اندیشکده خرد جنسی
11.2K subscribers
1.79K photos
682 videos
31 files
927 links
تلاش برای توصیف، تحلیل و تولید گفتمان با تکیه برجمهوریت، در حوزه زیست جنسی مان.

ارتباط با ادمین
@Yek_pishnahad_sade
Download Telegram
رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران:
⭕️امنیت جنسی از حقوق افراد جامعه است

🔹نتیجه تحقیقات صورت گرفته بر روی ۳۰۰ نفر، حاکی از این است که 90 درصد افراد به نوعی تجربه آزارجنسی را داشتند
🔹نتیجه تحقیقات درباره نگرانی افراد از اینکه در معرض آزار جنسی قرار بگیرند نشان میدهد، بر اساس یک شاخص 50 درصد نگرانی زیاد داشتند، 40 درصد متوسط و تنها 10 درصد از این موضوع نگرانی کمی داشتند. این شاخص‌ها نشان می‌دهند که این پدیده کم تکرار و نادر نیست.
🔹در جامعه ما نوعی ناتوانی فردی و نهادی در مواجهه با این معضل وجود دارد و افراد در برخورد با این پدیده توانمند نیستند و موضع انفعال را در پیش می‌گیرند.
👤عالیه شیربیگی:
🔹 براساس تحقیقات ۴٠درصد زنان در محیط کار مورد آزار قرار گرفته ‌اند

#مهسا_قوی_قلب
بیشتربخوانید👇👇

http://yon.ir/9f3Pf
@irannewspaper

@kherad_jensi
Forwarded from کاربین karbin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میدونید تو کپسولهای دست ساز ترک اعتیاد و داروهای جنسی عطاریها چیه ؟
همراهی با کاربین را به دوستان خود پیشنهاد دهید
https://t.me/joinchat/AAAAAFZFzhivXvMPsSq_dg

اینستاگرام karbin.97
چرا از تصویر بالا به تصویر پایین رسیده ایم؟

لطفا نظر خود را کامنت کنید.
@kherad_jensi
Arab.pdf
546 KB
همسر کشی به سبک ایرانی!

گفتگوی نسیم بیداری با یاسر عرب در خصوص همسر کشی و "ریشه های معرفتی" این پدیده ی اجتماعی.

(زاویه تحلیلی که کمتر به آن توجه می شود)

@kherad_jensi
@yaser_arab57
♦️تقدس‌بخشی به خانواده، مانع شناخت و تحول خانواده: پاسخی به دکتر فیاض‌بخش
(قسمت اول)

🔻استاد ارج‌مند دکتر محمدعلی فیاض‌بخش بر من منّت نهاده‌اند و بخشی از محتوای سخنان‌ام را درباره‌ی لزوم تحول خانواده نقد کرده‌اند.
https://t.me/NewHasanMohaddesi/2695

صمیمانه سپاس‌گزارام و از لطف‌شان بسیار ممنون‌ام! مرا مدیون خویش ساخته‌اند. هم‌چنین ایشان به من حسن نظر داشته‌اند که از این بابت نیز بسیار قدردان هستم. در مقام پاسخ به همان ترتیبی که ایشان بحث را دنبال کرده‌اند، پیش می‌روم:

1) از نظر بنده نیز تکلیف و توصیف دو مقام متمایز از هم هستند و با هم ناهم‌ساز نیستند. البته در دین اسلام تشکیل خانواده یک تکلیف نیست بل‌که صرفاً بدان توصیه شده است. تازه اگر در نگاه دینی، دین‌داران مکلّف به تشکیل خانواده باشند، این به هیچ‌وجه به معنای تقدّس خانواده نیست. مثل این است که کسی بگوید: «چون ما مکلف به تشکیل حکومت هستیم،‌ پس حکومت ما مقدس است»! اما از تکلیف نمی‌توان تقدس را نتیجه گرفت. دین اسلام ما را توصیه کرده است که از راه ازدواج به برخی نیازهای انسانی و اجتماعی خود به‌نحو مشروع و تنظیم شده پاسخ بدهیم. تشکیل خانواده در دین اسلام، به‌منزله‌ی یک اولویت مطرح شده است امّا این هرگز به این معنا نیست که خانواده مقدّس است و به هر ترتیب باید حفظ شود و برقرار بماند. همان‌طور که توصیه به تشکیل خانواده شده است، به همان نحو نیز راهی عقلانی برای طلاق و از بین بردن خانواده‌ی معین پیش‌بینی شده است. اساساً اشکال زنده‌گی اجتماعی زمان‌مند و زمینه‌مند هستند و نمی‌توان آن‌ها را ابدی تلقی کرد و تقدس بخشید. هر شکل از حیات اجتماعی، بر اساس شرایط زمانه پدید می‌آید و دوره به دوره لازم است اشکال حیات اجتماعی متناسب با اقتضائات زمانه و نیازهای مردمان مورد بازبینی قرار گیرند.

وانگهی، تکلیف امری هنجاری و از مقوله‌ی باید و نباید است و تلقی مقدس بودن امور،‌ از مقوله‌ی شناخت و از جنس باور است. بین این دو، تفاوت فاحشی وجود دارد. بحث من ناظر به باور مقدس بودن خانواده و عوارض این باور بود.

حتا اگر در این نکات دقیق نشویم و تفکیک منطقی تمایز مقام تکلیف و مقام توصیف را شرح و بسط ندهیم و با همان بیان دکتر فیاض‌بخش بپذیریم، آن‌چه عملاً رخ داده این است که مقدس پنداشتن خانواده عوارضی داشته است. در ایران اوّلاً، کسانی که از ایده‌ی تقدّس خانواده دفاع می‌کنند، عملاً به شکل موجود خانواده در ایران اصالت می‌بخشند،‌ در حالی که به نظر من اشکال حیات اجتماعی اصالت ندارند و آن‌چه اصالت دارد، همانا کیفیت زنده‌گی آدمی و به‌زیستی او و رشد و اعتلای آدمی در همین جهان است؛ ثانیاً، تقدّس‌بخشی به خانواده محقّقان را محافظه‌کار کرده است و این امر مانع شناخت دقیق خانواده در ایران شده است. گاهی نیز عملاً محققان اجازه نمی‌یابند که نتایج مطالعات مربوط به وضع نامطلوب خانواده را در فضاهای رسمی بیان کنند؛ ثالثاً، با تقدّس‌بخشی به شکل موجود خانواده، دیگر به‌سختی می‌توان طرح بدیلی برای خانواده ریخت و خواهان تغییر شکل آن شد.


به‌علاوه حتا اگر از منظر دینی خانواده مقدّس تلقی شود، چرا عالِم علوم انسانی می‌بایست از نگاه دینی تبعیت کند؟ مگر می‌توان در کار علمی، اعتقاد دینی را دخالت داد؟! کار علمی، فرآیندی انتقادی‌اندیشانه است، نه برنامه‌ای اعتقادی‌اندیشانه. چرا جامعه‌شناس ایرانی در کتاب "مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی خانواده"اش می‌گوید: "سخن دربارة حراست از مقدس‌ترین میراث اجتماعی است" (ساروخانی، 1396: 20). وقتی جامعه‌شناس خانواده، وظیفه‌ی خود را "حراست از مقدس‌ترین میرات اجتماعی" یعنی خانواده می‌داند، مگر می‌تواند به نقد بنیادی خانواده در ایران بپردازد و شکل دیگری از خانواده را تصور کند؟! وقتی جامعه‌شناس ایرانی از "ایمان به خانواده" سخن می‌گوید (همان: 21)، چه‌گونه می‌تواند معضلات خانواده را شناسایی کند و فجایع خانواده‌گی را در ایران برملا کند؟! از نظر من یکی از علل محافظه‌کاری جامعه‌شناسان خانواده در ایران همین ایده‌ی تقدّس خانواده است.

(ادامه دارد.) 👇

حسن محدثی گیلوایی
24 مهر 1398


#بازتعبیه‌ی_خانواده
@kherad_jensi
@NewHasanMohaddesi
♦️تقدس‌بخشی به خانواده، مانع شناخت و تحول خانواده: پاسخی به دکتر فیاض‌بخش
(قسمت دوم)

اما آقای دکتر فیاض‌بخش پرسیده‌اند: آیا ازدواج چندساله همان «متعه» یا «صیغه» نیست؟ در مقام پاسخ عرض می‌کنم که

1) خوش‌بختانه اسلام یکی از ادیان بزرگی است که نیاز جنسی را به‌طور کامل به‌رسمیت شناخته و البته خواهان پاسخ‌گویی به‌آن از راه مشروع و تنظیم شده است؛

2) هم‌چنین، خوش‌بختانه در فقه شیعی نیز صیغه یا متعه به‌عنوان راهی آسان برای پاسخ‌گویی به نیاز جنسی معرفی شده است و این از امتیازات فقه شیعی است و خوش‌بختانه فقه شیعی از این نظر از عرف ما بسیار جلوتر است؛

3) اما در صیغه یا متعه، خواهی نخواهی، نگاهی مکانیکی به رابطه‌ی جنسی و رابطه‌ی اجتماعی زن و مرد نهفته است و مسأله‌ی اصلی مورد توجه در آن، فقط نیاز جنسی است و ابعاد انسانی دیگر در آن مغفول مانده است. لذا در صیغه عملاً رابطه‌ی افراد وجهی ابزاری دارد و چه بسا یکی از دو طرف رابطه، به‌عنوان ابزاری برای ارضای نیاز جنسی دیده می‌شود و این البته با کرامت انسانی مغایرت دارد؛

4) واکنشی که در حال حاضر علیه صیغه شکل گرفته است، ناشی از همین وجه ابزارانگارانه‌‌ی آن است و از آن‌جایی که مردان، به‌ویژه مردان متأهّل از آن بیش‌تر بهره می‌برند، زنان احساس می‌کنند که طرح صیغه کرامت و انسانیت آنان را زیر سؤال می‌برد و آنان را به ابزاری برای تمتع مردان بدل می‌کند؛

5) امّا از امتیاز فقهی صیغه می‌توان به‌مثابه فرصت برقراری رابطه‌ی مشروع و قانونی بهره گرفت. در جامعه‌ای که زن و مرد برای برقراری رابطه با هم دائماً باید به دیگران مدرک نشان بدهند، صیغه می‌تواند راه را باز کند و اجازه دهد دختران و پسران ایرانی با استفاده از این امتیاز، رابطه‌ی مشروع و قانونی طولانی داشته باشند بدون این‌که ازدواج رسمی بکنند و زیر یک سقف بروند؛

6) اما ازدواج چندساله یا به تعبیر درست آقای احمدپور "ازدواج رسمی زمان‌مند"، از هر جهت شبیه ازدواج دائم است. تنها فرق آن این است که سقف رابطه باز است. این نوع ازدواج، ازدواج مشروط است؛ مشروط به تداوم رابطه‌ی اجتماعی بین زن و مرد و زنده بودن رابطه. در مورد حیات رابطه‌ی اجتماعی در پاسخ به آقای زمانیان به تفصیل سخن خواهم گفت. آرمان و هدف من در پیش‌نهاد ازدواج رسمی زمان‌مند (یا چندساله) حفظ کیفیت رابطه‌ی بین زوجین است. این پیش‌نهاد می‌خواهد از تداوم رابطه‌ی مرده و فسرده و تداوم رابطه‌ی اجتماعی نفرت‌انگیز و خصمانه بین زوجین جلوگیری کند؛

7) از نظر من صیغه می‌تواند مقدمه‌ی ازدواج رسمی زمان‌مند (ازدواج چندساله) باشد. افراد با صیغه، می‌توانند دوره‌ی عاشقی آغازین و آشنایی را سپری کنند و سپس در صورت داشتن تمایل و تعلق خاطر به هم، وارد مرحله‌ی ازدواج رسمی زمان‌مند بشوند و به‌نحو رسمی و با اعلام عمومی، زنده‌گی مشترک‌شان را تشکیل دهند. در واقع، صیغه مشکل ارائه‌ی مدرک برای دیگران را حل خواهد کرد.

(ادامه دارد.) 👇

حسن محدثی گیلوایی
24 مهر 1398

#بازتعبیه‌ی_خانواده
@kherad_jensi
@NewHasanMohaddesi
♦️تقدس‌بخشی به خانواده، مانع شناخت و تحول خانواده:‌ پاسخی به دکتر فیاض‌بخش
(قسمت سوم و نهایی)

آقای دکتر فیاض‌بخش بحث مرا درباره‌ی باور به تقدّس بکارت و پی‌آمدهای آسیب‌زای آن که بحثی جامعه‌شناختی بوده است، از روی علاقه و ذوق‌ورزی منطق‌اندیشانه، تغییر ساحت داده‌اند و وارد بحثی منطقی شده‌اند. این هم می‌تواند بحثی آموزنده باشد. ایشان از این جمله که گفته‌ام "باور به تقدس بکارت، امری غیراخلاقی و غیرانسانی است"، دو استنباط محتمل را بیان کرده‌اند:

1) "کسانی که «عدم بکارت» را لزوما نابکاری و بزه می‌شمارند، مرتکب بی‌اخلاقی و قضاوتی غیر انسانی شده‌اند"؛
2) «عدم اعتقاد به بکارت، یک امر اخلاقی و انسانی ‌است»
https://t.me/NewHasanMohaddesi/2695

ایشان با اولی موافقت کرده‌اند و دومی را واجد پی‌آمدهای فاسد دانسته‌اند و سرانجام پرسیده‌اند منظور کدام بوده است؟

در مقام پاسخ عرض می کنم که استنباط نخست درست است. استنباط دوم اما "عکس نقیض" سخن من نیست. از نظر من البته، "عدم اعتقاد به تقدس بکارت"، امری اخلاقی و انسانی است. اما این هم "عکس نقیض" آن جمله نیست. استنباط سومی هم می‌توان از آن سخن کرد که دکتر فیاض‌بخش به گمان‌ام از آن تغافل کردند: "باور به تقدّس بکارت، برخی پی‌آمدهای انسانی و اجتماعی آسیب‌زا دارد."

چون تمایل دارم هم خوداَم یاد بگیرم و هم بحث برای مخاطبان محترم روشن باشد، ناچار ام قدری بیش‌تر بکاوم و توضیح بدهم:

الف) در دانش منطق، به برخی از جملات خبری معنادار (فقط جملات خبری) که می‌توان درستی یا نادرستی‌شان را دقیقاً معلوم کرد "گزاره" می‌گویند؛ یعنی برای بررسی درستی و نادرستی آن‌ها معیار مشخص و همه‌گانی وجود دارد. پس هر جمله‌ای و هر جمله‌ی خبری‌ای، گزاره دانسته نمی‌شود. مثلاً "محمود بلند قد است" یک گزاره است. 88 از 8 بزرگ‌تر است، یک گزاره است. اما جمله‌ی "بعضی از سخنان سعدی مزخرف است" یگ گزاره نیست، چون معیار دقیقی برای سنجش درستی یا نادرستی آن وجود ندارد (یعنی سنجش مزخرف بودن برخی سخنان سعدی دقیقاً ممکن نیست).

ب) وقتی می‌توان از نقیض گزاره سخن گفت که اول مطمئن بشویم با یک گزاره سر و کار داریم.

ج) گزاره‌ها دو ارزشی هستند؛ یعنی یا درست‌اند یا غلط. نقیض یک گزاره، ارزشی عکس گزاره‌ی نخست دارد. اگر گزاره‌ی مورد بحث درست باشد، نقیض آن نادرست خواهد بود و بر عکس. مثلاً نقیض گزاره‌ی "محمود بلند قد است" می‌شود: "چنین نیست که محمود بلند قد باشد" یا "محمود بلند قد نیست."

د) عکس نقیض گزاره، یعنی اولاً جای قسمت اول (موضوع) و قسمت دوم گزاره (محمول) را عوض کنیم و هم قسمت اول و هم قسمت دوم گزاره را منفی سازیم. مثلا عکس نقیض گزاره‌ی "هر معلمی انسان است" می‌شود "هیچ غیرانسانی معلم نیست."

حالا برگردیم به جمله‌ی محل مناقشه: "باور به تقدس بکارت، غیراخلاقی و غیرانسانی است."

این جمله به همین صورت، هنوز یک گزاره نیست، زیرا باری ارزشی دارد و هنجارین است. برای سنجش غیراخلاقی و غیرانسانی بودن چنین چیزی، معیاری همه‌گانی وجود ندارد. لذا اول جمله را تبدیل به گزاره می‌کنم:

"باور به تقدس بکارت، برخی پی‌آمدهای انسانی و اجتماعی آسیب‌زا دارد."

برای این‌که بتوان درستی این گزاره را سنجید، مهم‌ترین پی‌آمدهای آسیب‌زای گزاره‌ی مورد نظر را ذکر می‌کنم:
1) اضطراب بکارت در میان دختران و گاه والدین دختران (درباره‌ی این پدیده جداگانه خواهم نوشت)؛
2) تبدیل شدن ازدواج به "هندوانه‌ی دربسته"؛
3) کابوس "شب زفاف"؛
4) بی‌حرمت شدن زن مطلّقه در جامعه و در نزد مردان و زنان ایرانی؛
5) دشواری زن مطلّقه برای ازدواج مجدد؛
6) بکارت تقلّبی.

حالا عکس نقیض گزاره‌ی فوق می‌شود: "عدم وجود برخی پی‌آمدهای انسانی و اجتماعی آسیب‌زا، ناشی از عدم باور به تقدس بکارت است."

بنابراین، عکس نقیض گزاره‌ی "باور به تقدس بکارت، برخی پی‌آمدهای انسانی و اجتماعی آسیب‌زا دارد"، نیز درست است.

اما صرف نظر از این بحث منطقی، لُبّ سخن من در این باب این است که پاک‌دامنی (به‌منزله‌‌ی ارزشی عام و بشری و نه فقط مختص زنان)، نوعی فرهنگ، نوعی منش و شخصیت، نوعی روش، نوعی ادب و رفتار، و نوعی سلوک است. پاک‌دامنی امری فیزیکی نیست و به وجود یا عدم وجود یک غشا ربطی ندارد.

از نظر دینی نیز، پیامبر اسلام برای ما مسلمانان الگوی نقش است. او به زنان بر اساس بکارت یا عدم بکارت حرمت نمی‌نهاد. او به زن بسیار حرمت می‌نهاد. معروف است حتا در زمان مرگ نیز به رعایت حقوق آنان سفارش نمود. اغلب ازدواج‌های او با زنان غیرباکره صورت گرفت. امّ سلمه یکی از باشعورترین زنان پیامبر، هنگام ازدواج با او دو بچّه داشت.

(ادامه دارد.) 👇


حسن محدثی گیلوایی
24 مهر 1398

#بازتعبیه‌ی_خانواده
@kherad_jensi
@NewHasanMohaddesi
♦️تقدس‌بخشی به خانواده، مانع شناخت و تحول خانواده:‌ پاسخی به دکتر فیاض‌بخش
(قسمت سوم و نهایی)

👆با وجود چنین الگویی، چرا در قرن بیست و یکم، هم‌چنان باید معیاری جاهلانه را در مواجهه با زنان و نیز در تشکیل خانواده و زنده‌گی مشترک مد نظر قرار دهیم و دغدغه‌ی غشا داشته باشیم؟! چرا باید این همه درد و رنج را برای زنان در جوامع مسلمان پدید بیاوریم؟ چرا باید اجازه دهیم با برجسته‌سازی یک معیار نادرست، بسیاری از خانواده‌ها و زنده‌گی‌های مشترک با کابوس (کابوس زفاف) یا با فریب و دروغ (پدیده‌ی بکارت تقلبی) آغاز شوند؟! چرا باید انبوهی از آدمیان در دوره‌ای از زنده‌گی‌شان با اضطراب غشا زنده‌گی کنند (پیش‌نهاد می‌کنم در این مورد تحقیقی تجربی صورت گیرد.)

باری، مطلوب آن است که پاسخ به نقدهای بنده به ایده‌ی تقدّس بکارت، معطوف به ارایه‌ی راه‌حلی برای این‌گونه امور باشد، تا این بحث در جهتی مفید و مؤثر پیش برود.


حسن محدثی گیلوایی
24 مهر 1398

#بازتعبیه‌ی_خانواده
@kherad_jensi
@NewHasanMohaddesi
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برشی از ارائه ی دکتر سید کمیل حسینی در قسمت سی و چهارم مجموعه خرد جنسی

-من آخرین نفری بودم که با قاتل ستایش (دختر 4 ساله) در زندان رجایی شهر صحبت کردم...

چه اتفاقی رخ داده بود؟
@kherad_jensi

لینک گفتگوی کامل:
https://www.aparat.com/v/VrDPe
بالاترین ارگاسم مرگ است!
✍️یاسر عرب

دکتر اکبر جباری تالیفات متعددی دارد. در حوزه فقه، فلسفه، شعر، نمایشنامه و حتی فیلمنامه! اما وجه اشتراک همه ی اینها برای من نگاه حکمی او به منظومه مسائل ماست. فلسفه، تکثیر و جنسیت نام کتابی است از دکتر اکبر جباری که سالها قبل به رشته تحریر درآمده و جزو اولین جستارهای فکری فرهنگی معاصر ما در حوزه ی زیست جنسی است.

علت دعوت از ایشان نه سابقه و پیشینه ی فکری او در این حوزه، بلکه نگاه شاذ و نقد بنیادینی است که او به حوزه ی فلسفه و زیست جنسی داشته و دارد. ایشان معتقد است ما اساسا دارای تاریخ نیستیم! (هر چند گذشته ای داریم) و این عدم زیست و ادراک تاریخی (یا فهم خودآگاهانه از تاریخ) ما را در بستری رشد می دهد که برای توصیف زیست جنسی مان همواره دست به دامان الفاظ، کلمات، عبارات و منظومه فکریِ "دیگری" هستیم. حال این دیگری یا یونان باستان است یا اعراب یا مدرنیته و یا ...

این دومین ارائه ی دکتر اکبر جباری در منظومه خرد جنسی است که تماشای آن به اصحاب فکر و اندیشه توصیه می شود.
@kherad_jensi

https://www.aparat.com/v/4YeFn
بدون توقف و چند همسری
✍️صالحه خدادادی
دکتری مطالعات زنان

دو شب قبل مخاطبین برنامه بدون توقف شاهد مناظره که چه عرض کنم منازعه گروهی از افراد موافق و مخالف تعددزوجات بودند.
نتیجه منازعه نتیجه قابل استفاده ای نبود. همه با هم قیام و قعود میکردند تا بلکه فرجی شود...

مناظره و مباحثه را یادنگرفتیم دیگر...
مشکل که یکی دوتا نیست. فکرمیکنیم دور هر میزی که گرد نشستیم و بعد بی منبع علمی افاضاتی ردوبدل شود میتوان سینه سپر کرد که بحمدلله مناظره ای ترتیب دادیم بس علمی...

بماند که گهگاهی برخی از حضار دور همان میز اشاراتی به مقالاتی داشتند ولی متهم به سوگیری از نتایج مقالات میشدند و اینگونه است که باید فاتحه دیدن یک مناظره علمی را در رسانه ملی بارها بخوانیم.

از این گفتمان تهاجمی که بگذریم میرسیم به گفتمان یکه تازانه حجت الاسلام والمسلمین قاسمیان که بعنوان حسن ختام جملاتی فرمودند که در ادامه عرض خواهد شد... فرمودند: "که اصل برتک همسری است و مطلوب همین است اما در قیاس بین زن دوم و سوم شدن با پیردختر ماندن اولی بهتر است چون آسیب کمتری دارد."

💢خب حالا چند نکته و سوال خدمت ایشان و طرفداران نوع ادبیات و محتوای کلامشان دارم؛

اول: افرادی که تعدد زوجات را موضوع این برنامه کردند حواسشان نبود که یکسر طیف داستانِ تعددزوجات، زنان هستند؟
(البته با اغماض! چون در حقیقت در اصل این داستان حداقل داستان دو زن و یک مرد، قصه پرتلاطم ماجراست)
پس چرا دور آن مثلا میزگردشان 4مرد فریاد میزدند و فقط 2خانم بودند؟
شاید هم گزینش را براساس میزان علاقه افراد زدند. خب پس سیستم عدالتی شان مقبول است. ای چه بسا منت بر سر جماعت اناث غالبا مخالف چندهمسری هم گذاشتند.

دوم: بکارگیری لفظی چون پیردختر بنظر کدام صاحب منطقی دور از ادب و سکسیت زدگی نیست؟
اگر حتی نیت انجام مباحثه علمی داشتید واژه مجردین قطعی کاربرد دارد. حالا بماند که مفهوم این واژه هم زیادی موسع است و حکایتش وابسته به شرایط زمانی و مکانی و البته جنسی.
چرا لفظ تجردقطعی در ذهن قالیان مدعی احاطه برعلوم انسانی صرفا متوجه زنان است؟
شماکه خیلی روی لزوم دوری از سوگیری مانور میدادید، حاشا و کلا.

سوم: و باز جسارتا شما که تعددزوجات را کم آسیب تر از تجرد میدانید میشود حدودوثغور تعریفتان از آسیب را بفرمایید؟
احیانا عدم تاب آوری همسراول و سوق وی به گرفتن طلاق به جهت نسخه جنابتان آسیب محسوب میشود یاخیر؟
بعید میدانم که هدفتان افزایش زنان مطلقه باشد که در اینصورت با این نسخه بدون بررسی وارد سیکل باطلی خواهیم شد که زنان مطلقه فزونی یابند و بعد اینها خود همسر دوم شوند و بعد....
کمی دوراندیشی جای دوری نمیرود.

چهارم: اصلا فرض محال می کنیم که زنان گرد یک شوهر روابطشان هم حسنه ماند آینده این داستان را چه میکنید وقتی فرزندانشان گاهی میشوند دشمنان خونی یکدیگر حداقلش به هنگام قصه میراث خوری.

پنجم: چرا حضرات تجرد زنان را امری پر از آسیب متصورند اما احیانا زنان داخل تلخ نامه طلاق عاطفی را خیر یا کمتر؟! و یا زنان مبتلابه طلاق بواسطه خیانت همسر را هم باز....
اینهمه واهمه از وجود زنان مجرد احیانا به غایت مصلحانه است یا هدف امر دیگری است؟
مطالبه به مطلوب کردن در این حد را هرکاری کنیم نمیتوان به دیده اغماض رها کنیم.

ششم: احیانا دوز جملات مبتنی بر کلیشه های جنسیتی زیاد بالا نرفته است؟ دختران مجرد آسیب زا!! زن متاهل باشد حالا در هر حالی ولی مجرد نماند که بلای خانمان سوز میشود!!
جسارتا این وسط چرا فقط سنگ زنان بی شوهر را به سینه میزنید؟ تکلیف آن مردان بی همسر چه میشود؟؟
یکی آه ندارد با ناله سودا کند بعد برای دیگری چندتا چندتا نسخه شَفا می پیچند.
بنظرتان این همه نوع دوستی تان روانه شود به جیب مردان مجرد برای پایان دادن به معضل فراموش خاطرتان شده یعنی عزب ماندن ایشان بهتر نیست؟!

اینها که همه عرض شد بررسی فقهی، حقوقی و جامعه شناختی مسئله تعدد زوجات به هیچ وجه نبود. صرفا تحلیل مختصر فرمایش ایشان آنهم صرفا همان دوخطی که ذکرشد و گرنه که بررسی موضوع تعدد زوجات که خود مثنوی هفتادمن است که صدالبته باید بصورت علمی و باحضور کارشناسان ذی ربط بدون جهت گیری و بی شک بی ادعا انجام شود و لاغیر.
بگذریم که درد و مسئله روابط بینابینی در جامعه فعلی نه تعدد زوجات از نوع دائمی، بلکه ازدواج موقت و سفید و الباقی رنگها و قصه هاست.
@kherad_jensi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برشی از ارائه ی دکتر اکبر جباری در قسمت سی و پنجم مجموعه خرد جنسی

اولین بار است که مهمان برنامه، مجری-کارگردان آن (یاسر عرب) را مورد پرسش قرار می دهد تا مشخص نماید خرد جنسی اساسا با چه هدفی تولید می شود؟ او قصد دارد از دل تبیین دغدغه ی سازنده ی این مجموعه به توصیفی برای "بی زبانی" امر جنسی در ایران دست یابد.
@kherad_jensi
-همین پرسش از لذت است که تبدیل می شود به پرسش از اینکه ارگاسم چیست؟
لینک گفتگوی کامل:
https://www.aparat.com/v/4YeFn
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 روایت یک دکتر زنان از ترافیک زایمان در 88/8/8

لطفا نظر خود را در مورد علت چنین پدیده هایی اجتماعی کامنت کنید.

@Kherad_jensi
عاشق خوب آن است که ...
✍️دکتر آرش نراقی

انگار هنر عاشقی بیشتر آداب دانی و نکته سنجی در مقام پیوستن است، که باید دل محبوب را به دست آورد. هنر عاشقی شکل تعالی یافته هنر شکار است، اما شکار دل. عاشق بر گرد محبوبش می چرخد، می رقصد، پر می گشاید، نغمه سرمی دهد تا جلوه زیبایی هایش نظر محبوب را جلب کند، و او را به پاسخ متقابل و متقارن برانگیزد. ظاهراً شیوه دلربایی انسانها و سایر حیوانات تفاوت ساختاری بنیادینی ندارد. تفاوت اما در اخلاق عاشقی است. در قلمرو ما انسانها شکار دل محبوب به هر شیوه ای روا نیست، شیوه انسانی، عشق ورزی در قلمرو اخلاق است- یا باید باشد. اما به نظرم مهمترین ویژگی عشق ورزی انسانی، یعنی عشق ورزی در قلمرو اخلاق، رعایت آداب پیوستن نیست، آداب دانی در مقام گسستن است. ما در مقام شکار دل محبوب سراپا هوشیار و مراقب ایم و هزار و یک دقیقه ظریف را رعایت می کنیم، اما در مقام گسستن غالباً زمخت، بی ملاحظه و بی ادب می شویم- انگار نه انگار که مسؤولیت عاشقی به مقام وصل منحصر نیست، در هنگام فصل هم هست. همه ما کمابیش می دانیم که تجربه عاشقی در غالب موارد باران بهاری است- تند می بارد و زود سرمی آید. اما زخمهای عشق همیشه با ما می ماند. غالب زخمهایی که عشق بر روح ما حکّ می کند نه از اصل جدایی که از نحوه جدایی است. در رابطه عاشقانه افراد باروهای قلعه وجودشان را به روی هم می گشایند تا به عمق وجود هم درآیند. اما این گشودگی دل انگیز عمیقاً آسیب پذیرشان هم می کنند- قلعه ای که باروهایش گشوده است در برابر تیرهای آتشین حریف بی دفاع تر هم می ماند. این آسیب پذیری مفرط عشق را خطرخیر می کند، و در لحظه جدایی زخمهای عمیق تری بر عمق جان فرد برجامی گذارد.

به نظرم مهمترین ادب جدایی در رابطه عاشقانه این است که هیچ یک از طرفین، رابطه را بی خبر و یکسویه قطع نکند. جدایی باید گام به گام و با آگاهی و توافق طرفین رخ دهد. طرفین باید به هم فرصت و امکان تحلیل، ارزیابی، و تلاش برای ترمیم رابطه را بدهند، و اگر این همه به جایی نرسید، بکوشند رفته رفته آمادگی های روانی لازم را برای جدایی در طرف مقابل فراهم آورند. و از آنجا که عاشقی نوعی اعتیاد است، در پاره ای موارد آن کس که در رابطه “ترک می شود” باید به کمک روانشناس و حلقه دوستان مراحل ترک اعتیاد از محبوبش را از سربگذراند تا زخم جدایی به شریانهای حیاتی روح اش نرسد. عاشق خوب آن نیست که می داند چطور دل محبوبش را شکار کند، عاشق خوب آن است که بداند چطور دل محبوبش را نشکند- حتّی در وقت جدایی. عشق انسانی بیش از آنکه هنر دلبری باشد، هنر دلداری است.

@kherad_jensi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موضوع تولدهای زود رس (اینبار) در تاریخ 98/8/8 آنچنان گسترده شد که کار را به گزارش صدا و سیما و حضور با دوربین مخفی در بیمارستانها کشاند.
حوزه ی جامعه شناسی ما چه تحلیلی از این رفتار دارد؟
آیا اساسا عام جامعه شناسان ما "توان" ریشه یابی این نوع رخدادها را دارند؟
@kherad_jensi
‍وقتی عکس همسرم را زیر سینی چای پنهان کردم

✍🏻 دکتر فردین علیخواه

یک روز در کلاس آسیب‌شناسی اجتماعی و در بحث از "خانواده و طلاق"، از دانشجویانم درباره تعداد فرزندان و خانواده برخی از سیاستمداران کشورهای غربی پرسیدم. برایم بسیار جالب بود که بیشترِ دانشجویان، برای مثال می‌دانستند که اوباما دو دختر دارد و حتی دختران او چند سال دارند! در این خصوص بیشتر بحث کردیم. برخی از دانشجویان معتقد بودند که این سیاستمداران با انتشار عکس‌های خانوادگی‌شان و البته "در عمل" و نه فقط با حرف، به جامعه می‌گویند که اهلِ خانواده‌اند و خانواده برایشان مهم است.

در کلاس به این موضوع بیشتر کنجکاو شدم. در قسمت عکس سایت گوگل به فارسی(و نه به انگلیسی) تایپ کردم "خانواده اوباما" و هزاران عکس از زندگی خانوادگی اوباما و گذران اوقات فراغتش با کودکان و همسرش ظاهر شد. بیشتر این عکس‌ها را سایت‌های فارسی، و نه سایت های خودشان، منتشر کرده بودند. در همان کلاس از خانواده و تعداد فرزندان مسئولان مختلف کشورمان پرسیدم. حتماً می‌توانید میزان اطلاعات دانشجویانم را حدس بزنید. تقریباً اکثر دانشجویان اطلاعات درستی از خانواده مسئولان نداشتند. دقیقاً مانند استادشان! جالب آنکه آنان حتی می‌دانستند که مثلاً جان کری (وزیر امور خارجه دولت اوباما) چند فرزند دارد ولی در خصوص دکتر ظریف یک یا دو نفر حدس‌هایی می‌زدند! باز نکته جالبی که در کلاس آسیب‌شناسی اجتماعی مطرح شد آن بود که بیشتر دانشجویان می‌گفتند که نام اعضای خانواده مسئولان کشورمان فقط زمانی در رسانه‌های جمعی منعکس می‌شود که یا یکی از آن‌ها از مقامش سوءاستفاده کرده و به همسرش پستی داده، یا یکی از اعضای خانواده آن‌ها اختلاس کرده و یا موقع انتخابات است و چیزی پیدا کرده‌اند تا زیرآب همدیگر را بزنند!! در مواقع عادی تقریباً هیچ مطلبی در این خصوص منتشر نمی‌شود.

توجهم به یک رفتار اجتماعی غربی‌ها جلب شد. من در برخی از پروژه‌های عمرانیِ داخل کشور با آن‌ها کار کرده‌ام. وقتی به آن‌ها میز یا اتاقی می‌دهید یکی از وسایلی که روی میز می‌گذارند یا روی دیوار اتاقشان نصب می‌کنند عکس‌های خانوادگی است. این را حتماً در سریالهای خارجی هم دیده‌اید. نکته جالب آنکه این رفتار تابع سن فرد یا مدت ازدواج او نیست.

رفتار ما ایرانیان (بیشتر مردان) در این خصوص بسیار جالب است. وقتی به تازگی ازدواج کرده‌ایم عکس همسرمان در کیف پولمان قرار دارد. البته یادآوری کنم که این عکس در دوره نامزدی روی صفحه تلفن همراهمان بوده است. پس از ازدواج از صفحه تلفن همراه حذف می‌شود. کم‌کم عکس همسرمان از کیف پولمان هم برداشته می‌شود و جای عکس را کارت‌های اعتباری رنگارنگ، کارت شناسائی و قبض‌های پرداخت‌نشده‌ی لوله شده می‌گیرند. معمولاً خانم‌ها مانند آقایان نیستند. ولی وقتی این رفتارها را می‌بینند آرام آرام دلسرد می‌شوند. ابتدا عکس مادر یا پدرشان را در کنار عکس همسرشان می‌گذارند. آن‌ها باز دلسرد می‌شوند و عکس همسر را برداشته و عکس خودشان و فرزندشان را به‌جای عکس همسر می‌گذارند.

زمانی در جایی مشغول به کار شدم. در روزهای نخست، عکس کوچکی از همسرم (با مانتو و روسری) را به شکل عمودی در گوشه میز به لیوان تکیه داده بودم. همکاری آمد و گفت: "ببین پشت سرت حرف درمیارن! به نظرم اینو برداری بهتره!!". همکار بعدی هم آمد و همین جمله را تکرار کرد. عکس را برداشتم و مثل برخی از بنگاه‌های املاک، آنرا به شکل افقی زیر شیشه‌ی روی میزم گذاشتم. آن همکاران باز آمدند: "خب اینا اینجا جواب نمی‌ده دیگه! همکارا که می دونی جنبه ندارن! تازه خانمت مانتوییه! یه ذره موهاش هم بیرونه! این می‌تونه بعداً تو گزینش دردسر بشه...!" کنار میز یک سینی چای داشتم. آنرا برداشتم و روی عکس همسرم گذاشتم. به آن‌ها گفتم " حالا خوبه؟ " گفتند: "هی. بد نیست!" ولی...

می‌دانید دوستان، خواستم بگویم مسئولان هم محصول همین جامعه‌اند. اساساً خانواده (و بیشتر، زنان) باید پنهان بمانند. به نظرم درباره زنان، یک چیز در این کشور بسیار عادلانه توزیع شده است: عکس آنان نه باید در «قاب زندگی» نصب شود و نه در «قابِ مرگ» (اعلامیه فوت و حتی سنگ مزار). برای همین در پاسخ به برخی از دوستانی که انتقاد می‌کنند چرا زنان و دختران ایرانی در شبکه‌های اجتماعی مجازی این‌قدر زودبه‌زود عکس پروفایلشان را عوض می‌کنند و گویی "ولع خودنمایی" دارند باید گفت که رفتار این زنان اعتراض به حذف تدریجی عکسشان از "قاب زندگی" است. این عکس‌ها می‌گویند: "شما نمی‌توانید مرا حذف کنید".
@Fardinalikhah
@kherad_jensi
👍1