[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
19.4K subscribers
3.64K photos
1.07K videos
71 files
1.71K links
️انسان هر اندازه کمتر از حقایق آگاهی داشته باشد، بیشتر پذیرای خرافات خواهد بود!



دروغ‌ها و خرافاتِ اسلام:
https://t.me/Islie_Group

گروه سیاسی:
t.me/joinchat/GKIeuzu7ZRbM56GRGidicg

Channels:
@KHOD2 | @KTYAB | @Womens_Mag | @ARKIV
Download Telegram
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش نهم

💠 جنگ قادسيه

🔹بدنبال شكست بويب و نزديک شدن مسلمانان به مدائن، بحران در دربار ايران تشديد می شود. فيروزان و رستم در جستجوی شخصيتی که بتواند درباريان را از آشفتگی و پراکندگی برهاند و آنان را به تبعيت از خود درآرد، به پوران پيشنهاد ميكنند که تمام زنان و معشوقه هاى خسرو را جمع آورى نموده و در ميان آنها تحقيق کند تا شايد پسرى از وى را بيابند و وى را شاه کنند. پوران همۀ زنان و معشوقه های خسرو را در قصری جمع آوردی کرده و سر انجام "جوانی از فرزندان شهريار پسِ خسرو مانده که مادرش از مردم بادورياست. کس پيش آن زن فرستادند و بياوردند ".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۶۲۹.
📎 @ISLIE
🔸به اين ترتيب يزدگرد سوم را يافته او را به شاهی ميرسانند. طبرى مى گويد پس از برگزيدن يزدگرد "همه بر او همسخن شدند و پارسيان آرام گرفتند واطاعت وى کردند و سران قوم در اطاعت و اعانت وى از هم پيشى گرفتند و براى پادگان ها و مرزها که خسرو داشته بود، چون حيره و انبار و ابله وديگر پادگان ها، سپاه ها معين شد. و مثنى و مسلمانان از کار پارسيان و همدلي شان در باره يزدگرد خبر يافتند و به عمر نامه نوشتند و خبر دادند که از مردم اطراف انتظار شورش دارند و تا وقتى که نامه به عمر رسيد مردم سواد، چه آنها که با مسلمانان پيمان داشتند و چه آنها که نداشتند، کافر شدند و مثنى با جمع خود برفت و در ذى قار مقر گرفت و مسلمانان در طف اردو زدند تا نامه عمر رسيد "
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۶۲۹.

🔅به اين ترتيب، با روی کار آمدن يزدگرد و همدلی درباريان با وی، و در نتيجۀ اميدی که به پيدايش ثبات در دربارساسانی در ميان اعراب وابسته به پادشاهی ايران بوجود می آيد، در تمام مناطق تحت کنترل مسلمانان- که همان عراق بوده، شورش در می گيرد و "مردم سواد چه آنها که با مسلمانان پيمان داشتند و چه آنها که نداشتند #کافر شدند" .
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۶۲۹.

🔰اينها مردم عرب در عراق اند که قبل
از شکست ايرانيان در قلمرو ايران قرار داشتند. بنابراين وقتی اينان که عرب بودند، با دو بار شورش نشان ميدهند که هيچگونه گرايشی نسبت به مسلمانان نداشته، بلکه از آنها بيزار بوده اند، چگونه ممکن است خودِ ايرانيان که هيچ نزديکی و مناسبتی با مسلمانان نداشته اند، تحت تاثير شعار جعلی برادری و برابری آنان قرار گرفته با آنها در تصرف خانه و زندگی شان همکاری کرده باشند .
•منابع بیشتر
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۲۱۰-۲۱۱
📔ترجمه الفتوح، متن، ص: ۱۰۱-۱۰۸

@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش دهم

💠جنگ قادسیه (۲)

🔹در ادامه عمر در نامه خود به مثنى دستور ميدهد که نيروهاى خود را از مناطقِ در معرض شورش بيرون آورده، بيرون از آن نگه دارد، تا خطرى متوجه وی نگردد. در ضمن، به او ميگويد "اکنون که عجمان به تلاش افتاده اند عربان را نيز به تلاش واداريد و با همه نيرو با همه نيروى آنها مقابل شويد". و حتى يکبار ديگر سنت بدویِ داوطلبانه بودن جنگ در نظام کلان را زير پا گذارده، دستور ميدهد تا در ميان قبايل ربيعه و هم پيمانانشان "هر که بدلخواه نيايد احضار شود".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۶۳۰.

🔅او در ضمن به همۀ عاملان خود در وليات و عمال قبايل عرب نامه مينويسد "که هر که را سلاح يا اسب يا توان جنگ دارد برگزينيد و سوی من فرستيد، شتاب کنيد، شتاب کنيد".

🔸از سوى ديگر با برگزيده شدن يزدگرد و احتمال تمرکز يابى نيروى ايرانيان، مسلمانان نيز که ميدانند پيروزی های تاکنونی شان بيشتر مديون پراکندگى و اختلافات درونى دشمن بوده است تا نيروى خودشان، با احساس خطر از اين تمرکزيابى، مى خواهند که اين بار خودِ عمر نيز راهى ميدان جنگ شود.

📜"عامۀ قوم گفتند: روان شو و ما را همراه ببر. و عمر با رای آنها همسخن شد که ميخواست آنها را با ملايمت از اين رای بگرداند و گفت: آماده شويد و لوازم فراهم کنيد که من می روم مگر آنکه رای بهتری پيش آيد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۶۳۱-۱۶۳۲.

🔹ولى عمر که ما در قبل نيز نمونه هايی از بزدلى او را نشان داديم، به بهانه مشاوره با اطرافيان از رفتن به ميدان جنگ طفره رفته و بجاى خود، سعد بن مالك را سالار سپاه عراق ميكند. طبری می گويد: "طلحه هماهنگ رای مردم بود، اما عبدالرحمان از جمله کسانی بود که او را از رفتن منع کرد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۶۳۳.

به اين ترتيب، عمر در مدينه مانده، سعد بن مالک را به همراه نيروهای کمکی از مدينه، و بعنوان فرمانده کل سپاه مسلمانان، به ميدان جنگ می فرستد.
📎 @ISLIE
🔅🔅سپاه مسلمانان در مجموع حدود سى و شش هزار نفر بود و جزو دسته هاى سپاه هفتادو چند کس از جنگاوران بدر بودند و "سيصدو ده و چند کس از آنها که صحبت پيمبر دريافته بودند تا بيعت رضوان يا جلوتر . سيصد کس از آنها که در فتح مكه حضور داشته بودند و هفتصد کس از فرزندان صحابه پيمبر از همه قبايل عرب."
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۶۴۲.

🔹بنابراين ملاحظه ميگردد که مسلمانانى آکه راهى جنگ شدند چندان از مهاجر و انصار نبودند و قريب به اتفاق آنان از قبايل اطراف و قبايلی که قبلا شورش کرده بودند و بنا بر فرمان عمر از روی اجبار آمده بودند و تمايل چندانی به شرکت در جنگ با ايران نداشتند. چنانکه در يک مورد، وقتی عمر به اردوگاه جنگجويان يمن که به مدينه احضار شده بودند رفته، آنها را تشويق به رفتن به جبهۀ عراق می کند، آنها احتراز نموده، به رفتن به جبهۀ شام (جنگ با رم) ابراز تمايل ميکنند. از اينرو، عمر ناچار می شود نيمی از آنان را به شام و نيم ديگر را به جنگ ايران بفرستد.

اين نشان ميدهد که هرچند سربازان ايرانی از پس کشمکش های درباری و شکست های متعدد از رمی ها و اعراب روحيه خود را بشدت از دست داده و انگيزە چندانی برای جنگ نداشتند، با اينحال، اعراب، بخاطر سوابق قبلی شان، همچنان از جنگ با آنان نگران و دچار ترس بوده اند.

•منابع بیشتر جهت مطالعه
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۲۱۰-۲۱۶
📔ترجمه الفتوح، متن، ص: ۱۰۱-۱۰۸

@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش یازدهم

💠جنگ قادسیه (3)

عمر تقريبا هر روز با سعد بن مالک، فرمانده جديد سپاه مسلمانان، مكاتبه و بر جريان کارها نظارت مستقيم دارد. به او ميگوید که نيروهاى خود را دقيقا در کجا مستقر سازد؛ از چه تاکتيكى در جنگ با ايرانيان استفاده کند؛ چگونه با اين يا آن تاکتيک و حيله آنان مقابله کند و در صورت شكست به کجا عقب نشينى نمايد.

🔅در یکی از این نامه ها ؛، عمر از آنجا که ميداند ايرانيان از نظر نفرات و تجهيزات جنگی بر او برتری دارند، به ابن سعد تاکيد می کند که تنها وقتی به آنان حمله کند که با گروه کوچکی از آنان مواجه می شود. در غير اينصورت، وقتی که با همه نيروی آنان روبرو ميگردد، هرگز با آنان درگير نشود.

🔅ثانيا، نيروهای خود را در جائی ميان کوه و بيابان به نحوی که اولی در خاک خودی و دومی در خاک دشمن باشد مستقر نمايد تا در صورت شکست بتواند در منطقه کوهستانی خودی که برای پيشروی دشمن ناشناخته و دشوار است، عقب نشينی و مقاومت نموده، از آنجا دست به ضد حمله بزند.

🔅همين طور، عمر از سعد ميخواهد از وضعيت دشمن، فرمانده و نفرات و محل دقيق آنها مرتبا برای او بنويسد. منجمله "بمن بنويس که گروه پارسيان تا کجا رسيده اند ... جايگاههای مسلمانان را با نهری که ميان شما و مداين هست برای ما وصف کن. چنانکه گويی بدان می نگرم و وضع خودتان را بر من روشن کن".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۶۴۳.
📎 @ISLIE
🔹در برابر اينهمه دقت و مراقبتی که عمر در جنگ بخرج ميداده، بالعکس، يزدگرد به پيروزی خود بسيار مطمئن و مغرور، و از اينرو، نيروی مسلمانان را جدی نمی گرفته است. بطوری که به نمايندگان آنها وقتی نزد او می آيند چنين می گويد:

📜"روي زمين قومى تيره روزتر و کم شمارتر و پر اختلاف تر از شما نمى شناسم. چنان بود که ما دهكده هاى اطراف را مى گماشتيم که به شما پردازند و پارسيان به جنگ شما نمى آمدند و شما طمع مقابله با آنها نداشتيد، اگر شمارتان بيشتر شده مغرور مشويد و اگر از تنگدستى آمده ايد تا به وقت فراوانى، آذوقه براى شما مقرر کنيم و سرانتان را حرمت کنيم و شما را جامه دهيم و يكى را پادشاهتان کنيم که باشما مدارا کند"
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۶۵۳.

🔰بنابراين، می بينيم در حاليكه عمر بسيار ترس دارد و در برخورد با ايرانيان دقت، احتياط و جديت زيادی به خرج داده، حتی نيروی آنان را آن طور که جنگ های بعدی نشان می دهند، بيش از حد ارزيابی می کند، برعکس، ايرانيان، مغرور از قدرت خود، پی به اهميت دشمن نبرده، آن را دست کم می گيرند. اين همان واقعيتی است که در جنگ بدر نيز ميان مسلمانان و سران قريش مشاهده کرديم. چيزی که با وجود برتری نيروی قريش باعث شکست آنان از مسلمانان شد.

بهرحال نماينده مسلمانان به شاه می گويد: "اگر می خواهی جزيه بده و تسليم باش و گر نه شمشير در ميان است مگر آنکه مسلمان شوی و خويشتن را نجات دهی". و يزدگرد از اين سخن جسورانه خشمگين شده و به آنان می گويد، "اگر نبود که فرستاده را نبايد کشت، شما را ميکشتم". آنگاه دستور ميدهد که بار خاکی بياورند. آنرا بار رئيس آنان می کند و به ماموران خود می گويد که او را مانند حيوان "برانيد تا از در مدائن بيرون شود". سپس به آنها می گويد:

📜"پيش يار خود باز گرديد و به او بگوييد رستم را می فرستم تا شما و او را در خندق قادسيه به گور کند که عبرت ديگران شويد آنگاه وی را سوی ديار شما می فرستم تا با شما بدتر از آن کند که شاپور کرده بود"
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۶۵۶.

•همچنین منابعی که پیشتر دادیم•
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش دوازدم

💠جنگ قادسیه (۴)

🔹لشکر مسلمانان بعنوان يک مشغله روزانه همچنان بکار کشتار و غارت مردم اطراف مشغول بوده، چنانچه غذای روزانه خود را از قِبَل همين غارت های نا جوانمردانه تامين می کرده است. طبری می گويد: "و چنان بود که مسلمانان به گوشت بسيار راغب بودند که گندم و جو و خرما و حبوبات چندان داشتند که برای مدتی بس بود و دسته ها برای گرفتن گوشت فرستاده می شد که از گوشت نام ميگرفت. از جمله غزاهای گوشت ، غزای گاوان و غزای ماهيان بود". اين غزاها (جنگها) به اين صورت برپا می شدند که سعد دسته هائی را به اطراف می فرستاد و اين ها هرجا که در دست مردم گاو و گوسفند و ماهی صيد شده می ديدند به آنها حمله برده و با کشتار صاحبانشان، در صورت مقاومت، اموال آنها را غارت و برای خوردن به اردوگاه می آوردند.

🔸از جمله در يکی از اين ماموريت ها که خود مسلمانان نام غزا يا جنگ ماهيان بر آن نهاده اند، بنا به نقل طبری "سعد پس از رفتن فرستادگان سوی يزدگرد، دسته ای فرستاد که برفتند تا به نزد گروهی از ماهی گيران رسيدند که ماهی بسيار شکار کرده بودند." اينها برای بردن اين ماهيان که دسترنج ماهی گيران بيچاره بود، سواد بن مالک تميمی را سوی نجاف و فراض می فرستند که برای بار کردن آنها مقداری خر و استر بياورد. او نيز به آنجا رفته ٣٠٠چهارپا از خر و استر و گاوان مردم بيچاره را بزور از آنان گرفته به محل ماهی ها آورده، ماهی ها را بار و به اردوگاه می برد. جالب است که در اردوگاه، سعد نه تنها ماهی ها، بلکه چهارپايان مردم را نيز، البته پس از جدا کردن خمس، يعنی سهم اميرالمومنين (يا به عبارت بهتر امير غارت گران)، ميان سربازان تقسيم می نمايد. طبری می گويد:

📜"سعد ماهيها را ميان کسان تقسيم کرد و چهار پايان را نيز تقسيم کرد و خمس را جز آنچه به غنيمت گيرندگان داده بود برگرفت و اين غزای ماهيان بود"
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۶۵۸.
📎 @ISLIE
📜همينطور، "مالک بن ربيعة بن خالد تَيمی، وائلی و مشاور بن نُعمان تَيمی ربيعی فرستاده شدند که بر فيوم حمله بردند و شتران بنی تِغلَب و نمر را بگرفتند و با همراهان آن براندند و شبانگاه پѧيش سعد آوردند و کسان شتران را کشتند و گوشت فراوان شد. " و "عمرو بن حارث نيز سوی نهرين حمله برد و بر در ثورا گوسفندان بسيار يافتند و در سرزمين شيلی که اکنون شهر زياد است براندند و به اردوگاه آوردند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۶۵۸.

به اين ترتيب ملحظه ميگردد که چگونه لشکر الهی، نه تنها هيچ ابايی از غارت صاف و ساده اموال مردم نداشته، بلکه حتی اين اموال غصب شده را حد اقل پس از رفع حاجت خود نيز به آنها بازنميگردانده، و آنها را در کمال سخاوت ميان افراد خود تقسيم می کرده. چنانچه گويی هيچگونه احترامی برای حق مردم بر نتيجه کار و اموال خود قائل نبوده، اموال ديگران را متعلق به خود می دانسته و هر زمان که می خواسته در راه خدا غارت ميکرده. اين دقيقا همان کاری بوده که ساير ارتش ها و اقوام غارتگر مانند لشکريان چنگيز و تيمور نيز با مردم سرزمينهای ديگر انجام می داده اند، تا جائيکه مردم سواد نزد يزدگرد نماينده می فرستند که "عربان در قادسيه فرود آمده اند... و از هنگامی که به قادسيه آمده اند هر چه را ميان آنها و فرات بوده ويران کرده اند و جز در قلعه ها مردم نمانده و چهار پا و آذوقه که در قلعه ها جا نگرفته از دست برفته و چيزی نمانده که ما را نيز از قلعه ها فرود آرند، آگر کمک به ما نرسد به ناچار تسليم آنها می شويم".

🎯اين نشان ميدهد که مردمِ حتی عرب، نه هوادار اين و نه آن بوده اند، و در نهايت در فکر مصالح خود بوده، اگر هم در مواردی به اين يا آن دسته می پيوسته اند از روی اجبار و نه ميل بوده است.

📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۲۲۲

@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش سیزدهم
💠جنگ قادسیه (۵)

همانطور که در پست قبل دیدیم با چنين کشتار‌ها و غارت هایی و زير فشار مردم است که يزدگرد مسئله را جدی گرفته، رستم را احضارکرده، او را مامور جمع آوری سپاه برای سرکوبی مسلمانان می کند. رستم میگوید :

📜"ای پادشاه! مرا بگذار که عربان تا وقتی مرا به مقابلۀ آنها وانداری پيوسته از عجمان بيمناک باشند، ... در جنگ، تامل ازشتاب بهتر است و اينک تامل بايد که جنگ سپاهی از پس سپاهی ديگر، از عزيمت يکجا درستتر مينمايد و برای دشمن سختتر است... تا وقتی که من شکست نخورده باشم پارسيان از کوشش نمانند و همچنان در دل عربان مهابت داشته باشم."
📗طبری، جلد پنجم، ص .1673-1672

🔅بعلاوه، رستم به غلط فکر می کرده است که اينبار نيز عربان نه برای فتح و پيشروی، بلکه مانند گذشته، صرفا برای غارت آمده اند و پس از مدتی در مقابل سپاه های ارسالی که برای تنبيه آنان اعزام می شوند، خسته شده به شهر و ديار خود بازخواهند گشت. شايد هم او که سردار بزرگ و صاحب نامی بوده است، رفتن به جنگِ مشتی قبايل غارتگر بدوی را دون شان و مرتبه نظامی خود می دانسته است.
📎 @ISLIE
📜ولی يزدگرد بجای توجه به سخن رستم او را تهديد می کند که اگر راهی جنگ نشود، خود لباس نبرد به تن کرده عازم سرکوبی اعراب می شود. در نتيجه، رستم نيز، عليرغم ميل خود، راهی ميدان جنگ می شود و در ساباط اردو ميزند، به گفته طبری لشکر رستم 120 هزار نفر بوده است که این اغراق ها در تاریخ اسلام عادی است ، ولی عبدالحسين زرين كوب كه خود از نويسندگان اسلام پناه اسـت، در كتـاب بامداد اسلام نفرات سپاه ايران را "سی زنجير فيل" و ۳۰هزار نفر ذكر ميكند.
📗عبدالحسين زرين كوب، بامداد اسلام، ص ۹۱-۹۲

🔅 با اينحال،رستم همچنان از جنگ اکراه داشته، و برای همين "چهار ماه بود که پيش نميرفت و جنگ نميکرد به اين اميد که عربان از ماندن خسته شوند و بروند". رستم حتی با نمايندگان آنها بارها صحبت می کند تا شايد از طريق مذاکره و بخشش، مانند گذشته، آنها را راضی به بازگشت نمايد. از اينرو، در يکی از مذاکرات خود به آنها می گويد:

📜"دانم که آمدن شما بسبب فقر و بی چيزی است. فرمان ميدهم که سالار شما را جامه ای دهند و استری با هزار درم و نيز فرمان ميدهم که به هر يک ازشما يکبار خرما و دو جامه دهند که از سرزمين ما برويد که نمی خواهم شما را بکشم يا اسير کنم".
📗طبری، جلد پنجم، صص ۱۶۹۶-۱۶۹۷

🔹ولی مسلمانان که از پس پيروزی بر رم اعتماد به نفس يافته، در پی تسلط بر ايران می باشند، به چيزی جز تسليم يزدگرد رضايت نمی دهند. در اين ملاقات ها روحيه و برخورد ساده و متفاوت اعراب بدوی را که هنوز به نظام سلسله مراتبی و پر جلال و جبروت نظام تمدن آلوده نگشته اند، در تمايز با شکوه و جلال بارگاه رستم و اطرافيان او توجه بر انگيز و آموزنده است.

🔆طنز مسئله در اين بود که اعراب بدوی که با روحيه آزادگی و نا آشنا با بندگی و اطاعت از روسا و قدرتمندان پرورش يافته بودند، از آنجا که با انگيزە غارت سرزمينهای ثروتمند به حرکت در آمده بودند، با همان روحيه آزادگی و برابری طلبی خود، بی آنکه خود بدانند، در راه نظامی شمشير ميزدند که برپايی بی سابقه ترين نظام بندگی، ديکتاتوری مطلقه، و نابرابری در جهان را در مد نظر داشت.
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش چهاردهم

💠جنگ قادسیه(6)

🔹عمر نيز مانند رستم دفع الوقت می کرد و سپاه مسلمانان را به صبوری و ماندن در جای خود تشويق مينمود. از اينرو، طبری می گويد مسلمانان نيز در سواد بماندند
📜" و به غارت پرداختند و اطراف خويش را به ويرانی دادند و به تصرف آوردند و برای اقامت طولانی آماده شدند، مصمم بودند بدينحال بمانند تا خدای فيروزشان کند و عمر در اينگونه کارها تأييدشان ميکرد".
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۶۷۹.
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۲۲۸

🔅سرانجام پس از آنکه مذاکرات بی نتيجه می ماند. جنگ به پيشنهاد ايرانيان آغاز ميگردد. قبل از شروع جنگ، سعد برای سپاه مسلمانان سخنرانی می کند و بمنظور تحريک انگيزه های #غارتگرانۀ آنان، پس از حمد و ثنای خدا، به آنها سخنانی می گويد که به بطور اعجاب انگيز و روشنی ديدگاه اسلام و در نتيجه اعراب بدوی مسلمان شده را نسبت به بشريت و مردم غير مسلمان نشان ميدهد:

📜"اين ميراث شماست و وعدە پروردگار شماست که آنرا از سه سال پيش به شما روا کرده و تا کنون از آن می خوريد و می گيريد و مردمش را می کشيد و از آنها باج می گيريد و اسيرشان می کنيد و اين به سبب کار جنگاوران شماست".
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۰۷.
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۲۴۸
📎 @ISLIE
عاصم بن عمر، يکی ديگر از سران لشکر نيز، در خطابۀ جنگی خود ميان تک سواران، صريحا آنان را تحريک به غارت و برده کردن زنان و فرزندان دشمن می کند و می گويد:
📜"اين دياريست که خدا مردم آنرا به شما حلال کرده ... و خدا با شماست. اگر پايمردی کنيد و چنانکه بايد ضربت بزنيد #اموال و #زنان و #فرزندان و ديارشان از آن شماست و اگر سستی کنيد ... اين قوم يکی ازشما را باقی نگذارد".
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۰۷.
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۲۴۹

🔰بر طبق اين ديدگاهِ وقيح و جنايت کارانه، سرزمين های ديگر و مردم بی گناه آن که بنا بر آموزش های قرآن، جان و مالشان همچون جان و مال تمامی بشريت، در دست خدای مسلمانان قرار داشته، از جانب او بعنوان ارثيه برای آنان باقی گذارده شده تا آنها را غارت نموده، خانه و زندگی يشان را تصاحب نموده، از آن ها باج گرفته، يا آنها را به قتل برسانند، فرزندانشان را به بردگی گرفته و دختران و زنانشان را به تصاحب در آورده، به آنها تجاوز نمايند.

🔅البته، بايد توجه داشت که ايرانيان نيز مانند مسلمانان خداپرست بوده، و قاعدتا همان خدای يکتائی را می پرستيده اند که محمد نيز خود را نماينده آن می دانسته. با اينحال، معلوم نيست چرا چنين خدائی بايد بخشی از بندگان خود و جان و مال آنان را اين چنين بيرحمانه ارثيه بخش ديگر آن بنمايد. حتی اگر اين ادعای مسلمانان را هم که خدای آنان از خدای ايرانيان متفاوت بوده بپذيريم، هنوز بايد اين سؤال آزار دهنده در ذهن هر مسلمانی وجود داشته باشد که چگونه خدايی که خود را آفرينده نوع بشر و تمامی انسان ها و مظهر عدالت معرفی می کند، ممکن است با بخش غير عرب بندگان خود اين چنين جنايتکارانه و ددمنشانه عمل نمايد.

🎯بهرحال، شايد به جرات بتوان گفت که در تمام تاريخ بشری کمتر موردی وجود داشته است که حتی يک گروه دزد و جنايت پيشه، بخود اجازه داده باشد تا اغراض و اهداف ضد انسانی خود را نسبت به انسان های ديگر با چنين بی پروايی و صراحتی ابراز کرده باشد. در واقع نيزاين گفته ها که همگی دقيقا با آيه های متعدد قرانی انطباق دارند، جزئی از جهان بينی جديد اسلامی بوده که مستقيما توسط خود محمد به اطرافيان و صحابۀ وی و از طريق آنان به ديگران آموزش و انتقال داده شده بوده است.
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش پانزدهم

💠جنگ قادسیه (۷)

پس از خطبه هایی که در پست قبل دیدیم جنگ در اول ماه محرم از سال چهاردهم و بروايتی در پانزدهم هجرت و پس از برگزاری نماز ظهر و رجزخوانی ها و زورآزمائی های تک نفرە اوليه آغاز می گردد و دو لشکر با شمشيرهای آخته و ساير سلحهای جنگی بجان هم می افتند.

🔹در ابتدا، حمله خطرناک فيل ها به جايی که قبيله بنی اسد قرار داشته، باعث رم کردن اسبان و اغتشاش در ميان آنان می گردد. ولی به ابتکار پيادگان قبيلۀ بنی تميم که خود را به فيل ها رسانده تنگ آنها را ميبرند و باعث سرنگونی صندوق های روی فيل ها و کشته شدن سرنشينان آنها می شوند، جنگ با عقب نشينی فيل ها، به رو در رويی متقابل دو سپاه و افراد آن می انجامد که تا پاسی از شب ادامه می يابد. در اين جنگ ۵٠٠تن از نفرات بنی اسد که از جانب مسلمانان در مرکز جنگ قرار داشتند، کشته و بسياری نيز زخمی می شوند. مسلمانان زخميان خود را بزنان سپرده و کشته شدگان را بار شتر کرده به عذيب ميفرستند، و آماده جنگ در صبح روز بعد ميگردند.

📎 @ISLIE
🔅قبل از آنکه روز بعد جنگ دوباره از سر گرفته شود، اولين ستون سپاه کمکی مسلمانان که از شام و پس از فتح دمشق (يکماه قبل از جنگ قادسيه)راهی قادسيه شده بود، سر ميرسد و روحيه مسلمانان که در جنگ روز قبل فشار زيادی بر آنها وارد آمده بود، بشدت بالا می رود. اين سپاه به فرماندهی هاشم بن عُتبَة بن ابی وَقّاص مشتمل بر ١٢هزار نفر (۵هزارتن از قبايل مُضَر و رَيبعه و ٧هزار تن از مردم يمن و حجاز)بوده است.

🔹جنگ در روز دوم هنگام صبح پس از رجزخوانی ها و جنگهای تن به تن اوليه دوباره آغاز ميگردد، و دو سپاه دوباره برای دريدن هم به جان يکديگر می افتند. در اين روز ايرانيان که مشغول ترميم صندوق های روی فيل ها بودند، بدون حضور آنها به کار جنگ ميپردازند.

مسلمانان نيز که اساسا فاقد فيل بودند سعی ميکنند با استفاده از شتر از کار ايرانيان تقليد نمايند. برای اين منظور
📜"ده تن از پيادگان را سوار شتران جل پوشيده کردند که برقع بصورت داشتند و بوسيله سواران حفاظت ميشدند و بگفت تا شتران را چون فيلان ميان دو صف سوی سواران پارسی برانند. به روز اغواث عربان بوسيلۀ شتران چنان کردند که پارسيان بروز ارماث با فيلان کرده بودند. شتران از چيزی باک نداشتند و اسبان را رم ميدادند و سواران پارسيان از شتران بيشتراز آن سختی و بيليه ديدند که مسلمانان بروز ارماث از فيلن ديده بودند".
📗 طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۱۹.

🔅در نيمه اول روز، از صبح تا نيمروز جنگِ سواران بود ولی با پايان روز و آغاز شب، جنگِ همگانی ميان پياده گان دو سپاه آغاز و تا نيمه شب ادامه می يابد. مسلمانان و ايرانيان هنوز در مکان های اوليه خود قرار داشتند و هيچيک بر ديگری غلبه نيافته بود. زمين ميان دو سپاه بمسافت يک ميل سراسر از کشته شدگان سرخ بود. و از هر طرف #هزاران_نفر کشته شده بودند .

•منابع جهت مطالعه بیشتر•
📗تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۲۳۳
📘فتوح البلدان ، بلاذری/ ترجمه محمد توكل، متن، ص: ۳۶۴
📕ترجمه الفتوح ابن عثم، متن، ص: ۹۴

@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش شانزدهم

💠جنگ قادسیه(۸)

🔹روز سوم جنگ شروع میشود و کشت و کشتار وحشيانه ای که اعضای يکتاپرست جامعه متمدن برای دريدن يکديگر راه انداخته و اکنون حيوانات بی گناه و معصوم را نيز به گرداب خونين خود کشانده بود، تا شب ادامه می يابد. با اينحال، هيچيک از دو طرف بر ديگری برتری نمی يابند. تعداد کشته شدگان از دو طرف نيز برابر بود.

🔅عمر و يزدگرد هر دو با نگرانی و بی صبرانه انتظار نتيجۀ جنگ را می کشيدند و برای اخبار جنگ بی تابی می کردند.

🔸 جنگ سخت و خونين، همچنان ادامه می يابد تا اينکه شب فرا ميرسد. با اين حال، متوقف نشده تا صبحگاه ادامه می يابد. در آن شب، در گير و دار جنگ، چنان هياهويی بر پا شده که از آن بعنوان ليلة الهرير ياد می کنند. دو سپاه چنان در هم فرو رفته، به کشت و کشتار وحشيانۀ هم مشغول می شوند که کنترل جنگ از دست رستم و سعد هر دو خارج شده، آن دو بدون آنکه کاری از دستشان برآيد، صرفا منتظر نتيجۀ جنگ ميمانند.

🔅هنگام صبح مسلمانان خسته و کوفته دست از جنگ می کشند. ولی قَعقاع بن عَمرو، از فرماندهان تاره نفس سپاه شام، ميان سپاه راه افتاده به آنان اندرز تيزهوشانه ای ميدهد. او خطاب به سپاهيان مسلمان می گويد:
📜"سپاهی که اکنون جنگ اندازد پس از ساعتی ظفر بيند ساعتی پايمردی کنيد و حمله بريد که ظفر نتيجۀ پايمردی است. پايمردی کنيد و سستی مکنيد".
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۳۷
📎 @ISLIE
در واقع، منظور او اينست که هنگاميکه افراد دو سپاه، پس از روزها و ساعات طولانی جنگ، بکلی خسته و بی رمق شده اند، طرفی که کمی همت کرده به جنگ ادامه دهد، در مقابل طرف مقابل که از رمق افتاده، پيروز می شود. به اين ترتيب است که عده ای از مسلمانان گرد هم جمع شده به سوی جايگاه رستم حمله ميبرند و با نيرويی که در برابر جايگاه وی قرار گرفته بود به جنگ ميپردازند. بقيه دسته های مسلمانان نيز تحت تاثير سخنان قعقاع و ساير فرماندهان که آنها نيز مسلمانان را تشويق به پايداری و ادامه جنگ ميکنند، دست به حمله برده به جنگ ادامه ميدهند.

🔅در اين زمان که اطراف نيمروز است، هرمزان و فيرزان، از فرماندهان سپاه ايران، عقب نشينی ميکنند و دوباره موضع ميگيرند. همزمان با آن ، باد سختی، باد دبور، در خلاف جهت ايرانيان در ميگيرد که گرد و غبار آن مستقيما به چشم و روی آنان می رود و مانع ديدنشان می شود.

🔹در نتيجه، صفوف ايرانيان در هم ريخته و آشفته می گردد و به اين ترتيب قلب سپاه آنان بدست مهاجمين شکافته می شود. از طرفی، در اثر باد، سايه بان رستم از تخت وی کنده می شود. بطوريکه وقتی قعقاع و همراهان او به نزديکی تخت وی ميرسند، آنرا خالی می يابند. رستم که از محافظان خود بدور افتاده است، به پشت استری پناه ميبرد. ولی بلافاصله مورد شناسائی قرار ميگيرد. هلال بن علفه که در اين سوی استر، در پی دست يافتن به او بوده است، بند بار استر را با ضربه شمشير پاره می کند. بار استر بر سر رستم فرو می ريزد و مهره های پشت او را ميشکند. رستم خود را به آب عتيق می اندازد. هلال به جستجوی او به درون آب می جهد. پای او را می گيرد و به بيرون می کشد و با شمشير بر پيش سر او ميزند و او را به قتل ميرساند. آنگاه جسد او را بيرون کشيده و بر تخت وی رفته بانگ بر ميدارد: "رستم کشته شد شما را به خدای کعبه سوی من آييد." ديگران به گرد او آمده بانگ تکبير سر می دهند.

•منابع در پست قبل ذکر شده•
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش هفدهم
💠جنگ قادسیه(۹)

با خبر مرگ رستم، قلب سپاه ايرانيان در هم می شکند و نفرات آن روحيه خود را از دست داده به هزيمت می روند.

🔹مسلمانان، ارتش شکست خورده ايرانيان را تعقيب ميکنند و بسياری از آنان را به #قتل ميرسانند. از جمله جالينوس و هرمزان از فرماندهان ايرانی نيز در حين فرار و عقب نشينی بدست مسلمانان به قتل ميرسند. البته، بخشهايی از سپاه شکست خورده ايرانيان نيز حاضر به فرار نشده دلاورانه تا پای جان مقاومت نموده کشته می شوند. چنانکه طبری از قول يونس بن ابی اسحاق می گويد:
📎 @ISLIE
📜"سلمان بن ربيعۀ باهلی گروهی از عجمان را ديد که زير پرچم خويش بودند که آنرا به زمين کوفته بودند و گفته بودند از اينجا نرويم تا بميريم و حمله و همه کسانی را که زير پرچم بودند بکشت و ساز و برگشان بگرفت".
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۴۴.
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۲۷۱

در جای ديگر نيز از قول طلحه می گويد:
📜"پس از هزيمت، سی و چند گروه پايمردی کردند و تن بمرگ دادند و از فرار شرم داشتند... جنگ اين گروهها به دو صورت بود، بعضی تاب نياوردند و گريزان شدند و بعضی ديگر پايمردی کردند تا کشته شدند... از جمله سران فراری اين گروهها هرمزان بود... و اهو... و زاد بن بهيش... و از جمله کسانی که دل به مرگ داده بودند شهريار پسر کنارا بود... و پسر هربذ... فرخان اهوازی... و خسرو شنوم همدانی".
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۴۵.
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۲۷۲

🔅در سومين مرحلۀ جنگ قادسيه، در ميدان نبرد، به روايت مورخان مسلمان از سپاه ايرانيان نزديک به #ده_هزار و از مسلمانان قريب #شش_هزار کس کشته میشوند

يکی از عمليات جنايتکارانه مسلمانان اين بود که زخميان باقيمانده از جنگ را به قتل ميرساندند و شنيع تر از همه اين که اين کار را بدست کودکان انجام ميدهند. طبری می گويد:
📜 "آنگاه کودکان اردو بيامدند و قمقمۀ چرمين همراه داشتند و به مسلمانانی که رمقی داشتند آب ميدادند و مشرکانی را که رمقی داشتند می کشتند"...
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۴۲.
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۲۷۰

🔰در گذشته مسلمانان زخميان جنگ را اسير ميکردند. زيرا اسرا از قبايل آشنای عرب بودند و می توانستند از طريق دريافت فديه در قبال آزادی آنها پولی بدست آورند. ولی اکنون آنها اسرا و اقوام آنها را نمی شناختند و با فاصلۀ زيادی که ميان آنها وجود داشت، و تحرک جنگی دائمی که لازمه تصرف مناطق جديد بود و لذا ماندن در يک نقطه را برای آنان دشوار ميکرد، اينکار امکان نداشت. بعلاوه، با ثروت عظيمی که از حمله به مناطق جديد و غنائم آن بدست می آوردند، در انتظار پول فديه نشستن را چندان به صرفه خود نمی يافتند.
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش هجدهم

💠جنگ قادسیه (۱۰)

🔹در جنگ قادسیه مسلمانان به ثروت های نجومی دست یافتند ، مثلا هلال بن علفه و زُهرة بن حويه با کشتن رستم و جالينوس و فروش ساز و برگ آنها هر يک صاحب هفتاد هزار درهم- که برای آن زمان رقم بسيار بالائی بوده است، می شوند. ضِرار بن خطاب نيز با بدست آوردن درفش کاويانی سی هزار درهم بدست می آورد، هر چند بهای واقعی آن بگفته طبری "يک هزار هزار و دويست هزار" بوده است.

🔸چنين ارقام و ثروت های نجومی که مسلمانان از طريق کشتن افراد دشمن و تصاحب وسايل و تجهيزات آنها و بطور کلی از طريق غنايم جنگی بدست می آورند، بی شک، يکی از انگيزه های مهم آنها در جنگ ها و عامل اصلی در جسارت هايی بوده است که در جريان جنگ و کشتن حريفان خود در اين جنگ ها بخرج ميداده اند. اشتياق به کسب غنائم جنگی محرک اصلیِ نه تنها توده مسلمان، بلکه سران آنها در جنگ ها بوده است. چنانکه بنا به نقل محمد علی خليلی در کتاب "ظلم تاريخ"، عمر در يکی از نامه هايش به عمرو عاص چنين می نويسد:

📜"از بنده خدا عمر؛ امير مؤمنان به عمرو عاص. سلم بر تو ای عمرو؛ به جان خودم سوگند که اگر من و همراهانم از گرسنگی بميريم؛ تو و همراهانت که سير هستيد هيچ نگران ما نمی شويد؛ چرا غنيمت نمی فرستی !! برس بداد؛ برس بداد؛ برس"!!

و عمرو عاص در پاسخ او می نويسد:
📜"به بنده خدا امير مؤمنان؛ از بنده خدا عمرو عاص: و اما بعد؛ لبيک لبيک؛ کاروانی از خواربار برايت فرستادم که آغازش نزد تو و پايانش نزد من است"!!!
📎 @ISLIE
🔅اين قولی بوده است که محمد از همان ابتدا در مدينه، از همان زمان که تاکتيک غارت کاروان ها را بعنوان تاکتيک جديدی برای گسترش اسلام و کشاندن اعراب به سوی خود انتخاب می نمايد، در پيش می گيرد.آيه های قران و روايات مورخين اسلمی شاهد گويای اين حقيقت اند:
📜"خداوند به من کليد گنج های جهان را داده است".
📗Bukari:V4B56N795

🔅حتی محمد ثروتمند شدن خود را که نتيجه غارت مردم عرب بوده با اين آيه توجيه نموده آنرا پاداشی از جانب خدا به خويش قلمداد می کند.
📜"و پرودگار تو بزودی به تو چندان عطا کند که تو راضی شوی آيا خدا ترا يتيمی نيافت که در پناه خود جای داد و باز ترا فقير يافت و توانگر کرد؟"
📗سورة النساء، آيه ۹۳.

بخاری نيز می گويد:
📜"پيامبر گفت: اگر بقدرکافی عمر کنيد گنج های خسرو گشوده و به غنيمت گرفته خواهد شد. شما صاحب بسياری طل و نقره خواهيد شد."
📗Bukari:V4B56N797

🔹برای همين نيز در فتح ابله که پس از قادسيه رخ ميدهد، وقتی که ايرانيان، هنگام عقب نشينی و ترک شهر، اشياء قيمتی را با خود ميبرند، و در نتيجه، از غنائم بجا مانده بهر کس بيش از دو درهم نميرسد، عمر، به منظور حفظ انگيزه سربازان برای جنگ و جهاد، برای هر يک از مسلمانانی که در فتح ابله شرکت داشتند و تعدادشان ٣٠٠نفر بود، دو هزار درهم از بيت المال تعيين و پرداخت می کند.

🔅در جنگ قادسيه همانطور که عامل طبيعی يکی ازعلل شکست ايرانيان بود سپاه کمکی شام نيز نقش تعيين کننده ای در پيروزی مسلمانان داشت. چنانکه طبری نيز اذعان می کند که:
📜"اگر لطف خدای نبود که آن دو روز به قعقاع چنان الهام کرد و هاشم از راه نرسيده بود مسلمانان به شکست افتاده بودند".
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۲۶.

@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش نوزدهم

💠تجدید روابط تيولداری و فئودالی توسط عمر در مناطق فتح شده

با شکست ايرانيان در قادسيه، نه تنها راه پيشروی در خاک ايران به روی مسلمانان باز می شود، بلکه غنائم و اراضی کشاورزی زيادی در مناطق مفتوحه نيز بدست آنان می افتد.

🔹،برای کسانی که مسلمان میشوند مقرر می شود همان خراجی را که قبلا به نسبت حجم دارائی يشان، به عنوان بهرە فئودالی، به کسری می دادند، به مسلمانان نيز بپردازند. پناهندگان به قلعه ها نيز با تسلیم شده و پرداخت جزيه به مبلغی بيشتر از دسته اول محکوم میشوند . آنان نيز می پذيرند و به سرِ زمين های خود باز گشته، متعهد به پرداخت جزيه به دولت اسلامی می شوند.🔅 البته اموال خاندان کسری و کسانی را که با ايرانيان رفته بودند، به همراه اموالی که از پيش مصادره شده بود، بعنوان غنيمت جنگی ميان خود تقسيم ميکنند. همينطور "#زن و #فرزند و مال کسانی که به کمک آنها (ايرانيان) جنگيده بودند و اموال آتشکده ها و بيشه ها و مردابها و گذرها و متعلقات خاندان کسری"را.
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۶۲.
📎 @ISLIE
🔹در ضمن بدستور عمر از زمين هايی که بابت خمس، سهم دولت اسلامی شده، به غصب آن در آمده بود، به کسانی به عنوان تيول داده شد. طبری از قول عامر می گويد:
📜"عمر نيز به طلحه و جرير بن عبدالله و ربيل بن عَمرو تيول داد.دارالفيل را نيز به تيول ابا مفزر داد و به کسان ديگر نيز که از آنها تعليم گرفته ايم تبول داد، تبول ها بصورت بخشش از خمس غنيمت بود".
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۶۶.

🎯اهميت اين مسئله در اين است که اين نشان ميدهد، اسلام نه تنها با نظام استثمارگرانه فئودالی مخالفتی نداشته، بلکه نقشش همانا انتقال نهائی جامعه دمکراتيک بدوی به نظام طبقاتی و تيولداری بوده است. از اينرو، پس از تصرف ايران، نظامات فئودالی عصر ساسانی را تجديد می کند. بنابراين، حمله مسلمانان به نقاط ديگر منجمله به ايران نه بخاطر استقرار نظام برابری در اين مناطق- آنطور که تئوريسين های اسلامی ادعا ميکنند، بلکه به منظور جابجائی قدرت و استقرارخود به جای اميران فئودال و برده دار آن مناطق بوده است.

🔹البته، شيعيان نيز نميتوانند پيروی اسلام از اينگونه روابط فئودالی را با اسثتناد به اينکه در زمان عمر رخ داده است رد نمايند. چرا که ما نه تنها نمونه هايی از استقرار روابط استثمارگرانه فئودالی را توسط خود محمد در جريان جنگ با يهوديان ديديم، بلکه در اينجا نيز طبری نقل می کند که علی، امام شيعيان وخليفه چهارم، نيز در برقراری اين نوع روابط ظالمانه فعال بوده است. چنانکه از قول عامر می گويد:
📜"... علی رحمة الله نيز کردوسيه را به کردوس بن هانی به تيول داد، به سويد بن غفله جعفی نيز تيول داد".
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۶۶.
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش بیستم

💠تكامل نقش دولت و برخورداری اشرافيت از مزايای نظام جديد

🔹با افزايش خصلت تجاوزگرانه و امپرياليستی نظام جديد و فتوحات خارجی آن، ثروتِ حاصل از غارت سرزمين ها و ملل مغلوب، بسرعت افزايش می يابد. اين امراز يک طرف بر قدرت اقتصادی ملت غالب يعنی ملت عرب در برابر ملل مغلوب و از طرف ديگر بر قدرت اقتصادی بخش حاکمه آن در برابر بخش های محروم و منجمله غير مسلمانِ عرب می افزايد.

🔹جنگاوران اسلامی، يعنی کسانی که به برپائی نظام جديد کمک کرده، در راه آن جان فشانی نموده و جنگيده بودند، از مهاجرين و انصار گرفته تا سپاهيان جنگ قادسيه، بالطبع، همگی از اين خوان يغما بهره برده، با ثروتی که از اين طريق می اندوزند، به تدريج به طبقه حاکمه جديدی که اشرافيت سابق عرب را نيز در خود دارد، ارتقاء می يابند.

🔹در برابر اين اشرافيت جديد، بخش های فقير جامعۀ عربی- که هر چند به زور مسلمان شده ولی هرگز حاضر به شرکت در جهاد و جنگ های غارتگرانه اسلامی و انباشتن جيب خود از اموال غارتی نشده، و بخشهای غير مسلمان که تن به اسلام نداده و ناچار به پرداخت جزيه شده بودند، قرار داشتند.

🔹واضح است در حاليکه پرداخت اقسام و انواع ماليات ها به دولت اسلامی توسط اين اقشار و طبقات محروم عرب، از ماليات زکوة گرفته تا جزيه و غيره، روز به روز آنها را ضعيف تر می نمود، بالعکس، جريان رو به افزايش غنائم جنگی و ماليات های دريافتی، و همچنين ثروت حاصل از استثمار بردگان و مردم عادی، دائما بر قدرت و شوکت اشرافيت جديد می افزود و بيش از بيش به قطبی شدن جامعه عربی و تمايزات طبقاتی آن کمک می نمود.
📎 @ISLIE

📜ابن خلدون می گويد عثمان که داماد پيغمبر و خليفه سوم بود، از خود صد هزار دينار (برابر با چهار صد کيلو طلا) و يك ميليون درهم پول نقد و بسيارى گله هاى اسب و شتر بجا گذاشت و ارزش زمين هايش به تنهائى به دويست هزار دينار (برابر با ٨٠٠کيلو طلا) بالغ ميشد.
📗ابن خلدون، مقدمه، جلد اول، صص . ٣٩١-٣٩٢از مير فطروس، همانجا، ص ۳۶.

📜زُبير يكى از کسانى بود که خيلى زود به اسلام پيوست . او هم يكى از پسر عموهاى محمد بود. زبير صاحب هزار برده مرد , هزار برده زن، يازده خانه در مدينه , و خانه ها و زمين هاى زيادی در بصره , کوفه , فَستاد , و اسكندريه بود . او از خود تا ٣۵مليون درهم بجا گذارد. عبدل الرحمن بن عوف ٢مليون درهم از خود بجا گذاشت.
📗سيرت رسول الله، جلد اول، ص .۶۵۵در ميرفطروس، همانجا، ص . ٣٨
دشتی علی، ٢٣سال، ص . ٣٠٨

📜سعد بن ابی وقاص يكى از نزديكترين افراد به محمد , در سن ۵۵سالگى در قصر خود در مدينه بنام قصر "عقيق" در گذشت و از خود دويست هزار درهم بجا نهاد.
📗دشتی علی، ٢٣سال، ص ۳۰۵.

📜از طلحه نيز پس از مرگ، بالغ بر سى مليون درهم باقى ماند. و سرانجام , عمر , سومين خليفه اسلام , آنچنان ثروتى بهم زده بود که هنگامى که ميخواست با دختر على "ام کلثوم" ازدواج کند فقط ده هزار دينار بعنوان مهريه به على پرداخت. بايد توجه داشت که اين افراد همگی از مقربان و اولين کسانی بودند که به محمد پيوسته بودند. با اينحال، همين عمر برای فريب ديگران، تظاهر به زندگی ساده و فاصله گرفتن از ثروت می کند.
📗دشتی علی، ٢٣سال، ص ۳۰۷.

°•برای اطلاع بیشتر و منابع بیشتر در مورد ثروت اندوزی های اصحاب پیامبر عبارت " #عشره_مبشره را سرچ کنید •°
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش بیست و یکم

💠 دولت اسلامی و برخورداری اشرافيت از مزايای نظام جديد

اشرافيت جديد، بنا بر ماهيت نابرابر و استثمارگرانه نظام اسلامی، در درون خود نيز دچار نابرابری و تمايز می شود . طبقات مختلفی که طبق تصميم عمر برای دريافت وجوه خمس بوجود می آيند، و تقسيم نابرابر خمس ميان آنان، خود نمونه ای از اين نابرابری اسلامی حتی در ميان خود طبقه حاکمه می باشد. چنان که بنا به قول ابويوسف انصاری:

📜اين نابرابری اقتصادی در پی فتوحات بعدی نيروهای اسلامی و غارتی که از ملل ديگر بعمل می آورند، همچنان ادامه مييابد، و سرانجام منجر به تجمع چنان ثروت افسانه ای در دست اشرافيت جديد عرب می شود که تاکنون نظير آن در تاريخ بشری ديده نشده بود.
📗الخراج، ابو يوسف انصاری، ص ۵۵.
📎 @ISLIE

🔹تنها در دربار مقتدر هيجدهمين خليفه عباسی ١١هزار خادم خصَیّ (اخته شده) وجود داشت .در خزانه هارون خليفه ديگر عباسی پس از مرگ، ٩٠٠ ميليون درهم نقد موجود بود . بنا به گزارش ابن خلدون خراج نقدی بعضی از سرزمين های قلمرو خلافت در زمان مامون از اينقرار بود :
سواد ٢٧/٨٠٠/٠٠٠درهم
خراسان ٢٨/٠٠٠/٠٠٠درهم
مصر ١/٩٢٠/٠٠٠دينار
فلسطين ٣١٠/٠٠٠دينار
ولايات و سرزمين های ديگر ٣٣١/٩٢٩/٠٠٨دينار
-------------------------------
جمع کل ماليات نقدی ٣٠٩/۵٨٠/٠٠٠ درهم

📗هندوشاه نخجوانی، تجارب السلف، صص .204-198 نقل از ميرفطروس، حلاج، ص141 .
📕جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام، جلد ،5ص139 .نقل از ميرفطروس، حلج، ص143.
📘 فيليپ ك. حتی، تاريخ عرب، ص537 نقل از مير فطروس، حلاج، ص .142

🔹👈دکتر طه حسين شرح ميدهد که چگونه در مكه ، طائف و مدينه طبقه اى از زمينداران ثروتمند پا به عرصه وجود گذاشتند که کار نمى کردند و از حاصل کار بردگان و کارگران زندگى خود را مى گذراندند. آنها اوقات فراغت زيادى داشتند و آنرا صرف انواع و اقسام لذت طلبى هاى دنيوى مى نمودند. وی می گويد پايه قديمى اخلاقيات اعراب که بر پايه زندگى ساده و غير خود نمايانه قرار داشت، زير فشار ثروت هاى آسان بدست آمده، جاى خود را به شكوه و تجمل داد.
📗Dr. Taha Husain, al-Fitnat al- Kubrad, Vol. ,pp. 541-551.

@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش بیست و دوم

💠 ماهيت استثمارگرانه اسلام و برخورداری اشرافيت از مزايای نظام جديد

🔹اسلام نيز مانند امپراطورى رم و ايران، همانطور که ديديم، از همان آغاز بر پايه دفاع از مالکيت خصوصی، برده داری و استثمار توده هاى خودی و غارت ملل مغلوبه بنا شد و اساسا بر اين پايه بوجود آمد. بنابراين، عنصر فساد و تجزيه وتباهى از همان آغاز و در ماهيت استثمارگرانه آن موجود بود و براى رشد خود تنها نياز به زمان داشت. ما ديديم که چگونه اسلام از همان آغازِ کار خود در مدينه که با غارت کاروان ها، کشتار يهوديان و قبايل غير مسلمان و منكر خدا، و برده کردن زنان و کودکان قبايل شکست خورده و حرم سرا سازى از آنان شروع به ظهور نمود، در ماهيت خود فاسد و تباه بود. ديديم که چگونه درزمان خود محمد پس از تسليم يهوديانِ خيبر، زمين های آنها توسط خود وی تماما غصب و به مالکيت فئودالی او در آمد و بهره ارضی فئودالی بر آنها تحميل شد.

#ابن_خلدون، مورخ معروف اسلامی نيز با #اعتراف به اينکه ثروت های سرسام آور اشرافيت عرب ، از ديد اسلام کامل شرعی و قانونی، يعنی مبتنی بر آيه های قران بوده و انباشت آن مبين هيچ گونه انحرافی از اسلام نبوده است، بر اين واقعيت صحه می گذارد. وی می گويد:

📜"چنين بود درآمدهايی که آنها کسب می کردند. دين شان آنها را بخاطر چنين انباشت ثروتی مورد سرزنش قرار نمی داد، زيرا اين ثروت ها، مثل غنائم جنگی، دارائی های قانونی و شرعی به حساب می آمدند. و همان طور که گفتيم، آنها از هر لحاظ، دارائی خود را نه از روی اتلاف، بلکه از روی نقشه مصرف می کردند. روی هم انباشتن دنياپرستانه ثروت گناه بودو ولی اين شامل آنها نمی شد، زيرا سرزنش همانطور که گفتيم تنها متوجه اتلاف بدون نقشه ثروت بود. تا زمانی که مخارج از روی نقشه و در خدمت حقيقت و در راه آن بود، روی هم انباشتن (اين همه ثروت) صاحب آنرا در مسير حقيقت و دست يافتن به آخرت ياری می کرد".
📗Ibn Khaldun, Muqaddimah, eng. Tr. By Franz Rosenthal, abr. By N. J. Dawood, p. 163. In Engineer, Asghar Ali, The Slamic State ‐ its origin and evelution, p. 45‐46

@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش بیست و سوم

🔹قبلا ديديم که چگونه در زمان خود ابوبکر و عمر تقسيم اموال غارتی و مقرری های کلان دولتی ميان مسلمانان و بخصوص رده های بالای آنان قشر ثروتمندی را بوجود آورد که در زمان عثمان تنها بر ثروتشان افزوده گشت. همين ثروت اندوزی ها در زمان محمد و خلفای اوليه بود که اقوام پيغمبر، از خاندان هاشمی گرفته تا مهاجرين و انصار و بعضی خاندان ها ی مکی مانند بنی اميه را به فئودال ها و ثروت مندان بزرگ تبديل کرد. چنانکه پطروشفسگی گزارش ميدهد:

📜"معاويه بن ابوسفيان در مزارع و باغهای خويش تنها در حجاز از ۴هزار برده بهره کشی ميکرد و ساليانه در نتيجه کار ايشان ١۵٠هزار بار شتر خرما و ١٠٠هزار کيسه غله بدست می آورد .و يا در زمان عمر در آمد ارضى ناشی از بهره فئودالی از عراق ۱۰کرور و ٢٠هزار درهم و از اردن يک مليون و هشتصد هزار دينار و از فلسطيين ٣۵٠هزار دينار ، از دمشق ۴٠٠هزار دينار بود".

🔅عباسيان نيز که از اخلاف عباس بن عبدالمطلب عموى پيغمبر بودند در زمان امويان از زمين داران کلان بودند . عباس همان کسی بود که هنگام تعيين مقرری دولتی توسط عمر برای او بالاترين مقرری به مبلغ ٢۵هزار درهم منظور شد.

🔅عبدالرحمن بن عوف نيز يكى ديگر از اصحاب محمد بود که بيش از ٣٠ هزار برده داشت .
🔅مغيره بن شعبه نيز ازجمله مهاجران قديمى و از اصحاب نزديک محمد بود که به خصوص با وضعى بيرحمانه از بردگان صنعتكار خود بهره کشى مى کرد. قاتل عمر، به نام فيروز يا ابولؤلؤ که يکی از همين بردگان بی نوا بود که برای او نجارى و سنگتراشى ميکرد. او در انتقام از استثمار وحشيانه خود توسط وی بود که وقتی با بی اعتنائی عمر نسبت به شکايت خود روبرو می شود، پس از نماز جماعت، وی را با شش ضربت از يک خنجر دو سر به قتل ميرساند.

📗نقل از پطروشفسكي الياپاولويچ ، اسلام در ايران، ص 47
📘مولنا شبلى, نعمان , اَلفاروق , كتابخانه حميديه, دهلى , 1958صص . .289_90نقل از دولت اسلامى ص52.

🔹اگر قبول کنيم که تجملات و عياشی های خلافای بعدی و اطرافيانشان نتيجه ناگزير تجمع ثروت در دست آنان بود، آنگاه بروشنی معلوم می شود که پديدە تجملات و فساد در زمان عثمان و خلفای بعدی، نتيجۀ ناگزير نابرابری توزيع ثروت در زمان خلفای اوليه منجمله خود محمد بوده و منشاء آنرا بايد در خودنظام از لحاظ توليدی استثمارگرانه اسلامی جستجو کرد که با تاييد مالکيت خصوصی تمرکز ثروت در دست اقليت و تشديد آنرا ممکن می ساخت.

🎯👈🏻از اينرو، علت تجمل و فساد دربارهای خلفای اسلامی نه در زياده رويهای های آنها، بلکه در ماهيت استثمارگرانه خود نظام اسلامی بود و دست گذاردن به روی زياده روی ها از جانب اين نوع مورخين بعنوان علت تباهی و فساد، پوشاندن علت واقعی و مبری داشتن خود اسلام از نقش اساسی ايست که در اين ميان داشته است. اين نوع تاريخ نويسی، هدفی جز اين ندارد که با فريب خواننده از وقوف وی به اين حقيقت که اسلام نيز مانند همۀ نظامات طبقاتی و استثمارگر ديگر، از اساس نظامی فاسد، ضد انسانی و جنايتکار بوده است جلوگيری بعمل آورند

پست بعد :فتح مدائن
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش بیست و چهارم

💠فتح مدائن

🔹پس از شکست قادسيه، دسته های باقی مانده از سپاه ايرانيان با روحيه ای خراب، بطور پراکنده بسوی مدائن عقب نشينی و بعبارت بهتر فرار می کنند، هر چند گروه هايی از آن ها در مسير خود منجمله در بابل موقتا توقف و دست به مقاومت های بی نتيجه ای ميزنند.

🔅متقابلا مسلمانان که در پی پيروزی قادسيه روحيه شان بی نهايت بالا رفته، با شوق دستيابی به ثروت های رؤيائی امپراطوری ساسانی در مدائن، بی آنکه يک لحظه را نيز از دست دهند، با يک نيروی ۶٠هزار نفری به تعقيب آنها پرداخته، ايرانيان را در شهر مدائن به محاصره خود در می آورند. مدائن از هفت شهر کنار هم تشکيل می شده که مهم ترين آنها تيسفون پايتخت پادشاهی ساسانی بوده است.
📗عبدالحسين زرين كوب، بامداد اسلام، ص ۹۳.

🔅محاصره مدائن دو سال بطول می انجامد تا سرانجام در اثر قحطی، اوضاع در داخل شهر سخت شده يزدگر مصمم به خروج از شهر و استقرار در جبال زاگرس برای آماده کردن خود برای جنگ میگردد.

🔹سرانجام پس از مدتی، با خروج شاه، نيروی ۶٠هزار نفرە مسلمانان، پس از گذشتن از آب دجله که همچون حصار دفاعی ميان آنان و مدائن عمل می کرد، و در هم شکستن مقاومت سربازانی که در آنسوی رود مانع عبور مهاجمين بودند، در ماه صفر سال شانزدهم هجری (ژانويه ۶٣٧م). وارد شهر شده، پس از تسليم ساکنان آن، شهر را به تصرف کامل خود در می آورند.

پس ازجمع آوری غنائم و تقسيم آن ميان افراد- که همه سوارنظام بوده اند، به هر سوار دوازده هزار درهم ميرسد. جمع بهای غنائم (وجه نقدی و اشياء قيمتی) به ٩٠٠ميليون درهم سر می زند.
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۸۲۲.
📘پطروشفسكی الياپاولويچ، اسلام در ايران، ص ۴۱.

🔸جالب است که لشکر اسلام که زمانی در جنگ بدر فقط يک اسب و سوار نظام داشت، اکنون، به مدد غارتگری های بی پايان، نه تنها فاقد پياده نظام بود، وفقط از سواره نظام تشکيل می شد، بلکه در مداين، اکنون حتی اسبهای بيشمار اضافی و يدکی داشت. در ضمن خانه های مداين نيز ميان افراد سپاه تقسيم شده، هر کدام با زن و فرزندانشان- که بعدا آورده شدند، در خانه های جديد جای گرفتند.
📎 @ISLIE
🔰در جريان تقسيم غنايم وقتی همه اموال تقسيم شد، فرش "بهار کسری" باقی ميماند. اين فرش "از طلا بود و زينت آن نگين ها، و ميوە آن جواهر ابريشم و برگها از ابريشم و آب طلا بود. شصت در شصت ذراع بود. يکپارچه، به اندازە يک جريب که در آن راههای مصور بود و آب نماها چون نهرها، و لا به لای آن همانند مرواريد بود و حاشيه ها چون کشتزار و سبزه زار بهاران بود، از حرير بر پودهای طل که گلهای طلا و نقره و امثال آن داشت. و عرب آنرا قطف ميگفتند." کسری در ضيافتهای زمستانی خود بر آن مينشت و با آن ياد بهار را زنده ميکرد. هنگاميکه اين فرش بدست مسلمانان می افتد آنها نميدانند چگونه آنرا ميان سربازان تقسيم کنند، چون بی نهايت گران بها بوده و کسی يارای خريدن آن و از اين طريق تقسيم مبلغ آن ميان سربازان را نداشته است. از اينرو، سعد آنرا برای تصميم گيری نزد عمر به مدينه ميفرستد.

🔅کاری که عمر با اين فرش می کند، عمق حماقت و نادانی وی و اطرافيان مسلمان او را به بهترين وجهی به نمايش ميگذارد. به اين ترتيب که با رسيدن فرش به مدينه، عمر اين کار هنری ارزشمند و بی نظير را قطعه قطعه می کند و ميان اطرافيان خود که از سران مسلمانان و جنگاوران پيشين بودند، تقسيم مينمايد. طبری می گويد عمر "فرش را پاره کرد و ميان کسان تقسيم کرد. يک پارە آن به علی رسيد که به بيست هزار(درهم) فروخت و از پاره های ديگر بهتر نبود".
📗طبری، جلد پنجم، ص ۱۸۲۵.
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش بیست و پنجم

💠نامه عمر به يزدگرد

🔹پس از فتح مدائن و عقب نشينی يزدگرد به نهاوند عمر در نامه ای به او، وی را دعوت به تسليم و آوردن اسلام می کند. متن اين نامه و پاسخ يزدگرد به آن بار ديگر نشان ميدهد که مسلمانان عليرغم ادعای خود هيچ نظام و ارمغان نو و تازه ای را در حمله خود به ايران برای آنان نياورده اند، و در دعوت خود از يزدگرد در امر پيوستن به اسلام بر همان اصول و نظام ستم گرانه ای تاکيد داشته اند که در ايران، قرنها قبل، با برقراری نظام ديکتاتوری مطلقه سلطنتی، بر پا شده بوده است. عمر در نامه خود به يزدگرد چنين مينويسد:

از : عمربن الخطاب خليفه مسلمين
به: يزدگرد سوم شاه فارسی

📜من آينده خوبی برای تو و ملتت نمی بينم ، مگر اينکه پيشنهاد من را قبول کرده و بيعت نمايی . زمانی سرزمين تو بر نيمی از جهان شناخته شده حکومت می کرد ليکن اکنون چگونه افول کرده ؟ ارتش تو در تمام جبهه ها شکست خورده و ملت تو محکوم به فناست . من راهی را برای نجات به تو پيشنهاد میکنم . شروع کن به عبادت خدای يگانه ، يک خدای واحد، تنها خدايی که خالق همه چيز در جهان است ما پيغام او را برای تو و جهان می آوريم به ملتت فرمان ده که آتش پرستی را که کذب می باشد ، متوقف کنند و به ما بپيوندند ، برای پيوستن به حقيقت.
الله خدای حقيقی را بپرستيد ، خالق جهان را ، الله را پرستش نماييد و اسلام را به عنوان راه رستگاری خود قبول کنيد اکنون به راه های شرک و پرستش های کذب پايان ده و اسلم بياوريد تا بتوانيد الله اکبر را به عنوان ناجی خود قبول کنيد. با اجرای اين تو تنها راه بقای خود و صلح برای پارسيان را پيدا خواهی نمود ، اگر تو بدانی چه چيز برای پارسيان بهتر است تو اين راه را انتخاب خواهی کرد ، بيعت تنها راه می باشد .

الله اکبر (محل مهر عمر) خليفه مسلمين عمربن الخطاب
📎 @ISLIE
يزدگرد نيز به او چنين پاسخ می دهد:

به نام اهورا مزدا، آفريننده جان و خرد
از سوی شاهنشاه ايران، يزدگرد
به عمر ابن خطاب خليفه تازيان

📜تو در اين نامه، ما ايرانيان را به سوی خدای خود که "الله اکبر"نام داده ايد، می خوانی و از روی نادانی و بيابان نشينی، خود بی آنکه بدانی ما کيستيم و چه می پرستيم، می خواهي که به سوی شما بيائيم و "الله و اکبر" پرست شويم.
شگفتا که تو در پايه خليفه عرب نشسته يي ولی آگاهيهای تو از يک عرب بيابان نشين فراتر نمی رود. به من پيشنهاد می کنی که خدا پرست شوم. ای مردک، هزاران سالست که آرياييان در اين سرزمين فرهنگ و هنر، يکتا پرست می باشند و روزانه پنج بار به درگاهش نيايش می کنند. هنگامی که ما پايه های مردمی و نيکو ورزی و مهربانی را در سراسر جهان می ريختيم و پرچم "پندار نيک، گفتار نيک و کردار نيک" را در دست داشتيم، تو و نياکانت در بيابانها می گشتيد و مار و سوسمار می خورديد و دختران بيگناهتان را زنده به گور می کرديد.

تازيان که برای آفريده های خدا ارزشی نمی شناسند و سنگدلانه آنها را از دم تيغ می گذرانند و زنان را آزار میدهند و به کاروانها می تازند و به راهزنی و کشتار و ربودن زن و همسر مردم دست می زنند، چگونه مارا که از همه اين زشتيها بيزاريم، ميخواهند آموزش خدا پرستی دهند.
📗كتاب كارنامه دكتر كوروش آريامنش
•همچنین نامه هماکنن در موزه لندن نگهدای میشود •
ادامه نامه یزدگرد در پست بعد ...
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش بیست و ششم

💠ادامه نامه یزدگرد به عمر

📜به من می گويی که از آتش پرستی دست بردارم و خدا پرست شوم؟ ما مردم ايران، خدا را در روشنايی می بينيم. فروغ و روشنايی تابناک و گرمای خورشيدی آتش در دل و روان ما، جان می بخشند و گرمی دلپذير آنها، دلها و روانهای ما را به يکديگر نزديک می کنند تا مردم دوست، مهربان، مردم دار، نيکخواه باشيم و رادی و گذشت را پيشه سازيم و پرتو يزدانی را در دلهای خود هماره زنده نگهداريم.

•خدای ما "اهورا مزدای" بزرگ است و شگفت انگيز است که تازه شما هم او را خواسته ايد نام بدهيد و "الله و اکبر" را برای او بر گزيده ايد و او را به اين نام صدا می کنيد. ولی ما با شما يکسان نيستيم، زيرا ما به نام "اهورا مزدا" مهرورزی و نيکی و خوبی و گذشت می کنيم و به درماندگان و سيه روزان، ياری می رسانيم و شما به نام "الله اکبر" خدای آفريده خودتان دست به کشتار و بدبختی آفرينی و سيه روزی ديگران می زنيد. چه کسی در اين ميان تبهکار است، خدای شما که فرمان کشتار و تاراج و نابودی را می دهد؟ يا شما که به نام او چنين می کنيد؟ يا هردو؟

•شما از دل بيابانهای تفته و سوخته که همه روزگارتان را به ددمنشی و بيابان گردی گذرانده ايد، برخاسته ايد و با شمشير و لشکر کشی می خواهيد آموزش خدا پرستی به مردمانی بدهيد که هزاران سالست شهريگرند و فرهنگ و دانش و هنر را همچون پشتوانه نيرو مندی در دست دارند؟ شما به نام "الله اکبر" به اين لشکريان اسلام جز ويرانی و تاراج و کشتار چه آموخته ايد؟ کهـمیخاهید دیگران را به سوی این خدای خودتان بکشید؟

•امروز تنها تفاوتی که مردم ايران با گذشته دارند آن است که ارتش آنها که فرمانبردار "اهورا مزدا" بوده، از ارتش تازيان، که تازه پيرو"الله اکبر"شده اند، شکست خورده اند و مردم ايران به زور شمشير شما تازيان بايد همان خدا را ولی با نام تازی بپذيرند و بپرستند و در روز پنج بار به زبان عربی برايش نماز بگذارند. زيرا "الله اکبر" شما تنها زبان عربی می داند.
📎 @ISLIE
•به تو سفارش می کنم به دل همان بيابانهای سوزان پر سوسمار خويش برگرد و مشتی تازی بيابان گرد و سنگدل را به سوی شهرهای آباد همچون جانوران هار، رها مکن و از کشتار مردم و تاراج دارايی آنان و ربودن همسران و دخترانشان به نام "الله اکبر" خود داری نما و دست از اين زشتکاری ها و تبهکاری ها بکش.

•آرياييان، مردمی با گذشت، مهربان و نيک انديشند. هر جا رفته اند تخم نيکی و دوستی و درستی پاشيده اند. از اين رو از کيفر دادن شما برای نابکاريهای تو و تازيان، چشم خواهند پوشيد. شما با همان "الله اکبر" تان در همان بيابان بمانيد و به شهرها نزديک مشويد که باورتان بسيار هراسناک و رفتارتان ددمنشانه است.
مهر يزدگرد ساسانی

📗كتاب كارنامه دكتر كوروش آريامنش
•همچنین نامه ها هم اکنن در موزه لندن نگهداری میشود •

🔹ظاهرا بحث و مجادله عمر و يزدگرد در اين نامه، بر سر اين بود که هر يک ميکوشيد ديگری را به اطاعت از خدای خود دعوت نمايد. در حاليکه هر دو خدايشان يکی بود، همان خدای يکتايی که همانطور که قبل هم ديديم، برای هر يک از آنها چيزی جز اسم رمز ديکتاتوری شخصی شان نبود.

🎯بنابراين، بحث و جدل عمر و يزدگرد در واقع نه بر سرِ گردن نهادن به خدای طرف مقابل، بلکه به قدرت مطلقه ديگری بود. در واقع نيز چه اهورا و چه الله هر دو خدايان توحيدی و پديده های مربوط به دوره تاريخی و نظام اجتماعی واحدی بودند. نظام ديکتاتوری مطلقه ای که يکی به شکل سلطنتی و ديگری در شکل خلفت در برابر هم ايستاده بودند. از اينرو، رقابت و جنگ ميان آنها، درتحليل نهائی، چيزی جز رقابت و جنگ ميان دو ديکتاتور برای سلطه بر يکديگر نبود.

پست بعد :جنگ جلولا و نهاوند
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش بیست و هفتم

💠جنگ جلولا و نهاوند

🔹با سقوط مدائن راه برای تصرف ساير مناطقِ قلمرو امپراطوری ساسانی باز می شود. چندی بعد، در نبرد سخت ديگری نيز که در جلولا (مشرق دجله) در نزديکی خانقين، ميان ابن سعد و سرداران ايرانی که هنگام عقب نشينی در داخل ايران بار ديگر نيروهای خود را يکی کرده برای مقابله با مسلمانان گرد هم آمده بودند، رخ ميدهد، ايرانيان مجدد شکست خورده (۶٣٧م. يا ١۶هجری) عقب می نشينند. به اين ترتيب، سراسر حوضۀ ميان دو شط دجله و فرات (عراق) به دست مسلمانان می افتد. در اين جنگ بجز غنائم جنگی، زنان و #دختران_ايرانی زيادی نيز بدست مسلمانان #اسير ميشوند.

🎯چندی بعد خوزستان و شوشتر نيزبدست مهاجمين می افتد. يزدگرد که هنوز فکر ميکرد اعراب پس از غارت يکی دو شهر به مناطق خود بازگشته، خطر از وی دور می شود، پس از اين پيش روی ها، تازه متوجه جديت امر شده، تصميم به صف آرائی مجدد در برابر آنان می گيرد. از اينرو، با ارسال فرمان به نقاط مختلف خواستار اعزام نيرو برای مقابله با مسلمانان می شود، و پس از چندی، با يک نيروی يکصد و پنجاه هزار نفره در نزديکی نهاوند آماده مقابله با اعراب و هزيمت آنان از مناطق اشغالی می شود.
عمر نيز که از لشکر آرائی و تمرکز نيروی جديد ايرانيان نگران شده است، با ارسال نامه و جمع آوری نيروی اضافی از شام، يمن، عمان، و بصره خود را آمادە مصاف نهائی با يزدگر می کند. دو نيرو در برابر هم خيمه زده و هر يک منتظر حمله ديگری ميمانند.
📎 @ISLIE
🔅سرانجام، وقتی مسلمانان متوجه ميشوند که با مرور زمان و رسيدن نيروهای کمکی بيشتر برای ايرانيان، اوضاع به زيان آنان تمام می شود، با فريادهای عمر در مدينه مرده است، ايرانيان را فريب داده، تظاهر به عقب نشينی و بازگشت به مدينه ميکنند. اما همينکه ايرانيان برای تعاقب آنها از سنگرهای خود بيرون آمده پراکنده ميشوند، به آنها حمله کرده، جنگ سختی ميان دو طرف در گير می شود.
در اين جنگ که در سال ٢٢هجری (۶۴٢م). رخ داده و سه روز به طول می انجامد، تعداد زيادی از هر دو طرف، منجمله فرمانده جديد قوای مسلمانان "نعمان بن مقرّن"، و هرمزان سردار ايرانی هر دو کشته می شوند. اين جنگ که اعراب آنرا فتح الفتوح لقب داده، در طی آن غنائم بسيار منجمله گنج "نخارگان"، يکی از خزائن مهم کسری را بچنگ می آورند، پايان کار يزدگر محسوب می گردد. از آن پس يزدگر متواری شده برای مدتی از شهری به شهر ديگر پناه ميبرد.

با شکست نهاوند، راه سرزمين های ديگر بروی سپاه مسلمانان باز شده، به تدريج و طی سالهای بعد، مناطق ديگری منجمله زنجان، قزوين، ری ، و سپس در ۶۴۴م. همدان، قم، کاشان و اصفهان را به تصرف آنان در می آيد. در نتيجه، يزدگر به فارس می گريزد. مسلمانان در اينجا با مقاومت سخت و طولانی مالکين ايرانی روبرو می شوند، ولی سرانجام در محلی بنام ريشهر، بدنبال جنگی خونين بر آنان غلبه می يابند. سرانجام در ۶۴٨م.(٢٨هجری) استخر تسليم مهاجمين می شود، هر چند، " سال بعد مردم شهر شورش کرده افراد پادگان عرب را به قتل ميرسانند. اعراب بيدرنگ استخر را محاصره کرده، تسخير و ويران ساختند و قريب ۴٠ #هزار تن از مردان را به هلاکت رسانده، زنان و کودکان را به #بردگی بردند " (هجری٢٩ /.م۶۴٩)

🔹مهاجمين بهنگام تسخير پارس، اراضی بسياری را به تصرف خويش در آورده، غصب می نمايند. بطوری که خانوادە حنطلة بن تميم، اهل بحرين، از لحاظ ثروت در ميان زمينداران پارسی مقام اول را احراز می نمايد. ولی بسياری ار دهقانان ايرانی پارس نيز پيمان هايی با فاتحان بسته، سر به اطاعت آنان می نهند و اراضی و قلاع و حقوق و امتيارات فئودالی خويش را حفظ می کنند.

🔰در پی مرگ يزدگر تقريبا تمامی قلمرو ايران ساسانی تا آمو دريا (جيحون) به تصرف مسلمانان در می آيد. با اينحال، مناطقی نيز همچنان در برابر اعراب مقاومت می نمايند. از جمله سرزمين هايی مانند بلخ، ، زابلستان و گيلان و طبرستان، تنها پس از مدتهای مديد و از پی مقاومت های لجوجانه و طولنيست که مسخر اعراب می شوند (مثل بلخ در سال ٧٠٧م )، و مناطق ديگری هم مانند غور، کابل و ديلم هيچگاه سر به اطاعت آنها نمی دهند.

📗عبدالحسين زرين كوب، بامداد اسلام، ص .96
📘پطروشفسكي الياپاولويچ، اسلام در ايران، ص .42
📕استخری، ص١٨۵.
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜
#شکست_رم_و_سقوط_امپراطوری_ساسانی_بدست_مسلمانان ...... 🔗بخش بیست و هشتم

💠آيا شكست ايرانيان امری غير منتظره بود؟

🔹بهيچوجه. در گذشته نيز يکی دو بار نيروهای پادشاهی و قبيله ای عرب بر ارتش های مرزی ايرانيان پيروز شده و حتی تيسفون يا مدائن را به تصرف خود در آورده بودند.

🔅در چهار قرن قبل، در فاصلۀ ميان ٢٠٠تا ٢۶٣ميلادی، يک پرنس عرب از شهر پالميرا واقع در شمال غربی شبه جزيرە عربستان، ايرانيان را در زمان شاپور اول شکست داده، نيروهای ايران را تا آنسوی فرات عقب رانده و پيروزمندانه وارد تيسفون می شود. سپس مناطق بين النهرين، سوريه و همه استان های طرف غرب فرات را از چنگ ايرانيان در می آورد.
📗Langer William L Edit , An encyclopedia of world history, p. 124.

🔅يکبار هم در اوائل قرن چهارم بعد از ميلاد، قبايل عربِ بحرين و بين النهرين خاک ايران را مورد حمله قرار می دهند، حتی تيسفون را غارت می کنند. در همان زمان شاپور دوم نيز که در ١٧سالگی به تخت می نشيند، در ادامه سياست تهاجمی اش به عربستان حمله می کند و انتقام وحشتناکی ازاعراب می گيرد.
📗Langer William L Edit , An encyclopedia of world history, p. 124.

🔅حتی در ۶١٠ميلادی در زمان خسرو پرويز نيز که قدرت ايران در اوج خود بوده است، قبيلۀ بنی بکر در جنگ "ذوقَر" يک نيروی ايرانی را شکست ميدهد.
📗Rodinson Maxim, Muhammad,in English, p. 273.
📎 @ISLIE
🔰علت این بوده که در کنار جنگ های دائمی ميان قدرتهای بزرگ يک جنگ دائمی ديگر نيز وجود داشته است، و آن حملات اقوام بدوی پيرامونی بوده است که دائما مرزهای اين امپراطوری ها را زير تاخت و تازهای غارت گرانه خود قرار می داده اند. اين جنگ ها، ناشی از خصوصيت ديگر نظام تمدن، انباشت ناموزون ثروت ميان اقوام بدوی و متمدن و اختلاف ثروت و دارائی ميان آندو بوده است.
به اين معنی که با تجمع ثروت های بيکران در دست قدرت های بزرگ، قبايل فقير بدوی برای سهيم شدن در اين ثروت دائما شهرها و مناطق مرزی آباد و ثروتمند را زير تهاجم خود داشته به آنها حمله می کرده اند. جنگهای امپراطوری های بزرگ برای افزودن ثروت و قدرت خود، و حملات بدويان به مناطق مرزی اين امپراطوری ها به منظور کاستن از فقر و فاقه خود بوده است

🎯بی شک شکست امپراطوری های بزرگ و منجمله امپراطوری ساسانی بدست اقوام بدویِ مهاجم اتفاقی نبوده دليل خاص خود را داشته است. همۀ اين امپراطوری ها دوران عروج و افول خود را داشته اند. حملات اقوام بدوی، همانطور که گفتيم، در تقريبا تمامی دوران حيات آنها وجود داشته است. منتها در حاليکه در دوران عروج و شکوفائی اين امپراطوری ها جز بطور گهگاهی هيچگاه موثر نبوده است، در دوران افول به آسانی کارگر واقع شده، سرانجام به شکست و سرنگونی نهائی اين امپراطوری ها منجر می شده است.
@ISLIE
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆‌‌↜