در عرصه جوامع دینی و فکر دینی، سه امر بیش از هر چیز با عقل ستیزه میکنند:
یکی مقدس دانستن معرفت دینی است که در نتیجهی آن هرگونه پرسش، سرکشی و جسارت محسوب میشود و لذا، اندیشهی دینی از بسیاری بركات تعقل محروم میماند.
دیگری ، تعصب ورزیدن نسبت به عقاید تقلیدی ( یعنی عقایدی که آدمی از ابتدای تولد با آنها بزرگ شده است ) و بدگمانی نسبت به دستاوردهای نوین.
سومی درک غلطی از جامعیت دین داشتن و حل همهی مشكلات و تعليم همهی حقایق را از او(دین) انتظار بردن.
مبتلایان به این بیماریها، خود از پرسیدن میترسند و دیگران را هم از پرسش میترسانند و هر اندیشه دیگری را به چشم شُبهه مینگرند و به جای آنکه در فهم یا جذب آن بکوشند، در دفع آن میکوشند.
چنین است که در جوامع دینی آفات و سنتهای نامیمونی رسوخ و رواج پیدا میکنند که زدودن آنها آسان نیست.
نمیتوان کسی را به استفاده از عقل توصیه کرد اما هنگامی که او عقلش را به کار گرفت و نتایج خاصی حاصل کرد با آن نتایج مخالفت ورزید و گفت که قرار نبود به این نتایج برسی.
وقتی که به کسی گفته میشود:
« فکر کن یا تعقل بورز !»
منظور این نیست که برو و به آنجایی برس که ما میخواهیم. این دیگر تعقل نیست. تقليد است. آن کسی که آدمی را به تعقل توصیه میکند قاعدتاً نتایج تعقل را نیز مقبول میشمارد.
هیچکس در هیچ عصری تضمین نداده است که عقل بشری هرگز خطا نکند و همیشه به نتایج صائب برسد. لذا هنگامی که عقل را میپذیریم، آن را با همین نواقص و محدودیتها و خطارفتنهایش پذیرفتهایم.
درست نیست که بگوییم ما عقل را تا جایی میپذیریم که با عقل ما موافق و موزون است. این، پذیرفتن ِ عقل خویشتن است نه پذیرفتن تعقل.
بنابراین هنگامی که آدمی را به تعقل فرا میخوانند، معنایش این است که نتایج این تعقل را نیز من حیث المجموع مطلوب میدانند و برآنند که اگر آدميان به تفکر و تعقل واداشته شوند و عقول ، برهم جمع شوند و آدميان از سرکشیهای عقل و چون و چراهای آن نترسند و در راه تفکر ، جسارت ورزند بشریت مجموعاً سود خواهد کرد نه زیان . ... پرسشها را نمیتوان به حلال و حرام تقسیم کرد. سؤالاتی که در ذهن انسان میرویند، میهمانان او هستند و در برابر میهمانان نباید رو ترش کرد و به آنها زخم زد ... #دینداری_و_خردورزی
@islahweb
یکی مقدس دانستن معرفت دینی است که در نتیجهی آن هرگونه پرسش، سرکشی و جسارت محسوب میشود و لذا، اندیشهی دینی از بسیاری بركات تعقل محروم میماند.
دیگری ، تعصب ورزیدن نسبت به عقاید تقلیدی ( یعنی عقایدی که آدمی از ابتدای تولد با آنها بزرگ شده است ) و بدگمانی نسبت به دستاوردهای نوین.
سومی درک غلطی از جامعیت دین داشتن و حل همهی مشكلات و تعليم همهی حقایق را از او(دین) انتظار بردن.
مبتلایان به این بیماریها، خود از پرسیدن میترسند و دیگران را هم از پرسش میترسانند و هر اندیشه دیگری را به چشم شُبهه مینگرند و به جای آنکه در فهم یا جذب آن بکوشند، در دفع آن میکوشند.
چنین است که در جوامع دینی آفات و سنتهای نامیمونی رسوخ و رواج پیدا میکنند که زدودن آنها آسان نیست.
نمیتوان کسی را به استفاده از عقل توصیه کرد اما هنگامی که او عقلش را به کار گرفت و نتایج خاصی حاصل کرد با آن نتایج مخالفت ورزید و گفت که قرار نبود به این نتایج برسی.
وقتی که به کسی گفته میشود:
« فکر کن یا تعقل بورز !»
منظور این نیست که برو و به آنجایی برس که ما میخواهیم. این دیگر تعقل نیست. تقليد است. آن کسی که آدمی را به تعقل توصیه میکند قاعدتاً نتایج تعقل را نیز مقبول میشمارد.
هیچکس در هیچ عصری تضمین نداده است که عقل بشری هرگز خطا نکند و همیشه به نتایج صائب برسد. لذا هنگامی که عقل را میپذیریم، آن را با همین نواقص و محدودیتها و خطارفتنهایش پذیرفتهایم.
درست نیست که بگوییم ما عقل را تا جایی میپذیریم که با عقل ما موافق و موزون است. این، پذیرفتن ِ عقل خویشتن است نه پذیرفتن تعقل.
بنابراین هنگامی که آدمی را به تعقل فرا میخوانند، معنایش این است که نتایج این تعقل را نیز من حیث المجموع مطلوب میدانند و برآنند که اگر آدميان به تفکر و تعقل واداشته شوند و عقول ، برهم جمع شوند و آدميان از سرکشیهای عقل و چون و چراهای آن نترسند و در راه تفکر ، جسارت ورزند بشریت مجموعاً سود خواهد کرد نه زیان . ... پرسشها را نمیتوان به حلال و حرام تقسیم کرد. سؤالاتی که در ذهن انسان میرویند، میهمانان او هستند و در برابر میهمانان نباید رو ترش کرد و به آنها زخم زد ... #دینداری_و_خردورزی
@islahweb