🔴 پیامبر اسلام شهادتِ دروغ یارانش را زمانی که به نفعش باشد تأیید میکند!
در روایتی که به اعتراف علامه مجلسی صد در صد صحیح است چنین آمده است:
[ روزى پیامبر از یک عرب بیابانی اسبی به نام مُرتَجز خرید، به منزل خود رفت تا مبلغ پول اسب را بیاورد. در اين هنگام عدهاى آن عرب بیابانی را وسوسه کردند: اسبت را به چه قيمتى فروختى؟ اعرابى گفت: به فلان قيمت. گفتند: به قيمتى ناچيز فروختى! اسب تو بهتر از اين ارزش داشت! پيامبر مبلغ كامل را به او آورد.
اعرابى گفت: به خدا سوگند! من اسبم را به تو نفروختهام.
پيامبر گفت: سبحان اللّه! آرى، به خدا سوگند! به من فروختى.
در اين هنگام سروصداها بالا گرفت. پس عده فراوانى جمع شدند. در ابن میان ناگاه خزيمة بن ثابت انصارى آمد و مردم را با دستش كنار زد، تا اينكه به نزد آن حضرت رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! گواهى مىدهم كه تو اين اسب را از اين اعرابى خريدهاى.
اعرابى گفت: آيا گواهى مىدهى، در حالىكه نزد ما حضور نداشتى؟!
پيامبر خدا گفت: آيا شاهد ما بودى؟
عرض كرد: نه، اى پيامبر خدا! اما مىدانم كه شما آن را خريدهاى. آيا شما را درباره آن چه از نزد خداوند آوردهاى تصديق كنم، اما بر اين اعرابى خبيث، شما را تصديق ننمايم؟!
پيامبر از سخن او در شگفت شد و فرمود: اى خزيمه! شهادت و گواهى تو، شهادت و گواهى دو مرد است. ]
📚منبع: ترجمه فروع کافی ٫ جلد ۱۰ صفحه ۴۵۱
▪️نتیجه:
پیامبر اسلام درست مانند هر انسان منفعت طلبی نه تنها شهادت دروغ را در جایی که به نفعش باشد میپذیرد، بلکه حتی ارزش آن را دوبل میکند!! در حالی که یکی از شروط بدیهیِ «شاهد» این است که خود شاهد واقعه ای باشد ، نه اینکه آنرا صرفا شنیده و بازگو کند. چنین شهادتی حتی اگر کذب هم نباشد، نابجا و ناپسند است. زیرا خود او شاهد واقعه نبوده است و صرفا بر اساس احساسات و تمایلات گواهی داده است؛ هر چند آن گواهی در نفس امر واقعه درست باشد!
✍پینوشت:
برخی کانالهای اسلامی طبق معمول دست به کار شده اند که این رسوایی پیامبر اسلام را چاره کنند و گفتهاند:
«نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود #اعلام کردند»
حال آنکه به گواهی مورخین اسلام ، محمد صاحب آن اسب (مُرتَجز) شد (این همان اسبی است که بعدها به حسین رسید!) . سوال این است که اگر محمد از طریق دوبل کردن ارزش شهادت دروغ خزیمه بن ثابت، ادعایش در مورد خریداری آن اسب را به کرسی ننشانده پس از چه طریقی آن اسب را تصاحب کرده؟!
کانال اسلامگرای منتسب به حوزه در جای دیگر گفته است:
خزیمة بن ثابت به اعتبار اینکه قاضیِ مناقشه بود، با علم خودش به نفع محمد شهادت داد. سپس برای اثبات این ادعا به روایتی از [ وسائل الشیعة ٫ جلد ۲۷ ٫ صفحه ۲۷۴ ٫ باب ۱۸ ] استناد کردهاست!
اما طبق معمول روایت مورد استنادش را قیچی کرده! روایت در مورد جنایت علی در به قتل رساندن شخصی است که مدعی بود محمد مالی را که از او طلب داشته به او نپرداخته! (متن کامل روایت را از اینجا بخوانید)
آخوند نابغه از این روایت چنین نتیجه گرفته که خزیمهبن ثابت چون در مقام قاضی بوده پس حکمش نافذ است! چرا که علم قاضی نیاز به بینه ندارد! (همچنان که بر طبق روایت مورد استنادشان علی هم بدون بینه آن مرد را فیالفور گردن زد!)
اما سوال اینجاست:
علم قاضی از کجا باید نشأت بگیرد؟ از شواهد و قراین؟! یا از تمایلات و تعصبات شدیدی که نسبت به یک طرف دعوی دارد؟! شخصی که خود در حالی که در جریان معامله حضور نداشته اما #به_دروغ شهادت میدهد که مشاهده کرده محمد آن اسب را خریده چگونه عدالتش ثابت میشود؟!
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
در روایتی که به اعتراف علامه مجلسی صد در صد صحیح است چنین آمده است:
[ روزى پیامبر از یک عرب بیابانی اسبی به نام مُرتَجز خرید، به منزل خود رفت تا مبلغ پول اسب را بیاورد. در اين هنگام عدهاى آن عرب بیابانی را وسوسه کردند: اسبت را به چه قيمتى فروختى؟ اعرابى گفت: به فلان قيمت. گفتند: به قيمتى ناچيز فروختى! اسب تو بهتر از اين ارزش داشت! پيامبر مبلغ كامل را به او آورد.
اعرابى گفت: به خدا سوگند! من اسبم را به تو نفروختهام.
پيامبر گفت: سبحان اللّه! آرى، به خدا سوگند! به من فروختى.
در اين هنگام سروصداها بالا گرفت. پس عده فراوانى جمع شدند. در ابن میان ناگاه خزيمة بن ثابت انصارى آمد و مردم را با دستش كنار زد، تا اينكه به نزد آن حضرت رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! گواهى مىدهم كه تو اين اسب را از اين اعرابى خريدهاى.
اعرابى گفت: آيا گواهى مىدهى، در حالىكه نزد ما حضور نداشتى؟!
پيامبر خدا گفت: آيا شاهد ما بودى؟
عرض كرد: نه، اى پيامبر خدا! اما مىدانم كه شما آن را خريدهاى. آيا شما را درباره آن چه از نزد خداوند آوردهاى تصديق كنم، اما بر اين اعرابى خبيث، شما را تصديق ننمايم؟!
پيامبر از سخن او در شگفت شد و فرمود: اى خزيمه! شهادت و گواهى تو، شهادت و گواهى دو مرد است. ]
📚منبع: ترجمه فروع کافی ٫ جلد ۱۰ صفحه ۴۵۱
▪️نتیجه:
پیامبر اسلام درست مانند هر انسان منفعت طلبی نه تنها شهادت دروغ را در جایی که به نفعش باشد میپذیرد، بلکه حتی ارزش آن را دوبل میکند!! در حالی که یکی از شروط بدیهیِ «شاهد» این است که خود شاهد واقعه ای باشد ، نه اینکه آنرا صرفا شنیده و بازگو کند. چنین شهادتی حتی اگر کذب هم نباشد، نابجا و ناپسند است. زیرا خود او شاهد واقعه نبوده است و صرفا بر اساس احساسات و تمایلات گواهی داده است؛ هر چند آن گواهی در نفس امر واقعه درست باشد!
✍پینوشت:
برخی کانالهای اسلامی طبق معمول دست به کار شده اند که این رسوایی پیامبر اسلام را چاره کنند و گفتهاند:
«نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود #اعلام کردند»
حال آنکه به گواهی مورخین اسلام ، محمد صاحب آن اسب (مُرتَجز) شد (این همان اسبی است که بعدها به حسین رسید!) . سوال این است که اگر محمد از طریق دوبل کردن ارزش شهادت دروغ خزیمه بن ثابت، ادعایش در مورد خریداری آن اسب را به کرسی ننشانده پس از چه طریقی آن اسب را تصاحب کرده؟!
کانال اسلامگرای منتسب به حوزه در جای دیگر گفته است:
خزیمة بن ثابت به اعتبار اینکه قاضیِ مناقشه بود، با علم خودش به نفع محمد شهادت داد. سپس برای اثبات این ادعا به روایتی از [ وسائل الشیعة ٫ جلد ۲۷ ٫ صفحه ۲۷۴ ٫ باب ۱۸ ] استناد کردهاست!
اما طبق معمول روایت مورد استنادش را قیچی کرده! روایت در مورد جنایت علی در به قتل رساندن شخصی است که مدعی بود محمد مالی را که از او طلب داشته به او نپرداخته! (متن کامل روایت را از اینجا بخوانید)
آخوند نابغه از این روایت چنین نتیجه گرفته که خزیمهبن ثابت چون در مقام قاضی بوده پس حکمش نافذ است! چرا که علم قاضی نیاز به بینه ندارد! (همچنان که بر طبق روایت مورد استنادشان علی هم بدون بینه آن مرد را فیالفور گردن زد!)
اما سوال اینجاست:
علم قاضی از کجا باید نشأت بگیرد؟ از شواهد و قراین؟! یا از تمایلات و تعصبات شدیدی که نسبت به یک طرف دعوی دارد؟! شخصی که خود در حالی که در جریان معامله حضور نداشته اما #به_دروغ شهادت میدهد که مشاهده کرده محمد آن اسب را خریده چگونه عدالتش ثابت میشود؟!
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
Forwarded from [دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
🔴 پیامبر اسلام شهادتِ دروغ یارانش را زمانی که به نفعش باشد تأیید میکند!
در روایتی که به اعتراف علامه مجلسی صد در صد صحیح است چنین آمده است:
[ روزى پیامبر از یک عرب بیابانی اسبی به نام مُرتَجز خرید، به منزل خود رفت تا مبلغ پول اسب را بیاورد. در اين هنگام عدهاى آن عرب بیابانی را وسوسه کردند: اسبت را به چه قيمتى فروختى؟ اعرابى گفت: به فلان قيمت. گفتند: به قيمتى ناچيز فروختى! اسب تو بهتر از اين ارزش داشت! پيامبر مبلغ كامل را به او آورد.
اعرابى گفت: به خدا سوگند! من اسبم را به تو نفروختهام.
پيامبر گفت: سبحان اللّه! آرى، به خدا سوگند! به من فروختى.
در اين هنگام سروصداها بالا گرفت. پس عده فراوانى جمع شدند. در ابن میان ناگاه خزيمة بن ثابت انصارى آمد و مردم را با دستش كنار زد، تا اينكه به نزد آن حضرت رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! گواهى مىدهم كه تو اين اسب را از اين اعرابى خريدهاى.
اعرابى گفت: آيا گواهى مىدهى، در حالىكه نزد ما حضور نداشتى؟!
پيامبر خدا گفت: آيا شاهد ما بودى؟
عرض كرد: نه، اى پيامبر خدا! اما مىدانم كه شما آن را خريدهاى. آيا شما را درباره آن چه از نزد خداوند آوردهاى تصديق كنم، اما بر اين اعرابى خبيث، شما را تصديق ننمايم؟!
پيامبر از سخن او در شگفت شد و فرمود: اى خزيمه! شهادت و گواهى تو، شهادت و گواهى دو مرد است. ]
📚منبع: ترجمه فروع کافی ٫ جلد ۱۰ صفحه ۴۵۱
▪️نتیجه:
پیامبر اسلام درست مانند هر انسان منفعت طلبی نه تنها شهادت دروغ را در جایی که به نفعش باشد میپذیرد، بلکه حتی ارزش آن را دوبل میکند!! در حالی که یکی از شروط بدیهیِ «شاهد» این است که خود شاهد واقعه ای باشد ، نه اینکه آنرا صرفا شنیده و بازگو کند. چنین شهادتی حتی اگر کذب هم نباشد، نابجا و ناپسند است. زیرا خود او شاهد واقعه نبوده است و صرفا بر اساس احساسات و تمایلات گواهی داده است؛ هر چند آن گواهی در نفس امر واقعه درست باشد!
✍پینوشت:
برخی کانالهای اسلامی طبق معمول دست به کار شده اند که این رسوایی پیامبر اسلام را چاره کنند و گفتهاند:
«نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود #اعلام کردند»
حال آنکه به گواهی مورخین اسلام ، محمد صاحب آن اسب (مُرتَجز) شد (این همان اسبی است که بعدها به حسین رسید!) . سوال این است که اگر محمد از طریق دوبل کردن ارزش شهادت دروغ خزیمه بن ثابت، ادعایش در مورد خریداری آن اسب را به کرسی ننشانده پس از چه طریقی آن اسب را تصاحب کرده؟!
کانال اسلامگرای منتسب به حوزه در جای دیگر گفته است:
خزیمة بن ثابت به اعتبار اینکه قاضیِ مناقشه بود، با علم خودش به نفع محمد شهادت داد. سپس برای اثبات این ادعا به روایتی از [ وسائل الشیعة ٫ جلد ۲۷ ٫ صفحه ۲۷۴ ٫ باب ۱۸ ] استناد کردهاست!
اما طبق معمول روایت مورد استنادش را قیچی کرده! روایت در مورد جنایت علی در به قتل رساندن شخصی است که مدعی بود محمد مالی را که از او طلب داشته به او نپرداخته! (متن کامل روایت را از اینجا بخوانید)
آخوند نابغه از این روایت چنین نتیجه گرفته که خزیمهبن ثابت چون در مقام قاضی بوده پس حکمش نافذ است! چرا که علم قاضی نیاز به بینه ندارد! (همچنان که بر طبق روایت مورد استنادشان علی هم بدون بینه آن مرد را فیالفور گردن زد!)
اما سوال اینجاست:
علم قاضی از کجا باید نشأت بگیرد؟ از شواهد و قراین؟! یا از تمایلات و تعصبات شدیدی که نسبت به یک طرف دعوی دارد؟! شخصی که خود در حالی که در جریان معامله حضور نداشته اما #به_دروغ شهادت میدهد که مشاهده کرده محمد آن اسب را خریده چگونه عدالتش ثابت میشود؟!
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
در روایتی که به اعتراف علامه مجلسی صد در صد صحیح است چنین آمده است:
[ روزى پیامبر از یک عرب بیابانی اسبی به نام مُرتَجز خرید، به منزل خود رفت تا مبلغ پول اسب را بیاورد. در اين هنگام عدهاى آن عرب بیابانی را وسوسه کردند: اسبت را به چه قيمتى فروختى؟ اعرابى گفت: به فلان قيمت. گفتند: به قيمتى ناچيز فروختى! اسب تو بهتر از اين ارزش داشت! پيامبر مبلغ كامل را به او آورد.
اعرابى گفت: به خدا سوگند! من اسبم را به تو نفروختهام.
پيامبر گفت: سبحان اللّه! آرى، به خدا سوگند! به من فروختى.
در اين هنگام سروصداها بالا گرفت. پس عده فراوانى جمع شدند. در ابن میان ناگاه خزيمة بن ثابت انصارى آمد و مردم را با دستش كنار زد، تا اينكه به نزد آن حضرت رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! گواهى مىدهم كه تو اين اسب را از اين اعرابى خريدهاى.
اعرابى گفت: آيا گواهى مىدهى، در حالىكه نزد ما حضور نداشتى؟!
پيامبر خدا گفت: آيا شاهد ما بودى؟
عرض كرد: نه، اى پيامبر خدا! اما مىدانم كه شما آن را خريدهاى. آيا شما را درباره آن چه از نزد خداوند آوردهاى تصديق كنم، اما بر اين اعرابى خبيث، شما را تصديق ننمايم؟!
پيامبر از سخن او در شگفت شد و فرمود: اى خزيمه! شهادت و گواهى تو، شهادت و گواهى دو مرد است. ]
📚منبع: ترجمه فروع کافی ٫ جلد ۱۰ صفحه ۴۵۱
▪️نتیجه:
پیامبر اسلام درست مانند هر انسان منفعت طلبی نه تنها شهادت دروغ را در جایی که به نفعش باشد میپذیرد، بلکه حتی ارزش آن را دوبل میکند!! در حالی که یکی از شروط بدیهیِ «شاهد» این است که خود شاهد واقعه ای باشد ، نه اینکه آنرا صرفا شنیده و بازگو کند. چنین شهادتی حتی اگر کذب هم نباشد، نابجا و ناپسند است. زیرا خود او شاهد واقعه نبوده است و صرفا بر اساس احساسات و تمایلات گواهی داده است؛ هر چند آن گواهی در نفس امر واقعه درست باشد!
✍پینوشت:
برخی کانالهای اسلامی طبق معمول دست به کار شده اند که این رسوایی پیامبر اسلام را چاره کنند و گفتهاند:
«نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود #اعلام کردند»
حال آنکه به گواهی مورخین اسلام ، محمد صاحب آن اسب (مُرتَجز) شد (این همان اسبی است که بعدها به حسین رسید!) . سوال این است که اگر محمد از طریق دوبل کردن ارزش شهادت دروغ خزیمه بن ثابت، ادعایش در مورد خریداری آن اسب را به کرسی ننشانده پس از چه طریقی آن اسب را تصاحب کرده؟!
کانال اسلامگرای منتسب به حوزه در جای دیگر گفته است:
خزیمة بن ثابت به اعتبار اینکه قاضیِ مناقشه بود، با علم خودش به نفع محمد شهادت داد. سپس برای اثبات این ادعا به روایتی از [ وسائل الشیعة ٫ جلد ۲۷ ٫ صفحه ۲۷۴ ٫ باب ۱۸ ] استناد کردهاست!
اما طبق معمول روایت مورد استنادش را قیچی کرده! روایت در مورد جنایت علی در به قتل رساندن شخصی است که مدعی بود محمد مالی را که از او طلب داشته به او نپرداخته! (متن کامل روایت را از اینجا بخوانید)
آخوند نابغه از این روایت چنین نتیجه گرفته که خزیمهبن ثابت چون در مقام قاضی بوده پس حکمش نافذ است! چرا که علم قاضی نیاز به بینه ندارد! (همچنان که بر طبق روایت مورد استنادشان علی هم بدون بینه آن مرد را فیالفور گردن زد!)
اما سوال اینجاست:
علم قاضی از کجا باید نشأت بگیرد؟ از شواهد و قراین؟! یا از تمایلات و تعصبات شدیدی که نسبت به یک طرف دعوی دارد؟! شخصی که خود در حالی که در جریان معامله حضور نداشته اما #به_دروغ شهادت میدهد که مشاهده کرده محمد آن اسب را خریده چگونه عدالتش ثابت میشود؟!
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
Forwarded from [دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
🔴 پیامبر اسلام شهادتِ دروغ یارانش را زمانی که به نفعش باشد تأیید میکند!
در روایتی که به اعتراف علامه مجلسی صد در صد صحیح است چنین آمده است:
[ روزى پیامبر از یک عرب بیابانی اسبی به نام مُرتَجز خرید، به منزل خود رفت تا مبلغ پول اسب را بیاورد. در اين هنگام عدهاى آن عرب بیابانی را وسوسه کردند: اسبت را به چه قيمتى فروختى؟ اعرابى گفت: به فلان قيمت. گفتند: به قيمتى ناچيز فروختى! اسب تو بهتر از اين ارزش داشت! پيامبر مبلغ كامل را به او آورد.
اعرابى گفت: به خدا سوگند! من اسبم را به تو نفروختهام.
پيامبر گفت: سبحان اللّه! آرى، به خدا سوگند! به من فروختى.
در اين هنگام سروصداها بالا گرفت. پس عده فراوانى جمع شدند. در ابن میان ناگاه خزيمة بن ثابت انصارى آمد و مردم را با دستش كنار زد، تا اينكه به نزد آن حضرت رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! گواهى مىدهم كه تو اين اسب را از اين اعرابى خريدهاى.
اعرابى گفت: آيا گواهى مىدهى، در حالىكه نزد ما حضور نداشتى؟!
پيامبر خدا گفت: آيا شاهد ما بودى؟
عرض كرد: نه، اى پيامبر خدا! اما مىدانم كه شما آن را خريدهاى. آيا شما را درباره آن چه از نزد خداوند آوردهاى تصديق كنم، اما بر اين اعرابى خبيث، شما را تصديق ننمايم؟!
پيامبر از سخن او در شگفت شد و فرمود: اى خزيمه! شهادت و گواهى تو، شهادت و گواهى دو مرد است. ]
📚منبع: ترجمه فروع کافی ٫ جلد ۱۰ صفحه ۴۵۱
▪️نتیجه:
پیامبر اسلام درست مانند هر انسان منفعت طلبی نه تنها شهادت دروغ را در جایی که به نفعش باشد میپذیرد، بلکه حتی ارزش آن را دوبل میکند!! در حالی که یکی از شروط بدیهیِ «شاهد» این است که خود شاهد واقعه ای باشد ، نه اینکه آنرا صرفا شنیده و بازگو کند. چنین شهادتی حتی اگر کذب هم نباشد، نابجا و ناپسند است. زیرا خود او شاهد واقعه نبوده است و صرفا بر اساس احساسات و تمایلات گواهی داده است؛ هر چند آن گواهی در نفس امر واقعه درست باشد!
✍پینوشت:
برخی کانالهای اسلامی طبق معمول دست به کار شده اند که این رسوایی پیامبر اسلام را چاره کنند و گفتهاند:
«نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود #اعلام کردند»
حال آنکه به گواهی مورخین اسلام ، محمد صاحب آن اسب (مُرتَجز) شد (این همان اسبی است که بعدها به حسین رسید!) . سوال این است که اگر محمد از طریق دوبل کردن ارزش شهادت دروغ خزیمه بن ثابت، ادعایش در مورد خریداری آن اسب را به کرسی ننشانده پس از چه طریقی آن اسب را تصاحب کرده؟!
کانال اسلامگرای منتسب به حوزه در جای دیگر گفته است:
خزیمة بن ثابت به اعتبار اینکه قاضیِ مناقشه بود، با علم خودش به نفع محمد شهادت داد. سپس برای اثبات این ادعا به روایتی از [ وسائل الشیعة ٫ جلد ۲۷ ٫ صفحه ۲۷۴ ٫ باب ۱۸ ] استناد کردهاست!
اما طبق معمول روایت مورد استنادش را قیچی کرده! روایت در مورد جنایت علی در به قتل رساندن شخصی است که مدعی بود محمد مالی را که از او طلب داشته به او نپرداخته! (متن کامل روایت را از اینجا بخوانید)
آخوند نابغه از این روایت چنین نتیجه گرفته که خزیمهبن ثابت چون در مقام قاضی بوده پس حکمش نافذ است! چرا که علم قاضی نیاز به بینه ندارد! (همچنان که بر طبق روایت مورد استنادشان علی هم بدون بینه آن مرد را فیالفور گردن زد!)
اما سوال اینجاست:
علم قاضی از کجا باید نشأت بگیرد؟ از شواهد و قراین؟! یا از تمایلات و تعصبات شدیدی که نسبت به یک طرف دعوی دارد؟! شخصی که خود در حالی که در جریان معامله حضور نداشته اما #به_دروغ شهادت میدهد که مشاهده کرده محمد آن اسب را خریده چگونه عدالتش ثابت میشود؟!
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
در روایتی که به اعتراف علامه مجلسی صد در صد صحیح است چنین آمده است:
[ روزى پیامبر از یک عرب بیابانی اسبی به نام مُرتَجز خرید، به منزل خود رفت تا مبلغ پول اسب را بیاورد. در اين هنگام عدهاى آن عرب بیابانی را وسوسه کردند: اسبت را به چه قيمتى فروختى؟ اعرابى گفت: به فلان قيمت. گفتند: به قيمتى ناچيز فروختى! اسب تو بهتر از اين ارزش داشت! پيامبر مبلغ كامل را به او آورد.
اعرابى گفت: به خدا سوگند! من اسبم را به تو نفروختهام.
پيامبر گفت: سبحان اللّه! آرى، به خدا سوگند! به من فروختى.
در اين هنگام سروصداها بالا گرفت. پس عده فراوانى جمع شدند. در ابن میان ناگاه خزيمة بن ثابت انصارى آمد و مردم را با دستش كنار زد، تا اينكه به نزد آن حضرت رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! گواهى مىدهم كه تو اين اسب را از اين اعرابى خريدهاى.
اعرابى گفت: آيا گواهى مىدهى، در حالىكه نزد ما حضور نداشتى؟!
پيامبر خدا گفت: آيا شاهد ما بودى؟
عرض كرد: نه، اى پيامبر خدا! اما مىدانم كه شما آن را خريدهاى. آيا شما را درباره آن چه از نزد خداوند آوردهاى تصديق كنم، اما بر اين اعرابى خبيث، شما را تصديق ننمايم؟!
پيامبر از سخن او در شگفت شد و فرمود: اى خزيمه! شهادت و گواهى تو، شهادت و گواهى دو مرد است. ]
📚منبع: ترجمه فروع کافی ٫ جلد ۱۰ صفحه ۴۵۱
▪️نتیجه:
پیامبر اسلام درست مانند هر انسان منفعت طلبی نه تنها شهادت دروغ را در جایی که به نفعش باشد میپذیرد، بلکه حتی ارزش آن را دوبل میکند!! در حالی که یکی از شروط بدیهیِ «شاهد» این است که خود شاهد واقعه ای باشد ، نه اینکه آنرا صرفا شنیده و بازگو کند. چنین شهادتی حتی اگر کذب هم نباشد، نابجا و ناپسند است. زیرا خود او شاهد واقعه نبوده است و صرفا بر اساس احساسات و تمایلات گواهی داده است؛ هر چند آن گواهی در نفس امر واقعه درست باشد!
✍پینوشت:
برخی کانالهای اسلامی طبق معمول دست به کار شده اند که این رسوایی پیامبر اسلام را چاره کنند و گفتهاند:
«نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود #اعلام کردند»
حال آنکه به گواهی مورخین اسلام ، محمد صاحب آن اسب (مُرتَجز) شد (این همان اسبی است که بعدها به حسین رسید!) . سوال این است که اگر محمد از طریق دوبل کردن ارزش شهادت دروغ خزیمه بن ثابت، ادعایش در مورد خریداری آن اسب را به کرسی ننشانده پس از چه طریقی آن اسب را تصاحب کرده؟!
کانال اسلامگرای منتسب به حوزه در جای دیگر گفته است:
خزیمة بن ثابت به اعتبار اینکه قاضیِ مناقشه بود، با علم خودش به نفع محمد شهادت داد. سپس برای اثبات این ادعا به روایتی از [ وسائل الشیعة ٫ جلد ۲۷ ٫ صفحه ۲۷۴ ٫ باب ۱۸ ] استناد کردهاست!
اما طبق معمول روایت مورد استنادش را قیچی کرده! روایت در مورد جنایت علی در به قتل رساندن شخصی است که مدعی بود محمد مالی را که از او طلب داشته به او نپرداخته! (متن کامل روایت را از اینجا بخوانید)
آخوند نابغه از این روایت چنین نتیجه گرفته که خزیمهبن ثابت چون در مقام قاضی بوده پس حکمش نافذ است! چرا که علم قاضی نیاز به بینه ندارد! (همچنان که بر طبق روایت مورد استنادشان علی هم بدون بینه آن مرد را فیالفور گردن زد!)
اما سوال اینجاست:
علم قاضی از کجا باید نشأت بگیرد؟ از شواهد و قراین؟! یا از تمایلات و تعصبات شدیدی که نسبت به یک طرف دعوی دارد؟! شخصی که خود در حالی که در جریان معامله حضور نداشته اما #به_دروغ شهادت میدهد که مشاهده کرده محمد آن اسب را خریده چگونه عدالتش ثابت میشود؟!
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
Forwarded from [دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
🔴 پیامبر اسلام شهادتِ دروغ یارانش را زمانی که به نفعش باشد تأیید میکند!
در روایتی که به اعتراف علامه مجلسی صد در صد صحیح است چنین آمده است:
[ روزى پیامبر از یک عرب بیابانی اسبی به نام مُرتَجز خرید، به منزل خود رفت تا مبلغ پول اسب را بیاورد. در اين هنگام عدهاى آن عرب بیابانی را وسوسه کردند: اسبت را به چه قيمتى فروختى؟ اعرابى گفت: به فلان قيمت. گفتند: به قيمتى ناچيز فروختى! اسب تو بهتر از اين ارزش داشت! پيامبر مبلغ كامل را به او آورد.
اعرابى گفت: به خدا سوگند! من اسبم را به تو نفروختهام.
پيامبر گفت: سبحان اللّه! آرى، به خدا سوگند! به من فروختى.
در اين هنگام سروصداها بالا گرفت. پس عده فراوانى جمع شدند. در ابن میان ناگاه خزيمة بن ثابت انصارى آمد و مردم را با دستش كنار زد، تا اينكه به نزد آن حضرت رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! گواهى مىدهم كه تو اين اسب را از اين اعرابى خريدهاى.
اعرابى گفت: آيا گواهى مىدهى، در حالىكه نزد ما حضور نداشتى؟!
پيامبر خدا گفت: آيا شاهد ما بودى؟
عرض كرد: نه، اى پيامبر خدا! اما مىدانم كه شما آن را خريدهاى. آيا شما را درباره آن چه از نزد خداوند آوردهاى تصديق كنم، اما بر اين اعرابى خبيث، شما را تصديق ننمايم؟!
پيامبر از سخن او در شگفت شد و فرمود: اى خزيمه! شهادت و گواهى تو، شهادت و گواهى دو مرد است. ]
📚منبع: ترجمه فروع کافی ٫ جلد ۱۰ صفحه ۴۵۱
▪️نتیجه:
پیامبر اسلام درست مانند هر انسان منفعت طلبی نه تنها شهادت دروغ را در جایی که به نفعش باشد میپذیرد، بلکه حتی ارزش آن را دوبل میکند!! در حالی که یکی از شروط بدیهیِ «شاهد» این است که خود شاهد واقعه ای باشد ، نه اینکه آنرا صرفا شنیده و بازگو کند. چنین شهادتی حتی اگر کذب هم نباشد، نابجا و ناپسند است. زیرا خود او شاهد واقعه نبوده است و صرفا بر اساس احساسات و تمایلات گواهی داده است؛ هر چند آن گواهی در نفس امر واقعه درست باشد!
✍پینوشت:
برخی کانالهای اسلامی طبق معمول دست به کار شده اند که این رسوایی پیامبر اسلام را چاره کنند و گفتهاند:
«نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود #اعلام کردند»
حال آنکه به گواهی مورخین اسلام ، محمد صاحب آن اسب (مُرتَجز) شد (این همان اسبی است که بعدها به حسین رسید!) . سوال این است که اگر محمد از طریق دوبل کردن ارزش شهادت دروغ خزیمه بن ثابت، ادعایش در مورد خریداری آن اسب را به کرسی ننشانده پس از چه طریقی آن اسب را تصاحب کرده؟!
کانال اسلامگرای منتسب به حوزه در جای دیگر گفته است:
خزیمة بن ثابت به اعتبار اینکه قاضیِ مناقشه بود، با علم خودش به نفع محمد شهادت داد. سپس برای اثبات این ادعا به روایتی از [ وسائل الشیعة ٫ جلد ۲۷ ٫ صفحه ۲۷۴ ٫ باب ۱۸ ] استناد کردهاست!
اما طبق معمول روایت مورد استنادش را قیچی کرده! روایت در مورد جنایت علی در به قتل رساندن شخصی است که مدعی بود محمد مالی را که از او طلب داشته به او نپرداخته! (متن کامل روایت را از اینجا بخوانید)
آخوند نابغه از این روایت چنین نتیجه گرفته که خزیمهبن ثابت چون در مقام قاضی بوده پس حکمش نافذ است! چرا که علم قاضی نیاز به بینه ندارد! (همچنان که بر طبق روایت مورد استنادشان علی هم بدون بینه آن مرد را فیالفور گردن زد!)
اما سوال اینجاست:
علم قاضی از کجا باید نشأت بگیرد؟ از شواهد و قراین؟! یا از تمایلات و تعصبات شدیدی که نسبت به یک طرف دعوی دارد؟! شخصی که خود در حالی که در جریان معامله حضور نداشته اما #به_دروغ شهادت میدهد که مشاهده کرده محمد آن اسب را خریده چگونه عدالتش ثابت میشود؟!
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
در روایتی که به اعتراف علامه مجلسی صد در صد صحیح است چنین آمده است:
[ روزى پیامبر از یک عرب بیابانی اسبی به نام مُرتَجز خرید، به منزل خود رفت تا مبلغ پول اسب را بیاورد. در اين هنگام عدهاى آن عرب بیابانی را وسوسه کردند: اسبت را به چه قيمتى فروختى؟ اعرابى گفت: به فلان قيمت. گفتند: به قيمتى ناچيز فروختى! اسب تو بهتر از اين ارزش داشت! پيامبر مبلغ كامل را به او آورد.
اعرابى گفت: به خدا سوگند! من اسبم را به تو نفروختهام.
پيامبر گفت: سبحان اللّه! آرى، به خدا سوگند! به من فروختى.
در اين هنگام سروصداها بالا گرفت. پس عده فراوانى جمع شدند. در ابن میان ناگاه خزيمة بن ثابت انصارى آمد و مردم را با دستش كنار زد، تا اينكه به نزد آن حضرت رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! گواهى مىدهم كه تو اين اسب را از اين اعرابى خريدهاى.
اعرابى گفت: آيا گواهى مىدهى، در حالىكه نزد ما حضور نداشتى؟!
پيامبر خدا گفت: آيا شاهد ما بودى؟
عرض كرد: نه، اى پيامبر خدا! اما مىدانم كه شما آن را خريدهاى. آيا شما را درباره آن چه از نزد خداوند آوردهاى تصديق كنم، اما بر اين اعرابى خبيث، شما را تصديق ننمايم؟!
پيامبر از سخن او در شگفت شد و فرمود: اى خزيمه! شهادت و گواهى تو، شهادت و گواهى دو مرد است. ]
📚منبع: ترجمه فروع کافی ٫ جلد ۱۰ صفحه ۴۵۱
▪️نتیجه:
پیامبر اسلام درست مانند هر انسان منفعت طلبی نه تنها شهادت دروغ را در جایی که به نفعش باشد میپذیرد، بلکه حتی ارزش آن را دوبل میکند!! در حالی که یکی از شروط بدیهیِ «شاهد» این است که خود شاهد واقعه ای باشد ، نه اینکه آنرا صرفا شنیده و بازگو کند. چنین شهادتی حتی اگر کذب هم نباشد، نابجا و ناپسند است. زیرا خود او شاهد واقعه نبوده است و صرفا بر اساس احساسات و تمایلات گواهی داده است؛ هر چند آن گواهی در نفس امر واقعه درست باشد!
✍پینوشت:
برخی کانالهای اسلامی طبق معمول دست به کار شده اند که این رسوایی پیامبر اسلام را چاره کنند و گفتهاند:
«نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود #اعلام کردند»
حال آنکه به گواهی مورخین اسلام ، محمد صاحب آن اسب (مُرتَجز) شد (این همان اسبی است که بعدها به حسین رسید!) . سوال این است که اگر محمد از طریق دوبل کردن ارزش شهادت دروغ خزیمه بن ثابت، ادعایش در مورد خریداری آن اسب را به کرسی ننشانده پس از چه طریقی آن اسب را تصاحب کرده؟!
کانال اسلامگرای منتسب به حوزه در جای دیگر گفته است:
خزیمة بن ثابت به اعتبار اینکه قاضیِ مناقشه بود، با علم خودش به نفع محمد شهادت داد. سپس برای اثبات این ادعا به روایتی از [ وسائل الشیعة ٫ جلد ۲۷ ٫ صفحه ۲۷۴ ٫ باب ۱۸ ] استناد کردهاست!
اما طبق معمول روایت مورد استنادش را قیچی کرده! روایت در مورد جنایت علی در به قتل رساندن شخصی است که مدعی بود محمد مالی را که از او طلب داشته به او نپرداخته! (متن کامل روایت را از اینجا بخوانید)
آخوند نابغه از این روایت چنین نتیجه گرفته که خزیمهبن ثابت چون در مقام قاضی بوده پس حکمش نافذ است! چرا که علم قاضی نیاز به بینه ندارد! (همچنان که بر طبق روایت مورد استنادشان علی هم بدون بینه آن مرد را فیالفور گردن زد!)
اما سوال اینجاست:
علم قاضی از کجا باید نشأت بگیرد؟ از شواهد و قراین؟! یا از تمایلات و تعصبات شدیدی که نسبت به یک طرف دعوی دارد؟! شخصی که خود در حالی که در جریان معامله حضور نداشته اما #به_دروغ شهادت میدهد که مشاهده کرده محمد آن اسب را خریده چگونه عدالتش ثابت میشود؟!
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE