حیات و جهان بشر پر شده از ضعفها و نقصهایی تراژیک و ترسناک؛ برای انسان، بعضی کوششها و رسیدنها چنان دشوارند که گاه فاصلهی آنها با عدم امکان، بینهایت کوچک میشود. مثلاً یافتن معنایی جدی و عمیق برای زندگی، ایستادن بر سر ارزشها - چه در عرصهی نظر و چه در میدان عمل - یا تحقق عدالت، کاستن از رنجهای بسیار عظیم و شاید مهمتر از همه، پاسخگفتن به پرسشهای بنیادینِ انسان از لحظهی تولد فلسفه و تفکر. بسیار چراها و بسیار ندانستنهاست که مسیر ما به کشف آنها مسدود شده و بعید نیست تا انسان انسان است مسدود بماند.
اما این تراژدی دردناکتر میشود آنجا که یک دیندار، تنها چون من، دین و الهیات او را نپذیرفتهام، انتظار بیجایی دارد که تمام این مسئولیتهای دشوار را، بیهیچ لغزشی، به دوش بکشم و بدون هیچ خدشه و خطائی، همهی این مشکلات و معضلات را، در جهان سکولار یکشبه و از ریشه، حل کنم.
غافل از اینکه این گرههای کور، نه فقط مسئلهی من، بلکه گرفتاریِ مشترک همهی ماست. به طناب همهی ما انسانها بدون استثناء این گرهها کور شده، فقط من نیستم که به گرهی کور رسیدم، خود او دیندار هم اگر بدون حجاب و جهل بنگرد، همین گرهها را در طناب حیاتش خواهد دید. ما انسانها همگی سرنشینان یک کشتی هستیم، در وسط طوفانی مشترک.
و باز دردناکتر از این، جهل عمیق و مرکب او از این حقیقت است که دین هم، برخلاف آنچه میپندارد، طبق هیچ قرائت و خوانشی، راهحلی و درمانی برای این معضلات ارائه نمیدهد، این گرهها را اگر نگوییم دین کورتر کرده و میکند، قاطعانه میگوییم که حل و باز نمیتواند بکند.
شاید تو را بیهوش کند و بله! درد برای انسان ناهشیار معنی نمیدهد، ولی خوابیدن که هنر مواجهه نیست، واقعاً میتوانی در بیداری و هشیاری هم، دردی نکشی؟ دین در مواجههی با این دردها، داروی بیهوشی تو است، در بیداری این دردها درمان دارد؟ تو از من میخواهی بخوابم و بیدار نشوم تا واقعیتها را نبینم و دردها را حس نکنم؟ تا کِی باید خودم را به خواب جهل و انکار بزنم؟ تعجب میکنم در جهانی که قرنهاست داروهای ضدخوابی مثل دکارت و هیوم و کانت و نیچه و ویتگنشتاین و حتی هایدگر، به بدنش تزریق شده، چگونه میتوانی اینقدر آسوده و راحت بخوابی؟ گیرم من نتوانم مشکلات بیپایان بشر در بیداری و جهان سکولار را حل و رفع کنم، اما مگر تو خودت توانستهای جهان بدیل و جایگزینی تعریف کنی که بهتر نه، حداقل بدتر از این جهان مدنظر من نباشد؟
درست مثل این است که هر دو سوار بر کشتیِ سوراخی باشیم، من تلاش کنم که سوراخش را پر کنم و نتوانم و تو از دور بایستی و به شکست من بخندی و از خوشحالی برقصی! البته نه خنده و رقصی از روی پوچی و بیخیالی، بلکه با این عقیدهی راسخ که اقیانوس عمیقاً خیرخواه و عاشق تو است و اگر کشتی غرق شود تو را نجات میدهد چون به او باور داشتهای! مسخرهتر اینکه از من هم میخواهی بهجای تلاش برای پرکردن این سوراخ، مثل تو عقب بایستم و دلم را به این ایمان که اقیانوس عاشقمان است و نجاتمام میدهد خوش کنم! به آن تعجب قبلی، تأسف هم اضافه میشود وقتی که من بتوانم سوراخ را با زحمت فراوان پر کنم و تو زنده بمانی و همچنان منتظر سوراخ بعدی، تا دوباره به شکست احتمالیِ من بخندی و سر آن برقصی!
@islie
اما این تراژدی دردناکتر میشود آنجا که یک دیندار، تنها چون من، دین و الهیات او را نپذیرفتهام، انتظار بیجایی دارد که تمام این مسئولیتهای دشوار را، بیهیچ لغزشی، به دوش بکشم و بدون هیچ خدشه و خطائی، همهی این مشکلات و معضلات را، در جهان سکولار یکشبه و از ریشه، حل کنم.
غافل از اینکه این گرههای کور، نه فقط مسئلهی من، بلکه گرفتاریِ مشترک همهی ماست. به طناب همهی ما انسانها بدون استثناء این گرهها کور شده، فقط من نیستم که به گرهی کور رسیدم، خود او دیندار هم اگر بدون حجاب و جهل بنگرد، همین گرهها را در طناب حیاتش خواهد دید. ما انسانها همگی سرنشینان یک کشتی هستیم، در وسط طوفانی مشترک.
و باز دردناکتر از این، جهل عمیق و مرکب او از این حقیقت است که دین هم، برخلاف آنچه میپندارد، طبق هیچ قرائت و خوانشی، راهحلی و درمانی برای این معضلات ارائه نمیدهد، این گرهها را اگر نگوییم دین کورتر کرده و میکند، قاطعانه میگوییم که حل و باز نمیتواند بکند.
شاید تو را بیهوش کند و بله! درد برای انسان ناهشیار معنی نمیدهد، ولی خوابیدن که هنر مواجهه نیست، واقعاً میتوانی در بیداری و هشیاری هم، دردی نکشی؟ دین در مواجههی با این دردها، داروی بیهوشی تو است، در بیداری این دردها درمان دارد؟ تو از من میخواهی بخوابم و بیدار نشوم تا واقعیتها را نبینم و دردها را حس نکنم؟ تا کِی باید خودم را به خواب جهل و انکار بزنم؟ تعجب میکنم در جهانی که قرنهاست داروهای ضدخوابی مثل دکارت و هیوم و کانت و نیچه و ویتگنشتاین و حتی هایدگر، به بدنش تزریق شده، چگونه میتوانی اینقدر آسوده و راحت بخوابی؟ گیرم من نتوانم مشکلات بیپایان بشر در بیداری و جهان سکولار را حل و رفع کنم، اما مگر تو خودت توانستهای جهان بدیل و جایگزینی تعریف کنی که بهتر نه، حداقل بدتر از این جهان مدنظر من نباشد؟
درست مثل این است که هر دو سوار بر کشتیِ سوراخی باشیم، من تلاش کنم که سوراخش را پر کنم و نتوانم و تو از دور بایستی و به شکست من بخندی و از خوشحالی برقصی! البته نه خنده و رقصی از روی پوچی و بیخیالی، بلکه با این عقیدهی راسخ که اقیانوس عمیقاً خیرخواه و عاشق تو است و اگر کشتی غرق شود تو را نجات میدهد چون به او باور داشتهای! مسخرهتر اینکه از من هم میخواهی بهجای تلاش برای پرکردن این سوراخ، مثل تو عقب بایستم و دلم را به این ایمان که اقیانوس عاشقمان است و نجاتمام میدهد خوش کنم! به آن تعجب قبلی، تأسف هم اضافه میشود وقتی که من بتوانم سوراخ را با زحمت فراوان پر کنم و تو زنده بمانی و همچنان منتظر سوراخ بعدی، تا دوباره به شکست احتمالیِ من بخندی و سر آن برقصی!
@islie
مهم نیست چقدر در علوم مختلف مهارت و تسلط داری، اینجا تحصیلات و مدارک کافی نیست، هیچچیز کافی نیست جز یه رجوع صادقانه به درون خودت! برای چی؟ برای پاسخ به یه پرسش ساده اما مهم:
تصور کن من ادعایی مطرح میکنم، براش استدلال میارم، اما تو استدلالم رو نمیپذیری. پس دوباره برای همون استدلال هم، دلیل تازهای میارم، و باز هم نمیپذیری. در ادامه، برای اون دلیل دوم، استدلال سومی میسازم. این زنجیره تا کجا ادامه داره؟ کجا توقف میکنه؟ آیا نقطهای هست که دیگه از من دلیلی نمیخوای؟ اگه آره، اون نقطه کجاست؟
شاید بگی اونجا که از قبل با دلیلم موافق بودی، اما خود این پذیرش بر چه پایهای است؟ آیا دلیلی براش داری؟ و برای اون دلیل، دلیل دیگهای؟ این سلسله بیپایانه، یا نهایتاً به جایی ختم میشه؟ اونجا، اون نقطهی نهایی کجاست؟ از خودت بپرس، در سکوتی عمیق و دقیق.
از خودت بپرس! بعد جوابت رو ذیل این پست بنویس، بررسیش میکنیم.
نکته: دارم به یه منطقهی ممنوعه دعوتت میکنم، ورود به این منطقه، جرأت خاصی میخواد.
@islie
تصور کن من ادعایی مطرح میکنم، براش استدلال میارم، اما تو استدلالم رو نمیپذیری. پس دوباره برای همون استدلال هم، دلیل تازهای میارم، و باز هم نمیپذیری. در ادامه، برای اون دلیل دوم، استدلال سومی میسازم. این زنجیره تا کجا ادامه داره؟ کجا توقف میکنه؟ آیا نقطهای هست که دیگه از من دلیلی نمیخوای؟ اگه آره، اون نقطه کجاست؟
شاید بگی اونجا که از قبل با دلیلم موافق بودی، اما خود این پذیرش بر چه پایهای است؟ آیا دلیلی براش داری؟ و برای اون دلیل، دلیل دیگهای؟ این سلسله بیپایانه، یا نهایتاً به جایی ختم میشه؟ اونجا، اون نقطهی نهایی کجاست؟ از خودت بپرس، در سکوتی عمیق و دقیق.
از خودت بپرس! بعد جوابت رو ذیل این پست بنویس، بررسیش میکنیم.
نکته: دارم به یه منطقهی ممنوعه دعوتت میکنم، ورود به این منطقه، جرأت خاصی میخواد.
@islie
...و اما این سرنوشت عادیِ عقل بشر است که عمارت و نظام فکریِ خود را با شتاب تمام به پایان برساند و بنا کند و آنگاه، بسیار دیرتر، تازه به تحقیق بپردازد که آیا اساس آن درست ریخته شده است یا نه! اما بعداً بهانههای متعدد پیش کشیده میشوند تا ما را دربارهی استحکام زیربنای ساختمان، دلگرم کنند یا حتی مانع چنین آزمایش دیرهنگام و خطرناکی شوند!
نقد عقل محض - کانت
@islie
نقد عقل محض - کانت
@islie
تعلیم فقط یک شغل نیست، در اصل یک فعل است...
فعلی که تعریف و قواعد مشخصی دارد،
اولین قاعدهاش شاید این باشد که معلم چگونه اندیشیدن در باب هر موضوع را میآموزاند و نه یک گونهی خاص از اندیشهها را
مقام معلم آنیست که در عمق جان انسان و متعلم اثر میکند
نه آنی که بهخاطر یک پول سیاه بامنت و همیشه معوقه، بخواهد صرفاً رفع تکلیف بکند
آن مقامی که در تاریخ ذیل عنوان معلمی همیشه در حال درخشش بود
این چیزی نیست که ما امروز به عنوان یک شغل رایج و آسیبدیده در این کشور میشناسیم!
بسیاری از شاغلان این شغل، اصلاً به معنای حقیقی، معلم نیستند. اینها فقط شاغلند
آن مقامی که در تاریخ همهی بزرگان در مدحش گفتهاند که این مشاغل سخیف و متکلفانه نیستند!
تا زمانی که تعلیم میدهی طبق قواعد و موازین علمی و اخلاقی، معلمی، حتی اگر هیچ مرجع معتبری تو را معلم نشناسد. اما اگر تعلیم ندهی یا مطابق علم و اخلاق تعلیم ندهی، معلم نیستی ولو تمام مراجع رسمی و تمام قوانین و کشورها، تو را معلم بشناسند.
سالها پیش یکی از معلمانم در اعتراض به والدین ما گفت «کسی که خودش تربیت نشده چگونه میتواند فرزندانی را تربیت کند؟!»، همان لحظه فوراً در دلم گفتم «چقدر درست گفت اما حیف که خودش هم تربیت نشده بود» و واقعاً هم تشخیصم درست بود و تربیت نشده بود. آنچه اکثر معلمان ما در حق ما ادا کردهاند بیش از تربیت، ضد-تربیت بوده است.
من روز معلم را فقط به معلمان شایسته و حقیقی که اندکشمار هم هستند، عمیقاً تبریک عرض میکنم و تسلیت میگویم به مرگ وجدان و اخلاق آن کسانی که با سوءنیتها و سوءاستفادههای شخصی، هم حیثیت تعلیم و هم جان متعلم را به تباهی کشیده و میکشند! 💔
@islie
فعلی که تعریف و قواعد مشخصی دارد،
اولین قاعدهاش شاید این باشد که معلم چگونه اندیشیدن در باب هر موضوع را میآموزاند و نه یک گونهی خاص از اندیشهها را
مقام معلم آنیست که در عمق جان انسان و متعلم اثر میکند
نه آنی که بهخاطر یک پول سیاه بامنت و همیشه معوقه، بخواهد صرفاً رفع تکلیف بکند
آن مقامی که در تاریخ ذیل عنوان معلمی همیشه در حال درخشش بود
این چیزی نیست که ما امروز به عنوان یک شغل رایج و آسیبدیده در این کشور میشناسیم!
بسیاری از شاغلان این شغل، اصلاً به معنای حقیقی، معلم نیستند. اینها فقط شاغلند
آن مقامی که در تاریخ همهی بزرگان در مدحش گفتهاند که این مشاغل سخیف و متکلفانه نیستند!
تا زمانی که تعلیم میدهی طبق قواعد و موازین علمی و اخلاقی، معلمی، حتی اگر هیچ مرجع معتبری تو را معلم نشناسد. اما اگر تعلیم ندهی یا مطابق علم و اخلاق تعلیم ندهی، معلم نیستی ولو تمام مراجع رسمی و تمام قوانین و کشورها، تو را معلم بشناسند.
سالها پیش یکی از معلمانم در اعتراض به والدین ما گفت «کسی که خودش تربیت نشده چگونه میتواند فرزندانی را تربیت کند؟!»، همان لحظه فوراً در دلم گفتم «چقدر درست گفت اما حیف که خودش هم تربیت نشده بود» و واقعاً هم تشخیصم درست بود و تربیت نشده بود. آنچه اکثر معلمان ما در حق ما ادا کردهاند بیش از تربیت، ضد-تربیت بوده است.
من روز معلم را فقط به معلمان شایسته و حقیقی که اندکشمار هم هستند، عمیقاً تبریک عرض میکنم و تسلیت میگویم به مرگ وجدان و اخلاق آن کسانی که با سوءنیتها و سوءاستفادههای شخصی، هم حیثیت تعلیم و هم جان متعلم را به تباهی کشیده و میکشند! 💔
@islie
موافقید در گروه ویسچت برگزار شود؟ برای بحث با متدینان.
از بین دینداران آیا کسی هست که تسلط فلسفیِ لازم را داشته باشد و بخواهد در بحث شرکت کند؟ اگر بله، اطلاع بدهید.
از بین دینداران آیا کسی هست که تسلط فلسفیِ لازم را داشته باشد و بخواهد در بحث شرکت کند؟ اگر بله، اطلاع بدهید.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من خطاب به همهی دخترانی که فارسی را میفهمند... ❤️✌️
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
اگه فکر میکنین که فقط مسلمونها هستن که از قرآن معجزات علمی بیرون میکشن، دارید اشتباه میکنین! 😁 هر چند که منتقدان تقریباً همهی این معجزات Fake رو رد کردن، ولی جالبه اگه اینبار از یه جنبهی دیگه این موضوع رو مورد انتقاد قرار بدیم. با یه پرسش از خود مسلمونها…
هندوها چی میگن؟!
مدعی هستن که در متون باستانیِ آیین هندو، بهنحو دقیق و عجیبی فاصلهی زمین تا خورشید - همونطور که ناسا محاسبه کرده - پیشگویی شده!
بهراستی باورکردنی است؟! هزاران سال پیش، بدون تلسکوپ، بدون ماهواره، بدون کامپیوتر و... چگونه چنین پیشگوییهای علمیای در آیینی اومده که حتی خود مسلمانان هم اون رو زمینی و بشری میدونن؟!
الحق والانصاف این مواردی که هندوها بهعنوان اعجاز علمی متون مقدس خودشون میارن کجا، و نظایر اسلامیاش از مسلمانان ما کجا! زمین تا خورشید بینشون فرق هست.
رفرنسها:
https://medium.com/@jijnasa/hanuman-chalisa-predicts-distance-between-sun-and-earth-b6e95ffe628f
https://steemit.com/research/@n999/distance-between-sun-and-earth-is-mentioned-in-hanuman-chalisa-an-ancient-prayer
https://www.tutorialspoint.com/what-is-the-meaning-of-line-yug-shahstra-yojan-par-bhanu-which-is-taken-from-hanuman-chalisa
https://www.indiadivine.org/distance-between-sun-and-earth-is-mentioned-in-hanuman-chalisa-an-ancient-prayer/
@islie
مدعی هستن که در متون باستانیِ آیین هندو، بهنحو دقیق و عجیبی فاصلهی زمین تا خورشید - همونطور که ناسا محاسبه کرده - پیشگویی شده!
بهراستی باورکردنی است؟! هزاران سال پیش، بدون تلسکوپ، بدون ماهواره، بدون کامپیوتر و... چگونه چنین پیشگوییهای علمیای در آیینی اومده که حتی خود مسلمانان هم اون رو زمینی و بشری میدونن؟!
الحق والانصاف این مواردی که هندوها بهعنوان اعجاز علمی متون مقدس خودشون میارن کجا، و نظایر اسلامیاش از مسلمانان ما کجا! زمین تا خورشید بینشون فرق هست.
رفرنسها:
https://medium.com/@jijnasa/hanuman-chalisa-predicts-distance-between-sun-and-earth-b6e95ffe628f
https://steemit.com/research/@n999/distance-between-sun-and-earth-is-mentioned-in-hanuman-chalisa-an-ancient-prayer
https://www.tutorialspoint.com/what-is-the-meaning-of-line-yug-shahstra-yojan-par-bhanu-which-is-taken-from-hanuman-chalisa
https://www.indiadivine.org/distance-between-sun-and-earth-is-mentioned-in-hanuman-chalisa-an-ancient-prayer/
@islie
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اعتصاب آخوندها!
این طلبه میگه اگه روحانیون یه چند دههای نباشن، کمکم عدم حضورشون احساس و معضل میشه! بیایید این مدعای باطلش رو بررسی کنیم...
طلبه کیست؟ کسی که در حوزهها، بعضی علوم نظری رو میآموزه. مثل چی؟ کلام، منطق، تاریخ، صرف و نحو و... .
در متدولوژی، علوم نظریای مثل فلسفه، منطق، کلام، نحو، فیزیک، فیزیولوژی و... وظیفهی شناخت، تعریف و استدلال نظری رو دارن. در مقابل، علوم عملی یا فنی، مثل پزشکی، مهندسی، معماری و... با تکیهی بر علوم نظری، وارد عرصهی عمل شده و به تولید، تعمیر، ترمیم و بهطور کلی تغییر در ساحت عمل مشغول میشن.
یه پزشک، با کمک آناتومی و فیزیولوژی (علوم نظری)، به درمان شاغله، یعنی کاری که متخصص نظریِ اون علوم (یعنی یه فیزیولوژیست یا آناتومیست) بهتنهایی قادر به انجامش نیست. مهندس و معمار هم از ریاضیات و فیزیک استفاده میکنن برای راه و شهرسازی و خانهسازی و... .
در این بین اما، جایگاه «طلبگی» کجاست؟! این پرسش مهمی است که میخوایم جوابش رو بهطور مفصل بیان کنیم.
@islie
این طلبه میگه اگه روحانیون یه چند دههای نباشن، کمکم عدم حضورشون احساس و معضل میشه! بیایید این مدعای باطلش رو بررسی کنیم...
طلبه کیست؟ کسی که در حوزهها، بعضی علوم نظری رو میآموزه. مثل چی؟ کلام، منطق، تاریخ، صرف و نحو و... .
در متدولوژی، علوم نظریای مثل فلسفه، منطق، کلام، نحو، فیزیک، فیزیولوژی و... وظیفهی شناخت، تعریف و استدلال نظری رو دارن. در مقابل، علوم عملی یا فنی، مثل پزشکی، مهندسی، معماری و... با تکیهی بر علوم نظری، وارد عرصهی عمل شده و به تولید، تعمیر، ترمیم و بهطور کلی تغییر در ساحت عمل مشغول میشن.
یه پزشک، با کمک آناتومی و فیزیولوژی (علوم نظری)، به درمان شاغله، یعنی کاری که متخصص نظریِ اون علوم (یعنی یه فیزیولوژیست یا آناتومیست) بهتنهایی قادر به انجامش نیست. مهندس و معمار هم از ریاضیات و فیزیک استفاده میکنن برای راه و شهرسازی و خانهسازی و... .
در این بین اما، جایگاه «طلبگی» کجاست؟! این پرسش مهمی است که میخوایم جوابش رو بهطور مفصل بیان کنیم.
@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
اعتصاب آخوندها! این طلبه میگه اگه روحانیون یه چند دههای نباشن، کمکم عدم حضورشون احساس و معضل میشه! بیایید این مدعای باطلش رو بررسی کنیم... طلبه کیست؟ کسی که در حوزهها، بعضی علوم نظری رو میآموزه. مثل چی؟ کلام، منطق، تاریخ، صرف و نحو و... . در متدولوژی،…
در این بین اما، جایگاه «طلبگی» کجاست؟! یه طلبه معمولاً با چندین علم نظری مثل کلام، منطق، اصول، تفسیر، حدیث، رجال، اخلاق، تاریخ، صرف و نحو و... آشنا میشه، اما سؤال اینجاست که در مقام طلبگی، چه امتیازی، چه نوآوریای نسبت به متخصصان این علوم داره؟! در عمل، چه چیزی اضافه میکنه به این علوم و متخصصان این علوم؟
یه طلبه اگه کارش تعلیم باشه، ارزشش به طلبگی نیست، به معلمی هست! اگه کارش تفسیر باشه، ارزشش به مفسری هست و نه طلبگی. اگه کارش تصریف باشه، مقامش به آشنایی با علم صرف هست نه طلبگی. میخوام بگم طلبه بماهی طلبه، هیچ ارزش مازادی نداره، هیچ فایدهای نداره، هیچ کارکردی نداره! طلبه بماهی معلم یا بماهی مفسر، شاید کارکردی داشته باشه، اما بماهی طلبه، خیر! هرگز.
منطق خونده ولی مثل یه متخصص منطق قدرت تعریف و استدلال نداره! تفسیر خونده ولی مثل یه متخصص قدرت تأویل و تبیین نداره، اخلاق خونده ولی نسبت به یه عالم اخلاق، بیسواد محسوب میشه، کلام خونده ولی مثل یه متکلم قدرت تکلم نداره، صرف و نحو خونده اما نسبت به یه متخصص زبان عربی قدرت علمی نداره! یعنی اگه عمرش رو مصروف تعمیق در یکی از این علوم میکرد، حداقل به لحاظ نظری یه کارکردی میداشت! الان یه ناخنک به اینجا زده یه ناخنک به اونجا، تهش چی دراومده؟! پزشک یه بخشهایی از فیزیولوژی و آناتومی و بیوشیمی و بیوفیزیک و... رو میخونه ولی نوآوریِ فنی و عملی داره، طلبه چی؟ هیچی! حتی اینم نیست که بگی یه دایرةالمعارف شده که میتونه مثل یه پزشک عمومی به پرسشهای عمومی و عوام پاسخ بده، حتی اینم نیست! چون بهقدری در این علوم مختلف، سطحی و کمعمق پیش رفته که حتی شبهات رو هم نمیتونه جواب بده، حتی یه بحث منسجم و دقیق نمیتونه داشته باشه. برای اینکه بتونی مشاورهی علمی بدی - حتی به عوام - باید در اون علم عمیق و متخصص شده باشی، یه طلبه در کدوم یک از این علوم نظری متخصص شده؟! وقتی متخصصان عمیق این علوم هستن، چرا باید به یه طلبهی سطحی رجوع کرد؟ میگم طلبه و منظورم فقط این جوجههاشون نیست، مجتهدینشون هم مشمول طلبگیاند. یه فقیه بهجای اینکه وقتش رو با این علوم مختلف و پراکنده و سطحی تلف کنه باید بره روی تفسیر و تأویل و هرمنوتیک تمرکز کنه و در این علوم به تخصص و عمق برسه؛ ولی در این علوم متخصصه؟ نه! عمیقه؟ نه! از بزرگترین مفسران تاریخ اسلام، چند نفر بودن که به هرمنوتیک تخصص و تسلط کافی داشتن؟!
کسی از بین طلاب و روحانیون هم اگه بخواد به سطح علمیِ قابل قبولی برسه، باید مطالعات آزاد و خارج از برنامهی حوزه داشته باشه، یعنی راهی رو بره که متخصصان همین علوم نظریِ مذکور رفتن.
ایشون میگه ما نباشیم ببینین چه بلایی سر جامعه میاد، سر خانواده میاد، سر اخلاق میاد! اینها چه ربطی به شما داره؟ ما رو به خیر تو امید نیست، شر مرسان! اگه خیلی کوتاه بیاییم و بگیم بر فرض که در طی تاریخ به این ساحات حساس گند نزدین، حداقل این رو با اطمینان میگم کمکی هم به ارتقاء و پیشرفتش نکردین! اگه نباشن متخصصان فلسفه و تفکر انتقادی و جامعهشناسی و روانشناسی و اقتصاد و تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش و... اگه اینها نباشن اونوقت میشه گفت جامعه میره به سمت فناء! چنانکه الان در این علوم با کمبود متخصص لایق مواجهیم و جامعه داره به همون سمت میره! شما چرا اینها رو به خودت میچسبونی؟ حتی اگه خمیر به شیشه بچسبه، این کارکردهای اجتماعی به طلبگیِ شما نمیچسبه. دیگه با نهایت ارفاق و تخفیف میتونیم ازت بپذیریم که اگه شما نباشین نهایت تبلیغ دین و توسعهی فقه شاید - شاید - بازارش از رونق بیوفته، که اونم پاسخ میدیم: خب بیوفته! فقه لنگ و مبهم و عقیم شما چه دردی رو دوا میکنه؟ بذار جمع بشه بساط و دکان این اباطیل. چه بهتر! در ایران بهجای اینکه در هر رشتهی دانشگاهی - مثل ملل نوین - به دانشجویان تفکر انتقادی آموزش بدن، تحصیل معارف اسلامی رو اجباری و جا کردن! شما نباشین بساط اینها جمع میشه؟ بذار بشه! بهتر و زودتر. باور کنین نباشین همهچیز بهتره.
@islie
یه طلبه اگه کارش تعلیم باشه، ارزشش به طلبگی نیست، به معلمی هست! اگه کارش تفسیر باشه، ارزشش به مفسری هست و نه طلبگی. اگه کارش تصریف باشه، مقامش به آشنایی با علم صرف هست نه طلبگی. میخوام بگم طلبه بماهی طلبه، هیچ ارزش مازادی نداره، هیچ فایدهای نداره، هیچ کارکردی نداره! طلبه بماهی معلم یا بماهی مفسر، شاید کارکردی داشته باشه، اما بماهی طلبه، خیر! هرگز.
منطق خونده ولی مثل یه متخصص منطق قدرت تعریف و استدلال نداره! تفسیر خونده ولی مثل یه متخصص قدرت تأویل و تبیین نداره، اخلاق خونده ولی نسبت به یه عالم اخلاق، بیسواد محسوب میشه، کلام خونده ولی مثل یه متکلم قدرت تکلم نداره، صرف و نحو خونده اما نسبت به یه متخصص زبان عربی قدرت علمی نداره! یعنی اگه عمرش رو مصروف تعمیق در یکی از این علوم میکرد، حداقل به لحاظ نظری یه کارکردی میداشت! الان یه ناخنک به اینجا زده یه ناخنک به اونجا، تهش چی دراومده؟! پزشک یه بخشهایی از فیزیولوژی و آناتومی و بیوشیمی و بیوفیزیک و... رو میخونه ولی نوآوریِ فنی و عملی داره، طلبه چی؟ هیچی! حتی اینم نیست که بگی یه دایرةالمعارف شده که میتونه مثل یه پزشک عمومی به پرسشهای عمومی و عوام پاسخ بده، حتی اینم نیست! چون بهقدری در این علوم مختلف، سطحی و کمعمق پیش رفته که حتی شبهات رو هم نمیتونه جواب بده، حتی یه بحث منسجم و دقیق نمیتونه داشته باشه. برای اینکه بتونی مشاورهی علمی بدی - حتی به عوام - باید در اون علم عمیق و متخصص شده باشی، یه طلبه در کدوم یک از این علوم نظری متخصص شده؟! وقتی متخصصان عمیق این علوم هستن، چرا باید به یه طلبهی سطحی رجوع کرد؟ میگم طلبه و منظورم فقط این جوجههاشون نیست، مجتهدینشون هم مشمول طلبگیاند. یه فقیه بهجای اینکه وقتش رو با این علوم مختلف و پراکنده و سطحی تلف کنه باید بره روی تفسیر و تأویل و هرمنوتیک تمرکز کنه و در این علوم به تخصص و عمق برسه؛ ولی در این علوم متخصصه؟ نه! عمیقه؟ نه! از بزرگترین مفسران تاریخ اسلام، چند نفر بودن که به هرمنوتیک تخصص و تسلط کافی داشتن؟!
کسی از بین طلاب و روحانیون هم اگه بخواد به سطح علمیِ قابل قبولی برسه، باید مطالعات آزاد و خارج از برنامهی حوزه داشته باشه، یعنی راهی رو بره که متخصصان همین علوم نظریِ مذکور رفتن.
ایشون میگه ما نباشیم ببینین چه بلایی سر جامعه میاد، سر خانواده میاد، سر اخلاق میاد! اینها چه ربطی به شما داره؟ ما رو به خیر تو امید نیست، شر مرسان! اگه خیلی کوتاه بیاییم و بگیم بر فرض که در طی تاریخ به این ساحات حساس گند نزدین، حداقل این رو با اطمینان میگم کمکی هم به ارتقاء و پیشرفتش نکردین! اگه نباشن متخصصان فلسفه و تفکر انتقادی و جامعهشناسی و روانشناسی و اقتصاد و تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش و... اگه اینها نباشن اونوقت میشه گفت جامعه میره به سمت فناء! چنانکه الان در این علوم با کمبود متخصص لایق مواجهیم و جامعه داره به همون سمت میره! شما چرا اینها رو به خودت میچسبونی؟ حتی اگه خمیر به شیشه بچسبه، این کارکردهای اجتماعی به طلبگیِ شما نمیچسبه. دیگه با نهایت ارفاق و تخفیف میتونیم ازت بپذیریم که اگه شما نباشین نهایت تبلیغ دین و توسعهی فقه شاید - شاید - بازارش از رونق بیوفته، که اونم پاسخ میدیم: خب بیوفته! فقه لنگ و مبهم و عقیم شما چه دردی رو دوا میکنه؟ بذار جمع بشه بساط و دکان این اباطیل. چه بهتر! در ایران بهجای اینکه در هر رشتهی دانشگاهی - مثل ملل نوین - به دانشجویان تفکر انتقادی آموزش بدن، تحصیل معارف اسلامی رو اجباری و جا کردن! شما نباشین بساط اینها جمع میشه؟ بذار بشه! بهتر و زودتر. باور کنین نباشین همهچیز بهتره.
@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
اینجا چی داریم؟ 😍 سرعت دقیق نور در آیین هندو! ☀️ سایانا (SAYANA)، یه دانشمند ودیک از قرن چهاردهم، جایی گفته: «با احترام عمیق، به خورشید تعظیم میکنم، که در نصف یه نیمشا (NIMESHA)، ۲۲۰۲ یوجانا (YOJANA) را طی میکند.» خب محاسبهی سرعت نور بر پایهی قول…
قصد دارم رقبای جدی و قَدَر مسلمانان معجزهتراش، در آیین هندو را به شما معرفی کنم!
تقریباً همهی ما در جریان ادعای بعضی مسلمانان، مربوط به پیشگوییهای علمیِ قرآن - یا حتی سنت - هستیم، ولی از نظایر آنها در سایر ادیان و آیینها نامطلعایم.
چنین سوءاستفادههای بیشرفانه و ناشیانهای از هژمونیِ علوم تجربی، مختص به جهان اسلام نیست و در بقیه و مخصوصاً هندوها هم دیده میشود. بسیاری از هندوها هم جداً معتقدند که در کتب مقدس آنها، هزاران سال پیش - حتی هزاران سال پیش از اسلام و میلاد مسیح - پیشگوییهای بسیار دقیق و عجیبی آورده شده و به آن افتخار میکنند! مسلمانان این متون و کتب و آیینها را الهی و ماورائی نمیدانند، از جانب خدا و نبیِ خدا نمیدانند، نسخههای منسوخ و پیشین دین نمیدانند. پس باید روشن کنند که منشأ این پیشگوییها، کجاست؟!
@islie
تقریباً همهی ما در جریان ادعای بعضی مسلمانان، مربوط به پیشگوییهای علمیِ قرآن - یا حتی سنت - هستیم، ولی از نظایر آنها در سایر ادیان و آیینها نامطلعایم.
چنین سوءاستفادههای بیشرفانه و ناشیانهای از هژمونیِ علوم تجربی، مختص به جهان اسلام نیست و در بقیه و مخصوصاً هندوها هم دیده میشود. بسیاری از هندوها هم جداً معتقدند که در کتب مقدس آنها، هزاران سال پیش - حتی هزاران سال پیش از اسلام و میلاد مسیح - پیشگوییهای بسیار دقیق و عجیبی آورده شده و به آن افتخار میکنند! مسلمانان این متون و کتب و آیینها را الهی و ماورائی نمیدانند، از جانب خدا و نبیِ خدا نمیدانند، نسخههای منسوخ و پیشین دین نمیدانند. پس باید روشن کنند که منشأ این پیشگوییها، کجاست؟!
@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
قصد دارم رقبای جدی و قَدَر مسلمانان معجزهتراش، در آیین هندو را به شما معرفی کنم! تقریباً همهی ما در جریان ادعای بعضی مسلمانان، مربوط به پیشگوییهای علمیِ قرآن - یا حتی سنت - هستیم، ولی از نظایر آنها در سایر ادیان و آیینها نامطلعایم. چنین سوءاستفادههای…
چنانکه ذکر شد، بسیاری از پیروان آیین هندو هم، بهجد معتقدند که در متون باستانیِ چندهزارسالهی این آیین، دادهها و پیشگوییهای علمیِ بسیار دقیق و مهمی آورده شده است و از این موضوع چنین نتیجه میگیرند که این متون زمینی و بشری نیست و باید به دستورات و احکام آن عمل کرد! مثلاً Chhabra و Puri Das در این کتابی که عکسش را در بالا میبینید مدعی شدهاند که:
«ما این کتاب را به تبعیت از بدعتگذاران شجاعی نوشتهایم که علم را متحول کردهاند! ما پیشنهادی رادیکال ارائه میدهیم که متون باستانیِ سانسکریت، معروف به پوراناها، توصیفی جامع از تاریخ جهان ارائه میدهند. ما کشف کردیم که پوراناها شامل تاریخهایی فوقالعاده دقیق برای بیگبنگ، شکلگیری خورشید و انقراضهای بزرگ هستند. اگر شواهد این کتاب شما را قانع کند که پوراناها توصیفی دقیق از تاریخ و آیندهی جهان ارائه میدهند، میخواهیم توجه شما را به این نکته جلب کنیم که پوراناها راهحلی جامع برای معضلات اجتماعی و زیستمحیطیِ کنونی نیز ارائه کردهاند. با وجود آنکه هزاران سال پیش نوشته شدهاند، پوراناها بهدقت بیماریهای زیستمحیطی و روانی دوران ما را توصیف میکنند. راهحل پورانایی، یک سبک زندگیِ پایدار مبتنی بر تمرین مدیتیشن است، که در فصل ۹ مورد بحث قرار گرفته است. ما شخصاً از این روش عملیِ پورانایی بهرهمند شدهایم و مایلیم آن را با تمام محققان به اشتراک بگذاریم.
در گفتوگوی دین و علم، تاکنون علم جایگاه برتر را داشته است، اما شواهد تجربیِ دقیق، که پیشتر در انحصار علوم تجربی بود، اکنون در پوراناهای باستانیِ ما یافت میشود. کار ما نشان میدهد که دههها پیشرفت سختکوشانهی فناوری، نهایتاً علم را به آستانهی پوراناها رسانده است، متونی که هزاران سال بدون تغییر باقی ماندهاند. افزون بر این، پیشگوییهای پورانایی دربارهی اکتشافات علمیِ آینده چنان پیشرفته هستند که دانشمندان تازه به سطحی از تخصص رسیدهاند که میتوانند آنها را تأیید کنند.
برخی افراد کار علمی را تنها زمانی جدی میگیرند که در مجلات تخصصی داوریشده منتشر شده باشد. ما با خوشحالی اعلام میکنیم که مقالهای حاویِ یافتههای کلیدیِ ما برای انتشار در شمارهی فوریهی ۲۰۲۱ مجلهی European Journal of Science and Theology پذیرفته شده است».
حال، لطفاً مسلمانان عزیز موضعگیری کنند! بهنظر شما پوراناها و سایر متون باستانیِ هندوها، بشری و زمینی نیست؟ الهی و ماورائی است؟ لطفاً موضع خودتان را بهنحو شفاف و دقیق روشن کنید!
@islie
«ما این کتاب را به تبعیت از بدعتگذاران شجاعی نوشتهایم که علم را متحول کردهاند! ما پیشنهادی رادیکال ارائه میدهیم که متون باستانیِ سانسکریت، معروف به پوراناها، توصیفی جامع از تاریخ جهان ارائه میدهند. ما کشف کردیم که پوراناها شامل تاریخهایی فوقالعاده دقیق برای بیگبنگ، شکلگیری خورشید و انقراضهای بزرگ هستند. اگر شواهد این کتاب شما را قانع کند که پوراناها توصیفی دقیق از تاریخ و آیندهی جهان ارائه میدهند، میخواهیم توجه شما را به این نکته جلب کنیم که پوراناها راهحلی جامع برای معضلات اجتماعی و زیستمحیطیِ کنونی نیز ارائه کردهاند. با وجود آنکه هزاران سال پیش نوشته شدهاند، پوراناها بهدقت بیماریهای زیستمحیطی و روانی دوران ما را توصیف میکنند. راهحل پورانایی، یک سبک زندگیِ پایدار مبتنی بر تمرین مدیتیشن است، که در فصل ۹ مورد بحث قرار گرفته است. ما شخصاً از این روش عملیِ پورانایی بهرهمند شدهایم و مایلیم آن را با تمام محققان به اشتراک بگذاریم.
در گفتوگوی دین و علم، تاکنون علم جایگاه برتر را داشته است، اما شواهد تجربیِ دقیق، که پیشتر در انحصار علوم تجربی بود، اکنون در پوراناهای باستانیِ ما یافت میشود. کار ما نشان میدهد که دههها پیشرفت سختکوشانهی فناوری، نهایتاً علم را به آستانهی پوراناها رسانده است، متونی که هزاران سال بدون تغییر باقی ماندهاند. افزون بر این، پیشگوییهای پورانایی دربارهی اکتشافات علمیِ آینده چنان پیشرفته هستند که دانشمندان تازه به سطحی از تخصص رسیدهاند که میتوانند آنها را تأیید کنند.
برخی افراد کار علمی را تنها زمانی جدی میگیرند که در مجلات تخصصی داوریشده منتشر شده باشد. ما با خوشحالی اعلام میکنیم که مقالهای حاویِ یافتههای کلیدیِ ما برای انتشار در شمارهی فوریهی ۲۰۲۱ مجلهی European Journal of Science and Theology پذیرفته شده است».
حال، لطفاً مسلمانان عزیز موضعگیری کنند! بهنظر شما پوراناها و سایر متون باستانیِ هندوها، بشری و زمینی نیست؟ الهی و ماورائی است؟ لطفاً موضع خودتان را بهنحو شفاف و دقیق روشن کنید!
@islie
اگه بتونی دو ساعت بدون اکسیژن زنده بمونی، عمر بینهایت پیدا میکنی،
فقط یادت باشه که اگه ده دقیقه به بدنت اکسیژن نرسه، خواهی مرد!
خب، بهنظرت چطوری میتونی عمر بینهایت رو از آن خودت کنی؟
بعضی از بزرگترین فیلسوفان هم، میگن اگه بتونی از چهارچوب ذهن بشریات خارج بشی، میتونی به پاسخ خیلی از پرسشهات برسی و واقعیت رو لخت و عور، همونطور که هست، درک و مشاهده کنی،
ولی یادت باشه، ممکن نیست بدون این چهارچوب بشریِ ذهنت، چیزی رو بتونی درک و مشاهده کنی!
خب، بهنظرت چطوری میتونی واقعیت رو لخت و عور ببینی؟!
این مسئله و پرسشِ معرفتشناسیِ کانته! میگه تو میتونی مسائلی مثل آغاز جهان، بعد از مرگ، جهانها و پدیدههایی بدون علت و خالق و... رو حل کنی و خیلی از واقعیتها رو ببینی، اما به این شرط که بتونی از چهارچوب ذهنت خارج بشی،
اما متأسفانه بدون این چهارچوب، دیگه ذهنی وجود نداره و نمیتونی چیزی رو درک و مشاهده کنی!
وقتی فلسفهی کانت رو بخونی متوجه میشی تلاشهای بعضی از خداباوران در اثبات وجود خدا و خالق و ادیان و مذاهب، چقدر سادهلوحانه و سطحی بوده و هست!
@islie
فقط یادت باشه که اگه ده دقیقه به بدنت اکسیژن نرسه، خواهی مرد!
خب، بهنظرت چطوری میتونی عمر بینهایت رو از آن خودت کنی؟
بعضی از بزرگترین فیلسوفان هم، میگن اگه بتونی از چهارچوب ذهن بشریات خارج بشی، میتونی به پاسخ خیلی از پرسشهات برسی و واقعیت رو لخت و عور، همونطور که هست، درک و مشاهده کنی،
ولی یادت باشه، ممکن نیست بدون این چهارچوب بشریِ ذهنت، چیزی رو بتونی درک و مشاهده کنی!
خب، بهنظرت چطوری میتونی واقعیت رو لخت و عور ببینی؟!
این مسئله و پرسشِ معرفتشناسیِ کانته! میگه تو میتونی مسائلی مثل آغاز جهان، بعد از مرگ، جهانها و پدیدههایی بدون علت و خالق و... رو حل کنی و خیلی از واقعیتها رو ببینی، اما به این شرط که بتونی از چهارچوب ذهنت خارج بشی،
اما متأسفانه بدون این چهارچوب، دیگه ذهنی وجود نداره و نمیتونی چیزی رو درک و مشاهده کنی!
وقتی فلسفهی کانت رو بخونی متوجه میشی تلاشهای بعضی از خداباوران در اثبات وجود خدا و خالق و ادیان و مذاهب، چقدر سادهلوحانه و سطحی بوده و هست!
@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
اگه بتونی دو ساعت بدون اکسیژن زنده بمونی، عمر بینهایت پیدا میکنی، فقط یادت باشه که اگه ده دقیقه به بدنت اکسیژن نرسه، خواهی مرد! خب، بهنظرت چطوری میتونی عمر بینهایت رو از آن خودت کنی؟ بعضی از بزرگترین فیلسوفان هم، میگن اگه بتونی از چهارچوب ذهن بشریات…
برای همین کانت اثبات وجود خدا رو ممکن نمیدونست و هیچکدوم از براهین اثبات وجود خدا رو هم معتبر نمیدید. کانت سعی کرد برای نجات اخلاق و غلبه بر شکاکیت، از طریق عقل عملی دربارهی خدا حرفهایی بزنه اما شکست خورد و برهان اخلاقیِ کانت یکی از ضعیفترین و سطحیترین براهین تاریخه. بهطور کلی نقصها و عیبهای فلسفهی اون دوران، توجه و دقت فلاسفهی تیزی مثل دکارت و کانت رو جلب کرده بود، اما چون شکاکیت اون زمان چهرهی ناخوشایند و ترسناک و مطرودی داشت، معمولاً هیچ فیلسوفی نمیخواست شکاک محسوب بشه، برای همین، وقتی در چیزی شک میکرد و عمارت پوسیدهی گذشتگان رو پایین میکشید، دلش میخواست بلافاصله خودش راهی برای عبور از این شکها پیدا کنه و این شهوت قوی باعث میشد بعد از اون دقتهای تاریخی و عمیق، دچار سطحیات و شطحیات بیارزشی بشه. خیلی از کسانی که شک رو تقویت کردن خواستن بعدش اون رو نابود کنن اما موفق نشدن و زورشون نرسید!
@islie
@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
برای همین کانت اثبات وجود خدا رو ممکن نمیدونست و هیچکدوم از براهین اثبات وجود خدا رو هم معتبر نمیدید. کانت سعی کرد برای نجات اخلاق و غلبه بر شکاکیت، از طریق عقل عملی دربارهی خدا حرفهایی بزنه اما شکست خورد و برهان اخلاقیِ کانت یکی از ضعیفترین و سطحیترین…
اما نیچه کار ناتمام دکارت و کانت و بقیهی فلاسفهی قبل از خودش رو، به اتمام رسوند. نیچه مثل اونها از شکاکیت و نابودی نمیترسید، جسور بود، چیزهایی که قبلاً ساخته شده بود رو بیرحمانه نابود کرد و وقتی دید قدرت و توان بازسازیِ دوبارهی اون رو نداره، تلاش بیجا و بیهوده نکرد و متافیزیکی که با تمدن باشکوه یونان باستان ظهور کرده بود رو، بهطور کامل نابود کرد و دیگه اون رو نساخت. برای همینه که میگن، متافیزیک یونان، با نیچه به انتهای خودش رسید و بعد از نیچه، ما چیزی به نام متافیزیک نداریم.
نیچه:
«خدا دیگر مرده است و مرده باقی میماند و ما او را کشتهایم. چگونه خود را تسلی خواهیم داد؟ خود را؟ یعنی جنایتکارترین همهی جانیان را؟ آنچه مقدسترین و مقتدرترین چیز بود که تاکنون جهان به خودش دیده، بر اثر خونریزی بسیار حاصل از چاقوهای ما دیگر مرده است. چه کسی ما را از این خون پاک خواهد کرد؟ چه آبی برای ما موجود است تا خود را بشوییم؟ چه اعیادی بهر کفاره، چه مناسک مقدسی را از خود ابداع خواهیم کرد؟ آیا عظمت این عمل بیش از اندازه برای ما عظیم نیست؟ آیا نبایستی تنها خود خدایانی دیگر شویم تا شایستهی این کار باشیم؟»
@islie
نیچه:
«خدا دیگر مرده است و مرده باقی میماند و ما او را کشتهایم. چگونه خود را تسلی خواهیم داد؟ خود را؟ یعنی جنایتکارترین همهی جانیان را؟ آنچه مقدسترین و مقتدرترین چیز بود که تاکنون جهان به خودش دیده، بر اثر خونریزی بسیار حاصل از چاقوهای ما دیگر مرده است. چه کسی ما را از این خون پاک خواهد کرد؟ چه آبی برای ما موجود است تا خود را بشوییم؟ چه اعیادی بهر کفاره، چه مناسک مقدسی را از خود ابداع خواهیم کرد؟ آیا عظمت این عمل بیش از اندازه برای ما عظیم نیست؟ آیا نبایستی تنها خود خدایانی دیگر شویم تا شایستهی این کار باشیم؟»
@islie