اصلاح‌وب | islahweb.org
4.33K subscribers
11.2K photos
2.46K videos
306 files
13.4K links
✳️ اصلاح‌وب؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح

Web: www.islahweb.org
Insta: www.instagram.com/islahweb
Aparat: aparat.com/islahweb
Kurdi: t.me/islahweb_k
Feqhi: t.me/soal_feqhi
Contact: @Islahweb79
Download Telegram
🔺 ایران چه پاسخی می‌دهد؟

واقعا مذاکرات وین به کلاف سردرگمی تبدیل شده است و هیچ دیتای روشنی برای برآوردی تقریبی هم وجود ندارد. صرفا با چیدن اظهارنظرهای طرف‌های مختلف می‌توان گمانه‌زنی‌هایی را مطرح کرد. اطلاع رسانی رسمی دقیقی وجود ندارد و مدام برخی گزاره‌های کلی تکرار می‌شود.
هماهنگ کننده اروپایی دوشنبه گذشته "متن نهایی" توافق را به دو طرف ایرانی و آمریکایی ارائه کرده و به گفته منابع رسانه‌ای غربی تاکید شده که دیگر چیزی برای مذاکره کردن باقی نمانده است و دو طرف نظر منفی یا مثبت خود را تا پانزدهم آگوست اعلام کنند. از واکنش‌های غیر رسمی ایران پیداست که از این رویکرد و سخن گفتن از "متن نهایی" ناخرسند است.
در این میان، مذاکره کننده روسی میخائیل اولیانوف، مثل دوره قبل از شروع جنگ اوکراین فعال شده و مدام درباره مذاکرات وین توییت و اظهارنظر می‌کند. اما جالب اینجاست که اظهارات او احیانا ضد و نقیض و مانند خود مذاکرات بیشتر کلافی سردرگم است.
اولیانوف یک بار به نقل از وزارت خارجه کشورش از تعیین تکلیف هماهنگ کننده اروپایی درباره مذاکرات با ارائه "متن نهائی" انتقاد می‌کند و می‌گوید اجازه چنین کاری را ندارد. یک بار هم می‌گوید اساسا متن پیشنهادی اروپا پس از رایزنی با طرف‌های مختلف آماده شده است و یا این که امروز جمعه رسانه‌های روسی به نقل از او آورده‌اند که متن سند احیای برجام تقریبا به طور کامل مورد موافقت قرار گرفته است.
مذاکره کننده روس همچنین با تقلیل حجم اختلافات باقی مانده "خوشبینانه" می‌گوید که ایران تنها در مورد چند کلمه از متن سوالاتی را مطرح کرده است. اما در عین حال نیز یک بدبینی را چاشنی اظهارات خوشبینانه خود می‌کند و اظهار می‌دارد که همین چند کلمه می‌تواند به مانعی برای توافق بدل شود. او اضافه می‌کند که طرفین به پایان مذاکرات رسیده اند؛ یا شکست یا توافق.
مواضع اعلامی اخیر روس‌ها حاکی از تمایل آن‌ها به توافق است؛ اما واقعیتش نگارنده هنوز در این تمایل تردید دارد و مشخص نیست که آیا مواضع اعمالی آن‌ها نیز چنین است یا نه.
به هر حال، ماه‌هاست که گفته می‌شود تنها دو سه موضوع باقی مانده و توافق در دسترس است و مدام از پیشرفت در مذاکرات سخن گفته می‌شود.
این گونه پیداست که مسائل پادمانی میان ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی به مهم‌ترین مساله اختلافی باقی مانده بدل شده است و در کنار آن نیز هنوز طرف ایرانی علی رغم تاکید بر برخی پیشرفت‌ها از بسته نشدن دو مساله تضمین‌‎ها و تحریم‌ها سخن می‌گوید.
به نظر می‌رسد که مذاکرات به فوریه گذشته بازگشته است؛ زمانی که مسائل پادمانی به عنوان یک مساله اختلافی به شکل جدی در دستور کار مذاکرات قرار گرفت و قرار بر این شد که ایران و آژانس این مساله را فیمابین حل و فصل کنند تا این که بعد از مدتی مذاکره فشرده میان دو طرف در وین، در اوایل مارس گذشته پس از سفر گروسی به تهران توافقی مبتنی بر یک مکانیسم زمانمند (سه ماهه) برای حل و فصل این اختلافات امضا شد؛ اما این بازه زمانی سه ماهه به پایان رسید و اختلافات لاینحل ماند و کار به صدور قطعنامه و واکنش ایران کشیده شد.
حالا نیز به نظر می‌رسد که آمریکا و اروپا مخالف توافقی سیاسی برای اعلام پایان تحقیقات آژانس هستند و آن را به گفتگو و "همکاری فنی" میان ایران و این نهاد بین المللی موکول می‌کنند. در این خصوص هم در دور اخیر ایده‌های مختلفی بررسی شد تا این که گویا اتحادیه اروپا یک روند زمانمند کوتاه مدت را پیشنهاد کرده است.
به نظر می‌رسد که آمریکا مشکلی با "متن نهایی" اتحادیه اروپا ندارد و از این رو، همه نگاه‌ها به تهران دوخته شده است. به نظر نگارنده، ایران حتی اگر هم فرضا موافق محتوا باشد، اما چون در قالبی ضرب الاجلی و نهائی ارائه شده است، احتمالا موافقت خود فعلا را اعلام نکند. احتمالا متن را نه رد و نه موافقت می‌کند و اصلاحات و ملاحظاتی را مطرح کند؛ اما به شکلی مطرح خواهد کرد که اولا، طرف مقابل را همچنان به رسیدن به توافق امیدوار نگه دارد و ثانیا متعاقب آن مذاکرات ادامه پیدا کند. از این رو، شاید ظرف یکی دو هفته آینده توافقی در کار نباشد. تا ببینیم بعد از آن در سایه تحولات جدیدتر چه اتفاقی می‌افتد. آیا قبل از نشست سپتامبر شورای حکام، توافق می‌شود یا خیر؟ آیا امیدهای معطوف به توافق در نتیجه نوع پاسخ ایران همچنان پایدار می‌ماند و طرف غربی همچنان امیدوار به توافق از اتخاذ موضعی علیه ایران در این شورا خودداری می‌کند یا خسته و ناراضی از این روند واکنش نشان می‌دهد؟ آیا همچنان که برخی می‌گویند ایران منتظر نوامبر و انتخابات کنگره آمریکاست؟ آیا همچنانکه برخی دیگر معتقدند منتظر زمستان سرد اروپا به امید گرفتن امتیازات بیشتری است؟ و یا کلا ...
#صابر_گل_عنبری

🌐 www.islahweb.org

🆔 @islahweb
💢روز آخر، قدم آخر و تیر آخر

صابر گلعنبری

آنچه امروز در مذاکرات می‌بینیم، بیشتر به زور آخر دو طرف برای کسب امتیازات بیشتر در قدم‌‌های آخر احیای برجام در خط پایانی مذاکرات می‌ماند. از یک طرف، پاسخ ایران به متن پیشنهادی اتحادیه اروپا ـ همچنان که قبل از ارائه آن نیز طی یادداشتی بیان شد ـ نه مخالفت قطعی بود نه موافقت قطعی؛ بلکه به شکلی بود ...

🔗 متن کامل

#برجام #سیاسی_اسلام #صابر_گل_عنبری

🌐 www.islahweb.org

🆔 @islahweb
💢انتخابات کنگره و احیای برجام

صابر گلعنبری

با نزدیک‌ زمان انتخابات میان‌دوره‌ای در هشتم نوامبر، از یک طرف رقابت میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان تنگاتنگ‌تر شده و از دیگر سو بحث‌ها درباره نتایج این انتخابات و تاثیرات احتمالی آن بر سیاست‌های داخلی و خارجی آمریکا داغ‌تر شده است.

🔗 متن کامل

#برجام #انتخابات_کنگره #صابر_گل_عنبری

🌐 www.islahweb.org

🆔 @islahweb
🔺سئول هم از جیب ایران خرج کرد!

صابر گلعنبری

تقریباً یک ماه پس از سفر جنجالی رئیس جمهور چین به عربستان، رئیس جمهور کره جنوبی دیگر قدرت اقتصادی آسیایی به امارات سفر کرده و طی سخنانی قابل تامل در جمع یگان نظامی کشورش در ابوظبی، ایران را دشمن و بزرگ‌ترین تهدید امارات و آن را مانند دشمنی کره شمالی در قبال کره جنوبی دانست.
این اظهارات یون سوک یول می‌تواند بروندادی از آن چیزی باشد که در جلساتش با سران امارات در رابطه با ایران گذشته است. ابوظبی هر چند به دلایل مختلفی مانند عربستان از اتهامات و اظهارنظرهای تند رسمی علیه تهران پرهیز می‌کند، اما زاویه دید آن در قبال جمهوری اسلامی  تفاوتی با عربستان ندارد و سیاست اعمالی‌اش در سال‌های اخیر ترجمان همان نگاه یون و در جهت تقابل و موازنه‌سازی بوده است؛ از عادی‌سازی روابط و شراکت اقتصادی و امنیتی با اسرائیل گرفته تا توسعه روابط با قدرت‌های آسیایی همچون چین، روسیه و کره جنوبی. در این میان هم به نظر می‌رسد که بازگشت سفیرش به تهران نه گامی در جهت گشودن صفحه جدیدی از روابط، بلکه بیشتر معطوف به مدیریت و کنترل تنش با ایران و سرپوش گذاشتن بر تعمیق شراکت با تل آویو و ائتلاف‌سازی‌های منطقه‌ای با مشارکت اسرائیل است.
اما روی دیگر سخنان جناب یون که قول سرمایه‌گذاری 30 میلیارد دلاری در کره جنوبی را از بن زاید گرفته، این است که سئول دیگر قید روابط با ایران را زده است و حتی امید و یا چشم داشتی به بازگشت این روابط به روال گذشته را ندارد؛ این در حالی است که کره جنوبی قبل از خروج آمریکا از برجام سومین خریدار بزرگ نفت و بزرگ‌ترین خریدار میعانات گازی ایران بود. اما اکنون حجم تجارتش با ایران از 17 میلیارد دلار در سال‌های نه چندان دور به نزدیک صفر رسیده است و اکنون عربستان بزرگ‌ترین شریک تجاری‌اش در خاورمیانه است و حجم تجارت فیمابین در سال 2021 با رشد حدود 50 درصدی به 21 میلیارد دلار رسید.
کره جنوبی که در نوامبر گذشته میزبان بن سلمان بود و قراردادهای متنوعی به ارزش 30 میلیارد دلار با او امضا کرد، حالا رئیس جمهورش دیروز یکشنبه طی سفری چهار روزه به عنوان اولین رئیس جمهور این کشور از زمان شکل گیری روابط دیپلماتیک میان سئول و ابوظبی در سال 1980 وارد امارات شد و مورد "استقبال ویژه" همتای خود قرار گرفت و از شراکت راهبردی میان دو کشور سخن گفت.
با این وضع و تعریف و تمجیدهای بی حد و حصر یون از روابط با امارات و شخص بن زاید، لابد او کشور خود را در قبال ابوظبی و جذب این حجم سرمایه‌گذاری، "متعهد" به نداشتن روابط طبیعی با کشوری می‌پندارد که آن را دشمن امارات خطاب کرده است. در واقع، این برگردان همان سیاست موازنه‌سازی عربستان و امارات در تقابل با ایران است. لب کلام این که کره جنوبی امروز خود را نیازمند روابط تجاری بی‌دردسر و پرسود با این کشورها و بی‌نیاز از روابط با تهران می‌بیند و برای جلب اعتماد ابوظبی و ریاض و تقویت مناسبات با آن‌ها، اینچنین حاضر است کلا از کیسه روابط با ایران خرج کند؛ همان انگیزه‌ای که شی جین پینگ را در سفر یک ماه پیش به عربستان به اتخاذ مواضع ضد ایرانی با وجود روابط سیاسی خوب با تهران سوق داد.
#صابر_گل_عنبری

🌐 www.islahweb.org

🆔 @Islahweb
🔺سلطانِ کم سفرِ عمان در راه تهران!

سلطان هیثم امروز وارد تهران می‌شود و  همچنان بازار گمانه‌زنی‌ها درباره این سفر و اهداف آن داغ است و آن هم بیشتر معطوف به جایگاه و نقشی است که این کشور سلطنتی در منطقه در میانجیگری در پرونده‌های کلان از چند دهه قبل پیدا کرده است.
در این خصوص بیان چند نکته ضرورت دارد:
نخست: این سفر از لحاظ فنی و پروتکلی در پاسخ به سفر سال گذشته رئیس جمهور ایران انجام می‌شود. از مدت‌ها قبل این سفر در دستور کار بوده است و دولت ایران برای جلوگیری از شائبه یک طرفه بودن دیپلماسی همسایگی همواره پیگیر انجام این سفر بوده است.
دوم: در سفرهای سلطان عمان معمولا تلاش می‌شود که در زمان و فضای مناسب و معطوف به دستاوردهای ملموسی انجام شود. سلطان عمان معمولا اهل سفر نیست و حتی در نشست‌های سران اتحادیه عرب و بعضا نیز در نشست‌های شورای همکاری خلیج فارس به دلایلی از جمله نداشتن خروجی مشخصی شرکت نمی‌کند.
سوم: گویا سلطان عمان پس از توافق ایران و عربستان و شکل گیری نوعی فضای مثبت در منطقه که کشورش در آن نقش داشت، فضا را برای سفر به ایران مناسب دیده است. اما پرسش اینجاست که این سفر چه دستاورد خاصی را نیز به همراه خواهد داشت که احتمالا سلطان هیثم را به انجام آن ترغیب کرده باشد و یا این که صرفا ضرورت پاسخ به دعوت ایران در این فضای مثبت منطقه‌ای مطرح است؟
چهارم: در پاسخ به پرسش پیشگفته باید دید سلطان عمان با چه دستور کاری به ایران می‌آید. دستور کار احتمالا تلفیقی از پرونده‌های مختلف در سه سطح دو جانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی است.
پنجم: دستور کار منطقه‌ای سفر به احتمال زیاد تقویت فضای شکل گرفته در منطقه، بحث کشتیرانی به ویژه تنگه هرمز، آشتی ایران و مصر و پرونده یمن است و دستور کار بین‌المللی نیز بیشتر حول محور پرونده هسته‌ای، تبادل زندانیان میان آمریکا و ایران و جنگ اوکراین در سایه اتهامات غرب علیه تهران است.
ششم: با توجه به سفر چند روز قبل سلطان هیثم به مصر بیشتر میانجیگری عمان میان تهران و قاهره برجسته می‌شود. واقعیت این است که هر چند به گفته منابعی، این پرونده در سفر سلطان عمان به قاهره مطرح بوده است، اما این سفر نظر به ترکیب هیات عمانی و توافقنامه‌های امضا شده بیشتر جنبه اقتصادی داشت. ولی جدا از آن، رفتن به مصر قبل از ایران احتمالا با انگیزه دادن صبغه منطقه‌ای به سفر به ایران باشد. سلطانِ کم سفر عمان که چند روز قبل در نشست سران عرب در عربستان شرکت نکرد، بعید نیست برای قرار نگرفتن در مظان اتهام ترجیح ایران بر دول عربی خواسته باشد قبل از سفر به تهران به کشوری عربی و آن هم مصر سفر کرده باشد.
هفتم: گمان نمی‌رود که فعلا "گشایشی جدی" در روابط ایران و مصر حاصل شود و به نظر می‌رسد که اولا قاهره منتظر است ببیند که روابط ایران و عربستان تا چه اندازه عادی خواهد شد. ثانیا، متغیرهای موثر در روابط تهران و قاهره فرا ایرانی و مصری است و اسرائیل مخالف جدی از سرگیری این روابط در سطح سفارت است. ثالثا عربستان و امارات علی رغم توافق اخیر همچنان روی خوشی به تقویت روابط مصر و ایران نشان نمی‌دهند و نقش تاثیرگذاری هم در تصمیمات این کشور دارند. رابعا، نظر به وضعیت داخلی شکننده مصر چندان محتمل نیست که عبدالفتاح سیسی در نهایت دست به ریسک ارتقای روابط با ایران بزند. خامسا، بعید نیست که آنچه فعلا در مخیله سیسی می‌گذرد بازی با برگ روابط با ایران برای فشار بر اسرائیل، آمریکا و برخی کشورهای عربی منطقه برای کمک به این کشور برای عبور از بحران اقتصادی باشد.
هشتم: بعید است که سلطان عمان بدون گرفتن پیامی از جانب آمریکا یا ارائه راهکاری برای خروج از بن بست مذاکراتی به ایران سفر کند. عمانی‌ها و قطری‌ها در طول ماه‌های گذشته تلاش‌های بسیاری برای خروج از این بن بست انجام دادند. احتمالا یکی از دلایل تاخیر در سفر سلطان هیثم انتظار گشایشی در این مساله بوده باشد تا مانند خبر مبادله دیپلماسی زندانی ایران با شهروند بلژیکی قبل از سفر اعلام شود.
احتمالا سلطان هیثم به دنبال قانع کردن ایران به مذاکره مستقیم با آمریکا برای شکستن بن بستن کنونی باشد؛ همان کاری که سلطان قابوس انجام داد و به برجام منتهی شد. البته قبلا نیز گفته شد، احیای برجام 2015 دیگر از جانب غرب چندان مطرح نیست؛ بلکه رسیدن به توافقی موقت جهت دستیابی به توافقی جامع در آینده مطرح است. حالا باید دید سلطان هیثم چه توفیقی در این پرونده به دست می‌آورد. البته ناگفته هم نماند که پرونده مبادله زندانیان ایران و آمریکا نیز با میانجیگری عمان و قطر مطرح است که اختلاف اساسی بر سر چگونگی نقل و انتقال اموال بلوکه شده در کره جنوبی به عنوان بخشی از مفاد این مبادله است. در ماه‌های گذشته، مذاکراتی مالی در قطر در این باره انجام شده و بعید نیست که این پرونده در آینده نزدیک بسته شود.

#صابر_گل_عنبری

http://t.me/islahweb
🔺خاورمیانه و شراکت عربی چینی!

امروز و فردا ریاض میزبان بزرگ‌ترین گردهمایی اقتصادی و تجاری چین و جهان عرب است. این اجلاس دو روزه، دهمین از نوع خود است؛ اما آنچه دوره کنونی آن را از دوره‌های پیشین متمایز می‌سازد، نخست حجم مشارکت بالا و گسترده در اجلاس است؛ به گونه‌ای که در آن بیش از 3 هزار نفر از مقامات عالی دولتی، تجار، سرمایه‌گذاران و کارشناسان روابط عربی چینی از 22 کشور عربی و چین حضور دارند. اما عامل تمایز دوم دستور کارهای بسیار فشرده و متنوع است که در 8 جلسه اصلی و 18 کارگاه در همه زمینه‌های اقتصادی به ویژه عرصه‌های نوین همچون اقتصاد دیجیتال، هوش مصنوعی و تکنولوژی‌های پیشرفته به آن‌ها پرداخته می‌شود.
خروجی اجلاس هم با این تمایزها وتفاوت‌ها قرار است به گفته وزیر سرمایه‌گذاری عربستان "ایجاد جهشی بی‌سابقه در روابط اقتصادی" جهان عرب و چین باشد.  اینجا ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که برخی رسانه‌های داخلی کشور در واکنش به این اجلاس، آن را نشانی از شرق‌گرایی دنیای عرب و عربستان دانسته‌اند، غافل از این که همزمان با این اجلاس مهم در ریاض، دولت عربستان 45 مقام اقتصادی خود را به ریاست وزیر تجارت ماجد القصبی به انگلیس فرستاده است و طی این سفر در حال رایزنی با کمپانی‌های بزرگ برای سرمایه‌گذاری و مشارکت در طرح‌های اقتصادی بن سلمان هستند. کما این که قبل از آن نیز میزبان انتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا و نشست مشترک او و وزرای خارجه اعضای شورای همکاری خلیج فارس بود.
اقتصاد، شرق گرایی و غرب گرایی ندارد و تابع مولفه‌ها و ساز و کار خود است و همین چین امروز به عنوان قطبی شرقی شریک نخست تجاری آمریکا و اروپاست.
در کل، برگزاری اجلاس مهم اقتصادی عربی چینی در عربستان خود اولا تاکیدی بر تبدیل شدن این کشور به دروازه ارتباطی قدرت‌های جهانی به ویژه چین با جهان عرب است و ثانیا همین تحول در کنار عوامل دیگری چون منافع اقتصادی تنگاتنگ و رو به رشد، سیاست خاورمیانه‌ای این قدرت‌ها چه چین و روسیه چه آمریکا و اروپا را تحت الزاماتی ژئوپلیتیکی و امنیتی در جهت مراعات منافع دول عربی به ویژه عربستان در منطقه قرار می‌دهد. ثالثا برگزاری چنین نشستی در این سطح برونداد موجب بالا رفتن موقعیت و وزنه جهان عرب در سیاستگذاری اقتصادی چین است.
چهار عامل در این مهم موثر بوده است؛ نخست این که کشورهای عربی به ویژه حوزه عربی خلیج فارس موقعیت مهمی در ابرپروژه "کمربند و جاده" چین دارند و پکن تاکنون 200 طرح مرتبط با این پروژه را در دول عربی به ویژه عربستان اجرا کرده است. دوم هم مساله انرژی و نیاز مبرم چین به آن برای تداوم توسعه اقتصادی است. چین با بازگشت تحریم‌ها علیه ایران به سمت تامین نفت خود از عربستان رفت و امروز 40 درصد انرژی خود را از همین حوزه عربی خلیج فارس تامین می‌کند. بزرگ‌ترین خریدار نفت عربستان و یکی از خریداران مهم گاز قطر است. سوم نیز جذابیت بالای بازارهای عربی برای چینی‌هاست و آن‌ها به جهان عرب به عنوان دنیای فرصت‌های طلایی سرمایه‌گذاری بی‌دردسر در زمینه‌های مختلف می‌نگرند. هم اکنون هم میزان سرمایه‌گذاری مستقیم چینی‌ها در کشورهای عربی به نزدیک 250 میلیارد دلار رسیده است که 21 درصد آن در عربستان، 17 درصد آن در امارات است. در نتیجه این روند، امروزه چین بزرگ‌ترین شریک تجاری دنیای عرب با حجم مبادلات تجاری 430 میلیارد دلار و همچنین بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار خارجی در آن است. اما عامل چهارم که نقش یک کاتالیزور را دارد، همپوشانی اقتصادی سیاست خارجی چین و کشورهای عربی خلیج فارس به دلیل رویکرد اقتصادی این است.
هر چند چینی‌ها فعلا اقتصاد را در این روابط در راس اولویت خود قرار داده‌اند و چندان به دنبال نفوذ ژئوپلیتیک و سیاسی در منطقه نیستند، اما این بدان معنا نیست که این حجم بزرگ تجارت و سرمایه‌گذاری‌های کلان آن‌ها در دنیای عرب به ویژه در کشورهای عربی خلیج فارس، فارغ از هر نوع الزامات ژئوپلیتیکی و سیاسی باشد.
بلکه اتفاقا چینی‌ها برای حفظ و تقویت این مناسبات و تضمین آینده منافع اقتصادی درهم آمیخته خود با جهان عرب و برداشتن موانع و خطرات فراروی آن، به نوعی در حال فاصله گیری از سیاست محافظه‌کارانه خود در خاورمیانه و خلیج فارس و ورود آرام به پرونده‌های منطقه‌ای حساس برای ایجاد ترتیبات امنیتی جدید هستند. از این منظور می‌توان به ورود آن‌ها به میانجیگری میان ایران و عربستان و همچنین اعلام آمادگی پکن برای میزبانی مذاکرات جدید میان اسرائیل و حکومت فلسطین نگریست. دعوت شی جین مینگ رئیس جمهوری چین از محمود عباس رئیس حکومت خودگردان فلسطین برای سفر به چین نیز در این راستاست.
چینی‌ها اگر با این دست‌فرمان به پیش بروند هیچ بعید نیست که در صورت ناکام ماندن تلاش‌های آمریکا برای عادی سازی رسمی روابط میان اسرائیل و عربستان به این مساله نیز ورود کنند.
#صابر_گل_عنبری
@islahweb
🔺لیبی و فاجعەای که می‌توانست رخ ندهد!

مغرب عربی در شمال آفریقا اخیرا شاهد دو بلای طبیعی هولناک بود؛ یکی زلزله مراکش و دیگری طوفان سیل لیبی که دست کمی از یک سونامی نداشت. فاجعه سیل در شرق لیبی به مراتب از زلزله مراکش دردناک‌تر و مرگ‌بارتر بود که ابعاد آن با وجود فروکش کردن طوفان دانیال هر روز عمیق‌تر می‌شود. تا دیروز 3166 نفر دفن شده و حدود 9 هزار نفر هم مفقود هستند و احتمال می‌رود که آمار قربانیان به حدود 15 هزار نفر برسد.
بلایایی طبیعی از اول خلقت یک واقعیت گریزناپذیر و همواره همزاد زندگی انسانی بوده است؛ اما در دنیای امروز، زیاده‌خواهی‌ها و دست دارزی‌های بشر در طبیعت بر دامنه این بلایا به گونه‌ای افزوده است که دیگر برخی از این حوادث صرفا منشآ طبیعی ندارند و عامل انسانی مزید بر علت و احیانا خود منشآ آن‌هاست.
در کنار آن نیز نوع برنامه‌ریزی و مواجهه بشر با بلایای طبیعی در کنترل و کاهش ابعاد، آثار و تبعات آن‌ها بسیار تعیین کننده است و در دنیای مدرن امروز متناسب با توسعه امکانات و تکنولوژی، کشورهایی چون ژاپن که به علت نزدیکی به حلقه آتش اقیانوس آرام از زلزله‌خیزترین نقاط جهان است، از دهه‌ها قبل با برنامه‌ریزی علمی و آینده نگرانه تبعات بلای طبیعی زلزله با 9 ریشتر و بالاتر را به حداقل ممکن رسانده است؛ اما کشورهای دیگر از جمله در خاورمیانه با زلزله 6 و 7 ریشتری به علت ناکارآمدی ساختاری مدیریتی متحمل بیشترین تلفات و زیان‌ها می‌شوند.
سیل لیبی نیز هر چند منشا طبیعی داشت و باران شدید و توفان دانیال عامل اولیه آن بود، اما عامل انسانی این بلای طبیعی را به فاجعه‌ای تمام عیار تبدیل کرد که این کشور در چهار قرن اخیر به خود ندیده است. این سیل شرق لیبی از جمله شهرهای درنه، بنغازی، سوسه، المرج، شحات و البیضاء را در هم کوبید، اما بیشترین تلفات در شهر درنه اتفاق افتاد و آن هم به علت ریزش دو سد این شهر بود؛ ریزشی که قابل جلوگیری بود و در آن صورت، فاجعه‌ای به این بزرگی رخ نمی‌داد.
اما چرا از ریزش سدها جلوگیری نشد؟ پاسخ در نوع حکمرانی در لیبی در این چند دهه نهفته است. اين كشور هفت میلیون نفری نفت خيز با داشتن نهمین ذخایر نفتی جهان و صادرات روزانه حدود 1.5 ملیون بشکه نفت هنوز هم فاقد سیستم و نهادی است که بدون آن حکمرانی خوب شکل نمی‌گیرد. سرهنگ قذافی از سال 1969 تا 2011 بر لیبی حکومت کرد و بعد از 42 سال به زور و به قیمت کشته شدن خود و هزاران لیبیایی قدرت را واگذار کرد و کشور را که نه بلکه ویرانه‌ای تحویل داد که تنها امنیت داشت و آن هم در این ده سال "انقلاب" لیبی از بین رفت. قذافی بر خلاف دیگر کشورهای عربی نفت‌خیز در خلیج فارس که از همان دهه هفتاد مسیر حکمرانی اقتصادی و توسعه زیرساخت‌ها و بنادر را در پیش گرفتند و بیابان‌های خشک و لم یزرع را به قطب تجارت منطقه تبدیل کردند، جز مالکیت دولتی، مالکیتی را به رسمیت نمی‌شناخت و در دنیای انقلابی خاص خود سیر می‌کرد، اعتقادی به نهادسازی و ساختارمندی قدرت و قانون نداشت، خود را رهبر کل می‌پنداشت و کتاب سبزش را قانون اساسی. شعارهای پوپولیستی و پرطمطراقی سر می‌داد و کشورش را "جماهیری عربی خلق سوسیالیستی عظمای لیبی" نامیده بود؛ در حالی که نه اعتقادی به "جماهیر" داشت، نه خلق نه سوسیالیسم. جهان را هم به تسمخر می‌گرفت و منشور سازمان ملل پاره می‌کرد.
با حذف قذافی و در سایه نبود هیچ نهاد و ساختار سیستماتیکی، "انقلابیون" نه تنها هیچ کاری در جهت نهادسازی نکردند، بلکه "تشنگان قدرت" و انقلابی‌نماهایی چون خلیفه حفتر فرصت را غنیمت دانسته و برای تصاحب لیبی پسا قذافی با مداخله قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به جان هم افتادند و کشور سه پاره و دارای سه حکومت شد. هم اکنون هم دو دولت آن باقی مانده است؛ یکی در شرق و دیگری در غرب. تمام هم و غم آن‌ها هم تقابل و حذف دیگری است. در چنین وضعیتی طبیعی است که کسی به فکر زیرساخت‌ها و رفع مشکلات مردم رنج دیده لیبی نباشد و به هشدارها و تحقیقات علمی پیرامون وضعیت سست دو سد درنه توجهی نکند.
در سال 2022، مهندس عبدالونیس عاشور طی تحقیقی علمی نسبت به خطر ریزش دو سد بزرگ شهر درنه که مهندسان یوگسلاوی چند دهه قبل ساختند، هشدار داده بود و قبل از او نیز مهندسان دیگری بر لزوم انجام اصلاحات و تعمیر سدها تاکید کرده بودند، اما گوش شنوایی نبود تا این که این فاجعه رخ داد و جان هزاران نفر را گرفت و آثار باستانی قدیمی شهر تاریخی درنه را نیز با خود برد؛ شهری که توانست در 2014 و 2016 بر داعش فائق آید و آن را طرد کند؛ اما .....
#صابر_گل_عنبری
@islahweb
🔺دورنمای جنگ غزه!

27 روز از جنگ غزه می‌گذرد و علت تداوم آن هم تنها یک چیز است: عدم تحقق اهداف اعلام شده اسرائیل تا این لحظه و در راس آن‌ها نابودی حماس.
در واقع اگر اهداف پیشگفته تحقق یافته بود، ادامه جنگ موضوعیت نداشت. حال هم پرسش این است که آیا این اهداف عینیت می‌یابد؟
به گمانم نمی‌توان در چارچوب منطق جنگ‌های کلاسیک به دنبال یافتن پاسخ بود.

در این جنگ یک طرف آن یعنی اسرائیل از منطق جنگ متعارف و متقارن و طرف حماس نیز از منطق جنگ‌های نامتعارف و ناهمتراز تبعیت می‌کند.
اگر دو طرف جنگ دو کشور و دو ارتش بودند که با توجه به عده و عده بالا، قدرت آتش و تخریب گسترده اسرائیل در سایه حمایت همه جانبه آمریکا و اروپا، سرنوشت جنگ از همان روزها و چه بسا ساعات نخست مانند جنگ 6 روزه روشن بود.

اسرائیل در 75 سال گذشته وارد چند جنگ متعارف با کشورهای عربی از جنگ 1948، 1956، 1967، 1973 و 1982 شد که در همه آنها به استثنای جنگ 1973 پیروزی برق آسایی به دست آورد. اما از زمانی که جنگ‌های اسرائیل وارد فاز نامتعارف شد، دیگر از آن پیروزی‌ها خبری نشد؛ نمونه آن همین جنگ‌های 2008، 2012، 2014 و 2021 با غزه است که با وجود کاربست افسارگسیخته آتش و وارد آوردن تلفات بالا به طرف مقابل، نتایج جنگ‌های متقارن برای تل آویو حاصل نشد.

تفاوت جنگ نامتقارن کنونی با چهار جنگ پیشین در حیثیتی بودن آن برای اسرائیل است که بدون پیروزی قاطع و تحقق اهداف اعلامی جنگ تبعات سیاسی، امنیتی و اجتماعی حمله هفتم اکتبر حماس تعمیق می‌یابد.

در جنگ‌های نامتقارن مفهوم پیروزی و شکست با جنگ‌های متعارف متفاوت است. در این جنگ‌ها، تلفات بالا و تخریب گسترده صرفا تعیین کننده برنده و بازنده نیست، بلکه شکست طرف قوی معادله در عدم تحقق اهدافش بوده و شکست طرف ضعیف نیز در تحقق این اهداف است. جنگ یمن و افغانستان دو نمونه معاصر این جنگ‌ها هستند.

زمان در جنگ نامتعارف کنونی به ویژه پس از شروع حمله زمینی چندان به نفع اسرائیل نیست، به سه دلیل:
نخست این که با طولانی‌تر شدن جنگ و حجم بی‌سابقه تلفات فلسطینی‌ها به ویژه کودکان و زنان افکار عمومی جهانی بر خلاف روزهای نخست جنگ در جهت مخالف اسرائیل حرکت می‌کند و همین خود رفته رفته آمریکا و اروپا را تحت فشار قرار می‌دهد. بالا گرفتن درخواست‌ها در غرب به ویژه در میان جریان لیبرال حزب دموکرات آمریکا نیز برآیندی از این فشار است.

دوم این که طولانی‌تر شدن جنگ پس از شروع حمله زمینی و مواجهه نامتعارف نیروهای حماس، موجب افزایش تلفات اسرائیل می‌شود که بر ادامه حمایت جامعه اسرائیلی تاثیر منفی می‌گذارد. کما این که معیارهای تاب آوری این جامعه مرفه بر خلاف مردم غزه است و نظرسنجی‌ها هم حاکی از کاهش حمایت از حمله زمینی از 65 درصد به 49 درصد است.

سوم این که تحقق غایت جنگ با آزادی اسرا و گروگان‌ها که بر خلاف روزهای نخست جنگ رفته رفته به عنوان اولویت و دیگر هدف مهم  جنگ مطرح شده، همپوشانی ندارد و تحقق یکی به معنای عدم تحقق دیگری است.

البته در مقابل هم با توجه به مساحت اندک و نبود امکان پشتیبانی لجستیک از خارج، طولانی‌تر شدن جنگ چندان هم به نفع طرف فلسطینی نیست؛ مگر این که حماس حداقل برای شش ماه عده و عده کافی را در نظر گرفته باشد و اهداف اسرائیل هم طی دو و سه ماه جنگ محقق نشود.

اکنون اسرائیل به دنبال کسب دستاوردی میدانی از طریق قطع پیوستگی جغرافیایی شمال و جنوب نوار غزه و تشدید فشار بر حماس است؛ اما قطع این ارتباط بر روی زمین با مشکل تداوم آن از زیر زمین از طریق تونل‌ها مواجه است. همین شمال و جنوب از طریق شبکه تونلی عمیق، بسیار عمیق و کم عمق به هم وصل است که اکثرا هم به یکدیگر متصل نیستند. همین خود در کنار جنگ خانه به خانه، اشغال کامل شمال نوار غزه و حفظ آن را نیز به امری دشوار تبدیل می‌کند.

در کل، اسرائیل نظر به دشواره تحقق غایت جنگ یعنی نابودی حماس که سناتور کریس مورفی هم به آن تصریح داشت، در روزهای اخیر بیشتر از نابودی توانمندی‌های نظامی حماس می‌گوید که تحقق آن هم دستکم به 6 ماه جنگ، اشغال بیشتر نوار غزه و تخریب شبکه تونلی آن بستگی دارد. ملاک تحقق این هدف هم توقف حملات موشکی و عجز شاخه نظامی حماس از تداوم رویارویی نظامی است.

در حقیقت، شکل پایان جنگ، تعیین کننده برنده و بازنده خواهد بود. این که یک طرفه و با اشغال نوار غزه پایان یابد یا از طریق انعقاد توافق آتش بس. احتمال دومی بیشتر است که در این صورت به معنای عدم تحقق  غایت جنگ خواهد بود. احتمالا هم اسرائیل معطوف به این دشواره، می‌خواهد از طریق تخریب کلیه زیرساخت‌های غزه، کشتارهای هولناک و تضعیف حداکثری قدرت نظامی حماس سطحی از بازدارندگی را خلق کند.
#صابر_گل_عنبری
@islahweb
نگاهِ دیگر:
🔺اردوغان و چرایی باختی بزرگ!

بخش نخست

انتخابات شهرداری‌ها در ترکیه از چنان اهمیتی برخوردار است که دست کمی از انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی ندارد و در طول چند دهه اخیر همواره ایستگاه برکشیدن سیاستمداران و احزاب حاکم و خلق محبوبیت سیاسی و رساندن آن‌ها به قدرت بوده است و خود اردوغان از دل همین انتخابات و شهرداری استانبول بالا آمد و بیش از دو دهه است که با حزبش قدرت را در اختیار دارد. از این رو، پیروزی و شکست احزاب و شخصیت‌ها در انتخابات شهرداری‌های ترکیه واجد دلالت‌ها و پیام‌های خاصی در سپهر سیاست این کشور است.

نتایج انتخابات شهرداری‌های دیروز در ترکیه بیانگر شکست سخت حزب حاکم عدالت و توسعه و به عبارتی دیگر اردوغان رئیس جمهور این کشور است. این شکست فراتر از انتظار ناظران بود و می‌توان گفت که آک پارتی از زمان رسیدن به قدرت در 2002 تاکنون متحمل چنین باختی در انتخابات ترکیه نشده است؛ به گونه‌ای که رقیب سرسخت آن حزب جمهوری‌خواه خلق نه تنها شهرداری‌های برخی شهرهای بزرگ همچون استانبول و آنکارا را حفظ کرد، بلکه به پیروزی چشمگیر و غافلگیر کننده‌ای در شهرها و استان‌های دیگری دست یافت.

بر پایه نتایج اولیه، حزب جمهوری‌خواه خلق برای نخستین بار در تاریخ حزب عدالت و توسعه از این حزب حاکم پیشی گرفته و 37.5 درصد آرا را کسب کرده و حزب آک پارتی با اکتساب 35.6 درصد آرا در جایگاه دوم قرار گرفته و حزب رفاه با کسب 6.1 درصد آرا سوم شده است. طبق این نتایج، حزب جمهوری‌خواه خلق شهرداری‌های 15 شهر بزرگ و 21 استان را به دست آورده و حزب عدالت و توسعه 11 شهر بزرگ و 12 استان و همچنین حزب کُردی برابری و دموکراسی خلق‌ها در مجموع ده شهرداری (سه شهر بزرگ و هفت استان) را از آن خود کرده است.

با این حساب، سهم حزب حاکم در شهرداری‌ها در شهرهای بزرگ و استان‌ها از 39 در انتخابات 2019 به 23 در انتخابات کنونی کاهش یافته و حزب رقیب از 20 به 36 مورد افزایش یافته است. همچنین سبد متحد دست راستی آک پارتی کاهش قابل توجهی داشته و از 11 شهرداری به 8 مورد کاهش یافته است. در این میان حزب کُردی برابری و دموکراسی خلق‌ها (همان حزب دموکراتیک خلق‌ها) سهم خود را از 8 شهرداری به 10 مورد افزایش داده است.

شگفتی انتخابات!
یکی از شگفتی‌های انتخابات دیروز ترکیه موفقیت حزب اسلام‌گرای "رفاه دوباره" و حزب دست راستی "خوب" برای نخستین بار در تصاحب برخی شهرداری‌ها بود. نامزدهای حزب اربکانی رفاه توانستند در دو شهر و حزب خوب در یک شهر شهردار شوند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

🔺اردوغان و چرایی باختی بزرگ!

بخش دوم

شکست سخت عدالت و توسعه و اردوغان در انتخابات دیروز در حالی است که ده ماه پیش در مقابل جبهه متحد اپوزیسیون در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد و در انتخابات پارلمانی هم با وجود کاهش تعداد کرسی‌ها اما باز حائز اکثریت مجلس شد. اینجا این پرسش کلیدی مطرح می‌شود که در طول ده ماه گذشته چه اتفاقی افتاده است که این باخت بی‌سابقه را نصیب حزب حاکم و پیروزی تاریخی حزب رقیب جمهوری‌خواه خلق را رقم زد؟

با وجود ثبت مشارکت 77 درصدی در انتخابات شهرداری‌های ترکیه، اما این رقم کم‌ترین درصد مشارکت در این انتخابات از سال 2004 است که در آن سال آک پارتی برای نخستین بار در انتخابات شهرداری‌ها شرکت کرد. معمولا سطح مشارکت در انتخابات ترکیه بسیار بالاست و اگر هم مشارکت 76 درصدی سال 2004 را مستثنا کنیم، درصد مشارکت 77 درصدی دیروز کم‌ترین از دهه هفتاد قرن گذشته است. یافتن پاسخی برای چرایی کاهش درصد مشارکت در این انتخابات ما را به پاسخ پرسش علل شکست اردوغان و حزبش رهنمون می‌کند. در واقع، آنچه شکست حزب حاکم، ناکامی اردوغان در بازیافتن شهرداری‌های مهم استانبول و از دست دادن شهرداری‌های دیگری را رقم زد، خودداری پایگاه اجتماعی حزب عدالت و توسعه از مشارکت گسترده در انتخابات و در مقابل حضور گسترده جریان اپوزیسیون در آن بود.

در یک دهه اخیر پایگاه اجتماعی و سبد رای اردوغان و حزب حاکم همواره ریزش مستمری را تجربه کرده است که نتایج انتخابات دیروز برونداد رسیدن این ریزش به مراحل خطرناکی است.
حالا این پرسش قابل طرح است که علت این رویگردانی گسترده در بدنه حامیان عدالت و توسعه و اردوغان، آن هم در ده ماه اخیر نسبت به انتخابات 2023 چیست؟

در این دوره انتخاباتی، امکان سفر به ترکیه و رصد فضای انتخاباتی از نزدیک فراهم نشد، اما تا جایی که رصد کرده و از ناظران بی‌طرف در ترکیه پرسیده‌ام، چند عامل مهم در این باخت دخیل بود که در راس آن‌ها نارضایتی از وضعیت نابسامان معیشتی و گرانی‌های افسارگسیخته است. به هر حال، این اقتصاد بود که اردوغان و حزبش را بالا کشید و طبیعی هم هست که همین عامل در سایه این وضع موجب کاهش پایگاه اجتماعی آن‌ها شود.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM