تعصب
✍رضا بابایی
« درمان تعصب بسیار دشوار است، چون هیچ کس خود را متعصب نمیداند. تعصب چیزی است که ما آن را همیشه در دیگری میبینیم و دیگری در ما!
چهار نشانه متعصبان:
🔹یک. غلبه باورمندی بر آگاهی
باورهای انسان متعصب بیشتر از آگاهیهای اوست. او بیش از آنکه بداند و بشناسد و بخواند، باورمند است و آن اندازه که اقیانوسِ باورهای او سرشار است، کاسهٔ دانشاش پر نیست.
متعصب، بیش از دانش، گرایش دارد و بیش از آنکه عقیدهشناس باشد، عقیدهپرست است. حاضر است در راه عقیدهاش جان بدهد، ولی حاضر نیست درباره عقیدهاش مطالعه کند یا از دیگران بپرسد.
او آنچه را که میداند، میخواهد در گوش دیگران فرو کند، اما نمیتواند همدلانه در سخن دیگران بیندیشد.
باورها در غیبت دانشها، از سنگ و چوب، بت میسازند و از زمین و زمان، مقدسات.
🔹دو. ناآشنایی با ”دیگر“ها
متعصب معمولاً شناختی ژرف از دیگران و باورهایشان ندارد. بیخبری از اندیشهها و باورهای دیگران او را به آنچه دارد دلبستهتر میکند.
انسانها هرچه با شهرها و کشورهای بیشتر و بزرگتری آشنا باشند، دلبستگی کمتری به روستای خود دارند. یک راه مجرب و نتیجهبخش برای درمان تعصب، آشنایی نزدیک، دقیق و جزییتر با دیگران است.
آدمی تا خانههای دیگران را نبیند، گمان میکند که خانهاش کاخ است؛ اما وقتی خانههای بیشتری دید، چشمش به عیبهای خانهاش باز میشود. راه دیگر، توانمندی در همذات پنداری است که آن نیز خود محصول چندین خصلت و مهارت است.
🔹سه. همسانی در روشها و منشها
متعصبان هر دین و آیینی داشته باشند، در روش و منش همساناند.
یعنی متعصب یهودی همانگونه درباره دیگران میاندیشد و عمل میکند که متعصب مسلمان و متعصب لائیک و متعصب کمونیست.
آنان هیچگاه نمیتوانند در نظر و عمل دیگران همدلانه بنگرند و نیز در نظر و عمل خویش خصمانه یا دستکم خنثی نظر کنند.
روشهای مقابله و دیگرستیزی آنان نیز بسیار شبیه یکدیگر است.اگر صهیونیسم یهودی و داعشیان مسلمان و کمونیسم شوروی و خشونتگرایان بودایی در برمه و رهبران کلیسا در قرون وسطی و در جنگهای صلیبی مشی و روشی یکسان دارند، از آن رو است که دین اصلی و مشترک آنان تعصب است، نه یهودیت یا اسلام یا مسیحیت یا بودیزم یا کمونیسم. بنابراین، اگر کسی بخواهد بداند آیا دچار بیماری تعصب شده است یا نه، باید در روش و منش متعصبان ادیان دیگر نظر کند و اگر شباهتی یافت، بپذیرد که او نیز به بیماری تعصب گرفتار است.
🔹چهار. شجاعت در بیرون؛ زبونی در درون
متعصبان همانقدر که در مواجهه با دیگران و اوضاع بیرونی، شجاع و خطرپذیرند، از تغییر درونی و دگرگونی درونزاد میهراسند.
آنان مانند چوب خشک، نرمی و انعطاف ندارند و به همین دلیل از کوچکترین تَرَک و شکست هراسان میشوند و غیورانه جلو آن میایستند.
شجاعت و بیپروایی متعصب در تغییر دیگری است، نه در تغییر خود.»
#رضا_بابایی
📗 برگرفتە از کتاب «دیانت و عقلانیت»
@islahweb
✍رضا بابایی
« درمان تعصب بسیار دشوار است، چون هیچ کس خود را متعصب نمیداند. تعصب چیزی است که ما آن را همیشه در دیگری میبینیم و دیگری در ما!
چهار نشانه متعصبان:
🔹یک. غلبه باورمندی بر آگاهی
باورهای انسان متعصب بیشتر از آگاهیهای اوست. او بیش از آنکه بداند و بشناسد و بخواند، باورمند است و آن اندازه که اقیانوسِ باورهای او سرشار است، کاسهٔ دانشاش پر نیست.
متعصب، بیش از دانش، گرایش دارد و بیش از آنکه عقیدهشناس باشد، عقیدهپرست است. حاضر است در راه عقیدهاش جان بدهد، ولی حاضر نیست درباره عقیدهاش مطالعه کند یا از دیگران بپرسد.
او آنچه را که میداند، میخواهد در گوش دیگران فرو کند، اما نمیتواند همدلانه در سخن دیگران بیندیشد.
باورها در غیبت دانشها، از سنگ و چوب، بت میسازند و از زمین و زمان، مقدسات.
🔹دو. ناآشنایی با ”دیگر“ها
متعصب معمولاً شناختی ژرف از دیگران و باورهایشان ندارد. بیخبری از اندیشهها و باورهای دیگران او را به آنچه دارد دلبستهتر میکند.
انسانها هرچه با شهرها و کشورهای بیشتر و بزرگتری آشنا باشند، دلبستگی کمتری به روستای خود دارند. یک راه مجرب و نتیجهبخش برای درمان تعصب، آشنایی نزدیک، دقیق و جزییتر با دیگران است.
آدمی تا خانههای دیگران را نبیند، گمان میکند که خانهاش کاخ است؛ اما وقتی خانههای بیشتری دید، چشمش به عیبهای خانهاش باز میشود. راه دیگر، توانمندی در همذات پنداری است که آن نیز خود محصول چندین خصلت و مهارت است.
🔹سه. همسانی در روشها و منشها
متعصبان هر دین و آیینی داشته باشند، در روش و منش همساناند.
یعنی متعصب یهودی همانگونه درباره دیگران میاندیشد و عمل میکند که متعصب مسلمان و متعصب لائیک و متعصب کمونیست.
آنان هیچگاه نمیتوانند در نظر و عمل دیگران همدلانه بنگرند و نیز در نظر و عمل خویش خصمانه یا دستکم خنثی نظر کنند.
روشهای مقابله و دیگرستیزی آنان نیز بسیار شبیه یکدیگر است.اگر صهیونیسم یهودی و داعشیان مسلمان و کمونیسم شوروی و خشونتگرایان بودایی در برمه و رهبران کلیسا در قرون وسطی و در جنگهای صلیبی مشی و روشی یکسان دارند، از آن رو است که دین اصلی و مشترک آنان تعصب است، نه یهودیت یا اسلام یا مسیحیت یا بودیزم یا کمونیسم. بنابراین، اگر کسی بخواهد بداند آیا دچار بیماری تعصب شده است یا نه، باید در روش و منش متعصبان ادیان دیگر نظر کند و اگر شباهتی یافت، بپذیرد که او نیز به بیماری تعصب گرفتار است.
🔹چهار. شجاعت در بیرون؛ زبونی در درون
متعصبان همانقدر که در مواجهه با دیگران و اوضاع بیرونی، شجاع و خطرپذیرند، از تغییر درونی و دگرگونی درونزاد میهراسند.
آنان مانند چوب خشک، نرمی و انعطاف ندارند و به همین دلیل از کوچکترین تَرَک و شکست هراسان میشوند و غیورانه جلو آن میایستند.
شجاعت و بیپروایی متعصب در تغییر دیگری است، نه در تغییر خود.»
#رضا_بابایی
📗 برگرفتە از کتاب «دیانت و عقلانیت»
@islahweb
📗معرفی کتابچه «ادعای سهم دین در خشونتگرایی»
✍️ نویسنده: #رضا_بابایی
📝 تعداد صفحات: ۱۲
📑خلاصهای از کتابچه:
خشونت در خانواده یا کشور یا هر منطقهای نشانهی وجود بحران در آن است. بحران از هر نوعی که باشد یا خشونت میآفریند یا افسردگی زیرا تعادل را بر هم میزند و جایگزین تعادل یا افراط است یا تفریط.
به عبارت دیگر خشونتگرایی گروههای مذهبی یا قومی علت بحرانهای منطقهای یا کشوری نیست، بلکه خود معلول و پیامد بحرانی است که راهی برای ظهور و بروز نیافته است.
📥 دانلود کتاب
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام 🔸 تلگرام 🔸 وبسایت 🔸 آپارات
✍️ نویسنده: #رضا_بابایی
📝 تعداد صفحات: ۱۲
📑خلاصهای از کتابچه:
خشونت در خانواده یا کشور یا هر منطقهای نشانهی وجود بحران در آن است. بحران از هر نوعی که باشد یا خشونت میآفریند یا افسردگی زیرا تعادل را بر هم میزند و جایگزین تعادل یا افراط است یا تفریط.
به عبارت دیگر خشونتگرایی گروههای مذهبی یا قومی علت بحرانهای منطقهای یا کشوری نیست، بلکه خود معلول و پیامد بحرانی است که راهی برای ظهور و بروز نیافته است.
📥 دانلود کتاب
📲 در شبکههای اجتماعی همراه ما باشید:
🔸 اینستاگرام 🔸 تلگرام 🔸 وبسایت 🔸 آپارات