پرسش:
چگونه در دعا اصرار بورزم و در عین حال به اجابت آن از سوی پروردگارم خوشگمان باشم، بدون آنکه دلم به آرزو و تحقق آن وابسته شود؟
و اگر آن دعا برآورده نشد، دچار احساس شکست و حسرت نشوم؟
در حالی که کاملاً معترفم پروردگارم دانا و آگاه است و بهتر از هر کسی میداند چه چیزی به سود من است و به راستی چه نیاز دارم.
اما نمیدانم چگونه این بندگیِ تسلیم را بهدرستی انجام دهم؟
چگونه دعا کنم و یقین به اجابت داشته باشم و در عین حال، دلم را آماده کنم که ممکن است تحقق آن دعا به صلاحم نباشد و از من باز داشته شود؟
پاسخ:
نمیدانم آیا میتوانم آنچه میخواهم را آنطور که باید به تو منتقل کنم یا نه... چون احساس میکنم این معنا بسیار عمیق است و نمیدانم چگونه با واژگان اندکی آن را بیان کنم...
اما از خدا میخواهم که مرا به صواب الهام کند...
بیایید اول توافق کنیم که امور قلبی همچون خوشگمانی به خدا، تسلیم بودن در برابر او، توکل و...
فقط با تصمیم ذهنی به دست نمیآید.
انگار دکمهای نیست که فشار بدهی و فوراً حاصل شود!
بلکه اینها نیازمند سه چیزند:
یاری و توفیق خاص از سوی خداوند،
مجاهدت در راه تزکیهی نفس از طریق اعمال ظاهری و باطنی،
دعای مداوم برای اینکه خدا این صفات را در دل تو قرار دهد.
اینها چیزهایی هستند که انسانها برای آن عمرشان را صرف میکنند، و محل توجه عارفان بالله است.
سؤال اصلی این است: چگونه به انتخاب خدا، هرچه باشد، دل ببندیم و نه به انتخاب خودمان که دلمان آن را میطلبد؟
این همان میدان اصلی جهاد است = تزکیهی نفس
هرچقدر شناخت ما از خداوند بیشتر شود؛ از طریق:
آشنایی با اسماء، صفات و افعال او (چه از راه علم، چه از راه تأمل در آفرینش)،
قرائت و تدبر در کتاب او،
شناخت سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و حالات عبادی او،
انجام عبادات ظاهری همچون نماز و روزه و...،
ایمان و یقین ما به خدا بیشتر میشود.
وقتی یقین افزایش یافت، بندگیهای قلبی بیشتر و تسلیم و خشوع در برابر خدا آسانتر میشود.
و چون یقین به خدا افزایش یابد، مسلمان به انتخاب خدا آرامش مییابد؛
چون در این حالت، انسان به خوبی درمییابد که چقدر فقیر، نادان و ناتوان است و اینکه اگر خدا کمکش نکند و بهترین را برایش نخواهد، هیچ چیز ندارد.
و اگر به خودش واگذار شود، بیشک خودش را به هلاکت میکشاند!
چه بسیار شرّی که ما آرزویش را داشتیم، اما خدا به رحمتش ما را از آن بازداشت...
اندیشیدن در این مفاهیم و تأمل در آنها، مهم است برای رسیدن به تسلیم و واگذاری کامل امور به خدا.
دوم: اگر انسانی به مرتبهای از این مقامات قلبی برسد، به معنای رسیدن به نقطهی پایان نیست.
او در همان درجه هم نمیماند، چون این حالتها مانند ایماناند؛ با طاعت افزایش و با گناه و غفلت کاهش مییابند.
نیازمند یادآوری، تجدید، و مراقبت هستند.
اما کسی که ذرهای از این حالات را چشیده باشد، در تمام عمر مشتاق رسیدن به درجات بالاتر آن خواهد شد و هیچ چیز را با آن عوض نمیکند؛ حتی گرانبهاترین نعمتها را!
پس ابتدا باید بدانی که حالت قلبیات ثابت نیست، و بدانی در این مسیر مجاهدت میکنی و مأجور هستی.
اگر دیدی که دلت به خواستهای وابسته شده و با وجود دعا، اجابت ظاهری نیامد،
به خدا خوشگمان باش که او آگاهتر است به آنچه صلاح دین و دنیای توست و خودت را به نادانی متهم کن.
و اگر در دل رنج و اندوهی بود، آن را در راه خدا تحمل کن، و از او بخواه که دلت را راضی به تقدیرش کند و چشمت را به صلاح واقعیات بینا گرداند.
بدان که هنوز به تزکیهی بیشتری نیاز داری (بازگشت به نکته اول)، نه اینکه در حسرت آنچه به آن نرسیدهای فرو بروی...
و زیباترین جملهای که دربارهی تسلیم خواندهام، سخن حضرت ابراهیم علیهالسلام است که گفت:
«أحبهما إلى الله أحبهما إلي»
یعنی: آنچه را که خدا بیشتر دوست دارد، من هم همان را بیشتر دوست دارم!
یعنی من، آنچه خدا برایم برگزیده را دوست دارم، تنها بهخاطر اینکه انتخاب اوست!
و این ممکن نیست مگر با شناخت خداوند (که ارحم الراحمین است)،
و شناخت نفس خویش (که ستمگر و نادان است)...
به نوشتههایی که دربارهی #خوشگمانی_به_خدا آمده برگرد؛
شاید کمک کند این معنا برایت روشنتر شود...
و خدا داناتر است.
https://t.me/islahweb
چگونه در دعا اصرار بورزم و در عین حال به اجابت آن از سوی پروردگارم خوشگمان باشم، بدون آنکه دلم به آرزو و تحقق آن وابسته شود؟
و اگر آن دعا برآورده نشد، دچار احساس شکست و حسرت نشوم؟
در حالی که کاملاً معترفم پروردگارم دانا و آگاه است و بهتر از هر کسی میداند چه چیزی به سود من است و به راستی چه نیاز دارم.
اما نمیدانم چگونه این بندگیِ تسلیم را بهدرستی انجام دهم؟
چگونه دعا کنم و یقین به اجابت داشته باشم و در عین حال، دلم را آماده کنم که ممکن است تحقق آن دعا به صلاحم نباشد و از من باز داشته شود؟
پاسخ:
نمیدانم آیا میتوانم آنچه میخواهم را آنطور که باید به تو منتقل کنم یا نه... چون احساس میکنم این معنا بسیار عمیق است و نمیدانم چگونه با واژگان اندکی آن را بیان کنم...
اما از خدا میخواهم که مرا به صواب الهام کند...
بیایید اول توافق کنیم که امور قلبی همچون خوشگمانی به خدا، تسلیم بودن در برابر او، توکل و...
فقط با تصمیم ذهنی به دست نمیآید.
انگار دکمهای نیست که فشار بدهی و فوراً حاصل شود!
بلکه اینها نیازمند سه چیزند:
یاری و توفیق خاص از سوی خداوند،
مجاهدت در راه تزکیهی نفس از طریق اعمال ظاهری و باطنی،
دعای مداوم برای اینکه خدا این صفات را در دل تو قرار دهد.
اینها چیزهایی هستند که انسانها برای آن عمرشان را صرف میکنند، و محل توجه عارفان بالله است.
سؤال اصلی این است: چگونه به انتخاب خدا، هرچه باشد، دل ببندیم و نه به انتخاب خودمان که دلمان آن را میطلبد؟
این همان میدان اصلی جهاد است = تزکیهی نفس
هرچقدر شناخت ما از خداوند بیشتر شود؛ از طریق:
آشنایی با اسماء، صفات و افعال او (چه از راه علم، چه از راه تأمل در آفرینش)،
قرائت و تدبر در کتاب او،
شناخت سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و حالات عبادی او،
انجام عبادات ظاهری همچون نماز و روزه و...،
ایمان و یقین ما به خدا بیشتر میشود.
وقتی یقین افزایش یافت، بندگیهای قلبی بیشتر و تسلیم و خشوع در برابر خدا آسانتر میشود.
و چون یقین به خدا افزایش یابد، مسلمان به انتخاب خدا آرامش مییابد؛
چون در این حالت، انسان به خوبی درمییابد که چقدر فقیر، نادان و ناتوان است و اینکه اگر خدا کمکش نکند و بهترین را برایش نخواهد، هیچ چیز ندارد.
و اگر به خودش واگذار شود، بیشک خودش را به هلاکت میکشاند!
چه بسیار شرّی که ما آرزویش را داشتیم، اما خدا به رحمتش ما را از آن بازداشت...
اندیشیدن در این مفاهیم و تأمل در آنها، مهم است برای رسیدن به تسلیم و واگذاری کامل امور به خدا.
دوم: اگر انسانی به مرتبهای از این مقامات قلبی برسد، به معنای رسیدن به نقطهی پایان نیست.
او در همان درجه هم نمیماند، چون این حالتها مانند ایماناند؛ با طاعت افزایش و با گناه و غفلت کاهش مییابند.
نیازمند یادآوری، تجدید، و مراقبت هستند.
اما کسی که ذرهای از این حالات را چشیده باشد، در تمام عمر مشتاق رسیدن به درجات بالاتر آن خواهد شد و هیچ چیز را با آن عوض نمیکند؛ حتی گرانبهاترین نعمتها را!
پس ابتدا باید بدانی که حالت قلبیات ثابت نیست، و بدانی در این مسیر مجاهدت میکنی و مأجور هستی.
اگر دیدی که دلت به خواستهای وابسته شده و با وجود دعا، اجابت ظاهری نیامد،
به خدا خوشگمان باش که او آگاهتر است به آنچه صلاح دین و دنیای توست و خودت را به نادانی متهم کن.
و اگر در دل رنج و اندوهی بود، آن را در راه خدا تحمل کن، و از او بخواه که دلت را راضی به تقدیرش کند و چشمت را به صلاح واقعیات بینا گرداند.
بدان که هنوز به تزکیهی بیشتری نیاز داری (بازگشت به نکته اول)، نه اینکه در حسرت آنچه به آن نرسیدهای فرو بروی...
و زیباترین جملهای که دربارهی تسلیم خواندهام، سخن حضرت ابراهیم علیهالسلام است که گفت:
«أحبهما إلى الله أحبهما إلي»
یعنی: آنچه را که خدا بیشتر دوست دارد، من هم همان را بیشتر دوست دارم!
یعنی من، آنچه خدا برایم برگزیده را دوست دارم، تنها بهخاطر اینکه انتخاب اوست!
و این ممکن نیست مگر با شناخت خداوند (که ارحم الراحمین است)،
و شناخت نفس خویش (که ستمگر و نادان است)...
به نوشتههایی که دربارهی #خوشگمانی_به_خدا آمده برگرد؛
شاید کمک کند این معنا برایت روشنتر شود...
و خدا داناتر است.
https://t.me/islahweb
Telegram
اصلاحوب | islahweb.org
✳️ اصلاحوب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi