اندیشکده خرد جنسی
11.2K subscribers
1.79K photos
680 videos
31 files
927 links
تلاش برای توصیف، تحلیل و تولید گفتمان با تکیه برجمهوریت، در حوزه زیست جنسی مان.

ارتباط با ادمین
@Yek_pishnahad_sade
Download Telegram
چشمان امثال من حکایت فقها و حقوقدانانی که حکم و قانون برای زنان مینویسند را اینگونه میبیند....همینقدر مضحک....
@kherad_jensi
مرد شکاک همسر ودخترش را درکامیون نگه می داشت

مرد شکاک برای اینکه مراقب همسر و دخترش باشد انها را درکامیون نگه می داشت. اینجا را بخوانید

جامعه پویا -بعد از آن که به دنبال یک آشنایی خیابانی با «سیاوش» ازدواج کردم، او با سوء ظن هایش سال های جوانی ام را به کام من تلخ کرد به گونه ای که مجبور بودم به همراه فرزندانم در کامیون زندگی کنم و اکنون دخترم نیز...

 
به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 41 ساله ای است که با کوله باری از رنج و اندوه به دنبال مهر طلاق می گشت تا رشته زندگی مشترک با همسرش را قطع کند. او که دوران زندگی مشترکش را سال های نکبت بار می نامید، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پلیس کرمان گفت: بیشتر از 20 بهار از عمرم سپری نشده بود که روزی برق نگاه سیاوش را به لبخندی خیابانی گره زدم و این گونه ارتباط های تلفنی آغاز شد و آرام آرام به قرارها و دیدارهای پنهانی کشید. خیلی زود دل به عشق او بستم و دیوانه وار عاشقش شدم. سه ماه بعد سیاوش مرا در حالی خواستگاری کرد که به چیزی جز رسیدن به او نمی اندیشیدم. مخالفت های اطرافیانم بی فایده بود به طوری که نصیحت های دلسوزانه آن ها را توهین به خودم می پنداشتم و فریاد می زدم «خودم عقل و شعور دارم». خلاصه من و سیاوش پیمان زناشویی بستیم اما در همان دوران نامزدی متوجه شدم که همسرم قبل از من ازدواج کرده ولی  به خاطر سوء ظنی که به او دارد در کشاکش طلاق هستند. اگرچه با شنیدن این موضوع شوک وحشتناکی به من وارد شد اما کاری از دستم ساخته نبود.

 به همین دلیل سکوت کردم و منتظر طلاق آن ها ماندم اما سیاوش زمانی که فهمید همسرش باردار است از تصمیم خودش منصرف شد در حالی که من نیز باردار شده بودم و باید به این زندگی نکبت بار ادامه می دادم ولی دیگر از آن عشق و عاشقی ها و جملات عاشقانه خبری نبود، چرا که سیاوش به من نیز مانند هوویم سوء ظن داشت و ادعا می کرد همان گونه که با یک نگاه و لبخند خیابانی عاشق او شده ام، هیچ تضمینی وجود ندارد که به عشق دیگری دل نبندم. به همین دلیل زندگی را به کام من تلخ کرده بود تا جایی که وقتی صاحب سه فرزند بودم، من و فرزندانم را در کابین کامیون سوار می کرد و از این شهر به آن شهر می برد تا مراقبم باشد. از سوی دیگر کمبود جا در اتاقک کامیون جریمه شدن های پی در پی و سختی های زندگی درون کامیون موجب می شد تا او عقده هایش را با کتک زدن ما تخلیه کند. بالاخره با دخالت بزرگ ترها و تاکید اطرافیان دست از این رفتارش کشید و از آن پس تنها دختر بزرگم را همراه خودش می برد تا با پسری ارتباط برقرار نکند. تحمل این شرایط برای من و فرزندانم بسیار زجرآور بود. «سوسن» به خاطر زندگی در کابین کامیون به دختری رنجور و لاغر تبدیل شده بود و از افسردگی رنج می برد ولی همسرم توجهی به روحیه از دست رفته دخترم نداشت و رفتارهای او را «تمارض» می نامید.

 اوضاع زندگی ما روز به روز آشفته تر می شد تا این که یک روز وقتی به خانه بازگشتم از هر دو دخترم خبری نبود. بعد از مدت کوتاهی جست و جو متوجه شدم آن ها از خانه فرار کرده اند. این تلخ ترین حادثه ای بود که مسیر زندگی ام را دگرگون کرد. وقتی سیاوش به خانه آمد تا سوسن را مانند همیشه با خودش ببرد با ترس و لرز ماجرا را برایش بازگو کردم، او هم از شدت عصبانیت و در حالی که فریاد می زد دخترانت نیز مانند خودت بی بند و بار هستند مرا زیر مشت و لگد گرفت و آن قدر کتکم زد که برای مدتی بیمار شدم. چندماه بعد پلیس دخترانم را در شهر دیگری پیدا کرد اما هستی و آینده آن ها بر باد رفته و آسیب های روحی و جسمی شدیدی برآن ها وارد آمده بود به طوری که مجبور شدیم با نظر پزشکان متخصص آن ها را به یکی از مراکز بهزیستی بسپاریم. این زندگی سرد و بی روح همچنان ادامه داشت تا این که دختر بزرگم بعد از بهبودی نسبی، مسیر اشتباه مرا در زندگی تکرار کرد و در یک عشق خیابانی به مردی دل باخت که از همسرش جدا شده بود. نصیحت ها و فریادهای من نیز هیچ تاثیری در تصمیم او نداشت و حالا بعد از گذشت یک سال از این ماجرا در حالی قصد طلاق دارد که همسرش به خاطر اعتیاد شدید به مواد مخدر، فردی عصبی و پرخاشگر است و دخترم با فرزندی که در آغوش می فشارد مانند من به دنبال مهر طلاق می گردد و پسرم نیز به شرور محله تبدیل شده است به گونه ای که هیچ کسی در مدرسه و کوچه و خیابان از رفتارهای وحشتناک او در امان نیست!
@kherad_jensi
زن و ممنوعه‌ها
@kherad_jensi
‏مذاکرات هنوز به هیچ نتیجه‌ای نرسیده، فقر و گرانی کمر مردم رو شکسته، آمار سرقتهای خرد هر روز بالاتر میره، جنوب کشور سیل آمده و مردم بی‌خانمان شده‌اند.
بعد امام جمعه گچساران گفته اسب ‌سواری ‎#زنان باعث چشم‌چرانی می‌شود.
چند درصد زنان ایران اسب‌سواری می‌کنند؟
ما از دست شما چه کنیم؟
(شبنم رحمتی)

@kherad_jensi
‏پوستر "جبهه جوانان سوسیالیستی" دانمارک در اعتراض به گرانی مسکن :
"خانه های ارزان؛ وگرنه در خیابان ها با هم می خوابیم"

@kherad_jensi
تشدید محدودیت بانوان در سوارکاری!

سیدعلی مجتهدزاده‌ (حقوق‌دان)

در روزهای اخیر طرح مسئله لزوم برخورد با سوارکاری زنان و ممنوعیت آن از سوی برخی ائمه جمعه، محل توجه شهروندان و کاربران شبکه‌های اجتماعی مختلف بود. رسانه‌ها و چهره‌های مختلفی هم به این موضوع از زوایای مختلفی پرداختند. اما به‌عنوان فردی که در سال‌های اخیر به‌طور مستمر مشغول و درگیر ورزش سوارکاری بوده می‌خواهم به این نکته اشاره کنم که سخت‌گیری‌ها در این ورزش در دو، سه ماه اخیر آغاز شده و در حال تشدید است. برای مثال، رویه همیشگی مسابقات سوارکاری این بوده که مسابقات زنان و مردان از هم تفکیک نمی‌شد؛ به این ترتیب که در مسابقات الزامی وجود نداشت حتما با اتمام کار همه مردان، زنان وارد میدان شوند. در ماه‌های اخیر اتفاقی که رخ داده این است که طبق دستوری کل مسابقات از همدیگر تفکیک شده‌اند.

نکته دیگر هم جداسازی زنان و مردان در محل تماشای مسابقات است. باید توجه داشت که اساسا سوارکاری ورزشی خانوادگی است و عموم افرادی که در سطوح مختلف به این ورزش می‌پردازند با افراد خانواده خود به این کار مشغول هستند. ورزش سوارکاری در کشور ما با وجود پتانسیل‌های بسیار بالا نتوانسته جایگاه متناسب خود را پیدا کند؛ به‌خصوص اینکه این ورزش می‌تواند به دلایل مختلفی تبدیل به یک فعالیت سودآفرین اقتصادی و حتی ارزآور برای کشور شود.

نکته مهم دیگر جایگاه تاریخی سوارکاری در هویت فرهنگی ملی و دینی ایرانیان است که با شرایط فعلی رو به نابودی گذاشته. البته درباره این دست مسائل سخن بسیار است که مجال خود را می‌طلبد، اما غرض این است که هم‌اکنون نوعی از محدودیت‌های جدید از‌جمله تفکیک جنسیتی بی‌سابقه که حتی در سال‌های ابتدایی انقلاب و دهه 60 هم نظیر نداشته، در فضای ورزش سوارکاری در چند ماه اخیر پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم آغاز شده و در حال تشدید است.

این وضعیت ناخودآگاه ذهن را به سمت هشدارهای سال 96 حسن روحانی می‌برد که می‌گفت برخی می‌خواهند در پیاده‌رو هم چادر بکشند و بسیاری فکر می‌کردند توصیف او بیشتر یک بزرگ‌نمایی است تا واقعیت. اینکه هم‌زمان در یک ورزش خانوادگی همچون سوارکاری شاهد محدودیت‌های روزافزون و بدون سابقه هستیم و از آن سو می‌بینیم در وزارت ورزش به بهانه اینکه باید همه طیف‌ها را جذب کرد و صدای همه را شنید، با زنان اینفلوئنسر اینستاگرامی جلسه مشترک برگزار می‌شود، یک تناقض جدی است.

این به معنای توهین و زیرسؤال‌بردن اینفلوئنسرهای اینستاگرامی نیست، بلکه مسئله این است که چرا در همین مجموعه که این‌گونه ژست به‌رسمیت‌شناختن همه سلایق را دارد، برای فضای باشگاه‌های ورزشی این‌گونه تصمیمات محدودکننده و سختی در نظر گرفته می‌شود؟ شاید برخی بپرسند مگر چند درصد جامعه ما مشتری باشگاه‌های سوارکاری هستند که باید برای ایجاد محدودیت‌های جدید در آنها نگران باشیم؟ اینجاست که باید متوجه مسئله مهم‌تر یعنی خطر سرایت این‌گونه سیاست‌ها و اقدامات به دیگر حوزه‌ها باشیم و این سؤال را مطرح کنیم که آیا این نمی‌تواند نشانی از محدودیت‌های مشابه در مکان‌ها و برای فعالیت‌هایی باشد که عمومیت بیشتری دارند؟ آیا این نمی‌تواند نگرانی را بابت آینده ورزش زنان افزایش دهد؟ آیا تار‌شدن فضای ورزش زنان، فعالیت عمومی این قشر را در جامعه در خطر قرار نخواهد داد؟

اینها سؤالاتی است که از زمان آغاز رو به تشدید محدودیت‌ها در باشگاه‌های سوارکاری در ماه‌های اخیر ذهن خیلی از افرادی را که به آنجا رفت‌وآمد دارند، درگیر خود کرده است. در واقع وضعیت محدودیت‌های در حال افزایش امروز این باشگاه‌ها می‌تواند آینه فردای بسیاری از حوزه‌های فعالیت عمومی باشد.

@kherad_jensi
👍1
راهش این نیست!
احمد زید آبادی

سید ابراهیم رئیسی با اشاره به آسیب‌های اجتماعی در کشور گفته است: "طلاق توافقی باید اصلاح شود و به سهولت انجام نشود."
ظاهر این سخن برای برخی افراد جذاب است چرا که طلاق اصولاً اقدام ناگوار و تلخی است، اما واقعیت این است که گسترش طلاق از یک منظر کلان، از ویژگی‌های سبک زندگی در دنیای امروز است و به جای مقابلۀ قانونی با آن که وضعیت را وخیم‌تر می‌کند باید به نحوی با آن کنار آمد و در جهت کاهش پیامدهای منفی‌اش کوشید.
برای زنان و مردان امروزی "سوختن و ساختن" دیگر معنا ندارد و "شریعت سمحه و سهله" هم به همین دلیل راه طلاق را باز گذاشته است.
اگر زن و شوهری به این نتیجه برسند که همزیستی آنها در زیر یک سقف زیانبار و مشکل است و دو طرف را درگیر جنگ اعصاب و پریشانی خاطر می‌کند و از همین رو، تصمیم به جدایی بگیرند، به چه دلیل عقل‌پسندی باید آنها را در راهروهای دادگاه‌های خانواده معطل و سرگردان و اسیر کرد و آنها را به تحمل ادامۀ جنگ اعصاب علیه یکدیگر مجبور ساخت؟
در کنار این موضوع، گسترش طلاق در ایران سوای اثرپذیری از فضای جهانی، دلایل مشخص داخلی از جمله وضعیت معیشتی و شرایط روانی جامعه هم دارد.
سلامت روانی مستلزم احساس امنیتِ همه جانبۀ افراد در دوره‌های حساس زندگی است. این نوع امنیت سال‌هاست در جامعۀ ما به مخاطره افتاده و متأسفانه بسیاری از نهادهای حکومتی در ایجاد انواع ناامنی‌های روانی برای فرزندان مردم با هم مسابقه گذاشته‌اند!
اگر دولت جدید و شخص آقای رئیسی واقعاً نگرانِ افزایش طلاق در جامعه شده‌اند، راه‌حل آن سنگ‌اندازی در مسیر طلاق توافقی نیست، بلکه پیشگیری از تولید انواع ناامنی‌های روانی توسط ارگان‌های حاکم و بهبود شرایط زیستی و معیشتی جوانان و زوج‌ها و خانواده‌هاست.
#احمد_زیدآبادی
#ابراهیم_رئیسی
#طلاق_توافقی
#نا_امنی_روانی
#شرایط_معیشتی
@kherad_jensi
@ahmadzeidabad
🔴 تکریم واقعی مادران یا پدرسالاریِ مهربانانه؟

✍️ محمدرضا جلائی‌پور

اگر تعیین و گرامی‌داشت و تبریکِ روز مادر نخواهد از مصادیق «پدرسالاریِ مهربانانه» و بازتولیدکنندهٔ فرهنگ و نهادهای مردسالار باشد و بخواهیم حقیقتا روز تکریم مادران شود و نه باج‌دهی به آن‌ها برای تحمل هزینه‌های تبعیض‌های پدرسالارانه، شایسته نیست در این روز بر ضرورت برابرسازی حقوق مادر با پدر تاکید بیشتری شود؟

در قانون پدرسالار کنونی ایران:

🔹 مادر، بر خلاف پدر، «ولیِ» فرزندش محسوب نمی‌شود.

🔹 مادر، بر خلاف پدر، نمی‌تواند برای فرزندش شناسنامه بگیرد و حتی آن را عکس‌دار کند.

🔹 مادر، بر خلاف پدر، نمی‌تواند گذرنامهٔ خود یا فرزندش را بگیرد.

🔹 مادر، بر خلاف پدر، نمی‌تواند اجازهٔ جراحی و امور درمانی فرزندش را بدهد یا حتی برای ترخیص او از بیمارستان امضا بدهد.

🔹 مادر، بر خلاف پدر، اجازهٔ قانونیِ انجام امور رسمی مربوط به ثبت نام مدرسه و حتی گرفتن کارنامه و پرونده‌اش را ندارد (گرچه در عمل بسیاری از مدارس این قانون را نادیده می‌گیرند و به مادرها هم اجازه می‌دهند).

🔹 مادر، بر خلاف پدر، نه امکان باز کردن حساب بانکی و حق مدیریت و امضای امروز مالی فرزند و تصمیم‌گیری‌های کلیدی برای فرزند نابالغش را دارد و نه مسئولیت حقوقی برابر برای تامینِ زندگی او.

🔹 مادر، حتی در صورت مرگ پدر، هم «ولی» فرزندش محسوب نمی‌شود و حتی به اندازهٔ پدربزرگ پدری هم حق تصمیم‌گیری برای فرزند نابالغش را ندارد.

🔹 در حضانت فرزند بعد از هفت‌سالگی نظر مادر و «توافق» نقشی ندارد.

🔹 پدر، بر خلاف مادر، مشمول مرخصی فرزندآوری نمی‌شود و نمی‌تواند در هفته‌ها/ماه‌های پرفشارِ ابتدای تولد فرزندشان سهم عادلانه‌تری از زحمات مراقبت از فرزندشان را بر عهده بگیرد و کمک بیشتری به مادر کند.

🔹 در پی اتخاذ سیاست‌های جمعیتی غیرکارشناسانه و ناعادلانه، متاسفانه اخیرا توزیع وسايل جلوگیری از بارداری در مناطق محروم، غربالگریِ همگانی و عقیم‌سازی زنان و مردانِ داوطلب ممنوع شده است و به افزایش بارداری ناخواسته، سقط جنینِ غیررسمی و پرخطر،‌ بیماری‌های مقاربتی و تولد فرزندان بیمار و دارای انواع معلولیت خواهد انجامید و حتی حق «انتخاب» مادر شدن یا نشدن را از بخشی از زنان می‌گیرد و مادر شدن مجدد را هم برای بخشی از مادران، به ویژه در اقشار محروم‌تر، تبدیل به «جبر» می‌کند.

علی‌رغم تبعیض‌های «حقوقی» بالا، خوشبختانه در بخش رو به بزرگ‌تر شدنی از جامعهٔ ایران قدرتِ «حقیقیِ» مادران رو به افزایش است، اما همچنان تا رفع انواع تبعیض‌های حقیقی علیه مادران فاصلهٔ زیادی داریم. این‌که:

🔹 اکثر مادران شاغل هنوز بسیار بیشتر از پدران شاغل برای کارهای خانه و مراقبت و تربیت فرزندان وقت می‌گذارند،

🔹 نوع تقسیم کار در فرزندپروری هنوز در بخش بزرگی از جامعهٔ ایران بسیار جنسیت‌زده و مردسالار است،

🔹 در بسیار از مشاغل بخش عمومی و خصوصِ اقتصادِ ایران مادران مشمول انواع تبعیض‌های آشکار و پنهان‌اند و ارتقا و رضایت شغلی برایشان دشوارتر از پدران است،

🔹حتی در خود روز مادر هم به مادران بعضا وسایل آشپزخانه و هدایایی که تحکیم‌کنندهٔ تقسیم کار جنسیت‌زده است می‌دهند،

🔹 با تبدیل مادری به نقشی فرشته‌گونه و امری مقدس با بار انتظارات سنگین فرازمینی در فرهنگ و تبلیغات عمومی، بسیاری از مادران، علی‌رغم این‌که مثل پدران انسان‌هایی عادی‌اند، مدام تحت فشار این انتظاراتِ بعضا محقق‌نشدنی قرار دارند، از خودشان ناراضی می‌شوند، نمی‌توانند به خستگی یا دشواری‌های این نقش اعتراف کنند، تن به پذیرش انواع فداکاری و فشار غیرضروری می‌دهند، مجبور به برداشتن بارِ همسر و فرزندان در خانه می‌شوند، از حق خود و آن‌چه برای رضایت و شکوفایی‌ خودشان باید انجام دهند می‌گذرند و بخشی از زنانی که انتخابشان ازدواج یا مادری نیست هم تحت فشار اجتماعی زیادی قرار می‌گیرند.

اگر می‌خواهیم در روز مادر و طول زندگی‌مان عملا و فراتر از شعار مادران را تکریم کنیم و ارزش عملی بیشتری برایشان قائل شویم شایسته نیست برای کاهش تبعیض‌های حقوقی و حقیقیِ بالا مطالبه و تلاش جمعی و فردی بیشتری کنیم، از فشار انتظارات و مسئولیت‌های اجتماعی نقش مادری بکاهیم، حقوق و اختیارات بیشتری برای مادران طلب و تمهید کنیم و هم در تکالیف و هم در حقوق مادری و پدری را برابر کنیم؟

روز مادر مبارک!
@kherad_jensi
@jalaeipour
⭕️ ۵۵ هزار فرزند مادر ایرانی بی‌شناسنامه در استان سیستان و بلوچستان

🔻 مهرماه گذشته، دومین سالی بود که از تصویب اصلاح قانون اعطای تابعیت به فرزندان مادران ایرانی گذشت. تمام این ماه‌ها و روزها، حس خوشحالی توأم با نگرانی برای بی‌شناسنامه‌ها را رقم زد؛ چراکه اصلاح قانونی که ۱۳سال پیش محدودیت‌های بسیاری مقابل این افراد قرار داده بود، مقداری شرایط را هموار کرد، اما هنگام اجرا، مشکلات متعددی پیش پای متقاضیان قرار گرفت. مرکز پژوهش‌های مجلس درباره این موضوع گزارشی را در آخرین روزهای دی‌ماه ۱۴۰۰منتشر کرد؛ هر چند این گزارش به دلایل نامعلوم از سایت حذف شد، اما اطلاعات آن در دسترس رسانه‌های مختلف قرار گرفت. براساس این گزارش تا مهرماه سال‌جاری تنها ۵هزار شناسنامه صادر شده است؛ رقمی که نشان از روند کند اجرای قانون دارد...

متن کامل گزارش روزنامه‌ی همشهری را در این‌جا بخوانید.
@kherad_jensi
@diaran_ir
👍2
تجمع اعتراض‌آمیز معترضان به قوانین مهریه مقابل مجلس
@kherad_jensi
کاشت نفرت و درو کردن خشم

@kherad_jensi
دشوارتر کردن طلاق باعث نمیشود که طلاق کم شود،‌ ولی باعث میشود که آمار ازدواج کم شود.
@kherad_jensi
@EveDaughters
سیاستگذاری تربیتی-ترویجی ما برای صد سال آینده واجد چه مولفه‌هایی است با خانواده یا بر خانواده؟
@kherad_jensi
نتیجه پیمایش میانگین فرزند
@kherad_jensi
مردم با گذاشتن اسامی اسلامی روی فرزندشان،اسلامی می شوند؟

✍️عباس عبدی
🔗شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسات گذشته سندی را تحت عنوان سیاست‌ها و اقدامات تقویت و ترویج نامگذاری متولدین جدید مبتنی بر فرهنگ اسلامی ـ ایرانی به تصویب رسانده است.

معنای این اقدام چیست؟ انتخاب نام کودکان جزو خصوصی‌ترین موضوعات خانواده‌هاست. اجبار و اکراه در انتخاب نام یا تغییر آن فقط در برخی کشورها دیده شده است. از جمله در حکومت کمونیستی بلغارستان که انتخاب نام‌های اسلامی برای اقلیت مسلمان خود را با محدودیت مواجه می‌کردند.

فرض کنیم که با چنین سندی، توانستید سهم نام‌های اسلامی را بیشتر کنید، خب چه نتیجه‌ای حاصل می‌شود؟ این کار نوعی خودفریبی است، مردم که با گذاشتن اجباری و صوری نام اسلامی روی فرزندشان اسلامی نمی‌شوند، ولی شما خیال خواهید کرد که جامعه اسلامی شده است.اعتماد
@kherad_jensi
‏ممنوعیت فروش اقلام پیشگیری!
به زودی به خاطر این تصمیم ابلهانه با سیلی از ایدز و‌ بیماریهای مقاربتی و حاملگی ناخواسته و سقط جنین ناایمن و کودکان بی‌سرپرست و تک‌والد و... روبرو خواهیم شد.
(علی نانوایی)

@kherad_jensi