▪️ وصلهی ناجور دیگر،این بار زیر گوش خندق و دیوار تاریخی یزد.
بیتفاوتی یا عدم نظارت؛ شهرداری و میراث فرهنگی یزد سرگرم چه کاری هستند؟
🖋(روزنامهی آفتاب یزد، شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰، سال ۲۴، شمارهی ۶۲۶۳)
در مسیر دیوار تاریخی شهر یزد و خندق آن دهههای قبل خانهای احداث شده است. در آن زمان بر مبنای رویکرد مدیریت کشور و شهر، بنا بود هر آنچه بوی کهنگی تاریخ را میدهد حذف و به سمت دروازههای نوین تمدن بزرگ حرکت کنند. از این رو با کمک اصل چهار ترومن بسیاری از دیوارهای تاریخی شهر یزد توسط شهرداری آن زمان تخریب و برچیده شد و این ساختمان که بر روی برج و باروی شهر ساخته شده، یادگاری از آن زمان است. اما با رو شدن نیات و تغییر دیدگاهها و افزایش دانش و آگاهی جامعه نسبت به ارزشهای تاریخی، فرهنگی و هویتی مواریث فرهنگی کشور، این نگرش قاعدتا میبایست دور انداخته میشد که در برخی از نقاط که توسعهیافتگی فرهنگی بیشتری حاکم بود تا حد زیادی این امر محقق گردید. اما ارزشمند شدن این مواضع و حس طمع، عدهای را نیز تحریک کرد که به هر قیمتی از این وضعیت برای خود نانی دست و پا کنند.
https://telegra.ph/bz1-03-20
@koubeh
بیتفاوتی یا عدم نظارت؛ شهرداری و میراث فرهنگی یزد سرگرم چه کاری هستند؟
🖋(روزنامهی آفتاب یزد، شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰، سال ۲۴، شمارهی ۶۲۶۳)
در مسیر دیوار تاریخی شهر یزد و خندق آن دهههای قبل خانهای احداث شده است. در آن زمان بر مبنای رویکرد مدیریت کشور و شهر، بنا بود هر آنچه بوی کهنگی تاریخ را میدهد حذف و به سمت دروازههای نوین تمدن بزرگ حرکت کنند. از این رو با کمک اصل چهار ترومن بسیاری از دیوارهای تاریخی شهر یزد توسط شهرداری آن زمان تخریب و برچیده شد و این ساختمان که بر روی برج و باروی شهر ساخته شده، یادگاری از آن زمان است. اما با رو شدن نیات و تغییر دیدگاهها و افزایش دانش و آگاهی جامعه نسبت به ارزشهای تاریخی، فرهنگی و هویتی مواریث فرهنگی کشور، این نگرش قاعدتا میبایست دور انداخته میشد که در برخی از نقاط که توسعهیافتگی فرهنگی بیشتری حاکم بود تا حد زیادی این امر محقق گردید. اما ارزشمند شدن این مواضع و حس طمع، عدهای را نیز تحریک کرد که به هر قیمتی از این وضعیت برای خود نانی دست و پا کنند.
https://telegra.ph/bz1-03-20
@koubeh
Telegraph
وصلهی ناجور دیگر،این بار زیر گوش خندق و دیوار تاریخی یزد
وصلهی ناجور دیگر،این بار زیر گوش خندق و دیوار تاریخی یزد. بیتفاوتی یا عدم نظارت؛ شهرداری و میراث فرهنگی یزد سرگرم چه کاری هستند؟ (روزنامهی آفتاب یزد، شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰، سال ۲۴، شمارهی ۶۲۶۳) در مسیر دیوار تاریخی شهر یزد و خندق آن دهههای قبل خانهای…
🌸 ضمن تبریک عید نوروز، تحریریهی کوبه از شما دعوت میکند که با رویداد پروندهی بهار ۱۴۰۱ همراه باشید. یادداشتهای این رویداد در قالب «جستار تصویری» (photo essay) منتشر خواهد شد و روایتی دیداری از یک موضوع را بازتاب خواهد داد. همچنین برای کسب اطلاعات بیشتر و شرکت در این رویداد، از نویسندگان، عکاسان و علاقهمندان دعوت میشود که به وبسایت کوبه به نشانی زیر مراجعه فرمایید:
https://koubeh.com/announcement1401/
@koubeh
https://koubeh.com/announcement1401/
@koubeh
▪️ رنگها: زیباییهای سادهی نماهای شهری
🖋 یاسمن غلامی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
در شهرها قرار نیست آجرها صرفا قهوهای را به خود بگیرند، چارچوب در و پنجرهها به تنهای سفید و طوسی یا سیاه رنگ بشوند، مغازهها را نیز قرار نیست همیشه تابلوهایی با زمینهی سفید یا طوسی با نوشتههایی به رنگهای محدود یا نوشتههای با نورهای نئونی بر شیشههایشان معرفی کنند. اما اغلب اینچنین است و نماهای شهری سیاه-سفید-طوسی-کرمی هستند؛ مخصوصا که شیشهها هم حسابی دارند در این نماها مانور میدهند و گاهی تمام نمای یک ساختمان را شیشه میکنند که نهایتا با انعکاس رنگ آسمان، کمی آبی را به شهرها هدیه میدهند و در شبها هم روشنایی چراغهای فضای درونی را. درچنین رنگبندی شهریای، وقتی کسی سنتشکنی میکند و رنگ را با جسارت بیشتری در بنایش به کار میبرد، حسابی برای عابری که نگاهش خوششانس بوده و شکارش کرده، هیجانآور خواهد بود.
در این جستار میخواهم به سراغ رنگهای متفاوت از رنگبندی غالب شهرهایمان بروم و آنها را به قاب تصویر بیاورم تا نشان دهم که شهرها قابلیت دارند تا زیباییهایی فوقالعاده را با رنگها به نگاه عابرانشان عرضه کنند. تا نشان دهم که سنگکاریهای آنچنانی، کامپوزیتهایی که اگر زیباترین رنگها را هم داشته باشند باز هم سرد و بیروحاند، حجمپردازیهای آنچنانی، تابلوهای عظیمالجثهای با فونتهای شبهنستعلیق که نوشتههایشان نورانیاند، نورپردازیهای نماهای رومی در شب، تمامشیشه کردن نمای پاساژها و ... نیستند که به شهرها زیبایی میبخشند؛ شهرها به هیچ یک از اینها نیازی ندارند بلکه نیاز دارند که در سادهترین احجام و نماها، در پیشپاافتادهترین مصالح و در فراموششدهترین جزئیات به رنگها متوصل شوند تا روح از دسترفتهشان را بازیابند.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/yg3-03-23
http://koubeh.com/yg3
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
🖋 یاسمن غلامی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
در شهرها قرار نیست آجرها صرفا قهوهای را به خود بگیرند، چارچوب در و پنجرهها به تنهای سفید و طوسی یا سیاه رنگ بشوند، مغازهها را نیز قرار نیست همیشه تابلوهایی با زمینهی سفید یا طوسی با نوشتههایی به رنگهای محدود یا نوشتههای با نورهای نئونی بر شیشههایشان معرفی کنند. اما اغلب اینچنین است و نماهای شهری سیاه-سفید-طوسی-کرمی هستند؛ مخصوصا که شیشهها هم حسابی دارند در این نماها مانور میدهند و گاهی تمام نمای یک ساختمان را شیشه میکنند که نهایتا با انعکاس رنگ آسمان، کمی آبی را به شهرها هدیه میدهند و در شبها هم روشنایی چراغهای فضای درونی را. درچنین رنگبندی شهریای، وقتی کسی سنتشکنی میکند و رنگ را با جسارت بیشتری در بنایش به کار میبرد، حسابی برای عابری که نگاهش خوششانس بوده و شکارش کرده، هیجانآور خواهد بود.
در این جستار میخواهم به سراغ رنگهای متفاوت از رنگبندی غالب شهرهایمان بروم و آنها را به قاب تصویر بیاورم تا نشان دهم که شهرها قابلیت دارند تا زیباییهایی فوقالعاده را با رنگها به نگاه عابرانشان عرضه کنند. تا نشان دهم که سنگکاریهای آنچنانی، کامپوزیتهایی که اگر زیباترین رنگها را هم داشته باشند باز هم سرد و بیروحاند، حجمپردازیهای آنچنانی، تابلوهای عظیمالجثهای با فونتهای شبهنستعلیق که نوشتههایشان نورانیاند، نورپردازیهای نماهای رومی در شب، تمامشیشه کردن نمای پاساژها و ... نیستند که به شهرها زیبایی میبخشند؛ شهرها به هیچ یک از اینها نیازی ندارند بلکه نیاز دارند که در سادهترین احجام و نماها، در پیشپاافتادهترین مصالح و در فراموششدهترین جزئیات به رنگها متوصل شوند تا روح از دسترفتهشان را بازیابند.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/yg3-03-23
http://koubeh.com/yg3
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
Telegraph
رنگها: زیباییهای سادهی نماهای شهری
در شهرها قرار نیست آجرها صرفا قهوهای را به خود بگیرند، چارچوب در و پنجرهها به تنهای سفید و طوسی یا سیاه رنگ بشوند، مغازهها را نیز قرار نیست همیشه تابلوهایی با زمینهی سفید یا طوسی با نوشتههایی به رنگهای محدود یا نوشتههای با نورهای نئونی بر شیشههایشان…
▪️ جدارههای شهری؛ سگان بیصاحب
🖋 فرزاد زرهداران| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
برای تبلیغ کسب و کارها راههای مختلفی وجود دارد. برخی تابلو برپا میکنند؛ برخی پرچم میزنند؛ برخی تراکت پخش میکنند. برخی نیز به سراغ جدارههای شهری میروند و نام و شمارهای از خود یا تصویری از محصولشان را بر آن جدارهها نقش میکنند. تبلیغ بر جدارههای شهری کمهزینه است، اما باید پردردسر باشد. بنا بر مادهی ۹۲ قانون شهرداری: «نوشتن هر نوع مطلب یا الصاق هر نوع نوشته، عکس، برچسب و نظایر آنها در کلیهی فضاها و اماکنی از قبیل در و دیوار املاک و کف خیابان که در مرئی و منظر عموم بوده و بر خلاف مصوبات شورای شهر باشد ممنوع است...».
اینکه مبلغان کدام جدارهها را برای تبلیغ خود انتخاب کنند مهم است. چرا که ایننوع از تبلیغ تبعات قانونی در پی دارد. احتمالاً آنان باید به سراغ معابری بروند که هم خالی از جمعیت نباشد و هم جدارههایی در آن یافت شود که مالکانشان عزم، زمان و قدرت چندانی برای پیگیری قانونی جدارهنویسیها نداشته باشند. به نظر میآید معابر اصلی شهر، که عمدتاً کارکرد تجاری دارند و از صبح تا شب فعالند، جای مناسبی برای تبلیغ نیست و اگر هم نقشی بر آن زده شود، در اولین فرصت پاک خواهد شد. معابر فرعی نیز که پاخور گروه کوچکی از اعضای محلی است جای مناسبی برای تبلیغ نیست. دراینمیان، محورهایی با ویژگیهایی بینابینی اهمیت میيابد؛ محورهایی که در زمرهی معابر اصلی شهر نیست، اما ویژگیهایی طبیعی و تاریخی دارد که پای مردم را به آن باز میکند. «کال منوچهری» در نیشابور در زمرهی معابر بینابینی شهر و فضایی مناسب برای جدارهنویسی است.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/fz1-03-24-3
http://koubeh.com/fz1
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
🖋 فرزاد زرهداران| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
برای تبلیغ کسب و کارها راههای مختلفی وجود دارد. برخی تابلو برپا میکنند؛ برخی پرچم میزنند؛ برخی تراکت پخش میکنند. برخی نیز به سراغ جدارههای شهری میروند و نام و شمارهای از خود یا تصویری از محصولشان را بر آن جدارهها نقش میکنند. تبلیغ بر جدارههای شهری کمهزینه است، اما باید پردردسر باشد. بنا بر مادهی ۹۲ قانون شهرداری: «نوشتن هر نوع مطلب یا الصاق هر نوع نوشته، عکس، برچسب و نظایر آنها در کلیهی فضاها و اماکنی از قبیل در و دیوار املاک و کف خیابان که در مرئی و منظر عموم بوده و بر خلاف مصوبات شورای شهر باشد ممنوع است...».
اینکه مبلغان کدام جدارهها را برای تبلیغ خود انتخاب کنند مهم است. چرا که ایننوع از تبلیغ تبعات قانونی در پی دارد. احتمالاً آنان باید به سراغ معابری بروند که هم خالی از جمعیت نباشد و هم جدارههایی در آن یافت شود که مالکانشان عزم، زمان و قدرت چندانی برای پیگیری قانونی جدارهنویسیها نداشته باشند. به نظر میآید معابر اصلی شهر، که عمدتاً کارکرد تجاری دارند و از صبح تا شب فعالند، جای مناسبی برای تبلیغ نیست و اگر هم نقشی بر آن زده شود، در اولین فرصت پاک خواهد شد. معابر فرعی نیز که پاخور گروه کوچکی از اعضای محلی است جای مناسبی برای تبلیغ نیست. دراینمیان، محورهایی با ویژگیهایی بینابینی اهمیت میيابد؛ محورهایی که در زمرهی معابر اصلی شهر نیست، اما ویژگیهایی طبیعی و تاریخی دارد که پای مردم را به آن باز میکند. «کال منوچهری» در نیشابور در زمرهی معابر بینابینی شهر و فضایی مناسب برای جدارهنویسی است.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/fz1-03-24-3
http://koubeh.com/fz1
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
Telegraph
جدارههای شهری؛ سگان بیصاحب
برای تبلیغ کسب و کارها راههای مختلفی وجود دارد. برخی تابلو برپا میکنند؛ برخی پرچم میزنند؛ برخی تراکت پخش میکنند. برخی نیز به سراغ جدارههای شهری میروند و نام و شمارهای از خود یا تصویری از محصولشان را بر آن جدارهها نقش میکنند.
◾️طرح یک ایده: معماری تاریخی به مثابه جگر زلیخا
🖋شهابالدین تصدیقی| پژوهشگر دورۀ دکتری دانشگاه علم و صنعت
کسی که شطرنج بلد نباشد، شاید بتواند با نگاهکردن به بازیِ شطرنجِ دو نفر، بهتدریج قواعد بازی و تکنیکهای رایج آن را بیاموزد؛ اما این به شرطی است که در مشاهدهاش، به دنبال چیز درست باشد. اگر تماشاچی برای فهم شطرنج، به سیر کاهش تعداد مهرهها یا مواقع حضور رخ در خانههای سیاه یا سفید دقت کند، بعید است تا پایان بازی چیز زیادی دستگیرش شود و اگر زیادی جسور باشد، بگوید «شطرنج یک بازی بیقاعده است». معماریِ تاریخی ایران نیز از نگاه من بازیایست که برای فهم آن باید به محل درست آن نگاه کرد تا به دام شطحیات نامفهوم یا رد کلی آن نیفتیم. شخصاً برای فهم معماری ایران دو پیشفرض را سرلوحه قرار دادهام:
۱. راه درست برای فهم معماری تاریخی ایران، فهم ذهنیتِ سازندۀ آن است، و وجوه و مقولاتی که آن ذهنیت در طراحی و ساختِ این معماری مورد توجه قرار میداد.
۲. برای ادراک ساختمانها و ابعاد قابلاندیشۀ آن، لزوماً تنها یک مدل نبوده است؛ بلکه شاید چند مدل متفاوت از اندیشیدن به ساختمان و معماری در ذهنیت وجود داشته است که بنا به بستر و زمان و مکان تغییر میکردند.
آنچه در این سلسله تصاویر میآید، ایدۀ من در مورد یکی از این مدلهای اندیشیدن به معماری است که از دل مطالعۀ توصیفات ساختمان و معماری در کتاب «تاریخ جدید یزد» (اثر کاتب یزدی در قرن ۹ هجری) و برخی مشاهدات خودم از معماری ایران و بخصوص یزد در آمده است.
⭕️ ادامهٔ مطلب را میتوانید در Instant View یا وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/sht7-03-27
http://koubeh.com/sht7/
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
🖋شهابالدین تصدیقی| پژوهشگر دورۀ دکتری دانشگاه علم و صنعت
کسی که شطرنج بلد نباشد، شاید بتواند با نگاهکردن به بازیِ شطرنجِ دو نفر، بهتدریج قواعد بازی و تکنیکهای رایج آن را بیاموزد؛ اما این به شرطی است که در مشاهدهاش، به دنبال چیز درست باشد. اگر تماشاچی برای فهم شطرنج، به سیر کاهش تعداد مهرهها یا مواقع حضور رخ در خانههای سیاه یا سفید دقت کند، بعید است تا پایان بازی چیز زیادی دستگیرش شود و اگر زیادی جسور باشد، بگوید «شطرنج یک بازی بیقاعده است». معماریِ تاریخی ایران نیز از نگاه من بازیایست که برای فهم آن باید به محل درست آن نگاه کرد تا به دام شطحیات نامفهوم یا رد کلی آن نیفتیم. شخصاً برای فهم معماری ایران دو پیشفرض را سرلوحه قرار دادهام:
۱. راه درست برای فهم معماری تاریخی ایران، فهم ذهنیتِ سازندۀ آن است، و وجوه و مقولاتی که آن ذهنیت در طراحی و ساختِ این معماری مورد توجه قرار میداد.
۲. برای ادراک ساختمانها و ابعاد قابلاندیشۀ آن، لزوماً تنها یک مدل نبوده است؛ بلکه شاید چند مدل متفاوت از اندیشیدن به ساختمان و معماری در ذهنیت وجود داشته است که بنا به بستر و زمان و مکان تغییر میکردند.
آنچه در این سلسله تصاویر میآید، ایدۀ من در مورد یکی از این مدلهای اندیشیدن به معماری است که از دل مطالعۀ توصیفات ساختمان و معماری در کتاب «تاریخ جدید یزد» (اثر کاتب یزدی در قرن ۹ هجری) و برخی مشاهدات خودم از معماری ایران و بخصوص یزد در آمده است.
⭕️ ادامهٔ مطلب را میتوانید در Instant View یا وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/sht7-03-27
http://koubeh.com/sht7/
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
Telegraph
طرح یک ایده: معماری تاریخی به مثابه جگر زلیخا
کسی که شطرنج بلد نباشد، شاید بتواند با نگاهکردن به بازیِ شطرنجِ دو نفر، بهتدریج قواعد بازی و تکنیکهای رایج آن را بیاموزد؛ اما این به شرطی است که در مشاهدهاش، به دنبال چیز درست باشد. اگر تماشاچی برای فهم شطرنج، به سیر کاهش تعداد مهرهها یا مواقع حضور رخ…
◾️بافت تاریخی شهر من امنیت ندارد...
🖋 مهدی فرجی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
وقتی از بافت تاریخی یک شهر سخن گفته میشود تصور بر این است که هنگام مواجهه با آن، بافتی پر از حس آرامش و دلگرمی در انتظار بازدیدکننده است. زمانی که هر شخص در بافتهای تاریخی قدم میزند بسته به نوع علاقهاش میتواند برای خود برنامهای ترتیب دهد؛ مثلاً میتواند بازدید از بناهای تاریخی بافت، عکاسی و یا حتی قدمزدن صرف را انتخاب کند؛ تا بتواند با ساختن تصوراتی از حیات شهری آن بافت در روزگاران گذشته، دقایقی دلانگیز را سپری کند. برای این موضوع نیاز است تا بافت تاریخی شهرها توانایی پذیرش بازدیدکنندگان را داشته باشند. این توانایی پذیرش باید به گونهای باشد تا در درجۀ نخست امنیت، آرامش و آسودگی بازدیدکنندگان را پیش و حتی پس از بازدیدشان فراهم کند؛ زیرا در صورتی که خلاف این موضوع باشد، مخاطب با ترس و واهمه هیچگاه نمیتواند آنگونه که باید بافت را حس کند؛ حتی ممکن است او پس از چند قدم، بافت تاریخی را رها کند و هیچگاه دیگر هم به آنجا بازنگردد؛ حتی ممکن است با انتشار تصاویری که از کیفیت فضایی نامطلوب بافت تاریخی گرفته است، دیگران را نیز از شرایط آن بافت آگاه کند و همین باعث شود که بافتهای تاریخی عملاً از سوی علاقهمندان خالی و بیشتر رها شوند.
در بازدیدی که از بافت محلههای تاریخی سنگلج، پامنار، عودلاجان و امامزاده اسماعیل شهر تهران در عصر جمعهای از آخرین روزهای اسفندماه ۱۴۰۰ داشتم، ترس و عدم امنیت را به طور کامل احساس کردم. این بازدید در روزهایی بود که عملاً در بین ما ایرانیها به «شب عید» معروف است و همه جا شلوغ و پر از آدم است. بازدیدی که داشتم در روزی نبود که بتوانم خود را قانع کنم که زمان انتخابیام اشتباه بوده است و بهتر بود زمان مناسبتری را انتخاب میکردم. در حالی که سعی میکردم در بافت تاریخی غرق شوم و حیات شهری در آن کوچه و پس کوچهها را در دوره قاجار تصور کنم ناگهان اتفاقی میافتاد که عملا از آمدنم پشیمان میشدم و ترس وجودم را فرا میگرفت. پس از بازگشت از بافت تاریخی تهران ذهنم پر از سوال شد که مهمترین آن این بود: چرا باید بافت تاریخی شهر من ترسناک باشد؟
⭕️ ادامهٔ مطلب را میتوانید در Instant View یا وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/mf1-03-29
http://koubeh.com/mf1
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
🖋 مهدی فرجی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
وقتی از بافت تاریخی یک شهر سخن گفته میشود تصور بر این است که هنگام مواجهه با آن، بافتی پر از حس آرامش و دلگرمی در انتظار بازدیدکننده است. زمانی که هر شخص در بافتهای تاریخی قدم میزند بسته به نوع علاقهاش میتواند برای خود برنامهای ترتیب دهد؛ مثلاً میتواند بازدید از بناهای تاریخی بافت، عکاسی و یا حتی قدمزدن صرف را انتخاب کند؛ تا بتواند با ساختن تصوراتی از حیات شهری آن بافت در روزگاران گذشته، دقایقی دلانگیز را سپری کند. برای این موضوع نیاز است تا بافت تاریخی شهرها توانایی پذیرش بازدیدکنندگان را داشته باشند. این توانایی پذیرش باید به گونهای باشد تا در درجۀ نخست امنیت، آرامش و آسودگی بازدیدکنندگان را پیش و حتی پس از بازدیدشان فراهم کند؛ زیرا در صورتی که خلاف این موضوع باشد، مخاطب با ترس و واهمه هیچگاه نمیتواند آنگونه که باید بافت را حس کند؛ حتی ممکن است او پس از چند قدم، بافت تاریخی را رها کند و هیچگاه دیگر هم به آنجا بازنگردد؛ حتی ممکن است با انتشار تصاویری که از کیفیت فضایی نامطلوب بافت تاریخی گرفته است، دیگران را نیز از شرایط آن بافت آگاه کند و همین باعث شود که بافتهای تاریخی عملاً از سوی علاقهمندان خالی و بیشتر رها شوند.
در بازدیدی که از بافت محلههای تاریخی سنگلج، پامنار، عودلاجان و امامزاده اسماعیل شهر تهران در عصر جمعهای از آخرین روزهای اسفندماه ۱۴۰۰ داشتم، ترس و عدم امنیت را به طور کامل احساس کردم. این بازدید در روزهایی بود که عملاً در بین ما ایرانیها به «شب عید» معروف است و همه جا شلوغ و پر از آدم است. بازدیدی که داشتم در روزی نبود که بتوانم خود را قانع کنم که زمان انتخابیام اشتباه بوده است و بهتر بود زمان مناسبتری را انتخاب میکردم. در حالی که سعی میکردم در بافت تاریخی غرق شوم و حیات شهری در آن کوچه و پس کوچهها را در دوره قاجار تصور کنم ناگهان اتفاقی میافتاد که عملا از آمدنم پشیمان میشدم و ترس وجودم را فرا میگرفت. پس از بازگشت از بافت تاریخی تهران ذهنم پر از سوال شد که مهمترین آن این بود: چرا باید بافت تاریخی شهر من ترسناک باشد؟
⭕️ ادامهٔ مطلب را میتوانید در Instant View یا وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/mf1-03-29
http://koubeh.com/mf1
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
Telegraph
بافت تاریخی شهر من امنیت ندارد...
وقتی از بافت تاریخی یک شهر سخن گفته میشود تصور بر این است که هنگام مواجهه با آن، بافتی پر از حس آرامش و دلگرمی در انتظار بازدیدکننده است. زمانی که هر شخص در بافتهای تاریخی قدم میزند بسته به نوع علاقهاش میتواند برای خود برنامهای ترتیب دهد؛ مثلاً میتواند…
▪️ بنگله بستکی، بومیسازی گونهای وارداتی
🖋 نویسنده: امیرحسین مقتدایی| کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران
در جنوب ایران گونهای از بناها هستند که بنگله نامیده میشوند. بنگله را خانهای کمارتفاع که فقط یک طبقه یا در برخی موارد دارای اتاقهایی در پشت بام هستند تعریف کردهاند، یا خانههای یکطبقهای که اتاق زیرشیروانی دارند. در اصل بنگله خانهای کاهگلی یا تزیین شده در بنگال است که در یکطبقه ساخته و با ساباط وسیعی احاطه شده است. مجموعاً میتوان بنگله را خانۀ ییلاقی یا خانۀ احاطه شده در باغ (خانه ویلایی) دانست. بنگلهها رابطۀ مستقیمی با استعمار انگلستان دارند و نمونههای ساخته شده به واسطه کمپانی هند شرقی و نمایندگان انگلستان در سرزمینهای مستعمره و حتی در اهواز و سایر ساختمانهای مربوط به شرکت نفت در خوزستان میتوان مشاهده نمود. اما بنگلههای هرمزگان کمتر ارتباطی به استعمار دارند. یکی از بزرگترین نمونههای آنها بنگله (خانه) بستکی واقع در بندر لنگه است. سطوتالممالک حاکم بستک و جهانگیریه که وی و اجدادش از دوران صفویه تا اواخر دوران قاجار حاکمان محلی جنوب ایران بودند، پس از سفر به هند و مناطق دیگر در بندر لنگه و در خانهای که امروزه به بنگله بستکی مشهور است ساکن شد. گرچه این بنا بنگله نامیده میشود، اما ویژگیهای معماری آن تلفیقی از معماری غرب هرمزگان و ساختار خانههای ویلایی پایان قرن نوزدهم است.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در وبسایت و کانال تلگرامی کوبه به نشانیهای زیر بخوانید:
https://telegra.ph/am16-03-31
http://koubeh.com/am16
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
🖋 نویسنده: امیرحسین مقتدایی| کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران
در جنوب ایران گونهای از بناها هستند که بنگله نامیده میشوند. بنگله را خانهای کمارتفاع که فقط یک طبقه یا در برخی موارد دارای اتاقهایی در پشت بام هستند تعریف کردهاند، یا خانههای یکطبقهای که اتاق زیرشیروانی دارند. در اصل بنگله خانهای کاهگلی یا تزیین شده در بنگال است که در یکطبقه ساخته و با ساباط وسیعی احاطه شده است. مجموعاً میتوان بنگله را خانۀ ییلاقی یا خانۀ احاطه شده در باغ (خانه ویلایی) دانست. بنگلهها رابطۀ مستقیمی با استعمار انگلستان دارند و نمونههای ساخته شده به واسطه کمپانی هند شرقی و نمایندگان انگلستان در سرزمینهای مستعمره و حتی در اهواز و سایر ساختمانهای مربوط به شرکت نفت در خوزستان میتوان مشاهده نمود. اما بنگلههای هرمزگان کمتر ارتباطی به استعمار دارند. یکی از بزرگترین نمونههای آنها بنگله (خانه) بستکی واقع در بندر لنگه است. سطوتالممالک حاکم بستک و جهانگیریه که وی و اجدادش از دوران صفویه تا اواخر دوران قاجار حاکمان محلی جنوب ایران بودند، پس از سفر به هند و مناطق دیگر در بندر لنگه و در خانهای که امروزه به بنگله بستکی مشهور است ساکن شد. گرچه این بنا بنگله نامیده میشود، اما ویژگیهای معماری آن تلفیقی از معماری غرب هرمزگان و ساختار خانههای ویلایی پایان قرن نوزدهم است.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در وبسایت و کانال تلگرامی کوبه به نشانیهای زیر بخوانید:
https://telegra.ph/am16-03-31
http://koubeh.com/am16
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
Telegraph
بنگله بستکی، بومیسازی گونهای وارداتی
در جنوب ایران گونهای از بناها هستند که بنگله[1] نامیده میشوند. بنگله را خانهای کمارتفاع که فقط یک طبقه یا در برخی موارد دارای اتاقهایی در پشت بام هستند تعریف کردهاند، یا خانههای یکطبقهای که اتاق زیرشیروانی دارند. در اصل بنگله خانهای کاهگلی یا تزیین…
▪️ تاریخ پلاستیکی، معماری پلاستیکی: شهرک سینمایی غزالی
🖋 نویسنده: فائزه خطیبزاده| کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران
سینما مرز خیال و واقعیت است. دیدن خیال، آن هم بهصورت ملموس و رنگی، بسیار دلانگیز است. در واقع، خیال، همان مایعی است که برای شکلیافتن به ظرفی نیاز دارد، ابزاری که توانایی تبدیلِ واقعیت معلق به خیالی قابل فیلمبرداری داشته باشد. اینجاست که معماری میشود طول، عرض و عمق خیال ما.
این معماری به آجرهایی نیاز دارد، تجربههایی از گذشته که خیالمان را باورپذیر کند، چیزی از گذشته: تاریخ. سازندگان و خالقان برای ایجاد آن داستان نو، اما ملموس، از آجرهای تجربیات قابل قبول مخاطبانشان استفاده میکنند. چیزی که قبلاً هم وجود داشته است، ولی نه به اینگونۀ نو؛ تاریخی از قدیم، ولی بهنحوی جدید. این اتفاق در تمامی ساختههای سینمایی رخ میدهد، اما در داستانهای تاریخی که برچسب «بر اساس واقعیت» دارند، جلوهای بیشتر پیدا میکند.
پس سه کلیدواژۀ مهم در این مسیر وجود دارد: خیال، واقعیت و تاریخ؛ خیال: چیزی که در ذهنمان است؛ واقعیت: چیزی که آن بیرون است، اما جسمی ندارد؛ و تاریخ که جایی بین این دو است، هم دورانی در آن بیرون بوده و هم حالا درون ذهنمان است. در واقع تاریخ، واقعیتی است که با کلمات و تصاویر به آن جسمانیت دادیم، اما این جسمانیت به قدرت جسمانیتی که سینما به خیال میدهد، نیست. حال برای تبدیل این سه کلیدواژه به یک روایت، از چسبی به نام معماری استفاده میکنیم. معماری میشود بستری برای تبدیل تاریخ، از خیال به واقعیت.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در وبسایت و کانال تلگرامی کوبه به نشانیهای زیر بخوانید:
https://telegra.ph/fkh9-04-02
https://koubeh.com/fkh9/
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
🖋 نویسنده: فائزه خطیبزاده| کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران
سینما مرز خیال و واقعیت است. دیدن خیال، آن هم بهصورت ملموس و رنگی، بسیار دلانگیز است. در واقع، خیال، همان مایعی است که برای شکلیافتن به ظرفی نیاز دارد، ابزاری که توانایی تبدیلِ واقعیت معلق به خیالی قابل فیلمبرداری داشته باشد. اینجاست که معماری میشود طول، عرض و عمق خیال ما.
این معماری به آجرهایی نیاز دارد، تجربههایی از گذشته که خیالمان را باورپذیر کند، چیزی از گذشته: تاریخ. سازندگان و خالقان برای ایجاد آن داستان نو، اما ملموس، از آجرهای تجربیات قابل قبول مخاطبانشان استفاده میکنند. چیزی که قبلاً هم وجود داشته است، ولی نه به اینگونۀ نو؛ تاریخی از قدیم، ولی بهنحوی جدید. این اتفاق در تمامی ساختههای سینمایی رخ میدهد، اما در داستانهای تاریخی که برچسب «بر اساس واقعیت» دارند، جلوهای بیشتر پیدا میکند.
پس سه کلیدواژۀ مهم در این مسیر وجود دارد: خیال، واقعیت و تاریخ؛ خیال: چیزی که در ذهنمان است؛ واقعیت: چیزی که آن بیرون است، اما جسمی ندارد؛ و تاریخ که جایی بین این دو است، هم دورانی در آن بیرون بوده و هم حالا درون ذهنمان است. در واقع تاریخ، واقعیتی است که با کلمات و تصاویر به آن جسمانیت دادیم، اما این جسمانیت به قدرت جسمانیتی که سینما به خیال میدهد، نیست. حال برای تبدیل این سه کلیدواژه به یک روایت، از چسبی به نام معماری استفاده میکنیم. معماری میشود بستری برای تبدیل تاریخ، از خیال به واقعیت.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در وبسایت و کانال تلگرامی کوبه به نشانیهای زیر بخوانید:
https://telegra.ph/fkh9-04-02
https://koubeh.com/fkh9/
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
Telegraph
تاریخ پلاستیکی، معماری پلاستیکی: شهرک سینمایی غزالی
سینما مرز خیال و واقعیت است. دیدن خیال، آن هم بهصورت ملموس و رنگی، بسیار دلانگیز است. در واقع، خیال، همان مایعی است که برای شکلیافتن به ظرفی نیاز دارد، ابزاری که توانایی تبدیلِ واقعیت معلق به خیالی قابل فیلمبرداری داشته باشد. اینجاست که معماری میشود…
◾️حمله به بافت تاریخی اصفهان؛ نگاهی به سه نامعماری در حریم دولتخانه صفوی
🖋 وحید آقایی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
برای مقدمه، اصفهان نیاز به توصیف ندارد! همین بس که از روی نشاندادن زیبایی و شکوهش، در ادبیات و زبان عامیانه آن را «نصفجهان» میخوانند و همردیفش را در ایران و جهان انگشتشمار مییابند. احتمالاً اگر به اصفهان آمده باشید، اولین مواجه شما با مرکز شهر یعنی چهارباغ عباسی و دروازه دولت (میدان امام حسین(ع) کنونی) و میدان نقش جهان، بناهای تاریخیایست که همه اصفهان را با آنها میشناسیم؛ گرچه همین موضوع چون چاقویی دولبه شده که آثاری گرانبهاتر و ارزشمندتر در اصفهان و شهرستانهای اطراف آن به چشم نیاید، مسئلهای که مجالی جدا برای طرح موضوع میطلبد. این موضوع وقتی با نوروز عجین میشود، چون بخش زیادی از این مناطق تبدیل به پیادهرو شدهاند، ما را در میان انبوه مردمانی که هر یک مشغول گذران نوعی از روزمرگی در این مناطق و محورها هستند، حل میکند.
اما اگر به چشم تیزبینی قدم بزنیم، در این محدوده آثاری را میبینیم که نوسازند، اما هیچ سنخیتی با اصفهان ندارند. اگر دیروز معماریهای معاصری چون «نمای هتل عباسی»، «میدانگاه عباسی»،«بیمه ایران» و «کاخ شهرداری» خلق میشد که درعین مدرنبودن، به زمینه، بافت تاریخی و شهری که در آن قرار دارند، احترام میگذاشتند، امروزه شاهد شکلگیری عوارضی مصنوع هستیم که حتی نمیشود آن ها را ساختمانسازی نامید. من آنها را «نامعماری» مینامم؛ ابتذالاتی که جایجای اصفهان سر در میآورند و اوج احترامشان به بافت تاریخی و شهری که در آن قرار گرفتهاند، پوستهای بیارتباط با گذشته و امروز و فاقد اصالت، اجراشده با مصالح آجر و سنگ لاشتر و قوس و طاق و کاشیکاری است. برخیشان مثل «ارگ جهاننما» آنقدر در چشم و عیان هستند که گویی دیگر ما مردم اصفهان به بودن آن در مرکز شهرمان عادت کردهایم و برخی چون «مجموعه فرهنگی مذهبی سلطانزاده» در یک سکوت خبری و دور از چشم مردم، بیپرواتر دارند رنگ معماری امروز اصفهان را «قهوهای» میکنند و چشم بر رعایت همنشینی با بافت تاریخی میبندند.
در این جستار تصویری من به سراغ سه نامعماری در قلب دولتخانه صفوی رفتهام. بماند که از این دست آثار در شمال و جنوب اصفهان کم نیست و افسوس که محدودیت این جستار دستوپای من را برای ذکر بیشمار نمونههای مشابه بسته است. نگرانی بیشتر من از تولید و بازتولید این ابتذالات در نصفجهان است.
⭕️ ادامهٔ مطلب را میتوانید در Instant View یا وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/va1-04-08
http://koubeh.com/va1
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
🖋 وحید آقایی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
برای مقدمه، اصفهان نیاز به توصیف ندارد! همین بس که از روی نشاندادن زیبایی و شکوهش، در ادبیات و زبان عامیانه آن را «نصفجهان» میخوانند و همردیفش را در ایران و جهان انگشتشمار مییابند. احتمالاً اگر به اصفهان آمده باشید، اولین مواجه شما با مرکز شهر یعنی چهارباغ عباسی و دروازه دولت (میدان امام حسین(ع) کنونی) و میدان نقش جهان، بناهای تاریخیایست که همه اصفهان را با آنها میشناسیم؛ گرچه همین موضوع چون چاقویی دولبه شده که آثاری گرانبهاتر و ارزشمندتر در اصفهان و شهرستانهای اطراف آن به چشم نیاید، مسئلهای که مجالی جدا برای طرح موضوع میطلبد. این موضوع وقتی با نوروز عجین میشود، چون بخش زیادی از این مناطق تبدیل به پیادهرو شدهاند، ما را در میان انبوه مردمانی که هر یک مشغول گذران نوعی از روزمرگی در این مناطق و محورها هستند، حل میکند.
اما اگر به چشم تیزبینی قدم بزنیم، در این محدوده آثاری را میبینیم که نوسازند، اما هیچ سنخیتی با اصفهان ندارند. اگر دیروز معماریهای معاصری چون «نمای هتل عباسی»، «میدانگاه عباسی»،«بیمه ایران» و «کاخ شهرداری» خلق میشد که درعین مدرنبودن، به زمینه، بافت تاریخی و شهری که در آن قرار دارند، احترام میگذاشتند، امروزه شاهد شکلگیری عوارضی مصنوع هستیم که حتی نمیشود آن ها را ساختمانسازی نامید. من آنها را «نامعماری» مینامم؛ ابتذالاتی که جایجای اصفهان سر در میآورند و اوج احترامشان به بافت تاریخی و شهری که در آن قرار گرفتهاند، پوستهای بیارتباط با گذشته و امروز و فاقد اصالت، اجراشده با مصالح آجر و سنگ لاشتر و قوس و طاق و کاشیکاری است. برخیشان مثل «ارگ جهاننما» آنقدر در چشم و عیان هستند که گویی دیگر ما مردم اصفهان به بودن آن در مرکز شهرمان عادت کردهایم و برخی چون «مجموعه فرهنگی مذهبی سلطانزاده» در یک سکوت خبری و دور از چشم مردم، بیپرواتر دارند رنگ معماری امروز اصفهان را «قهوهای» میکنند و چشم بر رعایت همنشینی با بافت تاریخی میبندند.
در این جستار تصویری من به سراغ سه نامعماری در قلب دولتخانه صفوی رفتهام. بماند که از این دست آثار در شمال و جنوب اصفهان کم نیست و افسوس که محدودیت این جستار دستوپای من را برای ذکر بیشمار نمونههای مشابه بسته است. نگرانی بیشتر من از تولید و بازتولید این ابتذالات در نصفجهان است.
⭕️ ادامهٔ مطلب را میتوانید در Instant View یا وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/va1-04-08
http://koubeh.com/va1
🌆 #جستار_تصویری #نوروز۱۴۰۱
@Koubeh
Telegraph
حمله به بافت تاریخی اصفهان؛ نگاهی به سه نامعماری در حریم دولتخانه صفوی
برای مقدمه، اصفهان نیاز به توصیف ندارد! همین بس که از روی نشاندادن زیبایی و شکوهش، در ادبیات و زبان عامیانه آن را «نصفجهان» میخوانند و همردیفش را در ایران و جهان انگشتشمار مییابند. احتمالاً اگر به اصفهان آمده باشید، اولین مواجه شما با مرکز شهر یعنی…
▪️ خوانشهای مختلف از یک اثر هنری؛ یکی برای همه!؟ یا همه برای یکی!؟
🖋 سید علیرضا سیدی| دانشجو کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
این روزها در شبکههای مجازی شاهد شکلگیری گفت و گوهای متعددی پیرامون یک اثر هنری هستیم؛ اثری که توسط دو هنرمند چینی به نامهای «سان یوآن» و «پنگ یو» ، با همیاری دو مهندس متخصص در زمینه هوش مصنوعی، طراحی و ساخته شده است. اثر مذکور، داخل یا به بیانی دقیقتر متشکل از یک مکعب شفاف بزرگ است که بازویی رباتی، مشابه آنچه عمدتا در صنعت خودروسازی استفاده میشود، در مرکز کف آن مکعب، بر روی زمین قرار گرفته است. افزون بر این، در همین سطح، مایعی با رنگ قرمز تیره پیرامون ربات، با حالتی پراکنده ریخته شده است که بازو مذکور نظر بر این که به برنامهریزی و سنسورهایی مختلف مجهز گردیده، با افزایش بیش از حد تعریف شده سطح مایع رنگی، آن را جمعآوری مینماید. ربات از بخش ثابت پایه و بخش متحرک بازو تشکیل گردیده است؛ بازو، خود متشکل از سه بخش برشمرده میشود، از جمله بخش انتهایی که پارویی مخصوص مشابه فرچه است که با مایع رنگی تماس دارد و مایع فوقالذکر به وسیله آن جمعآوری میگردد. گفتنی است باتوجه به ثابت بودن پایه این ربات و نظر بر وضعیت گردش بازو آن، جمعآوری مایع در سطحی دوّار انجام میشود. این مهم در کنار فرچهای بودن پارو، باعث باقیماندن رد مایع رنگی در سطح میگردد، خاصه در گوشههای سطح کف که خارج از دایره فعالیت ربات هستند. همچنین حرکت سریع ربات باعث پاشیده شدن مایع رنگی موجود در فرچه بر سطوح شفاف جانبی مکعب میشود، چرا که در برنامهدهی این ربات، سی و دو حرکت ترکیبی برای بازو آن طراحی شده است که در مواقع گوناگون به اجرا درمیآید. این اثر در سال ۲۰۱۶ شروع به فعالیت نمود و در سال ۲۰۱۹ خاموش شد
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/sas2-04-13
http://koubeh.com/sas2
@Koubeh
🖋 سید علیرضا سیدی| دانشجو کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
این روزها در شبکههای مجازی شاهد شکلگیری گفت و گوهای متعددی پیرامون یک اثر هنری هستیم؛ اثری که توسط دو هنرمند چینی به نامهای «سان یوآن» و «پنگ یو» ، با همیاری دو مهندس متخصص در زمینه هوش مصنوعی، طراحی و ساخته شده است. اثر مذکور، داخل یا به بیانی دقیقتر متشکل از یک مکعب شفاف بزرگ است که بازویی رباتی، مشابه آنچه عمدتا در صنعت خودروسازی استفاده میشود، در مرکز کف آن مکعب، بر روی زمین قرار گرفته است. افزون بر این، در همین سطح، مایعی با رنگ قرمز تیره پیرامون ربات، با حالتی پراکنده ریخته شده است که بازو مذکور نظر بر این که به برنامهریزی و سنسورهایی مختلف مجهز گردیده، با افزایش بیش از حد تعریف شده سطح مایع رنگی، آن را جمعآوری مینماید. ربات از بخش ثابت پایه و بخش متحرک بازو تشکیل گردیده است؛ بازو، خود متشکل از سه بخش برشمرده میشود، از جمله بخش انتهایی که پارویی مخصوص مشابه فرچه است که با مایع رنگی تماس دارد و مایع فوقالذکر به وسیله آن جمعآوری میگردد. گفتنی است باتوجه به ثابت بودن پایه این ربات و نظر بر وضعیت گردش بازو آن، جمعآوری مایع در سطحی دوّار انجام میشود. این مهم در کنار فرچهای بودن پارو، باعث باقیماندن رد مایع رنگی در سطح میگردد، خاصه در گوشههای سطح کف که خارج از دایره فعالیت ربات هستند. همچنین حرکت سریع ربات باعث پاشیده شدن مایع رنگی موجود در فرچه بر سطوح شفاف جانبی مکعب میشود، چرا که در برنامهدهی این ربات، سی و دو حرکت ترکیبی برای بازو آن طراحی شده است که در مواقع گوناگون به اجرا درمیآید. این اثر در سال ۲۰۱۶ شروع به فعالیت نمود و در سال ۲۰۱۹ خاموش شد
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/sas2-04-13
http://koubeh.com/sas2
@Koubeh
Telegraph
خوانشهای مختلف از یک اثر هنری؛ یکی برای همه!؟ یا همه برای یکی!؟
این روزها در شبکههای مجازی شاهد شکلگیری گفت و گوهای متعددی پیرامون یک اثر هنری هستیم؛ اثری که توسط دو هنرمند چینی به نامهای «سان یوآن»[1] و «پنگ یو»[2]، با همیاری دو مهندس متخصص در زمینه هوش مصنوعی، طراحی و ساخته شده است. اثر مذکور، داخل یا به بیانی دقیقتر…
▪️مروری بر شمایلشناسی؛ به عنوان ابزاری مستعد برای معناسازی از لایههای درونی معماری
🖋 یاسمن نجاتی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
گفتوگو میان گذشته و حال
تاریخ، به معنایی که امروز از آن یاد میکنیم و مینویسیم، و همچنین به هر شکلی که در سابقۀ نگارش آن در میان مورخان و مراجعانش حضور داشته، گفتوگویی است میان آنچه رخ داده است و آنچه در جریان است یا قرار است رخ دهد. اهمیت این گفتوگو در امکان و استعدادش در تغییر اوضاع و شرایط است. گذشته به خودی خود روایی نیست، بلکه همانقدر آشفته، نامنسجم و پیچیده است که زندگی. مورخ در نقش کسی ظاهر میشود که این تودۀ در هم و بر هم را تا حد توان از هم باز میکند تا با پیدا کردن الگوها، معانی و داستانهایی از دل این گرداب، از آن سر دربیاورد. (۱)
«قصهها، معرفت ما را بر اساس دو چیز سازماندهی میکنند: نیاز ما به کنش و دغدغههای اخلاقیمان.» (۲) قصهگویی به افراد فارغ از پسزمینهها و تواناییهایشان، قدرتی میدهد تا درکی از آن چه هست پیدا کنند و به نحوی بتوانند آن را صورتبندی کنند. (۳) این درک مقدمۀ کنش است. انسان امروز شاید بتواند با تلاش برای ایجاد نظمی فرهنگی از آنچه گذشته، نقش اثرگذاری در جریان زایندۀ زمانش ایفا کند. نظمی که از دل روایتها و دادههای پراکندهای همچون روایات تاریخ بیرون میآید. تاریخ، مجموعهای از داستانهای واقعی است که ما نه تنها به ارائهشان نیازمندیم، بلکه توضیح و تفسیرشان به ما کمک میکند تا از شرح وقایع یک مرحله بالاتر رویم و معنا و مفهومشان را نیز درک کنیم.
بسیاری از وقایع تاریخی شناخته شده، با بستری که در آن به وقوع پیوستهاند، گره خوردهاند. از این میان نیز بسترِ بسیاری، آثار معماری نامآشنا هستند. با این حال داستانهایی که ازشان یاد میکنیم، به این وقایعِ بارها تجزیه و تحلیل شده محدود نمیشوند؛ بلکه پهنۀ نامحدودی از تجربیات زندگی را در بر میگیرند. اما پیدا کردن این داستانها و درک معنا و مفهوم آنها در بستری که رخ دادهاند، چطور درکی عمیقتر از فضاهای امروزمان به ما میبخشد؟ به عبارتی، چه چیز میتواند پشت معماری و در لایههای درونیتر آن حضور داشته باشد که فارغ از الگوهای کالبدی، درک فضایی ما را غنا بخشد و در تعریف فضاهای تازه به ما کمک کند؟
در نوشتۀ پیش رو، شمایلشناسی را به عنوان رویکردی برای جرقه زدن این گفتوگو میان گذشته و حال معرفی میکنیم و مراتب آن را به تخلیص از دیدگاه صاحبنظرانی چون پانوفسکی و واربورگ مطالعه میکنیم. در پایان هم دریچهای باز میکنیم رو به پتانسیل رویکرد شمایلشناسانه برای درک معنا و جریان زندگی و شنیدن روایات در بستر کالبد بناها.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/yn1-04-17
https://koubeh.com/yn1/
@Koubeh
🖋 یاسمن نجاتی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
گفتوگو میان گذشته و حال
تاریخ، به معنایی که امروز از آن یاد میکنیم و مینویسیم، و همچنین به هر شکلی که در سابقۀ نگارش آن در میان مورخان و مراجعانش حضور داشته، گفتوگویی است میان آنچه رخ داده است و آنچه در جریان است یا قرار است رخ دهد. اهمیت این گفتوگو در امکان و استعدادش در تغییر اوضاع و شرایط است. گذشته به خودی خود روایی نیست، بلکه همانقدر آشفته، نامنسجم و پیچیده است که زندگی. مورخ در نقش کسی ظاهر میشود که این تودۀ در هم و بر هم را تا حد توان از هم باز میکند تا با پیدا کردن الگوها، معانی و داستانهایی از دل این گرداب، از آن سر دربیاورد. (۱)
«قصهها، معرفت ما را بر اساس دو چیز سازماندهی میکنند: نیاز ما به کنش و دغدغههای اخلاقیمان.» (۲) قصهگویی به افراد فارغ از پسزمینهها و تواناییهایشان، قدرتی میدهد تا درکی از آن چه هست پیدا کنند و به نحوی بتوانند آن را صورتبندی کنند. (۳) این درک مقدمۀ کنش است. انسان امروز شاید بتواند با تلاش برای ایجاد نظمی فرهنگی از آنچه گذشته، نقش اثرگذاری در جریان زایندۀ زمانش ایفا کند. نظمی که از دل روایتها و دادههای پراکندهای همچون روایات تاریخ بیرون میآید. تاریخ، مجموعهای از داستانهای واقعی است که ما نه تنها به ارائهشان نیازمندیم، بلکه توضیح و تفسیرشان به ما کمک میکند تا از شرح وقایع یک مرحله بالاتر رویم و معنا و مفهومشان را نیز درک کنیم.
بسیاری از وقایع تاریخی شناخته شده، با بستری که در آن به وقوع پیوستهاند، گره خوردهاند. از این میان نیز بسترِ بسیاری، آثار معماری نامآشنا هستند. با این حال داستانهایی که ازشان یاد میکنیم، به این وقایعِ بارها تجزیه و تحلیل شده محدود نمیشوند؛ بلکه پهنۀ نامحدودی از تجربیات زندگی را در بر میگیرند. اما پیدا کردن این داستانها و درک معنا و مفهوم آنها در بستری که رخ دادهاند، چطور درکی عمیقتر از فضاهای امروزمان به ما میبخشد؟ به عبارتی، چه چیز میتواند پشت معماری و در لایههای درونیتر آن حضور داشته باشد که فارغ از الگوهای کالبدی، درک فضایی ما را غنا بخشد و در تعریف فضاهای تازه به ما کمک کند؟
در نوشتۀ پیش رو، شمایلشناسی را به عنوان رویکردی برای جرقه زدن این گفتوگو میان گذشته و حال معرفی میکنیم و مراتب آن را به تخلیص از دیدگاه صاحبنظرانی چون پانوفسکی و واربورگ مطالعه میکنیم. در پایان هم دریچهای باز میکنیم رو به پتانسیل رویکرد شمایلشناسانه برای درک معنا و جریان زندگی و شنیدن روایات در بستر کالبد بناها.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/yn1-04-17
https://koubeh.com/yn1/
@Koubeh
Telegraph
مروری بر شمایلشناسی؛ به عنوان ابزاری مستعد برای معناسازی از لایههای درونی معماری
مقدمه گفتوگو میان گذشته و حال تاریخ، به معنایی که امروز از آن یاد میکنیم و مینویسیم، و همچنین به هر شکلی که در سابقۀ نگارش آن در میان مورخان و مراجعانش حضور داشته، گفتوگویی است میان آنچه رخ داده است و آنچه در جریان است یا قرار است رخ دهد. اهمیت این گفتوگو…
▪️معمارعلی ایرانیها؛ عجمعلی عثمانیها
🖋 مهدی فرجی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
هنر و معماری همیشه به صورت درونزا متولد نشده است. گاه این تولد به صورت برونزا بوده است و به دلیل عوامل مختلفی مانند انتشار اثر در مکانی بیرون از زادگاهش، مهاجرت هنرمندان یا تربیت شاگردان از سوی هنرمندان و مهاجرت آنان به سرزمین های خود و نشر دادن هنری که پیشتر در آن جا آموزش دیدهاند، نمود یافته است. از سوی دیگر، دلیلی که میتوانیم برای انتقال هنر به شمار بیاوریم، حملههای نظامی و تسخیر شدن سرزمینی است که هنر و معماری متفاوتی از سبک هنری رایج در سرزمین حاکمان حملهکننده دارد. این موضوع میتواند موجب آشنایی با سبک هنر و معماری جدید در مقیاس بزرگ شود.
در پی جنگ چالدران و تصرف هشت روزۀ شهر تبریز، سلطان سلیم اول پادشاه عثمانی، غنیمت های جنگی بسیاری همراه با خود از تبریز به استانبول برد. در حین بازگشت از شهر تبریز، تمامی «اندوختههای آخرین شاهان بزرگ آذربایجان و خزائن سلطان ابوسعید تیموری و سلطان يعقوب آق قویونلو با اقمشه لطیفه بسیار و اسلحه نفيسه بی شمار نصيب و كسیب سلطان گرديد» (آژند، ۱۳۸۹: ۳۵ به نقل از هامر پور گشتال، ۱۳۶۷: ۸۴۶/۱)
سلیم اول علاوه بر غنیمتهای جنگی بسیاری از ایران که آن روزها تحت فرامانروایی دولت صفوی بود، هنرمندان زیادی را نیز همراه خود برد و توانست زمینههای شروع مکتب هنری استانبول را فراهم کند. بر اساس سندی که در آرشیو کاخ توپقاپیسرای به شمارۀ ۱۰۷۳۴ موجود است که عنوان «دفتر اشیاء ضبط شده توسط سلطان سلیم از اسرا، از قصر هشت بهشت، از مهتر خانه ها و اساتید هنر» دارد ( آژند، ۱۳۸۹: ۳۵ به نقل از اوزون چارشلی، ۱۳۶۹: ۲۸۹/۲) در بین هنرمندان و صاحبان حرفه ممکن است معماری با نام «علی» نیز همراه سلطان سلیم به سرزمین عثمانی رفته باشد.
نام معمارعلی برای نخستینبار سال ۱۳۷۴ بود که در بین جامعۀ پژوهشگران معماری، در مجموعۀ مقالات نخستین کنگرۀ تاریخ معماری و شهرسازی ایران (بم) به گوش رسید. آقای فرطوس موسوی در مقالهای تحت عنوان: «پدران ما در سرزمینهای دیگر درخشیدهاند» معمارعلی را معرفی کردند. معمارعلی را ما ایرانیان دیر شناختیم؛ زیرا پیش از این در ترکیه، او همواره با بناهایی که معمار و بانی آنها بود، شناخته میشد.
اما معمارعلی کیست؟ به چه دلیل و چگونه از ایران رفته است؟ چه بناهایی ساخته است؟ در جواب این سوالات بهتر است از ابتدا شروع به پاسخ سوالات کنیم؛ یعنی با معرفی معمارعلی.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/mf2-04-21
https://koubeh.com/mf2/
@Koubeh
🖋 مهدی فرجی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
هنر و معماری همیشه به صورت درونزا متولد نشده است. گاه این تولد به صورت برونزا بوده است و به دلیل عوامل مختلفی مانند انتشار اثر در مکانی بیرون از زادگاهش، مهاجرت هنرمندان یا تربیت شاگردان از سوی هنرمندان و مهاجرت آنان به سرزمین های خود و نشر دادن هنری که پیشتر در آن جا آموزش دیدهاند، نمود یافته است. از سوی دیگر، دلیلی که میتوانیم برای انتقال هنر به شمار بیاوریم، حملههای نظامی و تسخیر شدن سرزمینی است که هنر و معماری متفاوتی از سبک هنری رایج در سرزمین حاکمان حملهکننده دارد. این موضوع میتواند موجب آشنایی با سبک هنر و معماری جدید در مقیاس بزرگ شود.
در پی جنگ چالدران و تصرف هشت روزۀ شهر تبریز، سلطان سلیم اول پادشاه عثمانی، غنیمت های جنگی بسیاری همراه با خود از تبریز به استانبول برد. در حین بازگشت از شهر تبریز، تمامی «اندوختههای آخرین شاهان بزرگ آذربایجان و خزائن سلطان ابوسعید تیموری و سلطان يعقوب آق قویونلو با اقمشه لطیفه بسیار و اسلحه نفيسه بی شمار نصيب و كسیب سلطان گرديد» (آژند، ۱۳۸۹: ۳۵ به نقل از هامر پور گشتال، ۱۳۶۷: ۸۴۶/۱)
سلیم اول علاوه بر غنیمتهای جنگی بسیاری از ایران که آن روزها تحت فرامانروایی دولت صفوی بود، هنرمندان زیادی را نیز همراه خود برد و توانست زمینههای شروع مکتب هنری استانبول را فراهم کند. بر اساس سندی که در آرشیو کاخ توپقاپیسرای به شمارۀ ۱۰۷۳۴ موجود است که عنوان «دفتر اشیاء ضبط شده توسط سلطان سلیم از اسرا، از قصر هشت بهشت، از مهتر خانه ها و اساتید هنر» دارد ( آژند، ۱۳۸۹: ۳۵ به نقل از اوزون چارشلی، ۱۳۶۹: ۲۸۹/۲) در بین هنرمندان و صاحبان حرفه ممکن است معماری با نام «علی» نیز همراه سلطان سلیم به سرزمین عثمانی رفته باشد.
نام معمارعلی برای نخستینبار سال ۱۳۷۴ بود که در بین جامعۀ پژوهشگران معماری، در مجموعۀ مقالات نخستین کنگرۀ تاریخ معماری و شهرسازی ایران (بم) به گوش رسید. آقای فرطوس موسوی در مقالهای تحت عنوان: «پدران ما در سرزمینهای دیگر درخشیدهاند» معمارعلی را معرفی کردند. معمارعلی را ما ایرانیان دیر شناختیم؛ زیرا پیش از این در ترکیه، او همواره با بناهایی که معمار و بانی آنها بود، شناخته میشد.
اما معمارعلی کیست؟ به چه دلیل و چگونه از ایران رفته است؟ چه بناهایی ساخته است؟ در جواب این سوالات بهتر است از ابتدا شروع به پاسخ سوالات کنیم؛ یعنی با معرفی معمارعلی.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/mf2-04-21
https://koubeh.com/mf2/
@Koubeh
Telegraph
معمارعلی ایرانیها؛عجمعلی عثمانیها
هنر و معماری همیشه به صورت درونزا متولد نشده است. گاه این تولد به صورت برونزا بوده است و به دلیل عوامل مختلفی مانند انتشار اثر در مکانی بیرون از زادگاهش، مهاجرت هنرمندان یا تربیت شاگردان از سوی هنرمندان و مهاجرت آنان به سرزمین های خود و نشر دادن هنری که…
▪️ نباید به این دلیل که منابع محدودی در اختیار دارید، میانمایگی را بپذیرید
🖋 نویسنده: رومولو باراتو
🖌 ترجمه: مریم محمودی کاهکش| کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران
📌 منبع: آرکدیلی
معماری آفریقایی در دههی اخیر به طور شایستهای توجهات بینالمللی را به خود معطوف داشته است، و یکی از بانیان اصلی این امر، بدون شک دییِبِدو فرانسیس کِرِه، برندهی جایزهی پریتزکر در سال ۲۰۲۲ است. کِرِه که در گاندو، در کشور بورکینافاسو متولد شد، فارغالتحصیل معماری در دانشگاه فنی برلین در آلمان است. او اکنون شعبههای شرکت معماری خود با نام معماری کِرِه را در هر دو کشور (آلمان و بورکینافاسو) اداره میکند، که از طریق آن به دنبال توسعهی آثار خود با "تلفیقی از اتوپیا و پراگماتیسم"، با واکاوی مرز میان معماری غربی و الگوهای محلی است.
کِرِه و دفترش که به سبب مشارکت دادن اجتماع در فرآیند ساخت ساختمانهایش شناخته میشوند، آثاری را توسعه بخشیدند که از محدودیتهای متعارف و مرسوم معماری فراتر رفته و بر روی موضوعاتی از قبیل اقتصاد محلی، مهاجرت، فرهنگ و برابری دست میگذارند. ما افتخار این را داشتیم تا با این معمار در خصوص برخی از پروژههایش و نگرش وسیعتر او در خصوص معماری گفتگو کنیم. مصاحبهی کامل با او را در ادامه میخوانید.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/mmk5-04-25
http://koubeh.com/mmk5
@Koubeh
🖋 نویسنده: رومولو باراتو
🖌 ترجمه: مریم محمودی کاهکش| کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران
📌 منبع: آرکدیلی
معماری آفریقایی در دههی اخیر به طور شایستهای توجهات بینالمللی را به خود معطوف داشته است، و یکی از بانیان اصلی این امر، بدون شک دییِبِدو فرانسیس کِرِه، برندهی جایزهی پریتزکر در سال ۲۰۲۲ است. کِرِه که در گاندو، در کشور بورکینافاسو متولد شد، فارغالتحصیل معماری در دانشگاه فنی برلین در آلمان است. او اکنون شعبههای شرکت معماری خود با نام معماری کِرِه را در هر دو کشور (آلمان و بورکینافاسو) اداره میکند، که از طریق آن به دنبال توسعهی آثار خود با "تلفیقی از اتوپیا و پراگماتیسم"، با واکاوی مرز میان معماری غربی و الگوهای محلی است.
کِرِه و دفترش که به سبب مشارکت دادن اجتماع در فرآیند ساخت ساختمانهایش شناخته میشوند، آثاری را توسعه بخشیدند که از محدودیتهای متعارف و مرسوم معماری فراتر رفته و بر روی موضوعاتی از قبیل اقتصاد محلی، مهاجرت، فرهنگ و برابری دست میگذارند. ما افتخار این را داشتیم تا با این معمار در خصوص برخی از پروژههایش و نگرش وسیعتر او در خصوص معماری گفتگو کنیم. مصاحبهی کامل با او را در ادامه میخوانید.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/mmk5-04-25
http://koubeh.com/mmk5
@Koubeh
Telegraph
نباید به این دلیل که منابع محدودی در اختیار دارید، میانمایگی را بپذیرید
"نباید به این دلیل که منابع محدودی در اختیار دارید، میانمایگی[1] را بپذیرید": مصاحبه با فرانسیس کِرِه، برندهی جایزهی پریتزکر ۲۰۲۲.
▪️ رقابت نفسگیر فالوده و قهوه؛ روایتی از کافههای فسا
🖋 محمدفرید مصلح| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
«مسلماً مردم برای نوشیدن یک فنجان قهوه به کافیشاپ نمیروند». علل پیدا و پنهان دیگری برای این تصمیم وجود دارد که شال و کلاه کنی و پس از طی مسیری کم یا زیاد، در کافهای بنشینی و تنها یا با دوستان، یک فنجان قهوه بنوشی. کافه برای تهرانیها جای غریبی نیست و با تاریخچهای دورودراز به خیابان خاطرهانگیز لالهزار متصل میشود. کافه در یکیدودهۀ گذشته نیز دوباره توانسته جایی در زندگی مردم پیدا کند و به فضایی برای دیدار و فراغت تبدیل شود. تغییرات فرهنگی و نیازهای اجتماعی نسل جدید قطعاً از مهمترین علل ترویج دوبارۀ کافهها بوده. اما در دهۀ ۹۰ش. فرهنگ کافهگردی و کافهنشینی به شهرستانها هم سرایت کرد و به نظر نگارنده نباید تأثیر سیمای ملی را نادیده گرفت که با پخش سریالهای طنز موفقی مثل برره و مهمتر، ساختمان پزشکان، موجودیت کافه را رسمیت بخشید. این روزها جوانها برای دورهمی یا فرار از محدودیتهای فضای عمومی به کافهها پناه آوردهاند و خانوادهها هم گاهی برای تنوع و دلخوشی به آنجا میروند. کافه این روزها یک فضای پذیرفتهشدۀ عمومی است که مورداستقبال بخشی از طبقۀ متوسط قرار گرفته است. اما تمام این صحبتها، با پیشفرض موقعیتِ تهران به میان میآید. در شهرستانی دور از پایتخت، کافه دقیقاً چه مختصاتی در زندگی روزمره دارد؟
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/fm10-04-29
http://koubeh.com/fm10
@Koubeh
🖋 محمدفرید مصلح| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
«مسلماً مردم برای نوشیدن یک فنجان قهوه به کافیشاپ نمیروند». علل پیدا و پنهان دیگری برای این تصمیم وجود دارد که شال و کلاه کنی و پس از طی مسیری کم یا زیاد، در کافهای بنشینی و تنها یا با دوستان، یک فنجان قهوه بنوشی. کافه برای تهرانیها جای غریبی نیست و با تاریخچهای دورودراز به خیابان خاطرهانگیز لالهزار متصل میشود. کافه در یکیدودهۀ گذشته نیز دوباره توانسته جایی در زندگی مردم پیدا کند و به فضایی برای دیدار و فراغت تبدیل شود. تغییرات فرهنگی و نیازهای اجتماعی نسل جدید قطعاً از مهمترین علل ترویج دوبارۀ کافهها بوده. اما در دهۀ ۹۰ش. فرهنگ کافهگردی و کافهنشینی به شهرستانها هم سرایت کرد و به نظر نگارنده نباید تأثیر سیمای ملی را نادیده گرفت که با پخش سریالهای طنز موفقی مثل برره و مهمتر، ساختمان پزشکان، موجودیت کافه را رسمیت بخشید. این روزها جوانها برای دورهمی یا فرار از محدودیتهای فضای عمومی به کافهها پناه آوردهاند و خانوادهها هم گاهی برای تنوع و دلخوشی به آنجا میروند. کافه این روزها یک فضای پذیرفتهشدۀ عمومی است که مورداستقبال بخشی از طبقۀ متوسط قرار گرفته است. اما تمام این صحبتها، با پیشفرض موقعیتِ تهران به میان میآید. در شهرستانی دور از پایتخت، کافه دقیقاً چه مختصاتی در زندگی روزمره دارد؟
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/fm10-04-29
http://koubeh.com/fm10
@Koubeh
Telegraph
رقابت نفسگیر فالوده و قهوه؛ روایتی از کافههای فسا
کافههای تهران «مسلماً مردم برای نوشیدن یک فنجان قهوه به کافیشاپ نمیروند».[1] علل پیدا و پنهان دیگری برای این تصمیم وجود دارد که شال و کلاه کنی و پس از طی مسیری کم یا زیاد، در کافهای بنشینی و تنها یا با دوستان، یک فنجان قهوه بنوشی. کافه برای تهرانیها…
▪️ معماری، ذهنیت و آگاهی
ایدههایی دربارۀ نسبت میان ذهنیت و معماری به عنوان مقدمهای برای تبیین نسبت میان اندیشه و معماری
🖋 امیرعباس علییاری| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
احتمالاً بسیاری از افراد این تجربه را از سر گذراندهاند که در مواجهه با یک اثر معماری مات و مبهوت شوند. شاید بتوان گفت چنین تجربهای مستقل از عمقی که با معماری سر و کار داشتهاند، از پیش چشمانشان گذشته است. چنین تجربیاتی حتی برای کسانی که عمری با معماری سر و کار داشتهاند نیز پیش آمده است. جالبتر اینجاست که ممکن است چنین واکنشهایی صرفاً به بناهای برجسته و با کیفیت شاخص نیز محدود نشود، بلکه گاهی آثاری با کیفیت نازل و حتی خرابههای بناهای نازل را نیز در بر بگیرد. نکتهای قابل تأمل در این بهتزدگی وجود دارد که نه در بهت پدید آمده، بلکه در آن جنبهای از آن چیزی است که در لحظۀ بهت از ذهن آدمی میگذرد. شاید بشود گفت جنبهای از آن، مجموعهای از احساسات گوناگون است، اما آن جنبۀ مورد نظر، مجموعهای از پرسشها دربارۀ اثر معماری است. این که پدیدآورندۀ بنا چرا چنین کرده و چرا چنان نکرده؟ مثلاً به چه علت فلان تزئینات را انتخاب کرده؟ فلان فرم را برگزیده است؟ اینکه آیا در اینگونه پدیدآوردن بنا اغراضی در کار بوده؟ یا اینکه کسانی که هر روز با بنا روبرو میشوند چه واکنشی نسبت به آن دارند؟ و از این قبیل پرسشها...
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/aaa2
https://telegra.ph/AAA2-05-05
@Koubeh
ایدههایی دربارۀ نسبت میان ذهنیت و معماری به عنوان مقدمهای برای تبیین نسبت میان اندیشه و معماری
🖋 امیرعباس علییاری| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
احتمالاً بسیاری از افراد این تجربه را از سر گذراندهاند که در مواجهه با یک اثر معماری مات و مبهوت شوند. شاید بتوان گفت چنین تجربهای مستقل از عمقی که با معماری سر و کار داشتهاند، از پیش چشمانشان گذشته است. چنین تجربیاتی حتی برای کسانی که عمری با معماری سر و کار داشتهاند نیز پیش آمده است. جالبتر اینجاست که ممکن است چنین واکنشهایی صرفاً به بناهای برجسته و با کیفیت شاخص نیز محدود نشود، بلکه گاهی آثاری با کیفیت نازل و حتی خرابههای بناهای نازل را نیز در بر بگیرد. نکتهای قابل تأمل در این بهتزدگی وجود دارد که نه در بهت پدید آمده، بلکه در آن جنبهای از آن چیزی است که در لحظۀ بهت از ذهن آدمی میگذرد. شاید بشود گفت جنبهای از آن، مجموعهای از احساسات گوناگون است، اما آن جنبۀ مورد نظر، مجموعهای از پرسشها دربارۀ اثر معماری است. این که پدیدآورندۀ بنا چرا چنین کرده و چرا چنان نکرده؟ مثلاً به چه علت فلان تزئینات را انتخاب کرده؟ فلان فرم را برگزیده است؟ اینکه آیا در اینگونه پدیدآوردن بنا اغراضی در کار بوده؟ یا اینکه کسانی که هر روز با بنا روبرو میشوند چه واکنشی نسبت به آن دارند؟ و از این قبیل پرسشها...
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/aaa2
https://telegra.ph/AAA2-05-05
@Koubeh
Telegraph
معماری، ذهنیت و آگاهی
ایدههایی دربارۀ نسبت میان ذهنیت و معماری به عنوان مقدمهای برای تبیین نسبت میان اندیشه و معماری احتمالاً بسیاری از افراد این تجربه را از سر گذراندهاند که در مواجهه با یک اثر معماری مات و مبهوت شوند. شاید بتوان گفت چنین تجربهای مستقل از عمقی که با معماری…
▪️ چگونه حضور افغانها در پارکهای تهران را «سیاه» خوانش نکنیم؟
🖋 محمدفرید مصلح| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ نیروهای نظامی طالبان در یک پیشروی تند و غیرقابلانتظار توانستند کابل را اشغال کنند و پرچم جمهوری اسلامی افغانستان را پایین بکشند و آغاز حکومت دولت امارت اسلامی را اعلام کنند. تاریخ سیاسی افغانستان خیلی زود دوباره تکرار شد و مردمان این کشور، حتی اگر سواد خواندن تاریخ هم نداشتند، خوب به خاطر میآوردند که بیست سال پیش طالبان چه بر سرشان آورده است. در چنین شرایطی طبیعی بود که چشمانداز جامعۀ افغان تیره شود و انگیزههای مهاجرت فزونی بگیرد. ایران که در دهههای گذشته مأمن امنی برای پناهندگان افغان بوده، تا پیش از وقایع اخیر، پذیرای حدود سه میلیون مهاجر بود و با رویکارآمدن امارت اسلامی، بر اساس آمار اعلامشده از جانب آیتاللهرئیسی به چهار و از جانب امیرعبداللهیان به پنج میلیون رسید. عدم وجود آمارهای دقیق امکان صحتسنجی این اعداد را دشوار میکند و باتوجه به سیاسیشدن حضور افغانها در ایران در ماههای اخیر، در حال حاضر تخمینهای عجیب و مبالغهآمیزی نیز به گوش میرسد؛ برای مثال روزنامۀ جمهوری اسلامی تعداد مهاجران افغان را هشت میلیون نفر قلمداد میکند(!) که با دانش مختصر نسبت به ساختار جمعیتی و قومی افغانستان به جرئت میتوان ادعا کرد که این رقم مبالغهآمیز است و قطعاً انگیزههای سیاسیِ دیگری ورای چنین جوسازیهایی وجود دارد. البته در عالم روزنامهنگاری چنین مبالغههایی عجیب نیست و در مواجهه با چنین گزارشهایی، باید بیش از کوشش برای صحتسنجی، پیامدهایش را سنجید. نکته از زمانی بیشتر جنبۀ عینی و فضایی میگیرد که این روزنامه و جریانِ مبالغهگر برای تصدیق گزارههایش، با ارائۀ ویدئوها یا تصاویری به حضور پرشمار افغانها در پارکهای تهران اشاره میکند و پس از بیان یک سلسلهگزاره، حضور این جمعیت جدید را یک بحران اجتماعی قلمداد میکنند.
در این گزارش قرار نیست که به تحلیل پدیدۀ مهاجران افغان از جنبۀ سیاسی بپردازم، بلکه صرفاً میکوشم روایتی متفاوت و بهزعم خود واقعیتر از حضور افغانها در پارکها و اساساً فضاهای عمومی تهران بیان کنم که با واقعیات روز جامعه تناسب بیشتری خواهد داشت.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/fm11-05-05
http://koubeh.com/fm11
@Koubeh
🖋 محمدفرید مصلح| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ نیروهای نظامی طالبان در یک پیشروی تند و غیرقابلانتظار توانستند کابل را اشغال کنند و پرچم جمهوری اسلامی افغانستان را پایین بکشند و آغاز حکومت دولت امارت اسلامی را اعلام کنند. تاریخ سیاسی افغانستان خیلی زود دوباره تکرار شد و مردمان این کشور، حتی اگر سواد خواندن تاریخ هم نداشتند، خوب به خاطر میآوردند که بیست سال پیش طالبان چه بر سرشان آورده است. در چنین شرایطی طبیعی بود که چشمانداز جامعۀ افغان تیره شود و انگیزههای مهاجرت فزونی بگیرد. ایران که در دهههای گذشته مأمن امنی برای پناهندگان افغان بوده، تا پیش از وقایع اخیر، پذیرای حدود سه میلیون مهاجر بود و با رویکارآمدن امارت اسلامی، بر اساس آمار اعلامشده از جانب آیتاللهرئیسی به چهار و از جانب امیرعبداللهیان به پنج میلیون رسید. عدم وجود آمارهای دقیق امکان صحتسنجی این اعداد را دشوار میکند و باتوجه به سیاسیشدن حضور افغانها در ایران در ماههای اخیر، در حال حاضر تخمینهای عجیب و مبالغهآمیزی نیز به گوش میرسد؛ برای مثال روزنامۀ جمهوری اسلامی تعداد مهاجران افغان را هشت میلیون نفر قلمداد میکند(!) که با دانش مختصر نسبت به ساختار جمعیتی و قومی افغانستان به جرئت میتوان ادعا کرد که این رقم مبالغهآمیز است و قطعاً انگیزههای سیاسیِ دیگری ورای چنین جوسازیهایی وجود دارد. البته در عالم روزنامهنگاری چنین مبالغههایی عجیب نیست و در مواجهه با چنین گزارشهایی، باید بیش از کوشش برای صحتسنجی، پیامدهایش را سنجید. نکته از زمانی بیشتر جنبۀ عینی و فضایی میگیرد که این روزنامه و جریانِ مبالغهگر برای تصدیق گزارههایش، با ارائۀ ویدئوها یا تصاویری به حضور پرشمار افغانها در پارکهای تهران اشاره میکند و پس از بیان یک سلسلهگزاره، حضور این جمعیت جدید را یک بحران اجتماعی قلمداد میکنند.
در این گزارش قرار نیست که به تحلیل پدیدۀ مهاجران افغان از جنبۀ سیاسی بپردازم، بلکه صرفاً میکوشم روایتی متفاوت و بهزعم خود واقعیتر از حضور افغانها در پارکها و اساساً فضاهای عمومی تهران بیان کنم که با واقعیات روز جامعه تناسب بیشتری خواهد داشت.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/fm11-05-05
http://koubeh.com/fm11
@Koubeh
Telegraph
چگونه حضور افغانها در پارکهای تهران را «سیاه» خوانش نکنیم؟
در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ نیروهای نظامی طالبان در یک پیشروی تند و غیرقابلانتظار توانستند کابل را اشغال کنند و پرچم جمهوری اسلامی افغانستان را پایین بکشند و آغاز حکومت دولت امارت اسلامی را اعلام کنند. تاریخ سیاسی افغانستان خیلی زود دوباره تکرار شد و مردمان این…
◾️پاسداری از میراث فرهنگی، پاسداری از زندگی
مروری بر کتاب «اتمسفر زایندهرود به مثابۀ میراث فرهنگی» نوشتۀ محمدعلی مرادی و رضا نساجی
🖋 علی پوررجبی| کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران
در سال ۱۳۹۸ و حدوداً یک سال پس از فوت محمدعلی مرادی، پژوهشگر فلسفه و فرهنگ، کتابی به قلم او و رضا نساجی منتشر شد. ناشر، پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، با چاپ کتاب فقط در ۲۰۰ نسخه دسترسی افراد معدودی به آن را ممکن کرد. در شناسنامۀ کتاب، علاوه بر پدیدآوران، برای دستاندرکاران متعددی با عناوین «ناظر علمی»، «داور»، و «طرح و اجرا» جایی باز شده، اما کتاب باوجود همۀ این دستاندرکاران به بدترین وضعی که میشد تنظیم شده است. تعداد زیاد غلطهای تایپی هر خوانندهای را به این اطمینان میرساند که این ناظران و داوران کوچکترین نظارتی بر تنظیم و چاپ کتاب نداشتهاند. در بعضی قسمتهای کتاب، اشکالات آنچنان آزاردهنده است که فقط میتوان افسوس آن را خورد که این موضوع و محتوا با چنین وضعی به چاپ رسیده است و البته اینجا باید علاوه بر ناظران و داوران از پدیدآور دوم کتاب، رضا نساجی، نیز پرسید که چرا نسخۀ نهایی اثری که نام او را در کنار استادش محمدعلی مرادی بر پیشانی دارد را ویرایش نکرده است که دستکم با چنین جملاتی در متن کتاب روبهرو نباشیم: «بورکهارت نقش مسلط سیاست را در تاریخ به چالش کشید و منظری را که تاریخ و دولت را امری اخلاقی رقم بیان میکرد ناشی را یک توهم میدانست» (۹۲-۹۳) بیش از این دربارۀ اشکالات ویرایشی و نگارشی کتاب سخن نمیگویم و امیدوارم کتاب با اصلاحات مفصلی و در شمارگان بالاتری تجدید چاپ شود تا هم در دسترس همگان قرار گیرد و هم خواندنش اینچنین دشوار نباشد.
⭕️ ادامهٔ مطلب را میتوانید در Instant View یا وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/ap18-05-08
http://koubeh.com/ap18
@Koubeh
مروری بر کتاب «اتمسفر زایندهرود به مثابۀ میراث فرهنگی» نوشتۀ محمدعلی مرادی و رضا نساجی
🖋 علی پوررجبی| کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران
در سال ۱۳۹۸ و حدوداً یک سال پس از فوت محمدعلی مرادی، پژوهشگر فلسفه و فرهنگ، کتابی به قلم او و رضا نساجی منتشر شد. ناشر، پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، با چاپ کتاب فقط در ۲۰۰ نسخه دسترسی افراد معدودی به آن را ممکن کرد. در شناسنامۀ کتاب، علاوه بر پدیدآوران، برای دستاندرکاران متعددی با عناوین «ناظر علمی»، «داور»، و «طرح و اجرا» جایی باز شده، اما کتاب باوجود همۀ این دستاندرکاران به بدترین وضعی که میشد تنظیم شده است. تعداد زیاد غلطهای تایپی هر خوانندهای را به این اطمینان میرساند که این ناظران و داوران کوچکترین نظارتی بر تنظیم و چاپ کتاب نداشتهاند. در بعضی قسمتهای کتاب، اشکالات آنچنان آزاردهنده است که فقط میتوان افسوس آن را خورد که این موضوع و محتوا با چنین وضعی به چاپ رسیده است و البته اینجا باید علاوه بر ناظران و داوران از پدیدآور دوم کتاب، رضا نساجی، نیز پرسید که چرا نسخۀ نهایی اثری که نام او را در کنار استادش محمدعلی مرادی بر پیشانی دارد را ویرایش نکرده است که دستکم با چنین جملاتی در متن کتاب روبهرو نباشیم: «بورکهارت نقش مسلط سیاست را در تاریخ به چالش کشید و منظری را که تاریخ و دولت را امری اخلاقی رقم بیان میکرد ناشی را یک توهم میدانست» (۹۲-۹۳) بیش از این دربارۀ اشکالات ویرایشی و نگارشی کتاب سخن نمیگویم و امیدوارم کتاب با اصلاحات مفصلی و در شمارگان بالاتری تجدید چاپ شود تا هم در دسترس همگان قرار گیرد و هم خواندنش اینچنین دشوار نباشد.
⭕️ ادامهٔ مطلب را میتوانید در Instant View یا وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/ap18-05-08
http://koubeh.com/ap18
@Koubeh
Telegraph
پاسداری از میراث فرهنگی، پاسداری از زندگی؛ مروری بر کتاب «اتمسفر زایندهرود به مثابۀ میراث فرهنگی» نوشتۀ محمدعلی مرادی و رضا نساجی
در سال ۱۳۹۸ و حدوداً یک سال پس از فوت محمدعلی مرادی، پژوهشگر فلسفه و فرهنگ، کتابی به قلم او و رضا نساجی منتشر شد. ناشر، پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، با چاپ کتاب فقط در ۲۰۰ نسخه دسترسی افراد معدودی به آن را ممکن کرد. در شناسنامۀ کتاب، علاوه بر پدیدآوران،…
◾️نگاهی بر فضای شهری حکایت گنبد سرخ در منظومۀ هفتپیکر
🖋 ریحانه خرمیروز| دانشآموختۀ دکتری معماری
نظامی گنجوی را نمیتوان تنها یک شاعر دانست، بلکه وی حکیم و متفکری است که در پی ساختن جامعۀ آرمانی خویش است و در این راه تمامی ابعاد وجودی انسان، حیات فردی و جمعی وی، تعامل اجتماعی و صفات معنویاش را به تصویر میکشد. منظومۀ هفتپیکر از نظر ترتیب زمانی چهارمین منظومۀ نظامی و یکی از بارزترین ترسیمهای زیبایی زمینی و آمیزهای از جنبههای مختلفی است که میتوان در کنار منابع ارزشمند ادبیات ایرانی، آن را از منابع ارجمند ایران زمین دانست. نقد این منظومه از دیدگاه ادبی توسط ادیبان فرهیخته بسیاری صورت گرفته اما کمتر موردتوجه معماران قرار گرفته است. هفتپیکر شامل هفت داستان روایی است که هفت دختر با هفت نام قابلتعبیر با شخصیتی ویژه و خصوصیاتی متمایز در هفت روز هفته در هفت گنبد که با رنگها متمایز میشوند روایتگر آنان هستند و در هر بخش، از آداب و رسوم روزمره و زندگی افراد متفاوت سخن می گویند. بنمایۀ هفت داستان یکی است و در نهایت نظامی تمامی آنها را علیرغم برخورداری از شمایلهای متفاوت به سویی میبرد که نتیجهای اخلاقی برای همگان دربرداشته باشد؛ نیکی بر بدی پیروز میشود و روشنایی بر تاریکی. در گزارش حاضر ما به بررسی یکی از این هفت گنبد به نام گنبد سرخ میپردازیم.
⭕️ ادامهٔ مطلب را میتوانید در Instant View یا وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/rkh1-05-11
https://koubeh.com/rkh1/
@Koubeh
🖋 ریحانه خرمیروز| دانشآموختۀ دکتری معماری
نظامی گنجوی را نمیتوان تنها یک شاعر دانست، بلکه وی حکیم و متفکری است که در پی ساختن جامعۀ آرمانی خویش است و در این راه تمامی ابعاد وجودی انسان، حیات فردی و جمعی وی، تعامل اجتماعی و صفات معنویاش را به تصویر میکشد. منظومۀ هفتپیکر از نظر ترتیب زمانی چهارمین منظومۀ نظامی و یکی از بارزترین ترسیمهای زیبایی زمینی و آمیزهای از جنبههای مختلفی است که میتوان در کنار منابع ارزشمند ادبیات ایرانی، آن را از منابع ارجمند ایران زمین دانست. نقد این منظومه از دیدگاه ادبی توسط ادیبان فرهیخته بسیاری صورت گرفته اما کمتر موردتوجه معماران قرار گرفته است. هفتپیکر شامل هفت داستان روایی است که هفت دختر با هفت نام قابلتعبیر با شخصیتی ویژه و خصوصیاتی متمایز در هفت روز هفته در هفت گنبد که با رنگها متمایز میشوند روایتگر آنان هستند و در هر بخش، از آداب و رسوم روزمره و زندگی افراد متفاوت سخن می گویند. بنمایۀ هفت داستان یکی است و در نهایت نظامی تمامی آنها را علیرغم برخورداری از شمایلهای متفاوت به سویی میبرد که نتیجهای اخلاقی برای همگان دربرداشته باشد؛ نیکی بر بدی پیروز میشود و روشنایی بر تاریکی. در گزارش حاضر ما به بررسی یکی از این هفت گنبد به نام گنبد سرخ میپردازیم.
⭕️ ادامهٔ مطلب را میتوانید در Instant View یا وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/rkh1-05-11
https://koubeh.com/rkh1/
@Koubeh
Telegraph
نگاهی بر فضای شهری حکایت گنبد سرخ در منظومۀ هفتپیکر
ریحانه خرمیروز مقدمه: نظامی گنجوی را نمیتوان تنها یک شاعر دانست، بلکه وی حکیم و متفکری است که در پی ساختن جامعۀ آرمانی خویش است و در این راه تمامی ابعاد وجودی انسان، حیات فردی و جمعی وی، تعامل اجتماعی و صفات معنویاش را به تصویر میکشد. منظومۀ هفتپیکر…
▪️ آیا پایداری، لاکچری جدید است؟
🖋 نویسنده: کریستل هاروک
🖌 ترجمه: مریم محمودی کاهکش| کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران
📌 منبع: آرکدیلی
متن حاضر ترجمهی گفتوگویی است که آرک دیلی با خالق ویلاهای کارل لاگرفلد در شهر ماربلا در اسپانیا ترتیب داده است. اهمیت پرداختن به این موضوع و ترجمهی آن، از آن جهت است که گرایش طراحان برندهای مد و فشن به دنیای معماری و حضور در این عرصه، موضوعی نسبتاً تازه است که در سالیان اخیر رو به گسترش نهاده و برندهای مشهور بسیاری در این عرصه ورود کردهاند.
اما پیش از شروع ترجمهی این گفتگو، بد نیست که ابتدا توضیحی مختصر در رابطه با واژهی لاکچری و انتخاب معادل عینی و مستقیم آن بیان شود. لاکچری، مانند هر مفهوم یا شیء دیگری، میتواند دو وجه پسندیده و ناپسند داشته باشد. بر این اساس، همانگونه که یک چاقو میتواند از یک سو ابزاری برای نجات جان انسانها در دست یک پزشک باشد و از سوی دیگر آلت قتل وی در دست یک جانی، مفهوم لاکچری نیز میتواند بهطور صحیح و به منظور آسایش و رفاه بیشتر به کار گرفته شود، و یا از سوی دیگر میتواند بهطور غیراخلاقی و به منظور نمایش توانگری مالی به کار گرفته شود که پسندیده نیست. در حقیقت، مفهوم لاکچری وجوه مختلفی دارد.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/mmk6-06-17
http://koubeh.com/mmk6
@Koubeh
🖋 نویسنده: کریستل هاروک
🖌 ترجمه: مریم محمودی کاهکش| کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران
📌 منبع: آرکدیلی
متن حاضر ترجمهی گفتوگویی است که آرک دیلی با خالق ویلاهای کارل لاگرفلد در شهر ماربلا در اسپانیا ترتیب داده است. اهمیت پرداختن به این موضوع و ترجمهی آن، از آن جهت است که گرایش طراحان برندهای مد و فشن به دنیای معماری و حضور در این عرصه، موضوعی نسبتاً تازه است که در سالیان اخیر رو به گسترش نهاده و برندهای مشهور بسیاری در این عرصه ورود کردهاند.
اما پیش از شروع ترجمهی این گفتگو، بد نیست که ابتدا توضیحی مختصر در رابطه با واژهی لاکچری و انتخاب معادل عینی و مستقیم آن بیان شود. لاکچری، مانند هر مفهوم یا شیء دیگری، میتواند دو وجه پسندیده و ناپسند داشته باشد. بر این اساس، همانگونه که یک چاقو میتواند از یک سو ابزاری برای نجات جان انسانها در دست یک پزشک باشد و از سوی دیگر آلت قتل وی در دست یک جانی، مفهوم لاکچری نیز میتواند بهطور صحیح و به منظور آسایش و رفاه بیشتر به کار گرفته شود، و یا از سوی دیگر میتواند بهطور غیراخلاقی و به منظور نمایش توانگری مالی به کار گرفته شود که پسندیده نیست. در حقیقت، مفهوم لاکچری وجوه مختلفی دارد.
⭕️ ادامۀ مطلب را میتوانید در Instant View یا در وبسایت کوبه به نشانی زیر بخوانید:
https://telegra.ph/mmk6-06-17
http://koubeh.com/mmk6
@Koubeh
Telegraph
آیا پایداری، لاکچری جدید است؟
در گفتگو با آندرهآ بوسکتی[1] دربارهی ویلاهای کارل لاگرفلد[2] در ماربلا[3] ؛ آرشیو کارل لاگرفلد، سییِرا بِلانکا اِستاتِس و آتلیه وان، نوشتهشده توسط کریستل هاروک[4]، ۶ دسامبر ۲۰۲۱ مقدمهی مترجم: متن حاضر ترجمهی گفتوگویی است که آرک دیلی با خالق ویلاهای…
Forwarded from مجلهی دالان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما در شهر نفس میکشیم، اما از آن زیاد نمیدانیم، ولی متر کردن خیابان و حفظ بودن نقشهی شهر هم ما را دانای شهر نمیکند.
دانستن شهر یعنی آگاهی از نحوهی ارتباط آدمها با آن؛ چه از راه خواندن تاریخ آدمهای خیابانی قدیمی در دل شیراز، چه از راه شنیدن خاطرات زنی جوان و اجارهنشین در حاشیهی تهران، و چه از راه صحبت کردن دربارهی در و دیوارهای خزهبستهی سبزهمیدان رشت. دالان تلاش میکند دانای شهر باشد و شما را هم دانای شهر کند.
در خم یک کوچه بمانید!
@dalanmag
www.dalanmag.com
#دالان
دانستن شهر یعنی آگاهی از نحوهی ارتباط آدمها با آن؛ چه از راه خواندن تاریخ آدمهای خیابانی قدیمی در دل شیراز، چه از راه شنیدن خاطرات زنی جوان و اجارهنشین در حاشیهی تهران، و چه از راه صحبت کردن دربارهی در و دیوارهای خزهبستهی سبزهمیدان رشت. دالان تلاش میکند دانای شهر باشد و شما را هم دانای شهر کند.
در خم یک کوچه بمانید!
@dalanmag
www.dalanmag.com
#دالان