کارنیل
13.7K subscribers
7.62K photos
1.13K videos
261 files
2.21K links
مشاوره و کوچینگ توسعه فردی
مشاوره و کوچینگ سازمانی(ویژه مدیران)



@Rezamahmoudi07
Download Telegram
مردوزن ندارد
ب نقطه عشق که رسیدی
شورانگیز باش برای
عاشقانه هایت
میان جمع رویش راببوس
میان مردم فریاد بزن
دوستت دارم
واگرکسی چشم
غره ای رفت
دعایش کن تا عاشق شود

#عادل_دانتیسم

@Zebazehn
#قطعه ای از یک کتاب

❤️«چرا نباید اخبار را دنبال کنی؟»
(توهم اخبار)

زلزله در سوماترا، سانحه‌ی هوایی در روسیه، مردی که سی سال دخترش را در زیرزمین زندانی کرد، جدایی هایدی کلام از سیل، حقوق‌های بالا در بانک‌های امریکا، حمله در پاکستان، استعفای رییس جمهور مالی، رکورد جدید جهانی در پرتاب وزنه. آیا واقعاً نیازی هست همه‌ی این چیزها را بدانی؟
ما به طرز اعجاب‌آوری بمباران اطلاعاتی می‌شویم، اما به طرز اعجاب‌آوری کم می‌دانیم. چرا؟ چون دو قرن پیش، قالب مسمومی از اطلاعات را تحت عنوان «اخبار» خلق کردیم. اخبار برای ذهن به مثابه قند است برای بدن: اشتهاآور، آسان‌هضم و در درازمدت بسیار مخرب.
سه سال قبل، تجربه‌ای را شروع کردم. ممنوعیت خواندن و شنیدن اخبار. حق اشتراک تمام روزنامه‌ها و مجلاتم را لغو کردم. از شر تلویزیون و رادیو خلاص شدم. نرم‌افزار اخبار را از روی آی‌فونم حذف کردم. دست به هیچ روزنامه‌ای نمی‌زدم و وقتی در هواپیما کسی بهم پیشنهاد خواندن مطلبی را می‌داد عمداً به سمت دیگری نگاه می‌کردم. چند هفته‌ی اول سخت بود، خیلی سخت. مدام می‌ترسیدم چیزی را از دست بدهم. اما بعد از مدتی جهان‌بینی تازه‌ای داشتم. نتیجه‌اش بعد از سه سال: افکار صریح‌تر، دید ارزشمندتر، تصمیمات بهتر و زمان بسیار بیشتر. و بهترین نکته؟ هیچ‌چیز مهمی را از دست ندادم.
شبکه‌ی اجتماعی من فیس‌بوک نبود، که شبکه‌ای در جهان واقعی و متشکل از خویشاوندان و آشنایان است و به عنوان فیلتر خبری برایم کار می‌کند و مرا در چرخه نگه می‌دارد.
دلایل زیادی برای دوری از اخبار وجود دارد. این‌جا به سه مورد عمده‌اش اشاره می‌کنیم. اول این‌که مغز ما به انواع اطلاعات واکنش‌های نامتناسبی نشان می‌دهد. اخبار جنجال‌برانگیز، غافلگیرکننده، مردم‌محور، پُرسروصدا و پرجزئیاتی که مدام در حال تغییر است. همگی ما را تحریک می‌کند، درحالی که اطلاعات خشک، پیچیده و فراوری‌نشده برای‌مان آرامش‌بخش‌اند. تولیدکنندگان خبر از این موضوع به نفع خودشان بهره‌برداری می‌کنند. داستان‌های هیجان‌انگیز، تصاویر پرزرق و برق و جنجالی توجه‌مان را جلب می‌کند. یک لحظه شیوه‌ی کسب‌و‌کار آن‌ها را به خاطر بیاور، آگهی‌دهندگان، فضا می‌خرند و بنابراین بودجه‌ی اخبار را به شرطی تأمین می‌کنند که تبلیغات‌شان دیده شود. نتیجه: هر نکته‌ی ظریف، پیچیده، انتزاعی و عمیقی باید همواره حذف شود، به‌رغم این‌که چنین داستان‌هایی بیشتر به زندگی و درک ما از جهان مربوط است. در نتیجه‌ی این میزان مصرف اخبار، نقشه‌ی ذهنی اشتباهی از ریسک‌ها و تهدیدهایی است که در عمل همیشه همراه‌مان است.
دوم این که اخبار نامربوط‌اند. در دوازده ماه گذشته، احتمالاً حدود ده‌هزار خبر کوتاه به تو رسیده، شاید روزی سی خبر. با خودت صادق باش. یکی از آن‌ها را نام ببر، فقط یکی که بهت کمک کرده تصمیم بهتری بگیری - برای زندگی یا کار یا شغلت - و مقایسه‌اش کن با شرایطی که این خبر را نمی‌دانستی. از میان کسانی که ازشان پرسیدم، هیچ‌کس نتوانست به بیش از دو خبر مفید اشاره کند، آن هم از بین ده هزار خبر. نتیجه‌ای ناراحت‌کننده. سازمان‌های خبری تأکید می‌کنند اطلاعات‌شان به شما مزیت رقابتی می‌دهد. خیلی‌ها در این مسیر شکست خورده‌اند. در دنیای واقعی، میزان مصرف خبر نمایانگر وضعیت نامطلوب رقابتی است. اگر اخبار واقعاً به پیشرفت مردم کمک می‌کرد، خبرنگاران باید در رأس هرم درآمدی قرار می‌گرفتند، در حالی که آن‌ها چنین وضعیتی ندارند.
سوم این‌که خواندن اخبار وقت تلف کردن است. یک آدم معمولی نصف روز در هفته را صرف خواندن مطالب مربوط به روابط عاشقانه می‌کند از منظر جهانی، این ضرری عظیم به لحاظ بهره‌وری است. حملات تروریستی سال ۲۰۰۸ بمبئی را در نظر بگیر. تروریست‌ها برای عطش مطرح شدن اسم‌شان دویست نفر را کشتند. فرض کنید یک میلیارد نفر یک ساعت از وقت‌شان را برای دنبال کردن عواقب این حادثه مصرف کرده باشند. آن‌ها اخبار را لحظه‌به‌لحظه دنبال می‌کردند و به پُرحرفی‌های بی‌معنی چند «کارشناس» و «مفسر» گوش می‌کردند. این «حدس» کاملاً واقع‌گرایانه است، چون هند به تنهایی بیش از یک میلیارد نفر جمعیت دارد. بنابراین، حاصل محاسبات محافظه‌کارانه‌مان: یک میلیارد نفر ضرب در یک ساعتی که حواس‌شان پرت بوده مساوی می‌شود با یک میلیارد ساعت توقف کار. با تبدیل ساده‌ی این ارقام، متوجه می‌شویم توجه به این خبر جان دو هزار نفر را گرفته، ده برابر بیشتر از آن حمله: نگاهی طعنه‌آمیز اما کاملاً دقیق.
این عادت را کاملاً کنار بگذار. به جای آن، مقالات و کتاب‌های مطرح را بخوان. بله، هیچ‌چیزی رقیب کتاب در شناخت جهان نمی‌شود.



کتاب: #هنر_شفاف_اندیشیدن | صفحه ۳۱۱
نویسنده: رولف دوبلی
ترجمه‌ی: #عادل_فردوسی‌پور، بهزاد توکلی، علی شهروز
انتشارات: نشر چشمه | ۱۳۹۴

زندگیتونو با کتاب خوندن زیباتر کنید

🌺تحول در زندگی کارنیل
@karnil
www.karnil.com
❤️«کسی که چکش به دست دارد فقط میخ را می‌بیند»

مردی وام می‌گیرد، شرکتی تأسیس می‌کند و کمی بعد از آن ورشکست می‌شود. گرفتار افسردگی می‌شود و خودکشی می‌کند.
نظرت راجع‌به این داستان چیست؟ به عنوان یک تحلیلگر اقتصادی، می‌خواهی بدانی چرا ایده‌ی تجاری او موفق نبود؛ آیا او مدیر ضعیفی بود؟ آیا استراتژی غلط بود، بازار خیلی کوچک بود یا رقابت خیلی بزرگ؟ به عنوان بازاریاب، تصور می‌کنی کمپین‌ها ضعیف سازمان‌دهی شده بودند یا این‌که او در رسیدن به مخاطب هدف خود ناکام مانده بود. اگر تو کارشناس اقتصادی باشی، وام گرفتن را به عنوان ابزاری مناسب زیر سؤال می‌بری. در مقام خبرنگار محلی، به پتانسیل داستان پی می‌بری: چه‌قدر خوش‌شانس بود که خودش را کشت! در مقام نویسنده، به این فکر می‌کنی که این داستان چه‌طور می‌توانست به یک تراژدی یونانی مبدل شود. در مقام بانک‌دار، باور داری در بخش وام خطایی صورت گرفته. در مقام جامعه‌شناس، شکست سرمایه‌داری را سرزنش می‌کنی. در مقام محافظه‌کار دینی، این اتفاق را مجازات الهی می‌بینی. در مقام روان‌پزشک، پایین بودن سطح سروتونین را تشخیص می‌دهی. کدام دیدگاه «درست» است؟
هیچ‌کدام. «اگر تنها ابزار تو چکش باشد، همه‌ی مشکلات تو میخ خواهد بود» این را مارک تواین گفته. نقل‌قولی که تغییر شکل حرفه‌ای را خلاصه می‌کند. چارلی مانگر، شریک تجاری وارن بافت، این اثر را بعد از تواین، مردی با تمایل به چکش زدن نامید؛ «اما این روشی کاملاً فاجعه‌آمیز برای فکر کردن و روش کاملاً فاجعه‌آمیزی برای کارکردن در دنیاست. پس تو باید مدل‌های چندگانه‌ای داشته باشی و مدل‌ها باید از رشته‌های چندگانه‌ای ناشی شده باشند، چون تمام حکمت دنیا فقط در یک بخش کوچک آکادمیک پیدا نمی‌شود.»



کتاب: #هنر_شفاف_اندیشیدن | صفحه ۲۹۰
نویسنده: رولف دوبلی
ترجمه‌ی: #عادل_فردوسی‌پور، بهزاد توکلی، علی شهروز
انتشارات: نشر چشمه | ۱۳۹۴

زندگیتونو با کتاب خوندن زیباتر کنید

🌺تحول در زندگی کارنیل
@karnil
www.karnil.com
Teacher, sami yusuf

We once had a Teacher
زمانی ما آموزگاری داشتیم
The Teacher of teachers
استاد تمامی معلمان
He changed the world for the better
او #دنیا را به سوی بهتر بودن #تغییر دارد
And made us better creatures
و باعث شد که ما #مخلوقات_بهتری بشویم
Oh Allah we’ve shamed ourselves
اوه خدایا ما از خودمان خجالت می کشیدیم
We’ve strayed from Al-Mu’allim
ما از آن معلم غافل شده ایم
Surely we’ve wronged ourselves
بدون شک این خود ما بودیم که گناه انجام می دادیم
What will we say in front him
ما چه چیزی در مقابل او خواهیم گفت

Oh Mo’allim
آه ای #معلم

(He was Muhammad salla Allah alayhi wa sallam(2
او #محمد بود که درود خداوند بر او و خاندانش باد
(Muhammad, mercy upon Mankind(2
محمد بخششی که شامل تمامی انسانها می شود
Teacher of all Mankind
استاد تمامی آدمیان

((بالعربی))

أبا القاسم

ای پدر قاسم
یا حبیبی یا محمد
ای عشق من ای محمد
یاشفیعی یا محمد
ای شفاعت کننده من ای محمد
خیر خلق الله ، محمد
ای خوبی تمامی مخلوقات خداوند ای محمد
یا مصطفى یا إمام المرسلین(2)
ای مصطفی ایراهنمای تمامی پیامبران
یا مصطفى یا شفیع العالمین(2)
ای مصطفى ای شفاعت کننده تمامی جهان



((To english))


He prayed while others slept

در حالیکه همه به خواب فرو می رفتند اوبه مناجات می پرداخت
While other ate he’d fast
زمانیکه دیگران مشغول خوردن بودند او روزه می گرفت
While they would laugh he wept
هنگامی که آنها در حال خندیدن بودند او می گریست
Until he breathed his last
او تا واپسین لحظه زندگیش , تا آخرین نفس
His only wish was for us to be
تنها آرزویش برای #ما بود
Among the ones who prosper
از بین ما آن کسی ر ستگار می شود
Ya Mo’allim peace be upon you
که ای محمد در کنار تو به آرامش برسد
Truly you are our Teacher,
به درستی که تو معلم ما هستی

Oh Mo’allim
آه ای معلم


((بالعربی))


یا حبیبی.. یا محمد
ای عشق من ای محمد
یا شفیعی.. یا محمد
ای شفاعت کننده من ای محمد
یا رسولی.. یا محمد
ای پیامبر من ای محمد
یابشیری.. یا محمد
ای بشارت دهنده من ای محمد
یا نذیری.. یا محمد
ای کسیکه گناهانم را به من گوشزد می کنی ای محمد
عشق قلبی.. یا محمد
ای عشق قلب من ایمحمد
نور عینی.. یا محمد
ای روشنایی چشمانم ای محمد


((To english))


He taught us to be just and kind
او به ما آموخت که #مهربان و #عادل باشیم
And to feed the poor and hungry
در بخشیدن غذا به مردم فقیر و گرسنه
Help the wayfarer and the orphan child
به تمامی رهگذران بی پناه و بچه های یتیم کمک کنیم
And to not be cruel and miserly
و ظالم و تنگ نظر و خسیس نباشیم
His speech was soft and gentle
حرفهای او لطیف و #آرامش_بخش بود
Like a mother stroking her child
مانند مادری که بچه هایش را نوازش می کند
His mercy and compassion
رحمت و شفقت و دلسوزی او
Were most radiant when he smiled
زمانیکه لبخند می زد به بیشترین فروغ و درخشش خود می رسید

@karnil