خیام‌نامه، رسانه محلی نیشابور
5.07K subscribers
14.6K photos
1.74K videos
234 files
19.9K links
" تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران"

ارسال پیام‌های مردمی (صدای مردم، شهروند خبرنگار)

🆔 @khayyam_nameh

آگهی و تبلیغات در خیام‌نامه:

🆔 @ehsan_s1982

دارای مجوزرسمی:
🌐https://b2n.ir/382381
Download Telegram
به بهانه 19 مهرماه، زادروز استاد بی بدیل و فرزند دانشمند #نیشابور:
#دکتر_محمدرضا_شفیعی_کدکنی
ریشه در خاک؛ سر بر آسمان
#خیام_نامه؛ #سعید_رضادوست

بدیع‌الزّمان فروزانفر، پژوهشگر و دانشمندی بود بلند مرتبه امّا کاش هیچ‌گاه ردای شعر بر تن نمی‌کرد. شاملو (الف. بامداد) شاعری بود ارجمند که ای کاش هیچ‌گاه قلم به تصحیحِ حافظ بر کاغذ نمی‌گذاشت. در گستره‌ی ادبیّات اندک‌اند افرادی که در هر دو ساحتِ پژوهشگری و شاعرانگی خوش درخشیده باشند. #شفیعی_کدکنی؛ آن ستاره‌ی سهیل است که به هر قرنی چون او یک تَن ظهور می‌کند. او پژوهشگری است درجه یک، شاعری خلّاق و نظریه‌پردازی که از کویرِ متن، چشمه‌های بینش را جاری می‌سازد.
دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی چنان که خود نیز بارها تأکید کرده محصولِ مشترکِ سنّتی‌ترین سیستم آموزش و از طرفی مدرن‌ترین آن است. او در عین اینکه تجربه‌ی دبستان و دبیرستان را نداشته، و البتّه که این امر موهبتی برای او بوده تا از خواندن بسیاری علومِ بی‌فایده برکنار بماند، دوران دکتری خویش را در مدرن‌ترین سیستم آموزشی زمانِ خویش و زیر نظر دانشمندترین افراد آن دوران به سر برده است. همین تجربه‌ی ناب، از او مصلحی ساخته در میانه‌ی سنّت و تجدّد. باغبانی که ریشه‌های سنّت را آبیاری می‌کند تا میوه‌های تجدّد بر آن بروید. شفیعی کدکنی، نیک آگاه است که تغییر آینده بدون پیوند با گذشته ممکن نیست و برای لمسِ آسمانِ تجدّد باید بر شانه‌یِ کوهِ سنّت ایستاد. امّا او در عینِ احترام به گذشته دچار نوستالژیِ احساسی نسبت به سنّت نیست. عنصر خردِ انتقادی در نگاه او به گذشته همواره جاری است. شفیعی کدکنی نمی‌پذیرد که برای تذهیبِ نفس در جامعه‌ی امروز باید به بازار رفت و گردو به کودکان داد تا سیلی به گوش بنوازند و نفسِ امّاره رام شود. دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی حکیمِ دورانِ گذار است. گذار از سنّت به تجدّد.

گر درختی از خزان بی برگ شد
یا کرخت از سورت سرمایِ سخت
هست امّیدی که ابر فروَدین
برگ‌ها رویانَدَش از فرّ بخت
بر درختِ زنده، بی‌برگی چه غم؟
وای بر احوالِ برگِ بی درخت!

(هزاره دوم آهوی کوهی، "غزل برای گل آفتابگردان"، شفیعی کدکنی، نشر سخن، چاپ سوم، 1382، ص. 244)

این شعر به گمانِ من، چکیده‌ای است از نظرگاه شفیعی کدکنی به شیوه‌ی حضور و زیست ما در روزگارِ معاصر. اگر درختی در سرمایِ مهیبِ پاییزی، بی برگ و بار شده و به زردی بگراید، همواره این امید وجود دارد که در بهار و بارشِ ابرهای باران‌خیزش، شورِ سبزِ زندگی بر آن جوانه بزند. درخت، تا پای در خاک دارد و سر بر آسمان، امکانِ حیات در او جاری است. در چنین شرایطی همواره احتمالِ نشستنِ پرنده‌ی نغمه‌سرایِ زندگی بر شاخسار او هست. امّا و صد امّا از هنگامه‌ای که وضعیّت معکوس گردد. وضعیّتی که ریشه از خاک بیرون آمده و در ظاهر و برای چند روز، تعدادی برگِ سبز بر شاخه‌ها تکان بخورند. دیر نخواهد پایید که آن برگ‌ها فرو خواهند ریخت. جدایی از ساقه و ریشه‌ی حیات، آغاز زوال است و فنا.
استاد شفیعی کدکنی، در قابِ این شعر، وضعیّت زیست امروزِ جامعه‌ی در حال گذار ایران را به تصویر می‌کشد. جامعه‌ای که ممکن است از ریشه‌های سنّت خویش منقطع شده و چند صباحی نیز سبز از رهاوردهای تجدّد بماند و امّا این وضعیّت چندان پایدار نخواهد ماند و زوال، ظهور خواهد کرد. م. سرشک بر این باور است که راهکارِ نجات و گذرِ به سلامت از وضعیّتِ گذار، ممکن نیست مگر با پیوند و آشتی دادنِ متناسب و منطقیِ دو ساحتِ سنّت و تجدّد.

دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی، مانیفستِ نجاتِ جامعه‌ی در حالِ گذارِ ماست. الگویی برایِ صلح