دروغ‌ها و خرافات اسلام
21.7K subscribers
3.79K photos
1.09K videos
74 files
1.73K links
افشای دروغ‌ها و احصای خرافات اسلام! 👊

گروه دینی:
@Islie_Group

گروه سیاسی:
t.me/joinchat/GKIeuzu7ZRbM56GRGidicg

Channels:
@KHOD2 | @KTYAB | @ARKIV
Download Telegram
خودارضایی؛

تخلیه بیولوژیکی یا گناه شخصی؟
در بیشتر ادیان، خودارضایی کاری “ناپاک”، “گناهکارانه” یا حتی “مریض” دانسته شده اما علم، ماجرا را جور دیگری می‌بیند.

🔬 مغز ما خودارضایی را به‌عنوان یک مکانیسم کاهش تنش، تمرین جنسی و محافظت اجتماعی توسعه داده است.

🧠 چرا خودارضایی در فرگشت انسان باقی مانده؟
زیرا این رفتار:
• تنش جنسی را بدون درگیری اجتماعی تخلیه می‌کند
• باعث آرامش عصبی و کاهش استرس می‌شود
• احتمال رفتارهای پرخطر جنسی (مثل تجاوز یا خشونت) را کم می‌کند
• در نوجوانان، راهی بی‌خطر برای شناخت بدن و تنظیم تمایلات جنسی است

📚 (منبع: Robert Sapolsky – Behave)

🧬 این فقط مخصوص انسان نیست!
شامپانزه، بونوبو، دلفین، خفاش میوه‌خوار و حتی برخی پرندگان نیز رفتارهای خودارضایی دارند.
در بونوبوها، این رفتار بخشی از تعامل اجتماعی، کاهش تنش گروهی و حتی آشتی پس از درگیری است.

📚 (منبع: Frans de Waal – Bonobo and the Atheist)

⚙️ فواید بیولوژیکی و روان‌شناختی:
• کاهش هورمون استرس (کورتیزول)
• ترشح دوپامین و اکسی‌توسین (احساس رضایت و آرامش)
• تقویت ایمنی بدن (تحریک گلبول‌های سفید پس از ارگاسم)
• در مردان: کمک به پاک‌سازی اسپرم‌های ضعیف
• در زنان: تسکین درد قاعدگی و شناخت نیازهای جنسی

📚 (منبع: Debby Herbenick – Kinsey Institute Research)

🛑 چرا دین با آن مخالف است؟
در بسیاری ادیان و مذاهب:
• تولید لذت بدون مقصود الهی (تولیدمثل) = گناه
• تخیل جنسی = آلودگی روح
• کنترل بدن = پاکی و تقوا

📌 نتیجه؟ خودارضایی به‌جای درک علمی، تبدیل به “شرم پنهانی” و “گناه شخصی” شد.

📚 (منبع: Yuval Harari – Sapiens)

نتیجه:
خودارضایی نه انحراف است، نه گناه بلکه یکی از ابزارهای طبیعی ذهن و بدن انسان برای بقا، تنظیم هیجان و ایمنی اجتماعی‌ست.


📚 منابع:
• Robert Sapolsky – Behave
• Frans de Waal – The Bonobo and the Atheist
• Sarah Hrdy – Mother Nature
• Jesse Bering – Perv
• Debby Herbenick – Sex Made Easy
• Yuval Noah Harari – Sapiens
• Richard Dawkins – The Selfish Gene

@islie
41👍20👎3😁3
🦸‍♂️ چرا ذهن ما عاشق داستان‌های «نجات‌دهنده» است؟

ریشه‌ی فرگشتی قهرمان، قربانی و منجی در مغز انسان

از موسی و مسیح و محمد و مهدی تا سوپرمن و نئو در ماتریکس.
ذهن ما عاشق روایاتی‌ست که با یک قربانی بی‌گناه و یک منجی قهرمان گره می‌خورند.

🔍 این علاقه‌ی جهانی، تصادفی نیست؛ بلکه ریشه در تاریخ فرگشتی ذهن انسان دارد.

🧠 مغز ما چطور قصه می‌سازد؟
مغز انسان برای:
• درک علیت
• پیش‌بینی رفتار دیگران
• و ساخت روایت‌های منسجم تکامل یافته.

اما برای حفظ تمرکز و حافظه، مغز به قالب‌های ساده‌شده‌ی داستانی نیاز دارد.

📚 (منبع: Jonathan Gottschall – The Storytelling Animal)

🎭 الگوی فرگشتی: “سه‌گانه‌ی درام انسانی”

طبق یافته‌های علوم شناختی، ذهن انسان ساختار روایی زیر را ترجیح می‌دهد:
1. قربانی بی‌گناه (انسان خوب یا معصوم)
2. تهدید یا ظلم بزرگ (خطر، ستمگر، هیولا، یا شرایط)
3. منجی قهرمان که می‌آید نجات دهد، نظم برقرار کند، و عدالت را بازگرداند

این ساختار در اسطوره‌های مذهبی، فیلم‌ها، داستان‌های عامه‌پسند و حتی تبلیغات سیاسی تکرار می‌شود.

🧬 چرا چنین الگویی در ذهن ما شکل گرفت؟
در جوامع اولیه، گروه‌هایی که قادر بودند به سرعت “خطر” را تشخیص دهند و به رهبران قوی پناه ببرند، احتمال زنده ماندن بیشتری داشتند.

بنابراین، مغز ما به‌صورت تکاملی برای:
• شناسایی تهدید
• همدلی با قربانی
• و دنبال کردن نجات‌دهنده‌ تراش خورده است.

📚 (منبع: Yuval Noah Harari – Sapiens)

🔍 مذهب و منجی
در اکثر ادیان، یک منجی یا پیامبر وجود دارد که:
• رنج می‌کشد (قربانی)
• حقیقت را می‌داند
• و دیگران را به نجات یا بهشت می‌رساند

این ساختار دقیقاً مطابق با موتیف فرگشتی “الگوی نجات” در مغز انسان است.

📚 (منبع: Pascal Boyer – Religion Explained)

🦸‍♂️ حتی در فرهنگ مدرن…
• هری پاتر
• نئو (ماتریکس)
• لوک اسکای‌واکر
• سوپرمن
همگی روایت‌های تکراری از همین الگو هستند.

فردی خاص، با رنج و جدایی، می‌آید تا بشریت را نجات دهد.

نتیجه:
ذهن ما عاشق قهرمان است،
نه فقط چون زیباست ، بلکه چون ما از طریق داستان‌های نجات، بقا یاد گرفتیم.

📚 منابع:
‏ • Jonathan Gottschall – The Storytelling Animal
‏ • Yuval Noah Harari – Sapiens
‏ • Richard Dawkins – The Selfish Gene
‏ • Pascal Boyer – Religion Explained
‏ • Jesse Bering – The Belief Instinct
‏ • Joseph Campbell – The Hero with a Thousand Faces

@islie
👍2611😁1🤣1
🧕 زن در سنت اسلامی؛

از مالکیت جنسی تا بازخوانی علمی و فرگشتی

آیا زن در اسلام سنتی، یک انسان کامل و مستقل است؟
یا موجودی تابع، ناتوان از تصمیم‌گیری، و ابزاری برای ارضای جنسی و تولیدمثل مرد؟

نگاهی به متون فقهی و دینی نشان می‌دهد که تصویر زن، اغلب در قالب‌هایی چون:
«عورت»، «ناقِص عقل»، «ابزار جنسی»، «مطیع مطلق» بازنمایی شده است.

📖 نمونه‌هایی از منابع اسلامی
1. حق تعدد زوجات برای مرد (نساء: ۳)
“… تا چهار زن برای شما حلال است…”
زن مجاز به داشتن بیش از یک همسر نیست — مفهومی مبتنی بر حفظ «نسب پدری» نه برابری جنسی.

2. ولایت و سلطه مرد (نساء: ۳۴)
“الرجال قوامون علی النساء…”
مرد ناظر، کنترل‌گر و مدیر زن معرفی می‌شود.

3. ناقص‌العقل بودن زن – صحیح بخاری، جلد ۱، حدیث ۳۱۴
“زن‌ها ناقص عقل‌اند…”
ویژگی‌ بیولوژیکی نیست؛ برساخته فرهنگی است که از حذف زن از علم و سیاست می‌آید.

4. حق تنبیه بدنی زن – تفاسیر فقهی آیه ۳۴ سوره نساء
“…وَاضْرِبُوهُنَّ…”
مجاز دانستن خشونت فیزیکی در صورت “نافرمانی” جنسی یا رفتاری.

5. زن = دارایی جنسی شوهر
در منابع شیعی و سنی، زن در نکاح، ملزم به تمکین جنسی دائم است و عدم تمکین = ناشزه = قطع نفقه.

🧬 نگاه فرگشتی: چرا کنترل زن اهمیت داشت؟
در جوامع قبیله‌ای، بقا و انتقال ژن بر پایه‌ی اطمینان از “نسب پدری” بود.
زن، چون تنها حامل فرزند است، به ابزاری برای:
تولیدمثل مشروع
کنترل جنسی
اتحاد قبیله‌ای
تبدیل شد.

📚 (منبع: Richard Dawkins – The Selfish Gene)

🧠 نقد روان‌شناختی
1. زن ناقص عقل نیست؛ متفاوت فکر می‌کند
مطالعات نوروساینس نشان می‌دهد:
• زنان عملکرد بالاتری در همدلی، زبان، حافظه اجتماعی دارند
• تفاوت‌ها ناشی از تکامل نقش‌هاست، نه نقص

📚 (منبع: Cordelia Fine – Delusions of Gender)

2. حق لذت جنسی نادیده گرفته شده
در فقه، تمکین جنسی زن وظیفه است، ولی تمایل و ارگاسم زنانه نادیده گرفته می‌شود.
در حالی که ارگاسم زن، ابزار فرگشتی برای انتخاب شریک بهتر و پیوند عاطفی‌ست.

📚 (منبع: Sarah Hrdy – Mother Nature)

3. وابستگی حقوقی زن به ولیّ مرد
زن در بسیاری از احکام:
• نیازمند اجازه برای ازدواج
• محروم از ولایت فرزند
• فاقد اختیار در طلاق
است.

این حذف تصمیم‌گیری مستقل با یافته‌های روانشناسی شناختی در تضاد است.

📚 (منبع: Harari – Sapiens)

🔬 جامعه‌شناسی دین: ابزار کنترل اجتماعی
ادیان ابراهیمی، به‌ویژه در دوران قبیله‌ای، دین را در خدمت ساختار پدرسالاری شکل دادند:
• حجاب برای کنترل جنسیت
• منع آموزش برای حفظ سلطه
• ممنوعیت قضاوت برای تثبیت قدرت مرد

📚 (منبع: Fatima Mernissi – The Veil and the Male Elite)

🧾 نتیجه:
جایگاه زن در اسلام، نه از بیولوژی و شناخت علمی، بلکه از نیاز به کنترل جنسی و اجتماعی نشأت گرفته.
زن در این دیدگاه:
نه انسان مستقل
نه همسر برابر
بلکه ابزار مشروعیت و مالکیت مرد است.

🔍 اما علم امروز، مغز، روان، جنسیّت و اراده زن را برابر و پیچیده‌تر از آنچه سنت دینی نشان می‌دهد اثبات کرده است.

📚 منابع:
The Selfish Gene – Richard Dawkins
Sapiens – Yuval Harari
Delusions of Gender – Cordelia Fine
Mother Nature – Sarah Blaffer Hrdy
Infidel – Ayaan Hirsi Ali
The Veil and the Male Elite – Fatima Mernissi
Behave – Robert Sapolsky

@islie
👍3316👎2😁1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگی بعدی؟

گفتگوی مت دیلاهانتی و دنش دسوزا
👍33👎31🤔1
🌈 همجنس‌گرایی؛ تنوع طبیعی یا انحراف جنسی؟

ادیان به‌ویژه اسلام، مسیحیت و یهودیت، همجنس‌گرایی را گناه کبیره، انحراف یا تهدید خانواده می‌دانند.
اما علم چه می‌گوید؟

🔍 شواهد رفتاری، زیستی و تکاملی نشان می‌دهند که همجنس‌گرایی نه انحراف، بلکه بخشی طبیعی از تنوع رفتار جنسی در انسان و حیوانات است.

🧬 همجنس‌گرایی در طبیعت رایج است
مطالعات مردم‌شناسی و زیست‌شناسی رفتار حیوانی نشان داده‌اند:

بیش از ۱۵۰۰ گونه جانوری رفتار همجنس‌گرایانه دارند؛ از جمله:
بونوبوها (نخستین‌های بسیار نزدیک به انسان)
• دلفین‌ها، قوها، زرافه‌ها، فیل‌ها، فلامینگوها و حتی حشرات

📚 (منبع: Bruce Bagemihl – Biological Exuberance)

🧠 چرا فرگشت چنین رفتاری را حفظ کرده؟
1. تقویت پیوند اجتماعی (Social bonding):
در بونوبوها، رفتارهای جنسی همجنس‌خواهانه برای کاهش پرخاشگری و افزایش همبستگی گروهی انجام می‌شود.
2. مهار رقابت جنسی:
کاهش خشونت بین نرها با استفاده از تماس غیرتناسلی، به‌ویژه در شرایط پرتنش.
3. کمک به مراقبت از نوزادان:
در برخی گونه‌ها، همجنس‌گرایان نقشی حمایتی در مراقبت از فرزندان نزدیکان دارند.
(پدیده‌ی Kin Selection)

📚 (منبع: Frans de Waal – Bonobo and the Atheist | Richard Dawkins – The Selfish Gene)

🧠 مغز و هورمون‌ها چه می‌گویند؟
• در مغز برخی مردان همجنس‌گرا، ساختارهایی (مثل هسته بین‌نخیصی anterior hypothalamus) به‌صورت میانگین شبیه‌تر به زنان است.
• در دوران جنینی، تغییرات اندک در هورمون‌ها می‌تواند نقش زیادی در جهت‌گیری جنسی بازی کند.

📚 (منبع: Simon LeVay – The Sexual Brain | Swaab et al.)

🛑 دین چرا آن را انکار می‌کند؟
ادیان سنتی مبتنی بر تولیدمثل، خانواده گسترده و کنترل اخلاقی هستند. رفتارهای غیرتناسلی و غیرمولد، در این ساختارها تهدید محسوب می‌شوند، نه تفاوت.

📚 (منبع: Yuval Noah Harari – Sapiens)

نتیجه:
همجنس‌گرایی نه انحراف است، نه بیماری بلکه رفتاری طبیعی، پایدار و زیستی‌ست که در بسیاری از گونه‌ها و جوامع بشری وجود داشته
و تنها دلیل طرد آن، ساختارهای فرهنگی و دینی، نه داده‌های علمی است.

📚 منابع:
The Selfish Gene – Richard Dawkins
Sapiens – Yuval Harari
Bonobo and the Atheist – Frans de Waal
Biological Exuberance – Bruce Bagemihl
The Sexual Brain – Simon LeVay
Sex at Dawn – Ryan & Jetha
Mother Nature – Sarah Hrdy

@islie
👍42👎2815😍2
غیرت، ناموس، و تعصب؛ توهمی مقدس یا ابزار کنترل؟

در جوامع سنتی و مذهبی از جمله ایران واژه‌هایی مثل غیرت، ناموس، و تعصب نه تنها تقدس یافته‌اند، بلکه به ابزار سرکوب، کنترل بدن زن و توجیه خشونت بدل شده‌اند. اما از کجا آمده‌اند؟

📜 در متون اسلامی چه آمده؟
1. مالکیت جنسی مرد بر زن:

«نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنّى شِئْتُمْ»
(سوره بقره، آیه ۲۲۳)
زن کشتزار شماست، هر زمان که خواستید به سراغش بروید.

2. نابرابری جنسی در روابط:
مرد اجازه دارد تا ۴ زن دائم و تعداد نامحدودی صیغه داشته باشد، اما زن در صورت تمایل به رابطه دیگر، با مرگ مجازات می‌شود.

3. زن به عنوان منبع فتنه و بی‌عقلی:
«ناقص‌العقل» بودن زنان در احادیث پیامبر اسلام و روایات اهل بیت به کرات تکرار شده؛ مانند روایت معروفی از نهج‌البلاغه که زنان را «کم‌عقل» و «کم‌ایمان» می‌نامد.

4. قتل‌های ناموسی با حمایت شرعی:
در فقه اسلامی، مردی که همسر یا دخترش را در حال رابطه جنسی ببیند و بکشد، قصاص نمی‌شود (ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی ایران).

📚 اما علم / روانشناسی و‌جامعه شناسی چه می‌گوید؟

در کتاب انسان خردمند، یووال نوح هراری توضیح می‌دهد:
«در عصر شکار و گردآوری، زن و مرد ساختاری برابر داشتند؛ اما با آغاز کشاورزی و مفهوم مالکیت، زنان هم‌ردیف زمین و دام به حساب آمدند و مالکیت جنسی بر آنان رایج شد.»

ژن خودخواه داوکینز:
«رفتارهای محافظت‌آمیز افراطی از شریک جنسی، بازمانده‌ای از دوران تکامل برای کنترل دسترسی ژنتیکی به نسل آینده است.»

روانشناسی تکاملی (David Buss):
رفتارهای غیرتی مردان در گذشته، پاسخی به ترس از «بی‌نسبتی ژنتیکی» بود. اما در جامعه مدرن، این رفتارها منجر به اختلالات روانی، خشونت خانگی و آسیب اجتماعی می‌شود.

🧠 روانشناسی می‌گوید:
غیرت شدید نشانه اضطراب جدایی، اختلال وسواسی-کنترلی و اعتماد به‌نفس پایین است.
“ناموس” مفهومی روان‌شناختی ندارد؛ بلکه ترکیبی از سندرم مالکیت جنسی و ساختار مردسالارانه سنتی است.

جمع‌بندی:
📌 «غیرت» به‌تنهایی نه‌تنها فضیلت نیست، بلکه در اغلب موارد توجیه خشونت و کنترل بدن زن است.

📌 «ناموس» مفهومی بی‌پایه است که با پوشش، سکوت و سرکوب زن تعریف می‌شود.

📌 انسان مدرن، اگر از فرگشت آگاه باشد، می‌داند که باید این زنجیره‌ی فرهنگی را بشکند.

📚 منابع:
Sapiens: A Brief History of Humankind – Yuval Noah Harari
The Selfish Gene – Richard Dawkins
The Moral Animal – Robert Wright
• DSM-5 – American Psychiatric Association

@islie
👍43👎64😍3
📌 آیا مغز برای خوشبختی ساخته شده یا فقط بقا؟

برخلاف آنچه روانشناسی عامه‌پسند می‌گوید، شواهد علوم اعصاب و فرگشت نشان می‌دهد که مغز ما «ماشین بقا» است، نه «کارخانه شادی».
از دید تکاملی، هر سازوکار مغزی که توانسته شانس زنده‌ماندن و تولیدمثل ما را بالا ببرد، باقی مانده حتی اگر باعث اضطراب، ترس یا نارضایتی مزمن شود.

🔹 شواهد فرگشتی:
یوال نوح هراری در انسان خردمند توضیح می‌دهد که مغز ما طی صدها هزار سال در محیط‌های پرخطر تکامل یافته و سیستم عصبی‌اش دائماً در حالت آماده‌باش برای تهدید بوده.

داوکینز در ژن خودخواه می‌گوید هدف نهایی ژن‌ها انتقال خودشان است؛ شادی یا آرامش ما صرفاً اثر جانبی است، نه هدف اصلی.

🔹 نمونه عملی:
سیستم پاداش دوپامین ما به «دستیابی» واکنش دارد، نه «داشتن». به همین دلیل، بعد از رسیدن به هدفی (خانه، همسر، شغل)، سطح رضایت به‌سرعت به حالت عادی برمی‌گردد. پدیده‌ای که در روانشناسی به آن hedonic adaptation می‌گویند.

این مکانیسم ما را همیشه در جستجوی منابع بیشتر نگه می‌دارد، درست مثل اجداد شکارچی‌ـ‌گردآورنده که هیچ‌گاه «سیر دائمی» را تجربه نمی‌کردند.

🔹 نتیجه‌گیری:
مغز ما برای بقا، شناسایی خطر و جستجوی فرصت طراحی شده؛ خوشبختی، اگر اتفاق بیفتد، محصول جانبی این فرایند است، نه هدف آن. افسانه «مغز خوشحال» بیشتر زاییده فرهنگ و مذهب است که وعده آرامش همیشگی می‌دهند. وعده‌ای که با زیست‌شناسی ما همخوانی ندارد.

منابع:
• Harari, Y. N. (Sapiens)
• Dawkins, R. (The Selfish Gene)
• Nesse & Williams (Why We Get Sick)
• Gilbert, D. (Stumbling on Happiness)

@islie
👍427👎1
🐑 چرا قربانی کردن حیوانات «مقدس» بود؟

📜 در ادیان باستان، قربانی حیوانات ظاهراً برای «خشنودی خدا» انجام می‌شد، اما شواهد تاریخی و باستان‌شناسی نشان می‌دهد دلیل اصلی، اقتصادی و اجتماعی بود، نه الهی.

در جوامع کشاورزی و دامداری، گوشت و دام منابع ارزشمند و معیار ثروت بودند. قربانی کردن، شکلی از بازتوزیع منابع به نفع کاهنان، رهبران مذهبی و طبقه حاکم بود.
یووال نوح هراری در انسان خردمند اشاره می‌کند که آیین قربانی اغلب بهانه‌ای برای گرفتن بهترین حیوانات از مردم و مصرف آن‌ها توسط نخبگان مذهبی بود، نه نابود کردنشان.

📌 مثال تاریخی
در اورشلیم باستان، آیین قربانی یهود شامل سوزاندن بخش کوچکی از حیوان و مصرف بخش عمده توسط کاهنان بود (کتاب لاویان، فصل ۷).

در یونان باستان، جشن‌های مذهبی مانند پان‌آتنه‌آ با قربانی گاو همراه بود، اما گوشت بین شهروندان تقسیم می‌شد. آیینی که کارکرد «مذهبی» و «اقتصادی» را توأمان داشت.

🔍 تحلیل علمی
از دیدگاه روان‌شناسی تکاملی، «قربانی» یک نمایش وفاداری گروهی (Costly Signaling) بود؛ نشان دادن اینکه فرد یا قبیله حاضر است منبع ارزشمند خود را برای «نظم اجتماعی» فدا کند. این کار، انسجام قبیله‌ای را بالا می‌برد و قدرت رهبران را تثبیت می‌کرد.

📚 منابع
• هراری، انسان خردمند (Sapiens)
• داوکینز، ژن خودخواه (The Selfish Gene)
• Mauss, The Gift
• Burkert, Homo Necans
• Henrich, The Secret of Our Success

@islie
👍3211👎2
حماسهٔ گیلگمش: آزمایشگاهِ زندهٔ ذهن و فرهنگ

اگر بخواهیم ببینیم «داستان» چگونه دین، قانون و هویت می‌سازد، باید به اوروکِ ۴ هزار سال پیش برگردیم. گیلگمش ابتدا مجموعه‌ای از سرودهای سومری دربارهٔ «بیلگمش» بود (حدود ۲۱۰۰–۲۰۰۰ ق.م.)، در دورهٔ بابلی (۱۸–۱۷ ق.م.) روایت‌محور شد و در سده‌های بعد، به «نسخهٔ معیارِ بابلی» با ۱۲ لوح رسید. ویرایشی که معمولاً به دبیر راوی مشهوری به نام سین‌لِقی‌اُونّینی نسبت می‌دهند. قرن نوزدهم، با کشف کتابخانهٔ آشوربانیپال در نینوا و خوانش «لوح طوفان» توسط جرج اسمیت (۱۸۷۲)، این حماسه دوباره به متنِ جهان برگشت.

درونمایه‌ها چه می‌گویند؟ اِنکیدو «انسانِ طبیعی» است که با پیوند جنسی/اجتماعی و شهرنشینی «متمدن» می‌شود؛ دوستی و فقدان، گیلگمش را به جست‌وجوی نامیرایی می‌کشاند؛ و «طوفان بزرگ» با الگوی هشدار الهی–کشتی–نجات–قربانی، دقیقاً همان استخوان‌بندی‌ای است که بعدتر در روایت‌های ابراهیمی می‌بینیم. این «تأثیر مستقیم» خطی نیست؛ بلکه محصول چرخشِ موتیف‌ها در فضای مشترکِ فرهنگی خاور نزدیک باستان است. چیزی که ریچارد داوکینز برایش واژهٔ «میم» (ژنِ فرهنگی) را پیشنهاد کرد؛ ایده‌هایی که مثل ژن‌ها انتخاب و تکثیر می‌شوند.

حتی اپیزودِ مشهورِ «گیاهِ زندگی» که مار آن را می‌رباید، تمِ نمادینِ زندگی/دانایی/مار را پیش‌می‌کشد؛ شباهتی تماتیک با «درخت زندگی/دانش» و مارِ سفر پیدایش. در قرآن نامی از گیلگمش نیست، اما کهن‌الگوهای آزمون، پاداش/تنبیه و طوفانِ نوح، از همان سفرهٔ مشترکِ روایت‌ها تغذیه می‌کنند.

این دوام چرا رخ می‌دهد؟ از نگاه روان‌شناسیِ شناختی و تکاملی، مغز ما یک ماشینِ تشخیص الگو و ساخت روایت است. برای مدیریت ترس از مرگ، توجیه رنج و ساختِ هنجار جمعی، «قصه» می‌سازد. حماسه‌ها به ما می‌گویند؛ قهرمان کیست؟ قانون چیست؟ مرگ را چطور تحمل کنیم؟ و طبیعتِ بی‌رحم را چگونه معنا بدهیم. همین کارکرد، بقای فرهنگیِ آن‌ها را تضمین می‌کند.

نتیجه: گیلگمش اثبات ماوراء نیست؛ بلکه سندی است از اینکه انسان پیش از علم مدرن با «روایت» به جهان نظم می‌داد. وقتی این سازوکار را بفهمیم، می‌توانیم افسانه را در جای خودش بنشانیم و برای فهمِ واقعیت، به علم تکیه کنیم.

منابع:
Andrew George, The Epic of Gilgamesh (متن/ترجمهٔ معیار)
Stephanie Dalley, Myths from Mesopotamia (از جمله آتْرحاسی/طوفان)
Jeffrey Tigay, The Evolution of the Gilgamesh Epic
A. Heidel, The Gilgamesh Epic and Old Testament Parallels
Yuval N. Harari, Sapiens (نقش اسطوره در همبستگی کلان)
Richard Dawkins, The Selfish Gene (میم‌ها و تکامل فرهنگی)

@islie
22👍11
تجربهٔ نزدیک به مرگ (NDE):

تونلِ نور، شناور بودن و دیدن بدن از بالا (OBE)، ملاقات با موجودات نورانی، «مرور زندگی»، آرامش عمیق؛ روایت‌ها پرقدرت‌اند اما شواهد علوم اعصاب نشان می‌دهد این پدیده‌ها برآمده از مغز در شرایط افراطی‌اند نه لزوماً پنجره‌ای به جهان دیگر.

1) تونلِ نور: فیزیولوژیِ شبکیه و قشر بینایی

کمبود اکسیژن (هیپوکسی/آنکسی) و تغییرات فشار CO₂، فعالیت نورون‌های بینایی را از پیرامون به مرکز خاموش می‌کند. نتیجه دید تونلی و درخشش مرکزی. در اورژانس، سطح CO₂ بالاتر با احتمال شدت NDE همبسته گزارش شده (Klemenc-Ketis et al., Critical Care).

2) خروج از بدن (OBE): نقشهٔ بدن در مغز

تحریک الکتریکی آسیب خفیف در TPJ (مرکز ادغام دیداری–لمسی–دهلیزی) می‌تواند حس «شناورشدن بیرون از بدن» ایجاد کند یعنی با دست‌کاری یک ناحیهٔ ادغامی، «خود» از «بدن» جدا احساس می‌شود بدون هیچ مؤلفهٔ ماورایی.

3) مرور زندگی و «وضوحِ نابهنگام»
مطالعات موردی انسانی و مدل‌های حیوانی گزارش می‌دهند افزایش هماهنگی گامای قشری در آستانهٔ مرگ رخ می‌دهد، الگویی که با بازخوانی گستردهٔ خاطرات و یکپارچگی ادراک هم‌معناست. همزمان، سیلاب کاته‌کولامین‌ها و اندورفین‌ها می‌تواند حسِ آرامش را تقویت کند.

4) وقتی رؤیا به بیداری نشت می‌کند
REM-intrusion

در گروهی از تجربه‌کنندگان NDE، نفوذ ویژگی‌های REM به بیداری (فلج خواب، توهّم دیداری/شنیداری) شایع‌تر است. این یعنی مغزهایی با مرزهای نازک‌تر بین REM و بیداری، مستعد تجربه‌های بسیار زنده در بحران‌اند.

5) داروشناسیِ NDE: مدل NMDA
کتامین (آنتاگونیست NMDA) در دوزهای زیر بیهوشی، طیف وسیعی از پدیده‌های NDE مانند (تونل، شناور) ایجاد می‌کند.

6) قالب فرهنگی و میم‌ها
محتوای NDE با انتظارات و باورهای هر فرهنگ تغییر می‌کند. مسیحیان فرشته و عیسی می‌بینند، هندوها یَمَ‌دوت. این موارد فرهنگی نشان می‌دهد ذهن، تجربهٔ خام را با «داستان‌های آماده» تعبیر می‌کند.

منابع
• Blanke O. et al., Nature (2002/2004): TPJ & OBE
• Borjigin E. et al., PNAS (2023): surge of gamma activity near death
• Klemenc-Ketis Z. et al., Critical Care (2010): CO₂ و NDE
• Nelson K. et al., Neurology (2006): REM intrusion predisposition
• Jansen K.: NMDA/ketamine model (مرورهای روان‌داروشناسی)
• Newberg A., Why God Won’t Go Away (نوروساینس تجربه‌های معنوی)
• Harari, Sapiens ؛ Dawkins, The Selfish Gene (میم‌ها/تکامل فرهنگی)

@islie
👍277👎4😍2
هَیمن (بکارت)چیست و چرا وجود دارد؟

از نظر آناتومیک، هَیمن یک چینِ مخاطی متغیر در مدخلِ واژن است. طی رشدِ جنینی، «صفحهٔ واژنی» (از آناستوموز مجرای مولر و سینوس ادراری–تناسلی) کانالیزه می‌شود؛ لایه‌های سطحی از هم جدا می‌گردند و بخشی از بافت در دهانه باقی می‌ماند. همان چیزی که ما به آن هَیمن می‌گوییم. در بسیاری از نوزادان این بافت از همان ابتدا حلقوی هلالی و با دهانهٔ طبیعی است. درصد کمی «بی‌سوراخ» (imperforate) یا «غربالی سپتوم‌دار» است که موضوعی کاملاً پزشکی و اصلاح‌پذیر به‌حساب می‌آید.

دیدگاه فرگشتی ؛ سه ایدهٔ اصلی:

1. «باقی‌ماندهٔ رشدی» (Byproduct/Spandrel):
ساده‌ترین و پرطرفدارترین توضیح هَیمن سازگاری مستقیمی برای تولیدمثل نیست؛ یک پیامد فرایندِ کانالیزه‌شدن واژن است که چون هزینهٔ تکاملیِ معناداری تحمیل نکرده، حذف نشده. تنوع بسیار زیاد شکل ضخامت ‌و وجود یا عدمِ آن در انسان و گونه‌های دیگر، با یک «کارکردِ دقیق و انتخاب‌شده» جور درنمی‌آید.

2. «محافظت در کودکی» (Protection Hypothesis):
پیشنهاد می‌کند در سال‌های پیش از بلوغ که اپیتلیوم واژن نازک‌تر و میکروبیوم هنوز بالغ نیست، هَیمن مانعِ جزئیِ مکانیکی و میکروبی باشد. شواهد مستقیم محدود و ناهمسو است و این نقش، اگر باشد، جزئی تلقی می‌شود.

3. افسانهٔ «نشانهٔ بکارت»:
از نظر زیست‌شناختی بی‌بنیاد است. هَیمن می‌تواند بدون هیچ فعالیت جنسی تغییر کند (ورزش، تامپون، معاینات، یا حتی بدون علت مشخص) و از سوی دیگر، ممکن است پس از رابطهٔ جنسی هم دست‌نخورده باقی بماند. بنابراین «تست بکارت» فاقد اعتبار علمی و مغایر اخلاق پزشکی است. این موضعِ WHO و ACOG است.

میان‌گونه‌ای و تطبیقی:
ساختارهای هَیمن‌مانند در چندین نخستی و برخی پستانداران دیگر هم گزارش شده است اما کارکرد واحد و فراگیری به‌دست نیامده. این الگو با یک ویژگیِ خنثی و کم‌هزینه سازگارتر است تا سازگاریِ مثبت.

پیامدهای بالینی ، اجتماعی:
• هَیمن شاخصِ سابقهٔ جنسی نیست و معاینهٔ آن برای قضاوت اخلاقی و حقوقی بی‌اعتبار است.
• «داستان بکارت» ابزار فرهنگیِ کنترل بدن زن بوده، نه یک واقعیت بیولوژیک.
• آموزش مبتنی بر شواهد، احترام به تنوع آناتومیک، و ردِ برچسب‌زنی و آزمایش‌های غیرعلمی.

منابع:
• Gray’s Anatomy (واژن/پری‌وُلوا)
• Moore & Persaud, The Developing Human (جنین‌شناسی دستگاه تناسلی)
• WHO (2018–2020): Eliminating Virginity Testing
• ACOG Committee Opinion: Virginity Testing Is Not a Medical Procedure
• Sarah Blaffer Hrdy, Mother Nature (زیست‌شناسی تولیدمثل انسان)
• Harari, Sapiens ؛ Dawkins, The Selfish Gene (ویژگی‌های خنثی/غیرانطباقی در تکامل فرهنگی/زیستی)

@islie
👍3315
فرگشتِ ترس از تاریکی؛ چرا هنوز شب‌ها نگرانیم؟

در اکوسیستم نیاکان ما، شب برابر بود با کاهش دید، افزایش درندگان و احتمال گم‌شدن. طبیعی است که ژن‌هایی دوام بیاورند که صاحبانشان در تاریکی احتیاط‌کارتر، گوش‌به‌زنگ‌تر و بدبین‌تر بودند.

1) بیناییِ کم‌نور و «پرکردنِ شکاف‌ها»

وقتی نور کم است، قشر بینایی دادهٔ مطمئنِ کافی ندارد؛ مغز برای بقا، حدس می‌زند. حدسِ امن‌تر، نسبت دادن محرک مبهم به «تهدید» یا «عامل» است. این همان Error Management است: هزینهٔ «وحشت بی‌جا» کمتر از هزینهٔ «بی‌خیالی مرگبار».

2) ماژول ترس و «آمادگی» برای تهدیدهای قدیمی

پژوهش‌های کلاسیک نشان داده‌اند که شرطی‌شدن ترس به محرک‌هایی مثل مار/عنکبوت سریع‌تر و مقاوم‌تر است، ویژگی‌ای که در نور کم تشدید می‌شود.

3) چرا در تاریکی «روح/جن» می‌بینیم؟

دستگاه بیش‌فعالِ کشف عامل (Hyperactive Agency Detection Device) در شرایط ابهام، «عاملیت» می‌سازد، سایه‌ی کسی ‌یا صدا چیزی. این میان‌بُر، در گذشته جان می‌خرید، ولی امروز سوختِ خرافه است.

4) زیست‌عصب‌شناسیِ تهدیدِ شبانه

تاریکی یعنی عدم‌قطعیت حسی، برانگیختگی سمپاتیک و آماده‌باش آمیگدالا. ذهن داستان می‌سازد تا شکاف‌های ادراکی را پر کند (پاریدولیا: دیدن چهره در تاریکی). این «قصه» الزاماً معنوی نیست، مغزِ پیش‌بینی‌گر است.

5) فرهنگ، قالب می‌دهد

محتوای ترس شبانه با فرهنگ عوض می‌شود (جن/روح/هیولا)، اما هستهٔ زیستی ثابت است. شب = اطلاعات کمتر = حدس تهدید.

جمع‌بندی: ترس از تاریکی، محصول مغز بقا محور است نه حضور نیروهای ماورایی. هرجا ابهام زیاد شود، ذهنِ تکامل‌یافته «تهدید» و «عامل» می‌سازد تا زنده بمانیم. علم این را توضیح می‌دهد، خرافه آن را اسطوره می‌کند.

منابع:
• Yuval N. Harari – Sapiens
• Richard Dawkins – The Selfish Gene
• Arne Öhman & Susan Mineka – “Fears, Phobias, and Preparedness” (Psychological Review)
• Martie Haselton & David Buss – Error Management Theory
• Pascal Boyer – Religion Explained
• Robert Sapolsky – Behave
• Daniel Kahneman – Thinking, Fast and Slow

@islie
👍268
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از سنگ صدا آمد! از اهلِ صدا نه...
در دین شما نام خدا هست... خدا نه!
✈️@islie
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
40👍13
مسلمانان عزم‌شان را جزم کرده‌اند
از خامنه‌ای بگیر تا نوچه‌های کانال‌های تلگرامی
یک‌صدا مشغول پیش‌گویی‌اند:
«نابودی اسرائیل، آن هم به زودی!»

این نمایش، مرا یاد روزگار نیوتن انداخت
زمانی که پیش‌گویان فریاد می‌زدند جهان به زودی به پایان می‌رسد
نیوتن با محاسباتش اثبات کرد:
«پیش از ۲۰۶۰ خبری از پایان دنیا نیست!»
و گفت:
«این را نگفتم که پایان جهان را پیش‌بینی کرده باشم
گفتم تا دهان پیش‌گویان را ببندم
که با هر بار پیش‌گویی غلط، چاقویی به حیثیت و اعتبار خودشان می‌زنند»

امروز همین حکایت را در جهان اسلام و مخصوصاً شیعه داریم
البته وعده نابودی جهان نه!
وعده نابودی اسرائیل
که هر چه بیشتر قطعی و هیجانی باشد، زخم عمیق‌تر و کشنده‌تری بر پیکر اسلام وارد می‌کند

ای تاریخ بنویس:
اسرائیل - چه خوب چه بد - هست و خواهد ماند
و بنویس که همگی - از قرآن و خامنه‌ای
تا سگ‌های هار نگهبان نظام -
سوگند خوردند که نابودی‌اش نزدیک است

تجربه تاریخی شهادت بده آنچه نزدیک است
نه نابودی اسرائیل
بلکه نابودی باقی‌مانده اعتبار خودشان است

و آیندگان، خاک بر سرتان اگر این فصل‌های تاریخ را نخوانید یا فراموش کنید
@islie
👍6613👎2🤣2
بارها و بارها دیده‌ام که عده‌ای جاهل (از مخالفان اسلام) به‌جای تمرکز روی نقدهای عمیق، جدی و مستند به اسلام، اشکالات بچگانه و سطحی را تبلیغ می‌کنند. مسلمانان هم دقیقاً می‌روند سراغ همین اشکالات پیش‌پاافتاده و جواب‌هایی ظاهراً منطقی به همان‌ها می‌دهند
مشکل اینجاست که مخاطب بی‌طرف و بی‌خبر، معمولاً دقت ندارد آن نقد و اشکال اساساً ایراد منطقی و علمی داشت
حتی خود منتقدان جدی اسلام هم، آن اشکالات را ابلهانه و ناشیانه می‌دانند - چه رسد به مسلمانان
آن مخاطب بی‌طرف فقط می‌بیند یک مسلمان با اعتمادبه‌نفس و مستند و منطقی جواب داد و اشکال را رفع کرد و خیال می‌کند اسلام همیشه جواب قانع‌کننده دارد حتی برای نقدهای جدی!
این پاسخگویی منطقی به شبهات و اشکالات بچگانه و ناشیانه را، تسری و تعمیم می‌دهد به همه نقدها و اشکالات - حتی موارد جدی و عمیق
از آن طرف، آن مسلمان شیاد و فرصت‌طلب هم، عمداً می‌رود سراغ همین نقدهای آبکی که راحت می‌شود جوابشان را داد، ولی هیچ‌وقت جرأت نمی‌کند به نقدهای جدی و منطقی نزدیک شود
برای همین همیشه گفته‌ام: نقد ناشیانه و من‌درآوردی‌‌ مطرح نکنید
چون در نهایت، به جای تضعیف، به نفع طرف مسلمان تمام می‌شود

«حمایت ناشیانه از موضعی، مخرب‌تر از حمله هوشمندانه به همان موضع است»

حرف واضح است! مخاطب بی‌طرف و بی‌خبر، وقتی دید مسلمان به چند سؤال پاسخ خوبی می‌دهد، توجه نمی‌کند آن سؤالات از ابتداء ناشیانه بود، گمان می‌کند اسلام برای هر سؤالی پاسخ دارد!

مدیریت این کانال
اعلام برائت می‌کند از بخش عظیمی از اشکالات و نقدهایی که علیه اسلام و مسلمانان در مجازی تبلیغ و پخش می‌شود - که البته بعید نیست پخش آن بخشی از نقشه و برنامه خود مسلمانان باشد و توسط آن‌ها انجام شود!

اینکه چه اشکالی را باید تبلیغ کرد و چه اشکالی را نباید تبلیغ کرد
امری است که تشخیص آن را بر عهده اعضای مسلط می‌گذاریم
پس اگر تسلط و قدرت تشخیص ندارید، سکوت کنید یا در موارد دیگر همکاری و مشارکت داشته باشید
@islie
👍4213
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امید به تغییر

فیلسوف اسلا‌وی ‌ژیژک
25👍5
🔬 تابوهای قاعدگی: از «ناپاکی» تا علم تکامل

🩸 تاریخچه‌ی تابوها

در طول تاریخ، قاعدگی بارها به‌عنوان «مسئله‌ای خطرناک یا ناپاک» تصویر شده است.
• در زرتشت، زن در دوران قاعدگی «دروج نَسُو» (نیروی اهریمنی و آلوده‌کننده) تلقی می‌شد. او باید در اتاقی جدا (دَستَدان) نگهداری می‌شد و حتی نگاه یا لمس او «آلوده‌کننده» دانسته می‌شد.
• در اسلام، زن حائض از ورود به مسجد، نماز، روزه و لمس قرآن منع شده و حتی در برخی روایات تماس با او یا غذای آماده‌شده توسط او ناپاک شمرده شده است.
• در ادیان و فرهنگ‌های دیگر (مثلاً یهودیت ارتدکس یا هندوئیسم)، زن قاعده‌دار باید از بقیه جدا باشد و هرچه لمس کند «نجس» می‌شود.

📌 وجه مشترک همهٔ این‌ها: کنترل بدن زن از طریق تابوها و محدودسازی نقش اجتماعی او.

🧬 نگاه علمی و فرگشتی

• از دیدگاه زیست‌شناسی تکاملی، قاعدگی یک سازوکار فرگشتی است. پوشش داخلی رحم (اندومتر) که برای لانه‌گزینی جنین آماده شده، اگر بارداری رخ ندهد، دفع می‌شود. این یعنی بدن دوباره آمادهٔ باروری می‌شود.
• ریچارد داوکینز در کتاب ژن خودخواه توضیح می‌دهد که بدن انسان و دیگر جانوران ماده، راهبردهایی را برای انتخاب ژنی و بیشینه کردن بقا ساخته‌اند. قاعدگی هم بخشی از همین استراتژی ژنی است؛ نه «لعنت» و نه «ناپاکی».
• پژوهش‌های انسان‌شناختی (Harari – Sapiens) نشان می‌دهند که تابوهای مرتبط با خون و بدن، بیشتر برای مدیریت قدرت اجتماعی و مردسالارانه ساخته شده‌اند تا واقعیت‌های پزشکی.


🧠 پیامدهای روان‌شناختی و اجتماعی
شرم‌افکنی درباره قاعدگی باعث می‌شود زنان از بیان مشکلات پزشکی‌شان (مثل سندروم پیش از قاعدگی یا اندومتریوز) خودداری کنند.
• در بسیاری جوامع سنتی، دختران نوجوان اولین تجربهٔ قاعدگی را با ترس، انزوا و احساس «گناه» پشت سر می‌گذارند.
• نتیجه؟ سکوت، کمبود آموزش، افزایش عفونت‌ها به خاطر ناآگاهی از بهداشت قاعدگی، و حتی ترک تحصیل دختران در کشورهای فقیر.


• قاعدگی یک فرایند زیستی و تکاملی است؛ نشانهٔ سلامت و باروری.
• تمام برچسب‌های «گناه»، «نجس» و «خطرناک» ساختهٔ فرهنگ و دین هستند؛ نه علم.
• با گسترش سواد پزشکی و آگاهی فرگشتی می‌توانیم این تابوها را بشکنیم و قاعدگی را آن‌طور که هست ببینیم: بخشی طبیعی از بدن انسان.

📚 منابع:
• Dawkins, R. The Selfish Gene
• Gunter, J. The Vagina Bible
• Harari, Y. N. Sapiens: A Brief History of Humankind
• WHO – Menstrual Health and Hygiene Reports
• Nappi RE. Menstrual physiology and evolution. Journal of Endocrinological Investigation

@islie
👍3211👎1
«قُدسی‌سازیِ شرم»: چگونه شرم جنسی به ابزار حکمرانی تبدیل می‌شود؟

شرم به‌عنوان یک احساس انسانی

شرم بخشی از روان‌شناسی اجتماعی انسان است. احساسی که ما را نسبت به نگاه دیگران حساس می‌کند.
در تکامل، شرم کمک می‌کرد انسان‌ها هنجارهای گروهی را رعایت کنند و طرد نشوند.

قدسی‌سازیِ شرم
اما همین احساس طبیعی، وقتی توسط دین و قدرت «قدسی» می‌شود، به ابزار حکمرانی بدل می‌گردد. در ادیان ابراهیمی، رابطهٔ جنسی خارج از ازدواج «گناه کبیره» معرفی شده است. پوشش اجباری، ممنوعیت‌های سختگیرانه در باب سکسوالیته، و «تابوی حرف‌زدن از بدن» همگی نمونه‌هایی از همین فرایند قدسی‌سازی‌اند.

وقتی شرم «مقدس» شود، نقد آن به معنای «توهین به خدا یا دین» معرفی می‌شود. اینجاست که شرم از یک احساس انسانی به ابزار قدرت تبدیل می‌شود.

نگاه علمی و روان‌شناختی
داوکینز در ژن خودخواه می‌نویسد میل جنسی نیرویی زیستی است برای تداوم ژن‌ها. «اخلاق‌گذاری» افراطی روی آن هیچ پایه علمی ندارد.

هراری در Sapiens نشان می‌دهد که جوامع با کنترل بدن و سکسوالیته، نظم سیاسی و اقتصادی خود را تحکیم کرده‌اند.

روان‌شناسی مدرن توضیح می‌دهد که شرم جنسی افراطی منجر به اضطراب، افسردگی و اختلالات جنسی می‌شود.

در بسیاری جوامع هنوز آموزش جنسی در مدارس «بی‌حیایی» شمرده می‌شود. صحبت از قاعدگی یا میل جنسی زنان «شرم‌آور» دانسته می‌شود. نتیجه؟ سکوت، خرافه، بارداری ناخواسته، بیماری‌های مقاربتی، و سرکوب روانی.

شرم یک احساس طبیعی است.
اما وقتی «قدسی» می‌شود، به ابزار سلطه بر بدن و ذهن انسان بدل می‌گردد و تنها راه‌حل آن سواد علمی، آموزش جنسی، و نقد خرافات.

📚 منابع:

• Dawkins, R. The Selfish Gene
• Harari, Y. N. Sapiens: A Brief History of Humankind
• Gunter, J. The Vagina Bible
• WHO reports on sexual health & rights
• Baumeister & Exline (2000), Psychology of Guilt and Shame

@islie
👍224👎2
اگر فقط یک «باید» باقی مانده باشد، این است که ما «باید واقعیت‌های این جهان را به هر ضرب و زوری که شده، به خودمان بقبولانیم»
اگر مسیح یک حرف راست زده باشد، همین است که گفته: «حقیقت نجات‌بخش است»
و حقیقتی که غالباً نمی‌خواهیم بپذیریم این است که ارزش و حیثیت انسان، بر خلاف آنچه همیشه تصور می‌شود، هیچ ریشه و پایه عینی در بیرون از ذهن ندارد
آنچه به بشریت بیشترین ارزش و بها را می‌دهد - و البته باید بدهد - فقط ذهنیت فردی یا جمعی خودش است. در واقع و در خارج، انسان تفاوتی مکشوف با سایر چیزها ندارد، توفیری با سنگ و چوب - حتی بدتر از آن - ندارد
جهان نسبت به او همان‌قدر بی‌اعتناست که به اشیاء بی‌جان
اخلاق نیز چنین است
چیزی نیست که بتوان آن را به طور کامل و همگانی اجراء کرد. فقط باید خود را تقویت کنیم. آیا می‌خواهید جامعه‌ای بسازید که بتوان در آن مغازه یا خودرو را بی‌هیچ قفل و حفاظی رها کرد و مطمئن بود هیچ‌کس دست به سرقت نمی‌زند؟ این محال است! انسان ناچار است خود را مجهز کند
مجهز برای مقابله با دزدی، برای مقابله با ظلم، برای مقابله با انسان‌های بیمار
ما نمی‌توانیم در جهانی سراسر تهدید و خطر، بی‌دفاع زندگی کنیم. وظیفه‌ هر فرد این است که خود را مجهز کند
هیچ دین، مکتب یا نظام فکری‌ای تاکنون نتوانسته و نخواهد توانست جامعه‌ای کاملاً اخلاقی بسازد. حتی در جوامع عمیقاً دیندار هم، جنایت، سرقت و تجاوز فراوان رخ می‌دهد، و چه بسا آمار آن از بعضی جوامع سکولار نیز فراتر رود. بنابراین اگر کسی بخواهد تنها بر پایه‌ آموزه‌های دینی یا وعده‌های اخلاقی دیگران، زندگی‌اش را ایمن سازد، گرفتار توهمی خطرناک شده است
برای حفاظت از خانه و ماشین، شما ناچارید قفل و دزدگیر نصب کنید
چون می‌دانید دیگران همیشه به ارزش‌های اخلاقی پایبند نیستند
ارزش واقعی یک قفل یا آژیر، به مراتب بیشتر از تمام کتاب‌های مقدس و احکام دینی است که تنها وعده‌ امنیت می‌دهند، در حالی که توان ایجاد آن را ندارند و در اکثر موارد خود مخل امنیت‌اند
واقعیت این است که در این جهان، هیچ نیرویی وجود ندارد که بتواند به طور کامل جلوی بدی، شر و ظلم را بگیرد. این وظیفه‌ خود توست که در این میدان ستیز و بقاء، از خودت محافظت کنی
دین مانند استراتژی کبک‌ها در باور عامیانه است
چنانکه کبک سرش را در برف می‌کند تا دشمن را نبیند و گمان می‌کند حالا در امان است، دیندار هم سرش را در وعده‌های دین می‌کند و نمی‌تواند تهدیدات واقعی را ببیند
واقعیت این است که تو به جای تلاش برای اخلاقی‌کردن یا متدین‌کردن همه انسان‌ها، باید تمرکزت را بر تجهیز و تقویت خودت بگذاری تا بتوانی در مواجهه با خطرات از خودت دفاع کنی!
این همان کاری است که ما در تمام طول فعالیت خود در این کانال انجام داده‌ایم
با تدبیر و احتیاط، خود را از آزار و اذیت و تهدید دینداران در امان نگه داشته‌ایم
اگر می‌خواستیم دینداران را اخلاقی کنیم یا وعده‌های اخلاقی آن‌ها را جدی بگیریم تا الان حذف شده بودیم
انسان‌های ضعیف و تنبل نمی‌خواهند بپذیرند که همه ارزش‌ها، چه دینی چه اخلاقی و سکولار، همیشه قابل اعتماد نیستند و به طور دائم باید آماده بود که توسط هر کسی به راحتی نقض شوند
آن‌ها چون توان یا حوصله تجهیز و تقویت خودشان در این دار نزاع و بقاء را ندارند، ترجیح می‌دهند سرشان را مثل کبک در برف این ارزش‌ها فرو کنند
دیر نیست که یا این برف با گرمای خورشید آب شود یا قبل از آن، دشمن شما را از همان ماتحتی که از برف بیرون زده، شکار کند!
اسلام مانند برف است اما نه چون سفید است، با این تاریخچه سیاه و خونی، وجه شبهش به برف جز این نیست که می‌تواند فضای تاریکی ایجاد کند که چشم کبک‌ها نور واقعیت را نبیند
دروغ‌ها و خرافات اسلام
@islie
28👍8👎1
دروغ‌ها و خرافات اسلام
اگر فقط یک «باید» باقی مانده باشد، این است که ما «باید واقعیت‌های این جهان را به هر ضرب و زوری که شده، به خودمان بقبولانیم» اگر مسیح یک حرف راست زده باشد، همین است که گفته: «حقیقت نجات‌بخش است» و حقیقتی که غالباً نمی‌خواهیم بپذیریم این است که ارزش و حیثیت…
عده‌ای هنوز از فروپاشی دین هراس دارند و دلواپس فروپاشی اخلاق‌اند
صرف نظر از اینکه اخلاق از دین استقلال دارد
اما اصلاً کدام اخلاق؟
یک خرید ساده‌ دوغ و ماست را در نظر بگیر
روی بسته‌ها، قیمت دقیق و اعشاری درج شده. کارت‌خوان همان رقم را بی‌کم‌وکاست از حساب تو کم می‌کند
کاغذ باطله‌ای به عنوان رسید یا فاکتور به تو می‌دهد تا مطمئن شوی فروشنده ریالی بیشتر نکشیده
همه‌چیز در این معامله تحت نظارت و کنترل است
این‌ کنترل‌ها یعنی چه؟ یعنی از همان لحظه‌ آغاز، فرض را بر بی‌اخلاقی فروشنده گذاشته‌ای. هیچ‌کس به «اخلاق» تکیه نکرده. حساب‌وکتاب‌های دقیق، دستگاه‌ها، فاکتور و سند است که اعتماد را تضمین می‌کند

پس کدام اخلاق؟! اگر اخلاق واقعاً حاکم بود، نه نیازی به کارت‌خوان بود، نه به فاکتور، نه به برچسب قیمت. این ابزارها وجود دارند چون در ناخودآگاه جمعی همه پذیرفته‌ایم: باید طوری زندگی کرد که گویی کسی اخلاقی زندگی نمی‌کند
هر کس به محض اینکه بتواند، از ما دزدی می‌کند، این پیش‌فرض همه ماست حتی در یک خرید ساده ماست و دوغ
که پیش‌فرض درستی است!
این پیش‌فرض به همه وجوه زندگی سرایت کرده است
از فروشنده لبنیات تا رؤسای جمهور ابرقدرت‌ها
ما عملاً در زندگی هیچ وابستگی و تکیه‌ای بر اخلاق دیگران نداریم
پس شما نگران فروپاشی کدام اخلاق‌اید؟ جوامع قرن‌هاست با فرض اینکه اخلاق فروپاشیده، خودشان را تنظیم کرده و جلو برده‌اند
دروغ‌ها و خرافات اسلام
@islie
👍445🤣2