Forwarded from یاسر عرب
گفتگوی یاسرعرب در خصوص فاجعه #آتنا_اصلانی با هفته نامه جیم روزنامه خراسان
{ بخش دوم / ( پس چرا بهتش میزند ) }
یعنی تجاوز به حریم کودک باعث میشود نتواند مقابل تجاوز جنسی بایستد؟
بله؛ تجاوزات ناخواسته والدین در عمق ذهن کودک ملکه میشود! و البته باید بگویم تجاوز صرفا تجاوز در زیست جنسی-تناسلی نیست، که تنها اگر یک بزرگسال یا نوجوان به یک کودک به لحاظ تناسلی نزدیک شد بگوییم تجاوز است، من میگویم تجاوز مفهوم عامی دارد که آزار و اذیت جنسی را هم شامل میشود، مثل یک تماس بد، دستکاری، گفتن حرفهای جنسی به کودک و ... مثلا در انحرافات جنسی، مواردی از بیماران داریم که ناگهان آلت تناسلی خودشان را به کودک نشان میدهند، در عمل فیزیکال اتفاقی نیفتاده ولی من این را تجاوز میدانم. حتی بوسیدن لب کودک یا گونهاش بدون اینکه خودش بخواهد. منتها درصد این تجاوزات با هم فرق دارد و شدت آسیب هر کدام متفاوت است. اما اینکه اینطور در نظر بگیریم که تجاوز فقط رابطه جنسی-تناسلی است، کاملا اشتباه است. بر همین اساس و برای جلوگیری از این آسیبها، باید از پایه، رفتار درست را با کودک داشته باشیم. مثلا موقع بردن بچه به حمام، ولو بچه دو ساله و کوچکتر، پدر و مادر باید بدانند در چه پوششی در حمام باشند و او چه پوششی داشته باشد. پس حتی پدر و مادر و دکتر هم نمیتوانند ببینند، الا در شرایط اضطراری. من در اینجا مثالی میزنم برای خانمها پیش آمده که در یک تاکسی کنار آقایی نشستهاند و این آقا اختلال یا انحرافی دارد و تعرضی میکند، آیا آن خانم نمیداند این کار خطاست؟ پس چرا بهتش میزند و نمیتواند واکنشی نشان دهد؟ پس دانستن آن خانم تبدیل به تربیت و رشد نشدهاست. انتقال یک گزاره به یک نفر لزوما به معنای نتیجه رفتاری درست نیست. البته که گفتنش بهتر از نگفتنش است.
فکر نمیکنید در همین مثالی که گفتید سکوت آن خانم به خاطر سنگینی این اتفاق و شماتتهای احتمالی بعد از آن است؟
میتواند باشد. در کتابی ادبی خواندم دختر با حیایی بوده و جایی دو مرد میخواهند به او تعرض کنند، او میگوید اگر به من تعرض نکنید وردی را یادتان میدهم که انسان را رویین تن میکند و شمشیر بر او کارساز نیست. بعد دو مرد میگویند اگر راست بگویی تجاوز نمیکنیم. دختر میگوید من الان ورد را بر خودم خواندم، شمشیر را بدهید تا نشانتان بدهم. شمشیر را میگیرد و توی قلبش فرو میکند و خودش را میکشد و این حیله و تدبیری بود تا تن به تجاوز ندهد! وقتی در ادبیات و آموزههای فولکلوریکمان از تعرض و تجاوز چنین چیزی ساختهایم که مردن بهتر از این است، تصورش سخت میشود که وقتی برای کسی اتفاق مشابهی افتاد، بیاید و بگوید همچین اتفاقی افتاده. و اگر گفت و جامعه و خانواده ما تا آخر عمر چه نگاهی به او خواهند داشت؟ اینها دردهای ماست. ولی اگر بچه از کودکی هر وقت اشتباهی کرد توبیخ نشد و زمین به آسمان نرسید و نخواستند همانجا ادبش کنند، آن وقت از تعرضی که بهش شده، مثلا شلوارش را کشیدهاند پایین، دستی بهش زدهاند یا ... به پدر و مادر میگوید.
فاجعه ساختن از تجاوز جنسی اشتباه است، نه اینکه فاجعه نباشد، فاجعه هست ولی نباید فاجعه را بزرگتر کرد. باور کنید گلویم پاره شد از بس که در جلسات مختلف به این و آن توضیح دادم که بیشتر آزارها و و تجاوزها به کودکان نه از طرف مردی کریه المنظر با یک چشم بسته و نه از طرف دستفروش سر چهارراه، بلکه از طرف نزدیکان و آشنایان و اقوام و همسایگان رخ میدهد! اصلا اینطور نیست که ناگهان متجاوز بچه را بگیرد و کارش را بکند. متجاوز برای کودک یک خانه امن درست میکند، او را تشویق میکند، برای جلب کردنش از وسایلی و دیتاها یا مهربانیهایی استفاده میکند که پدر و مادرش در اختیارش قرار نمیدهند، بعد که خانه امن را درست کرد و اعتماد کودک جلب شد، کار خودش را انجام میدهد. خیلی اوقات هم اصلا تصمیم به قتل کودک ندارد و بعد از اینکه آتشش خاموش شد با خودش فکر میکند حالا که چنین اتفاقی افتاده اگر کودک برود خبر بدهد چه؟ پس مسئله اینقدر سطحی و ساده نیست که بیاییم بگوییم آتنایی از دنیا رفت، پس به کودکانمان بگوییم اینها نقاط خصوصی بدنتان است و مشکل حل خواهد شد.
@resaneye_ma
http://uupload.ir/files/bql1_90.jpg
{ بخش دوم / ( پس چرا بهتش میزند ) }
یعنی تجاوز به حریم کودک باعث میشود نتواند مقابل تجاوز جنسی بایستد؟
بله؛ تجاوزات ناخواسته والدین در عمق ذهن کودک ملکه میشود! و البته باید بگویم تجاوز صرفا تجاوز در زیست جنسی-تناسلی نیست، که تنها اگر یک بزرگسال یا نوجوان به یک کودک به لحاظ تناسلی نزدیک شد بگوییم تجاوز است، من میگویم تجاوز مفهوم عامی دارد که آزار و اذیت جنسی را هم شامل میشود، مثل یک تماس بد، دستکاری، گفتن حرفهای جنسی به کودک و ... مثلا در انحرافات جنسی، مواردی از بیماران داریم که ناگهان آلت تناسلی خودشان را به کودک نشان میدهند، در عمل فیزیکال اتفاقی نیفتاده ولی من این را تجاوز میدانم. حتی بوسیدن لب کودک یا گونهاش بدون اینکه خودش بخواهد. منتها درصد این تجاوزات با هم فرق دارد و شدت آسیب هر کدام متفاوت است. اما اینکه اینطور در نظر بگیریم که تجاوز فقط رابطه جنسی-تناسلی است، کاملا اشتباه است. بر همین اساس و برای جلوگیری از این آسیبها، باید از پایه، رفتار درست را با کودک داشته باشیم. مثلا موقع بردن بچه به حمام، ولو بچه دو ساله و کوچکتر، پدر و مادر باید بدانند در چه پوششی در حمام باشند و او چه پوششی داشته باشد. پس حتی پدر و مادر و دکتر هم نمیتوانند ببینند، الا در شرایط اضطراری. من در اینجا مثالی میزنم برای خانمها پیش آمده که در یک تاکسی کنار آقایی نشستهاند و این آقا اختلال یا انحرافی دارد و تعرضی میکند، آیا آن خانم نمیداند این کار خطاست؟ پس چرا بهتش میزند و نمیتواند واکنشی نشان دهد؟ پس دانستن آن خانم تبدیل به تربیت و رشد نشدهاست. انتقال یک گزاره به یک نفر لزوما به معنای نتیجه رفتاری درست نیست. البته که گفتنش بهتر از نگفتنش است.
فکر نمیکنید در همین مثالی که گفتید سکوت آن خانم به خاطر سنگینی این اتفاق و شماتتهای احتمالی بعد از آن است؟
میتواند باشد. در کتابی ادبی خواندم دختر با حیایی بوده و جایی دو مرد میخواهند به او تعرض کنند، او میگوید اگر به من تعرض نکنید وردی را یادتان میدهم که انسان را رویین تن میکند و شمشیر بر او کارساز نیست. بعد دو مرد میگویند اگر راست بگویی تجاوز نمیکنیم. دختر میگوید من الان ورد را بر خودم خواندم، شمشیر را بدهید تا نشانتان بدهم. شمشیر را میگیرد و توی قلبش فرو میکند و خودش را میکشد و این حیله و تدبیری بود تا تن به تجاوز ندهد! وقتی در ادبیات و آموزههای فولکلوریکمان از تعرض و تجاوز چنین چیزی ساختهایم که مردن بهتر از این است، تصورش سخت میشود که وقتی برای کسی اتفاق مشابهی افتاد، بیاید و بگوید همچین اتفاقی افتاده. و اگر گفت و جامعه و خانواده ما تا آخر عمر چه نگاهی به او خواهند داشت؟ اینها دردهای ماست. ولی اگر بچه از کودکی هر وقت اشتباهی کرد توبیخ نشد و زمین به آسمان نرسید و نخواستند همانجا ادبش کنند، آن وقت از تعرضی که بهش شده، مثلا شلوارش را کشیدهاند پایین، دستی بهش زدهاند یا ... به پدر و مادر میگوید.
فاجعه ساختن از تجاوز جنسی اشتباه است، نه اینکه فاجعه نباشد، فاجعه هست ولی نباید فاجعه را بزرگتر کرد. باور کنید گلویم پاره شد از بس که در جلسات مختلف به این و آن توضیح دادم که بیشتر آزارها و و تجاوزها به کودکان نه از طرف مردی کریه المنظر با یک چشم بسته و نه از طرف دستفروش سر چهارراه، بلکه از طرف نزدیکان و آشنایان و اقوام و همسایگان رخ میدهد! اصلا اینطور نیست که ناگهان متجاوز بچه را بگیرد و کارش را بکند. متجاوز برای کودک یک خانه امن درست میکند، او را تشویق میکند، برای جلب کردنش از وسایلی و دیتاها یا مهربانیهایی استفاده میکند که پدر و مادرش در اختیارش قرار نمیدهند، بعد که خانه امن را درست کرد و اعتماد کودک جلب شد، کار خودش را انجام میدهد. خیلی اوقات هم اصلا تصمیم به قتل کودک ندارد و بعد از اینکه آتشش خاموش شد با خودش فکر میکند حالا که چنین اتفاقی افتاده اگر کودک برود خبر بدهد چه؟ پس مسئله اینقدر سطحی و ساده نیست که بیاییم بگوییم آتنایی از دنیا رفت، پس به کودکانمان بگوییم اینها نقاط خصوصی بدنتان است و مشکل حل خواهد شد.
@resaneye_ma
http://uupload.ir/files/bql1_90.jpg
Forwarded from یاسر عرب
گفتگوی یاسرعرب در خصوص فاجعه #آتنا_اصلانی با هفته نامه جیم روزنامه خراسان
{ بخش سوم / پایانی ( ای کاش خون آتنا هدر نرود ) }
مدتی پیش خبری پخش شد از دستگیری ناظم مدرسهای که به دانشآموزان تجاوز میکرده، حین ساخت مستند با چنین موردی برخورد داشتید؟
من در مدارس مورد تجاوز ندیدم ولی آسیبهای دیگری هست که زمینهساز رفتارهای غیرعقلانی و جدی میشود و متناقض تربیت جنسی ماست. بیشترین اتفاق هم تبادل اطلاعات و چیزهایی است که از والدین نشنیدهاند و میخواهند بدانند و یا دیدن فیلم و عکسهایی به بهانه دریافت پاسخ و خاموش کردن آتش کنجکاوی. حتی در دوران دبیرستان ممکن است در راه حلهایی که برای رفع عطششان میدهند، راه حل استفاده از همسالان و یا کودکان را هم بدهند و مورد بدتری هم بوده که یک نفر به دوستش گفته من کودکی را میشناسم که با او چنین کاری میکنم و در مقابلش فلان چیز را به او میدهم، تو هم اگر دوست داری این کار را بکنی دفعه بعد بیا یک جایی از خانه قایم شو و بعد از من تو این کار را انجام بده. اینجا انگشت اتهام به سمت والدین است که نمیدانستند این ساعتی که بچه در خانه نبوده، کجا بوده است. پدر و مادرها باید به این مسائل حساس باشند و آموزش ببینند، مثلا در همین مستندی که کار کردیم، صاحب یک گیمنت را داریم که بچههایی که پول نداشتند را به پشت مغازه هدایت میکرده و... خب آن پدر و مادری که بچه را به گیمنت میفرستند نباید به او سر بزنند، از او بپرسند پولش را از کجا آوردی؟!
شما جزو معدود افرادی هستید که به سراغ ساخت چنین مستندهایی رفتهاید، سختیهای کار کجاست و به نظرتان چرا تولیدات اینچنینی کم است؟
اولین سختیاش این است که کسی از شما حمایت نمیکند، کسی پشت شما نمیایستد و همان حرف که «سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند». البته میگویند کار خوبیست و خدا خیرت بدهد ولی میگویند چرا من این حمایت را داشته باشم؟ حرف پشت سرم درمیآید! مسئولانی داشتهایم که مواخذه شدهاند که چرا این برنامه را ساختی یا این حرف را در برنامهات زدی، ولی موردی نبوده که مسئولی را برای کاری که نکرده بازخواست کنند. پس میگوید تا این کار را نکنم کسی بازخواستم نمیکند. شبکه 4 میگوید باید شبکه آموزش انجام بدهد، شبکه آموزش به بهانهای دیگر عقب مینشیند! البته مسئله فشارهای بیرونی بر صدا و سیما هم هست که در این بحث نمیگنجد.
باز هم از این مستندها خواهید ساخت یا کاری در حال ساخت دارید؟
به لطف خدا اولین مجموعه آموزشی به والدین را جهت رشد جنسی کودکان، در دو ماه گذشته در اصفهان تولید کردهایم و انشاءا... به زودی در فضای مجازی و قسمت به قسمت پخش خواهد شد.
به عنوان آخرین سوال دوست دارم برگردم به همانجا که بهانه این مصاحبه شد؛ قتل آتنا. به نظرتان این ماجرا چقدر میتواند ذهنها را نسبت به الزام آموزش جنسی روشن کند.
تنها میتوانم بگویم که ای کاش خون آتنا هدر نرود و این موجی که در کشور ایجاد شده، حداقل باعث شود یک ستون ثابت در روزنامهها برای آگاهی دادن نسبت به چیزی که دیگران نمیبینند و نمیگویند ایجاد شود. حتما نباید یک قتل دلخراش اتفاق بیفتد تا فضای رسانهای ما حساس بشود، رسانه باید پیشرو باشد.
@resaneye_ma
http://uupload.ir/files/1w5s_pppii.jpg
{ بخش سوم / پایانی ( ای کاش خون آتنا هدر نرود ) }
مدتی پیش خبری پخش شد از دستگیری ناظم مدرسهای که به دانشآموزان تجاوز میکرده، حین ساخت مستند با چنین موردی برخورد داشتید؟
من در مدارس مورد تجاوز ندیدم ولی آسیبهای دیگری هست که زمینهساز رفتارهای غیرعقلانی و جدی میشود و متناقض تربیت جنسی ماست. بیشترین اتفاق هم تبادل اطلاعات و چیزهایی است که از والدین نشنیدهاند و میخواهند بدانند و یا دیدن فیلم و عکسهایی به بهانه دریافت پاسخ و خاموش کردن آتش کنجکاوی. حتی در دوران دبیرستان ممکن است در راه حلهایی که برای رفع عطششان میدهند، راه حل استفاده از همسالان و یا کودکان را هم بدهند و مورد بدتری هم بوده که یک نفر به دوستش گفته من کودکی را میشناسم که با او چنین کاری میکنم و در مقابلش فلان چیز را به او میدهم، تو هم اگر دوست داری این کار را بکنی دفعه بعد بیا یک جایی از خانه قایم شو و بعد از من تو این کار را انجام بده. اینجا انگشت اتهام به سمت والدین است که نمیدانستند این ساعتی که بچه در خانه نبوده، کجا بوده است. پدر و مادرها باید به این مسائل حساس باشند و آموزش ببینند، مثلا در همین مستندی که کار کردیم، صاحب یک گیمنت را داریم که بچههایی که پول نداشتند را به پشت مغازه هدایت میکرده و... خب آن پدر و مادری که بچه را به گیمنت میفرستند نباید به او سر بزنند، از او بپرسند پولش را از کجا آوردی؟!
شما جزو معدود افرادی هستید که به سراغ ساخت چنین مستندهایی رفتهاید، سختیهای کار کجاست و به نظرتان چرا تولیدات اینچنینی کم است؟
اولین سختیاش این است که کسی از شما حمایت نمیکند، کسی پشت شما نمیایستد و همان حرف که «سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند». البته میگویند کار خوبیست و خدا خیرت بدهد ولی میگویند چرا من این حمایت را داشته باشم؟ حرف پشت سرم درمیآید! مسئولانی داشتهایم که مواخذه شدهاند که چرا این برنامه را ساختی یا این حرف را در برنامهات زدی، ولی موردی نبوده که مسئولی را برای کاری که نکرده بازخواست کنند. پس میگوید تا این کار را نکنم کسی بازخواستم نمیکند. شبکه 4 میگوید باید شبکه آموزش انجام بدهد، شبکه آموزش به بهانهای دیگر عقب مینشیند! البته مسئله فشارهای بیرونی بر صدا و سیما هم هست که در این بحث نمیگنجد.
باز هم از این مستندها خواهید ساخت یا کاری در حال ساخت دارید؟
به لطف خدا اولین مجموعه آموزشی به والدین را جهت رشد جنسی کودکان، در دو ماه گذشته در اصفهان تولید کردهایم و انشاءا... به زودی در فضای مجازی و قسمت به قسمت پخش خواهد شد.
به عنوان آخرین سوال دوست دارم برگردم به همانجا که بهانه این مصاحبه شد؛ قتل آتنا. به نظرتان این ماجرا چقدر میتواند ذهنها را نسبت به الزام آموزش جنسی روشن کند.
تنها میتوانم بگویم که ای کاش خون آتنا هدر نرود و این موجی که در کشور ایجاد شده، حداقل باعث شود یک ستون ثابت در روزنامهها برای آگاهی دادن نسبت به چیزی که دیگران نمیبینند و نمیگویند ایجاد شود. حتما نباید یک قتل دلخراش اتفاق بیفتد تا فضای رسانهای ما حساس بشود، رسانه باید پیشرو باشد.
@resaneye_ma
http://uupload.ir/files/1w5s_pppii.jpg
Forwarded from یاسر عرب
از #آتنا تا #بنیتا
دزد های ما چرا دزد نیستند؟
همه می دانیم که نباید پدری خودرو اش را روشن رها کرده تا درب پارکینگ را ببندد!
آنهم در حالی که کودک چند ماهه اش درون ماشین بوده است!
به سادگی قابل تصور نیست که در همین چند ثانیه سارق درون خودرو بنشیند و گازش را بگیرد و فرار کند و کودک هم در ماشین بماند!
پای آگاهی و پلیس به میان میاید و بعد گذشت چند روز حالا جسد کودک در ماشین رها شده، کشف شده است!
گذاشتن این بچه در کنار پیاده رویی، جنب پارکی، سر بازاری، حداقل کاری است که یک دزد می توانست انجام بدهد!.
ماشین را دزدیده ای؟ نوش جانت!. اوراق اش کن و بفروش گوارای وجودت!. اما اینهمه قساوت قلب از کجا در روحیه یک دزد آمده؟ بچه ی بی گناه چند ماهه را چرا رها کرده ای تا درماشین بمیرد؟
جامعه ی ما به چه سمتی دارد می رود؟ علوم اجتماعی ما چه می کند؟ اساتیدش چه تحلیلی از این شرایط دارند؟ چطور ما داریم به این سطح از رذالت سقوط می کنیم؟
دوستان اگر از این رفتار تحلیل ارائه بدهند سپاسگزار خواهم شد و نشر خواهم داد.
@RESANEYE_MA
http://uupload.ir/files/e8x0_photo_۲۰۱۷-۰۷-۲۶_۱۰-۲۰-۳۸.jpg
دزد های ما چرا دزد نیستند؟
همه می دانیم که نباید پدری خودرو اش را روشن رها کرده تا درب پارکینگ را ببندد!
آنهم در حالی که کودک چند ماهه اش درون ماشین بوده است!
به سادگی قابل تصور نیست که در همین چند ثانیه سارق درون خودرو بنشیند و گازش را بگیرد و فرار کند و کودک هم در ماشین بماند!
پای آگاهی و پلیس به میان میاید و بعد گذشت چند روز حالا جسد کودک در ماشین رها شده، کشف شده است!
گذاشتن این بچه در کنار پیاده رویی، جنب پارکی، سر بازاری، حداقل کاری است که یک دزد می توانست انجام بدهد!.
ماشین را دزدیده ای؟ نوش جانت!. اوراق اش کن و بفروش گوارای وجودت!. اما اینهمه قساوت قلب از کجا در روحیه یک دزد آمده؟ بچه ی بی گناه چند ماهه را چرا رها کرده ای تا درماشین بمیرد؟
جامعه ی ما به چه سمتی دارد می رود؟ علوم اجتماعی ما چه می کند؟ اساتیدش چه تحلیلی از این شرایط دارند؟ چطور ما داریم به این سطح از رذالت سقوط می کنیم؟
دوستان اگر از این رفتار تحلیل ارائه بدهند سپاسگزار خواهم شد و نشر خواهم داد.
@RESANEYE_MA
http://uupload.ir/files/e8x0_photo_۲۰۱۷-۰۷-۲۶_۱۰-۲۰-۳۸.jpg
✔️حکم تجاوز به پسران قرآنآموز در ترکیه صادر شد
🔹دادگاهی در استان «گیرِسون» ترکیه به پرونده جنجالی تجاوز جنسی به ۹ کودک و نوجوان قرآن آموز ۹ تا ۱۳ ساله رسیدگی و متهم پرونده را به بیش از ۲۰۰ سال زندان محکوم کرد.
@pishnahad_sade
🔹دادگاهی در استان «گیرِسون» ترکیه به پرونده جنجالی تجاوز جنسی به ۹ کودک و نوجوان قرآن آموز ۹ تا ۱۳ ساله رسیدگی و متهم پرونده را به بیش از ۲۰۰ سال زندان محکوم کرد.
@pishnahad_sade
رییس اتحادیه سراسری کانون های وکلای دادگستری: اگر ما با منع بیجهت آموزشهای لازم و مفید جنسی باعث شویم که اطفال و نوجوانان در جهل باقی بمانند، ما در موضع معاون یاشریک جرم هستیم.
@kherad_jensi
@kherad_jensi
به استناد گوگل، الکسیس تکزاس بانوی اول ایرانیان است، کسی که از اساطیر پیشی گرفته و دست کم در ایران به عنوان الههء سکس پرستش می شود. کلمهء "سکس" هم در رتبه های بعدی جستجوی فارسی زبانان قرار گرفته. حشریتِ آنان چنان غلظتی گرفته که "معیشت"،"سیاست" و "امنیت"شان را در خود فروبرده!
اینستاگرام هم که اینک محبوبترین شبکهء اجتماعیست این حکم را تایید می کند، فضایی عمومی که کاملن شخصی شده است، عرصهء تاخت و تاز لبهای غنچه شده و عضلات ورم کرده. ویترینی که در آن پروتزها و عضلات به نمایش گذاشته می شوند. برانگیختن میل جنسی اصلی ترین سازوکارِ افزایش فالوئرهاست. همه باید حد اعلایِ سکسی بودنشان را به رخ بکشند.
آنچه که در فضای مجازی جریان دارد نسخهء دیگریست از واقعیتی وقیح که با آن سروکار داریم. مناسباتی که سراپا جنسی اند. از دوستی های اجتماعی بگیر تا آگهی های استخدام. از مهمانیها بگیر تا محیطهای کاری. پاساژها. پارکها. ادارات. دانشگاهها و .... روابط بدوا یا موخرا مجرایی جنسی می یابند.
این آشوب و فوران میل جنسی چه چیزی را به ما نشان می دهد؟! این حرص و ولع فزاینده به سکس از کجا ناشی می شود؟! چرا عطش آنها هیچگاه فرونمی نشیند؟! آنها برای چیزی تلاش می کنند که هیچگاه حاصل نمی شود!
در فرانسه، زمانی که غیر از روابط جنسی از هیچ چیز دیگری حرف نمی زدند، لاکان گزاره ای را بیان کرد که برای جامعه شوکه کننده بود؛" رابطهء جنسی امکانپذیر نیست" حقیقت این عبارت را در تقلاهای ملال آور مردم می توان مشاهده کرد. مداومت آنها برای سکس دقیقن این ناکامی را نشان می دهد؛ ناکامی در رابطهء جنسی! آنها هر بار شکست می خورند اما سیزیف وار محکوم به ادامه دادن هستند.
البته چنانکه بدیو در تفسیر حکم لکان، اشاره می کند، "عمل جنسی" صورت می پذیرد منتها چیزی به نام "رابطهء جنسی" امکانپذیر نیست. در سکس نمی توان از رابطه سخن گفت، چراکه هر فرد تنها به میانجی بدن دیگری به خودش لذت می رساند، یکجور خودارضایی به مدد دیگری! هر فرد تا حد زیادی تنها و متکی به خودش است، ازین رو رابطه ای حاصل نمی شود، در نهایت لذت لذت شما خواهد بود، یک نارابطهء نارسیستیک. به همین خاطر است که سکس تابع قانونِ تکرار است. تکرار عمل جنسی بدون شکل گیری هیچ رابطه ای. بارها و بارها تکرار می شود اما چیزی که برجای می ماند، تنهایی و احساس خلاء است.
وضعیت کنونی و جنون فراگیر سکس در غیاب چنین آگاهی رقم خورده. اینکه رابطهء جنسی امکانپذیر نیست و تیر شما همواره به سنگ خواهد خورد. اینکه سکس به خودی خود هرچقدر که لذت بخش هم باشد بازهم فرایندی مکانیکی، بدون روح و تکرار شونده است. تکرار می شود چون هربار شکست می خورد و عقیم می ماند. خلاءی که عمل جنسی از آن رنج می برد، همانطور که بدیو می گوید فقط با عشق پر خواهد شد. تنها در این صورت خواهد بود که رابطه امکانپذیر می شود و فرد به فراسوی خودشیفتگی و خودارضایی راه می برد، به ورای خودش.
عادل ایران خواه
@kherad_jensi
اینستاگرام هم که اینک محبوبترین شبکهء اجتماعیست این حکم را تایید می کند، فضایی عمومی که کاملن شخصی شده است، عرصهء تاخت و تاز لبهای غنچه شده و عضلات ورم کرده. ویترینی که در آن پروتزها و عضلات به نمایش گذاشته می شوند. برانگیختن میل جنسی اصلی ترین سازوکارِ افزایش فالوئرهاست. همه باید حد اعلایِ سکسی بودنشان را به رخ بکشند.
آنچه که در فضای مجازی جریان دارد نسخهء دیگریست از واقعیتی وقیح که با آن سروکار داریم. مناسباتی که سراپا جنسی اند. از دوستی های اجتماعی بگیر تا آگهی های استخدام. از مهمانیها بگیر تا محیطهای کاری. پاساژها. پارکها. ادارات. دانشگاهها و .... روابط بدوا یا موخرا مجرایی جنسی می یابند.
این آشوب و فوران میل جنسی چه چیزی را به ما نشان می دهد؟! این حرص و ولع فزاینده به سکس از کجا ناشی می شود؟! چرا عطش آنها هیچگاه فرونمی نشیند؟! آنها برای چیزی تلاش می کنند که هیچگاه حاصل نمی شود!
در فرانسه، زمانی که غیر از روابط جنسی از هیچ چیز دیگری حرف نمی زدند، لاکان گزاره ای را بیان کرد که برای جامعه شوکه کننده بود؛" رابطهء جنسی امکانپذیر نیست" حقیقت این عبارت را در تقلاهای ملال آور مردم می توان مشاهده کرد. مداومت آنها برای سکس دقیقن این ناکامی را نشان می دهد؛ ناکامی در رابطهء جنسی! آنها هر بار شکست می خورند اما سیزیف وار محکوم به ادامه دادن هستند.
البته چنانکه بدیو در تفسیر حکم لکان، اشاره می کند، "عمل جنسی" صورت می پذیرد منتها چیزی به نام "رابطهء جنسی" امکانپذیر نیست. در سکس نمی توان از رابطه سخن گفت، چراکه هر فرد تنها به میانجی بدن دیگری به خودش لذت می رساند، یکجور خودارضایی به مدد دیگری! هر فرد تا حد زیادی تنها و متکی به خودش است، ازین رو رابطه ای حاصل نمی شود، در نهایت لذت لذت شما خواهد بود، یک نارابطهء نارسیستیک. به همین خاطر است که سکس تابع قانونِ تکرار است. تکرار عمل جنسی بدون شکل گیری هیچ رابطه ای. بارها و بارها تکرار می شود اما چیزی که برجای می ماند، تنهایی و احساس خلاء است.
وضعیت کنونی و جنون فراگیر سکس در غیاب چنین آگاهی رقم خورده. اینکه رابطهء جنسی امکانپذیر نیست و تیر شما همواره به سنگ خواهد خورد. اینکه سکس به خودی خود هرچقدر که لذت بخش هم باشد بازهم فرایندی مکانیکی، بدون روح و تکرار شونده است. تکرار می شود چون هربار شکست می خورد و عقیم می ماند. خلاءی که عمل جنسی از آن رنج می برد، همانطور که بدیو می گوید فقط با عشق پر خواهد شد. تنها در این صورت خواهد بود که رابطه امکانپذیر می شود و فرد به فراسوی خودشیفتگی و خودارضایی راه می برد، به ورای خودش.
عادل ایران خواه
@kherad_jensi
پدوفیلی ( بچه بازی ) چیست؟
پدوفیلی یعنی اختلال روانی که مشخصه آن فانتزی یا عمل واقعی درگیر شدن در فعالیت جنسی با کودکان است. افراد پدوفیل فعالیت جنسی با کودکان را یا ترجیح میدهند و یا به طور منحصر به فرد از فعالیت جنسی با کودکان از همان جنس یا کودکان از جنس دیگر به هیجان جنسی و لذت بردن دستیابی پیدا میکنند.
رفتارهای جنسی دخیل در پدوفیلی طیف وسیعی از فعالیتهای ممکن را شامل میشود ولی آنها معمولا از استفاده از زور اجتناب میکنند تا بتوانند فعالیتهای خود را ادامه بدهند زیرا اگر مانعی سر راه آنها به وجود بیاید با خشونت و قتل کودک پایان خواهد یافت. برخی از پدوفیلها رفتارهای خود را به افشای خود یا استمنا در مقابل کودک، و یا نوازش کردن یا لخت کردن کودک، اما بدون تماس جنسی محدود میکنند در حالی که دیگران کودک را به شرکت در رابطه جنسی و مقاربت تناسلی وادار میکنند.
. پدوفیل میتواند پیر یا جوان، مرد یا زن باشد اگر چه اکثریت بزرگی از آنها مرد هستند. متاسفانه، برخی از آنها در حرفه ای فعالیت دارند که در آن آموزش و یا حفظ سلامت و رفاه کودکان و افراد جوان را به عهده دارند در حالی که دیگران با کودکان قربانی خود رابطه فامیلی و یا حتا ژنتیک دارند.
بسیاری از کارشناسان پدوفیلی را ناشی از عوامل روانی و نه از ویژگیهای بیولوژیک میدانند. بعضی از آنها فکر میکنند که پدوفیلی نتیجه مورد آزار جنسی قرار گرفته شدن، خود به عنوان یک کودک است اگر چه همه پدوفیلها خود به عنوان کودک مورد آزار جنسی قرار نداشتهاند. بعضی دیگر از کارشناسان فکر میکنند که پدوفیلی از تعامل نامناسب و پاتولوژیک فرد با پدر و مادر خود در طول سالهای اولیه زندگی مشتق میشود.
چون قربانیان پدوفیلها کودکان هستند، پدوفیلها اغلب خدمات خود را به تیمهای ورزشی، مدارس و یا سازمانهای مذهبی یا مدنی که در ارتباط با کودکان هستند ارایه میکنند. در برخی موارد، پدوفیلهایی که کودکان خانواده خود برای آنها جذاب هستند ممکن است کمک خود را به بستگان به عنوان پرستار کودک ارایه دهند. آنها متاسفانه اغلب مهارتهای بین فردی خوبی با بچهها دارند و به راحتی میتوانند اعتماد کودکان را به دست آورند.
افراد پدوفیل معمولا در دوران بلوغ به مشکل خود پی میبرند و فعالیت خود را در سنین میانسالی شروع میکنند. در ایالات متحده، حدود ۵۰ درصد از مردانی که برای پدوفیلی دستگیرشدهاند یا خود پدر هستند و یا حداقل ازدواج کرده بودهاند.
حقایق بیشتری که باید راجع به پدوفیلی بدانید:
30 درصد مردان آن را در دوران بلوغ تجربه می کنند
پدوفیل ها آشنا هستند هیچ گاه کودکتان را تنها با بزرگتر از خودش ( حتی پدربزرگ ، عمو و دایی ) رها نکنید.
پدوفیل ها اغلب متاهل هستند و بچه هم دارند پس به هیچ عنوان به کسی که خود پدر یا مادر است به عنوان شخص قابل اعتماد نگاه نکنید.
کودکان هیچ گاه تجاوزگر را رسوا نمی کنند از هر هشت کودک مورد تجاوز تنها یک کودک آزار جنسی را گزارش کرده است
اغلب پدوفیل ها بهره هوشی پایینی دارند .
دولت باید امکاناتی را فراهم کند تا از تمام بزرگسالانی که با کودکان سروکار دارند تست تمایلات جنسی بگیرد.
مشاوره در دوران دبیرستان در شناسایی پدوفیل ها کاملا موثر است
در نهایت وظیفه حفظ کودک در برابر پدوفیل ها برعهده والدین است بنابراین سهل انگاری نکنید و به امید این که کودکتان آزار جنسی را گزارش می دهد او را با هیچ آشنایی که بزرگتر از اوست تنها نگذارید.
نویسنده:
محسن اولوان ساز
@pishnahad_sade
پدوفیلی یعنی اختلال روانی که مشخصه آن فانتزی یا عمل واقعی درگیر شدن در فعالیت جنسی با کودکان است. افراد پدوفیل فعالیت جنسی با کودکان را یا ترجیح میدهند و یا به طور منحصر به فرد از فعالیت جنسی با کودکان از همان جنس یا کودکان از جنس دیگر به هیجان جنسی و لذت بردن دستیابی پیدا میکنند.
رفتارهای جنسی دخیل در پدوفیلی طیف وسیعی از فعالیتهای ممکن را شامل میشود ولی آنها معمولا از استفاده از زور اجتناب میکنند تا بتوانند فعالیتهای خود را ادامه بدهند زیرا اگر مانعی سر راه آنها به وجود بیاید با خشونت و قتل کودک پایان خواهد یافت. برخی از پدوفیلها رفتارهای خود را به افشای خود یا استمنا در مقابل کودک، و یا نوازش کردن یا لخت کردن کودک، اما بدون تماس جنسی محدود میکنند در حالی که دیگران کودک را به شرکت در رابطه جنسی و مقاربت تناسلی وادار میکنند.
. پدوفیل میتواند پیر یا جوان، مرد یا زن باشد اگر چه اکثریت بزرگی از آنها مرد هستند. متاسفانه، برخی از آنها در حرفه ای فعالیت دارند که در آن آموزش و یا حفظ سلامت و رفاه کودکان و افراد جوان را به عهده دارند در حالی که دیگران با کودکان قربانی خود رابطه فامیلی و یا حتا ژنتیک دارند.
بسیاری از کارشناسان پدوفیلی را ناشی از عوامل روانی و نه از ویژگیهای بیولوژیک میدانند. بعضی از آنها فکر میکنند که پدوفیلی نتیجه مورد آزار جنسی قرار گرفته شدن، خود به عنوان یک کودک است اگر چه همه پدوفیلها خود به عنوان کودک مورد آزار جنسی قرار نداشتهاند. بعضی دیگر از کارشناسان فکر میکنند که پدوفیلی از تعامل نامناسب و پاتولوژیک فرد با پدر و مادر خود در طول سالهای اولیه زندگی مشتق میشود.
چون قربانیان پدوفیلها کودکان هستند، پدوفیلها اغلب خدمات خود را به تیمهای ورزشی، مدارس و یا سازمانهای مذهبی یا مدنی که در ارتباط با کودکان هستند ارایه میکنند. در برخی موارد، پدوفیلهایی که کودکان خانواده خود برای آنها جذاب هستند ممکن است کمک خود را به بستگان به عنوان پرستار کودک ارایه دهند. آنها متاسفانه اغلب مهارتهای بین فردی خوبی با بچهها دارند و به راحتی میتوانند اعتماد کودکان را به دست آورند.
افراد پدوفیل معمولا در دوران بلوغ به مشکل خود پی میبرند و فعالیت خود را در سنین میانسالی شروع میکنند. در ایالات متحده، حدود ۵۰ درصد از مردانی که برای پدوفیلی دستگیرشدهاند یا خود پدر هستند و یا حداقل ازدواج کرده بودهاند.
حقایق بیشتری که باید راجع به پدوفیلی بدانید:
30 درصد مردان آن را در دوران بلوغ تجربه می کنند
پدوفیل ها آشنا هستند هیچ گاه کودکتان را تنها با بزرگتر از خودش ( حتی پدربزرگ ، عمو و دایی ) رها نکنید.
پدوفیل ها اغلب متاهل هستند و بچه هم دارند پس به هیچ عنوان به کسی که خود پدر یا مادر است به عنوان شخص قابل اعتماد نگاه نکنید.
کودکان هیچ گاه تجاوزگر را رسوا نمی کنند از هر هشت کودک مورد تجاوز تنها یک کودک آزار جنسی را گزارش کرده است
اغلب پدوفیل ها بهره هوشی پایینی دارند .
دولت باید امکاناتی را فراهم کند تا از تمام بزرگسالانی که با کودکان سروکار دارند تست تمایلات جنسی بگیرد.
مشاوره در دوران دبیرستان در شناسایی پدوفیل ها کاملا موثر است
در نهایت وظیفه حفظ کودک در برابر پدوفیل ها برعهده والدین است بنابراین سهل انگاری نکنید و به امید این که کودکتان آزار جنسی را گزارش می دهد او را با هیچ آشنایی که بزرگتر از اوست تنها نگذارید.
نویسنده:
محسن اولوان ساز
@pishnahad_sade
هر چهار طلاق یک تقاضا در بازار مسکن ایجاد میکند
حسین عبده تبریزی، اقتصاددان، میگوید:
#طلاق تقاضا در بازار #مسکن را افزایش میدهد به طوری که هر چهار طلاق یک تقاضای جدید در بازارایجاد می کند.
سالانه نزدیک به ۶۵۰ هزار ازدواج درکشور انجام میشود که این رقم رو به کاهش است.
[ تغییر الگوی زندگی پس از طلاق. زنان و مردانی که پس از طلاق دیگر به خانه ی پدری بر نمی گردند! }
@kherad_jensi
حسین عبده تبریزی، اقتصاددان، میگوید:
#طلاق تقاضا در بازار #مسکن را افزایش میدهد به طوری که هر چهار طلاق یک تقاضای جدید در بازارایجاد می کند.
سالانه نزدیک به ۶۵۰ هزار ازدواج درکشور انجام میشود که این رقم رو به کاهش است.
[ تغییر الگوی زندگی پس از طلاق. زنان و مردانی که پس از طلاق دیگر به خانه ی پدری بر نمی گردند! }
@kherad_jensi
تکرار حادثه کودکربایی اینبار در مشهد
جزئیات حادثه از زبان پدر ملیکا
محمد علیاحمدی، پدر ملیکا کودک مفقود شده که کارگر شهرداریست می گوید:
🔹ساعت ۲ بعداز ظهر یکشنبه اول مرداد, دخترم ملیکا یک و نیم ساله در حالی که همراه خواهرش متینای پنج ساله در کوچه مشغول بازی بود توسط فردی ناشناس که سوار بر یک خودروی پراید سفید رنگ بود، ربوده شد.
🔹بلافاصله پس از این اتفاق پلیس را در جریان این آدم ربایی قرار دادیم و ماموران نیروهای انتظامی با حضور در محل پیگیریهای لازم را انجام دادند ولی تاکنون با گذشت ۹ روز هنوز هیچ خبری از فرزندم در دست نیست.
سوال:
در گرمای مرداد
دو دختر بچه با این سن کم
در ساعت دو بعد از ظهر! چرا باید در کوچه تنها باشند؟
http://uupload.ir/files/ckmw_photo_۲۰۱۷-۰۷-۳۱_۱۳-۴۶-۱۵.jpg
@kherad_jensi
جزئیات حادثه از زبان پدر ملیکا
محمد علیاحمدی، پدر ملیکا کودک مفقود شده که کارگر شهرداریست می گوید:
🔹ساعت ۲ بعداز ظهر یکشنبه اول مرداد, دخترم ملیکا یک و نیم ساله در حالی که همراه خواهرش متینای پنج ساله در کوچه مشغول بازی بود توسط فردی ناشناس که سوار بر یک خودروی پراید سفید رنگ بود، ربوده شد.
🔹بلافاصله پس از این اتفاق پلیس را در جریان این آدم ربایی قرار دادیم و ماموران نیروهای انتظامی با حضور در محل پیگیریهای لازم را انجام دادند ولی تاکنون با گذشت ۹ روز هنوز هیچ خبری از فرزندم در دست نیست.
سوال:
در گرمای مرداد
دو دختر بچه با این سن کم
در ساعت دو بعد از ظهر! چرا باید در کوچه تنها باشند؟
http://uupload.ir/files/ckmw_photo_۲۰۱۷-۰۷-۳۱_۱۳-۴۶-۱۵.jpg
@kherad_jensi
دستگیری چهارپسر که پس از ناکامی در سوارکردن دختری جوان در خیابان اندرزگو او را با ضربات چاقو به قتل رسانده بودند.
به گزارش ایسنا، در ساعت 23:45 جمعه گذشته ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ از طریق مرکز فوریتهای پلیسی 110 وقوع یک فقره درگیری منجر به جرح در منطقه اندرزگو، خیابان وطن پور به کلانتری 101 تجریش اعلام شد که با حضور نزدیک ترین واحد گشت کلانتری در محل و در بررسی اظهارات شاهدان صحنه درگیری، مشخص شد که سرنشینان یک دستگاه خودرو پژو 206 سفید رنگ اقدام به ضرب و جرح خانمی 35ساله کرده و بلافاصله از محل متواری شده اند.
دقایقی بعد و در نخستین ساعات بامداد روز شنبه این هفته از طریق تیم پزشکی بیمارستان به کلانتری 101 تجریش اعلام شد که با وجود تمامی اقدامات به عمل آمده ، مجروح صحنه ضرب و جرح به دلیل شدت جراحات وارده شده ناشی از اصابت جسم تیز فوت کرده است.
باتشکیل پرونده مقدماتی باموضوع قتل عمـد و به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی باحضور در صحنه جنایت به تحقیق از شاهدان صحنه درگیری منجر به جنایت پرداختند. شاهدان در اظهاراتی مشابه عنوان داشتند که سرنشینان یک دستگاه خودرو 206 سفید رنگ قصد سوار کردن مقتوله را داشتند که مقتول با آنها درگیر شده و در ادامه سرنشینان پژو 206 او را با ضربات متعدد چاقو مجروح و نهایتا از محل متواری شده اند.
یکی از شاهدان صحنه درگیری مقتول با سرنشینان پژو 206 در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: حوالی ساعت 23:30 جمعه شب صدای کمک خواستن خانمی از داخل خیابان را شنیدم، زمانیکه از پنجره طبقه سوم به داخل خیابان نگاه کردم، خانم جوانی را دیدم که با سرنشینان یک دستگاه خودرو 206 درگیر شده بود، بلافاصله به قصد کمک کردن به این خانم از ساختمان بیرون آمدیم؛ اما سرنشینان 206 از محل متواری شده بودند و خانم جوان غرق در خون ، در کنار خیابان افتاده بود که بلافاصله موضوع را به پلیس و اورژانس اطلاع دادیم.
با آغاز تحقیقات پلیسی، کارآگاهان با بررسی اموال مقتوله اطمینان پیدا کردند که سرنشیان پژو 206 به قصد سرقت با مقتوله درگیر نشدهاند، در ادامه اقدامات پلیسی و با شناسایی دوربین های مداربسته محدوده درگیری، کارآگاهان با بهرهگیری از تصاویر به دست آمده از دوربینهای مداربسته موفق به شناسایی پژو 206 سفید رنگ متواری شده از صحنه جنایت به شماره انتظامی معلوم شدند.
باشناسایی مالک خودرو پژو 206 در شهرستان ورامین بهنام غلامرضا . ت متولد 1375 وی روز گذشته در حین تردد در محدوده جنوب شرق تهران دستگیر و در همان تحقیقات اولیه اعتراف کرد که بههمراه سه تن از دوستانش به نام های مبین، مهدی و مسعود قصد سوار کردن مقتوله به ماشین را داشتند که مقتوله در برابرشان مقاومت کرده و در ادامه وی را با ضربات متعدد چاقو از ناحیه ران پا و دست مجروح ، با توجه به حضور مردم و اهالی در محل به سرعت از محل متواری شدند.
با اعتراف صریح غلامرضا، مبین، مهدی و مسعود نیز در سه عملیات جداگانه دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شده و همگی اظهارات غلامرضا را تأیید کردند.
بر اساس اعلام مرکز اطلاعرسانی پلیس آگاهی پایتخت، سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: تحقیقات پلیسی در این پرونده در مراحل مقدماتی قرار داشته و متهمین پرونده صبح امروز برای صدور قرار قانونی به شعبه دوم بازپرسی دادسرای امور جنایی اعزام و قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده برای آنها صادر شده و دوباره برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.
@kherad_jensi
http://uupload.ir/files/nh1z_330482_331_(1).jpg
به گزارش ایسنا، در ساعت 23:45 جمعه گذشته ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ از طریق مرکز فوریتهای پلیسی 110 وقوع یک فقره درگیری منجر به جرح در منطقه اندرزگو، خیابان وطن پور به کلانتری 101 تجریش اعلام شد که با حضور نزدیک ترین واحد گشت کلانتری در محل و در بررسی اظهارات شاهدان صحنه درگیری، مشخص شد که سرنشینان یک دستگاه خودرو پژو 206 سفید رنگ اقدام به ضرب و جرح خانمی 35ساله کرده و بلافاصله از محل متواری شده اند.
دقایقی بعد و در نخستین ساعات بامداد روز شنبه این هفته از طریق تیم پزشکی بیمارستان به کلانتری 101 تجریش اعلام شد که با وجود تمامی اقدامات به عمل آمده ، مجروح صحنه ضرب و جرح به دلیل شدت جراحات وارده شده ناشی از اصابت جسم تیز فوت کرده است.
باتشکیل پرونده مقدماتی باموضوع قتل عمـد و به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی باحضور در صحنه جنایت به تحقیق از شاهدان صحنه درگیری منجر به جنایت پرداختند. شاهدان در اظهاراتی مشابه عنوان داشتند که سرنشینان یک دستگاه خودرو 206 سفید رنگ قصد سوار کردن مقتوله را داشتند که مقتول با آنها درگیر شده و در ادامه سرنشینان پژو 206 او را با ضربات متعدد چاقو مجروح و نهایتا از محل متواری شده اند.
یکی از شاهدان صحنه درگیری مقتول با سرنشینان پژو 206 در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: حوالی ساعت 23:30 جمعه شب صدای کمک خواستن خانمی از داخل خیابان را شنیدم، زمانیکه از پنجره طبقه سوم به داخل خیابان نگاه کردم، خانم جوانی را دیدم که با سرنشینان یک دستگاه خودرو 206 درگیر شده بود، بلافاصله به قصد کمک کردن به این خانم از ساختمان بیرون آمدیم؛ اما سرنشینان 206 از محل متواری شده بودند و خانم جوان غرق در خون ، در کنار خیابان افتاده بود که بلافاصله موضوع را به پلیس و اورژانس اطلاع دادیم.
با آغاز تحقیقات پلیسی، کارآگاهان با بررسی اموال مقتوله اطمینان پیدا کردند که سرنشیان پژو 206 به قصد سرقت با مقتوله درگیر نشدهاند، در ادامه اقدامات پلیسی و با شناسایی دوربین های مداربسته محدوده درگیری، کارآگاهان با بهرهگیری از تصاویر به دست آمده از دوربینهای مداربسته موفق به شناسایی پژو 206 سفید رنگ متواری شده از صحنه جنایت به شماره انتظامی معلوم شدند.
باشناسایی مالک خودرو پژو 206 در شهرستان ورامین بهنام غلامرضا . ت متولد 1375 وی روز گذشته در حین تردد در محدوده جنوب شرق تهران دستگیر و در همان تحقیقات اولیه اعتراف کرد که بههمراه سه تن از دوستانش به نام های مبین، مهدی و مسعود قصد سوار کردن مقتوله به ماشین را داشتند که مقتوله در برابرشان مقاومت کرده و در ادامه وی را با ضربات متعدد چاقو از ناحیه ران پا و دست مجروح ، با توجه به حضور مردم و اهالی در محل به سرعت از محل متواری شدند.
با اعتراف صریح غلامرضا، مبین، مهدی و مسعود نیز در سه عملیات جداگانه دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شده و همگی اظهارات غلامرضا را تأیید کردند.
بر اساس اعلام مرکز اطلاعرسانی پلیس آگاهی پایتخت، سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: تحقیقات پلیسی در این پرونده در مراحل مقدماتی قرار داشته و متهمین پرونده صبح امروز برای صدور قرار قانونی به شعبه دوم بازپرسی دادسرای امور جنایی اعزام و قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده برای آنها صادر شده و دوباره برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.
@kherad_jensi
http://uupload.ir/files/nh1z_330482_331_(1).jpg
استاد دکتر البته توضیح ندادند که کشور غیر ایرانی که فاحشه هاش هر دو گوش رو بیرون میگذارند دقیقا کجای جهان است که حتی برای فاحشه ها، پوشیدن روسری و داشتن حجاب اجباری اینطور الزامی است!
@kherad_jensi
@kherad_jensi
Sistan Hamid Abasi:
http://www.aftabir.com/news/article/view/2017/08/08/1746567
http://www.aftabir.com/news/article/view/2017/08/08/1746567
بازار خودفروشی در تهران کجاست؟
( بخش اول )
از سالها پیش این تصور در میان شهرستانیها رواج یافته که درخیابانهای تهران پول روی زمین ریخته؛ آدم میخواهد که جمع کند. کف خیابانهای تهران اما جز دستانداز و تهسیگار و آشغال چیز دیگری دیده نمیشود. پول شاید باشد، آنقدر که بتوانی نهنگ شوی؛ آنچنانکه شدهاند. اما کجاست این پول؟ نشانیاش را من یکی نمیدانم، فقط میدانم آن که در جستجویش باشد، پیدایش میکند، حتا اگر شهرستانی باشد. حالاحکایت بازار خودفروشی در تهران است. این ۶۰۰هزار زن و دختر خودفروش کجایند؟
اگر این، بازار است و مغازههایش هم کنار خیابانها، پس لابد باید در هر خیابان ردیفی دختر و زن ایستاده باشند به چشمدوانی پیِ مردان رهگذر؛ با ماشین یا بیماشین. اما من یکی که کسی را نمیبینم، چه رسد به این که سنشان هم رسیده باشد به زیر ۲۰سال. شاید خیابان را اشتباه آمده باشم. به خیابانی دیگر میروم. گهگاه میبینم دخترانی را که زلفآشفته و خویکرده و خندانلب از کنارم میگذرند، اما نشانی از کاسبی در آنها نمیبینم. پس کو این ۶۰۰هزار زن و دختر خودفروش؟ دروغ است آقا، دروغ. یکی از دوستان نویسندهام مدتها دربهدر پیدا کردن یکی از همین زنها بود تا چندساعتی را فقط با او حرف بزند برای شناختن یکی از شخصیتهای رمانش. زمین و زمان را بسیج کرد، اما مگر پیدا شد یکی؟ اینطوری راه به جایی نمیبرم.
پرسهزدنهایم بنزینسوزاندن الکیست و حرصخوردن. به سوپرمارکتی میروم برای خوردن آبمیوهای. مغازهدار درحال راهانداختن یک مشتریست. منتظر میمانم. اما انگار مرا نمیبیند. خم شده روی پیشخوان و هر و کر میکند با زنِ مشتری. میگویم: «ببخشید آقا!» مرد خندهاش را جمع میکند. زن میگوید: «اگه ایندفعه مرتضی هم بیاد، حال جفتتون رو میگیرم. بهش بگو اگه بخواد ایندفعه سر کیسهاش رو شل نکنه، گهخوری زیادی نکنه.» میخندد و میرود. موقع رفتن نگاهی به من میکند که یعنی «بفرما، نوبت شماست.» نوبت من؟
بیخیال آن ۶۰۰هزار نفر راه کج میکنم به طرف شرکت یکی از دوستان که ببینمش. زنگ میزنم. در باز میشود و دو دختر ۱۹-۲۰ ساله بیرون میآیند و از پلهها پایین میروند. بلافصله دوستم بی سلام و احوالپرسی جلو می آید و میگوید: «۱۰تومن پول پیشت هست؟» ۱۰هزارتومان را میدهم. میگذارد روی چندتا هزاری دیگر که توی دستش است و تند از پلهها پایین می رود. داخل دفترش میشوم و لحظهای بعد او برمیگردد و سلام سلام گویان میرود طرف آشپزخانه. میگویم: «کیبودن اینها؟» تندتند چیزی را میشوید و میگوید: «وللِش. بشین همونجا. چای میخوری یا نسکافه؟» باید حتما چیزی بخورم؟
دمغروب است و به فلکهی اول صادقیه رسیدهام. به هوای ارزانتر خریدن، داخل فروشگاه بزرگی میشوم که آشنایی جوان صاحبمال است در آن. از دور میبینمش که با موبایل حرف میزند. به من اشاره میکند که پیشش بروم. میروم. بحث تندی دارد با پشتخط بر سر معاملهای گویا. وسط حرفهایش هم با چشم و ابرو دایم مرا تحویل میگیرد و بلافاصله فحشی نثار طرف میکند که رعایت حال بازار را نمیکند و بابت هر جنسی، مبلغ متفاوتی را طلب کرده است. اشاره میکنم که میروم و بعد میآیم. با دست اشاره میکند که: نه! و دوباره پایین و بالای طرف را یکی میکند و تهدیدش میکند که دیگر جنسی از او نخواهد خواست. از حرفهای بعدیاش میفهمم که انگار تهدیدش گرفته و طرف افتاده به گهخوردن. کاسب ماهریست، هرچند کمی بیچاک و دهن. بالاخره حرفهایش تمام میشود، تماس را قطع میکند و با حرص میگوید: «زنیــکـه! واسه من لیست قیمت درست کرده عوضی کوننشور!» میگویم: «مگه طرفت زن بود؟» به بلوز زنانهای که دستم گرفتهام نگاه میکند و میگوید: «بلوز چه قیمتی میخوای فدات شم؟» به نظر شما بلوز چه قیمتی خوب است؟
هوا تاریک شده است که از فروشگاه بیرون میآیم. داخل کوچهای میشوم به دنبال ماشین پارکشدهام. دختری ۱۷-۱۸ساله جلو میاید که ساکی توی دستش است. میپرسد: «آقا! میخوام برم نارمک، از کجا باید برم؟» چشمهایم گرد میشود، میگویم: «اینجا کجا و نارمک کجا؟» خیره و سربالا نگاه میکند و میگوید: «خونهی یکی از آشناهامون اونجاست، امشب باید اونجا بمونم و فردا برگردم شهرستان؛ شما مسافرخونه این نزدیکیها سراغ ندارین؟» میگویم: «بالاخره میخوای بری نارمک یا مسافرخونه؟» رویش را برمیگرداند و عصبانی میگوید: «یه جا ازت خواستن واسه امشب، ها!» من کجا را باید به او معرفی میکردم؟
@kherad_jensi
( بخش اول )
از سالها پیش این تصور در میان شهرستانیها رواج یافته که درخیابانهای تهران پول روی زمین ریخته؛ آدم میخواهد که جمع کند. کف خیابانهای تهران اما جز دستانداز و تهسیگار و آشغال چیز دیگری دیده نمیشود. پول شاید باشد، آنقدر که بتوانی نهنگ شوی؛ آنچنانکه شدهاند. اما کجاست این پول؟ نشانیاش را من یکی نمیدانم، فقط میدانم آن که در جستجویش باشد، پیدایش میکند، حتا اگر شهرستانی باشد. حالاحکایت بازار خودفروشی در تهران است. این ۶۰۰هزار زن و دختر خودفروش کجایند؟
اگر این، بازار است و مغازههایش هم کنار خیابانها، پس لابد باید در هر خیابان ردیفی دختر و زن ایستاده باشند به چشمدوانی پیِ مردان رهگذر؛ با ماشین یا بیماشین. اما من یکی که کسی را نمیبینم، چه رسد به این که سنشان هم رسیده باشد به زیر ۲۰سال. شاید خیابان را اشتباه آمده باشم. به خیابانی دیگر میروم. گهگاه میبینم دخترانی را که زلفآشفته و خویکرده و خندانلب از کنارم میگذرند، اما نشانی از کاسبی در آنها نمیبینم. پس کو این ۶۰۰هزار زن و دختر خودفروش؟ دروغ است آقا، دروغ. یکی از دوستان نویسندهام مدتها دربهدر پیدا کردن یکی از همین زنها بود تا چندساعتی را فقط با او حرف بزند برای شناختن یکی از شخصیتهای رمانش. زمین و زمان را بسیج کرد، اما مگر پیدا شد یکی؟ اینطوری راه به جایی نمیبرم.
پرسهزدنهایم بنزینسوزاندن الکیست و حرصخوردن. به سوپرمارکتی میروم برای خوردن آبمیوهای. مغازهدار درحال راهانداختن یک مشتریست. منتظر میمانم. اما انگار مرا نمیبیند. خم شده روی پیشخوان و هر و کر میکند با زنِ مشتری. میگویم: «ببخشید آقا!» مرد خندهاش را جمع میکند. زن میگوید: «اگه ایندفعه مرتضی هم بیاد، حال جفتتون رو میگیرم. بهش بگو اگه بخواد ایندفعه سر کیسهاش رو شل نکنه، گهخوری زیادی نکنه.» میخندد و میرود. موقع رفتن نگاهی به من میکند که یعنی «بفرما، نوبت شماست.» نوبت من؟
بیخیال آن ۶۰۰هزار نفر راه کج میکنم به طرف شرکت یکی از دوستان که ببینمش. زنگ میزنم. در باز میشود و دو دختر ۱۹-۲۰ ساله بیرون میآیند و از پلهها پایین میروند. بلافصله دوستم بی سلام و احوالپرسی جلو می آید و میگوید: «۱۰تومن پول پیشت هست؟» ۱۰هزارتومان را میدهم. میگذارد روی چندتا هزاری دیگر که توی دستش است و تند از پلهها پایین می رود. داخل دفترش میشوم و لحظهای بعد او برمیگردد و سلام سلام گویان میرود طرف آشپزخانه. میگویم: «کیبودن اینها؟» تندتند چیزی را میشوید و میگوید: «وللِش. بشین همونجا. چای میخوری یا نسکافه؟» باید حتما چیزی بخورم؟
دمغروب است و به فلکهی اول صادقیه رسیدهام. به هوای ارزانتر خریدن، داخل فروشگاه بزرگی میشوم که آشنایی جوان صاحبمال است در آن. از دور میبینمش که با موبایل حرف میزند. به من اشاره میکند که پیشش بروم. میروم. بحث تندی دارد با پشتخط بر سر معاملهای گویا. وسط حرفهایش هم با چشم و ابرو دایم مرا تحویل میگیرد و بلافاصله فحشی نثار طرف میکند که رعایت حال بازار را نمیکند و بابت هر جنسی، مبلغ متفاوتی را طلب کرده است. اشاره میکنم که میروم و بعد میآیم. با دست اشاره میکند که: نه! و دوباره پایین و بالای طرف را یکی میکند و تهدیدش میکند که دیگر جنسی از او نخواهد خواست. از حرفهای بعدیاش میفهمم که انگار تهدیدش گرفته و طرف افتاده به گهخوردن. کاسب ماهریست، هرچند کمی بیچاک و دهن. بالاخره حرفهایش تمام میشود، تماس را قطع میکند و با حرص میگوید: «زنیــکـه! واسه من لیست قیمت درست کرده عوضی کوننشور!» میگویم: «مگه طرفت زن بود؟» به بلوز زنانهای که دستم گرفتهام نگاه میکند و میگوید: «بلوز چه قیمتی میخوای فدات شم؟» به نظر شما بلوز چه قیمتی خوب است؟
هوا تاریک شده است که از فروشگاه بیرون میآیم. داخل کوچهای میشوم به دنبال ماشین پارکشدهام. دختری ۱۷-۱۸ساله جلو میاید که ساکی توی دستش است. میپرسد: «آقا! میخوام برم نارمک، از کجا باید برم؟» چشمهایم گرد میشود، میگویم: «اینجا کجا و نارمک کجا؟» خیره و سربالا نگاه میکند و میگوید: «خونهی یکی از آشناهامون اونجاست، امشب باید اونجا بمونم و فردا برگردم شهرستان؛ شما مسافرخونه این نزدیکیها سراغ ندارین؟» میگویم: «بالاخره میخوای بری نارمک یا مسافرخونه؟» رویش را برمیگرداند و عصبانی میگوید: «یه جا ازت خواستن واسه امشب، ها!» من کجا را باید به او معرفی میکردم؟
@kherad_jensi
بازار خودفروشی در تهران کجاست؟
( بخش دوم )
میافتم داخل اتوبان چمران و بالا میروم. راه به یکباره بسته میشود. آرام جلو میروم و دنبال علت راهبندان میگردم. چندتا ماشین نامنظم ایستاده و نایستاده کنار اتوبان راه را تنگ کردهاند. تصادفی درکار نیست انگار. جلوتر دوزن را میبینم که کنار اتوبان ایستادهاند و و یکیشان سرکرده داخل یکی از ماشینها. باقی ماشینها هم منتظرند انگار که نوبتشان شود. رد میشوم. چرا اوضاع طوری شده که هر آدمی با هر ماشین مدلبالایی به مسافرکشی بیفتد؟
به فلکهی اول تهرانپارس رسیدهام. یادم میافتد باید شیرینی بخرم. کنار کیوسک نیروی انتظامی پارک میکنم و راه می افتم طرف شیرینیفروشی. زنی ایستاده کنار کیوسک و با سربازی خوش و بش میکند. جلوی شیرینیفروشی شلوغ است از حضور چند پسر و دختر. جلوتر که میروم، دختری را میبینم ۱۴-۱۵ساله که کیف چرمی کوچکش را بلند می کند و محکم میکوبد توی صورت پسری. جنجالی برپاست. حرفهای رکیک مثل نقل و نبات ردوبدل میشود. نمیفهمم دعوا بر سر چیست. شاید متلکی گفته باشد پسر به دخترک. داخل فروشگاه میشوم. پشت در را دوباره میبینم که حالا جمعیت پسرها و دخترها دارند پراکنده میشوند. مردی داخل فروشگاه میشود، خندان و سرمست. یکراست میرود پشت پیشخوان. مرد فروشندهی دیگر میپرسد: «چی شد بالاخره؟ داد؟» مرد پشت پیشخوان جواب میدهد: «مگه میشه ازش تلکه کرد؟ وروجک خودش یه پا مامانه. بدجوری حالشو گرفت. خوشم اومد.» مرد فروشنده به من میگوید: «آقا! چی میخواین شما؟» و به همکارش می گوید: « ولی خداییش اینکاره است. خودش هم خوب جنسیه پدرسگ.» دربارهی جنس خود دخترک حرف میزد یا جنسی که دخترک میفروشد؟
جلوی در خانه میرسم. ماشین را توی پارکینگ میگذارم و برمیگردم برای بستن در. مردی غریبه به سرعت از در بیرون میرود. به راهروی آپارتمان میرسم. سر و صدایی میشنوم که نگرانام میکنم. هیچوقت مایل نبودهام در مسایل خصوصی همسایهها دخالت کنم. لابد دعواییست. جلوی در آپارتمان میرسم. طبقهی بالا همهی همسایهها جمع شدهاند. لحظهای کنجکاو میشوم، میایستم به هوای کلید پیدا کردن. بازار فحشهای رکیک داغ داغ است. باید فردا بروم تذکر بدهم که در محیطهای خانوادگی رعایت کنند. اما انگار سر و صدا مربوط میشود به یکی از واحدهای مجردنشین. در را بازکردهام. ماندهام بروم داخل یا نه، که آدمهایی سرازیر میشوند پایین. دو مرد غریبهی دیگر با سرعت رد میشوند و پشت سرش زنی غریبه با سر و وضعی زننده که جیغ میکشد و پایین میآید. فحش میدهد و پولی را طلب میکند. یکی از مردهای همسایه که رانندهی تاکسیست، پشت سرش سبز میشود و او را هل میدهد و فرمان می دهد به خشم که گم شود. زن فحشی هم نثار مرد همسایه میکند. صدای همسایهی دیگرم را از بالا می شنوم که داد میزند و همسایهی دیگرم را تهدید میکند. زن غریبه جیغکشان اسم دو زن دیگر را صدا میزند که پایین بیایند و پشت سرهم حساب همسایهام را به مردی به اسم اکبر حواله میدهد. گیج ایستادهام در آن میان و نمیفهمم کی به کیست؟ حوصلهی دخالت ندارم. داخل خانه میشوم و پشت سرم صدای پایین آمدن دو کفش زنانهی دیگر را میشنوم. لحظهی بستن در، آنها را از پشت میبینم که یکیشان دختربچهای ۳-۴ساله را هم پابرهنه دنبال خودش میکشد. در را میبندم. همسرم را میبینم که گوشهی سالن نشسته پای تلویزیون. با نگاه میگویم که چه خبر است اینجا؟ و او درحالی که نگاهش را دوباره برمیگرداند طرفِ تلویزیون، دستش را بالا میآورد و با انگشتهایش، شکل شمارش پول را نشانم میدهد. من هم خسته از رفتوآمد روزانه و عصبانی از پیدانکردن بازار خودفروشی در تهران، صدایم را بلند میکنم که: «حالا چه وقت پولگرفتنه؟ من میگم اینبالا چه خبره؟» و او دوباره نگاهم میکند، میخندد و اینبار میگوید: «پولت واسه خودت هالوجان، بگو ببینم رفتی بازار؟»
@kherad_jensi
( بخش دوم )
میافتم داخل اتوبان چمران و بالا میروم. راه به یکباره بسته میشود. آرام جلو میروم و دنبال علت راهبندان میگردم. چندتا ماشین نامنظم ایستاده و نایستاده کنار اتوبان راه را تنگ کردهاند. تصادفی درکار نیست انگار. جلوتر دوزن را میبینم که کنار اتوبان ایستادهاند و و یکیشان سرکرده داخل یکی از ماشینها. باقی ماشینها هم منتظرند انگار که نوبتشان شود. رد میشوم. چرا اوضاع طوری شده که هر آدمی با هر ماشین مدلبالایی به مسافرکشی بیفتد؟
به فلکهی اول تهرانپارس رسیدهام. یادم میافتد باید شیرینی بخرم. کنار کیوسک نیروی انتظامی پارک میکنم و راه می افتم طرف شیرینیفروشی. زنی ایستاده کنار کیوسک و با سربازی خوش و بش میکند. جلوی شیرینیفروشی شلوغ است از حضور چند پسر و دختر. جلوتر که میروم، دختری را میبینم ۱۴-۱۵ساله که کیف چرمی کوچکش را بلند می کند و محکم میکوبد توی صورت پسری. جنجالی برپاست. حرفهای رکیک مثل نقل و نبات ردوبدل میشود. نمیفهمم دعوا بر سر چیست. شاید متلکی گفته باشد پسر به دخترک. داخل فروشگاه میشوم. پشت در را دوباره میبینم که حالا جمعیت پسرها و دخترها دارند پراکنده میشوند. مردی داخل فروشگاه میشود، خندان و سرمست. یکراست میرود پشت پیشخوان. مرد فروشندهی دیگر میپرسد: «چی شد بالاخره؟ داد؟» مرد پشت پیشخوان جواب میدهد: «مگه میشه ازش تلکه کرد؟ وروجک خودش یه پا مامانه. بدجوری حالشو گرفت. خوشم اومد.» مرد فروشنده به من میگوید: «آقا! چی میخواین شما؟» و به همکارش می گوید: « ولی خداییش اینکاره است. خودش هم خوب جنسیه پدرسگ.» دربارهی جنس خود دخترک حرف میزد یا جنسی که دخترک میفروشد؟
جلوی در خانه میرسم. ماشین را توی پارکینگ میگذارم و برمیگردم برای بستن در. مردی غریبه به سرعت از در بیرون میرود. به راهروی آپارتمان میرسم. سر و صدایی میشنوم که نگرانام میکنم. هیچوقت مایل نبودهام در مسایل خصوصی همسایهها دخالت کنم. لابد دعواییست. جلوی در آپارتمان میرسم. طبقهی بالا همهی همسایهها جمع شدهاند. لحظهای کنجکاو میشوم، میایستم به هوای کلید پیدا کردن. بازار فحشهای رکیک داغ داغ است. باید فردا بروم تذکر بدهم که در محیطهای خانوادگی رعایت کنند. اما انگار سر و صدا مربوط میشود به یکی از واحدهای مجردنشین. در را بازکردهام. ماندهام بروم داخل یا نه، که آدمهایی سرازیر میشوند پایین. دو مرد غریبهی دیگر با سرعت رد میشوند و پشت سرش زنی غریبه با سر و وضعی زننده که جیغ میکشد و پایین میآید. فحش میدهد و پولی را طلب میکند. یکی از مردهای همسایه که رانندهی تاکسیست، پشت سرش سبز میشود و او را هل میدهد و فرمان می دهد به خشم که گم شود. زن فحشی هم نثار مرد همسایه میکند. صدای همسایهی دیگرم را از بالا می شنوم که داد میزند و همسایهی دیگرم را تهدید میکند. زن غریبه جیغکشان اسم دو زن دیگر را صدا میزند که پایین بیایند و پشت سرهم حساب همسایهام را به مردی به اسم اکبر حواله میدهد. گیج ایستادهام در آن میان و نمیفهمم کی به کیست؟ حوصلهی دخالت ندارم. داخل خانه میشوم و پشت سرم صدای پایین آمدن دو کفش زنانهی دیگر را میشنوم. لحظهی بستن در، آنها را از پشت میبینم که یکیشان دختربچهای ۳-۴ساله را هم پابرهنه دنبال خودش میکشد. در را میبندم. همسرم را میبینم که گوشهی سالن نشسته پای تلویزیون. با نگاه میگویم که چه خبر است اینجا؟ و او درحالی که نگاهش را دوباره برمیگرداند طرفِ تلویزیون، دستش را بالا میآورد و با انگشتهایش، شکل شمارش پول را نشانم میدهد. من هم خسته از رفتوآمد روزانه و عصبانی از پیدانکردن بازار خودفروشی در تهران، صدایم را بلند میکنم که: «حالا چه وقت پولگرفتنه؟ من میگم اینبالا چه خبره؟» و او دوباره نگاهم میکند، میخندد و اینبار میگوید: «پولت واسه خودت هالوجان، بگو ببینم رفتی بازار؟»
@kherad_jensi
'بیش از ۱۵درصد از دانشآموزان قبل از دوره متوسطه رابطه جنسی را تجربه میکنند'
🔸امیرمحمود حریرچی، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی اعلام کرد: "طبق تحقیقات مرکز پژوهشهای مجلس، بیش از ۱۵درصد از دانشآموزان قبل از ۱۵سالگی به نوعی رابطه جنسی را تجربه میکنند یا مواد روانگردان برای آنها به شکلهای مختلف در دسترس قرار دارد و توسط برخی از آنها نیز استفاده میشود."
🔸به گزارش ایلنا، آقای حریرچی افزود: "بسیاری از دانشآموزان برای شب بیداری و درس خواندن قرص و مواد مصرف میکنند و رفته رفته به آن اعتیاد پیدا میکنند."
🔸آقای حریرچی همچنین گفت که مسئولان باید نگرش خود را در رابطه با نوجوانان و مسائل جامعه اصلاح کنند. "متاسفانه سالی ۱۵ تا ۲۰ درصد به آسیبهای اجتماعی ما اضافه میشود" که با حرف حل نمیشود. یکی دیگر از مشکلات مسئولان عدم ارتباط با مردم است.
@kherad_jensi
🔸امیرمحمود حریرچی، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی اعلام کرد: "طبق تحقیقات مرکز پژوهشهای مجلس، بیش از ۱۵درصد از دانشآموزان قبل از ۱۵سالگی به نوعی رابطه جنسی را تجربه میکنند یا مواد روانگردان برای آنها به شکلهای مختلف در دسترس قرار دارد و توسط برخی از آنها نیز استفاده میشود."
🔸به گزارش ایلنا، آقای حریرچی افزود: "بسیاری از دانشآموزان برای شب بیداری و درس خواندن قرص و مواد مصرف میکنند و رفته رفته به آن اعتیاد پیدا میکنند."
🔸آقای حریرچی همچنین گفت که مسئولان باید نگرش خود را در رابطه با نوجوانان و مسائل جامعه اصلاح کنند. "متاسفانه سالی ۱۵ تا ۲۰ درصد به آسیبهای اجتماعی ما اضافه میشود" که با حرف حل نمیشود. یکی دیگر از مشکلات مسئولان عدم ارتباط با مردم است.
@kherad_jensi
Forwarded from یاسر عرب
آقای عرب کارگردان این کار، در آن جا حرفی مقابل تیم پژوهش برنامه نداشت اما در ادامه و پس از گذشت 6 ماه گفت که آمار شما غلط است!
( مرد بودید پاسخها را سانسور نمیکردید.حیا را خوردید آبرو را قی کردید👇)
( مرد بودید پاسخها را سانسور نمیکردید.حیا را خوردید آبرو را قی کردید👇)
Forwarded from یاسر عرب
فایل یک -به اضافه مستند.pdf
1.1 MB
Forwarded from یاسر عرب
☝️مرتبط با فایل پی دی اف بالا
اگر این مملکت صاحب داشت. اگر این رسانه میلی وجدان داشت. اگر این قوه قضاییه سرجایش بود. اگر دادگاه رسانه واقعیتی در این مملکت داشت. امثال شما الان به جرم سند سازی و دروغ گویی و نشر اکاذیب و سانسور کردن برنامه و خیانت به بزرگترین امانت در این کشو رکه همانا چشم دل این مردم است باید تا بحال صد بار تقاص پس می دادید و جلوی همان مردمی که دروغ به خوردشان دادید محاکمه می شدید تا راه دروغ گویی و سند سازی برای همیشه توی تلویزیون این مملکت بسته شود!. اما صد حیف که همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید!.
درد البته از قماش شما، لمپن بودنتان نیست! اینکه با ریش و چفیه و آغا آغا کردن زندگی تان از پس فحاشی سیاسی به فلان گفتمان می گذرد و نانی سر سفره تان میاورید هم نیست!. مشکل اصلا شما نیستید!. شما امروز باد تولید این طرفی است و این طرفی هستید و فردا آنطرفی باشد انطرفی!.
مشکل آن گفتمان درحال غرق شدن است که به هر حشیشی چون شما چنگ میاندازد تا خود را از این فلاکت و نکبت بی اعتباری و بی آبرویی نزد مردم نجات بدهد!. اما روز به روز بیشتر درون باتلاقی که اعمال شما می سازد غرق می شود!. و درد آور تر اینکه مشکل حتی آن گفتمان سیاسی مندرس هم نیست!. مشکل آن اسلام عزیز و آن انقلاب پر هزینه ای است که ارث پدر شما و ایشان است و به اسم این ارزشها چه نکردید و چه نمی کنید و چه آبرویی که از دین خدا و انقلاب این مردم نبرده اید!.
دوستان اگر می خواهند از چند و چون اتفاق افتاده در برنامه مطلع شوند، این پست را مطالعه کنند:
https://t.me/resaneye_ma/649
پ.ن: اگر لازم باشد حقایق بیشتری نیز در خصوص رفتار غیر اخلاقی و غیر شرعی تیم تولید برنامه به اضافه مستند دارم که عنوان خواهم کرد تا دوستان بدانند اینها حتی به خودشان هم رحم نمی کنند!.
عجالتا فایل پی دی اف بالا 👆حداقل نکاتی است که دوستان می توانند از رفتار رسانه ای ایشان فهم کنند!
لینک ادعاهای پوچ تیم تولید به اضافه مستند:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/06/05/1502549/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%BE%D8%AE%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%87-%D9%87%D8%B1%DA%AF%D8%B2-%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D9%BE%D8%AE%D8%B4-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D9%87%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%AC%DB%8C%D9%87-%D8%B6%D8%B9%D9%81-%D9%87%D8%A7
دوستان از اتاق فرمان اشاره می کنند به اینها بگو طرح برنامه هم مال شما نبود و از دیگری بود که بماند چطور دور آن دیگری را دور زدید!
اگر این مملکت صاحب داشت. اگر این رسانه میلی وجدان داشت. اگر این قوه قضاییه سرجایش بود. اگر دادگاه رسانه واقعیتی در این مملکت داشت. امثال شما الان به جرم سند سازی و دروغ گویی و نشر اکاذیب و سانسور کردن برنامه و خیانت به بزرگترین امانت در این کشو رکه همانا چشم دل این مردم است باید تا بحال صد بار تقاص پس می دادید و جلوی همان مردمی که دروغ به خوردشان دادید محاکمه می شدید تا راه دروغ گویی و سند سازی برای همیشه توی تلویزیون این مملکت بسته شود!. اما صد حیف که همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید!.
درد البته از قماش شما، لمپن بودنتان نیست! اینکه با ریش و چفیه و آغا آغا کردن زندگی تان از پس فحاشی سیاسی به فلان گفتمان می گذرد و نانی سر سفره تان میاورید هم نیست!. مشکل اصلا شما نیستید!. شما امروز باد تولید این طرفی است و این طرفی هستید و فردا آنطرفی باشد انطرفی!.
مشکل آن گفتمان درحال غرق شدن است که به هر حشیشی چون شما چنگ میاندازد تا خود را از این فلاکت و نکبت بی اعتباری و بی آبرویی نزد مردم نجات بدهد!. اما روز به روز بیشتر درون باتلاقی که اعمال شما می سازد غرق می شود!. و درد آور تر اینکه مشکل حتی آن گفتمان سیاسی مندرس هم نیست!. مشکل آن اسلام عزیز و آن انقلاب پر هزینه ای است که ارث پدر شما و ایشان است و به اسم این ارزشها چه نکردید و چه نمی کنید و چه آبرویی که از دین خدا و انقلاب این مردم نبرده اید!.
دوستان اگر می خواهند از چند و چون اتفاق افتاده در برنامه مطلع شوند، این پست را مطالعه کنند:
https://t.me/resaneye_ma/649
پ.ن: اگر لازم باشد حقایق بیشتری نیز در خصوص رفتار غیر اخلاقی و غیر شرعی تیم تولید برنامه به اضافه مستند دارم که عنوان خواهم کرد تا دوستان بدانند اینها حتی به خودشان هم رحم نمی کنند!.
عجالتا فایل پی دی اف بالا 👆حداقل نکاتی است که دوستان می توانند از رفتار رسانه ای ایشان فهم کنند!
لینک ادعاهای پوچ تیم تولید به اضافه مستند:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/06/05/1502549/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%BE%D8%AE%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%87-%D9%87%D8%B1%DA%AF%D8%B2-%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D9%BE%D8%AE%D8%B4-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D9%87%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%AC%DB%8C%D9%87-%D8%B6%D8%B9%D9%81-%D9%87%D8%A7
دوستان از اتاق فرمان اشاره می کنند به اینها بگو طرح برنامه هم مال شما نبود و از دیگری بود که بماند چطور دور آن دیگری را دور زدید!
Telegram
(شبان / یاسر عرب)
یاسر عرب:
#غیر_محرمانه! اما ...
#فایل_یک
صفر:
در تاریخ 5/ 11/ 1395 ساعت بیست و سی از شبکه مستند و درغالب برنامه ی تلویزیونی به اضافه مستند
خلاصه ای از #مستند_یک_پیشنهاد_ساده { ازما و زیست جنسی ما } پخش شد.
این مجموعه مستند به صورت خلاصه در یک تک قسمتی…
#غیر_محرمانه! اما ...
#فایل_یک
صفر:
در تاریخ 5/ 11/ 1395 ساعت بیست و سی از شبکه مستند و درغالب برنامه ی تلویزیونی به اضافه مستند
خلاصه ای از #مستند_یک_پیشنهاد_ساده { ازما و زیست جنسی ما } پخش شد.
این مجموعه مستند به صورت خلاصه در یک تک قسمتی…