Forwarded from مکتوبات
📝 ما را نجات داد، همه ما را نجات داد | #محمدحسین_بدری
🔸مركز خرید «باوارث» در مكه، جای شلوغی است و حاجیهای ایرانی بیشتر سوغاتیهایشان را از همینجا میخرند. بالاخره سفر حج است و نمیشود آدم دست خالی برگردد.
🔹توی یك پارچهفروشی، مرد پاكستانی میانسالی، با سرعت، پارچههای خوب و بد را به بهای بیشتر از قیمت رایج بازار، به ضرب و زور فارسی دست و پا شكستهای كه میداند، به ایرانیها میفروشد.
🔸دو مرد سیاهپوست، داخل مغازه میآیند و پارچههای الوان ارزانقیمتی را برانداز میكنند و از هر رنگش سی - چهل متر سفارش میدهند. قد و قامت بلندی دارند و هیكلی بزرگ. دلم میخواهد با دو مرد سیاهپوست حرف بزنم، اما بهانه پیدا نمیكنم.
🔹دو روز قبل، شب میلاد امیرالمومنین(ع) یك كیف دوشی كوچك را از شكلات پر كردیم و بردیم مسجدالحرام. جلو در كه كیف را دیدند، به شرطههای #سعودی نفری یك مشت شكلات دادیم و همین طور كه «اهلاً و سهلاً» حواله میكردند، شكلاتها را توی جیبهایشان ریختند. داخل مسجد، به هزار زایر خانه خدا شكلات تعارف كردیم و توضیح دادیم كه امشب، شب میلاد علیبنابیطالب(ع) است، داماد رسول خدا.
🔸بعضی، حتی پرسیدند از كجا آمدهاید و وقتی نام ایران را میشنیدند، لبخند دوبارهای میزدند كه «رحم الله امام الخمینی».
🔹شب بعد كارمان را تكرار كردیم. كیفی پر از شكلات و... این بار جلو در مسجدالحرام گفتند نمیتوانید شكلاتها را داخل ببرید؛ ممنوع.
🔸همه درها را امتحان كردیم، واقعاً ممنوع شده بود و شرطهای كه دو مشت از همان شكلاتها دادم تا راهمان بدهد، شكلاتهایمان را گرفت و كیف خالی را پس داد و گفت مأمور است و معذور... .
🔹دو مرد سیاهپوست كه حالا فهمیدهایم از اتیوپی آمدهاند، با هم صحبت میكنند و قرار میگذارند خودشان به تعداد خانواده و فامیل و دوست و آشنا، پارچهها را قسمت كنند و خرید سوغات مكه را همینجا تمام كنند.
🔸توی جیبهایم چند شكلات مانده كه به دو مرد اهل اتیوپی و فروشنده پاكستانی و دو - سه مشتری ایرانی تعارف میكنم. بهانه صحبت با زایران سیاهپوست مكه فراهم شده. احوال هم را میپرسیم و از كشورهایمان، از اتیوپی، آدیسآبابا و من، از ایران «مدینه طهران».
🔹مرد سیاهپوست با من دست میدهد و بغلم میكند. میرسم تا وسط سینه مرد سیاهپوست. میگوید ایرانیها خوباند؛ مردم خوب. و به زحمت توضیح میدهد كه شما اسلام را زنده كردید. كمی بعد حتی نام سلمان فارسی را به زبان می آورد... .
🔸دوستش میپرسد میروید؟ حرم میروید؟ حرم «امامالخمینی»؟ میگویم بله، گاهی. قواره مرد بیشتر از دو متر است، با اندامی درشت و صورتی سیاه و به شدت مردانه و چشمهایی كه از دیدن یك نفر از اهالی شهری كه «خمینی» در آن زیسته، برق میزنند.
🔹گوشه مغازه روی زمین مینشینیم و حرف میزنیم. به عربی دست و پا شكسته ما و انگلیسی اندكی كه آنها میدانند. با چه دقت و وسواسی حواسشان به اتفاقهای داخل ایران است. مرد میگوید امید ما به شماست. به شما ایرانیها كه خمینی زندگی و مبارزه را یادتان داده.
🔸مكث می كند و سرش را پایین میاندازد. فکر نمیکنم بغض كرده باشد، اما كرده است. دستهایم را میگیرد و صاف نگاه میكند توی چشمهایم. دستهایم، كف دستهای بزرگ مرد گم شدهاند. چشمهایش پر از اشكی است كه پلك میزند و میریزد توی صورتش.
🔹میگوید خمینی... خمینی مرد بزرگی بود. همه ما را نجات داد.
میخواهم بگویم بله درست میگویی كه ادامه میدهد خیلی دوستش داشتیم. وقتی از دنیا رفت، گریه كردم و سرش را میگذارد روی شانه جوانی كه از ایران آمده است، جایی که #خمینی سالها در آن زندگی میکرد.
@maktubat
🔸مركز خرید «باوارث» در مكه، جای شلوغی است و حاجیهای ایرانی بیشتر سوغاتیهایشان را از همینجا میخرند. بالاخره سفر حج است و نمیشود آدم دست خالی برگردد.
🔹توی یك پارچهفروشی، مرد پاكستانی میانسالی، با سرعت، پارچههای خوب و بد را به بهای بیشتر از قیمت رایج بازار، به ضرب و زور فارسی دست و پا شكستهای كه میداند، به ایرانیها میفروشد.
🔸دو مرد سیاهپوست، داخل مغازه میآیند و پارچههای الوان ارزانقیمتی را برانداز میكنند و از هر رنگش سی - چهل متر سفارش میدهند. قد و قامت بلندی دارند و هیكلی بزرگ. دلم میخواهد با دو مرد سیاهپوست حرف بزنم، اما بهانه پیدا نمیكنم.
🔹دو روز قبل، شب میلاد امیرالمومنین(ع) یك كیف دوشی كوچك را از شكلات پر كردیم و بردیم مسجدالحرام. جلو در كه كیف را دیدند، به شرطههای #سعودی نفری یك مشت شكلات دادیم و همین طور كه «اهلاً و سهلاً» حواله میكردند، شكلاتها را توی جیبهایشان ریختند. داخل مسجد، به هزار زایر خانه خدا شكلات تعارف كردیم و توضیح دادیم كه امشب، شب میلاد علیبنابیطالب(ع) است، داماد رسول خدا.
🔸بعضی، حتی پرسیدند از كجا آمدهاید و وقتی نام ایران را میشنیدند، لبخند دوبارهای میزدند كه «رحم الله امام الخمینی».
🔹شب بعد كارمان را تكرار كردیم. كیفی پر از شكلات و... این بار جلو در مسجدالحرام گفتند نمیتوانید شكلاتها را داخل ببرید؛ ممنوع.
🔸همه درها را امتحان كردیم، واقعاً ممنوع شده بود و شرطهای كه دو مشت از همان شكلاتها دادم تا راهمان بدهد، شكلاتهایمان را گرفت و كیف خالی را پس داد و گفت مأمور است و معذور... .
🔹دو مرد سیاهپوست كه حالا فهمیدهایم از اتیوپی آمدهاند، با هم صحبت میكنند و قرار میگذارند خودشان به تعداد خانواده و فامیل و دوست و آشنا، پارچهها را قسمت كنند و خرید سوغات مكه را همینجا تمام كنند.
🔸توی جیبهایم چند شكلات مانده كه به دو مرد اهل اتیوپی و فروشنده پاكستانی و دو - سه مشتری ایرانی تعارف میكنم. بهانه صحبت با زایران سیاهپوست مكه فراهم شده. احوال هم را میپرسیم و از كشورهایمان، از اتیوپی، آدیسآبابا و من، از ایران «مدینه طهران».
🔹مرد سیاهپوست با من دست میدهد و بغلم میكند. میرسم تا وسط سینه مرد سیاهپوست. میگوید ایرانیها خوباند؛ مردم خوب. و به زحمت توضیح میدهد كه شما اسلام را زنده كردید. كمی بعد حتی نام سلمان فارسی را به زبان می آورد... .
🔸دوستش میپرسد میروید؟ حرم میروید؟ حرم «امامالخمینی»؟ میگویم بله، گاهی. قواره مرد بیشتر از دو متر است، با اندامی درشت و صورتی سیاه و به شدت مردانه و چشمهایی كه از دیدن یك نفر از اهالی شهری كه «خمینی» در آن زیسته، برق میزنند.
🔹گوشه مغازه روی زمین مینشینیم و حرف میزنیم. به عربی دست و پا شكسته ما و انگلیسی اندكی كه آنها میدانند. با چه دقت و وسواسی حواسشان به اتفاقهای داخل ایران است. مرد میگوید امید ما به شماست. به شما ایرانیها كه خمینی زندگی و مبارزه را یادتان داده.
🔸مكث می كند و سرش را پایین میاندازد. فکر نمیکنم بغض كرده باشد، اما كرده است. دستهایم را میگیرد و صاف نگاه میكند توی چشمهایم. دستهایم، كف دستهای بزرگ مرد گم شدهاند. چشمهایش پر از اشكی است كه پلك میزند و میریزد توی صورتش.
🔹میگوید خمینی... خمینی مرد بزرگی بود. همه ما را نجات داد.
میخواهم بگویم بله درست میگویی كه ادامه میدهد خیلی دوستش داشتیم. وقتی از دنیا رفت، گریه كردم و سرش را میگذارد روی شانه جوانی كه از ایران آمده است، جایی که #خمینی سالها در آن زندگی میکرد.
@maktubat
Forwarded from مستضعفین تیوی | Mostazafin.TV
⭕️ جدال دو اسلام بر سر آزادی زن
🔹 گوردین ترولر (Gordian Troeller) مستندساز آلمانی به همراه همسر فرانسویاش ماری کلود دفارژ (Marie-Claude Deffarge)، اواخر سال ۵۸ به ایران میآیند.
🔸 آنها چند سالیست «وضعیت زنان در جهان» را سوژه مستندسازیشان کردهاند، و حالا یکسال پس از پیروزی #انقلاب_اسلامی به ایران آمدهاند تا وضعیت زنان ایرانی را در دوگانهی #آزادی و #حجاب به تصویر بکشند. دوگانهای که باعث جدال بین #اسلامگراها و #غربگراها شده است.
🔹 اما مشاهدات میدانی و گفتوگوها، تصویر ذهنیشان را به هم میریزد.
🔸 آنها که پیش از انقلاب هم چندبار به ایران سفر کرده بودند، اینبار با وضعیت جدیدی مواجه میشوند؛ زنانِ باحجابِ پس از انقلاب اسلامی، به شدت سیاسی هستند؛ در فعالیتهای اجتماعی حضور پرشوری دارند و در حوادث مختلف نقشآفرینند.
🔹ترولر در توصیف این وضعیت میگوید: از زمانی که مذهب به مرکز #مبارزه_سیاسی بدل شده، #زنان در حال پیشروی هستند؛ در اسلامی که #خمینی ارائه میدهد آنچه پیشتر برای زنان خلاف مذهب دانسته میشد حالا میتواند بهنام اسلام مطالبه شود. [و این یعنی] جدال اصلی بین دو نوع قرائت از اسلام است؛ #اسلام_اصیل و #اسلام_تحریف_شده! و مبارزه تودهها در انقلاب اسلامی هم نه فقط با شاه بلکه با اسلام تحریف شده بود.
🔸 تولد دوبارهای که #اسلام_ناب برای زنان به ارمغان آورده، افق نویی به روی کارگردان باز میکند تا او هم اسم مستندش را بگذارد: «آزادی با حجاب»
🔺 این فیلم بخشی از مستند «آزادی با حجاب» است؛ ترجمه شده توسط سیمافکر
🔺 پ.ن: همان اسلام ناب و اصیلی که سال ۵۷ بر جذابیت #آزادی_جنسی غلبه کرد و جوانان را به میادین مبارزه با انواع #استثمار کشاند، هنوز هم میتواند کارگشا باشد؛ کافیست برگردیم به اسلام ناب...
🎬 @Mostazafin_TV
🔹 گوردین ترولر (Gordian Troeller) مستندساز آلمانی به همراه همسر فرانسویاش ماری کلود دفارژ (Marie-Claude Deffarge)، اواخر سال ۵۸ به ایران میآیند.
🔸 آنها چند سالیست «وضعیت زنان در جهان» را سوژه مستندسازیشان کردهاند، و حالا یکسال پس از پیروزی #انقلاب_اسلامی به ایران آمدهاند تا وضعیت زنان ایرانی را در دوگانهی #آزادی و #حجاب به تصویر بکشند. دوگانهای که باعث جدال بین #اسلامگراها و #غربگراها شده است.
🔹 اما مشاهدات میدانی و گفتوگوها، تصویر ذهنیشان را به هم میریزد.
🔸 آنها که پیش از انقلاب هم چندبار به ایران سفر کرده بودند، اینبار با وضعیت جدیدی مواجه میشوند؛ زنانِ باحجابِ پس از انقلاب اسلامی، به شدت سیاسی هستند؛ در فعالیتهای اجتماعی حضور پرشوری دارند و در حوادث مختلف نقشآفرینند.
🔹ترولر در توصیف این وضعیت میگوید: از زمانی که مذهب به مرکز #مبارزه_سیاسی بدل شده، #زنان در حال پیشروی هستند؛ در اسلامی که #خمینی ارائه میدهد آنچه پیشتر برای زنان خلاف مذهب دانسته میشد حالا میتواند بهنام اسلام مطالبه شود. [و این یعنی] جدال اصلی بین دو نوع قرائت از اسلام است؛ #اسلام_اصیل و #اسلام_تحریف_شده! و مبارزه تودهها در انقلاب اسلامی هم نه فقط با شاه بلکه با اسلام تحریف شده بود.
🔸 تولد دوبارهای که #اسلام_ناب برای زنان به ارمغان آورده، افق نویی به روی کارگردان باز میکند تا او هم اسم مستندش را بگذارد: «آزادی با حجاب»
🔺 این فیلم بخشی از مستند «آزادی با حجاب» است؛ ترجمه شده توسط سیمافکر
🔺 پ.ن: همان اسلام ناب و اصیلی که سال ۵۷ بر جذابیت #آزادی_جنسی غلبه کرد و جوانان را به میادین مبارزه با انواع #استثمار کشاند، هنوز هم میتواند کارگشا باشد؛ کافیست برگردیم به اسلام ناب...
🎬 @Mostazafin_TV
Telegram
MTVLinks