان پنداشت.
معمولا انتخابات کنگره و ریاست جمهوری آمریکا محل اهتمام جهان است؛ اما این بار انتخابات محلی و ایالتی نیز توجهی ویژه را جلب کرد. دو عامل در این امر سهیم بود: نخست ظهور پدیدهای به نام زهران ممدانی و نامزدی او برای شهرداری نیویورک که ترامپ علیه او شمشیر از رو بست. دوم این که به عنوان نخستین انتخابات پس از بازگشت ترامپ به قدرت در سایه سیاستهای جنجالیاش سنجهای برای ارزیابی میزان مقبولیت این سیاستها تلقی میشد.
انتخاب ممدانی واجد دلالتهای ژرف زمانی و مکانی چندوجهی است. اهمیت این انتخاب از جایگاه شهر نیویورک نشات میگیرد که بزرگترین شهر آمریکا و به «پایتخت جهان» معروف است و در آن سیاست بینالملل، اقتصاد و تجارت جهانی پیوند میخورند و شکل میگیرند. نیویورک نه فقط نقطه تلاقی پول و قدرت و نفوذ در آمریکاست، بلکه نمادی از دنیای پهناور کنونی با تنوع فرهنگی و نژادی نیز هست و وجود مقر سازمان ملل در آن پژواکی از این واقعیت است.
در وهله نخست، انتخاب نخستین شهردار مسلمان این کلانشهر نوعی ظرفیت انعطاف و پویایی سیستم آمریکا را نشان میدهد؛ جایی که مهاجرِ مسلمانی میتواند قد علم کند، شهردار بزرگترین شهر آن شود و رئیسجمهورِ مهاجرستیز را به چالش بکشد. از دیگر سو، اقشار ضعیف و به حاشیه رانده شده در محلاتی چون برانکس، بروکلین و کویینز در پس برجهای شیشهای ثروت و اقتصاد آمریکا با غلبه بر کارتلهای قدرت و شبکههای نفوذ، گزینه مطلوب خود را به امید بهبود وضعیت به ریاست شهر رساندند.
وعدهها و سیاست مدیریتی ممدانی از جمله اصلاح اجارهها، گسترش حملونقل رایگان، ایجاد فروشگاههای شهری برای عرضه کالاها به قیمت عمدهفروشی و مراقبت رایگان از کودکان تا پنجسالگی از عوامل بسیار مهم اعتماد مردم به او بودند.
شهردار شدن ممدانیِ مسلمان پس از دو دهه از حادثه یازده سپتامبر عبور جامعه آمریکا از برساختههای ذهنی پس از آن واقعه را نیز نشان میدهد و واکنشی عمومی به مهاجرستیزی ترامپ نیز بود.
در همین حال این انتخاب منعکس کننده تغییری قابل توجه در نگاه آمریکا و جهان غرب نسبت به اسرائیل است که در دو سال اخیر پس از نسلکشی در غزه رخ داده است.
نیویورک بعد از «تلآویو بزرگ» دومین منطقه پرجمعیت یهودیان جهان با حدود دو میلیون نفر است. هر چند تعداد قابل توجهی از آنان یا از پیش مخالف سیاستهای اسرائیل بودند یا در جنگ غزه تغییر نگرش دادند، اما حضور کمپانیها و میلیاردرهای یهودی همواره نیویورک را به مرکز لابیگری برای اسرائیل، تضمین تداوم حمایت همه جانبه از آن و پیروزی حامیانش در کنگره در ایالتهای آمریکا بدل کرده بود.
از این رو، پیروزی ممدانی به عنوان مخالف جدی اسرائیل که وعده بازداشت نتانیاهو در صورت سفر به نیویورک را داده، نه تنها بیانگر فروکاست نقش اجتماعی لابیهای یهودی بلکه محصول تغییر نگاه مردم آمریکا به اسرائیل است که نظرسنجیهای اخیر گویای پیشی گرفتن حمایت از فلسطین در مقابل کاهش حمایت از اسرائیل است.
البته جنگ غزه شکاف فکری و سیاسی در جامعه یهودی در نیویورک را نیز تعمیق کرد؛ یهودیان ترقیخواه به ممدانی رای دادند و میلیاردرها و لابیهای پرنفوذ از رقیبش حمایت کردند. بسیاری از نیویورکیها نیز از سلطه این میلیاردرها بر املاک و شرکتها خسته شده و رأی آنان به ممدانی نوعی شورش علیه این طبقه بود.
از دیگر عوامل برآمدن ممدانی واکنش به سیاست ترامپ در قبال جنگ غزه بود؛ او با وعده پایان دادن به جنگ، آرای جامعه مسلمان و عرب را جذب کرد، اما پس از بازگشت به قدرت دست نتانیاهو را برای نسلکشی در غزه بازگذاشت و همین احساس خیانت را نزد این اقلیت برانگیخت و انگیزه مشارکت آنان در انتخابات نیویورک را تقویت کرد.
در مقیاس کلی، پیروزی مخالف اسرائیل در نیویورک و حامی جنبش جهانی تحریم آن، سقوط اهرم یهودیستیزی را نیز نشان میدهد که از بس از آن نابجا برای تعقیب مخالفان اسرائیل و نه قوم یهود استفاده شد، دیگر کارایی خود را از دست داد و در نتیجه جنگ همراه دیگر ارکان روایت اسرائیل در جهان تضعیف شد.
خلاصه «تغییری» که از نیویورک کلید خورده است، به احتمال زیاد در انتخابات سال بعد کنگره آمریکا و در بخشهایی از اروپا نیز به اشکال مختلف خود را نشان دهد. با این حال، راست افراطی فعلا سوار بر اسب سیاست بینالملل است و تا پیاده شدن آن از قدرت، دنیا و منطقه خاورمیانه سالهای دشواری در پیشرو دارد.
✍#صابر_گلعنبری
Telegram
اصلاحوب| Islahweb
✳️ اصلاحوب| Islahweb
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام https://www.instagram.com/islahweb
🔸 وبسایت https://www.islahweb.org/fa
🔸 آپارات https://www.aparat.com/islahweb
https://ble.ir/islahweb1979/
Web: www.islahweb.org/fa
❤8👏1